تعریف علم و راههای بدست آوردن علم در قرآن چیست؟
تبهای اولیه
بنام خدا
درود بر راستجویان ارجمند
من می خواهم از دوستان اگر کسی اهل پژوهش است تعریف قرآنی علم را با استفاده از آیات قرآن ارائه نموده
و راههای کسب دانش را باز با بهرگیری از آیات قرآن بیان نماید
تا بدانیم منظور قرآن از دانش و دانستن چیست و با چه روشها و ابزار هایی به علم باید دست یافت ؟
که اینقدر در قرآن در باره ی علم تاکید شده است
[=microsoft sans serif] بنام خدا[=microsoft sans serif]درود بر راستجویان ارجمند
[=microsoft sans serif]من می خواهم از دوستان اگر کسی اهل پژوهش است تعریف قرآنی علم را با استفاده از آیات قرآن ارائه نموده
[=microsoft sans serif]و راههای کسب دانش را باز با بهرگیری از آیات قرآن بیان نماید
[=microsoft sans serif]تا بدانیم منظور قرآن از دانش و دانستن چیست و با چه روشها و ابزار هایی به علم باید دست یافت ؟
[=microsoft sans serif]که اینقدر در قرآن در باره ی علم تاکید شده است
سلام علیکم
شما شروع کننده هستید
استارتر یه خورده نظرشونو بفر مایییییند تا ما هم مستفیض بشیم
:Gig: :Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig::Gig:!
از نظر قرآن تمام علمهايي كه غير از علوم ديني هستند فضلند و تنها علومي علم واقعي هستند كه مربوط به دين باشند كه قرآن آن را به 3 دسته تقسيم مي كند
1)احكام
2)اخلاق
3)اعتقاد
و با مرگ انسان فضلها از بين مي روند و فقط علم است كه با انسان باقي مي ماند
اگر سندش هم مي خواييد من متاسفانه آيه اش تو ذهنم نيست از كارشناسان عزيز ميخواييم كه بفرمايند
در جايي ديگر هم داريم كه علم نور است و خداوند در قلب هر كس كه بخواهد مي تواند اين نور را قرار دهد .
(سندش هم حديث عنوان بصري) كه از امام صادق عليه السلام مي باشد.
سلام علیکمشما شروع کننده هستید
استارتر یه خورده نظرشونو بفر مایییییند تا ما هم مستفیض بشیم
درود بر شما :Sham:
آقا قرار نیست هر جایی کسی سوالی بپرسه اول خودش جواب بده :Labkhand:
اگر سندش هم مي خواييد من متاسفانه آيه اش تو ذهنم نيست از كارشناسان عزيز ميخواييم كه بفرمايند
درود بر شما :Gol:
بله سند می خواهم
[="red"]تعاریف علم[/]
علم یک واژه عربی است که از ریشه علم به معنی آموزش مشتق شده است. در اصطلاح عامیانه ، این کلمه در مورد هر نوع آگاهی که فرد در مورد محیط و مسایل پیرامون خود کسب می کند، اطلاق میگردد. و لذا هرچه میزان آگاهی و معلومات او بیشتر باشد، او را عالمتر میدانند. به همین علت در قدیم به افرادی که در زمینه علوم مذهبی و قرآنی به درجات بالاتری نائل میشدند، علامه میگفتند. مانند علامه امینی که آثار بسیار گرانبهایی از وی بر جای مانده است.
پیدایش علم
آدمی تمایل دارد که هرچه را ممکن است بداند و بفهمد، زیرا کنجکاو زاده شده است. کنجکاوی انسان از کنجکاوی هر موجود زنده دیگر کاملتر و پایدارتر است. رضایت آدمی در فرو نشاندن این کنجکاوی ، همراه با توانایی او در به خاطر آوردن ، استدلال کردن و ارتباط دادن ، به پیدایش فرهنگ کامل ، و از جمله علم منجر شده است. بنابراین می توان گفت که از همان زمانی که انسان ، پای به این جهان گذاشته است، علم نیز به وجود آمده و با رشد فکری بشر ، علم تکامل یافته است.
برداشت غلط از علم!
