شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی: آخوند فقط حاج فتح الله لا غير (فردا همه مهمون من)

تب‌های اولیه

10177 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ا مطالعه بيشتر فهميدم
درباره لل دوا
مكان:من مَلّقم در هوا
علاقمندي ها:سرم باشه تو قفا
شغل:گشت میزنم در خفا
میزان تحصیلات:بیسوادم و باصفا
جنسيت:مرد
بيوگرافي:لل دوائَم... لل دوا !

میشه اعراب گذاری کنین ما هم بخونیمش!:khandeh!: مهندسان تجزیه و تحلیل صرفی بیان!

[SPOILER]شب بخیر....راستی توی اون تایپیک پستم رو ینگاه بندازین:Cheshmak:[/SPOILER]

موقع سجده كارتون را بكنيد چه كار داريد كي جوراب داره كي نداره

ما کاری با اونا نداشتیم...اونا با ما کارداشتن

در همه ی ادیان الهی، حجاب هست...با این تفاوت که روند از بین رفتن حجاب در ادیان دیگر از بالا به پایین بود....در اسلام، از پایین به بالاست!
یعنی در ادیان تحریف شده، اول از نمایش دادن موها شروع شد و هی اومد پایین!
اما در اسلام، اول از جوراب نپوشیدن شروع شد و رفت بالا!

ما کاری با اونا نداشتیم...اونا با ما کارداشتن

در همه ی ادیان الهی، حجاب هست...با این تفاوت که روند از بین رفتن حجاب در ادیان دیگر از بالا به پایین بود....در اسلام، از پایین به بالاست!
یعنی در ادیان تحریف شده، اول از نمایش دادن موها شروع شد و هی اومد پایین!
اما در اسلام، اول از جوراب نپوشیدن شروع شد و رفت بالا!

زود براش زن بگیر
یه روز به مهمانی یکی از طلاب که تازه ازدواج کرده بود رفته بودیم یکی از طلاب مداح هم با ما بود. ساعتی از مهمانی گذشته بود که مداح رو به پدر کرد و گفت اجازه می دهید من شرح حال فرزندتان قبل از ازدواجش را بخوانم و این که چگونه فرزندتان سفارش شما را گوش نکرد و امشب تو دردسر مهمان داری افتاده است را بشنوید:
پدر با لبخند و تعجب گفت بفرمایید و او با صدای دلنشینش خواند:
فرزند

[FONT=arial]گفتا پدر تو عشوه خوبان ندیده ای

[FONT=arial]چشم سیاه و زلف پریشان ندیده ای

[FONT=arial]چشم سیاه و زلف پریشان به یک طرف

[FONT=arial]در آن زمان پریدن ایمان ندیده ای

[FONT=arial]جواب پدر

[FONT=arial]گفتا پسر تو سفره بی نان ندیده ای

[FONT=arial]آه عیال و ناله طفلان ندیده ای

[FONT=arial]آه عیال و ناله طفلان به یک طرف

[FONT=arial]در آن زمان رسیدن مهمان ندیده ای


منبع: شوخ طبعي هاي طلبگي، محمدحسين قديري، بخش ازدواج و خانواده، ص45.

مسجد بزرگ میدان انقلاب تهران در حال تعمیر بود...
بنابراین نمازگزاران مذکر از بخش وسیع مسجد به زیرزمین بسیارکوچک مسجد منتقل شدند.
خلاصه نماز جماعت به صورت ام پی تری به جا آورده شد.
حسابی فشرده شده بودیم.....
جلو و عقبمون هم مثل اتوبان شده بود...یعنی سر به سجده می بردی، ده نفر از روی سرت رد می شدن، از سجده که بلند می شدی، ده نفر از جلوت رد می شدن
یاد شعب ابیطالب-رضی الله عنه- افتادم!!!

مسجد بزرگ میدان انقلاب تهران در حال تعمیر بود...
بنابراین نمازگزاران مذکر از بخش وسیع مسجد به زیرزمین بسیارکوچک مسجد منتقل شدند.
خلاصه نماز جماعت به صورت ام پی تری به جا آورده شد.
حسابی فشرده شده بودیم.....
جلو و عقبمون هم مثل اتوبان شده بود...یعنی سر به سجده می بردی، ده نفر از روی سرت رد می شدن، از سجده که بلند می شدی، ده نفر از جلوت رد می شدن
یاد شعب ابیطالب-رضی الله عنه- افتادم!!!

