سلام
لطفاً بهم بگید علت وابستگی زن به مرد در اسلام چیه؟ چرا مرد بر زن سلطه داره و زن بدون اجازۀ اون هیچ کاری نباید انجام بده؟
مگه خدا به خود زن عقل نداده؟ شعور نداده؟ مگه خود زن نمیتونه راجع به موضوعی فکر کنه و تصمیم بگیره و عمل کنه؟ حالا چرا باید عمل کردنش به اجازۀ شوهر وابسته باشه؟ حتی اگه شوهر منطقی برای حرفش نداشته باشه!
اگه قرار بود اختیار زن دست شوهر باشه پس چرا خدا زن رو انسان آفرید و بهش عقل و فکر و شعور داد؟! خب یه حیوون می آفرید و یه قلاده می بست گردنش و می داد دست مرد!!
سلام
لطفاً بهم بگید علت وابستگی زن به مرد در اسلام چیه؟ چرا مرد بر زن سلطه داره و زن بدون اجازۀ اون هیچ کاری نباید انجام بده؟
در خصوص اين سوالتون بايد چند مطلب رو عرض كنيم :
1- يك مساله ي كلي كه در هر اجتماعي ولو اجتماع كوچك چند نفره وجود دارد ، بحث مديريت است كه آن اجتماع بايد يك مدير داشته باشد . مساله مديريت آنقدر اهميت دارد در روايتي از نبي مكرم -صلي الله عليه و آله و سلم - وارد شده است : هرگاه سه نفر همسفر شدند ، از ميان خود يك نفر را به سالارى انتخاب كنند .(1)
و نيز امام علي عليه السلام فرمودند :ركنِ زندگي، برنامه ريزي درست است وپايه آن مديريت صحيح . (2)
بنابراين تصور نمي كنم هيچ يك از ما منكر وجود يك مدير در خانواده باشيم اما آيا بحث مديريت خانواده الزاما بدست مرد است و يا اين حق ، قابل واگذاري است ؟ آيا آنگونه كه شما مدعي شده ايد قرآن مي فرمايد مرد بر زن سلطه دارد؟
استاد جوادي آملي در تبين اينكه قيمومت در آيه 34 سوره مباركه نساء[ همان كه شما آنرا سلطه معنا نموده ايد ) به چه معناست مي فرمايند :
"معناي قيم بودن شوهر نسبت به زن ، يك امر حقوقي تخلف ناپذير يا اختلاف ناپذير نيست ، زيرا در صورتي كه زن استقلال اقتصادي و صلاحيت اداره ، تدبير ، نگهباني و نگهداري حيثيت خويش را داشته باشد ، ميتواند در متن عقد نكاح محدوده آن قيموميت را با توافق شوهر تعيين نمايد تا به هيچ وجه به استقلال و كيان وجودي او آسيبي نرسد .
بحث تمكين غريزي غير از قيموميت خانگي است زيرا قيام به اداره زندگي حق مستقلي است كه قلمرو آن ميتواند با تعهد متقابل مشخص شود ."(زن در آيينه جلال و جمال ، ص 327 )
(1)- كنز العمال ، ح17550
(2)- ميزان الحكمه،ج 8 ، ص 349
(3)- زن در آيينه جلال و جمال ، ص 327
پس روشن شد كه اولا قيمومت به معناي سلطه نيست و ثانيا اين حق ، قابل واگذاري است و زن مي تواند در متن عقد نكاح محدوده ي اين سرپرستي و قيمومت را درخواست و تعيين نمايد .
و اما چرا مرد بر همسرش و خانواده قيمومت دارد :
اصولا مردان به دليل ساختار فيزيولوژيكي متفاوت از زنان و نيز به دليل تواني كه در اداره مالي خانواده و نيز حمايت و دفاع و نگهباني از خانواده دارند همچنين به دليل كسب مهارتهاي اجتماعي بيشتر نسبت به زنان ، به عنوان سرپرست خانواده تعيين شده اند .
از آنجا كه زير مجموعه ي هر مديري در هر ارگان و سازمان و اجتماع و گروهي ، بايد امورشان را با مدير مجموعه هماهنگ كنند و تحت مديريت او باشند ، خانواده نيز كه اجتماعي كوچك است از اين قاعده كلي منطقي مستثنا نبوده و بايد با مدير خانواده هماهنگ باشند حال اين مدير مرد باشد يا زن تفاوتي نمي كند ، بحث مديريت بحث سلطه و سالارگري و تسلط نيست بلكه بحث شئونات اجرايي و هماهنگي تمام مجموعه ذيل يك مديريت واحد است تا آن مجموعه از فعاليت خود ، نتيجه بهتري را كسب كنند در نظام خانواده هم مساله ي مديرت بحث سلطه و سالارگري نيست بلكه همه ي خانواده بايد با مدير خانواده هماهنگ باشند .
2- تنها موردي كه زن بايد از همسرش اجازه بگيرد ، يكي خروج از منزل است و ديگري تصرف در اموال شوهر كه طبيعي است اگر كسي بخواهد در مال ديگري تصرف كند ، هديه بدهد ، ببخشد و ... بايد از او اذن داشته باشد البته مرد هم در اين مورد اخير همينگونه است اگر بخواهد در اموال زن تصرف كند يا ببخشد و هديه دهد و ... بايد از زن اجازه داشته باشد .