معلومات انسان ، وقتی که در مسایل روزانه به کار روند، می توانند در لباسی که فرد میپوشد، خانه ای که در آن زندگی می کند، تاثیر کنند. روشهای مسافرت ، تفریحات ، آموزش و پرورش ، اعتقادات مذهبی ، قضاوتهای اخلاقی و حتی بقای ملی انسان به این معلومات بستگی دارد. اما باید توجه داشته باشیم که وظیفه خود علم به وجود آوردن کاربردهای آن نیست. علم مشتمل بر اصول و قوانین است. پزشکی و روشهای آن مرغوب کردن دانه های نباتی ، تلفن ، رادیو ، موشکها ، هواپیماها و بطور خلاصه چیزهایی که مستقل از این اصول و قوانین تکمیل می شوند، علم نیستند، بلکه محصولات مهندسی یا انقلاب تکنولوژیک هستند.
البته منظور آن نیست که گفته شود کاربردهای علم اهمیتی ندارند. واقع امر آن است که این کاربردها دنیای ما را عمیقاً تغییر دادهاند، بطوری که در بسیاری از موارد نمی توان بدون آنها زندگی خود را ، آن گونه که امروزه می گذرانیم، ادامه دهیم. علم و انقلاب تکنولوژیک هردو بخش بزرگی از کوشش های فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی ملتها را در بر گرفته است، بطوریکه درک نکردن هر یک از آنها می تواند پیامدهای خنده آور یا حتی خطرناک به دنبال داشته باشد. اما برای بسیاری از مردم تفاوت میان هدف های علم و انقلاب تکنولوژیک روشن نیست.
کنجکاوی ، تنها عامل ایجاد علم
کنجکاوی ، یعنی میل شدید به دانستن ، از ویژگیهای ماده مرده نیست. همچنین از ویژگیهای انواع جاندارانی نیست که به زحمت می توانیم آنها را از موجودات زنده بپنداریم. بعنوان مثال ، درخت ، نمی تواند به محیط اطراف خود کنجکاوی نشان بدهد. اما از آغاز پیدایش حیات ، در بعضی از جانداران حرکت مستقل پیدا شد. به این ترتیب ، پیشرفت بزرگی برای در دست گرفتن محیط اطراف پدید آمد. جاندار متحرک دیگر لازم نبود که به انتظار غذا باشد، بلکه خود به دنبال آن می رفت. و این بدان معنی است که ماجرایی تازه در جهان آغاز شد و آن کنجکاوی بود.
بنام خدادرود بر راستجویان ارجمند
من می خواهم از دوستان اگر کسی اهل پژوهش است تعریف قرآنی علم را با استفاده از آیات قرآن ارائه نموده
و راههای کسب دانش را باز با بهرگیری از آیات قرآن بیان نماید
تا بدانیم منظور قرآن از دانش و دانستن چیست و با چه روشها و ابزار هایی به علم باید دست یافت ؟
که اینقدر در قرآن در باره ی علم تاکید شده است
با سلام
جناب نوری برایراههای کسب دانش قرآن که دیگر عزیز برادر پژوهش نمیخواهد ۱۴۰۰ سال است که کتاب قرآن حی حاضرو کسانی که قدرت درک فهم مفاهیم را داشتند و دارند و با آیات الهی آشنایی دارند به مطلب دانش و دانستن در امور علم و....!!کاملا واقفا !!
انسان توانمندترين مخلوقات از حيث ظرفيت دانش است و اگر آن را در مسير حق سير دهد تا برترين مراتب هستى راه بر او هموار مى گردد، تا جايى كه در آيه 30 سوره بقره، همين دانش ملاك برترى انسان بر ملائك و شايستگى خليفه الهى براى آدمى معرفى شده است.
با اين همه چنددسته از آيات قرآن مجيد محدوديت ها و نقص هاى دانش بشرى را آشكار مى سازد.
1. نادانى انسان در امور مربوط به خود: (اِنَّ اللّهَ عِنْدَه عِلْمُ السَّاعة وَ يُنَزِّلُ الغَيثَ وَ يَعْلَمُ مَا فى الأَرحامِ وَ مَا تَدرى نَفْسٌ ماذا تَكْسِبُ غَدَاً وَ ماتَدْرى نَفْسٌ بِأَىِّ اَرْض تَموتْ اِنَّ اللّهَ عَليمٌ خَبيرٌ) (لقمان: 34)
2. وجود مجهولات در قلمرو ارتباط با جهان مادى و عالم شهادت: (سُبحانَ الَّذى خَلَقَ الأزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الأَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لاَ يَعْلِمُون)(يس: 36) در آيات 7 سوره روم و 67 سوره انعام و 8 سوره نحل به جنبه هاى ديگرى از نادانستنى هاى بشرى اشاره شده است.
