جمع بندی آیا عقل سلیم میتواند خدای قرآن را، خدای جهان آفرین بداند؟
تبهای اولیه
من مسلمان هستم و هر مسلمان باید اهل تعقل باشد و حتی در خود قرآن هم با دیدی عاقلانه بنگرد که اصول دین تقلیدی نیست! سوالی دربارۀ قرآن دارم که هیچ جا جوابی برایش نیافتهام که آن را اینجا میپرسم. آنچه در ادامه میآید نظرات شخصی است و بررسی عمیقی از نظر دقت علمی در آن صورت نگرفته است و در نتیجه خواننده نباید آنها را بی تحقیق اشکالات قطعی بداند و از کارشناسان میخواهم اگر اشکالی در اشکالات وارده هست بفرمایند و البته اینها نمونههایی هست از اشکالات مشابه دیگر که به طور خلاصه به آنها اشاره شده است. در ضمن امیدوارم کسی زبان گاه نسبتاً تند و بی رحمانۀ آن را نشانۀ عناد نداند. در قرآن گفته شده است که این کتاب حرفهای خداست و عقیده بر این است که جملات و کلمات آن طراحی شده از سوی خداست. خدایی که زمین و آسمان را آفریده و به هر چیز آگاه است و خدایی که مهربان است و حکیم. به دنیا و به آفریدگان خدا مینگریم و متوجه میشویم این خدا باید یک دانشمند بسیار عالم و بسیار دقیق باشد و مسلماً کتاب چنین دانشمند دقیقی حتماً باید مطابق با علم و خالی از ابهام و بسیار دقیق و مربوط به همۀ زمانها (از زمان پیامبر به بعد) باشد. اما با نهایت تأسف، میببنیم که انگار هیچ کدام از این پیشبینیهای ما درست نیست. قرآن را کتابی پر ابهام و رؤیا گون مییابیم، اثر واضحی از علم و دانشمندی در آن نمیبینیم (هر منصفی معترف است که آنچه در مورد گزارههای علمی قرآن بیان میشود با کمال تأسف تنها تلاشی سادهانگارانه برای علمی نشان دادن قرآن است و حتی جاهایی از قرآن هست که باید به زور قرآن را از اتهام غیر علمی بودن تبرئه کرد مثل «یخرج من بین الصلب والترائب»). همچنین قرآن را کتابی مییابیم که آیه آیهاش به زندگی شخص پیامبر گره خورده است و نه تنها نشانی روشن یا برنامهای روشن از آینده در آن نیست که حتی به حوادث خارج از دیدرس شخص پیامبر در آن زمان هم اثر زیادی نیست. مثلا اشارهای به آنچه در زمان پیامبر در چین یا جاهای دیگر اتفاق میافتاده نیست انگار خدای جهان آفرین تنها پشت چشمان پیامبرش جای گرفته است و از هیچ چیز در دنیا به خشم نمیآید جز آنچه پیامبرش میبیند و از آن به خشم میآید! خدایی که در سورۀ تحریم حرفهایی میزند که امروزه به آنها حرفهای خاله زنکی میگویند و معلوم نیست چرا خدایی به این عظمت تا به این حد محسور پیامبر است و بی توجه به هر چیز خارج از نگاه پیامبر؛ چه در جاهای دیگر و چه در زمانهای دیگر. خدایی که در آیات ابتدایی سوره تحریم، گرسنهها و بدبختهای دنیا را رها کرده و تنها غصۀ این را میخورد که پیامبرش از آنچه حلال است خود را تحریم کرده است! و این حلال ظاهرا آمیزش با یکی از زنان پیامبر است. میبینیم خدای قرآن از آنچه حرف میزند که مخصوص اعراب آن زمان است. ماههایی را حرام میکند که اعراب حرام کردهاند و احکامی را در مورد برده داری صحه میگذارد که در بین اعراب آن زمان رایج است و حَجّی را تجویز میکند که تصحیح شدۀ حج اعراب بتپرست است و مثلاً نمیآید یک حکمی را از هندیها بگیرد و به جای حکم اسلام بیاورد. آیا دلیل قاطعی هست که خدای قرآن همان خدای جهان آفرین است؟
[="Tahoma"]در ضمن امیدوارم کسی زبان گاه نسبتاً تند و بی رحمانۀ آن را نشانۀ عناد نداند.
با سلام و درود
خوب است در هر حال، به ویژه در مباحث علمی، حد انصاف رعایت شود. نمی توان غیر منصفانه و غیرمنطقی سخن گفت و انتظار داشت طرف مقابل، دلخور نشود؛ خصوصا وقتی موضوع مورد گفتگو، از قداست و جایگاه بسیار والایی برخوردار است. در چنین مواردی بایستی بیش از پیش، انصاف و عدالت را رعایت و با احتیاط و از روی منطق سلیم، سخن گفت.
قرآن را کتابی پر ابهام و رؤیا گون مییابیم، اثر واضحی از علم و دانشمندی در آن نمیبینیم (هر منصفی معترف است که آنچه در مورد گزارههای علمی قرآن بیان میشود با کمال تأسف تنها تلاشی سادهانگارانه برای علمی نشان دادن قرآن است و حتی جاهایی از قرآن هست که باید به زور قرآن را از اتهام غیر علمی بودن تبرئه کرد مثل «یخرج من بین الصلب والترائب»).
قرآن کتاب هدایت است لذا سراسر آن تعالیم الهی و هدایتگر است. این را گفتیم تا انتظارمان از قرآن را اصلاح کنیم.
اما مطالب علمی که به حسب نیاز هدایتگرانه ای که بوده، قرآن بطور گذرا و کلی به آن ها اشاره نموده است، که علاوه بر نداشتن تعارض با علوم روز، برخی اعجاز علمی و موارد بسیاری شگفتی های علمی است که قرآن آن ها را مطرح نموده است.
لذا اولا قرآن قرار نیست کتابی درسی و علمی باشد تا بعدا بخواهیم آن را علمی نشان دهیم و اگر نشد، آن را عیب بدانیم.
در ثانی، اشارات علمی ای که قرآن مطرح نموده است، در جای خود بسیار شگفتی ساز و حتی برخی اعجاز علمی محسوب می شود.
در باره آیه شریفه «یخرج من بین الصلب و الترائب» نیز در تاپیک دیگری گفتگو شده و نیازی به تکرار نیست:
شبهات پیش آمده در قرآن: چگونگی به وجود آمدن انسان ها در قرآن
همچنین قرآن را کتابی مییابیم که آیه آیهاش به زندگی شخص پیامبر گره خورده است و نه تنها نشانی روشن یا برنامهای روشن از آینده در آن نیست که حتی به حوادث خارج از دیدرس شخص پیامبر در آن زمان هم اثر زیادی نیست. مثلا اشارهای به آنچه در زمان پیامبر در چین یا جاهای دیگر اتفاق میافتاده نیست انگار خدای جهان آفرین تنها پشت چشمان پیامبرش جای گرفته است و از هیچ چیز در دنیا به خشم نمیآید جز آنچه پیامبرش میبیند و از آن به خشم میآید!
ای کاش به جای ادعاهای بدون دلیل، کمی استدلالی و علمی، مطالب را طرح می کردید.
اولا با توجه به نزول قرآن که به تدریج و در طول 23 سال و متناسب با نیاز هدایتی مردم، نازل شده است؛ پرداختن به نیازها و اتفاقات منطقه نزول، کاملا طبیعی است.
در ثانی، آموزه های تربیتی و هدایتگرانه ای که در قرآن بیان شده است، در هر کجای زمین، قابل اجرا و موجب تعالی و رشد معنوی انسان می شود.
بله، راجع به چین و آداب و غذا و ... سخن گفته نشده که این هم طبیعی و منطقی است و اگر غیر از این بود، جای سؤال بود.
مطلب دیگر، تذکر و توجه دادن به جایگاه ویژه و رفیع رسالت و پیامبری است. پیامبر، نماینده خدا و بالاترین مقام را دارند، طبیعی و منطقی است که خداوند علاوه بر معرفی و شناساندن پیامبرش، دیگران را به جایگاه و مقام والای او متذکر نموده تا هم حقیقت را بیشتر بدانند و هم راحت تر بتوانند به او اعتماد کرده و بیش از پیش از ایشان پیروی داشته باشند.
خدایی که در سورۀ تحریم حرفهایی میزند که امروزه به آنها حرفهای خاله زنکی میگویند و معلوم نیست چرا خدایی به این عظمت تا به این حد محسور پیامبر است و بی توجه به هر چیز خارج از نگاه پیامبر؛ چه در جاهای دیگر و چه در زمانهای دیگر. خدایی که در آیات ابتدایی سوره تحریم، گرسنهها و بدبختهای دنیا را رها کرده و تنها غصۀ این را میخورد که پیامبرش از آنچه حلال است خود را تحریم کرده است! و این حلال ظاهرا آمیزش با یکی از زنان پیامبر است.
همان طور که بیان شد، جایگاه رهبری و حاکمیت، بسیار مهم و خطیر است و نباید این جایگاه تحت فشار قرار گیرد و یا تضعیف شود.
عده ای با سوء استفاده از موقعیت شان، رهبر جامعه اسلامی را تحت فشار قرار داده و کار را به جایی رساندند که آیات الهی نازل و حکم نهایی را صادر فرماید.
