جمع بندی هدف خدا از معرفی «کربلائی کاظم» به بشریت چه بوده است؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مینوی خرد;936637 نوشت:
سلام ...
اینی که میفرمائید ایشون حافظ دعای کمیل و زیارت عاشورا و دعای ندبه هم بودند این رو از کسی شنیدید ... یا کلیپی دیده اید یا ... امکانش هست که یک رفرنس در این موضوع به من بدین تا منم بتونم بررسیش کنم .

گفتگو-با-حاج-اسماعیل-کریمی،فرزند-کربلایی-کاظم-ساروقی-حافظ-قرآن

منبع مطمئن سایت حوزه:
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/5479/51721/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%8C%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%82%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86

[=IranSans]خصوصیت عجیب دیگر ایشان، این بود که دعاهای زاد المعاد از قبیل: دعای افتتاح، جوشن کبیر، دعای سحر ماه رمضان، سمات، کمیل و دعاهای روزهای ماه رمضان را از حفظ می خواند. من می گفتم: پدر! اینها را چطور یاد گرفته ای؟ می گفت: کسی که قرآن را به طور خارق العاده در آنِ واحد به من یاد بدهد، که همانا به دست پر قدرت خدای متعال است، قادر است این دعاها را هم به من یاد دهد و برایش کاری ندارد.

خانم مینوی خرد، من بدلیل داشتن تجربه های معنوی مختلف ، معتقد به عالم غیب می باشم و می دانم که عالم غیب وجود دارد. دنبال تضعیف دین شما و یا احیانا خدای ناکرده دیگران نیز نیستم.
اما درباره سوالی که مطرح کردید، باید بهتون بگویم برداشتتون کاملا اشتباه و غلط می باشد. من کاری به این داستان، راست و دروغ بودن این داستان ندارم.
شما متاسفانه سواد، علم را با عقل اشتباه گرفته اید. عقل حتی با هوش هم یکسان نیس. من خودم تا به این سنم به این نتیجه رسیده ام که آدم باید انسان باشد ربطی به دین و مذهب وی ندارد. دقیقا یه خانم روستایی می شناسم که او هم بدون هیچ مطالعه ای به همین
نتیجه رسیده است.

به شما پیشنهاد می کنم کمی مباحث عقل اول، عقل دوم و ... را مشاهده کنید. کلا اهل حدیث و فلسفه می گویند پیامبر و ... اینها عقل اول بوده اند. ابتدا آنها بعنوان عقل اول خلق شده اند. بعد ما احتمالا از آنجا و در سطح پایین تر از آنها و بواسطه عقل اول خلق شده ایم. بواقع آنها واسطه فیض هستند. اصلا برایم مهم نیس که این اعتقادات درست هست یا نیست. اونچه برایم مهم است صحبت از عقل است. صحبت از عقلانیت و خرد اندیشی است. صحبت از این است که می گویند آنها عقل برتری داشته اند که پیامبر و امام شده اند. دارد صحبت از نزول عقل می کند.

شما افعال عیسی، افعال پیامبر اسلام محمد را ببینید و آنها را از نظر عقل بررسی کنید، می بینید هیچ کار غیر عاقلانه ای نکرده اند. اگر کرده بودند که اسلام و مسیحیت به اقتدار و ثبات و پیشرفت امروزی نمی رسید؟ !!!! آنها در جهت نهضت خود که به ادعیشان هم حق بوده است در جهت توسعه و ترویج آن کاملا عقلانی عمل کرده اند.
می خواهم بگویم اتفاقا بر خلاف آنچه فکر می کنید و در توضیح مطلب نوشته اید، دست لطف خداوند بر عاقلان چه روستایی چه غیر روستایی آنها که انسان باشند و انسان بمانند می باشد. شاید یکی را حافظ قران کند که مایه عبرت عاقلان باشد. اما مطمئن باشید که نهضت پیامبران و دست خداوند با عقل ورزان و خرد ورزان می باشد. با آنانی از آنان که تصمیم بگیرند انسان بمانند و انسانیت کنند از هر دین و آیین و مسلکی، چه شهر، چه روستا.