لذا موردي كه شما از آن تعبير نموده ايد كه زن بدون اجازه همسر نبايد هيچ كاري انجام بدهد محدود به خروج از منزل است كه با حق همسر در تضاد يا تداخل است آنهم باز به مواردي مثل حج واجب كه بر عهده ي زن باشد باز نمي گردد و منوط به اذن همسر نيست .
مگه خدا به خود زن عقل نداده؟ شعور نداده؟ مگه خود زن نمیتونه راجع به موضوعی فکر کنه و تصمیم بگیره و عمل کنه؟ حالا چرا باید عمل کردنش به اجازۀ شوهر وابسته باشه؟ حتی اگه شوهر منطقی برای حرفش نداشته باشه!
بله در اين مورد كه فرموديد ، اگربه متن قرآن كريم در آيه 34 سوره مباركه نساء مراجعه كنيم به تعبير قابل بحثي بر مي خوريم :" الرجال قوامون علي النساءبما فضل الله بعضهم علي بعض "
آيت الله جوادي آملي در خصوص قيمومت مرد بر زن و فضل مرد بر زن مي فرمايند :
"قيم بودن رجال ، به معناي شوهر و زن است ، نه مرد و زن تا دلالت كند كه جنس مرد قيم جنس زن است. (1)
تغييرعبارت از ( فضلهم عليها – عليهن- ) به عبارت ( بما فضل الله بعضهم علي بعض ) دليل رجحان في الجمله است نه بالجمله يعني بعضي از مردها بر بعضي اززنها فضيلت دارند و چون درمقام تحديد است مفهوم دارد و مفهوم آن اين استكه بعضي از مردها نسبت به بعضي از زنها فضيلت ندارند.
اين فضيلت نداشتن دو صورت دارد ؛يكي تساوي بعضي مردها با بعضي زنها و ديگري فضيلت بعضي از زنها از بعضي مردها"(2)
با توجه به توضيح فوق مشخص مي شود كه نه مردان بطور كلي برزنان قيمومت دارند و نه فضل علي الاطلاق ، بلكه قيمومت تنها در حوزه مساله زوجيت و همسري است و درخصوص فضل هم مطالب و شقوق مختلف آن بيان شد كه تعبير خاص (فضل الله بعضهم علي بعض ) دلالت بر سه مفهوم دارد :
برخي مردان بر برخي زنان فضل دارند
برخي مردان بر برخي زنان فضل ندارند
برخي مردان با برخي زنان در فضل ،برابرند
(1)- حق و تكليف در اسلام ، عبدلله جوادي آملي، ص 314
(2)- همان
اگه قرار بود اختیار زن دست شوهر باشه پس چرا خدا زن رو انسان آفرید و بهش عقل و فکر و شعور داد؟! خب یه حیوون می آفرید و یه قلاده می بست گردنش و می داد دست مرد!!
تو همین یه جمله حس کردم ...شخصیت زن ترور شد
:Moteajeb!:
سلام
لطفاً بهم بگید علت وابستگی زن به مرد در اسلام چیه؟ چرا مرد بر زن سلطه داره و زن بدون اجازۀ اون هیچ کاری نباید انجام بده؟
مگه خدا به خود زن عقل نداده؟ شعور نداده؟ مگه خود زن نمیتونه راجع به موضوعی فکر کنه و تصمیم بگیره و عمل کنه؟ حالا چرا باید عمل کردنش به اجازۀ شوهر وابسته باشه؟ حتی اگه شوهر منطقی برای حرفش نداشته باشه!
اگه قرار بود اختیار زن دست شوهر باشه پس چرا خدا زن رو انسان آفرید و بهش عقل و فکر و شعور داد؟! خب یه حیوون می آفرید و یه قلاده می بست گردنش و می داد دست مرد!!
اینها قانون مردهاست نه قانون اسلام حالا چند نفر می خونن به اسلام بد بین می شن
[FONT=comic sans ms]سلام والا تا جایی که ما میدونیم تو دهات ما اجازه مرد دست زن هست اجازه که چه عرض کنم مرد جرات نداره بدون اجازه خانمش آب بخوره .:ok::ok::ok:
به نظرم به شدت به الگوسازی نیازمند هستیم. چرا اینقدر ما ایرانی ها تو این چیزها ضعیفیم. چرا غربیها تو این چیزها اینقدر قوی هستند.
اگر پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) ازدواج نکرده بودند یا به حکومت نرسیده بودند دلمان نمی سوخت. همینطور بقیه ائمه.
جالب است به جای اینکه بگویند چرا این آقا و این خانم بر اساس اسلام و تشیع عمل نمی کند می گویند چرا اسلام و تشیع ..............
[FONT=comic sans ms]من خودم که زن ندارم یعنی حالا بچه ام ولی مثلا همین بابام تا از مامانم اجازه نگیره هیچ کاری نمیکنه مخصوصا امور مالی خونه . یا همین دامادمون از خواهرم تا اجازه نگیره هیچ کاری نمیکنه .:khandeh!:
من خودم که زن ندارم یعنی حالا بچه ام ولی مثلا همین بابام تا از مامانم اجازه نگیره هیچ کاری نمیکنه مخصوصا امور مالی خونه . یا همین دامادمون از خواهرم تا اجازه نگیره هیچ کاری نمیکنه .