3. وجود مجهولات در قلمرو ارتباط با عالم غيب: (عالِمُ الغَيبِ فَلا يُظْهَرُ عَلى غَيبِهِ اَحَداً) (جن: 26 و 27) و (نمل: 65)، (هود: 49)، (اعراف: 188)، (انعام: 50)
4. كاستى ديگر دانش بشرى نسبيت ارتباط انسان با رويدادهاست: (كَاَنَّهُمْ يَومَ يَرونَها لَمْ يَلبَثُوا اِلاّ عَشيةً او ضُحيها)(نازعات: 46) اثرپذيرى ادراكات از مقايسه ها، پيش دانسته ها و پندارهاى مخدوش كننده در آيات 52 اسراء و 19 كهف، 103 طه، 113 مؤمنون،55روم،65يونس نيزبيان شده است.
5. اطلاعات ناروا و دانستنى هاى ناپسند بيانگر جهت مهمى از كاستى هاى دانش بشرى است. خداوند متعال مى فرمايد: (وَ اَنزَلَ عَلى المَلَكَين بِبابِلِ هاروُتَ وَ ماروُتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ اَحَد حَتّى يَقولُ اِنَّما نَحنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُر فَيَتَعلَّمُونَ مِنهُما ما يُفَرِقُونَ بِه بِينَ المَرْءِ وَ زَوُجِهِ وَ مَا هُمْ بِضارٍّ مِن اَحَد اِلاَّ بِاِذنِ اللّه وَ يَتَعَلَّمونَ ما يَضُرُّهُم وَ لا يَنْفَعُهُم)(بقره: 102)
بدين سان چيزهايى هست كه انسان نمى تواند بداند و چيزهايى ديگرى وجود دارد كه انسان نبايد بداند و يا در مورد آن پرسش كند.
6. همچنين آياتى به طور كلى دانش انسان را كم و محدود شمرده است: (وَ ما اوتيتُمْ مِن العِلمِ الاَّ قَليلا)(اسراء: 85) و همچنين (طه: 114).
7. محدوديت عملكرد حواس براى همه آشكار است و قرآن مجيد نيز به عنوان يكى از عوامل نقص در دانش بشرى به آن مى پردازد. مثلا در ماجراى اصحاب كهف مى فرمايد: (تَحْسَبُهُم اَيقاظاً وَ هُم رَقُودٌ ...) (كهف: 18) همچنين در آيات ملك:40،كهف:86 و103،طه:66،نور: 39،يس:9 به اين مطلب اشاره شده است.
8. قرآن براى بيان محدوديت دانش انسان بر اين موضوع تأكيد فراوان دارد كه تماس با واقعيت محض در آغاز ظهور ابديت و هنگام قيامت حقايق بسيارى را فاش مى سازد. سوره زلزال تماماً در اين باره است.
با در نظر گرفتن اين مطالب در دانش حسى و عقلى، شك و ترديد آشيانى امن و ماندگار دارد و دست معرفت بشرى از دامن يقين و آرامش و اطمينان حاصل از آن كوتاه است. و صد البته كه چنين است تا وقتى كه به طرح جامع شناخت در قرآن تكيه نكنيم. در طرح جامع شناخت مواردى كه انسان مى تواند به يقين برسد با شيوه منطقى و قابل اعتمادى تبيين شده است.
ادامه دارد.....
در قران تعریفی خاص از علم ارائه نشده است وفقط به فضیلت علم و علم آموزی تآکید شده است.
میتوان گفت بعضی ایات مانند این ایه: لو کان الهة الا الله لفسدتا؛ انبیا ،22.
ناظر به این است که با روش عقلی میتوان بر وحدانیت الهی دلیل آورد . پس با روش عقلی میتوان جهان بینی صحیحی به دست آورد و عقل باعث شناخت انسان نسبت به پروردگار خواهد شد.. همچنین ایاتی که به تعقل و تفکر دعوت میکند.
طبق آیه 172 العمران که که معروف به آیه میثاق است و همچنین آیه 30 روم که شناخت فطری نسبت به آفریننده و پرستش خداوند، به آدمی میدهد میتوان گفت فطرت انسانی نیز طبق قران نوعی از شناخت را به انسان میدهد.
