آنچه که اندیشمندان اسلامی ابراز می دارند این است که؛ قدرت به چیزی تعلق میگیرد که تحقق آن محال نباشد. اگر شما وجود مطلق خداوندی را عین هستی مطلق گرفتید که نقیض آن عدم مطلق است و عدم مطلق امریست محال، دیگر جایی برای این فرض وجود ندارد که قدرت خداوند به آن تعلق بگیرد. آیا بزرگترین ریاضی دانان جهان که پیچیده ترین معادلات ریاضی را حل می کنند می توانند از ضزب 2 در 2 عددی غیر از 4 را در عالم ریاضییات وارد کنند؟
سلام دوست بزرگوار
ریاضی دان که قدرت مطلق نیست اگر قدرت مطلق بود باید این کار را میکرد
وقتی میگوییم خداوند قدرت مطلق است یعنی توانایی انجام "هرکاری" را دارد
این مفهومی که شما ارائه دادید "قدرت معقول" است یعنی چیزی که محال را شدنی نمیداند
در صورتی که خدا هر چه را بخواهد میگوید کن فیکون پس موجود میشود
در این صورت هر کاری نمیتواند انجام دهد
همین برای شر هم وجود دارد وقتی خدایی خیر خواه مطلق است(یعنی فقط خیر است)به شر
اگر شما وجود مطلق خداوندی را عین هستی مطلق گرفتید که نقیض آن عدم مطلق است و عدم مطلق امریست محال، دیگر جایی برای این فرض وجود ندارد که قدرت خداوند به آن تعلق بگیرد
همین گزاره برای خیر خواهی قابل اجراست وقتی خدا را خیر خواه مطلق گرفتید نقیض آن شر است دیگر جایی برای این فرض وجود ندارد که شر به او تعلق بگیرد چون فرض شر بر خیر خواه مطلق امریست محال
--------------------------------------
خداوند انسان را خلق کرد
انسان شر انجام میدهد
انسان بدون خواست خدا مرتکب شر نمیشود
چه در زمینه طولی چه در زمینه ارادی شر از جانب خداست
سلام دوست بزرگوار
ریاضی دان که قدرت مطلق نیست اگر قدرت مطلق بود باید این کار را میکرد
وقتی میگوییم خداوند قدرت مطلق است یعنی توانایی انجام "هرکاری" را دارد
این مفهومی که شما ارائه دادید "قدرت معقول" است یعنی چیزی که محال را شدنی نمیداند
در صورتی که خدا هر چه را بخواهد میگوید کن فیکون پس موجود میشود
در این صورت هر کاری نمیتواند انجام دهد
همین برای شر هم وجود دارد وقتی خدایی خیر خواه مطلق است(یعنی فقط خیر است)نه شر
با سلام
آنچه در این مثال مورد نظر بود تعلق قدرت به امر مقدور می باشد به اصطلاح، ما با قابل کار داریم نه با فاعل، قدرت به اموری تعلق می گیرد که تحقق آنها ممکن باشد نه ممتنع، امری که ممتنع و محال باشد متعلق قدرت واقع نمی گردد چه فاعل قدرت مطلقه داشته باشد و چه نداشته باشد، امر ممتنع ذاتا نمی تواند لباس هستی بر تن کند، بنابراین امر الهی (کن فیکون) تنها در دائره ممکنات عقلی ظهور و بروز دارد.
البته توجه داشته باشید به نظرم امری محال است که خداوند بخواهد محال باشد، یعنی مثلا خداوند نخواهد شما بالای کوهی بروید، آن کار میشود محال
و به خاطر این خداوند کار محال انجام نمیدهد چون خودش نمیخواهد .
این نظره منه حالا خوبه یا که بده ...
الان هر چه هست به خواست خداوند است، اما سوال اینجاست که چرا ؟ چرا خداوند اینگونه میخواهد ؟ جواب در حکمت خداوند است، در قهار بودن اوست در چیست ؟
با سلام
بحث در محال ذاتی می باشد نه در محال وقوعی، اگر اراده خداوند به عدم تحقق یک امری که ذاتا امری ممکن می باشد تعلق بگیرد آن چیز می شود محال وقوعی یعنی وقوعش محال است چون خدا نخواسته اما اگر یک چیزی ذاتا ممتنع و محال باشد مثل دو دو تا پنج تا، قدرت به او تعلق نمی گیرد یعنی دو دو تا قابلیت این را ندارد که پنج تا بشود و خدا هیچ موقع چنین محالی را اراده نمی کند.
آنچه در این مثال مورد نظر بود تعلق قدرت به امر مقدور می باشد به اصطلاح، ما با قابل کار داریم نه با فاعل، قدرت به اموری تعلق می گیرد که تحقق آنها ممکن باشد نه ممتنع، امری که ممتنع و محال باشد متعلق قدرت واقع نمی گردد چه فاعل قدرت مطلقه داشته باشد و چه نداشته باشد، امر ممتنع ذاتا نمی تواند لباس هستی بر تن کند، بنابراین امر الهی (کن فیکون) تنها در دائره ممکنات عقلی ظهور و بروز دارد.
درود و صد سلام
قیاس مع الفارق هستش!
وجه فراق آن:یکی خالق است یکی مخلوق
یکی بی نهایت است یکی محدود
یکی قدرت محض است یکی قدرت ناقص
انسان قدرت کشتن خودشو داره آیا خدا هم داره؟
برای انسان محال نیست برای خدا محاله؟
البته توجه داشته باشید به نظرم امری محال است که خداوند بخواهد محال باشد، یعنی مثلا خداوند نخواهد شما بالای کوهی بروید، آن کار میشود محال
و به خاطر این خداوند کار محال انجام نمیدهد چون خودش نمیخواهد .
این نظره منه حالا خوبه یا که بده ...
الان هر چه هست به خواست خداوند است، اما سوال اینجاست که چرا ؟ چرا خداوند اینگونه میخواهد ؟ جواب در حکمت خداوند است، در قهار بودن اوست در چیست ؟
سلام فرضامن خدا هستم
اموری که از نظر من محاله نباید انجام بدم
وزنه 200 کیلیویی نمیتونم بلند کنم چون محاله از نظر من اعجازی هم نمیتونم داشته باشم چون محاله برای من
من خیر خواه مطلقم ولی شر انجام میدم چون دنیا بدون شر نمیشه
من عقل محضم ولی در دنیا حکمتم اجازه نمیده از همه عقل استفاده کنم پس از من سوالات علمی نپرسید که محاله جواب بدم
ولی همچنان قدرت مطلق هستم هر چیزی بخواهم میگم باش تا بشود عقل محض هم هستم!
من خیلی مهربونم از مادر هم مهربون تر ولی ی نوزاد رو میزارم بمیره از گرسنگی که اون دنیا بهش خوش بگذره حالا اینکه حکمتش چیه من به دنیا آوردم هم عالم ماده ظرفیت درکشو نداره!
وقتی خدا صفات انسانی داشته باشد همین میشود!به تناقض میخوریم و مجبوریم توجیه کنیم!
بحث در محال ذاتی می باشد نه در محال وقوعی، اگر اراده خداوند به عدم تحقق یک امری که ذاتا امری ممکن می باشد تعلق بگیرد آن چیز می شود محال وقوعی یعنی وقوعش محال است چون خدا نخواسته اما اگر یک چیزی ذاتا ممتنع و محال باشد مثل دو دو تا پنج تا، قدرت به او تعلق نمی گیرد یعنی دو دو تا قابلیت این را ندارد که پنج تا بشود و خدا هیچ موقع چنین محالی را اراده نمی کند.
ولی به نظرم اگر خدا بخواهد دو دو تا را پنج تا میکند، چرا اعتقاد دارید امری برای خدواند که قدرت محض است محال است؟ چه چیز میتواند در برابر قدرت خداوند مقاومت کند ؟
سلام
تا زمانی که این سوال از موضع یکی از اجزاء جهان مثلا انسان مطرح میشود پاسخ اقناع کنند ه ای یافت نمیشود به خصوص وقتی که پای خدای ادیان به میان می اید
پاسخهایی مطرح میشود که اگر آنها را با صفات خدای ادیان درآمیزیم دچار آشفتگی میشویم و مجبور به پذیرش هزارتوهای دیگری چون قضا و قدر - معاد - آزمودن انسان و بسیاری از سردرگمی های دیگر میشود
کافی است از بحث خیر و شر ومنافع شخصی و خواستهای آرمان گرایانه بیرون آییم در می یابیم که تغییرات در جهان صرفا اتفاق می افتند بدون اینکه جانبدارنه باشند یا خیر و شر یکی از اجزا مطرح باشد
در گذشته انسان ها معتقد بودند که زمین در مرکز جهان قرار دارد نگاه خیر و شر به دنیا و وقایع آن همانقدر کودکانه و ابلهانه هست که آن نظر زمین محوری دیگر محلی از اعراب ندارد
مسئله شر برای این نیست که بگوییم چرا شرور در دنیا وجود دارد بلکه برای جلب توجه انسان هست که دست از عقاید خودپسندانه انسان محوری و باورهای کاذب خدای ادیان بدارد و نگاهی نو به دنیا بیندازد و خود را از ماندن در توحش انسانی برهاند
در پاسخ کلی باید گفت:
«جهان از خیر و شر خالی هست»
«هیچ خیر یا شر مطلقی وجود ندارد»
سال نو مبارک و موفق باشید
چند تا راه داریم، اول اینکه بگین آقا خداوند خودش میخواد شر بشه و تمام
راه بعدی اینه که بگین آقا خداوند خیر مطلق هست اما یه موجودی به نام شر مطلق هم هست که با خدا میجنگه
راه دیگر هم اینکه کلا حقیقت رو تکذیب کنیم و بگیم آقا شر کجاست ؟ شری نیست ... همه چیز زیباست .
