«خط ولایت» (هر ماه در محضر زعیم)
تبهای اولیه
سلام کاربران محترم
ان شاء الله اگر توفیق یار شود، با آغاز هر ماه، گلچینی از فرمایشان مقام عظمای ولایت که در ماه قبل ایراد نموده اند را برایتان انتخاب و در معرض نگاهتان خواهم گذاشت.
3/3/91 بيانات در دانشگاه امام حسين عليهالسلام
1) خداوند متعال نعمت بزرگ خدمت در جمهورى اسلامى را به ما ارزانى داشته است و ما وظيفهى شكرگزارى آن را داريم. ... خداوند متعال در قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»؛ آنهائى كه در راه اسلام با پيغمبر بيعت كردند، در واقع با خدا بيعت كردند. «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»؛ آن دستى كه براى بيعت بر روى دست آنها قرار گرفت - كه دست پيغمبر بود - در واقع دست خداست. بيعت با اسلام، بيعت با دين، بيعت با مأموريت و مسئوليت الهى، چنين بيعتى است. انسان، با خدا بيعت ميكند. بعد ميفرمايد: «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ»؛ هر كسى كه اين بيعت را بشكند، به زيان خود اقدام كرده است. «وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً»؛ (فتح: 10) اما آن كسانى كه بر اين پيمان وفا ميورزند و پايدارى ميكنند، پاداش بزرگ خود را از خداى متعال دريافت خواهند كرد. اين پاداش، فقط پاداش در آخرت نيست - اگرچه پاداش آخرت آنقدر باعظمت و پرمغز و پرمعناست كه ذهن دنيائى و مادى ما قادر به فهم آن نيست - اين پاداش در دنيا هم هست. پاداش آن كسانى كه در راه خدا با بيعت الهى حركت ميكنند، پايدارى ميكنند، عزت است، سرافرازى است، آزادگى است، بزرگوارى است.
14/3/91 بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
2) در منطق قرآن، عزت واقعى و كامل متعلق به خداوند و متعلق به هر كسى است كه در جبههى خدائى قرار ميگيرد. در مصاف بين حق و باطل، بين جبههى خدا و جبههى شيطان، عزت متعلق به كسانى است كه در جبههى خدائى قرار ميگيرند. اين، منطق قرآن است. در سورهى فاطر ميفرمايد: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً». در سورهى منافقون ميفرمايد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُونَ»؛ عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پيامبر و به مؤمنين است؛ اگرچه منافقان و كافردلان اين را درك نميكنند؛ نميفهمند كه عزت كجاست، مركز عزت واقعى كجاست. در سورهى نساء، دربارهى كسانى كه خود را متصل به مراكز قدرتهاى شيطانى ميكنند، براى اينكه حيثيتى به دست بياورند، قدرتى به دست بياورند، ميفرمايد: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»؛ آيا دنبال عزتند اين كسانى كه به رقباى خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهاى مادى پناه ميبرند؟ عزت در نزد خداست. در سورهى مباركهى شعراء، گزارشى از مجموعهى چالشهاى پيامبران بزرگ را مطرح ميفرمايد - دربارهى حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعيب، حضرت موسى - مفصل دربارهى چالشهاى اين پيامبران بزرگ بحث ميكند و گزارش الهى و وحى را به گوش مردم ميرساند. در هر مقطعى كه ميخواهد غلبهى جبههى نبوت را بر جبههى كفر بيان بفرمايد، ميفرمايد: «إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَةً وَ مَا كاَنَ أَكْثرَُهُم مُّؤْمِنِين. وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيم»؛ يعنى با اينكه طرف مقابل اكثريت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبههى توحيد بر آنها پيروز شد؛ در اين يك آيتى است از آيات الهى، و خداى تو عزيز و رحيم است. بعد از آنكه قرآن اين گزارش را در طول سورهى مباركهى شعراء هى تكرار ميكند، تكرار ميكند، در آخر سوره خطاب به پيغمبر ميفرمايد: «وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ»؛ به اين خداى عزيز و رحيم كه تضمين كنندهى غلبهى حق بر باطل است، توكل و تكيه كن. «الَّذِى يَرَئكَ حِينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ فىِ السَّاجِدِينَ»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قيام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حركت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را مىبيند؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم». پس در منطق قرآن، عزت را بايد از خداوند طلب كرد.
3) وقتى كه عزت شامل حال يك انسان، يك فرد يا يك جامعه ميشود، مثل يك حصار عمل ميكند، مثل يك باروى مستحكم عمل ميكند؛ نفوذ در او، محاصرهى او، نابود كردن او براى دشمنان دشوار ميشود؛ انسان را از نفوذ و غلبهى دشمن محفوظ نگه ميدارد. آن وقت هرچه اين عزت را در لايههاى عميقتر وجود فرد و جامعه مشاهده كنيم، تأثيرات اين نفوذناپذيرى بيشتر ميشود؛ كار به جائى ميرسد كه همچنان كه انسان از نفوذ و غلبهى دشمن سياسى و دشمن اقتصادى محفوظ ميماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلى، يعنى شيطان هم محفوظ باقى ميماند. آن كسانى كه عزت ظاهرى دارند، اين عزت در دل آنها، در درون آنها، در لايههاى عميق وجود آنها نيست؛ لذا در مقابل شيطان بىدفاعند، نفوذپذيرند.
4) معروف است كه ميگويند اسكندر مقدونى در يك راهى ميگذشت، مردم به او كرنش ميكردند. يك مرد پارساى مؤمنى در يك گوشهاى نشسته بود، كرنش نكرد، احترام نكرد، بلند نشد. اسكندر تعجب كرد، گفت: او را بياوريد. او را آوردند. گفت: تو چرا در مقابل من كرنش نكردى؟ گفت: زيرا تو غلامِ غلامان منى؛ چرا در مقابل تو كرنش كنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زيرا تو غلام شهوت و غضب خود هستى، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختيار منند، من بر آنها غالبم.
5) در همين دوران بود (دویست ساله ذلتبار قبل از انقلاب بود) كه رئيس سه كشور - كه متحدين جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اينكه از دولت اجازه بگيرند، بدون اينكه به دولت مركزى كمترين اعتنائى بكنند، در اينجا جلسه تشكيل دادند. روزولت، چرچيل و استالين به ميل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكيل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامهاى نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ايران بود، مورد اعتناى اينها قرار نگرفت؛ آنها به ديدن او نرفتند، او به ديدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برايش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببينيد ذلت يك دولت مركزى كه سرريز ميشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى ميشود؟
6) يكى از رؤساى رژيم جعلى صهيونيستى، كه دشمن شمارهى يك ملت ايران و انقلاب ايران است، اعتراف ميكند و ميگويد - اينها عين عبارت اوست - امروز يك نيروى قدرتمندى وجود دارد كه در خلاف جهت هدفهاى ما پيش ميرود و ايران رهبرى اين قدرت را به دست گرفته است. اين سياستمدارِ درمانده و حيرتزده اعتراف ميكند و ميگويد امروز پشت مرزهاى ما خمينى خيمه زده است! يك سياستمدارِ كهنهكارِ شناختهشدهى آمريكائى هم كه ما با وضع او كاملاً آشنا هستيم، در يك جلسهاى مقايسه ميكند آمريكاى 2001 ميلادى را با آمريكاى 2011، ميگويد - كه اين حرفها همه مال همين دو سه ماه اخير است - كدام ديوانهاى وضعيت آمريكاى ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمريكا در سال 2011 - سال گذشتهى ميلادى - تبديل كرده است؟ بعد ميگويد: اين تحولاتى كه اتفاق افتاده و به اين وضع منتهى شده است، دامنزنندهى به اين تغيير، ايران است. معناى اين جملات اين است كه امروز ملت ايران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود، با صلابت خود، بر روى حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، اين تأثيرات ژرف را باقى بگذارد.
7) ما نُه دورهى قانونگذارى در كشور داشتيم؛ كه همهى اين نُه دوره در روز هفتم خرداد، بدون يك روز تأخير، افتتاح شده است؛ اين چيز كوچكى است؟ در طول سى و سه سال، نُه دوره انتخابات مجلس برگزار شده است، نُه تا مجلس شوراى اسلامى تشكيل شده است، بدون يك روز تأخير. هيچ حادثهى سياسى، حادثهى امنيتى، حادثهى اقتصادى، تهديدهاى دشمن نتوانسته است انتخابات را يك روز عقب بيندازد. در همهى دورهها، هفتم خرداد، روز تشكيل مجلس جديد است.
8) بعضىها نگاه ميكنند به يك مظاهرى، مىبينند يك چند تا جوان، يك چند تا زن يا مرد، يك عمل خلافى انجام دادند، فوراً رويش يك قضاوت كلى ميگذارند؛ اين غلط است. مردم به معنويات توجه دارند.
9) محافل سياسى و رسانهاى دنيا از خطر ايران هستهاى دم ميزنند؛ كه ايران هستهاى خطر دارد! من ميگويم اينها دروغ ميگويند، اينها فريبگرى ميكنند. آنچه آنها از آن ميترسند و بايد هم بترسند، ايرانِ هستهاى نيست؛ ايرانِ اسلامى است. ايران اسلامى است كه در اركان قدرت استكبارى زلزله انداخته است. ملت ايران اثبات كردند كه بدون تكيهى به آمريكا، بدون تكيهى به قدرتهاى مدعى، بلكه با دشمنىهاى آمريكا و قدرتهاى مدعى دنيا، يك ملت ميتواند به پيشرفت واقعى دست پيدا كند.
10) در راه پيشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافيگرى ممنوع است؛ لذتجوئى ممنوع است؛ به فكر جمع كردن زخارف دنيا افتادن، براى مسئولين ممنوع است. با اين ممنوعيتهاست كه ميتوانيم به قله برسيم. ما داريم در دامنه حركت ميكنيم. ما هنوز به قله نرسيدهايم؛ با آن فاصله داريم. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، دشمنىها تمام خواهد شد. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، معارضههاى خباثتآلود به پايان خواهد رسيد. ما تا آن روز فاصله داريم.
11) اينكه ميگوئيم بيدارى اسلامى، اين حرف پايهدار است، ريشهدار است. ملتهاى مسلمان عدالت را ميخواهند، آزادى را ميخواهند، مردمسالارى را ميخواهند، اعتناى به هويت انسانها را ميخواهند؛ اينها را در اسلام مىبينند، نه در مكاتب ديگر؛ چون مكاتب ديگر امتحانداده و شكستخوردهاند. بدون مبناى فكرى هم كه نميشود به اين اهداف بلند دست پيدا كرد. آن مبناى فكرى بر حسب ايمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بيدارى اسلامى. ماهيت جنبشها اين است.
12) ملتها (ی منطقه) كار بزرگى انجام دادند. فضاى سياسى و اجتماعى منطقه به طور اساسى تغيير كرده؛ اين مال همين حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، كه اين هنوز از نتائج سحر است». در همين قدم اول، فضاى سياسى منطقه تغيير پيدا كرده؛ نمونهاش اين است كه مثلاً در مصر وقتى كه قيام مردم به نقطهى جوش و به اوج رسيد، بسيارى از غربىها و بسيارى از حكومتهاى مستبد منطقه سعى ميكردند از مبارك حمايت كنند، او را نجات دهند، مردم را سركوب كنند؛ اما حالا كه مردم غلبه پيدا كردهاند و پيروز شدهاند، همان قدرتها، ديكتاتورترينشان، مستبدترينشان، ذليلترينشان در مقابل غربىها، دم از حقوق مردم ميزنند، دم از مردمسالارى ميزنند! اين معنايش اين است كه امروز مردمسالارى آنچنان به سكهى رائجى در اين منطقه تبديل شده كه حتّى آن كسانى كه حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش كسى برسد، امروز مجبورند و چارهاى ندارند كه براى جلب افكار عمومى، دم از مردمسالارى بزنند، دم از حقوق مردم بزنند!
13) قضيهى اين انقلابها خيلى مهم است. من بر روى مصر تكيه كنم. مصر كشور بزرگى است، مصر ملت كهنى است، مصر يك منطقهى اساسى در دنياى اسلام بوده؛ منتها حاكمان فاسد و مزدور و پست و ذليل، ملت مصر را تذليل كردند؛ مصر را تبديل كردند به گنج استراتژيك رژيم صهيونيستى؛ اين عبارتِ يكى از رؤساى صهيونيست است. كشور مصر را، ملت مصر را، يك ملت باعظمت را تبديل كرده بودند به گنجى براى رژيم جعلىِ غاصبِ صهيونيستى. از اين خفت بالاتر؟ حالا اين گنج ساقط شده. حالا اين گنج از دسترس غاصبان كشور فلسطين خارج شده. رژيم مبارك سى سال امنيت اسرائيل را تضمين كرد. حتّى حاضر شدند يك و نيم ميليون مردم غزه را در يك زندان بزرگ نگه دارند. يك ميليون و نيم انسان در غزه، زير بمباران صهيونيستهاى خبيث بودند؛ از آن طرف هم به وسيلهى رژيم حسنى مبارك، راه عبور و مرور هر گونه امكان حياتى به مصر بسته شده بود؛ اينها را تاريخ فراموش نميكند.
14) در آن ايامِ جنگ بيست و دو روزه، يك مبارز فلسطينى در يك مصاحبهاى گفت كه امروز - آن روزى كه او ميگفت - نوزده روز است كه از جنگ ميگذرد، ولى ما در اين مدت نتوانستيم نوزده كيلو گندم و آرد از مصر وارد كنيم! راه انتقال غذاى مردم، دارو و ديگر امكانات را در رفح بسته بودند، براى اينكه به نفع رژيم صهيونيستى، يك و نيم ميليون انسان را با گرسنگى و تحت فشار، در زندان نگه دارند! حالا اين رژيم سقوط كرده. رژيم صهيونيستى احساس لُختى ميكند؛ دستپاچهاند، حيرتزدهاند. اين داد و بيدادهائى كه مىبينيد از قول سران صهيونيست نقل ميشود و دم از كار نظامى و حملهى نظامى ميزنند، اينها حاكى از دست خالى و حاكى از وحشت و حيرانى آنهاست؛ ميدانند كه در اين شرائط، از هميشه آسيبپذيرترند؛ هرگونه قدم كجى بردارند، هرگونه حركت ناشايستى انجام بدهند، مثل صاعقهاى بر سر خودشان فرود خواهد آمد.
15) غربىها و آمريكائىها هم كه هميشه پشتيبانهاى بىقيد و شرط رژيم غاصب بودهاند، امروز از هميشه گرفتارترند. امروز غرب با سيلى صورت خودش را سرخ نگه داشته است. آنها مشكلات مالى، مشكلات پولى، مشكلات اقتصادى، مشكلات اجتماعى دارند و در مواجههى با مردمِ خودشان درماندهاند. چندين حكومت طرفدار آمريكا در اروپا ساقط شدند. مردم اگر ميدان پيدا كنند، هر گونه نشانهى استكبار آمريكائى را كه در اروپا مشهود است، با حضور خودشان، با قدرت خودشان خواهند زدود. امروز وضعشان اين است. خود آمريكا هم بدتر از همه. ملتها از آمريكا متنفرند. آمريكا دچار بحران است. البته ميخواهند اين بحران را منتقل كنند به آسيا، منتقل كنند به آفريقا، منتقل كنند به خاورميانه؛ با حادثهآفرينى در كشورهاى ديگر و مناطق ديگر، ضعف خودشان را بپوشانند. از جملهى كارهائى كه ميخواهند بكنند، اين است كه در همين منطقه، اين انقلابهاى عظيم مردمى را به ضد خودشان تبديل كنند؛ مردم را به اختلافات قومى، اختلافات مذهبى، اختلافات طائفى سرگرم كنند. ما بايد هوشيار باشيم.
16) امروز آمريكائىها از تجربهى انگليسىها دارند استفاده ميكنند در ايجاد اختلاف مذهبى بين شيعه و سنى. انگليسها متخصص دشمنى انداختن بين گروههايند - از جمله بين شيعه و سنى در دنياى اسلام - از چند صد سال قبل آنها اينكاره بودند. آمريكائىها دارند از تجربهى آنها استفاده ميكنند. مسئلهى فلسطين پيش مىآيد، مسئلهى مصر پيش مىآيد؛ بمجردى كه در مقابل حركت مردم قرار ميگيرند، به يك جورى، با يك ترفندى، با يك خدعهاى، فوراً مسئلهى مذهبى را مطرح ميكنند. همه بايد بيدار باشند؛ سنى بيدار باشد، شيعه بيدار باشد، عالم مذهبى بيدار باشد، نخبهى دانشگاهى بيدار باشد، آحاد مردم بيدار باشند؛ بفهمند چه كار ميكنند، بفهمند توطئهى دشمن را و نقشهى دشمن را؛ به نقشهى دشمن كمك نكنند. اين كارى است كه امروز آنها دارند انجام ميدهند.
24/3/91 بيانات در ديدار نمايندگان مجلس نهم
17) بعضى هى اشكال میكنند - گوشه كنایه، صریح - كه آقا دنیا را با خودتان مقابل نكنید، به نظر من حرفى از سرِ نیندیشیدن است. شما وقتى كه داعیهى حكومت معنوى و دینى دارید، وقتى میگوئید مردمسالارى دینى یا مردمسالارى اسلامى، این خودش اولِ دعواست. مشكل دنیا، مواجه شدن با دعوت دین است. دنیا كه عرض میكنیم، مراد، همین دستگاههاى ادارهكنندهى دنیاست؛ اینها كسانى هستند كه قوامشان، هویتشان بر اساس غارت انسانها، ضربهى به انسانیت، ضربهى به ارزشهاى انسانى، براى تمتعات مادى است.
18) من و شما - بنده بیشتر از شما - محتاجیم به این كه نیتمان را، دلمان را، هدفمان را بیش از پیش خدائى كنیم. اگر این شد، مشكلات حل خواهد شد؛ اگر این شد، ما پیش خواهیم رفت؛ اگر این شد، دشمن از غلبهى بر ما ناامید خواهد شد... بسیارى از اشكالاتى كه امروز به ما میگیرند - كه خیلىاش هم بر ما وارد است - اگر چنانچه این نیت را، این جهتگیرى را درست كردیم، این اشكالات به خودىخود برطرف خواهد شد.
19) مجلس بایستى هم زنده باشد، هم سالم باشد ... زنده بودن مجلس به این است كه ... وظائف را درست انجام داد؛ (اول) قانون خوب. دوم: نظارت درست. دو وظیفهى اصلى مجلس اینهاست.... نظارتهائى كه ناشى از نیتهاى نادرست باشد، ... نظارتهاى جانبدارانه و ضد جانبدارانه، ... نظارتهائى كه عمقیابى نمیكند، نادرست است.
20) حضور مفید در محیط كار ... این از جملهى گرفتارىهاى مجلس است؛ شما سعى كنید در مجلس نهم واقعاً این گرفتارى را برطرف كنید.
21) این منطقه، قلب دنیاست؛ منطقهى مهم اتصال سه قاره با هم، منطقهى مهم نفت، منطقهى مهم سیاست استعمارى غرب با وجود حكومت صهیونیستى. اینجا منطقهى عجیبى است.
22) در كنار زنده بودن مجلس، مسئلهى سالم بودن هم مهم است؛ باید هم زنده باشد، هم سالم. سالم بودن هم از جهات مختلف است؛ سلامت سیاسى، سلامت اخلاقى، سلامت مالى ... دیروز ما با جناب آقاى لاریجانى در این زمینه مفصل صحبت كردیم. واقعاً باید یكى از كارهائى كه مجلس میكند، این باشد: الگو بشوید براى دستگاههاى مختلف دیگر در كم كردن هزینهها؛ هزینههاى سفرهاى احیاناً بىمورد، هزینههاى گوناگون شخصى نمایندگان؛ كه البته بخش مهمى از این كار، مربوط به هیئت رئیسهى محترم مجلس است، كه باید مراقبت كنند؛ و همچنین یكایك نمایندگان. البته من میدانم - هم اطلاع كلى دارم، هم اطلاع خاص دارم - كه واقعاً در بین نمایندگان، كسانى كه احتیاط میكنند و مراقبت میكنند، كم نیستند. افرادى هستند كه واقعاً انسان در قلبش آنها را تحسین میكند و خوشحال میشود و خدا را شكر میكند كه یك چنین افرادى در مجلس حضور دارند.
23) مجلس جاى گفتگوى حكیمانه و خردمندانه است. ... اگر چنانچه وقتى شما دارید حرف میزنید، دیگرى مثلاً شروع كند به دست زدن یا هیاهو كردن، براى اینكه صداى شما به گوش آن مستمع نرسد، این كار، كار حكیمانه است؟ كار خردمندانه است؟ این عادت باید در مجلس ریشهكن شود كه وقتى یك نمایندهاى دارد حرف میزند، یا یك وزیرى، یك مسئول دولتىاى دارد حرف میزند، از یك گوشهى مجلس چهار نفر شروع كنند یك صدائى در آوردن! این خیلى چیز بدى است. متأسفانه در مجلس هشتم این بود؛ من نمیدانم حالا در مجلس هفتم هم بود یا نه. من اوّلى كه با این قضیه برخورد كردم، حیرت كردم: مگر چنین چیزى ممكن است؟ دیدیم بله، هم ممكن است، هم واقع است! در مجلس اتفاق افتاده. مجلس جاى این حرفها نیست. بله، در اجتماعات عمومى، مردم عامى ممكن است از این كارها بكنند؛ یكى مىآید حرف میزند، دیگرى صدائى در مىآورد. در تاریخ، همیشه هم از این كارها بوده. در قرآن هست كه: «وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ»؛ وقتى پیغمبر حرف میزد، یك عدهاى نمیگذاشتند صدا به گوش دیگران برسد؛ هیاهو میكردند. اما این باب جمهورى اسلامى نیست.
24) بعضى تصور میكنند، بعضى هم این را هى توى رسانهها مطرح میكنند؛ خیال میكنند مظهر استقلال از دولت، پریدن به دولت است. اینجورى نیست.
25) به نظر من امروز از جملهى مسائل مهمى كه ما در كشور به آن نیاز داریم، اتحاد است. اتحاد به معناى همسان بودن فكرها نیست. ... اما دستمان توى دست هم است. مثلاً او میگوید این كار باید بشود، من میگویم باید نشود. بالاخره یك مرجعى وجود دارد؛ یا مرجع، قانون است؛ یا مرجع، دستگاه قضائى است؛ یا مرجع، شوراى نگهبان است - یا هرچه - آن مرجع هم تعیین تكلیف خواهد كرد؛ اما با هم دستبهیقه نمیشویم. ... البته همه هم همین را میگویند. یك وقتى یك نفرى با عصبانیت داشت از یك چیزى دفاع میكرد، یك نفر به او گفت آقا حالا چرا عصبانى میشوى؟ با همان عصبانیت داد كشید: من عصبانى نیستم! حالا از اطراف - از دو طرف هم نمیشود گفت - بعضى دائم دم از اتحاد هم میزنند، اما در عین حال باز نشانهها و نمونههاى تفرق گاهى دیده میشود.
29/3/91بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى
26) امروز بعد از دهها سال تجربه، رویكرد امت اسلام به دین محمدى (صلّىاللّه علیه و آله) است. بعد از آنكه روشنفكران و نخبگان و پیشروان ملتهاى مسلمان در طول سالهاى متمادى، مكتبها و داعیهها و ایسمهاى شرقى و غربى را تجربه كردند و ناكامى و عقیم بودن آن تجربهها را دریافتند، امروز توجه و اقبال امت اسلامى به مضمون بعثت و اهداف بعثت پیغمبر است.
27) امروز بشریت به دو جریان ناشى از بعثت نیاز تام دارد: یكى برانگیختهشدن فكر و اندیشه است، و یكى تهذیب اخلاق. ... در قرآن فرمود: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ». بعد از تزكیه است كه میفرماید: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ».
28) امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در خطبهى نهجالبلاغه میفرماید: «لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ ... وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ پیغمبران مبعوث شدند تا دفینهها و گنجینههاى خرد را در دل و باطن انسانها برآشوبند، آنها را استخراج كنند. ما آحاد بشر، براى اندیشیدن، استعداد عظیمى در خود نهفته داریم. وقتى فكر نمیكنیم، وقتى مطالعه نمیكنیم، وقتى در آیات الهى تدبر نمیكنیم، وقتى در تاریخ خود، در گذشتهى خود، در قضایاى گوناگونى كه براى بشریت پیش آمده است، در گرفتارىهاى گذشته، در عوامل پیروزى بزرگ براى ملتها، تدبر نمیكنیم، از آن گنجینهى معنوى كه خدا در ما قرار داده است، محروم میمانیم.
29) پیروزى، بدون مجاهدت، بدون حركت، بدون خطرپذیرى، امكان ندارد. خداى متعال وعدهى پیروزىِ بدون حركت به هیچ كس نداده است. صِرف مؤمن بودن هم كافى نیست؛ مجاهدت لازم است، صبر لازم است؛ «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا» این حرف پیغمبران است به مخالفانشان - ما ایستادگى میكنیم. پیغمبران ایستادگى كردند. امروز منطق پیغمبران با آن همه سركوبى كه علیه آنها انجام گرفته است، منطق همهگیر دنیاست. حرف پیغمبران پیش رفت، منطق فرعونیان پیش نرفت. این حركت و این جهتگیرى، روزبهروز هم بیشتر خواهد شد. صبر لازم است، ایستادگى لازم است. ملت ما این ایستادگى را از خود نشان داد.
30) امروز سیاست استكبار و سیاست سرویسهاى جاسوسى این است كه ماها را از هم بترسانند؛ شیعه را از سنى، سنى را از شیعه؛ اختلاف ایجاد كنند.
گزیده سخنام مقام معظم رهبری تیرماه 91
4/4/91 بیانات در دیدار شركتكنندگان در مسابقات بینالمللى قرآن كریم
1) تلاوت قرآن و قرائت زیباى آیات الهى، مقدمه است براى تدبر در قرآن. ما نمیخواهیم خودمان را مشغول كنیم، سرگرم كنیم به تلاوت و به قرائت قرآن و الحان قرآنى، به عنوان یك موضوع اصلى؛ این مقدمه است، این طریق است. تلاوت قرآن با صوت خوش موجب میشود كه دل انسان نرم شود، خشوع پیدا كند، آماده بشود براى فهم معارف قرآنى و آیات قرآنى. ... اینكه ما اصرار داریم بر حفظ قرآن، بر تلاوت قرآن، بر گسترش جلسات قرآنى در سطح كشور، بر آموزش علوم قرآنى و فنون قرآنى ـ از تلاوت و كتابت و بقیهى مسائل گوناگونى كه اطراف قرآن هست ـ به خاطر این است كه آشنائى با اینها و وقت گذاشتن در این رشتهها، فضاى كشور را فضاى قرآنى میكند. ما به این فضا احتیاج داریم. وقتى فضا قرآنى شد، انس با قرآن افزایش پیدا خواهد كرد، عمومیت پیدا خواهد كرد؛ و انس با قرآن، موجب تدبر در قرآن و معارف قرآنى میشود. امروز دنیاى اسلام به این تدبر احتیاج دارد. ما ملت ایران هم به این تدبر احتیاج داریم.
7/4/91 بيانات در ديدار رئيس و مسئولان قوهى قضائيه
2) واقعا اگر نظام اسلامى بتواند قوهى قضائيه را آنچنانى كه نظر اسلام است، آنچنانى كه در منابع دينى و فقهى ما مطرح شده است، بسازد و سامان بدهد، اكثر مشكلات جامعهى ما ـ و هر جامعهاى ـ برطرف خواهد شد؛ مشكلاتى كه ناشى از طغيانهاست، ناشى از خودخواهىهاست، ناشى از تعدىها و تعرضهاست، برطرف خواهد شد.
3) توصيه به شتابزدگى نميكنيم؛ اما شتابنده بودن حركت، غير از شتابزدگى است؛ با حوصله، با دقت، اما بدون تأخير. يعنى «عدم تأخير» را به عنوان يك اصل بايد در كارها قبول كنيم. تأخير بايد تحقق پيدا نكند. طبق اصطلاحات رائج در اخلاقيات اسلامى، تسويف ـ «سوف افعل، سوف افعل»؛ خواهم كرد ـ نبايد باشد؛ بايد انجام بگيرد. آن وقتى كه به نقطهى تشخيص و تحقيق رسيديم، بايد بلافاصله در اجرا اقدام بشود و تأخير نبايستى صورت بگيرد.
4) نقض مكرر احكام دادگاههاى بدوى در دادگاههاى تجديدنظر يا در ديوان عالى كشور، نشان دهندهى اين است كه يا احكام دادگاههاى بدوى از لحاظ محتوائى نقص دارند و از اتقان برخوردار نيستند، يا از لحاظ شكلى نقص دارند و مقررات رعايت نشده. تصميم بر اين معنا بايستى در سرتاسر قوه رواج داشته باشد و مورد اذعان و قبول و پيگيرى باشد كه احكام، اتقان داشته باشند.
5) يك مسئلهى مهم در مسائل قوهى قضائيه، مسئلهى زندانهاست. زندان، يك مجازات است. محبوس كردن انسان، محدود كردن او، يكى از مجازاتهائى است كه در قانون جزائى ما هست، در مواردى در فقه اسلامى هم وجود دارد؛ ايرادى هم ندارد. ما بايد كارى كنيم كه اولاً اين چيزى كه به عنوان جزاى عمل و مجازات براى افراد تحقق پيدا ميكند، در غير موارد مجازات، مطلقا تحقق پيدا نكند. البته در قانون مواردى هست كه در صورت توجه اتهام، به خاطر دلائلى، بازداشتهاى موقتى انجام ميگيرد؛ اما در اين بازداشتها، «موقت بودن» به معناى دقيق كلمه و به آن معنائى كه روح قانون متوجه به آن است، بايد رعايت شود. ممكن است كسى بگويد خب آقا، پنج ماه، شش ماه هم «موقت» است ديگر. بله، ده سال هم به يك معنا «موقت» است؛ اما آن قانونى كه موقت بودن بازداشت را قيد ميكند، كوتاه بودن اين زمان در آن مندرج است. يعنى چون چارهاى نيست و ناچاريم به خاطر اين اتهام، به خاطر دلائل و استدلالى كه پشت اين حرف هست، بايستى قبل از اثبات جرم، زندانى شود، ليكن بايد در كوتاهترين زمان، آن هم با رعايت شرائط قضائى انجام بگيرد. اين نكته بايد مورد توجه قرار بگيرد.
6) خيلى بايد مراقب حفظ آبروى اشخاص بود. شريعت اسلامى عِرض مؤمن را در رديف جان او قرار داده. ... اسم آوردن از متهمين، قبل از اثبات جرم، يا اسم نياوردن، اما جورى بيان كردن كه مثل اسم آوردن است، اينها اشكال دارد، ايراد دارد؛ اينها ارتقاء قوهى قضائيه و دستگاه قضاى كشور را يقينا دچار اختلال ميكند.
7) امروز آمريكا همهى نيروى خود را متمركز كرده است براى اينكه بتواند به خيال خود جمهورى اسلامى را محاصرهى اقتصادى كند. خودشان محاصرهاند، خودشان دچار مشكلند. امروز اروپا و آمريكا دچار مشكلات اساسى و غير قابل حلند؛ حقيقتا هم مشكلات آنها قابل حل نيست. وضع آنها با وضع ما فرق ميكند. ما بحمداللّه همه چيز داريم. ما امكانات داريم، ثروت داخلى داريم، مردمِ خوب داريم، منابع مالى داريم، منابع انسانى داريم، بدهكارى جهانى نداريم. امكانات كشور، امكانات بسيار خوبى است. اذيت دشمن، تلاشى كه دشمن ميكند، براى اين است كه بتواند دسترسى جمهورى اسلامى را به اين امكانات كاهش بدهد. تلاش مسئولين ما هم اين است كه اين توطئهى دشمن را خنثى كنند؛ انشاءاللّه موفق هم ميشوند، تلاش خوبى هم دارد انجام ميگيرد.
21/4/91 بيانات در ديدار شركتكنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بيدارى اسلامى»
8) آزادى جنسى و بى بند و بارى جنسى در غرب موجب نشده است كه ديگ شهوتِ بشرى كه غريزى و طبيعى است، از جوشش بيفتد. قبلا اين جور تبليغ ميكردند، ميگفتند بگذاريد زن و مرد در جامعه روابط آزاد داشته باشند تا حرص شهوت جنسى كم بشود؛ عملاً معلوم شد كه قضيه بعكس است. هر چه آزادى روابط زن و مرد در جامعه بيشتر بشود، با وضعى كه به وجود آوردند، حرص شهوانى بشر بيشتر ميشود. امروز غربىها خجالت نميكشند و مسئلهى همجنسبازى را به عنوان يك ارزش مطرح ميكنند.
9) زن در محيط اسلامى رشد علمى ميكند، رشد شخصيتى ميكند، رشد اخلاقى ميكند، رشد سياسى ميكند، در اساسىترين مسائل اجتماعى در صفوف مقدم قرار ميگيرد، در عين حال زن باقى ميماند. زن بودن، براى زن يك نقطهى امتياز است، يك نقطهى افتخار است. اين افتخارى نيست براى زن كه او را از محيط زنانه، از خصوصيات زنانه، از اخلاق زنانه دور كنيم. خانهدارى را، فرزنددارى را، شوهردارى را ننگ او به حساب بياوريم.
10) در انسانيت، زن و مردى وجود ندارد، همه يكسانند. نگاه اسلام اين است. خصوصيات جسمىاى خداى متعال در دو جنس قرار داده است كه هركدام نقشى در ادامهى آفرينش، در رشد و تعالى انسان، در حركت تاريخ بر عهده دارند؛ و نقش زن مهمتر است. مهمترين كار انسان، تداوم بخشيدن به نسل بشرى است؛ يعنى توليد مثل؛ نقش زن در اين كار قابل مقايسه با نقش مرد نيست. خانه از اين جهت مهم است، خانواده از اين جهت مهم است، محدوديتهاى اعمال غرائز جنسى از اين جهت مهم است؛ با اين ديد بايد به مسائل اسلام و به احكام شريعت اسلامى نگاه كرد. غربِ گمراه، اسم اينها را ميگذارد محدوديت. اسم آن اسارت گمراهكننده را ميگذارد آزادى!
11) هر جا حركت اسلامى است، هر جا دفاع از هويت اسلامى است، هر جا دفاع از مظلوم است، جمهورى اسلامى آنجا حاضر است و حاضر خواهد بود و آمريكا و صهيونيسم و شبكهى فاسد سياسى مستكبرين نتوانستند بر جمهورى اسلامى فائق بيايند و نخواهند توانست.
[=B Nazanin]گزیده فرمایشات مقام معظم رهبری مرداد 91 (قسمت اول)
[=B Nazanin]3/5/91 بیانات در دیدار كارگزاران نظام
[=B Nazanin]1) بعضى وانمود ميكنند كه آرمانگرائى با واقعبينى نميسازد؛ اين را ما بشدت رد ميكنيم. بسيارى از آرمانهاى جامعهى ما و مطالبهى آنها جزو واقعيتهاى جامعه است. مردم مايلند عزت ملى داشته باشند، مردم مايلند زندگى ايمانمدار و دينمدار داشته باشند، مردم مايلند در امور ادارهى كشور و مديريت كشور سهيم باشند - يعنى مردمسالارى - مردم مايلند پيشرفت داشته باشند، استقلال سياسى و اقتصادى داشته باشند؛ اينها خواستههاى عمومى مردم است. اين خواستهها، واقعيتهاى جامعه است؛ اين واقعيتها دقيقاً در جهت آرمانخواهى است؛ اينها كه مسائل تحليلى و ذهنى نيست، اينها كه موهومات نيست، اينها كه ذهنيات نيست؛ اينها واقعياتى است كه در جامعه وجود دارد. يك جامعهى زنده و مؤمن دنبال اين چيزهاست؛ ميخواهد عزت ملى داشته باشد، ميخواهد استقلال داشته باشد، ميخواهد پيشرفت داشته باشد، ميخواهد آبروى بينالمللى داشته باشد؛ اينها خواستههائى است كه مردم دارند؛ اينها در جهت آرمانهاست؛ و اين خواستن، جزو واقعيتهاى قطعى جامعه است. بنابراين واقعيات ميتواند در خدمت و معطوف به آرمانها باشد. بله، ذكر آرمانها بدون توجه به واقعيتها و بدون ملاحظهى سازوكارهاى معقول و منطقىِ رسيدن به آرمانها، خيالپردازى است؛ آرمانها در حد شعار باقى خواهد ماند؛ ليكن وقتى كه مسئولان كشور آرمانها را به صورت منطقى و متين دنبال كردند، مردم همراهى كردند، اينجا آنجائى است كه واقعيتهاى جامعه با آرمانها هماهنگ ميشود. خب، اين يك امر اساسى و يك پايهى اساسى براى حركت كشور است.
