فرشته مرگ
تبهای اولیه
فرشته مرگ
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج ، خداوند مرا به آسمانها سیر می داد، در آسمان فرشته ای را دیدم كه لوحی از نور در دستش بود، و آنچنان به آن توجه داشت كه به جانب راست و چپ نگاه نمی كرد و مانند شخص غمگین ، در خود فرو رفته بود، به جبرئیل گفتم : این فرشته كیست ؟ گفت : این فرشته مرگ (عزرائیل ) است كه به قبض روحها اشتغال دارد گفتم : مرا نزد او ببر، تا با او سخن بگویم ، جبرئیل مرا نزدش برد، به او گفتم : ای فرشته مرگ آیا هر كسی كه مرده یا در آینده می میرد روح او را تو قبض كرده ای و یا قبض می كنی ؟ گفت : آری ، گفتم : خودت نزد آنها حاضر می شوی ؟ گفت : آری خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد، همچون پولی كه در دست شخصی باشد، و آن شخص ، آن پول را در دستش هرگونه كه بخواهد جابجا نماید. هیچ خانه ای در دنیا نیست مگر اینكه در هر روز پنج بار به آن خانه سر می زنم ، وقتی كه گریه خویشان مرده را می شنوم به آنها می گویم : گریه نكنید من باز مكرر به سوی شما می آیم تا همه شما را از این دنیا ببرم
سخت جان کندن
پیامبر(ص) به علی علیه السلام فرمود: عزرائیل وقتیكه برای قبض روح كافر می آید، روح او را با آهنی گداخته به آتش كه بریان كننده است از بدنش بیرون می آورد، و دوزخ (در این هنگام صیحه می كشد). علی علیه السلام عرض كرد: آیا این گونه جان كندن سخت ، برای شخصی از امت تو (مسلمان) نیز ممكن است صورت گیرد؟ پیامبر(ص) فرمود: آری جان دادن سه نفر از امت من ، این گونه است : 1- حاكم ظالم 2- كسی كه از روی ظلم ، مال یتیم را بخورد 3- كسی كه گواهی ناحق بدهد (كه از آن به شهاده الزور تعبیر می شود).
سلام عرض میکنم به همه دوستان و کارشناسان محترم:Gol:
ممنون از مطلب زیباتون:Gol:
ای فرشته مرگ آیا هر كسی كه مرده یا در آینده می میرد روح او را تو قبض كرده ای و یا قبض می كنی ؟ گفت : آری ، گفتم : خودت نزد آنها حاضر می شوی ؟ گفت : آری خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد، همچون پولی كه در دست شخصی باشد، و آن شخص ، آن پول را در دستش هرگونه كه بخواهد جابجا نماید.
واقعا اینجوریه ؟
یعنی عزرائیل اختیار تام جان گرفتن انسان ها رو در دست داره و خودش تعیین میکنه چه کسی کجا و کی بمیره ؟؟؟
یعنی عزرائیل اختیار تام جان گرفتن انسان ها رو در دست داره و خودش تعیین میکنه چه کسی کجا و کی بمیره ؟؟؟
با سلام
البته فکر نکم منظور این باشه که به طور کامل تمام امور را بدست دارد چون غیر از خدا هیچ کس از زمان مرگ خبر ندارد:Gol:
سلام:Gol:
با سلام
البته فکر نکم منظور این باشه که به طور کامل تمام امور را بدست دارد چون غیر از خدا هیچ کس از زمان مرگ خبر ندارد
بله بنده هم به همین دلیل این سوال رو پرسیدم
آخه ملاحظه بفرمایید :
گفت : آری [="Red"]خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد[/]، همچون پولی كه در دست شخصی باشد، و آن شخص ، آن پول را در دستش [="#ff0000"]هرگونه[/] كه بخواهد جابجا نماید.