لذا موضوعات دلبخواه پیامبر نبوده بلکه وضعیتی بوده که بر پیامبر تحمیل شده است؛ از طرفی این آیات، دارای پیام های هدایتگرانه هستند.
مطلب دیگر؛ قرآن برای گرسنگان و نیازمندان آیات متعددی دارد، کافی است جستجو کنیم.
قرآن یک مجموعه به هم پیوسته از تعالیم و ارزش ها است که نمی توان بعضی را گرفت و بعضی را رها کرد؛ بلکه باید این مجموعه، با هم در نظر گرفته شود.
برای کسی که با قرآن آشنایی داشته باشد، روشن است که قرآن به جهات مختلف ابعاد روحی و جسمی انسان ها توجه داشته و در زمینه هدایتگری، هر آن چه نیاز بشریت بوده است را آورده است.
میبینیم خدای قرآن از آنچه حرف میزند که مخصوص اعراب آن زمان است. ماههایی را حرام میکند که اعراب حرام کردهاند و احکامی را در مورد برده داری صحه میگذارد که در بین اعراب آن زمان رایج است و حَجّی را تجویز میکند که تصحیح شدۀ حج اعراب بتپرست است و مثلاً نمیآید یک حکمی را از هندیها بگیرد و به جای حکم اسلام بیاورد.
این کاملا منطقی و معقولانه است که دینی که در منطقه ای ارائه می شود، متناسب با آداب و مسائل مرتبط با مردم همان منطقه باشد.
اگر غیر از این بود، جای ایراد داشت.
البته موضع اسلام و قرآن در برابر مسائلی مانند برده داری، موضعی منطقی و معقول بوده تا بتواند ابتدا آن را مدیریت و سپس به تدریج آن را تعدیل و اصلاح کند.
قرآن با عادات و رسوم غلط جامعه عرب، مبارزه کرده و در مقابل آن ها ایستاده است؛ البته برخی آداب و رسوم صحیح و مثبتی که وجود داشته را نیز تایید کرده است. این عیب و ایراد محسوب نمی شود. اگر اسلام برخورد غیر منطقی داشت و همه را رد می کرد و یا همه را تایید می کرد، جای انتقاد بود.
از طرفی آن چه برای هدایت و سعادت انسان لازم است، در قرآن آمده و آن ها اختصاص به قومیت و نژاد خاصی ندارد زیرا مخاطبش انسانیت و فطرت انسانی است که آن هم در همه افراد بشر، وجود دارد.
[="Tahoma"]میبینیم خدای دانشمندی که حیات را چنان تدبیر کرده است.........................................
توجه!
در ادامه مطالب، سعی شده هر مطلب مرتبط و غیرمرتبطی به هم بافته و شرق و غرب را به هم ربط داده تا نتیجه مورد نظر گرفته شود؛ لذا چون موضوع واحدی ندارد و از همه جا و همه چیز سخن رانده شده است، نمی توان در یک تاپیک به آن ها پرداخت.
در ضمن، این مطالب، جدید و تازه نیست و سابقه زیادی دارد و پاسخ های کامل و مفصلی هم به هر کدام داده شده است.
شایسته است ابتدا آن ها مطالعه سپس هر کدام از آن ها در تاپیک جداگانه و مستقلی پیگیری شود.
سلام و عرض ادب خدمت عزیزان و کارشناس محترم جناب میقات.
با اجازه بنده هم شرکت میکنم در تاپیک.
من مسلمان هستم و هر مسلمان باید اهل تعقل باشد و حتی در خود قرآن هم با دیدی عاقلانه بنگرد که اصول دین تقلیدی نیست!
بنده البته در نگاه کلی با جناب میقات موافقم در اینکه واقعا این سخن ها پیرامون قران, غیر منطقی و نا منصفانه است و یک تنه به قاضی رفتنه و بخشی از قران رو گرفتن و بخشی رو رها کردنه. و ته صحیح هست محتوا و نه جالب.
اما...
بنده حق میدم به شخصی که نگاهش صرفا و صرفا به قرآن هست و وقتی قرآن رو به تنهایی نگاه میکنه, با انبوهی از شاید سوالات مبهم , متناقض و یا متشابهات و حتی چیزایی که احمقانه هستند و منطقی نیستند رو به رو بشه.
به نظر بنده و به اعتقاد بنده , این کاملا طبیعی و بدیهی هست.
بنده به عنوان یک مسلمان و شیعه قرآن رو به تنهایی ابداً هدایتگر نمیبینم و بلکه شاید اگر به قرآن تنها اکتفی کنم و خودم مطالبش رو بخونم و عمل کنم , گمراه بشم خیلی هم بد.
بنده قرآن رو زمانی هدایتگر میبینم که همراه با امامانِ معصوم ع که مفسر اون هستند باشه و استفاده بشه.
پس از نگاهی, جناب irancplusplus در برخی از ایراداتتون ممکنه و شاید قطعا حق با شما باشه. چون به تنهایی فقط و فقط قرآن رو برداشتید.
من فکر نمیکنم شیعه ای باشه و بگه اسلام فقط قرآن هست و از قران به تنهایی میتونیم احکام و عقاید رو بگیریم و خیلی از چیزها رو و هدایت بشیم. این غلطه.
قرآن + معصومین ع = بدون ایراد و تناقض است.
میشه واقعا در مقامی انسان با خودش فکر کنه که حقیقتا قرآن به تنهایی بسیار خطرناک هست.
ممنون از توجهتون.
[="Tahoma"] با اجازه بنده هم شرکت میکنم در تاپیک. بنده البته در نگاه کلی با جناب میقات موافقم در اینکه واقعا این سخن ها پیرامون قران, غیر منطقی و نا منصفانه است و یک تنه به قاضی رفتنه و بخشی از قران رو گرفتن و بخشی رو رها کردنه. و ته صحیح هست محتوا و نه جالب. بنده حق میدم به شخصی که نگاهش صرفا و صرفا به قرآن هست و وقتی قرآن رو به تنهایی نگاه میکنه, با انبوهی از شاید سوالات مبهم , متناقض و یا متشابهات و حتی چیزایی که احمقانه هستند و منطقی نیستند رو به رو بشه. قرآن + معصومین ع = بدون ایراد و تناقض است. میشه واقعا در مقامی انسان با خودش فکر کنه که حقیقتا قرآن به تنهایی بسیار خطرناک هست. ممنون از توجهتون.سلام و عرض ادب خدمت عزیزان و کارشناس محترم جناب میقات.
اما...
به نظر بنده و به اعتقاد بنده , این کاملا طبیعی و بدیهی هست.
بنده به عنوان یک مسلمان و شیعه قرآن رو به تنهایی ابداً هدایتگر نمیبینم و بلکه شاید اگر به قرآن تنها اکتفی کنم و خودم مطالبش رو بخونم و عمل کنم , گمراه بشم خیلی هم بد.
بنده قرآن رو زمانی هدایتگر میبینم که همراه با امامانِ معصوم ع که مفسر اون هستند باشه و استفاده بشه.
پس از نگاهی, جناب irancplusplus در برخی از ایراداتتون ممکنه و شاید قطعا حق با شما باشه. چون به تنهایی فقط و فقط قرآن رو برداشتید.
من فکر نمیکنم شیعه ای باشه و بگه اسلام فقط قرآن هست و از قران به تنهایی میتونیم احکام و عقاید رو بگیریم و خیلی از چیزها رو و هدایت بشیم. این غلطه.
با سلام و درود
قرآن هدایتگر است و هر کس به قدر فهم خودش، می تواند پیام برخی آیات را بفهمد و از قرآن برداشت صحیح داشته باشد.
بله، فهم عمیق تر و وسیعتر قرآن و دستیابی به بطون قرآن، نیازمند مراجعه به معصومین (علیهم السلام) است و بدون مراجعه به ایشان، محقق نمی شود. لذا با مراجعه به معصومین، به فهم صحیح، بیشتر و کاملتر از قرآن می رسیم.
این تفسیر به رأی و تحمیل نظرات شخصی بر قرآن است که مایه گمراهی می شود. که البته سبب این گمراهی نیز خود شخص است، نه قرآن.
بنابر این، این که بگوییم قرآن به تنهایی خطرناک است، و یا تعابیری ... و غیرمنطقی در آن است، تعبیر صحیحی نیست.
لازم به ذکر است یکی از روش های تفسیری، روش تفسیری قرآن به قرآن است. همین روشی که در تفاسیری مثل تفسیر المیزان (علامه طباطبایی) و یا تفسیر الفرقان (آیت الله صادقی تهرانی) دنبال شده است.
ایشان آیات قرآن را با آیات دیگر قرآن، تفسیر نموده و در تفسیر المیزان، شاهد مثال روایی و ... را بعد از آن مطرح می کند تا بیان کند، این برداشت، منافات با روایات معصومین (علیهم السلام) ندارد.
البته این که چنین روشی تا چه میزان موفق بوده و صحیح است و واقعا تا چه حد این مفسران بدون کمک روایات توانسته اند به این برداشت ها برسند، را باید به اهل فن و جای دیگر موکول کرد؛ ولی اصل عرضم این است: چنین نیست که قرآن بدون اهلبیت، خطرناک باشد.
به نظر می رسد منظور واقعی شما، این مطالبی است که گفتم. لذا این پست و عرائض بنده برای این بود تا منظور شما بطور کاملتر و صحیح تری به کاربران منتقل شود و برداشت نادرست نشود.
