■❁■ اشعار و پیامک ماه مبارک رمضان ■❁■
تبهای اولیه
افطار به مى كرد برم پير خرابات با باده، وضو گير كه در مذهب رندان
ماه رمضان شد، مى و ميخانه بر افتاد
عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد
گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
در حضرت حق اين عملت بارور افتاد
رمضان ماه مناجات ودعا ماه خالص شدن از کبر و ريا اي خدا از سر احسان و کرم باز کن در را به روي اين دلا من گنه کار و تو يا رب غافري بار الها اي اميد جان و دل
رمضان پر بود از شور و صفا
رمضان ماه رسيدن به خدا
تو نگاهي به دل ما بنما
اي که هستي در دو عالم پادشا
بر بدي ها و خطا ها ساتري
اين دلم را کن به نورت متّصل
[ATTACH]5151[/ATTACH] وقت است نهان خانه ی دل پاک نماییم
وز اشربه و اطعمه امساک نماییم
باید می وساغر همه را دور بریزیم
از هرم عطش سینه عطشناک نماییم
افلاک به آهی زجگر، پاک بسوزیم
دل بر نظر صاحب لولاک نماییم
راهی به سماوات ز لوّامه گشوده است
"امّاره باالسّوء" چو در خاک نماییم
از نرگس شهلابفشانیم شب قدر
شبنم دوسه قطره، مژه نمناک نماییم
از میکده بر گشته سوی سجده گه عشق
وانگاه حذر از ثمر تاک نماییم
صد بار بخوانیم به شب سوره ی اخلاص
با هر احدش راه به افلاک نماییم
دل را به شب قدر که نازل شده قرآن
با خواندن آیات فرحناک نماییم
شکرانه ی الطاف الهی گهِ افطار
آن زهر عطش مرهم و تریاک نماییم
ای "قاسمیِ" خسته بیا تا قدح دل
خالی زگناه و خس وخاشاک نماییم
سرا ینده : علیرضا قاسمی
رمــضــــان، مــاه عــتــرت و قــرآن رمــضــان امــتــــداد جــــاده نــــور رمــضــان چــلچــراغ نـــور افـشان مـــاه تــحكــيــم آشنـــايــــي هـــا مـــاه شـــب زنــده داري عـشــاق مـــاه اشــك و خـروش و ناله و آه مــــاه آســـايــش قــلــوب بــشــر رمضــان چــشمــه عـطــاي خـــدا رمــضــان رهــنـــمــا و راه گــشــا رمــضــان شــاخساري از طــوبـي رمــضــان بــارگــــاه (بــســم ا...) مــاه تـــحصيــل دانــش و تــقــوي مــــاه اكـــرام عـــتــرت و قـــــرآن عيــــد مســعــود زاد روز حــســن شــب قــدرش ســلام بــر مــهدي مـــغــرب آفــتــاب عــمــر عــلـــي در چــنين مه كه انس و جان يارب نظـــري ســوي دردمنــدان كــــن بــــارالــها بــــه درگــه كــــرمـــت كشــــور مــــا بــهشت زهــرا شد اي خــــــدا آرزوي ايــــــن امـــــت واي بــر حـال آن كسي كه حسان
رمضان شهر عشق و عرفان است
رمضان بحر فيض و احسان است
گــــاه تــــجديد عهد و پيمان است
در گذرگاه هــر مــــسلمــان است
در شبــستان قلــب انـسان است
مــاه تعــطيل قــهر و حرمان است
مــاه بــيــدار بــاش وجــدان است
راه برگــشت هــر پــشيمان است
مــاه پــالايــش تـــن و جــان است
مــــاه تــسليــم در بــــر خـــالـــق
مــاه تــمريــن كــار نــيـكــان است
ماه عفو و گذشت و غفــران است
بهــر گــم گـشتگان حـيــران است
غرفه اي از بــهشـت رضوان است
جلــوگاه (رحيـم) و (رحمان) است
گــاه تــطهـيــر و راه ايــمـان است
مــــاه اطفــــاء نــــار نــيــران است
روز پــر فــيــض نــيــمــه آن است
تــا بــه فـجرش كه نور باران است
مشــرق مــــاهتــــاب قــرآن است
بر سر سفــره تــو مــهــمـان است
اي كــه نــامـت شفا و درمان است
سائــل خــستــه دل فـراوان است
بس كــه پــر لاله خــاك ايران است