فقط هر کدام از این راه حل ها مشکلات خودشو داره .
اینکه بگین خداوند خودش میخواد شر بشه از خداوند چهره ظالمی میسازه
اینکه بگین یه موجودی با خداوند میجنگه و ... وحدت وجود رو زیر سوال میبره
اینکه بگین بگیم آقا شر کجاست ؟ شری نیست هم خلاف چیزی هستش که انسان حس میکنه .
یه ویدئویی دیدم که انیشتین در بچگی جواب معلمش رو که چنین شبه ای مطرح کرده بود رو میده و میگه سرما وجود نداره و همون نبود گرماست اما یه سوالی پیش میاد
چه چیز مانع از گسترش نور خدا به تمام جهان میشه ؟ مگه وجود گرمای خداوند محدوده که تمام جهان رو نگرفته ؟ این یه جنبه اش، جنبه بعدی اینکه چطور ثابت میکنید مثلا درد امر عدمی هستش و آرامش امر وجودی هستش، از کجا معلوم درد امر وجودی نیستش و آرامش همون عدم وجود درد نیست ؟
چند تا راه داریم، اول اینکه بگین آقا خداوند خودش میخواد شر بشه و تمام
راه بعدی اینه که بگین آقا خداوند خیر مطلق هست اما یه موجودی به نام شر مطلق هم هست که با خدا میجنگه
راه دیگر هم اینکه کلا حقیقت رو تکذیب کنیم و بگیم آقا شر کجاست ؟ شری نیست ... همه چیز زیباست .
فقط هر کدام از این راه حل ها مشکلات خودشو داره .
اینکه بگین خداوند خودش میخواد شر بشه از خداوند چهره ظالمی میسازه
اینکه بگین یه موجودی با خداوند میجنگه و ... وحدت وجود رو زیر سوال میبره
اینکه بگین بگیم آقا شر کجاست ؟ شری نیست هم خلاف چیزی هستش که انسان حس میکنه .
یه ویدئویی دیدم که انیشتین در بچگی جواب معلمش رو که چنین شبه ای مطرح کرده بود رو میده و میگه سرما وجود نداره و همون نبود گرماست اما یه سوالی پیش میاد
چه چیز مانع از گسترش نور خدا به تمام جهان میشه ؟ مگه وجود گرمای خداوند محدوده که تمام جهان رو نگرفته ؟ این یه جنبه اش، جنبه بعدی اینکه چطور ثابت میکنید مثلا درد امر عدمی هستش و آرامش امر وجودی هستش، از کجا معلوم درد امر وجودی نیستش و آرامش همون عدم وجود درد نیست ؟
ی نکته ای اضافه کنم به سخنانتون اینه که انیشتین نبوده!
خود انیشتین چیزی میان آگنوستیگ و آتئیست بوده!نسبت به خدای ادیان کافر بوده!
نامه انیشتین به اریک گوتکیند
:خدا برای من چیزی جز محصول ضعف بشر نیست
همچنین
ادیان برای من قابل احترام هستند اما چیزی جز داستان های کودکانه نیستند
درود و صد سلام
قیاس مع الفارق هستش!
وجه فراق آن:یکی خالق است یکی مخلوق
یکی بی نهایت است یکی محدود
یکی قدرت محض است یکی قدرت ناقص
انسان قدرت کشتن خودشو داره آیا خدا هم داره؟
برای انسان محال نیست برای خدا محاله؟
ولی به نظرم اگر خدا بخواهد دو دو تا را پنج تا میکند، چرا اعتقاد دارید امری برای خدواند که قدرت محض است محال است؟ چه چیز میتواند در برابر قدرت خداوند مقاومت کند ؟
ببینید دوستان، اختیار و قدرت دو صفت از صفات ذاتی خداوند می باشند و صفات ذاتی خداوند همه عین ذاتند و چون ذات الهی نامحدود و نامتناهی است پس همه ی صفات ذاتی او نیز چنینند با این حساب دائره قدرت الهی نیز حد و حصری نخواهد داشت. حالا این سوال پیش می آید که آیا مثلا خداوند می تواند خدای دیگری مثل خود بیافریند ؟! و یا تمام کره ی زمین را در تخم مرغی جای دهد بدون اینکه زمین کوچک شود و یا تخم مرغ بزرگ شود ؟! و یا معلولی بدون علت بیافریند ؟! یا آیا خداوند می تواند هستی خود را به نیستی تبدیل کند؟ و از این قبیل ...؟
پاسخ منطقی وعقلی اینگونه سوالات این است که؛
قدرت خداوند هرگز به محالات عقلی تعلق نمی گیرد و این گونه امور از محالات عقلی اند، خدایی که مخلوق خدای دیگر باشد اصلا خدا نیست. کره زمین اگر در تخم مرغی جای گیرد اصلا زمین نیست و تخم مرغ هم اگر زمین را در خود جای دهد دیگر تخم مرغ نخواهد بود. معلول بدون علت هم دیگر معلول نخواهد بود. خدایی که هستی محض است محال است به عدم محض تبدیل شود. اگر در این سوالات دقت کنیم میبینیم که در خود سوالات تناقض افتاده است ولی شخص سوال کننده به آن توجه ندارد. از باب نمونه جای دادن کره زمین در یک تخم مرغ دچار این تنقض است که کره زمین هم کره زمین باشد و هم کره زمین نباشد و تخم مرغ هم تخم مرغ باشد و هم نباشد. در تناقض بین دو چیز محال است که هر دو باشند و یا هردو نباشند بلکه همیشه یک طرف نقیض می تواند تحقق داشته باشد. بنابراین، اگر اصل امتناع تناقض را که اصلی بدیهی است پذیرفته باشیم جواب این سوالات به خوبی روشن می شود.
با توجه به پاسخی که داده شد، در اینجا سوال دیگری مطرح می شود و آن این است که اگر قدرت الهی تنها بر امور ممکن تعلق می گیرد و نه بر محالات؛ آیا این مستلزم محدودیت قدرت خداوند و عجزاو نیست؟
پاسخ: عدم تحقق یک پدیده گاهی به خاطر این است که قابل( یعنی پذیرنده کار) قابلیت لازم را ندارد. و گاهی ناشی از این است که فاعل ( یعنی کننده کار) فاعلیت لازم را فاقد است. عجز در جایی است که قابلیت قابل تام باشد اما فاعل، فاعلیت لازم را نداشته باشد. آیا قوی ترین و دقیق ترین مغز متفکر ریاضیات می تواند مجذور عدد 4 را، 17 کند ؟ و یا آیا بهترین دانشمند هندسی می تواند از نقطه ی خارج یک خط مستقیم بیش از یک خط به موازات آن ترسیم کند ؟! خیر ، چرا ؟ چون این کار شدنی نیست. نه اینکه این دو فرد در فن خود عاجزند و ریاضیات و هندسه نمی دانند.
در مورد خداوند هم مسئله همین است، اگر کاری اصلا شدنی نیست از حیطه قدرت خداوند هم بیرون است اما این هرگز به آن معنا نیست که خداوند عاجز است. پس فاعلیت فاعل، تام و تمام است و نقصی در او نیست. اما قابلیت قابل ناقص و ناتمام است.
سلام
در مورد سوال یک کافر زندقه از امام صادق که زمین را در تخم مرغی جای دهد در توحید صدوق آمده که
خدایی که جهان به این بزرگی را در چشم تو قرار داده است می تواند همچین کاری هم بکند
قیاس شما همانطور که گفتم مع الفارق است وجه فراقتش رو هم گفتم
ما به ریاضیدان نمیگوییم قدرت مطلق تا بخواهیم همچین کاری کند
ولی وقتی همان ریاضی دان بگوید من هر کاری میتوانم کنم و قدرت مطلقم باید از دو دو تا 26 تا هم بیاورد
ما می توانیم خود را بکشیم کار محالی انجام داده ایم؟
وقتی میگویید قدرت مطلق یعنی توانایی انجام هر را کاری دارد هم میتواند شر بیافریند هم هر چیز دیگری!و الا مطلق نیست!البته تعریف که شما داده اید دیگر مطلق نیست
خدا به عجز خوانده نمیشود!خداوند قدرت محال را دارد!
به صورتی از قابلیت لازم میگوید که گویی هنگام آفرینش عالم تکوین و ماده کنار خدا بوده اید و میدانید چه چیزی قابلیت دارد چه چیزی نه!