در ایه 31 مائده " فبعث الله غرابا یبحث فی الرض لیریه کیف یواری سوأة اخیه" علامه طباطبایی معتقد است تناه آیه ی است که بشر را در بهره جویی از حس نشان میدهدو علم به خواص اشیاء که از طریق حس با آزمایش در شرایط خاص و تکرار آن با حفظشرایط معین ،به دست ی اید علم تجربی میداند.
ایاتی که بر کسب علم به وسیله حواس تکیه دارد با عبارت الم تر،افلا یرون،افرایتم،افلا تبصرون در قران آمده است.2
ایاتی که مشتمل بر اداب و سنن ویژه وجود دارد که میتوان انها را آیین سیر و سلوک اسلامی نامید مانند ایات ذکر و توجه دائمی،سحرخیزی و شب زنده داری،روزه داری،سجده و تسبیح طولانی در شبها،خضوع،اخلاص در عبادت و... ناظر به این است که از طریق سیر و سلوک عرفانی میتوان به کشف و شهود رسید و به حقایق هستی علم پیدا کرد.مانند ایات"165بقره والذین امنوا اشدّحباّ لله.
54 مائده: فسوف ِیأتی الله یحبّهم و یحبونه.
1- محمد حسین طباطبایی،المیزان،ذیل ایه فوق.
در قران تعریفی خاص از علم ارائه نشده است وفقط به فضیلت علم و علم آموزی تآکید شده است.بسم الله الحمن الرحیم
مانند این ایه : هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون،زمر،9
بادرود بر راستپذیران ارجمند
شگفتا از شما ای کارشناس گرامی!!!
مگر می شود با قرآنی که اینهمه از علم سخن گفته تعریفی از علم را استنباط نکرد ؟؟؟
ساده ترین تعریف علم طبق قرآن :
علم، دریافتن ذهنی و آگاهی یافتن درک ومغز انسان از موضوعی با استفاده از هوش و حواس ([="blue"]چشم وگوش وغیره [/])است نگاه کنید
[="red"] وَلَا تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ [="blue"]السَّمْعَ وَالْبَصَرَ [/]وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[/](الإسراء/36)
و چيزي را که بدان علم نداري دنبال مکن زيرا[="blue"] گوش و چشم و فواد[/] ( درک و مغزوغیره)همه مورد پرسش واقع خواهند شد
پس علم انسانی چیزی است که با ابزار هوش و حواس و( تجربه های انسانی ) بتوان آن را بدست آورد
علم چیزی است که به سوی حقیقت راهنمایی می کند
[="red"]وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيئً[/]ا(النجم/28)
علم چیزی است که با خواندن و نوشتن منتقل می شود
[="red"] الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ[/](العلق/4)
[="red"] ن و القلم و مایسطرون[/] ( قلم )
[="blue"] پس بطور خلاصه تعریف علم با استفاده از آیات قرآن چنین است[/]
[="red"] یک نوع در یافت درونی است که با تجزیه و تحلیل مغزی دریافت های حسی و ذهنی شکل می گیرد [/]
و لازمه ی علم یافتن وجود محرک خارجی برای تحریک حواس و سپس تجزیه و تحلیل آن تحریک ها توسط مغز ودرک است
نتیجه ی نهایی
[="blue"]پس چیزی که بر اساس موازین بالا دریافت نشود[="red"] حدس وظن و گمان و خیالبافی و خرافات است[/] به همین سادگی [/]
..یا ستار..
با سلام...
جناب غلامعلی نوری..
خود علوم ذهنی و حصولی بدون علم حضوری به دست نمی ایند؛به عبارتی علم حضوری و شهودی مقدم است بر علم حصولی و ذهنی حضرت عالی ؛وبدون علم حضوری ؛حتی یک صورت ذهنی هم برای شما پدید نخواهد امد....
در ثانی ؛در علم حصولی هیچ وقت به یقین نمی رسید ؛یعنی اینکه علوم مربوط به ذهن همه از جنس مفهوم هستند ؛ولی علم حضوری همراه با قدرت است ؛چون اتصال با واقعیت شئ را به همراه دارد؛..
[="red"]وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ[/]
و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم؛ تا اهل یقین گردد.
