علت دلزدگی برخی از اسلام؟!
تبهای اولیه
سلام
به نظر شما چرا بعضی از مسلمانان از اسلام دلسرد می شوند ؟
به نظر شما ایراد از اسلام است یا از مسلمانان؟!
با سلام
دوست عزيز جناب مسافر مي توانيد كمي سوال خود را توضيح دهيد كه منظورتان چيست ؟ يا چند مثال بزنيد كه بنده هم متوجه سوال شما شوم؟
واقعش يكي افراط در دين مي كنه دل زده مي شه
يكي تفريط مي كنه از اسلام دل زده مي شه
يكي اسلام را درست نمي فهمه دل زده مي شه
يكي اسلامش به فردي پيوند مي زنه و تا اون فرد كار خلافي مي كنه از اسلام دل زده مي شه
يكي اسلام را ان طور كه خودش مي خواهد تفسير مي كنه و به نتيجه اي نمي رسه از اسلام دل زده مي شه
يكي فقط يك جنبه از دين را قبول دارد و اسلام را به عنوان سيستم يگپارچه قبول ندارد و در اين صورت هم باز به نتيجه اي نخواهد رسيد و باز به قول شما از اسلام دل زده مي شه
نمي دانم اگر به جوابتان رسيديد كه هيچ و البته هر كدام از اينها قابل تفسير و توضيح اند
واگر اينها نبود باز در خدمتيم
سلام.
مهمترین علت زدگی از اسلام، در درون خود افراده دلزده از اسلام قرار دارد. نیازی نیست که اسلام و مسلمین الزاماً ایرادی داشته باشند، بیشتر این افراد بر اساس پیشفرضهای خود اسلام را حل و فصل میکنند و بر ضد آن موضع میگیرند.
به امید ظهور
به نظر من ایراد از مسلمانان نماها است و الا اسلام هیچ ایرادی نداشته و ندارد
رفتار مسلمانان یا به قول شما مسلمان نماها، هم یک بهانه است، مثل سایر بهانه ها. بهانه علت نیست. اتفاقاً اسلامستیزان معمولاً برای کوبیدن اسلام، سعی در هجو احکام اسلام و زندگانی بزرگان اسلام از جمله پیامبر(ص) و معصومین(ع) دارند، و کمتر به رفتار مسلمان نماها و یا وضعیت مسلمانان میپردازند.
ولی آنچه علت است و خارج از بهانه بر میخیزد، معمولاً عبارت است از اینکه فرد پیشتر تصمیم پیروی از آیینی دیگر گرفته است، یا اینکه بخاطر خواسته های دنیوی خود، مجبور است اسلام را که مانع برخی از آنها است، کنار بگذارد، بخاطر اجرای یکی از مجازاتهای اسلامی در مورد خودش یا یکی از نزدیکانش از اسلام متنفر میشود و ...
به امید ظهور
مهمترین علت زدگی از اسلام، در درون خود افراده دلزده از اسلام قرار دارد. نیازی نیست که اسلام و مسلمین الزاماً ایرادی داشته باشند، بیشتر این افراد بر اساس پیشفرضهای خود اسلام را حل و فصل میکنند و بر ضد آن موضع میگیرند.
به نظر من ایراد از مسلمانان نماها است و الا اسلام هیچ ایرادی نداشته و ندارد
با سلام
به نظر مي رسد نبايد در اين جواب انحصار طلب بود و جواب به اين سوال كلي را در يكي از اين دو موردي كه سوال كننده انحصار كرده منحصر دانست
به نظر بنده اين سوال
به نظر شما چرا بعضی از مسلمانان از اسلام دلسرد می شوند ؟
سوالي است كلي كه مي توان خيلي دلايل برايش اورد و اين كه جناب مسافر در سوال نوعي انحصار ايجاد كرده اند هم به جواب كمك نمي كند سوال كننده
به نظر شما ایراد از اسلام است یا از مسلمانان؟!
