چه نیازی به حضرت مهدی(عج) هست؟!!
تبهای اولیه
سلام .
من نه کافر شدم نه مشرک . این سوال هی تو سرم وول میخورد . باید حتما میگفتم.
خب ما میدونیم که امام زمان(عج) ظهور میکنن تا همه چی سر وسامون بگیره اما مگه قرار نیست
قیامت بشه . پیامبر بزرگمون حضرت محمد(ص) اومدن و دین الهی رو اوردن . خدا هم که برنامه کامل
زندگی یعنی همون دین رو به ما گفت. دیگه چرا امام زمان(عج) باید ظهور کنن . تو قیامت به حساب
همه رسیدگی میشه دیگه . اگه بخوایم بگیم که امام زمان(عج) کار امامای دیگه رو انجام میدن پس چرا
این همه غیبت طولانی. الان کمتر کسی از اسلام حقیقی پیروی میکنه متاسفانه. چرا؟ چرا؟ چرا؟ خدا
نمیذاره همه چی با قیامت تموم بشه؟:Gig:
من نه کافر شدم نه مشرک . این سوال هی تو سرم وول میخورد . باید حتما میگفتم. خب ما میدونیم که امام زمان(عج) ظهور میکنن تا همه چی سر وسامون بگیره اما مگه قرار نیست قیامت بشه . پیامبر بزرگمون حضرت محمد(ص) اومدن و دین الهی رو اوردن . خدا هم که برنامه کامل زندگی یعنی همون دین رو به ما گفت. دیگه چرا امام زمان(عج) باید ظهور کنن . تو قیامت به حساب همه رسیدگی میشه دیگه . اگه بخوایم بگیم که امام زمان(عج) کار امامای دیگه رو انجام میدن پس چرا این همه غیبت طولانی. الان کمتر کسی از اسلام حقیقی پیروی میکنه متاسفانه. چرا؟ چرا؟ چرا؟ خدا نمیذاره همه چی با قیامت تموم بشه؟
با سلام
بزرگوار اين تايپك را مطالعه نماييد
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3753
باز اگر مطلبي است بفرماييد
چه نیازی به حضرت مهدی(عج) هست؟!!
با سلام وسپاس
گزیده ای از تاپیکی که استاد طاها آدرس داده اند:
پاسداری از آیین خدا امیر مؤمنان (ع) در یكی از سخنان خود در مورد لزوم وجود رهبران الهی در هر عصر و زمان میگوید: خدایا چنین است، هرگز روی زمین از قیام كنندهای با حجت و دلیل، خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشكار باشد و خواه بیمناك و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی از بین نرود و به فراموشی نگراید...(3) با گذشت زمان و آمیزش سلیقهها و افكار شخصی به مسائل مذهبی و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی تعالیم آسمانی، اصالت پارهای از قوانین الهی از دست میرود و دین دستخوش تغییرات زیانبخش میگردد. برای آنكه اصالت آیین الهی حفظ گردد و جلوی تحریفات و تغییرها و خرافات گرفته شود،.
با سلام و عرض ادب به دوستان
بالاترین کلمهای که میتوان گفت این است که تا امام نداشته باشیم، پنج چیز محقّق نخواهد شد:1. تا امام(ع) نیاید، چشم مردم به آخرت باز نخواهد شد، و لذا تا زمانی که مردم بیاماماند عقلشان در زندان دنیای ظاهر و مادیات محبوس است. لذا از آمدن امام به وسیلهای برای تحقّق و ظهور عقل بشریت و باز شدن چشم بشر به آخرت تعبیر میکنند. الآن شما میبینید که میگویند چه کسی زرنگتر است؟ کسی که دنیایش را آباد کند؛ یا میگویند: چه کسی موفقتر است؟ کسی که در دنیایش موفق است. هیچ کس آخرت را در محاسباتش نمیآورد و این بالاترین نقص عصر غیبت است و نقطة مقابلش نور میشود و ویژگی نورانی عصر ظهور این است که هر کاری که مردم میخواهند بکنند، تصویر آخرتیاش را در نظر میگیرند. اگر تصویر آخرتیاش ارزش داشت، همة سختیهایش را میطلبند، اگر ارزش نداشت، همة شیرینیهایش را رها میکنند.
