علت و فلسفه قرآن بر سر نیزه کردن توسط لشکر معاویه
تبهای اولیه
سلام علیکم
این تاپیک در ادامه تاپیک زیر است که بدلیل بسته شدن آن من تاپیکی جدید باز می کنم.
http://www.askdin.com/thread43980.html#post583942
در ادامه سوالاتی که دوست مسیحی که در حال تحقیق در مورد شیعه و سنی است، سوالات زیر را پرسیده که امیدورام من را در پاسخگویی به آنها یاری بفرمایید.
ترجمه سوالات او به این شرح است :
===============
1) چرا معاویه در وسط جنگ قرآنها را بلند کرد؟ این چیزی است که نویسنده این کتاب می گوید :" معاویه به سپاهش دستور داد تا قرآن ها را بلند کنند و اجازه بدهند که قرآن قاضی بین ما باشد." این به چه معنی است و چه تاثیر مهمی داشت؟
2) چرا سربازان علی (ع) بدان گونه عمل کردند؟ آنها بدین صورت عمل کردند که وقتی ما به کتاب خدا فراخوانده می شویم باید به آن گوش و جواب بدهیم.
3) چرا علی (ع) بر ضد آن بود و آن را نیرنگ و توهین به مقدسات می دانست؟چرا قرار دادن قرآن بر سر نیزه کفر و توهین به مقدسات است؟
به نظر من اولا، تصمیم معاویه به استفاده از قرآن که منجر به جدایی بین سربازان علی (ع) بر اساس تصمیم علی (ع) شد، در نهایت منجر به کشته شدن او شد. و این چیزی است که باعث ایجاد شیعیان شد.
من می خواهم مفهوم و دلیل استفاده از قرآن بعنوان یک عامل تعیین کننده در جنگ را بدانم.
===========================================================
====================
بسیار ممنون
سلام علیکم
1) چرا معاویه در وسط جنگ قرآنها را بلند کرد؟ این چیزی است که نویسنده این کتاب می گوید :" معاویه به سپاهش دستور داد تا قرآن ها را بلند کنند و اجازه بدهند که قرآن قاضی بین ما باشد." این به چه معنی است و چه تاثیر مهمی داشت؟
معاویه دستور داد تا قرآنها را بر سر نیزه ها کنند، اگر چه به طور ظاهر منظورش حکم قرار دادن قران بود ولی قرائن حاکی از آن معاویه چون دید در جنگ شکست می خورد به این مسئله دامن زد ، تا بتواند در بین نیروهای حضرت علی علیه السلام اختلاف انداخته از شکست حتمی جلوگیری کند.
على (ع) بامداد آن روز ميان مردم برخاست، نخست خداوند را ستايش و نيايش كرد و گفت اى مردم كار شما و دشمن آن جا كشيده است كه مىبينيد و از اين قوم فقط نفسى باقى مانده است، خدايتان رحمت كناد فردا براى جنگ با دشمن آماده شويد تا خداوند ميان ما و ايشان حكم فرمايد كه او بهترين حاكمان است.
و چون اين خبر به معاويه رسيد به عمرو عاص گفت چه مىبينى كه فقط همين امروز و اين شب براى ما باقى مانده است؟ عمرو گفت چارهيى انديشيده و بكار بردن آنرا براى امروز اندوختهام كه اگر آنرا بپذيرند ميان ايشان اختلاف خواهد افتاد و اگر نپذيرند پراكنده خواهند شد، معاويه گفت آن چيست؟ عمرو گفت آنان را دعوت كن كه قرآن ميان تو و ايشان حكم باشد كه به خواسته خود خواهى رسيد، معاويه دانست كار همانگونه است كه او مىگويد.(1)
1.اخبارالطوال/ترجمه،ص:232
بسیاری بر این مسئله اصرار دارند که معاویه وقتی دید شکست می خورد به این حربه متوصل شد
بنگرید:
گويند يك روز على با سپاهى بيرون آمد. در پيشاپيش اين سپاه اشتر نخعى بود.
با ايشان آهنگ جنگ كردند چندان كه از اهل شام هيچ صفى باقى نماند كه در هم نشكند.
