.¸¸.•`❋ قبله نماي عشق ❋•.¸¸. ویژه نامه ولادت امام رضا علیه السلام ܓ♥
تبهای اولیه
:badkonak::goleroz:میلاد امام رضا علیه السّلام بر همه مسلمین خصوصا اسک دینی ها مبارک:ask3::ask3::taghdim::taghdim::goleroz::badkonak:
بهشت حرم تو
اکنون من اینجایم، در بهشت حرم تو و زائر تمام ستاره های آسمانت،
تمام کبوتران گنبدت، تمام آیینه کاری ها و مقرنس ها، تمام چلچراغ ها و طاق ها و رواق ها،
زائر تمام زاویه های این فردوس، زائر تو؛ تو که تمام اینها با تو آبرو گرفته اند و بی تو هیچ اند.
اکنون من اینجا هستم. در شهری که دروازه ها و میدان ها و معبرهایش هر لحظه ثناگوی تواند.
در شهری که کوچه ها از هر طرف به سمت تو می پیچند و خیابان ها همه سر از کوی تو درمی آورند.
راهم داده ای باز نمک گیرم کنی که باز جنونم را شفا ببخشی ای طبیب! ای معجزه گر!
«اِنِّی أَعْتَقِدُ حَرَمَةَ صاحِبَ هذاَ الْمَشْهَد...»
من به این خانه، به این بارگاه محتاجم. من به این آستان و به اعجاز بهشتی اش معترفم.
آیا به نزدت بیایم، آیا داخل شوم؟
آیا دلی را که لبریز از آرزو، فرسنگ ها را تا به درگاه تو پشت سر گذاشته، به این بهشت وارد کنم؟
آیا تمام جنون و شیداییم را به پیشگاهت بیاورم؟
آیا گردوغبار راه را با عنایتی از دلم می زدایی، آیا مرا راه می دهی؟
سودابه مهیجی
امام رضا (ع) به نقل از پروردگار در میان مردم نیشابور فرمودند : کلمه لا اله الا الله حصار من است. پس هر کس انرا بگوید. داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد. ایمن از عذاب من خواهد بود. سپس امام فرمودند: اما این شروطی دارد. و من خود از جمله ان شروط هستم. " در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند. مختصری از کلمات حکمت اموز امام رضا علیه السلام :دوست هر کس عقل اوست. و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت اوست. _و باز میفرمایند :علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید ان سوال است.پس بپرسید.خداوند شما را رحمت کند. زیرا دراین امر چهار طایفه دارای اجر می باشد:1- سوال کننده .2_اموزنده . 3_شنونده. 4_ پاسخ دهنده . یا حق.
سلام.عید زادروز باشکوه امام مهربانیها حضرت ضامن بر همه دوستان تهنیت باد.انشاالله نائب الزیاره و دعاگوی دوستان هستم.
بسم الله الرحمن الرحیم
شب جمعۀ این هفته زمین در پی اکسير مددبود
زمان از نظرِ منظرمن مثل سبدبود،شبیه سبدی حاوی یک شهر جسد بود
برون آمدم ازخانه دلم راه َبَلد بود، مرابرد قدم درقدم آهسته َوآهسته خیابان به خیابان
نه شالی نه کلاهی، زمین بود َوباران، رسیدیم به یک نقطۀ حساس تر از جان
رسیدیم به یک صحن به دالان، ازآن رد شدم و سبز شد ان لحظه به پیش نظرم زردی ایوان
یکی داد زد اینجاست همان حج فقیران زمین قبله ایران، خدایاچه قَدر زر،چه قَدَر بال کبوتر
وَچه بسیار گل بوسه به روی رگۀ روشن مرمر عجب صحن عتیقی،عجب دُرسفیدی عجب سبزعقیقی
یکی آمده با مادروبابا، یکی دست به دستان رفیقی
یکی گرم نمازودگری گرم سلامش
یکی رفته رکوع ودگری از اثر هیبت گلدسته سلطان خراسان زمین خشک شده پای قیامش
همه مست زادعیه وَازبردن نامش، حرم بود وَبازی حروف وکلماتی که به لب های زمین داد دم روح نوازی
خدایاچه قَدَرحرف دل ورازونیازی، عجب رشتۀ پرطول ودرازی
عجب آینه ی آینه سازی، لبی گرم سلام وصلوات است،لبی مثل لب پُر عطش ِ تازه رسیده به فرات است
لبی روضه گرفته وَدمش وای قتیلَ العبرات است
همه عامۀ مردم،یکی تلبیه گو دور و بر قبلۀ هفتم،یکی گرم ادا کردن آن نذر قدیمی دلش نذری گندم
یکی منتظر لفظ علیکم...
