آیا مردگان صدای ما را می شنوند؟
تبهای اولیه
آیا مردگان صدای ما را می شنوند و می توانند جواب دهند؟
لطفا فقط دلایل قرآنی بیاورید
در قرآن، خواب و مرگ با هم مقايسه شدهاند:
خدا جانها را هنگام مرگ -و آنكه نمرده است، در خواب- ميگيرد. آن را كه مرگ بر او مقرر شده نگه ميدارد و ديگري را تا مهلت معيني برميگرداند. در آن نشانههايي است براي قومي كه ميانديشند. (زمر 42)
در خواب ارتباط حسي انسان با عالم بيداري قطع ميشود و انسان به نوعي مرگ را تجربه ميكند. شباهت خواب و مرگ در آيات ديگري از قرآن نيز به چشم ميخورد. در آيهي 259 سورهي بقره داستان مردي نقل شده است كه با خرش از يك شهر ويران ميگذشت و به چگونگي زنده شدن مردگان آن شهر ميانديشيد. در تفاسير قرآن گفته ميشود كه اين شخص از پيامبران بود. خدا او را ميراند و پس از صد سال زنده كرد. پس از برانگيخته شدن، خدا از او پرسيد:
- چه مدت اينجا بودهاي؟
- يك روز يا بخشي از يك روز.
- صد سال است كه اينجا هستي!
آنگاه اين فرد برانگيختن مردگان و به هم پيوستن گوشت و استخوان خرش را به چشم ديد. اين فرد ادراك و احساسي از آنچه در آن صد سال بر او گذشت نداشت و تصور او از مرگ صدساله تصوري از يك خواب كوتاه بود. نكتهاي كه در اين داستان به چشم ميخورد اين است كه مردگان ادراكي از وقايع محيط اطراف خود ندارند.
در داستان اصحاب كهف در سورهي كهف نيز ماجرا به همين صورت است. گروهي از جوانان مؤمن از مشركان فاصله گرفتند و به غاري پناه بردند. خدا بيش از سيصد سال آنها را به خواب برد. پس از بيداري آنها تصور خوابي چند ساعته داشتند:
- چه مدت اينجا بودهايد؟
- يك روز يا بخشي از يك روز.
- خدا بهتر ميداند چه مدت اينجا بودهايد!
از ادامهي داستان اصحاب كهف در قرآن برميآيد كه اينان اطلاعي از وقايعي كه در اين سيصد سال در جامعه گذشته بود، نداشتند. عباراتي كه در داستان مرگ صد ساله و خواب سيصدساله به كار رفته است در دوسورهي بقره و كهف يكسان است:
-قال: كم لبثت؟ قال لبثت يوماً أو بعض يوم. (بقره 259)
-قال قائل منهم: كم لبثتم؟ قالوا لبثنا يوماً أو بعض يوم. (كهف 19)
وجه اشتراك مرگ صدساله و خواب سيصدساله در قرآن، عدم آگاهي از وقايع دنيا و گذشت زمان است. قرآن در توصيف خواب اصحاب كهف، بر ناشنوايي آنها در حين خواب انگشت ميگذارد:
در آن غار سالياني چند بر گوشهاشان پرده زديم. (كهف 11)
مردگان در روز قيامت نيز پس از محشور شدن چنين احساسي دارند و اين حالت در آيات مكرري از قرآن ذكر شده است:
روزي كه آنان را محشور كند گويي بر آنها جز ساعتي از روز نگذشته است. يكديگر را خواهند شناخت. زيان كردند كساني كه ديدار خدا را تكذيب كردند و هدايت نشدند. (يونس 45)
روزي كه شما را فراخواند و با سپاس به او اجابت كنيد و گمان كنيد كه جز اندكي بر شما نگذشته است. (اسرا 52)
روزي كه قيامت بيايد مانند اين است كه جز شبي ياروزي بر آنها نگذشته است. (نازعات 46)
در تصور مسيحيان، قديساني كه از دنيا رفتهاند زندگان را ميبينند و صداي آنان را ميشنوند. اما از آيات فوق برميآيد كه مردگان مانند خفتگان ادراكي از وقايع دنيا و گذشت زمان ندارند. پيامبران و صالحاني همچون اصحاب كهف نيز از اين قاعده مستثنا نيستند.
از آیات متعددی در قرآن پیداست که دست کم بخشی از خدایان مشرکان حجاز مردگان بودند، همچنانکه امروزه اهل کتاب مردگان مقدس را به خدایی میگیرند. این مردگان در روز قیامت مبعوث میشوند و شرک مشرکان را انکار میکنند. مشرکان به درگاه مردگان دعا میکنند، اما مردگان صدای آنان را نمیشنوند:
كساني را كه غير از خدا ميخوانند چيزي نيافريدهاند.
مردگاني غير زندهاند و نميدانند كي برانگيخته ميشوند. (نحل 20، 21 )
اگر آنها را بخوانيد صداي شما را نميشنوند و اگر بشنوند شما را اجابت نميكنند و روز قيامت شرك شما را انكار ميكنند، و كسي چون (خداي) خبير آگاهت نميكند. (فاطر 14)
كيست گمراهتر از آنكه غير از خدا كساني را ميخواند كه تا روز قيامت به او پاسخ نميدهند و از دعايش غافلاند؟ (احقاف 5)
آيات زير مكالمهي خدا و عيسي را در روز قيامت بازگو ميكند. از اين آيات برميآيد كه عيسي نيز مانند ديگران تنها تا قبل از مرگ ميتواند ناظر رفتار مردم اطراف خود باشد.
خدا گفت اي عيساي مريم، آيا تو به مردم گفتي كه غير از خدا من و مادرم را به خدايي بگيريد؟ گفت تو منزهي. من نميتوانم چيزي بگويم كه سزاوار من نيست. اگر من گفته بودم ميدانستي. تو آنچه در نفس من است ميداني و من آنچه در نفس توست نميدانم. تو داناي غيبي.
چيزي به آنان نگفتم جز آنچه به من فرمان دادي: اينكه خدا را بندگي كنيد كه خداوند من و شماست. مادامي كه در ميان آنان بودم شاهد آنان بودم و چون روح مرا گرفتي تو مراقب آنان بودي. تو بر هر چيز شاهدي. (مائده: 116 و 117)
در بعضي از آيات قرآن به صراحت به ناشنوايي مردگان اشاره شده است:
زندگان و مردگان يكسان نيستند. خدا هر كه را بخواهد ميشنواند. تو شنواننده كساني كه در قبرهايند نيستي. (فاطر 22)
تو نميتواني مردگان را بشنواني و نميتواني به كراني كه پشت ميكنند صدايي بشنواني. (نمل 80)
در روم 52 نيز آيهي اخير عينا تكرار شده است. قرآن در اين آيات مشركان را به مرده و كر تشبيه ميكند. اين تشبيه بر اساس واقعيتهاي طبيعي است: اگر كر واقعاً نميشنود، مرده هم واقعاً نميشنود. اگر مردهاي بشنود، هنوز نمرده است.
يكي از نامهاي خدا در قرآن «سميع الدعاء» يعني شنوندهی دعاست:
آنجا زكريا خداوندش را خواند. گفت خداوندا به من از نزد خود نسلي پاكيزه ببخش. تو شنوندهي دعايي. (آل عمران 38)
سپاس خدايي را كه در پيري به من اسماعيل و اسحاق را بخشيد. پروردگار من شنوندهي دعاست. (ابراهيم 39)
در قرآن كسي جز خدا سميع الدعا خوانده نشده است.
سلام خدمت آقای گمنام واقعا خوشم آمد از جوابی که دادید.
