انسان ها در کجا محشور می شوند؟
تبهای اولیه
عرض سلام
می دانیم موقع قیامت طبق آیات قرآن همه چیز در زمین و آسمان از بین می رود.
پس دیگر نه کره زمین و نه خورشید و نه ستارگانی وجود خواهند داشت.
با این اوصاف سوالی که پیش میاد این است که پس موقعی که روز قیامت برپا شد و انسانها برای حساب اعمال وارد محشر می شوند, عالمی که در آن وارد محشر می شوند کجاست؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی
آیات قرآن بر این دلالت دارند که موقع رسیدن روز قیامت نظام فعلی آفرینش در آسمان و زمین در هم میریزند و این زمین به زمین دیگر و آسمان دیگر تغییر می کند (نه این که از بین بروند)
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر و آسمانها (به آسمانهاى ديگر) تبديل مىشوند، و آنها در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مىگردند.(1)
در آيات ديگر قرآن نيز تعبيراتى ديده مىشود، كه خبر از شكافتن كرات آسمانى (2) و از جا كنده شدن آنها (3) و فاصله افتادن در ميان آنها (4) حكايت مىكند.
و سوره ابتدائی سوره تکویر
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ* وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ* وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ* وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ* وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ* وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ *....وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ(5)
در سوره زلزال نيز تصویری از در هم ریختن زمین آ سمان در شروع قیامت ترسیم شده است و در برخی از آیات دیگر سوره ها به تغییرات زمین در قیامت توجه می دهد:
" وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ" (6) روزی که زمین کشیده می شود.
آیات فوق همه نشان می داد که زمین و آسمان و نظام کنونی عالم در هم میریزند اما از بین نمی روند ولی در آنها به صراحت اشاره نشده است که مکان قیامت کجاست.
آیه ای که بیشتر از آیات دیگر می تواند ما را به جواب نزدیک کند این آیه است: وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً* فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً * لا تَرى فيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً * يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً(7)
«از تو ای پیغمبر درباره کوهها سؤال می کنند، بگو پروردگارم به آنها را از هم متلاشی می کند، سپس آن را به صورت زمینی هموار در می آورد، آنچنان که اعوجاج و پستی و بلندی در آن نخواهی دید، در آن روز مردم از دعوت کننده ای که هیچ انحرافی در او نیست، پیروی می کنند و صداها در برابر خداوند مهربان به خشوع می گراید، آنچنان که جز صدای آهسته نمی شنوی.»
این آیه نیز صریح در مکان حشر نیست.
اما روایات در این زمینه گویای این است که حشر در زمینِ تغییر یافته (زمینی که در آستانه قیامت تغییر کرده و اوصاف آن مبدل شده است) واقع می گردد:
علامه طباطبایی ذیل آیه « واذا الارض مدت» روایتی از وجود مبارک پیامبر (ص) نقل می کند :رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «زمین در روز قیامت مثل چرم دباغی شده کشیده می شود، آنگاه هر انسان فقط به اندازه جای دو پای خود جا دارد.» (8)
پیامبر گرامى اسلام که فرمود: «خداوند زمین را به زمین دیگر تبدیل مى کند و همچنین آسمانها را. آنها را همچون سفرهاى مىگستراند، بطورى که در آن کجى و انحرافى وجود ندارد. آن گاه مردم به سوى این چیز تبدیل یافته، رانده مىشوند و هر کس در جاى نخستین خود قرار مىگیرد. هر چه در شکم آن بوده، در شکم و هر چه بر پشت آن بوده در پشت، جاى مىگیرد.» (9)
همچنین سهل بن ساعدى از پیامبر روایت کرده است که: «مردم بر زمین سفید و هموارى محشور مىشوند که هیچ نشانهاى براى کسى در آن نیست.»(10)
از امام باقر(ع) در تفسیر این آیه و تبدیل زمین چنین نقل شده است: «زمین به صورت نان تازهاى در مى آید که مردم تا پایان حساب از آن مىخورند.» («عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَأَلَهُ الْأَبْرَشُ الْکَلْبِیُّ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ، قَالَ تُبَدَّلُ خُبْزَةً نَقِیَّةً یَأْکُلُ النَّاسُ مِنْهَا حَتَّى یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ (11)
ابن عباس روایتی درباره مکان وقوع حشر می اورد :می گوید: «در زمین و آسمان کم و زیادی پدید می آید، پستی و بلندی های زمین، درختان و... نابود می شوند و زمین امتداد پیدا کرده وسیعتر می شود، زمینی به وجود می آید که خونی در آن ریخته نشده باشد و گناهی بر روی آن صورت نگرفته باشد؛ خورشید، ماه و ستارگان آسمانها نیز از بین می روند.» (12)
در بین علما نیز اتفاق نظری بر مطلب وجود ندارد اما آنچه مشهور بین علماست این است که حشر در همین زمین البته بعد از تغییرات زیادی بر پا می شود اما بر خلاف مشهور، برخی گفتهاند: مردم در زمین دیگرى که زمین آخرت است و جهنم در آنجا است، محشور مىشوند. (13)
در این که زمین تغییر کرده محل حشر است اختلافی نیست اما اختلاف در این است که این زمین تغییر کرده چه نوع تغییری می کند آیا ذاتش تغییر می کند یا اوصافش. علامه طباطبائی میفرماید: «منشأ این اختلاف در تفسیر تبدیل زمین و آسمان، اختلاف روایاتى است که در تفسیر این آیه آمده است. و اختلاف روایات در صورتى که معتبر باشند، خود بهترین شاهد است بر اینکه ظاهر آیه شریفه مقصود نیست، و این روایات به عنوان مثل آمده است. دقت کافى در آیاتى که پیرامون تبدیل آسمانها و زمین بحث مىکند، این معنا را مىرساند که این مسئله در بزرگی به گونهای است که در تصور نمیگنجد، و هر چه در آن باره فکر کنیم- مثلاً تصور کنیم زمین نقره و آسمان طلا مىشود و یا بلندیها و پستى هاى زمین یکسان گردد و یا کره زمین یک پارچه نان پخته گردد- باز آنچه را که هست تصور نکرده ایم».(14)
پاورقی:
1- ابراهیم: 48
2- انفطار: 1
3- تکویر: 11
4- مرسلات:9
5- تکویر:1-11
6- انشقاق: 3
7-طه: 105-108
8-المیزان ج20، ص 247.
9-مجمع البیان، ج 6، ص 498.
10-همان، ج 6، ص 499.
11-کلینى، محمد، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 6، ص 286، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
12-الشیخ نایف السبّاعی، ابراهیم، سفر فی عالم البعث الی یوم الحشر، ص ۱۹۶، دارالمحجه البیضاء، بیروت، اول، ۱۴۲۳ هـ.
13- طبرسى فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، محقق، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 499، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
14- المیزان، ج 12، ص 88.
[="Tahoma"][="Navy"]عرض سلام
می دانیم موقع قیامت طبق آیات قرآن همه چیز در زمین و آسمان از بین می رود.
پس دیگر نه کره زمین و نه خورشید و نه ستارگانی وجود خواهند داشت.
با این اوصاف سوالی که پیش میاد این است که پس موقعی که روز قیامت برپا شد و انسانها برای حساب اعمال وارد محشر می شوند, عالمی که در آن وارد محشر می شوند کجاست؟
سلام
در روایتی از امام صادق ع داریم که در قیامت صبح و شامی نیست یعنی زمان نیست پس مکان هم به معنای متعارف وجود ندارد
یا علیم[/]
در بین علما نیز اتفاق نظری بر مطلب وجود ندارد اما آنچه مشهور بین علماست این است که حشر در همین زمین البته بعد از تغییرات زیادی بر پا می شود
سلام
منظور از تغییرات چه بوده؟تغییراتی که بر اصول فلسفی مانند تشکیک وجود و حرکت جوهری بوده؟ در این صورت هدف از این تغییرات چه بوده؟
اما بر خلاف مشهور، برخی گفتهاند: مردم در زمین دیگرى که زمین آخرت است و جهنم در آنجا است، محشور مىشوند.
در بعضی جاها که تحقیق کردم روایاتی اورده بودن که مکان حشر و بهشت و جهنم اخرت در آسمان هفتم می باشد.آیا این قابل قبول است؟
در روایتی از امام صادق ع داریم که در قیامت صبح و شامی نیست یعنی زمان نیست پس مکان هم به معنای متعارف وجود ندارد
سلام
پذیرفتن این دیدگاه سخت است چون در صحرای محشر انسانها زنده میشوند از قبر های خود بیرون میان.چیزی که در ایات قرآن ذکر شده.بدون تصور مکان نمیشه به حشر انسانها قائل بود.
[="Tahoma"][="Navy"]سلام
پذیرفتن این دیدگاه سخت است چون در صحرای محشر انسانها زنده میشوند از قبر های خود بیرون میان.چیزی که در ایات قرآن ذکر شده.بدون تصور مکان نمیشه به حشر انسانها قائل بود.
سلام
چه بسا این توصیف از قیامت (خروج از قبر در حشر ) و امثال آن دارای کیفیت و تفسیری متفاوت با تصور عادی ما باشه.
یا علیم[/]
سلام
منظور از تغییرات چه بوده؟تغییراتی که بر اصول فلسفی مانند تشکیک وجود و حرکت جوهری بوده؟ در این صورت هدف از این تغییرات چه بوده؟
با سلام در این که تغیراتی ر زمین رخ می دهد بنا بر آیه يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار (ابراهیم 48) شکی نیست اما در این که این تغیرات در چه حدی است بین مفسران اختلاف وجود دارد:
تغییر یک چیز به پنجگونه متصور است، که عبارتاند از:
1. تغییر ذاتی، بدین معنا که ذات و ماهیت و حقیقت یک چیز عوض میشود. مانند اینکه چوب را میسوزانیم ماهیتش عوض میشود و تبدیل به خاکستر میگردد
2. تغییر صفاتی: بدین معنا که حقیقت یک چیز به حال خود باقی میماند فقط برخی از صفات آن تغییر میکند. مانند اینکه پارچه سفید را رنگ سیاه میکنیم مشکی میشود.
3. تغییر حالی: حالت و ویژگی یک چیز عوض میشود. مانند اینکه شراب را تبدیل به سرکه میکنیم حالت مست کننده بودن آن از بین می رود و عوض میشود.
4. تغییر مکانی: مکان یک چیز عوض میشود. مانند اینکه نهالی را از جایی به جای دیگر انتقال میدهیم.
5. تغییر زمانی: زمان نسبت به یک چیز تغییر میکند مثلاً با بودن خورشید در نقطه اعتدال، ظهر و روز بوده اما پس از عبور و گذشت چند ساعته از آن نقطه و غروب کردن خورشید شب خواهد شد در این فرض، تغییر زمانی حاصل شده است.
در کیفیت تبدیل زمین و آسمانها به دو صورت اختلاف شده است.(مجمع البیان، ج 6، ص 498.)
1. گروهی از علمای تفسیر گفتهاند مراد از تغییر زمین، تغییر ذاتی است؛ بدین معنا که ذات و ماهیت و حقیقت زمین عوض میشود و چیزی غیر از این زمین و آسمان به وجود میآید.(مجمع البیان، ج 6، ص 498 – 499؛ قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمى، تحقیق، موسوى جزایرى، سید طیب، ج 1، ص 233، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش. که خود این گروه نظریات و دیدگاههای متفاوتی دارند.
الف. عدهای به طور مبهم میگویند زمین و آسمان، به زمین و آسمان دیگرى تبدیل مىشوند.(مجمع البیان، ج 6، ص 498.)
ب. برخی گفتهاند در روز قیامت، کره زمین تبدیل به آتش مىشود و وراى آن بهشت است که مردم منظره هاى زیباى آنرا مىنگرند، هنوز برنامه حساب آغاز نشده است و مردم در آن کوره داغ سخت ناراحت و پریشانند.(مجمع البیان، ج 6، ص 499.)
ج. گروه دیگر میگویند آسمانها بهشت و دریاها آتش مى شوند و زمین دگرگون میگردد.(مجمع البیان، ج 6، ص 499؛ طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 12، ص 88، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.)
د. عده دیگر میگویند زمین براى هر کسى به مقتضاى حال او مبدل مىشود، براى اهل ایمان به صورت نانى در مىآید که در طول روز عرصات از آن مىخورند و براى بعضى دیگر نقره براى گروهى تبدیل به زمین بهشت و براى گروهى تبدیل به زمین جهنم مىشود.(المیزان، ج 12، ص 88؛ مجمع البیان، ج 6، ص 499.)