سلام
شما اگر مدتي هم خوب با آن غلظت نمكش بخوابيد حسابي بامزه تر هم مي شويد البته شب ها هم بايد كمي آفتاب بگيريد:Nishkhand:

[FONT=arial]این الآن الهام چرخنده اش کجا بود؟؟؟؟؟!!!!!!!

این الآن الهام چرخنده اش کجا بود؟؟؟؟؟!!!!!!!

سلام
چرخيد رفت تو پست هاي قبلي
دير امديد تموم شد:Nishkhand:

سلام
چرخيد رفت تو پست هاي قبلي
دير امديد تموم شد

[FONT=arial]ای نامردا!!!!
تنهایی نداشتیما...

در آن زمان پریدن ایمان ندیده ای

سلام بهترین مصرع این بود آورین آورین:Kaf:
یا حق

ای نامردا!!!!

:Moteajeb!::Gig:

يا عمو و يا روحاني محل ذكر نيست ها «يا» عطف به قبل است يعني اين يا آن يا ديگري:Nishkhand:

اينجا (پس بفشار آن كليك را!!)

سلام
من وقتی ترمک بودم یه چندباری رفتیم کلاس درس های معارف یکی از این روزها وقعی که استاد داشت برامون اسلاید اینارو نشون میداد چشممون به آهنگ خورد حالا بجای گوش دادن به صحبت های حاج آقا ما میخوایم اون آهنگه رو ببینیم چیهIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-35-.gif)
استادمون هم هی میگفت اون به درد شما نمیخورهIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-09-.gif) ماهم گفتیم شما بذارین دیدن یهوو به دردمون خورد دیگهIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/icon_mrgreen.gif)
خلاصه تا اخرای کلاس هی همش میگفتم استـــــــــــــــــــــــــاد توروخدا بذارید ببینیم چیهIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-36-.gif)(مردیم از فضولی)
خلاصه استاد گفت که باشه میذارم اما به یه شرطIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-31-.gif)
چه شرطی؟
شرطش اینکه تا آخر باید گوش بدین و ببینن و گرنه نمیذارم برینIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-43-.gif)
گفتیم باشه حالا ما ببنیم چیه ت ا آخر گوش میدیمIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-37-.gif)
استاد زد و دیدم ای داد بی داد سامی یوسف( خواننده اش اسمش یادم نمونده دقیقا فکر کنم این بود) هستشIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-30-.gif)
حالا هی ما میگفتم غلط کردیم دیگه بسه فهمیدیم دیگه بقیه اش رو نمیخوایمIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-28-.gif)
استادمون هم گفت نه نمیشه باید تا آخر گوش بدینIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-33-.gif)و بعدش بذاریم برینIMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-04-.gif)
خلاصه خیلی ضایع شدیم IMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/2/-2-15-.gif)IMAGE(http://www.forum.98ia.com/images/smilies/-118-.gif)

آهنگ های سامی یوسف فوق العاده هست. جا داره همینجا از این خواننده توانمند تشکر کنم. :Gol:

حرف هاي الكي و شوخي خركي
يك تجربه مشاوره اي
ادامه

[FLV]http://hn12.asset.aparat.com/aparat-video/8c32bf00c57285d5ea2b6be8b77a61b71392744.mp4[/FLV]

سلام
چند سال پیش قسمت شد با تقریبا بیشتر اقوام راهی کربلا شدیم دو سوم اتوبوس ما بودیم
روحانی ما همراه با همسرش اومده بودن
از فضایل ایشون هرچی بگم کم گفتم
آخر اطلاعات بودن
و بسیار روابط همومی قوی
با جوانهای کاروان خیلی روابط صمیمی برقرار کرده بودن
اون سفر جدا ازمکان عزیزی که رفته بودیم با حضور این روحانی محترم برای ما نورانی تر شده بود
موضوعی که برایمن خیلی خیلی زیبا اومد موقع برگشت بود که چنتا اتوبوس در صف بودیم وقت نماز ظهر شد
اعلام کردن که نماز جماعت
روحانی کاروان های دیگه هم اومدن
با وجود اینکه یشون از بقیه مسن تر بودن
سریع یکی از روحانیون رو که جوان تر بود جلو گزاشت و خودش رفت بلند گو رو برداشت و مکبر شد
من واقعا لذت بردم
هنوز هم که هنوزه جوانهای فامیل با ایشان درارتباط هستن

[FLV]http://hn12.asset.aparat.com/aparat-video/8c32bf00c57285d5ea2b6be8b77a61b71392744.mp4[/FLV]




It's my favorit song
I love it
It's the alarm song of my mobile phone that rings a qurater before the call to prayer
When I hear it, I prepare my self for prayer as well as a passenger who leaves for an airport

وقتی که معاویه-لعنة الله علیه- می خواست با حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، وارد جنگ شود، "پیراهن خونین عثمان"و"انگشتان دست زن عثمان" ار کنار منبرخودش آویخت.
همانطور که می دانید، وقتی می خواستند عثمان را بکشند، زن عثمان به حمایت از وی برخاست، و شمشیر به دستش برخورد کرد و تعدادی از انگشتانش قطع شد.

