سلام استاد
من بخاطر جمله اش اين عكس را انتخاب كردم ، كاري با خودش ندارم
در سخنان قصار بزرگان دين و فلسفه بايد دقت كنيم گاهي ممكن است براي ما كه نوع تفكر را مي شناسيم اثري نداشته باشد ولي
براي ديگري كه ما را اهل دقت مي دانند رهزن باشند
سخنان اوشو و پائلو و..پر است از تمثيلات زيبا ولي نيش و نوش گاتي پاتيه:-b@};-
خب پس يك جمله هم از فيلسوف بزرگ جناب "Reza-D" نقل مي كنم :Nishkhand:
زندگي به من ياد داد كه توقف در پيشرفت همان لحظه اي است كه به قضاوت ديگران درمورد خودت اهميت بدهي :ok:
(نقد بفرمائيد @};-)
ما شايد درستش اين باشد كه ميگفتيد: "حيف شد كه تو آخوند نشدي تا از اين استعداد استفاده كني"
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
اتفاقا بنده وقتی نوع مباحثه های شما را در تاپیک ها میدیدم بارها باخودم گفتم اگر ایشان طلبه بودند و بستری برایشان بود که علوم دینی را کاملا ریشه ای بیاموزند یکی از بهترین مبلغان کشورمان میشدند!و اگر طلبه بودند یکی از بهترین و توانمندترین طلاب کشور میشدند!
البته الان هم دیر نیست و همه چیز هم در طلبگی نیست! هرکس در هر جایگاهی میتواند مبلغ دین باشد
ان شاءالله خداوند به همه ما توفیق درک حقایق علوم دینی و بصیرت و حکمت عنایت بفرماید تا بتوانیم هم بفهمیم هم به دیگران یاد دهیم
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهراسلام الله علیها
اتفاقا بنده وقتی نوع مباحثه های شما را در تاپیک ها میدیدم بارها باخودم گفتم اگر ایشان طلبه بودند و بستری برایشان بود که علوم دینی را کاملا ریشه ای بیاموزند یکی از بهترین مبلغان کشورمان میشدند!و اگر طلبه بودند یکی از بهترین و توانمندترین طلاب کشور میشدند!
متشكرم ^:)^
الان هم دیر نیست
دل از كف داده ام نايي ندارم
گلو خشكيده آوايي ندارم
پريشان حال و بيخودتر ز خويشم
من از اين گفته پروايي ندارم
نمانده از جواني شور با من
ميان چهره زيبايي ندارم
به هر دم گشته ام رسواي عالم
دگر مِيلي به رسوايي ندارم
به دل صدها نفر را جاي دادم
خود اما هيچ جا ، جايي ندارم
اگر بيني رضا -
"دي" نام دارم
دليل اين است ، فردايي ندارم (دي = گذشته)
راستي استاد عزيز
يك بار فرموده بوديد: "تو الان اينقدر حرف مي زني ، خوب شد آخوند نشدي وگرنه سر ملت رو ميبردي!"
عزيز دل برادر
بنده اين طور نگفتم هااا
گفتم
اولا بارها و بارها از روحيه نقادي و تحليلي شما تمجيد كرده ام تمجيد كردني
happyرابعا گفتم شما در سايت در همه حوزه ها و مباحث نظر مي دهيد اگر روحاني شده بوديد در همه حوزه هاي ديني نظر مي داديد با اين كه خودتان نقد مي كنيد كه چرا روحانيون در همه حوزه نظر مي دهند.
دل از كف داده ام نايي ندارم
گلو خشكيده آوايي ندارم
پريشان حال و بيخودتر ز خويشم
من از اين گفته پروايي ندارم
نمانده از جواني شور با من
ميان چهره زيبايي ندارم
به هر دم گشته ام رسواي عالم
دگر مِيلي به رسوايي ندارم
به دل صدها نفر را جاي دادم
خود اما هيچ جا ، جايي ندارم
اگر بيني رضا - "دي" نام دارم
دليل اين است ، فردايي ندارم (دي = گذشته)
سلام دادا
ميگم كانال نداريد شما
حيفه اين استعداد است
نعمتي است و سفره اي خدا براتون پهن كرده كه به هركسي نداده
البته دوستان شاعر ديگر هم همين طور
خودتان را فقط اينجا بين ما كم ذوقان اسير نكنيد به اقيانوس فضاي حقيقي سايبري بپيونديد و نشر بدهيد مطالب پخته خودتان را( البته مطالب دم بكشدها)
خب پس يك جمله هم از فيلسوف بزرگ جناب "Reza-D" نقل مي كنم :Nishkhand:
زندگي به من ياد داد كه توقف در پيشرفت همان لحظه اي است كه به قضاوت ديگران درمورد خودت اهميت بدهي :ok:
(نقد بفرمائيد @};-)
یک جمله هم از نابغه ی قرن جناب Masoud Freeman نقل میکنم. ;;)
قبلا که فرصت بیشتری داشتم دفتر خاطرات داشتم و ذلنوشته ها و خاطرات روزانه ام را مینوشتم ،سال 78 بود اگر اشتباه نکنم این مطلب را نوشتم ،دیدم بی تناسب نیست اینجا مینویسم
"زندگی" پنج حرف نیست! ما چون خود خواسته ام پنج حرف میبینیم! والا زندگی آنقدر حرف دارد که اگر بزند تازه میفهمیم هنوز متولد نشده ایم...!
[h=1]یزیدُ العَصرِ أمریکا (مداحی عربی)[/h] در آستانه 13 آبان و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، فایل صوتی مداحی جدید عربی "آمریکا یزید زمان ماست" با نوای حاج میثم مطیعی، در ادامه قابل دریافت می باشد.
مُزَين ميكني با طنز ، نقدت را تو اِي حامي
كه شيرين گر شود ، بهتر ، رَوَد هر لقمه در كامي
هر آنكس پخته شد ، باشد ، رها از بيش و از كم ها
دمش گرم است هر آن كس كه گيرد پنـد از غم ها
اگر خانم شوهر داري به آقاي احساس عشقي داشته باشد
براي اين كه با زبان شعر به ايشان بينش با رنگ عاطفي بدهيد تا كم كم به خود آيد
زور بزنيد مي توانيد شعري بفرماييد؟@};-
البته بايد به او فهمان كه متوجه حال و روزت هستم
مولوي در داستان شاهزاده دقت و ظرافت روان شناختي خود را خيلي خوب بروز داده
راستش
در روان شناسي هم اين خلا هست يعني ما براي ورد به كانال عشق لازم داريم رنگ عاطفي به سخنان بزنيم
وگرنه عاشق ميگه تو منو نمي فهمي بزن به چاك
تمثيل هم مثل شعر بسيار قدرت مند است رمان كه مي زنه دهن مهن چينن عشقيو سرويس مي كنه اگر با ظرافت نوشته شود
خيلي دلم مي خواد مدير سايت منو تبعيد كنه به جزاير لانگرهانس فضاي مجازي وقتي داشته باشم
يك رمان مشت بنويسم
اگر خانم شوهر داري به آقاي احساس عشقي داشته باشد
براي اين كه با زبان شعر به ايشان بينش با رنگ عاطفي بدهيد تا كم كم به خود آيد
زور بزنيد مي توانيد شعري بفرماييد؟
زور زدن نمي خواهد استاد. كار سه سوت است! 8->
ولي جدي به روي چشم. فكر ميكنم يك شعر مناسب خدمتتان ارائه خواهم كرد
شب یلدا
هه هه هه هه هه... =D>
گرفتاري دگر دعوا ندارد
شب معمولي و يلدا ندارد
چو بر در بايد اين اُشتُر بخوابد
دگر امروز يا فردا ندارد
هر آنكس خانمي دنياي او شد
بدان باشد ، دگر دنيا ندارد! :Nishkhand:
چو رفت از كف مجرد بودن اِي داد!