انجا که علمی از کتاب بتواند تخت را برای سلیمان در یک چشم به هم زدن حاضر کند ؛دیگر فهم و ذهن را باید گذاشت کنار؛این نوع علم به قول معروف عند علم است ....در چند جای قران علم همراه با قدرت ذکر شده است ؛این علم به ذهن شما حمل نخواهد گشت...واز حوظه استحفاظی ذهن خارج است....
در کل علم در عرف قرانی مناظ معرفت حق تعالی می باشد ؛و دائر بر مدار ان می باشد......
چه این معرفت در حدود فعل حق تعالی باشد(مانند کشف سنن و علل جاری در طبیعت) و چه در قول حق که معرفت صعودی می طلبد ؛در هر حال قول حق تعالی موید فعل او ست وبالعکس ؛و هر جهلی چون ظلمت است؛ که با نور معرفت فانی می گردد؛نتیجتا معرفت و علم نور است منتهی در جهت معرفت حق ؛که البته همه اینها مراتبی هستند از یک حقیقت واحد.........و این نور جز در فطرت سالم نفوذ نمی کند...
یاحق
نحوه برداشت از آیات قرآن باید بر اساس مبانی و روش معصومین علیهم السلام که درک کامل و تمام قرآن نزد آنان است باشد و در غیر اینصورت گرفتار تفسیر به رای می شویم.
در آیه شریفه (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا) " از آنچه به آن علم ندارى پيروى مكن بدرستیکه گوش و چشم و دل همگى مسئولند"
اين آيه از پيروى و متابعت هر چيزى كه بدان علم و يقين نداريم نهى مى كند، و چون مطلق و بدون قيد و شرط است پيروى اعتقاد غير علمى و همچنين عمل غير علمى را شامل گشته و معنايش چنين مى شود: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، و چيزى را كه نمىدانى مگو، و كارى را كه علم بدان ندارى مكن، زيرا همه اينها پيروى از غير علم است.
گوش و چشم و فؤاد وسائل تحصيل علمند و در تعریف علم داخل نیستند چون تعریف بیان حقیقت یک شیء است و مجاری علم حقیقت علم نیستند.و نیز آنچه بوسیله حس حاصل می شود به آن علم نمی گویند بلکه حس است.
گوش و چشم و فؤاد نعمتهايى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آنها حق را از باطل تميز داده و خود را به واقع برساند، و به وسيله آنها اعتقاد و عمل حق تحصيل نمايد.
در روز قیامت مثلا از گوش مى پرسند آيا آنچه شنيدى از معلومها و يقينها بود يا هر كس هر چه گفت گوش دادى؟ و از چشم مىپرسند آيا آنچه تماشا مىكردى واضح و يقينى بود يا خير؟ و از قلب مىپرسند آنچه كه انديشيدى و يا بدان حكم كردى به آن يقين داشتى يا نه؟ گوش و چشم و قلب ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، و اين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، و به آنچه كه واقع شده گواهى دهند، بنا بر اين بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد، زيرا اعضاء و ابزارى كه وسيله تحصيل علمند به زودى عليه آدمى گواهى مىدهند، و مىپرسند آيا چشم و گوش و قلب را در علم پيروى كردى يا در غير علم؟ اگر در غير علم پيروى كردى چرا كردى؟ و آدمى در آن روز عذر موجهى نخواهد داشت.
برای علم تعریفهای مختلفی از جمله :حضور مجرد نزد مجرد(علامه طباطبایی)، حضور شیء نزد مجرد( آیت الله مصباح)، ظهور شیء نزد مجرد( استاد عابدی) آمده است.
موفق باشید
وَلَا تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا(الإسراء/36) و چيزي را که بدان علم نداري دنبال مکن زيرا گوش و چشم و فواد ( درک و مغزوغیره)همه مورد پرسش واقع خواهند شد پس علم انسانی چیزی است که با ابزار هوش و حواس و( تجربه های انسانی ) بتوان آن را بدست آورد
با سلام و احترام
شما با استناد به چه مطلبی از قرآن فواد را به درک مغز ترجمه کرده اید؟
در قرآن فواد مترادف قلب شمرده شده است.