جشــن پــيــروزي شــهيــدان است
خــصــم قــرآن و يـار شيطان است
[FONT=Times New Roman] [FONT=Times New Roman]بـــاز هــــوای ســــحــــــــرم آرزوســــت [FONT=Times New Roman]شـكــــوه ی غـــربـــت نــبــرم ایـن زمـان [FONT=Times New Roman]خــــســتــــه ام از دیـــدن ایـن شـوره زار [FONT=Times New Roman]واقـــعـــه ی دیـــــــــدن روی تـــــــــو را [FONT=Times New Roman]جــلـــوه ی ایـــن مـــاه نـــكـــو را بـبـیـن [FONT=Times New Roman]ایـن شـب قـدر اسـت كـه مـا بـا همیـم؟ [FONT=Times New Roman]حـــسِّ تــــو را مـی كنـــم ای جـان مـن [FONT=Times New Roman]خـانـه ی عـشـِاق مــهـاجـر كـجـــاست؟ [FONT=Times New Roman]حـسـرت دل بـــارد از ایـــن شـعـــر مـن [FONT=Times New Roman] خـــلــــوت و مــــژگــــان تــرم آرزوسـت
دسـت تـــــــو و روی تــــو ام آرزوســت
چـشـم شـقــــایــــق نـگـرم آرزوســـت
ثــــانــــیــــه ای بـیـشـــتــرم آرزوسـت
رنــــــگ و رخ و روی تــــــو ام آرزوسـت
مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت
عــــزلـت بـــیـتــی دگــــرم آرزوســــت
در سـفــــرت بـــال و پـــــرم آرزوســـت
جـام مـیـــی در حـرمــــــم آرزوســـــت
چه شود ای گل نرگس، با تو دیدار کنم / جان و اهل و هستی ام، بر تو گرفتار کنم
روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا / کی شود با رطب وصل تو افطار کنم . . .
.
خدایا کمکمان کن که در این ماه رمضان
تمرین کنیم ترک هرآنچه که درک دوران ظهور را به تأخیر می اندازد . . .
روزه، فرصتی است تا چند قطره تشنگی به حلقوم روحمان بچکانیم . . .
.
ماه رمضان، برای آن است که یک ماه مرخصی از زمین برای سفر به ملکوت بگیریم . . .
کاش، در این رمضان لایق دیدار شوم / سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان / تا که همسفره تو لحظه ی افطار شوم . . .
امشب چو در بهشت وا میگردد*هر درد نگفتنی دوا می گردد* از نزول ماه رمضان حاجات دل خسته روا می گردد
[FONT=Lucida Console]از عاقلان حساب دلم را جدا کنید چیزی به شب نمانده به خلوت که میروید این دست های ساده و خالی دخیلتان :Rose:
حرف و حدیث کهنه خود را رها کنید
قدری دل شکسته ما را دعا کنید
ما را فقط به رسم رفاقت دعا کنید
مبارک باد آمد ماه روزه شدم بر بام تا مَه را ببینم به جز این ماه، ماهی هست پنهان بدان مَه ره برد آن کس که آید رُخ چون اطلسش گر زرد گردد دعاها اندرین مه مستجاب است چو یوسف ملک مصر عشق گیرد سحوری کم زن ای نطق و خمش آن
رَهَت خوش باد ای همراه روزه
که بودم من به جان دلخواه روزه
نهان چون ترک در خرگاه روزه
درین مَه خوش به خرمن گاه روزه
بپوشد خلعت از دیباه روزه
فلک ها را بدرّد آه روزه
کسی کو صبر کرد در چاه روزه
ز روزه خود شوند آگاه روزه
ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما کلیات شمس، جزء هفتم، ص 92،91
ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما
بر بند سر سفره بگشای ره بالا
ای یاوه هر جایی، وقتست که باز آیی
بنگر سوی حلوایی تا کی طلبی حلوا...
مرغت ز خور و هیضه، ماندهست درین بیضه
بیرون شو از این بیضه تا باز شود پرها
بر یاد لب دلبر خشکست لب مهتر
خوش با شکم خالی مینالد چون سرنا
خالی شو و خالی به لب بر لب نایی نه
چون نی زدمش پر شو و آنگاه شکر میخا...