جهان لطفي دگر بر ما ندارد
اگر بيني چه ذوقي كرده "مهران"
(جناب "mehrant" :Bye:)
و يا در پوستش هم جا ندارد
اگر امروز كبكش شعر خان است
خبر ، از سختي فردا ندارد
چه گويم هر چه گويم هيچ فردي
به عقلش گوش خود بر ما ندارد
عزيزان شعر بنده طنز باشد
خدا هم بنده اي تنها ندارد :ok:
اگر امروز كبكش شعر خان است
خبر ، از سختي فردا ندارد
ههههههه
ناز نفست مشتي
نذار هرز بره اين ذوق
نگرانت هستم گوهر داري
راستي براي خانه خوبان مطلب بفرستيد
بگوييد
حامي سلام رساند و گفت
شعر منو روي جلد و ديوار بزنيد
و يا قاب بگيريد و در اتاق بزنيد
نمي دانم
مي توانيد بلندگو گرفته به دست
در بيابان و خيابان جار بزنيد
@};-
چو بر در بايد اين اُشتُر بخوابد
دگر امروز يا فردا ندارد
هر آنكس خانمي دنياي او شد
بدان باشد ، دگر دنيا ندارد! :Nishkhand:
چو رفت از كف مجرد بودن اِي داد!
جهان لطفي دگر بر ما ندارد
اگر بيني چه ذوقي كرده "مهران" (جناب "mehrant" :Bye:)
و يا در پوستش هم جا ندارد
اگر امروز كبكش شعر خان است
خبر ، از سختي فردا ندارد
چه گويم هر چه گويم هيچ فردي
به عقلش گوش خود بر ما ندارد
عزيزان شعر بنده طنز باشد
خدا هم بنده اي تنها ندارد :ok:
تجرد را مکن تبلیغ با ظنز
تعهد را مزن صد تیغ با طنز
چو تزویج است فرمان الهی
سپهرش را مکن پر میغ با طنز
هنوز در ماه آبانیم ای مرد
مزن از فصل سرما جیغ با طنز
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
شب و روزم سیاه، ماهم نیامد
دل و جان و غزل خوانم نیامد
سحر گشت و شبم از پیش مو رفت
ولی دل دار این قلبم نیامد
چه باید کرد که هر چه هست همین است
که یارم در کنارم باز نیامد
کسی از او خبر بر من رساند
که صد حیف که چرا یارم نیامد
تجرد را مکن تبلیغ با ظنز
تعهد را مزن صد تیغ با طنز
چو تزویج است فرمان الهی
سپهرش را مکن پر میغ با طنز
هنوز در ماه آبانیم ای مرد
مزن از فصل سرما جیغ با طنز
الهي صادقم پر درد
ز درد، من را مبرا كن
تك و تنها زني دارم
زني ديگر مهيا كن
يا
الهی صادق ما را
ز درد و غم مبرا کن
اگرچه همسری دارد
یکی دیگر مهیا کن
ترسم از اينه كه ما شوخي كنيم و صادق بد جوري جدي بگيره
دور از محضر ايشان
شوهر من گوهر مخزن میخواد- پیر شده شانه و سوزن میخواد
مرغ شده دانه و ارزن میخواد - دو زن داره بازم دلش زن میخواد
شوهری دارم که نود سالشه - ریش سفیدش تا پر شالشه
هر جا میره بچش به دنبالشه - دو زن داره بازم دلش زن میخواد
دندون نداره دهنش یه دونه - مردنش نزدیکه خودش میدونه
اگر خانم شوهر داري به آقاي احساس عشقي داشته باشد
براي اين كه با زبان شعر به ايشان بينش با رنگ عاطفي بدهيد تا كم كم به خود آيد
زور بزنيد مي توانيد شعري بفرماييد؟
عرض سلام و ادب
نکته ای به نظر حقیر رسید که اگر اشتباه می کنم بفرمائید:
در این مورد بخصوص به نظر می رسد برخورد عاطفی،خلاف آموزه های قران
است:
1-این موضوع می تواند زمینه ی گناه را فراهم کند(برای هر دو طرف)
و چه کسی می تواند بگوید از افتادن به چنین خطری مصون است؟
به نظر می رسد در این مواقع گریز فوری از موضوع و برخورد بازدارنده
دستور است:
"لا تقربوا........." 32/اسراء یعنی اصلا مقدمات و زمینه های این معصیت
را فراهم نکنید و برخورد عاطفی می تواند از جمله ی این زمینه ها باشد.
2-آیه:"و تأخذ بهما رأفة فی دین الله ان کنتم مؤمنین"
گرچه آیه در مورد بعد از معصیت و اجرای حکم است ولی وقتی شخصی
در وادی مقدمات گناه افتاد دستور شرع برخورد عاطفی نیست بلکه با در نظر
گرفتن مراتب امر به معروف و نهی از منکر ابتدا روی ترش کردن و دوری و.....
خیر منظورم این شعرهاست البته اگر اون شعر بالا هم نیاری که همه معترضت میشن بهرحال باید در میان این همه تحقیر و تمسخر تعریفی هم از زن بکنی تا کسی متوجه نشود!
كه بيش از يك چو استحباب دارد
دگر كمتر ز چهار "آيا" ندارد! (سوال كردن ندارد )
يكي از بهر شستن ظرفهايت
كه او سرپيچي از مولا ندارد
يكي ديگر براي رخت شستن
كه در تعجيل دست از پا ندارد
يكي هم از براي مشت و مالت
كه در اين كار ، او همتا ندارد
يكي هم را براي عشق بازي
كه غير از شوهرش دنيا ندارد
الهی حامی ما را
ز درد و غم مبرا کن
اگرچه همسری دارد
یکی دیگر مهیا کن
خیر منظورم این شعرهاست البته اگر اون شعر بالا هم نیاری که همه معترضت میشن بهرحال باید در میان این همه تحقیر و تمسخر تعریفی هم از زن بکنی تا کسی متوجه نشود!
شما که هنوز تفاوت شعر طنز با شعر جدی را متوجه نمیشوید من چه حرفی به شما بزنم؟
می فرمائید ادامهء شعر خودم این مطالب را آوردم که کسی متوجه نشود!!!