به مامانتون و خواهرتون بگین یک کلاس برای ما بزاره :khandeh!: بشدت بهش نیاز داریم :ok:
محدودۀ قیمومیت رو تعیین کنه یعنی چی؟ مثلاً اینکه توافق کنن که زن بتونه کار بیرون از خونه انجام بده و این تو عقدنامه قید بشه؟ یا توافق کنن تا چند سال بچه نداشته باشن و قید بشه؟ یا اینکه مثلاً تو عقدنامه قید بشه که زن میخواد با فلان دوستش در ارتباط باشه و نمیخواد ارتباطش رو با فلان دوستش یا فلان فامیلش قطع کنه؟ یا هر چیز دیگه ای...
خب اگه قید نشه چی؟ اگه اون موقع زن به این مسائل فکر نمیکرد و دنبال شروط ضمن عقد گذاشتن نبود حالا باید چه کنه؟ بسوزه و بسازه؟
پس اینکه میگن اگه زن جایی بره که شوهرش راضی نیست اون اونجا بره کار حرام انجام داده؟ چرا این مسئله باید به شوهر ربط داشته باشه؟ ولی شوهر حق داره هرجایی بره و با هر نوع آدمی در ارتباط باشه و اصلاً مهم نیست که زنش راضی هست یا نه؟
من خودم که زن ندارم یعنی حالا بچه ام ولی مثلا همین بابام تا از مامانم اجازه نگیره هیچ کاری نمیکنه مخصوصا امور مالی خونه . یا همین دامادمون از خواهرم تا اجازه نگیره هیچ کاری نمیکنه .
شاید خیلی ها این موارد و به چشم دیده باشن
به نظر من این نوع رفتار ها ...اجازه و این ها نیست ..........این رفتار و میشه بهش گفت تفاهم
"ای زنان تسلیم شوهران خود باشید همان گونه که تسلیم خداوند هستید. زیرا شوهر سر زن است. چنان که مسیح نیز سر کلیسا است. پس همانگونه که مسیح تسلیم کلیسا است زنان نیز باید در هر امری تسلیم شوهر خود باشد" -افسسیان 33
البته اینا حرفهای حضرت عیسی (ع) نیست. بله این طور علمای مسیحی زن را به اسارت می کشیدند و نتیجه اش شد همینی که امروز می بینیم. افراط از آن یه طرف دیگر.
تشیع راه میانه است. راه مستقیم. راهی که به آن کمتر توجه می کنیم.
"ای زنان تسلیم شوهران خود باشید همان گونه که تسلیم خداوند هستید. زیرا شوهر سر زن است. چنان که مسیح نیز سر کلیسا است. پس همانگونه که مسیح تسلیم کلیسا است زنان نیز باید در هر امری تسلیم شوهر خود باشد" -افسسیان 33
البته اینا حرفهای حضرت عیسی (ع) نیست. بله این طور علمای مسیحی زن را به اسارت می کشیدند و نتیجه اش شد همینی که امروز می بینیم. افراط از آن یه طرف دیگر.
من همه جا این مطلب و گفتم که این حرفا و اجحافها در حق زن مال دین نیست چه دین اسلام و چه ادیان دیگر
اینها قانونهای مردهاست که به اسم دین می خوان بر زنها حاکم بشند و به اونها ظلم کنند
حتی یه جایی هم خوندم (تو پست های جناب پیام، کارشناس پاسخگوی قرآن و حدیث) که زن حتی برای رنگ کردن موی سرش هم باید از شوهر اجازه بگیره!
میشه این مسئله رو کاملاً روشن کنین...
چرا دامه حرفتونو نگفتین جناب سلمان
اتفاقا مطلبی که گفتم به نفع دو طرف هست و باعث
گرمی رابطه میشه
و اثرات سوئ اونطور که شما برداشت کردین نداره
منظورم از سوار بودن بزور نیست
از روی محبت و احترام متقابل هست
زن را اجازت نمى دهيم تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود, بلكه در سكوت بماند,زيرا آدم اول ساخته شد و بعد حوا, و آدم فريب نخورد, بلكه زن فريب خورد و در تقصير گرفتار شد .
در جاى ديگر از اين كتاب آمده است:
چشمت به شوهرت باشد و وى بر تو حكومت خواهد كرد.
(( راوندى, مرتضى, تاريخ اجتماعى ايران, انتشارات اميركبير,214. ـــــــ همان ))
ارسطو مى گفت: نسبت زن به مرد, مثل نسبت غلام به مولا و بدن به روح و قوه تفكر است. (( همان,80. ))
موناشارن نويسنده آمريكايى مى گويد:
آزادى زنان براى ما افزايش درآمد, سيگار ويژه زنان, حق انتخاب تنها زيستن, تشكيل خانواده يك نفره, ايجاد مراكز بحران تجاوز …, عشق آزاد و زنان متخصص بيمارى هاى زنان را به ارمغان آورده, ولى در ازاى آن چيزى را به غارت برد كه خوشبختى بسيارى از زنان در گرو اوست و آن وجود همسر و خانواده است (( مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر, فصلنامه كتاب نقد, شماره 12, صفحه 65.))
هم اكنون نيز زن در كليسا سوگند مى خورد كه در همه عمر مطيع شوهر باشد و بدون اجازه او كارى انجام ندهد, وى حق تملك ندارد و حتى اموال ارثيه او نيز با عقد ازدواج, خود به خود در تملك مرد درمى آيد (( جان استوارت ميل, انقياد زن, 48ـ47. ))
در رساله پوليس رسول به تيموتاج آمده است:
(شوهر سر زن است. چنان كه كليسا مطيع مسيح است, هم چنين زنان نيز شوهران خود را در هر امرى مطيع باشند (( عهد جديد باب 2 رساله پوليس به تيموتاج, چاپ انگلستان, به نقل از: ع. نوابخش, زن در تاريخ, نشر رفعت, جلد اول,19.))
