زیانهای بی عفتی

✔✔✔ عفاف ، چرا و چگونه؟ ✔✔✔

سرآغاز

روز به دیدار یکی از دوستان ارجمندم که مشاور و روانشناس و کارشناس امور تربیتی است و در جوار حرم مطهر رضوی مسوولیتی به عهده دارد رفتم.
به هنگام بازگشت زنگ تلفن به صدا در آمد. دوستم گوشی را برداشت و صحبتهایی میان آنان رد و بدل شد. تماس گیرنده برای جوانی 17 ساله وقت مشاوره می خواست!

مشکل جوان طغیان غریزه جنسی بود که برای کنترل و رهایی از شر آن، خود را زخمی کرده بود.
دوستم پیشنهاد داد این مشاوره را بنده بپذیرم و من نیز با کمال میل پذیرفتم. شماره تلفنم را دادم و قرار شد آن جوان که نامش مصطفی بود با من تماس بگیرد.
بعد از ظهر تماس گرفت ، آدرس منزل را به دادم . پس از ساعتی آمد. سلام و احوالپرسی کردیم. تیپش همانند برخی از جوانان امروزی بود. به علاوه که چشمان آبی و موهای بورش، بیش از دیگران قیافه اش را شبیه غربی ها و اونور آبها کرده بود.
به خانه دعوتش کردم. به راحتی پذیرفت و با چایی و شکلات مهمان بنده شد.
از خانواده اش پرسیدم. پاسخ داد که فرهنگی و از اقشار متوسط به بالای جامعه هستند.

سرانجام پای درد دل ها و غمهای جانکاهش نشستم و به دقت گوش جان فرادادم. از خودش بسیار ناامید بود، می گفت: « خلافهای بسیاری مرتکب شده ام . . . از شر شهوت و غریزه جنسی به ستوه آمده ام و راهی برای نجات نمی بینم و . . . »

کمی امید و دلداریش دادم و به روشهای « کنترل غریزه جنسی از منظر آموزه های دینی » اشاره ای کردم و در پایان بسیاری از مطالب این نوشتار را که در قالب یک کتاب قطور 450 صفحه ای بود در اختیارش گذاشتم و با دعای خیر بدرقه اش نمودم.

یک ماه بعد: تماس گرفت و به خانه آمد و با همان چایی و شکلات میهمان ما شد و گفت: کتاب را خواندم
گفتم: نتیجه؟
گفتم به این نتیجه رسیدم که با جنس مخالف تماس برقرار نکنم، تلفن نزنم، پیامک ندهم، چت نکنم، قرار ملاقات نگذارم و . . . . الان نیز یک هفته است که در این ایام تابستان مشغول به کار مناسبی شده ام و خوشبختانه محیط کار به گونه ای است که با نامحرمان در ارتباط نمی باشم. و از این جهت حال و روزم بسیار بهتر از قبل شده است.

و این آخرین دیدار من با مصطفی بود. چرا که تا دیدار بعدی 5 سال طول کشید.