[=B Nazanin]2) ما وقتى كه ميخواهيم آرمانگرائىِ همراه با واقعبينى داشته باشيم ... بايد توجه كنيم كه به لغزشهائى كه در اينجا ممكن است پيش بيايد، دچار نشويم: ... يك لغزشگاه، واقعيتْپندارى است؛ چيزهائى را كه واقعيت ندارد، انسان واقعيت تصور كند. دشمنانى كه جبههاى را در مقابل كشور ما، ملت ما، انقلاب ما تشكيل دادند، سعى ميكنند واقعيتسازى كنند، ... در تبليغات گستردهى رسانهاىِ دشمنان ما سعى ميشود توان داخلى و ملى كشور تحقير شود و كوچك شمرده شود؛ متقابلاً توان دشمن بيش از آنچه كه هست، معرفى شود؛ اين يكى از لغزشگاههاست. اگر ما از آن مقدارى كه دشمن بايد مورد ملاحظه قرار بگيرد، بيشتر او را محاسبه كرديم و بيشتر از او ترسيديم، قطعاً دچار خطاى در محاسبه خواهيم شد.
[=B Nazanin]3) يكى از لغزشگاهها در ديدن واقعيت، برميگردد به درون خود ما. گاهى دلبستگىهاى ما فلج كننده است. دلبستگىهاى ما موجب ميشود كه ما يك چيزهائى را واقعيت بپنداريم كه واقعيت ندارد؛ در واقع خطائى است كه نفس راحتطلب ما يا دلبستهى ما به مسائل مادى، بر ما تحميل ميكند؛ در حالى كه واقعيت ندارد.
[=B Nazanin]4) يكى از اين لغزشگاهها اين است كه انسان تصور كند دست يافتن به آرمانها بدون هزينه امكانپذير است. ما در دوران مبارزات هم ميديديم؛ بعضىها بودند كه اهداف مبارزات را قبول داشتند، اما حاضر نبودند در راه اين مبارزات هزينهاى بدهند، قدمى بردارند. امروز چنين كسانى هم هستند؛ تصور ميكنند كه بايد به هدفها رسيد، بدون دادن هزينه؛ لذا آنجائى كه پاى هزينه دادن در ميان است، عقب ميكشند.
[=B Nazanin]5) يك لغزش ديگر اين است كه ما بخشى از واقعيتها را ببينيم، بخش ديگرى از واقعيتها را نبينيم؛ اين هم موجب خطاست؛ خطاى در محاسبه را به دنبال خواهد داشت. واقعيتها را بايد با هم ديد و دانست.
[=B Nazanin]6) ملاحظهى واقعيتها نه فقط موجب ميشود ما در محاسبات گذشتهمان تجديدنظر نكنيم، بلكه ما را به درستىِ راهى كه پيموديم و راهى كه انقلاب جلوى ما گذاشته، مطمئنتر ميكند:
[=B Nazanin]7) يكى از واقعيتهاى موجود كشور ... وجود فشارها و تهديدهاست. ... طرف مقابل ما جامعهى جهانى نيست، دولتها نيستند، ملتها نيستند؛ چند دولتند؛ منتها دستگاه رسانهاىِ قوى دارند. اين چيزى كه ما بايد اقرار كنيم كه آمريكائىها و غربىها انصافاً در اين قضيه قوى هستند، قدرت رسانهاى است، قدرت تبليغات به معناى پروپاگاندا است ([=Times New Roman][=B Nazanin]Propaganda[=B Nazanin] به معنای كوشش برای ترویج نظرات خاص سیاسی از طریق بیان واقعیات با گزارشهای غیر واقعی به قصد تأثیرگذاشتن بر ذهن مخاطب و ترغیب به رفتار خاص) ... اينها يك سياهىلشكر هم پشت سرشان دارند، كه آنها هم با ما مخالفند؛ اما آنها موجوديتى از خودشان ندارند، توانى ندارند. اگر دست حمايت قدرتى مثل آمريكا از روى سرشان برداشته شود، صفرند؛ در معادلات جهانى و بينالمللى به حساب نمىآيند؛ ليكن حالا به عنوان سياهىلشكر، پشت سر آمريكا و پشت سر رژيم صهيونيستى و شبكهى صهيونيسم دنيا دارند حركت ميكنند.
[=B Nazanin]8) اينكه اينها ميگويند مقابلهى ما با جمهورى اسلامى براى حقوق بشر است، دروغ است؛ اين هم كه ميگويند مقابلهى با جمهورى اسلامى براى سلاح هستهاى است، دروغ است؛ اين را ما اول با حدس بيان ميكرديم، بعد در مذاكرات و مبادلات بينالمللى براى ما روشن شد كه آنها ميدانند جمهورى اسلامى دنبال سلاح هستهاى نيست؛ اين را باور كردند و قبول دارند. ... واقعيت اين است كه مخالفت آنها به خاطر اصل انقلاب و اصل تشكيل نظام اسلامى است.
[=B Nazanin]9) اين چالشهائى كه امروز براى جمهورى اسلامى وجود دارد، جديد نيست. ... يك روزى بود كه كشتىهاى نفتى و غيرنفتى ما را در خليج فارس ميزدند؛ يك روزى بود كه پايانهى نفتى خارك را بمباران ميكردند؛ يك روزى بود كه همهى مراكز صنعتىِ موجود ما زير چتر بمباران دشمن بود؛ اينها چيزهائى است كه به چشم خودمان ديديم.
[=B Nazanin]10) نظام جمهورى اسلامى از همهى اين دشوارىها و گردنههاى سخت عبور كرده. ... و ما در همين شرائط تهديد، پيشرفت كرديم. ... كشور در مواجههى با چالشها و تهديدها، در مقايسهى با سالهاى اول انقلاب، بمراتب قوىتر شده. ... جبههى مقابل ما در طول اين سالها ضعيفتر شده است. يعنى اگر ما دو نماد اصلى اين جبهه را آمريكا و رژيم صهيونيستى بدانيم، و غرب را دنبال سر اينها بدانيم، واضح است كه اينها ضعيفتر شدهاند... مشكلات آنها با مشكلات ما فرق هم ميكند. مشكلات اقتصادى و بحران اقتصادى اروپا با مشكلات اقتصادىاى كه ما احياناً دچارش ميشويم، متفاوت است. مشكلات ما مثل مشكلات يك گروه كوهنورد است كه دارد در راهى حركت ميكند. راه سختى است و البته مشكلاتى دارد؛ گاهى آب ميخواهند، گاهى غذا ميخواهند، گاهى مشكلات دارند، گاهى به يك مانعى برخورد ميكنند؛ اما دارند طرف بالا ميروند. مشكلات ما از اين قبيل است. مشكلات اروپائىها مثل اتوبوسى است كه زير بهمن گير كرده. سالها خود آنها بدون اينكه بدانند، مقدمات اين مشكل را فراهم كردند. اين فاصلههاى طبقاتى، اين غلبهى سازوكار ربا در مسائل مادى، اين تقويت زورمندان مادى، اين نفوذپذيرى از صهيونيستهاى پولپرست و مالپرست، آنها را دچار مشكلاتى كرده؛ اين بهمنى است كه روى سرشان افتاده. بنابراين مشكلات آنها با مشكلات ما خيلى متفاوت است. اين هم يك واقعيت است.
[=B Nazanin]11) ما بايد در سياست تحديد نسل تجديدنظر كنيم. سياست تحديد نسل در يك برههاى از زمان درست بود؛ يك اهدافى هم برايش معين كردند. آنطورى كه افراد متخصص و عالم و كارشناسان علمىِ اين قسمت تحقيق و بررسى كردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدى كه از تحديد نسل وجود داشت، رسيديم. از سال ۷۱ به اين طرف، بايد سياست را تغيير ميداديم؛ خطا كرديم، تغيير نداديم. امروز بايد اين خطا را جبران كنيم. ... همهى مسئولين كشور - نه فقط مسئولين ادارى - روحانيون، كسانى كه منبرهاى تبليغى دارند، بايد در جامعه دربارهى آن فرهنگسازى كنند؛ از اين حالتى كه امروز وجود دارد - يك بچه، دو بچه - بايد كشور را خارج كنند. رقم صد و پنجاه ميليون و دويست ميليون را اول امام گفتند - و درست هم هست - ما بايد به آن رقمها برسيم.
[=B Nazanin]12) يك روزى بود كه مسئولين ما قانع بودند كه اجازه بدهند ما ۲۵ سانتريفيوژ در كشور داشته باشيم؛ آنها گفتند نميشود! اينها قانع شدند كه ۵ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! مسئولين ما قانع شدند كه ۳ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! امروز گزارش را شنيديد، یازده هزار سانتريفيوژ داريم!
[=B Nazanin]13) يك واقعيت ديگر هم اين است كه اگر كشور در مقابل فشارهاى دشمن - از جمله در مقابل همين تحريمها و از اين چيزها - مقاومت مدبرانه بكند، نه فقط اين حربه كُند خواهد شد، بلكه در آينده هم امكان تكرار چنين چيزهائى ديگر وجود نخواهد داشت؛ چون اين يك گذرگاه است، اين يك برهه است؛ كشور از اين برهه عبور خواهد كرد. اين چيزهائى كه الان آنها تهديد ميكنند، تحريم ميكنند، جز آمريكا و جز رژيم صهيونيستى، هيچ كس ذىنفع از اين تحريمها نيست. ديگران را با زور و با فشار و با رودربايستى و با اين چيزها وارد ميدان كردند. خب، پيداست كه زور و فشار و رودربايستى نميتواند خيلى ادامه پيدا كند - يك مدتى است - شاهدش هم اين است كه مجبور شدند بيست تا كشور را از همين تحريمهاى نفتى و امثال اينها استثناء كنند! ديگرانى هم كه استثناء نشدند، خودشان مايل نيستند، و بيش از آنچه كه ما بخواهيم يا همان اندازه كه ما ميخواهيم، آنها دنبال راهحل ميگردند.
[=B Nazanin]14) البته در كنار اين واقعيتها، اين واقعيت هم هست كه ما هنوز آن حالت لازمِ متناسب اسلامى را در ميدان كار و اينها در خودمان به وجود نياورديم؛ يك قدرى دچار تنبلى هستيم؛ اين جزو ميراثهاى دوران استبداد و تسلط ديكتاتورى بر كشور است. وقتى در يك كشورى ديكتاتورى بود، مردم تنبل ميشوند؛ استعدادها به ميدان تجربه و عمل وارد نميشوند.
[=B Nazanin]15) خب، اينكه ما عرض كرديم وضعيت بدر و خيبر، يعنى همين. وضعيت بدر و خيبر يعنى تهديد هست، چالش هست، اما بنبست نيست. در بدر امكانات كم بود، اما غلبه حاصل شد. امكانات طرف مقابل، چندين برابر؛ شايد در بعضى بخشها، غيرقابل مقايسهى با امكانات جبههى اسلام بود. در خيبر سختى وجود داشت؛ رفتند مدتها آنجا ماندند؛ مقاومت دشمن شديد بود؛ اما غلبه پيدا كردند. چالش هست؛ اما در قبال چالش، توان و قدرت و استعداد و ظرفيت هم وجود دارد. اين، معناى وضعيت بدر و خيبر است. اگر اين ظرفيت را به ميدان آورديم، اگر نقاط ضعف را كم كرديم، پيشرفت خواهيم كرد.
[=B Nazanin]16) ما چند سال پيش «اقتصاد مقاومتى» را مطرح كرديم. همهى كسانى كه ناظر مسائل گوناگون بودند، ميتوانستند حدس بزنند كه هدف دشمن، فشار اقتصادى بر كشور است. معلوم بود و طراحىها نشان ميداد كه اينها ميخواهند بر روى اقتصاد كشور متمركز شوند. اقتصاد كشور ما براى آنها نقطهى مهمى است. هدف دشمن اين بود كه بر روى اقتصاد متمركز شود، به رشد ملى لطمه بزند، به اشتغال لطمه بزند، طبعاً رفاه ملى دچار اختلال و خطر شود، مردم دچار مشكل شوند، دلزده بشوند، از نظام اسلامى جدا شوند؛ هدف فشار اقتصادى دشمن اين است، و اين محسوس بود؛ اين را انسان ميتوانست مشاهده كند.
[=B Nazanin]17) من سال ۸۶ در صحن مطهر علىبنموسىالرضا (عليه الصّلاة و السّلام) در سخنرانىِ اول سال گفتم كه اينها دارند مسئلهى اقتصاد را پيگيرى ميكنند؛ بعد هم آدم ميتواند فرض كند كه اين شعارهاى سال حلقههائى بود براى ايجاد يك منظومهى كامل در زمينهى مسائل اقتصاد؛ يعنى اصلاح الگوى مصرف، مسئلهى جلوگيرى از اسراف، مسئلهى همت مضاعف و كار مضاعف، مسئلهى جهاد اقتصادى، و امسال توليد ملى و حمايت از كار و سرمايهى ايرانى. ما اينها را به عنوان شعارهاى زودگذر مطرح نكرديم؛ اينها چيزهائى است كه ميتواند حركت عمومى كشور را در زمينهى اقتصاد ساماندهى كند؛ ميتواند ما را پيش ببرد. ما بايد دنبال اين راه باشيم.
[=B Nazanin]18) اقتصاد مقاومتى الزاماتى دارد. مردمى كردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتى است. ... كاهش وابستگى به نفت يكى ديگر از الزامات اقتصاد مقاومتى است. ... مسئلهى مديريت مصرف، يكى از اركان اقتصاد مقاومتى است؛ ... يك بُعد ديگرِ اين مسئلهى تعادل در مصرف و مديريت مصرف اين است كه ما از توليد داخلى استفاده كنيم.
[=B Nazanin]19) آحاد مردم هم مصرف توليد داخلى را بر مصرف كالاهائى با ماركهاى معروف خارجى - كه بعضى فقط براى نام و نشان، براى پز دادن، براى خودنمائى كردن، در زمينههاى مختلف دنبال ماركهاى خارجى ميروند - ترجيح بدهند. خود مردم راه مصرف كالاهاى خارجى را ببندند.
[=B Nazanin]20) تصميمهاى خلقالساعه و تغيير مقررات، جزو ضربههائى است كه به «اقتصاد مقاومتى» وارد ميشود و به مقاومت ملت ضربه ميزند. اين را، هم دولت محترم، هم مجلس محترم بايد توجه داشته باشند؛ نگذارند سياستهاى اقتصادى كشور در هر زمانى دچار تذبذب و تغييرهاى بىمورد شود.
[=B Nazanin]21) مسئولان عزيز كشور بدانند كه اين در بين مردم هم هيچگونه آبرو و وجههاى ايجاد نميكند كه ما مشكلات را هى به گردن اين و آن بيندازيم!
[=B Nazanin]
گزیده سخنان مقام معظم رهبری مرداد 91 (قسمت دوم)
8/5/91 بيانات در دیدار جمعی از پژوهشگران و مسئولان شركتهای دانشبنیان
22) آنچه كه ما بر آن اصرار ميورزيم و تأكيد ميكنيم، اين است كه علم براى كشور، يك سرمايهى بىپايان و تمامنشدنى است. اگر چرخهى توليد علم در يك كشورى به راه افتاد، اگر استعدادى وجود داشت و به جريان افتاد، اگر ظرفيتها شروع كرد به بروز و ظهور، آن وقت اين ديگر منبعِ تمامنشدنى است. علم يك پديدهى درونزاست؛ چيزى نيست كه انسان براى آن ناچار و ناگزير باشد وابسته شود. بله، اگر شما بخواهيد علمِ حاضر و آماده را بگيريد، همين است؛ وابستگى دارد، احتياج دارد، دست دراز كردن دارد؛ اما بعد از آنكه بنيان علمى در يك كشورى به وجود آمد، استعداد هم در آن كشور وجود داشت، آن وقت حالت چشمههاى جوشان را پيدا ميكند.
23) تحصيل ثروت از راه فروش منابع تمامشدنى مثل نفت و امثال نفت، رونق نيست، پيشرفت نيست ... ما دچار خامفروشى شديم. ... اين حالا مسئلهى نفت است. خامفروشىها در بخشهاى مختلفِ مواد خام و معدنى همچنان وجود دارد.
24) ... در لابهلاى اين مشكلات، در وسط اين خارها، گامهاى استوار و همتها و تصميمهائى هم وجود دارد كه بناست از وسط اين خارها عبور كند و خودش را به آن نقطهى مورد نظر برساند؛ وضع كشور الان اينجورى است.
گزیده سخنان مقام معظم رهبری مرداد 91 (قسمت سوم)
14/5 /91 بيانات در ديدار شاعران
25) البته من روى شعر غزلى تكيه ميكنم؛ نميگويم قصيدهسرائى كنيد. نه اينكه قصيده يا قطعه مورد قبول نباشد؛ چرا، ليكن چون گونهى غزل اثرگذارترين گونهى شعر است، بنابراين اين مفاهيمى كه ميخواهيم به وسيلهى شعر در جامعه پراكنده شود، بهتر است در گونهى غزل گفته شود. ممكن است كسى اينجور فكر كند كه خب، اگر چنانچه ما آمديم از اول تا آخر غزل، اخلاق گفتيم، ديگر حالا اين چه جور غزلى است؟ پس احساسات ما كجا برود؟ من نميگويم شما مثل شعر بيدل، اول تا آخرِ غزل ده دوازده بيتى را عرفان بگوئيد؛ يا مثل شعر اخلاقى صائب، همهى مصرعها و ابيات يك غزل ده بيتى، هشت بيتى را پر كنيد از مفاهيم اخلاقى - البته اين كار آسانى هم نيست كه كسى بتواند انجام بدهد - من عرض ميكنم شما اگر چنانچه در يك غزلِ هفت هشت بيتى، يك بيت را اختصاص بدهيد به مضمون انقلابى يا اخلاقى يا معرفتى، اين غزل، غزل انقلابى است؛ اين غزل، غزل اخلاقى است و اثر خودش را ميگذارد. فرض كنيد معلم رياضى اگر در اثناى درس رياضى، به صورت تك مضراب، يك كلمه از توحيد بگويد، از آفرينش بگويد، از عصمت پيامبران بگويد، من گمان ميكنم گاهى اثرش از يك ساعت درس معلم تعليمات دينى بيشتر است. من اين تكمضرابها را در شعر غزلى از شما ميخواهم. غزلتان را بگوئيد؛ هرچه احساس داريد، هرچه عاطفه داريد، هرچه عشق و شور داريد،در ابيات غزل بريزيد؛ منتها از اين غزلِ هفت هشت بيتى، دو بيتش مخصوص يك مضمون ناب اسلامى و انقلابى و اخلاقى باشد. اين يك نكته است، كه البته نكتهى مهمى است.
26) يك نكتهى ديگر اين است كه در حقيقت، غزل به سه ركن تكيه دارد: لفظ، مضمون، احساس. هيچكدام از اينها نبايد ضعيف بشود.
(لفظ) بعضى از شعرهائى كه جوانهاى ما ميگويند، از لحاظ لفظ، آن توانائى و كشش لازم را ندارد. گاهى مضامين خوبى به ذهنهاشان ميرسد، ليكن لفظ از لحاظ دستور زبان اصلاً غلط است؛ يعنى نه فقط ممتاز نيست، عالى نيست، حتّى غلط است؛ فعل بايد بيايد، نيامده؛ فعل بيجا آمده؛ فعل بايد با موارد مشابه خودش تطبيق كند، تطبيق نميكند. گاهى اشكالات اينجورى دارد. بايد سعى كنيد غزل - شعر به طور كلى، حالا مورد بحث ما غزل است - از لحاظ لفظ، هم صحيح باشد
(مضمون) به نظر ما هم مضمون هيچ وقت تمام نميشود. همين طور كه صائب گفته:
يك عمر ميتوان سخن از زلف يار گفت در بند آن نباش كه مضمون نمانده است
دنبال مضمونسازى و مضمونپردازى و - به قول خود قدما - مضمونيابى باشيد. مضمون را هم از متن زندگى ميشود گرفت. حالا يك چيزهائى در قديم بود؛ مثلاً آن روز شمع بود، اما امروز نورافكن است. آنها شمع را محور صدها مضمون قرار دادند؛ شما ميتوانيد با فكر و با تأمل، نورافكن و چراغ برق را محور مضامينى قرار بدهيد.
(احساس) در غزل، احساس خيلى مهم است؛ كه حالا اسمش را ميگذارند عشق؛ اما هميشه عشق نيست؛ گاهى عشق است، گاهى ضد عشق است؛ مثلاً فرض كنيد خشم است؛ ليكن احساس است. غزل، بدون احساس نميشود. اين سه تا جهت را رعايت كنيد. آن وقت مفاهيم هم - همان طور كه عرض كرديم - در خدمت آن سه عنصر اصلى باشد؛ يعنى انقلاب و اخلاق و معرفت.
27) يك عدهاى هستند كه به مسائل كشور اصلاً اهميت نميدهند. من آدمهائى را مشاهده كردم كه مدعى ميهندوستى و مدعى عاشق اين آب و خاك بودند، اما به مسائل اين آب و خاك اهميت نميدادند. هشت سال در اين كشور جنگ بود؛ اين جنگ را جمهورى اسلامى كه راه نينداخته بود؛ بر جمهورى اسلامى تحميل شده بود. خب، آنهائى كه با جمهورى اسلامى مخالفند، در اين جنگ بايد چه موضعى ميگرفتند؟ بايد چه كار ميكردند؟ دولت، دولت جمهورى اسلامى است؛ اما ملت، ملت ايران است؛ شهر دزفول است، خرمشهر است، تهران است؛ چرا نسبت به آن بىتفاوت ماندند؟ چرا شعراى مطرح، هنرمندهاى مطرح، رماننويسهاى مطرح، مقالهنويسهاى مطرح، روشنفكرهاى مطرح، نسبت به اين قضيه بىتفاوت ماندند؟ آيا اين بىتفاوتى عيب نيست؟ اين بزرگترين عيب است. ايران كه ايران است؛ مگر دشمن به اين كشور حمله نكرده؟ هيچ وسيلهى دفاعى ندارند. حداكثر دفاعى كه ميتوانند از خودشان بكنند، اين است كه بگويند ما نسبت به جمهورى اسلامى بديم؛ اين تعصب نگذاشته است كه ما در مورد ايران، در مورد تهران، در مورد خرمشهر، در مورد جوانهاى اين كشور، در شعرمان يا در نثرمان يا در رمانمان، يك كلمه حرف بزنيم. خود همين دفاع از خود - كه حداكثر چيزى كه ميتوانند بگويند، اين است - براى آنها بزرگترين ننگ است كه يك چنين تعصبى بر ذهن و روح و قلم و دل يك جمعى حاكم باشد.
28) من يك غزل قشنگى ديدم از آقاى فاضل عزيزمان:
از باغ ميبَرند چراغانىات كنند تا كاج جشنهاى زمستانىات كنند
بارك اللّه! حالا من «ميبَرند» خواندم، ممكن است كسى «ميبُرند» هم بخواند؛ منتها اگر «ميبُرند» باشد، «تا» لازم دارد: «از باغ ميبُرند تا چراغانىات كنند». اگر «ميبَرند» باشد، «تا» ديگر لازم ندارد؛ مثلاً فرض كنيد ميبَرند كه دامادش كنند، يا عروسش كنند. لذا من «ميبَرند» را به اين جهت خواندم.
مضمون يك بيت ديگرش اين است:
يوسف! به اين رها شدن از چاه دل مبند اين بار ميبرند كه زندانىات كنند
گزیده سخنان مقام معظم رهبری مرداد 91 (قسمت چهارم)
17/5/91 بیانات در دیدار دانشجویان
29) آنچه كه در دنيا به عنوان نظام سرمايهدارى وجود دارد، حقيقت و جوهرهاش سرمايهسالارى است. نفس داشتن سرمايه و به كار انداختن سرمايه براى پيشرفت كشور، چيز بدى نيست؛ چيز ممدوحى است؛ به هيچ وجه مذموم نيست. آنچه كه مذموم است، اين است كه سرمايه و سرمايهدارى محور همهى تصميمهاى كلان يك كشور و يك جامعه باشد؛ همه چيز را به سمت خودش بكشد؛ همان بلائى كه بر سر بلوك سرمايهدارى و بلوك غرب آمد، كه امروز دارند نتائجش را درو ميكنند.
30) سعى كنيم نگاه سوسياليستى و ماركسيستى بر تفكر اقتصادى ما غلبه پيدا نكند. آنها نگاهشان نگاه ديگرى است. در نظام سوسياليستى، نفس سرمايه محكوم است؛ در نظام اسلامى بههيچوجه اينجورى نيست؛ سرمايه محكوم نيست، سوء استفادهى از سرمايه محكوم است. ... بنابراين آنچه كه ما در سياستهاى اصل 44 مطرح كرديم، بههيچوجه با اقتصاد عدالتمحور منافاتى ندارد؛ بلكه به يك معنا مكمل و متمم آن است.
31) اقتصاد مقاومتى فقط جنبهى نفى نيست؛ اينجور نيست كه اقتصاد مقاومتى معنايش حصار كشيدن دور خود و فقط انجام يك كارهاى تدافعى باشد؛ نه، اقتصاد مقاومتى يعنى آن اقتصادى كه به يك ملت امكان ميدهد و اجازه ميدهد كه حتّى در شرائط فشار هم رشد و شكوفائى خودشان را داشته باشند.
32) چه كار كنيم كه انتقاد، تكميل كنندهى پازل دشمن نباشد؟ روى اين مسئله فكر كنيد. ... من انتقاد كردم، در همهى دنيا نقل هم شد؛ اما هيچ كس در دنيا ادعا نخواهد كرد كه فلانى عليه نظام اسلامى يا فرض كنيد كه عليه تشكيلات مديريت اجرائى يا تقنينى كشور دارد اقدام ميكند. خب، شما هم همين جور انتقاد كنيد.
33) گفته شد كه بعضىها نظرات كارشناسى ميدهند، با نظر رهبرى مخالف است، ميگويند آقا اين ضد ولايت است. من به شما عرض بكنم؛ هيچ نظر كارشناسىاى كه مخالف با نظر اين حقير باشد، مخالفت با ولايت نيست؛ ديگر از اين واضحتر؟! نظر كارشناسى، نظر كارشناسى است. كار كارشناسى، كار علمى، كار دقيق به هر نتيجهاى كه برسد، آن نتيجه براى كسى كه آن كار علمى را قبول دارد، معتبر است؛ به هيچ وجه مخالفت با ولايت فقيه و نظام هم نيست. البته گاهى اوقات ميشود كه اين حقير خودش در يك زمينهاى كارشناس است؛ بالاخره ما هم در يك بخشهائى يك مختصر كارشناسىاى داريم؛ اين نظر كارشناسى ممكن است در مقابل يك نظر كارشناسى ديگر قرار بگيرد؛ خيلى خوب، دو تا نظر است ديگر؛ كسانى كه ميخواهند انتخاب كنند، انتخاب كنند. در زمينههاى فرهنگى، در زمينههاى آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما يك مختصرى سررشته داريم، يك قدرى كار كرديم؛ اين ميشود نظر كارشناسى. به هر حال هيچگاه اعلام نظر كارشناسى و نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائى از رهبرى و ولايت و اين حرفها به حساب نمىآيد و نبايد بيايد.
34) دانشگاه يك محيط تراكم نيرو است؛ اين نيروها ناشى از دو عنصر اصلى است: يكى اصل جوانى است، كه من عقيدهام اين است خيلى از جوانها خودشان قدر نيروى جوانى را نميدانند؛ يعنى هنوز كشف نكردند توانائى بىحد و حصرى را كه در محيط جوان وجود دارد. جوانى يك سرچشمهى فياضِ تمامنشدنى از نيرو است. عنصر دوم، خود مسئلهى علم و دانش و دانشجوئى است. خود دانشجوئى به انسان توان ميدهد. توجه به علم، توجه به دانش، خودش توانافزا و توانآفرين است. البته بر اين دو عنصر اضافه كنيم فضائى را كه انقلاب به وجود آورد؛ و اگر بخواهيم با نگاه حداقلى نگاه كنيم، انقلاب اين فضا را در محيطهاى جوان و محيطهاى دانشجوئى، حداقل تشديد و مضاعف كرد.
35) امروز درس خواندن، علمآموزى، پژوهش و جديت در كار اصلى دانشجوئى، يك جهاد است.
36) كسانى دانشگاه را به وجود آوردند كه به اصل دين و معنويت و اخلاق اعتقاد نداشتند؛ شيفتهى غرب و فريفتهى اخلاقيات غرب بودند. البته آن شيفتگى و فريفتگى، شكل عمومىاش بود؛ يك عدهاىشان هم مزدور و مأمور غرب بودند. بنا بود اينها در داخل كشور طراحى و برنامهريزى كنند كه تسلطى را كه به شكلى در دوران قاجار داشتند، در دوران پهلوى همان تسلط را و بيشترش را به شكل ديگر و آرامترى داشته باشند؛ تربيت يك نسل روشنفكر و درسخوانده و تحصيلكردهاى كه غربى بينديشد؛ ايرانى است، اما فرانسوى و انگليسى و آمريكائى فكر ميكند؛ آرزوهايش آرزوهاى يك فرد آمريكائى است؛ اقدام و عملش هم اقدام و عمل يك فرد آمريكائى يا انگليسى است؛ اگرچه مليتش ايرانى است و ساكن ايران هم هست. آنها تربيت يك چنين نسلى را دنبال ميكردند. من كليت دانشگاه را بههيچوجه زير سؤال نميبرم؛ وجود اساتيد مؤمن و پاكيزه در دورهى طاغوت را بههيچوجه زير سؤال نميبرم ... ليكن بناى دانشگاه اين بنا بود.
37) دانشگاه مركز معنويت است؛ چون علم يك امر معنوى است. علم - هر علمى باشد - يك ارزش معنوى است، يك ارزش روحى است.
38) خب، در مورد آرمانگرائى يكى دو تا نكتهى كوتاه را عرض بكنيم. آرمانگرائى را با پرخاشگرى اشتباه نكنيم؛ تصور نكنيم كه هر كس آرمانگراتر است، پرخاشگرتر و دعواكنتر است؛ نه. ميتوان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعينحال پرخاشگر هم نبود. در آيهى شريفه ميفرمايد: «اشدّاء على الكفّار». «اشداء» جمع «شديد» است. شديد يعنى سخت، سخت يعنى نفوذناپذير. هر جسمى كه سختتر باشد، وقتى با جسم ديگرى اصطكاك پيدا كرد، در آن جسم ديگر اثر ميگذارد، اما از آن جسم اثر نميپذيرد. همهمان اينجورى باشيم؛ اشداء باشيم. اما شديد بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معناى دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نيست. ... مثلاً فرض كنيد قضيهى غزه پيش مىآيد، يك مشت جوان دانشجو ميگويند اين فلان فلان شدهها، اين صهيونيستهاى خبيث سر بچههاى غزه دارند بمب ميريزند، فلان ميكنند؛ برويم پدرشان را دربياوريم؛ راه مىافتند، ميروند فرودگاه! خب، اين احساسات، احساسات مقدس و پاكى است. امثال من كه يك كنار نشستيم و داريم نگاه ميكنيم، آدم ميخواهد جانش را فداى يك چنين احساساتى بكند؛ اين واقعاً ارزش دارد. اينكه امام فرمودند من دست و بازوى بسيجىها را ميبوسم، جايش همين جاست. آدم وقتى مىبيند كه يك جوانى اينجا توى خانه، در گرماى تابستان كولر و يخچال دارد، در سرماى زمستان وسيلهى گرمائى دارد، دانشگاه ميرود، درس ميخواهد، موفقيت دارد، بعد يكهو مسئلهى غزه ميخواهد او را به حالت انفجار برساند، ميگويد ميخواهم بروم آنجا؛ خب، اين احساس، احساس باارزشى است؛ اما رفتن، غلط است.
39) احساس، خوب است؛ اما اين احساس نبايد موجب شود كه ما حالا راه بيفتيم برويم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممكن بود، نه جايز بود؛ اگر ممكن هم بود، جايز نبود. خب، اينجا بين آرمانگرائى و بين آن واقعيت و دستورى كه حالا از قول رهبرى نقل كردند، كه نبايد برويد غزه، يك تعارضى درذهن اين جوان به وجود مىآيد. نه، هيچ تعارضى وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبى است؛ اما تصميمى كه بر اساس يك احساس گرفته بشود، يك مطالعهى دقيق، موشكافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصميم، لزوماً تصميم درستى نيست. گاهى اوقات تصميم، تصميم غلطى است. بنابراين آرمانگرائى بههيچوجه به معناى در همهى زمينهها پرخاشگرى كردن، برخى از واقعيات لازم و مصلحتهاى لازم را نديده گرفتن، نيست. مصلحت هم شده يك اسم منفور؛ آقا مصلحتگرائى ميكنند! خب، اصلاً بايد ملاحظهى مصلحت بشود. هيچ وقت نبايد گفت كه آقا حقيقت با مصلحت هميشه منافات دارد؛ نه، خود حقيقت يكى از مصلحتهاست، خود مصلحت هم يكى از حقايق است. اگر مصلحتانديشىِ درست باشد، بايد رعايت مصلحت را كرد.
آرمانگرائى يعنى پايبندى به ارزشها و اصول و آرمانها و تأثيرگذارى و تأثيرناپذيرى از جهت مخالف و جبههى مخالف.
40) اگر چنانچه چيزى را بگوئيم كه به آن علم نداريم؛ مثلاً يك شايعه است ... اين شايعهپردازى است؛ قول به غير علم است. قول به غير علم، خود قولش هم اشكال دارد، عمل كردن به آن امر غير معلوم و بدون علم هم اشكال دارد؛ «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ». «لا تقف»، يعنى چيزى را كه علم به آن ندارى، دنبال نكن، دنبال نرو. دنبال كردن، هم در زمينهى عمل هست، هم در زمينهى گفتار هست. وقتى شما يك چيزى را گفتيد كه به آن علم نداريد، اين هم اختفاء امرى است كه انسان به آن علم ندارد. لذا دنبالش ميفرمايد: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً».
41) در جنگ نرم، هدف آن چيزى است كه در دل شماست، در ذهن شماست، در مغز شماست؛ يعنى ارادهى شما. دشمن ميخواهد ارادهى شما را عوض كند.
42) دشمن ميخواهد ... من و شما به اين نتيجه برسيم كه صلاح نيست در مقابل آمريكا، در مقابل استكبار، در مقابل دستگاههاى سياسىِ تابع كارتلهاى گوناگون اقتصادى، خيلى هم بايستيم و خيلى هم مقاومت كنيم؛ از بعضى از حرفها بايد دست بكشيم؛ كمااينكه گفتند ديگر. در يك برههاى كسانى گفتند آقا ول كنيد قضيهى اسرائيل را، ول كنيد قضيهى فلسطين را، ول كنيد قضيهى عدالت در سطح جهانى و حمايت از ملتهاى عدالتخواه را، رها كنيد اين حرفها را؛ چه كار داريد؟ به خودتان بچسبيد. اين همان تغيير محاسبات است. دشمن اين را ميخواهد.
43) افسر جنگ نرم بايد مقاومت كند. چگونه مقاومت كند؟
اولاً معرفتهاتان را بالا ببريد. ... به نظر من آن كارى كه مهم است انجام بگيرد، مطالعات اسلامى است.