در ضمن اگر صفات ذات خدا همان ذات خدا هست طبق احادیث از تفکر در ذات منع شده اید!پس چگونه تشریح صفات ذات میکنید؟؟؟و چیزی را بر آن محال میدانید و چیزی را نه؟
سلام
در مورد سوال یک کافر زندقه از امام صادق که زمین را در تخم مرغی جای دهد در توحید صدوق آمده که
خدایی که جهان به این بزرگی را در چشم تو قرار داده است می تواند همچین کاری هم بکند
با سلام
برادر جان سعی کن روی جوابها کمی اندیشه کنی تا به حقیقت علم و آگاهی دست بیابی، آنچه از دلائل عقلی بیان گردید چیزی جز سخنان امام صادق علیه السلام نبود، سخن آن حضرت متن حقیقت است و لذا در حدیث زیر به همین مطلبی که بیان شد اشاره می فرماید، اصل سخن آن حضرت این است:
برادر جان سعی کن روی جوابها کمی اندیشه کنی تا به حقیقت علم و آگاهی دست بیابی، آنچه از دلائل عقلی بیان گردید چیزی جز سخنان امام صادق علیه السلام نبود، سخن آن حضرت متن حقیقت است و لذا در حدیث زیر به همین مطلبی که بیان شد اشاره می فرماید، اصل سخن آن حضرت این است:
«قِيلَ لأمير المؤمنين عليه السلام: هَلْ يَقْدِرُ رَبُّك أن يُدْخِلَ الدنيا فِي بِيضَةٍ من غَيْرِ أن يَصْغُرَ الدنيا ويَكْبُرَ البِيضة؟ قالَ: إنَّ اللّهَ- تَبارَكَ وتَعالى- لَايُنْسَبُ إلَى الْعَجْز، وَالَّذي سَأَلْتَنِي لا يَكُونُ». التوحيد، ص 130، حدیث 9.
ترجمه حديث شريف كه از لسان امام صادق عليه السلام مىباشد چنين است: «عرض شد محضر شريف اميرمؤمنان عليه السلام كه: آيا خداوند تو قادر است كه دنيا را در درون يك تخم مرغ جاى دهد، بدون آن كه دنيا كوچك شود و يا تخم مرغ بزرگ گردد؟ فرمود: همانا خداوند متعال، هرگز به عجز و ناتوانى منسوب نمیگردد، وليكن چيزى كه تو میخواهى امكان شدن ندارد».
نکته ای که باید در مورد احادیث وارده به آن توجه داشت این است که اولا معصومین علیهم السلام به فراخور درک افراد سؤال کننده پاسخ می دادند نه اینکه خلاف برهان عقلی سخنی گفته باشند، ثانیا در هر موضوعی باید احادیث دیگر در آن موضوع را هم مد نظر داشته و از مجموع آن ها نظر معصومین علیهم السلام را بدست آورد.
موفق باشید
سلام بزرگوار
یکم از دیالکتیک توجیه گرایانه بیاین بیرون حله!
منطقا بدون پیش فرض برخورد کنید!
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿۱۶﴾
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم (۱۶)
لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۷﴾
اگر مى خواستيم بازيچه اى بگيريم قطعا آن را از پيش خود اختيار میکرديم (۱۷)
خدا خودش گفته هر کاری بخواد میتونه بکنه!خدا میتونست جهان رو به بهترین وضع خلق نکنه و شر به پا کنه!
در روایتی از امام رضا ع نقل شده که فرمود : بله خدا می تواند ودر کوچکتر از تخم مرغ هم می تواند ، خداوند دنیا را در چشم تو قرار داده در حالیکه از تخم مرغ هم کوچکتر است .پیام قرآن ج4ص183
حدیثی که بیان شد از توحید صدوق بود:
فردی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت :
آیا پروردگار تو می تواند آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنها را
در تخم مرغی جای دهد؟
فرمود :آری ,بلکه و در کوچکتر از تخم مرغ,
آنها را در مردمک چشمت قرار داده است
که از تخم مرغ کوچکتر است .
زیرا وقتی چسمت را باز کنی زمین و آسمان
و آنچه بین آن دو است رامی بینی
واگر می خواست تو را کور می ساخت.
و مشابه همین از امام صادق گفته شده!
بزرگوار!اگه کار خدا عقلی و منطقیست!اینکه از دل سنگ شتری در بیاید!شکافته شدن دریا!بی پدر متولد شدن!که ن عقلیست و ن منطقی !در اینجا محال ذاتی نمیدانید در آنجا میدانید؟؟چرا صورت مسئله را پاک میکنید!
خدای صفات منفک مطلق در عمل وجود ندارد
!
نکته ای که باید در مورد احادیث وارده به آن توجه داشت این است که اولا معصومین علیهم السلام به فراخور درک افراد سؤال کننده پاسخ می دادند نه اینکه خلاف برهان عقلی سخنی گفته باشند، ثانیا در هر موضوعی باید احادیث دیگر در آن موضوع را هم مد نظر داشته و از مجموع آن ها نظر معصومین علیهم السلام را بدست آورد.
آنچه که میبینم فراخور درک خود جواب میدادن!
اینکه ذاتا محال است میشود جواب قانع کننده؟فقط صورت مسئله پاک شده!
برای شر 4 گزاره معروف وجود دارد که هنوز که هنوزه جوابی درست داده نشده!اگه ایمانی باشه باید به این هیوم و اپیکورس بیاریم که چنین شری با مسئله شر بپا کرده!
1-خداوند علت اختیار انسان است و انسان اختیار ندارد
2-خداوندعلت اختیار انسان است و انسان هم اختیار دارد
3-خداوند علت اختیار انسان نیست و انسان اختیار دارد
4-خداوند علت اختیار انسان نیست و انسان اختیار ندارد
بزرگواران مذهبی فرض 1 و 3 و 4 را قبول ندارند! و تنها فرض دو را صحیح میدانند!
در مورد گزاره دو در کنار اختیار خدا قائل به اختیار انسان شویم دچار شرک شده ایم!یعنی هر عملی که صورت میگیرد خدا از قبل میداند و اینطور خواسته!کاری بر خلاف خواسته خداوند که نمیشود انجام داد!
یک انسانی را تصور کنید که خداوند از عدم میخواهد وارد دنیا کند!خداوند می داند که نهایتش جهنم است!
انسان هم که نمیتواند در دنیا کاری انجام دهد که منجر به بهشت رفتن او شود در نهایت!
جبر بر انسان حکم فرماست
چنین انسانی عدم را بر جهنم رفتن ترجیح میدهد
الانه که شاهد ماسمالیزاسیون و تغییر واژه ها و مغالطات ابداعی باشیم8-|
بزرگوار!اگه کار خدا عقلی و منطقیست!اینکه از دل سنگ شتری در بیاید!شکافته شدن دریا!بی پدر متولد شدن!که ن عقلیست و ن منطقی !در اینجا محال ذاتی نمیدانید در آنجا میدانید؟؟چرا صورت مسئله را پاک میکنید!
در روایتی از امام رضا ع نقل شده که فرمود : بله خدا می تواند ودر کوچکتر از تخم مرغ هم می تواند ، خداوند دنیا را در چشم تو قرار داده در حالیکه از تخم مرغ هم کوچکتر است .پیام قرآن ج4ص183
حدیثی که بیان شد از توحید صدوق بود:
فردی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت :
آیا پروردگار تو می تواند آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنها را
در تخم مرغی جای دهد؟
فرمود :آری ,بلکه و در کوچکتر از تخم مرغ,
آنها را در مردمک چشمت قرار داده است
که از تخم مرغ کوچکتر است .
زیرا وقتی چسمت را باز کنی زمین و آسمان
و آنچه بین آن دو است رامی بینی
واگر می خواست تو را کور می ساخت.
و مشابه همین از امام صادق گفته شده!
با سلام
یکی از مادیون از امام صادق (ع) پرسید " آیا خدا قدرت ندارد خود را به مردم نشان بدهد ، تا مردم او را بشناسند و از روی یقین به عبادتش پردازند؟ "امام در پاسخ او در یک جمله فرمود لیس للمحال جواب" محال پاسخ ندارد
منظور امام اینست که محال چیزی نیست که قابل ذکر و سئوال باشد.
و نیز در روایتی که در یکی از پستهای قبلی نیز ذکر شد وقتی شخصی از علی (ع) پرسید : "آیا پروردگار تو می تواند زمین را در درون تخم مرغ جا دهد ، بی آنکه زمین کوچک و تخم مرغ بزرگ شود؟
علی (ع) در پاسخ فرمود :" ان الله تعالی لا یوصف بالعجز والذی سالتن لا یکون " خداوند از انجام هیچ کاری عاجز نیست ، ولی آنچه سئوال کردی مطلب محالی است و شدنی نیست "
دراینجا روایات دیگر نیز هست که در ابتدا ، انسان خیال می کند که محال حسب قدرت خدا ، امکان می یابد ، ولی با دقت نظر روشن می شود که منظور چیز دیگری است ، به عنوان نمونه :
1- شیطان از حضرت مسیح پرسید "آیا خدای تو می تواند زمین را درون تخم مرغی جا دهد؟ مسیح (ع) فرمود : وای بر تو روا نیست خدا را به عجز وصف کنی ، چه کسی قدرتمنتر از خدایی که در آن صورت زمین را لطیف سازد و تخم مرغ را سنگین نماید "
2- عین این سئوال را از حضرت علی(ع) کردند و حضرت عین همین جواب را داد .