با اين پيش فرض سوال مي كند كه جوابش را در يكي از اين ها بيابد و هم جناب مسلمان ايراني و هم جناب گمنام نبايد در سوال محصور شويد
شايد بتوان جوب هاي ديگري هم يافت و قطعا كه هست چرا بايد دلسردي و دل زدگيه برخي را يا به پاي اسلام بگذاريم و يا به پاي مسلمين به نظر شما جواب ديگري ندارد؟
به عقیده بنده ما که عنوان مسلمان را برای خودمان انتخاب کردیم ، باید به معنای واقعی تسلیم باشیم، تسلیم امر پروردگار ؛ اما موضوعی که هست این است که همین مسلمان بودن ما برایمان مسئولیت هایی به همراه دارد ، اینکه این نام را که برگرفته از دین مبین اسلام است در همه حال در جهت افتخار و سر افرازی مسلمانان حفظ کنیم.
اینکه با نام مسلمان و دفاع از اسلام هر عمل ناشایستی را انجام ندهیم ، چرا که متاسفانه بعضی از آنان که با اسلام واقعی اشنا نیستند ، اسلام را در رفتار مسلمانان جستجو می کنند،
رفتار ما باید نمایانگر دین کامل اسلام باشد.
به عقیده بنده بیشتر دلزدگی ها از اسلام به علت رفتارهای ناشایستی است که برخی با نام مسلمان مرتکب می شوند.
اسلام در دست مسلمانان امانت است ؛ بیائید از این امانت به خوبی پاسداری کنیم.
شايد بتوان جوب هاي ديگري هم يافت و قطعا كه هست چرا بايد دلسردي و دل زدگيه برخي را يا به پاي اسلام بگذاريم و يا به پاي مسلمين به نظر شما جواب ديگري ندارد؟
كسي نمي خواهد جواب ديكري بدهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به عقیده بنده ما که عنوان مسلمان را برای خودمان انتخاب کردیم ، باید به معنای واقعی تسلیم باشیم، تسلیم امر پروردگار ؛ اما موضوعی که هست این است که همین مسلمان بودن ما برایمان مسئولیت هایی به همراه دارد ، اینکه این نام را که برگرفته از دین مبین اسلام است در همه حال در جهت افتخار و سر افرازی مسلمانان حفظ کنیم.
اینکه با نام مسلمان و دفاع از اسلام هر عمل ناشایستی را انجام ندهیم ، چرا که متاسفانه بعضی از آنان که با اسلام واقعی اشنا نیستند ، اسلام را در رفتار مسلمانان جستجو می کنند،
رفتار ما باید نمایانگر دین کامل اسلام باشد.
به عقیده بنده بیشتر دلزدگی ها از اسلام به علت رفتارهای ناشایستی است که برخی با نام مسلمان مرتکب می شوند.
اسلام در دست مسلمانان امانت است ؛ بیائید از این امانت به خوبی پاسداری کنیم.
به همین منظور و در تأیید همین مطلب است که امام صادق (ع) در روایتی می فرماید:
"معاشر الشیعه کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا ...؛ طوری عمل کنید که زینت برای ما (دین خدا) باشید و طوری عمل نکنید که باعث بی آبروئی، کسر شأن و تخریب جایگاه ما (جایگاه دین) باشید. (امالى صدوق / 327)
پس علاوه بر نکاتی که جناب طاها و دیگر دوستان به خوبی اشاره کردند، ضمن آنکه دلایل بسیاری می تواند به دلزدگی از اسلام بینجامد، این مطلب، یعنی نوع عملکرد مسلمانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تا جائیکه تأثیر آن، از منظر اهل بیت (ع) نیز مخفی نمانده است.
اینکه بخواهیم رفتار بد مسلمانان علت گریز از اسلام بدانیم، را من اصلا درست نمیدانم. اینکه رفتار مسلمانها بد است، پس اسلام بد است. یک گزارۀ باطل و مصداق سفسطه گری است و در اصل یک بهانه است. اگر این یک علت کافی بود، آنگاه بر خدا واجب بود که فرد کافر شده را مجازات نکند. همچنانکه بزرگ شدن در محیطی غیراسلامی که گروهی آنرا برای نامسلمان باقی ماندن بهانه میکنند نیز دلیل کافی نیست و روز قیامت هم به آنها گفته میشود: زمین خدا وسیع بود باید در آن میگشتید و تحقیق میکردید.
