جمع بندی آدم های کثیف !

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آدم های کثیف !

درود
یک موضوع شاید مهم برام پیش اومده ، با توجه به حساسیت پدرم در مورد داشتن دوست و این قبیل موارد متاسفانه در حال حاظر دوستان زیادی ندارم فقط تعدادی از دوره دبیرستان . (3 نفر)
مسلماً آدمیزاد یک موجود اجتماعی هست و نمیتونه با این محدودیت ها کنار بیاد ولی خب پدر هستند و نگران،توی این جامعه کثیف هر آن یک خیالی به سراغشون میاد شاید درکش نکنم ولی چون میدونم اگر خدا بخواد یک روزی پدر میشم ، سعی میکنم رعایت کنم.
گفتم این مهم رو به نحوی بهتر ارضا کنم ، رفاقت با دایی خودم کسی که خیلی باحاله و از هر نظر تایید میشه ، حداقل خیال پدرم از این بابت راحته پسرش به بیراهه نمیره و یکی حواسش بهش هست !
شاید با سن 33 ایشون یکمی اختلاف نظر داشتیم ولی در کلیات با هم مشکلی نداشتیم ، اوج دوستی ما دو نفر شاید از تابستون یا بهار پارسال شروع شد ، توی این مدت چیزای زیادی ازش فهمیدم ؛ فهمیدم اون آدمی که نشون میده نیست . تا الان که مجرد بوده روابط متعددی با دختر و خانوم های زیادی تجربه کرده ، اهل دخانیات هم هست ( خب پدرم من رو برای چی از داشتن دوست منع کرده ؟ ) و موارد زیاد دیگه که بگذریم .
با دایی خودمون یک مسافرت رفتیم که خیلی جالب بود نه من تونستم با ایشون کنار بیام نه ایشون با من ، باور کنید ثبات شخصیتی نداره اون موقع چسبیده بود به زیارت عاشورا و نماز و ....
جدیداً در یک مرکزی مشغول به کار هستد که زوار های امام رضا (ع) رو پذیرش میکنن ، فهمیدم که با دختر های زوار ها رابطه داره به همه شماره میده و ... دیشب تا صبح با دخترا بیرون بوده.
( با افتخار میاد و میگه از هر شهر یکی زدم برای روز مبادا که رفتم اون شهر دیگه بساطمون جور باشه تو مخاطبینش قشنگ نوشته بود ، مثلاً : سارا بوشهر ، رویا تهران ، نگار لرستان و .... )
خب !؟ به نظر شما ایشون آیا ثبات داره ؟
منم تشویق میکنه بیا اینجا برو شماره بده ، خودم برات اتاق خالی میکنم همه کار برات میکنم. قرص ترامادول بهت میدم که موقع ...... عجب !!!
خب من الان توی این سن توی اوج فشار جنسی و شهوت هستم حرفای ایشون هم میشه مزید بر علت که برم و تجربه کنم.
ولی خب میگم حیفه قبح این گناه بریزه ، درسته نماز نمیخونم درسته آدم مذهبی نیستم ولی سعیم بر اینه که تا جایی که میتونم خودم رو کنترل کنم.
امروز صبح هم که اومد ساعت های 6 صبح (قرار بود ساعت نهایت 12 شب برگرده ولی تا صبح من منتظر موندم) موقعی که اومد خیلی سرد باهاش برخورد کردم ، شاید کار درستی نبوده باشه ولی خب از دستش ناراحت بودم .میترسم فکر کنه چون دیشب با 2 تا دختر رفتن بیرون و من اینجا تنها موندم فکر کنه ناراحت شدم ولی اینطور نیست.
جالبتر این که یک پسر 20 ساله هم هست همراهش که اونم باهاش میره این ور اون ور و دیشب هم با ایشون رفتن بیرون تا صبح. ( این فرد از روز اولی که دیدمش به شدت موج منفی میفرستاد ، شاید اون باعث شده دایی ما بره دنبال دخترهای زوارها )
خب شما بگید این جوری که مشخصه نمیشه به هیچ کس اعتماد کرد ، من با دایی خودم یک ماه برم و نیام خونه پدرم نگران نمیشه ولی پدرم نمیدونه در پس پرده چه خبره ؟ یا مادرم !
از یک طرف به خاطر پدر با اکثر دوستانم قطع رابطه کردم اون هایی هم که موندند از آقاییشونه. و رابطه دوستی ما زیاد صمیمی نیست !
به نظر شما با این افراد کثیف چه کنم ؟
اگر سبک نگارش و اینا هم مشکل داره به بزرگی خودتون ببخشید ، دیشب تا صبح نخوابیدم ! و ذهنم خوب کار نمیکنه.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد نشاط

یا رئوف
با سلام و تحیت
آفرین بر شما که چنین درک و آگاهی و بصیرت را دارید و می فهمید که فرق بین بد و خوب چیست.

دوست خوبم؛
همنشین بد باعث بدبختی انسان می شود،و این دایی محترم با این خصوصیاتی که دارد همنشین مناسب نیست،جای خوشحالی است که شما این موضوع را می فهمید،چه بسا پدر یا مادر عزیزتان این موضوع را بفهمند آنها نیز اجازه همنشینی با او را نخواهند داد،بندگان خدا اعتماد کرده اند.
و شما در این مسافرت متوجه خطای رفتاری و فکری او شده‌اید.
با حفظ حرمت و احترام از او فاصله بگیرید ،چنین همنشینی(هر چند دایی باشد) مصلحت نیست.
اما پدر و مادرتان نیز نگران شما هستند،به دل نگیرید،سعی کنید با حفظ حرمت و احترام آنها را توجیه کنید،اگر خواستند از آنها بخواهید که خودشان این دوستان شما را امتحان کنند،سعی کنید در مقابل حرف های آنها موضع نگیرید.
ضمنا سعی کنید روابط با دوستان خیلی افراط گونه نباشد،چه بسا زیاده روی شما در دوستی ها باعث حساسیت آنها می شود.
علت حساسیت خانواده در مورد دوستانتان را پیگیری و بررسی کنید،چه بسا ایراد به صورت مصداقی از طرف آنها صحیح باشد!پس در این شرایط بهتر است به حرف آنها گوش کنید.
می توانید نظرهای خودتان در مورد دوستی، با خانواده در یک فضای محترمانه مطرح کنید،با گفتگو کردن میشه برخی از این مشکلات را حل کرد.
سعی کنید به انتظارات آنها نیز بها بدهید،چه بسا در مواردی معقول و منطقی هم باشد.
...............................
از باب افزایش معرفت و آگاهی‌لازم می دانم،نکاتی را در مورد رفیق و همنشین بد مطالبی را بیان کنم:

«وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَــلَيْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً * يَـوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِيلاً * لَّقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى وَ كَانَ الشَّيْطَـنُ لِلاْءِنسَـنِ خَذُولاً » (الفرقان : 27 ـ 29)
«(روز قيامت )و روزى است كه ستمكار،دست (حسرت) مى گَزَد و مى گويد: كاش من ، راه (پيروى از )پيامبر را پيش مى گرفتم . واى بر من! كاش من ، فلانى را دوست نمى گرفتم . او مرا از پند (قرآن)، پس از آن كه برايم آمده بود ، دور و گم راه كرد؛ و شيطان ،خواركننده انسان است»
عاقبت با همنشین بد، بدبختی دارد و انسان را هلاک می کند.
......................
«الْأَخِلاَّءُ يَوْمَـئِذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ» ( الزخرف : 67 )
«در آن روز (قيامت) ، ياران ، جز پرهيزگاران ، بعضى شان دشمن بعضى ديگرند»
پس در این دنیا بهترین ویژگی همنشین خوب باتقوا بودن هست.
........................
رسول اللّه صلي الله عليه و آله : مَثَلُ الجَليسِ الصّالِحِ مَثَلُ العَطّارِ ؛ إن لَم يُعطِكَ مِن عِطرِهِ أصابَكَ مِن ريحِهِ ، ومَثَلُ الجَليسِ السَّوءِ مَثَلُ القَينِ ؛ إن لَم يُحرِق ثَوبَكَ أصابَكَ مِن ريحِهِ .( كنز العمّال : ج 9 ص 22 ح 24736 )
«پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : همنشين شايسته ، مانند عطرفروش است . اگر از عطرش به تو ندهد ، بوى عطرش به تو خواهد رسيد و همنشين بد ، مانند آهنگر است . اگر لباست را نسوزانَد ، از بويش به تو مى رسد .)
عاقبت دوستی با همنشین خوب انسان را به کمال و خوبی ها هدایت می کند.اما ازهمنشین بد خوبی نمی رسد.
.............
الإمام علي عليه السلام : صُحبَةُ الأَشرارِ تَكسِبُ الشَّرَّ ، كَالرّيحِ إذا مَرَّت بِالنَّتِنِ حَمَلَت نَتِنا حديث .
امام على عليه السلام : همنشينى با بدان ، بدى به دنبال مى آورد ، همان گونه كه باد اگر بر چيز گَنديده بوَزَد ، با خود ، بوى گند مى بَرَد .(غرر الحكم : ح 5839 )
.............
لقمان عليه السلام ـ لاِبنِهِ ـ : مَن يُقارِن قَرينَ السَّوءِ لا يَسلَم حديث .
«لقمان عليه السلام ـ به فرزندش ـ : آن كه با همنشين بد ، نشست و برخاست كند ، در امان نباشد .»(الكافي : ج 2 ص 642 ح9)
...........
خلاصه کلام:
1.همنشین بد عاقبت خوشی ندارد.
2.شما هم با حفظ حرمت و احترام این مساله همنشینی و دوستی را با خانواده حل کنید(ببنید نظر و ایراد آنها چیه؟! و با گفتگوی صمیمی این موضوع را حل کنید،به نگران بودن آنها هم حق بدهید،در این عصر به هر کسی نمی توان اعتماد کرد)
3.خیلی در دوستی های خودتان زیاده روی نکنید.(البته لزومی هم ندارد،یادتان باشد که بهترین همنشین و دوست انسان فقط خداست(«هُوَ مَعَکُم أَینَ ما کُنتُم »«هر کجا باشید او با شماست»(سوره‌ی حدید، آیه‌ی 4)
کسی که همیشه همراه انسان و حواسش به ماست ودوست دارد به مافیض و رحمت خودش را برساند،آیا بهترین همنشین نیست؟!!)
4.از همنشینی با دایی را قطع کنید.
5.خیلی هم این موضوع را برای خودتان دغدغه ای و حساس نکنید.
6.انشالله بعد از ازدواج چنین مشکلی نخواهید داشت.
موفق و موید باشید.


سلام
من دقیق متوجه نشدم که شما الان با پدر و مادرتان زندگی می کنید یا با دایی تان؟ توصیه اکید بهتون می کنم که ارتباط با دایی تان را قطع کنید. حتی اگر دیدید دایی تان ولتان نمی کند تهدید کنید که آبروش رو می برید( البته ابتدا تهدید کنید) و بالاخره به هر ترتیب که شده ارتباط با دایی قطع شود. این طوری که شما نوشتید ارتباط با ایشون خطرناک است و احتمال در دام افتادن به شدت زیاد است. این را هم بگویم درست است که در جامعه افرادی وجود دارند که ظاهرشان با باطنشان فرق می کند اما افراد خوب هم وجود دارند. کم هم نیستند.البته دارند کم می شوند. من خودم قبل از این که بروم دانشگاه فکر می کردم دانشگاه و خوابگاه یک محیط فوق العاده فاسد است که همه در اون دنبال مشروب و مواد مخدر و ... هستند. وقتی رفتم داتشگاه درست است که این طور افراد را دیدم.( یکی از همکلاسی هایم انواع اقسام مواد مخدر و مشروبات الکلی و دوست دختر ها رو تجربه کرده بود) اما واقعا تعدادشان کم بود نسبت به رفقای درست حسابی ای که داشتم ودیدم. انتخاب دوست مهم است. یک حدیث زیبا هم از پیامبر در مورد همین موضوع می نویسم.ایشون می فرمایند:((الجلیس الصالح خیر من الوحدت و الوحدت خیر من الجیس السوء)) یعنی همنشین خوب ازتنهایی بهتر است وتنهایی ازهمنشین بد بهتر ست.

سلام
با هرکس رفت و آمد کنی دیر یا زود شبیه خودش میشی
از دایی خودتون فاصله بگیرید
زودتر برنامتون رو جمع کنید برای ازدواج
برنامه روزانه داشته باشید. بطور منظم هر روز از ساعت فلان تا ساعت فلان مطالعه داشته باشید
اگر برید سمت نماز و مسجد که خودبخود دو سوم مشکلاتتون حل میشه و چندتا دوست خوبم پیدا می کنید

سلام، باوركن پدرت بهترين كار رو در حق شما كرده، چون مطمئن باش دوست خوب اصلاً گير نمياد ، در شرايط سختي و دشواري ميري خدا خدا مي كني كه همون دوست هاي صميمي بهت ضربه نزنن كمك و همدردي بخوره تو سرشون! اين مطلب رو تا خودت تجربه نكني به اهميت حساسيّت پدرت پي نمي بري كه چقدر مفيده
پس حتي يك ذره هم بخاطر اين رفتار پدرت ناراحت نباش، هيچي رو از دست ندادي بلكه آرامش و سعادت رو بدست آوردي
اما در مورد دايي ات، اگه فكر مي كني دوستي با ايشون مفيد نيست يك ثانيه هم ادامه نده، ممكنه الآن بخاطر احساسي كه نسبت به پدرت و گذشته ات داشتي بري در دوستي با ايشون افراط كني بعد از اون ور بوم بيفتي!
هيچ نيازي هم به بد اخلاقي و بي احترامي نسبت به دايي ات نيست، ظاهر رو رعايت كن (احوال پرسي وغيره) بعد اگه خواست قرار بذاره يا تشويق به كاري كنه، خيلي محترمانه بهش بگو الآن وقت ندارم يا مثلاً درس دارم
دوسه بار اينجوري بشه حله

[="Navy"]نداشتن دوست بهترین راهه
من به شخصه حتی 1 دوست ندارم
اولا ناراحت بودم ولی بعدا دیدم چقدر خوووبه
[/]

وسواس;724370 نوشت:
به نظر شما با این افراد کثیف چه کنم ؟

سلام
امام علی(ع) فرمودن چهل سال دنبال یه دوست خوب بگردید ارزش داره. دین ما که این همه روی ارزش وقت و هدر ندادن اون و سوال شدن از چطوری گذروندن وقت تو اون دنیا حرف میزنه 40 سال وقت واسه پیدا کردن دوست خوبه فقط ارزش دوست خوب و اهمیت همنشین رو نشون میده.
الان شما کاری جز قطع ارتباط با داییتون نمیتونید بکنید تا خدای ناکرده مثل اونا نشید.
من خودم چند سال توی خوابگاه بودم هر جور آدمی رو دیدم آخرش به این نتیجه رسیدم که باید از این مدل افراد فقطططط دوری کرد.
گناه کردن یه دفعه و آنی اتفاق نمیفته کم کم زمینش پیش میاد کم کم ضد ارزش ها واسه آدم عادی میشه و بعد میشه ارزش. ذره ذره قبح کارا میریزه نه یع دفعه برا همین درجا باید دوری کرد بدون معطلی

سلام
جدای از اصل موضوع تاپیک ، دو تا مسئله خیلی جای تفکر داره

1 - چرا اینقدر دختر پیدا میشه که به راحتی میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد؟ چرا اینقدر زیاد؟!

2 - اگر در حالت عادی هم پیش میومد جای تعجب داشت ، اما چرا زوار؟!!! اصلاً متوجه هستن دارن به زیارت چه کسی میرن؟ اگر اهل.... هستن ، دیگه زیارتشون چیه؟!

Reza-D;725989 نوشت:
سلام
جدای از اصل موضوع تاپیک ، دو تا مسئله خیلی جای تفکر داره

1 - چرا اینقدر دختر پیدا میشه که به راحتی میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد؟ چرا اینقدر زیاد؟!

2 - اگر در حالت عادی هم پیش میومد جای تعجب داشت ، اما چرا زوار؟!!! اصلاً متوجه هستن دارن به زیارت چه کسی میرن؟ اگر اهل.... هستن ، دیگه زیارتشون چیه؟!

منم میخواستم بگم
مگه این دخترا اینقدر نسبت به پسرا بدبین نیستن و مدام جاهای مختلف ازجمله تو تاپیگهای این سایت اینو عنوان میکنن؟ پس چرا به چنین آقایونی اعتماد میکنن و میرن دنبال.....؟:offlow:
2- دخترهای زوار؟ یعنی با این حرف دیگه به دخترهای مذهبی و مومن و چادری هم نمیشه اعتماد کرد....خدا رحم کنه به ما مجردها که میخوایم ازدواج کنیم:hey:

mehrant;726004 نوشت:
مگه این دخترا اینقدر نسبت به پسرا بدبین نیستن و مدام جاهای مختلف ازجمله تو تاپیگهای این سایت اینو عنوان میکنن؟ پس چرا به چنین آقایونی اعتماد میکنن و میرن دنبال.....؟

خب جناب این دخترا با اون دخترا یکی نیستن .مثل شما و داییتون که مثل هم نیستید .