پاسخ حضرت مسیح و امام علی علیهما السلام در این مورد ، "حالت ویژه ای" است که از این نظر جا دادن زمین در درون تخم مرغ امکان دارد و ان حالت ویژه عبارتست از لطیف کردن زمین و برداشتن خلل و فاصله ها از اجزا آن تا انجا که ممکن است ، و فشردگی کامل زمین و سپس جا دادن آن در درون تخم مرغ ، بی آنکه تخم مرغ از نظر حجم و اندازه بزرگ شود ، هرچند از نظر سنگینی بزرگ شود ، حجم و اندازه تخم مرغ همان اندازه قبل است ، ولی سنگینی آن به سنگینی زمین خواهد شد
ذکر این نکته در اینجا بسیار جالب است و آن اینکه اتم شناسان گویند اگر فضای خالی میان اتمهای زمین را از بین ببریم یعنی فاصله بین هسته اتم با الکترونها را ازبین ببریم تمام حجم زمین با آنهمه عظمت به اندازه یک نارنج خواهد شد که در عین حال وزنش برابر وزن کنونی زمین یعنی 5974 میلیارد میلیارد تن میشود.(فاعتبرو یا اولی الابصار)
به عبارت روشنتر در اینجا دو صورت است ، یکی ممکن است و دیگری محال :
صورت ممکن عبارتست از لطیف کردن زمین با کوچک کردن حجمش بطوری که بتواند در درون تخم مرغ جا بگیرد و سنیگن کردن وزن تخم مرغ با جا دادن زمین در درون آن با بقای حجم و اندازه تخم مرغ .
صورت محال عبارتست از جا دادن زمین با بقای حجم و اندازه درون تخم مرغ با اینکه تخم مرغ به همان اندازه اول و یا به همان وزن اول است که محال است.
و به همین "صورت ممکن" قول امام صادق و امام رضا در پاسخ سئوال فوق (آیا خدا میتواند زمین را در درون تخم مرغی جا دهد ) حمل می شود آنجا که بعد از پاسخ اول فرمودند :
" آری ، بلکه خدا قادر است که زمین را در درون کوچکتر از تخم مرغ هم جا دهد ، چنانکه در چشم تو که کوچکتر از تخم مرغ است جا داده ، زیرا وقتی چشمت را باز کنی پهنه وسیعی از زمین و آسمان در درون آن جا میگیرد ، واگر خدا بخواهد ، چشمت را ازدیدن آن پهنه ، محروم میسازد "
روشن است که خود آسمان و زمین ، در وقتی که انسان به آن دو می نگرد ، در چشم جا نمی گیرد ، صورت آن دو با بقاء حجم و اندازاۀ آن دو نیز در چشم جا نمی گیرند، بلکه صورت آن دو در عدسی چشم منعکس می شود و این همان لطیف کردن حجم و اندازه است ، اما صورت همان صورت است .
و همچنین زمین ممکن است در درون تخم مرغ جا داده شود ، به شرط لطیف کردن آن ، بطوری که حجم و اندازۀ آن کوچک شود ، ولی صورت و سنگینی آن همان صورت و سنگینی است.
(نقل مطالب فوق از وبلاگ جناب سید محمود صادق زاده طباطبایی)
با سلام و عرض ادب. آیا منظور شما این است که چون احتمال دارد که انتخاب این حالت از جهان به صورت «الاضطرار بالاختیار» بوده و «حالت دیگری که شر به درصد کمتری برسد ممکن نبوده است» پس نمی توان با یقین گفت که تحقق جهانی با شر کمتر ممکن بوده است، تا به خدا ایراد بگیریم که چرا میزان شرور نسبی کمتر نیست؟
باسلام و احترام
منظور بنده این است که ندانم گرا حداقل با این احتمال روبروست که جهان دیگری قابل تحقق نبوده است یا خداوند به جهت حکمتش نخواسته آنرا ایجاد کند.
این احتمال، احتمال صرفا عقلی و ریاضی نیست بلکه احتمالی عقلائی است که به ذهن هر عاقلی نیز خطور میکند چه قبولش کند و چه نکند.
اینجا هم باز جای سؤال است: آیا منظور شما، شرایط احتمالی است که یک ندانمگرا نباید به آن بی اعتنا باشد؟ یعنی چون احتمال دارد که نمیشد و یا احتمال دارد خدا به خاطر حکمتش چنین نپسندیده نباشد، نمی توان با یقین به نوع طراحی ملزومات ایراد گرفت؟
برای ندانم گرا، احتمالی است.
وگرنه اگر احتمالی نبود که ندانم گرا نمیشد.
نقل قول نوشته اصلی توسط صدیق نمایش پست ها
استدلال شما در پستهای قبل مبتنی بر این پیش فرض بود که بین "وجود شرور نسبی و عدم وجود خدا" تلازم وجود دارد. پس ندانم گرا به محض توجه به این شرور نسبی باید منکر شود.
اینجا قدری نوشتار شما مبهم است، از توجه به شرور نسبی باید تلازم بین وجود شرور نسبی و عدم وجود خدا را منکر شد؟ منظورتان را متوجه نشدم.
نه میخواستم، عرض کنم که پیش فرض استدلال شما این بوده که بین شرور نسبی و عدم وجود خدا، تلازم برقرار کنید.
در حالیکه این پیش فرض نادرست است.
وجود شرور نسبی، احتمالات دیگری نیز دارد که حتی اگر استدلال نظام احسن را پیش نکشیم، باز هم قابل تامل است.
چه چیز در دنیا مانع از گسترس کمال میشه ؟ چه چیز مانع از این میشه که کمال به صورت کامل و همیشگی در تمام ابعاد جاری بشه ؟
مثلا چه چیز مانع از این میشه که انسان به جای اینکه احساس درد کنه و از مشکلات فرار کنه، اصلا احساس درد نکنه و مشکلی هم وجود نداشته باشه ؟
باسلام و احترام
پاسخ همانی است که چند مرتبه تکرار شد.
در برخی موارد به خاطر تزاحمات عالم مادی و اختیار انسان است و عدم امکان رفع منبع ناراحتی هاست.
در برخی موارد به جهت حکمت الهی در ابتلای انسان.
سلام در مورد شر من سوال داشتم
و خدا هر چه که بخواهد میگوید کن فیکون پس موجود میشود بی درنگ
البته شر ی مسئله خلاصه تر از مطلق هستش که رو مطلق سوال دارم
وقتی میگوییم کسی قدرت مطلق هستش باید بتونه هر کاری کنه
حتی خدا باید قدرت نابودی خودش رو هم داشته باشه هم قدرت ساخت دنیای پر از شر و فساد
مشکلی که هست خدایی که معرفی شده خدای مطلق هاست
مطلق بار ارزشی و معنایی خود را دارد
کسی که قدرت مطلق است باید بتواند هر کاری کند
اما کسی که قدرت مطلق خیر خواهد است دیگر قدرت مطلق نیست بلکه قدرت خیر خواه است
و همچنین صفت حکمت را اضافه کنیم دیگر خیر خواه مطلق نیست چون حکمت اقتضا میکند که در دنیا شری باشد
با اضافه کردن صفات به یک خدای تعادلی،و نه مطلق میرسیم
آیا خدا را اشتباه معرفی کردند یا منظورشان از مطلق چیز دیگریست
خداوند قادر بر انجام هر چیزی است که بتوان بر آن اسم شیء و چیز گذاشت.
چیزی که شما از قدرت انتظاردارید، خود متناقض و خود شکن است و نشدنی و اصلا نمیتوان بر آن اسم شیء گذارد.
البته توجه داشته باشید به نظرم امری محال است که خداوند بخواهد محال باشد، یعنی مثلا خداوند نخواهد شما بالای کوهی بروید، آن کار میشود محال
باسلام
محال بر چند دسته است.
برخی از امور هستند که اصلا امکان تحقق ندارند و فرض آنها تناقض آمیز یا مستلزم تناقض است.
برخی دیگر امکان تحقق ندارند چون شرایط وقوع را ندارند.
دسته اول، هیچ ربطی به خواست خداوند ندارد.
یعنی اگر اجتماع سفیدی و لاسفیدی یا اجتماع سفیدی و سیاهی در یک موضع واحد و زمان واحد و جهت واحد امکان ندارد به خاطر این نیست که خدا نخواسته است بلکه به این جهت است که اصلا قابل تحقق نیست.
الان هر چه هست به خواست خداوند است
اینطرف درست است(هرچه هست به خواست خداست)
اما آن طرف نادرست است(یعنی امور معدوم و نیست ها، برخی به خاطر اینکه خدا نخواسته موجود نیستند و برخی اصلا امکان تحقق نداشته اند.
چرا خداوند اینگونه میخواهد ؟ جواب در حکمت خداوند است، در قهار بودن اوست در چیست ؟
در برخی موارد علت، حکمت خداوند است و در برخی موارد نشدنی بودن آن.
خداوند قادر بر انجام هر چیزی است که بتوان بر آن اسم شیء و چیز گذاشت.
چیزی که شما از قدرت انتظاردارید، خود متناقض و خود شکن است و نشدنی و اصلا نمیتوان بر آن اسم شیء گذارد.
پس انسانی که خودشو میکشه یک امر محالی انجام میده! و قدرت امر نشدنی رو داره؟
پس انسانی که خودشو میکشه یک امر محالی انجام میده! و قدرت امر نشدنی رو داره؟
یعنی چه؟
انسان و سایر موجودات با قدرت مقید و محدود تنها قادر به یک سری کارها هستند.
وقتی کاری را انجام میدهند یعنی قادر بر انجام آن هستند.
این یعنی آن کار محال نیست.
یعنی چه؟
انسان و سایر موجودات با قدرت مقید و محدود تنها قادر به یک سری کارها هستند.
وقتی کاری را انجام میدهند یعنی قادر بر انجام آن هستند.