گروه بسيارى از ايشان را كشتند و خورشيد گرفت. على بر اين فتح و گشايش ناظر بود و اشراف داشت. عمرو به معاويه گفت: «من سخنى مىدانم كه اگر بر زبان آورى كار به كام تو خواهد شد. آيا مصر را طعمه من مىكنى اگر بگويم؟» گفت: «آرى، دادم.» گفت:
«بديشان فرمان بده تا قرآنها را پراكنده سازند.» چنين كردند و ابن آواز داد كه «اى مردم عراق! ميان ما و شما كتاب خداوند، شما را بدان فرا مىخوانيم.» ياران على گفتند:
«معاويه با تو به انصاف سخن مىگويد.» على گفت: «واى بر شما! اين نيرنگ و فريب است. ما با ايشان پيكار كرديم تا به كتاب خداوند و حكم آن ايمان بياورند.» ايشان گفتند: «ما ناگزيريم كه مهربانى كنيم و كتاب خداوند را بپذيريم.»(1)
حتی این امر بر ابن کثیر نیز پوشیده نمانده و او که معمولا سعی بر حذف این قبیل گزارشات دارد نیز جریان شکست معاویه و حیله عمروعاص را بیان نموده است
توجه النصر لأهل العراق على أهل الشام، و...... كادوا ينهزمون، فعند ذلك رفع أهل الشام المصاحف فوق الرماح: و قالوا، هذا بيننا و بينكم. (2)
پیروزی از آن اهل عراق شد ، نزدیک بود که شامیان شکست بخورند، پس در این هنگام اهل شام قرآنها را بر سر نیزه کردند، و گفتند این بین ما و بین شما.
اگر معاویه قصد خیر داشت چرا در آخرین لحظه ای که نزیک بود شکست بخورد به این امر دامن زد
1. البدء و التاریخ ، ج 5ص 219
2.البدايةوالنهاية،ج7،ص:272
س2) چرا سربازان علی (ع) بدان گونه عمل کردند؟ آنها بدین صورت عمل کردند که وقتی ما به کتاب خدا فراخوانده می شویم باید به آن گوش و جواب بدهیم.
یاران حضرت علی علیه السلام پس از این ماجرا به دو گروه تقسیم شدند گروهی که در راس آنان اشعث بن قیس بود در راس گروه مقال حضرت علی علیه السلام قرار گرفت، البته اشعث از اول حرف شنوی صددر صدی از حضرت علی علیه السلام نداشت
اشعث بن قيس هم به قوم خود كه پيش او جمع شده بودند گفته بود، روز گذشته جنگ نابودكننده را ديديد كه چگونه بود و به خدا سوگند اگر فردا هم روياروى شويم همانا نابودى عرب و درمانده شدن نواميس است. جاسوسان اين سخن او را باطلاع معاويه رساندند كه گفت اشعث راست مىگويد .....اكنون قرآنها را بر سر نيزهها كنيد.(1)
چطور گوینده به این نتیجه رسیده که (آنها بدین صورت عمل کردند که وقتی ما به کتاب خدا فراخوانده می شویم باید به آن گوش و جواب بدهیم) باید فرق بین فریب و حقیقت شناخته شود، نباید اشعث از خود می پرسید که چرا الان معاویه به ذهنش افتاده که از این مسئله استفاده کند؟ نباید اشعث حرف خلیفه به فرمایش حضرت علی علیه السلام گوش کند؟ حضرت علی علیه السلام آنوقت فقط امام شیعیان نبود خلیفه تمام مسلمانان بود،
1.اخبارالطوال/ترجمه،ص:232
به نظر من اولا، تصمیم معاویه به استفاده از قرآن که منجر به جدایی بین سربازان علی (ع) بر اساس تصمیم علی (ع) شد، در نهایت منجر به کشته شدن او شد. و این چیزی است که باعث ایجاد شیعیان شد.
من می خواهم مفهوم و دلیل استفاده از قرآن بعنوان یک عامل تعیین کننده در جنگ را بدانم.
موارد دیگری که در سوال آمده نیز جواب دارد ولی آنچه باعث تعجب است نتیجه گیری از این نوشته است،
نویسنده چطور از این سخنان بر فرض صحت آن به این نتیجه رسید؟؟ و گفت :(این چیزی است که باعث ایجاد شیعیان شد)
از کجای این نوشته می توان چنین نتیجه ای گرفت؟
[=arial]سلام علیکم.