اما مواظب باشید به شما تهمت وهابیت نزنند وبگویند تو کسانی را که پیامبر و امامان را می خوانند مشرک می دانی.
متاسفانه این عقیده ی نادرست در بین گروهی از اهل سنت و اکثر شیعیان وجود دارد و می گویند مردگان از زندگان بینا تر و شنوا تر می شود.
با تشکر از جناب گمنام ، متاسفانه بنده با نظر ایشان موافق نیستم .اساس پاسخ آقای گمنام حول دو محور استوار شده است :
الف - تغییر بُعد زمانی و درک مردگان از گذشت زمان ، پس از مرگ : در پاسخ عرض می کنیم که موضوع تغییر فاز زمانی و حسی که مردگان از گذشت زمان دارند ، ربطی به شنونده بودن یا نبودن ایشان ندارد . به بیان ساده تر ، بسیار محتمل است که ایشان در عین این که در یک درک متفاوت از زمان به سر می برند ، به اذن الهی و در بعضی از زمان ها ، یا حالات قادر به شنیدن صدای دنیا باشند .
ب - رجوع به آیه ی شریفه ی شماره 22 از سوره ی مبارکه ی فاطر : باز هم عرض می کنیم که برادر گرامی ، این آیه اشاره اش به کفار است که از دید قرآن " مُرده " تلقی می شوند . ( در سوره ی مبارکه ی یس می خوانیم : " لینذر من کان حیا و یحق القول علی الکافرین " یعنی به پیامبر اعلام می کند که بیم بده هر کس را که زنده است ، و حق را بر کفار ثابت کن که در این خطاب ، یک طرف زنده قرار گرفته و طرف دیگر کافر ( پس ) کافر مرده است ! )
بگذارید یک بار دیگر آیه ی شریفه را با هم مرور کنیم :
وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ ﴿۲۲﴾ و زندگان و مردگان يكسان نيستند خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مىگرداند و تو كسانى را كه در گورهايند نمىتوانى شنوا سازی
عدم تساوی زندگان و مردگان ، طعنه و تذکری است از این باب که کفار " نمی خواهند " سخن حق را بشنوند ( به مثابه ی ضرب المثل مشهور " کسی را که خوابیده می توان بیدار کرد ، ولی کسی که خود را به خواب زده هرگز ! " ) پس از این آیه ی شریفه مفهوم مورد نظر شما برداشت نمی شود .
علاوه بر این ها ، دو مورد را نیز خودم متذکر می شوم و می خواهم بدانم کاربر محترم جناب کرد سنی چه پاسخی برای این موارد دارند ؟
ج - اشارات قرآنی در باره ی درک بعد از مرگ : در سوره ی مبارکه ی یس می فرماید :
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ
﴿۲۶﴾ گفته شد به بهشت درآى گفت اى كاش قوم من مىدانستند
بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ
﴿۲۷﴾ كه پروردگارم چگونه مرا آمرزيد و در زمره عزيزانم قرار داد
آشکار است که این خطاب ها پس از مرگ صورت گرفته ( می توانید خودتان آیات ماقبل و بعد را بخوانید ) و شخص مرده کاملا می داند که قوم اش در چه حال و وضعیتی هستند و نیز به شرایط خود آگاه است . پس حداقل برداشت ما از این آیات چنین خواهد بود که " بعضی از مردگان " قادر به درک شرایط دنیا و خود پس از مرگ هستند . البته من کاملا متوجه هستم که این آیات مربوط به یکی از شهداست و شهدا مشمول آیه ی مشهور " بل احیآء عند ربهم " هستند . اما به هر حال چون پاسخ آقای گمنام کلیت داشت ، این را آوردم ، ضمن این که شهدا نیز به هر حال از دنیا رفته و مدفون شده اند و در برزخ به سر می برند .
د - موضوع تلقین به میت : که در میان تمام مسلمانان رایج است و در صدر اسلام بارها توسط رسول مکرم اسلام انجام شده است . اگر به متن تلقین عنایت کنید ، با این عبارت شروع می شود : " یا فلان ابن فلان ، هل انت علی العهد الذی فارقتنا من شهادة ان لا اله الا انت ؟ " یعنی آقا یا خانم فلان فرزند فلان ، آیا بر آن عهدی که دادیم برای ذکر توحید ، هستی ؟ و بعد ادامه می دهد که اذا آتان الملکان المقربان ..... یعنی به میت ِ در گور خوابانده شده یاد می دهیم که وقتی ملکان مقرب به سراغت آمدند ، چنین و چنان بگو ! خوب حالا بفرمایید اگر میت کر است و چیزی نمی شنود ، پس رسول خدا کار لغو می کرده اند ؟ یا این که مسلمانان به اشتباه این کار را انجام می دهند ؟
عدم تساوی زندگان ومردگان ، طعنه و تذکری است از این باب که کفار " نمی خواهند " سخن حق رابشنوند ( به مثابه ی ضرب المثل مشهور " کسی را که خوابیده می توان بیدارکرد ، ولی کسی که خود را به خواب زده هرگز ! " ) پس از این آیه ی شریفهمفهوم مورد نظر شما برداشت نمی شود .
چرا قرآن کافران را به مردگان تشبیه کرده آیا هیچ وجه اشتراکی بین آنها نیست؟
آیا قرآن کافران را که سخن حق را نمی شنوند به مردگانی تشبیه کرده که می شنوند؟ دلیل این تشبیه چیست؟
این آیه هیچ ربطی به آگاهی از دنیا ندارد .
اما در مورد تلقین به میت لطفا این آیه را بخوانید
{إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَااسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْوَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ }فاطر14
اگر آنها را بخوانيد صداى شما را نمىشنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمىگويند و روز قيامت، شرك (و پرستش) شما را منكر مىشوند، و هيچ كسمانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمىسازد! (14)
ترجمه قرآن (مكارم)، ص: 437
در ضمن این سخن امام علی را نیز بخوانید
مردگان، رفته گان همسايگاني هستند كه هر گاه آنان را بخوانند پاسخينميدهند و ظلم و ستمي را دفع نمي كنند و متوجه نوحه سرايي و مداحينميشوند اگر در حق ايشان نيكي شود شاد نگردند و اگر قحطي شود نا اميدنميشوند با هم هستند در حالي كه تنها هستند و همسايه اند در حالي كه ازهم دورند به زيارت يكديگر نمي روند. (نهج البلاغه خطبه111)
رفته گان، گورشان خانه هايشان شد و اموالشان به ميراث رفت كسي را كه بر سرگورشان مي آيد نمي شناسند و به كسي كه برايشان گريه مي كند توجهي ندارند وهر كس كه ايشان را بخواند جواب نمي دهند. (نهجالبلاغه خطبه 235)
سلام خدمت آقای گمنام واقعا خوشم آمد از جوابی که دادید.
اما مواظب باشید به شما تهمت وهابیت نزنند وبگویند تو کسانی را که پیامبر و امامان را می خوانند مشرک می دانی.
متاسفانه این عقیده ی نادرست در بین گروهی از اهل سنت و اکثر شیعیان وجود دارد و می گویند مردگان از زندگان بینا تر و شنوا تر می شود.
چرا قرآن کافران را به مردگان تشبیه کرده آیا هیچ وجه اشتراکی بین آنها نیست؟
آیا قرآن کافران را که سخن حق را نمی شنوند به مردگانی تشبیه کرده که می شنوند؟ دلیل این تشبیه چیست؟
این آیه هیچ ربطی به آگاهی از دنیا ندارد .
