کامیابی و خوشبختی یک انسان به چیزهای بیرونی او بستگی ندارد .
بلکه به درون او بستگی دارد. به باور و یقین قلب او نسبت به خدا بستگی دارد.
در واقع تمام اعضای بدن فرشی اند (از خاک اند ) بجز قلب او که عرشی است.
به همین خاطر قلب انسان هیچ وقت دروغ نمی گوید شما هر سوالی از قلبتان بپرسید جوابش راست را به شما می دهد.
اما این کارخانه دروغ سازی فکر و مغز نامرد انسان است ! در واقع از قلب می گیرد و آن را ویرایش می کند و به زبان که سخنگوی فکر است انتقال می دهد.
و اگر قلب درست شد زندگی درست می شود.
پیامبر (ص ) فرمودند در وجود انسان یک تکه گوشت است اگر آن درست شد انسان درست است گر خراب شد انسان خراب است.
یک چیزی که باید توجه کنیم که این حدیث به اعتبار اعمال و ایمان است اما اگر دقت کنیم حتی باعتبار جسم اگر قلب کسی مشکل داشته باشد دیگر بطور کلی انسان مشکل دار است.
قرآن کریم، بيان سرگذشت احوال انسان است و مخاطرات هر یک از انبیای الهی در قرآن، به عنوان رمز و آیتی برای امتحانات و ابتلائات انسان در سیر و سلوک الهی است.
انسانی که گاه در غالب حضرت آدم و حوا، دچار اغوای شیطان نفس و هبوط از بهشت ذات، به جهنم دنیا میشود، و گاه در غالب حضرت ابراهیم، آتش بزرگِ برافروختهی خدعه ها و نیرنگهای دنیوی را با کرامت نفسانی خود گلستان میکند. گاه با صورت موسوی و عصای عقل خود، دریای موّاج شبهات و تردیدها را می شکافد و مارهای اوهام و خیالات باطل را فرو میبلعد.گاه با صورت عیسوی و دم مسیحایی خود، مردگان خواب و خور و شهوت را احیا میکند و پرندگان چهارگانه در هم کوبیدهی رذائل نفسانی را، حیاتی دیگر بخشیده، و بال و پر پرواز در ملکوت عالم عطا میکند. گاه با صورت یوسفی، عزیز مصرِ کشورِ جان گشته و به سرور دیدار یعقوبِ جانان نائل میشود.گاه با صورت یونسی، در دهان تاریک حوت، زندانیِ تسبیح گوی گشته و از درد فراق و تنهایی، نالان میشود. گاه چنان اوج می گیرد و بر طارم اعلی مینشیند که بوی پیرهن یوسف دلدار گم کردهی خویش را از هزاران فرسنگ استشمام میکند و گاه چنان فرو میرود که یار افتادهی در چاه کنعانِ مقابل دیدگانش را نمیبیند...
ایمان ، مکتبی اخلاقی ، تربیتی و روحی بود. فضایل و ارزش های اخلاقی مانند قدرت اراده،نیروی درون، محاسبه ی نفس و حق ستاندن از آن را بر مومن القا می کرد. ایمان قوی ترین انگیزه ای بود که تا به حال تاریخ اخلاق و علوم روانشناسی در مورد لغزش های اخلاقی و اشتباهاتا بشیری ، سراغ دارد.
هرگاه شدت بهیمیّت اوج گیرد و انسان مرتکب لغزشی گردد، آن هم در شرایطی که نه چشمی وی را نظاره گر است و نه قانونی به وی دسترسی دارد، این ایمان تبدیل به نفسی خشن و ملامت گر ، وجدانی زننده و سرکوب گر و خیالی بیم دهنده و ترس آور می شود که صاحبش تنها زمانی آرام می گیرد که در برابر قانون به گناهش اعتراف کند و جانش را برای اجرای سخت ترین کیفر ، عرضه نماید و عقوبت را با دلی آرام و مطمئن تحمل کند، صرفا بخاطر رهیدن از خشم و عذاب آخرت.
امام مسلم به حجاج قشیری ، صاحب صحیح مسلم با سندی متصل از عبدالله بن بریدة از پدرش ،نقل کرده است که ماعز بن مالک اسلمی خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت : «ای رسول خدا (ص) ! من بر خود ظلم کرده ام و مرتکب زنا شده ام؛ اکنون می خواهم مرا پاک گردانی.» رسول خدا او را برگرداند.