حاج آقا روی منبر داشت همین جریانو تعریف می کرد:
معاویه پیراهن عثمان و "انگشت زن دست عثمان" را در کنار منبر خود قرار داد. یعنی عَلَم جنگش، یکی پیراهن خونی عثمان بود و دیگری، "انگشتان زن دست عثمان".

از اونروز تاحالا به فکر فرورفتم! یعنی اون موقع، همه ی اعضای بدن، جداجدا زن می گرفتن؟
مثلاً دست، یه زن داشت، پا یه زن دیگه؟!
کارشناسان تاریخی!!! جواب!!!!!

به نام خدا
با سلام
یادم میاد با یکی از دوستانم حجره بودم دیدم دو نفر بیشتر نیستیم گفتم همینجا باش من میام
رفتم بیرون دو تا بستنی گرفتم اومدم تو حجره که بخوریم
رفیقم در حجره را بست تا راحت بخوریم
هنوز تموم نشده بود که درب حجره را زدند
انگار دنیا رو سرمون خراب شد
رفیقم گفت ساکت باش تا فکر کنه کسی خوابه و بره
اما از شانس ما ول کن نبود
رفیقم گفت : کیه کیه در میزنه ؟ درو با لنگر (لنگ کفش) میزنه؟
پشت دری گفت : منم منم مادرتون غذا آوردم براتون ...
رفیقم گفت : کو ببینم دست هات رو از زیر در ...
خلاصه شعر شنگول و منگول را خواندند و ما حسابی سیر خنده شدیم
( امیدوارم رو لباتون خنده اومده باشه صلوات ):khaneh:

It's my favorit song
I love it
It's the alarm song of my mobile phone that rings a qurater before the call to prayer
When I hear it, I prepare my self for prayer as well as a passenger who leaves for an airport

طوبي لكم، انت شاب نشيط

Well done
:ok: You're a flower boy

طوبي لكم

طوبي اينجا اسم خانم نيست ها
خيلي ذوق زده نشويد
يعني خوشا به حال شما( نه طوبي براي شما) خخخخخخ هااااا:Nishkhand:

طوبي اينجا اسم خانم نيست ها
ایهام داره....:khaneh:

طوبي اينجا اسم خانم نيست ها
خيلي ذوق زده نشويد
يعني خوشا به حال شما( نه طوبي براي شما) خخخخخخ هااااا:Nishkhand:

بله...می دونستم استاد!
عبارت "طوبی لکم" را در احادیث رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم

ان شاءالله نوبت اون یکی طوبی هم میرسه...خخخخخخخخخخ

گفتم حاج آقا ايشان به سن تكليف رسيده اند به همين خاطر دست نمي دهند به شما كه نامحرميد
حاج آقا گفت باركـــــــــــــــــــــ ـــــــــــ الـــــــــــــــــــــــ ـــــــله و ذوق زده شد و گفت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ آآآآآآآآآآآآفريييييييييين بعد هم پيشاني دخترم را بوسید

بیچاره حاج آفا اختمالا هنگ کرده رفته رو اتوماتیک..............:ok:

اینکه تعدادی 3 مهر میگذارند برای نماز خواندن چی وسواس است؟
راه علاج چیست؟

سلام
تا چهار انگشت اختيارا مي توانيم محل سجده را بالاتر بياوريم
اگر اين كار طوري باشد كه اگر مثلا جايي آن سه مهر نباشد نتواند سجده كند و نماز بخواند عادت بد و وسواس مي تواند باشد
راه علاجش نگاه به بزرگان دين است و سجده بر چيزهايي است كه مشكلي ندارد.

ديشب بعد از چند ماه توفيقي شد با 10-15 نفر از طلاب و روحانيون رفتيم شنا
هنوز چند شيرجه اي نزده بوديم كه وقت اذان مغرب شد.
مهر نبود يكي از طلاب رفت از حيات از درختي برگ درخت كندن و آورد و نماز عرفاني اي خود را همگي روي برگ سجده كرديم:Nishkhand:

طوبي اينجا اسم خانم نيست ها
خيلي ذوق زده نشويد
يعني خوشا به حال شما( نه طوبي براي شما) خخخخخخ هااااا:Nishkhand:

سلام به علت استفاده حاج آقا از خخخخخخ لازم شد این رو بگم البته من اصلا اهل بردن تایپک به خاکی و اینا نیستما:Nishkhand:
این خارجی ها با ابداع کلمه lol به جای loud out laugh مثلا خواستن بگن
ما خیلی مبتکریم
اما قهرمانان ایران زمین با ابداع
خخخخخخ به جای ( خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی!! )
نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردند
اقا اجازه تو مسجد ما یه حاج اقا جدید داره میاد بعدمن خیلی دلم میخواد بهش بگم حاج اقا درسخون نبودین بهتون عمامه سیاهه رو ندارین؟
چجوری استاد این رو بگم؟
بعدئشم استاد این رو توضیح بدین دره دَه کی ماللا تَزه دن بسم الله از کجا اومده ریشه یابی کنید لطفا:ok:

در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است.
خدایا منعمم گردان
به درویشی و خرسندی

ديشب بعد از چند ماه توفيقي شد با 10-15 نفر از طلاب و روحانيون رفتيم شنا
هنوز چند شيرجه اي نزده بوديم كه وقت اذان مغرب شد.

السلام علیکم و رحمة الله
استاد گل! به نظر من، مؤمنان باید برنامه ی روزانه شونو با "نمازاول وقت" و تاحد امکان به جماعت، تنظیم کنن. یعنی مثلا وقتی می دونن که یک ربع مونده به اذان، کاری را شروع نکنن که انجامش دوساعت، طول می کشه!!!
بهتره کارهای دیگه رو با نماز هماهنگ کنیم، نه اینکه نمازو با سایرکارها هماهنگ کنیم!!!
جسارت مارو بپذیرید استاد!

السلام علیکم و رحمة الله
استاد گل! به نظر من، مؤمنان باید برنامه ی روزانه شونو با "نمازاول وقت" و تاحد امکان به جماعت، تنظیم کنن. یعنی مثلا وقتی می دونن که یک ربع مونده به اذان، کاری را شروع نکنن که انجامش دوساعت، طول می کشه!!!
بهتره کارهای دیگه رو با نماز هماهنگ کنیم، نه اینکه نمازو با سایرکارها هماهنگ کنیم!!!
جسارت مارو بپذیرید استاد!

سلام
وقت آزاد غير از اين موقع نداشتند
و بقيه اش هم با كار و وقت ما تناسب نداشت
بايد كلا بي خيال مي شديم
ما هم كه حتي موقع استخر هم نمازمان را اول وقت خوانده ايم:Gig:

اين كه خوبه خيلي ها متوجه مي شوند كه مي شود نشاط و شادي و دينداري را با هم جمع كرد

خندوانه امشب میزبان یک روحانی دیگر می‌شود
تاریخ انتشار : دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 20:00 | شماره خبر : 1628613258706191787 تعداد بازید: 138


[/HR] IMAGE(http://sima.jamejamonline.ir/Media/Image/1392/02/05/635024802115523062.jpg)
برنامه «خندوانه» شبکه نسیم هر شب ساعت 23 به روی آنتن این شبکه می رود.
حجت الاسلام و المسلمین سرلک روحانی جوان، نام آَشنا و فعال در عرصه جوانان است که در زمینه‌های تعلیم و تربیت اسلامی، مشاوره ازدواج و خانواده با صدا و سیما همکاری دارد. گفتنی است، «خندوانه» در بخش گفت‌وگو با مهمانان، از زوایای مختلف، خنده و خندیدن را تحلیل و بررسی می کند. این برنامه هر شب ساعت 23 روی آنتن شبکه نسیم می رود. (روابط عمومی معاونت سیما)

خندوانه رامبد جوان

ما هم كه حتي موقع استخر هم نمازمان را اول وقت خوانده ايم

بله استاد! کار شما قطعاً درسته....از کار شما ایراد نگرفتیم
فقط فرصت را برای "امر به معروف" غنیمت شمردیم.
چرا که زیاد می بینیم که دقایقی مانده به اذان، کاری را شروع می کنند که ساعتها طول می کشد و نمی توان هم وسطش ول کرد!!! بعدش نمازو با دوساعت، تاخیر به جا میارن.
خب مسلماً اون کار هرقدر هم ظاهراً خوب پیش بره، برکتی نخواهد داشت.
دوم هم اینکه این تأخیر انداختن های الکی مصداق "سبک شمردن نماز" و "بی اهمیتی به نماز" است.
امام جعفرصادق علیه السلام: هرکس که نماز را "سبک بشمارد"، شفاعت ما به او نمی رسد.
رسول الله صلی الله علیه و آله: تاوقتی که به نماز "اهمیت می دهید"، شیطان از شما ناامید است.