اما در مورد تلقین به میت لطفا این آیه را بخوانید
{إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَااسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْوَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ }فاطر14 اگر آنها را بخوانيد صداى شما را نمىشنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمىگويند و روز قيامت، شرك (و پرستش) شما را منكر مىشوند، و هيچ كسمانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمىسازد! (14)
ترجمه قرآن (مكارم)، ص: 437
در ضمن این سخن امام علی را نیز بخوانید
مردگان، رفته گان همسايگاني هستند كه هر گاه آنان را بخوانند پاسخينميدهند و ظلم و ستمي را دفع نمي كنند و متوجه نوحه سرايي و مداحينميشوند اگر در حق ايشان نيكي شود شاد نگردند و اگر قحطي شود نا اميدنميشوند با هم هستند در حالي كه تنها هستند و همسايه اند در حالي كه ازهم دورند به زيارت يكديگر نمي روند. (نهج البلاغه خطبه111)
رفته گان، گورشان خانه هايشان شد و اموالشان به ميراث رفت كسي را كه بر سرگورشان مي آيد نمي شناسند و به كسي كه برايشان گريه مي كند توجهي ندارند وهر كس كه ايشان را بخواند جواب نمي دهند. (نهجالبلاغه خطبه 235)
سلام بر دوست گرامی ، جناب کرد سنی
1. قطعا بین کفار و مردگان تشابه هست . و آن این که مردگان به سبب خروج از دنیا ، دیگر از برهان و دلیل و هدایت جدیدی بهره مند نمی شوند . کفار هم همینگونه اند . دل شان مرده است و از هدایت بهره مند نمی شوند . اما این تشابه اصلا ما را به سمت آن استفاده ای که جناب گمنام ار مطلب کرده اند ، دلالت نمی کند .
2. خواهشمندم در مورد نقل آیات ، به موضوعی که آیه از آن سخن می گوید عنایت کنید . آیه ی نقل شده توسط شما ( آیه ی 14 از سوره ی مبارکه ی فاطر ) با عنایت به آیه ی ماقبل آن فهمیده می شود . بگذارید با هم بخوانیم :
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ ﴿۱۳﴾إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ ﴿۱۴﴾
ترجمه : شب را به روز درمىآورد و روز را به شب درمىآورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است [كه] هر يك تا هنگامى معين روانند اين استخدا پروردگار شما فرمانروايى از آن اوست و كسانى را كه بجز او مىخوانيد مالك پوست هسته خرمايى [هم] نيستند(۱۳)اگر آنها را بخوانيد دعاى شما را نمىشنوند و اگر بشنوند اجابتتان نمىكنند و روز قيامت شرك شما را انكار مىكنند و [هيچ كس] مانند[خداى] آگاه تو را خبردار نمىكند (۱۴)
همانطور که به وضوح مشاهده می شود ، آیه ی مورد بحث اشاره به اصنام دارد ( کسانی که به
جز او می خوانید ) و کنایه از ناتوان بودن بت های مورد پرستش از الوهیت و انکار ایشان در روز
جزا است و مفهومی را که از آن استنباط کرده اید ، بر این بخش بار نمی شود .
3. من هم چنین اعتقادی ندارم که شما هر چیزی به مرده بگویید می شنود . اما ما بر این باوریم که مرده از دعاهای بازماندگان آگاه می شود ، اگر برای او خیراتی بدهند ، به او می رسد ( و طبیعتا آگاه می شود ) همچنین در بعضی شرایط خاص ، تجربه شده که افرادی که بین ایشان و متوفی ارتباط عاطفی بسیار قوی ای وجود داشته ، در عالم رویا با یکدیگر ارتباط برقرار کرده اند . به کرات رخ داده که متوفی نزد یکی از بستگان نزدیک یا دورش از شرایط بد خود اظهار ناراحتی کرده و ایشان با مراجعه و تحقیق دلیل را دریافته اند . همچنین ما بر این باوریم که پدر و مادر ممکن است بعد از مرگ فرزند خود را نفرین کنند ، یا در حق او دعا و طلب خیر کنند . پس اشاره ی امیر مومنان ، یک اشاره ی عام و کلی است و آن را می شود فهمید و پذیرفت .
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(بقره259)
«همچون كسي كه از كنار دهكدهاي گذر كرد، در حالي كه سقف خانهها فرو تپيده بود و ديوارهاي آنها بر روي سقفها فرو ريخته بود؛ گفت: چگونه خدا اين (اجساد فرسوده و از هم پاشيده مردمان اينجا) را پس از مرگ آنان زنده ميكند؟ پس خدا او را صد سال ميراند و سپس زندهاش گرداند و (به او) گف: چه مدّت درنگ كردهاي؟ گفت: (نميدانم، شايد) روزي يا قسمتي از يك روز. فرمود: (نه) بلكه صد سال درنگ كردهاي. به خوردني و نوشيدني خود (كه همراه داشتي) نگاه كن (و ببين كه با گذشت اين زمان طولاني به اراده خدا) تغيير نيافته است. و بنگر به الاغ خود (كه چگونه از هم متلاشي شده است. ما چنين كرديم) تا تو را نشانه (گويائي از رستاخيز) براي مردمان قرار دهيم.
( اكنون ) به استخوانها بنگر كه چگونه آنها را برميداريم و بهم پيوند ميدهيم و سپس بر آنها گوشت ميپوشانيم. هنگامي كه (اين حقائق) براي او آشكار شد، گفت: ميدانم كه خدا بر هر چيزي توانا است».
سوال: آيا حضرت عزير تا زماني كه برانگيخته شد از چيزهايي كه در زمان مرگش روي داده بود اطلاع داشت؟ در حالي كه وقتي خداوند از وي سوال ميكند چقدر در خواب بوده اي، جواب داد: روزي يا چندی روز!!
اين بزگوار مدت صد سال ندانست چه شده، حال برخي بنا به استدلال چند حديث كه احتمال موضوع بودن آنها هست مي گويند: مرده از اوضاع زائر با خبر است.
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ(احقاف 5)
«چه كسي گمراهتر از كسي است كه افرادي را به فرياد بخواند و پرستش كند كه (اگر) تا روز قيامت (هم ايشان را به فرياد بخواند و پرستش كند) پاسخش نميگويند؟ (نه تنها پاسخش را نميدهند، بلكه سخنانش را هم نميشنوند) و اصلاً آنان از پرستشگران و به فريادخواهندگان غافل و بيخبرند».
نكته:
كلمه استفهام (ما) براي اشياء و غير انسان بكار مي رود؛ مانند، «ما لون؟» (كدام رنگ)
اما كلمه (من) براي تعريف انسان بكار ميرود؛ مانند، «من ذهب؟» (چه كسي رفت؟)
در اين آيه هم وقتي از نداكنندگان و عابدين من دون الله بحث ميكند از (من) استفاده ميكند تا افراد متقي بداند، دون الله فقط بت و اشياء نيستند بلكه هر چيزي غير خدا باشد هم از اشيا (ما) و هم از انسان (من) شامل دون الله است.
خداوند به ما ميفهماند كه كساني كه صدا زده مي شوند ﴿من لا یستجیب﴾ تا روز قيامت جواب نمي دهند. و از زندگان خبري ندارند و غافل از زندگان هستند.
سلام به دوست عزیزی که درباره شنیدن صدا توسط مردگان پرسیده بود باید عرض کنم که:
ا
یا به نظر شما در قضیه اصحا ب کهف انها هم مرده بودند؟ چرا نمی دانستند چقدر خوابیده اند؟ما که نباید نظرات خودمان را بر قران تحمیل کنیم!
ایا چون عزیر نمیدانست چقدر مرگش طول کشیده حتما صدای زندگان را هم نمیشنیده؟
وقتی خداوند میفرماید لا تحسبن الذین قتلو ا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون دیگر جای انکار نیست.