این یعنی آن کار محال نیست.
انسان "قدرت" نابودی خودش رو داره
خدا"قدرت"نابودی"خودش رو نداره
انسان قدرتمند تره پس همچنین برای انسان محال نیست برای خداوند چگونه محال شود!
این مطلب نیز نتیجه همان اشتباه بین رنج و شر است.
اینکه انسان به واسطه جنایت یک مفسد یا یک قاتل یا یک دولت قاتل از بین برود، اینکه زندگی و هستی یک انسان از او گرفته شود اینکه آبروی یک انسان ریخته شود اینها همه شر است و وجودی. اینکه اوار بر سر کسی بیاد ، اوار امری عدمی نیست.
بله ادراک این مسئله امری درونی و ذهنی است و رنج ناشی از آن نیز امری درونی و ذهنی و قابل اصلاح است.
سلام
آگاهی که اوج بگیرد همه این مشکلات حل می شود. اما فعلا بهتر است قائل به شر باشیم وگرنه چطور خلائق را از بدیها منع کنیم؟
یا علیم
انسان "قدرت" نابودی خودش رو داره
خدا"قدرت"نابودی"خودش رو نداره
انسان قدرتمند تره پس همچنین برای انسان محال نیست برای خداوند چگونه محال شود!
باسلام
با نگاه دقیق، خیر انسان توان نابودی خودش را ندارد.(بر اساس قاعده عقلی توحید افعالی)
آنکه انسان را زنده میکند و می میراند، خداوند متعال است.
اگر خداوند نخواهد انسان از بین برود، هزاران عامل موجب قتل نیز فراهم بشود، باز هم قتل و مردن محقق نمیشود.
از این گذشته
انسان تنها زمینه مرگ خود را فراهم میکند.
در نگاه فلسفی، حتی با قطع نظر از قاعده فوق باز هم این سخن نادرست است.
زیرا
م1. علت، قبل و بعد ازمعلول باقی است.
م2. مرگ که محقق شود، انسان دیگر وجود ندارد و توانی نسبت به بدن و روح خودش ندارد.
پس اینکه انسان میتواند خودش را بکشد، به معنای آن است که
هم خودش علت مرگ خودش است ولی در عین حال، به محض تحقق مرگ، دیگر وجود ندارد.
بنابراین
انسان تنها زمینه و شرایط مرگ خود و موانع آنرا تا حدی که در توانش است را محقق میکند.
اما مرگ و کشته شدن به دست خداوند است.
در نگاه دینی نیز همین است همانگونه که حضرت ابراهیم میفرماید:
"إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ"(بقره،258)
پس پیش فرض شما کاملا اشتباه است و به همین جهت سوال شما که بر مبنای نادرستی بنا شده بود پاسخ داده میشود.
[FONT=microsoft sans serif]پرسش: آیا خدا نمی توانست جهان را به شکلی بیافریند که همین شر نسبی هم در کار نباشد؟
پاسخ
باسلام و عرض ادب
پاسخ به این سوال از طریق استناد به استدلال نظام احسن بودن عالم است.
بر اساس نظر حکما و اندیشه وران اسلامی، نظامی که در عالم وجود دارد، بهترین و احسن نظام های ممکن است. بدین معنا که نظام آفرینش خداوند به بهترین وجه ممکن خلق شده است(1) و زمانی که دربارۀ عالم مادیّات «نظام احسن» به کار برده میشود، معنایش این است که عالم ماده به گونهای خلق شده است که در آن، مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهرهمند گردند.
صفتی که اقتضاء کنندۀ این نظام است را صفت عنایت خداوند یا صفت حکمت الهی است.
به بیان برخی از اساتید معاصر، نظام احسن از لوازم حکمت است. توضیح اینکه:
م1.خداوند خیر و کمال را دوست دارد.
م2. خداوند به جهات خیر و کمال موجودات نیز آگاه است.
م3. خداوند، آفریدگان را به گونهای میآفریند که هر چه بیشتر دارای خیر و کمال باشند.
م4. حبّ الهی بالاصاله به ذات خود و بالتبّع به آفریدگانش تعلق میگیرد.
م5. حب الهی به مخلوقات، به صورت تشکیکی تعلق گرفته است. بدین صورت که موجود ممکنی که دارای همۀ کمالات امکان خود به وصف وحدت و بساطت باشد (موجود ممکن مجرّد تام) در درجۀ اوّل از محبوبیّت و مطلوبیّت در نزد خدا باشد و سایر مخلوقات ممکن به حسب درجات وجود و کمالاتشان در درجات بعدی قرار میگیرند.
م6. در موجودات مادی، میان کمالات وجودی آنها تزاحم برقرار است بدین صورت که
از سویی: با پدید آمدن موجودات بعدی، مزاحمت پیدا میکند و از سوی دیگر تکامل یافتن بعضی از موجودات مادّی متوقف بر دگرگونی و نابودی برخی دیگر است؛ چنان که رشد و نموّ حیوان و انسان به وسیلۀ تغذیه از نباتات و نیز تغذیۀ برخی حیوانات از برخی دیگر حاصل میشود.
در این سلسله، طبعاً موجودات کاملتر از مطلوبیّت بیشتری برخوردار خواهند بود.
بنابراین، حکمت الهی اقتضاء میکند خداوند در مادیّات نیز نظامی را ایجاد کند که موجب تحقّق کمالات وجودی بیشتر و بالاتر میباشد. یعنی سلسلۀ علل و معلولات مادّی به گونهای آفریده شوند که هر قدر ممکن است مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهرهمند گردند.(2)
اثبات نظام احسن به دو روش انّی و لمّی صورت گرفته است.
روش لمی:
در روش لمی از طریق صفات وجودی خداوند سلوک میشود و ما را به این نتیجه میرساند که فعل خداوند متعال، نمیتواند که بهترین فعل نباشد.
تقریر این استدلال به صورت زیر است:
م1. اگر نظام عالم، بهترین نظام ممکن نباشد، خداوند عالم مطلق، خیر محض و فیّاض مطلق نخواهد بود.
اگر این نظام موجود، بهترین نظام ممکن جهت ایجاد نباشد، علتش یکی از امور زیر است.
الف- خدا علم به بهترین نظام نداشته است.
ب- خدا قدرت بر ایجاد آن نداشته است.
ج-خدا نظام احسن را دوست نداشته است.
د-خدا از ایجاد نظام احسن بخل ورزیده است.
م2. والتالی باطل.
نقص در علم، قیض و خیر بودن خداوند، با وجوب وجودش ناسازگار است و خلف فرض وجوب وجودش است.
فالمقدم مثله.
در نتیجه، نظام موجود بهترین نظام ممکن است.(3)
روش انّی:
در این روش از طریق مطالعه موجودات عالم، به احسن بودن نظام آفرینش پی میبریم. توضیح اینکه:
انسان به وسیلۀ مطالعۀ در مخلوقات و پی بردن به اسرار و حکمتها و مصالحی که در کیفیت و کمیّت آنها منظور شده است به احسن بودن نظام آفرینش پی میبرد و هر قدر انسان علمش بیشتر شود از حکمتهای آفرینش آگاهی بیشتری پیدا کرده و احسن بودن نظام آفرینش را بهتر درک میکند.(4)
البته این روش، یقین آور نیست. زیرا
م1. این استدلال، مبتنی بر این است که نظم عالم یقینی باشد
م2. این نظم مشهود از استقراء بدست آمده
م3. این استقراء ناقص است
م4. استقراء ناقص یقین آور نیست.
بنابراین نمیتوان آن را به عنوان برهان منطقی یقینی بیان کرد. بلکه تنها میتوان آن را مؤیّدی بر برهان لمّی (برهان اوّل) ذکر کرد.(5)
موفق باشید.
ـــــــــــ
ـــــــــــ
1. جهت اطلاع از نظریات تفصیلی فلاسفه اسلامی در این باب ر. ک: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة قم، طبع مصطفوی، ج 7، ص 57 – 55، ص 124 – 108، شیخ اشراق، کتاب التلویحات (مجموعه مصنفات، ج 1، ص 89 – 86 و ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، (نشر البلاغه)، نمط پنجم (فی الصنع والابداع).
2. آموزش فلسفه، ج 2، ص 392 – 391.
3. آموزش فلسفه، ج 2، ص 312.
4. آموزش فلسفه، ج 2، ص 312
5. غلامرضا فیاضی؛ تعلیقۀ بر نهایة الحکمه، ج 4، ص 1191 (تعلیقۀ ش5).
سلام دوست بزرگوار
ریاضی دان که قدرت مطلق نیست اگر قدرت مطلق بود باید این کار را میکرد
وقتی میگوییم خداوند قدرت مطلق است یعنی توانایی انجام "هرکاری" را دارد
این مفهومی که شما ارائه دادید "قدرت معقول" است یعنی چیزی که محال را شدنی نمیداند
در صورتی که خدا هر چه را بخواهد میگوید کن فیکون پس موجود میشود
در این صورت هر کاری نمیتواند انجام دهد
همین برای شر هم وجود دارد وقتی خدایی خیر خواه مطلق است(یعنی فقط خیر است)به شر
همین گزاره برای خیر خواهی قابل اجراست وقتی خدا را خیر خواه مطلق گرفتید نقیض آن شر است دیگر جایی برای این فرض وجود ندارد که شر به او تعلق بگیرد چون فرض شر بر خیر خواه مطلق امریست محال
--------------------------------------
خداوند انسان را خلق کرد
انسان شر انجام میدهد
انسان بدون خواست خدا مرتکب شر نمیشود
چه در زمینه طولی چه در زمینه ارادی شر از جانب خداست
با سلام
آنچه در این مثال مورد نظر بود تعلق قدرت به امر مقدور می باشد به اصطلاح، ما با قابل کار داریم نه با فاعل، قدرت به اموری تعلق می گیرد که تحقق آنها ممکن باشد نه ممتنع، امری که ممتنع و محال باشد متعلق قدرت واقع نمی گردد چه فاعل قدرت مطلقه داشته باشد و چه نداشته باشد، امر ممتنع ذاتا نمی تواند لباس هستی بر تن کند، بنابراین امر الهی (کن فیکون) تنها در دائره ممکنات عقلی ظهور و بروز دارد.