از امام باقر(ع) در تفسیر این آیه و تبدیل زمین چنین نقل شده است: «زمین به صورت نان تازهاى در مىآید که مردم تا پایان حساب از آن مىخورند. راوی میگوید از امام پرسیدم چگونه با آن همه ترس و وحشت انسان به فکر خوردن میافتد، بلکه خوردن از یادش میرود. امام فرمود آیا ترس و عذاب روز حساب سختتر است یا زمانی که در آتش جهنم در حال عذاب هستند چگونه در آنجا خوردن و آشامیدن را فراموش نمیکنند و درخواست طعام و نوشیدنی میکنند که از آتش جهنم و آهن گداخته میخورند، ولی در روز حساب که عذاب و ترسش به اندازه جهنم نیست خوردن و آشامیدن را فراموش میکنند»؟(کافی، ج 6، ص 286)
2. تغییر صفاتی؛ بدین معنا که حقیقت و ماهیت زمین به حال خود باقی میماند، اما برخی از خصوصیات ظاهری یا باطنی آن تغییر میکند، کوهها در زمین از هم مىپاشد و دریاها شکافته مىگردد و زمین یکسره هموار مىشود چنان که در آن تپّه و گودالى دیده نمىشود و همچون نقره سفید مىشود، آسمانها نیز تغییر پیدا میکنند، ماه و خورشید و ستارگان، از میان مىروند. (مجمع البیان، ج 6، ص 498؛ المیزان، ج 12، ص 88؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 405، اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.
)
مؤیّد آن روایتی است از پیامبر گرامى اسلام که فرمود: «خداوند زمین را به زمین دیگر تبدیل مىکند و همچنین آسمانها را. آنها را همچون سفرهاى مىگستراند، بطورى که در آن کجى و انحرافى وجود ندارد. آن گاه مردم به سوى این چیز تبدیل یافته، رانده مىشوند و هر کس در جاى نخستین خود قرار مىگیرد. هر چه در شکم آن بوده، در شکم و هر چه بر پشت آن بوده در پشت، جاى مىگیرد.»(مجمع البیان، ج 6، ص 498.)
همچنین سهل بن ساعدى از پیامبر روایت کرده است که: «مردم بر زمین سفید و هموارى محشور مىشوند که هیچ نشانهاى براى کسى در آن نیست.» (همان، ج 6، ص 499.
علامه طباطبائی میفرماید: «منشأ این اختلاف در تفسیر تبدیل زمین و آسمان، اختلاف روایاتى است که در تفسیر این آیه آمده است. و اختلاف روایات در صورتى که معتبر باشند، خود بهترین شاهد است بر اینکه ظاهر آیه شریفه مقصود نیست، و این روایات به عنوان مثل آمده است.
دقت کافى در آیاتى که پیرامون تبدیل آسمانها و زمین بحث مىکند، این معنا را مى رساند که این مسئله در بزرگی به گونهای است که در تصور نمیگنجد، و هر چه در آن باره فکر کنیم- مثلاً تصور کنیم زمین نقره و آسمان طلا مىشود و یا بلندیها و پستىهاى زمین یکسان گردد و یا کره زمین یک پارچه نان پخته گردد- باز آنچه را که هست تصور نکرده ایم».(المیزان، ج 12، ص 88.)
ملا صدرا در در تفسیرش این آیه را موید حرکت جوهری ادعایی خود می داند.(اسفار ج3ص 110)
در بعضی جاها که تحقیق کردم روایاتی اورده بودن که مکان حشر و بهشت و جهنم اخرت در آسمان هفتم می باشد.آیا این قابل قبول است؟
درباره این که بهشت و در آسمان چهارم باشد نقل هایی داریم ولی در این مورد که حشر در آسمان باشد چیزی ندیده ام.
چه بسا این توصیف از قیامت (خروج از قبر در حشر ) و امثال آن دارای کیفیت و تفسیری متفاوت با تصور عادی ما باشه.
شاید هم بتوان چنین احتمالی داد.اما احتمال آن بسیار کم است.چون اولا صریح آیات قرآن را نباید نادیده گرفت ثانیا معاد جسمانی نیاز به مکان دارد.
بنابراین با احتمالات نمیشه متن صریح آیات و روایات رو جور دیگر تفسیر کرد و شرط احتیاط هم این را نشان می دهد.
ضمن اینکه وجود چیزی که مجرد محض باشد محال است.و اصولا شیء که مجرد محض باشد وجود ندارد.حتی از نظر من خود متناقض است.
در هیچ آیه و روایاتی هم پیدا نمی کنید که به وجود مجرد محضی که نه زمان دارد نه مکان نه حجم و رنگ و شکل اشاره ای هر چند اشاره ضمنی شده باشد. بلکه این عقیده برخی از فلاسفه می باشد.ما نمی توانیم با عقاید برخی فلاسفه جلو برویم در حالیکه انها هم هر کدام هم عقاید مختلفی را دارند.ما نهایتا می توانیم قائل به موجوداتی شویم که جرم ندارند.یعنی اگر منظور از موجودات غیر مادی مجرد بودن از جرم هست وجود ان عقلانی است.همانوطر که فیزیک کوانتوم با پیشرفت روز به روز ش از ذراتی حرف میزند که جرم ندارند و بنابر خاصیت ذره ای و موجی میتوانند در بیش از یک مکان باشند یا حتی بر گذشته خود تاثیر بگذارند.مثلا در اکثر احادیث در توصیف فرشتگان گفته شده که مثل ما جرم ندارند.اما سایر ویژگی ها رو دارند.یعنی هم زمان دارند هم مکان.مکان انها هم در آسمانهایی غیر از اسمان دنیا می باشد که جنیان زمانی از انها استراق سمع میکردند.خود جنیان هم غیر ماده ولی جسمانی اند.
خلاصه اینکه وجود جهان مجرد و غیر جسمانی محال است ولی وجود جهان بدون ماده امکان پذیر است اما جهان بدون مکان زمان شکل و رنگ وجود خارجی ندارد و نظریه برخی فلاسفه اسلامی می باشد که اثبات و پایه محکمی برای ان نیست.
[="Tahoma"][="Navy"]شاید هم بتوان چنین احتمالی داد.اما احتمال آن بسیار کم است.چون اولا صریح آیات قرآن را نباید نادیده گرفت ثانیا معاد جسمانی نیاز به مکان دارد.
بنابراین با احتمالات نمیشه متن صریح آیات و روایات رو جور دیگر تفسیر کرد و شرط احتیاط هم این را نشان می دهد.
ضمن اینکه وجود چیزی که مجرد محض باشد محال است.و اصولا شیء که مجرد محض باشد وجود ندارد.حتی از نظر من خود متناقض است.
در هیچ آیه و روایاتی هم پیدا نمی کنید که به وجود مجرد محضی که نه زمان دارد نه مکان نه حجم و رنگ و شکل اشاره ای هر چند اشاره ضمنی شده باشد. بلکه این عقیده برخی از فلاسفه می باشد.ما نمی توانیم با عقاید برخی فلاسفه جلو برویم در حالیکه انها هم هر کدام هم عقاید مختلفی را دارند.ما نهایتا می توانیم قائل به موجوداتی شویم که جرم ندارند.یعنی اگر منظور از موجودات غیر مادی مجرد بودن از جرم هست وجود ان عقلانی است.همانوطر که فیزیک کوانتوم با پیشرفت روز به روز ش از ذراتی حرف میزند که جرم ندارند و بنابر خاصیت ذره ای و موجی میتوانند در بیش از یک مکان باشند یا حتی بر گذشته خود تاثیر بگذارند.مثلا در اکثر احادیث در توصیف فرشتگان گفته شده که مثل ما جرم ندارند.اما سایر ویژگی ها رو دارند.یعنی هم زمان دارند هم مکان.مکان انها هم در آسمانهایی غیر از اسمان دنیا می باشد که جنیان زمانی از انها استراق سمع میکردند.خود جنیان هم غیر ماده ولی جسمانی اند.
خلاصه اینکه وجود جهان مجرد و غیر جسمانی محال است ولی وجود جهان بدون ماده امکان پذیر است اما جهان بدون مکان زمان شکل و رنگ وجود خارجی ندارد و نظریه برخی فلاسفه اسلامی می باشد که اثبات و پایه محکمی برای ان نیست.
سلام
بگذارید پله پله مطالب شما را بررسی کنیم
1. موجود مجرد محض وجود ندارد .
خب اگر بخواهیم بر اساس باور متکلمین ( که شما بیشتر به آن پایبندید) این مطلب را بررسی کنیم بفرمایید قبل از آغاز جهان مادی، موجود مادی زماندار و مکانداری وجود داشته است؟ بله خدا و فرشتگاه بوده اند اما مادی نبوده و نیستند.
حتی در خود ما هم یک امر فرازمانی و فرامکانی بی رنگ و بو و شکل وجود دارد و آن عقل است. عقل و امور عقلی نه رنگ دارند نه بود ونه شکل نه زمان و نه مکان.
2. باورهای فلسفه گرای اسلامی قابل اعتماد نیست
به نظر بنده این سخن پایه عقلانی ندارد. چون فلسفه چیزی جز کنکاش نظام مند عقلانی حقایق وجود نیست. اگر ما برای کنکاش غیر نظام مند عقلانی یعنی علم کلام جایگاهی قائلیم چطور نمی توانیم جایگاهی برای کنکاش نظام مند قائل نباشیم؟ آیا چون مفاهیم و الفاظ متکلمین عرفی تر و ساده تر است ؟ یا چون متکلمین فکر می کنند بخاطر تشابه لفظی عباراتشان با متون دینی نماینده دین اند و دیگران در مقابل دین هستند و نه در مقابل ایشان؟ یا اینکه با یک معیار مورد توافق همگانی دقت بیشتر اندیشه های متکلمین ثابت شده است و ما خبر نداریم. بنده این را می گویم اگر می خواهید به میزان قدرت روش کلامی پی ببرید ببینید در این علم چه معضلاتی هنوز ناگشوده مانده است ؟ شبهه ای مانند شبهه آکل و ماکول که در نگاه فلسفی حتی موضوعیت هم ندارد چه رسد به عدم پاسخگویی. البته بنده علم کلام را به جهت تکیه بر فهم عرفی در فهم تعالیم دین ضعیف می دانم نه به جهت منابع چون منبع در همه علوم اسلامی حداقل در آیات و روایت مشترک و قوی هستند.
یا علیم[/]
بگذارید پله پله مطالب شما را بررسی کنیم
1. موجود مجرد محض وجود ندارد .
خب اگر بخواهیم بر اساس باور متکلمین ( که شما بیشتر به آن پایبندید) این مطلب را بررسی کنیم بفرمایید قبل از آغاز جهان مادی، موجود مادی زماندار و مکانداری وجود داشته است؟ بله خدا و فرشتگاه بوده اند اما مادی نبوده و نیستند.
سلام
البته این را عرض کنم که بنده اصلا بر اساس حرف متکلمین حرفی نزدم.و باورهای فلاسفه را معتبر تر از متکلمین میدانم.اما باید قبول کرد که خود فلاسفه هم ادعا نکرده اند هر چه میگویند کامل و معتبر است.
قبل از آغاز جهان مادی ما از یک وضعیت کوانتومی بنیادی حرف میزنیم.که کیهان حاصل آن است.و تنها منشا انفجار آنرا به طور دقیق نمیدانیم.اگر نظریه رشته ها ثابت گرددمی توان در این باره حرف زد.فرشتگان هم هر ماهیتی داشته باشند مخلوق خدا بوده و حادث اند و قبل از جهان وجود نداشتند.بنابراین اینکه دانش ما از مبدا پیدایش جهان کافی نیست و از ان متوسل به یک وجود مجرد محض شویم یک نوع فرا فکنی است.شما که به روش فلاسفه عمل می کنید میدانید که این نوع استدلال برای اثبات کافی نیست.
ممکن است کسی بپرسد شاید همه چیز ماده و جسمانی باشند اما خدا یک موجود مجرد محض است.
در جواب باید گفت اولا ین استدلال از اساس سست است چون بر هیچ پایه و فرضیات بدیهی استوار نیست .ثانیا مادی بودن و مجرد بودن مربوط به ماهیت است نه وجود.در نتیجه خدا اصل وجود جهان و هستی است.در این تاپیک که خود شما هم حضور داشتید در مورد رابطه خدا و جهان با کارشناس بحث کرده ایم.