امااین که گفته اید تعداد کمی از اهل سنت به این مطلب اعتقاد دارند ادعایی بی دلیل است.پس چرا در حرم نبوی روی ضریح پیامبر نوشته است السلام علیک یا رسول الله وشیعه وسنی همه این جمله را خطاب به پیامبر(ص) می گویند؟
ایا پیامبر العیاذباالله نمی شنود.؟پس همه مبتلا به لغو شده اند.در حالیکه خدا میفرماید عن اللغو معرضون.
سلام دوست همیشگی
استبداد و یک جانبه گرایی و تحمیل اندیشه های خود به قرآن کریم و نصوص
دینی یکی از آفت های بحث هایی است که در آن با آیات الهی استناد می
شود
برای رهایی از این اسیب و فهم صحیح قرآن تنها یک راه وجود دارد وآن هم
کمک گرفتن از محبط وحی و واسطه رسیدن کلام الهی می باشد و عمل و
سیره و سخنان رسول گرامی اسلام بهترین مبین برای آیات الهی می باشد
از صدر اسلام نیز برخی از صحابه با طرح شعار « قرآن ما را بس است»
سعی در نادیده گرفتن رسول گرامی اسلام می نمودند و البته تا حدود زیادی
هم موفق شدند. و ما اکنون هر انچه در فهم دین و آیات الهی دچار اختلاف و
سرگردانی می شویم از ظلمی است که آنها با سیاست منع حدیث و تهدید
صحابه و منع آنها از نقل احادیث بر ما روا داشتند. « فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى
عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ(انعام) (144)»
اگر شما در تاریخ اسلام و سیره نبوی ای که عمدتا خود اهل سنت نیز آن را
نگاشته اند سیری بکنید خواهید دید که پیامبر(ص) در جنگ بدر با کشته
شدگان از مشرکین سخن گفته و در سخنانی آنها را مخاطب ساخته و
اصحاب و دیگران را از شنیدن پاسخ انها عاجز دانستند.
در مورد شهداء و اولیاء الهی نیز که آیات قران صراحت دارد، در زنده بودن نه
به معنای معاشرت داشتن و خرید و فروش نمودن بلکه به معنای مؤثر بودن و
مفید بودن .
و آیا سفارش نمودن پیامبر(ع) مسلمانان را به زیارت شهداء احد ویا چنانچه
ام المؤمنین عایشه نقل کرده است زیارت های مکرر پیامبر(ع) از مردگان اهل
قبور و یا فرستادن پیراهن خود برای تکفین نمودن فاطمه بنت اسد آیا همه
این گزارش های تاریخی برای شما این نتیجه را به همراه ندارد که مردگان
تنها ارتباط ظاهری شان با این دنیا قطع شده است و هم کارهای ما می
تواند برای انها مفید باشد چنانچه پیراهن رسول خدا(ص) و باقیات الصالحات
برای ایشان مفید است و هم آنها می توانند برای ما مفید باشند چنانچه
رسول خدا (ص) به زیارت انها سفارش می نمودند و شهداء ، قران و... در کلام نبوی(ص) از اسباب شفاعت دانسته شده اند .:Mohabbat::Mohabbat::Mohabbat::Mohabbat::Mohabbat:
انبیا بعد از مرگ هم دارای حیات اند.ولذا هیچ مانع شرعی وعقلی وجود ندارد که پیامبریا ولی که از دنیا رفتندسخنان کسی که به انها توسل می جوید بشنوند.
ظاهرا سائل عزیز ما از اهل سنت هستند، از منابع خودشان مطالبی را تذکر میدهم {البته این مطلب در شیعه بدیهی است}
1.انس از پیامبر نقل کرد:پیامبران شخصیت های زنده ای هستندکه در قبرهایشان مشغول نمازند.(بیهقی این روایت را صحیح دانسته وابن حجردر فتح الباری ان را ثابت دانسته است.المقالات السنیه ص114)
2ونیز او فرمود:هیچ فرد مسلمانی نیست که از قبر برادر مومنش عبور کندو براو سلام بفرستدمگر اینکه ان شخص اورا می شناسد وجواب سلام اورا میدهد.(مناوی این روایت را به نقل از ابن عساکردر شرح الجامع الصغیر اورده است حافظ عراقی می گوید:ابن عبد البر ان را در التمهیدو کتاب الاستذکار به اسناد صحیح از ابن عباس نقل نموده است و عبدالحق نیز ان روایت را صحیح دانسته است.)
3 .بیهقی می گوید:سعید بن مسیب از ابو هریره نقل میکند:پیامبر در بیت المقدس پیامبران را ملاقات کرد ونماز به جای اوردند.
4.در حدیثی از مالک بن صعصعه امده:پیامبر سایر انبیا را در اسمان ملاقات کرد.(المقالات السنیه فی کشف ضلالات ابن تیمیه ص 114)
اما نظر اهل سنت:
1.قسطلانی از علما بزرگ اهل سنت :بر زائر شایسته است که زیاد دعا و تضرع نماید ونیز استغاثه وتشفع وتوسل به جناب پیامبر بجوید(مسند ج5 ص 317والمواهب الدینیه ج3 ص417).
2.محی الدین نووی مینویسد:زائر رو به رسول خدا کند و درباره خویش به او متوسل شود و از زیباترین چیز ها این است که عتیبی می گوید:نزد قبر رسول خدا بودم مردی از بیابان امدوگفت:السلام علیک یا رسول الله ولو انهم اذ ظلمواانفسهم جاووک فاستغفرواالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما وقد جئتک مستغفرا من ذنبی و مستشفعا بک الی ربی (شرح المهذب شیرازی ج8 ص 256 .مغنی ابن قدامه حنبلی ج3 ص588 همراه با شرح کبیر گوید:زیارت قبر پیامبر مستحب است.)
3.مراغی میگوید:توسل جستن واستمدادوشفاعت طلبیدن از پیامبردر مدت حیاتش وچه بعد از مرگش که در برزخ به سر میبرند اشکالی ندارد(تحقیق النظره مصباح الظلام ص113)
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(بقره259) «همچون كسي كه از كنار دهكدهاي گذر كرد، در حالي كه سقف خانهها فرو تپيده بود و ديوارهاي آنها بر روي سقفها فرو ريخته بود؛ گفت: چگونه خدا اين (اجساد فرسوده و از هم پاشيده مردمان اينجا) را پس از مرگ آنان زنده ميكند؟ پس خدا او را صد سال ميراند و سپس زندهاش گرداند و (به او) گف: چه مدّت درنگ كردهاي؟ گفت: (نميدانم، شايد) روزي يا قسمتي از يك روز. فرمود: (نه) بلكه صد سال درنگ كردهاي. به خوردني و نوشيدني خود (كه همراه داشتي) نگاه كن (و ببين كه با گذشت اين زمان طولاني به اراده خدا) تغيير نيافته است. و بنگر به الاغ خود (كه چگونه از هم متلاشي شده است. ما چنين كرديم) تا تو را نشانه (گويائي از رستاخيز) براي مردمان قرار دهيم.
( اكنون ) به استخوانها بنگر كه چگونه آنها را برميداريم و بهم پيوند ميدهيم و سپس بر آنها گوشت ميپوشانيم. هنگامي كه (اين حقائق) براي او آشكار شد، گفت: ميدانم كه خدا بر هر چيزي توانا است». سوال: آيا حضرت عزير تا زماني كه برانگيخته شد از چيزهايي كه در زمان مرگش روي داده بود اطلاع داشت؟ در حالي كه وقتي خداوند از وي سوال ميكند چقدر در خواب بوده اي، جواب داد: روزي يا چندی روز!!
اين بزگوار مدت صد سال ندانست چه شده، حال برخي بنا به استدلال چند حديث كه احتمال موضوع بودن آنها هست مي گويند: مرده از اوضاع زائر با خبر است.