گر تو به زیان کردی آخر چه زیان کردی
کو سفره نان افزا کو دلبر جان افزا
از درد به صاف آییم و زصاف به قاف آییم
کز قاف صیام ای جان، عصفور شود عنقا
صفرای صیام ار چه، سودای سفر افزاید
لیکن ز چنین سودا یابند ید بیضا
هر سال نه جوها را میپاک کند از گل
تا آب روان گردد تا کشتشود خضرا
بر جوی کنان تو هم، ایثار کن این نان را
تا آب حیات آید تا زنده شود اجزا...
بستیم در دوزخ یعنی طمع خوردن
بگشای در جنت یعنی که دل روشن
بس خدمتخر کردی بس کاه و جوش بردی
در خدمت عیسی هم باید مددی کردن
تا سفره و نان بینی کی جان و جهان بینی
رو جان و جهان را جو، ای جان و جهان من
اینها همه رفت ای جان بنگر سوی محتاجان
بی برگ شدیم آخر چون گل ز دی و بهمن
سیریم ازین خرمن، زین گندم و زین ارزن
این سنبله و میزان، ای ماه تو کن خرمن ...
این شبها رحمت دوست جاریست
مثل رود ...
مثل باران...
اگه دلتون لرزید
بغضتان ترکید
اینجا کسی محتاج دعاست
شب رحمت
[CENTER]
سبدی دارم در دست
[/CENTER]
می روم سوی خدا
یا علی می گویم
می روم تا درگه نور و امید
تا به جایی که ملک ره نبرد
می روم سوی خدا
سوی حق سوی امید
چون قرارم امشب است
می روم تا که به من تازه براتی بدهند
می روم تا در ِ رحم
می زنم در با اشک
و قسم می دهم او را از دل
به هم او
به محمّد
به علی
به فاطمه
به هر چهارده نور خدا
به قائم
و به نور ...
تا که مرا ره بدهد
به سوی نور
به چشمه غسل ذنوب
سبدم را به ملائک دادند
می برندش تا در ِ لطف خدا
حال ...
من منتظرم در ره عشق ...
و دعا می کنم امشب همه را
زیر لب ذکر خدا می گویم
تشنگی را ز دهان دور کنم من با اشک
به خدا بوی خدا می آید
آری ...
نور آمد
و ملائک سبدم آوردند
لبالب از رحم
سرریز از نور و کرم
و چه زیبا با نرگس فردوس پوشانیده شده
شکری می گویم به خدا
می نوشم آب حیات
با دل و جان آن مبارک سحر آمد
و ز گلدسته دل بانگ اذان می شنوم
نیست خدائی جز او ...
نیست خدائی جز او
آری
صبح شد
و سبکبال ز جا بر می خیزم به خدا
[CENTER]
«ارسطو کروبی (وصال خوانساری)»[/CENTER]
(ماه مقاصد عالي مبارک)
مقاصد وقتي که عالي شد، زحمت هاي در راه آن مقصد بايد
در نظر انسان نباشد.
[SIZE=114][COLOR=navy]
[/COLOR][/SIZE]
(ماه خدا دوستان مبارک)
کسي که خدا با اوست از هيچ قدرتي جز قدرت او هراسي ندارد.
[SIZE=114][COLOR=navy][B]
[/B][/COLOR][/SIZE]
با باده، وضو گير كه در مذهب رندان
ماه رمضان شد، مى و ميخانه بر افتاد
عشق و طرب و باده، به وقت سحر افتاد
افطار به مى كرد برم پير خرابات
گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد
در حضرت حق اين عملت بارور افتاد
رمضان آمد و آهسته صدا كرد مرا
مستعد سفـــر شهر خدا كرد مرا
از گلستان كرم طرفه نسیـمی بوزید
كه سراپای پر از عطر و صفا كرد مرا
نازم آن دوست كه با لطف سلیمانی خویش
پــــله از سلسـله دیـــو دعــا كـــــرد مـــرا
فیض روحالقدسم كرد رها از ظلمات
همرهـی تا به لـب آب بقـا كرد مـرا
من نبودم بجز از جاهل گم كرده رهی
لایـــق مكتب فخــر النجبا كـــرد مـــرا
در شگفتم ز كرامات و خطاپوشی او
من خطا كردم و او مهر و وفا كرد مرا
دست از دامن این پیك مبـارك نكشم
كه به مهمانی آن دوست ندا كرد مرا
زین دعاهاست كه با این همه بیبرگی و ضعف
در گلـستــــان ادب نـغمـــه ســرا كــــرد مـــرا
هر سر مویــم اگـر شـكر كند تـا به ابــد
كم بود زین همه فیضی كه عطا كرد مرا
«فتحالله اسلامینیا»