البته منظور بنده این نیست که شهوت از سنخ دنیویش آنجا مطرحه.
سلام خدا قوت .
این نوع اُخروی از شهوت و خوشگذرانی و لذت چگونه است ؟ میشه ترسیم نمود ؟ البته با استناد به آیات یا روایات ؟ منظورم اینه که حالت انسان با آنها چه طوری میشه ؟
این دنیا فقط نماز و روزه نیست. ازدواج هم عبادت است. خوردن و نوشیدنی هم که برای انجام وظیفه باشد عبادت است. ورزش و تفریح اگر برای گرفتن نشاط و نیرو و در جهت بندگی خدا باشد عبادت است چرا اینها در دنیا عبادت است اما در آخرت نمیتواند عبادت محسوب شود؟
به نکته خوبی اشاره کردید
هدف انسان گذشتن از شهوت و لذت دنیاست و به لذات عقلی رسیدن است
نشان به این نشان که حتی در روزه لذات حلال هم حرام میشوند
عبادت بودن لذات حلال در دنیا از حیث مقصود بودن لذات نیست از این جهت است که رفع مانع میکند
خب در بهشت چرا باید مانعی باشد تا ما آن را رفع کنیم؟؟؟
در واقع محی الدین می گوید که حق تعالى هيچ گاه مجرد از مواد (يعنى مظاهر و مجالى) مشاهده نمىشود زيرا حق تعالى به حسب ذات غنى از عالميان است (و شهود او مجرد از آنها يعنى مواد و عالمين امكان ندارد). پس چون امر از اين وجه ممتنع است و شهادت (يعنى شهود) نمى باشد مگر در ماده پس ...
در واقع از همین نکته می شود پاسخ به شبهات شما را داد
اگه اینطوره پس شهوترانان هم به نوعی در عبادتند و با این جلوات به خدا وصلند ..چون درکشونم همین قدره دیگه!!! چه ایرادی داره؟؟؟!
چطور در بهشت که جای لذت بردن تام است میتوان به وجود شهوت قایل بود
ما نمیگوییم بهشت جای شهوته آنهم تامش. افراط و تفریط صحیح نیست. بهشت جاییه که بهشتیان هم پاداش صبر و زحماتشان را میگیرند و هم علم و معرفتشان بالا میره و بندگیشان حقیقی است.
اگه اینطوره پس شهوترانان هم به نوعی در عبادتند و با این جلوات به خدا وصلند ..چون درکشونم همین قدره دیگه!!! چه ایرادی داره؟؟؟!
ایرادی نداره
فقط قبول عبادت شرط دارد مثلا بنده حرکات نماز و اذکار نماز را اگر بگویم اما خودم ندانم چه می گویم یا مکان غصبی باشد این عبادت هم صحیح نیست!
نکاح هم عبادت خداست فقط شرایط دارد که شرایطش همان احکام شرعی ازدواج است اگر این شرایط حاصل شد ثوابش می شود به این میزان که روایت می گوید:
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ :...فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا أَقْبَلَ اكْتَنَفَهُ مَلَكَانِ وَ كَانَ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا هُوَ جَامَعَ تَحَاتُّ عَنْهُ الذُّنُوبُ كَمَا يَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ فَإِذَا هُوَ اغْتَسَلَ انْسَلَخَ مِنَ الذُّنُوب:
پيامبر اسلام (ص) فرمودند:...... وقتي به تونزديك مي شود دو ملك او را احاطه مي كنند و مانند كسي است كه در راه خدا شمشير مي زند، پس وقتي نزديكي مي كند گناهانش مي ريزد مانند ريزش برگ درختان پس وقتي غسل مي كند، از تمام گناهان پاك مي شود.
در چند جای قرآن آمده که در بهشت هرچه بخواهیدهست...
و در جاهای دیگر آمده که برترین لذت رضوان الله است
وباز در قرآن آمده که در بهشت نه گرسنه میشوی و نه تشنه..نه سرمایی است و نه آفتابی و جز مرگ اول مرگی نیست..که از این مطلب سوم به این نتیجه میتوان رسید که در عالم آخرت قطعا نیاز و احتیاجات بیولوژیک دنیا وجود ندارد و بقا به خودی خود موجود است
سوال:
آیا انسان بهشتی که فارغ از نیازهای طبیعی (از حیث حفظ بقا و نوع) شده...نمیداند برترین لذت..لذت ذکر و تقدیس و رضوان الله است؟؟؟
فرض میگیریم که حقیقتا و جدای از استعاره و تمثیل در بهشت لذت جسمانی موجود است...
با مقدمات بالا
چه توجیهی دارد فرد بهشتی لذت برتر و حقیقی را رها کند و به لذات پایین تر و غیر حقیقی مشغول گردد؟؟؟
لذا به نظر حقیر در بهشت فقط یک لذت موجود است و آن لذت ذکر و تقدیس الهی است و آیاتی که اشاره به لذات نفسانی دارند... نه اینکه حتما واقعیت نیستند..خیر.. بلکه به جهت برانگیزانندگی در این دنیا هستند برای تشویق شدن به کار نیک ولی در آن دنیا محقق نمیشوند
مثال عینی آن خیلی از عرفا و اولیاالله هستند که در همین دنیا به قدرت انشاء کردن موجودات رسیده اند اما جز عبادت و تقدیس حضرت حق... خواسته دیگری ندارند
اگر هم کمی میخورند و یا ازدواج میکنند به جهت تکلیف و نیازهای طبیعی این دنیا است
نظر کارشناسان و دوستان چیست؟
باتشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
البته تا کنون چندین بار این مسأله مطرح شده است و شاید چند بار آن را هم خود شما بزرگوار مطرح کرده باشید ولی حتماً قانع نشدهاید که باز مطرحش میکنید. برادر در روایت مبارکه آمده است که در ماه مبارک رمضان نفس کشیدن مؤمن تسبیح خداست، پس آیا مؤمن نفس نمیکشد و ذکر میگوید یا نفس میکشد و نفس کشیدنش هست که تسحبیح خداست؟
همچنین ظاهراً خداوند نفرموده است ک در بهشت تشنه و گرسنه نمیشوید بلکه فرموده در بهشت تشنگی و گرسنگی نیست، نه به آن معنا که تمایل به خوردن و آشامیدن هم نداشته باشید بلکه به این معنا که فقدانی احساس نمیکنید که از آن فقدان خاطرتان مکدّر شود ... یعنی به محض آنکه تمایلی پیدا کنید پاسخ آن نیاز و تمنای شما برایتان فراهم است و برای برآورده کردن آن متحمل مشقت نخواهید شد ولو به اندازهای اندک ...
در ضمن شما به چند آیه از آیات خداوند اشاره کردید و نتیجهگیری کردید چرا آیات دیگری که به خوردن و آشامیدن اشاره دارند و روایات زیادی که آنها را توضیح دادهاند اشارهای نمیکنید و آنها را هم در نتیجهگیری خودتان وارد نمیکنید؟
اما یک نکته هم اضافه کنم که ظاهراً خیلی بد برای ما جا افتاده است و آن اینکه دنیا بد است چون دنیوی است و در نتیجه هر چه که شبیه دنیا باشد باید در بهشت خدا نباشد و در بهشت خدا همه چیز روحانی است ... این بر خلاف قرآن و روایات است ... دنیا اگر بد است نه بخاطر نعماتش هست بلکه به خاطر پلیدی ذاتی آن است ... دنیا از جنس فریب است ... ظاهرش بر خلاف باطنش هست ... متاع قلیلش در نظر انسان بزرگ جلوه میکند و متاع بزرگ آخرت را در نظرش کوچک جلوه میدهد ... نعمات دنیوی گاهی ظاهراً نعمتند و باطناً عذابنند، مثل اینکه طعامی از دهان یتیم به زور گرفته شود که در ظاهر هم چرب و شیرین باشد ولی در گلو که فرو میرود آتش است و عذاب ... گاهی هم نعمت است ولی حساب و کتاب دارد ... در روایتی به این مضمون فرمودهاند که از حرام بپرهیزید که عقوبتش عذاب است و از حلال هم به کم بسنده کنید که حساب و کتاب دارد ... چون حتی مشغول شدن به حلال این دنیا هم ثمرش غفلت از خداست ... کلا سرگرم شدن به دنیا فریب خوردن است ... نعمات دنیا اگر خوب نیستند بخاطر کم بودنشان هست و اینکه آنچه نشان میدهند نیستند ... خداوند انسان را به عقل شرافت بخشید تا آنچه بهتر است را بر آنچه که بدتر است برگزیند ولو اینکه چشم و گوشش فریب خورده و رأی به غیر آن بدهند ... انسانی که عقلش را بر هوسهایش برگزید در آن صورت وعدهی نعماتی را بهش دادهاند که آن نعمات دیگر یکسره حقیقی هستند و باطنشان به همان خوبی است که ظاهرشان هست و سرگرم شدن به آنها انسان را از یاد خدا دور نمیکند ...
دنیا بد است چون کم است ... انسانی که به دنیا مشغول شود و آخرتش را به آن بفروشد شخصی است که در معاملهای مغبون شده است و فریب خورده است و یوسفش را به ثمن بخس فروخته است ... انسانی که در این معامله آخرت را طلب کند یعنی به باطن بیش از ظاهر اهمیت داده است و عقلانیت او بر شهوات و نفسانیاتش غلبه کرده است و این انسان در معاملهاش سود خواهد برد و از آنچه که گذشت بهتر از آن را به او میدهند ... نه اینکه این گفتههای قرآن و روایات تنها برای تبلیغ و از روی دروغ باشد ... کلام خدا حق است و وعدهی خدا راست است و جایی هم از ادات تشبیه استفاده نکرده است که بگوییم کلام او تشبیهی است و استعاری است و مجاز است ... آنچه وعده داده است را میدهد، هم در ظاهر میدهد و هم در باطن چرا که از قیامت به بعد که قیامت همان یوم تبلی السرائر است دیگر ظاهر مبتنی بر باطن است و دلالت ظاهر به باطن مستقیم است و نه از طریق نشانههایی که تشخیص آنها تنها کار عقل باشد و حواس ظاهری از این تشخیص عاجز باشند ...
خلاصه اینکه برادر هر چه نعمت در دنیا هست بهترش در آخرت هم هست ... اگر گفتهاند آخرت را به دنیا نفروشید برای آن است که سرمان کلاه نرود و فریب نخوریم و مال با ظاهر خوب و باطن خراب نصیبمان نشود که نتیجهاش حسرت ابدی خواهد بود ... کسانی در این معامله پیروز هستند که به خدا و عقلشان اعتماد کنند ... آن کسی که به خدا اعتماد کرد و او را در انتخاب معامله وکیل خود کرد و انتخاب او را بر انتخاب خودش اولویت بخشید خواهد دید که کار عاقلانهای کرده است و سایرین خواهند دید که چقدر در انحراف بودهاند ...
... أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ [التوبة، ۳۸] ... آيا به زندگانى اين جهان به جاى آن جهان خشنود و دلخوش شدهايد؟ پس [بدانيد كه] كالاى زندگانى اين جهان در برابر آن جهان جز اندكى نيست.
مثلی هست که پادشاهی عارفی را به شام دعوت کرد که آن عارف به قناعت شهره بود ... سر سفرهی شام پادشاه به آن عارف گفت که کسی اول شروع کند که قناعتش بیشتر است ... آن عارف گقت که قانع شما هستید که به دنیا قانع شدهاید مگرنه من به دو سرای قانع نمیگردم ...
حقیقت هم همین است ... بزرگان به کسانی که به کم قانع شوند خرده میگیرند ... کسی که بزرگ باشد و سرگرم اسباببازی بشود شایستهی نکوهش است ... نکوهش عقلا از کم است ... اینکه از خدای کریم باید بینهایت را خواست ... هر خواستهی کوچکی خبر از کوچکی خواهندهی آن است ... بزرگان دین هرگز به کمخواستن از خدا راضی نشدهاند ... هم باید لذت ظاهر را خواست و هم لذت باطن را ... این در آیات قرآن هم هست که حتی دنیا و آخرت را با هم خواندن خوب است ... در روایات هم بسیار به این معنا اشاره شده است ... تصوف به سبک مسحیت هم در اسلام نهی شده است که مثلاً لذت جنسی را بر خود حرام کردهاند ... اصولاً هر چیزی را که خدا حلال کرده است هم حرام است که انسان بر خود حرام کند ... لذت حلال را حرام کردن خودش حرام است ... اگر گفتهاند زنا نکنید منظورشان این نیست که لذت جنسی بد است و دنیایی است و کثیف است، خیر! اینطور گفتن ظلم به خدا و دین خداست و دروغ به خدا بستن است ... لذت جنسی مطابق قرآن و حدیث از بالاترین نعمات هر دو عالم دنیا و آخرت است و در دنیا قیدی دارد که باید از شرایطش فراهم شود تا حلال باشد و حلال بودن یعنی انطباق ظاهر با باطن، یعنی آنچه که لذت است حقیقتاً لذت است ... اگر ما گاهی از برخی لذات مانند نماز و عبادات غافلیم و آنها برایمان صعب به نظر میرسند بخاطر ماهیت دنیاست ولی آنکه به خدا اعتماد کرد و به آنها همت گماشت کمکم در ظاهر هم از آنها لذت میبرد تا جایی که میگوید نماز مایهی روشنی و خنکی چشم من است و یا لذتی بالاتر از نماز نمیشناسم ...
این عرفانهایی که میخواهند انسان را به سرکوب امیال و شهوات و محروم کردن خود از لذات معطوف کنند عرفانهای دروغین هستند که از دستورات دین فقط ظاهرش را گرفتهاند و بعد آنها را تأویل به رأی کردهاند و از اصل دین دور شدهاند ... عرفان حقیقی این است که از نعمت منعم استفاده کرد و او را شکرگزار بود و ردّ احسان برای همگان مکروه است و نسبت به خداوند چه بسا حرام باشد ... مانند آنکه خداوند به انسان لطف کرد و در مسافرت نمازش را شکسته کرد، امروز اگر کسی ردّ احسان خدا را کند و بگوید در سفر هم نمازم را کامل میخوانم مرتکب حرام شده است ... ردّ احسان نکردن تا آنجاست که اگر کسی روزهی مستحبی میگیرد هر وقت از اذان صبح تا غروب اگر کسی به او چیزی تعارف کرد برای آنکه دست او را رد نکند میتواند روزهاش را باز کند و باز ثواب آن روزه را هم برای خودش و هم برای کسی که به او تعارف کرده است مینویسند ... ردّ احسان خدا را کردن و حرام کردن و یا حتی کوچک شمردن حلالهای خداوند اشکال دارد و کفران نعمت است ...
نتیجه اینکه در آخرت هم نعمات ظاهری هست و هم نعمات باطنی و در این گزاره هیچ شکی نیست ... اما نعمات آخرت از جنس نعمات دنیا و متاع قلیل و متاع غرور نیستند ... مشغول شدن به نعمات آخرتی همراه با غفلت از خدا نیست و تازه درون انسان را پر از حس شکرگزاری و قدرشناسی نسبت به خالقش میکند و زبان به حمد و سپاس خدا میگشاید
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام خدا قوت .
این نوع اُخروی از شهوت و خوشگذرانی و لذت چگونه است ؟ میشه ترسیم نمود ؟ البته با استناد به آیات یا روایات ؟ منظورم اینه که حالت انسان با آنها چه طوری میشه ؟
سلامم علیکم
نخیر دوست عزیز نمیشه ترسیم نمود چون کسی از آن دنیا برنگشته. فقط یکی از بشارتهایی که به مومنین داده شده داشتن همسران پاکیزه است و توصیفاتی هم که از این همسران شده بیانگر اینست که این پاک بودن از آلودیگیهایی که در دنیا داشته اند مهم و مطرح است
چگونه میشود مانند باغ و جاری بودن آب و خوردن میوه و حوری و .... را به شکل دیگر ایجاد کرد ؟ چطور میشود پذیرفت که همه ی اینهمه وعده های خداوندی را فقط یک رؤیا دانست ؟ فکر نمی کنید با این دیدگاه بد آموزی می کنید و آن شکوه و جلال بهشت را کم ارزش می کنید ؟ تازه چرا وعده های برحق خدا را به این تفسیر می کنید که محضاً برای ترساندنند ؟ چرا نمیگید برای ترغیب مؤمنین هم هست ؟ چرا همش در بعد منفی آن مثل می آورید ؟
سلام دوست گرامی
چون دلیلی نمیبینم که آدمی برای رفع نیاز های بنیادینش دلخوش به مرگ باشه
میفهمید؟
امیدوارم متوجه شده باشید
ایدل تو به اسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
اینجا به می لعل بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
بعنوان مثال برای چراغ و آب میتوان معنای هدایت و علم را در نظر داشت
اگر اشتباه نکنم در یکجا فرموده بودید در آیه شریفه زیر منظور از آب علم است: [FONT=arial]وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسقَيناهُم ماءً غَدَقًا﴿۱۶﴾
درصورتیکه اگر علم هم معنا دهد طبق دیگر آیات میتوان گفت منظور آیه همان آب و نعمت مادی است...
تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 122[FONT=arial]این براى چندمین بار است که قرآن مجید روى این مطلب تکیه مى کند که ((ایمان و تقوى )) نه تنها سرچشمه ((برکات معنوى )) است که موجب فزونى ارزاق مادى و وفور نعمت و آبادى و عمران و((برکت مادى )) نیز مى باشد بحث مشروحى در این زمینه در همین جلد در تفسیر سوره نوح ذیل آیه 12 تحت عنوان رابطه ((ایمان و تقوى با عمران و آبادى )) داشتیم .
قابل توجه اینکه طبق این بیان آنچه مایه وفور نعمت مى شود، استقامت بر ایمان است نه اصل ایمان ، زیرا ایمان موقت و زودگذر نمى تواند چنین برکاتى از خود نشان دهد، مهم استقامت بر ایمان و تقوى است که پاى بسیارى در آن لنگ و لرزان است .
در آیه بعد به حقیقت دیگرى در همین رابطه اشاره کرده ، مى افزاید: ((منظور این است که ما آنها را با وفور نعمت بیازمائیم )) (لنفتنهم فیه ).
آیا فزونى نعمت مایه غرور و غفلت آنها مى شود؟ یا سبب بیدارى و شکر گزارى و توجه بیشتر به خدا؟
و از اینجا روشن مى شود که یکى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است ، و اتفاقا آزمایش به وسیله نعمت از آزمایش به وسیله عذاب ، سخت تر و پیچیده تر است ، زیرا طبیعت فزونى نعمت ، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است ، و این درست چیزى است که انسان را از خدا دور مى سازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مى کند تنها کسانى مى توانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند که به طور دائم به یاد خدا باشند، ذکر او را فراموش نکنند، و با یادآوریهاى مداوم خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند. [/HR]تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 123[FONT=arial]و لذا به دنبال آن ، مى افزاید: ((و هر کس از ذکر پروردگارش روى گردان شود، او را به راه عذاب شدید و روز افزونى مى برد)) (و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا).
((صعد)) (بر وزن سفر) به معنى صعود کردن و بالا رفتن است ، و گاه به معنى ((گردنه )) آمده است ، و از آنجا که بالا رفتن از گردنه ها، مشقتبار است این واژه به معنى ((امور مشقت بار)) به کار مى رود، و لذا بسیارى از مفسران آیه فوق را همین گونه تفسیر کرده اند که منظور ((عذاب مشقت بار)) است شبیه آنچه در آیه 17 سوره مدثر آمده که درباره بعضى از مشرکان مى فرماید: سارهقه صعودا: ((من او را در عذابى مشقت بار مى پوشانم )).
ولى این احتمال وجود دارد که تعبیر فوق ، ضمن بیان مشقت بار بودن این عذاب ، اشاره به روز افزون بودن آن نیز باشد.
به این ترتیب ، در آیات فوق ، از یکسو رابطه ایمان و تقوى را با فزونى نعمت بیان مى کند، و از سوى دیگر رابطه فزونى نعمت را با آزمونهاى الهى ، و از سوى سوم رابطه اعراض از یاد خدا را با عذاب مشقت بار و روز افزون ، و اینها حقایقى است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است .
چنانکه در آیه 124 سوره طه مى خوانیم : و من اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا: هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت .
منبع
به نکته خوبی اشاره کردید
هدف انسان گذشتن از شهوت و لذت دنیاست و به لذات عقلی رسیدن است
نشان به این نشان که حتی در روزه لذات حلال هم حرام میشوند
عبادت بودن لذات حلال در دنیا از حیث مقصود بودن لذات نیست از این جهت است که رفع مانع میکند
خب در بهشت چرا باید مانعی باشد تا ما آن را رفع کنیم؟؟؟
به همان دلیل که در جهنم است.
فکر کنم قبلا هم خدمتتون عرض کردم که در جهنم تشنگی و گرسنگی است اما در بهشت نیست. دلیل نبودن تشنگی و گرسنگی در بهشت این نیست که انسانها بسان رباط شده اند و برای ادامه حیات نیازی به آب و غذا (نه از نوع دنیویش) ندارند همینطور نیاز به همسر و دیگر نعمات بهشتی
چون دلیلی نمیبینم که آدمی برای رفع نیاز های بنیادینش دلخوش به مرگ باشه
سلام
می دانی چرا ؟ شاید به اینکه « الدنیا مزرعه الآخره » و یا « الدنیا دار المرر و الآخره دارالمقر ّ » را زیاد بهش معتقد نیستی . البته احتمالاً .(حدس از افکار و اذهان بود ) .
مرگ هایلی میان این دنیا و آن دنیاست . در آنجا آنچه چیده ای برداشت خواهی نمود . یأس که در اشعارت پنهان بود (البته اگر به دلیل عدم اعتقاد از فضل خدا باشد ) کفران است .
نمیدانم شما چقدر معتقدید ولی بنده ترس و وحشتم برای رفتن به آن دنیا نه برای عذاب خداست ، چون در اینجا کمتر از آن را نچشیده ام . فقط برای آنست که دمی شرمنده ی اهل بیتش باشم زیرا هدف از آفرینش خویش را محبت به آنان میدانم و بس .
الهم اجعل عواقب امورنا خیرا .
سلام
جوابتون چنگی به دل نزد . اگه قراره آنچه میپسندیم به دلیل مشاهده ی آن باشد که واویلا . باید از رأس هرم را تکذیب کنیم نعوذ بالله .
اگه پاسخ نمیدانید مغلطه نکنید . خداوند بر دانایی تان بیفزاید .
کلا سرگرم شدن به دنیا فریب خوردن است ... نعمات دنیا اگر خوب نیستند بخاطر کم بودنشان هست و اینکه آنچه نشان میدهند نیستند ... خداوند انسان را به عقل شرافت بخشید تا آنچه بهتر است را بر آنچه که بدتر است برگزیند ولو
خداوند فرموده زندگی دنیا لهو ولعب است پس قاعدتا حیات اخروی باید سنخیتی با دنیا نداشته باشد
به نظر شما این همه سختگیری برای پاک بودن و اخلاص داشتن برای وردو به بهشت به جهت خوردن سیب و گلابی است؟!
واقعا معقوله که ما برای رفع نیازهای بنیادین دلخوش به مرگ و بعد از آن باشیم؟! خیر
لذا به نظر میاد که آیات نعم بهشتی ظاهر آن فقط مصرف زمینی داشته یعنی باطنا اشاره به لذت حقیقی کرده ولی ظاهر آن به پیروزی بر رم و ایران اشاره دارد
اشاره به نعماتی که در ایران بوده و عربستان فاقد آن است(البته این یه احتماله ولی نمیشه گفت که قرآن تحت تاثیر وقایع روز نبوده)
فتههای قرآن و روایات تنها برای تبلیغ و از روی دروغ باشد ... کلام خدا حق است و وعدهی خدا راست است و جایی هم از ادات تشبیه استفاده نکرده است که بگوییم کلام او تشبیهی است و استعاری است و مجاز است ..
دروغ نیست تشبیه معقول به محسوس است وجه تشابه آن این است که همانطور که این چیزها در دنیا برای شما مطلوب است در آخرت هم نعمت های بهشت برای شما مطلوب است
لذا نقص از طرف ما است نه خدا
وقتی ما نمیتوانیم حقایق فرا ماده و عقلانی را تعقل کنیم به ناچار باید برایمان مثال بزنند
دین خداست و دروغ به خدا بستن است ... لذت جنسی مطابق قرآن و حدیث از بالاترین نعمات هر دو عالم دنیا و آخرت است و در دنیا قیدی دارد که باید از شرایطش فراهم شود تا حلال باشد و حلال بودن یعنی انطباق ظاهر با باطن، یعنی آنچه که لذت است حقیقتاً لذت است ..
در دنیا اگر به حلال سفارش شده به این علت است که
1- نیاز طبیعی است و گریزی از آن نیست یعنی نباید با طبیعت جنگید
2-سفارش به آن از جهت رفع مانع است نه مقصود بودن آن
حال چرا باید در بهشت این موانع در برابر لذت حقیقی موجود باشند که ما مجددا به آن مشغول شویم؟؟؟!!!
این که میشود باز دنیا و تکلیف و طبیعت
شما خود میدانید که توجه تام به شهوت حتی در مورد حلال هم در اسلام مذموم و مردود است حال در بهشتی که منزل لذت تام است شهوت چگونه میتواند راه داشته باشد ؟
آیا همچون دنیا میخواهد وجود داشته باشد؟ که نمیشود
آیا مرتبه ایی از بهشت شهوتکده و دار غفلت است؟ که نمیشود
نتیجه اینکه یک لذت را میتوان در بهشت متصور بود و آن لذت ذکر و تقدیس خداوند است که تام هم است
درست مثل ملایکه
از اینجا روشن مى شود که یکى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است ، و اتفاقا آزمایش به وسیله نعمت از آزمایش به وسیله عذاب ، سخت تر و پیچیده تر است ، زیرا طبیعت فزونى نعمت ، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است ، و این درست چیزى است که انسان را از خدا دور مى سازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مى کند تنها کسانى مى توانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند که به طور دائم به یاد خدا باشند، ذکر او را فراموش نکنند، و با یادآوریهاى مداوم خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند.
از اینجا روشن میشود که اونچه که مایع امتحان است لذات نفسانی است نه لذت بهشت که در آن غفلت و امتحانی نیست
از همین جا ثابت میشود که در بهشت لذت نفسانی نیست چرا که لذت نفسانی اقتضای عالم طبیعت و دار امتحان است نه عالم آخرت
سلام و تشکر ... خداوند فرموده زندگی دنیا لهو ولعب است پس قاعدتا حیات اخروی باید سنخیتی با دنیا نداشته باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما
یعنی هیچ سنخیتی با زندگی دنیایی ندارد؟ یعنی مثلاً اگر ما در این دنیا زندگی میکنیم در آن دنیا دیگر زندگی کردن هم نباید باشد؟
[INDENT]شخصی گفت من دیگر نماز نمیخوانم! پرسیدند چرا؟ گفت چون حاج فلان که مردمآزار است نماز میخواند! گفتند خوب او غذا هم میخورد شاید از زیاد غذا خوردنش باشد شما نمازت را بخوان دیگر غذا نخور ... [/INDENT]
از کجا فهمیدید چه شباهتی بین دنیا و آخرت هست و از چه وجهی با هم تفاوت دارند؟ از آیات قرآن که اینطور برداشت نمیشود شا از کجا متوجه شدید که باید آنطور خاص باشد؟
لهو و لعب معنایش سرگرمی به کار بیفایده است و نتیجهاش غفلت است از اصل که اصل هر اصلی هم خداست و دین خدا و بندگی برای خدا ... [INDENT]مگرنه در روایات به این مضمون وارد شده که شخصی نزد معصوم علیهالسلام رفت در حالی که ناراحت بود ... پرسیدند چرا غمگینی؟ گفت مبتلای به دنیا شدهام و حب دنیا در دلم نشسته است :Ghamgin: پرسیدند چطور؟ جواب داد که دلم خانهی بزرگی میخواهد که خانوادهام در رفاه باشند و بتوانم در آن مؤمنین را دعوت کنم و از ایشان پذیرایی کنم و چند چیز دیگر هم مشابه آن گفت ... معصوم علیهالسلام فرمودند اینکه حبّ دنیا نیست، این حبّ آخرت است ... شخص دیگری هم داشت مقابل حضرت علی علیهالسلام به دنیا بد و بیراه میگفت حضرت برگشتند فرمودند که دنیا را صبّ مکن که اولیاء خدا در دنیا به آن مقام رسیدهاند!
[/INDENT]
دنیا برای دنیاست که لهو و لعب است، مگرنه همان دنیا اگر برای خدا استفاده شود میشود حبّ آخرت و میشود راه درست بندگی ... استفادهی درست از نعمات خدا میشود شکر عملی ...
پس اگر قرار باشد آخرت نهی نشود و لهو و لعب نباشد یعنی باید از این جهت با دنیا فرق کند که مصرفش تماماً در همان راهی است که خداوند قرار داده و وضع فرموده است ... در این صورت خوردن و خوابیدن و همبستری با حلال خدا همگی شکر عملی است و انسان را هم از خدا غافل نمیکند همانطور که اولیاء خدا در دنیا نیز با اشتغال به دنیا از خدا غافل نشدند ...
رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ ... [النور، ۳۷] مردانى كه بازرگانى و خريد و فروش، ايشان را از ياد خدا مشغول نسازد ...
به نظر شما این همه سختگیری برای پاک بودن و اخلاص داشتن برای وردو به بهشت به جهت خوردن سیب و گلابی است؟!
به بزرگی منعم نگاه کنید نه به کوچکی نعمت ... از امام زمان علیهالسلام پر کاهی به ما به عنوان هدیه داده شود برای ما از هر هدیهی قیمتی بالاتر است ... اما بعد اصلاً مگر خود سیب و گلابی کم چیزی است برادر؟ برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار ... خودش معرفت است و خوردنش لذت است و همراه با شکر منعم ... زندگی اگر رنگ خدایی داشته باشد و برای خدا باشد و به سوی خدا باشد دیگر همه چیزش خدایی است ولو اینکه در غیر این وضعیت به خودی خود ارزشی نداشته باشد ...