یک بار این را خدمت جنابعالی متذکر شدم که : تفاوت درک زمان ، به معنای بی خبری نیست ، بلکه مربوط به تفاوت بُعد زمانی دنیا و آخرت است . نتیجه این که هیج دلیلی نتوانسته اید اقامه کنید که اگر حضرت عزیر نمی دانست صد سال برابر با یک روز و نیم بوده ، درکی هم از آن چه در آن مدت روی داده نداشته باشد . در واقع شما با مقدماتی یک نتیجه ی غیر مرتبط گرفته اید .
از آن گذشته ، ما ادعا نکردیم که مردگان " از هر چیزی که در دنیا رخ می دهد " مطلع اند ! بلکه گفتیم چیزهایی را به اذن خداوند آگاه می شوند . همین و بس .
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ(احقاف 5)
«چه كسي گمراهتر از كسي است كه افرادي را به فرياد بخواند و پرستش كند كه (اگر) تا روز قيامت (هم ايشان را به فرياد بخواند و پرستش كند) پاسخش نميگويند؟ (نه تنها پاسخش را نميدهند، بلكه سخنانش را هم نميشنوند) و اصلاً آنان از پرستشگران و به فريادخواهندگان غافل و بيخبرند».
نكته:
كلمه استفهام (ما) براي اشياء و غير انسان بكار مي رود؛ مانند، «ما لون؟» (كدام رنگ)
اما كلمه (من) براي تعريف انسان بكار ميرود؛ مانند، «من ذهب؟» (چه كسي رفت؟)
در اين آيه هم وقتي از نداكنندگان و عابدين من دون الله بحث ميكند از (من) استفاده ميكند تا افراد متقي بداند، دون الله فقط بت و اشياء نيستند بلكه هر چيزي غير خدا باشد هم از اشيا (ما) و هم از انسان (من) شامل دون الله است.
خداوند به ما ميفهماند كه كساني كه صدا زده مي شوند ﴿من لا یستجیب﴾ تا روز قيامت جواب نمي دهند. و از زندگان خبري ندارند و غافل از زندگان هستند.
دوست گرامی ، پیشتر از شما خواستم که از تقطیع ناقص آیات قرآنی خودداری بفرمایید . اما متاسفانه این بار هم چنین کاری را انجام داده اید .
ببینید آیات پیشین این آیه ی شریفه چه می گوید :
قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ اِئْتُونِي بِكِتَابٍ مِّن قَبْلِ هَذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ - بگو به من خبر دهيد آنچه را به جاى خدا فرا مىخوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزى از زمين [را] آفريده يا [مگر] آنان را در [كار] آسمانها مشاركتى است اگر راست مىگوييد كتابى پيش از اين [قرآن] يا بازماندهاى از دانش نزد من آوريد - احقاف - 4
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَومِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ - و كيست گمراهتر از آن كس كه به جاى خدا كسى را مىخواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمىدهد و آنها از دعايشان بىخبرند - احقاف - 5
اما ایراد برداشت شما : متاسفانه شما در باره ی بت پرستی از نکاتی غفلت ورزیده اید . نخست این که اکثر بت پرستان ، خود سنگ و چوب را نمی پرستیدند بلکه بت ها را تجسم و سمبل فرشتگان و نیروهای ماورایی ای می دانستند ، که برای آن ها سببیت و علیت قائل بودند و رای آن ها را در امر نظام کائنات دخیل می دانستند . اما به یقین چنین نبود و نه بت ها ، و نه آن چه ایشان بت ها را سمبل آن می دانستند ( فرشتگان ، جن و ... ) هیچیک از خود اراده و توانایی برای تغییر احوال عالم نداشتند و طبیعتا ، هیچ موجودی از جماد تا روح در عالم وحود ندارد که بدون اذن خدا قادر به پاسخگویی به کسی باشد ( چه زنده ، چه مرده ) پس ضمایری که اشاره به شیئی دارد ، مربوط به بت ها ، و ضمایری که اشاره به شخص می کند ، مربوط به موجوداتی است که بت ها سمبل ایشان بوده اند .
و مسئله ی بعدی این که خداوند ممکن است در دنیا به کافران مهلتی دهد ، اما در خارج از دنیا هیچگاه هیچ کسی نمی تواند از سیطره ی خواست او خارج شود و سنت الهی این است که باطل ( بت پرستی ) نابود شونده است پس یقینا بت ها و کسانی که بت ها سمبل ایشان بوده اند ، در چنین دور باطلی امکان درک و حرکتی نخواهند داشت ، اما بی گمان هر که مُرده باشد ، اگر خدا بخواهد ، به اندازه ی خواست او ، از احوال دنیا آگاه خواهد شد .
وقتی خداوند میفرماید لا تحسبن الذین قتلو ا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون دیگر جای انکار نیست.
این آیه فقط مربوط به شهداست پس با برداشت شما از این آیه پیامبران زنده نیستند و از این دنیا آگاهی ندارند چون شهید نبودند.
ودر پست های بعدی نظر قرآن را در مورد آگاهی پیامبران را از دنیا عرض می کنم
امااین که گفته اید تعداد کمی از اهل سنت به این مطلب اعتقاد دارند ادعایی بی دلیل است.پس چرا در حرم نبوی روی ضریح پیامبر نوشته است السلام علیک یا رسول الله وشیعه وسنی همه این جمله را خطاب به پیامبر(ص) می گویند؟ ایا پیامبر العیاذباالله نمی شنود.؟پس همه مبتلا به لغو شده اند.در حالیکه خدا میفرماید عن اللغو معرضون.
به گفته های شما در آینده ی نزدیک پاسخ خواهم داد ان شاء الله
وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده: 116).
«و (خاطرنشان ساز) آن گاه را كه خداوند گفت: اي عيسي پسر مريم! آيا تو به مردم گفتهاي كه جز الله، من و مادرم را هم دو خداي ديگر بدانيد (و ما دو نفر را نيز پرستش كنيد؟). عيسي ميگويد: تو را منزّه از آن ميدانم كه داراي شريك و انباز باشي. مرا نسزد كه چيزي را بگويم (و بطلبم كه وظيفه و) حق من نيست. اگر آن را گفته باشم بيگمان تو از آن آگاهي. تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم باخبري، ولي من (چون انساني بيش نيستم) از آنچه بر من پنهان ميداري بيخبرم. زيرا تو داننده رازها و نهانيهائي (و از خفايا و نواياي امور باخبري)»
تا روز حساب حتي انبياء‡ از آنچه پس از مرگشان روي داده باخبر نيستند مانند داستانهاي فوق كه در قرآن آمده. از حضرت عيسي u در روز حساب سوال ميشود كه آيا تو به امتت فرمان دادي تا تو و مادرت را پرستش كنند و او بيان ميدارد كه از آن بي خبر است سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ
بي خبري انبياء از اين دنيا در زمان مرگشان
يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده: 109).
«آن روزي كه خداوند پيغمبران را (در پيشگاه خود) گرد ميآورد و بديشان ميگويد: به (دعوت) شما چه پاسخي داده شده است؟ (آيا ملّتهائي كه به سوي آنان فرستاده شدهايد چگونه از دعوت شما استقبال كردهاند و به چه راهي رفتهاند؟ راه ايمان يا راه انكار پيمودهاند؟). ميگويند: ما را هيچ گونه آگاهي و دانشي نيست تو خود (علاوه از ظواهر) از تمام خفايا آگاهي».
در اين آيه آمده كه در روز حساب وقتي انبياء ‡ را جمع ميكنند به آنها گفته ميشود: تا از اوضاع پس از مرگشان از دين امتشان بازگو كنند، اما آنان مي گويند: قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَاهيچ علمي ندارند.