به نظر من علت اصلی زدگی یک عده از اسلام، این است که ساختار منطقی درستی در ذهن ندارند. بیشتر آنها دلیلها یا در واقع بهانه های خنده داری را برای کافر شدن مطرح میکنند:
-اسلام برخی از چیزهایی که آنها دوست دارند را حرام کرده است(و از آن بدتر برایش مجازات تعیین کرده است!) و در یک کلام سخت بودن احکام اسلام.
-رفتار بد یا گناه کردنِ فلان بسیجی، فلان آخوند، فلان فرد ظاهرالصلاح.
-عقب مانده بودن کشورهایی که در آنها دین اسلام رواج دارد.
-در اکثریت نبودن تعداد مسلمانان.
-اینکه به آیین پدران خود خو گرفته اند.
-وجود آیات به اصطلاح خشن در قرآن.
-تبعیض ظاهری اسلام در مورد زنان.
-تعداد زنان پیامبر اسلام.
و...
تمام این بهانه ها، برهان-نماهای سفسطه آلودی هستند که اگر فرد کمی بی طرفانه بیندیشد، خیلی سریع این شبهات را پس میزند:
-اینکه حکمی سخت است یا ما را از آنچه دوست داریم باز میدارد، دلیل بر باطل بودن حکم نیست. ممکن است ما دوست داشته باشیم کسی را بکشیم، آیا به این خاطر قانون مجازات قتل غلط است؟!
-اینکه ما بر اساس برخی اعضای یک مجموعه در مورد قوانین آن مجموعه نظر دهیم، بدون شک سفسطه است، زیرا اینکه برخی از آنها به قوانین عمل نمیکنند، دال بر اشتباه بودن قانون نیست. کمتر دانش آموزی است، که در امتحان تقلب نکند، آیا با این حساب این قانون که «تقلب ممنوع است» اشتباه است؟!
-چرا 1000 سال برتری مسلمین را نبینیم و چند قرن عقب افتادنشان را ببینیم؟ در ضمن آیا میشود ثابت کرد که علت این عقب ماندگی اسلام بوده است؟
-اینکه تفکری چقدر پیرو دارد، به هیچ وجه نمیتواند نشان دهد که آن تفکر درست است یا غلط. چنانکه در مثال تقلب، اینکه تعداد دانش آموزانی که تقلب میکنند خیلی زیاد است، اثبات نمیکند که تقلب کار خوبی است.
-از کجا میدانند که پدرانشان اشتباه نکرده اند؟ آیا این نوع تقلید، تعطیل عقل نیست؟
-اولا وجود خشونت در احکام یک شریعت تا زمانی که بیجا بودن این خشونت اثبات نشود، دال بر باطل بودن شریعت نیست. ثانیاً قرآن میفرماید در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما میجنگند و تجاوز نکنید که خدا متجاوزین را دوست ندارد.(قرآن190:2)
-قرآن حقوق زن و مرد را بر پایۀ نیازهای آنها و روابط متقابلشان مشخص کرده است. در خیلی موارد هم اسلام به نفع زن حکم صادر میکند: معافیت از کار کردن در خانه و خارج از خانه، حق مهریه، حق نفقه، معافیت از جنگ و سربازی، معافیت از نگهداری کودک و حتی شیر دادن به او و ... اسلام تعادل را برقرار کرده است و نه برابری محض را. آیا برابری محض نشان عدالت است؟
-پیامبر اسلام اگر به دنبال شهوترانی بود باید دور و برش را کنیزکان و دوشیزگان پر میکردند و نه پیرزنانی چون میمونۀ 61 ساله و زینب 58 ساله، در بین زنان او فقط یک دختر پیدا میشود. در ضمن اگر پیامبر اسلام زنباره بود قادر به رهبری موفق جامعه نبود چنانکه رهبران زنباره جامعۀ خود را با موفقیت رهبری نکردند و از این گذشته افراد زنباره تسلیم حوسهای زنان خود هستند ولی قرآن به پیامبر میگوید به زنانت بگو زندگی من همین است اگر نمیتوانید تحمل کنید بروید.
و...