(ثانیا) نظارت و توجه به اوضاع كشور. نگاه مستفسرانه و دنبالِ پيدا كردن واقعيت، همراه با انتقاد. ... منتها انتقاد درست؛ بىانصافى نشود.
(ثالثا) ارتباط با تشكلهاى دانشجوئى جهان اسلام هم كار لازمى است
44) عزيزان من! اساسىترين قضيه هم اميد است. من به شما عرض بكنم؛ از جملهى سختترين كارهائى كه عليه من و شما دارد انجام ميگيرد، اين است كه اميد را در ماها بميرانند. سعى كنيد اميد را زنده نگه داريد. هرچه ميتوانيد، شعلهى اميد را در دل خودتان و در دل مخاطبانتان زنده نگه داريد. با اميد است كه ميشود پيش رفت. اميد هم اميد بيجا نيست؛ اميدى است كه واقعيتها كاملاً ما را به درستى آن نويد ميدهد.
22/5/91 بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها
45) وضعيتى كه امروز در دنيا هست، وضعيت تحول است. اوضاع جهان در حال تبديل به يك شكل جديد و هندسهى جديد است. ... شبيه اوضاعِ بعد از جنگ بينالملل اول، ... در جهت تبادل قدرت و توانائىهاى عمومى بين شرق و غرب، يا بين بخشى از ملتهاى دنيا با بخش ديگر.
46) من اصرار دارم اين منطقه را «غرب آسيا» بگويم، نه خاورميانه. تعبير خاور دور، خاور نزديك، خاور ميانه درست نيست. دور از كجا؟ از اروپا. نزديك به كجا؟ به اروپا. يعنى مركز دنيا اروپاست؛ هر جائى كه از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزديكتر است، خاور نزديك است؛ هر جا وسط است، خاورميانه است! اين تعريفى است كه خود اروپائىها كردند؛ نه، ما اين را قبول نداريم. آسيا يك قارهاى است؛ شرقى دارد، غربى دارد، وسطى دارد؛ ما در غرب آسيا قرار داريم. بنابراين منطقهى ما اسمش منطقهى غرب آسياست، نه منطقهى خاورميانه.
47) نظام جمهورى اسلامى در كشور ما بر يك ساخت مستحكمى بنا شده كه شالودهاش عبارت است از اعتقاد و ايمان، عقل و عاطفه. ... من نظير اين را همين الان ديگر در سطح دنيا به ياد ندارم؛ نظامى كه متكى است به ايمان مردم، در عين حال به مبانى اعتقادى، در عين حال به عقلانيت، و در عين حال به عواطف شديد.
48) در مقابل سترون و نازا بودن غرب در برونزائى انديشههاى نو - كه بعد از اومانيسم و مكتبهائى كه متكى به اومانيسم هستند و فلسفههاى زائيده و منشأ گرفتهى از اومانيسم غربى، ديگر غرب زايش فكرى نداشته و ايدهى نو براى بشر و حيات انسان ارائه نداده - جمهورى اسلامى داراى زايش فكرى است. ما براى مسائل روحى انسان، براى مسائل اجتماعى انسان، براى مسائل حكومتى انسان، حرفهاى تازهاى داريم. حرف تازه معنايش اين نيست كه اگر گفته شد، همهى دنيا آن را قبول خواهند كرد؛ معنايش اين است كه يك جريان جديدى را در درياچهى عظيم فكر بشرى به وجود مىآورد؛ موجآفرينى ميكند. ما امروز در زمينهى مسائل سياسى، «مردمسالارى دينى» را عرضه ميكنيم؛ در زمينهى مسائل عمومىِ اجتماعى، «ابتناء تمدن بر معنويت» را ارائه ميكنيم؛ در زمينههاى گوناگون، «كرامت انسان» را مطرح ميكنيم؛ «آميختگى دين و زندگى» را مطرح ميكنيم. اينها حرف نوئى است؛ اينها هيچ وقت در دنيا وجود نداشته؛ حتّى قبل از دوران ماديگرى و اومانيسم غرب و روى كار آمدن انديشههاى سكولار هم اينجور نبود كه دين با زندگى توأم و همراه باشد؛ ابداً. بله، در يك بخشهائى از دنيا روحانيون حكومت داشتند؛ حكومت كليسا. حالا با تاريخ پيچيده و طولانىاى كه اروپا دارد، بين دستگاههاى كليسائى و حكومتها يك جنگى بود؛ اما به هر حال دستگاههاى كليسائى هم حكومت داشتند. اين معنايش اين نبود كه زندگى مردم آميختهى با دين است؛ دين منشأ مقررات و قوانين زندگى براى مردم است؛ بههيچوجه چنين چيزى در غرب وجود نداشته؛ در كشورهاى اسلامى هم هرگز وجود نداشته، جز در صدر اسلام.
49) اساتيد فرماندهان جنگ نرمند.
[=B Nazanin]25/5/91 بیانات در دیدار جمعی از آزادگان
[=B Nazanin]50) خوشامد عرض ميكنم به شما برادران عزيز؛ گوهرهاى بازيافتهى از ذخيرهى ايمان در جمهورى اسلامى. در طول قرنهاى متوالى، يك عنصر جامدِ بىارزش تبديل ميشود به الماس؛ در صورتى كه استعداد آن را داشته باشد. دوران اسارت، كوتاه شدهى قرنهائى است كه انسانهاى بااستعداد را تبديل كرده است به الماسهاى درخشان: آزادگان.
[=B Nazanin]51) شنيدم مأمور صليب سرخ به آزادگان ما در دوران اسارت ميگفته است كه ما وقتى به اردوگاههاى اسيران جنگ در كشورهاى ديگر ميرويم، سرخوردگى و افسردگى و خودزنى و خودكشى و اينها مشاهده ميكنيم؛ چرا شما نداريد؟ او بايد اين سؤال را ميكرد. جوابش معلوم است: وقتى دل با معنويت آشنا نبود، با خدا آشنا نبود، نتيجهاش همان است. وقتى دل با خدا آشنا بود، ... ديگر افسردگى جائى ندارد.
[=B Nazanin]52) شايد آن روزى كه اسير جنگ تحميلى ايرانى، جوان مسلمان در آن اردوگاه با آن وضعيت، يا در آن سلول با آن شكنجهها زندگى ميكرد، به حسب ظاهر دريچهى اميدى به روى او باز نبود؛ شايد تصور ميكرد كه اين وضعيت ممكن است سالهاى بيشترى طول بكشد يا سرانجامى جز مرگ و كشته شدن نداشته باشد. امروز واقعيت را نگاه كنيد، ببينيد چه اتفاقى افتاده است؛ آنها كجايند، شما كجائيد؟ اين يك عبرت است؛ اين نشانهى درستى و راستى و صدق وعدهى الهى است. ... اگر ميفرمايد: «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ»، معناى اين را درك كنيم. آن روز شما در مقابل مأمور شكنجه يا رئيس زندان يا مأمور بعثى مواجه بوديد با آن فشار، امروز ملت ايران در مقابل آمريكا مواجه است با چالشهائى؛ همان قضيه است. «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ». وعدهى خدا راست است. آن كسانى كه وعدهى خدا را باور ندارند، خداوند متعال آنها را مطرود ميداند، آنها را ملعون و دورافتادهى از ساحت رحمت خود به حساب مىآورد. آنهائى كه به شما ميگفتند تا ابد بايد در اين زندان بمانيد، يا ميگفتند شما را اعدام خواهيم كرد، خودشان به زبالهدان تاريخ افتادند، خودشان اعدام شدند، خودشان نابود شدند.؛ شما امروز بحمداللّه در جمهورى اسلامى، سرافراز و با عزت داريد زندگى ميكنيد؛ اين درس است. يك بار ديگر هم ما در گذشته اين درس را داشتيم. بعضىهامان باور نميكرديم. در دوران اختناق، در دوران طاغوت، فشارها زياد بود؛ كسانى ميگفتند آقا، «مشت است و درفش»، بيخود ايستادگى ميكنيد، بيخود مقاومت ميكنيد؛ يك عدهاى هم ميگفتند نه، «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ». خداى متعال حادثهاى را پيش آورد كه در دنيا هيچ كس باور نميكرد؛ نه اينكه در ايران كسى باور نميكرد، در دنيا هم كسى باور نميكرد. كسى باور نميكرد كه آنچه آمريكائىها آن را جزيرهى ثبات ميدانند، اينجور دستخوش طوفانى بشود كه در نهايت به انزواى آمريكا، به انزواى استكبار، به انزواى انگليس و عمال و مزدورانشان منتهى شود. امروز هم همين است.
[=B Nazanin]53) دنيا در حال عبور از يك گذرگاه و رسيدن به يك وضع جديد و ماجراى جديدى است. رفتار ما، نيت ما، عمل ما در شكلگيرى اين وضعيت جديد، تعيينكننده است. براى اينكه دلهامان قرص شود، براى اينكه راه را گم نكنيم، زندگى شما آزادگان ميتواند براى ما يك ستارهى راهنما باشد.
[=B Nazanin]54) سعى آنها اين است كه ... مردم منطقه فراموش كنند كه يك كشورى به نام فلسطين وجود داشته. آنچه كه توى دهن آنها زد، انقلاب اسلامى بود، امام بزرگوار بود. از روز اوّلى كه اين انقلاب به پيروزى رسيد، بلكه از قبل از پيروزى، از اوائل نهضت، مسئلهى فلسطين يكى از مسائل اصلى اين انقلاب بود؛ و يكى از عوامل توجه دنياى اسلام به اين انقلاب هم همين مسئله بود؛ اگرچه جهات ديگر هم بود. امروز سعيشان اين است كه اين را خنثى كنند. دنياى اسلام نبايد اجازه بدهد.
[=B Nazanin]55) دنياى اسلام را به مسائل حاشيهاى سرگرم و مشغول كردند. يك نفر در مىآيد مسئلهى شيعه و سنى را مطرح ميكند، هلال شيعى[=B Nazanin][=Times New Roman][1][=B Nazanin] را مطرح ميكند. زير گوش شما، صهيونيستها چند ميليون فلسطينى را شصت سال است كه زير فشار قرار دادهاند، آن را نمىبينيد؛ حكومت جمهورى اسلامى را كه اين پرچم را بلند كرده است و اين حماسه را در دنيا بازسازى كرده، به عنوان خطر معرفى ميكنيد؟! خيانت از اين بالاتر؟ ملت ايران نگذاشته و نخواهد گذاشت. ملت ايران امسال هم به توفيق الهى، به خواست الهى، روز قدس آنچنان حركتى خواهد كرد كه مشتى بر دهان دشمنان اسلام و دشمنان فلسطين باشد.
[=Times New Roman][1][=B Nazanin] «هلال شیعی» اصطلاحی است که بیشتر از سوی کسانی که در صدد القای خطر شدت یافتن روابط شیعیان عراق با شیعیان خارج از عراق خصوصا ایران است، استفاده میشود. این اصلاح در کتابهای دانشگاهی و ادبیات علمی از جمله در آلمانی دارای پیشینهاست. اما از هنگامی که عبدالله دوم پادشاه اردن، در کاربردی «شیعه هراسانه» از آن برای بیان تمایلات ایران دوستانه شیعیان عراق استفاده نمود، این اصلاح کاربرد فراگیری یافت. از دیدگاه این اندیشه، نفوذ تاریخی ایران بر شیعیان خاورمیانه را عاملی برای اختلال امنیت سیاسی منطقه خاورمیانه میباشد، و باورمندان به این اندیشه، بهشدت بر استفاده از این واژه اصرار دارند. با این وجود پیشینه اندیشمندان اجتماعی تمایل چندانی به استفاده از این واژه ندارند. (منبع: ویکی پدیا)
گزیده سخنان مقام معظم رهبری مرداد 91 (قسمت هفتم)
26/5/91 بیانات در جمع مردم روستای زلزلهزده كویچ آذربایجان شرقی
56) اين حادثه ميتواند براى شما يك سكوى پرش به جلو باشد. با صبر شما، با استقامت شما، با تلاش شما، با همكارى شما، با همدردى و همدلى شما با يكديگر، انشاءاللّه ميتوانيد از اين حادثه يك سكوى پرشى بسازيد.
57) اينجور نيست كه يك قطعهى از كشور يك مصيبتى داشته باشد، ديگران نسبت به آن بىتفاوت باشند؛ نه، همه احساس همدردى ميكنند. بحمداللّه ملت ما يك ملت يكپارچه است، يك ملت متحد است؛ و به خاطر همين اتحاد، نيرومند است. اين قدرتى كه امروز ايران اسلامى دارد، اين عزتى كه امروز ملت ايران دارد، بخش مهمى از آن به خاطر همين اتحاد و اتفاقى است كه بين اقشار مختلف مردم در قسمتهاى مختلف وجود دارد.
26/5/91 بیانات در گفتگو با مردم مناطق زلزلهزدهى روستای اورنگ آذربايجان شرقى
58) هميشه سفارش من به مردم مناطقى كه دچار اينجور حوادث ميشوند - مثل حادثهى زلزله، يا بعضى جاها سيل - اين است كه از اين حادثه يك سكوئى براى پرش درست كنيد؛ بخصوص شما جوانها. اين فشارها، اين ضيقِ تنگگرفتگىِ اوضاع - چه اوضاع طبيعى، چه اوضاع تحميلى ديگران - بايد موجب شود كه ما بيشتر به خودمان متكى شويم، بيشتر كار كنيم، بيشتر تلاش كنيم؛ ضعفهاى خودمان را بشناسيم، آن ضعفها را برطرف كنيم؛ اين وظيفهى ماست. من مىبينم كه اين منطقه انشاءاللّه آيندهى بسيار خوبى خواهد داشت؛ چون هم طبيعت اين منطقه، طبيعت خوبى است؛ هم مردم اين منطقه، مردم باهمت و خوبى هستند و جوانهاى بسيار خوب و گرم و گيرائى دارد؛ الحمدللّه.
26/5/91 بيانات در جلسه پایانی بازدید از مناطق زلزلهزده آذربایجان شرقی
59) شكر ميكنيم خداى متعال را بر همهى نعمتهايش؛ اين بلاها هم نعمت است.
هر بلائى كز تو آيد نعمتى است هر كه را رنجى دهى آن راحتى است
زان به تاريكى گذارى بنده را تا ببيند آن رخ تابنده را
تيشه زان بر هر رگ و بندم زنند تا كه با مهر تو پيوندم زنند
با اين چشم بايد به اين بلاياى طبيعى و غيرطبيعى نگاه كرد. ميتوان از اين بليّاتى كه پيش مىآيد، نردبانى براى عروج ساخت؛ پلكانى براى تعالى تدارك ديد؛ سكوئى براى پرش فراهم كرد.
60) من خودم شخصاً تجربهى امداد در زلزله و سيل را دارم؛ در سالهاى خيلى قديم، پيش از انقلاب هم در ويرانىهاى زلزله حضور داشتم؛ رفتيم آنجا، گروه امداد تشكيل داديم. خب، آن وقت كه كارهاى دولتى نبود؛ شير و خورشيدِ آن روز صفر بود. در زلزلهى فردوس، كه اين شهر بزرگ تقريباً با خاك يكسان شده بود، در طول دو ماه، دو بار شير و خورشيد به مردم كمك جنسى و غذائى كرد؛ حالا چادر و پتو و اينها كه هيچ، آن كه خيلى خيلى كم و غير قابل ذكر بود! من همان وقت منبر رفتم و سخنرانى كردم و از مردم پرسيدم كه شير و خورشيد به شماها چه داده. به نظرم گفتند در طول اين دو ماه، صد گرم شكر دادند! به همين تناسب، اجناس مختصرى داده بودند، نه اجناس لازم زندگى. خب، ما آنجا رفتيم، ديديم، كار كرديم. موقعى كه من در ايرانشهر تبعيد بودم، آنجا سيل آمد؛ تقريباً نود درصد شهر از بين رفت، اغلب خانهها خوابيد، نخلستانها خراب شد. ما آنجا باز مدتى با همان تبعيدىهائى كه بودند، امداد ميكرديم.
61) الان كه مىآمديم، از راديوى ماشين شنيدم كه هلال احمر اعلام كرده جنس نفرستيد؛ به ما پول بدهيد. خيلى خوب، اين خوب است، عيبى ندارد؛ يعنى ممكن است در ارسال لباس و چه و چه، يك خرده تحقير هم وجود داشته باشد؛ خيلى هم خوب نيست - هرچند در آن اولِ كار عيب ندارد - اما فرستادن پتو چه عيبى دارد؟ مثلاً مردم پتو بفرستند، يا از اين لحافهاى پشم شيشه بفرستند، يا از اين كيسههاى خواب بفرستند؛ چه مانعى دارد؟ مثلاً فرض كنيد يك كسى ميتواند صد تا كيسهى خواب از بازار تهيه كند و بفرستد اينجا، اين كار چه عيبى دارد؟ اين چيز خوبى است. يا مثلاً فرض كنيد يك كسى ميتواند پانصد تا پتو تهيه كند و بفرستد. هستند كسانى كه پول دارند، مايلند كمك كنند؛ از بازار پتو ميخرند، ميدهند به شما، كه زحمت را هم از دوش شما برميدارند. بنابراين سفارش كنيد كه اينجور اظهار استغناء از مردم نشود. بعضى از چيزها هست كه اگر مردم خودشان بروند از بازار تهيه كنند، بخرند و به شما بدهند، هم كار شما آسان ميشود، هم مردم احساس بهترى پيدا ميكنند. رفته پتو خريده، ميدهد به شما، شما هم ميدهيد اينجا؛ اين بهتر از اين است كه يك ميليون تومان يا پانصد هزار تومان يا چقدر پول در حساب هلال احمر بريزد. به نكات روانى قضايا توجه كنيد.
62) اين را شايد كسانى كه با تاريخ آشنا باشند، ميدانند. ارسباران جزو مناطقى است كه مردمش اصلاً معروفند به رشادت؛ منطقهى ارسباران يك چنين خصوصيتى دارد. البته همهى آذربايجان همين جور است. غيرت آذربايجانى و همت آذربايجانى كه در سالهاى دفاع مقدس هم خودش را نشان داد، قبل از آن در انقلاب خودش را نشان داد، تا امروز هم هميشه خودش را نشان داده، آن به جاى خود محفوظ؛ اما منطقهى ارسباران هم يك منطقهى داراى خصوصيتى است در اين جهت؛ كه خب، حالا اين مردم عزيز دچار اين حادثه شدهاند. اين حوادث هميشه وجود دارد. به قول مرحوم شهريار:
دونيا قضوو و قدهر اؤلوم ايتيم دير دونيا بويو اوغولسوزدور يئتيم دير
نگاه كنيد، زياد است؛ اوغولسوزدور چخ دى، يئتيم دير چخ دى. همهى دنيا پر است از اين حوادث. به هر حال اين قضايا پيش مىآيد
29/5/91 خطبههاى نماز عيد فطر
63) سعى كنيم در تحليلهامان، در شناخت حوادث، دچار خطا و اشتباه نشويم. بدانيم كه آمريكا و صهيونيسم دشمنان امت اسلامىاند؛ سردمداران رژيمهاى جبار، دشمنان امت اسلامىاند. اگر ديديم در يك جائى آنها در يك جهت قرار گرفتند، بدانيم كه آن جهت، جهت باطلى است، جهت غلطى است؛ دچار خطاى در تحليل نشويم. آنها هرگز براى ملتهاى مسلمان دل نميسوزانند؛ هرچه بتوانند، تخريب ميكنند و در روندها اخلال ميكنند. امروز همين جنجالهائى كه آنها در واقع به راه مىاندازند، اگرچه گاه از زبان بعضى افراد غافل هم تكرار ميشود؛ اختلافات مذهبى، اختلافات قومى، اختلافات نژادى و زبانى؛ اينها را عمده ميكنند؛ در حالى كه در اسلام اينها نيست؛ «انّ اكرمكم عند اللّه اتقيكم»؛ همه يكى هستند، همه با هم برادرند. بايد همهى ما بيدار باشيم، بصير باشيم، چشمهامان را باز كنيم، دچار خطاى تحليل نشويم.
29/5/91 بيانات در ديدار مسئولان نظام و سفرای كشورهای اسلامی روز عید فطر
64) جنگهاى بينالمللى كه بين قدرتهاى مستكبر عالم واقع شد، از اروپا شروع شد؛ استعمارگران عالم به جان هم افتادند، اما ملتهاى مسلمان را، ملتهاى اين منطقه را درگير تبعات و مشكلات اين جنگها قرار دادند. دنبالهى همين جنگها بود كه زائدهى خطرناكِ مهلكِ صهيونيستى در منطقهى حساس ما، ميان كشورهاى اسلامى و در قلب دنياى اسلام به وجود آمد. به دنبال همين جنگها بود كه بناى غلط و هندسهى معيوب سازمان ملل و شوراى امنيت و دولتهاى داراى حق وتو شكل گرفت. يعنى همان دستها و سرپنجههاى خونينى كه آن جنگهاى مهلك را به راه انداختند، به دنبال آن خواستند اختيار دنيا را به دست بگيرند و اين منطقهى حساس و مهم و سرشار از نعمت و مركز اتحاد بالقوهى دنياى اسلام را تحت سيطرهى خود درآورند؛ و همين كار را كردند. ما غافل بوديم؛ ملتهاى مسلمان در خواب بودند؛ به آنها هجوم آورده شد؛ سرنوشت آنها با مشكلات پيچيده و عظيمى كه هنوز درگير آن مشكلاتند، در آميخته شد.
65) منطقهى حساس ما، بسيارى از مسائل و مشكلاتش به خاطر وجود اين غدهى سرطانىِ صهيونيستى است، كه دستهاى آلوده به خون قدرتهاى بزرگ، با همهى توان ميخواهند آن را حفظ كنند. آمريكائىها صريح ميگويند، ديگر قدرتهاى مسلط دنيا هم به طور صريح ابراز ميكنند كه سرنوشت خودشان را وابسته كردهاند به سرنوشت رژيم صهيونيستى. اين به ضرر آنهاست.
66) مسئلهى فلسطين يك مسئلهى اصلى است. در طول زمان، ملتها دولتهاى خودشان را با موضعگيرى آنها در قضيهى فلسطين محك ميزدند.
67) نقشهى هميشگى و ماندگار استكبار اين است كه اختلاف بيندازد؛ يا قوميتها و ناسيوناليسمگرىها را در ميان ملتها زنده كند؛ اختلافاتى را كه به طور طبيعى در زبانها، در نژادها، در رنگ پوستها، در مذهبها وجود دارد، عمده كند. كار استكبار اين است؛ هميشه همين كار را كرده است. از قديم گفتند: «تفرقه بينداز و حكومت كن». امروز همين نقشه را دارند دنبال ميكنند.
68) برخلاف واقع، آن چيزى را كه خطر اصلى و تهديد اصلى براى اين منطقه، بلكه براى بشريت است - يعنى صهيونيسم - پنهان ميكنند. صهيونيسم خطرى براى كل بشريت است. امروز دولتهاى غربى هم دستخوش تصرفات صهيونيستها هستند؛ آنها هم دارند چوب اين مراكز ثروت و قدرت را ميخورند؛ ملتهاى منطقه هم كه معلوم است، چه كشيدند از دست صهيونيستها. اين ترورها كار آنهاست، اين اختلافات ملتها كار آنهاست، به وسيلهى ابزارهاى گوناگون آنهاست؛ بايد بهوش باشيم. اين خطر را كه خطر اصلى منطقه است، پنهان ميكنند، مخفى ميكنند و واقعيتسازى ميكنند؛ بدروغ خطرهائى را كه وجود ندارد، عمده ميكنند و بين مسلمانها اختلاف مىاندازند. بايد حواسمان جمع باشد. عرب و عجم، شيعه و سنى، مذاهب مختلف، رنگ پوستها نبايد بين ما اختلاف ايجاد كند؛ «و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا». اين شعبه شعبه شدن، اين قبيله قبيله شدن، اين نژاد نژاد شدن، مايهى اختلاف نيست؛ «انّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم». محور، چيز ديگر است؛ معيار، چيز ديگر است. مسابقه بيفتد ميان ملتهاى مسلمان در عمل به اسلام، در ايجاد برادرى، در تلاش براى ملتها، در سرپيچى كردن از ارادهى قدرتهاى بزرگ و در رأس آنها آمريكا. ملتهاى مسلمان بايد ببينند هر جا كه سياست آمريكائى و سياست صهيونيستى دارد ايجاد اختلاف ميكند، بدانند كه اين اختلاف مضر است؛ فريب نخورند.
بیانات مقام معظم رهبری در شانزدهیمن اجلاس سران کشورهای جنبش عدم تعهد.
به شما ميهمانان گرامى، سران و هيئتهاى نمايندگى كشورهاى جنبش عدم تعهد و نيز ديگر شركتكنندگان در اين اجلاس بزرگ بينالمللى خوشامد ميگويم.
ما در اينجا گرد آمدهايم تا به هدايت و كمك پروردگار، حركت و جريانى را كه در شش دههى قبل با هوشمندى و موقعيتشناسى و شجاعت چند تن از رهبران سياسىِ دلسوز و مسئوليتپذير پايهگذارى شد، به اقتضاى موقعيتها و نيازهاى امروز جهان ادامه دهيم و بلكه به آن جانى تازه و تحركى دوباره ببخشيم.
ميهمانان ما از مناطق جغرافيائى دور و نزديك در اينجا گرد آمده و متعلق به مليتها و نژادهاى گوناگون و داراى تعلقات اعتقادى و فرهنگى و تاريخى و وراثتىِ متنوعند؛ ولى همان طور كه «احمد سوكارنو» يكى از بنيانگذاران اين جنبش در كنفرانس معروفِ باندونگ در سال 1955 گفت، مبناى تشكيل عدم تعهد، نه وحدت جغرافيائى يا نژادى و دينى، بلكه وحدت نياز است. آن روز كشورهاى عضو جنبش عدم تعهد، به پيوندى كه بتواند آنها را از سيطرهى شبكههاى اقتدارگرا و مستكبر و سيرىناپذير مصون بدارد، نيازمند بودهاند؛ امروز با پيشرفت و گسترش ابزارهاى سلطهگرى، اين نياز همچنان پابرجا است.
من ميخواهم حقيقت ديگرى را مطرح كنم:
اسلام به ما آموخته است كه انسانها با وجود ناهمگونيهاى نژادى و زبانى و فرهنگى، فطرت همسانى دارندكه آنها را به پاكى و عدالت و نيكوكارى و همدردى و همكارى فرا ميخواند و همين سرشت همگانى است كه اگر از انگيزههاى گمراهكننده به سلامت عبور كند، انسانها را به توحيد و معرفت ذات متعالى خداوند رهنمون ميگردد.
اين حقيقت تابناك داراى چنان ظرفيتى است كه قادر است پايه و پشتوانهى تشكيل جوامع آزاد و سرافراز و برخوردار از پيشرفت و عدالت - توأماً - گردد و شعاع معنويت را بر همهى فعاليتهاى مادّى و دنيائى انسانها نفوذ دهد و بهشتى دنيائى - پيش از بهشت اخروىِ موعود اديان الهى - براى آنان فراهم آورد. و نيز همين حقيقت مشترك و همگانى است كه ميتواند شالودهريز همكاريهاى برادرانهى ملتهائى باشد كه از نظر شكل ظاهرى و سابقهى تاريخى و منطقهى جغرافيائى، شباهتى به يكديگر ندارند.
همكاريهاى بينالمللى هرگاه بر چنين شالودهاى استوار باشد، دولتها ارتباطات ميان خود را نه بر اساس ترس و تهديد يا افزونطلبى و منافع يكجانبه يا واسطهگرىِ افراد خائن و خودفروش، بلكه بر پايهى منافع سالم و مشترك، و برتر از آن، منافع انسانيت بنا ميكنند و وجدان بيدار خود و خاطر ملتهاى خود را از دغدغهها آسوده ميسازند.
اين نظم آرمانى در نقطهى مقابل نظام سلطه قرار دارد، كه در قرنهاى اخير قدرتهاى سلطهگر غربى، و امروز دولت زورگو و متجاوز آمريكا، مدعى و مبلّغ و پيشقراول آن بوده و هستند.
ميهمانان عزيز!
امروز آرمانهاى اصلى جنبش عدم تعهد با گذشت شش دهه همچنان زنده و پابرجاست؛ آرمانهائى مانند استعمارزدائى ، استقلال سياسى و اقتصادى و فرهنگى، عدم تعهد به قطبهاى قدرت و ارتقاء همبستگى و همكارى ميان كشورهاى عضو. واقعيتهاى امروز جهان با آن آرمانها داراى فاصله است؛ ولى ارادهى جمعى و تلاش همهجانبه براى عبور از واقعيتها و دست يافتن به آرمانها، هرچند پُر چالش، ليك اميدآفرين و ثمربخش است.
ما در گذشتهى نزديك، شاهد شكست سياستهاى دوران جنگ سرد و نيز يكجانبهگرائىِ پس از آن بودهايم. جهان با عبرتآموزى از اين تجربهى تاريخى، در حال گذار به نظام بينالمللى جديدى استو جنبش عدم تعهد ميتواند و بايد نقش نوينى ايفاء نمايد. اين نظام بايد بر پايهى مشاركت همگانى و برابرى حقوق ملتها استوار باشد؛ و همبستگى ما كشورهاى عضو اين جنبش براى شكلگيرى اين نظم نوين، از ضرورتهاى بارز عصر كنونى است.
خوشبختانه چشمانداز تحولات جهانى، نويدبخش يك نظام چند وجهى است كه در آن، قطبهاى سنتى قدرت جاى خود را به مجموعهاى از كشورها و فرهنگها و تمدنهاى متنوع و با خاستگاههاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى و سياسى ميدهند. اتفاقات شگرفى كه در سه دههى اخير شاهد آن بودهايم، آشكارا نشان ميدهد كه برآمدن قدرتهاى جديد با بروز ضعف در قدرتهاى قديمى همراه بوده است. اين جابهجائى تدريجى قدرت، به كشورهاى عدم تعهد فرصت ميدهد تا نقش مؤثر و شايستهاى را در عرصهى جهانى بر عهده بگيرند و زمينهى يك مديريت عادلانه و واقعاً مشاركتى را در پهنهى گيتى فراهم آورند. ما كشورهاى عضو اين جنبش توانستهايم در يك دوران طولانى، با وجود تنوع ديدگاهها و گرايشها، همبستگى و پيوند خود را در چهارچوب آرمانهاى مشترك حفظ كنيم؛ و اين دستاورد ساده و كوچكى نيست. اين پيوند ميتواند دستمايهى گذار به نظمى عادلانه و انسانى قرار گيرد.
شرائط كنونى جهان فرصتى شايد تكرارنشدنى براى جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است كه اتاق فرمان جهان نبايد با ديكتاتورى چند كشور غربى اداره شود. بايد بتوان يك مشاركت دموكراتيك جهانى را در عرصهى مديريت بينالمللى شكل داد و تضمين كرد. اين است نياز همهى كشورهائى كه مستقيم يا غيرمستقيم از دستاندازى چند كشور زورگو و سلطهطلب زيان ديدهاند و مىبينند.
شوراى امنيت سازمان ملل داراى ساختار و سازوكارى غيرمنطقى، ناعادلانه و كاملاً غير دموكراتيك است؛ اين يك ديكتاتورىِ آشكار و يك وضعيت كهنه و منسوخ و تاريخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همين سازوكار غلط است كه آمريكا و همدستانش توانستهاند زورگوئيهاى خود را در لباس مفاهيم شريف بر دنيا تحميل كنند. آنها ميگويند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده ميكنند؛ ميگويند «دموكراسى»، و دخالت نظامى در كشورها را به جاى آن مىنشانند؛ ميگويند «مبارزه با تروريسم»، و مردم بىدفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهاى خود ميسازند. در نگاه آنها، بشريت به شهروندان درجهى يك و دو و سه تقسيم ميشوند. جان انسان در آسيا و آفريقا و آمريكاى لاتين ارزان، و در آمريكا و غرب اروپا گران قيمتگذارى ميشود. امنيت آمريكا و اروپا مهم، و امنيت بقيهى بشريت بىاهميت دانسته ميشود. شكنجه و ترور اگر به دست آمريكائى و صهيونيست و دستنشاندگان آنها صورت گيرد، مُجاز و كاملاً قابل چشمپوشى است. زندانهاى مخفى آنها كه در نقاط متعددى در قارههاى گوناگون شاهد زشتترين و نفرتانگيزترين رفتارها با زندانيان بىدفاع و بىوكيل و بىمحاكمه است، وجدان آنان را نمىآزارد. بد و خوب، كاملاً گزينشى و يكطرفه تعريف ميشود. منافع خود را به نام «قوانين بينالمللى»، و سخنان تحكمآميز و غيرقانونى خود را به نام «جامعهى جهانى» بر ملتها تحميل ميكنند و با شبكهى رسانهاىِ انحصارىِ سازمانيافته، دروغهاى خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبى وانمود ميكنند و در مقابل، هر سخن حقى را كه افشاگر فريب آنها است، دروغ، و هر مطالبهى برحقّى را ياغيگرى مينامند.
دوستان! اين وضعيت معيوب و پر زيان، غيرقابل ادامه است. همه از اين هندسهى غلط بينالمللى خسته شدهاند. جنبش 99 درصدى مردم در آمريكا بر ضدّ كانونهاى ثروت و قدرت در آن كشور، و اعتراض عمومى در كشورهاى اروپاى غربى به سياستهاى اقتصادى دولتهاشان نيز نشان لبريز شدن پيمانهى صبر و تحمل ملتها از اين وضعيت است. بايد اين وضعيت نامعقول را علاج كرد.
پيوند مستحكم و منطقى و همهجانبهى كشورهاى عضو جنبش عدم تعهد ميتواند در يافتن و پيمودن راه علاج، تأثيرات عميقى بر جاى بگذارد.
حضار محترم!
صلح و امنيت بينالمللى از جملهى مسائل حادّ جهان امروز ما است و خلع سلاحهاى كشتار جمعى و فاجعهبار، يك ضرورت فورى و يك مطالبهى همگانى است. در دنياى امروز، امنيت، پديدهاى مشترك و غيرقابل تبعيض است. آنها كه سلاحهاى ضد بشريت را در زرادخانههاى خود انبار ميكنند، حق ندارند خود را پرچمدار امنيت جهانى قلمداد كنند. اين - بىشك - نخواهد توانست نيز امنيت را براى خود آنها به ارمغان آورد. امروز با تأسفِ فراوان ديده ميشود كه كشورهاى دارندهى بيشترين تسليحات هستهاى، ارادهاى جدّى و واقعى براى حذف اين ابزارهاى مرگبار از دكترين نظامى خود ندارند و آن را همچنان عامل رفع تهديد و شاخصى مهم در تعريف جايگاه سياسى و بينالمللى خود ميدانند. اين تصور، به كلّى مردود و مطرود است.
سلاح هستهاى نه تأمينكنندهى امنيت و نه مايهى تحكيم قدرت سياسى است، بلكه تهديدى براى اين هر دو است. حوادث دههى 90 قرن بيستم نشان داد كه داشتن اين تسليحات نميتواند رژيمى همانند شوروى سابق را هم حفظ كند. امروز نيز كشورهائى را ميشناسيم كه با داشتن بمب اتم، در معرض امواج ناامنىهاى مهلكند.
جمهورى اسلامى ايران استفاده از سلاح هستهاى و شيميائى و نظائر آن را گناهى بزرگ و نابخشودنى ميداند. ما شعار «خاورميانهى عارى از سلاح هستهاى» را مطرح كردهايم و به آن پايبنديم. اين به معنى چشمپوشى از حق بهرهبردارى صلحآميز از انرژى هستهاى و توليد سوخت هستهاى نيست. استفادهى صلحآميز از اين انرژى، بر اساس قوانين بينالمللى، حق همهى كشورها است. همه بايد بتوانند از اين انرژى سالم در مصارف گوناگونِ حياتى كشور و ملتشان استفاده كنند و در اِعمال اين حق، وابسته به ديگران نباشند. چند كشور غربى كه خود دارندهى سلاح هستهاى و مرتكب اين كار غيرقانونىاند، مايلند توان توليد سوخت هستهاى را نيز در انحصار خود نگه دارند. حركتى مرموز در حال شكلگيرى است تا انحصار توليد و فروش سوخت هستهاى را در مراكزى با نام بينالمللى ولى در واقع در پنجهى چند كشور معدود غربى، تثبيت و دائمى كنند.
طنز تلخ روزگار ما آن است كه دولت آمريكا كه دارندهى بيشترين و مرگبارترين سلاحهاى هستهاى و ديگر سلاحهاى كشتار جمعى و تنها مرتكبِ بهكارگيرى آن است، امروز ميخواهد پرچم مخالفت با اشاعهى هستهاى را به دوش بگيرد! آنها و شركاى غربىشان رژيم صهيونيستىِ غاصب را به سلاحهاى هستهاى مجهز كرده و براى اين منطقهى حساس، تهديدى بزرگ فراهم كردهاند؛ اما همين مجموعهى فريبگر، استفادهى صلحآميز از انرژى هستهاى را براى كشورهاى مستقل برنميتابند و حتّى با توليد سوخت هستهاى براى راديوداروها و ديگر مصارف صلحآميز انسانى، با هرچه در توان دارند، ستيزهگرى ميكنند. بهانهى دروغين آنان، بيم از توليد سلاح هستهاى است. در مورد جمهورى اسلامى ايران، آنان خود ميدانند كه دروغ ميگويند؛ اما سياستورزى، آنگاه كه كمترين اثرى از معنويت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز ميشمرد. آيا آن كه در قرن بيستويكم زبان به تهديد اتمى ميگشايد و شرم نميكند، از دروغگوئى پرهيز و شرم خواهد كرد؟!
من تأكيد ميكنم كه جمهورى اسلامى هرگز در پى تسليحات هستهاى نيست، و نيز هرگز از حق ملّت خود در استفادهى صلحآميز از انرژى هستهاى چشمپوشى نخواهد كرد. شعار ما «انرژى هستهاى براى همه، و سلاح هستهاى براى هيچكس» است. ما بر اين هر دو سخن پاى خواهيم فشرد و ميدانيم كه شكستن انحصار چند كشور غربى در توليد انرژى هستهاى در چهارچوب معاهدهى عدم اشاعه، به سود همهى كشورهاى مستقل و از جمله كشورهاى عضو جنبش عدم تعهد است.
تجربهى سه دهه ايستادگىِ موفقيتآميز در برابر زورگوئىها و فشارهاى همهجانبهى آمريكا و متحدانش، جمهورى اسلامى را به اين باور قطعى رسانده است كه مقاومت يك ملت متحد و داراى عزم راسخ، قادر است بر همهى خصومتها و عنادها فائق آيد و راه افتخارآميز به سوى هدفهاى بلند خود را بگشايد. پيشرفتهاى همهجانبهى كشور ما در دو دههى اخير واقعيتى است كه در برابر چشم همگان قرار دارد و رصدكنندگان رسمى بينالمللى مكرراً بدان اذعان كردهاند؛ و اين همه در شرائط تحريمها و فشارهاى اقتصادى و تهاجم تبليغاتى شبكههاى وابسته به آمريكا و صهيونيسم اتفاق افتاده است. تحريمهائى كه ياوهگويان، آن را فلجكننده ناميدند، نه تنها ما را فلج نكرده است و نخواهد كرد، بلكه گامهاى ما را محكمتر، و همت ما را بلندتر، و اطمينان ما را به درستى تحليلهاى خود و نيز به توانائى درونزاى ملتمان راسختر كرده است. ما يارى خداوند را در اين چالشها بارها و بارها به چشم ديدهايم.
ميهمانان گرامى!
لازم ميدانم در اينجا از يك مسئلهى بسيار مهم سخن بگويم؛ كه اگرچه مربوط به منطقهى ما است، ولى ابعاد گستردهى آن از اين منطقه فراتر رفته و سياستهاى جهانى را در طول چندين دهه تحت تأثير قرار داده است و آن، مسئلهى دردآور فلسطين است. خلاصهى اين ماجرا آن است كه يك كشور مستقل و داراى شناسنامهى روشنِ تاريخى به نام «فلسطين»، بر اساس يك توطئهى وحشتناك غربى با سردمدارى انگليس در دههى 40 قرن بيستم، از ملت آن، غصب و به زور سلاح و كشتار و فريب، به جماعتى كه عمدتاً از كشورهاى اروپائى مهاجرت داده شدهاند، واگذار گرديده است. اين غصب بزرگ كه در آغاز با كشتارهاى جمعىِ مردم بىدفاع در شهرها و روستاها و راندن مردم از خانه و كاشانهى خود به كشورهاى هممرز همراه بود، در طول بيش از شش دهه همچنان با همين جنايتها ادامه يافته است و امروز هم ادامه دارد. اين، يكى از مهمترين مسائل جامعهى بشريت است. سران سياسى و نظامى رژيم غاصب صهيونيست، در اين مدت از هيچ جنايتى پرهيز نكردهاند؛ از كشتار مردم و ويران كردن خانهها و مزارع آنان و دستگيرى و شكنجهى مردان و زنان و حتّى كودكان آنان، تا تحقير و توهين به كرامت اين ملت و سعى در نابودى و هضم آن در معدهى حرامخوار رژيم صهيونيستى، و تا حمله به اردوگاههاى آنان در خود فلسطين و در كشورهاى همسايه كه ميليونها آواره را در خود جاى ميداده است. نامهاى «صبرا» و «شتيلا» و «قانا» و «دير ياسين» و امثال اينها با خون مردم مظلوم فلسطين در تاريخ منطقهى ما ثبت شده است. اكنون نيز پس از شصت و پنج سال، هنوز همچنان همين جنايتها در رفتار گرگان درندهى صهيونيست با باقىماندگان در سرزمينهاى اشغالى ادامه دارد. آنها پىدرپى جنايتهاى جديدى مىآفرينند و منطقه را با بحران تازهاى روبهرو ميكنند. كمتر روزى است كه خبرى از قتل و جرح و زندانى كردن جوانهائى مخابره نشود كه به دفاع از وطن و كرامت خود برخاسته و به ويرانگرى مزارع و خانههاى خود اعتراض كردهاند. رژيم صهيونيستى كه با به راه انداختن جنگهاى فاجعهبار و كشتار مردم و اشغال سرزمينهاى عربى و سازماندهى تروريسم دولتى در منطقه و جهان، دهها سال ترور و جنگ و شرارت به راه انداخته، ملت فلسطين را كه براى احقاق حق خود به پا خاسته و مبارزه ميكنند، تروريست مينامد و شبكهى رسانههاى متعلق به صهيونيزم و بسيارى از رسانههاى غربى و مزدور نيز با زير پا گذاشتن تعهّد اخلاقى و رسانهاى، اين دروغ بزرگ را تكرار ميكنند. سردمداران سياسىِ مدعى حقوق بشر نيز چشم بر اين همه جنايت بسته و بدون شرم و پروا، از آن رژيم فاجعهآفرين حمايت كرده و در نقش وكيلمدافع آن ظاهر ميشوند.
سخن ما آن است كه فلسطين متعلق به فلسطينىها است و ادامهى اشغال آن، ظلمى بزرگ، تحملناپذير و خطرى عمده براى صلح و امنيت جهانى است. همهى راههائى كه غربيها و وابستگان آنها براى «حل مسئلهى فلسطين» پيشنهاد كرده و پيمودهاند، غلط و ناموفق بوده است و در آينده نيز چنين خواهد بود. ما راهحلى عادلانه و كاملاً دموكراتيك را پيشنهاد كردهايم: همهى فلسطينىها، چه ساكنان كنونى آن، و چه كسانى كه به كشورهاى ديگر رانده شده و هويت فلسطينى خود را حفظ كردهاند، اعم از مسلمان و مسيحى و يهودى، در يك همهپرسىِ عمومى، با نظارتى دقيق و اطمينانبخش شركت كنند و ساختار نظام سياسى اين كشور را انتخاب نمايند و همهى فلسطينيانى كه سالها رنج آوارگى را تحمل كردهاند، به كشور خود باز گردند و در اين همهپرسى و سپس تدوين قانون اساسى و انتخابات، شركت نمايند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد.
در اينجا مايلم پندى خيرخواهانه به سياستمداران آمريكائى كه تاكنون همواره به عنوان مدافع و پشتيبان رژيم صهيونيستى در صحنه حاضر شدهاند، بدهم: اين رژيم تاكنون براى شما دردسرهاى بيشمار داشته است؛ چهرهى شما را در ميان ملتهاى منطقه، منفور و شما را در چشم آنان شريك جنايات صهيونيستهاى غاصب معرفى كرده است؛ هزينههاى مادى و معنوى كه در طول سالهاى متمادى از اين رهگذر به دولت و ملت آمريكا تحميل شده است، سرسامآور است؛ و احتمالاً در آينده اگر همين روش ادامه يابد، هزينههاى شما سنگينتر هم خواهد شد. بيائيد به پيشنهاد جمهورى اسلامى دربارهى همهپرسى بينديشيد و با تصميمى شجاعانه، خود را از گره ناگشودنى كنونى نجات دهيد. بىشك مردم منطقه و همهى آزادانديشان گيتى از اين اقدام استقبال خواهند كرد.
ميهمانان محترم!
اكنون به سخن آغازين باز ميگردم. شرائط گيتى حساس و جهان در حال گذار از يك پيچ تاريخىِ بسيار مهم است. انتظار ميرود كه نظمى نوين در حال تولد يافتن باشد. مجموعهى غيرمتعهدها حدود دو سوم اعضاء جامعهى جهانى را در خود جاى داده است و ميتواند در شكلدهى آينده نقشى بزرگ ايفاء كند. تشكيل اين اجلاس بزرگ در تهران نيز خود حادثهاى پرمعنا است كه بايد در محاسبات به كار آيد. ما اعضاء اين جنبش با همافزائى امكانات و ظرفيتهاى گستردهى خود ميتوانيم براى نجات جهان از ناامنى و جنگ و سلطهگرى، نقشى تاريخى و ماندگار بيافرينيم.
اين مقصود فقط با همكاريهاى همهجانبهى ما با يكديگر امكانپذير است. در ميان ما، كشورهاى بسيار ثروتمند و نيز كشورهاى داراى نفوذ بينالمللى كم نيستند. علاج مشكلات با همكاريهاى اقتصادى و رسانهاى و انتقال تجربههاى پيشبرنده و تعالىبخش، كاملاً امكانپذير است. بايد عزمهامان را راسخ كنيم؛ به هدفها وفادار بمانيم؛ از اخم قدرتهاى زورگو نترسيم و به لبخند آنان دل خوش نكنيم؛ ارادهى الهى و قوانين آفرينش را پشتيبان خود بدانيم؛ به شكست تجربهى اردوگاه كمونيستى در دو دهه پيش، و شكست سياستهاى به اصطلاح ليبرال دموكراسى غربى در حال حاضر - كه نشانههاى آن را در خيابانهاى كشورهاى اروپائى و آمريكایی و گرههاى ناگشودنى اقتصاد اين كشورها همه مىبينند - با چشم عبرت بنگريم. و بالاخره سقوط ديكتاتورهاى وابسته به آمريكا و همدست رژيم صهيونيستى در شمال آفريقا و بيدارى اسلامى در كشورهاى منطقه را فرصتى بزرگ بشماريم. ما ميتوانيم به ارتقاء «بهرهورى سياسى جنبش عدم تعهد» در مديريت جهانى بينديشيم؛ ميتوانيم براى تحول در اين مديريت، سندى تاريخى تهيه كنيم و ابزارهاى اجرائى آن را فراهم نمائيم؛ ميتوانيم حركت به سمت همكاريهاى مؤثر اقتصادى را طراحى و الگوهاى ارتباط فرهنگى ميان خود را تعريف كنيم. بىشك تشكيل دبيرخانهى فعال و پرانگيزهاى براى اين تشكيلات، خواهد توانست به حصول اين مقاصد كمكى بزرگ و پر تأثير تقديم كند.
متشكرم
2/6/91 بيانات در ديدار رئيسجمهوری و اعضاى هيئت دولت
1) شما در سال آخر ميخواهيد اين كتاب طولانى و پر حجم خدمات دولت را شيرازهبندى كنيد و آماده كنيد و تحويل بدهيد.
2) در جمعبندى نقاط قوّت و نقاط ضعف، وقتى ما نگاه ميكنيم، ترجيح را به نقاط قوّت ميدهيم؛ ... خب، در طول اين چند سال در كشور كارهاى وسيع عمرانى انجام گرفته؛ بخصوص در مناطق دوردست، در بخشهاى مختلف؛ اينها واقعاً كارهاى مهمى است؛ اين يك رويكرد بسيار مهمى در حركت دولت است. از اين قضيه بگيريد، تا پيشرفتهاى چشمگيرى كه در زمينهى علم و فناورى به وجود آمده. اين پيشرفتهائى كه در اين چند سال در زمينهى علم و فناورى صورت گرفته، خيلى قابل توجه است. در زمينهى ارتقاء جايگاه كشور در عرصهى سياست خارجى و مسائل بينالمللى هم همين جور است. امروز در عرصهى سياست خارجى، ثقل و وزنهى كشور با چند سال قبل تفاوت دارد.
3) يك بخش ديگر از اين نقاط قوّتى كه به نظر من روى آن بايد تكيه كرد، مسئلهى برجسته شدن ارزشهاى انقلاب است. در اين سالهائى كه دولت نهم و دولت دهم بر سر كار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاىانقلاب و چيزهائى كه امام به آن توصيه ميكردند و ما آنها را از انقلاب آموختيم، خوشبختانه كاملاً برجسته شده: مسئلهى سادهزيستى مسئولان، استكبارستيزى، افتخار به انقلابيگرى. يك دورهاى بر ما گذشت كه اسم انقلاب و انقلابيگرى و اينها به انزوا افتاده بود؛ سعى ميكردند به عنوان يك ارزش منفى يا ضد ارزش، از اين چيزها ياد كنند؛ مقاله مينوشتند، حرف ميزدند، گفته ميشد. امروز خوشبختانه اينجور نيست، درست بعكس است؛ گرايش عمومى مردم و مسئولان كشور به حركت انقلابى، جهتگيرى انقلابى، ارزشهاى انقلابى و مبانى انقلاب است. اين را توجه داشته باشيد كه يكى از عوامل گرايش مردم به دولت، همينهاست؛ يعنى مردم به اين ارزشها اهميت ميدهند. مسئلهى دعوت به عدالت، مسئلهى سادهزيستى، دور بودن مسئولان از تجمل؛ اينها خيلى چيزهاى مهمى است.
4) تلاش دولت در جهت ارتباط با مردم، تلاش فوقالعادهى كارى كه خوشبختانه در دولت مشاهده ميشود؛ اينها چيزهاى خوبى است. البته توجه كنيد كه اين تلاش فراوانى كه داريد انجام ميدهيد، با كيفيتِ خوب و با عمل كردن به آنچه كه ميگوئيد، همراه باشد؛ روى اين تكيه كنيد. ...اگر از صد تا كارى كه شما ميگوئيد، نودتايش را انجام بدهيد، ده تايش انجام نگيرد، همين در ذهن مردم يك اختلالى ايجاد خواهد كرد. آنچه را كه آدم احتمال ميدهد انجام نشود، به صورت احتمال بگويد، به صورت قطع و يقين نگويد. به نظر من اين چيز بسيار مهمى است.
5) تلاش دشمنان در مقابلهى با جمهورى اسلامى در اين سالهاى اخير، بخصوص در همين شش هفت سال گذشته و بخصوص در اين دو سه سال اخير، بيشتر شده. ... يكى از علل اين دشمنىها، همين پيشرفتهاى شماست. ... عامل دوم اين دشمنىها، زنده شدن شعارهاى انقلاب است. ... عامل ديگر، همين حوادث منطقه است؛ اين بيدارى اسلامى و آنچه كه در منطقهى ما رخ داد، كه حادثهى فوقالعاده مهمى است.
6) اگر چنانچه در اين شرائط، يك ايرانِ بىدردسرِ بىدغدغه اينجا وجود داشته باشد، با همين شعارهائى كه دارد، با همين كارهائى كه دارد ميكند، با همين پيشرفتى كه محسوس است، از آن كشورها بيايند ببينند كارخانهها را، دانشگاهها را، مراكز تحقيقاتى را، وضع زندگى مردم را، بازارهاى پر از اجناس را، دولت بىدردسر را، بديهى و طبيعى است كه آنها ميگويند الگوى خوب همين است. ميخواهند اين نشود. ميخواهند اين الگوشدن جمهورى اسلامى نباشد. يعنى براى جمهورى اسلامى دردسرهائى به وجود بياورند، تا آن كشورهائى كه تحولى در آنها رخ داده و وارد مرحلهى جديدى شدهاند، براى ادامهى راه، اين را الگو قرار ندهند.
7) بعضىها در روزنامه، در سايت، در تريبونهاى گوناگون مطالبى منتشر ميكنند؛ اينكه چرا ما در دنيا دشمنتراشى كرديم كه اينقدر با ما دشمنى كنند! به نظر من اينها حرفبافى است. آنچه كه گفته ميشود، متكى به يك تحليل درست نيست. نه، دشمنىها خيلى طبيعى است. وقتى كه امام بزرگوار بود، دشمنىها زياد بود؛ براى خاطر مواضع قاطع امام. هرچه مواضع ما ضعيفتر شود و عقبنشينى كنيم، آنها طبعاً چهرهشان بظاهر متبسمتر ميشود. البته جلو مىآيند. يعنى چهره را متبسم ميكنند، براى اينكه بتوانند جلو بيايند، مناطق را تصرف كنند و ما را از پيشرفت هدفهامان باز بدارند. هرچه ما در حركت خودمان جدىتر و مصممتر باشيم، آنها ناراحت ميشوند و چهرهشان عبوس ميشود.
8) هيچ لزومى ندارد كه كسانى كه دستى به ميكروفن و به منبر و به اينها دارند، بنا كنند ضعفها را شمارش كردن؛ چون بيان ضعفها در فضاى عمومى، مشكلى را حل نميكند. اگر ضعفى وجود دارد، بايد به خود آن كسى كه داراى ضعف است، اين را گفت.
9) كسانى كه از لحاظ اقتصادى صاحبنظرند، افزايش نقدينگى را مهمترين عامل (تورم) ميدانند. ... اگر در مقابل نقدينگى توليد وجود داشته باشد، كالا وجود داشته باشد، كمبود وجود نداشته باشد، مشكلى را ايجاد نميكند؛ اگر چنانچه نه، نقدينگى بيش از توليد كالا در داخل يا به شكل درستِ واردات بود، طبعاً مشكل ايجاد ميكند.
10) خب، عوامل نقدينگى هم زياد است. همين يارانههاى نقدى كه داده ميشود - كه براى قشرهائى كار مفيدى هم بوده - خودش افزايش نقدينگى ايجاد ميكند. همين كارهاى عمرانىاى كه شما ميكنيد - كه اينها ديربازده است - اينها بلاشك افزايش نقدينگى ايجاد ميكند. همين مسئلهى مسكن مهر كه صحبت شد، يا همين طرحهاى نيمهتمام را كه افزايش ميدهيد، اين كارى كه در دولت دارند ميكنند - كه كار خوبى هم هست و لازم هم هست - خود اينها ايجاد افزايش نقدينگى ميكند. براى اين مسئله بايد راهكار پيدا كنيد. شما افراد صاحب علمى هستيد، صاحب تجربه هستيد، دستتان در كار است؛ براى اينها راه پيدا كنيد. اين نقدينگىِ افزايشيافته را هدايت كنيد به سمت مراكزى كه كمك كند به گشايش كار مردم؛ مثل توليد.
11) بايد با چشمهاى تيزبين، ريزبين و دوربين مراقبت كنيد كه كسانى نيايند به عنوان ايجاد اشتغال و ايجاد كار و كارآفرينى تسهيلات بانكى بگيرند، اما كارآفرينىِ واقعى انجام نگيرد. اين را بايد مراقبت كنيد؛ هم شما مراقبت كنيد، هم قوهى قضائيه مراقبت كند. به نظر من همكارى قوهى مجريه و قوهى قضائيه در اينجا يك كار بسيار لازمى است.
حمايت از توليد ملى، آن بخشِ درونزاى اقتصاد ماست! ... واحدهاى كوچك و متوسط را فعال كنيد.
12) مسئلهى وحدت و انسجام ملى هم به نظر من چيز خيلى مهمى است؛ كه ما حالا اينقدر اين قضيه را تكرار كرديم كه كأنه الفاظ دارد خاصيتهاى خودش را در افادهى معنا از دست ميدهد!
13) تقصيرها را هم گردن يكديگر نيندازيم. اينكه بگوئيم آقا ما ميخواهيم فلان كار را بكنيم، نميگذارند؛ يا فلان كار را كرديم، جلويش را گرفتند؛ يا فلان تصميم را گرفتيم، اقدام نكردند، انجام ندادند - كه قواى مختلف و بخشهاى مختلف به همديگر بگويند - اين را كسى قبول نميكند. بالاخره حوزههاى مسئوليت، مشخص است؛ يكى بايد قانون بگذارد، يكى بايد اجرا كند، يكى سياستها را تنظيم كند، يكى عملياتى كند. همه بايد با هم هماهنگ عمل كنند.
14) بايد بشدت مراقبت شود كه ما به «فرهنگ مهاجم» كمك نكنيم. فرهنگ مهاجم خطرناك است. اگر ما فرهنگ عمومى كشور و فرهنگى كه نخبگان و مردم و قشرهاى گوناگون را به سمت يك هدفى هدايت ميكند، نتوانيم از آسيب دشمن محفوظ بداريم، كار خيلى مشكل خواهد شد؛ هرچه هم شما تصميم بگيريد، اينها مىآيند خرابش ميكنند و جور ديگرى منعكس خواهد شد.
15) دولت نهم و دولت دهم شناخته شده به پركارى، پشتكار و خسته نشدن؛ سعى كنيد اين حالت را، اين سُمعهى خوب را تا آخرين لحظات حفظ كنيد؛ خدا هم انشاءالله كمكتان خواهد كرد.
[=B Nazanin]رهبر معظم انقلاب با 18 نفر از سران کشورهای جنبش عدم تعهد دیدار کردند:
[=B Nazanin]8/6/91 دیدار با مان موهان سینگ نخست وزیر هندوستان
[=B Nazanin]16) یكی از این شركای بینالمللیِ غیر قابل اطمینان، امریكا است كه فقط برای یك دولت، شریك قابل اطمینانی است و آن دولت هم دولت صهیونیستی است.
[=B Nazanin]8/6/91 دیدار با بان كی مون دبیر کل سازمان بین ملل متحد
[=B Nazanin]آقای بان كی مون در دیدار با مقام معظم رهبری گفت: «ما معتقدیم كه باید ارسال سلاح به دولت سوریه و گروههای مخالف آن متوقف شود.[=B Nazanin]»
[=B Nazanin]آیت الله خامنه ای در پاسخ فرمودند:
[=B Nazanin]17) جمهوری اسلامی ایران بر اساس اعتقادات و آموزههای دینی خود، آمادهی هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه است.[=B Nazanin] اما حل بحران سوریه یك شرط طبیعی دارد كه عبارت است از جلوگیری از ارسال سلاح به گروههای بیمسئولیت داخل سوریه.
[=B Nazanin]ایشان وضعیت كنونی سوریه را نتیجهی ارسال سیلگونهی سلاح از بیشتر مرزهای سوریه به داخل این كشور و برای گروههای مخالف دانستند و[=B Nazanin]افزودند:
[=B Nazanin]18) وجود سلاح در دست دولت سوریه طبیعی است، زیرا دولت سوریه مانند هر دولتی ارتش دارد.[=B Nazanin] حقیقت تلخ در مورد سوریه این است كه مجموعهای از دولتها، گروههای مخالف دولت سوریه را به جنگی نیابتی از طرف خودشان با دولت سوریه وادار كردهاند و این جنگ نیابتی، واقعیت امروز بحران سوریه است.
[=B Nazanin]دبیركل سازمان ملل متحد همچنین با اظهار نگرانی از موضوع هستهای ایران، خواستار همكاری بیشتر ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و گروه 1 + 5 شد.
[=B Nazanin]حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به همكاریهای وسیع ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی خاطرنشان كردند:
[=B Nazanin]19) آژانس بر اساس مقررات خود موظف است از لحاظ علمی و فنی به جمهوری اسلامی ایران كمك كند، اما آژانس بینالمللی انرژی اتمی نهتنها این كار را نكرده، بلكه دائماً كارشكنی میكند.
[=B Nazanin]رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اعتراف غربیها مبنی بر تلاش برای ایجاد خرابكاری اینترنتی و فنی از طریق برخی بدافزارها از جمله استاكسنت[1] افزودند:
[=B Nazanin]20) چرا آژانس بینالمللی انرژی اتمی در این خصوص موضعگیری نكرد؟
[=B Nazanin]حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به تهدید هستهای ایران از جانب مقام درجهاول دولت آمریكا، به آقای بان كی مون گفتند:
[=B Nazanin]21) توقع این بود كه سازمان ملل سریعاً با این تهدید مقابله كند.
[=B Nazanin]ایشان با تأكید مجدد در خصوص موضع جمهوری اسلامی ایران مبنی بر [=Times New Roman]"[=B Nazanin]ممنوعیت ساخت و بهكارگیری سلاح اتمی[=Times New Roman]"[=B Nazanin] افزودند:
[=B Nazanin]22) این موضع بر اساس اعتقادات دینی و نه برای خوشامد امریكا و كشورهای غربی است.
[=B Nazanin]رهبر انقلاب اسلامی سخنان خود را با یك اندرز خیرخواهانه به دبیركل سازمان ملل پایان دادند و گفتند:
[=B Nazanin]23) در مورد موضوع «خلع سلاح اتمی» ملاحظهی هیچ قدرتی را نكنید و از فرصتی كه اكنون برای شما فراهم شده است، بهدرستی استفاده كنید.
[=B Nazanin]9/6/91 دیدار با امامعلی رحمان رئیسجمهور تاجیكستان
[=B Nazanin]24) تكریم سنتها، عقاید و آداب مردم، باعث جذب حمایت مستحكم آنها میشود و هر دولتی با اتكای به این حمایت، میتواند در مقابل عوامل مزاحم خارجی، پایداری كند.
[=B Nazanin]9/6/91 [=B Nazanin]دیدار با رابرت موگابه رئیسجمهور زیمباوه
[=B Nazanin]25) ما قدرت واقعی را در تقویت ارادهی ملی و پیشرفتهای علمی[=Times New Roman]–[=B Nazanin]اجتماعی میدانیم، نه سلاح اتمی.
[=B Nazanin]10/6/91 [=B Nazanin]دیدار با بودییانا معاون رئیسجمهور اندونزی
[=B Nazanin]معاون رئیسجمهور اندونزی با اشاره به تخصص خود در زمینهی اقتصاد، خطاب به رهبر انقلاب اسلامی گفت:
[=B Nazanin]«من دیدگاههای جنابعالی را در خصوص اقتصاد مقاومتی مطالعه كردهام و این دیدگاهها بسیار جالب و جدید است.[=B Nazanin]»
[=B Nazanin]10/6/91 [=B Nazanin]دیدار با نوریالمالكی نخستوزیر عراق
[=B Nazanin]26) واقعیت قضایای سوریه یك جنگ نیابتی با دولت سوریه از طرف برخی دولتها به سردمداری امریكا و برخی قدرتهای دیگر و با هدف تأمین منافع رژیم صهیونیستی و ضربه زدن به مقاومت در منطقه است.
[=B Nazanin]10/6/91 [=B Nazanin]دیدار با وائل نادر الحلقی نخستوزیر سوریه
[=B Nazanin]27) اگر امروز به مخالفان سیاستهای دولتهای اروپایی نیز كه اقدام به برپایی تظاهرات می كنند، پول و سلاح داده شود، قطعاً وضعیت كنونی سوریه در این كشورها نیز به وجود خواهد آمد.
[=B Nazanin]10/6/91 [=B Nazanin]ديدار با يايی بونی رئيسجمهور بنين و رئيس دورهای اتحادیهی آفریقا
[=B Nazanin]28) ما قارهی آفریقا را به دلیل فرهنگهای عمیق و كهن آن بسیار مهم میدانیم.
[=B Nazanin]29) تنها راه رهایی از سلطهی استعمارگران، بازیابی هویت اصلی خود و تكیه بر نیروی ذاتی درونی است.
[=B Nazanin][=Calibri][1][=B Nazanin] این بدافزار با استفاده از نقص امنیتی موجود در میانبرهای ویندوز، با آلوده کردن رایانههای کاربران صنعتی، فایلهای با قالب اسکادا که مربوط به نرمافزارهای [=Calibri][=B Nazanin]WinCC[=B Nazanin] و [=Calibri][=B Nazanin]PCS7[=B Nazanin] شرکت زیمنس میباشد را جمعآوری کرده و به یک سرور خاص ارسال میکند. براساس نظر کارشناسان شرکت سیمانتک، این بدافزار به دنبال خرابکاری در تأسیسات غنیسازی اورانیوم نطنز بودهاست. در اواخر ماه مه ۲۰۱۲ رسانه های آمریکایی اعلام کردند که استاکسنت مستقیما به دستور اوباما رئیس جمهور آمریکا طراحی، ساخته و راه اندازی شده.
16/6/91 دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری
30) براساس قاعده قرآنی، هر كاری كه دشمن را به عصبانيت وادارد، يك حسنه و عمل صالح است، بنابراين برگزاری باشكوه و موفقيت آميز اجلاس سران عدم تعهد در تهران، يك عمل صالح بود.
28/6/91 بيانات در ديدار نيروهاى مسلح منطقهى شمال كشور و خانوادههاى آنان
31) من به شما عرض میكنم، به همه هم این را میگویم و گفتهام و تكرار میكنم؛ مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی كه متناسب با وجود ولیعصر (ارواحنا فداه) هست، اینها را تنزل بدهیم در سطح انسانهای كوچك و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. ... نوحِ این كشتی اوست، پشتیبان این امت اوست، واسطهی فیض الهی به یكایك آحاد ما، به دلهای ما، به جانهای ما، به ذهنهای ما، به جسمهای ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتمالاوصیاء و در رتبهی قبل از او، وجود مقدس خاتمالانبیاء (صلیاللهعلیهوآله) است.
32) يكى از رهبران معروف دنيا كه نميخواهم اسم بياورم، آمد ايران. من براى او تشريح كردم كه چگونه انقلاب اسلامى پيروز شد؛ نه كودتاى نظامى شد، نه افسران جوانى آن طور كه در دنيا معمول بود آمدند ميدان كه رژيم طاغوت را سرنگون كنند، نه احزاب سياسى فعاليتى ميتوانستند بكنند يا كردند، نه نخبگان نقش مهمى داشتند، نقش مال تودهى مردم بود، آن هم نه با سلاح. ... من وقتى براى آن رهبر آفريقائى پيروزى انقلاب اسلامى را تشريح كردم، براش خيلى جالب بود، خيلى تازه بود. رفت، بعد از اندكى ديدم در داخل كشور خودش همين حركت مردمى راه افتاد، احساس كردم الهام گرفتهى از رفتار امام بزرگوار ماست، رفتار ملت ايران است و پيروز هم شد. او بر يكى از قدرتهاى بزرگ زورگوى مسلط خبيث عالم توانست پيروز بشود و كشورش را نجات داد.
[=B Nazanin]:Gol: بیانات مهم مقام معظم رهبری در موضوع سبک زندگی در ملاقات با جوانان خراسان شمالی مورخ 23/7/91
[=B Nazanin]بخش اول
[=B Nazanin]بحثى كه امروز ميخواهم براى شما جوانهاى عزيز عرض كنم، در توضيح و تبيين مسئلهاى است كه روز اول مطرح كردم: مسئلهى پيشرفت. موضوع بسيار مهمى است كه بايد مطرح كنيم. البته با طرح اين موضوعات، خودمان را قانع نميكنيم كه قضيه تمام شد؛ اين يك شروع است. عرض كرديم كه آن مفهومى كه ميتواند اهداف نظام اسلامى را تا حدود زيادى در خود جمع كند و به ما نشان دهد، مفهوم پيشرفت است. توضيحى هم بعداً عرض كرديم كه پيشرفت، تداعىكنندهى حركت است، راه است. چطور ما ميگوئيم پيشرفت هدف است؟ عرض كرديم علت اين است كه پيشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پيشرفت، حركت است، راه است، صيرورت است؛ اما متوقفشدنى نيست و همين طور ادامه دارد؛ چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهاى بشرى حد يقف ندارد. گفتيم پيشرفت داراى ابعادى است؛ و پيشرفت در مفهوم اسلامى، با پيشرفت يك بُعدى يا دو بُعدى در فرهنگ غربى متفاوت است؛ چند بُعدى است.
[=B Nazanin]يكى از ابعاد پيشرفت با مفهوم اسلامى عبارت است از سبك زندگى كردن، رفتار اجتماعى، شيوهى زيستن - اينها عبارةٌ اخراى يكديگر است - اين يك بُعد مهم است؛ اين موضوع را ميخواهيم امروز يك قدرى بحث كنيم. ما اگر از منظر معنويت نگاه كنيم - كه هدف انسان، رستگارى و فلاح و نجاح است - بايد به سبك زندگى اهميت دهيم؛ اگر به معنويت و رستگارى معنوى اعتقادى هم نداشته باشيم، براى زندگى راحت، زندگى برخوردار از امنيت روانى و اخلاقى، باز پرداختن به سبك زندگى مهم است. بنابراين مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است. بحث كنيم دربارهى اينكه در زمينهى سبك زندگى چه بايد گفت، چه ميتوان گفت. عرض كرديم؛ اين سرآغاز و سرفصل يك بحث است.
[=B Nazanin]ما اگر پيشرفت همهجانبه را به معناى تمدنسازى نوين اسلامى بگيريم - بالاخره يك مصداق عينى و خارجى براى پيشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اينجور بگوئيم كه هدف ملت ايران و هدف انقلاب اسلامى، ايجاد يك تمدن نوين اسلامى است؛ اين محاسبهى درستى است - اين تمدن نوين دو بخش دارد: يك بخش، بخش ابزارى است؛ يك بخش ديگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش بايد رسيد.
[=B Nazanin]آن بخش ابزارى چيست؟ بخش ابزارى عبارت است از همين ارزشهائى كه ما امروز به عنوان پيشرفت كشور مطرح ميكنيم: علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بينالمللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ؛ اينها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسيله است. البته ما در اين بخش در كشور پيشرفت خوبى داشتهايم. كارهاى زياد و خوبى شده است؛ هم در زمينهى سياست، هم در زمينهى مسائل علمى، هم در زمينهى مسائل اجتماعى، هم در زمينهى اختراعات - كه شما حالا اينجا نمونهاش را ملاحظه كرديد و اين جوان عزيز براى ما شرح دادند - و از اين قبيل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر كشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، علىرغم فشارها و تهديدها و تحريمها و اين چيزها، پيشرفت كشور خوب بوده است.
[=B Nazanin]اما بخش حقيقى، آن چيزهائى است كه متن زندگى ما را تشكيل ميدهد؛ كه همان سبك زندگى است كه عرض كرديم. اين، بخش حقيقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئلهى خانواده، سبك ازدواج، نوع مسكن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراك، نوع آشپزى، تفريحات، مسئلهى خط، مسئلهى زبان، مسئلهى كسب و كار، رفتار ما در محل كار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعاليت سياسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهاى كه در اختيار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئيس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پليس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بيگانه؛ اينها آن بخشهاى اصلى تمدن است، كه متن زندگى انسان است.
[=B Nazanin]
بیانات مهم مقام معظم رهبری در موضوع سبک زندگی در ملاقات با جوانان خراسان شمالی مورخ 23/7/91
بخش دوم
تمدن نوين اسلامى - آن چيزى كه ما ميخواهيم عرضه كنيم - در بخش اصلى، از اين چيزها تشكيل ميشود؛ اينها متن زندگى است؛ اين همان چيزى است كه در اصطلاح اسلامى به آن ميگويند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج كردن نيست، كه چگونه پول در بياوريم، چگونه پول خرج كنيم؛ نه، همهى اين عرصهى وسيعى كه گفته شد، جزو عقل معاش است. در كتب حديثىِ اصيل و مهم ما ابوابى وجود دارد به نام «كتابالعشرة»؛ آن كتابالعشرة دربارهى همين چيزهاست. در خود قرآن كريم آيات فراوانى وجود دارد كه ناظر به اين چيزهاست.
خب، ميشود اين بخش را به منزلهى بخش نرمافزارى تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سختافزارى به حساب آورد. اگر ما در اين بخشى كه متن زندگى است، پيشرفت نكنيم، همهى پيشرفتهائى كه در بخش اول كرديم، نميتواند ما را رستگار كند؛ نميتواند به ما امنيت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان كه مىبينيد در دنياى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، نااميدى هست، از درون به هم ريختن هست، عدم امنيت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بىهدفى و پوچى هست؛ با اينكه ثروت هست، بمب اتم هست، پيشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضيه اين است كه ما بتوانيم متن زندگى را، اين بخش اصلى تمدن را اصلاح كنيم. البته در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيبشناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟
بعد از آنكه علتها را پيدا كرديم، آن وقت بپردازيم به اين كه چگونه ميتوانيم اينها را علاج كنيم. اينها به عهدهى كيست؟ به عهدهى نخبگان - نخبگان فكرى، نخبگان سياسى - به عهدهى شما، به عهدهى جوانها. اگر در محيط اجتماعى ما گفتمانى به وجود بيايد كه ناظر به رفع آسيبها در اين زمينه باشد، ميتوان مطمئن بود با نشاطى كه نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران دارند، با استعدادى كه وجود دارد، ما در اين بخش پيشرفتهاى خوبى خواهيم كرد؛ آن وقت درخشندگى ملت ايران در دنيا و گسترش انديشهى اسلامىِ ملت ايران و انقلاب اسلامى ايران در دنيا آسانتر خواهد شد. بايد آسيبشناسى كنيد و بعد علاج كنيد.
نخبگان موظفند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانهها موظفند، تريبوندارها موظفند؛ مديران بسيارى از دستگاهها، بخصوص دستگاههائى كه با فرهنگ و تربيت و تعليم سروكار دارند، موظفند؛ كسانى كه براى دانشگاهها يا براى مدارس برنامهريزى آموزشى ميكنند، در اين زمينه موظفند؛ كسانى كه سرفصلهاى آموزشى را براى كتابهاى درسى تعيين ميكنند، موظفند. اينها همه يك وظيفهاى است بر دوش همه. بايد ما همگى به خودمان نهيب بزنيم. در اين زمينه بايد كار كنيم، حركت كنيم.
بیانات مهم مقام معظم رهبری در موضوع سبک زندگی در ملاقات با جوانان خراسان شمالی مورخ 23/7/91
بخش سوم
بنابراين بايد آسيبشناسى كنيم؛ يعنى توجه به آسيبهائى كه در اين زمينه وجود دارد و جستجو از علل اين آسيبها. البته ما اينجا نميخواهيم مسئله را تمامشده فرض كنيم؛ فهرستى مطرح ميكنيم: چرا فرهنگ كار جمعى در جامعهى ما ضعيف است؟ اين يك آسيب است. با اينكه كار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت كردهاند، اما اسلام خيلى قبل از اينها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»،(1) يا: «و اعتصموا بحبل اللّه جميعا».(2) يعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم بايد دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا».(3) چرا در برخى از بخشهاى كشورمان طلاق زياد است؟ چرا در برخى از بخشهاى كشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زياد است؟ چرا در روابط همسايگىمان رعايتهاى لازم را نميكنيم؟ چرا صلهى رحم در بين ما ضعيف است؟ چرا در زمينهى فرهنگ رانندگى در خيابان، ما مردمان منضبطى به طور كامل نيستيم؟ اين آسيب است. رفتوآمد در خيابان، يكى از مسائل ماست؛ مسئلهى كوچكى هم نيست، مسئلهى اساسى است. آپارتماننشينى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد كه بايد آنها را رعايت كرد؟ چقدر آن الزامات را رعايت ميكنيم؟ الگوى تفريح سالم چيست؟ نوع معمارى در جامعهى ما چگونه است؟ ببينيد چقدر اين مسائل متنوع و فراگيرِ همهى بخشهاى زندگى، داخل در اين مقولهى سبك زندگى است؛ در اين بخش اصلى و حقيقى و واقعى تمدن، كه رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى كنونى ما متناسب با نيازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئلهى آرايش در بين مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفيد است؟ آيا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همديگر به طور كامل راست ميگوئيم؟ در بين ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر يكديگر حرف ميزنيم؟ بعضىها با داشتن توان كار، از كار ميگريزند؛ علت كارگريزى چيست؟ در محيط اجتماعى، برخىها پرخاشگرىهاى بىمورد ميكنند؛ علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در ميان بعضى از ماها چيست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات ميكنيم؟ در رسانهها چقدر مراعات ميشود؟ در اينترنت چقدر مراعات ميشود؟ چقدر به قانون احترام ميكنيم؟ علت قانونگريزى - كه يك بيمارى خطرناكى است - در برخى از مردم چيست؟ وجدان كارى در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعى در جامعه چقدر وجود دارد؟ محكمكارى در توليد چقدر وجود دارد؟ توليد كيفى در بخشهاى مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخى از حرفهاى خوب، نظرهاى خوب، ايدههاى خوب، در حد رؤيا و حرف باقى ميماند؟ كه ديديد اشاره كردند. چرا به ما ميگويند كه ساعات مفيد كار در دستگاههاى ادارى ما كم است؟ هشت ساعت كار بايد به قدر هشت ساعت فايده داشته باشد؛ چرا به قدر يك ساعت يا نيم ساعت يا دو ساعت؟ مشكل كجاست؟ چرا در بين بسيارى از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟ آيا مصرفگرائى افتخار است؟ مصرفگرائى يعنى اينكه ما هرچه گير مىآوريم، صرف امورى كنيم كه جزو ضروريات زندگى ما نيست. چه كنيم كه ريشهى ربا در جامعه قطع شود؟ چه كنيم كه حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعايت شود؟ چه كنيم كه طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان كه در غرب رائج است، در بين ما رواج پيدا نكند؟ چه كنيم كه زن در جامعهى ما، هم كرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه كنيم كه زن مجبور نباشد بين اين چند تا، يكىاش را انتخاب كند؟ اينها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعهى ما چيست؟ من اشاره كردم؛ يك تصميمِ زماندار و نياز به زمان و مقطعى را انتخاب كرديم، گرفتيم، بعد زمانش يادمان رفت! مثلاً فرض كنيد به شما بگويند آقا اين شير آب را يك ساعت باز كنيد. بعد شما شير را باز كنى و بروى! ماها رفتيم، غافل شديم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش ميدهند كه آقا جامعهى ما در آيندهى نه چندان دورى، جامعهى پير خواهد شد؛ اين چهرهى جوانى كه امروز جامعهى ايرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ اين بيمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ كرده است؟ تجملگرائى چيست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه كار كنيم كه از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اينها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبك زندگى است، و دهها مسئله از اين قبيل وجود دارد؛ كه بعضى از اينهائى كه من گفتم، مهمتر است. اين يك فهرستى است از آن چيزهائى كه متن تمدن را تشكيل ميدهد. قضاوت دربارهى يك تمدن، مبتنى بر اينهاست.
بیانات مهم مقام معظم رهبری در موضوع سبک زندگی در ملاقات با جوانان خراسان شمالی مورخ 23/7/91
بخش چهارم
نميشود يك تمدن را به صرف اينكه ماشين دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت كرد و تحسين كرد؛ در حالى كه در داخل آن، اين مشكلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اينهاست؛ آنها ابزارى است براى اينكه اين بخش تأمين شود، تا مردم احساس آسايش كنند، با اميد زندگى كنند، با امنيت زندگى كنند، پيش بروند، حركت كنند، تعالى انسانىِ مطلوب پيدا كنند.
يك مقولهاى در اينجا مطرح ميشود و سر بر مىآورد، به عنوان مقولهى فرهنگ زندگى. بايد ما به دنبال اين باشيم كه فرهنگ زندگى را تبيين كنيم، تدوين كنيم و به شكل مطلوب اسلام تحقق ببخشيم. البته اسلام بُنمايههاى يك چنين فرهنگى را براى ما معين كرده است. بُنمايههاى اين فرهنگ عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق؛ اينها را اسلام در اختيار ما قرار داده است. اگر ما به اين مقولات به طور جدى نپردازيم، پيشرفت اسلامى تحقق پيدا نخواهد كرد و تمدن نوين اسلامى شكل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پيش برويم، هرچه اختراعات و اكتشافات زياد شود، اگر اين بخش را ما درست نكنيم، پيشرفت اسلامى به معناى حقيقى كلمه نكردهايم. بايد دنبال اين بخش، زياد كار كنيم؛ زياد تلاش كنيم.
دو سه نكته پيرامون ايجاد اين وضعيت و الزاماتى كه دنبال اين فرهنگ رفتن براى ما ايجاد ميكند، وجود دارد، كه بايد به اينها توجه كنيم. نكتهى اول اين است كه رفتار اجتماعى و سبك زندگى، تابع تفسير ما از زندگى است: هدف زندگى چيست؟ هر هدفى كه ما براى زندگى معين كنيم، براى خودمان ترسيم كنيم، به طور طبيعى، متناسب با خود، يك سبك زندگى به ما پيشنهاد ميشود. يك نقطهى اصلى وجود دارد و آن، ايمان است. يك هدفى را بايد ترسيم كنيم - هدف زندگى را - به آن ايمان پيدا كنيم. بدون ايمان، پيشرفت در اين بخشها امكانپذير نيست؛ كارِ درست انجام نميگيرد. حالا آن چيزى كه به آن ايمان داريم، ميتواند ليبراليسم باشد، ميتواند كاپيتاليسم باشد، ميتواند كمونيسم باشد، ميتواند فاشيسم باشد، ميتواند هم توحيد ناب باشد؛ بالاخره به يك چيزى بايد ايمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال اين ايمان و اعتقاد پيش رفت. مسئلهى ايمان، مهم است. ايمان به يك اصل، ايمان به يك لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ يك چنين ايمانى بايد وجود داشته باشد. بر اساس اين ايمان، سبك زندگى انتخاب خواهد شد.
در اينجا يك مغالطهاى وجود دارد، كه من براى شما جوانها عرض بكنم: چند تا فيلسوفنماى غربى عنوان «ايدئولوژىزدائى» را مطرح كردند. مىبينيد گاهى در بعضى از اين مقالات روشنفكرى، عنوان «ايدئولوژىزدائى» مطرح ميشود: آقا جامعه را با ايدئولوژى نميشود اداره كرد. چند تا فيلسوف يا فيلسوفنماى غربى اين را گفتهاند؛ يك عدهاى هم اينجا طوطىوار، بدون اينكه عمق اين حرف را درك كنند، بدون اينكه ابعاد اين حرف را بفهمند چيست، همان را تكرار كردند، باز هم تكرار ميكنند. هيچ ملتى كه داعيهى تمدنسازى دارد، بدون ايدئولوژى نميتواند حركت كند و تا امروز حركت نكرده است. هيچ ملتى بدون دارا بودن يك فكر و يك ايدئولوژى و يك مكتب نميتواند تمدنسازى كند. همينهائى كه امروز شما ملاحظه ميكنيد در دنيا تمدن مادى را به وجود آوردهاند، اينها با ايدئولوژى وارد شدند؛ صريح هم گفتند؛ گفتند ما كمونيستيم، گفتند ما كاپيتاليستيم، گفتند ما به اقتصاد سرمايهدارى اعتقاد داريم؛ مطرح كردند، به آن اعتقاد ورزيدند، دنبالش كار كردند؛ البته زحماتى هم متحمل شدند، هزينهاى هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن يك مكتب، بدون داشتن يك فكر و يك ايمان، و بدون تلاش براى آن و پرداختن هزينههاى آن، تمدنسازى امكان ندارد.
البته بعضى از كشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادى يك چيزى را گرفتهاند، زندگى خودشان را بر اساس آن شكل دادهاند. بله، اينها ممكن است به يك پيشرفتهائى هم برسند، به يك پيشرفتهاى صورى و سطحى هم ميرسند، اما مقلدند؛ اينها تمدنساز نيستند، اينها بىريشه و آسيبپذيرند؛ اگر چنانچه يك طوفانى به وجود بيايد، اينها از بين خواهند رفت؛ چون ريشهدار نيستند. علاوه بر اينكه كار آنها تقليد است و تقليد پدرشان را در مىآورد، برخى از منافع تمدن مادى غرب گيرشان مىآيد و بسيارىاش گيرشان نمىآيد، اما همهى زيانهاى آنها گيرشان مىآيد.
من نميخواهم از كشورها اسم بياورم. بعضى از كشورها هستند كه رشد اقتصادى آنها به عنوان يك الگو، در گفتار و نوشتار برخى از روشنفكران ما مطرح ميشود. بله، ممكن است آنها به يك صنعتى هم دست پيدا كرده باشند، پيشرفتى هم در زمينهى مادى يا در زمينهى علم و صنعت كرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقليد و فرودستى تقليد، روى پيشانى آنها حك شده؛ علاوهى بر اين، همهى آسيبهاى تمدن كنونى مادى غرب را آنها دارند، ولى اكثر منافعش را ندارند. امروز اين تمدن مادى غرب دارد نشان ميدهد مشكلاتى را كه براى بشريت و براى پيروان خودش به وجود آورده.
پس بدون مكتب و بدون ايدئولوژى نميتوان يك تمدن را به وجود آورد؛ احتياج به ايمان است. اين تمدن داراى علم خواهد بود، داراى صنعت هم خواهد بود، داراى پيشرفت هم خواهد بود؛ و اين مكتب، هدايت كننده و اداره كنندهى همهى اينها خواهد شد. آن كه مكتب توحيد را مبناى كار خودش قرار ميدهد، آن جامعهاى كه به دنبال توحيد حركت ميكند، همهى اين خيراتى را كه متوقف بر تمدنسازى است، به دست خواهد آورد؛ يك تمدن بزرگ و عميق و ريشهدار خواهد ساخت و فكر و فرهنگِ خودش را در دنيا گسترش خواهد داد. بنابراين، اين مطلب اول، كه احتياج به ايمان است. كشاندن جامعه به بىايمانى، يكى از همان توطئههائى است كه دشمنان تمدنسازى اسلامى دنبال آن بودهاند و الان هم با شدت اين را دارند دنبال ميكنند.
بیانات مهم مقام معظم رهبری در موضوع سبک زندگی در ملاقات با جوانان خراسان شمالی مورخ 23/7/91
بخش پنجم
امروز در محيطهاى روشنفكرى، كسانى هستند با شكلهاى گوناگون، با قد و قوارههاى گوناگون، اينها ما را از شعارهاى مكتبى برحذر ميدارند؛ دوران اوج شعارهاى مكتبى را كه دههى 60 است، زير سؤال ميبرند؛ امروز هم از تكرار شعارهاى مكتبى و شعارهاى انقلابى و اسلامى، خودشان واهمه دارند و ميخواهند در دل ديگران واهمه بيندازند؛ ميگويند آقا، هزينه دارد، دردسر دارد، تحريم دارد، تهديد دارد. نگاه خوشبينانه اين است كه بگوئيم اينها تاريخ نخواندهاند - البته نگاههاى بدبينانه هم وجود دارد - اينها اگر تاريخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائى كه وجود دارد و همين تمدن مادى غرب كه امروز ميخواهد دنيا را فتح تصرف كند و اين حرف را نميزدند. بايد بگوئيم اينها بىاطلاعند، تاريخ نخواندهاند.
جامعهى بدون آرمان، بدون مكتب، بدون ايمان، ممكن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتى هم كه به ثروت و قدرت برسد، تازه ميشود يك حيوان سير و قدرتمند - و ارزش انسان گرسنه از حيوان سير بيشتر است - اسلام اين را نميخواهد. اسلام طرفدار انسانى است كه هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد، و هم شاكر و بندهى خدا باشد؛ جبههى عبوديت بر خاك بسايد. انسان بودن، قدرتمند بودن و بندهى خدا و عبد خدا بودن؛ اين آن چيزى است كه اسلام ميخواهد؛ ميخواهد انسان بسازد، الگوى انسانسازى است.
پس در درجهى اول، نياز تمدنسازىِ اسلامىِ نوين به ايمان است. اين ايمان را ما معتقدين به اسلام، پيدا كردهايم. ايمان ما، ايمان به اسلام است. در اخلاقيات اسلام، در آداب زندگى اسلامى، همهى آنچه را كه مورد نياز ماست، ميتوانيم پيدا كنيم؛ بايد اينها را محور بحث و تحقيقِ خودمان قرار دهيم. ما در فقه اسلامى و حقوق اسلامى زياد كار كردهايم؛ بايد در اخلاق اسلامى و عقل عملى اسلامى هم يك كار پرحجم و باكيفيتى انجام دهيم - حوزهها مسئوليت دارند، دانشوران مسئوليت دارند، محققان و پژوهشگران مسئوليت دارند، دانشگاه مسئوليت دارد - آن را مبناى برنامهريزىمان قرار دهيم، آن را در آموزشهاى خودمان وارد كنيم؛ اين چيزى است كه امروز ما به آن احتياج داريم و بايد دنبال كنيم. اين مطلب اول و نكتهى اول در باب تمدنسازى نوين اسلامى و به دست آوردن و رسيدن به اين بخش اساسى از تمدن است، كه سلوك عملى است.
هيچكدام از اين چيزهائى كه من فهرست كردم و گفتم، شما نميتوانيد پيدا كنيد كه يا به صورت خاص، يا تحت يك عنوان عام، در اسلام به آن پرداخته نشده باشد. انواع سلوك با افرادى كه انسان با آنها ارتباط دارد، انواع رفتارهاى ما، انواع چيزهائى كه در زندگى اجتماعى براى انسان وجود دارد، اينها در اسلام هست؛ در مورد سفر كردن هست، در مورد رفتوآمد هست، در مورد سوار شدن و پياده شدن هست، در مورد پدر و مادر هست، در مورد تعاون هست، در زمينهى رفتار با دوست هست، در زمينهى رفتار با دشمن هست. در همهى چيزها، يا به طور خاص در منابع اسلامى ما موجود است، يا تحت يك عنوان كلى وجود دارد؛ كه اهل استنباط و اهل نظر ميتوانند آن چيزى را كه مورد نيازشان است، از آن به دست بياورند و پيدا كنند.
نكتهى دومى در اينجا وجود دارد و آن اين است كه ما براى ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامى، بشدت بايد از تقليد پرهيز كنيم؛ تقليد از آن كسانى كه سعى دارند روشهاى زندگى و سبك و سلوك زندگى را به ملتها تحميل كنند. امروز مظهر كامل و تنها مظهر اين زورگوئى و تحميل، تمدن غربى است. نه اينكه ما بناى دشمنى با غرب و ستيزهگرى با غرب داشته باشيم - اين حرف، ناشى از بررسى است - ستيزهگرى و دشمنىِ احساساتى نيست. بعضى بمجرد اينكه اسم غرب و تمدن غرب و شيوههاى غرب و توطئهى غرب و دشمنى غرب مىآيد، حمل ميكنند بر غربستيزى: آقا، شماها با غرب دشمنيد. نه، ما با غرب پدركشتگىِ آنچنانى نداريم - البته پدركشتگى داريم! - غرض نداريم. اين حرف، بررسىشده است.
بیانات مهم مقام معظم رهبری در موضوع سبک زندگی در ملاقات با جوانان خراسان شمالی مورخ 23/7/91
بخش ششم
تقليد از غرب براى كشورهائى كه اين تقليد را براى خودشان روا دانستند و عمل كردند، جز ضرر و فاجعه به بار نياورده؛ حتّى آن كشورهائى كه بظاهر به صنعتى و اختراعى و ثروتى هم رسيدند، اما مقلد بودند. علت اين است كه فرهنگ غرب، يك فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودكنندهى فرهنگهاست. هرجا غربىها وارد شدند، فرهنگهاى بومى را نابود كردند، بنيانهاى اساسىِ اجتماعى را از بين بردند؛ تا آنجائى كه توانستند، تاريخ ملتها را تغيير دادند، زبان آنها را تغيير دادند، خط آنها را تغيير دادند. هر جا انگليسها وارد شدند، زبان مردم بومى را تبديل كردند به انگليسى؛ اگر زبان رقيبى وجود داشت، آن را از بين بردند. در شبهقارهى هند، زبان فارسى چند قرن زبان رسمى بود؛ تمام نوشتجات، مكاتبات دستگاههاى حكومتى، دولتى، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصيتهاى برجسته، با زبان فارسى انجام ميگرفت. انگليسها آمدند زبان فارسى را با زور در هند ممنوع كردند، زبان انگليسى را رائج كردند. شبهقارهى هند كه يكى از كانونهاى زبان فارسى بوده، امروز در آنجا زبان فارسى غريب است؛ اما زبان انگليسى، زبان ديوانى است؛ مكاتبات دولتى با انگليسى است، حرف زدن غالب نخبگانشان با انگليسى است - بايد انگليسى حرف بزنند - اين تحميل شده. در همهى كشورهائى كه انگليسها در دوران استعمار در آنجا حضور داشتند، اين اتفاق افتاده است؛ تحميل شده است. ما زبان فارسى را بر هيچ جا تحميل نكرديم. زبان فارسى كه در هند رائج بود، به وسيلهى خود هندىها استقبال شد؛ شخصيتهاى هندى، خودشان به زبان فارسى شعر گفتند. از قرن هفتم و هشتم هجرى تا همين زمان اخيرِ قبل از آمدن انگليسها، شعراى زيادى در هند بودند كه به فارسى شعر ميگفتند؛ مثل اميرخسرو دهلوى، بيدل دهلوى - كه اهل دهلى است - و بسيارى از شعراى ديگر. اقبال لاهورى اهل لاهور است، اما شعر فارسى او معروفتر از شعر به هر زبان ديگرى است. ما مثل انگليسها كه انگليسى را در هند رائج كردند، زبان فارسى را رائج نكرديم؛ فارسى با ميل مردم، با رفتوآمد شاعران و عارفان و عالمان و اينها به طور طبيعى رائج شد؛ اما انگليسها آمدند مردم را مجبور كردند كه بايد فارسى حرف نزنند؛ براى فارسى حرف زدن و فارسى نوشتن، مجازات معين كردند.
فرانسوىها هم در كشورهائى كه تحت استعمار آنها بود، زبان فرانسه را اجبارى كردند. يك وقتى يكى از رؤساى كشورهاى آفريقاى شمالى - كه سالها فرانسوىها بر آنجا سلطه داشتند - زمان رياست جمهورى با بنده ملاقات داشت. او با من عربى حرف ميزد؛ بعد ميخواست يك جملهاى را بگويد، واژهى عربىِ آن جمله يادش نيامد، بلد نبود. معاونش يا وزيرش همراهش بود، به فرانسه به او گفت كه اين جمله به عربى چه ميشود؟ او هم گفت كه بله، اين جمله به عربى ميشود اين. يعنى يك عرب نميتوانست مقصود خودش را با عربى ادا كند، مجبور بود با فرانسه از رفيقش بپرسد، او هم بگويد كه اين است! يعنى اينقدر اينها از زبان اصلىِ خودشان دور مانده بودند. اين مسئله را سالها بر اينها تحميل كردند. پرتغالىها هم همين جور، هلندىها هم همين جور، اسپانيائىها هم همين جور؛ هر جا رفتند، زبان خودشان را تحميل كردند؛ اين ميشود فرهنگ مهاجم. بنابراين فرهنگ غرب، مهاجم است.
غربىها آنجائى كه توانستند، بنيانهاى فرهنگى و اعتقادى را از بين بردند. در مثل كشور ما كه استعمارِ مستقيم وجود نداشت و به بركت مجاهدت يك عده از بزرگان، انگليسها نتوانستند به طور مستقيم وارد شوند، افرادى را عامل خودشان كردند. اگر قرارداد 1299، يعنى 1919 ميلادى - كه معروف به قرارداد وثوقالدوله است - در ايران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضى از آزاديخواهانِ ديگر مواجه نميشد و اين قرارداد عملياتى ميشد، استعمار ايران حتمى بود - مثل هند - مردانى نگذاشتند اين اتفاق بيفتد. اما آنها به وسيلهى عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوى و تقويت او و گذاشتن روشنفكران وابستهى به غرب در كنار او - كه باز لازم نيست من اسم بياورم، دوست ندارم اسم بياورم - فرهنگ خودشان را بر ما تحميل كردند. بعضى از وزرا و نخبگان سياسى دستگاه پهلوى كه جنبهى فرهنگى داشتند، اينها عامل غرب بودند براى دگرگون كردن فرهنگ كشورمان؛ و هرچه توانستند، كردند؛ يك مقولهاش مسئلهى كشف حجاب بود، يك مقولهاش فشار بر روحانيون و زدودن حضور روحانيون از كشور بود، و مقولات فراوان ديگرى كه در دوران رضاخان پهلوى دنبال ميشد. فرهنگ غربى، فرهنگ مهاجم است؛ هرجا وارد شود، هويتزدائى ميكند؛ هويت ملتها را از بين ميبرد. فرهنگ غربى، ذهنها را، فكرها را مادى ميكند، مادى پرورش ميدهد؛ هدف زندگى ميشود پول و ثروت؛ آرمانهاى بلند، آرمانهاى معنوى و تعالى روحى از ذهنها زدوده ميشود. خصوصيت فرهنگ غربى اين است.
يكى از خصوصيات فرهنگ غربى، عادىسازى گناه است؛ گناههاى جنسى را عادى ميكنند. امروز اين وضعيت در خود غرب به فضاحت كشيده شده؛ اول در انگليس، بعد هم در بعضى از كشورهاى ديگر و آمريكا. اين گناه بزرگِ همجنسبازى شده يك ارزش! به فلان سياستمدار اعتراض ميكنند كه چرا او با همجنسبازى مخالف است، يا با همجنسبازها مخالف است! ببينيد انحطاط اخلاقى به كجا ميرسد. اين، فرهنگ غربى است. همچنين فروپاشى خانواده، گسترش مشروبات الكلى، گسترش مواد مخدر.
من سالها پيش - در دههى 30 و 40 - در منطقهى جنوب خراسان، بزرگان و افراد صاحب فكر و پيرمردهائى را ديدم كه يادشان بود كه انگليسها چگونه ترياك را با شيوههاى مخصوصى در بين مردم رائج ميكردند؛ والّا مردم ترياك كشيدن بلد نبودند؛ اين چيزها وجود نداشت. اين افراد يادشان بود، سراغ ميدادند و خصوصياتش را ميگفتند. با همين روشها بود كه مواد مخدر بتدريج در داخل كشور توسعه پيدا كرد. فرهنگ غربى اينجورى است.
فرهنگ غربى فقط هواپيما و وسائل آسايش زندگى و وسائل سرعت و سهولت نيست؛ اينها ظواهر فرهنگ غربى است، كه تعيينكننده نيست؛ باطن فرهنگ غربى عبارت است از همان سبك زندگى مادىِ شهوتآلودِ گناهآلودِ هويتزدا و ضد معنويت و دشمن معنويت. شرط رسيدن به تمدن اسلامىِ نوين در درجهى اول اين است كه از تقليد غربى پرهيز شود. ما متأسفانه در طول سالهاى متمادى، يك چيزهائى را عادت كردهايم تقليد كنيم.
بنده طرفدار اين نيستم كه حالا در مورد لباس، در مورد مسكن، در مورد ساير چيزها، يكباره يك حركت جمعى و عمومى انجام بگيرد؛ نه، اين كارها بايد بتدريج انجام بگيرد؛ دستورى هم نيست؛ اينها فرهنگسازى لازم دارد. همان طور كه گفتم، كار نخبگان است، كار فرهنگسازان است. و شما جوانها بايد خودتان را براى اين آماده كنيد؛ اين، رسالت اصلى است.
ما از علم ترويج ميكنيم، از صنعت ترويج ميكنيم، از اختراع و نوآورى ترويج ميكنيم، هر مبتكرى و هر ابتكارى را با احترامِ تمام بر روى چشم مينشانيم - اين به جاى خود محفوظ - اما همان طور كه گفتيم، اصل قضيه جاى ديگر است؛ اصل قضيه، درست كردن سبك زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. بايد در اين بخش، ما پيش برويم؛ بايد تلاش كنيم. تمدن نوين اسلامى كه ما مدعىاش هستيم و دنبالش هستيم و انقلاب اسلامى ميخواهد آن را به وجود بياورد، بدون اين بخش تحقق پيدا نخواهد كرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ايران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنيت هم دنبالش هست، عزت بينالمللى هم دنبالش هست؛ همه چيز با او خواهد بود، همراه با معنويت.
يكى از نكاتى كه بايد در مواجههى با دنياى غرب كاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است كه در اختيار غربىهاست. اينها از هنر حداكثر استفاده را كردهاند براى ترويج اين فرهنگ غلط و منحط و هويتسوز؛ بخصوص از هنرهاى نمايشى، بخصوص از سينما حداكثر استفاده را كردهاند. اينها به صورت پروژهاى يك ملت را تحت مطالعه قرار ميدهند، نقاط ضعفش را پيدا ميكنند، از روانشناس و جامعهشناس و مورخ و هنرمند و اينها استفاده ميكنند، راههاى تسلط بر اين ملت را پيدا ميكنند؛ بعد به فيلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هاليوود سفارش ميكنند كه بسازد و ميسازد. بسيارى از فيلمهائى كه براى ماها و براى كشورهائى نظير ما ميسازند، از اين قبيل است. من از فيلمهاى داخل خود آمريكا خبرى ندارم؛ اما آنچه كه براى ملتهاى ديگر ميسازند، جنبهى تهاجم دارد. چند سال پيش از اين در خبرها بود كه در بعضى از كشورهاى بزرگ اروپائى تصميم گرفته شد كه با فيلمهاى آمريكائى مقابله شود. آنها مسلمان نيستند، اما آنها هم احساس خطر ميكردند؛ آنها هم احساس تهاجم ميكردند. نسبت به كشورهاى اسلامى البته بيشتر، و در مورد كشور انقلابى ما هم به طور ويژه؛ نگاه ميكنند، خصوصيات را ميسنجند، وضعيت را ميسنجند، فيلم را بر اساس آن ميسازند، خبر را بر اساس آن تنظيم ميكنند، رسانه را بر اساس آن شكل ميدهند و ميفرستند فضا. بايد به اينها توجه داشت. سليقهسازى ميكنند، فرهنگسازى ميكنند؛ بعد از آنكه سليقهها را عوض كردند، ذائقهها را عوض كردند، آن وقت اگر احتياج به زر و زور بود، دلارها را وارد ميكند، نيروهاى نظامى و ژنرالها را وارد ميكنند. اين، شيوهى حركت غربىهاست؛ بايد مراقب بود. بايد همه احساس كنند كه مسئوليت ايجاد تمدن اسلامىِ نوين بر دوش آنهاست؛ و يكى از حدود و ثغور اين كار، مواجههى با تمدن غرب است، به صورتى كه تقليد از آن انجام نگيرد.
بیانات مهم مقام معظم رهبری در موضوع سبک زندگی در ملاقات با جوانان خراسان شمالی مورخ 23/7/91
بخش هفتم (بخش آخر)
در پايان، من يك نكته را هم اضافه كنم: بحث امروز ما آغاز يك بحث است؛ در اين زمينهها باز هم حرف خواهيم زد. انتظار داريم اهل فكر و اهل نظر در مراكزى كه ميتوانند و اهليت و صلاحيت اين كار را دارند، در اين زمينهها كار كنند، فكر كنند، مطالعه كنند؛ بتوانيم پيش برويم. مراقب باشيم دچار سطحىگرى و ظاهرگرائى نشويم، دچار تحجر نشويم - اين يك طرف قضيه است - دچار سكولاريسمِ پنهان هم نشويم. گاهى اوقات در ظاهر، تبليغات، تبليغات دينى است؛ حرف، حرف دينى است؛ شعار، شعار دينى است؛ اما در باطن، سكولاريسم است؛ جدائى دين از زندگى است؛ آنچه كه بر زبان جارى ميشود، در برنامهريزىها و در عمل دخالتى ندارد. ادعا ميكنيم، حرف ميزنيم، شعار ميدهيم؛ اما وقتى پاى عمل به ميان مىآيد، از آنچه كه شعار داديم، خبرى نيست.
انقلاب اسلامى تواناست. آن قدرتى و ظرفيتى و انرژى متراكمى كه در انقلاب اسلامى وجود دارد، اين توانائى را دارد كه همهى اين موانعى را كه من گفتم و بسيارىاش را هم نگفتم، از سر راه بردارد و آن تمدن ممتازِ برجستهى متعالىِ باشكوه اسلامى را جلوى چشم همهى دنيا برقرار كند؛ و اين در زمان شما خواهد بود، انشاءاللّه به دست شما خواهد بود، با همت شما خواهد بود. هرچه ميتوانيد، خودتان را از لحاظ علم و عمل و تزكيه و تقويت روح و تقويت جسم - همان طورى كه بارها عرض شده - آماده كنيد و انشاءاللّه اين بار سنگين را به دوش بگيريد.
3/7/91 بيانات در ديدار كارگزاران حج
1) ملتقاى مسلمانان، وجود مبارك پيغمبر است. يعنى آنجائى كه همهى مسلمانان، فرقههاى مختلف، نحلههاى مختلف، مذاهب و عقايد مختلف به هم ميرسند و همه بر يك حقيقت اذعان و اعتراف ميكنند، وجود مقدس خاتمالانبياء است. در اينجا ديگر سنى و شيعه و فِرق مختلف و معتدل و متوسط و تندرو و اينها ديگر معنا ندارد. نسبت به اين مركز، نسبت به اين محور، نسبت به اين قطب عقايد الهى و اسلامى، همه با دل و جان متفق و متحدند.
2) ارتباطات با برادران مسلمان در دنياى اسلام بايد در اين مركز مهم احياء شود. ... جا بدهيد، مهربانى كنيد، محبت كنيد، بعضى از سختىها و خشونتها را تحمل كنيد؛ يكى ممكن است تنه بزند، شما در مقابلش لبخند بزنيد. در عمل سعى كنيد اين ارتباط به وجود بيايد؛ ... وقتى مسلمان در اقصى نقاط عالم احساس كرد كه در كشورهاى ديگر، در ملتهاى ديگر برادرانى دارد، قوّت روحى پيدا ميكند، اعتماد به نفس پيدا ميكند؛ از ضعفى كه دستهاى خبيثِ مستكبر بر مسلمانها تحميل كردهاند، خودش را نجات ميدهد. اين حالت بايد تقويت شود.
12/7/91 بیانات در دیدار شركتكنندگان در ششمین همایش ملی نخبگان جوان
3) من به هيچ وجه توصيه نميكنم كه شما مرعوب پيشرفتهاى غرب شويد - ابدا - آن پيشرفتها به خاطر زودتر وارد يك مرحله شدن و متكى به ظلم و استكبار و استعمار است. اگر انگليسىها هند را، برمه را، آن منطقهى ثروتمند آسيا را استعمار نميكردند، غصب نميكردند، ثروتهايش را بالا نميكشيدند - كه خود هندىها در يك دورهى تاريخى، خيلى خوب اين وضع را ترسيم كردند - مسلّماً نميتوانستند به اينجا برسند. اينها مثل زالو از ديگران مكيدند و خودشان را فربه كردند؛ ما نميخواهيم اين كار را بكنيم. ما به هيچ وجه به دنبال مكيدن ديگران نيستيم. ما درونزائى و درونجوشى را تقويت ميكنيم، و معتقديم ميشود.