[=arial]در ادامه بحث ایشان سوالاتی پرسیده اند که بنده ترجمه آن را در زیر آورده ام. بسیار ممنون می شوم اگر پاسخی در خور بدهید.
[=arial]ممنون
[=arial]
===================
نهایت تشکر را نسبت به جوابها دارم. الان متوجه می شوم که چرا در لشکر امام علی(ع) تفرقه افتاد. خیلی ممنون.
کتابی که می خواندم فقط تا زمان کشته شدن خانواده امام حسین (ع) صحبت می کند ولی اطلاعات دقیقی در مورد شکل گیری دو گروه شیعه و سنی بطوری که امروزه مشاهده می کنیم نمی دهد. اکنون به نظرم با خواندن ان کتاب دلیل تفرقه شیعه سنی را می فهمم ولی همچنان به اطلاعات تکمیلی نیاز دارم که به من بفهماند چگونه این دو گروه بصورت رسمی از هم جدا شدند و دارای اصولی متفاوت گشتند و چگونه در خاورمیانه پخش شدند. مثلا چرا ایران در حال حاضر مهد شیعیان است و مهمتر از همه، چگونه این زمینه های تاریخی به اتفاقهای مهم امروزه مانند جنگ سوریه و داعش مرتبط می شود.
=================
[=arial]بسیار ممنون
[=arial]
با سلام
تحلیل وقایع تاریخی بدون در نظر داشتن وقایع قبل و شرایط و ابعاد موضوع ، نتیجه درستی نمیدهد .
جنگ صفین یک حلقه از زنجیریست که قبل از آن جنگ جمل است و بعدش جنگ نهروان ، و علت جنگ جمل هم برمیگردد به حادثه قتل عثمان توسط اکابر اصحاب محمد ص ، وعلت قتل عثمان هم بنص تاریخ تحریف دین توسط امویان یهودیست که جناب ابوبکر و عمر و عثمان آنها را قدرت داده وحمایت کردند ....
سر انجام ،علة العلل برمیگردد به روز سقیفه و ممانعت از وصیت رسول خدا ص و تهمت هذیان و توطئه قتل پیامبر ص توسط شیاطین منافقین ومنافقات .....
اما در مورد برسرنیزه نمودن قرآنها ، .... خود معاویه قبلا گفته بود که جهالت مردم بقدریست که فرق شتر نر و ماده را نمیدانند ! و همین جهالت و خشک مقدسی و دوری از امام ع وقران ناطق توانست کارگر بیفتد چرا که مردم بجای آنکه با کسیکه به قران بی احترامی کرده و آنرا بر سر نیزه نموده بجنگند ، در مقابل قرانهای سر نیزه تعظیم نموده و به احترام قرانها نجنگیدند !
موارد دیگری که در سوال آمده نیز جواب دارد ولی آنچه باعث تعجب است نتیجه گیری از این نوشته است،
نویسنده چطور از این سخنان بر فرض صحت آن به این نتیجه رسید؟؟ و گفت :(این چیزی است که باعث ایجاد شیعیان شد)
از کجای این نوشته می توان چنین نتیجه ای گرفت؟
سلام علیکم استاد بزرگوار و عرض ادب و خسته نباشید،
به نظر حقیر از سؤالات مطرح شده آن فرد مسیحی از ابتدا از روی شنیدهها و شاید خواندههای متفرقه سؤالاتی دربارهی حقانیت شیعه و سنی داشته است که خواسته است با عقب رفتن در تاریخ و دانستن چگونگی شکل گرفتن آنها به این سؤال خود پاسخ دهد و با همین سؤال هم وارد مطالعهی آن کتاب شده است و به همین دلیل سعی دارد از هر چه میخواند برداشتی در همان راستای پاسخ دادن به سؤال اصلی خود کند. اینکه چنان چیزی گفته و بعد چنان نتیجهی بیربطی گرفتهاند بخاطر تصوری است که از قبل در مورد این مسائل در ذهن خود دارند و با اضافه شدن هر داده به دادههای ذهنیاشان از طرف کتاب یا دوست عزیزی که رابطشان با شماست سعی میکنند فرضیهی ذهنی خود را تقویت یا تصحیح بنمایند. این مسأله از سؤال آخر این دوستمان هم به خوبی دیده میشود که اصل سؤال بر روی جنگ جمل و صفین و نهروان نیست بلکه سر چگونگی شاخه شاخه شدن اسلام است تا برسد به زمان حاضر که یک گروه اصلی تشیع و چهار مذهب اصلی اهل سنت وجود دارد و کلی فرقههای فرعی در کنار آنها که البته در اقلیت زیادی هستند.