آری، علت کفر چیز دیگری است و به این مسائل ربطی ندارد. چنانکه پسر نوح، با وجود اینکه در خانۀ وحی بود، ایمان نیاورد. چیزی که همیشه از توجه دور میماند این است که پسر نوح پیشگویی پدر را با چشمان خود دید، ولی وقتی در آن حال به کشتی دعوت شد، گفت به سر کوهی میروم تا از خدای تو در امان بمانم. این پسرپیشگویی پدر را دیده و با این حساب یک معجزۀ زنده از پدر را مشاهده کرده ولی باز هم ایمان نمیاورد، پس مشکل در درون خود اوست. او غرض دارد.
خدایا ما را از غرضوروزی، تعصب، گمراهی و گناه نجات بده، خدایا شیطان را لعنت کن
به امید ظهور
خدایا ما را از غرضوروزی، تعصب، گمراهی و گناه نجات بده، خدایا شیطان را لعنت کن
دوست عزيز جناب مسلمان ايراني
مطالب زيبايي فرموده بوديد ولي با اجازه شما نقدي بر اين مطالبتان دارم كه با اجازه از محضرتان چنين شروع مي كنم.
اینکه بخواهیم رفتار بد مسلمانان علت گریز از اسلام بدانیم، را من اصلا درست نمیدانم.
در مورد اين جمله :
واقعا شما رفتار بد ودون شان مسلماني را نزد غير مسلمانان بد و علت گريز انها از دين نمي دانيد اگر من مسلمان نزد غير مسلماني خلاف اخلاقي انجام دهم انان از اسلام زده نمي شوند يعني واقعا اين را قبول نداريد فكر نمي كنم قبول نداشته باشيد اگر امكان دارد اين جمله را بيشتر توضيح دهيد تا شبهه ما حل شود والا انكار بديهيات كرده ايد
البته بله تنها علت اين نيست اين ر اما هم قبول داريم ولي قبول منيد كه يكي از مهمترين دلايل مي تواند باشد همچنان كه كار نيك وخير مسلماني باعث مسلمان شدن ديكران مي شود برعكس ان نيز صادق است.
اینکه رفتار مسلمانها بد است، پس اسلام بد است. یک گزارۀ باطل و مصداق سفسطه گری است و در اصل یک بهانه است.
بله اين جمله متين و درستي است ولي نمي تواند تاييدي بر جمله قبلي باشد
همچنانکه بزرگ شدن در محیطی غیراسلامی که گروهی آنرا برای نامسلمان باقی ماندن بهانه میکنند نیز دلیل کافی نیست و روز قیامت هم به آنها گفته میشود: زمین خدا وسیع بود باید در آن میگشتید و تحقیق میکردید.
اين مطلب شما نيز :
هرچند دليل نمي تواند باشد ولي خوب بايد قبلا اين دو شرط رعايت شده باشد
1-دين اسلام به انها ابلاغ شده باشد و انها بدانند كه همچين ديني است
2-اسلام دلايل كافي براي مسمان كردن انها داشته باشد يعني كساني كه اسلام را به انها معرفي مي كنند انچنان از دلايل قوي و مستحكمي استفاده كنند كه مباني قبلي ايشان فرو ريخته و بر اساس اسلام تفكري نو بنا شود.
با رعايت اين دو شرط اري در قيامت حجتي عليه اسلام نخواهند داشت.
به نظر من علت اصلی زدگی یک عده از اسلام، این است که ساختار منطقی درستی در ذهن ندارند.
همان طور كه فرموديد يكي از علل اين است و قطعا دلايل ديگري نيز مي تواند داشته باشد
دوست عزيز جناب مسلمان ايرانيمطالب زيبايي فرموده بوديد ولي با اجازه شما نقدي بر اين مطالبتان دارم كه با اجازه از محضرتان چنين شروع مي كنم.
سلام علیکم. از انتقادات شما ممنونم.
واقعا شما رفتار بد ودون شان مسلماني را نزد غير مسلمانان بد و علت گريز انها از دين نمي دانيد اگر من مسلمان نزد غير مسلماني خلاف اخلاقي انجام دهم انان از اسلام زده نمي شوند يعني واقعا اين را قبول نداريد فكر نمي كنم قبول نداشته باشيد اگر امكان دارد اين جمله را بيشتر توضيح دهيد تا شبهه ما حل شود والا انكار بديهيات كرده ايدالبته بله تنها علت اين نيست اين ر اما هم قبول داريم ولي قبول منيد كه يكي از مهمترين دلايل مي تواند باشد همچنان كه كار نيك وخير مسلماني باعث مسلمان شدن ديكران مي شود برعكس ان نيز صادق است.
