جمع بندی منع شوخی با نامحرم حتی پيرمردان نابينا

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منع شوخی با نامحرم حتی پيرمردان نابينا

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:


نقل قول:

با سلام

معني دقيق روايت زير چيست:
تكرار نكن؟
يا ديگر به آن جلسه نرو؟

ابوبصیر [كه پيرمرد و نابينا و فقيه بزرگي بوده]می گوید: در کوفه برای زنی قرآن می خواندم، یک بار در موردی با او شوخی کردم. بعد از مدّتی خدمت امام باقر (ع) رسیدم، امام مرا مورد مؤاخذه و سرزنش قرار داد و فرمود«:کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمی کند، چه سخنی به آن زن گفتی؟!»

وی می گوید: از شرم و خجلت سر در گریبان افکندم و توبه کردم.

امام باقر (ع) فرمود:«شوخی با زن نامحرم را تکرار نکن [يا به ان جلسه باز نگرد].»

حديث زير هم امده كدام درست است؟ حديث اول يا اين؟

ابوبصیر نقل می ‏کند که:
در کوفه به زنی قرآن می ‏آموختم و در خلوت با او مزاحی کردم. وقتی به خدمت امام محمد باقر علیه ‏السلام رسیدم خشمناک به من نگاه کرد و فرمود: کسی که در خلوت گناه کند و از خداوند متعال باکی نداشته باشد خداوند نیز باکی ندارد که او را چگونه و به چه نوعی هلاک کند. ای ابوبصیر به آن زن چه گفتی؟ من از شرم روی خود را پوشاندم و گفتم توبه کردم.

بحار الانوار،ج46،ص247


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید


با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد واسع


بسمه تعالی
با سلام و احترام
دو روایت با یک مضمون و تفاوت اندک در منابع روایی ما درباره نهی امام باقر(علیه السلام) از شوخی با نامحرم وارد شده است.
1) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً كُنْتُ أُعَلِّمُهَا الْقُرْآنَ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقَدِمْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لِي أَيَّ شَيْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ (فَغَطَّيْتُ وَجْهِي) فَقَالَ لَا تَعُودَنَّ إِلَيْهَا.
[1]
ابو بصير مى‏گويد: به زنى قرآن مى‏آموختم. روزى با وى شوخى كردم. وقتى خدمت امام باقر (عليه السلام) رسيدم، گفتند چه چیزی به آن زن گفتی،(روی خود را پوشاندم) و فرمودند: «ديگر اين كار را تكرار نكن»
2) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً الْقُرْآنَ بِالْكُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ‏ءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع عَاتَبَنِي وَ قَالَ مَنِ ارْتَكَبَ الذَّنْبَ فِي الْخَلَاءِ لَمْ يَعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَيَّ شَيْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ فَغَطَّيْتُ وَجْهِي حَيَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُدْ.
[2]
ابو بصير مى‏گويد: در كوفه به زنى قرآن مى‏آموختم.روزى با وى شوخى كردم. وقتى خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم، مرا سرزنش كردند و گفتند کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خدا به او اعتنا نمی کند، چه چیزی به آن زن گفتی، من روی خود را از خجالت پوشاندم و توبه کردم. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «ديگر اين كار را تكرار نكن»

تحلیل روایت:
از آنجا که ارتباط با نامحرم یکی از دام های خطرناک برای انسان در تعاملات اجتماعی است در روایت فوق مورد هشدار قرار گرفته و کمترین شوخی با نامحرم توبیخ شده است. از این رو هر چند اصل شوخی کردن و مزاح نمودن پسندیده است اما مرزهایی نیز برای ان تعریف شده است که یکی از ان مرزها و ممنوعیت ها شوخی با نامحرم است.