هیوم به عنوان یک منتقد جدی دین و ادیان که کتاب برای رد تمامی براهین اثبات خداوند نوشته است می گوید:

هیوم در کتاب تاریخ طبیعی دین، منشأ پیدایش توحید در میان بشر را «عقل» و پیدایش شرک را ناشی از «ترس» (و برخی دیگر از غرایز) می‌داند (2).

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%88%DB%8C%D8%AF_%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%85

شما نگاه کنید دعوای پیامبران با قوم خود همیشه سر چه بوده است؟ قوم پیامبران می گفتند ما می خواهیم بخاطر تعصب بر پایه اعتقادات پدران و نیاکان خود باقی بمانیم و حاضر به پذیرش اعتقادات جدید تو نیستیم. پیامبران می گفتند تعصب را کنار بگذارید. جهل خرافات اعمال و اعتقادات باطل ظالمانه را کنار بگذارید و سعی کنید عاقلانه این دین جدید که حق است را بپذیرید.
پیامبران در زمان خود دشمن تعصب، جهل، خرافات، اعمال و اعتقادات ظالمانه بوده اند، طرفدار خرد و عقل و آزاد اندیشی بوده اند. اینطور نبوده اند؟؟؟؟؟

می خواهم بگویم تقسیم بندی شما مبنی با بی سواد و با سواد معیار لطف خداوند کاملا اشتباه است. معیار لطف خداوند انسان بودن و آدم بودن می باشد. یک بیسواد انسان و آدم یکهو می شود حافظ قران، یک عاقل با سواد انسان و آدم یکهو می شود علامه طباطبایی، بنظر شما علامه طباطبایی بالاتر است یا کاظم ساروقی؟

نمی دونم داستان در محبس افتادن علامه طباطبایی و عهد بستنش با خداوند برای نوشتن تفسیر را شنیده اید یا نه؟
یا داستان های دیگر کرامات علامه طباطبایی که در محافل خصوصی گفته است.

پس به سواد نیس. اگر داستان کاظمی ساروقی راست است. داستان کرامات علامه طباطبایی هم راست است. به سواد نیس به چیز دیگری است.

منتها یکی معروف می شود و بواقع حکمت ایجاب می کند که مایه عبرت بقیه خلق شود. یکی دیگر تفسیری می نویسد که حداقل تا الان بی همتا است.

اگر هم که هر دو دروغ است که دیگر هیچی :)، پس باز هم به سواد نیست

[=System]

فاتح;936734 نوشت:
ایشان سواد خواندن نوشتن نداشتند . دوستان میگویند کسانی هستند کتابی را از ابتدا تا به انتها یا برعکس میخوانند بله ولی آنها سواد خواندن نوشتن داشته اند
ایشان هم میتوانستند سوره ها را از انتها به ابتدا یا برعکس بخواند یا فراتر از آن تعداد تکرار هر رف در یک سوره یا تعداد تکرار هر کلمه را در قرآن با ذکر سوره و شماره آیه بگوید یا حرف یا کلمه وسط هر ایه یا سوره را بگوید ...

ولی این ها تمام آن چیزی نبود که در ایشان میتوانستید ببینید

اگر کسی به نیتی کلمه "قل" را مینوشت ( مثلا خطاب به خود کربلائی ) و دوباره همین کلمه را بر اساس کلمه اول سوره ناس مینوشت ایشان میگفتند کدام کلمه به نیت کدام سوره از قرآن و یا کجای قرآن نوشته شده است .