2. دومین نقص زمان غیبت این است که هیچ چیزی سر جای خودش قرار نگرفته است؛ جایگاهها گم شدهاند، انسان در جایگاه خودش که باید خلیفـة الهی باشد، نیست، پدر در جایگاه خودش نیست، مادر در جایگاه خودش نیست و اینها نقص هستند. امّا زمانی که امام بیاید چون وجود ایشان معمار است، هر شیئی را با توجّه به عنصر عدالت، عصمت و مأموریتی که از سوی حق تعالی دارد، در جایگاه خودش قرار میدهد.
در معنای ولایت میگوییم ولایت یعنی معمار یعنی زعیم. یک ساختمان بدون معمار کوهی از مصالح است. مسلمان، بدون امام هم کوهی از مصالح را دور خودش جمع میکند، نماز و روزه را انبار میکند، ولی باید بداند که نماز و روزهاش در جایگاه خودش نیست. به عنوان مثال اگر نماز جمعة مسجد الحرام در جایگاه خودش باشد، نباید فلسطینیها اذیت شوند، امروز اگر مسلمانان در جایگاه خودشان باشند، نباید شیعیان یمن، افغانستان، لبنان و عراق در این وضعیت باشند. این نقصِ عصر غیبت است. همه در حال تلاش هستند ولی عناصر در جایگاه خودشان نیستند.
ادامه دارد...
ادامه بحث:
3. نکتة سومی که برای بشریتِ بدون امام، خستگی میآورد، این است که بشر باید زندگی کند، ولی هدفش خیلی کوچک است، به قول آیة 38 سورة توبه «یا أیّها الّذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثّاقلتم إلی الأرض أرضیتم بالحیاة الدّنیا من الآخرة فما متاع الحیاة الدّنیا فی الآخرة إلّا قلیلٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود در راه خدا بسیج شوید کندی به خرج میدهید آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید؛ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست». زمانی که حضرت بیایند هدفها عالی میشوند.
قبل از اجرای هر پروژة بزرگی معمولاً یک ماکت درست میکنند. ماکت پروژة جهانی امام زمان(ع) کجاست؟ من حس میکنم خداوند به ما توفیق داد تا یک ماکت از پروژة امام زمان(ع) را ببینیم و آن هشت سال دفاع مقدّس بود. خیلی از موارد شبیه دوران دفاع مقدّس است. در دوران دفاع مقدّس، این ویژگی را احساس کردم که بچّهها برای هدفگذاری در کلان زندگی و تک تک اعمالشان هم، دنبال چیزی جز جاودانگی نبودند. علّت خستگی دوران غیبت این است که اهداف آنقدر کوچک هستند، که انسانها زود به آن هدفها میرسند و تمام میشوند و زندگی برایشان بیمعنا میشود. مثلاً منِ طلبه اگر در مسیر طلبگی، خدای نکرده هدفم شهرت باشد، اگر به صدا و سیما رفتم و شهرت پیدا کردم دیگر نمیتوانم کاری کنم؛ ولی در حکومت امام زمان(ع) هدف، جاودانگی میشود و هدف بینهایت است و این، خستگی را از انسان دور میکند. در حال حاضر، همه خسته هستند؛ به هر کسی که بگویی چه کار میکنی؟ دوست دارد کارش زودتر تمام شود، ولی زمانی که به شهدا میرسیم وقتی از آنها میپرسند که آیا دوست دارید به دنیا باز گردید؟ میگویند بله. شهدا تنها گروهی هستند که دوست دارند به دنیا بازگردند. چرا؟ برای اینکه بار دیگر برای دین و امام زمان(ع) فدا شوند و مزّة جاودانگی را دوباره بچشند.
4. به نظر میرسد، وقتی انسان امام ندارد، روابطش با دیگران ظلمانی است، همة روابط بر اساس منافع است، حتّی رابطه با پدر و مادر. الآن پدر و مادر میگویند ما تمام تلاشمان را میکنیم تا بچّههایمان عصای پیری ما بشوند. پس فقط دنبال منافع خودشان هستند. روابط، ظلمانی است، فقط در حکومت امام است که روابط نورانی میشوند، نگاه به چهرة پدر لحظة استجابت دعا میشود؛ خواندن خطبة عقد و زناشویی، لحظة استجابت دعا میشود؛ نگاه به آب و طبیعت عبادت میشود و اینها در پرتو امام شکل میگیرد.