کتابی که می خواندم فقط تا زمان کشته شدن خانواده امام حسین (ع) صحبت می کند ولی اطلاعات دقیقی در مورد شکل گیری دو گروه شیعه و سنی بطوری که امروزه مشاهده می کنیم نمی دهد. اکنون به نظرم با خواندن ان کتاب دلیل تفرقه شیعه سنی را می فهمم ولی همچنان به اطلاعات تکمیلی نیاز دارم که به من بفهماند چگونه این دو گروه بصورت رسمی از هم جدا شدند و دارای اصولی متفاوت گشتند و چگونه در خاورمیانه پخش شدند. مثلا چرا ایران در حال حاضر مهد شیعیان است و مهمتر از همه، چگونه این زمینه های تاریخی به اتفاقهای مهم امروزه مانند جنگ سوریه و داعش مرتبط می شود.
سلام علیکم دوست گرامی،
دوست مسیحی شما اگرچه راه خوبی را برای تشخیص حقانیت تشیع و تسنن انتخاب کردهاند ولی باید بدانند قضیه اصلاً به این سادگی و سرراستی که ایشان گمان کردهاند نبوده است که تمام مذاهب فعلی جهان اسلام از همان سالهای ابتدایی از هم جدا شده و مرز مشخص داشته و همه با هم در جنگ باشند و طرفدار داشته باشند و زیاد شوند تا برسد به امروز ...
حقیر هم مطالعات زیادی ندارم ولی برداشتم در مجموع از خواندهها و شنیدهها این است که در صدر اسلام بلافاصله بعد از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اسلام به دو بخش تقسیم شد که تشیع یکی از آنها بوده و طرف دیگر را هم اجتماع مسلمین منهای اهل بیت علیهمالسلام و صحابهی خاص (مثل سلمان و اباذر و مقداد و عمار و برخی دیگر) تشکیل میداده است که شامل اصحاب سقیفه به عنوان هستهی اولیه بوده است و به طور خاص ابابکر و عمر سردستهی ایشان بودهاند. در زمان ابابکر و عمر ظاهراً اتفاق خاصی نمیافتد ولی اختلافاتی از زمان عثمان شروع میشود که با کشته شدن او به اوج میرسد و جنگ جمل برای خونخواهی او توسط کسانی صورت میگیرد که بعضاً خودشان دشمن عثمان بودهاند. بعد از عثمان گروهی میشوند عثمانی مذهب و گروهی هم همچنان شیعه بودند و گروهی هم اگرچه به حضرت علی علیهالسلام روآورده بودند ولی شیعه نبوده و خلفای قبلی را محق و نه غاصب میدانستند، گروهی هم اطراف معاویه بودند ... اهل سنت اما تا زمان امام صادق علیهالسلام که امام ششم شیعیان هستند و تقریباً بیش از یک قرن بعد از صدر اسلام امامت داشتند به صورت جهار مذهب فعلیاشان بروز نداشتند، در واقع امامان این چهار مذهب هیچ کدام مربوط به آغاز اسلام و جریانهای بعد از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نمیشوند ... بنابراین شکل ظاهری امروز اختلارف فرق و مذاهب را نیتوان به طور کامل در همان صدر اسلام جستجو کرد، افتراق در میان مذاهب در تشیع هم رخ داده است، مثلاً بعد از محمد حنفیه که فرزند امیر مؤمنان علیهالسلام بودند یک گروه از تشیع به جانبداری از او از بدنهی اصلی جدا شدند، یک گروه بعد از زید بن علی بن الحسین علیهما السلام از جریان اصلی تشیع جدا شدند که شیعیان یمن بیشتر از آنها هستند، یک گرونه بعد از امام صادق علیهالسلام به پیروی از اسماعیل مرحوم شده فرزند ایشان از تشیع منشعب شدند و اسماعیلیها هنوز در برخی کشورها فکر میکنم مثل آسیای جنوب شرقی زیاد باشند و شاید هم در هندوستان، یک گروه هم بعد از امام کاظم علیهالسلام متوقف شدند و ولایت امام رضا علیهالسلام را نپذیرفتند و واقفیه شدند که مثلا تا زمان امام عسگری علیهالسلام هم طرفدارانی داشتهاند، فرقههای جدیدی مثل بهاییت هم که از