درآن صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد یکی جامعه می خواند
یکی رفت یکی ماند، که یک دفعه زنی داد زد آنجا!وَسرسرشد وپا،پا.....
زنی چادر مشکی به سرش بود،وَدستی به روی پنجره دستی کمرش بود
کنار قدوبالای جوانی که گمانم پسرش بود، فقط خیره به اطراف به آن دوروبرش بود...
لبی حرف نمیزد!ولی از سر و وضعش به یقین بود مشخص که از شهر دگر آمده مشهد
وَ باناخن گریه همۀ پلک نگاهش شده رَد رَد،نگاهش متغیر شده ورفت به سمت سر گنبد وَناگاه صدا زد...
خدایا پسرم...وای خدایاپسرم ناقص و بیمارو فلج بود،تمام بدنش ناقص وکج بود
گمانم که شفا یافت، وَ این کار همین حضرت ثامن، همین روح حجج بود...چه اقای کریمی
خدایاچه طبیبی، نفرمود برو اهل صلیبی،نفرمود که درمسلک ما فرد غریبی،وفرزندمسیحی مرانیزشفا داد!چه اقای نجیبی...
عجب حال وهوایی،عجب صحن وسرایی،که هرکس به طریقی شده مشغول گدایی
یکی مثل کبوتر پی دانه،یکی مثل گیاهی! وَدر این مزرعه دنبال جوانه
یکی داد زد اقا که برای خودتان آمدم اینجا نه پی دانه ویا اینکه جوانه...
که مقصود تویی کعبه وبت خانه بهانه... «
وَ من نیزخلاصه به صدا امدم وداد زدم ضامن اهو...
ببین آمده ام بهر گدایی، ببین آمده ام تا بدهی بال رهایی
ببین آمده ام فطرس شهر تو شوم داخل ایوان طلایی، پرم سوخته تاکی نشوم کرببلایی...
به خوبان مقیم حرمت فلسفی وشیخ بهایی...
شما را به خدا حال مرا این رقمی کن،مرانیز کبوتر حرمی کن، وَ اشعار مرا محتشمی کن
زمان می گذرد وای محَرم... بیا وکرمی کن
کرم کن که مگر زنده بمانم،دوباره وسط دایره سینه زنان گریه کنان سینه زنان باز بخوانم...
«که حق شور تو از روز ازل در سرم انداخت وَبر گردن من شال عزا مادرم انداخت»
بیا اشک تفقد کنم آقای خراسان!بیا ضامن آهوی بیابان،بیا منتظرم منتظر لحظه باران
بیاچشمه بده چشمه ای از اشک خروشان. همان اشک که در جوهره اش نفحۀ سیب است
همان اشک که باگفته یتان همقدم ابن شبیب است
همان اشک که پلک خودتان زخمی آن اشک عجیب است
همان اشک که در روضه هفتاد ودو خورشید غریب است...
همان اشک صباحا ً وَمَسا اشک زلالی که مبدل به دموع می شود آری
همان اشک که در« ناحیه» خواندند شماری، همان اشک که از کسرت آن مهدیتان رانبوَد لیل و نهاری
همان اشک که باشد اثر چوب تَر ولعل تََرَک خورده قاری
همان اشک که سر منشأ آن هست همین بیت، همین زمزمه محکم وکاری
« بیا محرم زینب که شده وقت سواری َوبرَناقه من نیست جهازی وعِماری »
مرابال بده تا که در اثنای خیالات، ازاین معرکۀ عصر مکافات،روم پای دل عمه سادات...
روم درملأعام،وَسنگی برسد از لبۀ بام،همان لحظه که نیلوفر زخمی به نفس آمدو می گفت
خدایاسربابام...همان بادیۀ شام،همانجاکه دوباره به زبان آمد وفرمود خودعمه سادات سرانجام
«برادر بدنت کو لباس وکفنت کو به نی خانه گرفتی سرت هست تنت کو»
خدایاچه قَدَر بغض نشسته وسط راه صدایم...سحر شد! پراز اشک بوَد باز ورق های دعایم...کجایم؟
نکند کرببلایم؟که چنین همسفر روضه ومقتل وَ در این حال و هوایم
ولی نه وسط صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد رضایم... خدایا چه قَدَر زود زمان می گذرد
من که نفهمیدم وشب هم سپری شد،شفق رفت وَحالم سحری شد
سرانجام میان دل ما هم خبری شد...ببین با پر زخمی خیالم به کجاها که نرفتم!