مطمئنا این جور خانمها واسه زیارت نمیرن فقط میخوان کسی بهشون شک نکنه چه جوری بگم به اصطلاح یه جور رد گم کنی .اول که خانوادهاشون از این موضوع بی اطلاعندوهر موقع میگن میخایم بریم زیارت .بیچاره ها خانواده هم اعتماد میکنند واجازه میدن

دخترک کبریت فروش;726038 نوشت:
خب جناب این دخترا با اون دخترا یکی نیستن .مثل شما و داییتون که مثل هم نیستید
سلام
ایشون استارتر تاپیک نیستنا :Nishkhand:

mehrant;726004 نوشت:
مگه این دخترا اینقدر نسبت به پسرا بدبین نیستن و مدام جاهای مختلف ازجمله تو تاپیگهای این سایت اینو عنوان میکنن؟ پس چرا به چنین آقایونی اعتماد میکنن و میرن دنبال.....؟
موضوع یکم پیچ تو پیچه!

دخترای خوب ، پسرای بد رو می بینن و به پسرای خوب بدبین میشن!
پسرای خوب هم دخترای بد رو می بینن و به دخترای خوب بدبین میشن!

(اگه کسی فهمید چی گفتم برا خودمم توضیح بده لطفاً :Gig:)

mehrant;726004 نوشت:
2- دخترهای زوار؟ یعنی با این حرف دیگه به دخترهای مذهبی و مومن و چادری هم نمیشه اعتماد کرد....خدا رحم کنه به ما مجردها که میخوایم ازدواج کنیم
این برمیگرده به موضوعی که من هزار بار مطرحش کردم ولی بجز تعداد کمی ، بقیه خیلی از صحبتم استقبال نکردن
اینکه تعریف ما از آدمهای مذهبی اشتباست. تعریفمون از خوب بودن اشتباست

اون متنی که من نوشتم عمدی بود ، وگرنه خودم هرگز از اینکه زوار از این کارها کنن تعجب نمیکنم
چون ملاک من برای تشخیص پاکی و ناپاکی افراد ، این چیزا نیست

در اصول کافی جلد دوم آمده:شخصی خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد:
آقا فلانی خیلی نماز می خواند و خیلی روزه می گیرد

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ
نگاه نکنید که رکوع و سجود طولانی دارد

فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْ‏ءٌ اعْتَادَهُ
چه بسا عادت کرده که رکوع و سجود کند

وَلکِنِ انظُروا إِلى صِدقِ حَدیثِه وَأَداءِ امانَته
بلکه نگاه کنید به صداقت و امانتداریِ او

امام(ع) رکوع و سجود رو فرمودن ، اما میتونه شامل موارد دیگه ای مثل زیارات و مسجد رفتن و.... هم بشه. پس میشه گفت برای فهمیدن خوب بودن افراد ، نباید تنها زوار بودن رو ملاک قرار بدیم. ضمناً منظور این نیست که نماز و روزه و زیارت بی اهمیت هستن ، به هیچ وجه منظور این نیست. بلکه حرف اینه که صرف داشتن این موارد ، برای تشخیص شخصیت افراد کافی نیست

Reza-D;726072 نوشت:
این برمیگرده به موضوعی که من هزار بار مطرحش کردم ولی بجز تعداد کمی ، بقیه خیلی از صحبتم استقبال نکردن
اینکه تعریف ما از آدمهای مذهبی اشتباست. تعریفمون از خوب بودن اشتباست

اون متنی که من نوشتم عمدی بود ، وگرنه خودم هرگز از اینکه زوار از این کارها کنن تعجب نمیکنم
چون ملاک من برای تشخیص پاکی و ناپاکی افراد ، این چیزا نیست

در اصول کافی جلد دوم آمده:شخصی خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کرد:
آقا فلانی خیلی نماز می خواند و خیلی روزه می گیرد

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ
نگاه نکنید که رکوع و سجود طولانی دارد

فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْ‏ءٌ اعْتَادَهُ
چه بسا عادت کرده که رکوع و سجود کند

وَلکِنِ انظُروا إِلى صِدقِ حَدیثِه وَأَداءِ امانَته
بلکه نگاه کنید به صداقت و امانتداریِ او

امام(ع) رکوع و سجود رو فرمودن ، اما میتونه شامل موارد دیگه ای مثل زیارات و مسجد رفتن و.... هم بشه. پس میشه گفت برای فهمیدن خوب بودن افراد ، نباید تنها زوار بودن رو ملاک قرار بدیم. ضمناً منظور این نیست که نماز و روزه و زیارت بی اهمیت هستن ، به هیچ وجه منظور این نیست. بلکه حرف اینه که صرف داشتن این موارد ، برای تشخیص شخصیت افراد کافی نیست

کاملا با حرفاتون موافقم .ولی بارها در مسافرت های زیارتی حتی کربلا. هم که رفتم اینجور خانمهایی رو دیدم که اصلا پاشونو تو حرم نگذاشتن واصلا قصدشون هم زیارت نبود

96xy;725939 نوشت:
سلام، باوركن پدرت بهترين كار رو در حق شما كرده، چون مطمئن باش دوست خوب اصلاً گير نمياد ،

:Gig::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:
سلام
من هم از قبل و الان همین مشکل شما را داشتم با اینکه خانواده ام مثلا میدونستند این دختر پدر و مادرش چقد خوب اند ولی اعتماد نمیکردند و الان فکر کن فقط یه دوست صمیمی دارم !!!! و حتی خیلی از دوستام شماره تلفنشون را هم ندارم.
این دید بد پدر و مادر خیلی بده !! واقعا ادم به تنهایی سوق میده. هیچ علت خاصی هم نداره!! ولی این گفتم بدونید منم دقیقا همین تجربه کردم . اگر خانواده نتونن با هام بیرون بیام عملا هیچکی نیست باهاش برم !!!! هیچ حا حتی سینما !!!!
ولی این باعث میشه شما دیدتون نسبت به هم سن های شما کم باشه و به عبارتی ساده باشید چون رفتارهای کمتری دیدید.
من که این مشکل برای سرکار رفتنم دارم !!! یا باید با شدت و محکم جلوی خانواده وایسم که بترسند که ممکنه مشکل بزرگتری به وجود بیاد که رضایت بدهند یا کلا قیدش بزنم
اما از بین دوستای مادرتون ، یه دخترش به عنوان دوست خودتون بگیرید . یا حتی دوستای پدر ، یا دخترهای فامیل!
وقتی جبهه گیری کردند شماا واکنش نشون نده !! ولی ادمهای خوبی هستند که از خواهر ادم مهربون تر و قابل اعتماد ترند. انقد خوب که باورتون نمیشه.
دانشگاه که بروید می بیند . هم اتاقی های خوبی برای خودتون پیدا کنید همونها دوستان فوق العاده عالی میشوند.من چندتا دوست این مدلی دارم