خب، ببینید شاید قاموس شخصی من محدودیتهای خاصی دارد که باعث عدم تطابق باشد، من در قاموس خودم چنین چیزهایی را علت نمیخوانم، زیرا علّت را به معنای دلیل و نه به معنای مؤثر به کار بردم، منظورم این بوده است که این چیزها دلیل نمیشود. این چیزها بهانه هستند. برای مثال طرف در دلش شک پیش میاید که شاید اسلام درست باشد، بعد فورا یک چهرۀ خشن طالبانی در ذهنش سبز میشود، بعد میگوید این نمیتواند حق باشد!! خب این که طالبانی هست که دلیل نمیشود. اما بدون شک وجود طالبان عامل و مؤثر است، البته باز به نظر من مؤثر در خود گمراهی نیست، بلکه مؤثر و ایجادگر یک بهانه است.
به نگر من اگر این عامل بخواهد یک علت واقعی برای گمراهی باشد، دیگر یک عذر هم در دست فرد نامسلمان هست و دیگر مجازاتی در کار نخواهد بود.
هرچند دليل نمي تواند باشد ولي خوب بايد قبلا اين دو شرط رعايت شده باشد1-دين اسلام به انها ابلاغ شده باشد و انها بدانند كه همچين ديني است
2-اسلام دلايل كافي براي مسمان كردن انها داشته باشد يعني كساني كه اسلام را به انها معرفي مي كنند انچنان از دلايل قوي و مستحكمي استفاده كنند كه مباني قبلي ايشان فرو ريخته و بر اساس اسلام تفكري نو بنا شود.با رعايت اين دو شرط اري در قيامت حجتي عليه اسلام نخواهند داشت.
با دلیل اول موافق نیستم، اگر به این شکل بیان شود با آن موافقم: راهی باشد که در مورد اسلام تحقیق کنند.
مورد دوم ارتباطی به بحث ما ندارد، البته اگر اسلام دلایل کافی هم داشته باشد ولی فرد بدون تعصب آنرا نپذیرد، باز هم مستوجب عذاب نیست.
البته اینجا اشتباه خودم، باید جزء اول مثالم را بیشتر باز میکردم و مفهوم به دین اجداد یا آیین محیط در آمدن را باز میکردم.
همان طور كه فرموديد يكي از علل اين است و قطعا دلايل ديگري نيز مي تواند داشته باشد
با مفهومی که منظور من علت دو حالت بیشتر پیش نمی آید:
1.فرد بخاطر ایرادهای درونی خود در کفر قرار میگیرد.
2.فرد علیرغم تحقیقات بدون هیچگونه غرضورزی، به حقانیت اسلام پی نمیبرد.
غیر از این دو اگر مؤثرها را هم علت بنامم، موارد خیلی زیادی به این دو اضافه میشود.
به امید ظهور
در تاریخ اسلام بارها شاهد مسلمان شدن کافرانی بوده ایم که با دیدن رفتار شایسته پیامبر بزرگوار اسلام و یا ائمه علیهم السلام به دین اسلام گرایش پیدا کرده اند.
پس رفتار مسلمانان در دیدگاه غیر مسلمانان نسبت به اسلام موثر و غیر قابل انکار می باشد.
خب، ببینید شاید قاموس شخصی من محدودیتهای خاصی دارد که باعث عدم تطابق باشد، من در قاموس خودم چنین چیزهایی را علت نمیخوانم، زیرا علّت را به معنای دلیل و نه به معنای مؤثر به کار بردم، منظورم این بوده است که این چیزها دلیل نمیشود. این چیزها بهانه هستند. برای مثال طرف در دلش شک پیش میاید که شاید اسلام درست باشد، بعد فورا یک چهرۀ خشن طالبانی در ذهنش سبز میشود، بعد میگوید این نمیتواند حق باشد!! خب این که طالبانی هست که دلیل نمیشود. اما بدون شک وجود طالبان عامل و مؤثر است، البته باز به نظر من مؤثر در خود گمراهی نیست، بلکه مؤثر و ایجادگر یک بهانه است. به نگر من اگر این عامل بخواهد یک علت واقعی برای گمراهی باشد، دیگر یک عذر هم در دست فرد نامسلمان هست و دیگر مجازاتی در کار نخواهد بود.