5. آخرین نکتهای که در تشنگی و خستگی، مؤثّر است، این است که انسان وقتی در یک مجموعهای وارد شود و نداند که شرح وظایفش چیست، خسته میشود، ولی وقتی که انسانها شرح وظایف خودشان را بدانند، میبینند که همه چیز در مسیر خود و در جای خودش است. در حکومتِ بدون امام، همه سرگردانند، شرح وظایفشان را نمیدانند، حقوقشان را هم نمیدانند.
ما اگر این پنج عنصر را خوب تحلیل کنیم، هم خستگی معلوم میشود و هم تشنگی. در یک جمله خلاصه میکنم: بسترساز عطش نسبت به امام و نقطة مقابلش خستگی از وضع موجود، درک این پنج نیاز است.
برگرفته از: ماهنامه موعود شمارخ 108
با سلام وصلوات بر محمد وآل برگزیده اش
جواب کافی را دوستان عزیر دادنداما جهت تکمیل بگویم که انسان هدف دارد وهدف هم الله است . کتب آسمانی مسیر الله را نشان دادند اما پیامبران وامامانی هم لازمند تا دست انسان را بگیرند وبه مقصد برسانند وگرنه ارسال رسل چه لزومی داشت ؟ مگر خداوند قادر نبود که مثلا بهمان طریق فطری وبدون نیاز به اولیاء الهی انسان را هدایت کند؟
چه کسی باید دین جهانی را به منسه ظهور برساندوبشر را از این همه اختلاف وبدبختی برهاند وعدالت وکمال آدمی که از اهداف خلقت بودند محقق سازد؟
برای تسهیل و سادگی ، خلاصه موضوع اینست : آیا معرفت وشناخت خدای متعال امکان دارد ؟ واگر ممکن است چگونه وبه چه طریق؟
با دقت در آیات قران می یابیم که همه انسانها فطرتا خداشناس هستند اما این مرحله دانی معرفت است که بعدا با کمک عقل وسیر در آفاق وانفس ، انسان جاده حقیقت را پیدا میکند اما برای رسیدن به مقصد ونهایت عرفان ، ولایت ولی الله لازم است بزبان دیگر عقل لازم است اما کافی نیست. وتلبیس ابلیس درجاده سیر الی الله ، گاهی سراب را آب مینمایاند که :طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ، ظلمات است بترس از خطر گمراهی
توشه این راه هم تقواست واگر تقوا نباشد انسان به ولایت اولیاء الله نمیرسد : أنه لا تنال ولايتنا إلا بالورع وإلا بالعمل ..[=Simplified Arabic] فو الله لا [=Simplified Arabic]تنال ولايتنا[=Simplified Arabic]إلا بالورع والاجتهاد في الدنيا ومواساة الاخوان في الله .
در احادیث نیز از حضرات معصومین علیهم السلام بعنوان محال یا جایگاه معرفت خدای سبحان نامبرده شده است که با بررسی آیات ولایت (55سوره مائده)و فمن تبعنی فانه منی ، وجود ولی الله بعد از الله ورسولش لازمه رسیدن به نور حقیقت است.
معرفت چیست ؟ مراتبش کدام است؟
میدانیم که اگر بین عارف ومعروف یا عالم ومعلوم سنخیت وتشابهی وجود نداشته باشد شناخت غیر ممکن است. حال درباره خدای سبحان که مثل ومانندی ندارد (لیس کمثله شئ) وبه چشم وحواس یافت نمیشود پس چگونه باید خد ا را شناخت؟
جواب اینست که اگر خدای متعال از روح خودش در آدمی ندمیده بود ودین فطری نبود ، شناخت خدا امری محال بود (ونفخت فیه من روحی ) ... (واعلموا ان الله یحول بین المرء وقلبه) و بدانيد كه خدا حائل مى شود ميان مرد و دل او.