دلم برای امثال دایی ات می سوزه. احتمالا در سنین پایین تر هی می خواسته ازدواج کنه و نتونسته. نیاز بهش فشار آورده رفته سراغ این کارها و به انحراف کشیده شده. خدا لعنت کند مسبب هاش رو. خیلی هم دایی تون آدم کثیفی نیست. جامعه کثیف است. خیلی از پدر و مادر ها کثیف اند.

ابوالبرکات;725803 نوشت:
سلام
من دقیق متوجه نشدم که شما الان با پدر و مادرتان زندگی می کنید یا با دایی تان؟ توصیه اکید بهتون می کنم که ارتباط با دایی تان را قطع کنید. حتی اگر دیدید دایی تان ولتان نمی کند تهدید کنید که آبروش رو می برید( البته ابتدا تهدید کنید) و بالاخره به هر ترتیب که شده ارتباط با دایی قطع شود. این طوری که شما نوشتید ارتباط با ایشون خطرناک است و احتمال در دام افتادن به شدت زیاد است. این را هم بگویم درست است که در جامعه افرادی وجود دارند که ظاهرشان با باطنشان فرق می کند اما افراد خوب هم وجود دارند. کم هم نیستند.البته دارند کم می شوند. من خودم قبل از این که بروم دانشگاه فکر می کردم دانشگاه و خوابگاه یک محیط فوق العاده فاسد است که همه در اون دنبال مشروب و مواد مخدر و ... هستند. وقتی رفتم داتشگاه درست است که این طور افراد را دیدم.( یکی از همکلاسی هایم انواع اقسام مواد مخدر و مشروبات الکلی و دوست دختر ها رو تجربه کرده بود) اما واقعا تعدادشان کم بود نسبت به رفقای درست حسابی ای که داشتم ودیدم. انتخاب دوست مهم است. یک حدیث زیبا هم از پیامبر در مورد همین موضوع می نویسم.ایشون می فرمایند:((الجلیس الصالح خیر من الوحدت و الوحدت خیر من الجیس السوء)) یعنی همنشین خوب ازتنهایی بهتر است وتنهایی ازهمنشین بد بهتر ست.

درود برادر
با پدر و مادرم زندگی میکنم و دایی خودم رو به عنوان بهترین و صمیمی ترین دوستم انتخاب کردم.
فکر نمیکنم تهدید ایده خوبی باشه ، چرا که تقریباً جیک و پوک ایشون رو من میدونم و به من اعتماد کرده و این کار وجداناً درست نیست !
در فکرش هستم که رابطه رو قطع کنم. خیلی جاها هم حواسش بهم هست.
متاسفانه از اول دوستی هام تا الان انگشت شمار دوست خوب پیدا کردم که از هم جدا شدیم ایشون رفت سر خونه و زندگیش و من....

نیکوکار;725911 نوشت:
سلام
با هرکس رفت و آمد کنی دیر یا زود شبیه خودش میشی
از دایی خودتون فاصله بگیرید
زودتر برنامتون رو جمع کنید برای ازدواج
برنامه روزانه داشته باشید. بطور منظم هر روز از ساعت فلان تا ساعت فلان مطالعه داشته باشید
اگر برید سمت نماز و مسجد که خودبخود دو سوم مشکلاتتون حل میشه و چندتا دوست خوبم پیدا می کنید

درود برادر
این رو خیلی شنیدم ولی....
تا حدودی قبولش ندارم چرا که خودم به مدت 3 سال با یکی از دوستانم دسوت بودم که همه کاره بود ، یک بار زنگ زد بهم رفتم خونشون دیدم بساط پهن کرده و منتظر ماست که پیک رو بزنیم ولی خب من هیچ وقت همچین کاری نکردم.
یا تعارف سیگار و ....
دارم میبینم ته خط چه خبره پس فکر نمیکنم تاثیر بگیرم.)
ازدواج که چی بگم والا ، هنوز بچه ام تا 9 سال دیگه انشالله آستین بالا میزنیم یا اگر خدا بخواد زودتر ( مثلاً 7 سال ).
متاسفانه نماز خوندن تو کتم نمیره .

96xy;725939 نوشت:
سلام، باوركن پدرت بهترين كار رو در حق شما كرده، چون مطمئن باش دوست خوب اصلاً گير نمياد ، در شرايط سختي و دشواري ميري خدا خدا مي كني كه همون دوست هاي صميمي بهت ضربه نزنن كمك و همدردي بخوره تو سرشون! اين مطلب رو تا خودت تجربه نكني به اهميت حساسيّت پدرت پي نمي بري كه چقدر مفيده
پس حتي يك ذره هم بخاطر اين رفتار پدرت ناراحت نباش، هيچي رو از دست ندادي بلكه آرامش و سعادت رو بدست آوردي
اما در مورد دايي ات، اگه فكر مي كني دوستي با ايشون مفيد نيست يك ثانيه هم ادامه نده، ممكنه الآن بخاطر احساسي كه نسبت به پدرت و گذشته ات داشتي بري در دوستي با ايشون افراط كني بعد از اون ور بوم بيفتي!
هيچ نيازي هم به بد اخلاقي و بي احترامي نسبت به دايي ات نيست، ظاهر رو رعايت كن (احوال پرسي وغيره) بعد اگه خواست قرار بذاره يا تشويق به كاري كنه، خيلي محترمانه بهش بگو الآن وقت ندارم يا مثلاً درس دارم
دوسه بار اينجوري بشه حله