حتی در خود ما هم یک امر فرازمانی و فرامکانی بی رنگ و بو و شکل وجود دارد و آن عقل است. عقل و امور عقلی نه رنگ دارند نه بود ونه شکل نه زمان و نه مکان.
عقل نفس و من انسان حاصل برآیند پارامتر هایی است که مغز انسان در برخورد با رفتار ها و حالات خود میسازد.در نتیجه عقل و نفس و من انسان وجود جدا و مستقل از ما نیستند که به وجود جدای آنها قائل شویم .معنی نفس همین است.نفس چیزی جدا و مستقل از بدن نیست.اگر نفس را مجرد بدانیم انرا چیزی جدا از بدن دانستیم و نمیتوانیم وجود انرا به خود مروبط بدانیم.چیزی که روح و نفس نامیده میشود همان روان است که تا حد کمی در روان شناسی بحث شده است.
ه نظر بنده این سخن پایه عقلانی ندارد. چون فلسفه چیزی جز کنکاش نظام مند عقلانی حقایق وجود نیست. اگر ما برای کنکاش غیر نظام مند عقلانی یعنی علم کلام جایگاهی قائلیم چطور نمی توانیم جایگاهی برای کنکاش نظام مند قائل نباشیم؟
البته بنده قائل نیستم که هیچ کدام از باور های فلسفه هیچ پایه ای ندارد.بلکه از نظر من هر چیزی در فلسفه همانی نیست که ما درست و حقیقت بدانیم.فلسفه هم مانند هر علم دیگری اشتباه و تغییر دارد.مثلا فلسفه ابن سیننا با ملاصدرا اختلافاتی دارد.
[="Tahoma"][="Navy"]سلام
البته این را عرض کنم که بنده اصلا بر اساس حرف متکلمین حرفی نزدم.و باورهای فلاسفه را معتبر تر از متکلمین میدانم.اما باید قبول کرد که خود فلاسفه هم ادعا نکرده اند هر چه میگویند کامل و معتبر است.
قبل از آغاز جهان مادی ما از یک وضعیت کوانتومی بنیادی حرف میزنیم.که کیهان حاصل آن است.و تنها منشا انفجار آنرا به طور دقیق نمیدانیم.اگر نظریه رشته ها ثابت گرددمی توان در این باره حرف زد.فرشتگان هم هر ماهیتی داشته باشند مخلوق خدا بوده و حادث اند و قبل از جهان وجود نداشتند.بنابراین اینکه دانش ما از مبدا پیدایش جهان کافی نیست و از ان متوسل به یک وجود مجرد محض شویم یک نوع فرا فکنی است.شما که به روش فلاسفه عمل می کنید میدانید که این نوع استدلال برای اثبات کافی نیست.
ممکن است کسی بپرسد شاید همه چیز ماده و جسمانی باشند اما خدا یک موجود مجرد محض است.
در جواب باید گفت اولا ین استدلال از اساس سست است چون بر هیچ پایه و فرضیات بدیهی استوار نیست .ثانیا مادی بودن و مجرد بودن مربوط به ماهیت است نه وجود.در نتیجه خدا اصل وجود جهان و هستی است.در این تاپیک که خود شما هم حضور داشتید در مورد رابطه خدا و جهان با کارشناس بحث کرده ایم.
سلام
مساله وجود کوانتومی پیش از بیگ بنگ که خود ما قبلا در تاپیکها مطرح کرده ایم فعلا تنها یک نظریه است که توسط هاوکینگ مطرح شده و هنوز مویدی برای آن نیست. در حقیقت بحث وجود کوانتومی پیش از بیگ بنگ تنها یک راه حل برای حل مساله زمان در بیگ بنگ است.
در عین حال فراموش نکنید که شما وجود فرا زمان و مکان را رد می کردید و حتی اگر آن وجود کوانتومی قبل بیگ بنگ ثابت شود بازهم بواسطه خاصیت فرازمان و مکان بودنش خلاف مطلب شما را ثابت می کند و موید نظر شما نیست.
و دیگر اینکه وجود فرشتگانی پیش از خلقت این جهان مادی به لحاظ آموزه های دینی ثابت است لذا دین هم موید نظر شما نیست.
عقل نفس و من انسان حاصل برآیند پارامتر هایی است که مغز انسان در برخورد با رفتار ها و حالات خود میسازد.در نتیجه عقل و نفس و من انسان وجود جدا و مستقل از ما نیستند که به وجود جدای آنها قائل شویم .معنی نفس همین است.نفس چیزی جدا و مستقل از بدن نیست.اگر نفس را مجرد بدانیم انرا چیزی جدا از بدن دانستیم و نمیتوانیم وجود انرا به خود مروبط بدانیم.چیزی که روح و نفس نامیده میشود همان روان است که تا حد کمی در روان شناسی بحث شده است.
اتحاد نفس با بدن در حیات مادی نافی بعد مستقل آن نیست چه اینکه اگر قائل به این معنا باشید با مرگ و نابودی بدن مادی، نفس هم باید نابود شود در حالیکه چنین نیست به بداهت آموزه های دینی و براهین عقلی.
لبته بنده قائل نیستم که هیچ کدام از باور های فلسفه هیچ پایه ای ندارد.بلکه از نظر من هر چیزی در فلسفه همانی نیست که ما درست و حقیقت بدانیم.فلسفه هم مانند هر علم دیگری اشتباه و تغییر دارد.مثلا فلسفه ابن سیننا با ملاصدرا اختلافاتی دارد.
ما علم بدون اختلاف و بدون مراتب نداریم چه معارف دینی و چه عقلی و چه تجربی .
یا علیم[/]
در عین حال فراموش نکنید که شما وجود فرا زمان و مکان را رد می کردید و حتی اگر آن وجود کوانتومی قبل بیگ بنگ ثابت شود بازهم بواسطه خاصیت فرازمان و مکان بودنش خلاف مطلب شما را ثابت می کند و موید نظر شما نیست.
بنده وجود مجرد محض را رد کردم و نه آن فرا زمان و مکان که مد نظر شماست.مجرد محض یعنی موجودی که هیچ یکی از خاصیت ها و پارامتر ها را نداشته باشد.بنابراین وجود کوانتومی بیگ بنگ وجود مجرد محض نیست.بلکه برای این ذره کوانتومی نمیتوان کلمه قبل از بکار برد.چون فضا زمان همراه آن بوجود آمد.یعنی پرسیدن قبل از بیگ بنگ چه اتفاقی افتاد از اساس بی معناست.این برای همه دانشمندانی که بیگ بنگ رو می پذیرند مورد قبول است و اختصاص به هاوکینگ ندارد. بنابراین اگر منظور شما از فرا زمان و مکان بودن ان وجود کوانتومی بیگ بنگ این باشد که من هم قبول دارم.ولی این به معنی مجرد محض و غی رمادی محض بودن ان که بنده ردش کردم نیست.چون ذره یا ذرات کوانتومی در بیگ بنگ هم مادی هستند .
و دیگر اینکه وجود فرشتگانی پیش از خلقت این جهان مادی به لحاظ آموزه های دینی ثابت است لذا دین هم موید نظر شما نیست.
اگر جهان مادی همان اسمان اول است که حرف شما صحیح است.چون بنده گفتیم فرشتگان در اسمانهای دوم به بعد حضور دارند.ولی دلیلی بر غیر مادی بودن اسمانهای بعدی نداریم.
اتحاد نفس با بدن در حیات مادی نافی بعد مستقل آن نیست چه اینکه اگر قائل به این معنا باشید با مرگ و نابودی بدن مادی، نفس هم باید نابود شود در حالیکه چنین نیست به بداهت آموزه های دینی و براهین عقلی.
با مرگ شعور و نفس انسان هم نابود میشود چون بدن کلیه قوای خود را از دست می دهد.ولی در قیامت طبق آیات قرآن دوباره ذرات بدن به هم پیوند میخورن و شخصیت و شعور انسان شکل میگیرد.این کار برای خدا غیر ممکن نیست.خود قرآن هم چنین استدلالی میکند.مثل شخصی که استخوان پوسیده را جلوی دیدگان پیامبر اورد و خورد کرد و پرسید چگونه خدا انرا دوباره برمیگرداند؟ و قران هم پاسخ انرا داد.بنابراین بداهتی در شعور و حیات مردگان وجود ندارد.حداقل در قرآن.بلکه بداهت فقط در زنده شدن مردگان در نص صریح قران وجود دارد.در ضمن قران از کلمه روح برای انسان استفاده نکرده.بلکه از کلمه نفس استفاده کرده که به معنای خود انسان است و دلیلی بدست نمیدهد که انرا مجرد بدانیم.
ما علم بدون اختلاف و بدون مراتب نداریم چه معارف دینی و چه عقلی و چه تجربی .
من هم قبول دارم.بخاطر همین است که نمی توانم قول فلاسفه راجع به مجرد محض بودن ملائکه و روح رو قبول کنم.چون مدرک و دلیل اثبات کننده ای نداریم.اما مشکل فقط این نیست.مشکل علوم دینی و فلسفه این است که آرا و اندیشه های علما بسیار زیاد و گاها متناقض است.اما در سراسر دنیا ما یک فیزیک یک ریاضی و یک شیمی و .. داریم.ولی علوم دینی با مراتب و اختلافات زیاد درایم.علم کلام یک چیز میگوید فلسفه چیزی دیگر عرفان هم چیز دیگر.بعضی از علمای فقه هم اصولا نه عرفا رو قبول میکنند نه بعضی از ارای متکلمان و فلاسفه.همین اختلاف نظرهای بسیار زیاد باعث میشود که ادم فکر کند بالخره حق با کیست و کدامیک درست تر میگیوند.
با مرگ شعور و نفس انسان هم نابود میشود چون بدن کلیه قوای خود را از دست می دهد.ولی در قیامت طبق آیات قرآن دوباره ذرات بدن به هم پیوند میخورن و شخصیت و شعور انسان شکل میگیرد.این کار برای خدا غیر ممکن نیست.خود قرآن هم چنین استدلالی میکند.مثل شخصی که استخوان پوسیده را جلوی دیدگان پیامبر اورد و خورد کرد و پرسید چگونه خدا انرا دوباره برمیگرداند؟ و قران هم پاسخ انرا داد.بنابراین بداهتی در شعور و حیات مردگان وجود ندارد.حداقل در قرآن.بلکه بداهت فقط در زنده شدن مردگان در نص صریح قران وجود دارد.در ضمن قران از کلمه روح برای انسان استفاده نکرده.بلکه از کلمه نفس استفاده کرده که به معنای خود انسان است و دلیلی بدست نمیدهد که انرا مجرد بدانیم.
با سلام
در تایید سخن شما بنده هم این مطلبو اضافه کنم
اینکه زبان دین در مورد معاد و قیامت ساده و روان است ادعای خود قرآن است نه متکلمین
و در نهج البلاغه هم صریحا به آن اشاره شده که در قرآن کژی وجود ندارد که احتیاج به صاف کردن آن باشد
اینکه معاد روحانی باشد و اکثر مسلمانان به معاد جسمانی طبق ظاهر کلام معتقد باشند یعنی کژی
اینکه حتما باید یک عارفی پیدا شود و بگوید خلاف ظاهر کلام معاد روحانی است یعنی کژی
اینکه خود ملاصدرا هم در بعضی از آثاراش از معاد روحانی و مثالی عقب نشینی کرده به خاطر همین موضوع است
قرآن نباید کژی داشته باشد
طرفداران معاد روحانی این اشکالو نمیتونند پاسخ دهند
و در همین نهج البلاغه بعنوان یک منبع دینی موثق صریحا آمده که در قیامت آسمان و زمین بهم میریزد و همه میمیرند و مجددا حیات شکل میگیرد و مردگان از زمین خارج میشوند و اجزای پراکنده جمع میشوند و کهنه ها نو میشوند
و مطلب آخر اینکه یکی از علل چنین شائبه ای تنزلی دانستن کلام خداوند است و اینکه آیات باطن و عمق دارند
ولی این مطلب به معنی نفی ظواهر آیات نیست
همانطور که آیات عینی خداوند باطن و ظاهر دارند و درک یک معصوم یا یک فیلسوف بعنوان مثال از سیب نفی درک حداقلی یک کودک از اون سیب نیست
یاحق
[="Tahoma"][="Navy"]اگر منظور شما از فرا زمان و مکان بودن ان وجود کوانتومی بیگ بنگ این باشد که من هم قبول دارم.ولی این به معنی مجرد محض و غی رمادی محض بودن ان که بنده ردش کردم نیست.چون ذره یا ذرات کوانتومی در بیگ بنگ هم مادی هستند .