شما یک نگاه همین الآن به اطراف خودتان بکنید و با خود بگویید که تمامی اینها را زمانی خداوند رنگ حقیقت بخشیده است بعد از آنکه وجود نداشتند ایا تأثیری در نگرش شما به آنها نخواهد داشت؟ آیا در نظر شما آنها باز دنیایی و بیارزش خواهند بود؟
واقعا معقوله که ما برای رفع نیازهای بنیادین دلخوش به مرگ و بعد از آن باشیم؟! خیر
شما آنجا تشنه و گرسنه نمیشوید همانطور که معمولاً در دنیا دچار احساس خفگی و کمبود اکسیژن نمیشوید ... آیا پس بدنتان به اکسیژن نیاز ندارد؟ دارد ولی چون کمبودش را احساس نمیکنید به آن مشغول نمیشوید اگرچه همیشه هم تنفس میکنید ... تنفس انسان را از یاد خدا غافل نمیکند چون انسان به آن مشغول نمیشود ... تشنگی و گرسنگی اگر دغدغهی ذهنی شما نشوند و هر وقت که بخواهید هر چه تمایل داشته باشید مهیا شود دیگر جایی در ذهن شما را پر نمیکنند که شما را از یاد خدا مشغول کنند و توجهتان از خدا به خودتان و نیازهایتان و بدنتان معطوف شود ... همانطور که یک باد روحافزا اگر به شما بخورد شما از آن به وجد آمده و شکر خدا میکنید در انجا هم خوردن و خوابیدن و غیره همین است ... دغدغهای نداریم ولی وقتی نعمت خدا میرسد انسان به وجد بیشتر آمده و خدا را بیش از پیش شکر میکند ... خدا راضی و بندهی خدا هم راضی ...
برادر اصل بر حفظ جان و بقاء نیست ... حتی در همین دنیا هم اصل بر حفظ جان و بقاء نیست ... هم در این عالم و هم در آخرت اصل بر کیفیت زندگی کردن است ... بهشت یک لحظهاش به کل عالم میارزد و جهنم یک لحظهاش را هم نمیتوان تحمل کرد ... اینجا اصلاً خبر از برطرف کردن نیازهای بنیادین نیست ... نیاز هست ولی خداوند ادارهاش میکند همانطور که امروز بسیاری از کارها را در بدن ما خودکار برنامهریزی کرده است و ما اگر دستکاریش نکنیم کارش را انجام میدهد ...
لذا به نظر میاد که آیات نعم بهشتی ظاهر آن فقط مصرف زمینی داشته یعنی باطنا اشاره به لذت حقیقی کرده ولی ظاهر آن به پیروزی بر رم و ایران اشاره دارد
اشاره به نعماتی که در ایران بوده و عربستان فاقد آن است(البته این یه احتماله ولی نمیشه گفت که قرآن تحت تاثیر وقایع روز نبوده)
در روایت مبارکه آمده که هیچ چیز از فهم قران دورتر از عقول مردم نیست ... ما اجازه نداریم که آیات قرآن را به رأی خود تفسیر کنیم ... ایا شما برای آنچه فرمودید دلیلی از ثقلین دارید؟ از آیات و روایات؟ ... ثقلین همان است که اگر انسان به آن چنگ زند هرگز گمراه نمیشود تا دوباره نزد حوض کوثر به نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بازگردند ...
دروغ نیست تشبیه معقول به محسوس است وجه تشابه آن این است که همانطور که این چیزها در دنیا برای شما مطلوب است در آخرت هم نعمت های بهشت برای شما مطلوب است
لذا نقص از طرف ما است نه خدا
وقتی ما نمیتوانیم حقایق فرا ماده و عقلانی را تعقل کنیم به ناچار باید برایمان مثال بزنند
از کجا دانستید که تشبیه است؟ آیا خداوند از ادات تشبیه استفاده کرده است؟ خداوند هر چه گفت و ما نفهمیدیم را بگوییم تشبیه است و مجاز است و غیره که دیگر چیزی از قرآن نمیماند ... متن قرآن تماماً میشود مجاز و تشبیه که معلوم هم نیست چه چیزی به چه چیز دیگر تشبیه شده است و ادات تشبیه کدام است ... آن وقت آیا پس دیگر اصلاً ظاهر کلام خداوند حق نیست و نعوذبالله مجاز و باطل است؟ ... بلکه هر چه از خداوند صادر شود حق است و در نتیجه متحقق است ...
آیا شما دلیلی دارید که آن مطالب تشبیه معقول به محسوس باشد؟
بلکه درستش این است که عالم ذومراتب است که مراتب پایینی آن برای همهی ما قابل درک است و مراتب بالاتر آن تنها برای کسانی که خود را رشد داده و تا به آن مراتب رسانده باشند قابل درک است ... ولی در قیامت همگان پایینترین مرتبه را خواهند داشت و در نتیجه در قیامت جسمانیت برای همگان هست ولی نعمات باطنی هر کسی به اندازهی خودش هست ... به همین دلیل هم هست که عدهای میتوانند در بهشت همنشین پیامبران شوند با آنکه از نظر باطنی هرگز به ایشان نمیرسند ... در مقام ظاهر در کنار هم هستند و در مقام باطن تنها تا جایی مشترکند و اهل بیت علیهمالسلام از نظر باطنی تقربی به خدا دارند که احدی جز ایشان ظرفیت آن قرب را ندارد ... قاب قوسین او ادنی ...
در دنیا اگر به حلال سفارش شده به این علت است که
1- نیاز طبیعی است و گریزی از آن نیست یعنی نباید با طبیعت جنگید
2-سفارش به آن از جهت رفع مانع است نه مقصود بودن آن
آیا خداوند نمیتوانست طبیعت را طور دیگری خلق کند؟ چرا نکرد؟ شاید انسانیت انسان اینطور اقتضا میکرد وگرنه جنیان هم برخی از این محدودیت انسان را ندارند و این جای تأمل است که چرا انسان باید این محدودیتهای اضافه را داشته باشد ... به قول عرفای اسلامی انسان کامل پا در عالم ناسوت و سر در عالم لاهوت دارد ... یعنی باید در تمام مراتب وجود بروز داشته باشد و عالم در ذیل وجود او شکل گرفته و قوام یافته است و نمیشود پایینترین مراتب وجود خارج از او باشد ... اگر اشتباه نفهمیده باشم
حال چرا باید در بهشت این موانع در برابر لذت حقیقی موجود باشند که ما مجددا به آن مشغول شویم؟؟؟!!!
این که میشود باز دنیا و تکلیف و طبیعت
مشغول نمیشویم ... همانطور که جهنمیان از عذاب شدن به خوردن زقوم مشغول نمیشوند و از خوردن زقوم هم به عذاب شدن مشغول نمیشوند در بهشت هم نه خوردن و خوابیدن و همبستری با حوریان بهشتی او را از ذکر خدا مشغول میکند و نه ذکر خدا او را از پرداختن به این امور مشغول میکند به گونهای که بدنش به ضعف بیفتد و از این دست مسائل ...
شما خود میدانید که توجه تام به شهوت حتی در مورد حلال هم در اسلام مذموم و مردود است حال در بهشتی که منزل لذت تام است شهوت چگونه میتواند راه داشته باشد ؟
آیا همچون دنیا میخواهد وجود داشته باشد؟ که نمیشود
آیا مرتبه ایی از بهشت شهوتکده و دار غفلت است؟ که نمیشود
شهوت یعنی چه و چرا فکر میکنید مذموم است؟ اگر مذموم بود که باید سرکوب میشد نه اینکه افسارش به دست عقل بیفتد ... شهوت یعنی تمایل به پرداختن به غرایز و غرایز لازمهی زندگی هستند ... برای حیوانات این شهوت توسط همان غرایز هم کنترل میشود و مثلاً به همان اندازه که خوردنش برای او کافی باشد میخورد و بیش از آن میل ندارد که بخورد ... ولی در انسان تدبیر غرایز تا حدودی به خود انسان واگذار شده است و چون با وجود سیر شدن هم باز دوست دارد که بخورد اینجا عقل جلوی این غریزه میایستد ... بنابراین آنچه مذموم است سرسپردگی به غرایز است ... اینکه انسان خدایش شهواتش باشند ... «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ» ... مگرنه اگر شهوات با عقل مهار بخورند و افسار به گردن داشته باشند خود آن غرایز میشوند وسیلهی خیر و رحمت خدا ... نزدیکی کردن با همسر میشود جزء عبادات ... خوردن غذایی که دوست داریم از مال حلال و به همان اندازه که عقل حکم کند (یک قاشق قبل از سیر شدن دست بکشد) میشود عبادت خدا ... و اصلاً مؤمن هر کاری کند که رنگ بندگی خدا و در واقع رنگ تعقل داشته باشد میشود عبادت خدا و بدیهی است که انسان در حین عبادت خدا از خدا غافل نیست و نباید باشد ... بنابراین در بهشت کافی است غرایز منطبق بر عقلانیت انسان شوند و انسان فقط آنچه خدا برایش پسندیده است را بخواهد ... در این صورت بهشت کلش در مقام ظاهر میشود یک شهوتکده و این معنایی کمالی دارد و نقص نیست ... مثلاً در بهشت شراب هست و در نتیجه بهشت از این نظر میکده است ولی می در بهشت ضررهای این دنیایش را ندارد و در عوض اثرات خوبی دارد که اگرچه خوردنش لذتبخش باشد ولی از طرف خداوند برای انسان پسندیده شده و وضع شده است ... خداوند مخالف لذت بردن انسان نیست و بر خلاف آنچه که دین رامعرفی میکنند دین نیامده است تا در مقابل هر چیزی که لذت دارد بایستد ... بلکه صرفاً آمده تا لذت بردن را جهت دهد تا در جهت لذت بردن حقیقی باشد تا لذت بردن در ظاهر و باطن با هم همراه گشته و کامل و تمام شود ... کسانی که در این دنیا به دین خدا پشت کنند لذت این دنیا که ظاهری است را دارند و لذت آخرت را که حقیقی است نخواهند داشت و این است که نقص است و این است که نکوهیده است ...
نتیجه اینکه یک لذت را میتوان در بهشت متصور بود و آن لذت ذکر و تقدیس خداوند است که تام هم است
درست مثل ملایکه
آدم علیهالسلام با بدنشان مسجود ملائکه شدند و حضرت خاتمالنبیین صلیاللهعلیهواله با بدنشان به معراج رفتند تا آنجا که دیگر هیچ ملک مقربی را راه نبود که برود ... بعد کمال انسان در بهشت بشود مانند ملائکهها شدن؟ چگونه چنین حکمی میدهید؟
از اینجا روشن میشود که اونچه که مایع امتحان است لذات نفسانی است نه لذت بهشت که در آن غفلت و امتحانی نیست
از همین جا ثابت میشود که در بهشت لذت نفسانی نیست چرا که لذت نفسانی اقتضای عالم طبیعت و دار امتحان است نه عالم آخرت
نه من نمیدانم حالت انسان با آنها چه طوری میشه اگر شما فهمیدید به ما هم بگید تا دیگه مغلطه نکنیم
من که دارم از بیانات عزیزان که بحث می کنند بهره میبرم . هم ایده ها و دلایل لذات معنوی و هم لذاتی شبیه این دنیا را بحث می کنند . هیچکدام هم از اونجا نیومدن . دارن از آیات و روایات و استدلالها میگن . شما هم گوش کن تا یاد بگیری .
من که دارم از بیانات عزیزان که بحث می کنند بهره میبرم . هم ایده ها و دلایل لذات معنوی و هم لذاتی شبیه این دنیا را بحث می کنند . هیچکدام هم از اونجا نیومدن . دارن از آیات و روایات و استدلالها میگن . شما هم گوش کن تا یاد بگیری .
احسنت بر شما. ولی ادب اینه که وقتی دونفر بحث میکنند و یکی مثل شما نیاد وسط بحثشون
احسنت بر شما. ولی ادب اینه که وقتی دونفر بحث میکنند و یکی مثل شما نیاد وسط بحثشون
احسنت بر تو هم باد .
اولا دو نفر نبود و خیلی ها بودن تو بحث .
دوم غلط کنم بی احترامی به ساحت کسی بکنم اگر کار من بی ادبی بوده شما به بزرگواری خویش عفو بفرما . چشم دیگه بی ادبی نمی کنم .
[FONT="Franklin Gothic Medium"] بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما
یعنی هیچ سنخیتی با زندگی دنیایی ندارد؟ یعنی مثلاً اگر ما در این دنیا زندگی میکنیم در آن دنیا دیگر زندگی کردن هم نباید باشد؟
[INDENT]شخصی گفت من دیگر نماز نمیخوانم! پرسیدند چرا؟ گفت چون حاج فلان که مردمآزار است نماز میخواند! گفتند خوب او غذا هم میخورد شاید از زیاد غذا خوردنش باشد شما نمازت را بخوان دیگر غذا نخور ... [/INDENT]
از کجا فهمیدید چه شباهتی بین دنیا و آخرت هست و از چه وجهی با هم تفاوت دارند؟ از آیات قرآن که اینطور برداشت نمیشود شا از کجا متوجه شدید که باید آنطور خاص باشد؟
لهو و لعب معنایش سرگرمی به کار بیفایده است و نتیجهاش غفلت است از اصل که اصل هر اصلی هم خداست و دین خدا و بندگی برای خدا ... [INDENT]مگرنه در روایات به این مضمون وارد شده که شخصی نزد معصوم علیهالسلام رفت در حالی که ناراحت بود ... پرسیدند چرا غمگینی؟ گفت مبتلای به دنیا شدهام و حب دنیا در دلم نشسته است :Ghamgin: پرسیدند چطور؟ جواب داد که دلم خانهی بزرگی میخواهد که خانوادهام در رفاه باشند و بتوانم در آن مؤمنین را دعوت کنم و از ایشان پذیرایی کنم و چند چیز دیگر هم مشابه آن گفت ... معصوم علیهالسلام فرمودند اینکه حبّ دنیا نیست، این حبّ آخرت است ... شخص دیگری هم داشت مقابل حضرت علی علیهالسلام به دنیا بد و بیراه میگفت حضرت برگشتند فرمودند که دنیا را صبّ مکن که اولیاء خدا در دنیا به آن مقام رسیدهاند!
[/INDENT]
دنیا برای دنیاست که لهو و لعب است، مگرنه همان دنیا اگر برای خدا استفاده شود میشود حبّ آخرت و میشود راه درست بندگی ... استفادهی درست از نعمات خدا میشود شکر عملی ...
پس اگر قرار باشد آخرت نهی نشود و لهو و لعب نباشد یعنی باید از این جهت با دنیا فرق کند که مصرفش تماماً در همان راهی است که خداوند قرار داده و وضع فرموده است ... در این صورت خوردن و خوابیدن و همبستری با حلال خدا همگی شکر عملی است و انسان را هم از خدا غافل نمیکند همانطور که اولیاء خدا در دنیا نیز با اشتغال به دنیا از خدا غافل نشدند ...
رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ ... [النور، ۳۷] مردانى كه بازرگانى و خريد و فروش، ايشان را از ياد خدا مشغول نسازد ...
به بزرگی منعم نگاه کنید نه به کوچکی نعمت ... از امام زمان علیهالسلام پر کاهی به ما به عنوان هدیه داده شود برای ما از هر هدیهی قیمتی بالاتر است ... اما بعد اصلاً مگر خود سیب و گلابی کم چیزی است برادر؟ برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار ... خودش معرفت است و خوردنش لذت است و همراه با شکر منعم ... زندگی اگر رنگ خدایی داشته باشد و برای خدا باشد و به سوی خدا باشد دیگر همه چیزش خدایی است ولو اینکه در غیر این وضعیت به خودی خود ارزشی نداشته باشد ...
شما یک نگاه همین الآن به اطراف خودتان بکنید و با خود بگویید که تمامی اینها را زمانی خداوند رنگ حقیقت بخشیده است بعد از آنکه وجود نداشتند ایا تأثیری در نگرش شما به آنها نخواهد داشت؟ آیا در نظر شما آنها باز دنیایی و بیارزش خواهند بود؟
شما آنجا تشنه و گرسنه نمیشوید همانطور که معمولاً در دنیا دچار احساس خفگی و کمبود اکسیژن نمیشوید ... آیا پس بدنتان به اکسیژن نیاز ندارد؟ دارد ولی چون کمبودش را احساس نمیکنید به آن مشغول نمیشوید اگرچه همیشه هم تنفس میکنید ... تنفس انسان را از یاد خدا غافل نمیکند چون انسان به آن مشغول نمیشود ... تشنگی و گرسنگی اگر دغدغهی ذهنی شما نشوند و هر وقت که بخواهید هر چه تمایل داشته باشید مهیا شود دیگر جایی در ذهن شما را پر نمیکنند که شما را از یاد خدا مشغول کنند و توجهتان از خدا به خودتان و نیازهایتان و بدنتان معطوف شود ... همانطور که یک باد روحافزا اگر به شما بخورد شما از آن به وجد آمده و شکر خدا میکنید در انجا هم خوردن و خوابیدن و غیره همین است ... دغدغهای نداریم ولی وقتی نعمت خدا میرسد انسان به وجد بیشتر آمده و خدا را بیش از پیش شکر میکند ... خدا راضی و بندهی خدا هم راضی ...
برادر اصل بر حفظ جان و بقاء نیست ... حتی در همین دنیا هم اصل بر حفظ جان و بقاء نیست ... هم در این عالم و هم در آخرت اصل بر کیفیت زندگی کردن است ... بهشت یک لحظهاش به کل عالم میارزد و جهنم یک لحظهاش را هم نمیتوان تحمل کرد ... اینجا اصلاً خبر از برطرف کردن نیازهای بنیادین نیست ... نیاز هست ولی خداوند ادارهاش میکند همانطور که امروز بسیاری از کارها را در بدن ما خودکار برنامهریزی کرده است و ما اگر دستکاریش نکنیم کارش را انجام میدهد ...
در روایت مبارکه آمده که هیچ چیز از فهم قران دورتر از عقول مردم نیست ... ما اجازه نداریم که آیات قرآن را به رأی خود تفسیر کنیم ... ایا شما برای آنچه فرمودید دلیلی از ثقلین دارید؟ از آیات و روایات؟ ... ثقلین همان است که اگر انسان به آن چنگ زند هرگز گمراه نمیشود تا دوباره نزد حوض کوثر به نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بازگردند ...
از کجا دانستید که تشبیه است؟ آیا خداوند از ادات تشبیه استفاده کرده است؟ خداوند هر چه گفت و ما نفهمیدیم را بگوییم تشبیه است و مجاز است و غیره که دیگر چیزی از قرآن نمیماند ... متن قرآن تماماً میشود مجاز و تشبیه که معلوم هم نیست چه چیزی به چه چیز دیگر تشبیه شده است و ادات تشبیه کدام است ... آن وقت آیا پس دیگر اصلاً ظاهر کلام خداوند حق نیست و نعوذبالله مجاز و باطل است؟ ... بلکه هر چه از خداوند صادر شود حق است و در نتیجه متحقق است ...
آیا شما دلیلی دارید که آن مطالب تشبیه معقول به محسوس باشد؟
بلکه درستش این است که عالم ذومراتب است که مراتب پایینی آن برای همهی ما قابل درک است و مراتب بالاتر آن تنها برای کسانی که خود را رشد داده و تا به آن مراتب رسانده باشند قابل درک است ... ولی در قیامت همگان پایینترین مرتبه را خواهند داشت و در نتیجه در قیامت جسمانیت برای همگان هست ولی نعمات باطنی هر کسی به اندازهی خودش هست ... به همین دلیل هم هست که عدهای میتوانند در بهشت همنشین پیامبران شوند با آنکه از نظر باطنی هرگز به ایشان نمیرسند ... در مقام ظاهر در کنار هم هستند و در مقام باطن تنها تا جایی مشترکند و اهل بیت علیهمالسلام از نظر باطنی تقربی به خدا دارند که احدی جز ایشان ظرفیت آن قرب را ندارد ... قاب قوسین او ادنی ...
آیا خداوند نمیتوانست طبیعت را طور دیگری خلق کند؟ چرا نکرد؟ شاید انسانیت انسان اینطور اقتضا میکرد وگرنه جنیان هم برخی از این محدودیت انسان را ندارند و این جای تأمل است که چرا انسان باید این محدودیتهای اضافه را داشته باشد ... به قول عرفای اسلامی انسان کامل پا در عالم ناسوت و سر در عالم لاهوت دارد ... یعنی باید در تمام مراتب وجود بروز داشته باشد و عالم در ذیل وجود او شکل گرفته و قوام یافته است و نمیشود پایینترین مراتب وجود خارج از او باشد ... اگر اشتباه نفهمیده باشم
مشغول نمیشویم ... همانطور که جهنمیان از عذاب شدن به خوردن زقوم مشغول نمیشوند و از خوردن زقوم هم به عذاب شدن مشغول نمیشوند در بهشت هم نه خوردن و خوابیدن و همبستری با حوریان بهشتی او را از ذکر خدا مشغول میکند و نه ذکر خدا او را از پرداختن به این امور مشغول میکند به گونهای که بدنش به ضعف بیفتد و از این دست مسائل ...
شهوت یعنی چه و چرا فکر میکنید مذموم است؟ اگر مذموم بود که باید سرکوب میشد نه اینکه افسارش به دست عقل بیفتد ... شهوت یعنی تمایل به پرداختن به غرایز و غرایز لازمهی زندگی هستند ... برای حیوانات این شهوت توسط همان غرایز هم کنترل میشود و مثلاً به همان اندازه که خوردنش برای او کافی باشد میخورد و بیش از آن میل ندارد که بخورد ... ولی در انسان تدبیر غرایز تا حدودی به خود انسان واگذار شده است و چون با وجود سیر شدن هم باز دوست دارد که بخورد اینجا عقل جلوی این غریزه میایستد ... بنابراین آنچه مذموم است سرسپردگی به غرایز است ... اینکه انسان خدایش شهواتش باشند ... «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ» ... مگرنه اگر شهوات با عقل مهار بخورند و افسار به گردن داشته باشند خود آن غرایز میشوند وسیلهی خیر و رحمت خدا ... نزدیکی کردن با همسر میشود جزء عبادات ... خوردن غذایی که دوست داریم از مال حلال و به همان اندازه که عقل حکم کند (یک قاشق قبل از سیر شدن دست بکشد) میشود عبادت خدا ... و اصلاً مؤمن هر کاری کند که رنگ بندگی خدا و در واقع رنگ تعقل داشته باشد میشود عبادت خدا و بدیهی است که انسان در حین عبادت خدا از خدا غافل نیست و نباید باشد ... بنابراین در بهشت کافی است غرایز منطبق بر عقلانیت انسان شوند و انسان فقط آنچه خدا برایش پسندیده است را بخواهد ... در این صورت بهشت کلش در مقام ظاهر میشود یک شهوتکده و این معنایی کمالی دارد و نقص نیست ... مثلاً در بهشت شراب هست و در نتیجه بهشت از این نظر میکده است ولی می در بهشت ضررهای این دنیایش را ندارد و در عوض اثرات خوبی دارد که اگرچه خوردنش لذتبخش باشد ولی از طرف خداوند برای انسان پسندیده شده و وضع شده است ... خداوند مخالف لذت بردن انسان نیست و بر خلاف آنچه که دین رامعرفی میکنند دین نیامده است تا در مقابل هر چیزی که لذت دارد بایستد ... بلکه صرفاً آمده تا لذت بردن را جهت دهد تا در جهت لذت بردن حقیقی باشد تا لذت بردن در ظاهر و باطن با هم همراه گشته و کامل و تمام شود ... کسانی که در این دنیا به دین خدا پشت کنند لذت این دنیا که ظاهری است را دارند و لذت آخرت را که حقیقی است نخواهند داشت و این است که نقص است و این است که نکوهیده است ...
آدم علیهالسلام با بدنشان مسجود ملائکه شدند و حضرت خاتمالنبیین صلیاللهعلیهواله با بدنشان به معراج رفتند تا آنجا که دیگر هیچ ملک مقربی را راه نبود که برود ... بعد کمال انسان در بهشت بشود مانند ملائکهها شدن؟ چگونه چنین حکمی میدهید؟
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام و تشکر:Gol:
1-سیب و گلابی را خدا در همین دنیا هم بدون منتی داده
چرا حالا باید برای دادن مجدد آن اینقدر سختگیری کند؟؟؟
اون هم به کسانی که فهمشان ازاین بالاتر نیست
واقعا سیب و گلابی خوردن و نکاح کردن اینقدر پاکی و اخلاص میخواد؟؟؟
روایت داریم بعضی ها بعد از سیصد هرارسال وارد بهشت میشوند
من نمیتونم باور کنم که چنین بهشتی جسمانی باشد
بهشت جسمانی پاکی و اخلاص نمیخواهد غریزه میخواهد و خدا هم که بخیل نیست
دلایلتون محکم نیست
2-فرمودید چرا آیات نعم بهشتی تشبیه است...
عرض میکنم که از آیات دیگر مثل آیه 35 نور بدست می آید که در سخن خداوند حکیم تشبیه و تمثیل جاری و ساری است
و اما اینکه چرا آیات معاد تمثیل و تشبیه اند؟ باید عرض کرد که از مبانی فلسفی و روایی بدست میآید آخرت عالمی که به خدا نزدیک است خالص از ماده و جسمانیت است در قرآن هم داریم که بازگشت همه به سوی اوست
خداوند که جسم نیست هست؟ پس بازگشت ما هم جسمانی نیست
پس نعم بهشتی در حقیقت عقلانی اند که تشبیه به محسوسات شده اند
3- منطبق شدن غرایز با عقل در بهشت درواقع توصیف همین دنیاست گرامی!
اگر چنین چیزی ممکن بود(یعنی همجواری عقل و شهوت بصورت تام)در دنیا هم محقق میشد ولی نشده و نمیشود
چراکه تا وقتی که شهوت هست زیاده خواهی و افراط و نهایتا غفلت نیز هست
پس نمیتونه در بهشت باشه مگر اینکه بگیم در مراتبی از بهشت غفلت وجود دارد
یا اینکه اونجا هم تکلیف و تقوا است
توجه تام به شهوت نقطه مقابل بندگی و عبادت و خداخواهی است و اینها هرکدام بصورت تام نمیتوانند باهم جمع شوند
و دربهشت هم جای لذت غیر تام نیست پس میماند لذت عبادت و ذکر حضرت حق
همین بند 3 به نظر من خود به تنهایی برای باور به معاد روحانی کفایت میکند
در اسلام اساسا سعادت آدمی برخلاف لذتی که در دنیا تجربه داریم تعریف میشود
که اگر غیر از این بود یعنی اگر سعادت اخروی برخلاف لذت دنیایی نبود این قدر دستور به تهذیب نفس نمیداشتیم
شما دقت کن اول و آخر صحبت های دین و کارشناسای دینی در رسانه ها و کتاب ها چیه؟؟
اینکه لذت کم ببر .بیشتر نبر....از هواها پیروی نکن...
اگر حلال نبود بمیر اما حرام نکن..... اصلا خدا یعنی خویشتن داری و لذت نبردن
وقتی این تعاریف از دین و خدا و انسان تمام زندگی ما رو گرفته چه طور میتونیم باور کنیم که یه جایی هست که دیگه آزادیم؟
چرا باید باور کنیم که باید با هوای نفس بجنگیم تا به هوای نفس برسیم؟؟
قبول کنید که این ادبیات متناسب با همان اعراب جاهل بوده نه دوره ما
اگر بنا به پذیرش ظاهر کلام باشد میشود همان سخن کارل پوپر که گفت آنان که بهشت زندگی را برای شما جهنم میکنند مجبورند که متقاعدت کنند بهشت جای دیگریست
در کتب مسیحی آمده که در بهشت جز ذکرو تقدیس چیزی نیست
این با واقعیت نزدیک تر است
هیچ دلیلی نداریم که انجیل هم به معاد جسمانی اشاره کرده بعد یه عده آمده انرا تحریف کرده اند...یعنی توجیهی نداره...تحریف گران چرا باید آیات معاد را تحریف کنند؟ سرو کار آنها با آیات مربوط به دنیاست نه معاد
راستی من با شما در این موضوع بحث نکردم
اسمتونو عوض کردین؟
چی بوده اسم کاربری قبلیتون؟
در آیه شریفه ، حب الشهوات من النساء بطور مطلق آمده یعنی شهوت به هر زنی غیر از همسر ولی نزد خداوند دیگر اینگونه شهوات آلوده وجود ندارد و هر کسی با همسر خودش است و نظر به غیر همسر ندارد. ازواج مطهر را خداوندبرتر میداند نه حب به هر زنی .... البته منظور بنده این نیست که شهوت از سنخ دنیویش آنجا مطرحه...
شهوت که دنیوی و غیر دنیوی نداره
پس شما سر چی دارید با من بحث میکنید اگر قایلید که شهوت دنیوی در آخرت نیست؟
خب حرف ما هم همینه دیگه!!!
بین نعمت های اخرت که حالا هرچی هست با دنیا فقط اشتراک اسمی وجود دارد
ما نمیگوییم بهشت جای شهوته آنهم تامش. افراط و تفریط صحیح نیست. بهشت جاییه که بهشتیان هم پاداش صبر و زحماتشان را میگیرند و هم علم و معرفتشان بالا میره و بندگیشان حقیقی است.