درود برادر
میدونم داره بهم لطف میکنه ، الان همه این لطف رو درک نمیکنم ولی مطمئنم 15 سال دیگه میفهمم چه لطفی بهم کرده.
نارحت نمیشه گفت هستم ولی خب دلخورم ، بهم اعتماد نمیکنه ، فکر میکنه آقا پسرش بره بیرون و بیاد سیگاری میشه ، حتی یک بار یک بسته از سیگار های دوستانم توی جیبم جا مونده بود ، بهش گفتم مال من نیست ! باور نمیکرد عجب سر و صدایی شده بود ، واقعاً اون موقع ازش بدم میومد میخواستم یک کاری دستش بدم ...
افراط رو موافقم توی عید امسال از 13 روز تعطیلی 10 روز رو با ایشون بودم و 3 روز با خانواده خودم. یک جورایی فراری ام از محیط منزل.
شما یک چیزی میگی باور کن نمیشه ، بیشتر از اینا از من توقع داره !
الان هیسره توی تلگرام و ... پیام میده ، خب چیکار کنم ؟ جواب ندم ؟ فکر میکنه به خاطر اون شب که منو نبردن صفا سیتی ناراحت شدم. و من دوست ندارم این ذهنیت ایجاد بشه.

شروین;725963 نوشت:
نداشتن دوست بهترین راهه
من به شخصه حتی 1 دوست ندارم
اولا ناراحت بودم ولی بعدا دیدم چقدر خوووبه

سلام برادر
تاپیک شما رو خوندم به نوعی شما با این موضوع مثل این که کنار اومدید و شاید بهترین انتخاب زندگیتون باشه.
مطمئنم وقتی ازدواج کنید ، بهترین دوستانتون بچه ها و همسرتون میشن ، اینو مطمئنم.

عاشق امام خامنه ای;725978 نوشت:
سلام
امام علی(ع) فرمودن چهل سال دنبال یه دوست خوب بگردید ارزش داره. دین ما که این همه روی ارزش وقت و هدر ندادن اون و سوال شدن از چطوری گذروندن وقت تو اون دنیا حرف میزنه 40 سال وقت واسه پیدا کردن دوست خوبه فقط ارزش دوست خوب و اهمیت همنشین رو نشون میده.
الان شما کاری جز قطع ارتباط با داییتون نمیتونید بکنید تا خدای ناکرده مثل اونا نشید.
من خودم چند سال توی خوابگاه بودم هر جور آدمی رو دیدم آخرش به این نتیجه رسیدم که باید از این مدل افراد فقطططط دوری کرد.
گناه کردن یه دفعه و آنی اتفاق نمیفته کم کم زمینش پیش میاد کم کم ضد ارزش ها واسه آدم عادی میشه و بعد میشه ارزش. ذره ذره قبح کارا میریزه نه یع دفعه برا همین درجا باید دوری کرد بدون معطلی

درود برادر
متاسفانه پیدا کردن یک دوست خوب یکی از معضلات من هست ، اونی که ریش داره ؟ یا اونی که صاف کرده ؟
نمیشه آدم ها رو شناخت و پیدا کردن دوست خوب کار سختیه.
من دوستی های زیادی رو تجربه کردم پس چرا بعد از 6 سال ارتباط با افراد مختلف الان حتی یک رابطه جنسی رو تجربه نکردم ؟

Reza-D;725989 نوشت:
سلام
جدای از اصل موضوع تاپیک ، دو تا مسئله خیلی جای تفکر داره

1 - چرا اینقدر دختر پیدا میشه که به راحتی میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد؟ چرا اینقدر زیاد؟!

2 - اگر در حالت عادی هم پیش میومد جای تعجب داشت ، اما چرا زوار؟!!! اصلاً متوجه هستن دارن به زیارت چه کسی میرن؟ اگر اهل.... هستن ، دیگه زیارتشون چیه؟!

درود برادر
میشه گفت :

1- به این دلیل که یک جورایی داشتن رابطه دختر با پر برای اون دختر خانوم نوعی پز هست ، و سعی میکنه از دوستاش جا نمونه ( و یک سری مسائل عاطفی و ساده لوحی بانوان. البته این تعبیر منه که ممکنه غلط باشه ).
زیارت بهانه است ، اومدن مشهد گردی .
دخترهای زوار خوشگل هستند مثل اینکه...

دخترک کبریت فروش;726038 نوشت:
خب جناب این دخترا با اون دخترا یکی نیستن .مثل شما و داییتون که مثل هم نیستید .

ایشون رو با بنده اشتباه گرفتید !

همای رحمت;726055 نوشت:
مطمئنا این جور خانمها واسه زیارت نمیرن فقط میخوان کسی بهشون شک نکنه چه جوری بگم به اصطلاح یه جور رد گم کنی .اول که خانوادهاشون از این موضوع بی اطلاعندوهر موقع میگن میخایم بریم زیارت .بیچاره ها خانواده هم اعتماد میکنند واجازه میدن

دقیقاً برای خودم هم وسال پیش اومده چطور پدری که اون همه حساسه یا اون مادر اجازه میدن دخترشون ساعت 10 شب بره و 10 صبح بیاد ؟
شب به جای حرم توی پارک ملت و کافه دارن با هم خوش میگذرونن .
آخرشم دختر خانوم رو میبرن و با هم رابطه جنسی برقرار میکنن.
واقعاً عجیبه.

انتخاب اول;726198 نوشت:
دلم برای امثال دایی ات می سوزه. احتمالا در سنین پایین تر هی می خواسته ازدواج کنه و نتونسته. نیاز بهش فشار آورده رفته سراغ این کارها و به انحراف کشیده شده. خدا لعنت کند مسبب هاش رو. خیلی هم دایی تون آدم کثیفی نیست. جامعه کثیف است. خیلی از پدر و مادر ها کثیف اند.