(نساء/ 34) و (وللرجال عليهن درجة) (بقره/ 228), براى مرد سلطه اى بى چون و چرا قائل شده.
در توضيح قواميت او مى گويند:
شوهر رئيس, بزرگ حاكم و تنبيه كننده زن است هرگاه بدخوى گردد. (( ابن كثير, اسماعيل, تفسير القرآن العظيم, دارالمعرفة, 1/503. ))
مردان با امر و نهى, به راست نمودن زنان مى پردازند, چونان كه فرمانروايان بر رعيت فرمان مى رانند. (( زمخشرى, جارالله, تفسير الكشاف, قم, منشورات دار البلاغه, 1/503. ))
يعني اگر توان مديريت خانواده را دارد و مايل است مديريت خانواده بر عهده او باشد و همسرش هم موافق است آنرا در متن نكاح قيد كند محدوده هايش را تعيين كند ، بله اينكه مايل هست شاغل باشد يا تحصيلاتش را ادامه دهد و هزار قيد ديگر .
خب اگه قید نشه چی؟ اگه اون موقع زن به این مسائل فکر نمیکرد و دنبال شروط ضمن عقد گذاشتن نبود حالا باید چه کنه؟ بسوزه و بسازه؟
اولا برخي امور ، مربوط به حسن معاشرت است و بر طبق ايه شريفه "...وعاشروهن بالمعروف ..."(1) مرد شرعا موظف به حسن معاشرت با همسرش است . مرحوم علامه طباطبايي در بيان اينكه اين حسن معاشرت چيست مطالبي فرموده اند كه غالب سوالات شما را در پاراگراف اول ، پاسخ مي دهد :
" اسلام نيز در آيه مورد بحث و دستورات ديگر خواسته است انحراف جامعه را برطرف نموده ، به طرف همان سنت فطرت بكشاند ، بنابر اين براى چنين جامعه اى هيچ چارهاى جز اين نيست كه حكم تسويه در معاشرت در آن جارى شود ، و اين همان است كه به عبارت ديگر از آن به حريت اجتماعى و آزادى زنان و مردان تعبير مى كنيم ، و حقيقت آن اين است كه انسان بدان جهت كه انسان است داراى فكر و اراده است ، و نيز داراى اختيار است ، مى تواند آنچه برايش سودمند است از آنچه مضر است انتخاب كند ، و در اين اختيارش استقلال دارد ، و همين انسان وقتى وارد اجتماع مى شود ، در آن حال نيز اختيار دارد ، و ليكن در حدودى كه مزاحم با سعادت مجتمع انسانى نباشد ، در اين چهار ديوارى استقلال در انتخاب را دارد ، و هيچ مانعى نمى تواند از اختيار او جلو بگيرد ، و يا او را در انتخاب و اختيار تابع بى چون و چراى غير سازد .
اين معنا نيز منافات ندارد با اينكه بعضى از طبقات و يا بعضى از افراد از يك طبقه به خاطر مصالحى از پاره اى مزايا برخوردار و يا از پاره اى امتيازات محروم باشند .
مثلا مردان در اسلام بتوانند قاضى و حاكم شوند ، و به جهاد بروند ، و بر آنها واجب باشد نفقه زنان را بدهند ، و احكامى ديگر از اين قبيل خاص آنان باشد ، و زنان از آنها محروم باشند ،پس همه اين تفاوتها خصوصيات احكامى است كه متوجه طبقات و اشخاصى از مجتمع مى شود ، و علتش اختلافى است كه در وزن اجتماعى آنان است ، درعين اينكه همه در اصل داشتن وزن انسانى و اجتماعى شريكند ، چون ملاك در داشتن اصل وزن انسان بودن و داراى فكر و اراده بودن است ، كه در همه هست . "(2)
ثانيا :حدود اطاعت زن از همسرش در ميان فقها اختلافي است و در اين زمينه سه ديدگاه وجود دارد و هر چند بحث ما را قدري تخصصي تر و در حوزه ي فقه وارد مي كند اما به ناچار براي پاسخ به برخي سوالاتي كه مطرح فرموديد و صرفا در حد نياز بدان وارد مي شويم :
ديدگاه اول :اطاعت و پذيرش در برابر استمتاعات جنسى(برخي قائلين به اين ديدگاه :شهيد اوّل(ره) در اللمعة الدمشقيه,14 شهيد ثانى(ره) در الروضة البهيه15 و محقق حلّى(ره) در شرايع الاسلام.)
ديدگاه دوم :پذيرش استمتاعات جنسى و عدم خروج از خانه بدون اجازه همسر.(قائلين به اين ديدگاه :علامه حلّى(ره) در قواعد الاحكام,17 آيت الله خويى(ره) در منهاج الصالحين18 و امام خمينى(ره) در تحرير الوسيله19)
ديدگاه سوم:اطاعت در برابر امورى كه با شئون همسرى ارتباط دارد. علامه طباطبايى در تفسير الميزان دايره وجوب اطاعت زن از همسر خويش را امور مربوط به شئون همسرى و امور خانواده مطرح كرده و اعتقاد دارد كه اطاعت تا اين محدوده وسعت و نفوذ دارد. ايشان در تفسير آيه (فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ الله)(1) ضمن بيان اين نظر مى نويسد:
قيمومت و سرپرستى مرد به آن حد نيست كه براى همسر خود در دارايى هايش, اراده و تصرف او را اجازه ندهد و نگذارد زن در حفظ حقوق فردى و اجتماعى خود و دفاع از آنها و كسب مقدماتى كه براى رسيدن بدان لازم است, مستقل باشد.