سلام
ما بیش از این نگفتیم که فرازمان و فرامکان باشد و اما اینکه واقعا یک وجود کوانتومی ، مجرد در اصطلاح اهل معنا هست یا نه؟ قابل بررسی است چه بسا فضای کوانتومیک برزخ یا مقدمه برزخ باشد.
اگر جهان مادی همان اسمان اول است که حرف شما صحیح است.چون بنده گفتیم فرشتگان در اسمانهای دوم به بعد حضور دارند.ولی دلیلی بر غیر مادی بودن اسمانهای بعدی نداریم.
فی الجمله برخی از آنها قبل از جهان مادی بوده اند و این یعنی تجرد از ماده
نابراین بداهتی در شعور و حیات مردگان وجود ندارد.حداقل در قرآن.بلکه بداهت فقط در زنده شدن مردگان در نص صریح قران وجود دارد.در ضمن قران از کلمه روح برای انسان استفاده نکرده.بلکه از کلمه نفس استفاده کرده که به معنای خود انسان است و دلیلی بدست نمیدهد که انرا مجرد بدانیم.
ظاهرا شما آشنایی کافی با معارف دین و قرآن ندارید
پس بگذارید شواهد قرآنی حیات برزخی را بیاورم :
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] [سوره المؤمنون (23): آيات 99 تا 100]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100)
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]ترجمه:
[=Traditional Arabic]99- (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مىگويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!.
[=Traditional Arabic]100- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مىگويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر باز گردد برنامهاش همچون سابق است) و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند.
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] [سوره يس (36): آيات 20 تا 27]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (20) اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (21) وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (22) أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ (23) إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (24)
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ (25) قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ (26) بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ (27)
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]ترجمه:
[=Traditional Arabic]20- مردى (با ايمان) از نقطه دور دست شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: اى قوم من! از فرستادگان خدا پيروى كنيد.
[=Traditional Arabic]21- از كسانى پيروى كنيد كه از شما اجرى نمىخواهند و خود هدايت يافتهاند.
[=Traditional Arabic]22- من چرا كسى را پرستش نكنم كه مرا آفريده است؟ و همگى به سوى او بازگشت مىكنيد.
[=Traditional Arabic]23- آيا غير از او معبودانى را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند شفاعت آنها كمترين فايدهاى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد.
[=Traditional Arabic]24- اگر چنين كنم من در گمراهى آشكارى خواهم بود.
[=Traditional Arabic]25- (به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم، به سخنان من گوش فرا دهيد.
[=Traditional Arabic]26- (سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت اى كاش قوم من مىدانستند.
[=Traditional Arabic]27- كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است.
و اما درباره روح انسان :
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic] [سوره الحجر (15): آيات 26 تا 29]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (26) وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ (27) وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (28) فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (29)
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]ترجمه:
[=Traditional Arabic]26- ما انسان را از گل خشكيدهاى كه از گل بدبوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم.
[=Traditional Arabic]27- و جن را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم.
[=Traditional Arabic]28- بخاطر بياور هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشر را از گل خشكيدهاى كه از گل بدبويى گرفته شده بود خلق مىكنم.
29- هنگامى كه كار آن را بپايان رسانيدم و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم همگى براى او سجده كنيد.
من هم قبول دارم.بخاطر همین است که نمی توانم قول فلاسفه راجع به مجرد محض بودن ملائکه و روح رو قبول کنم.چون مدرک و دلیل اثبات کننده ای نداریم.اما مشکل فقط این نیست.مشکل علوم دینی و فلسفه این است که آرا و اندیشه های علما بسیار زیاد و گاها متناقض است.اما در سراسر دنیا ما یک فیزیک یک ریاضی و یک شیمی و .. داریم.ولی علوم دینی با مراتب و اختلافات زیاد درایم.علم کلام یک چیز میگوید فلسفه چیزی دیگر عرفان هم چیز دیگر.بعضی از علمای فقه هم اصولا نه عرفا رو قبول میکنند نه بعضی از ارای متکلمان و فلاسفه.همین اختلاف نظرهای بسیار زیاد باعث میشود که ادم فکر کند بالخره حق با کیست و کدامیک درست تر میگیوند.
شما نباید از علوم انسانی و معنوی انتظار عدم اختلاف داشته باشید. حتی علوم انسانی غربی که مدعی ابتنا بر تجربه را دارد پر از اختلاف است. دیگر اینکه این حوزه حوزه برداشتها و تفسیرهاست که به حسب عقول مراتب و اختلاف خواهد داشت لذا می بینیم که فلسفه علم هم پر از تفاسیر متفاوت و گاه متضاد است. البته ریاضی و فیزیک و غیره هم حوزه خاص خود را دارند و محدودند و نمی توانند درباره بسیاری از امور ابراز نظر کنند. این علوم عموما مربوط به کمیات اند و کیفیات در آنها مطرح نیست.
یا علیم
با سلام
در تایید سخن شما بنده هم این مطلبو اضافه کنم
اینکه زبان دین در مورد معاد و قیامت ساده و روان است ادعای خود قرآن است نه متکلمین
و در نهج البلاغه هم صریحا به آن اشاره شده که در قرآن کژی وجود ندارد که احتیاج به صاف کردن آن باشد
اینکه معاد روحانی باشد و اکثر مسلمانان به معاد جسمانی طبق ظاهر کلام معتقد باشند یعنی کژی
اینکه حتما باید یک عارفی پیدا شود و بگوید خلاف ظاهر کلام معاد روحانی است یعنی کژی
اینکه خود ملاصدرا هم در بعضی از آثاراش از معاد روحانی و مثالی عقب نشینی کرده به خاطر همین موضوع است
قرآن نباید کژی داشته باشد
طرفداران معاد روحانی این اشکالو نمیتونند پاسخ دهندو در همین نهج البلاغه بعنوان یک منبع دینی موثق صریحا آمده که در قیامت آسمان و زمین بهم میریزد و همه میمیرند و مجددا حیات شکل میگیرد و مردگان از زمین خارج میشوند و اجزای پراکنده جمع میشوند و کهنه ها نو میشوند
و مطلب آخر اینکه یکی از علل چنین شائبه ای تنزلی دانستن کلام خداوند است و اینکه آیات باطن و عمق دارند
ولی این مطلب به معنی نفی ظواهر آیات نیست
همانطور که آیات عینی خداوند باطن و ظاهر دارند و درک یک معصوم یا یک فیلسوف بعنوان مثال از سیب نفی درک حداقلی یک کودک از اون سیب نیستیاحق
با سلام
فکر میکنم انچه گفتید با دو امر در تناقض است :
1
اعاده ی معدوم محال است
2
آیاتی که به حیات برزخی اشاره میکند.
پس باید این دو مشکل را حل کنید.
با مرگ شعور و نفس انسان هم نابود میشود چون بدن کلیه قوای خود را از دست می دهد.ولی در قیامت طبق آیات قرآن دوباره ذرات بدن به هم پیوند میخورن و شخصیت و شعور انسان شکل میگیرد.این کار برای خدا غیر ممکن نیست.خود قرآن هم چنین استدلالی میکند.مثل شخصی که استخوان پوسیده را جلوی دیدگان پیامبر اورد و خورد کرد و پرسید چگونه خدا انرا دوباره برمیگرداند؟ و قران هم پاسخ انرا داد.بنابراین بداهتی در شعور و حیات مردگان وجود ندارد.حداقل در قرآن.بلکه بداهت فقط در زنده شدن مردگان در نص صریح قران وجود دارد.در ضمن قران از کلمه روح برای انسان استفاده نکرده.بلکه از کلمه نفس استفاده کرده که به معنای خود انسان است و دلیلی بدست نمیدهد که انرا مجرد بدانیم.
با سلام و احترام
جناب غریبه اشنا این بخش از کلامتان را تایید کردند.
اشکالی که در پست قبلی مطرح کردم را میتوانید حل کنید؟
مثلا آیا شما اصلا این قاعده ی محال بودن اعاده ی معدوم را قبول دارید؟
چون برخی بر این باورند که برخی مشرکان همچون فلاسفه به همین قاعده استشهاد کرده اند و خداوند نیز ان را رد کرده است.
ما بیش از این نگفتیم که فرازمان و فرامکان باشد و اما اینکه واقعا یک وجود کوانتومی ، مجرد در اصطلاح اهل معنا هست یا نه؟ قابل بررسی است چه بسا فضای کوانتومیک برزخ یا مقدمه برزخ باشد.
بحث ما راجع به اثبات مجرد محض بود.
وجود کوانتومی هنوز در حدی قابل شناخت نیست که انرا به مجرد برزخی ربط دهیم.ولی این احتمال هم می تواند مطرح باشد که وجود کوانتومی مقدمه برزخ باشد.کما اینکه قبلا هم گفتم علم کوانتوم در مورد ذرات بدون جرم هم بحث میکند.بنده وجود موجودات بدون جرم را با احتمال میپذیرم.از نظر من فرشته و جن بدون جرم هستند.و سایر اوصاف ماده نظیر حجم و رنگ و .. رو دارند.پس مجرد محض نیستند.وجود مجرد محض رو عقلانی نمیدانم.
فی الجمله برخی از آنها قبل از جهان مادی بوده اند و این یعنی تجرد از ماده
تجرد از جرم نه ماده.چون جرم یکی از اوصاف ماده است نه خود ماده. فرشتگان جرم ندارند.نه اینکه هیچ اثار مادی نداشته باشند.
ظاهرا شما آشنایی کافی با معارف دین و قرآن ندارید
پس بگذارید شواهد قرآنی حیات برزخی را بیاورم :[سوره المؤمنون (23): آيات 99 تا 100]
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (100)
ترجمه:
99- (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مىگويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!.
100- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مىگويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر باز گردد برنامهاش همچون سابق است) و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند.
این مروبط به مرگ کافر است که خدا یا فرشته باو حرف میزند و درخواست میکند که نمیرد تا با فرصت دوباره توبه کند و مومن شود.چه ربطی به برزخ یا عالم مثال دارد؟ منظور از برزخ حد فاصل مرگ تا قیامت است.و این ایه به صراحت نگفته روح به عاللم برزخ میرد.
- مردى (با ايمان) از نقطه دور دست شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: اى قوم من! از فرستادگان خدا پيروى كنيد.21- از كسانى پيروى كنيد كه از شما اجرى نمىخواهند و خود هدايت يافتهاند.
22- من چرا كسى را پرستش نكنم كه مرا آفريده است؟ و همگى به سوى او بازگشت مىكنيد.
23- آيا غير از او معبودانى را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند شفاعت آنها كمترين فايدهاى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد.
24- اگر چنين كنم من در گمراهى آشكارى خواهم بود.
25- (به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم، به سخنان من گوش فرا دهيد.
26- (سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت اى كاش قوم من مىدانستند.
و اما درباره روح انسان :[سوره الحجر (15): آيات 26 تا 29]
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (26) وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ (27) وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (28) فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (29)
ترجمه:26- ما انسان را از گل خشكيدهاى كه از گل بدبوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم.
27- و جن را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم.
28- بخاطر بياور هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت من بشر را از گل خشكيدهاى كه از گل بدبويى گرفته شده بود خلق مىكنم.
29- هنگامى كه كار آن را بپايان رسانيدم و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم همگى براى او سجده كنيد.
منظور از روح همان حیات و شعور انسان است نه جوهری مجرد محض. نفس مجموع روح و بدن انسان است که قرآن همیشه از ان استفاده کرده چون حقیقت انسان مجموع بدن مادی و روح(حیات شعور و آثار یک موجود زنده) می باشد.بازم تاکید میکنم منظور از روح اثار حیات بدن انسان می باشد نظیر خود اگاهی و اگر روح نباتی باشد انرا حیات نباتی مینامیم نظیر رشد و تنفس.ایا شما اگاهی و رشد و تنفس رو مجرد محض میدانید؟ از نظر من خیر چون اینها اثار و رفتار های بدن انسان یا هر موجود زنده دیگر هستند.
شما نباید از علوم انسانی و معنوی انتظار عدم اختلاف داشته باشید. حتی علوم انسانی غربی که مدعی ابتنا بر تجربه را دارد پر از اختلاف است. دیگر اینکه این حوزه حوزه برداشتها و تفسیرهاست که به حسب عقول مراتب و اختلاف خواهد داشت لذا می بینیم که فلسفه علم هم پر از تفاسیر متفاوت و گاه متضاد است. البته ریاضی و فیزیک و غیره هم حوزه خاص خود را دارند و محدودند و نمی توانند درباره بسیاری از امور ابراز نظر کنند. این علوم عموما مربوط به کمیات اند و کیفیات در آنها مطرح نیست.
مگر من از علوم انسانی چنین انتظاری داشتم؟ خودمم قبول دارم که اختلاف در علوم انسانی زیاد هست.چون جنبه اعتقادی دارند نه برخلاف علوم تجربی که استدلالی و ازمایشی هستند و میتوانند برای عموم مردم یک جور تفسیر شوند.بخاطر همین مفاهیم علوم دینی اکثرا یک جور نیستند.مثلا همین مبحث روح از نظر بعضی جوهر مجرد محض است که بنده اثباتی برای ان پیدا نمیکنم و از نظر برخی جسم لطیف می باشد که بنده مورد دوم را راحتر می توانم قبول کنم چون با یافته های علمی در مورد روح تا حدی تطابق دارد.
کر میکنم انچه گفتید با دو امر در تناقض است :
1
اعاده ی معدوم محال است
2
آیاتی که به حیات برزخی اشاره میکند.پس باید این دو مشکل را حل کنید.
منظور از اعاده معدم چیست؟ مگر ذرات بدن انسان معدوم میشوند؟
آیات که شما میفرمایید به طور صریح به حیات برزخی اشاره نکرده اند.
با سلام فکر میکنم انچه گفتید با دو امر در تناقض است :1اعاده ی معدوم محال است2آیاتی که به حیات برزخی اشاره میکند.پس باید این دو مشکل را حل کنید.
اولا چه کسی گفته چیزی معدوم میشود
ثانیاپذیرش معاد حسمانی نیازی به حل این مسایل ندارد..ازجمله اعاده معدوم و شبهه آکل و ماکول
نظر به خلقت اولیه که خداوند هم اشاره کرده کفایت میکند
اما آیاتی که به برزخ اشاره دارد را متوجه نشدم چگونه نقض مطلب ما است؟
[="Tahoma"][="Navy"]بحث ما راجع به اثبات مجرد محض بود.
وجود کوانتومی هنوز در حدی قابل شناخت نیست که انرا به مجرد برزخی ربط دهیم.ولی این احتمال هم می تواند مطرح باشد که وجود کوانتومی مقدمه برزخ باشد.کما اینکه قبلا هم گفتم علم کوانتوم در مورد ذرات بدون جرم هم بحث میکند.بنده وجود موجودات بدون جرم را با احتمال میپذیرم.از نظر من فرشته و جن بدون جرم هستند.و سایر اوصاف ماده نظیر حجم و رنگ و .. رو دارند.پس مجرد محض نیستند.وجود مجرد محض رو عقلانی نمیدانم.
سلام
منظورتان از مجرد محض چیست
اگر منظور تجرد از خواص مادی یعنی رنگ و حجم و امثال آن است این در وجود عقلی که نمونه اش در همه انسانها هست
گفتیم که عقل و تعقل هیچیک از این خواص را ندارد
خداوند متعال هم در مقام ذات، مجرد محض بلکه او تعالی فوق تجرد است
تجرد از جرم نه ماده.چون جرم یکی از اوصاف ماده است نه خود ماده. فرشتگان جرم ندارند.نه اینکه هیچ اثار مادی نداشته باشند.
فرشتگان را در اصطلاح معارف اسلامی عقول مجرده می نامند و از ماده مبری هستند
اگر بر اصطلاح دیگری سخن می گویید بفرمایید کدام اصطلاح؟
ین مروبط به مرگ کافر است که خدا یا فرشته باو حرف میزند و درخواست میکند که نمیرد تا با فرصت دوباره توبه کند و مومن شود.چه ربطی به برزخ یا عالم مثال دارد؟ منظور از برزخ حد فاصل مرگ تا قیامت است.و این ایه به صراحت نگفته روح به عاللم برزخ میرد.
مرگ ورود به عالم برزخ است و کافر در ابتدای همان ورود که همراه با خودآگاهی و خداآگاهی است درخواست می کند وگرنه قبل آنکه منکر و ملحد بود بعد هم تصریح می کند در ورای این ورود آغازین برزخی است تا روز قیامت
اگر به تفاسیر مراجعه بفرمایید بد نیست
این ایه ناظر به دوباره زنده شدن مردگان است که قوم این پیامبر بهش ایمان نداشتن.بازم ایه صریحا از عالم برزخ که انسان داخل ان زنده باشد حرفی نزده.
این داستان حبیب نجار است که از فرستادگان الهی دفاع کرد و به همین جرم اورا کشتند و قرآن کریم سخن اورا بعد از شهادت نقل می کندکه: ای کاش قوم من ( که مرا کشتند) می دانستند خداوند مرا مورد مغفرت و از گرامی داشته شدگان قرار داد
بنده تعجب می کنم که شما اینطور درباره مسائل دینی اظهار می کنید. شما هیچ مراجعه ای به منابع لازم ندارید و از پیش خودتان چیزی می فرمایید که هیچ عالمی نگفته است.
منظور از روح همان حیات و شعور انسان است نه جوهری مجرد محض. نفس مجموع روح و بدن انسان است که قرآن همیشه از ان استفاده کرده چون حقیقت انسان مجموع بدن مادی و روح(حیات شعور و آثار یک موجود زنده) می باشد.بازم تاکید میکنم منظور از روح اثار حیات بدن انسان می باشد نظیر خود اگاهی و اگر روح نباتی باشد انرا حیات نباتی مینامیم نظیر رشد و تنفس.ایا شما اگاهی و رشد و تنفس رو مجرد محض میدانید؟ از نظر من خیر چون اینها اثار و رفتار های بدن انسان یا هر موجود زنده دیگر هستند.
حرف و باور شما حرف و باور ماتریالیستهاست نه حرف و باور مسلمانان
اگر کوچکترین مراجعه ای به باورهای مسلمین و شیعیان بکنید در می یابید که آنها به حقیقتی فرامادی بنام روح در انسان باور دارند که پس از مرگ بدن مادی، در وجودی برزخی به حیات خود ادامه می دهد تا قیام قیامت. اینها از بدیهیات اندیشه های اسلامی شیعی است. اگر منکر آن هستید می توانید در تاپیکی جدا در مورد ادله وجود روح مجرد در انسان سوال کنید.
مگر من از علوم انسانی چنین انتظاری داشتم؟ خودمم قبول دارم که اختلاف در علوم انسانی زیاد هست.چون جنبه اعتقادی دارند نه برخلاف علوم تجربی که استدلالی و ازمایشی هستند و میتوانند برای عموم مردم یک جور تفسیر شوند.بخاطر همین مفاهیم علوم دینی اکثرا یک جور نیستند.مثلا همین مبحث روح از نظر بعضی جوهر مجرد محض است که بنده اثباتی برای ان پیدا نمیکنم و از نظر برخی جسم لطیف می باشد که بنده مورد دوم را راحتر می توانم قبول کنم چون با یافته های علمی در مورد روح تا حدی تطابق دارد.
خود دانشمندان تجربی با تمام وجود معترفند که دانش آنها درحال پیشرفت و اصلاح است لذا عاقلانه به نظر نمی رسد که انسان سرمایه عمرش را فدای یافته ها و نایافته های این علوم بکند
روزی ماتریالیستها بر اساس یافته های علوم تجربی به شدت طرفدار ازلیت و ابدیت ماده بودند اما طولی نکشید که یافته های جدید باطل بودن اندیشه آنان را ثابت کرد . اکنون هم در یافته های علوم تجربی نشانه های زیادی بر صحت باورهای دینی از قبیل آغاز جهان از هیچ و پایان آن وجود دارد در عین حال برخی سعی دارند با طرح نظریات انضمامی بنحوی مسیر علم را به سوی دیگری منحرف کنند یا در قضیه تصادف در نظریه تکامل که پایه الحاد برخی است شواهد قوی بر بطلان آن(تصادف) یافت شده است اما بازهم اصرار بی سرانجامی بر الحاد می شود که با جهتگیری های علمی و عقلانی نسبتی ندارد و خبر از نوعی تعصب شخصی و اسارت در گرایشهای فکری و عملی خاص دارد.
خلاصه اینکه با توجه به محدودیت علوم تجربی و پیشرفت تدریجی آنها نمی توان آنرا ملاک و معیار همه چیز حتی اموری که خارج از حوزه بررسی آن است قرار داد.
یا علیم[/]
منظور از اعاده معدم چیست؟ مگر ذرات بدن انسان معدوم میشوند؟
آیات که شما میفرمایید به طور صریح به حیات برزخی اشاره نکرده اند.
ببینید بزرگوار عین صحبت های شما موجود است و فقط یک جمله را می اورم:
''با مرگ شعور و نفس انسان هم نابود میشود''
دوباره سوالم را مطرح میکنم
آیا وقتی انسان میمیرد، شعور و نفس او نابود میشود؟
اگر بله پس تکلیف خود را باید با قاعده ی محال بودن اعاده ی معدوم مشخص کنید.
بحث در مورد ایات برزخ را هم میگذاریم بعد...
منتظر هستم...
سلام
اولا چه کسی گفته چیزی معدوم میشود
ثانیاپذیرش معاد حسمانی نیازی به حل این مسایل ندارد..ازجمله اعاده معدوم و شبهه آکل و ماکول
نظر به خلقت اولیه که خداوند هم اشاره کرده کفایت میکند
اما آیاتی که به برزخ اشاره دارد را متوجه نشدم چگونه نقض مطلب ما است؟
با سلام
چون شما مطلب کاربر محترم نرگس را تایید کردید به شما اشکال کردم.
ارتباط و ضرورت این مسئله را در پست قبلی بیان کردم.
با مرگ شعور و نفس انسان هم نابود میشود''دوباره سوالم را مطرح میکنم
آیا وقتی انسان میمیرد، شعور و نفس او نابود میشود؟
اگر بله پس تکلیف خود را باید با قاعده ی محال بودن اعاده ی معدوم مشخص کنید.
بحث در مورد ایات برزخ را هم میگذاریم بعد...
چون هیچ شکی نیست که شعور و شخصیت و حیات انسان به فعل و انفعالات بدن انسان ارتباط دارد با مرگ انسان شعور و آگاهی خود را از دست می دهد.درست مانند کامپیوتر که اگر برق قطع شود همه اطلاعات درون ram آن(در اینجا شعور )از بین می رود.مشکل شما این است که فکر می کنید با مرگ بدن انسان دیگر امکان جمع شدن ذرات بدن وجود ندارد.اما وقتی که قبول کنیم طبق آیات قرآن خدا بر این کار تواناست در روز قیامت مجددا ذرات بدن انسانها بهم پیوند خورده و دوباره فعل انفعالات بدن انسان شکل میگیرد و انسان شعور و حیات مجدد خود را باز می یابد.
قرآن با یک داستان به این شبهه جواب داده.حضرت ابراهیم وقتی می بیند که در دریا موجودی موجود دیگر رو میخورد در حیرت فرو می رود که چگونه خدا مردگان را زنده میکند.ولی به خواسته خدا چهار تا پرنده را کشته و ذرات بدن انها رو با هم مخلوط میکند و هر بخش رو در روی کوهی قرار می دهد و با صدا زدن نام هر کدام از خدا درخواست می کند که دوباره هر کدام را زنده کند.
فرشتگان را در اصطلاح معارف اسلامی عقول مجرده می نامند و از ماده مبری هستند
اگر بر اصطلاح دیگری سخن می گویید بفرمایید کدام اصطلاح؟
همه علمای اسلامی فرشتگان را مجرد از ماده نمی دانند.بنده فرشتگان را جسمانی میدانم با این تفاوت که دارای جرم نیستند.این با مجرد محض یا عقول مجرده فرق می کند.در ضمن من از شما خواسته بودم اگر آیه یا روایاتی راجع به وجود مجرد محض دارید بیاورید.
گر منظور تجرد از خواص مادی یعنی رنگ و حجم و امثال آن است این در وجود عقلی که نمونه اش در همه انسانها هست
گفتیم که عقل و تعقل هیچیک از این خواص را ندارد
خداوند متعال هم در مقام ذات، مجرد محض بلکه او تعالی فوق تجرد است
حرف و باور شما حرف و باور ماتریالیستهاست نه حرف و باور مسلمانان
اگر کوچکترین مراجعه ای به باورهای مسلمین و شیعیان بکنید در می یابید که آنها به حقیقتی فرامادی بنام روح در انسان باور دارند که پس از مرگ بدن مادی، در وجودی برزخی به حیات خود ادامه می دهد تا قیام قیامت. اینها از بدیهیات اندیشه های اسلامی شیعی است. اگر منکر آن هستید می توانید در تاپیکی جدا در مورد ادله وجود روح مجرد در انسان سوال کنید.
اینها ادعای کوچکی نیستند ونیاز به اثبات دارند.ان وقت شما میفرمایید از بدیهیات هستند؟ ادله وجود روح مجرد یکی خواب صادقه هست که تنها برای خود فرد میتواند دلیل باشد و اصولا یقینی به ان نیست.دوما وجودثبات من انسان که این مورد هم جدا و مستقل از بدن شخص نیست.چون اطلاعات کروموزوم انسان در طی تقسیم سلولی از بین نمی رود بلکه کپی میشود.
چون هیچ شکی نیست که شعور و شخصیت و حیات انسان به فعل و انفعالات بدن انسان ارتباط دارد با مرگ انسان شعور و آگاهی خود را از دست می دهد.درست مانند کامپیوتر که اگر برق قطع شود همه اطلاعات درون ram آن(در اینجا شعور )از بین می رود.مشکل شما این است که فکر می کنید با مرگ بدن انسان دیگر امکان جمع شدن ذرات بدن وجود ندارد.اما وقتی که قبول کنیم طبق آیات قرآن خدا بر این کار تواناست در روز قیامت مجددا ذرات بدن انسانها بهم پیوند خورده و دوباره فعل انفعالات بدن انسان شکل میگیرد و انسان شعور و حیات مجدد خود را باز می یابد.
قرآن با یک داستان به این شبهه جواب داده.حضرت ابراهیم وقتی می بیند که در دریا موجودی موجود دیگر رو میخورد در حیرت فرو می رود که چگونه خدا مردگان را زنده میکند.ولی به خواسته خدا چهار تا پرنده را کشته و ذرات بدن انها رو با هم مخلوط میکند و هر بخش رو در روی کوهی قرار می دهد و با صدا زدن نام هر کدام از خدا درخواست می کند که دوباره هر کدام را زنده کند.
طبق ادعای شما و توضیحاتی که داده اید:
نفس و شعور انسان با مرگ، نابود می شود.
اجزای بدن مادی انسان نابود نمی شود.
نفس و شعور انسانی ترکیبی از اجزای مادی است.
خداوند در محشر نفس و شعوری که معدوم شده بود را اعاده می کند. پس اعاده ی معدوم کرده است.
اما خداوند اجزای بدن او را معدوم نمی کند پس اعاده ی معدوم نکرده است.
نتیجه : شما اعاده ی معدوم را محال ندانستید.
اما فلاسفه اعاده ی معدوم را محال می دانند.
پس شما قاعده ی محال بودن اعاده ی معدوم را قبول ندارید.
[="Tahoma"][="Navy"]همه علمای اسلامی فرشتگان را مجرد از ماده نمی دانند.بنده فرشتگان را جسمانی میدانم با این تفاوت که دارای جرم نیستند.این با مجرد محض یا عقول مجرده فرق می کند.در ضمن من از شما خواسته بودم اگر آیه یا روایاتی راجع به وجود مجرد محض دارید بیاورید.
سلام
صریحترین بیان در روایات در خصوص تجرد ملائکه این بیان امیر مومنان ع در غررالحکم است:
«صُوَرٌ عَارِيَةٌ عَنِ الْمَوَادِّ، خَالِيَةٌ عَنِ الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعْدَادِ، تَجَلَّى لَهَا فَأَشْرَقَتْ، وَ طَالَعَهَا بِنُورِهِ فَتَلَأْلَأَتْ، وَ أَلْقَى فِي هُوِيَّتِهَا مِثَالَهُ فَأَظْهَرَ عَنْهَا أَفْعَالَه»
حقایقی هستند بدون ماده و و خالی از قوت و استعداد. پروردگار عالم بر آنها تجلی نمود پس درخشیدند و بر آنها درخشید، پس درخشان شدند. خداوند متعال در وجود ایشان مثال خود را قرار داد پس افعال خود را به واسطه آنها اظهار کرد.
البته ادله دیگری هم ذکر شده که می توانید در تاپیک های مربوطه ببینید
آیا عقل انسان از بدن انسان می تواند مستقل شود؟ چون نمی تواند پس عقل انسان افعال و حاصل مغز انسان است .ما حتی در دیدن خواب هم از مغز خود استفاده می کنیم و اعضای بدنمان حرکت می کند گاها حرف میزنیم دذر حالیکه قائلین روح مجرد می گویند که روح انسان از بدنش جدا می شود و به عالم دیگری می رود.
درست است که در زمان تعلق به بدن همه امور انسان به نوعی با آن مرتبط است اما خواص کار عقلی و نتایجش نشان می دهد که مبرا از ماده است چرا که ویژگی های مادی ندارد
اینها ادعای کوچکی نیستند ونیاز به اثبات دارند.ان وقت شما میفرمایید از بدیهیات هستند؟ ادله وجود روح مجرد یکی خواب صادقه هست که تنها برای خود فرد میتواند دلیل باشد و اصولا یقینی به ان نیست.دوما وجودثبات من انسان که این مورد هم جدا و مستقل از بدن شخص نیست.چون اطلاعات کروموزوم انسان در طی تقسیم سلولی از بین نمی رود بلکه کپی میشود.
در مقام باور مساله همان است که عرض شد یعنی مسلمانان به روح فرامادی باور دارند
مهمترین دلیل آنها همان بقای روح پس از مرگ است که آیات و روایات بسیاری آنرا تایید می کند
اما ادله عقلی و فلسفی بسیاری نیز در این مورد هست که اینجا جای طرح و بررسی آن ها نیست
شما می توانید برای ادله تجرد روح به کتاب : گوهر روان اثر علامه حسن زاده آملی مراجعه فرمایید
یا علیم[/]
طبق ادعای شما و توضیحاتی که داده اید:نفس و شعور انسان با مرگ، نابود می شود.
اجزای بدن مادی انسان نابود نمی شود.
نفس و شعور انسانی ترکیبی از اجزای مادی است.
خداوند در محشر نفس و شعوری که معدوم شده بود را اعاده می کند. پس اعاده ی معدوم کرده است.
اما خداوند اجزای بدن او را معدوم نمی کند پس اعاده ی معدوم نکرده است.نتیجه : شما اعاده ی معدوم را محال ندانستید.
اما فلاسفه اعاده ی معدوم را محال می دانند.
پس شما قاعده ی محال بودن اعاده ی معدوم را قبول ندارید.
دوست گرامی
وقتی فرض کنیم نفس و شعور انسان مستقل از بدن مادی انسان نیست دیگر وقتی بدن انسان در قیامت زنده می شود چرا باید نفس و شعور انسان بازنگردد؟ نفس و شعور انسان بازم تاکید میکنم وجود مستقل از انسان ندارد.در نتیجه چون بدن مادی انسان معدوم نمی شود نفس و شعور هم قابل بازگردانی است.
در واقع در زنده شدن مردگان در قیامت نیازی نیست به روح و نفس مستقل متوسل شویم.ما وقتی نیاز داریم به یک روح مستقل متوسل شویم که از حیات برزخی و شعور داشتن مردگان حرف بزنیم .در این صورت یا باید به روح جسمانی لطیف یا روح مجرد محض قائل شویم.که این بستگی به اعتقاد خود فرد دارد که کدام مدل روح رو رو قبول کند.اگر حیات برزخی ثابت شود انگاه انسان چاره ندارد یکی از این دو قسم روح رو قبول کنداما همواره وقتی از زنده شدن مردگان در قیامت حرف میزنیم همواره صحبت از زنده شدن جسم انسان است.در اینجا اگر به روح مستقل هم اگر باور نداشته باشیم مشکلی ایجاد نمی شود.اما در صورت صحت حیات برزخی حتما باید روح مستقل وجود داشته باشد چون جسم انسان زنده نیست تا حیات داشته باشد.
عرض سلام
می دانیم موقع قیامت طبق آیات قرآن همه چیز در زمین و آسمان از بین می رود.
پس دیگر نه کره زمین و نه خورشید و نه ستارگانی وجود خواهند داشت.
با این اوصاف سوالی که پیش میاد این است که پس موقعی که روز قیامت برپا شد و انسانها برای حساب اعمال وارد محشر می شوند, عالمی که در آن وارد محشر می شوند کجاست؟
با سلام
خداوند می فرمایند:
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَىٰ
ما شما را از آن [= زمین] آفریدیم؛ و در آن بازمیگردانیم؛ و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون میآوریم![20:55]
در قرآن کریم آیات بسیار فراوانی وجود دارند که می گویند مرگان در روز قیامت دوباره زنده شده و روی زمین قرار می گیرند منتهی این واقعه مربوط به قبل از فروپاشی زمین و آسمان است.
دوست گرامی
وقتی فرض کنیم نفس و شعور انسان مستقل از بدن مادی انسان نیست دیگر وقتی بدن انسان در قیامت زنده می شود چرا باید نفس و شعور انسان بازنگردد؟ نفس و شعور انسان بازم تاکید میکنم وجود مستقل از انسان ندارد.در نتیجه چون بدن مادی انسان معدوم نمی شود نفس و شعور هم قابل بازگردانی است.
در واقع در زنده شدن مردگان در قیامت نیازی نیست به روح و نفس مستقل متوسل شویم.ما وقتی نیاز داریم به یک روح مستقل متوسل شویم که از حیات برزخی و شعور داشتن مردگان حرف بزنیم .در این صورت یا باید به روح جسمانی لطیف یا روح مجرد محض قائل شویم.که این بستگی به اعتقاد خود فرد دارد که کدام مدل روح رو رو قبول کند.اگر حیات برزخی ثابت شود انگاه انسان چاره ندارد یکی از این دو قسم روح رو قبول کنداما همواره وقتی از زنده شدن مردگان در قیامت حرف میزنیم همواره صحبت از زنده شدن جسم انسان است.در اینجا اگر به روح مستقل هم اگر باور نداشته باشیم مشکلی ایجاد نمی شود.اما در صورت صحت حیات برزخی حتما باید روح مستقل وجود داشته باشد چون جسم انسان زنده نیست تا حیات داشته باشد.
دوست عزیز
من دقیقا منطبق با باور شما گفتم انچه را گفتم.
یعنی قبول کردم که روح همان ترکیب اجزای مادی است...
و قبول کردم اجزای مادی نابود نشدند اما ترکیب مواد که همان حیات و شعور بود نابود شد.
و قبول کردم که در قیامت وقتی اجزای مادی مانند قبل سر هم شوند، حیات و شعور باز میگردد.
اما این را اعاده ی معدوم میگویند.
میگویند وقتی شعور نابود شد ( یعنی نابودی ترکیب اجزا و نگفتم نابودی خود ان اجزا) اگر دوباره بعد از نابودی، درست شود، اعاده معدوم است و محال.
البته شاید من درست متوجه این قاعده ی امتناع اعاده ی معدوم نشدم. چون فکر میکنم محال نیست این طور که شما میگویید...
لطفا این صفحه را کامل بخوانید
http://www.mortezamotahari.com/fa/bookview.html?BookId=370&BookArticleID=126627
من دقیقا منطبق با باور شما گفتم انچه را گفتم.یعنی قبول کردم که روح همان ترکیب اجزای مادی است...
و قبول کردم اجزای مادی نابود نشدند اما ترکیب مواد که همان حیات و شعور بود نابود شد.
و قبول کردم که در قیامت وقتی اجزای مادی مانند قبل سر هم شوند، حیات و شعور باز میگردد.اما این را اعاده ی معدوم میگویند.
میگویند وقتی شعور نابود شد ( یعنی نابودی ترکیب اجزا و نگفتم نابودی خود ان اجزا) اگر دوباره بعد از نابودی، درست شود، اعاده معدوم است و محال.
در آیات 106 تا 108 سوره هود می خوانیم تا زمانی که آسمان و زمین برپاست ، دوزخیان در جهنم و بهشتیان در جنت خواهند بود
و در آیه آیه 3 سوره احقاف آمده است:
مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى ۚ وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ
ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است جز بحق و برای سرآمد معیّنی نیافریدیم؛ امّا کافران از آنچه انذار میشوند روی گردانند![46:3]
و نیز در قرآن از بهشت جاویدان جَنَّةُ الْخُلْدِ و عذاب جاویدان عَذَابَ الْخُلْدِ اسم برده شده است. با توجه به اینکه خداوند دوام بهشت و جهنم را به دوام و برپایی زمین و آسمان مشروط کرده و نیز با توجه به اینکه می فرمایند آسمانها و زمین اجل و سرآمدی دارند، چگونه می توان این مسئله را حل کرد؟ ما می دانیم سرآمد و اجل با جاودانگی و خلد جمع نمی شوند و همخوانی ندارند پس راز این معما چگونه بر ملا می شود؟
در قرآن کریم آیات بسیار فراوانی وجود دارند که می گویند مرگان در روز قیامت دوباره زنده شده و روی زمین قرار می گیرند منتهی این واقعه مربوط به قبل از فروپاشی زمین و آسمان است.
سلام
از نشانه های قیامت اینه که آسمانها و زمین به اسمانها و زمین دیگر تغییر میکنند.قبل از فروپاشی که قیامتی رخ نداده که مردگان زنده بشن.
[="Navy"]منتهی این واقعه مربوط به قبل از فروپاشی زمین و آسمان است.
سلام
ولی نوشته 50 هزار سال طول میکشه
یعنی اول ما حساب کتاب میشیم توی دادگاه و پادگان های نظامی و اینا بعد زمین به دو نیم میشه؟[/]
سلام
از نشانه های قیامت اینه که آسمانها و زمین به اسمانها و زمین دیگر تغییر میکنند.قبل از فروپاشی که قیامتی رخ نداده که مردگان زنده بشن.
سلام
بله درسته. کلید حل معما در همین تبدیل آسمانها و زمین به غیر آسمان و زمین دنیاست.
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ
روزی که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها (به آسمانهای دیگری) مبدل میشود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر میگردند![14:48]
در حقیقت آنجا که پروردگار می فرمایند:
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ
جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام میدهد![11:107]
منظور شان از دوام آسمانها و زمین ، مربوط به آسمانها و زمینی دیگر است نه مال این دنیا که دوامشان موقتی است و سرانجام متلاشی خواهند شد.
حال سئوال این است:
زمینی که در آن استخوانهای پوسیده مردگان دوباره جمع آوری می شوند و گوشت و پوست می گیرند کدام زمین است؟
آیا زمین این دنیاست قبل از فروپاشی یا به اصطلاح زمین آن دنیاست بعد از اعاده ؟
زمینی که در آن استخوانهای پوسیده مردگان دوباره جمع آوری می شوند و گوشت و پوست می گیرند کدام زمین است؟
آیا زمین این دنیاست قبل از فروپاشی یا به اصطلاح زمین آن دنیاست بعد از اعاده ؟
خیر زمین این دینا نیست.بلکه زمین این دنیا به زمین دیگری تبدیل میشه که بسیار وسیع تره.در این صورت همه مردگان و حتی حیوانات زنده میشن.
واضحه که زمین این دنیا ظرفیت لازم را نداره
سلام
ولی نوشته 50 هزار سال طول میکشه
یعنی اول ما حساب کتاب میشیم توی دادگاه و پادگان های نظامی و اینا بعد زمین به دو نیم میشه؟
سلام
اون چیزی که پنجاه هزار سال طول می کشه روز قیامت نیست و مظور از روز قیامت یک روز 24 ساعته یا هزار ساله یا چه می دانم پنجاه هزار ساله و از این حرفها که در حرف و حدیثهای خارج از قرآن اومده نیست بلکه مقدار حرکت یا زمان عروج ملائکه است که به ساعت ما در یک روز انجام میشه ولی مقدارش پنجاه هزار ساله!
تو بچه تیزی هستی فکر می کنم اگه یه مثال برات بزنم موضوع دستگیرت بشه:
امروزه بدیهی و مبرهن است که گذر زمان در دنیای درون ذهن انسان با دنیای خارج متفاوت است و به یک روال نیست. اگر کسی نگاه به ساعتش بکند و بخوابد و در عالم رویا حوادثی را تجربه کند و زمان آن را با ساعتی که در آن عالم به دست دارد اندازه گیری نماید وقتی بیدار شود و به ساعت دست خود نگاه کند ملاحظه می کند مثلاً یک ساعت در خواب بوده اما وقتی ساعت دست خود در عالم رویا را بخاطر می آورد متوجه می شود در آنجا بر او ده ساعت سپری شده به عبارت دیگر او یک ساعت خواب بوده اما یک ساعتی که در عالم رویا ده ساعت زمان برده است آن هم ده ساعت دقیقاً 60 دقیقه ای یا 3600 ثانیه ای.
جهان ملائکه یک جهان حرکت تند است وقتی بر آنها پنجاه هزار سال سپری می شود بر ما فقط یک روز سپری شده است این نظر من است!
جهان ملائکه یک جهان حرکت تند است وقتی بر آنها پنجاه هزار سال سپری می شود بر ما فقط یک روز سپری شده است این نظر من است!
خیلی جالب بود افرین!
من یاد این داستان افتادم که وقتی پیامبر (ص) از این دنیا وارد بطن عالم بعدی شد ناگهان دید از درون کف دست بسیار بزرگی(که برای عزاییل (ع) بود!) از توش خارج شدن تا وارد عالم دوم شدن !
در جایی دیگه به نقل از امام علی (ع) دیدم نوشته بود هنگام ورود از عالمی به بطن عالم دیگر یک چیزی شبیه زایمان صورت میگیرد !(برای همین همینطوری نمیشه عوالم تو در تو رصد کرد)
یعنی اول ما حساب کتاب میشیم توی دادگاه و پادگان های نظامی و اینا بعد زمین به دو نیم میشه؟
سلام مجدد
کدوم یکیش بیشتر به دلت میشینه؟ اینکه اول حساب کتاب بشیم بعد بریم بهشت و جهنم یا اول بریم بهشت و جهنم بعداً دادگاه تشکیل بشه؟
خیر زمین این دینا نیست.بلکه زمین این دنیا به زمین دیگری تبدیل میشه که بسیار وسیع تره.در این صورت همه مردگان و حتی حیوانات زنده میشن.
واضحه که زمین این دنیا ظرفیت لازم را نداره
سلام
به فرض اینکه زمین دنیا به زمینی دیگر تبدیل شود که گنجایش بیشتری داشته باشد تا همه مردگان را در خود جای دهد پس قضیه اینکه آسمانها نیز به آسمانهای دیگری تبدیل می شوند چیست؟
ما اگر بخواهیم از قرآن خارج شویم و در ذهن خود و دیگران به دنبال جواب بگردیم مطمئن باش به هیچ نتیجه ای نمی رسیم پس اجازه دهید جواب را در قرآن پیدا کنیم .
برای این کار می خواهم از حضورتان سئوالی بپرسم: به نظر شما دادگاه الهی در کدام زمین تشکیل می شود؟ در زمین این دنیا قبل از فروپاشی یا زمین آن دنیا بعد خلق مجدد؟ می دانم قبلاً جوابش را داده اید لطفاً اگر امکان دارد با دلیل قرآنی پاسخ دهید.
چیزی که قرآن درباره قیامت می گوید با آنچه از کودکی شنیده ایم و خوانده ایم متفاوت است . قرآن می گوید قبل از شروع قیامت و رستاخیز ،همه انسانها با بلا یا به مرگ طبیعی می میرند:
وَإِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا ۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا
هيچ قريهاى نباشد مگر اينكه پيش از فرا رسيدن روز قيامت هلاكش مىكنيم يا به عذابى سخت گرفتارش مىسازيم. و اين در آن كتاب نوشته شده است.[17:58]
خداوند این مرگ همگانی را به نفخه صور تشبیه کرده است.
«صور» به معناى شیپور یا شاخ میان تهى است، که معمولاً براى حرکت قافله، یا لشکر، یا براى توقف آنها به صدا درمى آوردند، البته آهنگ این دو، با هم متفاوت بوده، شیپور توقف، قافله را یک جا متوقف مى کرد، و شیپور حرکت، اعلام شروع حرکت قافله بود. الصّور /http://www.alketab.org
در قرآن قیامت مراحل مختلفی دارد و آغاز هر مرحله به یک نفخه صور تشبیه شده است. گویی کسی در شیپور می دمد و همگی ( به تدریج) می میرند و باز دوباره در شیپور دمیده می شود و همگان دوباره زنده می شوند و بپا می خیزند که این مرحله آغاز رستاخیز است و نام قیامت از همین مرحله آغازین اخذ شده است:
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ
و در صور دمیده می شود، پس هر که در آسمان ها و زمین است می میرد، مگر کسی را که خدا بخواهد، آن گاه بار دیگر در صور دمیده می شود، پس همه آنان بر می خیزند و منتظر می مانند.
ادامه دارد
به فرض اینکه زمین دنیا به زمینی دیگر تبدیل شود که گنجایش بیشتری داشته باشد تا همه مردگان را در خود جای دهد پس قضیه اینکه آسمانها نیز به آسمانهای دیگری تبدیل می شوند چیست؟
زمین و آسمان به زمین و آسمان دیگری تبدیل میشوند تا نظام کلی جهان تغییر کند.جهانی حاصل شود که دیگر فنا و شر نداشته باشد.بدن انسان هم همان بدن دنیوی اوست ولی احکام مانند پیری بیماری و .. ندارد.بهشت هم بسیار گسترده است طبق ایات قران به گستردگی اسمانها
می پرسند:
وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
اگر راست میگویید، این وعده (قیامت) کی خواهد بود؟![36:48]
درحال بگو مگو و مخاصمه هستند که ناگهان صدایی مرگبار به گوششان می رسد و جانشان را می گیرد و این همان لحظه قیامت است که انتظارش را می کشیدند، برهه ای که فقط به اندازه یک زندگی کوتاه با آنها فاصله داشت.
مَا يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ
اينان جز يك بانگ آسمانى را انتظار نمىبرند كه ناگهان در حالى كه ستيزه و كشمكش مىكنند بگيردشان[36:49]
وقتی مرگ درمی رسد آنقدر آنی و سریع اتفاق می افتد که قادر به هیچ توصیه و سفارشی نیستند و دیگر نمی توانند به دامان خانه و خانواده خود برگردند:
فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَىٰ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ
(چنان غافلگیر میشوند که حتّی) نمیتوانند وصیّتی کنند یا به سوی خانواده خود بازگردند![36:50]
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ
(بار دیگر) در «صور» دمیده میشود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان میروند![36:51]
قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا ۜ ۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ
میگویند: «ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟! (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!»[36:52]
إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ
صیحه واحدی بیش نیست، (فریادی عظیم برمیخیزد) ناگهان همگی نزد ما احضار میشوند![36:53]
وقتی مردگان را از خواب مرگ بیدار می کنند گویی یک ساعت یا نصف روز یا ایک روز بیشتر در خواب نبوده اند بعضی حتی قسم می خورند که بیشتر از ساعتی از روز را نخوابیده اند.
وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيْرَ سَاعَةٍ ۚ كَذَٰلِكَ كَانُوا يُؤْفَكُونَ
روزى كه قيامت برپا شود مجرمان سوگند خورند كه جز ساعتى در گور نيارميدهاند. آرى اينچنين از حق منحرف مىشدند. [30:55]
مردگان را در کدام زمین از خواب مرگ بیدار می کنند؟ زمین این دنیا یا زمین آن دنیا؟ آنها را در جایی که مرده اند و به خاک و استخوان تبدیل شده اند مبعوث می کنند. هنگامی که آنها را از خواب کوتاه مرگ بیدار می کنند به آنها می گویند:
هَٰذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ
اين همان روز داورى است كه دروغش مىپنداشتيد.
دادگاه و داوری در کجا برگزار می شود؟
در زمین این دنیا :
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
و زمین (در آن روز) به نور پروردگارش روشن میشود، و نامههای اعمال را پیش مینهند و پیامبران و گواهان را حاضر میسازند، و میان آنها بحق داوری میشود و به آنان ستم نخواهد شد![39:69]
از کجا معلوم که زمین این دنیا باشد؟
چون بعدش می فرماید:
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ
و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده میشوند؛ هنگامی که به آن میرسند درهای بهشت گشوده میشود و نگهبانان به آنان میگویند: «سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!»[39:73]
بهشت در کجاست که متقین و صالحان را از دادگاه الهی (= زمین این دنیا) به سوی آنجا سوق می دهند؟ آن دنیا و زمین آن دنیا. چرا که وقتی بهشتیان به آنجا می رسند می گویند:
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ
می گویند: ستایش مخصوص خداست که درباره ما به وعده اش وفا کرد، و زمین را به ما میراث داد که هر جای از بهشت را بخواهیم، جای خود قرار می دهیم. چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.[39:74]
کدام وعده؟ همین وعده:
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و ما در زبور -پس از تورات- نوشتهايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد. [21:105]
پس آن زمینی که مردگان را در آن محشور می کنند ، زمینی است که از آن خلق شده اند ، در آن دفن شده اند و در روز قیامت قبل از زلزله مهیب و فروپاشی دنیا، یک بار دیگر از آن خارج می شوند:
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَىٰ
ما شما را از آن [= زمین] آفریدیم؛ و در آن بازمیگردانیم؛ و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون میآوریم![20:55]
وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا
و خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید،[71:17]
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا
سپس شما را به همان زمین بازمیگرداند، و بار دیگر شما را خارج میسازد![71:18
به این آیه دقت کنید!
چه چیزی می خواهد بگوید؟ آیا منظور آن را متوجه می شوید؟
إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا ۖ وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ ۚ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ
بازگشت همه شما بسوی اوست! خداوند وعده حقّی فرموده؛ او آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را بازمیگرداند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، بعدالت جزا دهد؛ و برای کسانی که کافر شدند، نوشیدنی از مایع سوزان است؛ و عذابی دردناک، بخاطر آنکه کفر میورزیدند![10:4]
منظور آن روشن است ؛ می گوید همانگونه که خداوند خلقت را آغاز کرده ، بعد از نابودی برش خواهد گرداند؟
برای چه؟
برای اینکه مومنان و کافران را جزا دهد.
برای این کار چه نیازی به اعاده خلقت است؟ مگر بهشت و جهنم را برای همین منظور خلق نکرده پس اعاده هستی برای چیست؟!
امروز نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی بلکه قرار است روزی دیگر ( = یوم الآخرت) بوجود آیند.
یعنی می گویی این همه حدیث و روایت که در این باره گفته شده درست نیستند و ما بیخود وقتمان را صرف اموری کرده ایم که روایات رهنمونمان شده اند ؟!
این همه خداوند به شما تذکر داد که قرآن راه مستقیم من است و فقط از راهی بروید که این کتاب رهنمون آن است چرا از راههای فرعی که غیر خدا معرفی می کند می روید؟
آیه زیر را ببینید:
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ ۚ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ ۚ وَعْدًا عَلَيْنَا ۚ إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ
در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم میپیچیم، (سپس) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمیگردانیم؛ این وعدهای است بر ما، و قطعاً آن را انجام خواهیم داد.[21:104]
دیگر از این واضح تر می توان گفت؟ دارد می گوید روزی طومار آسمان درهم پیچیده می شود سپس همانگونه که اولین بار خلق شد، خلقتش از سر گرفته شده و خداوند برش می گرداند.
برای چه؟
برای اینکه به وعده خود عمل کند و زمین را به صالحان ارث دهد :
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ
و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به میراث می برند.[21:105]
دوباره ببینید وقتی صالحان به بهشت( زمین آن دنیا) می روند چه می گویند:
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ
می گویند: ستایش مخصوص خداست که درباره ما به وعده اش وفا کرد، و زمین را به ما میراث داد که هر جای از بهشت را بخواهیم، جای خود قرار می دهیم. چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.[39:74]
اما می گویند منظور آیه فوق این است که در آخرالزمان مهدی موعود ظهور می کند و ظلم و جور را از بین می برد و صالحان را وارث زمین می سازد.
این از همان چیزهایی است که نباید به آن توجه کنید . آیا به نظر شما تصادفی است که این آیه بعد از آیه ای آمده که صحبت از نابودی و اعاده خلق می کند؟
سراسر قرآن را بگردید ببینید کوچکترین اثری از مهدی در آن پیدا می کنید، در اینصورت تعجب نمی کنید؟!
خداوند بشارت پیامبری همچون محمد رسول الله را که چند دهه بیشتر زندگی نکرد در انجیل آورده است پس چرا نامی از مهدی با این عمر طولانی، رسالت خطیر و جایگاه ویژه ای که برایش تعریف می کنند، در قرآن نیامده است؟!
آیا جا ندارد به کسانی مهدی را باور کرده اند بگوییم:
فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
اگر راست میگویید کتابتان را بیاورید![37:157]
پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست میآورند! سوره بقره آیه 79
متأسفانه شیعه و سنی بجای اینکه توجه خود را صرفاً به قرآن معطوف دارند ، آن را به هر سمتی جلب می کنند الا قرآن در نتیجه اطلاعات نا درستی از دین عایدشان می شود که با کتاب آسمانی همخوانی ندارد . مسئله قیامت یکی از موضوعات و معارف مهم قرآن است که در کتابهای مذهبی نظیر صحاح سته و کتب اربعه شیعه به اشتباه تفسیر و تبیین گردیده و این مراجع فرقه ای و مذهبی چشم اندازی غیر حقیقی و نادرست از قیامت را به نمایش گذاشته اند و آن را به آنچنان کلاف سر در گمی تبدیل کرده اند که کس سر از کارش در نمی آورد و سر رشته آن در زیر خروارها حدیث و روایت گم شده است.
آنچه از قرآن استنباط می شود این است که روزی فرا می رسد که دیگر احدی از انسانها بر روی زمین زندگی نمی کند و زمین دستخوش یک سری تغییرات می شود که در اثر آن پستی بلندیهایش از بین می روند و به کره ای صاف تبدیل می شود. پس از این، اولین مرحله قیامت با رستاخیز و قیام مردگان از خواب مرگ، آغاز می گردد و همه مردگان، چه اولین و چه آخرین، همانگونه که بار اول از خاک بوجود آمدند ، مجدداً از دل خاک بیرون می آیند و برای بار دوم بر روی زمین قرار می گیرند.
زین پس دادگاه الهی و یوم الفصل رسماً آغاز می گردد، کتابهای آسمانی را می آورند، پیامبران و شهدا را صدا می زنند و قضاوتی منصفانه و حقگرایانه آغاز می گردد و این یگانه دادگاهی است که هیچ ابهام و نقطه تاریکی در آن وجود ندارد چرا که روشنگر آن نور علم الهی است.
ادامه دارد
بعد از اینکه دادگاه الهی به اتمام رسید و مردم احکام و نامه های اعمال خود را دریافت کردند و تکلیف دوزخیان و بهشتیان مشخص شد نوبت به زلزله مهیب روز واقعه فرا میرسد. این زلزله آنقدر تکان دهنده است که در اثر آن همه آبهای زیر سطحی بیرون می آیند وبه دریاها و اقیانوسها می پیوندند و خشکیها را درمی نوردند و از حد در می گذرند:
وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ
و آن زمان که دریاها به هم پیوسته شود،[82:3]
اگر مقداری آب را درون یک جعبه که در آن ماسه و شن وجود دارد بریزید ، بطوری که آب کاملاً درون ماسه فرو رود و آن را بطور کامل خیس نماید، سپس جعبه را روی یک دستگاه لرزاننده یا ویبراتور قرار دهید، خواهید دید که آب از لابلای شن و ماسه بیرون آمده و خود را به سطح می رساند و این پدیده در اثر اختلاف وزن مخصوص آب و ماسه اتفاق می افتد. در روز واقعه نیز آنقدر تکان زمین زیاد است که آبهای درون زمین بیرون آمده و خود را به سطح می رسانند.
همچنین گدازه ها و مواد مذاب درون زمین نیز در اثر لرزش و به دلیل اختلاف وزن مخصوص از زمین خارج می شوند و در نتیجه زمین به یک کره میان تهی مبدل خواهد شد:
وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ
و آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالی شود،[84:4]
وقتی گدازه ها به آبهای روی زمین می پیوندند آنهات را فروزان می سازند و زمین به یک گوی آتشین تبدیل خواهد شد:
وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ
و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند،[81:6]
حالا دیگر زمین به مرحله انفجار رسیده و متلاشی می گردد:
كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا
چه خيال مىكنيد، وقتى كه زمين درهم شكست و به سختى متلاشى گرديد [89:21
فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا
و بصورت غبار پراکنده درمیآید،[56:6]
شاید بعد از متلاشی شدن زمین و به هم خوردن توازن جاذبه در منظومه شمسی ، سیارات دیگر نیز از مدار خود خارج شده و جذب خورشید شده و با آن برخورد می کنند. خلاصه این فروپاشی به کل دنیا سرایت می کند ( یا شاید هم از همه جا آغاز می شود) و دنیا همچون یک دو مینوی عظیم دچار فروپاشی می شود و انسانها برای بار دوم می میرند .
ادامه دارد
قبل از ادامه بحث می خواهم مقدمتاً مطلب مهمی را خدمتتان عرض کنم : کلمه دنیا در اصل بر گرفته از عبارات السَّمَاءَ الدُّنْيَا و الْحَيَاةِ الدُّنْيَا – آسمان نزدیکترو زندگی نزدیکتر- می باشد که مردم به اختصار آن را دنیا می گویند. آسمان نزدیکتر یعنی همین جهان مادی که زمین را هم در خود دارد نه صرفاً آن فضایی که بالای زمین قرار می گیرد. سماء یعنی هر آنچه بالای سر قرار می گیرد و علت اینکه خداوند جهان مادی را آسمان نامیده بخاطر این است که در هرجای آن که باشیم بقیه جاهها بالای سرما قرار می گیرند وقتی در زمینیم ، ماه در آسمان است اما اگر در ماه باشیم زمین در آسمان خواهد بود و آن چیزی که همه اشیاء مادی من جمله خودمان در آن قرار گرفته ایم ، آسمان است و آسمان یعنی جهان و هفت آسمان یعنی هفت جهان که نزدیکترین آنها به ما السماء الدنیا یا آسمان نزدیکتر است.به عبارت دیگر جهان مادی از شش جهان دیگر به ما نزدیکتر می باشد.
آیات فراوانی از قرآن می گویند که انسانها دو زندگی را تجربه می کنند: الحیاة الدنیا و الآخرة - زندگی نزدیکتر و زندگی دیگر. آن زندگی که هم اکنون داریم تجربه اش می کنیم، در قرآن الحیاة الدنیا- زندگی نزدیکتر نام گرفته است. چرا نزدیکتر ؟ چون نسبت به روزی دیگر( = الْيَوْمِ الْآخِرِ) به ما نزدیکتر است . اشتباه نکنید! حیات اخروی یا حیاة الآخرة مربوط به امروز نیست بلکه مربوط به روزی دیگر است. همان روزی که جهان بعد از فروپاشی دوباره بوجود می آید و زمین و آسمان به غیر این زمین آسمان مبدل می شوند.
همانگونه که قبلاً عرض کردم، در قرآن آیات متعددی وجود دارند که می گویند بعد از اینکه دنیا دچار فروپاشی شد و از بین رفت ، خداوند دوباره آن را بر می گرداند منتهی این بار نه به اسم دنیا بلکه به نام جنت، جنتی که وسعتش به اندازه آسمانها و زمین است:
وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتی که وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و برای پرهیزگاران آماده شده است.[3:133]
و جنت مانند دنیا زمینی دارد که آن را صالحان و متقین به ارث می برند:
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ
ی گویند: ستایش مخصوص خداست که درباره ما به وعده اش وفا کرد، و زمین را به ما میراث داد که هر جای از بهشت را بخواهیم، جای خود قرار می دهیم. چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.[39:74]
هیچگاه فراموش نکنید که قیامت دو بخش است: بخشی مربوط به دنیا و زندگی دنیاست و بخشی مربوط به جهانی دیگر و حیاتی دیگر. بخش اول از قیام مردگان شروع می شود و به فروپاشی کامل دنیا ختم می گردد. بخش دوم مربوط به جهانی است که جای دنیا را می گیرد و در قرآن به الآخرت معروف گردیده . این کلمه اگر با حیات بیاید می شود زندگی دیگر و اگر با یوم همراه شود می شود روزی دیگر و همین عبارت یوم الآخرت گواه بر این است که حیات آخرت مربوط به امروز نیست بلکه به روزی دیگر تعلق دارد.