التماس دعا استاد!
دعا بفرمایید که نماز ما هم همیشه اول وقت باشد!

انصافاً یه سوالی خیلی وقته که ذهنمو به خودش مشغول کرده...
مگه تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها شامل سی و چهار "الله اکبر" و سی و سه "الحمدلله" و سی و سه "سبحان الله" نیست؟
خب گفتن این عبارات کریمه باید حداقل حداقل، یک دقیقه طول بکشه دیگه!
خب چه جوری بعضیا چندثانیه ای تمومش می کنن!؟!؟!؟!!!!!!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟
میکروفن گیرهای مسجد ما همیشه بعد از اتمام تسبیحات، شروع به خواندن دعا می کنن.
من هنوز "الله اکبر" گفتنم تموم نشده دعارو می خونه و تموم میکنه و نماز بعدی شروع میشه!!!!
واقعاً چه طوری میشه این؟!؟!
مگه در علم تلقین به نفس نمیگن که باید عبارت تأکیدی را دقیق و صحیح، بیان کنیم تا بر ناخودآگاه ذهن ما اثر کند و هاله های انرژی را به سمت مورد نظر سوق دهد؟!
خب تسبیحات را هم حتی اگر بخواهیم از جنبه ی تلقینی هم بررسی کنیم باید درست ادا بشه دیگه... با ده ثانیه "پیس پیس" کردن که آدم به جایی نمیرسه!!!!

خدا همه مونو به راه راست هدایت کنه..صلوات!

انصافاً یه سوالی خیلی وقته که ذهنمو به خودش مشغول کرده...
مگه تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها شامل سی و چهار "الله اکبر" و سی و سه "الحمدلله" و سی و سه "سبحان الله" نیست؟
خب گفتن این عبارات کریمه باید حداقل حداقل، یک دقیقه طول بکشه دیگه!
خب چه جوری بعضیا چندثانیه ای تمومش می کنن!؟!؟!؟!!!!!!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟
میکروفن گیرهای مسجد ما همیشه بعد از اتمام تسبیحات، شروع به خواندن دعا می کنن.
من هنوز "الله اکبر" گفتنم تموم نشده دعارو می خونه و تموم میکنه و نماز بعدی شروع میشه!!!!
واقعاً چه طوری میشه این؟!؟!
مگه در علم تلقین به نفس نمیگن که باید عبارت تأکیدی را دقیق و صحیح، بیان کنیم تا بر ناخودآگاه ذهن ما اثر کند و هاله های انرژی را به سمت مورد نظر سوق دهد؟!
خب تسبیحات را هم حتی اگر بخواهیم از جنبه ی تلقینی هم بررسی کنیم باید درست ادا بشه دیگه... با ده ثانیه "پیس پیس" کردن که آدم به جایی نمیرسه!!!!

خدا همه مونو به راه راست هدایت کنه..صلوات!


سلام بر شما
بله درست است ذكر گفتن مثل پول نداختن در قلك است اگر با عجله باشد پول ذكر نمي افتد در قلك معنوي. استاد اخلاق دكتر آقاتهراني مي فرمودند: آيت الله مظاهري كه از اساتيد اخلاق و شاگرد امام خميني هستند تسبيحات حضرت زهرا(س) را بعد از نمازها يكي يكي با تلفظ و تأني دقيق ادا مي كنند: اللـــــــــــه اكبــــــــر، اللــــــــــه اكبـــــــــر

يهوديان كچل
گفت: چرا يهوديان يك كلاه كوچلو روي سرشون ميذارن وقت عبادت؟
گفت: يهوديان كچل اند براي اين كه روي كچلي آنها پيدا نباشه. ولي سامورايي ها از اطراف موها را جمع مي كنند و بالاي موضع كچل خود مي بينند.