نکته بعد تشخیص عبارات قرآن در میان کتابهای عربی و فارسی با دستخطهای یکنواخت سریعا


این اطلاعات (اگر درست باشند) لزوما یک تفسیر معجزه وار ندارد. بلکه تفسیر علمی هم از این اطلاعات موجود است: با این اطلاعات به نظر می‌رسد او مانند فُن نویمان حافظۀ eidetic (تصویری) استثنایی داشته است. با داشتن چنین حافظه‌ای اگر به اندازۀ کافی قوی بوده باشد با یک یا چند بار روخوانی قران و نگاه کردن به کلمات موقع روخوانی کل قرآن در ذهن فرد می‌ماند و از روی قیافۀ کلمات فرد می‌داند چه طور باید آن را تلفظ کند. به همین سبب بوده است که به راحتی می‌توانسته از آخر به اول بخواند چون تصویر آیات را در ذهن داشته. در این صورت نیازی هم به سواد نیست. همچنین ممکن است خودش هم متوجه این قدرتش نبوده و مثلا برای ثواب قرآن می‌خوانده یا برایش می‌خواندند و قرآن کامل حفظش شده بدون این که خودش آزمایش کرده باشد و یا توجه کرده باشد. شاید روزی در عالم خواب این تصاویر ذخیره شده را به صورت رؤیا دیده باشد و تصور کرده باشد این یک معجزه است.
بله ولی معجزه اصلی این است که خدا به او این حافظه را داده و او را در مسیر قرآن قرار داده. ولی لزوما چیز فراطبیعی‌ای در کار نبوده است. بهتر نیست ابتدا به سراغ علم برویم و وقتی علم از تفسیر چیزی عاجز ماند آنگاه برچسب اعجاز بزنیم؟

irancplusplus;936757 نوشت:
این اطلاعات (اگر درست باشند) لزوما یک تفسیر معجزه وار ندارد. بلکه تفسیر علمی هم از این اطلاعات موجود است: با این اطلاعات به نظر می‌رسد او مانند فُن نویمان حافظۀ eidetic (تصویری) استثنایی داشته است. با داشتن چنین حافظه‌ای اگر به اندازۀ کافی قوی بوده باشد با یک یا چند بار روخوانی قران و نگاه کردن به کلمات موقع روخوانی کل قرآن در ذهن فرد می‌ماند و از روی قیافۀ کلمات فرد می‌داند چه طور باید آن را تلفظ کند. به همین سبب بوده است که به راحتی می‌توانسته از آخر به اول بخواند چون تصویر آیات را در ذهن داشته. در این صورت نیازی هم به سواد نیست. همچنین ممکن است خودش هم متوجه این قدرتش نبوده و مثلا برای ثواب قرآن می‌خوانده یا برایش می‌خواندند و قرآن کامل حفظش شده بدون این که خودش آزمایش کرده باشد و یا توجه کرده باشد. شاید روزی در عالم خواب این تصاویر ذخیره شده را به صورت رؤیا دیده باشد و تصور کرده باشد این یک معجزه است.
بله ولی معجزه اصلی این است که خدا به او این حافظه را داده و او را در مسیر قرآن قرار داده. ولی لزوما چیز فراطبیعی‌ای در کار نبوده است. بهتر نیست البته به سراغ علم برویم و وقتی علم از تفسیر چیزی عاجز ماند آنگاه برچسب اعجاز بزنیم؟

آیت‌الله محسنی ملایری می‌گوید: کربلایی کاظم، بسیار کندذهن و یک ماه رمضان در ملایر میهمان من بود و به مسجد می‌آمد. هر چه کردم دعای سی‌روز رمضان را یاد بگیرد نتوانست ولی به معجزه امام زمان(عج) تمام قرآن را مستقیماً و معکوساً تند و سریع بدون هیچ توقفی می‌خواند.

تصویر ذهنی در افراد با حافظه قوی , 30 روز طول نمیکشد تا سی دعای ماه رمضان را یاد بگیرد .