اولاً من به عقاید خودم باور دارم و نیازی ندارم آنها را از کسی پنهان کنم
من به حق ازدواج مجدد برای یک مرد اعتقاد دارم و از آن دفاع میکنم و نیازی هم ندارم آن را در شعر مخفی کنم
ثانیاً ، شعر دوم را چه میگوئید؟ آنجا که دیگر حرفی نزده بودم که بعد بخواهم به قول شما آن را بپوشانم
بخوانید:
كُنَد زن مرد را مانند گِل نرم
بگيرد دست خود فرمانمان را!
حتماً اینجا هم آقایان باید بیایند بگویند چرا موضوع زن ذلیلی که موضوعی زشت و نفرت انگیز است را در شعرت آوردی؟!
خیلی شرم اوره مسائل زشت و نفرت انگیز رو به شعر هم وارد کردید
براتون متاسفم وقتی نتونستید در تاپیک های دیگه حرفتون رو بزنید به شعر و شاعری پرداختید
تقصیر زنان نیست از هر چی مرد مذهبیه متنفرن
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
خواهرخوب و بزرگوارم ،میشود بفرمایید که کدام مساله زشت وخدایی نکرده شرم آوری در این تاپیک زده شده است؟!!
اگر هم منظورتان طنزی است که در خصوص تعدد زوجات بزرگواران سرودند ،میشود بفرمایید کجای این طنز غیر شرعی یا غیر اخلاقی یا خدایی نکرده شرم آور بوده است؟!
یکی در مورد نماز شعری میگوید،یکی در مورد خمس یکی در مورد تعدد زوجات!! که تمام اینها از احکام های مشروع و مورد رضای الهی است!! آیا شعر سرودن در خصوص احکام الهی نعوذ بالله شرم آور است؟!!
از طرفی کاملا اشعار مشخص است که طنز است،
ان شاءالله شما خواهر محترم بعد از این سعی بفرمایید قوانین سایت را رعایت فرموده ،احترام به کاربران و ادب در گفتار را نیز مد نظر داشته باشید
از حضور شما در تاپیک سپاسگزارم
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهراسلام الله علیها
سرکار یارب بحث اینه معلوم نیست یه عده دلشون از چی پره که پشت سر هم دارن تایپک تعدد و تمسخر زنان رو افزایش میدن بعدش فکر کرده اینجا چاله میدونه میگه دهنم باز نکن فکر میکنن چون من دخترم نمیتونم جوابشو بدم
خواهر محترمم
اولا تاپیک های تعدد زوجات نه مشکل شرعی دارد نه قانونی!!
ثانیا کاربر محترم جناب رضا یکی از کاربرانی هستند که همیشه در عین بیان احکام های الهی از حقوق زنان هم دفاع نموده اند واینگونه بیان شما نسبت به ایشان صحیح نیست
بزرگوار کجا زنان به تمسخر گرفته شده اند؟ شعر طنز نامش برروی خودش است طنز است،
از طرفی اول بنده ودیگر بزرگواران در این خصوص شعر طنز نوشتیم بعد کاربر محترم جناب رضا!
نه با این طنزها کسی قصد جسارت داشت نه خلاف شرعی در آن بود!!
ان شاءالله شما خواهر عزیز نیز از این اشعار جسارت برداشت نکرده باشید زیرا هیچ کدام از بزرگواران چنین نیت وقصدی نداشتند
امیدوارم دچار خطا در قضاوت هایمان نشویم وعدالت در کلام را رعایت کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
دمی از آسمون بر ما نظر کن
دل رنجیده ی ما را نظر کن
دل دنیا بدرد آریم و ما باز
کمی بر حال بی حالم نظر کن
کلام بی کلام دل بشنو
بیا بر روی ما یک دم نظر کن
دل پیر جوانان را نگاه کن
کمی بر حول احوالش نظر کن
چرا باید جوانی پیر باشد
گهی از خود کمی دلگیر باشد
دلش از غصه ها لبریز باشد
تو ای مرهم زخم دلها
شود روزی رخت در مه پیدا
شود دنیا ز نورت نور باران
ببارد در دل صحرا باران
شب تاریک غربت باز صحر شه
دل اهل سما لبریز تر شه
خدایا این دعا حسن الختام است
که رفع این غم یک کلام است
جهان را ز کلامت پر گردان
دل مستضعفان را شاد گردان
حقیر این مطلب را ابتدا به خودم متذکر میشوم بعد به شاعران محترم یادآور میشوم که شاعران گرامی اشعار طنزشان را یک باز بینی بفرمایند اگر در بین اشعار خدایی نکرده بیتی مصرعی است که جسارت به ساحت مقدس خانم ها یا آقایان ممکن است تلقی شود تصحیح بفرمایند( البته منظورم اشعار در خصوص تعدد زوجات نیست زیرا این موضوع نه جسارت است نه توهین!)
از طرفی کلا در بحث ها همه ( چه خانم ها چه آقایان) سعی کنیم مراقب نوع صحبت وکلاممان باشیم و احترام طرف مقابل را در هرشرایطی حفظ کنیم ان شاءالله
ببخشيد خانوم يا رب يه چي نگم دق ميكنم
يه جا هم غيبتتون رو كردم راضي باشيد
اينجور نظرات و دفاع جانانه شما از تعدد زوجات به خواننده اين رو القا ميكنه كه شما مرد هستيد
نخواستم فقط پشتتون بگم
خيلي اين مدل دفاعتون تو ذوق ميزنه فكر كنم حس زنانگي نداريد كلا!!!! قصدم به خدا توهين نيست فقط حسم رو گفتم:/
ديگه ام كش نميدم موضوع رو !
خيلي اين مدل دفاعتون تو ذوق ميزنه فكر كنم حس زنانگي نداريد كلا!!!! قصدم به خدا توهين نيست فقط حسم رو گفتم:/
ديگه ام كش نميدم موضوع رو !
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
دوستان گرامی
عزیزان اینجا موضوع شعر است
اگر دوست دارید در مورد این مسئله صحبت کنید خب بروید موضوع مربوطه قشنگ بشینیم صحبت کنیم
اما تنها یک نکته رو می گویم
اینکه مرد یا زنی حسی داشته باشند بگویند چون حس مردانه است یا زنانه پس آن حس درست است اشتباه است
بعضی از حس ها برای آدم خوب جلوه می کند اما بد است زشت است
کسی که شراب می خوره ممکنه بعد از مدتی حسش خوب باشه بگه حس شراب خوردنم خوبه و با اون بسنجه
یکی دروغ می گه دروغ گفتن رو دوست دارد بعد همه را با آن بسنجد
چرا برای بحث بجای بیان دلایل عقلی وبررسی شرایط پای حس را در میان می کشیم؟
حواسمون باشد هوی نفس پلیدی رو بجای حس زیبا بهمون تلقین نکند
اگر این پست در حیطه اسپم هست معذرت می خواهم
و از عزیزان درخواست می کنم به پست من جواب ندهند و حتی اگر منجر به کش پیدا کردن شد من مانعی برای حذف آن طبق قوانین سایت نمی بینم
قلم بر دست گیر و جمله نقش کن
کلام حق ز هر کس تو گوش کن
کلام گر از زبان گردد جاری
دگر تو آن در ید نداری
جدل کردن و بحث را رها کن
سخن در جای گو و نکته جلا کن
نکته ای به نظر حقیر رسید که اگر اشتباه می کنم بفرمائید:
در این مورد بخصوص به نظر می رسد برخورد عاطفی،خلاف آموزه های قران
است:
1-این موضوع می تواند زمینه ی گناه را فراهم کند(برای هر دو طرف)
و چه کسی می تواند بگوید از افتادن به چنین خطری مصون است؟
به نظر می رسد در این مواقع گریز فوری از موضوع و برخورد بازدارنده
دستور است:
"لا تقربوا........." 32/اسراء یعنی اصلا مقدمات و زمینه های این معصیت
را فراهم نکنید و برخورد عاطفی می تواند از جمله ی این زمینه ها باشد.