البته توجه داشته باشید به نظرم امری محال است که خداوند بخواهد محال باشد، یعنی مثلا خداوند نخواهد شما بالای کوهی بروید، آن کار میشود محال
و به خاطر این خداوند کار محال انجام نمیدهد چون خودش نمیخواهد .
این نظره منه حالا خوبه یا که بده ...
الان هر چه هست به خواست خداوند است، اما سوال اینجاست که چرا ؟ چرا خداوند اینگونه میخواهد ؟ جواب در حکمت خداوند است، در قهار بودن اوست در چیست ؟
با سلام
بحث در محال ذاتی می باشد نه در محال وقوعی، اگر اراده خداوند به عدم تحقق یک امری که ذاتا امری ممکن می باشد تعلق بگیرد آن چیز می شود محال وقوعی یعنی وقوعش محال است چون خدا نخواسته اما اگر یک چیزی ذاتا ممتنع و محال باشد مثل دو دو تا پنج تا، قدرت به او تعلق نمی گیرد یعنی دو دو تا قابلیت این را ندارد که پنج تا بشود و خدا هیچ موقع چنین محالی را اراده نمی کند.
درود و صد سلام
قیاس مع الفارق هستش!
وجه فراق آن:یکی خالق است یکی مخلوق
یکی بی نهایت است یکی محدود
یکی قدرت محض است یکی قدرت ناقص
انسان قدرت کشتن خودشو داره آیا خدا هم داره؟
برای انسان محال نیست برای خدا محاله؟
سلام فرضامن خدا هستم
اموری که از نظر من محاله نباید انجام بدم
وزنه 200 کیلیویی نمیتونم بلند کنم چون محاله از نظر من اعجازی هم نمیتونم داشته باشم چون محاله برای من
من خیر خواه مطلقم ولی شر انجام میدم چون دنیا بدون شر نمیشه
من عقل محضم ولی در دنیا حکمتم اجازه نمیده از همه عقل استفاده کنم پس از من سوالات علمی نپرسید که محاله جواب بدم
ولی همچنان قدرت مطلق هستم هر چیزی بخواهم میگم باش تا بشود عقل محض هم هستم!
من خیلی مهربونم از مادر هم مهربون تر ولی ی نوزاد رو میزارم بمیره از گرسنگی که اون دنیا بهش خوش بگذره حالا اینکه حکمتش چیه من به دنیا آوردم هم عالم ماده ظرفیت درکشو نداره!
وقتی خدا صفات انسانی داشته باشد همین میشود!به تناقض میخوریم و مجبوریم توجیه کنیم!
ولی به نظرم اگر خدا بخواهد دو دو تا را پنج تا میکند، چرا اعتقاد دارید امری برای خدواند که قدرت محض است محال است؟ چه چیز میتواند در برابر قدرت خداوند مقاومت کند ؟
سلام
تا زمانی که این سوال از موضع یکی از اجزاء جهان مثلا انسان مطرح میشود پاسخ اقناع کنند ه ای یافت نمیشود به خصوص وقتی که پای خدای ادیان به میان می اید
پاسخهایی مطرح میشود که اگر آنها را با صفات خدای ادیان درآمیزیم دچار آشفتگی میشویم و مجبور به پذیرش هزارتوهای دیگری چون قضا و قدر - معاد - آزمودن انسان و بسیاری از سردرگمی های دیگر میشود
کافی است از بحث خیر و شر ومنافع شخصی و خواستهای آرمان گرایانه بیرون آییم در می یابیم که تغییرات در جهان صرفا اتفاق می افتند بدون اینکه جانبدارنه باشند یا خیر و شر یکی از اجزا مطرح باشد
در گذشته انسان ها معتقد بودند که زمین در مرکز جهان قرار دارد نگاه خیر و شر به دنیا و وقایع آن همانقدر کودکانه و ابلهانه هست که آن نظر زمین محوری دیگر محلی از اعراب ندارد
مسئله شر برای این نیست که بگوییم چرا شرور در دنیا وجود دارد بلکه برای جلب توجه انسان هست که دست از عقاید خودپسندانه انسان محوری و باورهای کاذب خدای ادیان بدارد و نگاهی نو به دنیا بیندازد و خود را از ماندن در توحش انسانی برهاند
در پاسخ کلی باید گفت:
«جهان از خیر و شر خالی هست»
«هیچ خیر یا شر مطلقی وجود ندارد»
سال نو مبارک و موفق باشید
چند تا راه داریم، اول اینکه بگین آقا خداوند خودش میخواد شر بشه و تمام
راه بعدی اینه که بگین آقا خداوند خیر مطلق هست اما یه موجودی به نام شر مطلق هم هست که با خدا میجنگه
راه دیگر هم اینکه کلا حقیقت رو تکذیب کنیم و بگیم آقا شر کجاست ؟ شری نیست ... همه چیز زیباست .
فقط هر کدام از این راه حل ها مشکلات خودشو داره .
اینکه بگین خداوند خودش میخواد شر بشه از خداوند چهره ظالمی میسازه
اینکه بگین یه موجودی با خداوند میجنگه و ... وحدت وجود رو زیر سوال میبره
اینکه بگین بگیم آقا شر کجاست ؟ شری نیست هم خلاف چیزی هستش که انسان حس میکنه .
یه ویدئویی دیدم که انیشتین در بچگی جواب معلمش رو که چنین شبه ای مطرح کرده بود رو میده و میگه سرما وجود نداره و همون نبود گرماست اما یه سوالی پیش میاد
چه چیز مانع از گسترش نور خدا به تمام جهان میشه ؟ مگه وجود گرمای خداوند محدوده که تمام جهان رو نگرفته ؟ این یه جنبه اش، جنبه بعدی اینکه چطور ثابت میکنید مثلا درد امر عدمی هستش و آرامش امر وجودی هستش، از کجا معلوم درد امر وجودی نیستش و آرامش همون عدم وجود درد نیست ؟
ی نکته ای اضافه کنم به سخنانتون اینه که انیشتین نبوده!
خود انیشتین چیزی میان آگنوستیگ و آتئیست بوده!نسبت به خدای ادیان کافر بوده!
نامه انیشتین به اریک گوتکیند
:خدا برای من چیزی جز محصول ضعف بشر نیست
همچنین
ادیان برای من قابل احترام هستند اما چیزی جز داستان های کودکانه نیستند
سلام
در مورد سوال یک کافر زندقه از امام صادق که زمین را در تخم مرغی جای دهد در توحید صدوق آمده که
خدایی که جهان به این بزرگی را در چشم تو قرار داده است می تواند همچین کاری هم بکند
قیاس شما همانطور که گفتم مع الفارق است وجه فراقتش رو هم گفتم
ما به ریاضیدان نمیگوییم قدرت مطلق تا بخواهیم همچین کاری کند
ولی وقتی همان ریاضی دان بگوید من هر کاری میتوانم کنم و قدرت مطلقم باید از دو دو تا 26 تا هم بیاورد
ما می توانیم خود را بکشیم کار محالی انجام داده ایم؟
وقتی میگویید قدرت مطلق یعنی توانایی انجام هر را کاری دارد هم میتواند شر بیافریند هم هر چیز دیگری!و الا مطلق نیست!البته تعریف که شما داده اید دیگر مطلق نیست
خدا به عجز خوانده نمیشود!خداوند قدرت محال را دارد!
به صورتی از قابلیت لازم میگوید که گویی هنگام آفرینش عالم تکوین و ماده کنار خدا بوده اید و میدانید چه چیزی قابلیت دارد چه چیزی نه!
در ضمن اگر صفات ذات خدا همان ذات خدا هست طبق احادیث از تفکر در ذات منع شده اید!پس چگونه تشریح صفات ذات میکنید؟؟؟و چیزی را بر آن محال میدانید و چیزی را نه؟
با سلام
برادر جان سعی کن روی جوابها کمی اندیشه کنی تا به حقیقت علم و آگاهی دست بیابی، آنچه از دلائل عقلی بیان گردید چیزی جز سخنان امام صادق علیه السلام نبود، سخن آن حضرت متن حقیقت است و لذا در حدیث زیر به همین مطلبی که بیان شد اشاره می فرماید، اصل سخن آن حضرت این است:
سلام بزرگوار
یکم از دیالکتیک توجیه گرایانه بیاین بیرون حله!
منطقا بدون پیش فرض برخورد کنید!