[="System"]

فاتح;936761 نوشت:
صویر ذهنی در افراد با حافظه قوی , 30 روز طول نمیکشد تا سی دعای ماه رمضان را یاد بگیرد .

eidetic memory گاه در نتیجۀ سندروم ساوانت به وجود می‌آید و ممکن است فرد ناگهان یک قدرت استثنایی پیدا کند. یعنی لزومی ندارد از اول این استعداد در کربلایی کاظم بوده باشد. ممکن است دچار سندورم ساوانت شده باشه و این استعداد را پیدا کرده باشند. نمونه‌های مشابهی از افرادی که با ساوانت ناگهان استعداد خاصی پیدا کرده‌اند وجود دارند. ساوانت معمولا در افراد اتیستیک شایع است. باید ویژیگی‌های کربلایی کاظم را بررسی کرد و دید آیا ایشان اتیستیک بوده‌اند یا خیر. شاید بعد از این بررسی‌های علمی بشود نتیجۀ واضح‌تری گرفت.

وال ئی;936707 نوشت:
سلام.اگر اینطورست که می فرمایید....پس چیز دندون گیر و ارزشمندی به ایشان داده نشده....حفظ قرآن به چه در ایشون می خوره...حفظ قرآن چه ارزشی دارد...یک سری کلمات عربی را بدون آنکه معنایش را بفهمی، پشت هم ردیف کنی و دهان را باز و بسته کنی، چه ارزشی و سودی برای حاج کاظم داره...وقتی علم و درک و فهم و شعورش را ارتقا داده نشد...و صرفا یک سری لغات عربی به ذهن طرف انداخته شده، چه سود و فایده ای برای طرف دارد

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
لطفا پست 50 را مطالعه نمایید و از گلایه ای که ان مرحوم داشتند مطلع گردید

باسمه تعالی
نکته مهم
ضمن قدر دانی از کاربران محترمی که در این تاپیک مشارکت می فرمایید، لطفا مطالبی را قلم بزنید که پاسخ به سوال مطرح شده در تاپیک باشد.
اینکه اصل جریان مرحوم کربلایی کاظم رحمة الله علیه کرامت است و یا امری است که به حافظه ایشان بر می گردد و یا اصل این جریان اثبات خدا می کند و ...را می توانید با ایجاد یک تاپیک مجزا پیگیری نمایید.
لذا از ایجاد پست های که به اصل سوال استارتر ارتباطی ندارد، جدا خود داری بفرمایید.
موفق باشید.

با سلام و احترام به استاد کافی و سایر دوستان عزیز

بنده سعی کردم تمام پست ها را با نگاهی اجمالی، و گاهی دقیق تر مطالعه کنم، و نکاتی که به ذهنم آمده در خصوص فرمایش دوستان را بیان می کنم:

نکته اول:

مینوی خرد;936677 نوشت:
من فکر میکردم برعکس خواندن میتونه اعجاز باشه

معجزه حتما باید با ادعای یک منصبی مثل نبوت و یا امامت از جانب خداوند باشد، بنابراین بحث اعجاز کاملا از این مبحث جداست.

نکته دوم:

**گلشن**;936668 نوشت:
بر فرض که این مساله راست باشد چقدر می توان اطمینان داشت که این موهبت از جانب خدا داده شده است ؟

پارسا مهر;936567 نوشت:
با فرض حقیقت داشتن این واقعه....شما به بنده بگویید که اصلا خدا کجای این واقعه قرار داره ؟؟ می شه خدا رو نشون بدید که کجای این واقعه نقش بازی کرده؟؟؟ خدا گفته که حاج کاظم من تو رو با سواد می کنم؟؟گویا دو سه تا موجود که حالا معلوم نیست، روح بودن، جن بودن، فرشته بودن، آدم فضایی بودن و یا امثال اینها می آن سراغ حاج کاظم و جایی هم گفته نمی شه ما از طرف خدا اومدیم....اصلا خدایی وجود داره؟؟تا جایی که می دونم شما به وجود خدا شک داری؟؟

دقت بفرمایید همانطور که جناب استاد کافی هم اشاره فرمودند فرض بحث در جایی است که به وجود خدا و قرآن به عنوان سخن خداوند اعتقاد داشته باشیم، وگرنه اصلا این سوال بی معنا خواهد بود.
بنابراین فرض در اینکه چنین موهبتی از جانب خداوند بوده است شکی وجود ندارد، چون برای مواهب الهی لازم نیست آن موهبت مستقیما به فرد اعطاء شود، بلکه واسطه هایی ممکن است وجود داشته باشد.