2-آیه:"و تأخذ بهما رأفة فی دین الله ان کنتم مؤمنین"
گرچه آیه در مورد بعد از معصیت و اجرای حکم است ولی وقتی شخصی
در وادی مقدمات گناه افتاد دستور شرع برخورد عاطفی نیست بلکه با در نظر
گرفتن مراتب امر به معروف و نهی از منکر ابتدا روی ترش کردن و دوری و.....
عذرخواه
سلام عليكم
به نظرم مي رسد منظور بنده را متوجه نشديد يا اين كه عبارت بنده خلاصه است و نارسا.
ببينيد بايد فرق بگذاريم بين دلبستگي و وابستگي
در دلبستگي فرد قدرت خودكنترلي قوي دارد و مي تواند با خويشتنداري خود را از موضع گناه اخلاقي و شرعي دور كند
ولي در وابستگي عاطفي قدرت خودكنترلي فرد به شدت پايين مي آيد كه اين امر ريشه در اختلالات ذهني اين بيمار دارد يعني تصور مي كند از روي كره زمين تنها فردي كه او را درك مي كند معشوق مجازي او است
گاهي خود اين افراد هم مي گويند مي خواهيم خود را كنترل كنيم نمي توانيم. بنابراين تمركز روي بينش افزايي اين افراد ناموفق است و گاهي اصلا لازم است ابتدا دارودرماني را مقدم كرد تا فرد به آرامش نسبي برسد. تمركزش زيادتر شود.
فردي كه منطقي با اين افراد صحبت مي كند راه به جايي نمي برد چون او مي گويد تو اصلا حال و روز من را نمي فهمي. چه طور مي خواهي كمكم كني؟
اين كه گفتم به بينش رنگ عاطفي بزنيم از اين جهت بود تا بينش براي او خشك نباشد و احساس كند از ديد او دنيا را مي بينيم ( همدلي) البته همدلي با همدردي و تأييد متفاوت است.
باسمه الحکیم
"با چشم من ببین"
کودکی نوخاسته اندر علوم
خواست تا آموزد او علم نجوم
بود روزان و شبان چشمش به نور
نور استاره به شب در روز خور(خورشید)
چشم دل هم نور دانش را بخواست
نور دل از نور استاره جداست
در پی علمی که تقلیدی نبود
علم تقلیدی ندارد هیچ سود
علم تقلیدی شود جان را وبال
در مَثَل میوه ست اما کالِ کال(نارس)
قصه اینکه کودک این داستان
بُد هوایش علم خوب راستان
حرفها را می شنید از هر حکیم
می گرفت از علم تقلیدی حریم
قُوتِ عقل از نقد می آید پدید
"یَنظُرِ الانسان" با جانش شنید(1)
گفت حق "انظر طعامک" زان سپس
بر خور از علم الهی یک قَبَس
قُوتِ جان علم است ای یاران حذر
بی تدّبر گر خوری گردد خطر
بر غذای جان دو چشم خویش را
چون غذای جسم نیکو بر گشا
کودک عقلت اگر در جستجوست
پس مترس از ردّ و طردت کان نکوست
جان که در راه حقایق صرف شد
نور علم و معرفت را ظرف شد
عقل آن کودک چو در رشد و نماست
پس مگو چوب و فلک او را سزاست
این سخنها کودک از جان می شنید
سوی مکتبخانه از دل می دوید
این سخنها گفته بودش اوستاد
یک یک آنها را به جان و دل نهاد
الغرض شد نزد استاد از سؤال
کای تو پاسخ بر سؤالات محال
گوش من دیروز کان دانش شنید
پرده ی اوهام را جمله درید
پس سؤالی در سرم از دل بخاست
نقش دُبّ اکبر و اصغر چراست؟
جمع این استارگان چند است چند؟
در افق آن چیست شکل کله قند؟
سقف دارد آسمان یا خالی است؟
گر به یک مجلس بگویی عالی است
ناگهان استاد از جایش بجست
با دهان بندی دهان بچه بست
زان سپس گفتا کمی صبر ای عجول
الحذر از فتنه ی نفس فضول
عقل گر باشد چه باشد این سؤال؟
دبّ اکبر دبّ اصغر شد وبال
هر چه گویم درس گیر و باز گو
روی حرف من نیاور گفتگو
هر چه گویم "اکتبوا" بی چون و چند
هین فراموشت نگردد این دو پند
کودک عاشق که عشق علم داشت
با دهانِ بسته خود مشقی نگاشت
گفته استادم به چشم من ببین
گوش خود بگذار و گوش من گزین
مغز من بردار و بگذارش به سر
خیر تو این است ظنّ بد مبر
پ.ن
1_ «فلینظر الإنسان إلى طعامه»(عبس/24)
پس انسان باید در غذای خود بنگرد
.
در كش و قوس كلامش احدي نيست رقيب
بهر هر واژه ، نگاهش به زبـــان ناصـــر شد
همگان محو کمالات تو استاد شدندhappy
همگی منفعل از ذکر تو حلاج شدند^:)^
من دیوانه بسی سعی بکردم در راه
تا که جمعی ز ادب رفته پدیدار شدند=((
اول حادثه من بودم و استادم لیک@-)
در پس حادثه جمعی چو خریدار شدند
دولت ارزانی آن یار که در درگه دوست
نقش نامش به رضا و همگی نیک شدند
ما که در شهر بجز شهره نیابیم دریغ
جمله ارزانی ما یار بد و خیره شدند
کاش یک دوست برای قدم یار دمی
همرهم بود ، و یا حور پدیدار شدند
ای حبیبه سکنات تو شده ورد ضمیر
از زمانی که لغاتت همه درگیر شدند
شعر از بخت من مرده نشد راه طریق
همه ابیات من اینگونه ابابیل شدند
یا رضا نیست در این درگه امّید ، امید
یا که بیت من دلخسته چو نخجیر شدند
فاش گویم که دگر پا نگذارم اینجا
تا همه حور و پری گرم تماشام شدند!!!