IMAGE(http://www.hadithlib.com/files/36.jpg)

عيادت از آيت الله مهدوي كني

IMAGE(http://media.nasimonline.ir/larg/1393/06/09/IMG20102157.jpg)

عيادت از آيت الله مهدوي كني

احسنت استاد حامی
دلم براشون خیلی تنگ شده:Ghamgin:
واسه درس اخلاق های باحالشون
خدایا میشه یه بار دیگه ببینمشون دستشون رو ببوسم

به خدا از بهترین یاوران رهبر هستند
خدا ایشون رو به ما برگردونه به خصوص به دانشجوهای امام صادقی که سایه پدر مدتیه بالای سرشون نیست

منم ایشون رو دوست دارم..نمیدونم چرا از وقتی سحرهای ماه رمضون حرف میزدند مثل ی پدر بزرگ بهشون نگاه میکردم نه ی روحانی معمولی...وقتی شنیدم حالشون بده توحرم حضرت معصومه(س) بودم و اشکم دراومد...


سلام
تا چهار انگشت اختيارا مي توانيم محل سجده را بالاتر بياوريم
اگر اين كار طوري باشد كه اگر مثلا جايي آن سه مهر نباشد نتواند سجده كند و نماز بخواند عادت بد و وسواس مي تواند باشد
راه علاجش نگاه به بزرگان دين است و سجده بر چيزهايي است كه مشكلي ندارد.

ديشب بعد از چند ماه توفيقي شد با 10-15 نفر از طلاب و روحانيون رفتيم شنا
هنوز چند شيرجه اي نزده بوديم كه وقت اذان مغرب شد.
مهر نبود يكي از طلاب رفت از حيات از درختي برگ درخت كندن و آورد و نماز عرفاني اي خود را همگي روي برگ سجده كرديم:Nishkhand:

شما نماز بزرگان که در تلویزیون میگذارد ببینید
اکثرا یا یک مهر گذاشتند که خیلی پهن است یا یک مهر گذاشتند که خیلی ضخیم است.
بهرروی مثلا من دیدم یکی 2 مهر میزاره رو هم یکی عقبشون
و هی وسط نماز خوندنش چلق چلق صدا میده

حالا این سرو صدا که مسلما باعث حواس پرتی خود و سایرین در نماز میشود هیچ
اما موضوع این است که فرد دچار وسواس شود که 3 مهر بگذارد یا 2 مهر
و اصلا نماز 2 مهرییش با 1 مهریش فرق توجه به خدا پیدا کنه
این وسواس است؟؟؟

دو مرد، نزد رئیس معبد رفتند. درحالی که پسربچه ای را همراه خود داشتند. هریک ادعا می کرد که "این پسر من است" و هرکدام هم برای اثبات گفته ی خود قسم یاد می کرد!
رئیس معبد که می خواست بین آن دو قضاوت کند، اندکی به مغز تهی خود فشار آورد و با خود گفت: "اگر بگویم شمشیرم را بیاورید تا نصفش کنم و به هرکدامتان یک دومش برسد، راهکاری است که برای مادران اجرا می شود تا مادر واقعی یافت شود. و این درمورد پدران جوابگو نیست!!!پس چه کنم؟!"
رئیس بعد از آنکه سخنان آن دو را شنید، دستور داد خانه ای مجلل و وسیع با امکانات فراوان، فراهم کنند و هر سه(دو مرد و پسربچه) را در آن زندانی نمایند!!!
وقتی که آنها را زندانی کردند، دقایقی نگذشته بود که یکی از آن مَرد ها برخاست و کولر را خاموش کرد.
رئیس معبد، حکم کرد که قطعاً و حتماً پدر واقعی بچه اوست!!!

چرا که بت پرستان، معتقدند که آفریدگار، "گرما" را آفرید.
انسان ها "کولر" را ساختند.
آفریدگار، ناراحت شد از اینکه در تقدیرش دخالت شده..پس "پدر" را آفرید.

منبع: قضاوات بی بدیل ... نوشته ی وینستون چرچیل


اقای به ظاهر محترم؛کنترل کن تو فرستادن پیام هات ؛

سلام میگم دوست عزیز شما خودت رو ناراحت نکن استاد حامی مثل یه شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر با قیچی اصلاحات و شوخ طبعی هاشون از تاپیکشون مراقبت می کنن و نمیذارن به خاکی بره؛
من امروز شکست عاطفی خوردم باز ، رفتم مسجد خب بعدش اجازه گرفته بودم امروز بمونم ببینم در مورد چی صحبت می کنن ، امشب هم از نیروی انتظامی اومده بودن در مورد داعش صحبت کردن هیچی منم حوصله ام سر رفت و پاشدم اومدم ، تا 40 روز هم مسجد رفتن تعطیل شد دیگه نمیشه برم ، :Ghamgin:اخه من چیکار کنم بازم آدم مسجد میره دلش باز میشه :Mohabbat:

رفتم یه آبیموه ای که دوماه از تاریخش گذشته بود رو خوردم بلکه جیگر سوخته ام یه جونی بگیره از این شکست عاطفی که خوردم:Ghamgin:

رفتم یه آبیموه ای که دوماه از تاریخش گذشته بود

خدا رحمتت کنه:khandeh!:

اقای به ظاهر محترم؛کنترل کن تو فرستادن پیام هات ؛
لعنت خدا به هر چی متخاصم با دینه
نادان را از هر طرف نوشتم نادان بود ؛

این یه شوخی ساده بود متخاصم دقیقا یعنی چی؟؟؟؟

سلام به همه ی دوستان

بنده یه عموی روحانی دارم ( در کل خونواده ی ما ایشون تنها طلبه هستن و راستش خونواده امون خیلی کم مذهبی هستن) این عمو هم که بسیار اهل رعایته و همیشه سعی میکنه بر مدار اسلام باشه ( این جمله از خودشون بود:Nishkhand:)
مثلا اینکه برا بچه هاش به جای تولد شمسی قمری میگیره تا هم سن تکلیفشون دقیقا مشخص باشه هم اونا رو به فردیت نکشونه( این جمله هم از خودشون بود:Nishkhand:) و از اونجایی که دوس نداره دختراش دچار شوک عاطفی شن هر سال جشن تولد قمریشون رو به خوبی برگزار میکنه - باید اعتراف کنم این مراسما اونقد قشنگ هستن که خیلی از بچه های فامیل از همون کودکی تا به حال آرزوی چنبن مراسمی رو داشتن-
چن هفته پیش جشن تکلیف آخرین دختر عمو ( به قول معروف ته تغاری بودش.) خلاصه قرض ( یا غرض؟)از گفتن اینا این بود که فضا دستتون بیاد .....

وقتی کیک رو برا دختر خانوم محترم آوردن تا شمع ها رو فوت کنه ایشون با سرعت نور در ثانیه، رفتن پیش پسر عموشون که 13سالشه بوسیدنش و بعد که تعجب حضار رو دیدن با نهایت معصومیت اعلام داشتن که : خب آخه تا شوهر کنم تو دلم می موند که یه نامحرم رو ببوسم!!! یعد هم حضرت علیه رفتن و شمع ها رو فوت کردن
شما فقط قیافه ی کل خونواده رو تصور کنین همه تو شوک بودن و نمیدونستن چطوری جلو خنده اشون رو بگیرن......
مادر بزرگ عزیز هم اعلام کردن بهتره زودتر شوهرش بدن...........

ببخشید طولانی شد اولین بار بود خاطراتم رو کتپی مینوشتم.

سلام به همه ی دوستان

بنده یه عموی روحانی دارم ( در کل خونواده ی ما ایشون تنها طلبه هستن و راستش خونواده امون خیلی کم مذهبی هستن) این عمو هم که بسیار اهل رعایته و همیشه سعی میکنه بر مدار اسلام باشه ( این جمله از خودشون بود:Nishkhand:)
مثلا اینکه برا بچه هاش به جای تولد شمسی قمری میگیره تا هم سن تکلیفشون دقیقا مشخص باشه هم اونا رو به فردیت نکشونه( این جمله هم از خودشون بود:Nishkhand:) و از اونجایی که دوس نداره دختراش دچار شوک عاطفی شن هر سال جشن تولد قمریشون رو به خوبی برگزار میکنه - باید اعتراف کنم این مراسما اونقد قشنگ هستن که خیلی از بچه های فامیل از همون کودکی تا به حال آرزوی چنبن مراسمی رو داشتن-
چن هفته پیش جشن تکلیف آخرین دختر عمو ( به قول معروف ته تغاری بودش.) خلاصه قرض ( یا غرض؟)از گفتن اینا این بود که فضا دستتون بیاد .....

وقتی کیک رو برا دختر خانوم محترم آوردن تا شمع ها رو فوت کنه ایشون با سرعت نور در ثانیه، رفتن پیش پسر عموشون که 13سالشه بوسیدنش و بعد که تعجب حضار رو دیدن با نهایت معصومیت اعلام داشتن که : خب آخه تا شوهر کنم تو دلم می موند که یه نامحرم رو ببوسم!!! یعد هم حضرت علیه رفتن و شمع ها رو فوت کردن
شما فقط قیافه ی کل خونواده رو تصور کنین همه تو شوک بودن و نمیدونستن چطوری جلو خنده اشون رو بگیرن......
مادر بزرگ عزیز هم اعلام کردن بهتره زودتر شوهرش بدن...........