:Gig:
[="YellowGreen"]
شاد و پیروز و خدایی باشید:ok:
التماس دعا[/]:Gol:
گفت : آری خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد، همچون پولی كه در دست شخصی باشد، و آن شخص ، آن پول را در دستش هرگونه كه بخواهد جابجا نماید. هیچ خانه ای در دنیا نیست مگر اینكه در هر روز پنج بار به آن خانه سر می زنم ، وقتی كه گریه خویشان مرده را می شنوم به آنها می گویم : گریه نكنید من باز مكرر به سوی شما می آیم تا همه شما را از این دنیا ببرم سخت جان کندن
سلام
اگه دقت کنید خود جواب رو داده
خداوند دنیا رو دراختیار و تسلط او قرار داده است نه زمان مرگ را به طوری که هرروز 5 بار به هر خانه سر می زند تا زمانی که خدا فرمان صادر کند(البته الله اعلم):Sham:
سلام عرض میکنم خدمت همه دوستان و خدمت جناب mkk1369:Gol:
ممنونم از پیگیریتون:Gol:
اگه دقت کنید خود جواب رو داده
خداوند دنیا رو دراختیار و تسلط او قرار داده است نه زمان مرگ را به طوری که هرروز 5 بار به هر خانه سر می زند تا زمانی که خدا فرمان صادر کند(البته الله اعلم):Sham:
بله درسته ولی اینجارو دقت بفرمایید :
گفت : آری خداوند همه دنیا را همچنان در تحت اختیار و تسلط من قرار داد، همچون پولی كه در دست شخصی باشد، و آن شخص ، آن پول را در دستش هرگونه كه بخواهد جابجا نماید.
این یعنی اینکه میتونه دخل و تصرف در دنیا داشته باشه چون هر طبق جمله هر کاری که بخواد انجام میده
قَوْلُهُ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ قَوْلُهُ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ وَ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَهُوَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتَوَلَّى ذَلِكَ بِنَفْسِهِ وَ فِعْلُ رُسُلِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ فِعْلُهُ لِأَنَّهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ فَاصْطَفَى جَلَّ ذِكْرُهُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَ سَفَرَةً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ- اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ فَمَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الطَّاعَةِ تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْمَعْصِيَةِ تَوَلَّتْ قَبْضَ رُوحِهِ مَلَائِكَةُ النَّقِمَةِ وَ لِمَلَكِ الْمَوْتِ أَعْوَانٌ مِنْ مَلَائِكَةِ الرَّحْمَةِ وَ النَّقِمَةِ يَصْدُرُونَ عَنْ أَمْرِهِ وَ فِعْلُهُمْ فِعْلُهُ وَ كُلُّ مَا يَأْتُونَ مَنْسُوبٌ إِلَيْهِ وَ إِذَا كَانَ فِعْلُهُمْ فِعْلَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ فِعْلُ مَلَكِ الْمَوْتِ فِعْلَ اللَّهِ لِأَنَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ عَلَى يَدِ مَنْ يَشَاءُ وَ يُعْطِي وَ يَمْنَعُ وَ يُثِيبُ وَ يُعَاقِبُ عَلَى يَدِ مَنْ يَشَاءُ وَ إِنَّ فِعْلَ أُمَنَائِهِ فِعْلُهُ فَمَا يَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّه
الإحتجاج على أهل اللجاج، ج1، ص: 247
این کلام الهی که فرمود: "خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند "و نیز آیۀ شریفه:"فرشته مرگ كه بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگيرد" و " فرستادگان ما جان او را مىگيرند " و "همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مىگيرند در حالى كه پاك و پاكيزهاند " و "همانها كه فرشتگان روحشان را مىگيرند در حالى كه به خود ظلم كرده بودند " خداوند تبارک و تعالی برتر از آن است که کار قبض روح را، خود عهده دار شود ولی کار فرستادگان و فرشتگان او نیز کار او بشمار می رود چرا که ایشان به فرمان او انجام می دهند.پس خداوند (جل ذکره) از میان ملایکه رسولان و سفیرانی میان خود و بندگانش برگزید
و هم ایشان همانان اند که خداوند دربارۀ ایشان فرمود:
"خداوند از فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و همچنين از مردم" پس کسی که از اهل طاعت باشد قبض روحش را ملائکۀ رحمت به عهده می گیرند.و کسی که اهل عصیان باشد قبض روحش را ملائکۀ عذاب به عهده می گیرند و ملک الموت (عزرائیل) یارانی از ملائک رحمت و نقمت دارد که از پی امر او پدید آیند که فعل ایشان کار او و منتسب به اوست. و کار ملک الموت کار خداوند است.خداوند ارواح را به هنگام مرگ و به دست هر که بخواهد قبض مىكند و می بخشد و بازمی دارد و به دست هر که بخواهد پاداش می دهد و عقاب می کند و کار امناء و امینانش کار خود اوست چرا که ایشان اراده نمىكنند مگر اينكه خداوند- پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد.