باید بتونید بصورت معقول باورتونو پیاده سازی کنید وگرنه وجهی ندارد
از آیات و روایات بدست می آید که بهشت جای لذت بردن تام است
در حالی که شهوت برای انسان نمیتواند تام باشد و تصور همجواری او با عقل فقط در دنیا که دار امتحان و تکلیف است ممکن است نه در بهشتی که تکلیف در آن نیست و لذات هم تام و کامل هستند
همین مسله شهوت در بهشت را بتوانید حل کنید بنده از نظرم عقب نشینی میکنم
1-سیب و گلابی را خدا در همین دنیا هم بدون منتی داده
چرا حالا باید برای دادن مجدد آن اینقدر سختگیری کند؟؟؟
اون هم به کسانی که فهمشان ازاین بالاتر نیست
واقعا سیب و گلابی خوردن و نکاح کردن اینقدر پاکی و اخلاص میخواد؟؟؟
روایت داریم بعضی ها بعد از سیصد هرارسال وارد بهشت میشوند
من نمیتونم باور کنم که چنین بهشتی جسمانی باشد
بهشت جسمانی پاکی و اخلاص نمیخواهد غریزه میخواهد و خدا هم که بخیل نیست
دلایلتون محکم نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
برادر مگر کسی گفته است که در بهشت فقط سیب و گلابی است که میگویید بهشت جسمانی است و بهشت جسمانی هم پاکی و اخلاص نمیخواهد و فقط غریزه میخواهد؟ مگر خواستن زیبایی و معرفت و محبت خواستهای غیرغریزی است که شما کلاً غریزه را بد میدانید؟
در بهشت تمام نعمات در هر سطحی در بالاترین حدّ آن حاضر است، چه جسمانی و چه روحانی و هر کس به اندازهی استعدادش از آن بهره میبرد ... بماند که استفاده از نعمات جسمانی بهشت هم استعداد میخواهد و همان هم بر دشمنان حرام است
برادر شما میگویید بهشت باید متعالی باشد و باید پر از نعمات باطنی باشد ... ما که نمیگوییم نباشد ... میگوییم همانطور که شما میگویید باشد و بالاتر از آن هم باشد تا آنجا که در ذهن و تصور هیچ کدام از ما هم تا در دنیا هستیم نگنجد ... ولی آن باشد و بیش از آن هم باشد و در ابعاد جسمانی هم کامل باشد ... و شما خواهید فرمود که نه بهشت وقتی کاملتر و بهتر است که بخش جسمانیاش را نداشته باشد ... در حالی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با جسمشان به معراج رفتند تا جایی که فرشتگان توان همراهی نداشتند ... این یعنی جسم میتواند در قرب به خدا بالاتر از فرشتگان مجرد از ماده هم برسد و این تصور ما از جسم است که نقص دارد ... در واقع مطابق فرمایشات آن استاد بزرگوار این اشکال به فلسفهی اسلامی وارد است که جسم را مادی و مراتب بالای وجود را مجرد از ماده میدانند، در چنین تفکری معراج باید با بدن مثالی یا صرفاً باطنی باشد که اینطور نبوده است ... همچنین حضرت آدم علیهالسلام بعد از اینکه در بدن خود خلق شدند مسجود ملائکه شدند و باز این یعنی با تمام گسترهی وجودشان از باطنی و ظاهری مسجود شدند ... شاید ما و شما باید در برداشتی که از جسم و ماده و جسمانیت و مادی بودن داریم و دارید تجدید نظر کنیم و کنید ... :Gol:
2-فرمودید چرا آیات نعم بهشتی تشبیه است...
عرض میکنم که از آیات دیگر مثل آیه 35 نور بدست می آید که در سخن خداوند حکیم تشبیه و تمثیل جاری و ساری است
و اما اینکه چرا آیات معاد تمثیل و تشبیه اند؟ باید عرض کرد که از مبانی فلسفی و روایی بدست میآید آخرت عالمی که به خدا نزدیک است خالص از ماده و جسمانیت است در قرآن هم داریم که بازگشت همه به سوی اوست
خداوند که جسم نیست هست؟ پس بازگشت ما هم جسمانی نیست
پس نعم بهشتی در حقیقت عقلانی اند که تشبیه به محسوسات شده اند
برادر بزرگوار در آیهی نور خداوند صریحاً فرموده است «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ ...» و در اینجا کاف همان ادات تشبیه است ... بله در قران از مثال و حکایت هم استفاده شده است و بعد خداوند فرموده که اینها مثال است و حکایت است ... بحث حقیر در جایی است که خداوند صریحاً به اینکه کلامش تشبیه است اشارهای نکرده باشد ...
حقیر با برخی از مبادی فلسفی فعلی مشکل دارم و به همین دلیل قصد هم ندارم که از فلسفهی فعلی برای اثبات نظرم استفاده کنم ولی بدون شک مطابق قرآن و روایات حشر و معاد جسمانی است ... اینکه بالأخره فرا برسد زمانی ولو بعد از میلیاردها سال که همه به سوی خداوند بازگردیم و کیفیت این مسأله چطور باشد را دیگر نمیدانم، گرچه حدسهایی بزنم
3- منطبق شدن غرایز با عقل در بهشت درواقع توصیف همین دنیاست گرامی!
اگر چنین چیزی ممکن بود(یعنی همجواری عقل و شهوت بصورت تام)در دنیا هم محقق میشد ولی نشده و نمیشود
چراکه تا وقتی که شهوت هست زیاده خواهی و افراط و نهایتا غفلت نیز هست
پس نمیتونه در بهشت باشه مگر اینکه بگیم در مراتبی از بهشت غفلت وجود دارد
یا اینکه اونجا هم تکلیف و تقوا است
توجه تام به شهوت نقطه مقابل بندگی و عبادت و خداخواهی است و اینها هرکدام بصورت تام نمیتوانند باهم جمع شوند
و دربهشت هم جای لذت غیر تام نیست پس میماند لذت عبادت و ذکر حضرت حق
همین بند 3 به نظر من خود به تنهایی برای باور به معاد روحانی کفایت میکند
در اسلام اساسا سعادت آدمی برخلاف لذتی که در دنیا تجربه داریم تعریف میشود
که اگر غیر از این بود یعنی اگر سعادت اخروی برخلاف لذت دنیایی نبود این قدر دستور به تهذیب نفس نمیداشتیم
اینکه شما توجه به خود را غفلت از خدا میدانید نشان از یک تفکر تباینی میدهد که ما ما هستیم و خدا هم خداست ... حال آنکه در تفکر اسلامی همه چیز و همه کس در عمق وجود خود به خدا میرسند و از خداوند جدا نیستند ... در دنیا حجابهای ظلمانی گاهی مانع از دیدن انسان به ورای خودش و نگریستن در خدا میشود، در قیامت حجابها برداشته شده و انسان خدا را در درون خودش میبیند و از او غافل نیست ... اگر چیزی را برای خودش بخواهد آن را جدای از خواستن آن چیز برای خدا نمیبیند ... اگر هم لذت ببرد این لذت را خواست خدا و مطابق رضای او میداند و از داشتن چنین خدایی یکسره در وجد است و زبانش به مدح خدا گشوده است ... استفادهی از نعمات جسمانی در آخرت مایهی غفلت نیست ... و الله العالم ... اینها برداشتهای شخصیام از آیات و روایات است که شاید هم شما قبول نداشته باشید و آنها را رد نمایید :Gol:
شما دقت کن اول و آخر صحبت های دین و کارشناسای دینی در رسانه ها و کتاب ها چیه؟؟
اینکه لذت کم ببر .بیشتر نبر....از هواها پیروی نکن...
اگر حلال نبود بمیر اما حرام نکن..... اصلا خدا یعنی خویشتن داری و لذت نبردن
وقتی این تعاریف از دین و خدا و انسان تمام زندگی ما رو گرفته چه طور میتونیم باور کنیم که یه جایی هست که دیگه آزادیم؟
چرا باید باور کنیم که باید با هوای نفس بجنگیم تا به هوای نفس برسیم؟؟
قبول کنید که این ادبیات متناسب با همان اعراب جاهل بوده نه دوره ما
اگر بنا به پذیرش ظاهر کلام باشد میشود همان سخن کارل پوپر که گفت آنان که بهشت زندگی را برای شما جهنم میکنند مجبورند که متقاعدت کنند بهشت جای دیگریست
شما بیست سال اول عمرتان را در محدودهای زندگی میکردید که مدام به شما میگفتند قارچ نخورید که تمام قارچها سمی است ... حالا هجرت کردهاید به دیاری دیگر که میگویند هر قارچی که دیدید بخورید ... آیا یعنی آن اشخاص اولی دروغ میگفتند یا این اشخاص دومی دروغ میگویند و کلامشان قابل جمع کردن نیست؟ چرا هست و درنتیجه سؤال بهتر این است که بپرسیم حکمت اینکه این قارچها سمی بودند و آنها نیستند چیست ... :ok: آن وقت در پاسخ دنیا را محل آزمایش عقل انسان مییابیم که اینجا خداوند با عقل در مقابل شهوات عبادت میشود و در آخرت دیگر محل ابتلاء نیست و عقل و شهوت هر دو در مسیر بندگی خدا قرار میگیرند برای آنها که کمال لازم برای این مهم را کسب کرده باشند
در کتب مسیحی آمده که در بهشت جز ذکرو تقدیس چیزی نیست
این با واقعیت نزدیک تر است
هیچ دلیلی نداریم که انجیل هم به معاد جسمانی اشاره کرده بعد یه عده آمده انرا تحریف کرده اند...یعنی توجیهی نداره...تحریف گران چرا باید آیات معاد را تحریف کنند؟ سرو کار آنها با آیات مربوط به دنیاست نه معاد
مراجعه به انجیل برای فهم بهتر قرآن چندان راه موجهی نیست وقتی این همه روایات صحیح داریم که قرآن را طور دیگری توضیح میدهند :Gol:
در پناه خدا باشید
شهوت که دنیوی و غیر دنیوی نداره
پس شما سر چی دارید با من بحث میکنید اگر قایلید که شهوت دنیوی در آخرت نیست؟
خب حرف ما هم همینه دیگه!!!
بین نعمت های اخرت که حالا هرچی هست با دنیا فقط اشتراک اسمی وجود دارد
یاحق
سلام برشما
نه حرف ما یکی نیست ، چرا شهوت ، دنیوی و غیردنیوی نداره؟
همانطور که دنیا و آخرت با هم فرقهای اساسی دارند یعنی در دنیا فضولات و کثافات وجود دارد و هر چیزی از جمله خود دنیا رو به زوال و نابودی است ، خواسته های نفسانی انسانها هم در دنیا و آخرت از لحاظ کیفیت و چگونگی باید با هم فرق داشته باشد.
اصلا میشود این احتمال را هم داد که غرایز جنسی به نحو دنیویش در آنجا نباشد اما دیگر شهوات و لذات باشد. این مساله که صراحتا در آیات و روایات نیامده فقط توصیف ازواج بهشتی شده...
متاسفانه شما چیزهایی رو که ازتون پرسیده میشه درست جواب نمیدید یا ازشون چشم پوشی میکنید.
سوال شد شما "تشتهی انفسکمی" که فرموده شده را چگونه تفسیر میکنید؟
اگر انسانها در آن دنیا خواسته های نفسانی ندارند چه دلیلی دارد که خدا به این صراحت به این موضوع اشاره کند؟
باید بتونید بصورت معقول باورتونو پیاده سازی کنید وگرنه وجهی ندارد
از آیات و روایات بدست می آید که بهشت جای لذت بردن تام است
در حالی که شهوت برای انسان نمیتواند تام باشد و تصور همجواری او با عقل فقط در دنیا که دار امتحان و تکلیف است ممکن است نه در بهشتی که تکلیف در آن نیست و لذات هم تام و کامل هستند
همین مسله شهوت در بهشت را بتوانید حل کنید بنده از نظرم عقب نشینی میکنم
یاحق
خیر چنین نیست که میفرمایید. درسته که بهشت جاییست که انسانها میتوانند بدون هیچ رنجی به خواسته های نفسانیشون دست یابند بقول دوستمان که فرمودند مثل اکسیژن که در دنیا انسانها به آن نیاز دارند و بدون هیچ مشکلی در دسترسشان است؛ اما همه چیز به همین مسائل ختم نمیشه..
این وعده هایی که خداوند داده حقیقتیست که لازم است انسانها در حد درکشان از آن آگاه شوند ؛ اگر آگاه نشوند جای نکوهش وخرده گیریست وگرنه درهای یادگیری و کمال به روی بهشتیان بسته نیست. در بهشت انسانها بصورت تشریعی مکلف نیستند اما تکوینا که وظایفی دارند. مگر در این دنیا بسیاری از انسانهای بی دین ، اخلاقا" رعایت حقوق همنوعانشان را نمیکنند؟ خب در بهشتیان این فهم بالاتر رفته و دیگر نیازی به امر و نهی ندارند
اصلا بهشت جای آدمهاییست که میتوانند از گناهان صرفنظر کنند...
بهشتیان خود را در محضر خدا میبینند و خطا نمیکنند. متاسفانه دانسته های ما درمورد بهشت محدود شده به پاداشهای بهشتی. شما بهتره در اینباره بیشتر تحقیق کنید.
جهل انسان در برابر چیزهایی که نمیداند، نمیتواند علت صحیحی باشد برای مخالفتش...
اگر بنا به پذیرش ظاهر کلام باشد میشود همان سخن کارل پوپر که گفت آنان که بهشت زندگی را برای شما جهنم میکنند مجبورند که متقاعدت کنند بهشت جای دیگریست
منظور شما از ظاهر کلام و این جمله که آوردید چیست؟
در کتب مسیحی آمده که در بهشت جز ذکرو تقدیس چیزی نیست
این با واقعیت نزدیک تر است
اما در قرآن آمده دعای آنها در بهشت سبحان الله و الحمدلله است نفرموده جزتسبیح و تقدیس چیز دیگری نیست:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيمِ دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۰﴾ كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پروردگارشان آن ها را در پرتو ايمان شان هدايت مىكند. از زير (قصرهاى) آن ها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است. [FONT=arial]نيايش آنان در آنجا سبحانك اللّهم [خدايا! تو پاك و منزّهى] و درودشان در آنجا سلام است، و پايان نيايش آنان اين است كه: الحمد للَّه رب العالمين [ستايش ويژه پروردگار جهانيان است].
[SPOILER]آیه مورد نظر به شرح زیر است: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيمِ دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين؛(1) (ولى) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پروردگارشان آن ها را در پرتو ايمان شان هدايت مىكند. از زير (قصرهاى) آن ها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است. گفتار (و دعاى) آن ها در بهشت اين است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و تحيّت آن ها در آن جا: سلام و آخرين سخن شان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!» این آیات شرح نعمت هایی است که مؤمنان در بهشت می یابند . بیان برخورد آنان با نعمت های بهشتی و با بهشتیان دیگر است. در تفسیر نمونه در تفسیر این آیه آمده: بعد از این که در آیه قبل حال و وضع کافران و ظالمان در جهنم را توصیف کرد ، اشاره به حال گروه مقابل می کند و مىگويد" كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، در جهان ديگر خداوند در باغ هاى پر نعمت بهشت ، قصرهايى به آن ها مىبخشد كه از زير آن ها نهرهاى آب جريان دارد (تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ). آن ها در محيطى پر از صلح و صفا و عشق به پروردگار و انواع نعمت ها به سر مىبرند. هر زمان كه جذبه ذات و صفات خدا وجودشان را روشن مىسازد، مىگويند :پروردگارا منزه و پاك از هر گونه عيب و نقصى (دعويهم فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ) . هر زمان به يكديگر مىرسند ، سخن از صلح و صفا مىگويند. تحيت شان آن جا سلام است (وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ). سرانجام هر گاه از نعمت هاى گوناگون خداوند در آن جا بهره مىگيرند ،به شكر پرداخته و مىگويند: حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه پروردگار عالميان است (وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ). (2) پس منظور از "آخر دعواهم..." یعنی سخن آخر و آخرین سخن آن ها هنگام مواجهه با نعمت ها در بهشت . علامه طباطبایی در تفسیر آیه می فرماید: بعد از آن كه اولیای خدا از اين خانه خارج شده ، به لقای پروردگارشان رسيدند و خداى تعالى وعدههايى را كه به آنان داده بود، به طور كامل به آنان داده و در رحمت و در دار كرامت خود جايشان داد، در آن هنگام نورشان را كه در دنيا فقط به آنان داده بود کامل می کند . شرابى طهور به آنان مىچشاند . با آن، سريره و باطن شان را از هر غیر خدایی پاك مىكند. در نور علم و يقين غرق شان مىسازد. از اقيانوس دل شان چشمههاى حكمت بر زبان هاي شان جارى مىكند، در نتيجه نخست خداى تعالى را تسبيح و تنزيه نموده، سپس به رفقاي شان كه همان انبيا و صديقين و شهدا و صالحيناند ، سلام مىكنند، آن گاه خدا را با رساترين وجه و به بهترين بيان حمد و تسبيح و ثنا مىگويند. هر چند هر كسى مىتواند به زبان بگويد" الْحَمْدُ لِلَّهِ" ليكن از آن جا كه حمد، توصيف و ستودن خدا است، هر كسى نمىتواند خدا را توصيف كند. اين كار تنها از بندگان مخلص بر مىآيد، افراد انگشت شمارى كه خدا آنان را براى خود خالص نموده و به كرامت قرب خود اختصاص داده و هيچ واسطهاى بين آنان و بين خدا نيست:" سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ" (3) از آیه "وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" استفاده مىشود كه خدا، مؤمنان از اهل بهشت را سرانجام به بندگان مخلص خود ملحق مىسازد، پس اين آيه دلالت دارد بر وعدهاى جميل و بشارتى عظيم به مؤمنان. (4) بنا بر این آیه اشارتی است به نعمتی عظیم که به بهشتیان داده می شود که ابتدا با نوشاندن شراب طهور آن ها را از غیر خود بریده و فقط متوجه و مشتاق خود می سازد. در صفات کمال خدا غرق شده و خدا را از هر گونه نقص منزه می شمارند . در آخر به مقامی می رسند که می تواند به حق حمد کننده خدا شده ؛ خداوند حمد آن ها را می پذیرد و این حکایت از بخشش خاص خدا به آنان است که ایشان را به مقام مقربان که حمد کننده خدایند ، رسانده است . [/SPOILER]
حساس میکنم شما منطقی نیستید بگذارید کارخودم و شما رو راحت کنم و از یه راه دیگه وارد بشم
اصلا نیازی نیست به چیزی پاسخ بدید
اگه شما یه حدیث معتبر بیارید که مثل آیات قرآن تاویل پذیر نباشد(یعنی قیودی در آن باشد که جز به ظاهر آن نتوان به چیز دیگر معنا کرد)
من از نظرم عقب نشینی میکنم
بعنوان مثال: مردم در دنیا و آخرت از چیزی به اندازه نکاح لذت نمیبرند
این خودش حدیثه اما سندش کاملا نامعتبره
حرف بنده این است شما که مدعی هستید این آیات تشبیه معقول به محسوس است و اصلا این نعمتها در بهشت وجو ندارد! از طرفی شما که میفرمایید تمام آیات الهی تاوئیل دارد پس حتما باید بتوانید تمام آیاتی که از نعمتهای بهشتی نام برده را تاویل نموده و تشبیه معقول به محسوس نمایید!
بنده گفتم لطف بفرمایید بگویید خداوند منظورش از درخت و میوه و نهر و همسر و خوردن و آشامیدن و غیره چه بوده است !،بنده حد اقل ده پانزده آیه در آن پست برایتان آوردم که از نعمات بهشتی به نوعی سخن گفته است و خواستم برایم تشبیه نمایید اما شما در پاسخ بنده فرمودید
فقط یه وجه تشابه دارد و آن اینکه همان طور که این امور دنیایی مثل تجری من تحت انهار در دنیا برای شما مطلوب است است بهشت همانگونه برای شما مطلوب است و بس
پس قرار نیست شما حثیقت بهشت را تصور کنید بلکه باید تعقل کرد که اکثرا در دنیا یه این مقام نمیرسند بلکه باید برزخ ها بگذرانند و از صورت به معنا برسند
پاسخ شما ابدا جواب سوال بنده نبود !و بنده اصلا با این دلیل شما قانع نشدم !
شما الان باید بتوانید بنا بر ادعای خودتان تک تک این آیات را تاویل نمایید! آن هم آیات الهی که حتی یک حرف ربط در آیات متعدد معناهای متعددی دارند ،
مثلا در تشبیه معقول به محسوس این آیات :
الرَّحْمَـٰنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوَي'.
«خداوند بر روي اريكه و تخت قرار گرفت.»
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَـٰوَ'تِ وَ الارْضَ
مفسرین میفرمایند منظور از كرسي خداوند محيط بر تمام آسمان و زمين است، و عرش خداوند محيط بر كاخ وجود و تمام عالم امكان و همگيِ مخلوقات و بلكه اسماء و صفات اوست؛ يعني با اراده و اختيار و مشيّت مطلقۀ خود، بر تمامي آنها مسيطر و مهيمن و مسلّط گشته و بر تمام كاخ آفرينش سيطره دارد و حكم ميكند، و يگانه حاكم و پادشاه عالم وجود است.!
حال شما تک تک نعمات مانند همسر و میوه و نهر عسل و غیره را مانند بالا برای حقیر تشبیه بفرمایید !!
درضمن لطف بفرمایید معراج پیامبر (ص) راهم برای بنده تشبیه معقول به محسوس نمایید!
بنده هرچه به آیات نگاه میکنم نمیتوانم بفهمم شما چگونه از این آیات که کاملا نص قرآن هستند و دارند بهشت را توصیف مینمایند تشبیه معقول به محسوس میکنید! خداوند خودش دارد بهشت را توصیف میکند شما اصرار دارید نه ! اینها تشبیه معقول به محسوس است، خب وقتی بنده آنچه از توصیف خداوند در ظاهر آیه میبینم کاملا برایم معقول است چرا باید به زور فکر کنم نه اینگونه نیست؟!!!
در ثانی خدانددر آین آیات دارد به بندگان وعده میدهد و در آیاتش هم تاکید کرده خلف وعده نمیکند بنده چگونه باور کنم خداوند اینها را الکی میگوید و منظورش این است تمام اینهایی که دارد وعده میدهد اصلا در بهشت وجود ندارد !! بهشتی که حتی معصومین (ع) در وصف آن سخن گفته اند
"اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كرده اند بنگرى، از آنچه در دنياست دل مىكنى، هر چند شگفتى آور و زيبا باشد، و از خواهشهاى نفسانى و خوشىهاى زندگانى و منظرههاى آراسته و زيباى آن كناره مىگيرى و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخه هايشان همواره به هم مىخورند، و ريشه هاى آن در تودههاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مىگردند و خوشه هايى از لؤلؤ آب دار به شاخههاى كوچك و بزرگ درختان آويخته و ميوههاى گوناگونى كه از درون غلافها و پوششها سر بيرون كردهاند، سرگردان و حيرت زده مىگردى شاخه هاى پر ميوه بهشت كه بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد بر چيند، مهمانداران بهشت گرد ساكنان آن و پيرامون كاخهايشان در گردشند و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شرابهاى گوارا پذيرايى كنند. آنها كسانى هستند كه همواره از كرامت الهى بهرهمند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. اى شنونده! اگر دل خود را به منظرههاى زيبايى كه در بهشت به آن مىرسى مشغول دارى، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد، و از اين مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مىكنند". نهج البلاغة / ترجمه دشتى
"بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و هنگام رو برو شدنشان با دشمن ياد دنياى فريب دهنده گول زننده را فراموششان گردان، و انديشه هاى مال و دارائى گمراه كننده را از دلهاشان بزدا، و بهشت را برابر چشمشان قرار ده، و از آن بهشتآنچه آماده ساختهاى از جاهاى هميشگى و سراهاى ارجمند و زنهاى زيبا و جوهائيكه بآشاميدنيهاى گوناگون روان شده و درختهائيكه با انواع ميوهها خم گشته جلو چشمشان نمايان كن تا كسى از ايشان آهنگ روى برگرداندن (از دشمن) نكند و گريختن از (برابر) مانند خود را با خويش گفتگو ننمايد"الصحيفة السجادية / ترجمه و شرح فيض الإسلام، ص: 182
در باره «جهنّميّون» يعنى «جهنّمى ها» دو حديث از بحار الانوار نقل مىشود. در ج 8 ص 355 ح 8 از امام صادق عليه السّلام چنين روايت كرده است: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ... آنگاه كه وارد بهشت شديد و با همسرانتان مستقرّ شديد و در منازلتان جاى گرفتيد خداوند به مالك (خزانه دار جهنّم) امر مىكند كه: «درهاى جهنم را باز كن تا اولياء من بنگرند به فضيلتى كه ايشان را بر دشمنانشان داده ام». درهاى جهنم باز مى شود، و شما بر آنها مشرف مى شويد
آیا فرد بهشتی در بهشتی که منزل قرب الهی است اینقدر عقل ندارد که برترین لذت را تشخیص دهد؟؟؟
وفتی بهترین لذت و لذت حقیقی موجود است چرا به غیر آن باید مشغول شد؟؟؟
اهل بهشت وقتی نعمتهاى بهشتى و لذائذ و خوشىهاى فراوان جنت را مشاهده نمودند محبت الهى در دل آنان به هيجان و جوش آمده، و در اين جاست كه به ستايش و حمد پروردگار متعال مشغول مىیشوند.
حال شما تک تک نعمات مانند همسر و میوه و نهر عسل و غیره را مانند بالا برای حقیر تشبیه بفرمایید !!
درضمن لطف بفرمایید معراج پیامبر (ص) راهم برای بنده تشبیه معقول به محسوس نمایید!
سلام بر خواهر گرامی
من ادعا نکردم که معنای تک تک نعمات را میدانم گرچه قطعا معنی دارند و برای اهل باور مطلب روشن است بعنوان مثال شنیده ایم که معنای آب و همسر در عالم بالا ولایت است که حالا جای تحقیق بیشتر دارد
و اما مطلب چیز دیگریست
شما اگه سوال بنده رو پاسخ میفرمودید دیگه این سوالو نمیپرسیدید
من عرض کردم اگر بخواهید به جنینی که هیچ تصوری از دنیا ندارد دنیا را تعریف کنید و اورا ترغیب کنید چه میگویید؟ اگر بگید عسل میخوری چه درکی میتواند داشته باشد؟
یا با کودک صحبت از لذت جنسی چه ثمری دارد؟؟؟پس لاجرم برای ترغیب باید به اونچه که میفهمد و دوست دارد مثال بزنیم
به کودک بگوییم ازدواج مثل اینه که صدتا بستنی برات بخریم
یاحق
اینکه شما توجه به خود را غفلت از خدا میدانید نشان از یک تفکر تباینی میدهد که ما ما هستیم و خدا هم خداست ... حال آنکه در تفکر اسلامی همه چیز و همه کس در عمق وجود خود به خدا میرسند و از خداوند جدا نیستند
سلام
خیر این مطلب اثبات ندارد و در اسلام چنین چیزی را نداریم
در عرفان اوشو این مطلب است که به خدا رسیدن از لذت بردن میگذرد و حلال و حرام هم ندارد
خب اونی هم که داره گناه میکنه داره همین حرف شما رو میزنه میگه دارم عبادت میکنم...وقتی لذت مقصود شد دیگر نمیتوان برای نفی آن دلیلی آورد
لذا در اسلام لذات مقصود نیستند و هدف قرب الهی است و بس
وجود هوا و هوس در بهشت اثبات ندارد
مگر اینکه بگوییم منشا بدی و خوبی امور امر خداست و هیچ دلیل دیگری در میان نیست یعنی خدا همین الآن بگه فلان گناه جایزه جایز میشود که این هم دور از حکمت است
شما خوب دقت نمیکنید
عرض اینه که اگه همین نعمات دنیایی در آخرت هم موجود است و بهشت از همین سنخ خواسته های نفسانی است و اگر به گفته صریح دین انسان با مشتهیات النفس محشور میشود
افرادی که به دنبال هوای نفسند که باید سزاوار تر به رسیدن آن باشند؟؟؟؟!!!!
پس قاعدتا مفهوم حقیقی بهشت باید در تقابل کامل با لذات دنیا باشد
گر بنا به پذیرش ظاهر کلام باشد میشود همان سخن کارل پوپر که گفت آنان که بهشت زندگی را برای شما جهنم میکنند مجبورند که متقاعدت کنند بهشت جای دیگریست
منظور شما از ظاهر کلام و این جمله که آوردید چیست؟
منظور اینه که اگر لذات واقعا مقصود باشند و هدف قرب الهی نباشد میتوان چنین ایرادی را گرفت که چرا اول و آخر سخن همه علمای دین این است که از هوا بپرهیز؟؟؟؟یعنی چرا پس لذات را بر ما حرام کرده اند؟ یعنی چرا پس دنیا را جهنم کرده اند؟
مطلب خیلی روشنه
سلام
زیرا ما تا به حال نشنیده ایم چیزی را با خودش مقایسه کنند یا بگویند چیزی از خودش هم بهتر است.
خداوند فرموده است آخرت خیر است و نه غیر و معنای خیر بودن را هم در بقا و فنا ذکر نموده
مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ
ما هم می دانیم یکی از برتری های نعمات آخرت در باقی بودن آنها است ولی نمی دانیم چگونه این نتیجه را می گیرید که قرآن معنای خیر بودن را منحصرا فقط در جاودانه بودن آنها ذکر کرده است.
وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
اشاره به آنچه که می خواهند شده و تاکید شده که آن چیز هایی که چشم از آن لذت می برد و یقینا بهتر از نعمات دنیا است،خوب این ثابت کننده نظر ماست نه شما
البته که چشمها از آنچه در بهشت است لذت می برند اما باید مشخص شود که کدام چشم؟ زیرا در قرآن حتی خدا هم چشم دارد: «تجرى بأعيننا» (قمر / 14)
در آیه مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي: در اين باره چند قول است:
تا جایی که من دیده ام مثل در قرآن یا برای بیان نمونه آمده است که از آن الگو گرفته شود مانند مثل آسیه برای مومنین یا برای تشبیه و تمثیل است که مقاصد مختلفی می تواند داشته باشد.
فکر کنم اینها را از تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسی نقل کردید.
