جمع بندی سوالی در رابطه با جستجوی پروردگار توسط حضرت ابراهیم علیه السلام
تبهای اولیه
سلام علیکم.دو سوال داشتم:
1-مگر حضرت ابراهیم علیه السلام تا حالا غروب خورشید و ماه و ستارگان را ندیده بودند که وقتی غروب آنها را دیدند گفتند من از بین روندگان را دوست ندارم(لا احب الآفلین)؟
2-خورشید و ماه و ستاره که از بین نمی روند.بلکه فقط از چشم ما پنهان نمی شوند.چرا ایشان از انها تعبیر «آفل» کردند؟آیا این آیه با علم روز منافات ندارد؟
با تشکر
سوال: مگر حضرت ابراهیم علیه السلام تا حالا غروب خورشید و ماه و ستارگان را ندیده بودند که وقتی غروب آنها را دیدند گفتند من از بین روندگان را دوست ندارم(لا احب الآفلین)؟
خورشید و ماه از بین نمی روند، پس چرا حضرت ابراهیم(علیه السلام) تعبیر آفلین بکار برد؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
« فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَبًا قَالَ هَاذَا رَبىِّ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الافِلِينَ فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَاذَارَبىِّ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئنِ لَّمْ يهَدِنىِ رَبىِّ لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَاذَا رَبىِّ هَاذَا أَكْبرَ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَقَوْمِ إِنىِّ بَرِىءٌ مِّمَّا تُشرْكُونَ إِنىِّوَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفًا وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشرْكِينَ»[1]
(هنگامى كه(تاريكى) شب او را پوشانيد، ستارهاى مشاهده كرد، گفت: «اين خداى من است؟» امّا هنگامىكه غروب كرد، گفت: «غروب كنندگان را دوست ندارم!»
و هنگامى كه ماه را ديد كه (سينه افق را) مىشكافد، گفت: «اين خداى من است؟» امّا هنگامى كه (آن هم) غروب كرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمايى نكند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود.»
و هنگامى كه خورشيد را ديد كه (سينه افقرا) مىشكافت، گفت: «اين خداى من است؟ اين (كه از همه) بزرگتر است!» امّا هنگامى كه غروب كرد، گفت: «اى قوم من از شريك هايى كه شما (براى خدا) مىسازيد، بيزارم!
من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانهاو زمين را آفريده من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم! )
منظور اين است اگر چه تا آن زمان ستاره و ماه و خورشيد را بسيار ديده بود ولى به عنوان يك محقق توحيد اين نخستين بار بود كهبه آنها نظر مىدوخت و در ارتباط افول و غروب آنها با نفى مقام خدايى از آنها انديشه مىكرد، در حقيقت ابراهيم(ع) بارها آنها را ديده بود اما نه با اين چشم.
بنا بر اين هنگامى كه ابراهيم(ع) مىگويد هذاربى (اين خداى من است) به عنوان يك خبر قطعى نيست، بلكه به عنوان يك فرض و احتمال،براى تفكر و انديشيدن است، درست مثل اينكه ما مىخواهيم در علت حادثهاى پىجويى كنيم تمام احتمالات و فرضها را يك يك مورد مطالعه قرار مىدهيم و لوازم هر يك را بررسى مىكنيم تا علت حقيقى را بيابيم و چنين چيزى نه كفر است و نه حتى دلالت بر نفى ايمان مىكند،بلكه راهى است براى تحقيق بيشتر و شناسايى بهتر و رسيدن به مراحل بالاتر ايمان، همانطوركه در جريان" معاد" نيز ابراهيم براى رسيدن به مرحله شهود و اطمينان ناشىاز آن در صدد تحقيق بيشتر برآمد.
در تفسير عياشى از محمد بن مسلم از امامباقر يا صادق ع چنين نقل شده است:
انما كان ابراهيم طالبا لربه و لم يبلغ كفرا و انه من فكر من الناس فى مثل ذلك فانه بمنزلته
:" ابراهيم اين سخن را به عنوان تحقيق گفت و هرگز سخن او كفر نبود، و هر كس از مردم به عنوان تفكر و تحقيق اين سخن را بگويدهمانند ابراهيم خواهد بود".[2]
____________________________________________
[1] - سوره انعام،آیه76-79.
[2] - تفسیر نمونه،آیه الله مکارم شیرازی،دار الكتب الإسلامية،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1374 ش،ج5، ص: 311.
[FONT=Calibri]ادامه جمع بندی
تفسير دوم اين است كه ابراهيم(علیه السلام) اين سخن رابه هنگام گفتگو با ستاره پرستان و خورشيد پرستان بيان كرد، و احتمالا بعد از مبارزاتسرسختانه او در بابل با بت پرستان و خروج او از آن سرزمين به سوى شام بود كه با ايناقوام برخورد كرد، ابراهيم(علیه السلام) كه لجاجت اقوام نادان را در راه و رسم غلط خود در بابل آزمودهبود، براى اينكه نظر عبادت كنندگان خورشيد و ماه و ستارگان را به سوى خود جلب كند،نخست با آنها هم صدا شد و به ستاره پرستان گفت: شما مىگوئيد اين ستاره زهره پروردگارمن است، بسيار خوب يعنى باشد كه سرانجام اين عقيده را براى شما بازگو كنم، چيزى نگذشتكه چهره پرفروغ ستاره در پشت پرده تاريك افق پنهان گشت اينجا بود كه حربه محكم به دستابراهيم افتاد و گفت:
[FONT=Calibri]من هرگز چنين معبودى را نمىتوانم بپذيرم.
[FONT=Calibri]بنا بر اين جمله" هذا ربى"، مفهومشاين است" به اعتقاد شما اين خداى من است" و يا اينكه آن را به عنوان استفهامگفت: آيا اين خداى من است؟[FONT=Calibri][FONT=Calibri][1]
[FONT=Calibri]و این به معنی پذیرفتن و اعقتاد داشتن به الوهیت ماه و خورشید نمیباشد.
[/HR][FONT=Calibri][1][FONT=Calibri] - تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، [FONT=Calibri]دار الكتب الإسلامية،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1374 ش،ج5،[FONT=Calibri]ص313.