ببخشید طولانی شد اولین بار بود خاطراتم رو کتپی مینوشتم.

این از اون خاطراتیه که پیش بینی میشه با قیچی حاج آقا حامی به دو نیم تبدیل شه.

خب آخه تا شوهر کنم تو دلم می موند که یه نامحرم رو ببوسم!!!

خدایا ما داریم به کجا می ریم... (یکی از دوستان می گفت داریم برمی گردیم).

این از اون خاطراتیه که پیش بینی میشه با قیچی حاج آقا حامی به دو نیم تبدیل شه

یعنی به نظر شما حاج اقا حامی یک سانسوریست می باشد؟؟
واگر اینگونه باشد آیا سانسوری که ایشان اعمال میکنند در حد سانسور فیلم های هندی صدا و سیما هست یا خیر؟

ی استاد معروفی داریم روحانی هست

بعد دو ترم نمره امتحانمون رو داده

یعنی شوخی کرده با من با این نمره اش؟!بزور یادم میاد امتجانش چطور بود بعد دو ترم اما یادمه بد ندادم و در حد 15 نبود:geryeh:

یعنی به نظر شما حاج اقا حامی یک سانسوریست می باشد؟؟
واگر اینگونه باشد آیا سانسوری که ایشان اعمال میکنند در حد سانسور فیلم های هندی صدا و سیما هست یا خیر؟

سلام دوست عزیز مطمن باش با قیچی اصلاحات ویرایش نمیشه , یه کوچولو وسواس به خرج میدن فقط
خاطره تون خیلی جالب بود ,

سلام به همه ی دوستان

بنده یه عموی روحانی دارم ( در کل خونواده ی ما ایشون تنها طلبه هستن و راستش خونواده امون خیلی کم مذهبی هستن) این عمو هم که بسیار اهل رعایته و همیشه سعی میکنه بر مدار اسلام باشه ( این جمله از خودشون بود)
مثلا اینکه برا بچه هاش به جای تولد شمسی قمری میگیره تا هم سن تکلیفشون دقیقا مشخص باشه هم اونا رو به فردیت نکشونه( این جمله هم از خودشون بود) و از اونجایی که دوس نداره دختراش دچار شوک عاطفی شن هر سال جشن تولد قمریشون رو به خوبی برگزار میکنه - باید اعتراف کنم این مراسما اونقد قشنگ هستن که خیلی از بچه های فامیل از همون کودکی تا به حال آرزوی چنبن مراسمی رو داشتن-
چن هفته پیش جشن تکلیف آخرین دختر عمو ( به قول معروف ته تغاری بودش.) خلاصه قرض ( یا غرض؟)از گفتن اینا این بود که فضا دستتون بیاد .....

وقتی کیک رو برا دختر خانوم محترم آوردن تا شمع ها رو فوت کنه ایشون با سرعت نور در ثانیه، رفتن پیش پسر عموشون که 13سالشه بوسیدنش و بعد که تعجب حضار رو دیدن با نهایت معصومیت اعلام داشتن که : خب آخه تا شوهر کنم تو دلم می موند که یه نامحرم رو ببوسم!!! یعد هم حضرت علیه رفتن و شمع ها رو فوت کردن
شما فقط قیافه ی کل خونواده رو تصور کنین همه تو شوک بودن و نمیدونستن چطوری جلو خنده اشون رو بگیرن......
مادر بزرگ عزیز هم اعلام کردن بهتره زودتر شوهرش بدن...........

ببخشید طولانی شد اولین بار بود خاطراتم رو کتپی مینوشتم.


آقا خاطرت خیلی جالب بود.
عجب بچه هایی هستند این نسل بعد.
از آقای حامی که اجازه دادند ما هم بخونیم سپاسگزارم!

شما فقط قیافه ی کل خونواده رو تصور کنین همه تو شوک بودن و نمیدونستن چطوری جلو خنده اشون رو بگیرن......

:ajab!:به جان خودم تا چند لحظه این قیافه من بود...(البته نه به این زشتیا :Nishkhand: قشنگ ترش تو سایت نبود) تازه من فقط در همین حد که شما تعریف کردین راجع به خونوادشون شناخت پیدا کردم
«شنیدن کی بود مانند دیدن» دیگه ببین چه حالی داشتن فک و فامیل !!!
موضوع قفل شده است