دست در دست عدو می نهم و جان میدم
بهتر از آن بوَد اینجا که همه دوست شدند!!
دل دیوانه من بین که چه خوش میخواند
از طربخانه این خانه چو زنجیر شدند
عاشق و زخمی و صد پاره و تنها دل من
بی کس و خاکی و دیوانه و رسوا دل من
هر کجا شعله کشید آتش عشقی به فریب
بهـر تبخیـــــر شـدن بـــود محیـــا دل من
در علمـداری ایثــــار ، به دنیـــای جنون
قامت ســـادگیش زد به ثریـــا دل من!
تا که روشن کند از نور خودش خانهء عشق
همچو شمعی ، جگرش سوخت چه زیبا دل من!
نه خوشی دیده ز ایام جوانی که گذشت
نه شنیده ز کسی مژدهء فردا دل من
جز خداوند که داند که چه ها رفت به دل
هم خدا داند از این پس چه رود با دل من
چه شبیه است دلــــم با رخ آن آینه هـــــا
که شکستند از آغاز جهان تا دل من
هر که دارد عطشی تا بچشد خون کسی
طعم خونش به خدا هست گوارا دل من!
عزم رفتنم نکنم گو چکنم در همه شهر
کو رفیقی که رهش را برهم کار ندارد
همه انگشت نمایم کندم صورت و سیرت
دل که در خوبی و فطرت به تو اقرار ندارد
جمله خوبان ز کمند ممن دلخسته گریزند
جز تو اکنون که بگفتی به کسی کار ندارد
شهره همراهی و همکاری خوبان جهان را
نتوانیم بدست آوریم عار ندارد
سلام استاد
من بخاطر جمله اش اين عكس را انتخاب كردم ، كاري با خودش ندارم :Nishkhand:
در سخنان قصار بزرگان دين و فلسفه بايد دقت كنيم گاهي ممكن است براي ما كه نوع تفكر را مي شناسيم اثري نداشته باشد ولي
براي ديگري كه ما را اهل دقت مي دانند رهزن باشند
سخنان اوشو و پائلو و..پر است از تمثيلات زيبا ولي نيش و نوش گاتي پاتيه:-b@};-
زندگي به من ياد داد كه توقف در پيشرفت همان لحظه اي است كه به قضاوت ديگران درمورد خودت اهميت بدهي :ok: (نقد بفرمائيد @};-)
يك بار فرموده بوديد: "تو الان اينقدر حرف مي زني ، خوب شد آخوند نشدي وگرنه سر ملت رو ميبردي!" :Nishkhand:
اما شايد درستش اين باشد كه ميگفتيد:
"حيف شد كه تو آخوند نشدي تا از اين استعداد استفاده كني" كلاً علاقه زيادي به مباحث حوزوي و بخصوص فلسفه و كلام دارمولي زندگي........
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
اتفاقا بنده وقتی نوع مباحثه های شما را در تاپیک ها میدیدم بارها باخودم گفتم اگر ایشان طلبه بودند و بستری برایشان بود که علوم دینی را کاملا ریشه ای بیاموزند یکی از بهترین مبلغان کشورمان میشدند!و اگر طلبه بودند یکی از بهترین و توانمندترین طلاب کشور میشدند!
البته الان هم دیر نیست و همه چیز هم در طلبگی نیست! هرکس در هر جایگاهی میتواند مبلغ دین باشد
ان شاءالله خداوند به همه ما توفیق درک حقایق علوم دینی و بصیرت و حکمت عنایت بفرماید تا بتوانیم هم بفهمیم هم به دیگران یاد دهیم
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهراسلام الله علیها
دل از كف داده ام نايي ندارم
گلو خشكيده آوايي ندارم
پريشان حال و بيخودتر ز خويشم
من از اين گفته پروايي ندارم
نمانده از جواني شور با من
ميان چهره زيبايي ندارم
به هر دم گشته ام رسواي عالم
دگر مِيلي به رسوايي ندارم
به دل صدها نفر را جاي دادم
خود اما هيچ جا ، جايي ندارم
اگر بيني رضا -
"دي" نام دارمدليل اين است ، فردايي ندارم (دي = گذشته)
عزيز دل برادر
بنده اين طور نگفتم هااا
گفتم
اولا بارها و بارها از روحيه نقادي و تحليلي شما تمجيد كرده ام تمجيد كردني
happyرابعا گفتم شما در سايت در همه حوزه ها و مباحث نظر مي دهيد اگر روحاني شده بوديد در همه حوزه هاي ديني نظر مي داديد با اين كه خودتان نقد مي كنيد كه چرا روحانيون در همه حوزه نظر مي دهند.
پريشان حال و بيخودتر ز خويشم
من از اين گفته پروايي ندارم
نمانده از جواني شور با من
ميان چهره زيبايي ندارم
به هر دم گشته ام رسواي عالم
دگر مِيلي به رسوايي ندارم
به دل صدها نفر را جاي دادم
خود اما هيچ جا ، جايي ندارم
اگر بيني رضا - "دي" نام دارم
دليل اين است ، فردايي ندارم (دي = گذشته)
سلام دادا
ميگم كانال نداريد شما
حيفه اين استعداد است
نعمتي است و سفره اي خدا براتون پهن كرده كه به هركسي نداده
البته دوستان شاعر ديگر هم همين طور
خودتان را فقط اينجا بين ما كم ذوقان اسير نكنيد به اقيانوس فضاي حقيقي سايبري بپيونديد و نشر بدهيد مطالب پخته خودتان را( البته مطالب دم بكشدها)
(نقد بفرمائيد @};-)
یک جمله هم از نابغه ی قرن جناب Masoud Freeman نقل میکنم. ;;)
همیشه صبحی هست که باید توی چشم خدا نگاه کنیم.
كه شيرين گر شود ، بهتر ، رَوَد هر لقمه در كامي
هر آنكس پخته شد ، باشد ، رها از بيش و از كم ها
دمش گرم است هر آن كس كه گيرد پنـد از غم ها
قبلا که فرصت بیشتری داشتم دفتر خاطرات داشتم و ذلنوشته ها و خاطرات روزانه ام را مینوشتم ،سال 78 بود اگر اشتباه نکنم این مطلب را نوشتم ،دیدم بی تناسب نیست اینجا مینویسم
"زندگی" پنج حرف نیست! ما چون خود خواسته ام پنج حرف میبینیم! والا زندگی آنقدر حرف دارد که اگر بزند تازه میفهمیم هنوز متولد نشده ایم...!
یازهراسلام الله علیها
[h=1]یزیدُ العَصرِ أمریکا (مداحی عربی)[/h] در آستانه 13 آبان و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، فایل صوتی مداحی جدید عربی "آمریکا یزید زمان ماست" با نوای حاج میثم مطیعی، در ادامه قابل دریافت می باشد.