نکته سوم:

مینوی خرد;936057 نوشت:
چرا خدا از رفتارهای عاقلانه خوشش نمیاد و از رفتارهای غیر عاقلانه خوشش میاد

مینوی خرد;936569 نوشت:
من در درون یکی از پستهام تاکید کردم که این مساله میتونه حتی یک برگه تقلبی از سمته خدا باشه

بدون هیچ شکی این رفتار برگه تقلب، یا رفتار غیر عاقلانه نبوده است!
این که ما اگر تحلیلی برای ان نیافتیم آن را غیر عاقلانه و یا تقلب آمیز بدانیم منطقی نیست!
خداوند هرگز، و هرگز کسی را بدون دلیل بر دیگری برتری نمی دهد، اعطاء چنین موهبتی به کربلایی کاظم قطعا دلیل منحصر به فردی داشته است، ولو آنکه ما آن را ندانیم!
گمان نکنید به دیگران مواهبی داده نمیشود، مواهب بسیار بزرگتر به عالمانی داده شده که کام فرو بستند، در شرح حال کربلایی کاظم هم آمده است که نگران بود که شیوع این مطلب موجب ضربه زدن به اخلاص او شود، و اصلا علت اینکه این موهبت عظیم در گم اول خیلی سر و صدا به پا نکرد همین مطلب بود.

قطعا درخواست او، و صدق و صفا و خلوص نیتش، لقمه حلال و تهجدش، همه اینها دست به دست هم داده است و او را برای چنین موهبتی برگزیده است.
نکته دیگری که باید عرض کنم و باز کارشناس اخلاق و عرفان بهتر می دانند این است که علم اگرچه کمال است، اما اگر عمل نشود خودش حجاب است، به همین خاطر بنده ای که با علم اندک اهل عمل است صفای درونی بیشتری دارد به نسبت به عالمی که به همان اندازه عمل می کند.

یعنی او خالصانه بضاعتی را که داشته به محضر خداوند آورده است، با تمام توان و دارایی آمده، و خداوند هم آن را پذیرفته است.

مسلم;936931 نوشت:

خداوند هرگز، و هرگز کسی را بدون دلیل بر دیگری برتری نمی دهد،

سلام ...
این متنتون خیلی برام جالب بود و نظرم کاملا با نظره شما مخالف هست ...
شاید هم بشه یه جورهایی این حرف و سخن رو درست دونست ... مثلا بگیم خدا کسی رو به کسی دیگر برتری میده چون دوست داره ... و دوست داشتن خدا خودش میتونه دلیل خوبی باشه ...

در پایان ... این بحث رو دنبال کنین ... به نظرم متوجه میشین که عبادت کردن و راز و نیاز کردن و خوب بودن اونقدرها هم چیز ارزشمندی نمیتونه باشه و نمیتونه باعث برتری انسان در قیامت بشه ...

اینجا

هدف خدا چه بوده؟
این فقط یک کرامت است و چیز خاصی را اثبات نمیکند :
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55342

آیا این کار خداست؟
طبق توحید افعالی همه کارها، کار خداست...
ما در معجزه میخواهیم تایید و رضایت خدا را کشف کنیم
( البته عده ای این طور راجع به معجزه فکر نمیکنند )

آیا این رفتار خدا، غیر عقلایی است؟

این مربوط میشود به بحث حسن و قبح عقلی...
اگر عقلای عالم این شیوه را قبیح میدانند بله این کار قبیحی است که از خدا صادر شده است و طبعا باید به دنبال خدای دیگری باشیم...
در مورد تعارض عقل عملی و نظری بحث هایی با کارشناس مسلم داشتم که میتوانید مراجعه کنید....