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿۱۶﴾
و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم (۱۶)
لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ ﴿۱۷﴾
اگر مى خواستيم بازيچه اى بگيريم قطعا آن را از پيش خود اختيار میکرديم (۱۷)
خدا خودش گفته هر کاری بخواد میتونه بکنه!خدا میتونست جهان رو به بهترین وضع خلق نکنه و شر به پا کنه!
در روایتی از امام رضا ع نقل شده که فرمود : بله خدا می تواند ودر کوچکتر از تخم مرغ هم می تواند ، خداوند دنیا را در چشم تو قرار داده در حالیکه از تخم مرغ هم کوچکتر است .پیام قرآن ج4ص183
حدیثی که بیان شد از توحید صدوق بود:
فردی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت :
آیا پروردگار تو می تواند آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنها را
در تخم مرغی جای دهد؟
فرمود :آری ,بلکه و در کوچکتر از تخم مرغ,
آنها را در مردمک چشمت قرار داده است
که از تخم مرغ کوچکتر است .
زیرا وقتی چسمت را باز کنی زمین و آسمان
و آنچه بین آن دو است رامی بینی
واگر می خواست تو را کور می ساخت.
و مشابه همین از امام صادق گفته شده!
بزرگوار!اگه کار خدا عقلی و منطقیست!اینکه از دل سنگ شتری در بیاید!شکافته شدن دریا!بی پدر متولد شدن!که ن عقلیست و ن منطقی !در اینجا محال ذاتی نمیدانید در آنجا میدانید؟؟چرا صورت مسئله را پاک میکنید!
خدای صفات منفک مطلق در عمل وجود ندارد
!
آنچه که میبینم فراخور درک خود جواب میدادن!
اینکه ذاتا محال است میشود جواب قانع کننده؟فقط صورت مسئله پاک شده!
برای شر 4 گزاره معروف وجود دارد که هنوز که هنوزه جوابی درست داده نشده!اگه ایمانی باشه باید به این هیوم و اپیکورس بیاریم که چنین شری با مسئله شر بپا کرده!
1-خداوند علت اختیار انسان است و انسان اختیار ندارد
2-خداوندعلت اختیار انسان است و انسان هم اختیار دارد
3-خداوند علت اختیار انسان نیست و انسان اختیار دارد
4-خداوند علت اختیار انسان نیست و انسان اختیار ندارد
بزرگواران مذهبی فرض 1 و 3 و 4 را قبول ندارند! و تنها فرض دو را صحیح میدانند!
در مورد گزاره دو در کنار اختیار خدا قائل به اختیار انسان شویم دچار شرک شده ایم!یعنی هر عملی که صورت میگیرد خدا از قبل میداند و اینطور خواسته!کاری بر خلاف خواسته خداوند که نمیشود انجام داد!
یک انسانی را تصور کنید که خداوند از عدم میخواهد وارد دنیا کند!خداوند می داند که نهایتش جهنم است!
انسان هم که نمیتواند در دنیا کاری انجام دهد که منجر به بهشت رفتن او شود در نهایت!
جبر بر انسان حکم فرماست
چنین انسانی عدم را بر جهنم رفتن ترجیح میدهد
الانه که شاهد ماسمالیزاسیون و تغییر واژه ها و مغالطات ابداعی باشیم8-|
با سلام مجدد
با سلام
یکی از مادیون از امام صادق (ع) پرسید " آیا خدا قدرت ندارد خود را به مردم نشان بدهد ، تا مردم او را بشناسند و از روی یقین به عبادتش پردازند؟ "امام در پاسخ او در یک جمله فرمود لیس للمحال جواب" محال پاسخ ندارد
منظور امام اینست که محال چیزی نیست که قابل ذکر و سئوال باشد.
و نیز در روایتی که در یکی از پستهای قبلی نیز ذکر شد وقتی شخصی از علی (ع) پرسید : "آیا پروردگار تو می تواند زمین را در درون تخم مرغ جا دهد ، بی آنکه زمین کوچک و تخم مرغ بزرگ شود؟
علی (ع) در پاسخ فرمود :" ان الله تعالی لا یوصف بالعجز والذی سالتن لا یکون " خداوند از انجام هیچ کاری عاجز نیست ، ولی آنچه سئوال کردی مطلب محالی است و شدنی نیست "
دراینجا روایات دیگر نیز هست که در ابتدا ، انسان خیال می کند که محال حسب قدرت خدا ، امکان می یابد ، ولی با دقت نظر روشن می شود که منظور چیز دیگری است ، به عنوان نمونه :
1- شیطان از حضرت مسیح پرسید "آیا خدای تو می تواند زمین را درون تخم مرغی جا دهد؟ مسیح (ع) فرمود : وای بر تو روا نیست خدا را به عجز وصف کنی ، چه کسی قدرتمنتر از خدایی که در آن صورت زمین را لطیف سازد و تخم مرغ را سنگین نماید "
2- عین این سئوال را از حضرت علی(ع) کردند و حضرت عین همین جواب را داد .
پاسخ حضرت مسیح و امام علی علیهما السلام در این مورد ، "حالت ویژه ای" است که از این نظر جا دادن زمین در درون تخم مرغ امکان دارد و ان حالت ویژه عبارتست از لطیف کردن زمین و برداشتن خلل و فاصله ها از اجزا آن تا انجا که ممکن است ، و فشردگی کامل زمین و سپس جا دادن آن در درون تخم مرغ ، بی آنکه تخم مرغ از نظر حجم و اندازه بزرگ شود ، هرچند از نظر سنگینی بزرگ شود ، حجم و اندازه تخم مرغ همان اندازه قبل است ، ولی سنگینی آن به سنگینی زمین خواهد شد
ذکر این نکته در اینجا بسیار جالب است و آن اینکه اتم شناسان گویند اگر فضای خالی میان اتمهای زمین را از بین ببریم یعنی فاصله بین هسته اتم با الکترونها را ازبین ببریم تمام حجم زمین با آنهمه عظمت به اندازه یک نارنج خواهد شد که در عین حال وزنش برابر وزن کنونی زمین یعنی 5974 میلیارد میلیارد تن میشود.(فاعتبرو یا اولی الابصار)
به عبارت روشنتر در اینجا دو صورت است ، یکی ممکن است و دیگری محال :
صورت ممکن عبارتست از لطیف کردن زمین با کوچک کردن حجمش بطوری که بتواند در درون تخم مرغ جا بگیرد و سنیگن کردن وزن تخم مرغ با جا دادن زمین در درون آن با بقای حجم و اندازه تخم مرغ .
صورت محال عبارتست از جا دادن زمین با بقای حجم و اندازه درون تخم مرغ با اینکه تخم مرغ به همان اندازه اول و یا به همان وزن اول است که محال است.
و به همین "صورت ممکن" قول امام صادق و امام رضا در پاسخ سئوال فوق (آیا خدا میتواند زمین را در درون تخم مرغی جا دهد ) حمل می شود آنجا که بعد از پاسخ اول فرمودند :
" آری ، بلکه خدا قادر است که زمین را در درون کوچکتر از تخم مرغ هم جا دهد ، چنانکه در چشم تو که کوچکتر از تخم مرغ است جا داده ، زیرا وقتی چشمت را باز کنی پهنه وسیعی از زمین و آسمان در درون آن جا میگیرد ، واگر خدا بخواهد ، چشمت را ازدیدن آن پهنه ، محروم میسازد "
روشن است که خود آسمان و زمین ، در وقتی که انسان به آن دو می نگرد ، در چشم جا نمی گیرد ، صورت آن دو با بقاء حجم و اندازاۀ آن دو نیز در چشم جا نمی گیرند، بلکه صورت آن دو در عدسی چشم منعکس می شود و این همان لطیف کردن حجم و اندازه است ، اما صورت همان صورت است .
و همچنین زمین ممکن است در درون تخم مرغ جا داده شود ، به شرط لطیف کردن آن ، بطوری که حجم و اندازۀ آن کوچک شود ، ولی صورت و سنگینی آن همان صورت و سنگینی است.
(نقل مطالب فوق از وبلاگ جناب سید محمود صادق زاده طباطبایی)
[FONT=microsoft sans serif]
باسلام و احترام
منظور بنده این است که ندانم گرا حداقل با این احتمال روبروست که جهان دیگری قابل تحقق نبوده است یا خداوند به جهت حکمتش نخواسته آنرا ایجاد کند.
این احتمال، احتمال صرفا عقلی و ریاضی نیست بلکه احتمالی عقلائی است که به ذهن هر عاقلی نیز خطور میکند چه قبولش کند و چه نکند.
برای ندانم گرا، احتمالی است.
وگرنه اگر احتمالی نبود که ندانم گرا نمیشد.
نه میخواستم، عرض کنم که پیش فرض استدلال شما این بوده که بین شرور نسبی و عدم وجود خدا، تلازم برقرار کنید.
در حالیکه این پیش فرض نادرست است.
وجود شرور نسبی، احتمالات دیگری نیز دارد که حتی اگر استدلال نظام احسن را پیش نکشیم، باز هم قابل تامل است.
[FONT=microsoft sans serif]
مثلا چه چیز مانع از این میشه که انسان به جای اینکه احساس درد کنه و از مشکلات فرار کنه، اصلا احساس درد نکنه و مشکلی هم وجود نداشته باشه ؟
باسلام و احترام
پاسخ همانی است که چند مرتبه تکرار شد.
در برخی موارد به خاطر تزاحمات عالم مادی و اختیار انسان است و عدم امکان رفع منبع ناراحتی هاست.
