در فراق تو یک دنیا "درد و غم و هجران" ما را فرا گرفته است؟
تبهای اولیه
بنام حضرت دوست...
و اینک در پایان جمعه ای دیگر، به این امید که قلب نا آرام، اما منتظرمان، کمی آرام و قرار گیرد؛ اینگونه زمزمه می کنیم:
آیا تا به حال از خویش پرسیده ای، دوران غیبت و مصائب و سختی های آن، بر منتظران دردناک تر است ، یا بر غایب منتظَر (عج)؟
آیا می دانی در این دوران پر درد و رنج که منتظران تنها غم خویش می خورند، او که در پس پرده غیبت است درد امت را، نه، بلکه درد همه بشریت را در سینه دارد؟
آیا می دانی که در شلوغی های این آشفته بازار دنیا، ما در اوج نیاز و منتظِر، هر از گاهی او و یاد او را از خاطر می بریم و او بی نیاز از ما، واسطه ی فیض الهی، آنی ما و خاطر ما را از یاد نمی برد؟
آیا می دانی بزرگترین حفره ها و عمیق ترین گسل های اندوه در قلب ولی زمان (عج)، از سوی دینداران منفعت طلب و سودجویی است که دین را نردبان رشد و پیشرفت خود قرار داده، در لباس دینداری و تعبد، اهداف نامبارک و امیال حیوانی خویش را تعقیب می کنند و اینانند که بزرگترین ضربات را بر پیکره ی دین و اهداف متعالی آن وارد می سازند؟!
آیا می دانی، من و تو و هر آزاده ی عدالت جو در این عالم هستی، که تاب و تحمل شنیدن گوشه هایی از ظلم و ستم آشکار عالم را نداریم و قلب هامان با شنیدن و یا دیدن کمی بی عدالتی، مالامال از اندوه و غم می شود. چگونه قابل تصور است، حال ارباب غریب ما، که تمامی ظلم و ستمهای آشکار و پنهان عالم را می بیند؟
آیا می دانی ، اندوه جهل و نادانی ما که ریشه در بی معرفتی و راحت طلبی ما دارد و نتیجه ی شوم این پدیده آنست که زیورهای فریبنده ی دنیا یعنی همان مثلث برمودایی شیطان «زر و زور و تزویر»، سراسر زندگی مان را فرا گرفته و آن به آن، در گرداب خویش فروتر می برد. بر قلب و دل سرور دو عالم، واسطه ی فیض هستی، حضرت حجت (عج)، سنگینی می کند؟
آیا می دانی، ریشه ی تمام گرفتاریها و سردرگمی های بشریت، با وجود سر و صداها و ادعاهای مکاتب و ایسم های مختلف، بر دارا بودن اصول و تئوریهای نجات بخش و آرمانی بشر، که البته عموماً با شکست و سرخوردگی مواجه شده اند، و این سرخوردگی و تباهی به حدی است که حتی صاحبان این مکاتب نیز نمی توانند از اعتراف به آن سر باز زنند، در چه چیز نهفته است؟
آری ریشه اصلی، نه در تئوریها و برنامه های پر طمطراق اقتصادی، شعارهای زیبا و فریبنده ی اجتماعی و سیاسی، الگوهای فیلسوفانه و ایده آلیستی مکاتب فلسفی و نه حتی در عملگرایی و دنیا گریزی مکاتب به ظاهر عرفانی و صوفیانه است.
بلکه از نظر معارف ناب و غنی اسلام که همان قرآن و کلام معصومین (علیهم السلام) است. دوری از اخلاق و معنویت، آزادی های بی حد و مرز و بی بند و باری و رهایی بی قید و بند، ریشه ی همه ی این گرفتاریهاست.
و آیا می دانی تنها راه علاج و درمان دردهای بشری در چیست؟
آری! بیداری از غفلت و زبونی، دارا شدن روح آزادگی (نه فریفتگی و اسارت در قید و بند شعار آزادی)، رویکرد عالمانه و مقتدرانه به عدالت محوری و عدم سرسپردگی در برابر اربابان شوم زر و زور و تزویر و از همه مهمتر و اساسی تر و در یک جملۀ کوتاه «تسلیم در برابر اوامر الهی و پرهیز از نواهی الهی» است.
بدون شک؛ این امر تحقق نخواهد یافت مگر در سایه سار شناخت و معرفت ولی امر و صاحب الزمان (عج)، در غیر اینصورت تباهی و زبونی و بدبختی و هلاکت، مملکت دل هر دل بسته ای و در نهایت، اعماق وجود همه بشریت را در بر خواهد گرفت.
از اینروست که در عصر غیبت هر صبح و شام باید بخوانیم و بخواهیم که «الهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک، اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لما اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.»