تقریباً درسته ، 13 ساله میخواد ازدواج کنه ولی هنوز.....

وسواس;726720 نوشت:
درود برادر
این رو خیلی شنیدم ولی....
تا حدودی قبولش ندارم چرا که خودم به مدت 3 سال با یکی از دوستانم دسوت بودم که همه کاره بود ، یک بار زنگ زد بهم رفتم خونشون دیدم بساط پهن کرده و منتظر ماست که پیک رو بزنیم ولی خب من هیچ وقت همچین کاری نکردم.
یا تعارف سیگار و ....
دارم میبینم ته خط چه خبره پس فکر نمیکنم تاثیر بگیرم.)
ازدواج که چی بگم والا ، هنوز بچه ام تا 9 سال دیگه انشالله آستین بالا میزنیم یا اگر خدا بخواد زودتر ( مثلاً 7 سال ).
متاسفانه نماز خوندن تو کتم نمیره .

سلام
یادتون باشه قوانینی که کلی هستن بدون استثنا نیستن
با این حال شما هر چیزی ببینید و بشنوید قطعا روی شما تاثیر میزاره و در موقعیت خاص تاثیر خودش رو نشون میده

[="Navy"]

mehrant;726004 نوشت:

2- دخترهای زوار؟ یعنی با این حرف دیگه به دخترهای مذهبی و مومن و چادری هم نمیشه اعتماد کرد....خدا رحم کنه به ما مجردها که میخوایم ازدواج کنیم

با سلام:

آیا همه ی زائران را افراد مذهبی و مومن و چادری تشکیل می دهند؟یعنی هیچ فرد غیر مذهبی به زیارت نمی رود؟
وهر گز فراموش نکنید،همه ی چادری ها مذهبی نیستند!بعضی ها به اجبار خانواده چادر سر می کنند واعتقادی هم به آن ندارند!
اگر دختری واقعا مذهبی باشد،حتی به روی مرد نامحرم هم نگاه نمی کند!چه برسد به اینکه با او دوست هم بشود
پس در نوشته هایمان توجه داشته باشیم،دختران مومنه ومذهبی را زیر سوال نبریم.

از این بابت مطمئن باشید،خداوند اجازه نمی دهد،انسان اهل،دست انسان نا اهل بیافتد!

الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (نور- 26)

رفع اسپم:
به نظر بنده با قاطعیت،ارتباطتان را با دوستان نا اهل و فاسد قطع نمایید،وگرنه خلقیات آنها سریعا به شما منتقل خواهد شد،یادتان باشد،هرکاری که مانع از عاقبت به خیری می شوند باید کنار گذاشته شوند،ونجات خودتان باید در الویت قرار بگیرد،گاهی اوقات بعضی افراد،با این منظور که دوست فاسدشان را اصلاح کنند،به دوستی با آنها ادامه میدهند،در حالی که به نظر بنده این کار درست نیست،شما باید هرچه سریعتر خودتان را نجات دهید .
در عوض با شرکت در مجالس مذهبی وفعالیت های فرهنگی میتوانید دوستان،هم فکر خودتان را پیدا کنید
اینکه پدرتان،شما را از داشتن دوستان متعدد منع می کند،شاید به خاطر سنتان باشد،اگر کم سن وسال باشید این مسئله طبیعی هست،ویا شاید،درگذشته دوست نابابی داشته اید که پدرتان بدبین شده اند،
اما اگر با وجود سن بالا،هنوز آنقدر اختیار و استقلال کافی ندارید،که بتوانید برای خود دوستی انتخاب کنید،باید این مشکل را حل و رفع نمایید و با نشان دادن،توانایی خود در مدیریت دوستان،وبا انتخاب دوستان خوب،به پدر خود اثبات نمایید که به رشد و توانمندی لازم رسیده اید و نگرانی ایشان بی مورد است..[/]

saharandishe;726754 نوشت:

با سلام:

آیا همه ی زائران را افراد مذهبی و مومن و چادری تشکیل می دهند؟یعنی هیچ فرد غیر مذهبی به زیارت نمی رود؟
وهر گز فراموش نکنید،همه ی چادری ها مذهبی نیستند!بعضی ها به اجبار خانواده چادر سر می کنند واعتقادی هم به آن ندارند!
اگر دختری واقعا مذهبی باشد،حتی به روی مرد نامحرم هم نگاه نمی کند!چه برسد به اینکه با او دوست هم بشود
پس در نوشته هایمان توجه داشته باشیم،دختران مومنه ومذهبی را زیر سوال نبریم.

از این بابت مطمئن باشید،خداوند اجازه نمی دهد،انسان اهل،دست انسان نا اهل بیافتد!

الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (نور- 26)

رفع اسپم:
به نظر بنده با قاطعیت،ارتباطتان را با دوستان نا اهل و فاسد قطع نمایید،وگرنه خلقیات آنها سریعا به شما منتقل خواهد شد،یادتان باشد،هرکاری که مانع از عاقبت به خیری می شوند باید کنار گذاشته شوند،ونجات خودتان باید در الویت قرار بگیرد،گاهی اوقات بعضی افراد،با این منظور که دوست فاسدشان را اصلاح کنند،به دوستی با آنها ادامه میدهند،در حالی که به نظر بنده این کار درست نیست،شما باید هرچه سریعتر خودتان را نجات دهید .
در عوض با شرکت در مجالس مذهبی وفعالیت های فرهنگی میتوانید دوستان،هم فکر خودتان را پیدا کنید
اینکه پدرتان،شما را از داشتن دوستان متعدد منع می کند،شاید به خاطر سنتان باشد،اگر کم سن وسال باشید این مسئله طبیعی هست،ویا شاید،درگذشته دوست نابابی داشته اید که پدرتان بدبین شده اند،
اما اگر با وجود سن بالا،هنوز آنقدر اختیار و استقلال کافی ندارید،که بتوانید برای خود دوستی انتخاب کنید،باید این مشکل را حل و رفع نمایید و با نشان دادن،توانایی خود در مدیریت دوستان،وبا انتخاب دوستان خوب،به پدر خود اثبات نمایید که به رشد و توانمندی لازم رسیده اید و نگرانی ایشان بی مورد است..