اما همه این مطالب در حد کلمات هستند که با آنها مقدمه ورود به دریا را پیدامیکنیم ، بزبان ساده تر همه این مطالب بسان کلاس شنایی است که بصورت تئوری برگزار میشود وتا همه ما عملا در استخر آب نیفتیم معنی ومفهوم آب وشنا را درک ولمس نمیکنیم.
معرفت الله از بالقوه به فعل برسد.
بزبان دیگر علم الیقین از دانسته ها ناشی میشود و ما تا شنا نکرده ایم اجمالا از شنا وآب (معرفت والله) دانسته هایی داریم(بصورت فطری وسیردرآفاق وانفس) وعین الیقین پس از دیدن دریا نتیجه میشود وحق الیقین پس از افتادن در دریا وشنا که مخصوص بعد از مرگ وقیامت ولمس نعمات بهشت یا آتش جهنم (لقاء الله ومحجوب شدن از الله) است.
پس انسان باید همیشه در حال توبه باشد که توبه بازگشت به جاده است و زمان عمر هم محدود وهیچ امری واجب تر ازتوبه نیست وبیشتر فریاد دوزخیان از تسویف(تاخیر توبه)است.
اما اشکالات مطروحه :
در زمان انبیاء شناخت به چه صورت بوده است ؟ با توجه به نص آیه فطری بودن دین ، انسان فطرتا خداشناس است وبهمین منظور هم دائما بخیال جاودانگی در دنیا دنبال ریاست ولذت و...است (که اینها هم در اثر همان تشعشعات روح خدایی در وجود آدمی است) دچار اشتباه شده و پیامبران جهت تذکر انسان به فطرتش ودستگیری از او ورساندن به مقصد از سوی خدای متعال بنابر لطف او ارسال شدند.وتا زمانیکه انسان بخدا نرسد آرام نخواهد شد.
آیا معرفت به دیدن است؟
مگر در قرآن نخواندیم که : وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ (198) یعنی عده ای از همین اصحاب با وجود داشتن چشم که آلت معرفت ابتدایی انسان است به پیامبر (ص) نگاه میکنند ولی نمیبینند در حالیکه بعضی دیگر با نگاه به شتر وطبیعت به وجود الله پی میبرند . مانند جناب اویس قرنی که حتی یکبار هم پیامبر(ص) راندید اما پیامبر فرمود من بوی خدای رحمان را از سوی یمن (شهراویس) میشنوم.وعلت عرفانش هم تقوایش بود.
نکته دیگر اینکه خدای متعال در قرآن از آیات برای موقنین یاد کرده ، آیه خود خدا نیست بلکه نشانه خداست یعنی آیه را ببین تا بدانی خدایی وجود دارد اما جهت رسیدن به خدا باید از ولی مرشد کمک خواست. ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا (کهف17) . ولی مرشد .
بنابراین در زمان فقد نبی یا زمان غیبت ولی الله ، اگر حجت خدای متعال را نشناسیم ، گمراه خواهیم شد.
[=Times New Roman]اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي .اصول کافی
تفصیل مطالب:
فلسفه وجود امام معصوم
1- امام حافظ و نگهبان شریعت است. امام معصوم دین را از کجروی ها ،انحرافات و بدعتها حفظ میکن
2- امام معصوم مبین و مفسر شریعت است هم چنانکه در طول تاریخ ائمهّ علیهم السلام میبینیم اگر نبودند معصومین علیهم السلام احکام دین درست فهم نمیشد و جامعه اسلامی در تحیر و سرگردانی به سر میبرد
3-امام واسطه فیض بین خدا و خلق است. تمام کونین به واسطه انسان کامل(میتواند امام معصوم باشد) است و چنانچه سایر مخلوقات هم خلق شود به واسطه وجود نازنین انسان کامل است لذا اگر سایر انسانها حظی از وجود دارند از صدقه سر انسان کامل است
4- رهبری مادی و معنوی جامعه بشری باید به دست معصوم باشد.
تا درسایه این رهبری استعدادهای نهفته در وجود انسانها شکوفا شود و هدف از خلقت انسان محقق گردد.
5-تکامل انسان به عنوان اشرف مخلوقات در کنار امام معصوم است که صورت میگیرد. در غیر این صورت نقض غرض الهی میشود.