وقتي از عدم قدرت شنوايي اموات سخن ميگوييم يعني اينكه اموات قدرت شنوايي ندارند. بعد از بيان آيات صريح در مقابل احاديث مشكوك، برخي اين آيه كلام الله را بهانه كرده و ميگويند كه: در آيه (احزاب: 56) مي فرمايد:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
«خداوند و فرشتگانش بر پيغمبر درود ميفرستند، اي مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستيد و چنان كه بايد سلام بگوئيد».
البته همه مؤمنان در نماز بخش تشهد و تحيات، بر نبي اكرم (ص)سلام عرضه ميكنند (السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته) و در آخرش هم صلوات مي فرستند (اللهم صل على محمد وعلى آل محمد) كه اين خود مصداق اين آيه است.
اگر مردگان نميشنوند پس چرا بر آنها سلام ميكنيم؟
براي جواب دادن به اين سوال اول بايستي معناي واقعي «سلام» را روشن كنيم:
يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
[المائدة: 16].
«خداوند با آن (كتاب) كساني را به راههاي امن و امان (از ترس و هراس دنيا و آخرت) هدايت ميكند كه جوياي خوشنودي او باشند، و با مشيّت و فرمان خود، آنان را از تاريكيهاي (كفر و جهل) بيرون ميآورد و به سوي نور (ايمان و علم) ميبرد، و ايشان را به راه راست رهنمود ميشود».
«السلام» أمن، محفوظ از خطر، داراي سلامتي جان ومال، مسلمةٌ من العيوب. لا عيب فيها.
ابن عباس(رض) (مسلمةٌ)، لا عَوَارَ فيها.
در آيات زير هم همين معنا بكار رفته:
قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ [البقرة: 71].
القول في تأويل قوله تعالى: ﴿مسلمه﴾
أبو جعفر: و معنى «مسلمه» «مفعله» من «السلامه». يقال منه: «سلمت تسلم فهی مسلمه». (تفسير ابن كثير).
يعني ريشه سلام همان سلامت و امنيت كامل ميباشد از هر گونه شر و بدي و نگراني.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُواْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا(نساء: 94).
«اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه (براي جهاد) در راه خدا به مسافرت رفتيد تحقيق كنيد (كه با چه كساني ميجنگيد. آيا مسلمانند يا كافر) و به كسي كه به شما سلام كرد (و سلام نشانه پذيرش اسلام است) مگوئيد: تو مؤمن نيستي، و جوياي مال دنياي (او) باشيد. (بلكه سلام آنان را بپذيريد و پاسخ گوئيد و بدانيد) كه در پيش خدا غنائم فراواني است (و آن را براي شما تهيّه ديده است و بسي بهتر از ثروت و غنيمت دنياي فاني است). شما پيش از اين، چنين بوديد (و كفر را گردن نهاده بوديد و جنگهاي شما تنها انگيزه غارتگري داشت) ولي خداوند بر شما منّت نهاد (و نعمت اسلام را نصيبتان كرد) پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ) تحقيق كنيد. بيگمان خداوند از آنچه ميكنيد باخبر است».
حال با توجه به توضيحات بالا معلوم است اگر اندكي عربي را بدانيم عبارت «السلام عليك/ السلام عليكم و...» يك عبارت ساده نبوده و بلكه دعا ميباشد يعني سلامت و مصون باش (يد) از هر گونه بلا و عذاب.كه اين هم براي زندگان مقبول است و هم براي مردگان بسي نافع است چون
وَالَّذِينَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ(حشر10).
«». كساني كه پس از مهاجرين و انصار به دنيا ميآيند، ميگويند: پروردگارا! ما را و برادران ما را كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفتهاند بيامرز. و كينهاي نسبت به مؤمنان در دلهايمان جاي مده، پروردگارا! تو داراي رأفت و رحمت فراواني هستي
از ماندگان و زندگان مابعد ميگويد كه: براي گذشتگان خود دعاي خير ميكنند پس دعاي سلامت براي مرده و زنده بسيار مؤثر است زيرا پيامبر r نيز با زيارت قبور چنين مي كردند. اول دعاي سلامتي را براي آنها ميخوانند «السلام علیکم اهل دیار من المومنین و المسلمین...»
نيز تاكيد خداوند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ(نور: 27)
. «اي مؤمنان ! وارد خانههائي نشويد كه متعلّق به شما نيست، مگر بعد از اجازه گرفتن (با زنگ زدن يا در كوبيدن و كارهائي جز اينها) و سلام كردن بر ساكنان آن. اين كار براي شما بهتر است (از ورود بدون اجازه و سلام). اميد است شما (اين دو چيز را به هنگام رفتن به منازل ديگران رعايت و آنها را) در مد نظر داشته باشيد».
خداوند امر ميكند در هنگام دخول به مكاني غير از مكان خود كه در آن اهلي باشند بعد از اجازه بايد سلام كنيد. اما چرا؟؟
جواب: زيرا همانگونه كه گفتيم، سلام يعني سلامتي، امنيت، صلح و... .يعني وقتي بر اهل سلام ميكني منظور تو از سلام آشكار كردن خود براي آن اهل است و دزدكي و مخفيانه به آنها وارد نميشوي پس؛ با دادن سلام اعلام ميكني كه آنها در امنيت هستند. زيرا معمولا افرادي كه قصد دستگيري فردي را دارند يا قصد آزار و اذيت كسي را داشته باشند ناگهان و بدون سلام وارد ميشوند.
يا آيه (61: نور).
فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون
«هر وقت داخل خانهاي شديد بر همديگر سلام كنيد، سلام پربركت (و لبريز از خير و ثواب فراوان، و تقويتكننده پيوند موجود ميان دلهاي مردمان، و درود) پاكي كه به فرمان خدا مقرّر است (و موجب صفا و صميميّت ميگردد)»
پس، بعد از طعام دادن ديگران، سلام دادن (طبق آيه 61/ سوره نور) سبب بركت و رحمت است كه آن براي هر كسي مرده يا زنده نيكو و خير رسان است.
اگر شما در تاریخ اسلام و سیره نبوی ای که عمدتا خود اهل سنت نیز آن را نگاشته اند سیری بکنید خواهید دید که پیامبر(ص) در جنگ بدر با کشته شدگان از مشرکین سخن گفته و در سخنانی آنها را مخاطب ساخته و اصحاب و دیگران را از شنیدن پاسخ انها عاجز دانستند.
«ابوطلحه (رض) مي گويد: نبي اكرم (ص) روز بدر، دستور داد تا (جسد) بيست و چهار نفر را از سران قريش را در يكي از چاه هاي كثيف و متعفن بدر بيندازند. و عادت رسول خدا اين بود كه هر گاه بر قومي پيروز مي شد، سه شب در ميدان جنگ مي ماند. بدين جهت، روز سوم جنگ بدر، دستور داد تا شترش را جهاز كنند. سپس براه افتاد و صحابه نيز بدنبالش براه افتادند. آنها ميگويند: ما فكر ميكرديم كه براي انجام كاري مي رود. ولي آنحضرت r به مسيرش ادامه داد تا اينكه كنار آن چاه ايستاد و هر يك از كشته شدگان را با نام و نام پدرش صدا مي زد و مي فرمود: «اي فلان بن فلان! و اي فلان بن فلان! آيا بهتر نبود كه از خدا و رسولش، اطاعت ميكرديد؟ همانا ما به آنچه كه پروردگارمان وعده داده بود، رسيديم. آيا شما هم به آنچه پرودگارتان وعده داده بود، رسيديد»؟
راوي ميگويد: عمر گفت: اي رسول خدا! با اجسادي كه روح ندارند، سخن ميگويي؟ رسول اللهr فرمود: «سوگند به ذاتي كه جان محمد در دست اوست، شما سخنان مرا بهتر از آنان نمي شنويد» قتاده میگوید: خداوند آنها را زنده ساخت تا که فرموده های رسول الله r را بشنوند، و [این زنده ساختن آنها] فقط بخاطر توبیخ و سرزنش و تذلیل، حسرت و پشیمان ساختن آنها بود.