با سلام:Gol:
این یعنی اینکه میتونه دخل و تصرف در دنیا داشته باشه چون هر طبق جمله هر کاری که بخواد انجام میده
لطفا به جمله زیر نگاه کنید
آن پول را در دستش هرگونه كه بخواهد جابجا نماید. هیچ خانه ای در دنیا نیست مگر اینكه در هر روز پنج بار به آن خانه سر می زنم ، وقتی كه گریه خویشان مرده را می شنوم به آنها می گویم : گریه نكنید من باز مكرر به سوی شما می آیم تا همه شما را از این دنیا ببرم
این جمله کنایی است یعنی برایش کاری ندارد که قبض روح کند:Gol:
واقعا اینجوریه ؟ یعنی عزرائیل اختیار تام جان گرفتن انسان ها رو در دست داره و خودش تعیین میکنه چه کسی کجا و کی بمیره ؟؟؟
سلام :Gol:
منظور از جمله مرجع این نیست . منظور احاطه وجودی جناب عزراییل -که ملک مقرب و عظیم الهی است - بر همه نفوس عالم است . این احاطه برای ملکی که مامور گرفتن جان موجودات است لازم است . اما جان گرفتن به فرمان الهی است ......
موفق در پناه حق
[="arial"]
[="darkred"]سلام به دوستان [/]
یک سوال
با توجه به اين كه تا سلولهاى مغز از كار نيفتد مرگ تحقق نمىيابد، چگونه عزرائيل (ع) اگر وجود خارجى و واقعى دارد- هيچ كسى را بدون مرض، درد، تصادف و ... قبض روح نمىكند؟ آيا تا حالا شنيدهايد كه مثلًا كسى در خيابان بدون هيچ عاملى يك دفعه بميرد؟[/]
سلام به دوستان یک سوال با توجه به اين كه تا سلولهاى مغز از كار نيفتد مرگ تحقق نمىيابد، چگونه عزرائيل (ع) اگر وجود خارجى و واقعى دارد- هيچ كسى را بدون مرض، درد، تصادف و ... قبض روح نمىكند؟ آيا تا حالا شنيدهايد كه مثلًا كسى در خيابان بدون هيچ عاملى يك دفعه بميرد؟
با سلام و سپاس:Gol:
شاید هم اول فرد میمیره و قبض روح میشه و بعد نشانه های مرگ به شکل سکته های قلبی و مغزی و تصادف و... بروز می کنه.:Cheshmak:
؟؟؟!!!!
با توجه به اين كه تا سلولهاى مغز از كار نيفتد مرگ تحقق نمىيابد، چگونه عزرائيل (ع) اگر وجود خارجى و واقعى دارد- هيچ كسى را بدون مرض، درد، تصادف و ... قبض روح نمىكند؟ آيا تا حالا شنيدهايد كه مثلًا كسى در خيابان بدون هيچ عاملى يك دفعه بميرد؟
سلام
سوال خوبی است
اما جواب که به نظر می آید این است :
قانون جریان امور بوسیله اسباب یک قانون عمومی است که جز در موارد خاص از آن تخلف نمی شود . لذا طبق این قانون باید مرگ در 99و999 هزارم درصد با فراهم آمدن اسباب طبیعی مثل مرض سکته تصادف و امثال آن اتفاق بیفتد اما این منافاتی با قدرت جناب عزراییل برای گرفتن جان بدون وقوع این حوادث نیست . افرادی بوده اند که بدون علت خاص مرده اند . شاید از بعضی افراد هم این را شنیده باشید که فلانی بی هیچ دلیلی مرده است .
