تك بيتي، دوبيتي هاي طوفان
تبهای اولیه
مو آن مستم که پا از سر ندونم
سر و پایی به جز دلبر ندونم
دلارامی کز او گیره دل آرام
به غیر از ساقی کوثر ندونم
شمع را بين که دم مرگ به پروانه چه گفت: گفت دلداده من زود فراموش شوي
سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد گفت: طولي نبرد تو نيز خاموش شوي...
مو كز سوته دلانم چون ننالم
مو كز بي حاصلانم چون ننالم
بگل بلبل نشيند زار نالد
مو كه دور از گلانم چون ننالم
بابا طاهر
طاعت زگناه بيش مي بايد كرد
وين توبه ز مرگ، پيش مي بايد كرد
حق جلّ جلاله از آن مستغني است
اين كار ز بهر خويش مي بايد كرد
اوحد الدين كرماني
چون بلبل مست راه در بستان يافت
روي گُل و جام باده را خندان يافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
درياب كه عمر رفته را نتوان يافت
خيام
داني كه سپيده دم خروس سحري
هر لحظه چرا همي كند نوحه گري
يعني كه نمودند در آئينه صبح
كزعمر شبي گذشت و تو بي خبري
خيام
آن قصر كه جمشيد در او جام گرفت
آهو بچه كرد و رو به آرام گرفت
بهرام كه گور مي گرفتي همه عمر
ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
خيام