معناى آيه اين است كه چون مرد از مال خود در ازاى استمتاع, نفقه مى دهد پس بر زن است كه از مرد در هر آنچه به استمتاع و مباشرت مربوط مى شود, در وقت حضور او اطاعت كند و اين كه در غياب او حافظ مرد باشد, به اين معنى كه در زمان غياب او به او خيانت نكند و با ديگرى هم بستر نشود و در مال شوهر كه در اختيار اوست و براى ازدواج و زندگى مشترك تحت تسلط او قرار گرفته, خيانت نورزد.(2)
بنابراين, علامه طباطبايى(ره) بر اين اعتقاد است كه شئون همسرى شامل سه امر پذيرش استمتاع, عدم خيانت به مرد و همبستر نشدن با ديگرى, و عدم خيانت در مال همسر است.(3)
بنابراين حدود اطاعت از همسر به مبنا و ملاك هر يك از ديدگاههاي سه گانه فوق دارد و همه فقها و علما ، اذن خروج از منزل را جزء وظايف زن و محدوده ي اطاعت وي از همسر نمي دانند .
(1)- نساء /34
(2)- الميزان ، ج 4، ص366
(3)- برگرفته از مقاله "نفقه زن" ، سيد حميد مشكوة ، سايت شارح
(نساء/ 34) و (وللرجال عليهن درجة) (بقره/ 228), براى مرد سلطه اى بى چون و چرا قائل شده.
بزرگوار ! شما از كدام بخش آيه 34 سوره نساء ، سلطه ي بي چون و چراي مرد بر زن را استخراج نموديد در حالي كه خداوند به وضوح و با تعابير كاملا منصفانه ، نسبت و رابطه ي زنان و مردان به يكديگر را بيان فرموده است ؟
الرجال قوامون علي النساء بما فضل الله بعضهم علي بعض
اگر اينگونه كه شما مي فرماييد بود بايد تعبير قرآني بدين شكل بيان مي شد : بما فضلهم عليهن
يعني فضل كل مردان بر كل زنان ، اما همانگونه كه قبلا هم عرض كرديم و متاسفانه عنايت نفرموديد ، نوع بيان قرآن كريم ، " بما فضل الله بعضهم علي بعض " است و بيان دقيق اين عبارت يعني :
بعضي مردان بر بعضي زنان فضل دارند
بعضي مردان بر بعضي زنان فضل ندارند
بعضي مردان با بعضي زنان در فضل برابرند (1)
پس ديدگاه قرآن كريم اولا بر سلطه و سالارگري هيچ يك از زن و مرد نسبت به يكديگر نيست و ثانيا ، فضل مرد بر زن بطور مطلق نيست زيرا طبق بيان فوق ، برخي زنان بر مردان فضل دارند و برخي زنان در فضل با مردان برابرند و اگر غير از اين بيان ، صحيح بود ، خداوند مطلب را با تعبير " فضلهم عليهن " بيان مي فرمود .
(1)- حق و تكليف در اسلام ، عبدلله جوادي آملي، ص 314
پ
در توضيح قواميت او مى گويند:
شوهر رئيس, بزرگ حاكم و تنبيه كننده زن است هرگاه بدخوى گردد.
(( ابن كثير, اسماعيل, تفسير القرآن العظيم, دارالمعرفة, 1/503. ))
مردان با امر و نهى, به راست نمودن زنان مى پردازند, چونان كه فرمانروايان بر رعيت فرمان مى رانند.
(( زمخشرى, جارالله, تفسير الكشاف, قم, منشورات دار البلاغه, 1/503. ))
جناب فاطميون ! مناسب تر است نظرات زمخشري و ابن كثير را به خودشان نسبت دهيم نه به قرآن كريم و دين مبين اسلام .
اساسا بحث قيموميت در حوزه ي خانواده ، يك بحث سازنده و يك مديريت دلسوزانه و متعالي است و با سالارگري و رياست طلبي و سلطه گري متفاوت است اما متاسفانه برخي ، حوزه خانواده را محيطي براي اعمال سلطه و تسلط مرد بر زن تصور مي كنند و اسف بار تر اينكه انرا به خدا .و دين ، نسبت مي دهند .
بنده پيشنهاد مي كنم كتاب "زن در ايينه جلال و جمال" استاد جوادي آملي و نيز كتاب "حق و تكليف در اسلام " اثر هم ايشان را مطالعه بفرماييد ، ديدگاههاي متعادل و منطقي و منصفانه اين مفسر بزرگ معاصر در تصحيح معتقدات ما در حوزه ي خانواده و مباحث و شبهات مربوطه بسيار مفيد است .
زن را اجازت نمى دهيم تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود, بلكه در سكوت بماند,زيرا آدم اول ساخته شد و بعد حوا, و آدم فريب نخورد, بلكه زن فريب خورد و در تقصير گرفتار شد .
در جاى ديگر از اين كتاب آمده است:
چشمت به شوهرت باشد و وى بر تو حكومت خواهد كرد.