بشنويد
هر آنكس پخته شد ، باشد ، رها از بيش و از كم ها
دمش گرم است هر آن كس كه گيرد پنـد از غم ها
اگر خانم شوهر داري به آقاي احساس عشقي داشته باشد
براي اين كه با زبان شعر به ايشان بينش با رنگ عاطفي بدهيد تا كم كم به خود آيد
زور بزنيد مي توانيد شعري بفرماييد؟@};-
البته بايد به او فهمان كه متوجه حال و روزت هستم
مولوي در داستان شاهزاده دقت و ظرافت روان شناختي خود را خيلي خوب بروز داده
راستش
در روان شناسي هم اين خلا هست يعني ما براي ورد به كانال عشق لازم داريم رنگ عاطفي به سخنان بزنيم
وگرنه عاشق ميگه تو منو نمي فهمي بزن به چاك
تمثيل هم مثل شعر بسيار قدرت مند است رمان كه مي زنه دهن مهن چينن عشقيو سرويس مي كنه اگر با ظرافت نوشته شود
خيلي دلم مي خواد مدير سايت منو تبعيد كنه به جزاير لانگرهانس فضاي مجازي وقتي داشته باشم
يك رمان مشت بنويسم
ولي جدي به روي چشم. فكر ميكنم يك شعر مناسب خدمتتان ارائه خواهم كرد
هه هه هه هه هه... =D>گرفتاري دگر دعوا ندارد
شب معمولي و يلدا ندارد
چو بر در بايد اين اُشتُر بخوابد
دگر امروز يا فردا ندارد
هر آنكس خانمي دنياي او شد
بدان باشد ، دگر دنيا ندارد! :Nishkhand:
چو رفت از كف مجرد بودن اِي داد!
جهان لطفي دگر بر ما ندارد
اگر بيني چه ذوقي كرده "مهران"
(جناب "mehrant" :Bye:)و يا در پوستش هم جا ندارد
اگر امروز كبكش شعر خان است
خبر ، از سختي فردا ندارد
چه گويم هر چه گويم هيچ فردي
به عقلش گوش خود بر ما ندارد
عزيزان شعر بنده طنز باشد
خدا هم بنده اي تنها ندارد :ok:
ههههههه
ناز نفست مشتي
نذار هرز بره اين ذوق
نگرانت هستم گوهر داري
راستي براي خانه خوبان مطلب بفرستيد
بگوييد
حامي سلام رساند و گفت
شعر منو روي جلد و ديوار بزنيد
و يا قاب بگيريد و در اتاق بزنيد
نمي دانم
مي توانيد بلندگو گرفته به دست
در بيابان و خيابان جار بزنيد
@};-
تجرد را مکن تبلیغ با ظنز
تعهد را مزن صد تیغ با طنز
چو تزویج است فرمان الهی
سپهرش را مکن پر میغ با طنز
هنوز در ماه آبانیم ای مرد
مزن از فصل سرما جیغ با طنز
****
جیغ = فریاد
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
شب و روزم سیاه، ماهم نیامد
دل و جان و غزل خوانم نیامد
سحر گشت و شبم از پیش مو رفت
ولی دل دار این قلبم نیامد
چه باید کرد که هر چه هست همین است
که یارم در کنارم باز نیامد
کسی از او خبر بر من رساند
که صد حیف که چرا یارم نیامد
یا غلی(ع)@};-
آقاي گرفتار
الهی صادق ما را
ز درد و غم مبرا کن
ادامه
ولي زندگي........
زندگی صوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
به هر جايي كه "صادق" خانه دارد
به قدر ذره اي سرما ندارد
به روي ديده منت ، آنچه گفتي
كلامت حق بُوَد ، بلوا ندارد :ok:
بدانيد اي رفيقان در دو عالم
خــــدا يك بندهء تنهــا ندارد
كه تك بودن فقط مختص به حق است
(حق = خداوند)براي ديگــران ، مـعـنــــا ندارد
مجرد هر كسي عمداً بماند
ثمـــــر از كل اين دنيا ندارد
اگر بي زن بماند هر مجرد
نه امروز و نه هم فردا ندارد
بسي زشت است تك بودن ز شيعه
چرا او همسري زيبا ندارد؟!
كه همسر نعمتي از سوي حق است
(جاي چنين كاري نيست)مكن كفران نعمت ، جا ندارد
بگير اينك تو همسر اي مجرد
يكي يا بيشتر ، اما ندارد! :Cheshmak:
كه بيش از يك چو استحباب دارد
(سوال كردن ندارد :Nishkhand:)دگر كمتر ز چهار "آيا" ندارد!
يكي از بهر شستن ظرفهايت
كه او سرپيچي از مولا ندارد
يكي ديگر براي رخت شستن
كه در تعجيل دست از پا ندارد
يكي هم از براي مشت و مالت
كه در اين كار ، او همتا ندارد
يكي هم را براي عشق بازي
(شوهرش دنياي اوست)كه غير از شوهرش دنيا ندارد
.
.
.
كنون از خواب خوش برخيز اي دوست
به مردي اين عمل معنا ندارد
كه نامردي بُوَد اين مرد بودن!
خدا كس را چنين رسوا ندارد!
زنت را روي سر بگذار با عشق
كه غير از روي سر ، زن جا ندارد
نه كلفت باشد و خدمتگذارت
زن آن يار است كو همتا ندارد
كسي دنياي زن را كرد ويران
دگر او سودي از عقبا ندارد
سلام و عرض ادب
مگر قحط الرجال آمد زنان را
که مردی چارتایی زن ستاند؟
بود شعرت کمی منشوری اما
خیال خوش خیالان خوش نماید
به جز مادر، زنی بر سر نشاید
که همسر جز بغل جایی ندارد. ( زن و مرد در کنار هم هستن)
بگیرد دست و همراهش برد او
به پا یا بر سرش هر دو نشاید
برای گفتن حسن زنانه
رضا دی ذی شدن هرگز نباید;)) (شوخی کردم بر نخوره ها)
:Kaf: :Kaf: :Kaf:
به روي ساحل گرمي نشستي
چه داني حال ما دريا دلان را
كُنَد زن مرد را مانند گِل نرم
بگيرد دست خود فرمانمان را!
به حول و قوه و امر الهي
كني تزويج با هر زن كه خواهي
پس از آني كه خانم گفت: "آري"
تو هم ذي ميشوي خواهي نخواهي :geryeh:
سلام جناب رضا
شعر مربوط به كربلاتون را در شماره 92 (آبان) خانه خوبان ديدم
كُنَد زن مرد را مانند گِل نرم
بگيرد دست خود فرمانمان را!