4) من معمولاً به گزارشهائى كه دوستان و مديران مىآيند ابراز ميكنند، اكتفاء نميكنم. خب، گزارشهائى كه به طور رسمى گفته ميشود، غالباً گزارشهاى مطلوب و رنگآميزى شدهى قشنگى است؛ انسان از راههاى ديگر ميتواند كشف كند.
5) دست يافتن به رتبهها و مقامات معنوى و روحى در سنينى كه شما هستيد، شايد بشود گفت ده برابر آسانتر است براى كسى در سنين من. ميتوانيد توجه پيدا كنيد، ميتوانيد توسل پيدا كنيد، ميتوانيد با خدا انس پيدا كنيد، ميتوانيد خودتان را از گناهان دور نگه داريد؛ يكى از خصوصيات جوان همين است. شما مثلاً جسم يك ژيمناست جوان را در تحركات گوناگونش نگاه كنيد، ببينيد چقدر عضلات و بندهاى بدن او قابل انعطافند؛ كه يك آدم مسنّى مثل بنده، بههيچوجه يكصدم آن را هم نميتواند براى خودش به وجود بياورد. اين قدرت انعطاف، يك توانائى است. عين همين، در روح وجود دارد؛ در جان انسان، در دل انسان وجود دارد. شما ميتوانيد خودتان را متوجه به معانى مترقى و متعالى معنوى كنيد؛ اين را براى خودتان در نظر بگيريد. توجه به نماز، اهتمام به نماز، خيلى تأثير دارد. نماز را با توجه خواندن، اول وقت خواندن، با حضور قلب خواندن، با تمركز خواندن، خيلى خيلى اثر دارد. انس با قرآن، خيلى خوب است. هر روزى يك مقدار قرآن بخوانيد، ولو نيم صفحه؛ مواظب باشيد ترك نشود. قرآن را باز كنيد؛ نيم صفحه، دو آيه، با توجه بخوانيد. اينها مستمرند. اين، آن مراقبت از معنويت و تهذيب نفس است.
6) شما وقتى مهذب بوديد، دانش شما به طور صددرصد به نفع انسانها تمام ميشود.
7) فرمودهاند بزرگترين عبادت، تفكر است؛ تفكر در آفرينش، تفكر در وظائف انسان، تفكر در زندگى دنيا، تفكر دربارهى آخرت، تفكر در اوضاع سياسى عالم، تفكر در مسائل اصولى و اساسى زندگى بشر.
8) چون ملت در مقابل اين نظام سلطه تسليم نشده، فشار مىآورند كه تسليمش كنند. نه تنها نتوانستند او را وادار به تسليم كنند، بلكه او در جايگاه خودش پافشارىاش هم بيشتر شده، قدرت و توانائىاش هم بيشتر شده. اين، دشمنان را دچار عصبانيت و هيجانهائى ميكند كه اشتباهاتى هم بر اثر اين هيجانها از آنها سر ميزند؛ كه انسان از اشتباهات آنها هم ميتواند منتفع شود.
9) رسيدن به قله، بدون عبور از گردنهها، يك خيال باطل است.
19/7/91 بيانات در اجتماع مردم بجنورد
10) در يك روايتى ميفرمايد: «اِعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً»؛ يعنى برنامهريزى دنيا را فقط براى چند روزهى زندگىِ خودت نكن؛ ... جورى برنامهريزى كن كه گوئى بناست تا آخر دنيا زنده باشى؛ همچنان كه اگر براى خودت و به نفع خود بخواهى برنامهريزى كنى، با چه جديت و دقتى ميكنى، براى نسلهاى آينده هم كه تو در آن وقت نيستى، همان جور برنامهريزى كن. نقطهى مقابل هم: «وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدا»؛ براى آخرتت هم جورى عمل كن، مثل اينكه فردا بناست از اين دنيا بروى. يعنى هم براى دنيا سنگ تمام بگذار، هم براى آخرت سنگ تمام بگذار. پيشرفت اسلامى، پيشرفت در منطق انقلاب، يعنى اين؛ يعنى همهجانبه.
11) يكى از خطاهائى كه خود ما كرديم - بنده خودم هم در اين خطا سهيمم - اين مسئلهى تحديد نسل از اواسط دههى 70 به اين طرف بايد متوقف ميشد. البته اوّلى كه سياست تحديد نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، ليكن از اواسط دههى 70 بايد متوقف ميشد. اين را متوقف نكرديم؛ اين اشتباه بود. عرض كردم؛ مسئولين كشور در اين اشتباه سهيمند، خود بندهى حقير هم در اين اشتباه سهيمم. اين را خداى متعال و تاريخ بايد بر ما ببخشد. نسل جوان را بايد حفظ كرد. با اين روند كنونى اگر ما پيش برويم - من چندى پيش هم در ماه رمضان در سخنرانى گفتم - كشور پير خواهد شد. خانوادهها، جوانها بايد توليد مثل را زياد كنند؛ نسل را افزايش دهند. اين محدود كردن فرزندان در خانهها، به اين شكلى كه امروز هست، خطاست. اين نسل جوانى كه امروز ما داريم، اگر در ده سال آينده، بيست سال آينده و در دورهها و مرحلههاى آيندهى اين كشور بتوانيم آن را حفظ كنيم، همهى مشكلات كشور را اينها حل ميكنند؛ با آن آمادگى، با آن نشاط، با آن شوقى كه در نسل جوان هست، و با استعدادى كه در ايرانى وجود دارد. پس ما مشكل اساسى براى پيشرفت نداريم.
12) به پيغمبر اسلام اهانت ميكنند؛ ميدانند كه اسلام وقتى در يك كشورى رسوخ كرد، روحيهى استقلال در آن كشور آنچنان خواهد بود كه ديگر زير بار آنها نميرود. آنها افراد ضعيف و زبون را در رأس كشورها يا به دست مىآورند يا منصوب ميكنند، براى اينكه از آنها اطاعت كنند.
13) در همين چند روزى كه نوسان قيمت ارز و ريال، خبر اصلىِ اولِ خبرگزارىهاى آنها را تشكيل ميداد، صريحاً ابراز خوشحالى كردند. متانت و وقار ديپلماسى را هم رعايت نميكنند؛ بچگانه و كودكانه ابراز خوشحالى ميكنند كه براى ملت ايران مشكل درست كرديم، براى جمهورى اسلامى مشكل درست كرديم؛ ... وضع ما بدتر است يا وضع شما؟ الان نزديك يك سال است كه خيابانهاى كشورهاى عمدهى اروپائى شب و روز تظاهرات است؛ ... شما اقتصادتان قفل است؛ خوشحالى ميكنيد كه اقتصاد ايران ضعيف شده؟ شما بدبختيد، شما رو به ركود و انهدام و اضمحلاليد. جمهورى اسلامى با اين مشكلات از پا در نمىآيد.
14) در تهران يك عدهاى به نام بازارى آمدند در خيابانها اغتشاش كنند، فوراً بازارىهاى محترم با موقعشناسى اعلاميه دادند، اعلان كردند كه اينها دروغ ميگويند، اينها از ما نيستند. اين كارِ درستى است. ... در فتنهى 88، چند روز بعد از انتخابات به آن عظمت، يك عدهاى آمدند اظهار مخالفت كردند، يك عده هم از اين فرصت استفاده كردند؛ سلاح گرفتند، كار را به آشوب و تشنج كشاندند، پايگاه بسيج را گلولهباران كردند. حرف ما اين بود: آن كسانى كه به نام آنها اين كارها انجام ميگرفت، بايد همان وقت اعلاميه ميدادند، اعلام بيزارى ميكردند، ميگفتند اينها از ما نيستند؛ اما نكردند. اگر اين كار را ميكردند، فتنه زودتر ريشهكن ميشد؛ مسائل بعدى هم پيش نمىآمد. اين هشيارى، موقعسنجى، لحظه را به حساب آوردن، خصوصيت برجسته و مهمى است كه بايد ملت ما در همهى موارد متوجه باشند؛ آنجائى كه دشمنى و توطئهى دشمن حس ميشود، به صورت لحظهاى بايد همه حساسيت نشان بدهند.
19/7/91 بيانات در ديدار علما و روحانيون خراسان شمالى (بخش اول)
15) اين منطقى نيست كه طلبه حتماً در دورانهاى اوليهى درس هجرت كند، برود به حوزههاى بزرگ، بعد هم ديگر برنگردد؛ اين نميشود. ... امروز كه ارتباط آسان است، شما يك رايانه ميگيريد، پاى رايانه مىنشينيد، از بهترين درسهاى حوزههاى بزرگ مستقيماً استفاده ميكنيد. پس امروز بايد به حوزههاى بزرگ نروند، نه آن روز. شما شبههى علمى داشته باشيد، سوار ماشين ميشويد، دو سه ساعته خودتان را ميرسانيد مشهد، ميرويد پيش يك عالم دينى، شبهه را برطرف ميكنيد، برميگرديد. امروز با پيشآمدن امكانات فراوان، حوزههاى شهرستانها بايد رونق بگيرد؛ بايد كمّاً و كيفاً توسعه پيدا كند.
16) اين ذخيرهى حافظه را كه بىنهايت داراى ظرفيت است، هرچه ميتوانيد، در دورهى جوانى پر كنيد. ما هرچه در جوانى در حافظه انباشتيم، امروز موجود است؛ هرچه در دوران پيرى - كه بنده همين حالا هم با همهى گرفتارىها، بيش از جوانها مطالعه ميكنم - به دست مىآوريم، ماندگارى ندارد. الان شما جوانيد.
17) در كسر و انكسار مصالح و مفاسد است كه انسان ميتواند خط مستقيم را پيدا كند.
18) بنده از دوران مبارزات، خودم درگير مبارزات بودم. در مشهد درس مكاسب و كفايه ميدادم. خيلى از شاگردهاى ما درگير مبارزات بودند. از بس گرم كارهاى مبارزاتى ميشدند، به نظرشان مىآمد كه اين حرفهاى مكاسب و استدلالهاى كفايه فايدهاش چيست. مكرر بنده به آنها ميگفتم: آقاجان! بىمايه فطير است؛ بايد مايه پيدا كنيد. اگر مايه پيدا كرديد، آن وقت ميتوانيد در منصب و جايگاهى مثل جايگاه امام بزرگِ عالىمقام، اين حركت عظيم را انجام دهيد.
19) اگر جامعهى روحانيت نبود، اين انقلاب پيروز نميشد؛ تا صد سال ديگر هم پيروز نميشد. روشنفكران سياسى ما كه بعضىشان هم آدمهاى خوبى بودند، دلسوز هم بودند - همه، آدمهاى ناراه و منحرفى نبودند - توانائىاش را نداشتند، مقبوليت نداشتند، در بين مردم نفوذ نداشتند، نميتوانستند بر دلهاى مردم حكومت كنند. آن كه ميتوانست اولاً از حيث سطح، تمام كشور را فرا بگيرد، ثانياً از حيث عمق و تأثير، تا اعماق دلها نفوذ كند، روحانيت بود؛ كه همه جا بود.
20) بنده يك وقتى در اوائل انقلاب، اين آيهى شريفهى سورهى نحل را خواندم: «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم. وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ أَنِ اتخَِّذِى مِنَ الجِْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ، ثمَُّ كلُِى مِن كلُِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يخَْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مخُّْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ». گفتم بله، اين جوانهاى طلبه مثل زنبورهاى عسل رفتند بر روى گلهاى معرفتى كه از بيان امام روئيده بود، نشستند تغذيه شدند، بعد راه افتادند به سرتاسر كشور، به مردم عسل دادند، به دشمنان نيش زدند؛ هم عسل، هم نيش؛ نيش و نوش با هم. از هيچ دستهاى، از هيچ حزبى، از هيچ جمعيت ديگرى غير از روحانيت، اين كار برنمىآمد.
19/7/91 بيانات در ديدار علما و روحانيون خراسان شمالى (بخش دوم)
21) «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً». اگر «يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ» هستيم، اسوه، پيغمبر است. نه اينكه ما مثل او عمل كنيم - كه محال است - راه او را بايد ادامه دهيم. آن وقت در آيهى بعد، وضع مؤمنان به اين پيغمبر روشن ميشود: «و لمّا رءا وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ». (احزاب: 21 و 22) در جنگ احزاب، از همه طرف حمله كردند. در جنگ بدر يك گروه بودند، در جنگ احد يك گروه بودند، در جنگهاى ديگر قبائلِ كوچك بودند؛ اما در جنگ احزاب، همهى قبائل مشرك مكه و غير مكه و ثقيف و غيره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نيروى رزمنده فراهم كردند؛ يهودىهاى خبيث هم كه همسايهى پيغمبر بودند و امانيافتهى پيغمبر بودند، خيانت كردند؛ اينها هم با آنها همكارى كردند. اگر بخواهيم اين را با امروز مقايسه كنيم، يعنى آمريكا با آنها مخالفت كرد، انگليس مخالفت كرد، رژيم صهيونيستى مخالفت كرد، فلان رژيم مرتجعِ نفتخوار مخالفت كرد. پولهاشان را خرج كردند، نيروهاشان را جمع كردند، يك جنگ احزاب درست كردند؛ جنگ احزابى كه دلها را خيلى ترساند. اوائل همين سوره ميفرمايد: «وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا»؛ مردم را ميترساندند. الان هم همين جور است. الان هم يك عدهاى مردم را ميترسانند: آقا بترسيد. مقابلهى با آمريكا مگر شوخى است؟ پدرتان را در مىآورند! آن جنگ نظامىشان، اين تحريمشان، اين فعاليتهاى تبليغى و سياسىشان. در آخر اين سوره باز ميفرمايد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ». ْمُرْجِفُونَ (ترسیده ها) همينهايند. در يك چنين شرائطى، شرح حال مؤمن اين است: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»؛ ما تعجب نميكنيم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند كه اگر پابند به توحيد باشيد، پابند به ايمان به خدا و رسول باشيد، دشمن داريد؛ دشمنها سراغتان مىآيند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ ديديم بله، آمدند. «وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً»؛ ايمانشان بيشتر شد. منافق، ضعيفالايمان، فى قلوبهم مرض - كه طوائف گوناگونىاند - وقتى دشمن را مىبينند، تنشان مثل بيد ميلرزد؛ بنا ميكنند به مؤمنين باللّه و زحمتكشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذيت كردن و فشار آوردن: آقا چرا اينجورى ميكنيد؟ چرا كوتاه نمىآئيد؟ چرا سياستتان را اينجورى نميكنيد؟ همان كارى كه دشمن ميخواهد، انجام ميدهند. اما از آن طرف، مؤمنينِ صادق ميگويند: ما تعجبى نميكنيم؛ خب، بايد دشمنى كنند؛ «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ». يك جا هم فرموده: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»؛ تا وقتى كمند آنها را به گردن نيندازيد، دنبالهرو آنها نشويد، همين آش است و همين كاسه. خودت را قوى كن كه كمندش در گردن تو تأثير نگذارد؛ يك تكان بدهى، كمندش پاره شود. خودت را قوى كن. چرا خودت را ضعيف ميكنى تا در مقابل او تسليم شوى، خاكسار شوى، به خاك بيفتى؟ «وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً».
22) من سفارش ميكنم كه كانونهاى فرهنگى - هنرى مساجد را فراموش نكنيد؛ البته با همكارى بسيج. بد است كه بين روحانى مسجد و بسيج مسجد، اختلاف به وجود بيايد. نه، با همكارى بسيج، اين كانونهاى فرهنگى - هنرى مساجد را مؤثر كنيد.
23) بعضى از همينهائى كه در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقيهى آقايان - الان در اين تريبون از آنها تعريف كرديد، خانمهائى بودند كه در عرف معمولى به آنها ميگويند «خانم بدحجاب»؛ اشك هم از چشمش دارد ميريزد. حالا چه كار كنيم؟ ردش كنيد؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به اين جبهه است؛ جان، دلباختهى به اين اهداف و آرمانهاست. او يك نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى اين حقير باطن است؛ نمىبينند. «گفتا شيخا هر آنچه گوئى هستم / آيا تو چنان كه مينمائى هستى؟». ما هم يك نقص داريم، او هم يك نقص دارد. با اين نگاه و با اين روحيه برخورد كنيد. البته انسان نهى از منكر هم ميكند؛ نهى از منكر با زبان خوش، نه با ايجاد نفرت.
24) در هر وعدهى نماز، يا لااقل در هر شبانهروزى يك وعدهى نماز، با مردم حرف بزنيد و افكار را باز كنيد. با ذكر حقايق دين و مناقب ائمه (عليهمالسّلام) دلها را روشن كنيد؛ دلها روشن ميشود.
20/7/91 بيانات در ديدار معلمان و اساتيد دانشگاههای خراسان شمالى
25) از افراد كوچك و ناقصى از قبيل اين حقير، با تعبيراتى اسم بياوريم كه مخصوص بزرگان عالم آفرينش است، مربوط به معصومين است، مربوط به انبياء و اولياء است، چيز خوبى نيست. ما اين فرهنگ را نبايد در جامعه گسترش دهيم.
26) فلسفهى آفرينش انسان اين است كه آن استعدادهاى برجستهى مثبتِ مفيد و ممتاز از لحاظ ارزشهاى الهى، با اختيار خود انسان و با مجاهدت انسانى، غلبه پيدا كند بر آن خصلتهاى حيوانيت و سبعيت؛ كه اگر اين غلبه پيدا شد، آن وقت همان استعدادهاى حيوانى هم جهتگيرى درستى پيدا خواهد كرد. روح تعرض و تطاول اگر چنانچه در خدمت تقوا قرار گرفت، از تعرض به حريمهاى مقدس - حريمهاى انسانى، حريمهاى اجتماعى، حريمهاى اخلاقى - جلوگيرى خواهد كرد؛ در يك جهت درستى به كار خواهد افتاد. در قرآن و در اسلام به «قتال» امر شده است. قتال يعنى كشتن، يعنى مواجههى با كشتار؛ اما اين قتال، استفادهى بهينه از آن روحيهاى است كه در انسان وجود دارد؛ در خدمت هدايت بشريت و در خدمت ساختن يك دنياى آباد و آزاد و متعالى به كار ميرود. اين قتال در واقع به معناى نابود كردن حجابها و موانع دستيابى انسان به قلههاى رفيع كرامت بشرى و انسانى است.
27) اين خانم به تعبير «فلسفيدن» (فلسفی اندیشیدن) اشاره كردند؛ اين بسيار تعبير درستى است. امروز در كشورهاى پيشرفتهى مادى دنيا، يكى از كارهاى اساسى و يك رشتهى مهم، تدريس فلسفه براى كودكان است. خيلىها در جامعهى ما اصلاً تصور نميكنند كه براى كودك هم فلسفه لازم است. برخى تصور ميكنند فلسفه به معناى يك چيزِ قلمبه سلمبهاى است كه يك عدهاى در سنين بالا به آن توجه ميكنند؛ اين نيست. فلسفه شكل دادن فكر است، ياد دادنِ فهم كردن است، ذهن را به فهميدن و تفكر كردن عادت دادن است؛ اين از اول بايد به وجود بيايد. قالب مهم است. اگرچه محتوا هم در همين فلسفهى كودكان حائز اهميت است، اما عمده شيوه است؛ يعنى كودك از اول كودكى عادت كند به فكر كردن، عادت كند به خردورزى؛ اين خيلى مهم است. من خوشحال شدم از اين كه ديدم در خلال حرفها اين را متذكر شدند.
28) خودباورى را بايد در جوانهامان، در كودكانمان تقويت كنيم. ... نكتهى بعد، بردبارى است. ... مسئلهى ديگر، مسئلهى كنجكاوى است، ... نكتهى ديگر، كار جمعى، تعاون و همكارى با يكديگر و همت بلند است. ... نكتهى بعد، تن به كار دادن است. يكى از مشكلات ما تنبلى است. مسئلهى مطالعه و كتابخوانى مهم است. در جامعهى ما بىاعتنائى به كتاب وجود دارد.
29) الان در سطح جهان، رتبهى شانزدهم علمى متعلق به ايران است. كسى باورش مىآمد؟ اين را مراكز آمارىِ معتبر دنيا اعلان كردند. آن وقت يك مركزى پيشبينى ميكند، ميگويد تا سال 2018 ايران به رتبهى علمىِ چهارم در دنيا خواهد رسيد.
30) معيارى كه ما براى تحرك به سمت علوّ معنوى و روحى و تقرب به خدا داريم، تقواست، پرهيزگارى است، پاكدامنى است. جوانان ما - چه دختران ما، چه پسران ما - اگر پاكدامن باشند، اگر تقوا پيشه كنند، اگر براى دورى از گناه تلاش كنند، اگر نماز را با توجه و با اهتمام بهجا بياورند و انسشان را با قرآن قطع نكنند، اسير اين عرفانهاى كاذب نميشوند. ... نيازى نيست به رفتن درِ خانهى عرفانهاى كاذب، دروغى، مادى، توهّمى و تخيلى، كه هيچ واقعيتى پشت سرش نيست. هم دانشجوها را، هم جوانان دبيرستان را توجه بدهيد به همين جنبههاى ديانت و تدين. تدين را يك عنصر اساسى براى مخاطبِ خودتان قرار بدهيد!
21/7/91 بيانات در ديدار نيروهاى مسلح استان خراسان شمالى
31) عزيزان من! اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) نيروهاى مسلح را حصون رعيت، يعنى حصارها و باروهاى اطمينانبخش براى ملتها دانسته است؛ اما ميفرمايد: «فالجنود باذن الله حصون الرّعيّة»؛ باذن الله است. آنچه كه تعيينكننده است، ارادهى الهى است. هرچه نيروهاى مسلح خودشان را، دلهاى خودشان را، جانهاى پاكيزهى خودشان را با ياد خدا و ذكر خدا و معنويات مأنوستر كنند، توانائى آنها بيشتر خواهد شد، قدرت بازدارندگى آنها بيشتر خواهد شد. شما ببينيد در جنگهاى اخير اين منطقه، در جنگ سى و سه روزه، در جنگ بيست و دو روزهى غزه، گروههاى اندك بر ارتشهاى بظاهر قدرتمندى كه لاف و گزاف دربارهى قدرت خود ميگفتند، پيروز شدند. آنها خدانشناس بودند، آنها مادى محض بودند؛ اما اينها معنوى بودند، اينها با خدا ارتباط داشتند.
22/7/91 بيانات در اجتماع مردم اسفراين
32) يكى از اصلىترين عوامل تبليغات گوناگون امپراتورى خبرى دنيا همين است كه جوانان ما را از تلاش و حركت - كه ناشى از شور و آرمانخواهى آنهاست - باز بدارد. ما در نقطهى مقابل بايد سعى كنيم اين را نگه داريم. عقيدهى بنده اين است كه بزرگداشت و زنده نگهداشتن نام سرداران و شهيدان و رزمندگان و آن جوانانى كه قبل از نسل كنونى - كه شما جوانها باشيد - وارد ميدان شدند و در دشوارترين عرصهها با شور و نشاط حضور پيدا كردند، ميتواند بر شور و نشاط جوانان ما بيفزايد.
33) بايد همت شما اين باشد كه در دنيا به وضعى برسيم كه اگر كسى بخواهد به تازههاى علمى دست پيدا كند، مجبور باشد زبان فارسى ياد بگيرد. جوانان ما اين آينده را به عنوان يك آيندهى حتمى و قطعى در نظر بگيرند.
22/7/91 بيانات در ديدار خانوادههاى شهدا و ايثارگران استان خراسان شمالى
34) ما امروز همهمان بر سر سفرهى شهدا نشستهايم.
35) شهادت است كه پاى ماندگارى و پايدارى و بقاء ارزشها را امضاء ميكند. بزرگترين اجرى كه در اين دنيا به شهيد داده ميشود، بقاء و استحكام آن حقيقتى است كه شهيد جان خود را براى آن حقيقت فدا كرده است. خداى متعال آن حقيقت را به بركت خون شهيد حفظ ميكند.
36) من يك نكتهى ديگر را هم اضافه كنم بر آنچه كه عزيزان ما در اينجا بيان كردند. گفتند: «آن كسانى كه در دوران جهاد مقدس و دفاع مقدس، در جبهههاى جنوب و غرب رفتند وارد ميدانها شدند و جان خود را كف دست گرفتند، به سه دسته تقسيم ميشوند: بعضىها از گذشتهشان پشيمان ميشوند، بعضىها بىتفاوت ميمانند، بعضىها پايبند ميمانند. آنهائى كه پايبند ميمانند، بايد از غصه دق كنند». اين جملهى اخير را من قبول ندارم. آنهائى كه پايبند ميمانند، شاهد به ثمرنشستن اين نهال و تناورشدن اين درخت خواهند بود. اينجور نيست كه با روى گرداندن كسانى، اين حركت عظيم، اين بناى معْظم و شامخ تكان بخورد. با برگشتن يك عدهاى از اين قافلهى عظيم، هرگز اين قافله از راه باز نميماند؛ «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»؛ ... ارتداد، به طور مطلق همه جا به معناى برگشتن از دين نيست؛ پشت كردن به دين نيست؛ معنايش اين است كه از آن راهى كه در گذشته ميرفت، برميگردد. ... اما آيا راه متوقف ماند؟ آيا راه متوقف ميمانَد؟ آيا قافله در جاى خود مىايستد؟ قافله حركت ميكند: «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»؛ رويشهائى به وجود خواهد آمد. يكى از اين رويشها، خود شما جوانها هستيد.
24/7/91 بيانات در اجتماع مردم شيروان
39) مردم واقعاً هوشيار و بصيرند. انسان چه بگويد در قبال اين هوشيارى و بصيرت مردم؟ عامهى مردم هميشه به مصالح كشور با نظر درستى نگاه كردهاند؛ اين تجربهى ماست. در طول اين سه دهه، هر جا مسئوليتى متوجه مردم بوده است، به بهترين وجه آن را انجام دادهاند. دشمنان خواستند مردم را از ميدانهاى لازمالحضورِ خودشان دور كنند، نتوانستند؛ خواستند مردم را دچار تشتت آراء كنند، اختلاف كنند، كه گريبان يكديگر را بگيرند، از مصالح كشور و پيشرفت كشور غافل شوند، نتوانستند. مردم از خودشان بصيرت نشان دادند. حقاً و انصافاً بصيرت مردم مثالزدنى است؛ اين هم كار خداست. دلها دست خداست، ارادهها مقهور ارادهى الهى است. مردم مؤمنند، متوجه به حقايقند؛ سفارش ما بيشتر به مسئولين است، به سياستمداران است، به مديران گوناگون است؛ مراقب باشند دشمن نتواند اين آرامش و استقرار و طمأنينهاى را كه به فضل الهى در كشور وجود دارد و دشمن سعى كرده اين را به هم بزند و نتوانسته، به هم بزند؛ سعى كنند اين آرامش و استقرار را حفظ كنند؛ نگذارند تلاطم به وجود بيايد. گاهى يك حرف، گاهى يك عمل نسنجيده، گاهى يك اقدام نابجا، موجب تلاطم در محيط سياسى ميشود؛ بايد خيلى مراقب باشند.
40) هى ميگويند مردم ايران. ظاهراً آن كسانى كه نام مردم ايران را مىآورند - از سردمداران آمريكا و غير آمريكا - شماها را مردم ايران نميدانند! مردم ايران از نظر آنها يك موجود موهوم و تصور موهومى است كه دربارهى آنها حرف ميزنند: مردم ايران با نظام مخالفند، مردم ايران با اسلام مخالفند. مردم ايران اينهائىاند كه شما ديديد در اين صحنههاى عظيم چه كردند. در اين چند روز، مردم بجنورد و اسفراين و شيروان و ساير مناطق اين استان، به همهى مردم دنيا حماسه نشان دادند
41) دشمنان سعى ميكنند مردم ايران را خسته و ملول و نوميد نشان دهند. مردم با حركاتِ خودشان دارند نشان ميدهند كه دشمن دروغ ميگويد؛ دشمن مغرضانه قضاوت ميكند. البته متأسفانه بعضى از تريبوندارهاى داخل هم بر طبق ميل دشمن - نميگوئيم عمداً؛ غفلتاً - حرف ميزنند. بعضىها خودشان خسته شدهاند، ميگويند مردم خستهاند! مردم خسته نيستند. مردم در ميدان و در صحنه حاضرند.
24/7/91 بيانات در دیدار بسيجيان استان خراسان شمالى
42) سرودى كه اين برادران عزيزِ سرودخوان اجرا كردند، بسيار خوب بود؛ هم مضمون، هم اجرا بسيار خوب و جالب بود. البته توجه داريد، من هم تأكيد ميكنم؛ وقتى ميگوئيد «يا سيدى، يا مولا»، حتماً وجود مقدس امام زمان (سلام الله عليه) در نظر باشد.
43) نگاه ما، نگاه وسيع است؛ در طول تاريخ و در عرض جهان، اين نگاه، گسترده است. ملتى با يك چنين آرمانهائى، با يك چنين همت بلندى، با يك چنين افق دورى، خيلى مسائل در پيش دارد.
44) دو انقلاب در اين دو سه قرن اخير در حد انقلاب ما در دنيا معروف است؛ يكى انقلاب كبير فرانسه است، يكى انقلاب كمونيستى در شوروى است. در هر دوى اينها مردم بودند، اما حضور مردم در آن انقلابها - كه پرحجم و انبوه هم بود - با حضور بسيجى در انقلاب ما متفاوت است. ...:
اولاً اين مجموعهى عمومىِ مردمى از اول داراى سازماندهى بود؛ اين يك خصوصيت منحصربهفرد است. اين سازماندهى كمك كرد به اين كه اين حركت عظيم مردمى راه خودش را گم نكند. ...
(ثانیا) مهمتر از اين، خصوصيت ايمان و برخاستن از احساس تكليف شرعى بود. ... بله، در انسان مؤمن هم احساسات وجود دارد؛ ما كه بدون احساسات حركت نميكنيم؛ احساس داريم، احساس عاطفى داريم، احساس خشم داريم؛ ليكن اين احساس با ايمان ما كنترل ميشود. جوان بسيجى در برخورد با عنصر منافق، چون اين منافق زن است و نامحرم است، حتّى جان خود را از دست ميدهد، براى اينكه به بدن اين زن مشكوك دست نزند. ...
(ثالثا) يك خصوصيت ديگر اين است كه همهى قشرها در بسيج حضور دارند؛ شهرى هست، روستائى هست، جوانِ نوخاستهى نوسال هست، پيرمرد كهنسال هم هست. ... تحصيلكرده و غيرتحصيلكرده در بسيج حضور دارند. ... اينها در دنيا نظير ندارد. بسيج مخترعين، بسيج اساتيد دانشگاه، بسيج نويسندگان، بسيج شاعران. گروههاى روشنفكرى، با قوارههاى مختلف.
(رابعا) خصوصيت ديگر، پابهركاب بودن است. ... آن نسلى كه آن روز وارد بسيج بودند، امروز افراد ميانسال و مسنّى شدهاند، ... اما آيا چهرهى بسيج پير شد؟ ابدا. چهرهى بسيج، چهرهى جوانى است.
(خامسا) يك مسئله هم در بسيج، مسئلهى ايثار است. ايثار در لغت، نقطهى مقابل استئثار است. استئثار يعنى هرچه كه وجود دارد، ما براى خودمان بخواهيم. ... ايثار، نقطهى مقابل اين است؛ يعنى از سهم خود، از حق خود براى ديگران گذشتكردن، و به نفع ديگران از حق خود صرفنظر كردن.
45) بصيرت در اين دوران و در همهى دورانها به معناى اين است كه شما خط درگيرى با دشمن را تشخيص دهيد؛ كجا با دشمن درگيرى است؟ بعضىها نقطهى درگيرى را اشتباه ميكنند؛ خمپاره و توپخانهى خودشان را آتش ميكنند به سمت يك نقطهاى كه آنجا دشمن نيست، آنجا دوست است. بعضىها رقيب انتخاباتى خودشان را «شيطان اكبر» به حساب مىآورند! شيطان اكبر آمريكاست، شيطان اكبر صهيونيسم است؛ رقيب جناحى كه شيطان اكبر نيست، ... گاهى هست كه يك نفرى در لباس خودى است، اما حنجرهى او سخن دشمن را تكرار ميكند! خب، او را بايد نصيحت كرد؛ اگر با نصيحت عمل نكرد، انسان با او بايد حد و مرز تعريف كند: خط فاصل. جدا ميشويم. ... اما يك وقت هست كه نه، اينجورى نيست. ممكن است اختلافات، اختلافات عميقى هم باشد، اختلافات بزرگى هم باشد، اما انسان دشمن را با غيردشمن نبايد اشتباه كند؛ دشمن حساب ديگرى دارد، غيردشمن حساب ديگرى دارد. خط درگيرى با دشمن را بايد ترسيم كرد، مشخص كرد؛ اين بصيرت ميخواهد. ... يك عدهاى با دشمن هم معاملهى دوست ميكنند، فرياد دشمن را هم نميشناسند، چون از حنجرهى ديگرى در مىآيد؛ يك عده هم از اين طرف، هركسى كه اندك اختلاف سليقهاى با آنها دارد، به حساب دشمن ميگذارند! بصيرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است.
25/7/91 بيانات در اجتماع نخبگان و مسئولان استان خراسان شمالى
46) در خدمتگزارى بايد هيچگونه تمايزى قائل نشد. مسئوليت در هر بخشى از بخشها عبارت است از خدمت به آحاد مردم. اين دوست ماست، اين بيگانهى از ماست، اين دشمن ماست، اين گرايش سياسىاش اين است، گرايش دينىاش اين است؛ اينها هيچ تأثيرى ندارد. خدمت بايد عمومى باشد.
47) هر وقت در كشور كار مهمى انجام ميگيرد - مثلاً فرض كنيد يك راهپيمائى بزرگ، يك انتخابات بزرگ، يك موفقيت بزرگ علمى و صنعتى، يك اقدام مهم و مؤثر در دولت - فوراً آنها سعى ميكنند اين كار را تحتالشعاع قرار دهند؛ يك جورى مسئلهسازى كنند. همچنين اگر يك وقتى ما اظهار ضعف كنيم، اظهار خستگى كنيم، ملاحظه ميكنيد فوراً عكسالعملش در دنيا اين است: مخالفين نظام اسلامى و مخالفين اسلام روحيه ميگيرند ... هر سخنى كه نشاندهندهى يأس و خستگى و افسردگى و ملالت و اختلاف باشد، بلاشك به ضرر مصالح كشور است، به ضرر پيشرفت كشور است، به ضرر عزت ملى است.
48) يكى از حرفهاى رائج (رسانه های صهیونیستی) اين است: ما بر ايران فشار وارد مىآوريم تا ايران به پاى ميز مذاكره برگردد. كدام ميز مذاكره؟ كِى ايران مذاكرات در مورد مسائل گوناگون جهانى را، از جمله مسئلهى هستهاى را ترك كرده بوده كه حالا برگردد؟! اين يك تقلب و خدعهى تبليغاتى است. ... مشكل زورگوهاى سياسى غرب اين نيست كه ايران بر سر قضيهى هستهاى يا قضاياى ديگر مذاكره نميكند؛ نه، مشكل آنها اين است كه ايران زير بار حرف آنها نميرود.
49) يك نفر انسان و يك ملت آن وقتى در عرصهى ظاهر مغلوب ميشود كه در باطنِ نفس خودش مغلوب شده باشد.