[/HR][1] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة (1409 ق.) قم، چاپ: اول، ج‏20 ؛ ص198
[2] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) (1403ق)، چاپ: دوم ؛ ج‏46 ؛ ص247

با نام و یاد دوست

واسع;974348 نوشت:

بسمه تعالی
با سلام و احترام
دو روایت با یک مضمون و تفاوت اندک در منابع روایی ما درباره نهی امام باقر(علیه السلام) از شوخی با نامحرم وارد شده است.
1) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً كُنْتُ أُعَلِّمُهَا الْقُرْآنَ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقَدِمْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لِي أَيَّ شَيْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ (فَغَطَّيْتُ وَجْهِي) فَقَالَ لَا تَعُودَنَّ إِلَيْهَا.
[1]
ابو بصير مى‏گويد: به زنى قرآن مى‏آموختم. روزى با وى شوخى كردم. وقتى خدمت امام باقر (عليه السلام) رسيدم، گفتند چه چیزی به آن زن گفتی،(روی خود را پوشاندم) و فرمودند: «ديگر اين كار را تكرار نكن»
2) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً الْقُرْآنَ بِالْكُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ‏ءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع عَاتَبَنِي وَ قَالَ مَنِ ارْتَكَبَ الذَّنْبَ فِي الْخَلَاءِ لَمْ يَعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَيَّ شَيْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ فَغَطَّيْتُ وَجْهِي حَيَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُدْ.
[2]
ابو بصير مى‏گويد: در كوفه به زنى قرآن مى‏آموختم.روزى با وى شوخى كردم. وقتى خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم، مرا سرزنش كردند و گفتند کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خدا به او اعتنا نمی کند، چه چیزی به آن زن گفتی، من روی خود را از خجالت پوشاندم و توبه کردم. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «ديگر اين كار را تكرار نكن»

تحلیل روایت:
از آنجا که ارتباط با نامحرم یکی از دام های خطرناک برای انسان در تعاملات اجتماعی است در روایت فوق مورد هشدار قرار گرفته و کمترین شوخی با نامحرم توبیخ شده است. از این رو هر چند اصل شوخی کردن و مزاح نمودن پسندیده است اما مرزهایی نیز برای ان تعریف شده است که یکی از ان مرزها و ممنوعیت ها شوخی با نامحرم است.



[/HR][1] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة (1409 ق.) قم، چاپ: اول، ج‏20 ؛ ص198
[2] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) (1403ق)، چاپ: دوم ؛ ج‏46 ؛ ص247

سلام و عرض تبریک و تشکر از اینکه زحمت پاسخگویی را کشیدید

این فرد همان ابابصيري است كه از اصحاب خاص بوده و نابينا بوده یا اینکه فرد دیگری بوده است؟

با تشکر

در پناه قرآن و عترت موفق باشید

مدیر ارجاع سوالات;974853 نوشت:
این فرد همان ابابصيري است كه از اصحاب خاص بوده و نابينا بوده یا اینکه فرد دیگری بوده است؟

با سلام و احترام
در كتب رجال، عنوان «أبو بصير» براى چهار نفر آمده كه دو نفر آنها از همه معروف‏تر اند:
ابو بصير يحيى بن قاسم مكفوف و ابو بصير ليث بن يحيى بخترى مرادي، كه هر دو از اصحاب امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) هستند و از بزرگان، به شمار مى‏روند. در مورد اين كه «ابو بصير» به طور مطلق، بر كدام يك از اين دو، دلالت دارد، سخن بسيار گفته‏ اند و بعضى گفته‏ اند كه بحث در اين باره ثمره ‏اى ندارد؛ چون هر دو ثقه و وجيه اند. در مورد يحيى بن قاسم تصريح شده است كه: «وُلد مكفوفاً (نابينا زاده شد)» و در مورد اين كه ليث مرادى، مكفوف (نابينا) باشد، هيچ شاهدى نداريم.[1]

با توجه به مطلب فوق و اختلافی که در مراد از ابی بصیر به هنگام کاربرد مطلق آن وجود دارد نمی توان دقیقا مشخص کرد که فردی که به هنگام تعلیم قران با نامحرم شوخی کرد ابی بصیر نابینا بوده است یا ابی بصیر بینا، هر چند در اصبحاب خاص بودن ابی بصیر تردیدی وجود ندارد چرا راوی شخصیتی است توثیق شده و قابل اطمینان.


[/HR][1] محمدى رى‏ شهرى، محمد،(1390ش) بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث، 2جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر - قم - ايران، چاپ: 2، ج‏1 ؛ ص712، پاورقی.