به حول و قوه و امر الهي
كني تزويج با هر زن كه خواهي
پس از آني كه خانم گفت: "آري"
تو هم ذي ميشوي خواهي نخواهي
سلام
به نظرم بد نيست به فكر يك كتاب طنز باشيد
القا نرم ايده ها با ابزار طنز و فكاهه
سلام
تشكر از توجهتان
منتظرم به دستم برسد
بعد از رفتن از سايت ، انشاالله يكي از برنامه هايم همكاري با مجله خانهء خوبان است
كه بيش از يك چو استحباب دارد
دگر كمتر ز چهار "آيا" ندارد! (سوال كردن ندارد )
يكي از بهر شستن ظرفهايت
كه او سرپيچي از مولا ندارد
يكي ديگر براي رخت شستن
كه در تعجيل دست از پا ندارد
يكي هم از براي مشت و مالت
كه در اين كار ، او همتا ندارد
يكي هم را براي عشق بازي
كه غير از شوهرش دنيا ندارد (شوهرش دنياي اوست)
با دوتا بهشون گفتيم آقاي گرفتار با اين همه چه شود؟
(آقاي گرفتار)
الهي حامیم پر درد
ز درد، من را مبرا كن
تك و تنها زني دارم
زني ديگر مهيا كن
يا
الهی حامی ما را
ز درد و غم مبرا کن
اگرچه همسری دارد
یکی دیگر مهیا کن
سلام بر شما
راستي شعر درباره كمك و همدلي به يك زن براي رهايي از عشق به نامحرم فراموش نشود
البته به طوركلي عشق به نامحرمم باشد خوبه
اتفاقاً علاقه زيادي دارم
پيشنهاد خيلي خوبي است ، حتماً به آن فكر خواهم كرد
شايد هم با خود مجله اقدام به انجامش كنم
يا
الهی صادق ما را
ز درد و غم مبرا کن
اگرچه همسری دارد
یکی دیگر مهیا کن
ترسم از اينه كه ما شوخي كنيم و صادق بد جوري جدي بگيره
دور از محضر ايشان
شوهر من گوهر مخزن میخواد- پیر شده شانه و سوزن میخواد
مرغ شده دانه و ارزن میخواد - دو زن داره بازم دلش زن میخواد
شوهری دارم که نود سالشه - ریش سفیدش تا پر شالشه
هر جا میره بچش به دنبالشه - دو زن داره بازم دلش زن میخواد
دندون نداره دهنش یه دونه - مردنش نزدیکه خودش میدونه
خدا را شكر وقتي به اين تاپيك سر زدم بسته شده بود! :Nishkhand:
بهتر است من يكي به آن تاپيك نيايم
بي ربطِ مربوط:
چند وقت پيش پوستر يك فيلم را ديدم اسمش اين بود "خون به پا خواهد شد!" :khandeh!:
كُنَد زن مرد را مانند گِل نرم
بگيرد دست خود فرمانمان را!
به حول و قوه و امر الهي
كني تزويج با هر زن كه خواهي
پس از آني كه خانم گفت: "آري"
تو هم ذي ميشوي خواهي نخواهي
به پشت پی سی من اکنون نشستم happy
شناسم ساحل و هم موج دریا
بگیرد زن به مهرش قلب ما را
نه با خود خواهی اش افسار ما را
اگر بردی کسی اعلا (اعلی) ز جایش
خیالش میرود گردیده مولا
اگر هرکس بباشد بر سر جاش
نه ذی گردی نه گویی واویلا
:-w
ببندیم ما ز شعر بر تو طنابی
که راهِ رفتن از اینجا نیابی:>
باسمه المقیت
عرض سلام و ادب
نکته ای به نظر حقیر رسید که اگر اشتباه می کنم بفرمائید:
در این مورد بخصوص به نظر می رسد برخورد عاطفی،خلاف آموزه های قران
است:
1-این موضوع می تواند زمینه ی گناه را فراهم کند(برای هر دو طرف)
و چه کسی می تواند بگوید از افتادن به چنین خطری مصون است؟
به نظر می رسد در این مواقع گریز فوری از موضوع و برخورد بازدارنده
دستور است:
"لا تقربوا........." 32/اسراء یعنی اصلا مقدمات و زمینه های این معصیت
را فراهم نکنید و برخورد عاطفی می تواند از جمله ی این زمینه ها باشد.
2-آیه:"و تأخذ بهما رأفة فی دین الله ان کنتم مؤمنین"
گرچه آیه در مورد بعد از معصیت و اجرای حکم است ولی وقتی شخصی
در وادی مقدمات گناه افتاد دستور شرع برخورد عاطفی نیست بلکه با در نظر
گرفتن مراتب امر به معروف و نهی از منکر ابتدا روی ترش کردن و دوری و.....
عذرخواه
منظورتان از زشت و نفرت انگیز اینهاست:
خیر منظورم این شعرهاست البته اگر اون شعر بالا هم نیاری که همه معترضت میشن بهرحال باید در میان این همه تحقیر و تمسخر تعریفی هم از زن بکنی تا کسی متوجه نشود!
می فرمائید ادامهء شعر خودم این مطالب را آوردم که کسی متوجه نشود!!!
اولاً من به عقاید خودم باور دارم و نیازی ندارم آنها را از کسی پنهان کنم
من به حق ازدواج مجدد برای یک مرد اعتقاد دارم و از آن دفاع میکنم و نیازی هم ندارم آن را در شعر مخفی کنم
ثانیاً ، شعر دوم را چه میگوئید؟ آنجا که دیگر حرفی نزده بودم که بعد بخواهم به قول شما آن را بپوشانم
بخوانید:
حتماً اینجا هم آقایان باید بیایند بگویند چرا موضوع زن ذلیلی که موضوعی زشت و نفرت انگیز است را در شعرت آوردی؟!
سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر شما
خواهرخوب و بزرگوارم ،میشود بفرمایید که کدام مساله زشت وخدایی نکرده شرم آوری در این تاپیک زده شده است؟!!
اگر هم منظورتان طنزی است که در خصوص تعدد زوجات بزرگواران سرودند ،میشود بفرمایید کجای این طنز غیر شرعی یا غیر اخلاقی یا خدایی نکرده شرم آور بوده است؟!
یکی در مورد نماز شعری میگوید،یکی در مورد خمس یکی در مورد تعدد زوجات!! که تمام اینها از احکام های مشروع و مورد رضای الهی است!! آیا شعر سرودن در خصوص احکام الهی نعوذ بالله شرم آور است؟!!
از طرفی کاملا اشعار مشخص است که طنز است،
ان شاءالله شما خواهر محترم بعد از این سعی بفرمایید قوانین سایت را رعایت فرموده ،احترام به کاربران و ادب در گفتار را نیز مد نظر داشته باشید
از حضور شما در تاپیک سپاسگزارم
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهراسلام الله علیها
باسمه الکریم
عرض سلام و ادب خدمت همراهان بزرگوار
بهتر نیست نقدهایی که به یکدیگر داریم با زبان
و قلمی،کمی لیّن تر(نرم تر)بیان کنیم؟
پ.ن
خداوند انسانهای سهل الأمر را دوست دارد.
خواهر محترمم
اولا تاپیک های تعدد زوجات نه مشکل شرعی دارد نه قانونی!!
ثانیا کاربر محترم جناب رضا یکی از کاربرانی هستند که همیشه در عین بیان احکام های الهی از حقوق زنان هم دفاع نموده اند واینگونه بیان شما نسبت به ایشان صحیح نیست
بزرگوار کجا زنان به تمسخر گرفته شده اند؟ شعر طنز نامش برروی خودش است طنز است،
از طرفی اول بنده ودیگر بزرگواران در این خصوص شعر طنز نوشتیم بعد کاربر محترم جناب رضا!