بله این کار یکی از معجزات پیامبر است وقتی پیامبر این چنین کردند صحابه تعجب کردند و و گفتند با اجسادي كه روح ندارند، سخن ميگويي؟ پس معلوم می شود این کار در نزد اصحاب تعجب آور بوده است
و تا حالا چنین کاری را از پیامبر ندیده بودند.
اما خداوند هميشه آنرا انجام نميدهد بلكه اين از بزرگي و منت اوست كه در برخي موارد براي پيامبرانش سلام الله عليهم مانند جنگ بدر انجام ميدهد
وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده: 116).
«و (خاطرنشان ساز) آن گاه را كه خداوند گفت: اي عيسي پسر مريم! آيا تو به مردم گفتهاي كه جز الله، من و مادرم را هم دو خداي ديگر بدانيد (و ما دو نفر را نيز پرستش كنيد؟). عيسي ميگويد: تو را منزّه از آن ميدانم كه داراي شريك و انباز باشي. مرا نسزد كه چيزي را بگويم (و بطلبم كه وظيفه و) حق من نيست. اگر آن را گفته باشم بيگمان تو از آن آگاهي. تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم باخبري، ولي من (چون انساني بيش نيستم) از آنچه بر من پنهان ميداري بيخبرم. زيرا تو داننده رازها و نهانيهائي (و از خفايا و نواياي امور باخبري)»
تا روز حساب حتي انبياء‡ از آنچه پس از مرگشان روي داده باخبر نيستند مانند داستانهاي فوق كه در قرآن آمده. از حضرت عيسي u در روز حساب سوال ميشود كه آيا تو به امتت فرمان دادي تا تو و مادرت را پرستش كنند و او بيان ميدارد كه از آن بي خبر است سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ
بي خبري انبياء از اين دنيا در زمان مرگشان
يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده: 109).
«آن روزي كه خداوند پيغمبران را (در پيشگاه خود) گرد ميآورد و بديشان ميگويد: به (دعوت) شما چه پاسخي داده شده است؟ (آيا ملّتهائي كه به سوي آنان فرستاده شدهايد چگونه از دعوت شما استقبال كردهاند و به چه راهي رفتهاند؟ راه ايمان يا راه انكار پيمودهاند؟). ميگويند: ما را هيچ گونه آگاهي و دانشي نيست تو خود (علاوه از ظواهر) از تمام خفايا آگاهي».
در اين آيه آمده كه در روز حساب وقتي انبياء ‡ را جمع ميكنند به آنها گفته ميشود: تا از اوضاع پس از مرگشان از دين امتشان بازگو كنند، اما آنان مي گويند: قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَاهيچ علمي ندارند.
نمونه هایی آشکار از " تعمیم ناروا " !
به یقین پیامبران هیچ آگاهی ای از میزان کفر و ایمان مردم ندارند و این مسئله را هیچکس غیر خدا نمی داند .... حالا این موضوع چه ربطی به شنیدن و نشنیدن کفار دارد ... ، از عجایب روزگار است ! و کجا ما گفته ایم که پیامبران از اسرار نهانی مردم آگاهند ، خدا می داند و بس !
از حضرت عیسی ( ع ) سئوال می شود که آیا تو به امت ات فرمان دادی تا تو و مادرت را پرستش کنند ؟ و حضرت عیسی هم که چنین رایی نداشته ، اعلام بی خبری ( و در حقیقت برائت ) می کند ... آن وقت این دوست ما چنین سخنی را به حساب ناآگاهی از وضع امت می گذارند !
جایی دیگر از پیامبران سئوال می شود که در نهان مردم چه دیده اید ، و آن ها که از نهان مردم بی خبرند ، اظهار بی اطلاعی می کنند ، و دوست ما این را هم به سود باور خود " مصادره به مطلوب " می کند !
شما که از سیاق قرآن آگاهی دارید ، بفرمایید وقتی خداوند به فرشتگان امر می کند که او را از اسماء آگاهی دهند ؛ و فرشتگان اظهار بی اطلاعی می کنند ( قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا ) ، لابد این هم به حساب مرده بودن فرشتگان است ؟
دوست گرامی ، رجوع به قرآن ، معنای تلاش برای درک آورده های قرآن است ، نه بار کردن و تحمیل رای شخصی و نظر مورد علاقه ی خود به قرآن ، که این دومی اگر دانسته باشید ، نام اش تفسیر به رای است و از جمله معاصی کبیره .
وقتي از عدم قدرت شنوايي اموات سخن ميگوييم يعني اينكه اموات قدرت شنوايي ندارند. بعد از بيان آيات صريح در مقابل احاديث مشكوك، برخي اين آيه كلام الله را بهانه كرده و ميگويند كه.....
این همه که نوشتید ، پاسخ این سئوال نبود : آیا به کسی که سلام شما را نمی شنود ، آن را نمی فهمد ، قادر به پاسخ دادن نیست ، و اصلا از آن باخبر هم نمی شود ، سلام و درود می فرستید ؟ آیا چنین کاری مصداق عمل لغو و بیهوده نیست ؟
بابا این همه دلیل آوردیم شما رد کردیدید حالا شما یک آیه بیاورید که اموات صدای مارا می شنوند
ین همه که نوشتید ، پاسخ این سئوال نبود : آیا به کسی که سلام شما را نمی شنود ، آن را نمی فهمد ، قادر به پاسخ دادن نیست ، و اصلا از آن باخبر هم نمی شود ، سلام و درود می فرستید ؟ آیا چنین کاری مصداق عمل لغو و بیهوده نیست ؟
چون خود قرآن گفته ان الله و ملائکته يصلون على النبي يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما
وچون نگفته با آن ها راز و نیاز کنید نمیکنیم
بله باید خدا به شمابگوید نفس هم بکش والا نمی کشی.استدلال شما محکم نیست!.
خدا سلام را فرموده چرا علیک را خودتان اضافه میکنید.؟السلام علی النبی.چرا همه مسلمانان همان جمله که روی ضریح نوشته را تکرار می کنند؟ روی ضریح نوشته السلام علیک یا رسول الله
اماچون ایه خواسته ای برایت ایه می اورم.این ایه یعنی چه؟قل اعملوا فسیری الله و رسوله والمومنون این ایه یعنی:ای محمد (صلی علیه واله)بگو هر کاری میخواهید بکنیدکه خداوند عمل شما را می بیندو رسول او ومومنین (شهدای اعمال)نیز میبینند.
واین بالا تر از شنیدن است یعنی هر کاری میکنید دیده میشود.حتی حرف زدن شما .پس رسول الله اعمال مارا می بینند. در نتیجه حرف وهابیت بر خلاف نص قران است.
شماجواب ندادید که با حرف شما و استدلالتان حتی زندگان هم نمیشنوند .با این چه میکنید؟
اماچون ایه خواسته ای برایت ایه می اورم.این ایه یعنی چه؟قل اعملوا فسیری الله و رسوله والمومنون این ایه یعنی:ای محمد (صلی علیه واله)بگو هر کاری میخواهید بکنیدکه خداوند عمل شما را می بیندو رسول او ومومنین (شهدای اعمال)نیز میبینند. واین بالا تر از شنیدن است یعنی هر کاری میکنید دیده میشود.حتی حرف زدن شما .پس رسول الله اعمال مارا می بینند. در نتیجه حرف وهابیت بر خلاف نص قران است.