موفق در پناه حق
بدون ترديد، تمام امور حتى قبض روح و مرگ و زمان آن به دست قدرت خداوند متعال، انجام مىگيرد: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا»[1] خداوند ارواح را به هنگام «مرگ» قبض مىكند.
اگر در آيات ديگر سخن از قبض روح به دست «ملك موت» و فرشتگان مرگ آمده، به اين دليل است كه آنها فرمانبران حق و مجريان اوامر اويند. خداوند حكيم مىفرمايد:«وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَايُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِى كِتب»[2] و هيچ انسانى عمر طولانى نمىكند و هيچ كس از عمرش كاسته نمىشود، مگر اين كه در كتاب (علم خداوند) ثبت است.
و در جاى ديگر مىفرمايد:«وَلَن يُؤَخّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَآءَ أَجَلُهَا»[3]خداوند هرگز مرگ كسى را هنگامى كه اجلش فرا رسد به تاخير نمىاندازد. و نيز مىفرمايد:«... يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى»[4]؛ ... او كه شما را دعوت مىكند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقررى شما را باقى گذارد.
از مجموع آيات در اين باره استفاده مىشود كه انسان دو گونه «اجل» دارد؛ يكى سررسيد نهايى عمر يعنى همان مدتى كه آخرين توانايى بدن براى حيات است و ديگر «اجل معلق» يعنى پايان يافتن عمر انسان بر اثر عوامل و موانعى در نيمه راه.
در هر صورت، سكته، بيمارى، درد، تصادف و ... زمينهساز هستند كه عزرائيل«علیه السلام» قبض روح كند؛ مثلًا وقتى كه آخرين توانايى بدن براى حيات پايان يابد طبيعتاً سكته يا ... پيش مىآيد و همين خود زمينه مرگ و قبض روح را فراهم مىكند و همچنين است اگر فردى به واسطه كارهاى زيانبار به بدن، مرگ طبيعى خود را جلو بيندازد. همين عوامل، سبب و زمينه مرگ و قبض روح او مىشود. بنابراين مىتوان گفت، هر انسانى به هنگام مرگ به واسطه سببى و لو سكته ناگهانى از دنيا مىرود. تا جهازها و اندامهاى اصلى بدن سالم است روح وجود دارد. براى جدا شدن روح از بدن به عامل نياز است و لو آن عامل سكته ناگهانى باشد. [5]
-------------------------------------------------------------
[1]. زمر، آيه 42.
[2]. فاطر، آيه 11.
[3]. منافقين، آيه 11.
[4]. ابراهيم، آيه 10.
[5]. ر. ك: شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 643- 725 و ج 13، ص 39؛ الميزان، ج 16، ص 395؛ تفسير نمونه، ج 24، ص 198 و ج 10، ص 290 و ج 22، ص 558.