چرا خدا دعای کربلایی را مستجاب کرد ولی دعای من را مستجاب نمیکند؟

چون خدا قول نداده دعای شما را مستجاب کند...اگر چه همه فکر میکنند چنین قولی داده است...
تفصیل مطلب در تاپیک دیگری که ایجاد کردم هست...
http://www.askdin.com/showthread.php?t=55477&p=818141&viewfull=1#post818141

سلام ...
یکی از مطالبی که واقعا دوست داشتم بدونم این هست ...

فرض کنین من همین الان شرایط مشاهبی رو با کربلائی کاظم داشته باشم ...

و تندی از لقمه حرام فاصله بگیرم ... نماز شبهام رو بخونم و ...

آیا من هم میتونم به چنین کرامتهایی امیدوار باشم یا نه ...

....................

مینوی خرد;936982 نوشت:
سلام ...
یکی از مطالبی که واقعا دوست داشتم بدونم این هست ...

فرض کنین من همین الان شرایط مشاهبی رو با کربلائی کاظم داشته باشم ...

و تندی از لقمه حرام فاصله بگیرم ... نماز شبهام رو بخونم و ...

آیا من هم میتونم به چنین کرامتهایی امیدوار باشم یا نه ...


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
قطعا اگر انسان در مسیر بندگی حق تعالی گام بردارد، و مراقبه کامل داشته باشد، چنین الطافی شامل حالش خواهد شد..
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و اله و سلم) در این زمینه می فرمایند:
لولا تکثیر فی کلامکم، و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر زیاده روی در سخن گفتن شما، و هرزه چرانی در دل شما نبود هر چه من می بینم شما می دیدید و هر چه می شنوم می شنیدید».
به تعبیر مولوی
«لب ببند و چشم بند و گوش بند/گر نبینی سرّها بر من بخند»

مینوی خرد;936961 نوشت:
شاید هم بشه یه جورهایی این حرف و سخن رو درست دونست ... مثلا بگیم خدا کسی رو به کسی دیگر برتری میده چون دوست داره ... و دوست داشتن خدا خودش میتونه دلیل خوبی باشه ...

سرکار خانم مینوی خرد این چه حرفی است که شما می فرمایید!! خدا دوست دارد یعنی چه؟!! گمان کرده اید که خواستن خداوند مثل ماست که گاهی می گوییم دوست دارم، یا دلم می خواهد؟!!
حتی انسان ها هم که چنین حرفهایی می زنند دلیلشان در نگاه دیگران پسندیده و منطقی نیست، چه برسد به خداوند!!

وقتی کسی حکمتش بی نهایت باشد یعنی هرچه که دوست دارد کاملا حکیمانه است، نه ذوقی!!!
این در خصوص ما انسان ها هست که ممکن است چیزهایی را دوست داشته باشیم اما این دوست داشتن ما حکیمانه نباشد.

بنابراین اولا: ترجیح بدون دلیل محال است، یعنی خود انسان ها هم هرگز چیزی را بدون دلیل بر چیز دیگری ترجیح نمی دهند، ثانیا: تفاوتی که خداوند با انسان ها دارد این است که ترجیح انسان ها ممکن است توهمی و خیالی باشد، اما ترجیح خداوند به خاطر احاطه علمی و حکمت لایتناهی اش کاملا حکیمانه است.