سيبويه
اتفاقا سیبویه هم می گوید منظور قصه ها و داستان های بهشت است. اصل سخن سیبویه این است:
ولكنه جاء على مثل قوله تعالى: " مَثَلُ الجَنَّة اَّلِتى وُعِدَ المُتَّقُونَ ". ثمَّ قال بَعْدُ: " فيها أنهار من ماء "، فيها كذا وكذا. فغنما وُضِعَ المَثَلُ للحديث الذى بعده، فذكر أخباراً وأحاديثَ، فكأَنه قال: ومن القَصَص مَثَلُ الجنّة، أو مما يقص عليهكم مَثَلُ الجنّة، فهو محمول على هذا الإِضمارِ " ونحوِه ". والله تعالى أعلم. ( الکتاب سیبویه ج 1 ص 143)
منظوراز (( للله)) ( از آن خداست) می تواند مالکیت باشد همانگونه که درآیه 7 سوره منافقون می گوید : (( وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ )) ( گنجینه های آسمانها و زمین از آن خداست) زیرا ما اصلا (( مثل الله)) نداریم.
در ضمن همانگونه که شیخ طبرسی می گوید رفیقمان ابوعلی هم با این سخن مخالف است: وقوله سبحانه * (ولله المثل الأعلى) * معناه: الصفة العليا، ولم يرتض أبو علي هذا القول.( مجمع البیان ج 6 ص 45)
مقاتل گويد: يعنى بهشتى كه به اهل تقوى وعده داده شده، بى شباهت و بى مانند است.
اگر از مجمع البیان این حرف را نقل کردید که شیخ طبرسی از قول مقاتل حرف ما ( یعنی شباهت نه صرف توصیف) را می زند: أي: شبهها، عن مقاتل ( منبع قبلی)
اصلا از خود تفسیر مقاتل بن سلیمان نقل می کنم:
تفسير سورة الرعد من آية: [35 - 37].
* (مثل الجنة التي وعد المتقون) *، يعني شبه الجنة في الفضل والخير، كشبه النار في شدة العذاب ( تفسیر مقاتل ج 2 ص 179)
یا در اینجا:
تفسير سورة محمد من الآية (15) فقط.
ثم قال: * (مثل الجنة التي وعد المتقون) * الشرك، يقول:
شبة الجنة في الفضل، والخير كشبة النار في الشدة وألوان العذاب ( تفسیر مقاتل ج3 ص 236)
حسن گويد: یعنى صورت و صفت آن بهشت، چنين و چنان است.
کدام حسن؟ حسن بصری؟ من که نمی دانم منظور شیخ طبرسی کدام حسن است.
بن قتيبه گويد: «مثل» در اصل بمعناى «شبه» و شباهت است و گاهى بمعناى صورت و صفت شىء مى آيد.
حالا چرا آنجا را پر رنگ کردید باید اینجا را پر رنگ می کردید:
ابن قتيبه گويد: «مثل» در اصل بمعناى «شبه» و شباهت است و گاهى بمعناى صورت و صفت شىء مى آيد.
بنابراین اصل همان حرف ماست و شمایی که ادعای خلاف آن را در مورد (( گاهی)) دارید باید حرفتان را ثابت کنید نه ما.
که می بینید با تفاسیر مختلفی که می توان کرد که بر مقصود شما دلالت ندارد
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می گویند: «بيانات قرآن نسبت به معارف حقه الهى امثال است; زيرا بيان الهى در اين آيات تا سطح فهم عموم مردم، كه تنها امور محسوس و مادى را درك مى كنند و معانى كلى را تنها در قالب امور جسمانى و مادى درمى يابند، فرود آمده است... ]بارى[ بيانات قرآن امثال است و ماوراى اين امثال حقايق ممثّلى است... و روشن ساختن مقاصد مبهم و مطالب دقيق با آوردن قصه هاى متعدد و امثال و مثال هاى فراوان و متنوع، كارى است كه در تمام زبان ها و لغات دنيا، بى آن كه به ملتى يا زبانى خاص اختصاص يافته باشد، متداول و رايج است.» ( المیزان ج3 ص 61)
آیت الله مکارم شیرازی اگرچه در ترجمه قرآنشان (( مثل الجنه)) را (( توصیف بهشت)) ترجمه کرده اند اما در کتاب تفسیر الامثل این مثلهای بهشتی را مانند امثال ناقصی می دانند که برای جنین در درون رحم مادر زده می شود: که گریزی از آن نیست.
قد يكون التعبير بـ«مثل» إشارة إلى هذه النكتة، وهي أنّ الجنّة وسائر النعم الاُخروية غير قابلة للوصف بالنسبة إلى الساكنين في هذا العالم المحدود الذي هو في مقابل عالم بعد الموت يعتبر صغيراً جدّاً، ولذلك نستطيع أن نضرب لهم مثلا أو صورة عن ذلك، كما أنّ الجنين في بطن اُمّه لو كان يعقل لا يمكن أن نصوّر له كلّ نعم الدنيا، إلاّ من خلال أمثال ناقصّة وشاحبة! ( تفسیر الامثل ج7 ص 422)
این آیه نمی گوید مثل نوره مشکاه (مثل آیه ای که گفت مثل الجنه التی وعد المتقون ....) بلکه می گوید مثل نور خدا مثل مشکاتی است (یعنی هم لفظ مثل آمده و هم لفظ ک که دلالت بر تشبیه دارد) که در آیه مورد استناد شما چنین چیزی نیست.
تشبیه انواع و اقسام دارد. در برخی از اقسام تشبیه ( مانند تشبیه بلیغ) ادات تشبیه حذف می شوند . نمونه اش از خود قرآن:
ترجمه: به آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي بر يكديگر سبقت جوييد كه پهنايش همچون پهناي آسمان و زمين است [و] براي كساني آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند.
در آیه دیگری درست همین تشبیه برای بهشت به کار رفته با این تفاوت که در آن ادات تشبیه یعنی حرف ((ک)) حذف شده است.
ترجمه: و بشتابيد به سوي آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي كه پهنای آن آسمان ها و زمين است كه از بهر پرهيزگاران آماده شده است.
این مطالب جناب محی الدین در فصوص را مطالعه کنید
ابن عربى بر اين باور است كه «"مَثَل" و "مِثَل" عبارت است از تشابه معانى معقول، اما "مِثْل" عبارت است از تشابه اشخاص و اشياى محسوس.» ( ابن عربى، شرح برترمزى، ج 10، ص 295، به نقل از: ابن قيم الجوزى، الامثال فى القرآن الكريم، ص 18، مقدمه)
فعلا قبول ندارم یعنی با این دلایلی که نقل شد قبول ندارم اما با دلایل دیگری ممکن است قبول داشته باشم.
من هم بر فرض قبول اصل مدعای تفکیک ماده و جسم بر آن اشکال وارد کرده بودم و هنوز به دلایلی که برای آن می آورند کاری نداشته ام. پس آن سخن من بر روی مدعا بود نه دلایل آن.
برخی در بحث problem of evil که مطرح می شود یکی از دلایل را این می دانند که اقتضای ماده تضاد و تزاحم است
این نظر یک باور مشهور و بسیار پر طرفدار است. این را من به کرات از کارشناسان این سایت شنیده ام و نیز علامه طباطبایی هم شرور را لازمه ی ماده می داند و در نهایت الحکمه ( صفحه 274) می نویسد: «و الشرور من لوازم وجود المادة القابلة للصور المختلفه و الکمالات المتنوعة المتخالفة...»
حتی برخی پا را از این فراتر گذاشته و چیزی می گویند که با قبول آن دیگر فاتحه ی بهشت خوانده است:
اصل تضاد نه تنها مورد انکار نیست، بلکه از اصول و ارکان طبیعت و از شرایط پیدایش اشیاء است. حکماى الهى میگویند: «لولا التّضادّ ما صحّ الفیض عن المبدء الجواد»؛ اگر تضاد نبود فیض ادامه نمییافت؛ یعنى براى ماده امکانات جدید رخ نمیداد و در نتیجه صورتهاى جدید یافت نمیشد. ( مجموعه آثار شهید مطهری ج6 ص801)
البته به نظر ما این دلیل وجود شرور در عالم نیست
روی سخن ما با کسانی بود که این نظر معروف را قبول دارند اگر شما آن را قبول ندارید که دیگر بحثی روی آن با هم نداریم.
(کاری هم نداریم که اصلا آیا شرور وجود دارد یا امری عدمی است و توجیهاتی که در اینباره آورده می شود) دلیل اصلی آن وجود آزمایش است که قران هم به دلیل آزمایش به این موارد اشاره کرده است
من هم نمی خواهم زیاد وارد بحث شرور و برهان شر و اینها بشوم تا از اصل موضوع دور نشویم. البته بماند که آزمایش شاید بتواند به عنوان یکی از دلایل باشد و معلوم نیست چگونه آن را به آن دلیل اصلی نتیجه گیری کردید. یا اینکه آزمایش به عنوان حکمت وجود شرور برای انسانها مطرح است نه برای همه شرور و تضادها. و یا اینکه اصلا در شبهه ی شر بر خیر مطلق بودن و قادر مطلق بودن خدا اشکال وارد می شود که باید آن را حل کرد.که همانطور که گفتم به اینها کاری نداریم و باعث خروج از بحث اصلی می شود.
اما متوجه نشدم که شما چگونه از این موارد نتیجه گرفته اید که آخرت جسمانی نیست؟ چود تضاد و تعارض و شرور نیست؟
آن استدلال از باب برهان نبود بلکه از باب جدل بود. من از طریق مقبولات پیروان آن نظر لزوم تضاد برای مواد آنها را در زمینه ی جسمانی بودن معاد کیش و مات کردم.
به خود آنها اشاره نشده بلکه به حب الشهوات من النساء و البنین و ... به حب شهوات به آنها اشاره شده و در آیه بعد با تاکید بر خالدین فیها ،خلود آنها را در آخرت یک مزیت در برابر زندگی دنیا حساب کرده،و همچنین تاکید بر خیر بودن
قرآن گفته حب الشهوات من النسا متاع زندگی دنیاست نگفته است که حب الشهوات فانی درباره ی زنان متاع زندگی دنیاست که شما چنین برداشت می کنید. و بعد هم مگر از نظر شما بهشتیان نسبت به ازواج مطهره ای که دارند حب شهوات ندارند؟ اگر ندارند پس چه دارند؟
منظور اینه که اگر لذات واقعا مقصود باشند و هدف قرب الهی نباشد میتوان چنین ایرادی را گرفت که چرا اول و آخر سخن همه علمای دین این است که از هوا بپرهیز؟؟؟؟یعنی چرا پس لذات را بر ما حرام کرده اند؟ یعنی چرا پس دنیا را جهنم کرده اند؟
مطلب خیلی روشنه
یاحق
پس منظور شما از ظاهر کلام، ظاهر کلام قرآن و روایات است. نمیدونم چرا یخورده برداشت ما درمورد سخن کارل پوپر با شما فرق میکنه... احیانا از برهان خلف استفاده نکردید!!!:Nishkhand:
سلام
...
خیر این مطلب اثبات ندارد و در اسلام چنین چیزی را نداریم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله،
برادر حقیر در مقام اثبات نیستم چون به زعم حقیر موضوع واضح است و باز شما اصرار دارید که مواضع خود را حفظ کنید، نه اینکه لجبازی کنید بلکه این باور آنچنان در ذهنتان نفوذ کرده است که حاضر نیستید به این راحتی از آن کوتاه بیایید، خیلی هم خوب است، حتماً تلاش کنید مواضع خود را حفظ کنید ولی اگر زمانی متوجه شدید که در اشتباه هستید ان شاء الله روی آن باز اصرار نکنید ... این مسأله شامل ما هم میشود ...
اما در مورد اینکه فرمودید در اسلام چنین چیزی نداریم اشتباه میکنید ... در اسلام همه چیز در طول خداست و تصور هر چیزی در عرض خداوند مساوی شرک است ... در سورهی توحید فرموده است «لم یلد»، یعنی خداوند تولید نکرده است، یعنی وجودی در کنار او اضافه نشده است و جز خدا هیچ نیست، نه اینکه فقط جز خدا خدای دیگری نباشد بلکه جز خدا هیچ چیز دیگری نیست ... با این حساب انسانها هم در طول خدا موجودند ... یعنی هر موجودی از جایی به بعد هویت مستقل دارند نه اینکه از ابتدا به عنوان موجودی منزوی در کنار خدا باشند ... مثل اینکه قوای وجودی شما اگرچه هر کدامشان برای خودشان یک هویت دارند ولی همگی از عوارض وجودی خود شما هستند و در ادامهی وجودی شما هستند و در کنار شما هویت مستقلی از خودشان ندارند ... حالا شما چطور میفرمایید در اسلام چنین چیزی نداریم را ان شاء الله شما توضیح بفرمایید :Gol:
از نظر شما انسان انسان است و خدا هم خداست و دو وجود متباین هستند؟ این شرک نیست؟
در عرفان اوشو این مطلب است که به خدا رسیدن از لذت بردن میگذرد و حلال و حرام هم ندارد
متوجه نشدم عرفان اوشو چطور به این بحث مرتبط شد؟
خب اونی هم که داره گناه میکنه داره همین حرف شما رو میزنه میگه دارم عبادت میکنم...وقتی لذت مقصود شد دیگر نمیتوان برای نفی آن دلیلی آورد
لذا در اسلام لذات مقصود نیستند و هدف قرب الهی است و بس
برادر خداوند حضرت آدم علیهالسلام را در بهشت قرار داد و به او و همسرش فرمود که از هر چه خواستید بخورید مگر آن یک درخت ... به نظر شما حضرت آدم علیهالسلام اگر از نعمات بهشتی خورده باشند عبادت خدا را کردهاند یا هوسبازی کردهاند؟ آیا خوردن نعمات بهشتی برایشان لذتبخش بوده است یا ایشان اصلاً متوجه نبودند که چه میخوردند و فقط محو خدا بودند و پلک هم نمیزدند؟
هدف که معلوم است باید خدا باشد ولی هر هدفی که در راستای این هدف باشد هم مقدس خواهد بود اگرچه هر اقدامی در راستای این اهداف واسط لذتبخش باشد ... در دنیا این تلاشهای در راستای آن هدف اصلی همراه با هم سختی است و هم با راحتی ... در آخرت ولی این تلاشها همیشه همراه است با فقط راحتی و لذت ... این چه چیزش برای شما استبعاد دارد؟ ... آیا شما اگر در دنیا به مستمندی کمک کنید و از این کمک در دلتان یک شیرینی و لذت احساس کنید و به وجد بیایید این وجد و شادی را بر خود حرام میدانید و سعی میکنید محزون و ناراحت بشوید؟
وجود هوا و هوس در بهشت اثبات ندارد
اثبات نمیخواهد برادر واضح است ... پس چگونه باشد؟ مردم آنجا مانند ربات هستند و یا به خودشان بخاطر خدا ریاضت میدهند؟ شما با اصل لذت مشکل دارید که در بهشت باشد یا تنها با لذات جسمانی مشکل دارید؟ میتوانید بفرمایید چرا بین لذات جسمانی و لذات روحانی تفکیک قائل میشوید اگر هر دو مایهی خوشی و شادی و لذت بردن انسان میگردد؟
مگر اینکه بگوییم منشا بدی و خوبی امور امر خداست و هیچ دلیل دیگری در میان نیست یعنی خدا همین الآن بگه فلان گناه جایزه جایز میشود که این هم دور از حکمت است
البته برخی همین را هم جزء حکمتهای برخی از احکام دین خدا میدانند (چرا که اطاعت کردن از خدا هم به تنهایی برای خودش حکمتی است) ولی همه نه ...! بگذریم ...
شما خوب دقت نمیکنید
عرض اینه که اگه همین نعمات دنیایی در آخرت هم موجود است و بهشت از همین سنخ خواسته های نفسانی است و اگر به گفته صریح دین انسان با مشتهیات النفس محشور میشود
افرادی که به دنبال هوای نفسند که باید سزاوار تر به رسیدن آن باشند؟؟؟؟!!!!
پس قاعدتا مفهوم حقیقی بهشت باید در تقابل کامل با لذات دنیا باشد
یاحق
همهی آن لذت و نعمات دنیایی در بهشت بهترش موجود است (مثل اینکه قارچهای سمی آن شهر در جای دیگر سمش نباشد و غیرسمیاش باشد، مثل اینکه شراب مستکننده به صورت شراب دانشافزا و روحافزا موجود باشد و غیره) ولی بهشت فقط محدود به آنها نیست، در نتیجه مقدمهی قرمز رنگتان درست نیست ... اما از اینها که بگذریم افرادی که به دنبال هوای نفسند چرا به نعمات خدا سزاوارتر باشند؟ مگر نمیدانید که شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند؟ ... آن کسی که عمری رسم امانت را رعایت نکرد و نعمت خدا را در غیر آنچه که باید مصرف کرد و کفران نعمت کرد و منکر منعم شد چرا باید الآن سزاوارتر باشد به رحمت آن خدا؟ او که نعماتی که به دیگران داده شده بود را به ناحق به سهم خود اضافه کرد و مایهی آزار دیگران شد تا همان سهم خودشان از نعمات خدا هم با راحتی از گلویشان پایین نرود چرا باید باز دلخوش به نعماتی بیشتر شوند؟ ... گرچه اگر امید به رحمت خدا داشته باشند باز به ایشان داده میشود ولی ایشان وقتی با گناهان خود روبرو شوند خود را شایستهی سرزنش میدانند و خود را شایستهی رحمت خدا نمیدانند ... آنها در دنیا نه خوف داشتند و نه رجاء، در آخرت خوف بر ایشان غلبه مییابد و رجاء نمیتوانند داشته باشند و این همان یأس از رحمت خداست که حقیقت کفر است و عذاب را بر انسان چیره میکند ... مطابق کلام معصوم علیهالسلام دنیا را رها کنید که اگر دنیا ارزشی داشت انبیاء و مؤمنین به استفادهی از آن اولیتر بودند ... شما چطور کافران را به استفاده از نعمات خدا اولیتر از مؤمنین میشمرید؟
منظور اینه که اگر لذات واقعا مقصود باشند و هدف قرب الهی نباشد میتوان چنین ایرادی را گرفت که چرا اول و آخر سخن همه علمای دین این است که از هوا بپرهیز؟؟؟؟یعنی چرا پس لذات را بر ما حرام کرده اند؟ یعنی چرا پس دنیا را جهنم کرده اند؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
این شاید بنیادیترین اختلاف ما باشد و رفع آن به رفع مشکل کمک اساسی نماید ...
۱. قرب الهی آیا لذت ندارد؟ اگر خدا بینیاز هست که هست پس این قرب لابد برای ماست و نه برای خدا، حالا ما چه احتیاجی به قرب خدا داریم مگر همین الآن وجود نداریم و زندگیامان را نمیکنیم چرا باید به خدا نزدیک شویم؟ اگر مقصود را گفتیم لذت است در این صورت این لذت باید لذتی باشد که ارزش تلاش کردن برایش را داشته باشد، یعنی لذتی حقیقی باشد ... همین ... مگرنه کسی که مقابل لذت بردن بایستد با روح دین بیگانه است ... در روایت مبارکه جایی خواندم که شخصی برای درمان یک بیماری از دارویی تلخ استفاده میکرد، امام علیهالسلام فرمودند چرا از داروی شیرین استفاده نمیکنی؟ خدایی که درمان را در تلخی قرار داده باشد در شیرینی هم میتوانسته قرار دهد؟ ... یا از مرحوم آیتاللهبهجت آمده که لذت حرام هر چه بیشتر گناهش هم بزرگتر است و لذت حلال هر چه بیشتر ثوابش هم بیشتر است ... بحث سر اینکه لذت باشد یا نباشد نسیت بلکه سر حقیقی بودن یا نبودن آن لذتهاست ... لذت حلال لذتی است که ظاهر و باطنش هر دو لذت است ... لذت حرام لذتی است که ظاهرش لذت است و باطنش نامطبوع است و وقتی پردهها برداشته شود شخص متوجه انتخاب غلط خود خواهد شد ولی نتیجهی آن انتخاب گریبانش را خواهد گرفت ....
۲. کجا علمای دین گفتهاند که از هوی بپرهیزید؟ کجا لذات را بر ما حرام کردهاند؟ اگر هوی بد بود که باید مطلقاً سرکوب میشد (مثل ریاضت مرتاضان و تصوف صوفیان و رهبانیت راهبان مسیحی) نه اینکه صرفاً با عقل مهار و کنترل شود ... اگر دقت کنید بسیاری از اختلافات ما با بزرگوارانی که مثلاً با چندهمسری و متعه مخالفت میکردهاند همین بوده که ایشان به نظرشان این کارها شهوترانی بوده است حال آنکه حلال خداست و نه حرام ... شاید دین برای ما بد جا افتاده است که فکر میکنیم خدا و دین خدا مخالف لذت بردن ما هستند ... حال آنکه درست عکس آن است و دین آمده تا انسان به لذت حداکثری برسد ... فقط گفتهاند به کم قانع نشوید و متاع قلیل دنیا شما را از رسیدن به لذات حقیقی (نه فقط باطنی که بلکه حقیقی! چه ظاهری و چه باطنی) باز ندارد ... هدف از دین لذت بردن انسان است مگرنه خداوند از انسان بینیاز است چه در دنیا و چه در آخرت ... قرب خدا هم اگر مطلوب است بخاطر همین حداکثری بودن لذت آن است ... لذت انواع دارد و لذات ظاهری هم از همان دستهی انواع هستند اگرچه به نسبت لذات باطنی شدت و اثر کمتری داشته باشند برای آنها که هر دو را چشیدهاند ... ولی بودنش بر نبودنش مزیت دارد و به خودی خود مطلوبند ...
۳. دنیا چطور جهنم شده است؟ کسی که مؤمن است چقدر سختتر از کسی که هیچ قیدی و بندی برای خود نمیشناسد زندگی میکند؟ آیا نمیتوان مؤمن بود و به گردش رفت؟ نمیشود مؤمن بود و با دوستان دور هم جمع شد؟ آیا نمیشود مؤمن بود و لذت مطالعه را چشید؟ و هزار و یک لذت دیگر که بین مؤمنین و غیر مؤمنین مشترک است ... بله برخی لذات ظاهری هم در انحصار غیرمؤمنین است مثل رابطهی آزاد با جنس مخالف و بدتر از آن یا لذت مواد مخدر و الکل و مشابه آن ... و لذت کلاه سر دیگران گذاشتن و کسب قدرت و ثروت و شهرت نامشروع ... خیلی از لذات هم در انحصار مؤمنین است مثل نعمت نماز و نعمت ماه مبارک و نعمت سحری و افطار و نعمت چشم بستن بر گناه و غیره که شیرینی آنها در قلب احساس میشود و غیرمؤمنان تجربهاش نمیکنند مگر آنکه خدا گاهی اندکی برخی از آنها را روزیاشان نماید ...
این سؤالات را لطفاً پاسخ دهید شاید مشکلمان رفع گردد :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
من ادعا نکردم که معنای تک تک نعمات را میدانم گرچه قطعا معنی دارند و برای اهل باور مطلب روشن است بعنوان مثال شنیده ایم که معنای آب و همسر در عالم بالا ولایت است که حالا جای تحقیق بیشتر دارد
بزرگوار، بنده نگفتم شما معنای تک تک نعمات را میدانید! بنده میگویم وقتی شما مدعی چیزی میشوید باید بتوانید برایش دلیل بیاورید! شما مدعی شده اید که نعمتهایی که در این آیات است تشبیه معقول به محسوس است بنده هم میگیوم پس باید بتوانید آنچه مدعی هستید را اثبات کنید و برای تک تک این نعمات مشبه ،مشبه به،ادات تشبیه ،و وجه شبه بیاورید
فکر نمیکنم این درخواست زیاد یا غیر منطقی باشد که بنده از شما دارم!
من عرض کردم اگر بخواهید به جنینی که هیچ تصوری از دنیا ندارد دنیا را تعریف کنید و اورا ترغیب کنید چه میگویید؟
بنده اگر بخواهم دنیا را برای جنین توصیف نمایم که به آن هم ترغیب شود از مشترکات بین دنیا و رحم مادر استفاده میکنم ! یعنی میگردم ببینم چه چیزهایی در دنیا است که در رحم مادر هم است ، آنچه جنین در رحم در استفاده از آن محدود است اما دوست دارد نامحدود باشد همان هارا برایش از دنیا میگویم و میگیوم اگر 9 ماه اینجا را تحمل کنی بعد می توانی در دنیا آنچه را گفتم به صورت وسیع استفاده کنی!( مثلا شنا در آب !)
ببنید بزرگوار یکی از اشتباهات شما این است که دارید استفاده از نعمات الهی در بهشت را جدایی از حمد و ستیاش خداوند در بهشت متصور میشوید!
بندگی کردن به چه معناست؟ مثلا خداوند میفرماید یک ماه روزه ماه رمضان واجب اما روز آخر یعنی عید فطر روزه حرام!! حال یکی بگوید من چگونه روزه ام را بخورم، من میخواهم عبادت خدارا داشته باشم بیایم از روی هوس روزه ام را بشکنم و خوراکی و آشامیدنی بخورم! هرگز این کار را نمیکنم! این فرد به نظر شما الان عبد خداوند است و دارد عبادت میکند؟!! (خب روزه و نماز عبادت است دیگر ،این بنده خدا هم دارد سختی و گرسنگی را تحمل میکند و روز عید فطر روزه گرفته است!!) قطعا شما به چنین فردی نمیگویید عابد!
پس عبودیت یعنی هرچه خداوند گفت بگوییم چشم و راضی باشیم به آنچه خداوند راضی است و از خشنودی خداوند خشنود شویم (پسندم آنچه را جانان پسندد)
خداوند در دنیا یک سری لذات را قرار داده اما برایش خط قرمز کشیده ! خب بندگان به اندازه محدود می توانند از آن استفاده کنند ،حتی اگر حلال هم باشد استفاده زیاد از لذات میتواند برای انسان مضر شود ، پس اکنون بندگی خداوند در استفاده از لذات در چهار چوبی است که خداوند تعیین نموده است
اما در آخرت خداوند محدودیت ها را بر میدارد و میگوید بنده من این هدیه و پاداش من است به تو ، هرچقدر میخواهی استفاده کن ! حالافرض کنید بنده ای بگوید نه ! من نمیخواهم استفاده کنم این ها هوس است! الان به نظر شما این فرد عبد خوبی است؟!!
از طرفی اینها(نعمات بهشتی) نشانه قدرت و عظمت خداوند است و اتفاقا خداوند با این نعمت های الهی در بهشت دارد عظمت خودش را به مخلوقاتش نشان میدهد! یعنی به بندگان میگوید همان نعمتهایی که در دنیا محدودش کرده بودم و استفاده زیادش برایتان مضر بود و برایتان مانع میشد، اکنون این قدرت را دارم که کاری کنم که بتوانید نامحدود استفاده کنید در حالی که هیج مانعی و ضرری برایتان ایجاد نکند و این از قدرت الهی است !!
[FONT=Franklin Gothic Medium]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
این شاید بنیادیترین اختلاف ما باشد و رفع آن به رفع مشکل کمک اساسی نماید ...
۱. قرب الهی آیا لذت ندارد؟ اگر خدا بینیاز هست که هست پس این قرب لابد برای ماست و نه برای خدا، حالا ما چه احتیاجی به قرب خدا داریم مگر همین الآن وجود نداریم و زندگیامان را نمیکنیم چرا باید به خدا نزدیک شویم؟ اگر مقصود را گفتیم لذت است در این صورت این لذت باید لذتی باشد که ارزش تلاش کردن برایش را داشته باشد، یعنی لذتی حقیقی باشد ... همین ... مگرنه کسی که مقابل لذت بردن بایستد با روح دین بیگانه است ... در روایت مبارکه جایی خواندم که شخصی برای درمان یک بیماری از دارویی تلخ استفاده میکرد، امام علیهالسلام فرمودند چرا از داروی شیرین استفاده نمیکنی؟ خدایی که درمان را در تلخی قرار داده باشد در شیرینی هم میتوانسته قرار دهد؟ ... یا از مرحوم آیتاللهبهجت آمده که لذت حرام هر چه بیشتر گناهش هم بزرگتر است و لذت حلال هر چه بیشتر ثوابش هم بیشتر است ... بحث سر اینکه لذت باشد یا نباشد نسیت بلکه سر حقیقی بودن یا نبودن آن لذتهاست ... لذت حلال لذتی است که ظاهر و باطنش هر دو لذت است ... لذت حرام لذتی است که ظاهرش لذت است و باطنش نامطبوع است و وقتی پردهها برداشته شود شخص متوجه انتخاب غلط خود خواهد شد ولی نتیجهی آن انتخاب گریبانش را خواهد گرفت ....
۲. کجا علمای دین گفتهاند که از هوی بپرهیزید؟ کجا لذات را بر ما حرام کردهاند؟ اگر هوی بد بود که باید مطلقاً سرکوب میشد (مثل ریاضت مرتاضان و تصوف صوفیان و رهبانیت راهبان مسیحی) نه اینکه صرفاً با عقل مهار و کنترل شود ... اگر دقت کنید بسیاری از اختلافات ما با بزرگوارانی که مثلاً با چندهمسری و متعه مخالفت میکردهاند همین بوده که ایشان به نظرشان این کارها شهوترانی بوده است حال آنکه حلال خداست و نه حرام ... شاید دین برای ما بد جا افتاده است که فکر میکنیم خدا و دین خدا مخالف لذت بردن ما هستند ... حال آنکه درست عکس آن است و دین آمده تا انسان به لذت حداکثری برسد ... فقط گفتهاند به کم قانع نشوید و متاع قلیل دنیا شما را از رسیدن به لذات حقیقی (نه فقط باطنی که بلکه حقیقی! چه ظاهری و چه باطنی) باز ندارد ... هدف از دین لذت بردن انسان است مگرنه خداوند از انسان بینیاز است چه در دنیا و چه در آخرت ... قرب خدا هم اگر مطلوب است بخاطر همین حداکثری بودن لذت آن است ... لذت انواع دارد و لذات ظاهری هم از همان دستهی انواع هستند اگرچه به نسبت لذات باطنی شدت و اثر کمتری داشته باشند برای آنها که هر دو را چشیدهاند ... ولی بودنش بر نبودنش مزیت دارد و به خودی خود مطلوبند ...