تنها راهی كه ما برای شناخت معنای «قلب» در قرآن پیدا كرده ایم این است كه در قرآن جستجو كنیم ببینیم چه كارهایی به قلب نسبت داده شده و قلب چه آثاری دارد و از راه مطالعه آثارش، قلب را بشناسیم. ما هنگامی كه با چنین دیدی به موارد كاربرد واژه قلب در قرآن می پردازیم در می یابیم كه حالات گوناگون و صفات مختلفی به قلب و فؤاد نسبت داده شده است كه مهمترین آن از این قرار است:
یكی از آثاری كه به «قلب» نسبت داده شده «ادارك» است؛ اعم از ادراك حصولی و ادراك حضوری است. با تعابیر مختلف در قرآن مجید نشان داده شده كه فهمیدن و درك كردن از شؤون «قلب» و به تعبیر دیگری «فؤاد» است؛ از این رو است كه می بینیم قرآن با تعابیر مختلف و با استفاده از كلماتی از خانواده عقل و فهم و تدبر و ... كار ادراك را به قلب نسبت می دهد؛ یعنی، حتی در آنجا نیز كه ادراك را از قلب نفی می كند می خواهد این حقیقت را القاء كند كه قلب كار خودش را انجام نمی دهد و سالم نیست؛ یعنی، شان قلب این است كه ادراك كند پس اگر ادراك نمی كند بخاطر عدم سلامت آن است كه اگر سالم می بود ناگزیر عمل ادراك را انجام می داد.
در قرآن ما به آیاتی بر می خوریم نظیر آیه: «ولقد ذرانا لجهنم كثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها».[1] (و حقا آفریدیم برای جهنم بسیاری از جن و انس را (كه) دل داشتند ولی با آن نمی فهمیدند).
[1] . اعراف / 179.
كه به كسانی كه دل دارند ولی نمی فهمند اعتراض دارد و نشان می دهد كه دل برای فهمیدن است و نیز به آیه دیگری كه می گوید:«و منهم من یستمع الیك و جعلنا علی قلوبهم اكنه ان یفقهوه».[1] (و بعضی از آنان به تو گوش فرا می دهند و قرار دادیم بر دلهایشان پرده ها و حجابهایی (كه مانع می شود) از اینكه آن را بفهمند).
در این ایه نیز سخن از آن است كه دلهای اینان آیات خدا و سخن پیامبر را نمی فهمند؛ ولی، نفهمیدنشان را مستند می كند به حجابها و موانعی كه نمی گذارند قلب كار خود را انجام دهد؛ یعنی، به اصطلاح مقتضی درك موجود است چرا كه قلب برای درك كردن و فهمیدن آفریده شده لیكن حجب و موانع نمی گذارند وظیفه خویش به انجام رساند.
در بعضی از آیات از لفظ عقل استفاده شده و می فرماید: «افلم یسیروا فی الارض فتكون لهم قلوب یعقلون بها».[2] (پس آیا (چرا) در زمین سیر نكردند تا اینكه برایشان دلهایی باشد كه با آن بیندیشند).
[1] . انعام / 25 و جمله «جعلنا علی قلوبهم اكنه ان یفقهوه» در آیه 46 اسراء و 57 كهف نیز آمده است.
[2] . حج / 46.
از آیه فوق چنین می توان فهمید كه دل برای اندیشیدن و درك واقعیت است و بر انسان لازم است كه از این ابزار كه خداوند برای فهمیدن در اختیارش قرار داده آن طور كه شایسته است استفاده كند و آن را برای درك حقایق به كار گیرد زیرا خدای متعال زمینه مساعد را برایش فراهم آورده تا به وسیله قلب بتواند بفهمد.
به طور كلی این آیات دلالت می كنند كه «قلب» در واقع طوری خلق شده تا بتواند ادراك حضوری داشته باشد و داشتن آن خلاف انتظار بوده دلیل بیماری و كوری آن خواهد بود
نوع دیگری ادراك داریم به نام وحی كه ماهیت آن برای ما شناخته شده نیست و تلقی وحی یعنی همین ادراك پیچیده و مرموز نیز در قرآن كریم به قلب نسبت داده شده است. در این مورد هم آمده كه خدای متعال قرآن كریم را بر قلب پیامبر نازل كرده است با تعابیری نظیر: «قل من كان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبك باذن الله».[1] (بگو هر آن كس كه دشمن جبرئیل است (دشمن خداست زیرا) كه او قرآن را بر قلب تو نازل كرد با اذن خداوند).
و نظیر: «نزل به الروح الامین علی قلبك لتكون من المنذرین».[2] (روح الامین آن را بر قلب تو نازل كرد تا از انذار كنندگان باشی ).