به نظر می رسد منظور واقعی شما، این مطالبی است که گفتم. لذا این پست و عرائض بنده برای این بود تا منظور شما بطور کاملتر و صحیح تری به کاربران منتقل شود و برداشت نادرست نشود.
بله همینطوره.
ممنون و تشکر.
البته یعنی در واقع اگر دقیقاً همینطور نباشه, حدوداً منظورم به طور کلی همین بود که شما بیان کردید و ممنون اما...
یک سری جاهارو برای روشن شدن بیشتر یک توضیحی عرض میکنم...
قرآن هدایتگر است و هر کس به قدر فهم خودش، می تواند پیام برخی آیات را بفهمد و از قرآن برداشت صحیح داشته باشد.
دقیقا.
یعنی اگر ما به این نتیجه برسیم که تمام آیات قرآن رو میتونیم درک کنیم و عمل کنیم, حقیقتاً معصوم ع به کنار میره و این غلطه.
اما نکته اینجاست, اگر کسی فقط قرآن در اختیار داشته باشه و اصلا از معصومین ع هیچی ندونه که هستند و کی هستند , این ممکنه یک سری آیات رو خیال کنه که داره درک می کنه و مقصود آیه همین هست و عمل کنه, در صورتی که ممکنه عکسش صحیح باشه و این اشتباه فهم کرده و فقط خیال کرده درسته.
مقصودم اینه شاید حتی توی همون برخی آیاتی هم که ممکنه بفهمه, گاهیش غلط فهمیده باشه. کما اینکه در فرقه های اسلامی این مسائل وجود داره.
لذا خیلی کار سخت هست بدون معصوم ع و از اونجایی که فاصله حق و باطل یک تار مو هست و واقعا فاصله ای نیست, این اشتباه خیلی گرون میتونه تموم بشه.
و در اینجا جناب irancplusplus کل قرآن و تمام قرآن رو مد نظر گرفتن, لذا حقیقتاً این باعث گمراهی هست بدون معصوم ع و به نظر من میشه حق داد به کسی که کل قرآن رو بدون معصوم به دست بگیره و بگه مشکلاتی داره. در واقع قران مشکل نداره, مثالش رو پایین میزنم.
اما اینکه قرآن هدایتگر هست, دقیقا بله هدایتگر هست در ادامه توضیح میدم.
این تفسیر به رأی و تحمیل نظرات شخصی بر قرآن است که مایه گمراهی می شود. که البته سبب این گمراهی نیز خود شخص است، نه قرآن.
دقیقا.
البته کاش شما نمیگفتید تفسیر و رای و نظر شخصی بنده هست (صرفاً), البته احساسم این هست که شاید من درست نرسوندم مطلب رو.
اما واضح تر میگم...
طبیعتا خدا گمراه کننده نیست, اما گمراه میکنه, اما همون کسایی رو که خودشون تصمیم گرفتن گمراه بشن.
یُضِلٌّ مَن یَشَآءُ وَیَهْدِى مَن یَشَآءُ
نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا
و الا واضح هست که قرآن هدایتگر هست و خدا خیرخواه.
بنابر این، این که بگوییم قرآن به تنهایی خطرناک است، و یا تعابیری ... و غیرمنطقی در آن است، تعبیر صحیحی نیست.
چنین نیست که قرآن بدون اهلبیت، خطرناک باشد.
مثالی که قرار بود بزنم رو اینجا میزنم پیرامون قران.
هواپیمای پیشرفته ای رو فرض کنیم که در باند هست.
ما میدونیم که اگر سوار این هواپیما بشیم, این هواپیما , با بهترین سرعت و دقت, مارو از اقیانوس ها و صخره های بلند و کوه ها عبور میده و مارو به مدینه فاضله میرسونه.
این هواپیما به خودیِ خود در باند قرار داره و باعث سقوط کسی نمیشه.
زمانی باعث سقوط میشه, که هر کس فکر میکنه به همین راحتیه که پشت فرمون این هواپیما بشینه و به مقصود برسه.
لذا این هواپیما برای این افراد خطرناک هست که خیال میکنند بدون معصوم ع, میتونند به درستی از اون بهرهمند بشند.
و اگر بتونند, پس دیگه معصوم ع برای شیعه نقشش چی هست ؟ بیشتر عقیده اهل سنت میشه این. کتاب برای ما کافیه.
پس درسته, هواپیما به خودی خود برای سقوط و گمراهی نیست و این اشخاص هستند که با درک و فهم اشتباه, باعث هلاک شدن خودشون میشند اونهم به واسطه ی اون چیزی که قرار بود باعث خوشبختی و نجاتشون بشه.
--------------
لذا بخاطر همین هست که بنده شاید حق بدم به مخالفین که تنها قرآن رو برداشتند و اعتراض دارند که کتاب مشکل داره.
درواقع کتاب مشکل نداره.
کتاب برای معصوم ع بدون مشکل و نقص هست.
اما برای افراد در سطوح مختلف, مشکل زا خواهد بود.
و به طور کلی برای غیر معصومی که فکر میکنه بدون نیاز به معصوم ع و یا احادیث معصوم ع, میتونه کاملا هدایت بشه , حقیقتا بنده به اعتقاد بنده این تفکر صحیح نمیتونه باشه.
جناب میقات اگر هم اختلاف نظری بین بنده و شما باشه در این مسئله هایی که توضیح دادم, حس میکنم خیلی جزئی باشه نهایتا.
ممنون و تشکر
قرآن + معصومین ع = بدون ایراد و تناقض است.
سلام
در تکمیل فرمایش شما باید اشاره کنم که قرآن + معصومین + جدیدترین نظرات مفسران راهگشاست.
به طور مثال، هفت طبقه زمین در یکی از احادیث محکم نقل شده از امام صادق (ع) به شکلی مطرح شده که می تواند محل شبهه باشد:
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/tr21594
در نتیجه همون طور که در آدرس بالا ذکر شده، از تطبیق با علوم قطعی استفاده می شود و به طور مثال، ماهی را به معنای مواد مذاب، گاو را به معنای جاذبه و ... تفسیر می نمایند.
سلام
در تکمیل فرمایش شما باید اشاره کنم که قرآن + معصومین + جدیدترین نظرات مفسران راهگشاست.به طور مثال، هفت طبقه زمین در یکی از احادیث محکم نقل شده از امام صادق (ع) به شکلی مطرح شده که می تواند محل شبهه باشد:
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/tr21594
در نتیجه همون طور که در آدرس بالا ذکر شده، از تطبیق با علوم قطعی استفاده می شود و به طور مثال، ماهی را به معنای مواد مذاب، گاو را به معنای جاذبه و ... تفسیر می نمایند.
سلام
ممنون از شما.
منتها به نظرم نیاز به اضافه کردن مفسرین در این بحث نیست و بنده حدوداً , یعنی در واقع اگر منظورتون مطلقاً باشه, با این نظر موافق نیستم.
حتی در همین لینکی که شما گذاشتید, نظر مفسرین بر مبنای , اگر و اما و شاید و احتمال هست و به صورت قطعی نیست.
یعنی اینکه ماهی 100% منظور مذاب باشه و یا گاو 100% منظور جاذبه باشه, نیاز به اثبات داره. لذا در حد احتمال هست که منظور معصوم ع شاید این بوده.
در کلام معصوم ع هم مثل قران, باز مجدد محکم و متشابه وجود داره, کما اینکه حدیثش رو داریم از ایشان ع.
و ما باز متشابهات رو نمیتونیم بفهمیم مگر اینکه ارجاع بدیم به کلام خودشون و یا قران. اگر محکم شد که شد, اگر نشد هیچ وقت به طور قطعی نمیفهمیم و فقط میشه در حد ظن و گمان و احتمال صحبت کرد پیرامونش و قطعی نیست.
اینکه جناب irancplusplus تنها نظرشون بر قرآن هست, کافیه فقط معصوم ع رو وارد کنیم و مشکل حل هست, نیازی به مفسرین نیست و اگر معصومی نباشه, مفسرین اگر نظراتشون با احادیث ائمه ع همخوانی داشت و ثابت شد, طبیعتا قابل قبوله اما اگر دلیلی نداشته باشند و یا نتونند ثابت کنند, صرفا نظر شخصی میمونه و فقط در حد اگر و اما و شاید و احتمال هست.
این نظر بنده هست.
نقد نسبتا خوبی انجام شده است و جا دارد و موضوعات مطرح شده در تاپیک بویژه برخی از آنها بررسی شوند. انتظار میرفت کارشناسان سایت به طرز بهتری پاسخگو باشند و پرسشگر را به تاپیک های دیگر ارجاع ندهند بلکه خودشان ان تاپیک ها را بخوانند و جمع بندی خود را بگویند. البته بعضی از تاپیک ها همانند این تاپیک موضوعات گسترده ای را مطرح میکنند که شاید یک کارشناس به تنهایی روی همه موارد تسلط نداشته باشد و بهتر باشد همکاری صورت گیرد
اما من فعلا قصد پاسخ به نقدها و دفاع یا رد انها را ندارم. اما به طور کلی غیر از چند نقد که جدی تر بنظر میرسند و جای بحث دارند بقیه خیلی برای زیر سوال بردن قرآن محکم نیستند و تحت تاثیر محیط و شرایط بوده اند و اینکه این سوالات و شک و تردیدها شاید هیچ تمامی نداشته باشند و اگر قرآن چیزی غیر از این همه آمده بود باز هم عده ای پیدا می شدند و میگفتند چرا این طور گفته است و چرا این را گفته و آن را نگفته و موضوعاتی از این قبیل....