سوال: این سخن که ابوبصیر راوی مشهور که نابینا بوده، به هنگام تعلیم قران با زنی شوخی کرده و امام باقر(علیه السلام) او را به خاطر این کار توبیخ نموده است صحت دارد؟

پاسخ:

دو روایت با یک مضمون و تفاوت اندک در منابع روایی درباره نهی امام باقر(علیه السلام) از شوخی با نامحرم در ارتباط با مزاح ابوبصیر با یک زن به هنگام تعلیم قران وارد شده است.

1) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً كُنْتُ أُعَلِّمُهَا الْقُرْآنَ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقَدِمْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لِي أَيَّ شَيْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ (فَغَطَّيْتُ وَجْهِي) فَقَالَ لَا تَعُودَنَّ إِلَيْهَا.[1]

ابو بصير مى‏گويد: به زنى قرآن مى ‏آموختم. روزى با وى شوخى كردم. وقتى خدمت امام باقر (عليه السلام) رسيدم، گفتند چه چیزی به آن زن گفتی،(روی خود را پوشاندم) و فرمودند: «ديگر اين كار را تكرار نكن»

2) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً الْقُرْآنَ بِالْكُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَيْ‏ءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع عَاتَبَنِي وَ قَالَ مَنِ ارْتَكَبَ الذَّنْبَ فِي الْخَلَاءِ لَمْ يَعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَيَّ شَيْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ فَغَطَّيْتُ وَجْهِي حَيَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُدْ.[2]

ابو بصير مى‏گويد: در كوفه به زنى قرآن مى‏ آموختم.روزى با وى شوخى كردم. وقتى خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم، مرا سرزنش كردند و گفتند کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خدا به او اعتنا نمی کند، چه چیزی به آن زن گفتی، من روی خود را از خجالت پوشاندم و توبه کردم. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «ديگر اين كار را تكرار نكن»

تحلیل مطلب:

در كتب رجال، عنوان «أبو بصير» براى چهار نفر آمده كه دو نفر آنها از همه معروف‏تر اند:

«ابو بصير يحيى بن قاسم مكفوف» و «ابو بصير ليث بن يحيى بخترى مرادي»، كه هر دو از اصحاب امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) هستند و از بزرگان، به شمار مى‏روند. در مورد اين كه «ابو بصير» به طور مطلق، بر كدام يك از اين دو، دلالت دارد، سخن بسيار گفته‏ اند و بعضى گفته‏ اند كه بحث در اين باره ثمره ‏اى ندارد؛ چون هر دو ثقه و وجيه اند. در مورد «يحيى بن قاسم» تصريح شده است كه: «وُلد مكفوفاً (نابينا زاده شد)» و در مورد اين كه «ليث مرادى»، مكفوف (نابينا) باشد، هيچ شاهدى نداريم.[3]

با توجه به مطلب فوق و اختلافی که در مراد از ابی بصیر به هنگام کاربرد مطلق آن وجود دارد نمی توان دقیقا مشخص کرد که فردی که به هنگام تعلیم قران با نامحرم شوخی کرد ابی بصیر نابینا بوده است یا ابی بصیر بینا، هر چند در اصبحاب خاص بودن ابی بصیر تردیدی وجود ندارد چرا که راوی شخصیتی است توثیق شده و قابل اطمینان.

نکته دیگر این است که از آنجا که ارتباط با نامحرم یکی از دام های خطرناک برای انسان در تعاملات اجتماعی است در روایت فوق مورد هشدار قرار گرفته و کمترین شوخی با نامحرم توبیخ شده است. از این رو هر چند اصل شوخی کردن و مزاح نمودن فی نفسه امری پسندیده است اما مرزهایی نیز برای ان تعریف شده است که یکی از ان مرزها و ممنوعیت ها شوخی با نامحرم است هر چند شوخی اندک و مختصر.ضمن اینکه حکم فقهی این مطلب را به طور مفصل باید در کتب فقهی جستجو کرد.


[/HR][1] شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة (1409 ق.) قم، چاپ: اول، ج‏20 ؛ ص198
[2] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) (1403ق)، چاپ: دوم ؛ ج‏46 ؛ ص247
[3] محمدى رى‏ شهرى، محمد،(1390ش) بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث، 2جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر - قم - ايران، چاپ: 2، ج‏1 ؛ ص712، پاورقی.

موضوع قفل شده است