تشیع جدا شده است در واقع مذهب نیستند و ریشهی تاریخیاشان به جریان استعمار قرنهای اخیر باز میگردد و اصولاً جدا شدن آنها از تشیع جبنههای سیاسی داشته است ... در میان اهل سنت هم همینطور بوده است و اینطور نبوده است که از همان ابتدا مثلاً ابوبکر و عمر و عثمان تابع امامان حنفی و شافعی و حنبلی باشند، ابوحنیفه و احمد حنبل و ... آن زمان اصلاً هنوز متولد نشده بودند، وهابیت هم در میان اهل تسنن مشابه بهائیت در میان شیعه هستند که ریشهی تاریخی قابل توجهی ندارند و در قرنهای پیشین هر کسی چنان افکاری داشته است از طرف علمای شیعه و سنی تکفیر میشده است، مثل ابن تیمیه که توسط اهل سنت کشته شد و یا در زندان آنها جان داد ولی همان افکار بعداً دوباره توسط استعمار قرنهای اخیر علم گردید و شد بلای جان مسلمین و ایشان از همان ابتدا قسیالقلب بودهاند و از همان ابتدا بسیاری از شیعیان و اهل سنت را به قتل رساندند، مثل قائلهای که در کربلا به راه انداختند، در واقع هدف از ایجاد وهابیت هم مانند هدف از ایجاد بهائیت انگیزههای سیاسی بوده است و اگر اشتباه نکنم اصلاً تأسیس شدند برای حفظ منافع انگلستان در هندوستان که به اسم اسلام بیفتند به جان هندوها و آنها را که متعرض منافع انگلستان در هند بودند قتل عام کنند و غیره ... الآن هم در هند مانند عریستان و پاکستند تفکر وهابیت و سلفیگری زیاد است اگرچه تشیع هم به نسبت زیاد باشد ...
پس در قرن اول هجری اسمگذاری مذاهب و تقسیمبندیها به صورت دیگری بوده است اما در هر صورت دو جریان تشیع و جماعة از ابتدا بودهاند و لفظ شیعه از همان زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به کار برده میشده است که ایشان در تفاسیر برخی آیات از جمله در سورهی بینة به صراحت میفرمودند خیرالبریة علی و شیعیان او هستند و این مطالب در کتب اهل تسنن هم وجود دارد ...
اینکه برخی از اهل تسنن ادعا میکنند خود حضرت علی علیهالسلام هم تابع خلفای پیشین بوده و سنی بودهاند و شیعیان توسط شخصی به نام عبداللهبنسبأ (که ما وجود چنین کسی در تاریخ را منکر هستیم و او را جعل شدهی مورخان دشمن تشیع میدانیم) ایجاد شد که خودش توسط امام علی علیهالسلام کشته شد یا اینکه آن یهودیزادهی مسلمان شده، عبداللهبنسلام را مبدأ شیعه عرفی میکنند و سعی دارند بگویند تشیع را یهودیها درست کردند برای انحراف اسلام از مسیر درستش، یا اینکه سعی دارند بگویند شیعه را ایرانیان تحت حکومت اسلام بخاطر نژادپرستی و مبارزه با اسلام علم کردند و در این بین هم به سلمان فارسی بیش از همه ارادت دارند اینها همه اشتباه است و در جای خود پاسخهای بسیار دارند که بسیاری از آنها توسط کتب علمای خود اهل سنت داده میشود و مهمترین دلیل اینکه شیعهی علی علیهالسلام عبارتی است که در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهواله به کار میرفته است و بعد از رحلت ایشان به برخی صحابی خاص گفته میشده است که فلانی شیعهی علی است و غیره ...
به نظر حقیر اگر ایشان واقعاً به دنبال بحث حقانیت شیعه باشند همان مطالب سقیفه و شهادت حضرت زهراء سلاماللهعلیها را دنبال کنند سریعتر میتوانند متوجه شوند که شروع ایجاد تشیع کجا بوده است و شروع ایجاد تسنن کجا بوده است، در قرنهای بعدی بحثها دامنهدارتر میشود چون تعداد فرقهها خیلی زیاد میگردد.
در پناه خداوند باشید،
یا علی علیه السلام