من در اینجا راهکارهایی و گزینه هایی برای حل مسئله بیان میکنم.
اینکه این جهان و هستی خالق، افریدگار و پدیدآورنده ای دارد، برای من روشن و مبرهن است و تعجب میکنم بعضی ها حرف های عجیب و غریب میزنند مثلاً اینکه خلقت را تصادفی میدانند و ... واقعا اینها معنی حادثه و رویداد تصادفی را هنوز نمیدانند و یا میدانند و غرض و هدف دیگری دارند
اما اینکه این آفریدگار همان الله معرفی شده در قرآن است؟ من برای این سوال هنوز جواب قطعی ندارم و برای پاسخ به آن نیاز به بررسی بیشتر و جمع بندی دارم .
و این بدلیل این است که هر پاسخی برای این سوال بایست توضیح دهنده خیلی از مسائل دیگر هم باشد و با آنها هماهنگی و مطابقت داشته باشد
بایست توضیح دهنده ادیان ابراهیمی دیگر، پیامبران آنها و کتب عهدین باشد. مثلاً اگر بگوییم قرآن حاصل رویاهای پیامبر است بایست بگویم عیسی (ع) و بقیه پیامبران دیگر هم آیا دچار توهم شده بودند. نقل قول هایی که پیامبر در قران از آنها گفته تکلیفش چه میشود
بایست توضیح دهنده تضادهای بین فریقین باشد و بگوید کدامیک برحق هستند و یا هیچکدام از اینها حقیقت ندارند و ساختگی و ناشی از دشمنی و کینه توزی طرفدارن آنها هستند. و توضیح دهنده موضوعات دیگر...
این ها هستند که باعث میشوند پاسخ به این سوال نیاز به تامل و بررسی بیشتری پیدا میکند
اما برای پاسخ به این سوال و یا بعبارتی نزدیک تر شدن به پاسخ آن یک روش مطرح کردن گزینه های مختلف و بحث روی آنهاست. این را من فکر کنم قبلا در جای دیگری هم گفته باشم. از این رو اگر در اینجا به جواب برسیم دیگر نیاز نیست پاسخ همه نقدها و شبه هایی که گفته میشود را بدهیم- غیر ار برخی نقدهای جدی. اگر به نوعی و از جای دیگر مطمئن شویم قرآن کلام الهی است مسائل دیگر هم خودبخود حل میشوند. یعنی میدانیم اینها همه جواب دارند ولی توانایی و ظرفیت و ... ما اجازه یافتن پاسخ برای همه انها نمیدهد
.
سعی میکنم همه حالات ممکن را در نظر بگیرم.
(۱) انچه در قرآن آمده است کلام و سخنان خود پیامبر است و پیامبر اسلام مردم را به نوعی فریب داده است و صداقت نداشته است و در عین حال باهوش بوده است
(۲) آنچه در قرآن آمده وحی و کلام الهی است
(۳) آنچه در قرآن آمده است کلام و سخنان خود پیامبر است و در واقع برداشت و تفسیری بوده از آنچه پیامبر در یک حالت رویا گونه به عینه میدیده است.
(۴) آنچه در قرآن آمده کلام و سخنان خود پیامبر است و در واقع برداشت و تفسیری بوده که پیامبر خیال میکرده از جانب خدا دارد بر او وحی میشود
در اینجا به اختصار توضیحاتی میدهم. در مورد (۱): دلایل، شواهد و قرائن مختلف میگویند (۱) درست نیست
در مورد (۳):این همان نظر رویای پیامبری دکتر سروش است که قبلا توسط برخی دیگر هم قبلا مطرح شده. البته خیلیها حرف دکتر سروش را متوجه نشده اند و با علم نداشته شان درصدد پاسخ هستند بدون اینکه اول بروند حرف ایشان را هضم کنند..اینها نمیدانند دکتر سروش در واقع دارد بزرگترین خدمت را به اسلام و مسلمین میکند و میگوید اگر در قرآن حرف یا سخنی است که خیلی با عقل ماجور درنمی آید و حتی گاها ایرادی هم بر ان وارد میکنیم بخاطر این است که تفسیر و برداشت خود پیامبر بوده از انچه میدیده است. به عبارتی همه قران شبیه تجربه معراج پیامبر است و اگر در جایی هم صحبت از انا انزلناء است و گویی خدا دارد حرف میزند این بخاطر تفنن در کلام است همانند آنچه مثلا در اشعار حافظ و سعدی گاهی آمده است. چرا که معجره اصلی قرآن بلاغت و فصاحت آن است... البته برای من این نظریه هنوز قابل دفاع نیست مگر اینکه به سوالات و ابهامات پاسخ بدهد... و اگر از پس ابهامات و سوالات برآید بنظرم از بزرگترین خدمت ها به اسلام مسلمین باشد. چرا که در این نظریه صداقت پیامبر و حقانیت و الهی بودن دین اسلام زیر سوال نرفته و بالعکس تایید میشود.
در مورد (۴): در اینجا صحبت این است که قرآن منشا الهی ندارد و در واقع ادیان ابراهیمی ماقبل نیر منشأ الهی ندارند بلکه پیامبر با توجه به شرایطی که در ان بوده و نشست و برخاست هایی که با اقوام نصارا و یهود داشته و اطلاعاتی که از کتب قبلی به وی رسیده بوده مطالب آن کتب را به نوعی ویرایش و بازگو میکرده است. در اینجا (بر فرض اینکه توانایی فصاحت و بلاغت هم از جای نامعلومی به ایشان رسیده و یا استعداد آن را داشته اند) پیامبر صداقت داشته اند و بخاطر عبادت هایی که داشتند تصور میکردند که به پیامبری مبعوث شده اند.
اگر (۴) درست باشد یقیناً در قرآن بایست مطالب غیر علمی و اشتباهات فراوان دیده شود . چرا که که پیامبر فی البداهه آیات را تلاوت میکردن و فرصت ویرایش هم نداشتند و با وجود اینکه در قران در مورد مسائل مختلف از جمله زمین و خورشید، کوه و دریا و باد و باران و جنین و انسان و موجودات دیگر صحبت شده و این امکان خطا و اشتباه را بالا میبرد من اشتباه مشخص و واضحی تابحال در قرآن ندیده ام بلکه در مواردی واقعیت های علمی را نیز بیان کرده است.
در قرآن گفته شده است که این کتاب حرفهای خداست و عقیده بر این است که جملات و کلمات آن طراحی شده از سوی خداست. خدایی که زمین و آسمان را آفریده و به هر چیز آگاه است و خدایی که مهربان است و حکیم.
به دنیا و به آفریدگان خدا مینگریم و متوجه میشویم این خدا باید یک دانشمند بسیار عالم و بسیار دقیق باشد و مسلماً کتاب چنین دانشمند دقیقی حتماً باید مطابق با علم و خالی از ابهام و بسیار دقیق و مربوط به همۀ زمانها (از زمان پیامبر به بعد) باشد. اما با نهایت تأسف، میببنیم که انگار هیچ کدام از این پیشبینیهای ما درست نیست. قرآن را کتابی پر ابهام و رؤیا گون مییابیم، اثر واضحی از علم و دانشمندی در آن نمیبینیم
سلام
امید این است که به دنبال حقیقت باشید
اولین نکته ای که باید بدان توجه کنید آنستکه هرچند قرآن کریم کلام خداوند علیم حکیم است اما مخاطب مستقیم او یعنی مردم عصر رسالت نبی اکرم ملتی صاف و ساده و بی سواد بودند که در انواع افکار و اندیشه های خرافی غوطه ور بودند. لذا قرآن کریم باید طوری سخن گوید که هم مخاطب بی سواد او حرف را بفهمد هم دانشمندان آینده از آن بهره ببرند. لذا مفاهیم قرآن کریم همه جا در یک سطح نیست. برخی عباراتش برای عموم و عوام است و برخی بیاناتش ویژه خاصان و برخی برای اهل شهود و حقیقت. در عین حال هرجا سخن گفته به حق گفته و از مدار حق خارج نشده است.
هر منصفی معترف است که آنچه در مورد گزارههای علمی قرآن بیان میشود با کمال تأسف تنها تلاشی سادهانگارانه برای علمی نشان دادن قرآن است و حتی جاهایی از قرآن هست که باید به زور قرآن را از اتهام غیر علمی بودن تبرئه کرد مثل «یخرج من بین الصلب والترائب»
بله تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته و نفیا و اثباتا نمی توان در مورد آن اظهار نظر کرد مگر اینکه جایی بطور روشن خلاف یا موافق باشد که این امر مشکل است هرچند غیر ممکن نیست. البته حقایق علمی چیزی فراتر از حقایق معنوی نیست تا قرآن از بیانش عاجز باشد اما اینکه واقعا نظری به این بعد مسائل داشته و بیان کرده یا نه نیاز به بررسی دقیق و عمیق دارد.
همچنین قرآن را کتابی مییابیم که آیه آیهاش به زندگی شخص پیامبر گره خورده است و نه تنها نشانی روشن یا برنامهای روشن از آینده در آن نیست که حتی به حوادث خارج از دیدرس شخص پیامبر در آن زمان هم اثر زیادی نیست. مثلا اشارهای به آنچه در زمان پیامبر در چین یا جاهای دیگر اتفاق میافتاده نیست انگار خدای جهان آفرین تنها پشت چشمان پیامبرش جای گرفته است و از هیچ چیز در دنیا به خشم نمیآید جز آنچه پیامبرش میبیند و از آن به خشم میآید!
ماموریت قرآن کریم ارائه برنامه ای جامع بر میزان شخصیت عالی مد نظر خدای متعال یعنی نبی خاتم است لذا عجیب نیست که در ابعاد مختلف از پیامبر و شوون حیات او سخن به میان آید
خدایی که در سورۀ تحریم حرفهایی میزند که امروزه به آنها حرفهای خاله زنکی میگویند و معلوم نیست چرا خدایی به این عظمت تا به این حد محسور پیامبر است و بی توجه به هر چیز خارج از نگاه پیامبر؛ چه در جاهای دیگر و چه در زمانهای دیگر. خدایی که در آیات ابتدایی سوره تحریم، گرسنهها و بدبختهای دنیا را رها کرده و تنها غصۀ این را میخورد که پیامبرش از آنچه حلال است خود را تحریم کرده است! و این حلال ظاهرا آمیزش با یکی از زنان پیامبر است.
مسائل خانوادگی شاید موضوع حرفهای خاله زنکی هم باشد اما هر سخن گفتنی از آن حرف خاله زنکی نیست. دین به خانواده بعنوان محل تولد و پرورش انسان بلکه محل تعالی زن و شوهر توجه زیادی دارد لذا پرداختن به ابعادی از آن عجیب نیست.
میبینیم خدای قرآن از آنچه حرف میزند که مخصوص اعراب آن زمان است. ماههایی را حرام میکند که اعراب حرام کردهاند و احکامی را در مورد برده داری صحه میگذارد که در بین اعراب آن زمان رایج است و حَجّی را تجویز میکند که تصحیح شدۀ حج اعراب بتپرست است و مثلاً نمیآید یک حکمی را از هندیها بگیرد و به جای حکم اسلام بیاورد.
بسیاری از سنت های عرب جاهلی چهره تحریف شده تعالیم ابراهیم و اسماعیل ع بوده است لذا قرآن کریم در صدد زدودن غبار از چهره آن تعالیم حق است نه تبعیت از اعراب. ظاهرا شما بدلیل عدم اطلاع مسائل را برعکس فهمیده اید.
میبینیم خدای دانشمندی که حیات را چنان تدبیر کرده است که تدبیرش فراتر از هزاران سال معتبر است در آیهای حرفی میزند و در آیۀ بعد از حرفش بر میگردد! مثلاً خدایی که چون سازندۀ انسانهاست تنها کسی که میتواند احکام دینی برایش وضع کند، آن قدر اصحاب پیامبر را نمیشناسد که در آیۀ 12 سورۀ 58 به مؤمنین میگوید برای نجوا با پیامبر باید صدقه بدهید و بلافاصله در آیۀ بعد متوجه میشود که ای وای چه اشتباهی کرده که اینها را اهل صدقه دانسته و حکم را پس میگیرد (یعنی خدایی که اشتباه میکند). یا خدایی که ابتدا محدود به جلو میکند و معلوم نیست بعدا چه میشد که میگوید فأتوا حرثکم انی شئتم. آیا مثلا دلش میسوزد یا تحت تأثیر غر زدنهای اصحاب پیامبر (ص) قرار میگیرد!
خداوند متعال با اینگونه تشریعات نشانه هایی برای اهل کمال قرارداده که برخی احکام من باب مماشات با افراد عادی است لذا اگر شما می خواهید به مراتب بالاتر برسید باید متشبث به مراتب بالاتر احکام شوید. ضمن اینکه دلیلی بر تسامح دینی و رافت و رحمت الهی نسبت به امت هم هست. این مساله بعنوان یک روش مدیریت دینی هم بسیار قابل توجه است.
خدایی که احساساتی است یک جا خشمگین میشود میگوید همه را بگیرد بکشید! در آیۀ دیگر مهربان میشود. در جایی یهود و جایگاهشان را میستاید و وقتی یهود سر ناسازگاری میگذارند ناگهان به یاد تاریخ پر اشتباه یهود میافتد و سر به سرزنش میگذارد و حتی قبلۀ یهودی را هم کنار میگذرد. جایی از ابولهب به خشم میآید و سورهای در موردش میآورد و حتی همسر او را که احتمالاً برای رفع حوائج زندگی (شرافتمندانه) هیزم حمل میکند، از آتش خشمش بی نصیب نمیگذارد!
خشم و مهر خدای متعال حساب دارد آنجا که دستور به صلح می دهد طرف مقابل دعوت به صلح کرده و آنجا که فرمان قتل می دهد دشمن بدعهدی و جنایت کرده است پس هر فرمانی اساسی محکم دارد. خوب است همراه با مطالعه ترجمه آیات توجهی به شان نزول و تفسیر آیات هم بکنید.
جایی میگوید چهار زن بیشتر نگیرید. سپس دلش به حال پیامبرش میسوزد و میگوید تو را استثنا میکنیم هر چه قدر دلت خواست همسر اختیار کن! و این خدای دلسوز آنجا که پیامبر از نیامدن معجزه دلگیر است، نه تنها معجزهای نمیآورد که او را طوری عتاب میکند که گویی به زبان محاورۀ امروزی میگوید: «من که معجزه نمیارم براشون (این از من)؛ خودت خواستی از هر جا تونستی براشون معجزه جور کن.» (آیۀ 35 سورۀ 6).
اهل معرفت قائل اند زن قویترین عامل توجه به امور مادی است و نبی اکرم ص که دائم در پرتو نور عالم معناست اگر به این عالم توجه نکند از ماموریت اصلیش یعنی نبوت و اخبار عن الله غافل می گردد لذا باید اسباب عادی و شرعی آن فراهم شود لذا برای پیامبر بطور خاص مجوز داشتن بیش از چهار زن داده شده است که البته اغلب این زنان زنان مطلقه غیرجوان بوده اند. و اما در باب معجزه هم این حرف شما بی اساس است.
خدایی که گاهی دموکرات، منطقی و روشنفکر است و میگوید لااکراه فی الدین و در جایی دیگر مستبد و سرسخت است و میگوید با کسانی (از یهود و..) که ایمان نمیآورند پیکار کنید( و آنها بکشید) تا آن که یا ایمان بیاورند یا (با خضوع) به جزیه دادن راضی شوند.
مساله جنگ با یهود و سایر ملل اقتضای امور سیاسی و مملکت داری بوده است نه اقتضای دعوت به ایمان وگرنه از جزیه دادن سخن نمی گفت لذا اصل بر همان ایمان اختیاری است
خدایی که جایی نابینا را محترم میشمارد و برایش دل میسوزاند (آیههای 1 و 2 از سورۀ 80) و در جایی دیگر خود، افراد گنگ را تحقیر میکند (آیۀ 76 سورۀ 16).
منظور از کر و لال و گنگ در دسته دوم آیات کر و لال و گنگ معنوی است همانطور که می فرماید چشمهای آنان کور نیست بلکه چشمای دل آنها کور است. لذا شما مصداق الفاظ را با هم خلط کرده اید.
خدایی که مثالهایی میآورد و مثال برای درک بهتر مخاطب (یعنی انسانها) است. اما این مثالها نه تنها درک بهتری نمیدهند که خود چون معمایی رمزآلود هستند و مخاطب میاندیشد اصلا مقصود خدا از این مثال چه بوده است! (مثلاً فهم مقصود خدا از مثالهای عجیبی که در آیههای 17 تا 20 سورۀ 2 آورده میشود، نیاز به رمز گشایی دارد در حالی که ظاهرا مسألۀ اصلی که برایش مثال اورد میشود روشن است و نیازی به مثال ندارد! حال آنکه مثالهایی که ما انسانها میآوریم از اصل ماجرا سادهترند).
تمثیل حال منافقان در این آیات هم روشن است و سیر آنها را در فضایی ظلمانی به تصویر می کشد که گاهگاهی با نور هدایتی موقتی روشن می شود اما چون مقصد و مقصود آنها کفر است آن روشنایی های موقتی نفعی به آنها نمی رساند
خدای قرآن انگار سالهای قبل و پس از قرآن ساکت است و آرام و هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهد و جز هدایت آرام و بی حرف و حدیث دنیا کاری نمیکند. اما در زمان پیامبر، انگار پس از مدتها یک رسانه پیدا کرده باشد زبان میگشاید و از خشمهایش میگوید و به کوچکترین کنایههای مشرکین واکنشهای تند نشان میدهد و برایشان آرزوهای بد میکند (تبت یدا ابی لهب ...) ... گویی میکروفون صبحگاه را داده باشند دست ناظم مدرسه
باید حال و وضعیت مصادیقی از کفر و عناد بیان شود تا عبرت دیگران باشد آیا عبرت گیری هست ؟
خدای قرآن هر کس را میخواهد گمراه میکند مثالهایی در قرآن میآورد که خود تصریح دارد که باعث گمراهی بسیاری خواهند بود (آیۀ 26 سورۀ 2) و انگار نه انگار قرآن را برای هدایت آورده است!
خدای متعال در صدد گمراهی کسی نیست مگر اینکه خود او اسبابش را فراهم کند .در آیات مربوطه هم علت گمراهی را ذکر کرده است. در حقیقت شان خداوند در گمراهی امری تبعی است . مثل اینکه شما تابلویی بسوی مقصد بزنید و کسی از روی عناد با شما خلاف آن برود. تخلف او از نشانه هدایت به نوعی با شما که تابلو را نصب کردید مرتبط است هرچند مقصود شما نبوده است.محور هم عناد و دشمنی خود او بود.