بنابراین تلقی وحی نیز كار قلب است كه در مورد پیامبران مصداق می یابد.
پس نتیجه می گیریم كه هم ادراك حصولی كار قلب است كه به وسیله تعقل و تفقه و تدبر انجام دهد. هم ادراك حضوری (و به عبارتی رؤیت حضوری) و هم تلقی وحی نیز كاری است كه به قلب مربوط می شود. و خلاصه ادراك به مفهوم وسیعش اعم از حصولی و حضوری و عادی و غیر عادی كاری است مربوط به قلب و صفتی است كه با تعابیر مختلف به قلب نسبت داده می شود.
[1] . بقره / 97.
[2] . شعراء / 193 و 194.
[="microsoft sans serif"] بنام خدادرود بر راستجویان ارجمند
من می خواهم از دوستان اگر کسی اهل پژوهش است تعریف قرآنی علم را با استفاده از آیات قرآن ارائه نموده
و راههای کسب دانش را باز با بهرگیری از آیات قرآن بیان نماید
تا بدانیم منظور قرآن از دانش و دانستن چیست و با چه روشها و ابزار هایی به علم باید دست یافت ؟
که اینقدر در قرآن در باره ی علم تاکید شده است [/]
علم یعنی آگاهی بر ملکوت یا غیب اشیاء ، لکلّ شیء ظاهر و باطن علی مثاله ، آگاهی از باطن اشیاء و این با تصرف و تجزیه و تحلیل و تدبّر و مشاهده و آزمایش و دقّت و محاسبه امکان پذیر است . در قرآن به کتاب مبین و امّ الکتاب اشاره کرده که هیج تر و خشکی نیست جز اینکه در این کتاب است . یا من فی الارض آیاته یا من فی السماء عظمته یا من فی البحار عجایبه یا من فی الجبال خزائنه ، رعد و برق ، درختها ، ستارگان و خلاصه همۀ ذرات باردار ، ابر ، باد و .... آیات این کتاب هستند این کتاب همانطور که در سایر کتب آسمانی به آن اشاره شده کتاب آفرینش است که خداوند پیوسته ما را به تفکّر در آیات آن فراخوانده است و یک ساعت تفکّر در مخلوقات خدا را از هفتاد سال عبادت برتر میداند . پس علم در قرآن مختصّ علوم قرآنی و حدیث و فقه و رجال و ... نیست و همۀ علوم و حتّی علومی که انسان هنوز وارد عرصۀ آن نشده نیز شامل می شود.
[="microsoft sans serif"] بنام خدادرود بر راستجویان ارجمند
من می خواهم از دوستان اگر کسی اهل پژوهش است تعریف قرآنی علم را با استفاده از آیات قرآن ارائه نموده
و راههای کسب دانش را باز با بهرگیری از آیات قرآن بیان نماید
تا بدانیم منظور قرآن از دانش و دانستن چیست و با چه روشها و ابزار هایی به علم باید دست یافت ؟
که اینقدر در قرآن در باره ی علم تاکید شده است [/]
علم یعنی آگاهی بر ملکوت یا غیب اشیاء ، لکلّ شیء ظاهر و باطن علی مثاله ، آگاهی از باطن اشیاء و این با تصرف و تجزیه و تحلیل و تدبّر و مشاهده و آزمایش و دقّت و محاسبه امکان پذیر است . در قرآن به کتاب مبین و امّ الکتاب اشاره کرده که هیج تر و خشکی نیست جز اینکه در این کتاب است . یا من فی الارض آیاته یا من فی السماء عظمته یا من فی البحار عجایبه یا من فی الجبال خزائنه ، رعد و برق ، درختها ، ستارگان و خلاصه همۀ ذرات باردار ، ابر ، باد و .... آیات این کتاب هستند این کتاب همانطور که در سایر کتب آسمانی به آن اشاره شده کتاب آفرینش است که خداوند پیوسته ما را به تفکّر در آیات آن فراخوانده است و یک ساعت تفکّر در مخلوقات خدا را از هفتاد سال عبادت برتر میداند . پس علم در قرآن مختصّ علوم قرآنی و حدیث و فقه و رجال و ... نیست و همۀ علوم و حتّی علومی که انسان هنوز وارد عرصۀ آن نشده نیز شامل می شود.