۳. دنیا چطور جهنم شده است؟ کسی که مؤمن است چقدر سختتر از کسی که هیچ قیدی و بندی برای خود نمیشناسد زندگی میکند؟ آیا نمیتوان مؤمن بود و به گردش رفت؟ نمیشود مؤمن بود و با دوستان دور هم جمع شد؟ آیا نمیشود مؤمن بود و لذت مطالعه را چشید؟ و هزار و یک لذت دیگر که بین مؤمنین و غیر مؤمنین مشترک است ... بله برخی لذات ظاهری هم در انحصار غیرمؤمنین است مثل رابطهی آزاد با جنس مخالف و بدتر از آن یا لذت مواد مخدر و الکل و مشابه آن ... و لذت کلاه سر دیگران گذاشتن و کسب قدرت و ثروت و شهرت نامشروع ... خیلی از لذات هم در انحصار مؤمنین است مثل نعمت نماز و نعمت ماه مبارک و نعمت سحری و افطار و نعمت چشم بستن بر گناه و غیره که شیرینی آنها در قلب احساس میشود و غیرمؤمنان تجربهاش نمیکنند مگر آنکه خدا گاهی اندکی برخی از آنها را روزیاشان نماید ...
این سؤالات را لطفاً پاسخ دهید شاید مشکلمان رفع گردد :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام
شاید یکی از اختلافات ما سر همین لذت است
تمام عرض بنده این است که اگه در اسلام دستور به استفاده حلال شده نه از جهت لذت بوده بلکه به جهت رفع نیاز طبیعی و ادای تکلیف بوده...
اگر میل جنسی نمی بود نسل انسان منقرض میشد...اگر لذت غذا خوردن نبود انسان بقا نداشت...پس خود هدف و مقصود نیستند بلکه وسیله اند برای کسب معرفت و درک لذت حقیقی...
وقتی انسان میمیرد این غرایز هم میمیرند و به آخر خط میرسند...دیگر نه طبیعتی است و نه تکلیفی حیات عقلانی میشود و لذت و الم هم همینطور
اینها در فلسفه اثبات شده
انسان موجودیست حقیقتش عقلانی که با خوردن سیب دارای شهوت شد
حال باید به همان مقام به اراده خود برگردد...از کثرت به وحدت...
بهشت آدم هم تمثیل است همچون بهشت موعود پس به ظاهر آن نمیتوان استناد کرد
تمام این دعواها به خاطر غرایز فعلی است وقتی منتفی شدند حقیقت لذت نمایان میشود
اگر قوای ادراکی ما از پاداش الهی همین قوای فعلی بودند خداوند پاداش را هم در همین دنیا میدادند ولی اینطور نیست چراکه پاداش اخروی به قوای ادراکی اخروی تعلق میگیرد قوایی که از سنخ دیگرست
اصلا آخرت یعنی چیز دگر شدن نه همین شدن
میدوارم مطلب روشن شده باشد
بزرگوار، بنده نگفتم شما معنای تک تک نعمات را میدانید! بنده میگویم وقتی شما مدعی چیزی میشوید باید بتوانید برایش دلیل بیاورید! شما مدعی شده اید که نعمتهایی که در این آیات است تشبیه معقول به محسوس است بنده هم میگیوم پس باید بتوانید آنچه مدعی هستید را اثبات کنید و برای تک تک این نعمات مشبه ،مشبه به،ادات تشبیه ،و وجه شبه بیاورید
فکر نمیکنم این درخواست زیاد یا غیر منطقی باشد که بنده از شما دارم!
بنده اگر بخواهم دنیا را برای جنین توصیف نمایم که به آن هم ترغیب شود از مشترکات بین دنیا و رحم مادر استفاده میکنم ! یعنی میگردم ببینم چه چیزهایی در دنیا است که در رحم مادر هم است ، آنچه جنین در رحم در استفاده از آن محدود است اما دوست دارد نامحدود باشد همان هارا برایش از دنیا میگویم و میگیوم اگر 9 ماه اینجا را تحمل کنی بعد می توانی در دنیا آنچه را گفتم به صورت وسیع استفاده کنی!( مثلا شنا در آب !)
ببنید بزرگوار یکی از اشتباهات شما این است که دارید استفاده از نعمات الهی در بهشت را جدایی از حمد و ستیاش خداوند در بهشت متصور میشوید!
بندگی کردن به چه معناست؟ مثلا خداوند میفرماید یک ماه روزه ماه رمضان واجب اما روز آخر یعنی عید فطر روزه حرام!! حال یکی بگوید من چگونه روزه ام را بخورم، من میخواهم عبادت خدارا داشته باشم بیایم از روی هوس روزه ام را بشکنم و خوراکی و آشامیدنی بخورم! هرگز این کار را نمیکنم! این فرد به نظر شما الان عبد خداوند است و دارد عبادت میکند؟!! (خب روزه و نماز عبادت است دیگر ،این بنده خدا هم دارد سختی و گرسنگی را تحمل میکند و روز عید فطر روزه گرفته است!!) قطعا شما به چنین فردی نمیگویید عابد!
پس عبودیت یعنی هرچه خداوند گفت بگوییم چشم و راضی باشیم به آنچه خداوند راضی است و از خشنودی خداوند خشنود شویم (پسندم آنچه را جانان پسندد)
خداوند در دنیا یک سری لذات را قرار داده اما برایش خط قرمز کشیده ! خب بندگان به اندازه محدود می توانند از آن استفاده کنند ،حتی اگر حلال هم باشد استفاده زیاد از لذات میتواند برای انسان مضر شود ، پس اکنون بندگی خداوند در استفاده از لذات در چهار چوبی است که خداوند تعیین نموده است
اما در آخرت خداوند محدودیت ها را بر میدارد و میگوید بنده من این هدیه و پاداش من است به تو ، هرچقدر میخواهی استفاده کن ! حالافرض کنید بنده ای بگوید نه ! من نمیخواهم استفاده کنم این ها هوس است! الان به نظر شما این فرد عبد خوبی است؟!!
از طرفی اینها(نعمات بهشتی) نشانه قدرت و عظمت خداوند است و اتفاقا خداوند با این نعمت های الهی در بهشت دارد عظمت خودش را به مخلوقاتش نشان میدهد! یعنی به بندگان میگوید همان نعمتهایی که در دنیا محدودش کرده بودم و استفاده زیادش برایتان مضر بود و برایتان مانع میشد، اکنون این قدرت را دارم که کاری کنم که بتوانید نامحدود استفاده کنید در حالی که هیج مانعی و ضرری برایتان ایجاد نکند و این از قدرت الهی است !!
یازهرا(س)
باسلام مجدد
1-چراباید نعمات را معنا کنیم؟اگر قابل وصف بود که خود خداوند بیان میکردند
وقتی به کودک میگوییم ازدواج مثل خوردن صدتابستنیه یعنی باید همین معنا را بچسبد و بالا بیاید
اگر قرار بود از ازدواج بگوییم که دیگر تشویق نمیشد چون درکی ندارد
اما من و شما که میدانیم به زودی زود نیاز واقعی او ازدواج است برای نزدیک شدنش به هرآنچه که دوست داره اونو به ناچار براش تشبیه میکنیم
حکایت بهشت مثل حکایت شکلات و کودک است که به بهانه آن اورا به لذتی دیگر تشویق میکنند...وقتی آن لذت بالاتر چشیده شد لذت شکلات موضوعیت خود را از دست میدهد.
2-نگاه کنید بین عالم جنین و دنیا هیچ وجه تشابهی نیست جنین فقط از خون تغذیه میکند و حیات دارد و با آن حیات خوش است اصلا نمیدونه دست و پا چیه و به چه دردش میخوره
هیچ فهمی از عسل و شکلات و از دویدن بر روی چمن ندارد
فقط بهش میشه گفت خون بهتری و بند ناف بهتری برای تغذیه به تو میدهند
3-نگاه کنید لذت های دنیایی مربوط به دنیا و طبیعت است و گریزی از آن نیست و اساسا نمیشه با آن وضعیت بهشت را توجیه کرد
ما قراره از کثرت به وحدت برگردیم نه مجدد به کثرت
آخرت یعنی چیز دگر شدن نه همین شدن
اگر همین بود که اصلا خراب نمیشد تا دوباره درست شود
اگر همین بود پاداش هم در همین جا داده میشد و سعادت همینجا رقم میخورد
پس همانطور که آخرت به معنی چیز دیگر شدن است بهشت هم یعنی لذتی دیگر بردن نه همین لذت را بردن ....
اصلا لذت دنیا لذت نیست بلکه رفع الم است این چه لذتیه که باید رنجی باشد تا حاصل گردد؟ در بهشت المی از جنس دنیا نیست پس لذتی هم از جنس لذت دنیا نیست
خوب دقت کنید لذتی که کاستی ها و نقص لذات دنیا را ندارد لاجرم سنخیتی هم با آن ندارد و اساسا چیز دگریست
امیدوارم مطلب روشن شده باشد
سلام
شاید یکی از اختلافات ما سر همین لذت است
تمام عرض بنده این است که اگه در اسلام دستور به استفاده حلال شده نه از جهت لذت بوده بلکه به جهت رفع نیاز طبیعی و ادای تکلیف بوده...
اگر میل جنسی نمی بود نسل انسان منقرض میشد...اگر لذت غذا خوردن نبود انسان بقا نداشت...پس خود هدف و مقصود نیستند بلکه وسیله اند برای کسب معرفت و درک لذت حقیقی...
وقتی انسان میمیرد این غرایز هم میمیرند و به آخر خط میرسند...دیگر نه طبیعتی است و نه تکلیفی حیات عقلانی میشود و لذت و الم هم همینطور
اینها در فلسفه اثبات شده
انسان موجودیست حقیقتش عقلانی که با خوردن سیب دارای شهوت شد
حال باید به همان مقام به اراده خود برگردد...از کثرت به وحدت...
بهشت آدم هم تمثیل است همچون بهشت موعود پس به ظاهر آن نمیتوان استناد کرد
تمام این دعواها به خاطر غرایز فعلی است وقتی منتفی شدند حقیقت لذت نمایان میشود
اگر قوای ادراکی ما از پاداش الهی همین قوای فعلی بودند خداوند پاداش را هم در همین دنیا میدادند ولی اینطور نیست چراکه پاداش اخروی به قوای ادراکی اخروی تعلق میگیرد قوایی که از سنخ دیگرست
اصلا آخرت یعنی چیز دگر شدن نه همین شدن
میدوارم مطلب روشن شده باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
پس برادر شما سؤال ندارید و در واقع پاسخی دارید که میخواهید آن را اثبات کنید ... مطالبی که در مورد حضرت آدم علیهالسلام و سیب گفتید حقیر را یاد مثلاً مسیحیت انداخت، شاید شما تلاش دارید تا به نوعی اسلام را از نگاه مسیحیت تفسیر کنید و عرفان جدیدی برای خودتان توسعه دهید ... برای این کار نیاز دارید دلایل محکمی داشته باشید ولی ظاهراً تمرکزتان بیشتر بر توصیف نگاهتان است ... اینکه بگویید بعد از مرگ چنین است و چنان است با آنکه خودتان بعد از مرگ را تجربه نکردهاید برای حقیر قانعکننده نبود، لابد برای خودتان بوده است ... ولی ای کاش پاسخ سه سؤالی که پرسیده بودم را میدادید و از روی آنها سطحی عبور نمیکردید ... شما مدعی شدید که دنیا برای مؤمنین جهنم است و در دین از هوی نهی شده است و قرب الهی برای بهرهمندی انسان نیست (پس یعنی نعوذبالله برای خداست؟) ... آیا برای این ادعاهایتان بجز تکرار مواضعتان دلیل هم دارید؟
آیا بهشت محل زجر کشیدن انسان است؟ اگر نه آیا بهشتیان در بهشت هیچ لذت یا دردی را به صورت ظاهری یا باطنی نمیچشند؟ اگر لذات باطنی را میچشند چرا لذات ظاهری را بر آنها حرام میدانید؟ تصورتان از بهشت چیست و سعی دارید چه بهشتی را به ما بقبولانید؟
اینها را برای همان روشن شدن مطلب میپرسم که فرمودید ... باید بدانیم که فقط صفات معمولی که برای بهشت شمرده میشود را نفی میکنید یا بهشت مورد نظرتان به هر حال صفاتی هم برای خودش دارد که قابل تأمل باشند؟
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
پس برادر شما سؤال ندارید و در واقع پاسخی دارید که میخواهید آن را اثبات کنید ... مطالبی که در مورد حضرت آدم علیهالسلام و سیب گفتید حقیر را یاد مثلاً مسیحیت انداخت، شاید شما تلاش دارید تا به نوعی اسلام را از نگاه مسیحیت تفسیر کنید و عرفان جدیدی برای خودتان توسعه دهید ... برای این کار نیاز دارید دلایل محکمی داشته باشید ولی ظاهراً تمرکزتان بیشتر بر توصیف نگاهتان است ... اینکه بگویید بعد از مرگ چنین است و چنان است با آنکه خودتان بعد از مرگ را تجربه نکردهاید برای حقیر قانعکننده نبود، لابد برای خودتان بو
سلام
خیر اینطور نیست
من با مطالعه مطالب فلسفی ابن سینا ،فارابی و ملا صدرا وبرخی مطالب عرفانی به این اندیشه رسیدم و کاری با مسیحیت ندارم فقط عرض کردم که در انجیل هم مطالبی هست که این اندیشه را تایید میکند همین
در ضمن من این مطالبو طرح میکنم تا محک بخورند ولی جواب قانع کننده ایی در رد این اندیشه ندیده ام(هنوز)
حتی به دنبال احادیثی گشتم که صریحا جسمانیت معاد و هم سنخ بودن لذات بهشت با لذات دنیا را بتوان از آن بدست آورد...پیدا کردم اما کاملا نامعتبر بودند
شما مدعی شدید که دنیا برای مؤمنین جهنم است و در دین از هوی نهی شده است و قرب الهی برای بهرهمندی انسان نیست (پس یعنی نعوذبالله برای خداست؟) ... آیا برای این ادعاهایتان بجز تکرار مواضعتان دلیل هم دارید؟
آیا بهشت محل زجر کشیدن انسان است؟ اگر نه آیا بهشتیان در بهشت هیچ لذت یا دردی را به صورت ظاهری یا باطنی نمیچشند؟ اگر لذات باطنی را میچشند چرا لذات ظاهری را بر آنها حرام میدانید؟ تصورتان از بهشت چیست و سعی دارید چه بهشتی را به ما بقبولانید؟
بله در حدیث هم داریم دنیا جهنم مومن است
نگاه کنید گرامی همه صحبت در مورد بهشت این است که از سنخ لذات دنیا نیستند...میگویید چرا؟؟؟ میگوییم لذت دنیا از سنخ رفع الم و درد است این سنخ لذات را فقط در همین عالمی که تضاد و تزاحم لازمه وجودی اوست میتوان تصور کرد لذا بهشت ولذات آن اساسا چیز دیگریست مثل خود آخرت که به معنی چیز دگر شدن است نه همین شدن
این پا ساخته شده که به یه جایی برسد نه اینکه تا ابد راه برود!!! وقتی رسید دیگر پا منتفی میشود دست، چشم و گوش منتفی میشوند وسایل و ابزار دیگر منتفی میشوند ..انسان وحدانی میشود مانند خود خدا که دست و پا و گوش و چشم ندارد
آیا معنای بازگشت به خدا و از کثرت به وحدت رفتن غیر از این است؟
اگر منتفی نشوند یعنی هنوز در دنیاییم یعنی هنوز عمل و تکلیف نه آخرت و دار پاداش و جزا
سوال شد شما "تشتهی انفسکمی" که فرموده شده را چگونه تفسیر میکنید؟
اگر انسانها در آن دنیا خواسته های نفسانی ندارند چه دلیلی دارد که خدا به این صراحت به این موضوع اشاره کند؟
از باب مجاز گویی بهآن نگاه میکنیم
درست مثل اینکه وقتی میخواهیم برای کودک از ازدواج بگوییم...میگوییم لذتش مث لذت صدتا بستنی است
و اما مهمترین دلیل که لذات بهشت از سنخ لذات دنیا نیستند:
لذات دنیا از باب رفع الم و رنج است و مختص همین عالم میباشد ..اگر بخواهیم چنین لذاتی را برای آخرت نیز قائل باشیم در واقع دنیای مجدد را تصدیق کردیم نه آخرت
وقتی گفته میشود لذات بهشت بری از نقایص لذات دنیاست یعنی اساسا چیز دیگریست چرا که لذات این دنیایی مستلزم وجود رنج و الم..تضار وتزاحم است و این یعنی دنیا نه آخرت
با سلام ..جناب ملا علی چرا اینقدر وسواس به خرج میدید اگر این نعمات بود خب استفاده میکنیم ان شاءالله ،اگرم نبود مطمئنا خداوند آنچنان دانا وحکیم هست که بدونه چطوری ما رو به رشد وتعالی برسونه ..به خداوند حکیم اعتماد داشته باش همین .
سلام
خب ما داریم بحث میکنیم...چه ایرادی داره؟؟!!!
این جارو گذاشتن برای همین دیگه!!!
البته سخن شما به جای خودش درسته(اما به جای خودش)
و اینکه شامل مخالفین نظر بنده هم میشود
سلام
خب ما داریم بحث میکنیم...چه ایرادی داره؟؟!!!
این جارو گذاشتن برای همین دیگه!!!
با سلام ..به نظرم برای اثبات جسمانی بودن همین که جناب سین فرمایش کردند کافی بود اینکه سجده ی تمام ملائک بر ظاهر وباطن حضرت آدم و معراج پیامبربا جسم مبارکشون ..اینها دلایل قانع کنندهای نبود به نظرتون ؟؟
با سلام ..به نظرم برای اثبات جسمانی بودن همین که جناب سین فرمایش کردند کافی بود اینکه سجده ی تمام ملائک بر ظاهر وباطن حضرت آدم و معراج پیامبربا جسم مبارکشون ..اینها دلایل قانع کنندهای نبود به نظرتون ؟؟
خیر
سجده به آدم ابدا ارتباطی با اثبات معاد جسمانی ندارد
بلکه سجده از این حیث است که موجودی علیرغم داشتن شهوت و امیال بدنی میتواند به ساحت قدس الهی برسد
اتفاقا عکس مطلب شما رو داره میرسونه
یعنی از شهوت گذشتن و به عقل رسیدن
وجود شهوت در آخرت مستلزم دنیای مجدد است نه آخرت.. میگویید چرا؟؟؟ میگوییم که وجود چنین لذاتی مستلزم وجود رنج و الم ،تضاد و تزاحم است تا با رفع آن لذتی حاصل شود
نتیجه : لذتی که نقایص دنیا را نداشت اساسا از سنخ لذات دنیا نیست
با سلام ..اگر معاد جسمانی نیست چرا حضرت علی علیه السلام در خطبه هاش در باره وصف بهشت اشاره کردند و بعضا احادیث پیامبر که خانم یارب هم مفصلا اینها رو توضیح دادند
لکه سجده از این حیث است که موجودی علیرغم داشتن شهوت و امیال بدنی میتواند به ساحت قدس الهی برسد
اتفاقا عکس مطلب شما رو داره میرسونه
یعنی از شهوت گذشتن و به عقل رسیدن
به نظر شما ما انسانها اونوقت چه فرقی با فرشته ها داشتیم
با سلام ..اگر معاد جسمانی نیست چرا حضرت علی علیه السلام در خطبه هاش در باره وصف بهشت اشاره کردند و بعضا احادیث پیامبر که خانم یارب هم مفصلا اینها رو توضیح دادند
سلام خدا قوت .
این نوع اُخروی از شهوت و خوشگذرانی و لذت چگونه است ؟ میشه ترسیم نمود ؟ البته با استناد به آیات یا روایات ؟ منظورم اینه که حالت انسان با آنها چه طوری میشه ؟
به نکته خوبی اشاره کردید
هدف انسان گذشتن از شهوت و لذت دنیاست و به لذات عقلی رسیدن است
نشان به این نشان که حتی در روزه لذات حلال هم حرام میشوند
عبادت بودن لذات حلال در دنیا از حیث مقصود بودن لذات نیست از این جهت است که رفع مانع میکند
خب در بهشت چرا باید مانعی باشد تا ما آن را رفع کنیم؟؟؟
اگه اینطوره پس شهوترانان هم به نوعی در عبادتند و با این جلوات به خدا وصلند ..چون درکشونم همین قدره دیگه!!! چه ایرادی داره؟؟؟!
ما نمیگوییم بهشت جای شهوته آنهم تامش. افراط و تفریط صحیح نیست. بهشت جاییه که بهشتیان هم پاداش صبر و زحماتشان را میگیرند و هم علم و معرفتشان بالا میره و بندگیشان حقیقی است.
ایرادی نداره
فقط قبول عبادت شرط دارد مثلا بنده حرکات نماز و اذکار نماز را اگر بگویم اما خودم ندانم چه می گویم یا مکان غصبی باشد این عبادت هم صحیح نیست!
نکاح هم عبادت خداست فقط شرایط دارد که شرایطش همان احکام شرعی ازدواج است اگر این شرایط حاصل شد ثوابش می شود به این میزان که روایت می گوید:
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ :...فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا أَقْبَلَ اكْتَنَفَهُ مَلَكَانِ وَ كَانَ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِذَا هُوَ جَامَعَ تَحَاتُّ عَنْهُ الذُّنُوبُ كَمَا يَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ فَإِذَا هُوَ اغْتَسَلَ انْسَلَخَ مِنَ الذُّنُوب:
پيامبر اسلام (ص) فرمودند:...... وقتي به تونزديك مي شود دو ملك او را احاطه مي كنند و مانند كسي است كه در راه خدا شمشير مي زند، پس وقتي نزديكي مي كند گناهانش مي ريزد مانند ريزش برگ درختان پس وقتي غسل مي كند، از تمام گناهان پاك مي شود.
در چند جای قرآن آمده که در بهشت هرچه بخواهیدهست...
و در جاهای دیگر آمده که برترین لذت رضوان الله است
وباز در قرآن آمده که در بهشت نه گرسنه میشوی و نه تشنه..نه سرمایی است و نه آفتابی و جز مرگ اول مرگی نیست..که از این مطلب سوم به این نتیجه میتوان رسید که در عالم آخرت قطعا نیاز و احتیاجات بیولوژیک دنیا وجود ندارد و بقا به خودی خود موجود است
سوال:
آیا انسان بهشتی که فارغ از نیازهای طبیعی (از حیث حفظ بقا و نوع) شده...نمیداند برترین لذت..لذت ذکر و تقدیس و رضوان الله است؟؟؟
فرض میگیریم که حقیقتا و جدای از استعاره و تمثیل در بهشت لذت جسمانی موجود است...
با مقدمات بالا
چه توجیهی دارد فرد بهشتی لذت برتر و حقیقی را رها کند و به لذات پایین تر و غیر حقیقی مشغول گردد؟؟؟
لذا به نظر حقیر در بهشت فقط یک لذت موجود است و آن لذت ذکر و تقدیس الهی است و آیاتی که اشاره به لذات نفسانی دارند... نه اینکه حتما واقعیت نیستند..خیر.. بلکه به جهت برانگیزانندگی در این دنیا هستند برای تشویق شدن به کار نیک ولی در آن دنیا محقق نمیشوند
مثال عینی آن خیلی از عرفا و اولیاالله هستند که در همین دنیا به قدرت انشاء کردن موجودات رسیده اند اما جز عبادت و تقدیس حضرت حق... خواسته دیگری ندارند
اگر هم کمی میخورند و یا ازدواج میکنند به جهت تکلیف و نیازهای طبیعی این دنیا است
نظر کارشناسان و دوستان چیست؟
باتشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
البته تا کنون چندین بار این مسأله مطرح شده است و شاید چند بار آن را هم خود شما بزرگوار مطرح کرده باشید ولی حتماً قانع نشدهاید که باز مطرحش میکنید. برادر در روایت مبارکه آمده است که در ماه مبارک رمضان نفس کشیدن مؤمن تسبیح خداست، پس آیا مؤمن نفس نمیکشد و ذکر میگوید یا نفس میکشد و نفس کشیدنش هست که تسحبیح خداست؟
همچنین ظاهراً خداوند نفرموده است ک در بهشت تشنه و گرسنه نمیشوید بلکه فرموده در بهشت تشنگی و گرسنگی نیست، نه به آن معنا که تمایل به خوردن و آشامیدن هم نداشته باشید بلکه به این معنا که فقدانی احساس نمیکنید که از آن فقدان خاطرتان مکدّر شود ... یعنی به محض آنکه تمایلی پیدا کنید پاسخ آن نیاز و تمنای شما برایتان فراهم است و برای برآورده کردن آن متحمل مشقت نخواهید شد ولو به اندازهای اندک ...
در ضمن شما به چند آیه از آیات خداوند اشاره کردید و نتیجهگیری کردید چرا آیات دیگری که به خوردن و آشامیدن اشاره دارند و روایات زیادی که آنها را توضیح دادهاند اشارهای نمیکنید و آنها را هم در نتیجهگیری خودتان وارد نمیکنید؟
اما یک نکته هم اضافه کنم که ظاهراً خیلی بد برای ما جا افتاده است و آن اینکه دنیا بد است چون دنیوی است و در نتیجه هر چه که شبیه دنیا باشد باید در بهشت خدا نباشد و در بهشت خدا همه چیز روحانی است ... این بر خلاف قرآن و روایات است ... دنیا اگر بد است نه بخاطر نعماتش هست بلکه به خاطر پلیدی ذاتی آن است ... دنیا از جنس فریب است ... ظاهرش بر خلاف باطنش هست ... متاع قلیلش در نظر انسان بزرگ جلوه میکند و متاع بزرگ آخرت را در نظرش کوچک جلوه میدهد ... نعمات دنیوی گاهی ظاهراً نعمتند و باطناً عذابنند، مثل اینکه طعامی از دهان یتیم به زور گرفته شود که در ظاهر هم چرب و شیرین باشد ولی در گلو که فرو میرود آتش است و عذاب ... گاهی هم نعمت است ولی حساب و کتاب دارد ... در روایتی به این مضمون فرمودهاند که از حرام بپرهیزید که عقوبتش عذاب است و از حلال هم به کم بسنده کنید که حساب و کتاب دارد ... چون حتی مشغول شدن به حلال این دنیا هم ثمرش غفلت از خداست ... کلا سرگرم شدن به دنیا فریب خوردن است ... نعمات دنیا اگر خوب نیستند بخاطر کم بودنشان هست و اینکه آنچه نشان میدهند نیستند ... خداوند انسان را به عقل شرافت بخشید تا آنچه بهتر است را بر آنچه که بدتر است برگزیند ولو اینکه چشم و گوشش فریب خورده و رأی به غیر آن بدهند ... انسانی که عقلش را بر هوسهایش برگزید در آن صورت وعدهی نعماتی را بهش دادهاند که آن نعمات دیگر یکسره حقیقی هستند و باطنشان به همان خوبی است که ظاهرشان هست و سرگرم شدن به آنها انسان را از یاد خدا دور نمیکند ...
دنیا بد است چون کم است ... انسانی که به دنیا مشغول شود و آخرتش را به آن بفروشد شخصی است که در معاملهای مغبون شده است و فریب خورده است و یوسفش را به ثمن بخس فروخته است ... انسانی که در این معامله آخرت را طلب کند یعنی به باطن بیش از ظاهر اهمیت داده است و عقلانیت او بر شهوات و نفسانیاتش غلبه کرده است و این انسان در معاملهاش سود خواهد برد و از آنچه که گذشت بهتر از آن را به او میدهند ... نه اینکه این گفتههای قرآن و روایات تنها برای تبلیغ و از روی دروغ باشد ... کلام خدا حق است و وعدهی خدا راست است و جایی هم از ادات تشبیه استفاده نکرده است که بگوییم کلام او تشبیهی است و استعاری است و مجاز است ... آنچه وعده داده است را میدهد، هم در ظاهر میدهد و هم در باطن چرا که از قیامت به بعد که قیامت همان یوم تبلی السرائر است دیگر ظاهر مبتنی بر باطن است و دلالت ظاهر به باطن مستقیم است و نه از طریق نشانههایی که تشخیص آنها تنها کار عقل باشد و حواس ظاهری از این تشخیص عاجز باشند ...
خلاصه اینکه برادر هر چه نعمت در دنیا هست بهترش در آخرت هم هست ... اگر گفتهاند آخرت را به دنیا نفروشید برای آن است که سرمان کلاه نرود و فریب نخوریم و مال با ظاهر خوب و باطن خراب نصیبمان نشود که نتیجهاش حسرت ابدی خواهد بود ... کسانی در این معامله پیروز هستند که به خدا و عقلشان اعتماد کنند ... آن کسی که به خدا اعتماد کرد و او را در انتخاب معامله وکیل خود کرد و انتخاب او را بر انتخاب خودش اولویت بخشید خواهد دید که کار عاقلانهای کرده است و سایرین خواهند دید که چقدر در انحراف بودهاند ...
... وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ [آلعمران، ۱۸۵]
... و زندگى دنيا چيزى جز كالاى فريب نيست.
... أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ [التوبة، ۳۸]
... آيا به زندگانى اين جهان به جاى آن جهان خشنود و دلخوش شدهايد؟ پس [بدانيد كه] كالاى زندگانى اين جهان در برابر آن جهان جز اندكى نيست.
مثلی هست که پادشاهی عارفی را به شام دعوت کرد که آن عارف به قناعت شهره بود ... سر سفرهی شام پادشاه به آن عارف گفت که کسی اول شروع کند که قناعتش بیشتر است ... آن عارف گقت که قانع شما هستید که به دنیا قانع شدهاید مگرنه من به دو سرای قانع نمیگردم ...