خدایی که دستور زبان عربی را خوب رعایت نمیکند مثلا در آیۀ 11 سورۀ 41 آخرین کلمه مذکر است در حالی که به سیاق قبل در همین آیه باید مؤنث باشد. یا مثلاً در «ان هذان لساحران»..
آدرس آیه ای که داده اید چیز دیگری است و ضمایر مثل همه جای قرآن درست اند
خدایی که شرابخواری را حرام میکند اما در بردهداری (که بی شک زشتتر است) محدودیت زیادی قائل نمیشود و خدایی که امتیاز را به تقوا میداند و زنان و بردهها را شهروندان درجۀ دو و سه قرار میدهد.
خداوند متعال برخی از احکام را به تدریج ذکر کرده است مانند تحریم شرابخواری که در چند مرتبه و آیه تحریم شد. مساله برده داری مساله ای مهم در جوامع قدیم بوده است . قرآن کریم هیچ دعوتی به برده داری یا برده گیری ندارد اما آنرا مدیریت می کند و احکامی وضع می کند که کم کم این سنت از بین برود کما اینکه از بین رفت. فراموش نکنیم که اکثر بردگان هم اسرای جنگی بوده اند.
خدایی که به آیندۀ پیامبر و حتی جانشینش کوچکترین اشارهای نمیکند و چنان احکام را تببین میکند که گویی جز زمان پیامبر زمانی نیست و جز سرزمین پیامبر سرزمینی.
قرآن کریم به مساله امامت در چند جا تصریح یا اشاره کرده است. پیامبر هم بارها اشاره و تصریح کرد. در غدیر خم هم با فرمان الهی برنامه اعلام خلاف صورت گرفت بلغ ما انزل الیک من ربک. دیگر اینکه قرآن کریم متکفل بیان اصول هدایت های الهی در قالب موضوعات خارجی مربوط به حیات پیامبر و مردم زمانه حضرت بوده است لذا دانشمندان اسلامی هم این را دانسته و احکام را کلی استنباط کرده اند لذا اکنون همانطور که یک عرب می تواند مسلمان باشد یک چینی و یک انگلیسی هم می تواند مسلمان باشد کما اینکه هستند و مشکلی هم ندارند.
خدای قرآن از حسابرسی مثقال ذره خبر میدهد اما آن قدر دقیق نیست که کارهای انسان را مو به مو ارزش گذاری کند. مثلا معلوم نیست کوتاه کردن مو را چگونه محاسبه خواهند کرد و چند امتیاز خواهد داشت و آن قدر احکام مبهمند که گاه حلال و حرام در هم شدهاند و خدای جهان آفرین به نظر باید دقیقتر از این حرفها باشد که چنین ابهامهایی را در تاریخ بگذارد و برود.
قرآن کریم به منزله قانون اساسی دینداری است و تفصیل و تشریح تعالیم به عهده پیامبر و جانشینان او گذاشته شده است و مردم هم به این دو منبع اصلی دعوت شده اند : فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون... لتبین للناس ما نزل الیهم... اتفاقا دین اسلام از جهت تشریعیات و احکام فرعی از همه ادیان کاملتر است بلکه در عقاید هم چنین است همچنانکه بحث معاد را مفصل بیان کرده در حالیکه در سایر ادیان خیلی کم طرح شده است.
در کل، تصویری که از خدا در قرآن ارائه میشود، زیاد با عقل امروزی ما جور نیست! چگونه باید بپذیریم خدای احساساتی و غیر علمی قرآن که انگار جز آنچه پیامبر میبیند و میشنود چیزی نمیبیند و نمیشنود، خدای گاه مهربان و گاه نامهربان قرآن که حرفهایش هم زیاد قابل فهم نیست و پر از ابهام است و انگار هر روز حالی دارد و نظری، چگونه باید بپذیریم این خدا همان خدای جهان آفرین است که عالم و دانشمندی بزرگ است و محیط بر همه چیز و مدبر همه جا و همۀ زمانها و هیچ گاه قوانین طبیعت را تعویض نمیکند و آنچنان ثابت و دقیق این قوانین را تنظیم کرده است که نیازی به تعدیل و تغییر ندارند.
البته خدای قرآن اینطور که شما می گویید نیست ولی افعال و فرامین متعدد و مختلفی دارد کافی است نگاهی به حوادث جهان بیرون بیندازید و ببینید که خدای عالم جایی مهربان و جایی نامهربان ، جایی نافع و جایی ضار ، جایی دوست و جایی دشمن است. اما همه اینها با حساب و کتاب و حکیمانه و بحق است هرچند ممکن است ما از اسباب همه آنها مطلع هم نباشیم که نیستیم. قرآن کریم دارد همین خدا را به ما معرفی می کند.
اگر خدای قرآن، همان خدایی بود که بدن انسان را طراحی و خلق کرده، آیا نباید این طور میبود که به سیاق ناسخ و منسوخهای فراوان قرآن، هر روز تغییری در بدن انسان بدهد. مثلاً امروز میگفت «نه دو دست کافی نیست انسان باید چهار دست داشته باشد» و همه دو دست دیگر در میآوردند و فردا برای انسان بال قرار میداد و عصر فردا میدید «نه اینها لیاقت بال داشتن ندارند» و بالها را حذف میکرد پس فردا قانون جاذبه را عوض میکرد و هفتۀ دیگر از دست کنایۀ امثال من به خشم میآمد و انسانی به حیوانی تبدیل میشد و سال بعد، کرۀ زمین به شکل مکعب در میآمد و... .
خداوند متعال در جهان تکوین و جهان تشریع سنت ها و قوانین ثابت و متغیر دارد . همین انسانی که شما ثابتش می دانید از جهاتی با انسان ده هزار سال پیش تفاوتهای زیادی دارد هرچند اشتراکاتشان را هم باید دید. در تشریعیات هم چنین است. هرکدام از تغییرها و ثبات ها حکمت و دلیلی مشخص دارند که ممکن است ما آنرا کشف کنیم یا نکنیم.
با توجه به این که هیچ دلیل قاطعی در دست نیست که پیامبر اسلام معجزهای مسلم داشته باشد که مورد تردید عدهای نباشد و هر چه معجزه از او بیان میشود در بین عالمان مسلمان مخالفانی دارد (چه برسد در بین غیرمسلمانان)، چگونه باید بپذیریم که محمد(ص) قرآن را از خدا دریافت کرده است؟ شاید از شیطان یا موجود ثالثی دریافت کرده باشد و شاید به ادعای برخی غربیها احتمال ابتلای ایشان به نوعی اسکیزوفرنی وجود داشته باشد! و شاید همۀ اینها اشتباه است و خدای واقعی همین خدای قرآن است و ذهن ما درک نمیکند!
اولا معجزات پیامبر زیاد و مورد اتفاق است
ثانیا قرآن خود اعجازی روشن است که هزاران هزار نفر در طول تاریخ بلکه همین عصر با همین کلام به خدا و اسلام ایمان آورده اند
ثالثا نوع بیانات و اشکالات شما نشان دهنده بررسی سطحی تعالیم قرآن آن هم متاثر از تبلیغات سوء دشمن است شما اگر دنبال حقیقت هستید حداقل باید مدتی به مطالعه دقیق قرآن بپردازید بعد اظهار نظر کنید
رابعا دشمنان دین و خدا و قرآن از ابتدا تهمتهای فراوان به آن زده اند . شما هم می توانید از آن بهره انکار ببرید اگر در انکار بهره ای باشد
خامسا شما چطور خدا را بدون تعالیم انبیاء می توانید بشناسید. همین که می دانید خدایی هست هم رهین تعالیم انبیاست. در چگونگی قانون و فعل او نیز مرجع همانست . حال خود دانید
یا علیم
انتظار میرفت کارشناسان سایت به طرز بهتری پاسخگو باشند و پرسشگر را به تاپیک های دیگر ارجاع ندهند بلکه خودشان ان تاپیک ها را بخوانند و جمع بندی خود را بگویند. البته بعضی از تاپیک ها همانند این تاپیک موضوعات گسترده ای را مطرح میکنند که شاید یک کارشناس به تنهایی روی همه موارد تسلط نداشته باشد و بهتر باشد همکاری صورت گیرد
با سلام و درود
اگر با محیط سایت آشنا باشید در یک تاپیک بایستی حول موضوع واحدی گفتگو انجام شود تا بتوان گفتگوی علمی و مشخصی داشت و پس از اتمام گفتگو نیز بتوان آن را جمع بندی کرد.
با مطرح کردن موضوعات متعدد که بخش وسیعی از موضوعات تفسیری و علوم قرآنی را در بر می گیرد نمی توان گفتگوی منطقی و مشخصی داشت. کافی است هر کاربری یک قسمت را بگیرد و بخواهد گفتگو کند، آن موقع بی نظمی و به رهم ریختگی پیش می آید و نمی توان گفتگویی منطقی و مشخص داشت.
به همین خاطر، موضوعات مختلف را بایستی تفکیک کرده و هر موضوع را در تاپیک مستقل و جداگانه ای پیگیری نمود تا بتوان به پاسخ منطقی و صحیح رسید.