سفرنامه ما هم سفری شد... دگر وقت تمام است وَباید بروم زود به خانه
ببخشید که از عشق نداریم نشانه...دو بیت از دو غزل حسن ختام شب رؤیایی این شاعر مهجور زمانه
یکی اینکه ببخشید که من ساده نوشتم پر ایراد و بهانه
«که هرکس به زبانی صفت وصف توگوید و بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه... »
و آن بیت وَ مضمون دگر اینکه نمی خواستم این گونه که سربار توباشم،وَیا آر تو باشم،وَباید که گرفتار توباشم
«وَمعراج من این بس که چو خار سر دیوار ازدور تماشایی گلزار تو باشم
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا
خدايا درود فرست بر على بن موسى الرضا
الْمُرْتَضَى الاِْمامِ التَّقِىِّ النَّقِىِّ وَحُجَّتِكَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَْرْضِ وَمَنْ
آن امام پسنديده با تقواى پاك و حجت تو بر هر كه روى زمين و هر كه
تَحْتَ الثَّرى الصِّدّيقِ الشَّهيدِ صَلوةً كَثيرَةً تآمَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً
در زير زمين است آن راستگوى شهيد درودى بسيار و تام و تمام و پاكيزه و پيوسته
مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَاَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِكَ
و پى در پى و دنبال هم مانند بهترين درودى كه مى فرستى بر يكى از دوستانت
سلام علیکم و رحمه الله
تبریک عرض میکنم میلاد مبارک امام علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و الثاء را بخدمت فرزند بزرگوارشان حضرت صاحب العصر و الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و به همه شما بزرگواران . :Gol:
اللهم اجعل المحیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد . آمین یا رب العالمین
یاحق
سلام و درود
میلاد امام الرئوف علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء به امام عصر روحی فداه
رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام تقلید
و دوستداران حضرتش
علی الخصوص کاربران خوب و باصفا و مهربان انجمن گفتگوی دینی مبارک باشه
****************************************************
خوشا حال وهوایت مشهد ناز
خوشا جشن رضایت مشهد ناز
تر نم در ترنم بلبل وگل
خوشا عشق وصفایت مشهد ناز .
خوشا حال وهوایت مشهد ناز
خوشا جشن رضایت مشهد ناز
تر نم در ترنم بلبل وگل
خوشا عشق وصفایت مشهد ناز
در این حال و هوا من از تو دورم
چرا در جشن تو جایی ندارم؟
چه خوش میخواند این بلبل به رو گل
که ای موسی الرضا دل به تو بستم.
خورشید در تلالو گلدسته ها گم است چیزی نمانده است مرا زیر و رو کند از این بهشت هیچ کسی را نرانده اند یا ایهالعزیز فجئنا به هرچه بود ما رو به سوی مرقدتان سجده میکنیم
اینجا حریم حضرت خورشید هشتم است
آرامشی که در حرمش در تلاطم است
از این بهشت خلد که لبریز گندم است
جامی کرم کنید به خیل خمار ومست
اما شما توجهتان جانب قم است
معجزه امام رضا علیه السلام و شفای بیمار صفوانی می گوید: منابع:
قافله ای از خراسان به طرف کرمان حرکت میکرد.
در بین راه، دزدان بر اهالی کاروان حمله کردند
و مردی را که گمان میکردند ثروتمند است گرفتند
و روزهای زیادی او را در میان برف حبس کردند، دهانش را پر از برف کردند تا مجبور شود جای پول های خود را بگوید.
سرانجام زن یکی از دزدان بر این مرد ترحم کرد و او را آزاد ساخت.
مرد فرار کرد ولی در اثر شکنجه، دهان و زبانش بهشدت آسیب دیده بود،
بهطوری که دیگر قادر به سخن گفتن نبود.
شبی در خواب دید که مردی می گوید حضرت رضا علیه السلام وارد خراسان شده.
نزد او برو و دوای درد خود را بخواه. او هم در خواب نزد امام رفت
و امام به او فرمود:«زیره و سیسنبر و نمک را بکوب و در دهان خود نگاه دار.
خوب می شوی.»
مرد از خواب بیدار شد ولی به خواب خود اعتنائی نکرد،
و سرانجام خود را به نیشابور رساند. به او گفتند امام از نیشابور رفته
و اکنون به رباط سعد رسیده است.
مرد به رباط سعد رفت و خدمت امام رسید،
با سختی فراوان جریان دزدان را تعریف کرد و از امام خواست او را شفا ببخشد.
امام بلافاصله فرمود:«برو همان دستوری را که در خواب به تو دادم، عمل کن!»
مرد به دستور امام عمل کرد و خوب شد.
بحارالانوار، ج 49، ص 124، ح 6. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 211.