10/8/91 بيانات در ديدار دانشآموزان و دانشجویان
1) سيزده آبان حامل سه حادثهى تاريخى است؛ تبعيد امام در سال 43، كشتار دانشآموزان نوجوان در سال 57، و سرانجام تسخير لانهى جاسوسى در سال 58. در هر سه حادثه، يك طرف ملت ايران است، احساسات مردم است، مظهر مبارزه يعنى امام بزرگوار است و مردم ايران؛ يك طرف قضيه هم دولت مستكبر آمريكاست. ... اين مبارزه از كِى شروع شد؟ شما جوانها با نگاه تاريخى به مسائل كشور، بايد روى اين مسئله تأمل كنيد. دو نكتهى اساسى در اينجا وجود دارد كه بايد مورد بررسى قرار بگيرد: يكى اينكه اين مبارزه از كجا شروع شد و چه مراحلى را طى كرد و به كجا رسيد؟ دوم اينكه نتيجهى اين مبارزه چه شد؟
... در مورد سؤال اول كه مبارزه از كِى شروع شد؟ مبارزه از قبل از سال 43 شروع شد؛ يعنى از سال 32 با كودتاى 28 مرداد كه به وسيلهى آمريكائىها در ايران انجام گرفت و حكومت دكتر مصدق را سرنگون كردند. مأموران آمريكائى - كه اسم و رسم و نام و خصوصياتشان كاملاً مشخص است، همه هم آنها را ميشناسند، كتابها هم در اين زمينه نوشته شده - رسماً آمدند ايران، با چمدانهاى پر از دلار، الواط و اوباش و اراذل و بعضى از سياستمداران خودفروخته را تطميع كردند و كودتاى 28 مرداد سال 32 را در اينجا راه انداختند و حكومت مصدق را سرنگون كردند. جالب اين است كه بدانيد حكومت مصدق كه به وسيلهى آمريكائىها سرنگون شد، هيچگونه خصومتى با آمريكائىها نداشت. او در مقابلهى با انگليسىها ايستاده بود و به آمريكائىها اعتماد كرده بود؛ اميدوار بود كه آمريكائىها به او كمك كنند؛ با آنها روابط دوستانهاى داشت، به آنها اظهار علاقه ميكرد، شايد اظهار كوچكى ميكرد. با اين دولت، آمريكائىها اين كار را كردند. اينجور نبود كه دولتى كه در تهران سر كار است، يك دولت ضد آمريكائى باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استكبارى اقتضاء كرد، آمريكائىها با انگليسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اينجا و كار خود را كردند.
... تقريباً ده سال از اين قضيه گذشت، حادثهى قيام مردم در پانزده خرداد و انقلاب اسلامى و مبارزات اسلامى و نهضت اسلامى پيش آمد. يعنى اينها ده سال فشار آوردند، كتك زدند، زندان كردند، اعدام كردند، هر كار خواستند در اين كشور كردند؛ بالاخره يك انفجارى در ده سال بعد از اين قضيه در خرداد 42 اتفاق افتاد. اينجا هم طرف قضيه اگرچه حكومت ظالم طاغوت و حكومت پهلوى بود، اما آمريكائىها پشت سر اين حكومت قرار داشتند؛ آنها بودند كه آن را تقويت ميكردند و به وسيلهى او بر همهى امور كشور ما مسلط شده بودند. اين مبارزه ادامه پيدا كرد تا سال 43؛ آمريكائىها ناگزير شدند مستقيماً داخل مسائل بشوند. امام بزرگوار را در سال 43 تبعيد كردند. اينجا هم به حسب ظاهر، آنها توانستند حرف خودشان را پيش ببرند و به خيال خودشان ملت ايران را مغلوب كنند؛ اما ملت ايران مغلوب نشد.
بعد از سال 43 كه حكومت مطلقهى محمدرضا پهلوى به پشتيبانى آمريكائىها در كشور هزاران فاجعه آفريد و آمريكائىها هم هرچه توانستند، به غارت و چپاول و توسعهطلبى و تجاوز در ايران ادامه دادند؛ دهها هزار مستشارشان در ايران بردند، خوردند، پول گرفتند، شكنجه تعليم دادند، هزاران جنايت در ايران كردند، بالاخره در سال 56 و دنبالهاش سال 57 اين حركت عظيم ملت ايران به رهبرى امام بزرگوار شروع شد. اين دفعه، اين مبارزه ديگر مبارزهاى نبود كه اميد پيروزى براى دشمن وجود داشته باشد. ملت ايستاد، مقاومت كرد، فداكارى كرد؛ مردانش، زنانش، حتّى دانشآموزانش در خيابانها كشته شدند؛ اما سرانجام در سال 1357 ملت ايران پيروز شد.
... از روز اول آمريكائىها شروع كردند به معارضه، به اخلال در كارها؛ مركز اخلال و مركز همهى توطئهها هم همين لانهى جاسوسى، يعنى سفارت آمريكا در تهران بود. ارتباط بگيرند، تهديد كنند، تطميع كنند، قرار مدار بگذارند، انسانهاى ضعيف را به خودشان جذب كنند، براى اينكه شايد بتوانند كارى انجام دهند؛ ليكن در سيزده آبان سال 58 دانشجوها به عنوان زبدهترين قشر مبارز ملت ايران، حركت تسخير لانهى جاسوسى را انجام دادند. اينجا يك بار ديگر آمريكا در توطئههاى خود در مقابل ملت ايران شكست خورد.
سلسلهى شكستهاى آمريكا ادامه پيدا كرد. در طول اين سى و سه چهار سال - يعنى از سال 57 تا امروز - آمريكا به طور دائم در حال اخلال كردن است، براى اينكه شكست سال 57 را جبران كند. اين شكست فقط شكست آمريكا در ايران نبود كه بگوئيم يك رژيم وابستهى به آمريكا در ايران از بين رفت و آمريكائىها را بيرون كردند، دستشان را قطع كردند؛ اين شكست آمريكا در منطقه بود. امروز مردم اين شكست را دارند مىبينند؛ با حوادث مصر، حوادث تونس، حوادث شمال آفريقا، حوادث اين منطقهى عظيم عربى، با نفرتى كه ملتها نسبت به آمريكائىها پيدا كردهاند.
2) آن مقدارى كه امروز شما جوانهاى دبيرستانى و نوجوانهاى دوران تحصيل، از مسائل دنيا ميفهميد، سرتان ميشود، تحليل ميكنيد، آن روز خيلى از روشنفكرها اين مقدار نميفهميدند؛ اين مقدار برايشان قابل فهم نبود. امروز بصيرت و آگاهى و تحليل سياسى و عمق در مسائل در كشور همگانى شده.
3) امروز دولتهاى آمريكا ملت خود را ذليل كردهاند، گمراه كردهاند؛ همان طور كه قرآن دربارهى فرعون ميفرمايد: «وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى». مردمِ خودشان را گمراه كردند؛ نميگذارند از حقايق مطلع شوند. اين حركت 99 درصدى و حركت ضد وال استريت كه در آمريكا راه افتاده، با توجه به اين است كه مردم آمريكا از بسيارى از حقايق مطلع نيستند؛ اگر مطلع باشند، اين حركت شايد ده برابر شديدتر شود. مردمِ خودشان را در اسارت صهيونيستها قرار دادهاند.
4) چالشهاى ما با استكبار جهانى تمام كه نشده است - تمام هم نخواهد شد، عيبى هم ندارد - چالش و زورآزمائى، براى يك ملت ورزش است و او را روزبهروز قوىتر ميكند؛ ما با اين چالشها قوى ميشويم.
5) خداى متعال به ملتهاى تنبل، به ملتهاى سرگرم مسائل حقير، توجهى نميكند. لطف خدا، عنايت خدا، پشتيبانى خدا شامل ملتهائى ميشود كه بايستند، بفهمند، بصيرت داشته باشند، تشخيص بدهند، حركت كنند.
6) يكى از راهها، ايجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بين مسئولين مضر است؛ هم بدتر از آن، كشاندن اختلاف ميان مردم مضر است. اين را من به مسئولين، به رؤساى محترم هشدار ميدهم. من از رؤساى قوا حمايت كردم، باز هم حمايت ميكنم - مسئولند، بايد كمكشان كرد - اما به آنها هشدار ميدهم، مراقب باشند. نه اينكه اين نامهنگارىها خيلى مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنويسند؛ كار خودشان را بكنند، اختلافات را به ميان مردم نكشانند، چيزهاى جزئى را مايهى جنجال و هياهو و استفادهى تبليغاتى دشمن و خوراك تبليغاتى راديوهاى بيگانه و تلويزيونهاى بيگانه نكنند، صد تا نامه بنويسند؛ نامه اهميتى ندارد. مهم اين است كه همهى ما بدانيم مسئوليتى داريم، همهى ما بدانيم موقعيت حساسى داريم.
7) يكى از كارهاى مهم آنها (دشمنان) اين است كه با روشهاى موذيانه و موريانهوار، بين ما اختلاف بيندازند؛ اين جزو كارهاى رائج اينهاست، اين كار را از قديم انجام ميدادند. البته متبحر و كارشناس كامل اين كار، انگليسىهاى خبيثند؛ آنها در زمينهى ايجاد اختلاف، از همه كارشناسترند؛ آمريكائىها پيش آنها شاگردى ميكنند، از آنها ياد ميگيرند! ايجاد اختلاف از راههاى نفوذ، مثل موشهاى دزد، مثل موريانه، وارد شدن و نفوذ كردن؛ اينها جزو كارهاى متعارف آنهاست. ما بايد حواسمان جمع باشد. بايد اختلافات به حداقل برسد.
از امروز تا روز انتخابات، هر كسى احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار بگيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده.
24 / 8 / 91 بيانات در چهارمين نشست انديشههاى راهبردى
9) آزادى ديگرى وجود دارد كه ميتوان آن را آزادى معنوى دانست و آن، آزادى از چنگ عوامل درونىاى است كه مانع عمل آزاد ما در جامعه ميشود، يا مانع آزادانديشى ما در جامعه ميشود؛ مثل ترس از مرگ، ترس از گرسنگى، ترس از فقر. در قرآن به اين ترسها اشاره شده است: « فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ»، «فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»، خطاب به پيغمبر: «وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ». يا ترس از سلب امتيازات. فرض كنيد ما در فلان دستگاه يك امتيازى داريم؛ اگر اين حرف را بزنيم، اگر اين آزادگى را به خرج دهيم، اگر اين امر به معروف را بكنيم، ساقط ميشويم. يا طمع. طمع موجب ميشود كه من عيب شما را نگويم، با شما آزادانه برخورد نكنم - شمائى كه صاحب قدرت هستيد - براى خاطر اينكه در شما طمع دارم. يا حسادت، يا تعصبهاى بيجا و غلط، يا تحجر؛ اينها هم يك نوع موانع درونى است، كه آزادى از اينها را هم ميشود اسمش را گذاشت آزادى معنوى. بنابراين ما دو تا اصطلاح در آزادى معنوى داريم: يك اصطلاح، آن اصطلاح اول است كه عروج الىاللّه و قرب الىاللّه و حب اللّه و اينهاست. آن اصلاً وارد بحث ما نيست، آن يك مقولهى ديگر است. ديگرى، آزادى معنوى به معناى رها شدن از قيود درونى و پابندىهاى درونى است كه نميگذارد من جهاد بروم، نميگذارد من مبارزه كنم، نميگذارد من صريح حرف بزنم، نميگذارد من مواضع خودم را آشكارا بگويم، من را دچار نفاق ميكند، دچار دوروئى ميكند. در مبارزهى با موانع آزادى، اين بحث قابل طرح است.
10) اسلام مبناى اصلى آزادى انسان، توحيد است. ... توحيد فقط عبارت نيست از اعتقاد به خدا؛ توحيد عبارت است از اعتقاد به خدا، و كفر به طاغوت؛ عبوديت خدا، و عدم عبوديت غير خدا؛ «تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً». نميگويد «لا نشرك به احدا» - البته يك جائى هم «احداً» دارد، اما اينجا اعم از آن است - ميفرمايد: «و لا نشرك به شيئا»؛ هيچ چيزى را شريك خدا قرار ندهيد. يعنى شما اگر از عاداتِ بىدليل پيروى كنيد، اين برخلاف توحيد است؛ از انسانها پيروى كنيد، همين جور است؛ از نظامهاى اجتماعى پيروى كنيد، همين جور است - آنجائى كه به ارادهى الهى منتهى نشود - همهى اينها شرك به خداست، و توحيد عبارت است از اعراض از اين شرك. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى»؛ كفر به طاغوت وجود دارد، بعدش هم ايمان به خدا. خب، اين معنايش همان آزادى است. يعنى شما از همهى قيود، غير از عبوديت خدا، آزاديد.
... اين حديث معروفى كه هم از اميرالمؤمنين نقل شده، هم ظاهراً از امام سجاد نقل شده، من در ذهنم هست كه از امام هادى (عليهالسّلام) هم نقل شده، ميفرمايد: «أَ وَ لَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا» - اين آزادى است - آيا آزادهاى نيست كه اين متاع پست را - لماظه را، آب بينى يا دهان حيوان پستى را - جلوى اهلش بيندازد؟ خب، تا اينجا چيزى فهميده نميشود. معلوم ميشود كه حُر كسى است كه اين را جلوى اهلش بيندازد، خودش دنبال اين نرود. بعد ميگويد: «فَلَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا»؛ قيمت شما فقط بهشت است. معلوم ميشود كه براى آن لماظه ميخواستند قيمت بپردازند؛ يعنى آن لماظه را ميدادند كه نفْسِ اين را ببَرند، هستى اين را ببَرند، هويت و شخصيت اين را ببَرند؛ بحث معامله در كار بوده، از آن معامله نهى ميكند. اگر بناست معامله كنيد، چرا نفستان را در مقابل اين لماظه ميدهيد؟ فقط در مقابل بهشت و عبوديت خدا بدهيد.
[="]1/9/91 [/][="]بيانات در ديدار جمعى از بسيجيان و فعالان طرح «صالحين»[/][="][/]
[="]1) [/][="]قطعاً اسلام، زندهى به عاشورا و به حسينبنعلى (عليهالسّلام) است. همان طور كه فرمود: «و انا من حسين»؛ بنا بر اين معنا، يعنى دين من، ادامهى راه من، به وسيلهى حسين (عليهالسّلام) است. [/][="][/]
[="]2) [/][="]البته مصيبت در عاشورا سنگين است، خسارت بزرگ است، جان كسى مثل حسينبنعلى (عليهالسّلام) به همهى آسمان و زمين مىارزد، جانهاى پاك و طيب و طاهر آن اصحاب، آن جوانان، آن اهلبيت، قابل مقايسهى با جان هيچ كسْ ديگر نيست؛ اينها در اين ميدان به خاك و خون غلتيدند، فداكارى كردند، فدا شدند، حرم معزز پيغمبر و اميرالمؤمنين به اسارت افتادند؛ اين حوادث خيلى سنگين است، خيلى تلخ است، خيلى سخت است، اما آنچه كه بر تحمل اين حوادث تلخ و سخت مترتب شد، آنچنان بزرگ است، آنچنان باعظمت و ماندگار است كه تحمل اين حوادث سخت را بر كسى مثل حسينبنعلى (عليهالسّلام) و ياران او و خانوادهى او آسان ميكند. اين را بزرگان نقل كردهاند، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى (رضوان الله عليه) در مراقبات - كه حرف ايشان سند است، حجت است - تأكيد ميكنند كه در روز عاشورا هرچه مصيبتها سنگينتر ميشد، چهرهى حسينبنعلى (عليهالسّلام) برافروختهتر، آثار شكفتگى در آن بزرگوار بيشتر آشكار ميشد. اين حقايق پرمغز، پر راز و رمز، اينها بايد دائماً در مقابل چشم ما باشد.[/][="][/]
[="]3) عيار روحيهى بسيجى در مجموعهى بسيج، از جمله در اين مجموعههاى «صالحين»، كه شما تصدى آنها را بر عهده گرفتهايد و آنها را مديريت ميكنيد، بايد بالا برود؛ خلوص را بايد تضمين كنيم و در مجموعهى كارها تضمين كنيد. [/][="]... [/][="]از خود شروع كردن هم كه دستور اسلام به ماهاست؛ همهى ما در همهى سطوح بايد اول از خودمان شروع كنيم. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ». در همهى سطوح همين جور است. از خودمان بايد شروع كنيم؛ اين را ما در بسيج جا بيندازيم.[/][="][/]
[="]4) همين بحث سبك زندگى و اسلوب زندگى به حسب نظر اسلام، اين در داخل بسيج ميتواند يك معيار براى خودشناسى باشد. بحث اين نيست كه دستگاههاى برتر و بالاتر بيايند ما را عيار بزنند، ببينند چه جورى است، بحث اين است كه خودمان، خودمان را عيارسنجى كنيم. رفتار ما در محيط كار چگونه است؟ رفتار ما با همسر و فرزند چگونه است؟ رفتار ما در محيط زندگى و محيط اجتماعى چگونه است؟ رفتار ما با زير دست چگونه است؟ با كسى كه بالادست ماست، رفتار ما چگونه است؟ رفتار ما با دوست چگونه است؟ با دشمن چگونه است؟ اينها همه در اسلام اندازه و معيار دارد. خودمان را بسنجيم. اين ميشود عيار خويش را سنجيدن، خود را درست شناختن. اگر از اينجا شروع كرديم، بنيان زندگى ما، بنيان كار ما در همهى بخشها، بخصوص در بسيج، كه حالا محل بحث ماست، تقويت خواهد شد.[/][="][/]
[="]5) من چندى پيش سفارش كردم نسبت به اتحاد و وحدت؛ خوشبختانه مسئولين محترم قوا تجاوب كردند؛ خيلى با ارزش است. لازم است از اينها تشكر بشود؛ مسئولين قوا، رؤساى سه قوه تجاوب كردند، اعلام كردند و تأكيد كردند بر اينكه بر روى اتحاد بين خودشان در زمينههاى گوناگون، علىرغم اختلاف سليقه و اختلاف نظرى كه وجود دارد، خواهند ماند. ما هم همين را از اين برادران عزيز و اين مسئولان محترم به عنوان يك حركت مثبت ميپذيريم و معتقديم كه واقعاً اين كار دوستان حركت خوبى بود و حالا هم بايد مواظب بيانات و اظهاراتشان باشند.[/][="][/]
[="] [/][="]اين كارى هم كه الان در مجلس محترم شوراى اسلامى هست، اين هم يكى از همان مسائلى است كه يك جنبهى تحسين و تمجيد درش هست. اين را من عرض بكنم؛ شما برادران و خواهران عزيز و ملت عزيز ما توجه داشته باشيد؛ اينى كه از مسئولان كشور سئوال بكنند، حالا يا از رئيس جمهور يا از ساير مسئولان اجرائى، اين از دو جهت كار مثبتى است: يكى اينكه نشان ميدهد كه نمايندگان مردم در قوهى مقننه احساس مسئوليت ميكنند نسبت به مسائل كشور؛ اين مثبت است. جنبهى ديگر اين است كه مسئولان كشور با اعتماد به نفس و با شجاعت قابل تحسين ميگويند آماده هستند كه بيايند توضيح بدهند، اين سئوالات را بيان كنند؛ اين هم مثبت است. هم مسئولان قوهى مقننهى ما به وظيفه عمل ميكنند، هم مسئولان قوهى مجريه ما نشان ميدهند كه به صحت عمل خودشان و صداقت خودشان اطمينان دارند و اعتماد دارند. انسان چه ميخواهد ديگر، از همه بهتر، اين است. حالا اين كار اتفاق افتاده است؛ يعنى مجلس ميگويد ميخواهد بپرسد، اين احساس وظيفه است؛ دستگاه دولتى ميگويد ميخواهد با اعتماد به نفس پاسخ بدهد و از عهدهى پاسخ برمىآيد - كه اين را به ما هم گفتند - اين هم قابل تحسين هست؛ هر دو قضيه خوب است، لكن من معتقدم كه اين دو نقطهى مثبت تا اينجا انجام گرفته، از اينجا به بعد ديگر ادامه پيدا نكند. همين جا تمامش بكنند؛ همين جا تمام كنند قضيه را. مجلس يك امتحان خوبى داده است، يك امتحان خوبى مسئولين اجرائى دادهاند؛ اين امتحان، امتحان خوبى بود. مردم هم با بصيرتند، مردم ميفهمند، تشخيص ميدهند. ادامهى اين كار همان چيزى است كه دشمنان ميخواهند؛ دوست ميدارند اين دو قوه را در مقابل هم قرار بدهند؛ يك عدهاى تحت تأثير احساسات از اين طرف، يك عدهاى تحت تأثير احساسات از آن طرف، يك عدهاى قلمها و وسائل تبليغ را در روزنامه و در پايگاه اينترنتى و غيره به كار بگيرند و يك فضاى شلوغى درست كنند. نه، كشور احتياج دارد به آرامش. همهى مسئولين، چه مسئولين تقنين، چه مسئولين قضا، چه مسئولين اجرا، براى اينكه كار خود را انجام بدهند، آرامش لازم دارند، مردم هم آرامش را دوست دارند. آنچه كه وظيفهى مجلس بود، انجام گرفت؛ دولت هم در مقابل آنچه كه وظيفهى مجلس است، اعتماد به نفس لازم را نشان داد؛ اين از هر دو طرف خرسند كننده است. از حالا من از آن برادران و مجموعهى چند ده نفرى در مجلس كه اين كار را شروع كردند، تقاضا ميكنم قضيه را تمام كنند و نشان بدهند عملاً هم مسئولين دولتى، هم مسئولين قوهى مقننه و قوهى قضائيه كه بيش از همه چيز به وحدت اين ملت و آرامش كشور احترام ميگذارند.[/]
[="]13/9/91 [/][="]بیانات رهبر انقلاب در ديدار دستاندركاران كنگره بزرگداشت علامه قطبالدّین شیرازی[/][="][/]
[="]6) تخصّصگرايى به معناى محدود كردن ذهن و فكر انسان، يك نكتهى برجستهاى نيست [/][="]... [/][="]اينجور نباشد كه كسى كه پزشك است، مثلاً در زمينهى علوم دينى يا در زمينهى فلسفه، يك آدم عامىاى محسوب بشود؛ نه، چقدر خوب است كه يك پزشك، در زمينهى علوم ديگر - در زمينهى علوم عقلى، در زمينهى علوم دقيقه، مسائل گوناگون طبيعى - حدّاقل صاحبِ اطّلاع باشد و اين كار را ما بتوانيم در كشورمان پيش ببريم. البتّه به معناى تعطيل كردن تخصّصها بههيچوجه نيست، بلكه به معناى بهرهمند كردن ذهن متخصّصين از محيطهاى فراتر از حدّ تخصّص آنها است.[/][="][/]
[="]7) سعى كنيد اين شخصيّتهاى برجسته را بهعنوان الگوهايى براى نسل جوانِ امروزِ ما معرفى كنيد كه جوان امروز بداند كه ميتواند الگويش اين باشد. هيچ لزومى ندارد كه ما يك شخصيّت را از اعماق تاريكىهاى قرون وسطاى اروپا بكشيم بيرون، او را بهعنوان يك شخصيّت معرّفى كنيم. اينها [الگو] هستند.[/][="][/]
[="]21/9/91 [/][="]بیانات در ديدار شركتكنندگان در اجلاس جهانی اساتيد دانشگاههاى جهان اسلام و بيدارى اسلامى[/][="][/]
[="]8) روايتى است از رسول مكرم اسلام، حضرت محمدبنعبدالله، كه ميفرمايد: «لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قيل يا رسولالله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذكر كرد، بعد چند دستهى ديگر را. بنابراين اساتيد دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمى در هر كشورى ميتوانند سررشتهدار حركت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسيدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلى آمد، كار خراب خواهد شد. اوائل انقلاب، سى و يكى دو سال قبل از اين، در يك قضيهى بسيار مهمى، من و دو نفر ديگر كه آن روز عضو شوراى انقلاب بوديم، از تهران رفتيم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نيامده بودند - تا نظر ايشان را نسبت به آن قضيه و اقدام مهم بپرسيم. وقتى قضيه را براى ايشان شرح داديم، امام رو كردند به ما، گفتند از آمريكا ميترسيد؟ گفتيم نه. گفتند پس برويد اقدام كنيد. [/][="][/]
[="]9) البته دشمنان از كلمهى «بيدارى اسلامى» ميترسند؛ سعى ميكنند عنوان «بيدارى اسلامى» براى اين حركت عظيم به كار نرود. چرا؟ چون وقتى اسلام در هيئت حقيقى خود، در قوارهى واقعى خود بروز و ظهور پيدا ميكند، تن اينها ميلرزد. اينها از اسلامِ بردهى دلار نميترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافيگرى نميترسند؛ از اسم اسلامى كه امتداد و انتهائى در عمل و در تودهى مردم نداشته باشد، نميترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام تودهى مردم، اسلام توكل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهى كه فرمود: «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»، ميترسند. وقتى اسم اين اسلام مىآيد، نشانى از اين اسلام پيدا ميشود، مستكبرين عالم به خودشان ميلرزند - «كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ[/][="]، [/][="]فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةِ» [/][="]([/][="]گويى گورخرانى رميدهاند، كه از (مقابل) شيرى فرار كردهاند![/][="]) [/][="]- لذا نميخواهند عنوانِ بيدارى اسلامى باشد. ولى ما معتقديم نخير، اين يك بيدارى اسلامى است، بيدارى حقيقى است، و رسوخ پيدا كرده است، امتداد پيدا كرده است، به اين آسانىها هم دشمنان نميتوانند آن را از راه خودش منحرف كنند.[/][="] [/][="][/]
[="]10) امروز تقريباً در سرتاسر دنياى اسلام - ممكن است معدودى استثناء داشته باشد - اگر يك انتخاباتِ خوبِ آزادى برگزار شود و رهبران مسلمان و سياسيون مسلمان وسط ميدان باشند، مردم به آنها رأى خواهند داد. همه جا همين جور است. بنابراين بلاشك حركت، حركت اسلامى است.[/]
[="]11) چه كسى باور ميكرد كه يك روزى بين فلسطينىها - نه همهى فلسطينىها؛ يك گوشهاى از فلسطينىها، غزه - و بين رژيم صهيونيستى جنگى اتفاق بيفتد، براى آتشبس آن جنگ، فلسطينىها شرط بگذارند؟ آفرين بر فلسطينىها! آفرين! آفرين بر حماس و جهاد و گردانهاى مبارزى كه در فلسطين، در غزه جنگيدند و شجاعت نشان دادند! شجاعت اين است. من به سهم خودم از همهى مبارزين فلسطين تشكر ميكنم؛ به خاطر فداكارىاى كه كردند، به خاطر تلاشى كه كردند، به خاطر صبرى كه كردند، و ديدند كه «انّ مع العسر يسر[/][="]ا[/][="]». [/]
[="]12) (پنج هدف مهم که باید در بیداری اسلامی مورد توجه قرار گیرد:)[/]
[="](هدف اول)[/][="] يكى از مهمترين هدفهاى اين بيدارى، رهائى از شرّ سلطهى استكبار جهانى است؛ [/][="]... [/][="]نميگويم بروند به جنگ آمريكا، ميگويم بدانند موضع آمريكا و استكبار غربى در مقابل آنها چيست؛ اين را درست تشخيص دهند. [/][="][/]
[="]امروز استكبار جهانى با ابزار پول و سلاح و علم دارد بر دنيا فرمانروائى ميكند؛ اما در خلأ فكر[/][="]،[/][="] [/][="]قرار دارد، در خلأ انديشهى راهنما[/][="]،[/][="] [/][="]قرار داد. امروز استكبار جهانى اين مشكل بزرگ را دارد؛ فكرى ندارد كه به بشريت ارائه دهد؛ هيچ ايدهاى ندارد براى ارائه كردن و راه نشان دادن به تودههاى مردم، به خواص مردم، به روشنفكران. اما شما داريد؛ شما اسلام را داريد. وقتى فكر داريم، وقتى نقشهى راه داريم، ميتوانيم هدفهامان را ترسيم كنيم، ميتوانيم بايستيم؛ در اين صورت سلاح آنها و علم آنها و پول آنها، آن تأثيرى را كه در گذشته داشت، نخواهد داشت؛ البته نه اينكه بىتأثير است. [/][="][/]
[="](هدف دوم)[/][="] يكى از هدفهاى مهمى كه در اين انقلابها بايد مورد توجه قرار بگيرد، اين است كه اسلام از محوريت خارج نشود. [/][="]... [/][="]آن فكرى كه بتواند پاسخگوئى اسلام را به اين نيازها بفهمد، بايد آن را پيدا كرد. بعضىها اين فكر را ندارند؛ فقط بلدند اين را تكفير كنند، آن را تفسيق كنند، اسم خودشان را هم مسلمان بگذارند. در نهايت هم يك وقتهائى انسان مىبيند كه در يك مواردى سرشان با سر مزدوران دشمن در يك آخور است! [/][="][/]
[="](هدف سوم)[/][="] يكى ديگر از هدفها، نظامسازى است. اگر در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظامسازى نشود، آنها را خطر تهديد ميكند. در همين كشورهاى شمال آفريقا ما يك تجربهاى داريم مربوط به شصت هفتاد سال پيش؛ اواسط قرن بيستم. در همين تونس انقلاب شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار؛ در همين مصر انقلاب شد، كودتا شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار - در جاهاى ديگر هم همين طور - اما نتوانستند نظامسازى كنند؛ نظامسازى كه نكردند، اين موجب شد كه نه فقط آن انقلابها از بين رفت، بلكه حتّى آن كسانى كه به نام آن انقلابها سر كار آمده بودند، خودشان از اين رو به آن رو شدند، صد و هشتاد درجه جايشان را عوض كردند؛ خودشان هم خراب شدند. هم در تونس اين اتفاق افتاد، هم در مصر اين اتفاق افتاد، هم در سودان آن روز اين اتفاق افتاد. حدوداً در سالهاى 1343 يا 1344 يا 1345، من و چند نفر از دوستان در مشهد راديوى صوتالعرب را گرفته بوديم و گوش ميكرديم - كه صوتالعرب مصر از قاهره پخش ميشد - آنجا سخنرانى جمال عبدالناصر و معمر قذافى و جعفر نُميرى را كه هر سه در يك جا جمع شده بودند، با هم پخش ميكرد. ما در مشهد زير فشار استبداد و ديكتاتورى له ميشديم، اما از اين حرفهاى تند و آتشين به هيجان مىآمديم و لذت ميبرديم. خب، عبدالناصر كه از دنيا رفت، ديديد جانشينهايش چه كردند؛ قذافى هم ديديد چه جورى شد؛ نُميرى هم كه وضعش معلوم بود چه جورى شد. خود آن انقلابها هم عوض شدند؛ هم فكر نداشتند، هم نتوانستند نظامسازى كنند. بايد در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظامسازى شود؛ بايد يك قاعدهى مستحكمى به وجود بيايد. اين هم يكى از مسائل مهم است.[/][="][/]
[="](هدف چهارم) [/][="] يكى ديگر از مسائل مهم، حفظ پشتيبانىهاى مردمى است؛ نبايد از مردم منقطع شوند. مردم توقعاتى دارند، نيازهائى دارند. قدرت حقيقى هم در اختيار مردم است. [/][="]... [/][="]و اين از عهدهى شماها برمىآيد؛ از عهدهى روشنفكران، نويسندگان، شاعران، علماى دين. از همه مؤثرتر، علماى دين هستند كه وظيفهى سنگينى بر عهده دارند؛ براى مردم تبيين كنند، روشن كنند كه چه ميخواهند، تبيين كنند كه در كجاى اين راه قرار دارند، تبيين كنند كه موانع چيست، دشمن كيست؛ مردم را آگاه و بابصيرت نگه دارند، آن وقت هيچ صدمهاى نميتواند وارد شود.[/][="][/]
[="] [/][="]يك مسئلهى ديگر، تربيت علمى جوانهاست. بايد كشورهاى اسلامى از لحاظ علم و فناورى پيشرفت كنند. گفتم غرب و آمريكا به بركت علم توانستند بر كشورهاى دنيا مسلط شوند؛ يكى از ابزارهاشان علم بود؛ ثروت را هم با علم به دست آوردند. البته مقدارى از ثروت را هم با فريبگرى و خباثت و سياست به دست آوردند، اما علم هم مؤثر بود. بايد علم پيدا كرد. روايتى است كه فرمود: «العلم سلطان من وجده صال و من لم يجده صيل عليه». بايد علم پيدا كنيد. علم كه پيدا كرديد، پنجهى قوى پيدا خواهيد كرد. اگر علم نداشته باشيد، كسانى كه داراى پنجهى قوى هستند، دست شما را ميپيچانند. جوانهاتان را به علم تشويق كنيد؛ اين كار ممكن است؛ ما در ايران اين كار را كرديم. ما قبل از انقلاب در رديفهاى آخرِ آخرِ علمى دنيا قرار داشتيم، كه هيچ نگاهى به طرف ما جلب نميشد. امروز به بركت انقلاب، به بركت اسلام، به بركت شريعت، كسانى كه در دنيا ارزيابى ميكنند، گفتند و در دنيا منتشر شد كه ايران امروز از لحاظ علمى در رتبهى شانزدهم دنياست. اين مال چند ماه قبل از اين است. خود آن مراكزى كه اين بيان را كردند، پيشبينى كردند و گفتند تا چند سال ديگر - معين كردند تا چه سالى؛ مثلاً تا ده سال، دوازده سال ديگر - ايران به رتبهى تكرقمى خواهد رسيد؛ آنها گفتند چهارم در دنيا. [/][="][/]
[="](هدف پنجم)[/][="] يك مسئلهى اساسى ديگر مسئلهى وحدت است. امروز به شما عرض كنم: برادران! خواهران! ابزارى كه در دست دشمنان ما ميتواند فعال شود و از آن حداكثر استفاده را دارند ميكنند، اختلافات است؛ اختلاف شيعه و سنى، اختلاف قوميتها، اختلاف مليتها، تفاخرهاى غلط. مسئلهى شيعه و سنى را دارند بزرگ ميكنند، سعيشان اين است اختلاف ايجاد كنند. [/]
[="]19/10/91 بیانات در دیدار مردم قم (در سالروز قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶)[/]
[="]1) آنچه امروز ملت ايران در اختيار دارند، يك نعمتِ آسان به دست آمده نيست؛ يك حادثهى تصادفى نيست. «رو خطر كن ز كام شير - بايد گفت ز كام گرگ - بجوى». [/]
[="]2) امروز هم ملت ايران آرمانهائى دارد، داعيههائى دارد، حرفهاى بزرگى دارد؛ هم براى كشور خودش، هم براى دنياى اسلام، هم براى عالم بشريت. در مقابل ملت ايران هم گرگهاى گرسنه، سبعهاى افسارگسيخته، اين كمپانىهاى زر و زور، اين مجموعههاى دنياطلبِ دنياپرست صف كشيدهاند؛ اسلحه ميسازند، اسلحه صادر ميكنند، جنگ مىافروزند، سازمان ملل را با ميل و ارادهى خودشان ميچرخانند؛ هر جا ميخواهند، افراد نظامى ميبرند؛ جنايت ميكنند، از ظلم حمايت ميكنند، از صهيونيستهاى غاصب حمايت ميكنند؛ ظلم ميكنند در جامعهى بشرى، با قدرت ظاهرى، با كبكبه و دبدبهى ظاهرى؛ از قبيل همانى كه نمونهاش را در دوران طاغوت در ايران ميديديم. امروز هم يك عدهاى ميگويند: آقا مگر ميشود در مقابل اين صفِ بههمپيوستهى دشمنان مسلح به پول و زور و رسانه و اقتصاد و سياست و همه چيز ايستاد؟ مگر ميشود پيش برد؟ امروز هم همان حرف است. اين يك تجربه است.[/]
[="]3) اگر براى خدا پا در ميدان گذاشتيد و ايستادگى كرديد، پيروزى قطعى است؛ «وَ لَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يجَِدُونَ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا سُنَّةَ اللَّهِ الَّتىِ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَ لَن تجَِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلا ».(فتح: 22 و 23) اين فقط مربوط به ماجراى جنگ صدر اسلام نيست كه « وَ لَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ الْأَدْبَارَ»؛ «سُنَّةَ اللَّه» است. بله، آن وقتى كه ما حرف حساب خودمان را بلد نباشيم، ندانيم، يا بلد نباشيم بگوئيم و طرح كنيم، يا پاى آن حرف نايستيم، يا وسط راه با وسوسههاى شيطانى يا وسوسههاى نفس يا تنبلىها پا سست كنيم، مجاهدت به جائى نخواهد رسيد؛ معلوم است. بحث بر سر آنجائى است كه: «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ».(حج: 40) ديگر از اين تأكيد، بالاتر نميشود. اگر نصرت خدا بكنيم - نصرت خدا با فكر كردن، اندوختن انديشههاى ناب، مطرح كردن درست آن در عالم، پاى آن ايستادن، تدبير براى پيشبرد آن به كار بردن، در مقابل خطرات آن سينه سپر كردن - «لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ»؛ خداى متعال حتماً و قطعاً نصرت خواهد كرد. معناى «لينصرنّ» اين است؛ يعنى خدا حتماً و قطعاً نصرت ميكند. « وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلاً»؛(نساء: 122) از خدا راستگوتر كيست؟[/]
[="]4) ملت ايران به آن نقطهاى كه مورد نظر اوست، به دنبال آن حركت كرده است، اهتمام ورزيده است، خواهد رسيد؛ راهش مقاومت كردن است. آن وقت چه اتفاقى مىافتد؟ مسير تاريخ دنيا تغيير پيدا خواهد كرد؛ مسير تاريخ عوض خواهد شد. امروز مسير تاريخ، مسير ظلم است؛ مسير سلطهگرى و سلطهپذيرى است؛ يك عده در دنيا سلطهگرند، يك عده در دنيا سلطهپذيرند. اگر حرف شما ملت ايران پيش رفت، اگر شما توانستيد پيروز شويد، به آن نقطهى موعود برسيد، آن وقت مسير تاريخ عوض خواهد شد؛ زمينهى ظهور ولىّامر و ولىّعصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنيا وارد يك مرحلهى جديدى خواهد شد. اين بسته به عزم امروز من و شماست، اين بسته به معرفت امروز من و شماست.[/]
[="]5) خداى متعال براى اينكه دلها را به تحقق وعدههاى آينده قرص كند، برخى از اين وعدهها را در كوتاهمدت اجرا ميكند. خداى متعال به مادر حضرت موسى وحى كرد: «فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ». بعد فرمود: «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ».(قصص: 7) دو تا وعده داد: بچه را در دريا بينداز - نگران نباش - هم به تو برميگردانيم، هم او را به مقام نبوت و ارسال ميرسانيم. آن نبوت هم همان نبوتى بود كه سالهاى متمادى - شايد چند قرن - بنىاسرائيل در انتظارش بودند. بعد كه حضرت موسى در قصر فرعونى به آغوش مادر برگشت، خداى متعال ميفرمايد: «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»؛(قصص: 13) اين وعدهى اوّلى را برايش تحقق داديم، برگردانديم تا بداند وعدهى خدا درست است؛ آن وعدهى دوم هم محقق خواهد شد. خداى متعال با ملت ايران اينجورى رفتار كرده است؛ وعدههاى بسيارى را محقق كرده است، كارهاى بزرگى انجام گرفته است... امروز شما مىبينيد در دنيا اگر يك ملت را بخواهند نام بياورند كه مستقل از سياستهاى استكبارى آمريكا و امثال آمريكاست، اسم ايران را مىآورند. ملتهاى ديگر به ايران نگاه ميكنند، هيجان پيدا ميكنند از اين ايستادگى، از اين صراحت، از اين شجاعت، از اين استقامتى كه ملت ايران به خرج دادند.[/]
[="]6) انسان با هوشيارى و زيركى، حركتهاى دشمن را تفرّس كند، زير نظر بگيرد و هدفهاى دشمن را كشف كند؛ اين خيلى مهم است. اگر شما در يك مبارزهى شخصى، در يك دفاع شخصى كه در مقابل يك حريف قرار ميگيريد، بتوانيد حركت او را پيشبينى كنيد، هيچ ضربهاى نخواهيد خورد. اگر حواستان پرت شد، غافل شديد، تمركز را از دست داديد، به چيز ديگرى سرگرم شديد، نتوانستيد پيشبينى كنيد كه او چه كار ميخواهد بكند، حتماً ضربه ميخوريد. دشمن كه نخوابيده؛ او بيدار است: «وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ».(( برادر جنگ (جنگجو) بيدار و هشيار است، و هر كه (از دشمن آسوده) بخوابد دشمن از او به خواب نرفته. نهج البلاغه: نامه 62)) ... اينكه ما اين همه عرض ميكنيم، توصيه ميكنيم، تأكيد ميكنيم، هم به مسئولين، هم به مردم، كه خودتان را به مسائل فرعى سرگرم نكنيد، براى خاطر اين است. اينكه به مطبوعات، به رسانهها، به روزنامهها، به پايگاههاى اينترنتى كه امروز رواج پيدا كرده است، هى سفارش ميكنيم كه از وارد كردن حرفها و مطالب نادرست - كه ذهن مردم را مشغول ميكند - به فضاى ذهنى مردم پرهيز كنيد، به خاطر اين است.[/]
[="]7) آن كسانى كه ممكن است از سر دلسوزى، راجع به انتخابات يك توصيههاى عمومى بكنند كه آقا انتخابات اينجورى باشد، آنجورى نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن كمك نكنند؛ مردم را از انتخابات مأيوس نكنند، هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است كه انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشتهايم؛ كدامش آزاد نبوده است؟ در كدام كشور ديگر، انتخابات از آنچه كه در ايران ميگذرد، آزادتر است؟ كجا صلاحيتها ملاحظه نميشود، كه اينجا روى اين مسائل هى تكيه بكنند، هى تكيه بكنند، هى بگويند، هى تكرار كنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند كه خب، اين انتخابات فايدهاى ندارد؟ اين يكى از خواستههاى دشمن است. آن كسانى كه در داخل، اين حرفها را ميزنند، ممكن است غفلت كنند. من ميگويم غفلت نكنيد، حواستان باشد، كار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نكند؛ مقصود او را تكميل و تتميم نكند. اين يكى از راههاى از شور و هيجان انداختنِ انتخابات است.[/]
[="]8) يك مسئلهى ديگر اين است كه به مردم گفته شود، تلقين شود كه انتخابات سلامت لازم را ندارد. البته بنده هم تأكيد ميكنم كه انتخابات بايد سالم برگزار شود؛ منتها اين، راه دارد. در جمهورى اسلامى، در قوانين ما، راههاى قانونىِ بسيار خوبى براى حفظ سلامت انتخابات پيشبينى شده است. البته كسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل كنند، خب به ضرر كشور ميكنند؛ كمااينكه در سال 88 از راههاى غير قانونى وارد شدند، كشور را دچار هزينه كردند، براى مردم اسباب زحمت درست كردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشكستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند. راههاى قانونىِ خوبى وجود دارد. بله، بنده هم اصرار دارم كه انتخابات بايد با سلامت كامل، با رعايت امانتِ كامل انجام بگيرد. مسئولين دولتى و مسئولين غير دولتى كه در كار انتخابات دستاندركارند و مسئول هستند، همه بايد طبق قانون، با دقت كامل، با رعايت كمال تقوا و پاكدستى عمل كنند تا انتخابات سالمى پيش بيايد؛ و مطمئناً هم چنين خواهد شد.[/]
[="]9) يكى از راهها هم اين است كه سعى كنند در ايام انتخابات، سر مردم را به يك چيز ديگرى گرم كنند؛ يك حادثهاى پيش بياورند، يك ماجرائى درست كنند؛ يك ماجراى سياسى، يك ماجراى اقتصادى، يك ماجراى امنيتى. البته اين هم جزو نقشههاى دشمن است، اما بنده مطمئنم كه ملت ايران بسيار بصيرتر و باهوشتر از اين است كه با يك چنين ترفندهاى خصمانهى دشمنان يا عوامل دشمنان فريب بخورد؛ نه، انشاءاللّه انتخابات به اذناللّه، به حول و قوهى الهى، به فضل پروردگار، انتخابات خوب و پرشورى خواهد شد.[/]
[="]27/10/91 بیانات در [/][="]ديدار مسئولان و كاركنان حفاظت اطلاعات نيروهای مسلح [/]
[="]10) [/][="]مصداق عینی تحقق وعدهی الهی، نظام جمهوری اسلامی است كه بهرغم همهی فشارها و طراحیهای دشمن، بعد از گذشت 34 سال، اكنون یك نظام محترم، مقتدر، اثرگذار در مسائل منطقهای و جهانی، دارای ملتی بزرگ، فهیم، دشمنشناس و لحظهشناس و دارای پیشرفتهای بزرگ علمی است.[/]
[="]11) [/][="]ملت ایران بار دیگر در روز 22 بهمن، قدرت، شادابی و فهم خود را در مقابل جهانیان، به رخ خواهد كشید.[/]
[="]12) [/][="]از دیدگاه اسلام، نیروهای مسلح، مجموعهای مكانیكی و همچون یك ماشین بیاراده نیستند، بلكه سازمانی انسانی و دارای مجموعهای از عقل و خرد، عزم و اراده و تصمیم، و ایمان و عواطف است.[/]
متن مشروح سخنرانی حضرت آقا را در دیدار با مردم قم در سایت ایشان مطالعه کنید:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21890
[="]10/11/91 بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان كنفرانس وحدت اسلامی[/]
[="] (سالروز میلاد پیامبر مكرم اسلام صلواتاللهعلیهوآله)[/]
[="]1) بعضى از اهل معرفت و اهل سلوك معنوى معتقدند كه ماه ربيعالاول، به معناى حقيقى كلمه، ربيع (بهار) حيات است، ربيع زندگى است؛ زيرا در اين ماه، وجود مقدس پيامبر گرامى و همچنين فرزند بزرگوارش حضرت ابىعبداللّه جعفربنمحمدالصّادق ولادت يافتهاند و ولادت پيغمبر سرآغاز همهى بركاتى است كه خداى متعال براى بشريت مقدر فرموده است. [/]
[="]2) قدمها به سمت پيروزى است. البته مشكلات هست؛ ليكن اگر ما بيدار باشيم، مشكلات نميتواند جلوى راه ما سد ايجاد كند. قرآن ميفرمايد: «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذىً». بله، اذيت ميكنند، آزار ميكنند، مشكل درست ميكنند؛ اما اگر ما عازم باشيم، به خدا توكل داشته باشيم، تصميم بر حركت داشته باشيم، نميتوانند جلوى راه ما سد ايجاد كنند.[/]
[="]3) امروز مشاهده ميشود كه غربىها يك حركت تازهاى را در آفريقا شروع كردهاند براى تسلط بر ملتهاى آفريقا، براى حضور مجدد در زندگى مردم آفريقا. وقتى آتش اختلافات روشن شد، دشمن مجال پيدا ميكند كه همه كار انجام دهد. در همسايگى ما در پاكستان، شما ببينيد به بهانهى اختلافات، چه فجايعى را ايجاد ميكنند. در سوريه، شما ببينيد چطور مردمى را به جان مردم ديگرى مىاندازند. در بحرين مشاهده كنيد چطور صداى ملتى را به طور كلى خاموش ميكنند؛ يك ملت را از همهى جوانب بايكوت ميكنند. در مصر و در مناطق ديگر، شما ببينيد چطور مردم را در مقابل هم قرار ميدهند. اينها سياستهائى است كه ممكن است انگيزههاى شخصى و اعتقادى از طرف اشخاص داشته باشد، اما نقشهى كلى، نقشهى دشمنان است.[/]
[="]4) حالا اخيراً آمريكايىها باز مسئلهى مذاكره را پيش كشيدند، ... مذاكره از روى حُسن نيت، با شرايط برابر، ميان دو طرفى كه نميخواهند به يكديگر كلك بزنند، معنا پيدا ميكند. مذاكره به صورت يك تاكتيك، مذاكره براى مذاكره، مذاكره براى فروختن ژست ابرقدرتى بيشتر به دنيا، اين مذاكره يك حركت حيلهگرانه است؛ اين حركت واقعى نيست. من ديپلمات نيستم، من انقلابىام، حرف را صريح و صادقانه ميگويم. ديپلمات يك كلمهاى را ميگويد، معناى ديگرى را اراده ميكند. ما صريح و صادقانه حرف خودمان را ميزنيم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را ميزنيم. مذاكره آن وقتى معنا پيدا ميكند كه طرف، حُسن نيت خود را نشان بدهد؛ وقتى طرف، حُسن نيت نشان نميدهد، خودتان ميگوييد فشار و مذاكره؛ اين دوتا با هم سازگار نيست. شما ميخواهيد اسلحه را مقابل ملت ايران بگيريد، بگوييد: يا مذاكره كن يا شليك ميكنم. براى اينكه ملت ايران را بترسانيد، بدانيد ملت ايران در مقابل اين چيزها مرعوب نخواهد شد.[/]
[="]5) شصت سال است كه از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردى كه با آمريكايىها مسئولين اين كشور اعتماد كردند، ضربه خوردند. يك روزى مصدق به آمريكايىها اعتماد كرد، به آنها تكيه كرد، آنها را دوست خود فرض كرد، ماجراى 28 مرداد پيش آمد ... بعد از انقلاب هم در برههاى مسئولين كشور روى خوشبينىهاى خود به اينها اعتماد كردند، از آن طرف، سياست دولت آمريكا، ايران را در محور شرارت قرار داد. مظهر شرارت شماييد؛ شما هستيد كه در دنيا داريد شرارت ميكنيد.[/]
[="]6) وحدت ملت ايران در خدمت منافع عمومى بشريت است؛ امروز آنچه كه ملت ايران انجام ميدهد براى منافع ملى، براى منافع امت اسلامى و براى منافع بشريت است. و بدون ترديد كمك الهى پشت سر ملت ايران است. [/]
[="]8) فرصت و امید، سرمایه های خدادادی است كه جهاد دشوار ملت ایران، لیاقت دریافت آن از فیض الهی را به این ملت بزرگ عطا كرده است. هنر بزرگِ بزرگان و پیش كسوتان حوزه و از جمله، نهادِ كهن و ریشه دار جامعه ی مدرسین، در آن است كه از این سرمایه گرانقدر، بیشترین بهره مندی را نصیب جریان دینی و انقلابی در این میهن خدایی كند. و با داشته های امروز، فردایی روشنتر را تدارك ببینند و سخن و وعده الهی را تحقق بخشند كه فرمود: أَلَمْ تَرَ كَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَیِّبَةً كَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء، تُؤْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا[/][="].[/][="] (آيا نديدى چگونه خداوند «كلمه طيبه» (و گفتار پاكيزه) را به درخت پاكيزهاى تشبيه كرده كه ريشه آن (در زمين) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! هر زمان ميوه خود را به اذن پروردگارش مىدهد.)[/]
[="]9) [/][="]حركت مردم و پيشروان و سرسلسلههاى حركتهاى مردمى در آذربايجان، بر پاىفشارى و پايبندى خود به مسائل دينى، صريحتر از همه بودند. در تبريز، ستار خان ميگفت: فتواى علماى نجف در جيب من است. يعنى اين مرد بزرگِ مبارزِ شجاع، كار خودش را با هدايت علما و مراجع نجف تنظيم ميكرد؛ درست نقطهى مقابل آنچه كه آن روز تفكرات جريانهاى روشنفكرىِ شرق و غرب ميخواستند در اين كشور اعمال كنند. هميشه همين جور بوده، امروز هم همين جور است، فردا هم همين جور خواهد بود.[/][="][/]
[="]10) [/][="]دشمنان در مقابل اين وضعيت، دچار انفعالند؛ اين را من به شما عرض بكنم. برخلاف آنچه كه وانمود ميشود كه آنها در موضع فعال قرار دارند، نه، اينجور نيست؛ دشمن در مقابل ملت ايران در موضع انفعال است. ملتى با عزم راسخ، با بصيرت، با ايمان، ميداند چه ميخواهد، راه را هم بلد است، سختىها را هم با شجاعتِ تمام تحمل ميكند؛ در مقابل اين ملت، اسلحههاى گوناگون سياسى و نظامى و امنيتى و اقتصادى كنْد است؛ لذا دشمن در حال انفعال است. دشمنان چون در حال انفعالند، حركات غير منطقى ميكنند.[/][="][/]
[="]11) [/][="]ما نميخواهيم سلاح هستهاى درست كنيم؛ نه به خاطر اينكه آمريكا از اين ناراحت ميشود؛ عقيدهى خود ما اين است. ما اعتقاد داريم كه سلاح هستهاى جنايت بر بشريت است و نبايد توليد شود؛ آنچه هم كه در دنيا هست، بايد محو شود و از بين برود؛ اين عقيدهى ماست، به شما ربطى ندارد. اگر ما اين عقيده را نداشتيم و تصميم ميگرفتيم سلاح هستهاى درست كنيم، هيچ قدرتى نميتوانست جلوى ما را بگيرد؛ همچنان كه در جاهاى ديگر هم نتوانستند بگيرند: در هند نتوانستند، در پاكستان نتوانستند، در كرهى شمالى نتوانستند. آمريكائىها مخالف هم بودند، اما آنها هم سلاح هستهاى درست كردند.[/][="][/]
[="]12) [/][="]تحريمها با مذاكره [/][="](با آمریکا) [/][="]برداشته نخواهد شد؛ اين را من به شما عرض بكنم. هدف تحريمها چيز ديگرى است. هدف تحريمها خسته كردن ملت ايران است، جدا كردن ملت ايران از نظام اسلامى است. مذاكره هم كه انجام بگيرد، اگر ملت ايران باز در صحنه باقى باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، اين تحريمها وجود خواهد داشت. ملت ايران در مقابل اين فكر غلط دشمن چه كار ميكند؟[/][="] ... [/][="]ملت ايران در مقابل آنچه كه دشمن ميخواهد انجام دهد، دنبال تدبير خواهد بود. ملت ايران دنبال شكوفائى اقتصادى، رونق اقتصادى و رفاه كامل است؛ اما ملت ايران نميخواهد اين را از راه ذلت در مقابل دشمن به دست بياورد؛ اين را ميخواهد با نيروى خود، با عزم خود، با شجاعت خود، با پيشروى خود، با توانائى جوانانش به دست آورد؛ لا غير. [/][="][/]
[="]13) [/][="]كشورهائى در همين منطقهى ما هستند و سى و چند سال در مشت آمريكا بودند، دولتهاشان نوكر و مطيع و فرمانبر آمريكا بودند؛ آنها كجا هستند؟ ملت ايران هم سى و چند سال در مقابل آمريكا ايستاده؛ ملت ايران كجاست؟ در مقابل سى سال فشار آمريكا، ملت ما از لحاظ پيشرفت علمى، پيشرفت اقتصادى، پيشرفت فرهنگى، آبروى بينالمللى، نفوذ و اقتدار سياسى، به جائى رسيده است كه در دوران رژيمهاى پهلوى و قاجار خوابش را هم نميديدند؛ نه مردم، نه مسئولان. ما تجربه كرديم، ما امتحان كرديم. سى سال ما در مقابل فشارهاى آمريكا ايستادهايم، اينجائيم؛ ملتهائى هم هستند كه سى سال تسليم آمريكا شدند و مراحل متعددى عقبند. ما بدى نديديم از ايستادگى، از مقاومت. مقاومت، نيروى درونى يك ملت را احياء ميكند و به فعليت ميرساند. همين تحريمهائى كه ميكنند، به كمك ملت ايران خواهد آمد و ملت ايران را به اذن اللَّه و به حول و قوهى الهى به رشد و شكوفائى خواهد رساند. اين، نكتهى مهمى است.[/][="][/]
[="]14) [/][="]قضيهاى در مجلس پيش آمد؛ قضيهى بدى بود، قضيهى نامناسبى بود؛ هم ملت را ناراحت كرد، هم نخبگان را ناراحت كرد. بندهى حقير هم از دو جهت ناراحت شدم: هم خودم در مقابل اين قضايا احساس تأثر ميكنم؛ هم به خاطر ناراحتى مردم، انسان احساس تأثر ميكند. خب، رئيس يك قوه به استناد يك اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشدهاى در دادگاه، دو قوهى ديگر را متهم كرد؛ اين كار بدى بود، اين كار نامناسبى بود؛ اينجور كارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضييع حقوق اساسى مردم است. يكى از حقوق اساسى مهم مردم اين است كه در آرامش روانى و در امنيت روانى زندگى كنند؛ در كشور امنيت اخلاقى برقرار باشد. اگر يك فردى متهم به فساد است، نميشود به خاطر او انسان ديگران را متهم كند؛ حتّى اگر ثابت هم ميشد، چه برسد به اينكه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاكمهاى نشده. به استناد متهم كردن يك نفر، انسان بيايد ديگران را، مجلس را، قوهى قضائيه را متهم كند؛ اين كار درست نيست، اين كار غلط است. بنده فعلاً نصيحت ميكنم. اين كار، كار شايستهاى براى نظام جمهورى اسلامى نيست. آن طرف قضيه هم، اصل اين استيضاحى كه در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استيضاح بايد يك فايدهاى داشته باشد. چند ماه به پايان كار دولت، استيضاح يك وزير، آن هم باز با يك علت و دليلى كه مربوط به خود آن وزير نيست، چه معنى دارد؟ چرا؟ اين هم غلط بود. اين هم كه شنيدم در داخل مجلس كسانى حرفهاى نامناسبى بر زبان آوردند، اين هم غلط است. همهى اين قضايا، قضاياى نامتناسبى است با نظام جمهورى اسلامى؛ نه آن متهم كردن، نه آن برخورد كردن، نه آن استيضاح. دفاعى هم كه رئيس محترم قوه از خودش كرد، آن هم يك قدرى زيادهروى بود؛ لزومى نداشت.[/][="][/]
[="]15) [/][="]بنده سه چهار سال قبل از اين، در صحبت اول سال صريحاً به مردم و به مسئولين گفتم كه نقشهى دشمنان ملت ايران از حالا به بعد، بيش از همه، نقشهى اقتصادى است. خب، مىبينيد كه همين جور شد. هم دولت، هم مجلس، همهى نيرويشان را، همهى فكر و ذكرشان را متمركز كنند بر روى سياستهاى درست اقتصادى. چند سال قبل از اين، بنده دربارهى فساد اقتصادى، به رؤساى قوا نامه دادم. خب، با فساد اقتصادى مبارزه كنيد. به زبان گفتن كه مطلب تمام نميشود؛ عملاً با فساد مبارزه كنيد. هى بگوئيم مبارزه با فساد اقتصادى. خب، كو؟ در عمل چه كار شد؟ چه كار كرديد؟ اينهاست كه انسان را متأثر ميكند.[/][="][/]
[="]16) [/][="]توقع بنده از مسئولين اين است كه حالا كه رفتار دشمن شدت پيدا كرده است، شما هم رفاقتهاتان را با هم شدت بدهيد و بيشتر با هم باشيد. تقوا، تقوا، تقوا، صبر، ميدان ندادن به احساسات سركش، ملاحظهى مصالح كشور، متمركز كردن همهى توان و نيرو براى حل مشكلات مردم و مشكلات كشور؛ اين توقع ماست. [/][="][/]
[="]17) [/][="]اين را هم عرض بكنيم؛ اين حرفى كه من امروز زدم و از بعضى از مسئولان و سران كشور گلهگزارى كردم، موجب نشود كه حالا يك عدهاى راه بيفتند، بنا كنند عليه اين و آن شعار دادن؛ نه، بنده با اين كار هم مخالفم. اينكه شما يك نفر را به عنوان ضد ولايت، ضد بصيرت، ضد چه، مشخص كنيد، بعد يك عدهاى راه بيفتند عليه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با اين كارها هم مخالفم؛ اين را من صريح بگويم. اين كارهائى كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. آن كارهائى كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كسانى كه ميتوانند جلوى اين چيزها را بگيرند، تذكر دادهام. آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، اگر واقعاً حزباللَّهى و مؤمنند، خب نكنند. مىبينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادنها كارى از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد. در دوران دفاع مقدس اگر بسيجىها ميخواستند همين طور بروند يك جائى، طبق ميل خودشان حمله كنند، كه خب پدر كشور در مىآمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به اين حرفها اعتنائى ندارند، آنها كه خب حسابشان جداست؛ اما آن كسانى كه به اين حرفها اعتناء دارند و مقيدند كه برخلاف موازين شرع حركت نكنند، بايد مراقبت كنند، از اين كارها نكنند.[/][="][/]
[="]2[/][="]/12/91 بیانات در بیت آیت الله خوشوقت[/]
[="]1) تسلیت عرض میكنیم به آقازادهها و خانواده و همهی شماها و به همهی اهل معنا و اهل معرفت و اهل سلوك درگذشت جناب آقای خوشوقت را. در واقع اگر كسی متأثر میشود، گریه میكند، ناراحت میشود، باید برای خودش باشد. ایشان كه خب یك عمر طولانی با بركتی را گذراندند، و همهاش هم در راه خدا، همهاش برای خدا؛ زندگی پاكیزه، نورانی. از اول جوانی، ایشان در همین راه توحید و راه معرفت و راه سلوك بودند. تا آخر این عمر طولانی، ایشان در این راه ظاهراً لحظهای توقف نكردند و پیش رفتند. خب خدای متعال هم انشاءالله عملش با ایشان عمل بندگان صالح خواهد بود، عمل اولیاء خواهد بود انشاءالله. گفت: پس عزا بر خود كنید ای خفتگان![/][="][/]
[="]امیدواریم انشاءالله بركات آقای خوشوقت منقطع نشود از ماها، از شما جوانها، و بركات ایشان استمرار داشته باشد. بعد از رها شدن از قید مادی و مادیت، ارواح بندگان خوب خدا تواناییهای بیشتری دارند؛ دعا میكنند، دستگیری میكنند، هدایت میكنند. رابطه را بتوانیم با اینها حفظ كنیم و نگه بداریم به نفعمان است، بتوانیم رابطهمان را با اینها حفظ كنیم، منتفع بشویم از دعایشان، از توجهاتشان، از بركاتشان انشاءالله. خدا انشاءالله درجات ایشان را عالی كند، و جایشان هم خیلی خالی است در این اتاق.[/][="][/]
[="]خیلی متشكر![/][="][/]
[="]7/12/91 [/][="]بيانات در ديدار اعضاى ستاد برگزارى همايش محدّث كبير علّامه سيّد نعمتاللّه جزايرى[/][="][/]
[="]2) مرحوم سيّد نعمتاللّه جزائرى با دو كتاب معروف است: زهر الرّبيع و انوار نعمانيّه،[/][="] ... [/][="]حالا كتاب زَهرُ الرّبيع هم با اينكه يك كتابى است كه در حوزههاى علميّه به عنوان يك كتاب فكاهى و اينها معروف شده، لكن نشاندهندهى اين است كه فقهاى ما، بزرگان ما، علماى ما، در عين كارهاى عميق علمى و فقهى به اين جور مسائل هم توجّه داشتند. يعنى ايشان در اوّل زهر الرّبيع - ما شايد پنجاه شصت سال قبل از اين زهر الرّبيع را نگاه ميكرديم - ميگويد كه ديدم طلبهها احتياج دارند به يك تفنّنى و تفكّهى، اين كتاب را براى آنها نوشتم؛ يعنى كتابى است كه ايشان نوشته براى اينكه طلبهاى كه حالا غرق در كارهاى علمى در مدرسه و در حجره و اينها است، يك وسيلهاى براى تفكّه داشته باشد؛ يعنى غافل از اين چيزها نبودند. حالا ما اينجا خشك بنشينيم، تا يك كسى آن طرف يك شوخىاى كرد فوراً به ما بربخورد! اينجورى نبودند علماى ما؛ آن هم عالمى مثل سيّد نعمتاللّه كه اخبارى و متصلّب و اينها است ديگر؛ امّا اين چيزها را هم داشتند. به نظر من اين تفنّن علماى گذشتهى ما خيلى مهم است؛[/]
[="]21/12/91 [/][="]بيانات در ديدار مدالآوران المپيك و پارالمپيك[/][="] [/][="][/]
[="]3) اين مسئلهى بانوان و دختران ورزشكار ما كه با حجاب در ميدان ميروند، خيلى چيز مهمى است. من نميدانم كسانى كه درصدد ارزيابى حوادث كشورند، يك ارزيابى درستى از اين قضيه دارند يا نه. اين، فوقالعاده است. در كشورى از كشورهاى اروپا، يك زنى را به جرم باحجاب بودن، جرأت ميكنند چاقو ميزنند و او را ميكُشند؛ آن هم در دادگاه و جلوى چشم قاضى! اينجورى است. خجالت نميكشند؛ در دانشگاه، در ورزشگاه، در پارك، در خيابان، به حكم قانون - قانونى كه جعل كردهاند - متعرّض زن محجبه ميشوند. آن وقت در اين فضا، توى اين كشورها، يك زن محجبه در موضع قهرمان بر روى سكوى قهرمانى مىايستد و همه را وادار ميكند به اين كه او را تكريم و تجليل كنند. اين چيز كمى است؟ اين چيز كوچكى است؟ اين كار خيلى باعظمت است. واقعاً همه بايد قلباً از زنان ورزشكار ما كه در ميدانها با حجاب، با عفاف، با متانت و با وقار حاضر ميشوند، تشكر كنند. [/][="][/]
[="]4) ورزش جانبازان و معلولان؛ واقعاً حيرتآور است. وقتى كه انسانها نگاه ميكنند، مىبينند اين جوانِ دچار آسيب جسمانى، نه فقط اين آسيب جسمانى نتوانسته او را از زندگى عادى باز بدارد، بلكه حتّى او اينقدر همت و عزم و ارادهى قوى داشته كه توانسته ورزشكار شود و در ورزش به اين نقطه برسد كه بيايد بر سكوى قهرمانى قرار بگيرد. اين نشاندهندهى عزم و ارادهى يك ملت است، اين نشاندهندهى تشخّص و هويت يك ملت است. [/][="][/]
[="]5) اينكه من از شماها تشكر ميكنم وقتى كه يك پيروزى به دست مىآوريد، عقبهى اين تشكر، احساس صادقانه و حقيقىاى است كه در من وجود دارد؛ احساس ميكنم كه واقعاً شماها با اين كار داريد به كشورتان، به ملتتان، به مردمتان خدمت ميكنيد. شما پيامهائى را ميرسانيد كه اين پيامها با هيچ وسيلهاى قابل رساندن نيست: پيام عزم و اراده، پيام ايستادگى، پيام ايمان. ورزشكار ما بعد از پيروزى در آنچنان ميدانى و در جايگاه اول جهان قرار گرفتن، شعار «ياحسين» سر ميدهد؛ يا مىافتد روى خاك سجده ميكند، يا دستش را بلند ميكند و خدا را شكرگزارى ميكند. ميدانيد امت اسلامى و ملتهاى مسلمان با اين كار چه هيجانى پيدا ميكنند؟ دنيائى كه سعى ميكند همه را، بخصوص جوانها را، به سوى بىايمانى و لااباليگرى و پشت كردن به معنويات سوق دهد، يك جوان برجستهى ما - نه يك جوان معمولى - در ميدان ورزش اينجور اقبال خودش را به معنويات نشان ميدهد. اينها خيلى كارهاى اثرگذار و مهمى است.[/][="][/]
[="]6) شما مثلاً با 54 ورزشكار شركت ميكنيد، 12 تا مدال مىآوريد؛ كشور آمريكا با 530 ورزشكار شركت ميكند، 110 تا مدال مىآورد. آمريكا اگر بخواهد به اندازهى شما مدال بياورد، بايد 120 تا مدال بياورد. آمريكا با ده برابر شما شركت ميكند، بايد ده برابر شما مدال بگيرد؛ بايد 120 تا مدال بگيرد، اما 120 تا مدال نميگيرد؛ يعنى از شما پائينتر است. اين معنايش اين است كه شما اگر در رشتههاى گوناگون، با همين ظرفيت و با همين استعداد شركت كنيد، از همهى اينها جلوتر هستيد. اينها كارهاى باارزشى است. اينها حقايقى است كه نشاندهندهى زمينههاى ماست.[/][="] ... [/][="]اين نشاندهندهى وجود استعدادهاى متراكم در اين منطقهى از دنيا است. خب، اين استعدادها بر اثر تسلط قدرتهاى سركوبگر و مستبد و جداى از مردم و نابرخوردار از فضائل معنوى و انسانى و علمى، دچار ركود شده بود. امروز خوشبختانه انقلاب كارى كرده كه اين استعدادها در همهى جاها و بالخصوص در زمينهى ورزش دارد بروز ميكند.[/][="][/]
[="]7) روى آوردن مردم به ورزش، بسيارى از مشكلات و معضلات اجتماعى و اخلاقى را حل ميكند؛ مثل مسئلهى اعتياد، مسئلهى تنازعات خانوادگى، داخلى، مشكلات كسبى، اعصاب[/][="].[/]
[="]8) سوخت رآكتور تحقيقاتى تهران داشت تمام ميشد، به ما گفتند بايد بيائيد اورانيوم 5/3 درصدتان را به فلان كشور بدهيد تا او تبديل كند به 20 درصد؛ بعد او بدهد به فلان كشور، كه او تبديل كند به سوخت؛ بعد با اجازهى آقايان دنيا، اين سوخت بيايد داخل! يعنى از چندين خان بگذرد، كه قطعاً هم نميگذشت. اگر چنانچه ما ميخواستيم سوخت هستهاى را براى همين رآكتورهاى تحقيقاتى كه در اينجا داريم، از اينها بخريم، تا ملت ايران را ذليل و تحقير نميكردند، ذرهاى از آن را به ما نميدادند. يك وقتى من گفتم اگر همين نفتى كه ما امروز داريم، مال اروپائىها بود و بنا بود ما از آنها نفت يا بنزين بخريم، بطرى بطرىاش را با قيمتهاى گزاف به ما ميفروختند. آنها اينجورىاند. خب، اينها فكر ميكردند كه ما براى خريد سوخت 20 درصد مجبور خواهيم شد و زير بار خواهيم رفت؛ لذا اين موانع را درست كردند. اما جوانهاى ما آمدند كار تحقيقاتى كردند و سوخت 20 درصد را خودشان درست كردند. بعد آنها خيال ميكردند كه ما نميتوانيم صفحهى سوخت و ميلهى سوخت درست كنيم؛ اما جوانهاى ما درست كردند و كار [/][="]گذاشتند. حالا آنها ماندهاند در مقابل عمل انجام شدهى ملت ايران![/][="][/]
[="]ا[/][="]لبته آنچه را كه ما در سال [/][="]۹۲[/][="] در پیشِ رو داریم، باز عمدتاً در دو عرصهی مهم اقتصاد و سیاست است. در عرصهی اقتصاد، به تولید ملی باید توجه شود؛ همچنان كه در شعار سال گذشته بود. البته كارهائی هم انجام گرفت؛ منتها ترویج تولید ملی و حمایت از كار و سرمایهی ایرانی، یك مسئلهی بلندمدت است؛ در یك سال به سرانجام نمیرسد. خوشبختانه در نیمهی دوم سال [/][="]۹۱[/][="] سیاستهای تولید ملی تصویب شد و ابلاغ شد ــ یعنی در واقع این كار ریلگذاری شد ــ كه بر اساس آن، مجلس و دولت میتوانند برنامهریزی كنند و حركت خوبی را آغاز كنند و انشاءالله با همت بلند و با پشتكار پیش بروند[/].[="][/]
[="]در زمینهی امور سیاسی، كار بزرگ سال [/][="]۹۲[/][="]، انتخابات ریاست جمهوری است؛ كه در واقع مقدرات اجرائی و سیاسی، و به یك معنا مقدرات عمومی كشور را برای چهار سال آینده برنامهریزی میكند. انشاءالله مردم با حضور خودشان در این میدان هم خواهند توانست آیندهی نیكی را برای كشور و برای خودشان رقم بزنند. البته لازم است هم در زمینهی اقتصاد، هم در زمینهی سیاست، حضور مردم حضور جهادی باشد. با حماسه و با شور باید وارد شد، با همت بلند و نگاه امیدوارانه باید وارد شد، با دل پر امید و پر نشاط باید وارد میدانها شد و با حماسهآفرینی باید به اهداف خود رسید[/].[="][/]
[="]با این نگاه، سال [/][="]۹۲[/][="] را به عنوان «سال حماسهی سیاسی و حماسهی اقتصادی» نامگذاری میكنیم و امیدواریم به فضل پروردگار، حماسهی اقتصادی و حماسهی سیاسی در این سال به دست مردم عزیزمان و مسئولان دلسوز كشور تحقق پیدا كند.[/][="][/]