سلام
نکته :
حضرت عزراییل مانند چند ملک مقرب دیگر از فرشتگان بزرگ الهی است . فرشتگان امور مجرده غیر مادی هستند اما قوه خیال انسان قادر است آنها را به شکل و شمایلی متناسب با آنها درآورد . از این امر به تمثل خیالی تعبیر می شود . یعنی قوه خیال ( مصوره ) انسان آن حقیقت غیر مادی غیر مشکل را به شکل و هیئت خاصی در آورده تجسم مثالی می بخشد . این از عجایب قوه خیال است چه اینکه قوه خیال انسان مظهر اسم مصور حق تعالی است . در تمثل پاکی که در معراج برای پیامبر ص اتفاق افتاده جناب عزراییل را به شکلی متناسب با عظمت و کار او مشاهده فرموده اند. در این تمثل هم توجه تام جناب عزراییل به فعل الهی اش بیان شده هم احاطه وجودیش بر موجودات دیگر . در تمثلاتی دیگر نقل شده که پیامبر ص جناب جبرییل را به شکل دحیه کلبی می دید یا در هیئت پرنده ای که دهها بال داشت . اینها همه بیانگر تمثلات پاک قوه خیال پیامبر ص است . اگر انسان جان پاک بدارد برای او هم چنین تمثلاتی واقع می شود . یکی از راههایش مراقبت از چشم است که فرمود : غضوا ابصارکم ترون العجایب : نگاههایتان را فرو بندید تا عجایب ( عالم معنا ) را ببینید . رزقنا الله و ایاکم بحقهم علیهم السلام
موفق در پناه حق
[="garamond"]با تشکر از همه دوستان
خیلی متشکر از پاسختان
سوال دیگر:نحوۀ جان دادن به چه صورتی است آیا روح از گلوگاه انسان خارج می شود یا اینکه این تعبیر کنایه ای است؟[/]
سوال دیگر:نحوۀ جان دادن به چه صورتی است آیا روح از گلوگاه انسان خارج می شود یا اینکه این تعبیر کنایه ای است؟
سلام
اساسا روح امر مجرد است و غیر مادی لذا ورود و خروج آن از بدن معنا ندارد . به اصطلاح اهل فن در مرگ برای روح که مجرد است یک انصراف توجه صورت می گیرد ( از عالم ماده به عالم معنا منصرف می شود ) هرچند این انصراف توجه در مرگ طبیعی، تدریجی است .
اما انسان دارای یک روحی است به نام روح بخاری که اساسا مادی است و واسطه بین روح مجرد و جسم مادی اوست . این روح که لطیف ترین شی از جنس ماده است در هنگام مرگ به تدریج از بدن انسان خارج می شود که به حسب بیان روایات شریفه خروج این روح بخاری از پاست تا اینکه به ناحیه گلو می رسد و در نهایت از راه دهان خارج شده و چون شی مادی است پس از خروج از بدن و انتشار در فضا از بین می رود .
موفق در پناه حق
سلام
اساسا روح امر مجرد است و غیر مادی لذا ورود و خروج آن از بدن معنا ندارد . به اصطلاح اهل فن در مرگ برای روح که مجرد است یک انصراف توجه صورت می گیرد ( از عالم ماده به عالم معنا منصرف می شود ) هرچند این انصراف توجه در مرگ طبیعی، تدریجی است .
اما انسان دارای یک روحی است به نام روح بخاری که اساسا مادی است و واسطه بین روح مجرد و جسم مادی اوست . این روح که لطیف ترین شی از جنس ماده است در هنگام مرگ به تدریج از بدن انسان خارج می شود که به حسب بیان روایات شریفه خروج این روح بخاری از پاست تا اینکه به ناحیه گلو می رسد و در نهایت از راه دهان خارج شده و چون شی مادی است پس از خروج از بدن و انتشار در فضا از بین می رود .
موفق در پناه حق
ب[="arial"]ا سلام و تشکر فراوان از آقا حامد
جواب زیبا و عمیقی بیان فرمودید .ولی به هر حال روح اشراف تام بر بدن دارد این انصراف چگونه است.گاهی اوقات حالات خوبی برای اولیای الهی و مومنین دست می دهد و از همۀ علائق دست بر می دارند ولی مرگ صورت نمی پذیرد.
وجود روح بخاری که واسطه بین روح و جسم است چگونه قابل اثبات است؟آیا در آیات و روایات دلیلی بر این امر هست؟
[/]
ولی به هر حال روح اشراف تام بر بدن دارد این انصراف چگونه است.گاهی اوقات حالات خوبی برای اولیای الهی و مومنین دست می دهد و از همۀ علائق دست بر می دارند ولی مرگ صورت نمی پذیرد. وجود روح بخاری که واسطه بین روح و جسم است چگونه قابل اثبات است؟آیا در آیات و روایات دلیلی بر این امر هست؟
سلام
نفس ناطقه انسانی حقیقتی غریب است که کسی به عمق آن راه ندارد . همه مراتبی که برای روح قابل شمارش است مراتبی یا شوونی از نفس ناطقه انسانی هستند . از مرتبه جسم تا مرتبه سرّ . اگر نفس قوی شود می تواند در عین برخورداری جسم به سایر شوون خود یعنی خیال، عقل، قلب و .. توجه نماید و حقایق آنها را مشاهده کند .
اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر
حالات خوب صرفا نشانه ایجاد صفا در روح و ظهور حقایقی از عالم باطن است . اگر حالات ملکه شوند کم کم به باطن راه خواهد یافت . البته اهل معرفت دستورات خاصی برای انصراف و توجه به باطن دارند که به بعضیها عنایت می کنند .
و اما مرگ را اجل و زمان معینی است که پیش از آن تحقق نمی یابد ، هرچند شخص بارها به موت اختیاری باطن را مشاهده کرده باشد .
مساله روح بخاری در طب قدیم و بخش طبیعیات فلسفه مطرح شده است و ادله ای هم از روایات بر آن یافت می شود . محکمترین دلیل بر وجود چنین روحی همان مجرد بودن نفس انسان و بی معنا بودن خروج و ورودش به بدن است پس این روحی که در روایات از آن سخن گفته شده چیز دیگری است که باید مادی باشد .
موفق در پناه حق
با توجه به اين كه تا سلولهاى مغز از كار نيفتد مرگ تحقق نمىيابد، چگونه عزرائيل (ع) اگر وجود خارجى و واقعى دارد- هيچ كسى را بدون مرض، درد، تصادف و ... قبض روح نمىكند؟ آيا تا حالا شنيدهايد كه مثلًا كسى در خيابان بدون هيچ عاملى يك دفعه بميرد؟
با سلام به دوستان
در مورد اين سوال بايد عرض كنم اين كه عزرائيل يا ملائكه جان افراد را مي گيرند و به اصطلاح آن را
قبض روح مي كنند امري مجرد است و مادي نيست تا رسولان پروردگار نياز به ورود به مكاني خاص داشته باشند.
زيرا فرشتگان مجرد هستند و مردن نيز به معناي جدا شدن روح از بدن است كه آن نيز امري مجرد است
و قياس اين امور با مسائل و امور مادي كه زمانمند و مكان دار است درست نيست.
مرگ و حیات در نظام آفرینش دو پدیده مهم تکوینی هستند.مالک واقعی و فرمانروای اصیل ذات اقدس الهی است او است که به عناصر بی جان طبیعت ، حیات میبخشد و مواد مرده را زنده میکند و اوست که موجودات زنده را می میراند و نیروی حیات را از انها سلب میکند.
او مالک واقعی آسمانها و زمین است . اوست که زنده میکند و میمیراند و اوست بر همه چیز قادر است.
خداوند است که هنگام مرگ ارواح مردم را قبض میکند.
بگو ای پیامبر: فرشته مرگ که برای قبض روح شما گمارده شده جان شما را میگیرد و سپس به سوی خدای خویش باز میگردید.
موقعی که مرگ کسی فرا رسد فرشتگانی که رسولان ما هستند او را قبض روح میکنند.
متقین کسانی هستند که فرشتگان رحمت آنان را قبض روح میکنند....
فرشته مرگ و اعوانش در کار قبض روح اصالت ندارند. بلکه وسائطی هستند بین خدا و مردم و این مأموریت از طرف باریتعالی به آنان محول گردیده است از این رو خداوند در قران گاه قبض روح را به خود منتسب میکند،گاه آن را عمل ملکالموت و در مواردی قبض روح را به جمعی از فرشتگان منتسب میکند.
سلام
در عالم هیچ چیزی جز حق اصیل نیست . اما کثرت در متن وحدت هم حساب خودش رو داره . لذاست که یکجا به فرشتگان کارگزار و یکجا به ملک الموت و یک جا به خودش نسبت داد تا بگه همش مندک در آن خود است و .....
به قول شاعر عارف :
دیده ای خواهم سبب سوراخ کن
تا کند اسباب را از بیخ و بن
هوالذی .. هوالذی ... هو:hamdel:
موفق در پناه حق