در برخی موارد به جهت حکمت الهی در ابتلای انسان.
خداوند قادر بر انجام هر چیزی است که بتوان بر آن اسم شیء و چیز گذاشت.
چیزی که شما از قدرت انتظاردارید، خود متناقض و خود شکن است و نشدنی و اصلا نمیتوان بر آن اسم شیء گذارد.
باسلام
محال بر چند دسته است.
برخی از امور هستند که اصلا امکان تحقق ندارند و فرض آنها تناقض آمیز یا مستلزم تناقض است.
برخی دیگر امکان تحقق ندارند چون شرایط وقوع را ندارند.
دسته اول، هیچ ربطی به خواست خداوند ندارد.
یعنی اگر اجتماع سفیدی و لاسفیدی یا اجتماع سفیدی و سیاهی در یک موضع واحد و زمان واحد و جهت واحد امکان ندارد به خاطر این نیست که خدا نخواسته است بلکه به این جهت است که اصلا قابل تحقق نیست.
اینطرف درست است(هرچه هست به خواست خداست)
اما آن طرف نادرست است(یعنی امور معدوم و نیست ها، برخی به خاطر اینکه خدا نخواسته موجود نیستند و برخی اصلا امکان تحقق نداشته اند.
در برخی موارد علت، حکمت خداوند است و در برخی موارد نشدنی بودن آن.
پس انسانی که خودشو میکشه یک امر محالی انجام میده! و قدرت امر نشدنی رو داره؟
یعنی چه؟
انسان و سایر موجودات با قدرت مقید و محدود تنها قادر به یک سری کارها هستند.
وقتی کاری را انجام میدهند یعنی قادر بر انجام آن هستند.
این یعنی آن کار محال نیست.
انسان "قدرت" نابودی خودش رو داره
خدا"قدرت"نابودی"خودش رو نداره
انسان قدرتمند تره پس همچنین برای انسان محال نیست برای خداوند چگونه محال شود!
سلام
آگاهی که اوج بگیرد همه این مشکلات حل می شود. اما فعلا بهتر است قائل به شر باشیم وگرنه چطور خلائق را از بدیها منع کنیم؟
یا علیم
باسلام
با نگاه دقیق، خیر انسان توان نابودی خودش را ندارد.(بر اساس قاعده عقلی توحید افعالی)
آنکه انسان را زنده میکند و می میراند، خداوند متعال است.
اگر خداوند نخواهد انسان از بین برود، هزاران عامل موجب قتل نیز فراهم بشود، باز هم قتل و مردن محقق نمیشود.
از این گذشته
انسان تنها زمینه مرگ خود را فراهم میکند.
در نگاه فلسفی، حتی با قطع نظر از قاعده فوق باز هم این سخن نادرست است.
زیرا
م1. علت، قبل و بعد ازمعلول باقی است.
م2. مرگ که محقق شود، انسان دیگر وجود ندارد و توانی نسبت به بدن و روح خودش ندارد.
پس اینکه انسان میتواند خودش را بکشد، به معنای آن است که
هم خودش علت مرگ خودش است ولی در عین حال، به محض تحقق مرگ، دیگر وجود ندارد.
بنابراین
انسان تنها زمینه و شرایط مرگ خود و موانع آنرا تا حدی که در توانش است را محقق میکند.
اما مرگ و کشته شدن به دست خداوند است.
در نگاه دینی نیز همین است همانگونه که حضرت ابراهیم میفرماید:
"إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ"(بقره،258)
پس پیش فرض شما کاملا اشتباه است و به همین جهت سوال شما که بر مبنای نادرستی بنا شده بود پاسخ داده میشود.
موفق باشید.
[FONT=microsoft sans serif]پرسش: آیا خدا نمی توانست جهان را به شکلی بیافریند که همین شر نسبی هم در کار نباشد؟
پاسخ
باسلام و عرض ادب
پاسخ به این سوال از طریق استناد به استدلال نظام احسن بودن عالم است.
بر اساس نظر حکما و اندیشه وران اسلامی، نظامی که در عالم وجود دارد، بهترین و احسن نظام های ممکن است. بدین معنا که نظام آفرینش خداوند به بهترین وجه ممکن خلق شده است(1) و زمانی که دربارۀ عالم مادیّات «نظام احسن» به کار برده میشود، معنایش این است که عالم ماده به گونهای خلق شده است که در آن، مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهرهمند گردند.
صفتی که اقتضاء کنندۀ این نظام است را صفت عنایت خداوند یا صفت حکمت الهی است.
به بیان برخی از اساتید معاصر، نظام احسن از لوازم حکمت است. توضیح اینکه:
م1.خداوند خیر و کمال را دوست دارد.
م2. خداوند به جهات خیر و کمال موجودات نیز آگاه است.
م3. خداوند، آفریدگان را به گونهای میآفریند که هر چه بیشتر دارای خیر و کمال باشند.
م4. حبّ الهی بالاصاله به ذات خود و بالتبّع به آفریدگانش تعلق میگیرد.
م5. حب الهی به مخلوقات، به صورت تشکیکی تعلق گرفته است. بدین صورت که موجود ممکنی که دارای همۀ کمالات امکان خود به وصف وحدت و بساطت باشد (موجود ممکن مجرّد تام) در درجۀ اوّل از محبوبیّت و مطلوبیّت در نزد خدا باشد و سایر مخلوقات ممکن به حسب درجات وجود و کمالاتشان در درجات بعدی قرار میگیرند.
م6. در موجودات مادی، میان کمالات وجودی آنها تزاحم برقرار است بدین صورت که
از سویی: با پدید آمدن موجودات بعدی، مزاحمت پیدا میکند و از سوی دیگر تکامل یافتن بعضی از موجودات مادّی متوقف بر دگرگونی و نابودی برخی دیگر است؛ چنان که رشد و نموّ حیوان و انسان به وسیلۀ تغذیه از نباتات و نیز تغذیۀ برخی حیوانات از برخی دیگر حاصل میشود.
در این سلسله، طبعاً موجودات کاملتر از مطلوبیّت بیشتری برخوردار خواهند بود.
بنابراین، حکمت الهی اقتضاء میکند خداوند در مادیّات نیز نظامی را ایجاد کند که موجب تحقّق کمالات وجودی بیشتر و بالاتر میباشد. یعنی سلسلۀ علل و معلولات مادّی به گونهای آفریده شوند که هر قدر ممکن است مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهرهمند گردند.(2)
اثبات نظام احسن به دو روش انّی و لمّی صورت گرفته است.
روش لمی:
در روش لمی از طریق صفات وجودی خداوند سلوک میشود و ما را به این نتیجه میرساند که فعل خداوند متعال، نمیتواند که بهترین فعل نباشد.
تقریر این استدلال به صورت زیر است:
م1. اگر نظام عالم، بهترین نظام ممکن نباشد، خداوند عالم مطلق، خیر محض و فیّاض مطلق نخواهد بود.
اگر این نظام موجود، بهترین نظام ممکن جهت ایجاد نباشد، علتش یکی از امور زیر است.
الف- خدا علم به بهترین نظام نداشته است.
ب- خدا قدرت بر ایجاد آن نداشته است.
ج-خدا نظام احسن را دوست نداشته است.
د-خدا از ایجاد نظام احسن بخل ورزیده است.
م2. والتالی باطل.
نقص در علم، قیض و خیر بودن خداوند، با وجوب وجودش ناسازگار است و خلف فرض وجوب وجودش است.
فالمقدم مثله.
در نتیجه، نظام موجود بهترین نظام ممکن است.(3)
روش انّی:
در این روش از طریق مطالعه موجودات عالم، به احسن بودن نظام آفرینش پی میبریم. توضیح اینکه:
انسان به وسیلۀ مطالعۀ در مخلوقات و پی بردن به اسرار و حکمتها و مصالحی که در کیفیت و کمیّت آنها منظور شده است به احسن بودن نظام آفرینش پی میبرد و هر قدر انسان علمش بیشتر شود از حکمتهای آفرینش آگاهی بیشتری پیدا کرده و احسن بودن نظام آفرینش را بهتر درک میکند.(4)
البته این روش، یقین آور نیست. زیرا
م1. این استدلال، مبتنی بر این است که نظم عالم یقینی باشد
م2. این نظم مشهود از استقراء بدست آمده
م3. این استقراء ناقص است
م4. استقراء ناقص یقین آور نیست.
بنابراین نمیتوان آن را به عنوان برهان منطقی یقینی بیان کرد. بلکه تنها میتوان آن را مؤیّدی بر برهان لمّی (برهان اوّل) ذکر کرد.(5)
موفق باشید.
ـــــــــــ
ـــــــــــ
1. جهت اطلاع از نظریات تفصیلی فلاسفه اسلامی در این باب ر. ک: ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة قم، طبع مصطفوی، ج 7، ص 57 – 55، ص 124 – 108، شیخ اشراق، کتاب التلویحات (مجموعه مصنفات، ج 1، ص 89 – 86 و ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج 3، (نشر البلاغه)، نمط پنجم (فی الصنع والابداع).
2. آموزش فلسفه، ج 2، ص 392 – 391.
3. آموزش فلسفه، ج 2، ص 312.
4. آموزش فلسفه، ج 2، ص 312
5. غلامرضا فیاضی؛ تعلیقۀ بر نهایة الحکمه، ج 4، ص 1191 (تعلیقۀ ش5).