حقیقت هم همین است ... بزرگان به کسانی که به کم قانع شوند خرده میگیرند ... کسی که بزرگ باشد و سرگرم اسباببازی بشود شایستهی نکوهش است ... نکوهش عقلا از کم است ... اینکه از خدای کریم باید بینهایت را خواست ... هر خواستهی کوچکی خبر از کوچکی خواهندهی آن است ... بزرگان دین هرگز به کمخواستن از خدا راضی نشدهاند ... هم باید لذت ظاهر را خواست و هم لذت باطن را ... این در آیات قرآن هم هست که حتی دنیا و آخرت را با هم خواندن خوب است ... در روایات هم بسیار به این معنا اشاره شده است ... تصوف به سبک مسحیت هم در اسلام نهی شده است که مثلاً لذت جنسی را بر خود حرام کردهاند ... اصولاً هر چیزی را که خدا حلال کرده است هم حرام است که انسان بر خود حرام کند ... لذت حلال را حرام کردن خودش حرام است ... اگر گفتهاند زنا نکنید منظورشان این نیست که لذت جنسی بد است و دنیایی است و کثیف است، خیر! اینطور گفتن ظلم به خدا و دین خداست و دروغ به خدا بستن است ... لذت جنسی مطابق قرآن و حدیث از بالاترین نعمات هر دو عالم دنیا و آخرت است و در دنیا قیدی دارد که باید از شرایطش فراهم شود تا حلال باشد و حلال بودن یعنی انطباق ظاهر با باطن، یعنی آنچه که لذت است حقیقتاً لذت است ... اگر ما گاهی از برخی لذات مانند نماز و عبادات غافلیم و آنها برایمان صعب به نظر میرسند بخاطر ماهیت دنیاست ولی آنکه به خدا اعتماد کرد و به آنها همت گماشت کمکم در ظاهر هم از آنها لذت میبرد تا جایی که میگوید نماز مایهی روشنی و خنکی چشم من است و یا لذتی بالاتر از نماز نمیشناسم ...
این عرفانهایی که میخواهند انسان را به سرکوب امیال و شهوات و محروم کردن خود از لذات معطوف کنند عرفانهای دروغین هستند که از دستورات دین فقط ظاهرش را گرفتهاند و بعد آنها را تأویل به رأی کردهاند و از اصل دین دور شدهاند ... عرفان حقیقی این است که از نعمت منعم استفاده کرد و او را شکرگزار بود و ردّ احسان برای همگان مکروه است و نسبت به خداوند چه بسا حرام باشد ... مانند آنکه خداوند به انسان لطف کرد و در مسافرت نمازش را شکسته کرد، امروز اگر کسی ردّ احسان خدا را کند و بگوید در سفر هم نمازم را کامل میخوانم مرتکب حرام شده است ... ردّ احسان نکردن تا آنجاست که اگر کسی روزهی مستحبی میگیرد هر وقت از اذان صبح تا غروب اگر کسی به او چیزی تعارف کرد برای آنکه دست او را رد نکند میتواند روزهاش را باز کند و باز ثواب آن روزه را هم برای خودش و هم برای کسی که به او تعارف کرده است مینویسند ... ردّ احسان خدا را کردن و حرام کردن و یا حتی کوچک شمردن حلالهای خداوند اشکال دارد و کفران نعمت است ...
نتیجه اینکه در آخرت هم نعمات ظاهری هست و هم نعمات باطنی و در این گزاره هیچ شکی نیست ... اما نعمات آخرت از جنس نعمات دنیا و متاع قلیل و متاع غرور نیستند ... مشغول شدن به نعمات آخرتی همراه با غفلت از خدا نیست و تازه درون انسان را پر از حس شکرگزاری و قدرشناسی نسبت به خالقش میکند و زبان به حمد و سپاس خدا میگشاید
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلامم علیکم
نخیر دوست عزیز نمیشه ترسیم نمود چون کسی از آن دنیا برنگشته. فقط یکی از بشارتهایی که به مومنین داده شده داشتن همسران پاکیزه است و توصیفاتی هم که از این همسران شده بیانگر اینست که این پاک بودن از آلودیگیهایی که در دنیا داشته اند مهم و مطرح است
سلام دوست گرامی
چون دلیلی نمیبینم که آدمی برای رفع نیاز های بنیادینش دلخوش به مرگ باشه
میفهمید؟
امیدوارم متوجه شده باشید
ایدل تو به اسرار معما نرسی
در نکته زیرکان دانا نرسی
اینجا به می لعل بهشتی می ساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
بله
از این جهت که رفع مانع کرده نه اینکه خود مقصود باشد
حال در بهشت چرا باید چنین موانعی باشد؟
اگر اشتباه نکنم در یکجا فرموده بودید در آیه شریفه زیر منظور از آب علم است:
[FONT=arial]وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسقَيناهُم ماءً غَدَقًا﴿۱۶﴾
درصورتیکه اگر علم هم معنا دهد طبق دیگر آیات میتوان گفت منظور آیه همان آب و نعمت مادی است...
تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 122[FONT=arial]این براى چندمین بار است که قرآن مجید روى این مطلب تکیه مى کند که ((ایمان و تقوى )) نه تنها سرچشمه ((برکات معنوى )) است که موجب فزونى ارزاق مادى و وفور نعمت و آبادى و عمران و((برکت مادى )) نیز مى باشد بحث مشروحى در این زمینه در همین جلد در تفسیر سوره نوح ذیل آیه 12 تحت عنوان رابطه ((ایمان و تقوى با عمران و آبادى )) داشتیم .
قابل توجه اینکه طبق این بیان آنچه مایه وفور نعمت مى شود، استقامت بر ایمان است نه اصل ایمان ، زیرا ایمان موقت و زودگذر نمى تواند چنین برکاتى از خود نشان دهد، مهم استقامت بر ایمان و تقوى است که پاى بسیارى در آن لنگ و لرزان است .
در آیه بعد به حقیقت دیگرى در همین رابطه اشاره کرده ، مى افزاید: ((منظور این است که ما آنها را با وفور نعمت بیازمائیم )) (لنفتنهم فیه ).
آیا فزونى نعمت مایه غرور و غفلت آنها مى شود؟ یا سبب بیدارى و شکر گزارى و توجه بیشتر به خدا؟
و از اینجا روشن مى شود که یکى از اسباب مهم امتحان الهى وفور نعمت است ، و اتفاقا آزمایش به وسیله نعمت از آزمایش به وسیله عذاب ، سخت تر و پیچیده تر است ، زیرا طبیعت فزونى نعمت ، سستى و تنبلى و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است ، و این درست چیزى است که انسان را از خدا دور مى سازد و میدان را براى فعالیت شیطان آماده مى کند تنها کسانى مى توانند از عوارض نامطلوب فزونى وفور نعمت در امان بمانند که به طور دائم به یاد خدا باشند، ذکر او را فراموش نکنند، و با یادآوریهاى مداوم خانه قلب را از نفوذ شیاطین حفظ نمایند.
[/HR]تفسیر نمونه جلد 25 صفحه 123[FONT=arial]و لذا به دنبال آن ، مى افزاید: ((و هر کس از ذکر پروردگارش روى گردان شود، او را به راه عذاب شدید و روز افزونى مى برد)) (و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا).
((صعد)) (بر وزن سفر) به معنى صعود کردن و بالا رفتن است ، و گاه به معنى ((گردنه )) آمده است ، و از آنجا که بالا رفتن از گردنه ها، مشقتبار است این واژه به معنى ((امور مشقت بار)) به کار مى رود، و لذا بسیارى از مفسران آیه فوق را همین گونه تفسیر کرده اند که منظور ((عذاب مشقت بار)) است شبیه آنچه در آیه 17 سوره مدثر آمده که درباره بعضى از مشرکان مى فرماید: سارهقه صعودا: ((من او را در عذابى مشقت بار مى پوشانم )).
ولى این احتمال وجود دارد که تعبیر فوق ، ضمن بیان مشقت بار بودن این عذاب ، اشاره به روز افزون بودن آن نیز باشد.
به این ترتیب ، در آیات فوق ، از یکسو رابطه ایمان و تقوى را با فزونى نعمت بیان مى کند، و از سوى دیگر رابطه فزونى نعمت را با آزمونهاى الهى ، و از سوى سوم رابطه اعراض از یاد خدا را با عذاب مشقت بار و روز افزون ، و اینها حقایقى است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است .
چنانکه در آیه 124 سوره طه مى خوانیم : و من اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا: هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت .
منبع
به همان دلیل که در جهنم است.
فکر کنم قبلا هم خدمتتون عرض کردم که در جهنم تشنگی و گرسنگی است اما در بهشت نیست. دلیل نبودن تشنگی و گرسنگی در بهشت این نیست که انسانها بسان رباط شده اند و برای ادامه حیات نیازی به آب و غذا (نه از نوع دنیویش) ندارند همینطور نیاز به همسر و دیگر نعمات بهشتی
سلام
می دانی چرا ؟ شاید به اینکه « الدنیا مزرعه الآخره » و یا « الدنیا دار المرر و الآخره دارالمقر ّ » را زیاد بهش معتقد نیستی . البته احتمالاً .(حدس از افکار و اذهان بود ) .
مرگ هایلی میان این دنیا و آن دنیاست . در آنجا آنچه چیده ای برداشت خواهی نمود . یأس که در اشعارت پنهان بود (البته اگر به دلیل عدم اعتقاد از فضل خدا باشد ) کفران است .
نمیدانم شما چقدر معتقدید ولی بنده ترس و وحشتم برای رفتن به آن دنیا نه برای عذاب خداست ، چون در اینجا کمتر از آن را نچشیده ام . فقط برای آنست که دمی شرمنده ی اهل بیتش باشم زیرا هدف از آفرینش خویش را محبت به آنان میدانم و بس .
الهم اجعل عواقب امورنا خیرا .
سلام
جوابتون چنگی به دل نزد . اگه قراره آنچه میپسندیم به دلیل مشاهده ی آن باشد که واویلا . باید از رأس هرم را تکذیب کنیم نعوذ بالله .
اگه پاسخ نمیدانید مغلطه نکنید . خداوند بر دانایی تان بیفزاید .
سلام و تشکر
خداوند فرموده زندگی دنیا لهو ولعب است پس قاعدتا حیات اخروی باید سنخیتی با دنیا نداشته باشد
به نظر شما این همه سختگیری برای پاک بودن و اخلاص داشتن برای وردو به بهشت به جهت خوردن سیب و گلابی است؟!
واقعا معقوله که ما برای رفع نیازهای بنیادین دلخوش به مرگ و بعد از آن باشیم؟! خیر
لذا به نظر میاد که آیات نعم بهشتی ظاهر آن فقط مصرف زمینی داشته یعنی باطنا اشاره به لذت حقیقی کرده ولی ظاهر آن به پیروزی بر رم و ایران اشاره دارد
اشاره به نعماتی که در ایران بوده و عربستان فاقد آن است(البته این یه احتماله ولی نمیشه گفت که قرآن تحت تاثیر وقایع روز نبوده)
دروغ نیست تشبیه معقول به محسوس است
وجه تشابه آن این است که همانطور که این چیزها در دنیا برای شما مطلوب است در آخرت هم نعمت های بهشت برای شما مطلوب است
لذا نقص از طرف ما است نه خدا
وقتی ما نمیتوانیم حقایق فرا ماده و عقلانی را تعقل کنیم به ناچار باید برایمان مثال بزنند
در دنیا اگر به حلال سفارش شده به این علت است که
1- نیاز طبیعی است و گریزی از آن نیست یعنی نباید با طبیعت جنگید
2-سفارش به آن از جهت رفع مانع است نه مقصود بودن آن
حال چرا باید در بهشت این موانع در برابر لذت حقیقی موجود باشند که ما مجددا به آن مشغول شویم؟؟؟!!!
این که میشود باز دنیا و تکلیف و طبیعت
شما خود میدانید که توجه تام به شهوت حتی در مورد حلال هم در اسلام مذموم و مردود است حال در بهشتی که منزل لذت تام است شهوت چگونه میتواند راه داشته باشد ؟
آیا همچون دنیا میخواهد وجود داشته باشد؟ که نمیشود
آیا مرتبه ایی از بهشت شهوتکده و دار غفلت است؟ که نمیشود
نتیجه اینکه یک لذت را میتوان در بهشت متصور بود و آن لذت ذکر و تقدیس خداوند است که تام هم است
درست مثل ملایکه
از اینجا روشن میشود که اونچه که مایع امتحان است لذات نفسانی است نه لذت بهشت که در آن غفلت و امتحانی نیست
از همین جا ثابت میشود که در بهشت لذت نفسانی نیست چرا که لذت نفسانی اقتضای عالم طبیعت و دار امتحان است نه عالم آخرت
نه من نمیدانم حالت انسان با آنها چه طوری میشه اگر شما فهمیدید به ما هم بگید تا دیگه مغلطه نکنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمت خدا بر شما
یعنی هیچ سنخیتی با زندگی دنیایی ندارد؟ یعنی مثلاً اگر ما در این دنیا زندگی میکنیم در آن دنیا دیگر زندگی کردن هم نباید باشد؟
[INDENT]شخصی گفت من دیگر نماز نمیخوانم! پرسیدند چرا؟ گفت چون حاج فلان که مردمآزار است نماز میخواند! گفتند خوب او غذا هم میخورد شاید از زیاد غذا خوردنش باشد شما نمازت را بخوان دیگر غذا نخور ...
[/INDENT]
از کجا فهمیدید چه شباهتی بین دنیا و آخرت هست و از چه وجهی با هم تفاوت دارند؟ از آیات قرآن که اینطور برداشت نمیشود شا از کجا متوجه شدید که باید آنطور خاص باشد؟
لهو و لعب معنایش سرگرمی به کار بیفایده است و نتیجهاش غفلت است از اصل که اصل هر اصلی هم خداست و دین خدا و بندگی برای خدا ...
[INDENT]مگرنه در روایات به این مضمون وارد شده که شخصی نزد معصوم علیهالسلام رفت در حالی که ناراحت بود ... پرسیدند چرا غمگینی؟ گفت مبتلای به دنیا شدهام و حب دنیا در دلم نشسته است :Ghamgin: پرسیدند چطور؟ جواب داد که دلم خانهی بزرگی میخواهد که خانوادهام در رفاه باشند و بتوانم در آن مؤمنین را دعوت کنم و از ایشان پذیرایی کنم و چند چیز دیگر هم مشابه آن گفت ... معصوم علیهالسلام فرمودند اینکه حبّ دنیا نیست، این حبّ آخرت است ... شخص دیگری هم داشت مقابل حضرت علی علیهالسلام به دنیا بد و بیراه میگفت حضرت برگشتند فرمودند که دنیا را صبّ مکن که اولیاء خدا در دنیا به آن مقام رسیدهاند!
[/INDENT]
دنیا برای دنیاست که لهو و لعب است، مگرنه همان دنیا اگر برای خدا استفاده شود میشود حبّ آخرت و میشود راه درست بندگی ... استفادهی درست از نعمات خدا میشود شکر عملی ...
پس اگر قرار باشد آخرت نهی نشود و لهو و لعب نباشد یعنی باید از این جهت با دنیا فرق کند که مصرفش تماماً در همان راهی است که خداوند قرار داده و وضع فرموده است ... در این صورت خوردن و خوابیدن و همبستری با حلال خدا همگی شکر عملی است و انسان را هم از خدا غافل نمیکند همانطور که اولیاء خدا در دنیا نیز با اشتغال به دنیا از خدا غافل نشدند ...
رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ ... [النور، ۳۷]
مردانى كه بازرگانى و خريد و فروش، ايشان را از ياد خدا مشغول نسازد ...
به بزرگی منعم نگاه کنید نه به کوچکی نعمت ... از امام زمان علیهالسلام پر کاهی به ما به عنوان هدیه داده شود برای ما از هر هدیهی قیمتی بالاتر است ...
اما بعد اصلاً مگر خود سیب و گلابی کم چیزی است برادر؟ برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار ... خودش معرفت است و خوردنش لذت است و همراه با شکر منعم ... زندگی اگر رنگ خدایی داشته باشد و برای خدا باشد و به سوی خدا باشد دیگر همه چیزش خدایی است ولو اینکه در غیر این وضعیت به خودی خود ارزشی نداشته باشد ...
شما یک نگاه همین الآن به اطراف خودتان بکنید و با خود بگویید که تمامی اینها را زمانی خداوند رنگ حقیقت بخشیده است بعد از آنکه وجود نداشتند ایا تأثیری در نگرش شما به آنها نخواهد داشت؟ آیا در نظر شما آنها باز دنیایی و بیارزش خواهند بود؟
شما آنجا تشنه و گرسنه نمیشوید همانطور که معمولاً در دنیا دچار احساس خفگی و کمبود اکسیژن نمیشوید ... آیا پس بدنتان به اکسیژن نیاز ندارد؟ دارد ولی چون کمبودش را احساس نمیکنید به آن مشغول نمیشوید اگرچه همیشه هم تنفس میکنید ... تنفس انسان را از یاد خدا غافل نمیکند چون انسان به آن مشغول نمیشود ... تشنگی و گرسنگی اگر دغدغهی ذهنی شما نشوند و هر وقت که بخواهید هر چه تمایل داشته باشید مهیا شود دیگر جایی در ذهن شما را پر نمیکنند که شما را از یاد خدا مشغول کنند و توجهتان از خدا به خودتان و نیازهایتان و بدنتان معطوف شود ... همانطور که یک باد روحافزا اگر به شما بخورد شما از آن به وجد آمده و شکر خدا میکنید در انجا هم خوردن و خوابیدن و غیره همین است ... دغدغهای نداریم ولی وقتی نعمت خدا میرسد انسان به وجد بیشتر آمده و خدا را بیش از پیش شکر میکند ... خدا راضی و بندهی خدا هم راضی ...
برادر اصل بر حفظ جان و بقاء نیست ... حتی در همین دنیا هم اصل بر حفظ جان و بقاء نیست ... هم در این عالم و هم در آخرت اصل بر کیفیت زندگی کردن است ... بهشت یک لحظهاش به کل عالم میارزد و جهنم یک لحظهاش را هم نمیتوان تحمل کرد ... اینجا اصلاً خبر از برطرف کردن نیازهای بنیادین نیست ... نیاز هست ولی خداوند ادارهاش میکند همانطور که امروز بسیاری از کارها را در بدن ما خودکار برنامهریزی کرده است و ما اگر دستکاریش نکنیم کارش را انجام میدهد ...
در روایت مبارکه آمده که هیچ چیز از فهم قران دورتر از عقول مردم نیست ... ما اجازه نداریم که آیات قرآن را به رأی خود تفسیر کنیم ... ایا شما برای آنچه فرمودید دلیلی از ثقلین دارید؟ از آیات و روایات؟ ... ثقلین همان است که اگر انسان به آن چنگ زند هرگز گمراه نمیشود تا دوباره نزد حوض کوثر به نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بازگردند ...
از کجا دانستید که تشبیه است؟ آیا خداوند از ادات تشبیه استفاده کرده است؟ خداوند هر چه گفت و ما نفهمیدیم را بگوییم تشبیه است و مجاز است و غیره که دیگر چیزی از قرآن نمیماند ... متن قرآن تماماً میشود مجاز و تشبیه که معلوم هم نیست چه چیزی به چه چیز دیگر تشبیه شده است و ادات تشبیه کدام است ... آن وقت آیا پس دیگر اصلاً ظاهر کلام خداوند حق نیست و نعوذبالله مجاز و باطل است؟ ... بلکه هر چه از خداوند صادر شود حق است و در نتیجه متحقق است ...
آیا شما دلیلی دارید که آن مطالب تشبیه معقول به محسوس باشد؟
بلکه درستش این است که عالم ذومراتب است که مراتب پایینی آن برای همهی ما قابل درک است و مراتب بالاتر آن تنها برای کسانی که خود را رشد داده و تا به آن مراتب رسانده باشند قابل درک است ... ولی در قیامت همگان پایینترین مرتبه را خواهند داشت و در نتیجه در قیامت جسمانیت برای همگان هست ولی نعمات باطنی هر کسی به اندازهی خودش هست ... به همین دلیل هم هست که عدهای میتوانند در بهشت همنشین پیامبران شوند با آنکه از نظر باطنی هرگز به ایشان نمیرسند ... در مقام ظاهر در کنار هم هستند و در مقام باطن تنها تا جایی مشترکند و اهل بیت علیهمالسلام از نظر باطنی تقربی به خدا دارند که احدی جز ایشان ظرفیت آن قرب را ندارد ... قاب قوسین او ادنی ...
آیا خداوند نمیتوانست طبیعت را طور دیگری خلق کند؟ چرا نکرد؟ شاید انسانیت انسان اینطور اقتضا میکرد وگرنه جنیان هم برخی از این محدودیت انسان را ندارند و این جای تأمل است که چرا انسان باید این محدودیتهای اضافه را داشته باشد ... به قول عرفای اسلامی انسان کامل پا در عالم ناسوت و سر در عالم لاهوت دارد ... یعنی باید در تمام مراتب وجود بروز داشته باشد و عالم در ذیل وجود او شکل گرفته و قوام یافته است و نمیشود پایینترین مراتب وجود خارج از او باشد ... اگر اشتباه نفهمیده باشم
مشغول نمیشویم ... همانطور که جهنمیان از عذاب شدن به خوردن زقوم مشغول نمیشوند و از خوردن زقوم هم به عذاب شدن مشغول نمیشوند در بهشت هم نه خوردن و خوابیدن و همبستری با حوریان بهشتی او را از ذکر خدا مشغول میکند و نه ذکر خدا او را از پرداختن به این امور مشغول میکند به گونهای که بدنش به ضعف بیفتد و از این دست مسائل ...
شهوت یعنی چه و چرا فکر میکنید مذموم است؟ اگر مذموم بود که باید سرکوب میشد نه اینکه افسارش به دست عقل بیفتد ... شهوت یعنی تمایل به پرداختن به غرایز و غرایز لازمهی زندگی هستند ... برای حیوانات این شهوت توسط همان غرایز هم کنترل میشود و مثلاً به همان اندازه که خوردنش برای او کافی باشد میخورد و بیش از آن میل ندارد که بخورد ... ولی در انسان تدبیر غرایز تا حدودی به خود انسان واگذار شده است و چون با وجود سیر شدن هم باز دوست دارد که بخورد اینجا عقل جلوی این غریزه میایستد ... بنابراین آنچه مذموم است سرسپردگی به غرایز است ... اینکه انسان خدایش شهواتش باشند ... «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ» ... مگرنه اگر شهوات با عقل مهار بخورند و افسار به گردن داشته باشند خود آن غرایز میشوند وسیلهی خیر و رحمت خدا ... نزدیکی کردن با همسر میشود جزء عبادات ... خوردن غذایی که دوست داریم از مال حلال و به همان اندازه که عقل حکم کند (یک قاشق قبل از سیر شدن دست بکشد) میشود عبادت خدا ... و اصلاً مؤمن هر کاری کند که رنگ بندگی خدا و در واقع رنگ تعقل داشته باشد میشود عبادت خدا و بدیهی است که انسان در حین عبادت خدا از خدا غافل نیست و نباید باشد ...
بنابراین در بهشت کافی است غرایز منطبق بر عقلانیت انسان شوند و انسان فقط آنچه خدا برایش پسندیده است را بخواهد ... در این صورت بهشت کلش در مقام ظاهر میشود یک شهوتکده و این معنایی کمالی دارد و نقص نیست ... مثلاً در بهشت شراب هست و در نتیجه بهشت از این نظر میکده است ولی می در بهشت ضررهای این دنیایش را ندارد و در عوض اثرات خوبی دارد که اگرچه خوردنش لذتبخش باشد ولی از طرف خداوند برای انسان پسندیده شده و وضع شده است ... خداوند مخالف لذت بردن انسان نیست و بر خلاف آنچه که دین رامعرفی میکنند دین نیامده است تا در مقابل هر چیزی که لذت دارد بایستد ... بلکه صرفاً آمده تا لذت بردن را جهت دهد تا در جهت لذت بردن حقیقی باشد تا لذت بردن در ظاهر و باطن با هم همراه گشته و کامل و تمام شود ... کسانی که در این دنیا به دین خدا پشت کنند لذت این دنیا که ظاهری است را دارند و لذت آخرت را که حقیقی است نخواهند داشت و این است که نقص است و این است که نکوهیده است ...
آدم علیهالسلام با بدنشان مسجود ملائکه شدند و حضرت خاتمالنبیین صلیاللهعلیهواله با بدنشان به معراج رفتند تا آنجا که دیگر هیچ ملک مقربی را راه نبود که برود ... بعد کمال انسان در بهشت بشود مانند ملائکهها شدن؟ چگونه چنین حکمی میدهید؟
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
متوجه نشدم چطوری این نتیجه رو گرفتید!!
آنوقت این فرموده خداوند را چگونه تفسیر میکنید؟ وفیها ماتشتهیه الانفس؟
من که دارم از بیانات عزیزان که بحث می کنند بهره میبرم . هم ایده ها و دلایل لذات معنوی و هم لذاتی شبیه این دنیا را بحث می کنند . هیچکدام هم از اونجا نیومدن . دارن از آیات و روایات و استدلالها میگن . شما هم گوش کن تا یاد بگیری .
احسنت بر شما. ولی ادب اینه که وقتی دونفر بحث میکنند و یکی مثل شما نیاد وسط بحثشون
احسنت بر تو هم باد .
اولا دو نفر نبود و خیلی ها بودن تو بحث .
دوم غلط کنم بی احترامی به ساحت کسی بکنم اگر کار من بی ادبی بوده شما به بزرگواری خویش عفو بفرما . چشم دیگه بی ادبی نمی کنم .
سلام و تشکر:Gol:
1-سیب و گلابی را خدا در همین دنیا هم بدون منتی داده
چرا حالا باید برای دادن مجدد آن اینقدر سختگیری کند؟؟؟
اون هم به کسانی که فهمشان ازاین بالاتر نیست
واقعا سیب و گلابی خوردن و نکاح کردن اینقدر پاکی و اخلاص میخواد؟؟؟
روایت داریم بعضی ها بعد از سیصد هرارسال وارد بهشت میشوند
من نمیتونم باور کنم که چنین بهشتی جسمانی باشد
بهشت جسمانی پاکی و اخلاص نمیخواهد غریزه میخواهد و خدا هم که بخیل نیست
دلایلتون محکم نیست
2-فرمودید چرا آیات نعم بهشتی تشبیه است...
عرض میکنم که از آیات دیگر مثل آیه 35 نور بدست می آید که در سخن خداوند حکیم تشبیه و تمثیل جاری و ساری است
و اما اینکه چرا آیات معاد تمثیل و تشبیه اند؟ باید عرض کرد که از مبانی فلسفی و روایی بدست میآید آخرت عالمی که به خدا نزدیک است خالص از ماده و جسمانیت است در قرآن هم داریم که بازگشت همه به سوی اوست
خداوند که جسم نیست هست؟ پس بازگشت ما هم جسمانی نیست
پس نعم بهشتی در حقیقت عقلانی اند که تشبیه به محسوسات شده اند
3- منطبق شدن غرایز با عقل در بهشت درواقع توصیف همین دنیاست گرامی!
اگر چنین چیزی ممکن بود(یعنی همجواری عقل و شهوت بصورت تام)در دنیا هم محقق میشد ولی نشده و نمیشود
چراکه تا وقتی که شهوت هست زیاده خواهی و افراط و نهایتا غفلت نیز هست
پس نمیتونه در بهشت باشه مگر اینکه بگیم در مراتبی از بهشت غفلت وجود دارد
یا اینکه اونجا هم تکلیف و تقوا است
توجه تام به شهوت نقطه مقابل بندگی و عبادت و خداخواهی است و اینها هرکدام بصورت تام نمیتوانند باهم جمع شوند
و دربهشت هم جای لذت غیر تام نیست پس میماند لذت عبادت و ذکر حضرت حق
همین بند 3 به نظر من خود به تنهایی برای باور به معاد روحانی کفایت میکند
در اسلام اساسا سعادت آدمی برخلاف لذتی که در دنیا تجربه داریم تعریف میشود
که اگر غیر از این بود یعنی اگر سعادت اخروی برخلاف لذت دنیایی نبود این قدر دستور به تهذیب نفس نمیداشتیم
شما دقت کن اول و آخر صحبت های دین و کارشناسای دینی در رسانه ها و کتاب ها چیه؟؟
اینکه لذت کم ببر .بیشتر نبر....از هواها پیروی نکن...
اگر حلال نبود بمیر اما حرام نکن..... اصلا خدا یعنی خویشتن داری و لذت نبردن
وقتی این تعاریف از دین و خدا و انسان تمام زندگی ما رو گرفته چه طور میتونیم باور کنیم که یه جایی هست که دیگه آزادیم؟
چرا باید باور کنیم که باید با هوای نفس بجنگیم تا به هوای نفس برسیم؟؟
قبول کنید که این ادبیات متناسب با همان اعراب جاهل بوده نه دوره ما
اگر بنا به پذیرش ظاهر کلام باشد میشود همان سخن کارل پوپر که گفت آنان که بهشت زندگی را برای شما جهنم میکنند مجبورند که متقاعدت کنند بهشت جای دیگریست
در کتب مسیحی آمده که در بهشت جز ذکرو تقدیس چیزی نیست
این با واقعیت نزدیک تر است
هیچ دلیلی نداریم که انجیل هم به معاد جسمانی اشاره کرده بعد یه عده آمده انرا تحریف کرده اند...یعنی توجیهی نداره...تحریف گران چرا باید آیات معاد را تحریف کنند؟ سرو کار آنها با آیات مربوط به دنیاست نه معاد
راستی من با شما در این موضوع بحث نکردم
اسمتونو عوض کردین؟
چی بوده اسم کاربری قبلیتون؟
شهوت که دنیوی و غیر دنیوی نداره
پس شما سر چی دارید با من بحث میکنید اگر قایلید که شهوت دنیوی در آخرت نیست؟
خب حرف ما هم همینه دیگه!!!