پرسش:
در رابطه با جریان کربلایی کاظم
1. چرا خداوند چنین موهبتی را به ایشان کرده است ...
2. قرار هست با دانستن چنین موهبتی به چه چیزی برسیم؟
3. چرا خدا چنین موهبتهایی رو بیشتر نصیب افرادی می کند که نه تحقیقی کردند ... نه عقلشان را به کار انداخته اند ... بلکه بیشتر به کسانی چنین موهبتهایی را عطا میکند که ساده تر و بی آلایش تر بوده اند؟
4. چرا این همه انسان داریم که حوزه میروند ... درس میخوانند ... مغز و عقلشان را به کار میندازند ... ولی چنین چیزهایی را از ایشان نمیشنویم ... ولی مثلا کسی مانند کربلائی کاظم باید به چنین جایی دسترسی پیدا میکرد؟

پاسخ:
اتفاقا رفتارهای کربلایی کاظم کاملا عاقلانه بوده است. چون عملکرد ایشان بر پایه تقوا بوده است و بر همین اساس است که حق تعالی در قرآن کریم می فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه [بقره/282] و کربلایی کاظم مصداق بارز همین آیه شریفه می باشد
در واقع علمی که به ایشان هبه شد، معلول تقوا و مراقبه ای بود که در زندگی رعایت می کرد.
گدایی گردد از یک جذبه شاهی / به یک لحظه دهد کوهی به کاهی[1]
به عبارتی دیگر، رسیدن به مقامات بلند معنوی معلول حوزه و دانشگاه رفتن و تحقیقات و انبار اصطلاحات شدن نیست، که گاها همین علوم حجاب انسان خواهد شد، بلکه آنچه که انسان را به اوج می رساند در یک کلمه بندگی حضرت حق است. قال الامام الصادق (علیه السلام): «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة [2] عبودیت جوهره ای است که کنه آن ربوبیت است.»
بندگی کن تا که سلطانت کند/خار او شو تا گلستانت کند. [3]

لذا شما وقتی در بین صحابی خاص اهل بیت (علیهم السلام) تاملی کنید افرادی را می بینید که شغل های معمولی داشتند مانند میثم تمار (خرما فروش) صفوان جمال (شتردار)، سمان (روغن فروش)، مسلم جصاص (گچکار) و...
یا شیخ رجبعلی خیاط و...
سید هاشم حداد (آهنگر) از بهترین شاگردان سلوکی عارف کامل، علامه سید علی اقا قاضی طباطبایی (رحمةالله علیهم)، ولی همین افراد به مقامات بلند عرفانی دست پیدا نموده اند و موهباتی را از طرف حق تعالی دریافت نموده اند.
هدف از نشان دادن چنین افرادی این است که انسان حتی اگر شغل معمولی داشته باشد، حوزه و دانشگاه نرفته باشد، و یا حتی بی سواد هم باشد، مسیر پیمودن راه معنویت و رسیدن به تکامل معنوی برای او باز است و می تواند طبق آیه شریفه مذکور با رعایت تقوا و بندگی کردن و مراقبه در اعمال و رفتار، حقایق عالم را در آینه جان خویش منعکس نماید.
«ترا تا آینه زنگار باشد/حجاب دیدن دلدار باشد
بده آینه دل را جلایی/ که تا بینی جمال کبریایی» [4]

بنابراین ملاک در دستیابی به چنین موهبت هایی بندگی حق تعالی و مراقبه تام در اعمال و رفتار است و البته هر کسی در چنین امری موفق عمل نماید خداوند چشم و گوش باطنی او را باز می نماید و بخشی از حقایق این عالم را به او می نمایاند مانند بسیاری از عرفایی که تحصلیکرده حوزه هستند امثال سید علی شوشتری، ملاحسینقلی همدانی که خود 300 تن از اولیا الهی را تربیت کرد، سید احمد کربلایی ها، سید علی قاضی ها، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ها ، شیخ محمد بهاری ها، علامه طباطبی ها، علامه حسن زاده آملی ها و...
و یا افرادی که دروس حوزی نخوانده اند ولکن به دلیل رعایت تقوای الهی به موهبت های الهی دست یازیده اند مانند کربلایی کاظم. (رحمة الله علیهم)
موفق باشید.

_____________________
پی نوشت:
[1]. شیخ محمود شبستری.
[2]. مصباح الشریعة، ص 453
[3]. ملا احمد نراقی، دیوان طاقدیس
[4]. علامه حسن زاده آملی .

موضوع قفل شده است