در این تاپیک نیز پرسشگر گرامی می توانند یک موضوع را مطرح و پیگیری نمایند.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام بر شما
خدایی که در سورۀ تحریم حرفهایی میزند که امروزه به آنها حرفهای خاله زنکی میگویند و معلوم نیست چرا خدایی به این عظمت تا به این حد محسور پیامبر است و بی توجه به هر چیز خارج از نگاه پیامبر؛ چه در جاهای دیگر و چه در زمانهای دیگر. خدایی که در آیات ابتدایی سوره تحریم، گرسنهها و بدبختهای دنیا را رها کرده و تنها غصۀ این را میخورد که پیامبرش از آنچه حلال است خود را تحریم کرده است! و این حلال ظاهرا آمیزش با یکی از زنان پیامبر است.
برادر گرامی خوب است که اهل تحقیق هستید و ان شاء الله همه مسلمین اهل تحقیق و اندیشه و تدبر باشند که این دستور خود قرآن است در بیش از 700 آیه (به نقل از علامه جعفری)
اما درباره این قسمت سخنتان:
یکی از دلایلی که این آیات و این سوره نازل شده رسوا کردن 2 نفر از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه آله و سلم است که علیه حضرتش همدست شدند و خدای سبحان در این سوره به آنها هشدار میدهد و آنها را تهدید میکند و به ما مسلمین به صراحت میگوید که همسر پیامبر بودن هرگز دلیل بر رستگاری حتمی نیست چنان که همسران حضرات نوح و لوط علیهما السلام هم کافر از دنیا رفتند!!
اما متاسفانه به خاطر عدم تدبر در همین سوره و همین آیات که به قول شما حرف های خاله زنکی است 10 ها هزار نفر در جنگ جمل کشته شدند!!!!!!!!!!
بیش از 1 میلیارد مسلمان در حال حاضر همین 2 نفر را در حد بالایی تقدیس میکنند!! و ...
خدا میداند که این آیات چه نقش مهمی در تربیت دینی مردم و حفظ دما مسلمین و عدم به وجود آمدن جنگها و فتنه ها میداشت اگر به آن توجه میشد!!!
با تشکر
بنابراین، مطلب نامرتبطی به این موضِع اصلی که در عنوان آمده وجود ندارد.
با سلام و درود
شما می توانید یک آیه یا یک موضوع را مطرح و همان را پیگیری فرمایید.
این که «الله» آفریدگار جهان است یا نه؟ سؤال مبنایی و کلی است و آن را باید از طریق ادله فلسفی و عقلی پیگیری نمایید.
ممکن است کسی بگوید آفریدگاری «الله» را قبول دارم ولی در الهی بودن قرآن شک دارم. این هم به نوبه خوب کلی است و به اثبات موضوعات دیگری مثل اثبات نبوت و ... مرتبط و نیازمند است.
ممکن است کسی بگوید نبوت را هم قبول دارم ولی معجزه بودن قرآن را قبول ندارم.
ممکن است کسی بگوید نبوت و معجزه الهی او را قبول دارم ولی این قرآن آن معجزه الهی نیست.
ممکن است کسی بگوید این قرآن همان قرآن است ولی اعجاز علمی آن و یا ... را قبول ندارم.
و ... .
می بینید که مراحل مختلفی است و نمی توان جزئیات (ریز موضوعات) را مطرح و از طرح آن ها به دنبال اثبات و یا رد کلیات و یک موضوع کلی بود.
همان طور که مستحضرید هر کدام از این مراحل نیز به تناسب، استدلال مرتبط با خود را می طلبد.
توجه کرده اید با این که هنوز موضوع مشخصی مطرح نشده ولی تاپیک بر محور موضوعات کلی و عمومی، 2 صفحه پیش رفته است، تصور کنید 10 موضوع مطرح و هر کسی بخواهد راجع به موضوع مورد نظر خودش، گفتگو را ادامه دهد. در چنین صورتی به نتیجه نمی رسیم و سرانجام معلوم نمی شود چه شد.
به همین خاطر عرض کردم هر موضوعی به صورت مجزا و در تاپیک مستقلی پیگیری شود. این از قوانین سایت است.
[="Tahoma"]چند نکته:
1. هر آیه ای قرار نیست معجزه بودن قرآن را اثبات کند.
2. اعجاز قرآن از جهات و طرق مختلف قابل بررسی و اثبات است.
3. در قرآن وقتی قدر متیقن قرآن (محکمات) برای ما ثابت می شود، نسبت به ظرائف و زوایای دیگر آن، به آن اعتماد می کنیم؛ و یا لااقل، قضاوتی در باره آن ها نداریم و در باه آن تحقیق می کنیم؛ نه این که آن را غیرقرآنی و غیر الهی بدانیم.
4. تا موقعی که برای آیات قرآن، وجه حمل صحیح و معقولی وجود دارد، نمی توان ادعای غیرالهی بودن داشت.
5. کسی که می خواهد در باره حقانیت قرآن تحقیق کند ابتدا بایستی تاحدودی نبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) برایش ثابت شده باشد. البته از طریق قرآن و با اثبات قدر متیقن ها (محکمات)، نیز می توان به معجزه بودن قرآن و نیز به نبوت آورنده آن پی برد. لذا نمی توان کاملا و بدون اعتقاد به توحید و نبوت به سراغ قرآن رفت.
بنابر این:
درست است که با اثبات اعجاز قرآن می توان به اثبات نبوت رسید ولی این بدین معنا نیست که هر آیه ای دلیل بر اعجاز قرآن است. از طرفی تا موقعی که آیه ای وجه حمل صحیح و معقول دارد نمی توان آن را غیرقرآنی دانست.
با سلام و درود
تشکر فراوان از بزرگوارنی که در گفتگو شرکت کردند.
توجه!
قرار نیست در یک تاپیک، همه معارف دینی و قرآنی مورد استدلال قرار بگیرند. چنین چیزی نشدنی است.
ممکن است گمان شود چون تاپیک به نتیجه واحدی نرسیده پس حتما شبهات مطرح شده جوابی نداشته اند؛ لذا برای جلوگیری از پراکنده گویی، بهتر است یک موضوع واحد پیگیری شود.
این حق آغازگر تاپیک است که از بین موضوعات مطرح شده در پست آغازین، یک موضوع و یا آیه را مشخص کنند تا حول همان، گفتگو شود. بقیه موارد به صورت پرسش های جداگانه و مستقل در تاپیک های دیگر قابل طرح است.
لطفا پس از آن، موضوع تاپیک رعایت شود تا به خروج از موضوع تاپیک و حذف پست منجر نشود.
چرا معصومین به تنهایی کافی نیستند؟ قرآن میخواستیم چه کنیم. آن هم قرآنی که به کارمان نمیآید. این با حکمت الهی جور نیست که کاری چنین بیهوده انجام دهد.
1- پیامبر بشری مثل ماست, و قرآن کلام خداست, کلام خدا از کلام پیامبر باید تمیز داده بشه, و این کاری بود که پیامبر ص کردن,
تمام حرف های پیامبر ص, چه حرف های روزمره, چه کلام خدا و پیام های آسمانی و احادیث قدسی, چه آیات قران , همه از زبان پیامبر ص بیرون می آمد و این خودِ پیامبر بود که میگفت این قسمت قرآن هست, این حدیث قدسی است اما قران نیست, این گفته ی جبرائیل هست و و و.
پس قرآن که از کلام بشر بالاتر هست و سخن خداست, بایستی تمیز داده بشه, لذا قرآن نوشته شد و به وجود آمد.
--------------------
مردم این قرآن جمع اوری رو حفظ میکردند و میخوندند و مثل شما که الان میخونید و کلی سوال براتون پیش میاد, از پیامبر ص میپرسیدند. دستورات قرآن برای پیامبر ص هم هست, فلذا فرق پیامبر ص با مردم در این هست که پیامبر میداند قرآن را و مردم نمیدانند و باید از پیامبر و صاحبش بپرسند. پس چرا میگویید قران به کارمان نمی آید و با حکمت خدا در تعارض هست ؟ عجیبه.
این یعنی هر چیزی که از قرآن میفهمیم در حالتی از ابهام بپذیریم! درست مثل پیرمردی که گوشهایش سنگین است و چیزهایی میشنود اما معلوم نیست درست شنیده یا نه. او عقایدی از حرفهای شنیده و ناشنیدهاش پیدا میکند که شاید کاملاً مخالف واقعیت باشد! (سمعک این پیرمرد هم معصومین هستند! سمعکی که انگار گم شده و فعلاً در عصر حاضر خراب است). بهتر نیست این پیرمرد هیچ چیز نشنود؟ بیچاره ما پیرمردهای بی سمعکی که خدا بی توجه به سنگینی گوش ما یک چیزهایی گفته و در تاریخ غیبش زده است! عقل شما فارغ از اعتقادات مذهبیتان چه پاسخی به این سوال میدهد: آیا این خدا همان خدای جهان آفرین است؟
این صحبت تکراریست. و بنده قبلا نظرم را گفتم که ما نیاز به معصوم ع داریم در کنار قران.
از تکرار دیگه پرهیز میکنم.
2) اگر اشکال (1) را اشکال ندانیم شاید باید بپذیریم که قرآن مؤید معصوم است و معصوم مؤید قرآن! یعنی باید برای اثبات حقانیت هر یک به دیگری مراجعه کنیم (درست مثل ادارات ایران که یکدیگر را به هم ارجاع میدهند). این دور است! و شاید پاسخ میدهید حقانیت هر دو را همزمان باید بررسی کرد که در این صورت راهکار دقیقی برای این کار لازم است که بهتر است خود دین این راهکار پیشنهاد بدهد نه شما و البته بعید است چنین پیشنهادی در دین یافت شود.