فردای آن روز دوباره آمد و گفت :«ای رسول خدا ! من مرتکب زنا شده ام» دوباره پیامبر وی را برگرداند. کسی را نزذ قومش فرستاد ، که آیا ماعز را از نظر عقل یا هوش تایید می کنند یا خیر؟ آن ها جواب دادند ماعز از نظر عقل مشکلی ندارد و از افراد سالم است.
ماعز بار سوم آمد. این دفعه نیز پیامبر کسی را نزد قومش فرستاد و از آن ها در مورد عقل وی توضیح خواست . ماعز از نظر عقل و فکر مشکلی ندارد.
چون مرتبه ی چهارم آمد ، رسول خدا (ص) دستور داد تا چاله ای بکنند. سپس طبق دستور پیامبر ، سنگسار شد.
به نظرم اصلی ترین دلیلی که باعث میشه برخی افراد تز روشنفکری بدن و حرف از آریایی بودن و گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک بزنن
اینه که اینجور افراد انسان های ضعیفی در عمل هستند.برای همین بهترین گزینه برای اینها ادیان بی در و پیکر هستند که تشخیص همه چیز رو بر عهده ی خود مکلف گذاشتند.
ولی دین پاک اسلام مرد رو از نامرد جدا میکنه. حق رو از باطل جدا میکنه. برای همین از دین اسلام فراری هستند.
در دین پاک اسلام مثلا اگر دروغ بگی و دستت رو بشه ، همه می فهمن که دروغ گفتی و گناه کردی و آبروت میره.
ولی در این ادیان بی در و پیکر در هر شرایطی تو بهترین انسان روی کره ی زمین هستی.
چون همیشه یه دلیل ظاهرا موجه برای کارهای زشتت پیدا میکنی و ماست مالیش میکنی میره و تبدیل میشه به کردار نیک.
اما دین اسلام دین تربیت شدن و خودسازی هست و خودسازی خیلی تلخ هست.@};-
به نظرم اصلی ترین دلیلی که باعث میشه برخی افراد تز روشنفکری بدن و حرف از آریایی بودن و گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک بزنن
اینه که اینجور افراد انسان های ضعیفی در عمل هستند.برای همین بهترین گزینه برای اینها ادیان بی در و پیکر هستند که تشخیص همه چیز رو بر عهده ی خود مکلف گذاشتند.
ولی دین پاک اسلام مرد رو از نامرد جدا میکنه. حق رو از باطل جدا میکنه. برای همین از دین اسلام فراری هستند.
در دین پاک اسلام مثلا اگر دروغ بگی و دستت رو بشه ، همه می فهمن که دروغ گفتی و گناه کردی و آبروت میره.
ولی در این ادیان بی در و پیکر در هر شرایطی تو بهترین انسان روی کره ی زمین هستی.
چون همیشه یه دلیل ظاهرا موجه برای کارهای زشتت پیدا میکنی و ماست مالیش میکنی میره و تبدیل میشه به کردار نیک.
اما دین اسلام دین تربیت شدن و خودسازی هست و خودسازی خیلی تلخ هست.
سلام علیکم
احسنت بر شما . از تحلیل زیبای شما لذت بردم.
خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید.الهی آمین
چهار اصل اساسی
حضرت علامه در دروس معرفت نفس می فرمایند چهار اصل وجود دارد که در سعادت و شقاوت شخص تاثیری شگرف دارند. این چهار اصل عبارت اند از: «نطفه، مربی، اجتماع و معاشر»
چه بسا نطفه از برای نوح نبی باشد و مربی نیز پیامبر خدا باشد اما اجتماع و معاشر طوری بر شخص اثر بگذارد که انسان به عذاب الهی گرفتار گردد.
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
چه بسا نطفه از برای یزید باشد و اجتماع نیز، اجتماع شامیان بوده و معاشر نیز یزیدیان باشند اما مربی الهی باشد و موجب شود فرزند یزید ( معاویه ابن یزید) عاقبت به خیر گردد.
پس از عمری خواستم بساط عشرتی چینم ***** اجل گفتا نچین غافل که من ناچیده برچینم.
به جا گذاشتن فرزند صالح :
ولد صالح . کسانی که اولاد خوب و اولاد صالح دارند. بعد از مرگشان .پرونده عملشان بسته نیست.
هر کاری که این اولاد صالح می کند . در نامه عمل او هم نوشته می شود.
یکی از خویشاوندان مادرم .بعد از فوت ایشان . مادر مرا در بازار صفا و مروه دید. پرسید :" چه طوری ؟" مادرم گفت :" اینجا به من
یک باغ داده اند که نصفش را فلانی برای من خریده. "
فهمیدم من که طلبه و اخوند شده ام . این کار های من . همه برای مادر و پدرم ثواب دارد . انها هم بهره می برند. پس خیلی خوب است
که انسان .اولاد صالح داشته باشد. "
(ایت الله مجتهدی تهرانی )
با کسانیکه بمقدسات دینی شما اهانت میکنند دوستی نکنید:
سوره 5 ایه 57 . یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا"و لعبا "...
ای گروه گرویدگان کسانیکه دین شما را سخریه گرفتند و بازیچه اش می پندارند دوست خود مگیرید.
این معنا کاملا روشن است که هرگز بین دو گروه که یکی مقدسات و معتقدات دیگری را مسخره میکند دوستی و صمیمیت برقرار نمی ماند.
از این رو خدایتعالی خطاب به اهل ایمان اشاره میفرماید که دوستی کسانیکه اسلام را بسخریه میگیرند ترک کنید.
و زمام جان و دل خود را بدست اغیار نسپارید.
انکس که زند طعنه شما را در کیش
یا انکه کند به دین حق مسخره بیش
او کافر عاصی است و هم اهل عناد
باید که نگیریش به دل یار خویش .
یا حق.
به فهم ناچیز خود فهمیدَ...
نه تنها نماز جعفر طیار ، مصباح الانس ، گلشن راز و ...که شاید شاید شاید حتی دعای انسان کامل هم به کارمان نیاید اگر
کامیابی و خوشبختی یک انسان به چیزهای بیرونی او بستگی ندارد .
بلکه به درون او بستگی دارد. به باور و یقین قلب او نسبت به خدا بستگی دارد.
در واقع تمام اعضای بدن فرشی اند (از خاک اند ) بجز قلب او که عرشی است.
به همین خاطر قلب انسان هیچ وقت دروغ نمی گوید شما هر سوالی از قلبتان بپرسید جوابش راست را به شما می دهد.
اما این کارخانه دروغ سازی فکر و مغز نامرد انسان است ! در واقع از قلب می گیرد و آن را ویرایش می کند و به زبان که سخنگوی فکر است انتقال می دهد.
و اگر قلب درست شد زندگی درست می شود.
پیامبر (ص ) فرمودند در وجود انسان یک تکه گوشت است اگر آن درست شد انسان درست است گر خراب شد انسان خراب است.
یک چیزی که باید توجه کنیم که این حدیث به اعتبار اعمال و ایمان است اما اگر دقت کنیم حتی باعتبار جسم اگر قلب کسی مشکل داشته باشد دیگر بطور کلی انسان مشکل دار است.
قرآن کریم، بيان سرگذشت احوال انسان است و مخاطرات هر یک از انبیای الهی در قرآن، به عنوان رمز و آیتی برای امتحانات و ابتلائات انسان در سیر و سلوک الهی است.
انسانی که گاه در غالب حضرت آدم و حوا، دچار اغوای شیطان نفس و هبوط از بهشت ذات، به جهنم دنیا میشود، و گاه در غالب حضرت ابراهیم، آتش بزرگِ برافروختهی خدعه ها و نیرنگهای دنیوی را با کرامت نفسانی خود گلستان میکند. گاه با صورت موسوی و عصای عقل خود، دریای موّاج شبهات و تردیدها را می شکافد و مارهای اوهام و خیالات باطل را فرو میبلعد.گاه با صورت عیسوی و دم مسیحایی خود، مردگان خواب و خور و شهوت را احیا میکند و پرندگان چهارگانه در هم کوبیدهی رذائل نفسانی را، حیاتی دیگر بخشیده، و بال و پر پرواز در ملکوت عالم عطا میکند. گاه با صورت یوسفی، عزیز مصرِ کشورِ جان گشته و به سرور دیدار یعقوبِ جانان نائل میشود.گاه با صورت یونسی، در دهان تاریک حوت، زندانیِ تسبیح گوی گشته و از درد فراق و تنهایی، نالان میشود. گاه چنان اوج می گیرد و بر طارم اعلی مینشیند که بوی پیرهن یوسف دلدار گم کردهی خویش را از هزاران فرسنگ استشمام میکند و گاه چنان فرو میرود که یار افتادهی در چاه کنعانِ مقابل دیدگانش را نمیبیند...
خداوند ارامش است :
خداوند در یکی از زیباترین ایه های عهد قدیم می فرماید:" ارام باشید . و مرا که خدای شما هستم دریابید ."می توانیم این ایه را این طور
تفسیر کنیم که :"اگر اشفته و مضطرب باشید. هرگز خداوند را در نمی یابید.
برای ان که بتوانید با خداوند گفتگو کنید باید به خاطر داشته باشید. که خداوند میداند فقط ان چه که هست ارامش و سکون است.
مسلما"افرینش با تندی و شدت تحقق نیافته است بلکه با ارامش و سکونی حقیقی . صورت یافته . ارامش یعنی عمل کردن از قلمرو
نادیدنی روح قدسی در جهان ماده و شکل .بدون سر و صدا . اغتشاش و اضطراب .
اگر ما با ترس .اضطراب و به طرزی هراس انگیز به خداوند نزدیک شویم. به ما کمک نخواهد کرد. وقتی ما به طرزی با خداوند ارتباط
برقرار کنیم که ارامش در ان وجود نداشته باشد. این حالت ما در تمام لحظات زندگی مان نیز ادامه خواهد داشت و بدن ما به این طرز
تفکر عادت می کند. کم کم از خداوند جوابی نمی گیریم و عبادات خود را نیز ترک می کنیم.
ان گاه خداوند را محکوم می کنیم که چرا ارامش و صلح در جهان از بین رفته است. مادامی که با قلبی مملو از ارامش با مبدا خود ارتباط
برقرار می کنیم. می توانیم حضور روح قدسی را احساس کنیم. بهتر است پیش از شروع عبادت لحظاتی ررا به تمرکز اختصاص دهیم.
و به دقت نفس بکشیم و در هر باز دمی تمامی افکاری که ارامش ما را به هم می زنند را بیرون بریزیم و با هر دمی روح قدسی را در
درون خود بیشتر احساس کنیم. "
یا حق.
تلنگر وجدان
ایمان ، مکتبی اخلاقی ، تربیتی و روحی بود. فضایل و ارزش های اخلاقی مانند قدرت اراده،نیروی درون، محاسبه ی نفس و حق ستاندن از آن را بر مومن القا می کرد. ایمان قوی ترین انگیزه ای بود که تا به حال تاریخ اخلاق و علوم روانشناسی در مورد لغزش های اخلاقی و اشتباهاتا بشیری ، سراغ دارد.
هرگاه شدت بهیمیّت اوج گیرد و انسان مرتکب لغزشی گردد، آن هم در شرایطی که نه چشمی وی را نظاره گر است و نه قانونی به وی دسترسی دارد، این ایمان تبدیل به نفسی خشن و ملامت گر ، وجدانی زننده و سرکوب گر و خیالی بیم دهنده و ترس آور می شود که صاحبش تنها زمانی آرام می گیرد که در برابر قانون به گناهش اعتراف کند و جانش را برای اجرای سخت ترین کیفر ، عرضه نماید و عقوبت را با دلی آرام و مطمئن تحمل کند، صرفا بخاطر رهیدن از خشم و عذاب آخرت.
امام مسلم به حجاج قشیری ، صاحب صحیح مسلم با سندی متصل از عبدالله بن بریدة از پدرش ،نقل کرده است که ماعز بن مالک اسلمی خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت : «ای رسول خدا (ص) ! من بر خود ظلم کرده ام و مرتکب زنا شده ام؛ اکنون می خواهم مرا پاک گردانی.» رسول خدا او را برگرداند.
فردای آن روز دوباره آمد و گفت :«ای رسول خدا ! من مرتکب زنا شده ام» دوباره پیامبر وی را برگرداند. کسی را نزذ قومش فرستاد ، که آیا ماعز را از نظر عقل یا هوش تایید می کنند یا خیر؟ آن ها جواب دادند ماعز از نظر عقل مشکلی ندارد و از افراد سالم است.
ماعز بار سوم آمد. این دفعه نیز پیامبر کسی را نزد قومش فرستاد و از آن ها در مورد عقل وی توضیح خواست . ماعز از نظر عقل و فکر مشکلی ندارد.
چون مرتبه ی چهارم آمد ، رسول خدا (ص) دستور داد تا چاله ای بکنند. سپس طبق دستور پیامبر ، سنگسار شد.
سلام استاد عزیز.
به نظرم اصلی ترین دلیلی که باعث میشه برخی افراد تز روشنفکری بدن و حرف از آریایی بودن و گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک بزنن
اینه که اینجور افراد انسان های ضعیفی در عمل هستند.برای همین بهترین گزینه برای اینها ادیان بی در و پیکر هستند که تشخیص همه چیز رو بر عهده ی خود مکلف گذاشتند.
ولی دین پاک اسلام مرد رو از نامرد جدا میکنه. حق رو از باطل جدا میکنه. برای همین از دین اسلام فراری هستند.
در دین پاک اسلام مثلا اگر دروغ بگی و دستت رو بشه ، همه می فهمن که دروغ گفتی و گناه کردی و آبروت میره.
ولی در این ادیان بی در و پیکر در هر شرایطی تو بهترین انسان روی کره ی زمین هستی.
چون همیشه یه دلیل ظاهرا موجه برای کارهای زشتت پیدا میکنی و ماست مالیش میکنی میره و تبدیل میشه به کردار نیک.
اما دین اسلام دین تربیت شدن و خودسازی هست و خودسازی خیلی تلخ هست.@};-
بهترین مدل زیستن :
ذن معتقد است که حقیقت را در قالب لغات نمی توان بیان کرد. ولی با اشارات و حرکات می توان ان را ابراز داشت. انسان نمی تواند حقیقت را
بیان کند. ولی می تواند ان را نشان دهد.
ادم می تواند در این دنیا باشد .بدون اینکه به ان وابسته باشد. ادم می تواند در جمع حضور داشته . و در عین حال تنها باشد.
هزار و یک کار بکن. هر انچه که لازم میدانی به انجام برسان . ولی از بابت ان مغرور نشو.
در دنیا بودن هیچ ایرادی ندارد. در این جهان باش . ولی در عین حال " ان جهانی "بمان- این والاترین هنر است. هنر زندگی بین دو قطب
متضاد و برقراری تعادل خوویش بین این دو تضاد. راهی است بسیار باریک همچون لبه تیغ.
ولی تنها راه ممکن است. اگر تعادل خویش را از دست بدهی .حقیقت را نیز از کف خواهی داد.
در این دنیا حضور داشته باش و به راه خویش ادامه بده . با خنده ناب به عمق وجود خویش رسوخ کن. راه خود را به سوی خداوند با سماع
بپیما !با ترانه به سوی خالق پیش برو !
یا حق.
سلام علیکم
احسنت بر شما . از تحلیل زیبای شما لذت بردم.
خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید.الهی آمین
رفتار با فضل و احسان و رفتار با عدل :
همان خداوند متعال اگر بخواهد با عدلش نسبت به گناهان ما برخورد کند چه می شود؟ واقعا باید بگوییم :
اللهم عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک . خدایا . با فضل و احسانت با ما برخورد کن .نه با عدلت خود!
رفتار خداوند متعال در اخرت با بندگان مومنش که در دنیا جذب رحمت او شده اند و به او ایمان اورده اند. با فضل و رحمت و مغفرت و
احسان و گذشت است. اما با کفار و معاندین که در دنیا کاری به رحمت خدا نداشتند و پشت به ان حرکت کردند. بر اساس عدل است. "
یا حق.
چهار اصل اساسی
حضرت علامه در دروس معرفت نفس می فرمایند چهار اصل وجود دارد که در سعادت و شقاوت شخص تاثیری شگرف دارند. این چهار اصل عبارت اند از: «نطفه، مربی، اجتماع و معاشر»
چه بسا نطفه از برای نوح نبی باشد و مربی نیز پیامبر خدا باشد اما اجتماع و معاشر طوری بر شخص اثر بگذارد که انسان به عذاب الهی گرفتار گردد.
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
چه بسا نطفه از برای یزید باشد و اجتماع نیز، اجتماع شامیان بوده و معاشر نیز یزیدیان باشند اما مربی الهی باشد و موجب شود فرزند یزید ( معاویه ابن یزید) عاقبت به خیر گردد.