بین نعمت های اخرت که حالا هرچی هست با دنیا فقط اشتراک اسمی وجود دارد
یاحق
باید بتونید بصورت معقول باورتونو پیاده سازی کنید وگرنه وجهی ندارد
از آیات و روایات بدست می آید که بهشت جای لذت بردن تام است
در حالی که شهوت برای انسان نمیتواند تام باشد و تصور همجواری او با عقل فقط در دنیا که دار امتحان و تکلیف است ممکن است نه در بهشتی که تکلیف در آن نیست و لذات هم تام و کامل هستند
همین مسله شهوت در بهشت را بتوانید حل کنید بنده از نظرم عقب نشینی میکنم
یاحق
1-سیب و گلابی را خدا در همین دنیا هم بدون منتی داده
چرا حالا باید برای دادن مجدد آن اینقدر سختگیری کند؟؟؟
اون هم به کسانی که فهمشان ازاین بالاتر نیست
واقعا سیب و گلابی خوردن و نکاح کردن اینقدر پاکی و اخلاص میخواد؟؟؟
روایت داریم بعضی ها بعد از سیصد هرارسال وارد بهشت میشوند
من نمیتونم باور کنم که چنین بهشتی جسمانی باشد
بهشت جسمانی پاکی و اخلاص نمیخواهد غریزه میخواهد و خدا هم که بخیل نیست
دلایلتون محکم نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر و رحمة الله
برادر مگر کسی گفته است که در بهشت فقط سیب و گلابی است که میگویید بهشت جسمانی است و بهشت جسمانی هم پاکی و اخلاص نمیخواهد و فقط غریزه میخواهد؟ مگر خواستن زیبایی و معرفت و محبت خواستهای غیرغریزی است که شما کلاً غریزه را بد میدانید؟
در بهشت تمام نعمات در هر سطحی در بالاترین حدّ آن حاضر است، چه جسمانی و چه روحانی و هر کس به اندازهی استعدادش از آن بهره میبرد ... بماند که استفاده از نعمات جسمانی بهشت هم استعداد میخواهد و همان هم بر دشمنان حرام است
برادر شما میگویید بهشت باید متعالی باشد و باید پر از نعمات باطنی باشد ... ما که نمیگوییم نباشد ... میگوییم همانطور که شما میگویید باشد و بالاتر از آن هم باشد تا آنجا که در ذهن و تصور هیچ کدام از ما هم تا در دنیا هستیم نگنجد ... ولی آن باشد و بیش از آن هم باشد و در ابعاد جسمانی هم کامل باشد ... و شما خواهید فرمود که نه بهشت وقتی کاملتر و بهتر است که بخش جسمانیاش را نداشته باشد ... در حالی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با جسمشان به معراج رفتند تا جایی که فرشتگان توان همراهی نداشتند ... این یعنی جسم میتواند در قرب به خدا بالاتر از فرشتگان مجرد از ماده هم برسد و این تصور ما از جسم است که نقص دارد ... در واقع مطابق فرمایشات آن استاد بزرگوار این اشکال به فلسفهی اسلامی وارد است که جسم را مادی و مراتب بالای وجود را مجرد از ماده میدانند، در چنین تفکری معراج باید با بدن مثالی یا صرفاً باطنی باشد که اینطور نبوده است ... همچنین حضرت آدم علیهالسلام بعد از اینکه در بدن خود خلق شدند مسجود ملائکه شدند و باز این یعنی با تمام گسترهی وجودشان از باطنی و ظاهری مسجود شدند ... شاید ما و شما باید در برداشتی که از جسم و ماده و جسمانیت و مادی بودن داریم و دارید تجدید نظر کنیم و کنید ... :Gol:
برادر بزرگوار در آیهی نور خداوند صریحاً فرموده است «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ ...» و در اینجا کاف همان ادات تشبیه است ... بله در قران از مثال و حکایت هم استفاده شده است و بعد خداوند فرموده که اینها مثال است و حکایت است ... بحث حقیر در جایی است که خداوند صریحاً به اینکه کلامش تشبیه است اشارهای نکرده باشد ...
حقیر با برخی از مبادی فلسفی فعلی مشکل دارم و به همین دلیل قصد هم ندارم که از فلسفهی فعلی برای اثبات نظرم استفاده کنم ولی بدون شک مطابق قرآن و روایات حشر و معاد جسمانی است ... اینکه بالأخره فرا برسد زمانی ولو بعد از میلیاردها سال که همه به سوی خداوند بازگردیم و کیفیت این مسأله چطور باشد را دیگر نمیدانم، گرچه حدسهایی بزنم
اینکه شما توجه به خود را غفلت از خدا میدانید نشان از یک تفکر تباینی میدهد که ما ما هستیم و خدا هم خداست ... حال آنکه در تفکر اسلامی همه چیز و همه کس در عمق وجود خود به خدا میرسند و از خداوند جدا نیستند ... در دنیا حجابهای ظلمانی گاهی مانع از دیدن انسان به ورای خودش و نگریستن در خدا میشود، در قیامت حجابها برداشته شده و انسان خدا را در درون خودش میبیند و از او غافل نیست ... اگر چیزی را برای خودش بخواهد آن را جدای از خواستن آن چیز برای خدا نمیبیند ... اگر هم لذت ببرد این لذت را خواست خدا و مطابق رضای او میداند و از داشتن چنین خدایی یکسره در وجد است و زبانش به مدح خدا گشوده است ... استفادهی از نعمات جسمانی در آخرت مایهی غفلت نیست ... و الله العالم ... اینها برداشتهای شخصیام از آیات و روایات است که شاید هم شما قبول نداشته باشید و آنها را رد نمایید :Gol:
شما بیست سال اول عمرتان را در محدودهای زندگی میکردید که مدام به شما میگفتند قارچ نخورید که تمام قارچها سمی است ... حالا هجرت کردهاید به دیاری دیگر که میگویند هر قارچی که دیدید بخورید ... آیا یعنی آن اشخاص اولی دروغ میگفتند یا این اشخاص دومی دروغ میگویند و کلامشان قابل جمع کردن نیست؟ چرا هست و درنتیجه سؤال بهتر این است که بپرسیم حکمت اینکه این قارچها سمی بودند و آنها نیستند چیست ... :ok: آن وقت در پاسخ دنیا را محل آزمایش عقل انسان مییابیم که اینجا خداوند با عقل در مقابل شهوات عبادت میشود و در آخرت دیگر محل ابتلاء نیست و عقل و شهوت هر دو در مسیر بندگی خدا قرار میگیرند برای آنها که کمال لازم برای این مهم را کسب کرده باشند
مراجعه به انجیل برای فهم بهتر قرآن چندان راه موجهی نیست وقتی این همه روایات صحیح داریم که قرآن را طور دیگری توضیح میدهند :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام برشما
نه حرف ما یکی نیست ، چرا شهوت ، دنیوی و غیردنیوی نداره؟
همانطور که دنیا و آخرت با هم فرقهای اساسی دارند یعنی در دنیا فضولات و کثافات وجود دارد و هر چیزی از جمله خود دنیا رو به زوال و نابودی است ، خواسته های نفسانی انسانها هم در دنیا و آخرت از لحاظ کیفیت و چگونگی باید با هم فرق داشته باشد.
اصلا میشود این احتمال را هم داد که غرایز جنسی به نحو دنیویش در آنجا نباشد اما دیگر شهوات و لذات باشد. این مساله که صراحتا در آیات و روایات نیامده فقط توصیف ازواج بهشتی شده...
متاسفانه شما چیزهایی رو که ازتون پرسیده میشه درست جواب نمیدید یا ازشون چشم پوشی میکنید.
سوال شد شما "تشتهی انفسکمی" که فرموده شده را چگونه تفسیر میکنید؟
اگر انسانها در آن دنیا خواسته های نفسانی ندارند چه دلیلی دارد که خدا به این صراحت به این موضوع اشاره کند؟
خیر چنین نیست که میفرمایید. درسته که بهشت جاییست که انسانها میتوانند بدون هیچ رنجی به خواسته های نفسانیشون دست یابند بقول دوستمان که فرمودند مثل اکسیژن که در دنیا انسانها به آن نیاز دارند و بدون هیچ مشکلی در دسترسشان است؛ اما همه چیز به همین مسائل ختم نمیشه..
این وعده هایی که خداوند داده حقیقتیست که لازم است انسانها در حد درکشان از آن آگاه شوند ؛ اگر آگاه نشوند جای نکوهش وخرده گیریست وگرنه درهای یادگیری و کمال به روی بهشتیان بسته نیست. در بهشت انسانها بصورت تشریعی مکلف نیستند اما تکوینا که وظایفی دارند. مگر در این دنیا بسیاری از انسانهای بی دین ، اخلاقا" رعایت حقوق همنوعانشان را نمیکنند؟ خب در بهشتیان این فهم بالاتر رفته و دیگر نیازی به امر و نهی ندارند
اصلا بهشت جای آدمهاییست که میتوانند از گناهان صرفنظر کنند...
بهشتیان خود را در محضر خدا میبینند و خطا نمیکنند. متاسفانه دانسته های ما درمورد بهشت محدود شده به پاداشهای بهشتی. شما بهتره در اینباره بیشتر تحقیق کنید.
جهل انسان در برابر چیزهایی که نمیداند، نمیتواند علت صحیحی باشد برای مخالفتش...
منظور شما از ظاهر کلام و این جمله که آوردید چیست؟
اما در قرآن آمده دعای آنها در بهشت سبحان الله و الحمدلله است نفرموده جزتسبیح و تقدیس چیز دیگری نیست:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيمِ دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۰﴾
كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پروردگارشان آن ها را در پرتو ايمان شان هدايت مىكند. از زير (قصرهاى) آن ها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است. [FONT=arial]نيايش آنان در آنجا سبحانك اللّهم [خدايا! تو پاك و منزّهى] و درودشان در آنجا سلام است، و پايان نيايش آنان اين است كه: الحمد للَّه رب العالمين [ستايش ويژه پروردگار جهانيان است].
[SPOILER]آیه مورد نظر به شرح زیر است:
إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيمِ دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين؛(1)
(ولى) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پروردگارشان آن ها را در پرتو ايمان شان هدايت مىكند. از زير (قصرهاى) آن ها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است. گفتار (و دعاى) آن ها در بهشت اين است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و تحيّت آن ها در آن جا: سلام و آخرين سخن شان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!»
این آیات شرح نعمت هایی است که مؤمنان در بهشت می یابند . بیان برخورد آنان با نعمت های بهشتی و با بهشتیان دیگر است.
در تفسیر نمونه در تفسیر این آیه آمده:
بعد از این که در آیه قبل حال و وضع کافران و ظالمان در جهنم را توصیف کرد ، اشاره به حال گروه مقابل می کند و مىگويد" كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ، در جهان ديگر خداوند در باغ هاى پر نعمت بهشت ، قصرهايى به آن ها مىبخشد كه از زير آن ها نهرهاى آب جريان دارد (تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ). آن ها در محيطى پر از صلح و صفا و عشق به پروردگار و انواع نعمت ها به سر مىبرند.
هر زمان كه جذبه ذات و صفات خدا وجودشان را روشن مىسازد، مىگويند :پروردگارا منزه و پاك از هر گونه عيب و نقصى (دعويهم فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ) . هر زمان به يكديگر مىرسند ، سخن از صلح و صفا مىگويند. تحيت شان آن جا سلام است (وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ).
سرانجام هر گاه از نعمت هاى گوناگون خداوند در آن جا بهره مىگيرند ،به شكر پرداخته و مىگويند: حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه پروردگار عالميان است (وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ). (2)
پس منظور از "آخر دعواهم..." یعنی سخن آخر و آخرین سخن آن ها هنگام مواجهه با نعمت ها در بهشت .
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می فرماید:
بعد از آن كه اولیای خدا از اين خانه خارج شده ، به لقای پروردگارشان رسيدند و خداى تعالى وعدههايى را كه به آنان داده بود، به طور كامل به آنان داده و در رحمت و در دار كرامت خود جايشان داد، در آن هنگام نورشان را كه در دنيا فقط به آنان داده بود کامل می کند . شرابى طهور به آنان مىچشاند . با آن، سريره و باطن شان را از هر غیر خدایی پاك مىكند. در نور علم و يقين غرق شان مىسازد. از اقيانوس دل شان چشمههاى حكمت بر زبان هاي شان جارى مىكند، در نتيجه نخست خداى تعالى را تسبيح و تنزيه نموده، سپس به رفقاي شان كه همان انبيا و صديقين و شهدا و صالحيناند ، سلام مىكنند، آن گاه خدا را با رساترين وجه و به بهترين بيان حمد و تسبيح و ثنا مىگويند.
هر چند هر كسى مىتواند به زبان بگويد" الْحَمْدُ لِلَّهِ" ليكن از آن جا كه حمد، توصيف و ستودن خدا است، هر كسى نمىتواند خدا را توصيف كند. اين كار تنها از بندگان مخلص بر مىآيد، افراد انگشت شمارى كه خدا آنان را براى خود خالص نموده و به كرامت قرب خود اختصاص داده و هيچ واسطهاى بين آنان و بين خدا نيست:" سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ" (3)
از آیه "وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" استفاده مىشود كه خدا، مؤمنان از اهل بهشت را سرانجام به بندگان مخلص خود ملحق مىسازد، پس اين آيه دلالت دارد بر وعدهاى جميل و بشارتى عظيم به مؤمنان. (4)
بنا بر این آیه اشارتی است به نعمتی عظیم که به بهشتیان داده می شود که ابتدا با نوشاندن شراب طهور آن ها را از غیر خود بریده و فقط متوجه و مشتاق خود می سازد. در صفات کمال خدا غرق شده و خدا را از هر گونه نقص منزه می شمارند . در آخر به مقامی می رسند که می تواند به حق حمد کننده خدا شده ؛ خداوند حمد آن ها را می پذیرد و این حکایت از بخشش خاص خدا به آنان است که ایشان را به مقام مقربان که حمد کننده خدایند ، رسانده است . [/SPOILER]
اگه شما یه حدیث معتبر بیارید که مثل آیات قرآن تاویل پذیر نباشد(یعنی قیودی در آن باشد که جز به ظاهر آن نتوان به چیز دیگر معنا کرد)
من از نظرم عقب نشینی میکنم
بعنوان مثال: مردم در دنیا و آخرت از چیزی به اندازه نکاح لذت نمیبرند
این خودش حدیثه اما سندش کاملا نامعتبره
بسم الله
سلام علیکم
بنده حقیر در این پست سوالی از محضرتان پرسیدم اما هنوز پاسخ قانع کننده ای نفرمودید!
http://www.askdin.com/thread51445-8.html#post730789
حرف بنده این است شما که مدعی هستید این آیات تشبیه معقول به محسوس است و اصلا این نعمتها در بهشت وجو ندارد! از طرفی شما که میفرمایید تمام آیات الهی تاوئیل دارد پس حتما باید بتوانید تمام آیاتی که از نعمتهای بهشتی نام برده را تاویل نموده و تشبیه معقول به محسوس نمایید!
بنده گفتم لطف بفرمایید بگویید خداوند منظورش از درخت و میوه و نهر و همسر و خوردن و آشامیدن و غیره چه بوده است !،بنده حد اقل ده پانزده آیه در آن پست برایتان آوردم که از نعمات بهشتی به نوعی سخن گفته است و خواستم برایم تشبیه نمایید اما شما در پاسخ بنده فرمودید
پاسخ شما ابدا جواب سوال بنده نبود !و بنده اصلا با این دلیل شما قانع نشدم !
شما الان باید بتوانید بنا بر ادعای خودتان تک تک این آیات را تاویل نمایید! آن هم آیات الهی که حتی یک حرف ربط در آیات متعدد معناهای متعددی دارند ،
مثلا در تشبیه معقول به محسوس این آیات :
الرَّحْمَـٰنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوَي'.
«خداوند بر روي اريكه و تخت قرار گرفت.»
وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَـٰوَ'تِ وَ الارْضَ
مفسرین میفرمایند منظور از كرسي خداوند محيط بر تمام آسمان و زمين است، و عرش خداوند محيط بر كاخ وجود و تمام عالم امكان و همگيِ مخلوقات و بلكه اسماء و صفات اوست؛ يعني با اراده و اختيار و مشيّت مطلقۀ خود، بر تمامي آنها مسيطر و مهيمن و مسلّط گشته و بر تمام كاخ آفرينش سيطره دارد و حكم ميكند، و يگانه حاكم و پادشاه عالم وجود است.!
حال شما تک تک نعمات مانند همسر و میوه و نهر عسل و غیره را مانند بالا برای حقیر تشبیه بفرمایید !!
درضمن لطف بفرمایید معراج پیامبر (ص) راهم برای بنده تشبیه معقول به محسوس نمایید!
بنده هرچه به آیات نگاه میکنم نمیتوانم بفهمم شما چگونه از این آیات که کاملا نص قرآن هستند و دارند بهشت را توصیف مینمایند تشبیه معقول به محسوس میکنید! خداوند خودش دارد بهشت را توصیف میکند شما اصرار دارید نه ! اینها تشبیه معقول به محسوس است، خب وقتی بنده آنچه از توصیف خداوند در ظاهر آیه میبینم کاملا برایم معقول است چرا باید به زور فکر کنم نه اینگونه نیست؟!!!
در ثانی خدانددر آین آیات دارد به بندگان وعده میدهد و در آیاتش هم تاکید کرده خلف وعده نمیکند بنده چگونه باور کنم خداوند اینها را الکی میگوید و منظورش این است تمام اینهایی که دارد وعده میدهد اصلا در بهشت وجود ندارد !! بهشتی که حتی معصومین (ع) در وصف آن سخن گفته اند
"اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كرده اند بنگرى، از آنچه در دنياست دل مىكنى، هر چند شگفتى آور و زيبا باشد، و از خواهشهاى نفسانى و خوشىهاى زندگانى و منظرههاى آراسته و زيباى آن كناره مىگيرى و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخه هايشان همواره به هم مىخورند، و ريشه هاى آن در تودههاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مىگردند و خوشه هايى از لؤلؤ آب دار به شاخههاى كوچك و بزرگ درختان آويخته و ميوههاى گوناگونى كه از درون غلافها و پوششها سر بيرون كردهاند، سرگردان و حيرت زده مىگردى شاخه هاى پر ميوه بهشت كه بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد بر چيند، مهمانداران بهشت گرد ساكنان آن و پيرامون كاخهايشان در گردشند و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شرابهاى گوارا پذيرايى كنند. آنها كسانى هستند كه همواره از كرامت الهى بهرهمند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. اى شنونده! اگر دل خود را به منظرههاى زيبايى كه در بهشت به آن مىرسى مشغول دارى، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد، و از اين مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مىكنند". نهج البلاغة / ترجمه دشتى
"بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و هنگام رو برو شدنشان با دشمن ياد دنياى فريب دهنده گول زننده را فراموششان گردان، و انديشه هاى مال و دارائى گمراه كننده را از دلهاشان بزدا، و بهشت را برابر چشمشان قرار ده، و از آن بهشتآنچه آماده ساختهاى از جاهاى هميشگى و سراهاى ارجمند و زنهاى زيبا و جوهائيكه بآشاميدنيهاى گوناگون روان شده و درختهائيكه با انواع ميوهها خم گشته جلو چشمشان نمايان كن تا كسى از ايشان آهنگ روى برگرداندن (از دشمن) نكند و گريختن از (برابر) مانند خود را با خويش گفتگو ننمايد" الصحيفة السجادية / ترجمه و شرح فيض الإسلام، ص: 182
در باره «جهنّميّون» يعنى «جهنّمى ها» دو حديث از بحار الانوار نقل مىشود. در ج 8 ص 355 ح 8 از امام صادق عليه السّلام چنين روايت كرده است: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: ... آنگاه كه وارد بهشت شديد و با همسرانتان مستقرّ شديد و در منازلتان جاى گرفتيد خداوند به مالك (خزانه دار جهنّم) امر مىكند كه: «درهاى جهنم را باز كن تا اولياء من بنگرند به فضيلتى كه ايشان را بر دشمنانشان داده ام». درهاى جهنم باز مى شود، و شما بر آنها مشرف مى شويد
اهل بهشت وقتی نعمتهاى بهشتى و لذائذ و خوشىهاى فراوان جنت را مشاهده نمودند محبت الهى در دل آنان به هيجان و جوش آمده، و در اين جاست كه به ستايش و حمد پروردگار متعال مشغول مىیشوند.
یازهرا(س)
سلام بر خواهر گرامی
من ادعا نکردم که معنای تک تک نعمات را میدانم گرچه قطعا معنی دارند و برای اهل باور مطلب روشن است بعنوان مثال شنیده ایم که معنای آب و همسر در عالم بالا ولایت است که حالا جای تحقیق بیشتر دارد
و اما مطلب چیز دیگریست
شما اگه سوال بنده رو پاسخ میفرمودید دیگه این سوالو نمیپرسیدید
من عرض کردم اگر بخواهید به جنینی که هیچ تصوری از دنیا ندارد دنیا را تعریف کنید و اورا ترغیب کنید چه میگویید؟ اگر بگید عسل میخوری چه درکی میتواند داشته باشد؟
یا با کودک صحبت از لذت جنسی چه ثمری دارد؟؟؟پس لاجرم برای ترغیب باید به اونچه که میفهمد و دوست دارد مثال بزنیم
به کودک بگوییم ازدواج مثل اینه که صدتا بستنی برات بخریم
یاحق
سلام
خیر این مطلب اثبات ندارد و در اسلام چنین چیزی را نداریم
در عرفان اوشو این مطلب است که به خدا رسیدن از لذت بردن میگذرد و حلال و حرام هم ندارد
خب اونی هم که داره گناه میکنه داره همین حرف شما رو میزنه میگه دارم عبادت میکنم...وقتی لذت مقصود شد دیگر نمیتوان برای نفی آن دلیلی آورد
لذا در اسلام لذات مقصود نیستند و هدف قرب الهی است و بس
وجود هوا و هوس در بهشت اثبات ندارد
مگر اینکه بگوییم منشا بدی و خوبی امور امر خداست و هیچ دلیل دیگری در میان نیست یعنی خدا همین الآن بگه فلان گناه جایزه جایز میشود که این هم دور از حکمت است
شما خوب دقت نمیکنید
عرض اینه که اگه همین نعمات دنیایی در آخرت هم موجود است و بهشت از همین سنخ خواسته های نفسانی است و اگر به گفته صریح دین انسان با مشتهیات النفس محشور میشود
افرادی که به دنبال هوای نفسند که باید سزاوار تر به رسیدن آن باشند؟؟؟؟!!!!
پس قاعدتا مفهوم حقیقی بهشت باید در تقابل کامل با لذات دنیا باشد
یاحق
منظور اینه که اگر لذات واقعا مقصود باشند و هدف قرب الهی نباشد میتوان چنین ایرادی را گرفت که چرا اول و آخر سخن همه علمای دین این است که از هوا بپرهیز؟؟؟؟یعنی چرا پس لذات را بر ما حرام کرده اند؟ یعنی چرا پس دنیا را جهنم کرده اند؟
مطلب خیلی روشنه
یاحق
سلام
زیرا ما تا به حال نشنیده ایم چیزی را با خودش مقایسه کنند یا بگویند چیزی از خودش هم بهتر است.
ما هم می دانیم یکی از برتری های نعمات آخرت در باقی بودن آنها است ولی نمی دانیم چگونه این نتیجه را می گیرید که قرآن معنای خیر بودن را منحصرا فقط در جاودانه بودن آنها ذکر کرده است.
البته که چشمها از آنچه در بهشت است لذت می برند اما باید مشخص شود که کدام چشم؟ زیرا در قرآن حتی خدا هم چشم دارد: «تجرى بأعيننا» (قمر / 14)
تا جایی که من دیده ام مثل در قرآن یا برای بیان نمونه آمده است که از آن الگو گرفته شود مانند مثل آسیه برای مومنین یا برای تشبیه و تمثیل است که مقاصد مختلفی می تواند داشته باشد.
فکر کنم اینها را از تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسی نقل کردید.
اتفاقا سیبویه هم می گوید منظور قصه ها و داستان های بهشت است. اصل سخن سیبویه این است:
ولكنه جاء على مثل قوله تعالى: " مَثَلُ الجَنَّة اَّلِتى وُعِدَ المُتَّقُونَ ". ثمَّ قال بَعْدُ: " فيها أنهار من ماء "، فيها كذا وكذا. فغنما وُضِعَ المَثَلُ للحديث الذى بعده، فذكر أخباراً وأحاديثَ، فكأَنه قال: ومن القَصَص مَثَلُ الجنّة، أو مما يقص عليهكم مَثَلُ الجنّة، فهو محمول على هذا الإِضمارِ " ونحوِه ". والله تعالى أعلم. ( الکتاب سیبویه ج 1 ص 143)
ابوعلی کاملا طرف ماست و کاکای خودمان است:
قَالَ ابْنُ سِيدَهْ: وَقَوْلُهُ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ: مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ*
؛ قَالَ اللَّيْثُ: مَثَلُها هُوَ الْخَبَرُ عَنْهَا، وَقَالَ أَبو إِسحق: مَعْنَاهُ صِفة الْجَنَّةِ، وَرَدَّ ذَلِكَ أَبو عَلِيٍّ، قَالَ: لأَن المَثَلَ الصِّفَةُ غَيْرُ مَعْرُوفٌ فِي كَلَامِ الْعَرَبِ، إِنما مَعْنَاهُ التَّمْثِيل. ( لسان العرب ج11 ص 611)
منظوراز (( للله)) ( از آن خداست) می تواند مالکیت باشد همانگونه که درآیه 7 سوره منافقون می گوید : (( وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ )) ( گنجینه های آسمانها و زمین از آن خداست) زیرا ما اصلا (( مثل الله)) نداریم.
در ضمن همانگونه که شیخ طبرسی می گوید رفیقمان ابوعلی هم با این سخن مخالف است: وقوله سبحانه * (ولله المثل الأعلى) * معناه: الصفة العليا، ولم يرتض أبو علي هذا القول.( مجمع البیان ج 6 ص 45)
اگر از مجمع البیان این حرف را نقل کردید که شیخ طبرسی از قول مقاتل حرف ما ( یعنی شباهت نه صرف توصیف) را می زند: أي: شبهها، عن مقاتل ( منبع قبلی)
اصلا از خود تفسیر مقاتل بن سلیمان نقل می کنم:
تفسير سورة الرعد من آية: [35 - 37].
* (مثل الجنة التي وعد المتقون) *، يعني شبه الجنة في الفضل والخير، كشبه النار في شدة العذاب ( تفسیر مقاتل ج 2 ص 179)
یا در اینجا:
تفسير سورة محمد من الآية (15) فقط.
ثم قال: * (مثل الجنة التي وعد المتقون) * الشرك، يقول:
شبة الجنة في الفضل، والخير كشبة النار في الشدة وألوان العذاب ( تفسیر مقاتل ج3 ص 236)
کدام حسن؟ حسن بصری؟ من که نمی دانم منظور شیخ طبرسی کدام حسن است.
حالا چرا آنجا را پر رنگ کردید باید اینجا را پر رنگ می کردید:
ابن قتيبه گويد: «مثل» در اصل بمعناى «شبه» و شباهت است و گاهى بمعناى صورت و صفت شىء مى آيد.
بنابراین اصل همان حرف ماست و شمایی که ادعای خلاف آن را در مورد (( گاهی)) دارید باید حرفتان را ثابت کنید نه ما.
چند قول دیگر را هم می آوریم:
محمد بن یزید ثمالی هم طرف ما است:
قولٌ آخَرُ قَالَهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَزِيدَ الثُّمَالِيُّ فِي كِتَابِ الْمُقْتَضَبِ، قَالَ: التَّقْدِيرُ فِيمَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ مَثَلُ الْجَنَّةِ ثُمَّ فِيهَا وَفِيهَا، قَالَ: ومَنْ قَالَ إِن مَعْنَاهُ صِفةُ الجنةِ فَقَدْ أَخطأَ لأَن مَثَل لَا يُوضَعُ فِي مَوْضِعِ صِفَةٍ، إِنما يُقَالُ صِفَةُ زَيْدٍ إِنه ظَريفٌ وإِنه عاقلٌ. وَيُقَالُ: مَثَلُ زَيْدٍ مَثَلُ فُلَانٍ، إِنما المَثَل مأْخوذ مِنَ المِثال والحَذْوِ، والصفةُ تَحْلِية ونعتٌ. وَيُقَالُ: تَمَثَّلَ فلانٌ ضَرَبَ مَثَلًا، وتَمَثَّلَ بِالشَّيْءِ ضَرَبَهُ مَثَلًا. وَفِي التَّنْزِيلِ الْعَزِيزِ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ. ( لسان العرب ج11 ص 612)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می گویند: «بيانات قرآن نسبت به معارف حقه الهى امثال است; زيرا بيان الهى در اين آيات تا سطح فهم عموم مردم، كه تنها امور محسوس و مادى را درك مى كنند و معانى كلى را تنها در قالب امور جسمانى و مادى درمى يابند، فرود آمده است... ]بارى[ بيانات قرآن امثال است و ماوراى اين امثال حقايق ممثّلى است... و روشن ساختن مقاصد مبهم و مطالب دقيق با آوردن قصه هاى متعدد و امثال و مثال هاى فراوان و متنوع، كارى است كه در تمام زبان ها و لغات دنيا، بى آن كه به ملتى يا زبانى خاص اختصاص يافته باشد، متداول و رايج است.» ( المیزان ج3 ص 61)
آیت الله مکارم شیرازی اگرچه در ترجمه قرآنشان (( مثل الجنه)) را (( توصیف بهشت)) ترجمه کرده اند اما در کتاب تفسیر الامثل این مثلهای بهشتی را مانند امثال ناقصی می دانند که برای جنین در درون رحم مادر زده می شود: که گریزی از آن نیست.