شما مرا متهم به تحمیل نظراتم به قرآن می کنید ولی خود شما آیه ای می آورید که فکر نکنم حتی یک بار قبل و بعد آنرا خوانده باشید اینهم قبل وبعد از آیه ای که حتی اشتباه نوشته اید به وضوح مبینیم که این آیه به زمان حیات پیامبر مربوط است
وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ(101)وَآخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(102)خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ(103) أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (١٠٤) وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (١٠٥) وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لأمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (١٠٦)
و از (ميان) اعراب باديهنشين که اطراف شما هستند، جمعى منافقند؛ و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىکنيم (:مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ)؛ سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت)فرستاده مىشوند.و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف کردند؛ و کار خوب و بد را به هم آميختند؛ اميد مىرود که خداوند توبه آنها را بپذيرد؛ به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!از اموال آنها صدقهاى (بعنوان زکات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعاى تو، مايه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!آيا نمىدانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مىپذيرد، و صدقات را مىگيرد، و خداوند توبهپذير و مهربان است؟!بگو: «عمل کنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبينند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشکار، بازگردانده مىشويد؛ و شما را به آنچه عمل مىکرديد، خبر مىدهد!»و گروهى ديگر، به فرمان خدا واگذار شدهاند (و کارشان با خداست)؛ يا آنها را مجازات مىکند، و يا توبه آنان را مىپذيرد (،هر طور که شايسته باشند)؛ و خداوند دانا و حکيم است!
(آیت الله مکارم شیرازی)
سلام برادر
اشتباه تایپی البته برای همه هست و این نقصی نیست! ولی شما به خودت زحمت ندادی ترجمه انرا که اورده ام بخوانی که دقیق است .
در پاسخ عجله کردی ومن انرا به حساب سن وسالت که خودت گفتی 16 ساله ای میگذارم؟؟
اولا ایه اطلاق دارد.میتوانید به تفاسیر فریقین مراجعه کنی(خوب است تفاسیر خوتان را گاهی مطالعه کنید مثلا تفسیر ابن کثیر ج4 ص183 که ذیل این ایه از مسند احمد 3/28 نقل کرده :ان اعمال الاحیا تعرض علی الاموات من الاقربا والعشائر فی البرزخ یعنی اعمال زندگان عرضه می شود بر اموات از خویشاوندان در برزخ) که بعد از این ایه فرموده اند:این ایه به مردم می گوید مواظب کارهای خود باشندوبرای هر یک از افراد بشر مراقبهایی هستندکه از اعمال ایشان اطلاع یافته حقیقت انرا می بینند وان مراقبان عبارتند از رسول خدا و مومنان.
ثانیااگر استدلال شما را بپذیریم به کفر میرسیم چرا که گفته ایدباتوجه به کلمه مدینه(که رنگی کرده ای)یری را مخصوص ان زمان کرده اید و از زمان ما نفی کرده اید در حالیکه خدا اولین بیننده است وطبق گفته شما این ایه مربوط به ان زمان است ودیدن این زما ن در این ایه منتفی است ولذا خدا هم طبق استدلال شما العیاذ بالله اعمال این زمان را نمی بیند.و این کفر است.
ثالثا در ایه 8 سوره منافقون طبق استدلال شماخدا ورسول ومومنین فقط در ان زمان عزت داشته اند چون در این ایه هم اشاره به مدینه است یقولون لئن رجعنا الی المدینه لیخرجن الاعز منها الاذل ولله العزه ولرسوله و للمومنین.
ضمنا النجات فی الصدق.
شما مرا متهم به تحمیل نظراتم به قرآن می کنید ولی خود شما آیه ای می آورید که فکر نکنم حتی یک بار قبل و بعد آنرا خوانده باشید اینهم قبل وبعد از آیه ای که حتی اشتباه نوشته اید به وضوح مبینیم که این آیه به زمان حیات پیامبر مربوط است
دوست نازنین ، مگر در سراسر قرآن آیه ای هم داریم که مربوط به بعد از زمان حیات رسول مکرم اسلام باشد ؟!!
در مورد شنیدن مردگان روایتی است که اهل سنت هم آن را نقل کرده اند. قابل توجه است که روایت در مورد شنیدن مردگان کفار است.
کتاب مرقاة المفاتيح(ج 5/ص 481) از «انس» روايت كرده است كه گفت: در مسير مكه و مدينه، همراه «عمر» بودم- تا آنجا كه گويد- «عمر» درباره پيشآمد بدرىها، با ما سخن مىگفت- تا آنجا كه گفت- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روز پيش از جنگ، محل كشته شدن اهل بدر را به ما، نشان داد و گفت: فردا محل كشتن فلان كس- اگر خدا بخواهد- اينجاست و محل كشتن فلان كس ديگر، آنجاست. فردا كه شد همانطور كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله محل كشتن افراد مورد نظر را فرموده بود- بدون هيچ اشتباهى- در محل خود به خاك افتاده بودند! از سوى ديگر، برخى از افراد را در ميان چاه ريخت و در حاليكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از كنار چاه عبور مىكرد خطاب به مردگان چاه، فرمود: اى فلان بن فلان و اى فلان بن فلان، آيا به وعده حقيقى خدا و رسول رسيديد؟ من به وعده حقيقى خدا نايل آمدهام، شما چطور؟! «عمر» پيش آمد و به عرض رسانيد: يا رسول الله! چگونه با جسدهاى بىروح، سخن مىگوئيد؟ حضرت فرمود: آنچه را كه به آنها مىگويم، بهتر از شما مىشنوند، تنها تفاوت آنها با شما، اين است كه آنان نمىتوانند پاسخ مرا بدهند.
«مسلم» اين حديث را روايت كرده است.
تشکر:Gol:
با سلام یادم هست سال گذشته که ایشان با نام سنی کرد سوال می کردند همین سوال را مطرح کردند و وقتی از تفسیر ابن کثیر مطلبی برای ایشان گذاشتم به یکباره ساکت شدند.
اگر یادتان است مراجعه کنید و الّا باز آن مطلب را بگذارم که دوست عزیز شیخ الوهابیه ابن تیمیه به این موضوع صراحت دارد. در ضمن در میان اهل سنت اکثرا به شنیدن صدای ما قایلند به جز وهابیت.
در ضمن سوالی فنی دارم؟دوست دارم قبل از هر مطلبی به این سوالم پاسخ داده شود.چون این را توهین به اهل سنت میدانم.سال گدشته در سفر عمره وهابی ها کتابی به دستم دادند به نام عقیده اهل سنت و جماعت نوشته محمد بن صالح العثیمین با تقریظ مفتی اعظم بن باز
دراین کتاب در صفحه 40 آمده است:ایمان میاوریم به این که برای خدای تعالی دو چشم حقیقی است.!!!بعد می گوید:اهل سنت و جماعت همگی بر این قولند که چشمان خداوند متعال دوتاست و دجال یک چشم دارد.؟!!!!!
چون بحث شما راجع به شنیدن بود من هم یک بحث راجع به دیدن مطرح کردم.شنیدن کی بود مانند دیدن!!
توهین به خدا دیگر بس است .این که ما آیات قرآن را اینطور سطحی و احمقانه بفهمیم بسیار یرای دین اسلام مضر است.و اصنع الفلک باعیننا و وحینا معنایش دو چشمی بودن خداست؟؟نعوذ بالله
معنای ایه این است:کشتی را تحت مراقبت کامل و تعلیم ما بساز .