بنده متوجه نشدم که چه ایرادی داره که ما گاوصندوقی داشته باشیم (قرآن), که نیاز به محتوای داخلش داریم, منتها کسی توانایی باز کردنِ این گاوصندوق رو نداره جز صاحبش که معصوم ع هست.
این درواقع برتریِ علمیِ معصوم رو ثابت میکنه و البته حقانیتش هم برای کسانی که امر براشون مشتبه شده روشن میشه.
و این درست نیست که بگیم قرآن نیاز نداریم و معصوم کافیه, چون معصوم بشر هست و قرآن کلام خدای معصوم هست و قابل مقایسه نیست, لذا معصوم ع مارو به کلام خدا فرا میخونه و کلامِ خدا نیز مارو به معصوم ع ارجاع میده و ثابت میکنه این اشخاص از طرف خدا هستند.
معصوم کجاست برای محقق امروزی که محقق بخواهد درستی حقانیتش (یعنی ارتباط او و قرآن با خدای جهان آفرین) را بررسی کند!
این قسمت رو ممکنه بقیه از بنده نپذیرند, منتها نظر بنده این هست و عقیده ی بنده این هست :
البته احساس میکنم پاسخ جنجالی بشه, با این حال بنده نظرم رو میگم :
اول اینکه در زمان ما نیز معصوم ع هست. و شیعه معتقد هست امام زمان ع هست, منتها ما نمیشناسیم ایشون رو. (عملا یعنی نیست - چون مثلا شما الان سوال دارید و معصوم ع نیست- تمام شد.)
دوم اینکه , ما احادیث بسیاری از معصوم داریم که بسیاری از سوالاتی که نیاز بوده رو پاسخ دادند و میتونیم از اونها استفاده کنم, اما باز این پاسخ کاملی نیست و ما همچنان نیاز به بودنِ معصوم ع داریم و احادیث کافی نیست.
سوم اینکه, محقق واقعیِ امروز به اندازه ی کافی براش دلیل هست که متوجه بشه خدایی هست و همچنین حقانیت ائمه ع براش ثابت شه و همچنین حقانیت قرآن (همش به طور کلی). در حقیقت یک محقق واقعی وقتی مطالعه ی درستی میکنه, نمیتونه بکشه زیره همه چی و بگه من به دو سه تا تناقض بر خوردم در دین اسلام و یا در تشیع, پس کلهم باطل هست خیر. محقق منصف نهایتا خیلی دست بالا به این نتیجه میرسه که , همه جای این اسلام و قران و احادیث صحیح نیست, صحیح و غلط قاطی هست.
لذا باز همچنان نیاز به معصوم ع حتما هست.
چهارم اینکه, این نظر چهارم خودش یک تاپیک جداگانه میطلبه, چون نیاز به اثبات داره و زمان بر هست, لذا بنده فقط به عنوان یک نظر میگم :
چهارم اینکه , دلیل اینکه معصوم ع در غیبت هست و ما در واقع محروم شدیم از داشتنِ معصوم , نخواستنِ واقعیِ معصوم بوده از طرفِ ما, حتی همون محققِ امروزی.
و در زمانی که معصومی وجود نداره, مردم همه مقصر هستند و سرگردان و گمراه چه کم چه زیاد, و این مسئله ادامه پیدا میکنه تا ظهورش که زمین پُر تا پُر ظلم و فساد از عقیده و هرچیز دیگه خواهد بود و از اسلام نیز جُز اسمش باقی نخواهد ماند.
این یعنی ما محروم شدیم و روز به روز از دیروز در امر دین بدتر میشیم و فقط خیال میکنند یک عده که وضع رو به راه میشه و اسلام جهانی میشه. خیر. مملو از ظلم و جور فقط میشه, همونطور که گفتم, بدون معصوم ع کار تمام هست, فلذا شیعه معتقد هست که زمین از حجت خدا اگر خالی بشه, نابود میشه, و الان ما واقعا این حس رو میکنیم که معصوم نیست و اسلام نابود میشه کما اینکه از اسلام جز اسمش باقی نمیمونه وقت ظهور.
فلذا تلاش و تکلیف و عاقبت این مردم در این بازه ی زمانیِ بدونِ معصوم ع, موقوف به فرمان خداست :
وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۱۰۶ توبه﴾
گروهي ديگر موقوف به فرمان خدایند يا آنها را عذاب ميكند و يا توبه آنها را ميپذيرد و خداوند دانا و حكيم است.
چون این گروه سرگردان شده اند, و دلیلش نبودِ معصوم ع هست و از قضا خودشان باعث شدند معصومی نداشته باشند و معصومِ ایشان در غیبت قرار بگیرد.
اما بنده واقعا مایل نیستم راجعبه این چهارمی, بیشتر در اینجا صحبت کنم. لطفا شما هم این قسمت رو ادامه ندید بهتره.
نظر بنده برای محقق امروز این هست که, اونقدر دلیل وجود داره که بتونه حقانیت اسلام و قران و تشیع رو متوجه بشه, منتها سوالاتی شاید لاینحل حتی هم وجود داشته باشد "" مثلا مثل تکامل داروین"" مثال عرض میکنم(چون راجعبه همین هم پاسخ وجود داره در قران و احادیث), اما این سوالات باعث نمیشه که فردی اسلام و تشیع رو کناری بگذاره, چون به اندازه کافی مبحثِ علمی و ادله بسیار خوب و قانع کننده وجود داره در برابر دیگر مذاهب و ادیان, که فرد میتونه به اصل اسلام و تشیع حداقل معتقد بشه, هرچند اینکه سوالاتی داشته باشه و یا تشیع امروزی اون تشیعی نباشه که قبلا بوده. یا اسلامی نباشه که در کتاب گفته شده.
فعلا تا همینجا این پاسخ ها باشه تا ان شا الله بعد.
ممنون
متن انجیل و تورات هم پر است از ابهام. پس آیا این سیاق نمیتواند الهام بخش باشد در تنظیم مبهم آیات؟ در آیات قرآن درنزدیکترین آیات به حوادث روز، ابهام موج میزند؛ دست کم آن که اسامی و مصدایق حذف میشود: یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک. معلوم نیست داستان چیست در مورد کیست و... .
هم میتواند الهام بخش باشد هم میتواند دلالت بر یکسان بودن منشأ انها باشد. در انجیل و تورات حرف ها و سخنانی دیده میشود که با عقل جور نمی آیند واین رویه در قرآن نیست یعنی اگر در آیه ای میفرمود خدا با یعقوب کشتی گرفت و یا چیزی شبیه به این آن وقت نتیجه مشخص می بود
اینکه اسامی حذف شده از امتیازات قرآن است و اگر اسامی می آمد از شان و منزلت قرآن می کاست. چرا که اگر این گونه می بود کتاب قرآن تنها به یک کتاب داستانی و روایی تبدیل میشد. اما با این شیوه فعلی از حوادث و رویدادهای جزیی استفاده شده تا یک پیام کلی را برساند
جملات قرآن طوری است که با منطق ما جور نیست مثلا سوال یا ابهامی مطرح میشود و انسان خیال میکند الآن میخواهد این ابهام را برطرف کند که میبینیم بعد از آن، چیز نسبتا بی ربطی میآید. مثلاً میگوید «فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ» و سپس میگوید «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» که یک سوال فلسفی خیلی خوب به ذهن میآورد و انتظار داریم در آیۀ بعد این سوال را جواب بدهد که جواب نمیدهد و چیزی میگوید که آدم فکر میکنید یعنی چه و چه ربطی دارد: «كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ».
بله ...آیات به این صورت است که گاهی داستانی و رویدادی را نقل میکند و در این بین سراغ موضوع دیگری می رود و دوباره به موضوع قبل برمیگردد.
اتفاقا مثنوی مولانا دقیقا چنین وضعیتی دارد. در اینکه چرا این گونه است فعلا صحبتی ندارم.
با وجود این موضوع، و اینکه آیات تکراری در قران وجود دارد.... مقداری پیوستگی را بهم ریخته است اما چیزی که عجیب و شگفت بنظرم رسیده است مسئله نظم و تناسبی است که تحت عنوان معجزه اعداد زوج و فرد شناخته میشود
و میتوانید آن را گوگل کنید
شاید این نوع از ابهام حتی در کتب سعدی و حافظ هم بعید باشد. آیا با این شکل از بیان آیات میشود تناقضی پدیدار شود که قابل توجیه نباشد؟ آیا در مثنوی که ظاهرا بخشهایی از آن فی البداهه سروده شده تناقضی که به آن اشاره میکنید یافت میشود؟!
سوال این است که همان طور که در این کتاب ها تناقض و اشتباهی دیده نمیشود پس آیا قرآن هم میتواند بشری و در عین حال عاری از تناقض و اشتباه باشد
بایست توجه داشت موضوع و ماهیت اینها متفاوت است.
کتاب مولانا و حافظ و ... صرفا بیان حکایت ها و پندهای اخلاقی و عرفانی است و در انها صحبتی از پدیدهای طبیعی و نحوه بوجود امدن آنها و تعیین قوانینی برای خانواده و ... نشده و تفاوت های دیگری که وجود دارد