(( راوندى, مرتضى, تاريخ اجتماعى ايران, انتشارات اميركبير,214. ـــــــ همان ))
سلام خدمت شما
ما که هنوز نفهمیدیم شما زنید یا مرد ولی مهم نیست زن و مرد فرقی ندارد همه انسان هستند
دوست گرامی تورات کجایش مطلب درست حسابی دارد که شما از ان مدرک اورده اید
داستان خلقت را از تورات می دانید
که خدایی را توصیف می کند که در باغ قدم می زند و ... یا خدا کشتی می گیرد و ...
این است مطالب تحریف شده تورات
ارسطو مى گفت: نسبت زن به مرد, مثل نسبت غلام به مولا و بدن به روح و قوه تفكر است. (( همان,80. ))
اما ارسطو مگر کی بوده که شما به حرف او استناد می کنید
یک فیلسوف در 3000 سال پیش که مبنای حرفاش نه مذهبی بوده نه علمی
بلکه تراوشات ذهنییشو بیان می کرده که فلسفش الان کلا باطل شده
موناشارن نويسنده آمريكايى مى گويد:
آزادى زنان براى ما افزايش درآمد, سيگار ويژه زنان, حق انتخاب تنها زيستن, تشكيل خانواده يك نفره, ايجاد مراكز بحران تجاوز …, عشق آزاد و زنان متخصص بيمارى هاى زنان را به ارمغان آورده, ولى در ازاى آن چيزى را به غارت برد كه خوشبختى بسيارى از زنان در گرو اوست و آن وجود همسر و خانواده است
(( مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر, فصلنامه كتاب نقد, شماره 12, صفحه 65.))
وجود مردان هم باعث بسیاری از جنگها و خونریزیها و غارتها و تبعیضها و دزدیها و ... می باشد
هم اكنون نيز زن در كليسا سوگند مى خورد كه در همه عمر مطيع شوهر باشد و بدون اجازه او كارى انجام ندهد, وى حق تملك ندارد و حتى اموال ارثيه او نيز با عقد ازدواج, خود به خود در تملك مرد درمى آيد
(( جان استوارت ميل, انقياد زن, 48ـ47. ))
در رساله پوليس رسول به تيموتاج آمده است:
(شوهر سر زن است. چنان كه كليسا مطيع مسيح است, هم چنين زنان نيز شوهران خود را در هر امرى مطيع باشند
(( عهد جديد باب 2 رساله پوليس به تيموتاج, چاپ انگلستان, به نقل از: ع. نوابخش, زن در تاريخ, نشر رفعت, جلد اول,19.))
اینها هم مال انجیل تحریف شده است که مورد قبول ما و حتی خودشون نیست
ار
اینم دین مبین اسلام:
(نساء/ 34) و (وللرجال عليهن درجة) (بقره/ 228), براى مرد سلطه اى بى چون و چرا قائل شده.
در توضيح قواميت او مى گويند:
شوهر رئيس, بزرگ حاكم و تنبيه كننده زن است هرگاه بدخوى گردد.
(( ابن كثير, اسماعيل, تفسير القرآن العظيم, دارالمعرفة, 1/503. ))
مردان با امر و نهى, به راست نمودن زنان مى پردازند, چونان كه فرمانروايان بر رعيت فرمان مى رانند.
(( زمخشرى, جارالله, تفسير الكشاف, قم, منشورات دار البلاغه, 1/503. ))
راستی اگه خواستید بازم میتونم از قرآن ، تورات ودیگر ادیان هم مثال بزنم.
لب تر کنید با منبع ذکر میکنم.
من هم با استدلال منطقی و عقلی و علمی همه رو رد می کنم به شما هم دوستانه توصیه می کنم
اطلاعات خودتون رو نسبت به قران و تورات و انجیل و ... زیاد کنید
البته ببخشید که الان خیلی خلاصه جواب دادم چون با یک وقت بسیار کم در حدود 5 دقیقه اقدام
به جواب کرده ام
با سلام
نظر شخصی من اینه که(البته این نظر شخصیه من هست) یکی از موارد ازدواج طرفین هم کفو بودن هست
به نظر من یکی از معانی هم کفو بودن یعنی طرفین بتونن درک متقابل نسبت به هم داشته باشن حالا اگر برای زن خواستگار اومد در همون ابتدا باید ببینید سلایق دو طرف از لحاظ اینکه ایا مثلا مرد باید به زنش هرچی بگه و اون اطاعت کنه به هم میخوره یا نه؟
همین مساله تفاهم نداشتن باعث وجود مشکلاتی میشه و این ربطی به تحصیلات طرفین نداره به طرز فکر شخص بر میگرده مثلا مردی که فقط به زنش به عنوان رابطه زناشویی نگاه میکنه نه به عنوان یک مکمل شما چه توقعی دارید که طرز فکر این مرد زور گفتن به زن نباشه.
در صورتی که اگه مرد به زنش به عنوان مکمل زندگیش نگاه کنه هیچگاه دیدگاه هایی مانند این در بین زن و مرد بوجود نمی اید و همانطور که زن باید در مواردی از مرد اجازه بگیرد مرد نیز در مواردی باید با زن مشورت کرده و از زن اجازه بگیرد. در این مورد که معمولا به اشتباه به زن ناقص العقل گفته مسیشود در واقع نقص به معنی (فقدان چیزی نیست) بلکه به معنی (اختلاف) می باشد یعنی مرد و زن دارای دو عقل متفاوت هستن و همین جمله سبب شده مردا متاسفانه به زنان هر چی دلشخون بخواد بگن البته بعضی از مردان.