نه با این طنزها کسی قصد جسارت داشت نه خلاف شرعی در آن بود!!
ان شاءالله شما خواهر عزیز نیز از این اشعار جسارت برداشت نکرده باشید زیرا هیچ کدام از بزرگواران چنین نیت وقصدی نداشتند
امیدوارم دچار خطا در قضاوت هایمان نشویم وعدالت در کلام را رعایت کنیم
التماس دعای فرج
یازهراسلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
دمی از آسمون بر ما نظر کن
دل رنجیده ی ما را نظر کن
دل دنیا بدرد آریم و ما باز
کمی بر حال بی حالم نظر کن
کلام بی کلام دل بشنو
بیا بر روی ما یک دم نظر کن
دل پیر جوانان را نگاه کن
کمی بر حول احوالش نظر کن
چرا باید جوانی پیر باشد
گهی از خود کمی دلگیر باشد
دلش از غصه ها لبریز باشد
تو ای مرهم زخم دلها
شود روزی رخت در مه پیدا
شود دنیا ز نورت نور باران
ببارد در دل صحرا باران
شب تاریک غربت باز صحر شه
دل اهل سما لبریز تر شه
خدایا این دعا حسن الختام است
که رفع این غم یک کلام است
جهان را ز کلامت پر گردان
دل مستضعفان را شاد گردان
یا علی(ع)@};-
بزرگواران
حقیر این مطلب را ابتدا به خودم متذکر میشوم بعد به شاعران محترم یادآور میشوم که شاعران گرامی اشعار طنزشان را یک باز بینی بفرمایند اگر در بین اشعار خدایی نکرده بیتی مصرعی است که جسارت به ساحت مقدس خانم ها یا آقایان ممکن است تلقی شود تصحیح بفرمایند( البته منظورم اشعار در خصوص تعدد زوجات نیست زیرا این موضوع نه جسارت است نه توهین!)
از طرفی کلا در بحث ها همه ( چه خانم ها چه آقایان) سعی کنیم مراقب نوع صحبت وکلاممان باشیم و احترام طرف مقابل را در هرشرایطی حفظ کنیم ان شاءالله
یازهراسلام الله علیها
ببخشيد خانوم يا رب يه چي نگم دق ميكنم
يه جا هم غيبتتون رو كردم راضي باشيد
اينجور نظرات و دفاع جانانه شما از تعدد زوجات به خواننده اين رو القا ميكنه كه شما مرد هستيد
نخواستم فقط پشتتون بگم
خيلي اين مدل دفاعتون تو ذوق ميزنه فكر كنم حس زنانگي نداريد كلا!!!! قصدم به خدا توهين نيست فقط حسم رو گفتم:/
ديگه ام كش نميدم موضوع رو !
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
دوستان گرامی
عزیزان اینجا موضوع شعر است
اگر دوست دارید در مورد این مسئله صحبت کنید خب بروید موضوع مربوطه قشنگ بشینیم صحبت کنیم
اما تنها یک نکته رو می گویم
اینکه مرد یا زنی حسی داشته باشند بگویند چون حس مردانه است یا زنانه پس آن حس درست است اشتباه است
بعضی از حس ها برای آدم خوب جلوه می کند اما بد است زشت است
کسی که شراب می خوره ممکنه بعد از مدتی حسش خوب باشه بگه حس شراب خوردنم خوبه و با اون بسنجه
یکی دروغ می گه دروغ گفتن رو دوست دارد بعد همه را با آن بسنجد
چرا برای بحث بجای بیان دلایل عقلی وبررسی شرایط پای حس را در میان می کشیم؟
حواسمون باشد هوی نفس پلیدی رو بجای حس زیبا بهمون تلقین نکند
اگر این پست در حیطه اسپم هست معذرت می خواهم
و از عزیزان درخواست می کنم به پست من جواب ندهند و حتی اگر منجر به کش پیدا کردن شد من مانعی برای حذف آن طبق قوانین سایت نمی بینم
یا علی(ع)@};-
قلم بر دست گیر و جمله نقش کن
کلام حق ز هر کس تو گوش کن
کلام گر از زبان گردد جاری
دگر تو آن در ید نداری
جدل کردن و بحث را رها کن
سخن در جای گو و نکته جلا کن
یا علی(ع)@};-
نکته ای به نظر حقیر رسید که اگر اشتباه می کنم بفرمائید:
در این مورد بخصوص به نظر می رسد برخورد عاطفی،خلاف آموزه های قران
است:
1-این موضوع می تواند زمینه ی گناه را فراهم کند(برای هر دو طرف)
و چه کسی می تواند بگوید از افتادن به چنین خطری مصون است؟
به نظر می رسد در این مواقع گریز فوری از موضوع و برخورد بازدارنده
دستور است:
"لا تقربوا........." 32/اسراء یعنی اصلا مقدمات و زمینه های این معصیت
را فراهم نکنید و برخورد عاطفی می تواند از جمله ی این زمینه ها باشد.
2-آیه:"و تأخذ بهما رأفة فی دین الله ان کنتم مؤمنین"
گرچه آیه در مورد بعد از معصیت و اجرای حکم است ولی وقتی شخصی
در وادی مقدمات گناه افتاد دستور شرع برخورد عاطفی نیست بلکه با در نظر
گرفتن مراتب امر به معروف و نهی از منکر ابتدا روی ترش کردن و دوری و.....
عذرخواه
سلام عليكم
به نظرم مي رسد منظور بنده را متوجه نشديد يا اين كه عبارت بنده خلاصه است و نارسا.
ببينيد بايد فرق بگذاريم بين دلبستگي و وابستگي
در دلبستگي فرد قدرت خودكنترلي قوي دارد و مي تواند با خويشتنداري خود را از موضع گناه اخلاقي و شرعي دور كند
ولي در وابستگي عاطفي قدرت خودكنترلي فرد به شدت پايين مي آيد كه اين امر ريشه در اختلالات ذهني اين بيمار دارد يعني تصور مي كند از روي كره زمين تنها فردي كه او را درك مي كند معشوق مجازي او است
گاهي خود اين افراد هم مي گويند مي خواهيم خود را كنترل كنيم نمي توانيم. بنابراين تمركز روي بينش افزايي اين افراد ناموفق است و گاهي اصلا لازم است ابتدا دارودرماني را مقدم كرد تا فرد به آرامش نسبي برسد. تمركزش زيادتر شود.
فردي كه منطقي با اين افراد صحبت مي كند راه به جايي نمي برد چون او مي گويد تو اصلا حال و روز من را نمي فهمي. چه طور مي خواهي كمكم كني؟
اين كه گفتم به بينش رنگ عاطفي بزنيم از اين جهت بود تا بينش براي او خشك نباشد و احساس كند از ديد او دنيا را مي بينيم ( همدلي) البته همدلي با همدردي و تأييد متفاوت است.