قد يكون التعبير بـ«مثل» إشارة إلى هذه النكتة، وهي أنّ الجنّة وسائر النعم الاُخروية غير قابلة للوصف بالنسبة إلى الساكنين في هذا العالم المحدود الذي هو في مقابل عالم بعد الموت يعتبر صغيراً جدّاً، ولذلك نستطيع أن نضرب لهم مثلا أو صورة عن ذلك، كما أنّ الجنين في بطن اُمّه لو كان يعقل لا يمكن أن نصوّر له كلّ نعم الدنيا، إلاّ من خلال أمثال ناقصّة وشاحبة! ( تفسیر الامثل ج7 ص 422)
تشبیه انواع و اقسام دارد. در برخی از اقسام تشبیه ( مانند تشبیه بلیغ) ادات تشبیه حذف می شوند . نمونه اش از خود قرآن:
سَابِقُوا إِلَي مَغْفِرَه مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّه عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ( حدید: 21)
ترجمه: به آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي بر يكديگر سبقت جوييد كه پهنايش همچون پهناي آسمان و زمين است [و] براي كساني آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند.
در آیه دیگری درست همین تشبیه برای بهشت به کار رفته با این تفاوت که در آن ادات تشبیه یعنی حرف ((ک)) حذف شده است.
وَسَارِعُواْ إِلَي مَغْفِرَه مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّه عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ( آل عمران:133)
ترجمه: و بشتابيد به سوي آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي كه پهنای آن آسمان ها و زمين است كه از بهر پرهيزگاران آماده شده است.
ابن عربى بر اين باور است كه «"مَثَل" و "مِثَل" عبارت است از تشابه معانى معقول، اما "مِثْل" عبارت است از تشابه اشخاص و اشياى محسوس.» ( ابن عربى، شرح برترمزى، ج 10، ص 295، به نقل از: ابن قيم الجوزى، الامثال فى القرآن الكريم، ص 18، مقدمه)
من هم بر فرض قبول اصل مدعای تفکیک ماده و جسم بر آن اشکال وارد کرده بودم و هنوز به دلایلی که برای آن می آورند کاری نداشته ام. پس آن سخن من بر روی مدعا بود نه دلایل آن.
این نظر یک باور مشهور و بسیار پر طرفدار است. این را من به کرات از کارشناسان این سایت شنیده ام و نیز علامه طباطبایی هم شرور را لازمه ی ماده می داند و در نهایت الحکمه ( صفحه 274) می نویسد: «و الشرور من لوازم وجود المادة القابلة للصور المختلفه و الکمالات المتنوعة المتخالفة...»
حتی برخی پا را از این فراتر گذاشته و چیزی می گویند که با قبول آن دیگر فاتحه ی بهشت خوانده است:
اصل تضاد نه تنها مورد انکار نیست، بلکه از اصول و ارکان طبیعت و از شرایط پیدایش اشیاء است. حکماى الهى میگویند: «لولا التّضادّ ما صحّ الفیض عن المبدء الجواد»؛ اگر تضاد نبود فیض ادامه نمییافت؛ یعنى براى ماده امکانات جدید رخ نمیداد و در نتیجه صورتهاى جدید یافت نمیشد. ( مجموعه آثار شهید مطهری ج6 ص801)
روی سخن ما با کسانی بود که این نظر معروف را قبول دارند اگر شما آن را قبول ندارید که دیگر بحثی روی آن با هم نداریم.
من هم نمی خواهم زیاد وارد بحث شرور و برهان شر و اینها بشوم تا از اصل موضوع دور نشویم. البته بماند که آزمایش شاید بتواند به عنوان یکی از دلایل باشد و معلوم نیست چگونه آن را به آن دلیل اصلی نتیجه گیری کردید. یا اینکه آزمایش به عنوان حکمت وجود شرور برای انسانها مطرح است نه برای همه شرور و تضادها. و یا اینکه اصلا در شبهه ی شر بر خیر مطلق بودن و قادر مطلق بودن خدا اشکال وارد می شود که باید آن را حل کرد.که همانطور که گفتم به اینها کاری نداریم و باعث خروج از بحث اصلی می شود.
آن استدلال از باب برهان نبود بلکه از باب جدل بود. من از طریق مقبولات پیروان آن نظر لزوم تضاد برای مواد آنها را در زمینه ی جسمانی بودن معاد کیش و مات کردم.
قرآن گفته حب الشهوات من النسا متاع زندگی دنیاست نگفته است که حب الشهوات فانی درباره ی زنان متاع زندگی دنیاست که شما چنین برداشت می کنید. و بعد هم مگر از نظر شما بهشتیان نسبت به ازواج مطهره ای که دارند حب شهوات ندارند؟ اگر ندارند پس چه دارند؟
پس منظور شما از ظاهر کلام، ظاهر کلام قرآن و روایات است. نمیدونم چرا یخورده برداشت ما درمورد سخن کارل پوپر با شما فرق میکنه... احیانا از برهان خلف استفاده نکردید!!!:Nishkhand:
مهم نیست
بقیه صحبتهای بنده پاسخی نداشت؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله،
برادر حقیر در مقام اثبات نیستم چون به زعم حقیر موضوع واضح است و باز شما اصرار دارید که مواضع خود را حفظ کنید، نه اینکه لجبازی کنید بلکه این باور آنچنان در ذهنتان نفوذ کرده است که حاضر نیستید به این راحتی از آن کوتاه بیایید، خیلی هم خوب است، حتماً تلاش کنید مواضع خود را حفظ کنید ولی اگر زمانی متوجه شدید که در اشتباه هستید ان شاء الله روی آن باز اصرار نکنید ... این مسأله شامل ما هم میشود ...
اما در مورد اینکه فرمودید در اسلام چنین چیزی نداریم اشتباه میکنید ... در اسلام همه چیز در طول خداست و تصور هر چیزی در عرض خداوند مساوی شرک است ... در سورهی توحید فرموده است «لم یلد»، یعنی خداوند تولید نکرده است، یعنی وجودی در کنار او اضافه نشده است و جز خدا هیچ نیست، نه اینکه فقط جز خدا خدای دیگری نباشد بلکه جز خدا هیچ چیز دیگری نیست ... با این حساب انسانها هم در طول خدا موجودند ... یعنی هر موجودی از جایی به بعد هویت مستقل دارند نه اینکه از ابتدا به عنوان موجودی منزوی در کنار خدا باشند ... مثل اینکه قوای وجودی شما اگرچه هر کدامشان برای خودشان یک هویت دارند ولی همگی از عوارض وجودی خود شما هستند و در ادامهی وجودی شما هستند و در کنار شما هویت مستقلی از خودشان ندارند ... حالا شما چطور میفرمایید در اسلام چنین چیزی نداریم را ان شاء الله شما توضیح بفرمایید :Gol:
از نظر شما انسان انسان است و خدا هم خداست و دو وجود متباین هستند؟ این شرک نیست؟
متوجه نشدم عرفان اوشو چطور به این بحث مرتبط شد؟
برادر خداوند حضرت آدم علیهالسلام را در بهشت قرار داد و به او و همسرش فرمود که از هر چه خواستید بخورید مگر آن یک درخت ... به نظر شما حضرت آدم علیهالسلام اگر از نعمات بهشتی خورده باشند عبادت خدا را کردهاند یا هوسبازی کردهاند؟ آیا خوردن نعمات بهشتی برایشان لذتبخش بوده است یا ایشان اصلاً متوجه نبودند که چه میخوردند و فقط محو خدا بودند و پلک هم نمیزدند؟
هدف که معلوم است باید خدا باشد ولی هر هدفی که در راستای این هدف باشد هم مقدس خواهد بود اگرچه هر اقدامی در راستای این اهداف واسط لذتبخش باشد ... در دنیا این تلاشهای در راستای آن هدف اصلی همراه با هم سختی است و هم با راحتی ... در آخرت ولی این تلاشها همیشه همراه است با فقط راحتی و لذت ... این چه چیزش برای شما استبعاد دارد؟ ... آیا شما اگر در دنیا به مستمندی کمک کنید و از این کمک در دلتان یک شیرینی و لذت احساس کنید و به وجد بیایید این وجد و شادی را بر خود حرام میدانید و سعی میکنید محزون و ناراحت بشوید؟
اثبات نمیخواهد برادر واضح است ... پس چگونه باشد؟ مردم آنجا مانند ربات هستند و یا به خودشان بخاطر خدا ریاضت میدهند؟ شما با اصل لذت مشکل دارید که در بهشت باشد یا تنها با لذات جسمانی مشکل دارید؟ میتوانید بفرمایید چرا بین لذات جسمانی و لذات روحانی تفکیک قائل میشوید اگر هر دو مایهی خوشی و شادی و لذت بردن انسان میگردد؟
البته برخی همین را هم جزء حکمتهای برخی از احکام دین خدا میدانند (چرا که اطاعت کردن از خدا هم به تنهایی برای خودش حکمتی است) ولی همه نه ...! بگذریم ...
همهی آن لذت و نعمات دنیایی در بهشت بهترش موجود است (مثل اینکه قارچهای سمی آن شهر در جای دیگر سمش نباشد و غیرسمیاش باشد، مثل اینکه شراب مستکننده به صورت شراب دانشافزا و روحافزا موجود باشد و غیره) ولی بهشت فقط محدود به آنها نیست، در نتیجه مقدمهی قرمز رنگتان درست نیست ... اما از اینها که بگذریم افرادی که به دنبال هوای نفسند چرا به نعمات خدا سزاوارتر باشند؟ مگر نمیدانید که شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند؟ ... آن کسی که عمری رسم امانت را رعایت نکرد و نعمت خدا را در غیر آنچه که باید مصرف کرد و کفران نعمت کرد و منکر منعم شد چرا باید الآن سزاوارتر باشد به رحمت آن خدا؟ او که نعماتی که به دیگران داده شده بود را به ناحق به سهم خود اضافه کرد و مایهی آزار دیگران شد تا همان سهم خودشان از نعمات خدا هم با راحتی از گلویشان پایین نرود چرا باید باز دلخوش به نعماتی بیشتر شوند؟ ... گرچه اگر امید به رحمت خدا داشته باشند باز به ایشان داده میشود ولی ایشان وقتی با گناهان خود روبرو شوند خود را شایستهی سرزنش میدانند و خود را شایستهی رحمت خدا نمیدانند ... آنها در دنیا نه خوف داشتند و نه رجاء، در آخرت خوف بر ایشان غلبه مییابد و رجاء نمیتوانند داشته باشند و این همان یأس از رحمت خداست که حقیقت کفر است و عذاب را بر انسان چیره میکند ... مطابق کلام معصوم علیهالسلام دنیا را رها کنید که اگر دنیا ارزشی داشت انبیاء و مؤمنین به استفادهی از آن اولیتر بودند ... شما چطور کافران را به استفاده از نعمات خدا اولیتر از مؤمنین میشمرید؟
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
این شاید بنیادیترین اختلاف ما باشد و رفع آن به رفع مشکل کمک اساسی نماید ...
۱. قرب الهی آیا لذت ندارد؟ اگر خدا بینیاز هست که هست پس این قرب لابد برای ماست و نه برای خدا، حالا ما چه احتیاجی به قرب خدا داریم مگر همین الآن وجود نداریم و زندگیامان را نمیکنیم چرا باید به خدا نزدیک شویم؟ اگر مقصود را گفتیم لذت است در این صورت این لذت باید لذتی باشد که ارزش تلاش کردن برایش را داشته باشد، یعنی لذتی حقیقی باشد ... همین ... مگرنه کسی که مقابل لذت بردن بایستد با روح دین بیگانه است ... در روایت مبارکه جایی خواندم که شخصی برای درمان یک بیماری از دارویی تلخ استفاده میکرد، امام علیهالسلام فرمودند چرا از داروی شیرین استفاده نمیکنی؟ خدایی که درمان را در تلخی قرار داده باشد در شیرینی هم میتوانسته قرار دهد؟ ... یا از مرحوم آیتاللهبهجت آمده که لذت حرام هر چه بیشتر گناهش هم بزرگتر است و لذت حلال هر چه بیشتر ثوابش هم بیشتر است ... بحث سر اینکه لذت باشد یا نباشد نسیت بلکه سر حقیقی بودن یا نبودن آن لذتهاست ... لذت حلال لذتی است که ظاهر و باطنش هر دو لذت است ... لذت حرام لذتی است که ظاهرش لذت است و باطنش نامطبوع است و وقتی پردهها برداشته شود شخص متوجه انتخاب غلط خود خواهد شد ولی نتیجهی آن انتخاب گریبانش را خواهد گرفت ....
۲. کجا علمای دین گفتهاند که از هوی بپرهیزید؟ کجا لذات را بر ما حرام کردهاند؟ اگر هوی بد بود که باید مطلقاً سرکوب میشد (مثل ریاضت مرتاضان و تصوف صوفیان و رهبانیت راهبان مسیحی) نه اینکه صرفاً با عقل مهار و کنترل شود ... اگر دقت کنید بسیاری از اختلافات ما با بزرگوارانی که مثلاً با چندهمسری و متعه مخالفت میکردهاند همین بوده که ایشان به نظرشان این کارها شهوترانی بوده است حال آنکه حلال خداست و نه حرام ... شاید دین برای ما بد جا افتاده است که فکر میکنیم خدا و دین خدا مخالف لذت بردن ما هستند ... حال آنکه درست عکس آن است و دین آمده تا انسان به لذت حداکثری برسد ... فقط گفتهاند به کم قانع نشوید و متاع قلیل دنیا شما را از رسیدن به لذات حقیقی (نه فقط باطنی که بلکه حقیقی! چه ظاهری و چه باطنی) باز ندارد ... هدف از دین لذت بردن انسان است مگرنه خداوند از انسان بینیاز است چه در دنیا و چه در آخرت ... قرب خدا هم اگر مطلوب است بخاطر همین حداکثری بودن لذت آن است ... لذت انواع دارد و لذات ظاهری هم از همان دستهی انواع هستند اگرچه به نسبت لذات باطنی شدت و اثر کمتری داشته باشند برای آنها که هر دو را چشیدهاند ... ولی بودنش بر نبودنش مزیت دارد و به خودی خود مطلوبند ...
۳. دنیا چطور جهنم شده است؟ کسی که مؤمن است چقدر سختتر از کسی که هیچ قیدی و بندی برای خود نمیشناسد زندگی میکند؟ آیا نمیتوان مؤمن بود و به گردش رفت؟ نمیشود مؤمن بود و با دوستان دور هم جمع شد؟ آیا نمیشود مؤمن بود و لذت مطالعه را چشید؟ و هزار و یک لذت دیگر که بین مؤمنین و غیر مؤمنین مشترک است ... بله برخی لذات ظاهری هم در انحصار غیرمؤمنین است مثل رابطهی آزاد با جنس مخالف و بدتر از آن یا لذت مواد مخدر و الکل و مشابه آن ... و لذت کلاه سر دیگران گذاشتن و کسب قدرت و ثروت و شهرت نامشروع ... خیلی از لذات هم در انحصار مؤمنین است مثل نعمت نماز و نعمت ماه مبارک و نعمت سحری و افطار و نعمت چشم بستن بر گناه و غیره که شیرینی آنها در قلب احساس میشود و غیرمؤمنان تجربهاش نمیکنند مگر آنکه خدا گاهی اندکی برخی از آنها را روزیاشان نماید ...
این سؤالات را لطفاً پاسخ دهید شاید مشکلمان رفع گردد :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
بزرگوار، بنده نگفتم شما معنای تک تک نعمات را میدانید! بنده میگویم وقتی شما مدعی چیزی میشوید باید بتوانید برایش دلیل بیاورید! شما مدعی شده اید که نعمتهایی که در این آیات است تشبیه معقول به محسوس است بنده هم میگیوم پس باید بتوانید آنچه مدعی هستید را اثبات کنید و برای تک تک این نعمات مشبه ،مشبه به،ادات تشبیه ،و وجه شبه بیاورید
فکر نمیکنم این درخواست زیاد یا غیر منطقی باشد که بنده از شما دارم!
بنده اگر بخواهم دنیا را برای جنین توصیف نمایم که به آن هم ترغیب شود از مشترکات بین دنیا و رحم مادر استفاده میکنم ! یعنی میگردم ببینم چه چیزهایی در دنیا است که در رحم مادر هم است ، آنچه جنین در رحم در استفاده از آن محدود است اما دوست دارد نامحدود باشد همان هارا برایش از دنیا میگویم و میگیوم اگر 9 ماه اینجا را تحمل کنی بعد می توانی در دنیا آنچه را گفتم به صورت وسیع استفاده کنی!( مثلا شنا در آب !)
ببنید بزرگوار یکی از اشتباهات شما این است که دارید استفاده از نعمات الهی در بهشت را جدایی از حمد و ستیاش خداوند در بهشت متصور میشوید!
بندگی کردن به چه معناست؟ مثلا خداوند میفرماید یک ماه روزه ماه رمضان واجب اما روز آخر یعنی عید فطر روزه حرام!! حال یکی بگوید من چگونه روزه ام را بخورم، من میخواهم عبادت خدارا داشته باشم بیایم از روی هوس روزه ام را بشکنم و خوراکی و آشامیدنی بخورم! هرگز این کار را نمیکنم! این فرد به نظر شما الان عبد خداوند است و دارد عبادت میکند؟!! (خب روزه و نماز عبادت است دیگر ،این بنده خدا هم دارد سختی و گرسنگی را تحمل میکند و روز عید فطر روزه گرفته است!!) قطعا شما به چنین فردی نمیگویید عابد!
پس عبودیت یعنی هرچه خداوند گفت بگوییم چشم و راضی باشیم به آنچه خداوند راضی است و از خشنودی خداوند خشنود شویم (پسندم آنچه را جانان پسندد)
خداوند در دنیا یک سری لذات را قرار داده اما برایش خط قرمز کشیده ! خب بندگان به اندازه محدود می توانند از آن استفاده کنند ،حتی اگر حلال هم باشد استفاده زیاد از لذات میتواند برای انسان مضر شود ، پس اکنون بندگی خداوند در استفاده از لذات در چهار چوبی است که خداوند تعیین نموده است
اما در آخرت خداوند محدودیت ها را بر میدارد و میگوید بنده من این هدیه و پاداش من است به تو ، هرچقدر میخواهی استفاده کن ! حالافرض کنید بنده ای بگوید نه ! من نمیخواهم استفاده کنم این ها هوس است! الان به نظر شما این فرد عبد خوبی است؟!!
از طرفی اینها(نعمات بهشتی) نشانه قدرت و عظمت خداوند است و اتفاقا خداوند با این نعمت های الهی در بهشت دارد عظمت خودش را به مخلوقاتش نشان میدهد! یعنی به بندگان میگوید همان نعمتهایی که در دنیا محدودش کرده بودم و استفاده زیادش برایتان مضر بود و برایتان مانع میشد، اکنون این قدرت را دارم که کاری کنم که بتوانید نامحدود استفاده کنید در حالی که هیج مانعی و ضرری برایتان ایجاد نکند و این از قدرت الهی است !!
یازهرا(س)
سلام
شاید یکی از اختلافات ما سر همین لذت است
تمام عرض بنده این است که اگه در اسلام دستور به استفاده حلال شده نه از جهت لذت بوده بلکه به جهت رفع نیاز طبیعی و ادای تکلیف بوده...
اگر میل جنسی نمی بود نسل انسان منقرض میشد...اگر لذت غذا خوردن نبود انسان بقا نداشت...پس خود هدف و مقصود نیستند بلکه وسیله اند برای کسب معرفت و درک لذت حقیقی...
وقتی انسان میمیرد این غرایز هم میمیرند و به آخر خط میرسند...دیگر نه طبیعتی است و نه تکلیفی حیات عقلانی میشود و لذت و الم هم همینطور
اینها در فلسفه اثبات شده
انسان موجودیست حقیقتش عقلانی که با خوردن سیب دارای شهوت شد
حال باید به همان مقام به اراده خود برگردد...از کثرت به وحدت...
بهشت آدم هم تمثیل است همچون بهشت موعود پس به ظاهر آن نمیتوان استناد کرد
تمام این دعواها به خاطر غرایز فعلی است وقتی منتفی شدند حقیقت لذت نمایان میشود
اگر قوای ادراکی ما از پاداش الهی همین قوای فعلی بودند خداوند پاداش را هم در همین دنیا میدادند ولی اینطور نیست چراکه پاداش اخروی به قوای ادراکی اخروی تعلق میگیرد قوایی که از سنخ دیگرست
اصلا آخرت یعنی چیز دگر شدن نه همین شدن
میدوارم مطلب روشن شده باشد
باسلام مجدد
1-چراباید نعمات را معنا کنیم؟اگر قابل وصف بود که خود خداوند بیان میکردند
وقتی به کودک میگوییم ازدواج مثل خوردن صدتابستنیه یعنی باید همین معنا را بچسبد و بالا بیاید
اگر قرار بود از ازدواج بگوییم که دیگر تشویق نمیشد چون درکی ندارد
اما من و شما که میدانیم به زودی زود نیاز واقعی او ازدواج است برای نزدیک شدنش به هرآنچه که دوست داره اونو به ناچار براش تشبیه میکنیم
حکایت بهشت مثل حکایت شکلات و کودک است که به بهانه آن اورا به لذتی دیگر تشویق میکنند...وقتی آن لذت بالاتر چشیده شد لذت شکلات موضوعیت خود را از دست میدهد.
2-نگاه کنید بین عالم جنین و دنیا هیچ وجه تشابهی نیست جنین فقط از خون تغذیه میکند و حیات دارد و با آن حیات خوش است اصلا نمیدونه دست و پا چیه و به چه دردش میخوره
هیچ فهمی از عسل و شکلات و از دویدن بر روی چمن ندارد
فقط بهش میشه گفت خون بهتری و بند ناف بهتری برای تغذیه به تو میدهند
3-نگاه کنید لذت های دنیایی مربوط به دنیا و طبیعت است و گریزی از آن نیست و اساسا نمیشه با آن وضعیت بهشت را توجیه کرد
ما قراره از کثرت به وحدت برگردیم نه مجدد به کثرت
آخرت یعنی چیز دگر شدن نه همین شدن
اگر همین بود که اصلا خراب نمیشد تا دوباره درست شود
اگر همین بود پاداش هم در همین جا داده میشد و سعادت همینجا رقم میخورد
پس همانطور که آخرت به معنی چیز دیگر شدن است بهشت هم یعنی لذتی دیگر بردن نه همین لذت را بردن ....
اصلا لذت دنیا لذت نیست بلکه رفع الم است این چه لذتیه که باید رنجی باشد تا حاصل گردد؟ در بهشت المی از جنس دنیا نیست پس لذتی هم از جنس لذت دنیا نیست
خوب دقت کنید لذتی که کاستی ها و نقص لذات دنیا را ندارد لاجرم سنخیتی هم با آن ندارد و اساسا چیز دگریست
امیدوارم مطلب روشن شده باشد
یاحق
اینها در فلسفه اثبات شده
انسان موجودیست حقیقتش عقلانی که با خوردن سیب دارای شهوت شد
حال باید به همان مقام به اراده خود برگردد...از کثرت به وحدت...
بهشت آدم هم تمثیل است همچون بهشت موعود پس به ظاهر آن نمیتوان استناد کرد
تمام این دعواها به خاطر غرایز فعلی است وقتی منتفی شدند حقیقت لذت نمایان میشود
اگر قوای ادراکی ما از پاداش الهی همین قوای فعلی بودند خداوند پاداش را هم در همین دنیا میدادند ولی اینطور نیست چراکه پاداش اخروی به قوای ادراکی اخروی تعلق میگیرد قوایی که از سنخ دیگرست
اصلا آخرت یعنی چیز دگر شدن نه همین شدن
میدوارم مطلب روشن شده باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
پس برادر شما سؤال ندارید و در واقع پاسخی دارید که میخواهید آن را اثبات کنید ... مطالبی که در مورد حضرت آدم علیهالسلام و سیب گفتید حقیر را یاد مثلاً مسیحیت انداخت، شاید شما تلاش دارید تا به نوعی اسلام را از نگاه مسیحیت تفسیر کنید و عرفان جدیدی برای خودتان توسعه دهید ... برای این کار نیاز دارید دلایل محکمی داشته باشید ولی ظاهراً تمرکزتان بیشتر بر توصیف نگاهتان است ... اینکه بگویید بعد از مرگ چنین است و چنان است با آنکه خودتان بعد از مرگ را تجربه نکردهاید برای حقیر قانعکننده نبود، لابد برای خودتان بوده است ... ولی ای کاش پاسخ سه سؤالی که پرسیده بودم را میدادید و از روی آنها سطحی عبور نمیکردید ... شما مدعی شدید که دنیا برای مؤمنین جهنم است و در دین از هوی نهی شده است و قرب الهی برای بهرهمندی انسان نیست (پس یعنی نعوذبالله برای خداست؟) ... آیا برای این ادعاهایتان بجز تکرار مواضعتان دلیل هم دارید؟
آیا بهشت محل زجر کشیدن انسان است؟ اگر نه آیا بهشتیان در بهشت هیچ لذت یا دردی را به صورت ظاهری یا باطنی نمیچشند؟ اگر لذات باطنی را میچشند چرا لذات ظاهری را بر آنها حرام میدانید؟ تصورتان از بهشت چیست و سعی دارید چه بهشتی را به ما بقبولانید؟
اینها را برای همان روشن شدن مطلب میپرسم که فرمودید ... باید بدانیم که فقط صفات معمولی که برای بهشت شمرده میشود را نفی میکنید یا بهشت مورد نظرتان به هر حال صفاتی هم برای خودش دارد که قابل تأمل باشند؟
در پناه خدا باشید
یا علی علیهالسلام
سلام
خیر اینطور نیست
من با مطالعه مطالب فلسفی ابن سینا ،فارابی و ملا صدرا وبرخی مطالب عرفانی به این اندیشه رسیدم و کاری با مسیحیت ندارم فقط عرض کردم که در انجیل هم مطالبی هست که این اندیشه را تایید میکند همین
در ضمن من این مطالبو طرح میکنم تا محک بخورند ولی جواب قانع کننده ایی در رد این اندیشه ندیده ام(هنوز)
حتی به دنبال احادیثی گشتم که صریحا جسمانیت معاد و هم سنخ بودن لذات بهشت با لذات دنیا را بتوان از آن بدست آورد...پیدا کردم اما کاملا نامعتبر بودند
بله در حدیث هم داریم دنیا جهنم مومن است
نگاه کنید گرامی همه صحبت در مورد بهشت این است که از سنخ لذات دنیا نیستند...میگویید چرا؟؟؟ میگوییم لذت دنیا از سنخ رفع الم و درد است این سنخ لذات را فقط در همین عالمی که تضاد و تزاحم لازمه وجودی اوست میتوان تصور کرد لذا بهشت ولذات آن اساسا چیز دیگریست مثل خود آخرت که به معنی چیز دگر شدن است نه همین شدن
این پا ساخته شده که به یه جایی برسد نه اینکه تا ابد راه برود!!! وقتی رسید دیگر پا منتفی میشود دست، چشم و گوش منتفی میشوند وسایل و ابزار دیگر منتفی میشوند ..انسان وحدانی میشود مانند خود خدا که دست و پا و گوش و چشم ندارد
آیا معنای بازگشت به خدا و از کثرت به وحدت رفتن غیر از این است؟
اگر منتفی نشوند یعنی هنوز در دنیاییم یعنی هنوز عمل و تکلیف نه آخرت و دار پاداش و جزا
از باب مجاز گویی بهآن نگاه میکنیم
درست مثل اینکه وقتی میخواهیم برای کودک از ازدواج بگوییم...میگوییم لذتش مث لذت صدتا بستنی است
و اما مهمترین دلیل که لذات بهشت از سنخ لذات دنیا نیستند:
لذات دنیا از باب رفع الم و رنج است و مختص همین عالم میباشد ..اگر بخواهیم چنین لذاتی را برای آخرت نیز قائل باشیم در واقع دنیای مجدد را تصدیق کردیم نه آخرت
وقتی گفته میشود لذات بهشت بری از نقایص لذات دنیاست یعنی اساسا چیز دیگریست چرا که لذات این دنیایی مستلزم وجود رنج و الم..تضار وتزاحم است و این یعنی دنیا نه آخرت
یاحق
سلام
خب ما داریم بحث میکنیم...چه ایرادی داره؟؟!!!
این جارو گذاشتن برای همین دیگه!!!
البته سخن شما به جای خودش درسته(اما به جای خودش)
و اینکه شامل مخالفین نظر بنده هم میشود
یاحق
خیر
سجده به آدم ابدا ارتباطی با اثبات معاد جسمانی ندارد
بلکه سجده از این حیث است که موجودی علیرغم داشتن شهوت و امیال بدنی میتواند به ساحت قدس الهی برسد
اتفاقا عکس مطلب شما رو داره میرسونه
یعنی از شهوت گذشتن و به عقل رسیدن
وجود شهوت در آخرت مستلزم دنیای مجدد است نه آخرت.. میگویید چرا؟؟؟ میگوییم که وجود چنین لذاتی مستلزم وجود رنج و الم ،تضاد و تزاحم است تا با رفع آن لذتی حاصل شود
نتیجه : لذتی که نقایص دنیا را نداشت اساسا از سنخ لذات دنیا نیست
یاحق
با سلام ..اگر معاد جسمانی نیست چرا حضرت علی علیه السلام در خطبه هاش در باره وصف بهشت اشاره کردند و بعضا احادیث پیامبر که خانم یارب هم مفصلا اینها رو توضیح دادند
اینکه ما با ارداه خود توانسته ایم همچون آنان باشیم لذا مقام انسان از آنان بالاتر است
و اما جهنم یعنی در کثرت و شهوت ماندن...یعنی در تضاد و تزاحم ماندن و فرشته نشدن
چون سر و کارت به کودک قتاد
زبان کودکی باید گشاد