علی موسی الرضا فرزند زهراست
سپهر از نور آن فرخنده زیبا ست
خوشا بر زایر صحن وسرا یش
که در کوی رضا یکتا و تنهاست
بسم الله الرحمن الرحیم امام رضا
السلام علیک یا صاحب الزمان(ع)
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته می فرمود: به کودک دستور بده که با دست خودش صدقه بدهد. اگرچه تکه نانی یا یک مشت چیز اندک باشد. زیرا هر چیزی, که در راه خدا داده میشود,هر چند کم,اگر با نیت پاک باشد,بسیار است.
الکافی ج 4 ص 4 ح10
زندگی امام رضا(ع)
مهدی غلامعلی
عشق عجیب علامه به امام رئوف(ع)
علامه طباطبايي ميفرمودند: «همه امامان عليهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا عليهالسلام محسوس است.»
و در نقلي ديگر، بيان ميكردند: «همه امامان معصوم عليهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا عليه السلام ظاهر است.»
و نيز ميفرمودند: «انسان هنگامي كه وارد حرم رضوي عليه السلام ميشود، مشاهده ميكند كه از در و ديوار حرم آن امام رأفت ميبارد.»!
ايشان هر ساله به مشهد مشرف ميشد حتي در پنج شش ماه آخر عمر با همه كسالتي كه داشت به مشهد مشرف شد. يكي از بستگان نزديك ايشان ميگفت:
«با آغوش باز با آن كهولت سن و كسالت، جمعيت را ميشكافت و با علاقه ضريح را ميبوسيد و توسل ميجست كه گاهي به زحمت او را از ضريح جدا ميكرديم ... .»!
ايشان ميگفت: «من به حال اين مردم كه اين طور عاشقانه ضريح را ميبوسند، غبطه ميخورم»!
فرزند ايشان نقل ميكردند: در سال آخر حياتشان به دليل كسالتي كه داشتند و بنا به تأكيد و توصيه پزشكِ مخصوص نميخواستيم كه ايشان به مشهد مقدس بروند. ولي ايشان اصرار داشتند و رفتند.
پس از مراجعت از مشهد، به ايشان گفتم سرانجام به مشهد رفتيد، فرمود: «پسرم جز مشهد كجاست كه آدم بتواند دردهايش را بگويد و درمانش را بگيرد؟»
منبع: پایگاه خبری بی باک
سلام عید همه مبارک:pirooz::Tavalod::tavallod::taghdim::hadyeh::taghdim::keiketavallod::badkonak::badkonaka::Black (9):
[FONT=arial]توسل به امام رضا ع ای دردلره درمان منه بیر ان مدد ایله :Mohabbat:
[FONT=arial]گلمور قلمیم یازماقا چون شانوه چاتماز
[FONT=arial]وصف ایلماقا یوخدی کی امکان مدد ایله
[FONT=arial]دریای غمون ساحلینه کیمسه چاتانماز
[FONT=arial]گر گتسه بو جور گردش دوران مدد ایله
[FONT=arial]ای رحم ایلین اهوییه صیادین الینده
[FONT=arial]گلمیش قاپوا بنده نالان مدد ایله
[FONT=arial]ایکاش سر کویوه من بیر قوش اولییدیم
[FONT=arial]صدقیله دییدوم سنه قربان مدد ایله
[FONT=arial]گلدسته لرون نور سپور عرشیله فرشه
[FONT=arial]ظلمت اورگیم ایله چراغان مدد ایله
[FONT=arial]سن سن ره حقون اقاجان شرط و شروطی
[FONT=arial]گل شرطیمیزی ایله چوخ اسان مدد ایله
[FONT=arial]عالم دولانور باشیوه آیا نه غریب سن
[FONT=arial]عشق عالمینه یوسف کنعان مدد ایله
[FONT=arial]کاش قسمت اولا جام وصالون منه هرگون
[FONT=arial]مست ایلیه بو جانیمی جانان مدد ایله
[FONT=arial]هر چند کی قابل دگولم لطفوه اما
[FONT=arial]گل باشیمین اوسته چیخا تا جان مدد ایله
[FONT=arial]هوشمند ۸۹
امام خامنه ای:
درس امام رضا علیهالسلام به همهی ما این است که ای مسلمان!
از مبارزه خسته نشو.
نخواب چون دشمن همیشه بیدار است
و در شکلهای مختلف و در لباسها و نقابهای گوناگون و با آرایشهای رنگارنگ ظاهر میشود؛
چشم تیزی داشته باشید، دشمن را بشناسید و راه مبارزهی با دشمن را بلد بشوید
و مثل علیبنموسیالرضا از اول تا آخر، مبارزه را ادامه بدهید.
رهبر انقلاب ۶۳/۰۹/۰۳
شش تدبیر سیاسی امام رضا(ع) در برابر دسیسه خطرناک مامون
شش تدبیر امام رضا علیهالسلام در نبرد با مأمون