سلام
جناب مسلمان ايراني علت و معلول چيزي سليقه اي نيست كه به شخصيت افراد ربطي داشته باشد دليل اگر واقعا محكم و منطقي باشد بايد قبول كرد-- نمي گويم شما-- و بايد تعصب به خرج نداد
شايد اين مثالي كه فرموديد بهانه باشد ولي خوب برخي واقعا دليل دارند
به نگر من اگر این عامل بخواهد یک علت واقعی برای گمراهی باشد، دیگر یک عذر هم در دست فرد نامسلمان هست و دیگر مجازاتی در کار نخواهد بود.
مي شه اين را بيشتر توضيح بدين متوجه نمي شوم يعني چه؟
با دلیل اول موافق نیستم، اگر به این شکل بیان شود با آن موافقم: راهی باشد که در مورد اسلام تحقیق کنند.
شما با اين منطق موافق نيستيد كه بايد اسلام به دست انها رسيده باشد خوب فلان فرد در روستايي در فلان قاره كه خبري از اسلام ندارد چطور از تحقيق در مورد اسلام يرايش حرف مي زنيد ؟ بايد يه ديني برايش رسيده باشد و بعد راهكار هاي ديگر در موردش اجراشود
مورد دوم ارتباطی به بحث ما ندارد، البته اگر اسلام دلایل کافی هم داشته باشد ولی فرد بدون تعصب آنرا نپذیرد، باز هم مستوجب عذاب نیست.
يعني قبول نداريد كه بايد دين اسلام به صورتي بيان شود كه منطقي و استدلالي باشد خوب اگر به قول شما فردي طالباني مربي نامسلماني باشد و ايشان نيز بخواهد اسلام اورد با افكار و عقايد وي مواجه شود و از اسلام زده شود چطور؟ باز قبول نداريد كه بايد اسلام به صورت عقلي برايش حل شود
بله كسي كه با منطق اسلام مبارزه كند كه جاي خود دارد به نظر بنده اين مورد ربطي به بحث ندارد
باز منتظر دلايل ديگر دوستان در مورد علت دل زدگي برخي از اسلام هستيم
[=arial]به نظر اینجانب مهمترین دلیل در خود انسان قابل جستجو است .اگر آدمی از خود شناخت کامل داشته باشد و به تمام زوایای وجودی اش آشنا و به تمام سرمایه های خدادادی اش آگاه باشد و کلا نیازمندی هایش را بداند هیچ گاه از دین به معنی الاعم واز اسلام به معنی الاخص دلزده نمی شود .خدا فراموشی نتیجه خود فراموشی است . (نسو الله فانسیاهم انفسهم) آدمی وقتی خود را فراموش کرد و نیازش را درک نکرد طبعا احساس نیاز به خدا و دین نمیکند و از هرآنچه نمادی از دین باشد گریزان و دلزده می شود ولی متاسفانه اشکال را در دیگران جستجو می کند و برای شانه خالی کردن در پی مقصر می گردد .چرا که در عین انکار دین و فرار از خدا در اعماق وجودش و در لایه های زیرین نفسش نیرویی به او نهیب می زند که اشتباه می کند البته اگر لحظه ای درنگ کند واندکی به فکر فرو رود و اگر شیاطین جن وانس به او مهلت لختی تفکر به او بدهند .بنابراین به موازات هر چه بیشتر شناخت نسبت به نفس معرفت نسبت به خدا و دین در انسان شکل می گیرد (من عرف نفسه فقد عرف ربه...) و به تبع شناخت میل و رغبت به متعلق شناخت نیز ایجاد می شود وعمل متناسب با شناخت و معرفت نیز در پی دارد .
[=arial]به امید شناخت هر چه بیشتر خود .:Gol::Gol: