ّّبالاخره امام چهارم شيعيان روزه بودند يا نبودند ؟!!!

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ّّبالاخره امام چهارم شيعيان روزه بودند يا نبودند ؟!!!

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص عَلَى الْمُجَذَّمِينَ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ أَمَا إِنِّى لَوْ لَا أَنِّى صَائِمٌ لَفَعَلْتُ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُمْ
اصول كافى ج : 3 ص : 187 رواية : 8

امام صادق (ع ) فرمود: على بن الحسين صلوات الله عليهما گذرش بر جذاميان افتاد، حضرت سوار الاغش بود و آنها صبحانه مى خوردند. امام را به صبحانه دعوت كردند، فرمود:اگر روزه نمى داشتم مى پذيرفتم ، و چون بمنزلش رفت ، دستور فرمود غذايى لذيذ و خوب بسازند، سپس براى صبحانه از آنها دعوت كرد و خود هم با آنها صبحانه خورد.
اصول كافى ج : 3 ص : 187 رواية : 8

بالاخره ايشون روزه بودند يا نبودند :moteajeb: ؟!!!يا ....:moteajeb:

sosme;5099 نوشت:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص عَلَى الْمُجَذَّمِينَ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ أَمَا إِنِّى لَوْ لَا أَنِّى صَائِمٌ لَفَعَلْتُ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُمْ
اصول كافى ج : 3 ص : 187 رواية : 8

امام صادق (ع ) فرمود: على بن الحسين صلوات الله عليهما گذرش بر جذاميان افتاد، حضرت سوار الاغش بود و آنها صبحانه مى خوردند. امام را به صبحانه دعوت كردند، فرمود:اگر روزه نمى داشتم مى پذيرفتم ، و چون بمنزلش رفت ، دستور فرمود غذايى لذيذ و خوب بسازند، سپس براى صبحانه از آنها دعوت كرد و خود هم با آنها صبحانه خورد.
اصول كافى ج : 3 ص : 187 رواية : 8

بالاخره ايشون روزه بودند يا نبودند :moteajeb: ؟!!!يا ....:moteajeb:


اولا علی ابن الحسین امام اول شیعیان نیست امام چهارم است
دوما بفرمایید چه اشکالی پیش می آید که امام روز دیگری آنها را دعوت کرده باشد؟
سوما منظورتان از طرح اینگونه سوالات چیست؟

سپاس . داشتم متني راجع به امام علي ميخوندم حواسنم پرت شد . درستش كردم . افعال و ضماير و زمانهاي انها و ....بايد توسط اساتيد مشخص بشه ضمنا لزومي نداشت بااينهمه ايهام حديثو نقل بشه!ائمه اي كه به فصاحت و شيوايي كلام مشهورند !!

sosme;5099 نوشت:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَرَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ص عَلَى الْمُجَذَّمِينَ وَ هُوَ رَاكِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ يَتَغَدَّوْنَ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ أَمَا إِنِّى لَوْ لَا أَنِّى صَائِمٌ لَفَعَلْتُ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ وَ أَمَرَ أَنْ يَتَنَوَّقُوا فِيهِ ثُمَّ دَعَاهُمْ فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُمْ
اصول كافى ج : 3 ص : 187 رواية : 8

امام صادق (ع ) فرمود: على بن الحسين صلوات الله عليهما گذرش بر جذاميان افتاد، حضرت سوار الاغش بود و آنها صبحانه مى خوردند. امام را به صبحانه دعوت كردند، فرمود:اگر روزه نمى داشتم مى پذيرفتم ، و چون بمنزلش رفت ، دستور فرمود غذايى لذيذ و خوب بسازند، سپس براى صبحانه از آنها دعوت كرد و خود هم با آنها صبحانه خورد.
اصول كافى ج : 3 ص : 187 رواية : 8

بالاخره ايشون روزه بودند يا نبودند :moteajeb: ؟!!!يا ....:moteajeb:


سلام
سوالی دارم چه عیبی دارد که کسی روزه باشد و بعد روزه ی مستحبی خود را بشکند؟چون جذامیان در حال صرف صبحانه بودند پس ماه رمضان نبوده است. و چه اشکال دارد امام انها را افطار دعوت نموده باشد در حدیث به زمان برگشت اام اشاره نشده است

باسمه تعالی
با سلام و تشکر
ظاهر روایت این است که دعوت امام سجاد علیه السلام از جذامیان در همان روز بوده است و حضرت هم روزه داشتند و شاید روزه ایشان مستحبی بوده است. در روزه مستحبی از جهت اجابت دعوت مومن میتوان روزه را افطار کرد. شاید امتناع امام علیه السلام از خوردن صبحانه با آنها و افطار روزه خود، مناسب نبودن غذای آنها یا صدقه بودن آن و یا ... بوده و چون امام روزه خود را به هر سبب، با دعوت آنها افطار نکرد و برای اینکه آنها از رد دعوت امام ناراحت نشوند حضرت فرمود:« اگر روزه نبودم با شما می خوردم». زمانی که حضرت به منزل برگشتند دستور دادند غذای لذیذی آماده کنند و به همان دلیلی که گفته شد یعنی اجابت دعوت مومن با آنها غذا میل نمودند.

با عرض سلام نکاتی چند در مورد این مطلب به ذهن بنده میرسد که خواستم جهت اطلاع عرض کنم
1- اولا در متن عربی حدیث وقتی برای این دعوت (دعوت جذامیان و دعوت امام) ذکر نشده و معلوم نیست که دعوت جذامیان برای صبحانه بوده باشد وثانیا زمان دعوت امام هم مشخص نیست که آیا امام هم آنها را برای صبحانه دعوت کرده یا برای نهار یا شام!
2- زمان دعوت امام احتمال قوی برای افطار بوده خصوصا که دارد که امام غذای خوب و مفصلی دستور دادند آماده شود و علی القاعده آماده کردن غذا با شرائط آن روزگار حداقل نصف روزی وقت می برد پس برفرض هم اگر دعوت جذامیان صبح بوده باشد دعوت امام قطعا همان موقع نبوده!
3- معلوم نیست که دعوت امام در همان روزبوده یا روز دیگر!

[=arial]درود بر دوستان گرامی

[=arial]درباره ی بیانات tarig گرامی درباب این حدیث صحیح السند، که در صفحه ی 123 از جلد دوم کتاب الکافی مندرج است، به ترتیب فرمایش ایشان، نکاتی عرض می شود:

[=arial]1- برخلاف نوشته ی ایشان، هر دو زمان مشخص است؛
[=arial]«هم یغتدون فدعوه الی الغداء» یعنی «ایشان صبحانه می خوردند و او را به صبحانه دعوت کردند».
[=arial]«ثم دعاهم فتغدوا عنده» یعنی «سپس ایشان را فراخواند و نزد وی صبحانه خوردند».
[=arial]مسلماً صبحانه را در وقت ناهار یا شام نمی خورند.

[=arial]2- به هیچ روی نمی توان حتی به احتمال ضعیف، افطار را مطرح نمود؛ که روایت صراحت دارد «فتغدوا عنده و تغدی معهم» یعنی: «ایشان نزد وی صبحانه خوردند و او نیز با ایشان صبحانه خورد». از سوی دیگر سخنی دایر بر «غذای خوب و مفصل» نیز مطرح نشده است؛ «فلما صار إلی منزله أمر بطعام فصنع و أمر أن یتنوقوا فیه» یعنی: «آنگاه که به خانه اش رفت دستور داد غذا آماده کنند. غذا آماده شد و دستور داد غذا را بیارایند».

[=arial]3- با توجه به ایهام کلام، شاید بتوان مورد سوم را پذیرفت. بدین ترتیب که برخلاف نظر سعید عزیز، معتقدم «فلما صار الی منزله» حاکی از این نیست که بلافاصله به منزل بازگشته اند تا همان روز هم بتوانند جذامیان را برای صبحانه دعوت کرده باشند. فی الواقع قرینه ای برای چنین مدعایی در روایت نیست؛ با توجه به « آنگاه که به خانه اش رفت ...» می توان تصور کرد بعد از پایان امور یومیه، به منزل رفته، دستور غذا داده و میهمانان خود را برای صبحانه ی فردا دعوت کرده باشند.

سپاسگزارم

باسمه تعالی
با سلام و تشکر از دوستان
تفسیر هر کلامی باید روشمند و عالمانه باشد تا تفسیر به رای نگردد.برداشت مطلبی از کلام باید مطابق با قانون مفاهمه عرب، شواهد عقلی، ادله علمی و شواهد روایی باشد.
جمله «فَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ وَ تَغَدَّى مَعَهُم» به دلالت التزامی می تواند بر افطار دلالت داشته باشد(غذا خوردن به دلالت التزامی دال بر افطار است) و اینکه دوست گرامی فرمودندحتی به احتمال ضعیف هم نمی توان افطار را مطرح نمود بدون دلیل است بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد.
اما نکته ای در مورد زمان دعوت : در عبارت حدیث آمده «فلما صار الی منزله..» فاء حرف عاطفه است که دلالت بر تعقیب دارد یعنی در همان روز به خانه اش برگشت البته پس از مدت کوتاهی. دنباله حدیث می فرماید:«امر بطعام فصنع..» یعنی در همان روز دستور داد غذایی تهیه کنند و سپس از جذامیان دعوت کرد و با آنها غذا خوردند.


درود بر سعید عزیز

مسلماً با اشرافتان بر ادب عرب، راهنمایی های ارزنده ی شما در باب نکات آتی راهگشا خواهد بود.

1- به نظر می رسد اگر بر اساس آنچه مفاهمه ی عرب نامیدید به این حدیث بنگریم و معانی شایع تر را درنظر بگیریم، راحت تر و بلکه نزدیک تر به واقع، نتیجه خواهیم گرفت. لذا ابتدا باید دید معنای شایع «الغدا» و «تغدی» بین اعراب چیست و کتب لغت چه می گویند:

كتاب العين (4/437):و الغداء: ما يؤكل من أول النهار

مجمع البحرين(1/313):الغداء بالمد: الطعام الذي يؤكل أول النهار، و هو خلاف العشاء بالمد أيضا، و منه يقال: غديته تغدية إذا أطعمته الغداء

المفردات فى غريب القران (1/603):‏الغداء: طعام يتناول في ذلك الوقت‏

لسان العرب (15/118):ابن سيدة: الغداء طعام الغدوة، و الجمع أغدية

النهايه فى غريب الحديث و الاثر(3/346): (غدا)(س) في حديث السّحور «قال: هلمّ إلى الغداء المبارك» الغداء: الطّعام الذي يؤكل أوّل النهار، فسمّي السّحور غداء، لانه للصائم بمنزلته للمفطر.(س) و منه حديث ابن عباس «كنت أتغدى عند عمر بن الخطاب في رمضان» أي أتسحّر.

النهاية في غريب الحديث و الأثر(‏3/6): أكل الصبوح، و هو الغداء

فرهنگ ابجدى (1/241):تغدّى-تغديا [غدو]: صبحانه خورد.
(1/637):غدّى-تغديةً [غدو] الرجُلَ: به او صبحانه خورانيد.غدى- غدا [غدو]: آن مرد صبحانه خورد.الغديان- [غدو]: آنكه در بامداد صبحانه خورد.

ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قران (2/688):غداء: غذاى چاشتگاه يا صبحانه.غدوت أَغدو: ناشتایى خوردم‏

البته در لغتنامه ها به معنای مطلق «غذا» هم اشاره شده است اما باید دید کدام معنا بین اعراب شایع تر بوده است. ظاهراً استفاده ی معنای مستقل برای «صبحانه» و «صبحانه خوردن»، درآثار نویسندگان عرب غالب باشد.علاوه بر مثالهای فوق الذکر، موارد پایین هم که برخی ناظر بر ضرب المثلهای عرب است، قابل تأمل می نمایند:

التذكرة الحمدونية (‏9/ 84):قال العتبيّ: كان زياد يغدي و يعشّي إلا يوم الجمعة، فإنه كان يعشي و لا يغدّي...

ربيع الأبرار و نصوص الأخيار(‏3/ 233): خير الغداء بواكره، و خير العشاء بواصره

ربيع الأبرار و نصوص الأخيار (‏3/260):في الحديث: ترك الغداء مسقمة و ترك العشاء مهرمة.

تاريخ مدينة دمشق(‏38/423):دعي أبو سعيد الخدري إلى وليمة و أنا معه، فدخلنا فرأى صفرة و خضرة، فقال: أما تعلمون أن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم كان إذا تغدى لم يتعشّ، و إذا تعشّى لم يتغدّ؟.

تاريخ بغداد(‏10/57):قال: فلما أصبح أشرف على الناس و هم يتغدون، فرأى الطعام قد خف من بين أيديهم قبل أن يشبعوا.

محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء(‏1/727): قيل: العشاء متخمة و تركه مهرمة، و قال بقراط: من تعوّد العشاء ثم تركه التبس عليه طبعه. و قال عمر رضي اللّه عنه لابنه: لا تخرج يا بنيّ من منزلك حتّى تأخذ حلمك يعني حتى تتغدى...
فقيل له:اصبر حتى تطلع الشمس فقال: أنتظر بغدائي قادما من وراء خراسان. و قيل: خير الغداء بواكره و خير العشاء سوافره، أي أن تأكل و عليك ضوء.

مجمع الأمثال(‏1/254):خير الغداء بواكره و خير العشاء بواصره يعنى ما يبصر فيه الطعام قبل هجوم الظلام‏

مجمع الأمثال(‏2/285):من لم يتغدّ بدانق تعشّ بأربعة دوانق‏

الأمثال المولدة (ص 113) من لم يتغدّ بدانقين تعشّى بأربعة دوانيق.

با عنایت به موارد فوق به راحتی می توان با «دلالت مطابقه» به معنای حدیث پرداخت، آن را توضیح داد و احتیاجی هم به یافتن دلالت التزامی پیدا نکرد. با آویختن به دلالت التزامی و اختیار معانی دیگر، مجبور می شویم در توجیه حدیث، فرضیه هایی بسازیم و از چند جهت مبتلا به اشکال شویم. نظیر آنچه فرموده اید: (در روزه مستحبی از جهت اجابت دعوت مومن می توان روزه را افطار کرد. شاید امتناع امام علیه السلام از خوردن صبحانه با آنها مناسب نبودن غذای آنها بوده چنانچه تهیه کردن غذای مناسب برای ایشان، شاهدی است بر این مدعا و برای اینکه آنها ناراحت نشوندحضرت فرمود:« اگر روزه نبودم با شما می خوردم». زمانی که حضرت به منزل برگشتند دستور دادند غذای لذیذی آماده کنند و به همان دلیلی که گفته شد یعنی اجابت دعوت مومن با آنها غذا میل نمودند.)

در این صورت که احتمال امتناع امام را با شواهد خود«مناسب نبودن غذای آنها» ذکر فرموده اید، جمله ی «اگر روزه نبودم با شما می خوردم» امام را چه فرض کنیم؟ برای ناراحت نشدن جذامیان، به ایشان دروغ گفته اند؟

پرسش بعدی این است که بر اساس چه معیاری «تغدی» را در ابتدای حدیث، صبحانه خوردن –به طور خاص- معنی کرده اید ولی در پایان حدیث از این معنا منصرف شدید و غذا خوردن- به معنای عام- را اختیار نموده اید؟

2- اگر استناد شما را درباب فاء عاطفه بپذیریم هم از عبارت «فلما صار الی منزله امر بطعام فصنع...» زمان را درنمی یابیم؛ حتی اگر عبارت را در نهایت رعایت تعقیب، این گونه ترجمه کنیم که «به محض اینکه به خانه رفت دستور داد غذا آماده کنند...». می شود توضیح دهید که از کجا درک کرده اید امام چه زمانی به خانه رفته اند و معنای بازگشتن به خانه «پس از مدت کوتاهی» را چگونه دریافتید؟ به نظر می رسد فاصله ی زمانی بین گفتگوی اولیه امام با جذامیان و بازگشت ایشان به منزل مجهول باشد. همین امر، در کنار معنای لغوی «تغدی»، این احتمال را قابل بررسی می کند که روز دیگری (مثلاً روز بعد) با ایشان «صبحانه» خورده باشند.

با سپاس

باسمه تعالی

با سلام وتشکر
«با عنایت به موارد فوق به راحتی می توان با «دلالت مطابقه» به معنای حدیث پرداخت، آن را توضیح داد و احتیاجی هم به یافتن دلالت التزامی پیدا نکرد. با آویختن به دلالت التزامی و اختیار معانی دیگر، مجبور می شویم در توجیه حدیث، فرضیه هایی بسازیم و از چند جهت مبتلا به اشکال شویم. نظیر آنچه فرموده اید: (در روزه مستحبی از جهت اجابت دعوت مومن می توان روزه را افطار کرد. شاید امتناع امام علیه السلام از خوردن صبحانه با آنها مناسب نبودن غذای آنها بوده چنانچه تهیه کردن غذای مناسب برای ایشان، شاهدی است بر این مدعا و برای اینکه آنها ناراحت نشوندحضرت فرمود:« اگر روزه نبودم با شما می خوردم». زمانی که حضرت به منزل برگشتند دستور دادند غذای لذیذی آماده کنند و به همان دلیلی که گفته شد یعنی اجابت دعوت مومن با آنها غذا میل نمودند.)»
(و تغدی معهم) با توجه به قرائن ذیل دلالت بر افطار دارد:
1- فاء عاطفه دلالت بر تعقیب دارد که تعقیب هر چیزی به حسب خودش است مثلا گفته می شود:« فلانی تزوج فولد له »که در اینجا تعقیب بیش از نه ماه است.
در محل بحث چون حضرت به اطراف شهر تشریف برده بودند، برگشت در همان روز بود نه روز دیگر( پس از مدت کوتاه بنابراینکه فاء دلالت بر انفصال مدتی کوتاه دارد).اگررسیدن حضرت به منزل خود در روز دیگر بود حتما باید قید زمان آورده می شد چون رسیدن در روز دیگر بر خلاف ظاهر کلام است.
2-حضرت در آن روز روزه مستحبی بودند وشکستن روزه با دعوت مومن مستحب است نه واجب لذا جواب حضرت به جذامیان صدق محض بود.و حضرت روزه خود را با دعوت آنان افطار نکرد.اما وقتی به منزل خود رفتند روزه خود را افطار کردند.

باسمه تعالی

پرسش بعدی این است که بر اساس چه معیاری «تغدی» را در ابتدای حدیث، صبحانه خوردن –به طور خاص- معنی کرده اید ولی در پایان حدیث از این معنا منصرف شدید و غذا خوردن- به معنای عام- را اختیار نموده اید؟
جواب:در عبارت داخل پرانتز منظور بنده معنای دقیق نبود فقط راهنمایی جهت فهم دلالت التزامی بود. لذا نیاز به این همه مطلب جهت معنای (و تغدی) نبود.چون معنای مطابقی «تغدی» روشن است.
قابل ذکر است دلالت التزامی در استعمال عرب شایع است.

باسمه تعالی

- اگر استناد شما را درباب فاء عاطفه بپذیریم هم از عبارت «فلما صار الی منزله امر بطعام فصنع...» زمان را درنمی یابیم؛ حتی اگر عبارت را در نهایت رعایت تعقیب، این گونه ترجمه کنیم که «به محض اینکه به خانه رفت دستور داد غذا آماده کنند...». می شود توضیح دهید که از کجا درک کرده اید امام چه زمانی به خانه رفته اند و معنای بازگشتن به خانه «پس از مدت کوتاهی» را چگونه دریافتید؟ به نظر می رسد فاصله ی زمانی بین گفتگوی اولیه امام با جذامیان و بازگشت ایشان به منزل مجهول باشد. همین امر، در کنار معنای لغوی «تغدی»، این احتمال را قابل بررسی می کند که روز دیگری (مثلاً روز بعد) با ایشان «صبحانه» خورده باشند.
جواب:فهم عرب بنابر قواعد ادبی (قانون مفاهمه )همانطور بود که اشاره شد و شما می توانید جهت مطالعه بیشتر به کتاب مغنی الادیب ابن هشام مراجعه نمایید.و احتمالی که شما میدهید بر خلاف فهم عرب است.یک متکلم حکیم مطابق با فهم مخاطب خود سخن می گوید. اگر امام روز بعد رسیده بود آوردن قید فردا در کلام لازم بود. حال که قیدی نیاورده یعنی ظاهر کلام حجت است.

سلام

- ادعایی مبنی بر بازگشت امام در روز دیگر مطرح نیست، بلکه با توجه به روشن بودن معنای مطابقی «تغدی»، صبحانه خوردن امام با جذامیان می تواند روز بعد باشد.
ضمن اینکه معنای التزامی «تغدی» نیز، آنچنان که درالنهايه فى غريب الحديث و الاثر(3/346) و سایر منابع آمده است، بیشتر بر «سحری خوردن» دلالت دارد تا «افطار»:
(و منه حديث ابن عباس «كنت أتغدى عند عمر بن الخطاب في رمضان» أي أتسحّر)

- خود معنای «تغدی» (صبحانه خوردن)، زمان را می رساند و فی الواقع زمان را مقید می کند، لذا الزامی به آوردن قید نیست.

- لطف کنید و برای روشن شدن معنایی که در ذهن دارید، به ترجمه ی کامل حدیث، به منظور ارائه ی «معنای دقیق»، بپردازید.

سپاس

باسمه تعالی
با سلام و تشکر
اولا : معنای سحری خوردن خود معنای مطابقی است و این غیر از دلالت التزامی است.(فتامل جیدا)
ثانیا: اگر شما قبول دارید که امام در همان روز به منزل برگشته اند دنباله حدیث آمده امام علیه السلاموقتی برگشتند، دستور دادند غذایی آماده کنند سپس از آن جذامیان دعوت کردند برای صبحانه که این بر خلاف مدعای شماست. در ضمن مراد از زمان امروز یا فردا بودن است که آن را ( تغدی) نمی رساند ادعای شما این است که فردای آن روز صبحانه خوردند و این نیار به دلیل دارد و برخلاف ظاهر کلام است. برای اینکه بحث به درازا کشیده نشود لطفا با دلیل نه حدس و گمان بگویید که چگونه حضرت وقتی همان روز به منزل برگشتند و دستور آماده سازی غذا را دادن،د فردای آن روز با جذامیان صبحانه خوردند؟
ثالثا: بنابر شواهد تاریخی محل جذامیان در اطراف شهر بوده است.
رابعا: معنای حدیث را شخص سوال کننده آورده است.

با تشکر



سلام

- آنچه باعث می شود دعوت را موکول به روز بعد بدانم دو مطلب است:

1- درنظرگرفتن معنای «تغدی» که مطابق است با «صبحانه خوردن»؛ به این ترتیب که مسلماً پس از بازگشت امام به منزل (که نمی دانیم پس از چند ساعت بوده است) و دستور تهیه ی غذا، وقت صبحانه ی همان روز گذشته بوده است. به علاوه اینکه در ادامه ی حدیث نیز، دوباره از همان لفظ «تغدی» استفاده شده است و بر اساس معنای مطابقی آن، باید هنگام صبح اتفاق افتاده باشد (تقیید زمان) که لاجرم روزی دیگر می طلبد.

2- به کار رفتن لفظ «ثمّ» (ثم دعاهم) در توضیح دعوت امام از جذامیان، که متضمن «مهلت» است؛ و فاصله ی زمانی را می رساند.

- وجهی برای توضیح شما در باب اطراف شهر بودن جایگاه جذامیان و ارتباط آن با عرایض پیشین خود نیافتم!

- اگر حضرتعالی با ترجمه ی سوال کننده ی محترم موافق هستید و آن را «ارائه ی معنای دقیق» می دانید که دیگر جایی برای بحث باقی نمی ماند؛ ترجمه ی ایشان از تغدی – و نه «یتنوقوا فیه»- همان است که بنده عرض می کنم و با عنایت به بند 1 این نوشته، مسأله حل می شود! اینک ترجمه ی ایشان:

(امام صادق (ع ) فرمود: على بن الحسين صلوات الله عليهما گذرش برجذاميان افتاد، حضرت سوار الاغش بود و آنها صبحانه مى خوردند. امام را به صبحانه دعوت كردند، فرمود:اگرروزه نمى داشتم مى پذيرفتم ، و چون بمنزلش رفت ،دستور فرمود غذايى لذيذ و خوب بسازند، سپس براى صبحانه از آنها دعوت كردو خود هم با آنها صبحانه خورد.)

سپاس

با نام خدا و با درود و سلام
از روایت این چنین بر می آید که امام سجاد علیه السلام سوار بر مرکب بوده اند و احتمالا جهت انجام کاری بیرون شهر یا مکان دوری می رفتند که نیاز به مرکب بوده است و رفتن امام و انجام کار و بازگشت به خانه و تهیه طعام نیکو و دعوت مجذومین همه اینها وقت زیادی طلب می کند که با احتمال صبحانه مجدد آنروز ناسازگار به نظر می رسد و از طرفی مجذومین آنروز صبحانه خورده بودند ونیازی به خوردن صبحانه مجدد نبود.
و اگر ثابت شود امام آنها را برای صبحانه مجدد همان روز دعوت کردند می گوئیم برای ما شکی نیست که اگر امام روزه واجب داشتند امکان تناول غذا در آنروز برای امام نبوده و امام معصوم از هرکسی به احکام شرع آگاهتر و پایبندتر است، و اگر روزه مستحب داشته اند اشکالی بر همغذایی امام با آنها نیست واینکه امام از خوردن صبحانه نزد آنها در ابتدا خوردداری کردند بر اساس این احتمال که غذای آن مجذومین از نوع صدقه بوده و صدقه بر امام حرام است به خوبی قابل توجیه عاقلانه است همانگونه که در روایتی به این مطلب اشاره شده است .(بحار الانوار ج46 ص94)
همچنین علامه در بحار این احتمال را هم داده اند که اطلق التعدی علی التعشی للمشاکله که امام آنها را برای عشا(شام) دعوت فرمودند و تغدی به جای تعشی به خاطر مشاکله و هموزنی تغدی در روایت استعمال شده است.
اساسا طرح چنین ایراداتی جزئی در متون برخی روایات لطمه به سیره امامان معصوم که سخن و سیره آنها یکسره برخاسته از عقل و شرع است و جود و سخاوت و رسیدگی به حال محرومین و نیازمندان که روایات متواتر بر آن دلالت می کند از سیره قطعیه و همیشگی آنهاست، نمی زند.

به نام خدا و با درود وسلام
از روایت این چنین بر می آید که امام سجاد علیه السلام سوار بر مرکب بوده اند و احتمالا جهت انجام کاری بیرون شهر یا مکان دوری می رفتند که نیاز به مرکب بوده است و رفتن امام و انجام کار و بازگشت به خانه و تهیه طعام نیکو و دعوت مجذومین همه اینها وقت زیادی طلب می کند که با احتمال صبحانه مجدد آنروز ناسازگار به نظر می رسد و از طرفی مجذومین آنروز صبحانه خورده بودند ونیازی به خوردن صبحانه مجدد نبود.
و اگر ثابت شود امام آنها را برای صبحانه مجدد همان روز دعوت کردند می گوئیم برای ما شکی نیست که اگر امام روزه واجب داشتند امکان تناول غذا در آنروز برای امام نبوده و امام معصوم از هرکسی به احکام شرع آگاهتر و پایبندتر است، و اگر روزه مستحب داشته اند اشکالی بر همغذایی امام با آنها نیست واینکه امام از خوردن صبحانه نزد آنها در ابتدا خوردداری کردند بر اساس این احتمال که غذای آن مجذومین از نوع صدقه بوده و صدقه بر امام حرام است به خوبی قابل توجیه عاقلانه است همانگونه که در روایتی به این مطلب اشاره شده است .(بحار الانوار ج46 ص94)
همچنین علامه در بحار این احتمال را هم داده اند که اطلق التعدی علی التعشی للمشاکله که امام آنها را برای عشا(شام) دعوت فرمودند و تغدی به جای تعشی به خاطر مشاکله و هموزنی تغدی در روایت استعمال شده است.
اساسا طرح چنین ایراداتی جزئی در متون برخی روایات لطمه به سیره امامان معصوم که سخن و سیره آنها یکسره برخاسته از عقل و شرع است و جود و سخاوت و رسیدگی به حال محرومین و نیازمندان که روایات متواتر بر آن دلالت می کند از سیره قطعیه و همیشگی آنهاست، نمی زند.

باسمه تعالی
با سلام و تشکر از دوستان عزیز کمیل و سروش
بنابر اینکه روزه امام علیه السلام مستحبی بوده باشد توجیه روایت با دشواری همراه است. اما با وجود احتمالی که ذکر شد مبنی بر اینکه به خاطر هر علتی (که مرحوم مجلسی ره صدقه بودن آنچه جذامیان می خوردند را بیان می کند) امام علیه اسلام دعوت آنان را اجابت نکرد و در همان روز از آنان دعوت نمود و روزه خود را افطار نمودند، استدلال به اینکه در روز دیگر آنها را دعوت کردند باطل است چون اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. مگر بگوییم این احتمال باطل است.
در فرض دیگر می توان گفت روزه حضرت واجب بوده است که در اینصورت دعوت امام علیه السلام در روز دیگری بوده است چون قرینه در کلام موجود است.(این احتمال به واقع نزدیکتر است و دشواریی که در احتمال سابق وجود داشت را ندارد)
با تشکر از سروش عزیز که با صبر و متانت بحث را دنبال کردند.:Gol:


با سلام خدمت همه دوستان :

اگر ما روایت اصول کافی ج2 ص 124 را دال بر این بدانیم که امام در همان روز با جزامیان افطار کردندبه یک مشکل بزرگ بر میخوریم وان اینکه جزامیان یکبار خودشان مشغول صبحانه خوردن بودند ویک بار هم توسط امام دعوت به صبحانه شدند که این معقول نیست.

در ضمن در روایت امده وامر ان یتنوقوا که معنای ان ای یتکلفوا فیه ویعملوه لذیذا حسنا است.یعنی برای تهیه غذا وقت صرف شده که این در همان روز مقدور نیست.

بعلاوه حدیث شناسی مثل علامه مجلسی می فرماید:ای فی الیوم الاخر یعنی دعوت امام در روز دیگر بوده است .مرات العقول ج8 ص251 پس این سوال که امام چهارم شیعه روزه بودند یا نه عاقلانه نیست ؟ چون روزه بودن امام در یک روز و دعوت به صبحانه در روز دیگراست.

با تشکر از همه دوستان از سائل تا پاسخ گو وارزوی تمام شدن این بحث ساده.

با سلام به همه دوستان
درباره شخصیت امام سجاد ع در میان شیعه و سنی اجماع است که ایشان در نهایت تقوا بوده و از شدت زهد و پرهیزکاری به سید الساجدین و سید العابدین و ... شهره هستند و جالب اینجاست که با توجه به اینکه ان حضرت در دوره مروانیان که در میان مردم بذر کینه به اهل بیت را پاشیده بودند باز حتی علمای سنی از عظمت و تقوای ایشان سخن گفته اند
درباره زهری که از علما بزرگ اهل سنت و حتی وابسته به دربار بنی امیه بود چنین اورده اند: (کان الزهری اذا ذکر علی بن الحسین یبکی و یقول: زین العابدین) یعنی هرگاه نزد زهری نام علی بن حسین برده می شد می گریست و می گفت : او سرور عبادت کنندگان بود( حلیه الاولیاء 3/135)
همچنین از وی نقل شده:( علی بن الحسین اعظم الناس منه علیّ) (طبقات الکبری 5/214) و می گفت:(ما رایت احد افقه من علی بن الحسین)
ابوحازم از دیگر محدثین اهل سنت می گوید:( ما رایت هاشمیا افضل من علی بن الحسین و لا افقه منه) (تذکره الخواص 186)
جاحظ که از متکلمان بزرگ اهل سنت است درباره ان امام همام چنین می گوید:درباره شخصیت علی بن حسین ؛ شیعی ، معتزلی،خارجی، عامی و خاصی همه یکسان می اندیشند و هیچ کدام تردیدی در برتری و تقدم وی ندارند(عمده الطالب 193)
سعید بن مسیب از محدثین مشهور اهل سنت می گوید: ما رایت اورع من علی بن الحسین یعنی من کسی با تقوا تر از علی بن حسین ندیدم (مختصر تاریخ دمشق 17/2396)
ابن ابی الحدید درباره ایشان می نویسد : کان علی بن الحسین فی غایه فی العباده
و مالک بن انس درباره امام می گوید : در میان اهل بیت پیامبر کسی افضل از ایشان نیست( تهذیب التهذیب 1/27)
ابن حبان می نویسد:علی بن الحسین سید العابدین فی ذالک الزمان (الثقات 5/160)
و از انجا که آثار سجده بر پیشانی ایشان پیدا بود به ذو الثفنات ملقب گردیده بود( معجم الادبا 11/103)
حال بحث بنده اینست که ایا صحیح است کسی که شیعه و سنی به تقوا و علم و برتری ایشان شهادت داده اند با توجه به روایتی که وجوه زیادی در کیفیت ان مطرح است به صرف یک احتمال روزه خوار و دروغ گو و ... بدانیم لذا دوستی که این سوال را مطرح نموده اگر به زندگی امام سجاد در منابع شیعه و سنی بنگرد متوجه میشود که احتمال ایشان از اساس باطل است زیرا این داستان که در خفا نبوده تا پنهان بماند و امام نیز از انجا که زاده پیامبر بوده زیر زره بین شیعه و سنی بوده رسوای عالم و آدم می شد و در میان مردم به بی تقوایی مشهور می شد نه به با تقوایی
بنابر این در برخورد با چنین حدیثی هر کسی با اندک تاملی متوجه می شود معنای حدیث انگونه است که دیگر دوستان بیان نموده اند نه انگونه که پرسش گر احتمال داده است. والسلام علی من اتبع الهدی

سلام !!
ببخشيد يعني من بايد اگر سوال بپرسم چون شخصي كه در حديث نامبرده شده مقام بالايي داره بين مسلمانان ؛ من بايد سمعا و طاعة هر چه درمورد ايشان شنيدم قبول كنم:mohandes: و بيانصافي است در صحت يك روايت شك كنم چون روايت در مورد فلان امام معصوم كه متقي بوده اند هست ؟!...و...من نه كسي رو روزه خوار ناميدم نه دروغگو ...متن پرسشم اين بود ايشان روزه بودند يا نبودند يا .... ... از دوستاني كه جواب دادند و نظرات خوبشونو خوندم تشكر ميكنم. ...بگذريم...
ضمن اينكه به نظرم گاهي فضيلت تراشي ميشه براي بزرگان اسلام ( دستا بالا من تسليمم !! بحثو نميخوام ادامه بدم و ادامه نميدم !!!:kotak:) ولي خب شايد از شدت حب ائمه بعضي اينكارا رو ميكردند يا ....:makhfi:
به هرحال !
تشكر خدانگهدار

با سلام البته این حدیث فضیلت عجیب و نا معقولی را ذکر نکرده که متهم به جعلی بودن بشود.ضمنا از انصاف شما در پذیرش حق تشکر میکنم.

با سلام به دوست گرامی بنده نگفتم چون این شخصیت بزرگ است گزارش منفی درباره او را رد بنماییم بلکه سخنم این است که اگر گزارشی مبهم یا دو پهلو درباره کسی دیدیم بهتر است با توجه به دیگر گزارشات ببینیم احتمالی که ما می خواهیم برداشت نماییم با این گزارشات دیگر می خواند یا نه در این گزارش هم تصریحی به برداشت شما نشده بلکه وجوه دگری در ان است که دوستان بیان نموده اند در ضمن انچه شما اشاره نموده اید مقدمه بنده بود برای این تعلیل که : این داستان که در خفا نبوده تا پنهان بماند و امام نیز از انجا که زاده پیامبر بوده زیر زره بین شیعه و سنی بوده رسوای عالم و آدم می شد و در میان مردم به بی تقوایی مشهور می شد نه به با تقوایی کما اینک دیگر بزرگان با کمترین خطایی که مرتکب می شدند در میان مردم رسو ا شده و مقام انان زیر سوال می رفت والسلام علی من اتبع الهدی
موضوع قفل شده است