شما به روایاتی که مبنی بر رعایت حقوق مرد نسبت به زن امده توجه کنید که مثلا در زمان پیغیمبر یکی از اصحاب رو دفن کردن مادرش بالای سرش گفت بهشت گوارای وجودت در صورتی که پیامبر گفت که فعلا داره به جهت بد رفتاری با زن و فرزندش مواخذه می شود
مردان بر زنان قیمومت و سرپرستی دارند ، به خاطر اینکه خدا بعضی را بر بعضی برتری داده ، و به خاطر این که مردان از مال خود نفقه زنان و مهریه آنان را می دهند ، پس زنان صالح و شایسته باید فرمانبر شوهران در کام گیری و تمتعات جنسی و حافظ ناموس و منافع و آبروی آنان در غیابشان باشند
استاد الهی قمشهای مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است
استاد مهدی فولادوند مردان ، سرپرست زنانند
جناب آقای صفوی (بر اساس المیزان) مردان عهده دار امور زندگی زنانند . این از آن روست که خداوند برخی از مردم را بر برخی دیگر به خردمندی و توانمندیِ بیشتر برتری داده
حجت الاسلام انصاریان مردان ، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ [ زندگی ] زنانند
ایت الله قرائتی مردان داراى ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضى از ایشان (مردان) را بر بعضى (زنان) برترى داده (قدرت بدنى، تولیدى واراده بیشترى دارند)
ترجمه نور مردان داراى ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضى از ایشان (مردان) را بر بعضى (زنان) برترى داده
بخش ابتدایی سوره نساء آیه 34الرجال قوامون علی النساء
مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است.
بخش دوم آیه 34بما فضل الله بعضهم علی بعض
خداوند بعضی (مردان) را بر بعضی (زنان) برتری بخشیده.
من هم با استدلال منطقی و عقلی و علمی همه رو رد می کنم به شما هم دوستانه توصیه می کنم
اطلاعات خودتون رو نسبت به قران و تورات و انجیل و ... زیاد کنید
البته ببخشید که الان خیلی خلاصه جواب دادم چون با یک وقت بسیار کم در حدود 5 دقیقه اقدام
به جواب کرده ام
عقلی یا احساسی رد میکنید!؟:Khandidan!:
در باره تورات ، انجیل و تلمود تا هر وقت که بخواهید میتونم بحث کنم.
چه با شما چه با یهویان و مسیحیان و....:ok:
درباره قرآن هم تا جایی که بتوانم سعی میکنم دوام بیاورم در بحث.:ok:
در آخر لطفا فکر بنده را از سرتان بیرون کنید. من گفتم قصد ازدواج ندارم.
پس لطفا برای پسر و دختران برای کسی دیگر دام پهن کنید.:Nishkhand::khandeh!::khaneh::ok:
و در اين اختيارش استقلال دارد ، و همين انسان وقتى وارد اجتماع مى شود ، در آن حال نيز اختيار دارد ، و ليكن
در حدودى كه مزاحم با سعادت مجتمع انسانى نباشد
، در اين چهار ديوارى استقلال در انتخاب را دارد ، و هيچ مانعى نمى تواند از اختيار او جلو بگيرد ، و يا او را در انتخاب و اختيار تابع بى چون و چراى غير سازد .
نکته اینجاست! چه کسی تعیین میکنه که کاری مزاحم سعادت مجتمع انسانی هست یا نه؟ مثلاً شاید از نگاه همسر من سلام کردن حرف زدن من با یه مرد نامحرم مزاحم سعادت من و سعادت اون مرده. چرا؟ چون وقتی من اقدام به حرف زدن با یه مرد نامحرم میکنم اون مرد ناخودآگاه بهم نگاه میکنه، توجهش به صورتم جلب میشه، چشم و ابروم رو میبینه و فرمش رو تشخیص میده، خود به خود نظرش به اجزای صورتم و فرم اونها جلب میشه! همسرم معتقده این اتفاق خوبی نیست و مانع سعادت من و اون مرده! بنابراین من نباید با مرد نامحرم حرف بزنم (مگه اینکه مجبور باشم، مثلاً وقتی شوهرم همراهم نباشه و خودم بخوام یه خریدی امجام بدم) چون وقتی باهاش حرف نزنم اون هم توجهش به من جلب نمیشه.
آیا این درسته؟ آیا همسرم حق داره تو این مسئله دخالت کنه؟ آیا حق داره نظرش رو بهم تحمیل کنه و منو وادار کنه اونطوری که اون میخواد باشم؟ آیا این جزو حقوق اجتماعی من نیست که با مردم جامعه اون طوری که خودم صلاح میدونم برخورد کنم؟ آیا به همسرم ربطی داره که محدودۀ ارتباط من با مردم رو تعیین کنه؟
محدودۀ سعادت برای مرد و زن از نگاه همسر من اینه که مرد و زن نامحرم حداقل ارتباط ممکن رو باهم داشته باشن! (البته یکیش اینه). مثلاً وقتی من و اون باهم میریم تو یه مغازه اون بهم میگه به فروشنده سلام نکن، میگه من هستم و سلام میکنم دیگه نیازی به سلام کردن تو نیست که بخوای به یه مرد نامحرم سلام کنی و توجهش به تو جلب بشه! آیا همسرم حق داره چنین چیزی ازم بخواد؟ و من موظفم ازش اطاعت کنم؟ آیا این حق اجتماعی من نیست که با مردم جامعه اونطوری که خودم صلاح میدونم برخورد کنم؟
این فقط یه مسئله ست. از این قبیل مسائل تو زندگیمون زیاده. اون تو مواردی بهم سخت میگیره که حتی خود خدا هم اون مسائل رو اینقدر سخت نگرفته. آیا من موظفم ازش اطاعت کنم؟ کارهایی که گناه نیست، حرام نیست، خداناپسند نیست، ولی همسرم مطابق اصول فکری خودش تو اون مسائل رفتار میکنه و من مطابق اصول خودم، ولی اون میخواد که من هم مطابق اصول اون رفتار کنم! آیا این درسته؟ آیا اون حق داره چنین چیزی بخواد؟ و من باید بپذیرم؟
فاطمیون دوست عزیز
پسر هستی یا دختر پیشنهاد میکنم کمی مطالعاتت رو بیشتر کنی و یه کم از این سطحی نگری به آیات و روایات خارج بشی و یه کم از پوسته بتونی بگذری.
ان شاءالله:Doaa:
فاطمیون دوست عزیز
پسر هستی یا دختر پیشنهاد میکنم کمی مطالعاتت رو بیشتر کنی و یه کم از این سطحی نگری به آیات و روایات خارج بشی و یه کم از پوسته بتونی بگذری.
ان شاءالله:Doaa:
دوست عزیز و عمقی نگر. بجای توهین به بنده . منطقی تمام پستهای بنده را نقد کنید.
چرا دامه حرفتونو نگفتین جناب سلمان
اتفاقا مطلبی که گفتم به نفع دو طرف هست و باعث
گرمی رابطه میشه
و اثرات سوئ اونطور که شما برداشت کردین نداره
منظورم از سوار بودن بزور نیست
از روی محبت و احترام متقابل هست
حقیر فکر میکنم هر کلمه ای بار معنایی خودش را دارد.
ضمن اینکه آیا منظور شما این بود که:
«سوار شدن از روی احترام خوب است
ولی سوار شدن از روی زور بد است؟»
احترامی که برای افرادی که اینجا هستند، مانع از این میشه که اون جمله رو کامل کنم.
دوست عزیز و عمقی نگر. بجای توهین به بنده . منطقی تمام پستهای بنده را نقد کنید.
شما که چیزی نگفتی که بشه نقدش کرد، فقط تند و تند آیه و روایت میاری! حال آنکه تک تک این روایات که آوردی کلی حرف و حدیث و تفسیر و تعبیر پشتشه و مفهومش اون چیزی نیست شما از ظاهر و پوسته ش برداشت میکنی.
مثلاً همین که گفتی:
فرازی از خطبه 80 از نهج البلاغه
زنان عقولشان ناقص است.
باتوجه به این متن پس خواهران نمیتوانند عقلی بحث کنند.
اینکه گفته شده " زنان عقولشان ناقص است" به هیچ عنوان به این معنی نیست که با زنها نمیشه بحث عقلی کرد، یا اینکه مردها خیلی عاقلن و میزان عقل زنها کمتر از مردهاست، چه بسیار زنهایی که قدرت بحث های استدلالی و منطقی شون فوق العاده بیشتر از خیلی مردهاست. مردهایی که فقط از روی غرور یا قلدری یا خودخواهی بدون فکر بدون منطق حرف میزنن و عمل میکنن.
[FONT=palatino linotype]سلام به همه دوستان
چرا خانم ها فقط یک طرف قضیه رو می بینن؟
خانم های محترم لطفاً احادیث معصومین علیهم السلام رو مرور بفرمایید، من فقط یکی از این احادیث رو ذکر می کنم: [FONT=palatino linotype]حضرت امام کاظم علیهالسلام فرمودند: هر زنى که به شوهرش قدرى آب آشامیدنى بدهد، پاداش آن از عبادت یک ساله بالاتر است.(وسائل الشیعه : ج20 ص 172) [FONT=palatino linotype]خود بنده فقط به خاطر همین یک حدیث حاضر بودم به جای مرد زن باشم.
دقت بفرمایید!!!!!!
جهاد مرد = شرکت در جنگ و به خطر انداختن جان
جهاد زن = شوهر داری
واقعاً برای من سؤاله که شوهر داری و احترام و تکریم شوهر چقدر سخته که یک زن حاضر نیست این کارو انجام بده و اجر جهاد ببره؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واقعاً یک لیوان آب دست شوهر دادن اینقدر سخته که یک زن حاضر نیست این کارو برای رضای خدا انجام بده و بیش از یک سال عبادت در پروندش ثبت بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خود من حاضر بودم عالم و آدم به من زور می گفتن، واسه بیرون رفتن از خونه از همه در و همسایه ها اجازه می گرفتم، اختیار اموالم دست کس دیگه ای بود اما بهشت رفتنم اینقدر آسون می شد.
توجه بفرمایید!!!!!!
فقط همین یک مطلب واسه روشن شدن مسأله تفاوت بین زن و مرد کافیه که خرج خونه به عهده مرده (کسب روزی حلال)
حالا اگه آقا ریالی حروم یا شبهه ناک بیاره خونه پاش گیره ولی خانومش با خیال راحت می خوره و جواب گو هم نیست!!!!