درود برادر
شما میگی خدا نمیزاره اهل دست نااهل بیوفته.
من خودم یک مورد رو دیدم ، طرف دوست دختر داشت و اومد با یک دختر پاک ازدواج کرد. که خودم به شخصه میتونم برای پاک بودنش دست روی قرآن بزارم.
حقیقت من باید کلاه خودم رو بچسبم باد نبره اصلاح دیگران کار ما نیست !
ببینید پدر من هم متوجه شده من رو به زور از خواب بیدار کنه برای نماز هیچ وقت نماز خون نمیشم .
و در مورد داشتن دوست هم همین مورد صدق میکنه ولی...
من برای کسب رضایت پدرم سعی میکنم مطیعش باشم ، که شاید خدا بهم رحم کنه.
چون واقعاً فرزند صالحی برای این خانواده نبودم .
روزانه هزاران بار نفرین میشدم ، که خدایا این و از ما بگیر ، روز خوش نیبینی ، خدا ازت نگذره ، شکمت سیر نشه هیچ وقت و ....
توی دوره ای که اوایل بلوغ بود به شدت با پدرم اصطکاک داشتم و چند بار اومد من رو بزنه دستش رو گرفتم. الان پشیمونم میگم کاش میزاشتم بزنه.
الان یک ترسی از من داره که نکنه برم جلو و بخوام بزنمش این دفعه اون منو بزنه. به خدا بیاد بزنه هیچی نمیگم یا هیچ دفاعی هم نمیکنم ، خیلی ببینم بد میشه فرار میکنم.
دوست بد که داشتم ولی سادگی کردم چون بچه بودم میومدم با پدرم در میون میزاشتم که رفیق من باباش قاچاقچی بوده و قرار چند روز دیگه اعدام بشه. از همون روز روی این فرد حساس شد... در صورتی که این دوست ما 180 درجه با اونی که پدر من تصور میکنه فرق داره.
یک بار هم به دلیل فحاشی و خورد کردن من به توصیه مادرم از خونه فرار کردم یک 5 روزی شد و خونه نرفتم و مادرم گفته بود رفته خونه همونی که باباش قاچاقچیه.
با سن 19 این وضعیت ماست ، خدا بقیش رو به خیر بگذرونه.

[="Navy"]

وسواس;726766 نوشت:
درود برادر
شما میگی خدا نمیزاره اهل دست نااهل بیوفته.
من خودم یک مورد رو دیدم ، طرف دوست دختر داشت و اومد با یک دختر پاک ازدواج کرد. که خودم به شخصه میتونم برای پاک بودنش دست روی قرآن بزارم.

من برای کسب رضایت پدرم سعی میکنم مطیعش باشم ، که شاید خدا بهم رحم کنه.
چون واقعاً فرزند صالحی برای این خانواده نبودم .
روزانه هزاران بار نفرین میشدم ، که خدایا این و از ما بگیر ، روز خوش نیبینی ، خدا ازت نگذره ، شکمت سیر نشه هیچ وقت و ....
.

نکته ی اول:شما با چه اطمینانی میتوانید تضمین نمایید که آن آقا توبه نکرده اند؟و توبه ایشان پذیرفته نشده؟ما از دل هیچکدام از

نکته ی دوم:اگر تا کنون فرزند صالحی برای خانواده اتان نبودید،آیا بعد از این هم نمی توانید باشید؟
پس توکلتان به خدا باشد،خداوند جبران کننده ی همه ی اشتباهات گذشته است،به او اعتماد کنید،شما خود را اصلاح کنید،خداوند نیز،ارتباط شما را با خانواده اصلاح خواهد کرد ان شاءالله.

.[/]

خب جای شکرش باقیه که شما آگاه هستید .. واضحه که نوع بشر نیاز به دوست و یار داره .. من به شما پیشنهاد میکنم با دختر خانمی خوب و با وقار وصلت کنید و اونو دوست و و یار خودتون بدونید . وقتی که مستقل شدید به همراه خانمتون میتونید ارتباط خانوادگی برقرار کنید با آزادی بیشتر.

انقدر اجتماع آلوده ست و انقدر بزرگترها ضربه خوردن از این آلودگی ها که نمیتونن ببینن جگر گوششون هم گرفتار همون مشکلات میشه .. واقعا مادر پدر باید از سنگ باشن تا بتونن بچه هاشونو سالم و آگاه به جایگاهشون برسونن..خیلی سخته .

مادرم همیشه یک کلامی دارن اونم اینه که " خانواده و فامیل آدم حتی اگر گوشت آدم رو بخورن استخونش رو دور نمیندازن " خب احتمالا مادرپدر شما هم چنین فکری میکنن که فقط داییتون رو دارای صلاحیت دوستی میدونن. شما با سیاست خودتون میتونید فاصلتون رو بیشتر کنید تا نه سیخ بسوزه نه کباب! گاهی هم ببینید و بشنوید ولی فراموش کنید . ممکنه باز هم پیش بیاد که به اجبار سفری داشته باشید با داییتون و نتونید همراهیش نکنید ، خب باهاش برید اما خویشتن داری کنید همونطور که تا الان اینطور عمل کردید. زمانی که ایشون شمارو دعوت میکنن به گناه ، خدا رو حاضر و ناظر و شاهد ببینید بر افکار و اعمالتون. نور خدا رو غالب ببینید بر روحتون و آگاهانه با خدای خوتون معامله کنید و مسیر الهی و انتخاب کنید .

این آشفتگی شما بد هم نیست . نگران نباشید . تجربش کنید و موفقیتتون رو در غلبه به وسوسه ی دیگران، با خودتون جشن بگیرید . خودتون رو دعوت کنید به صرف یک وعده غذای مورد علاقتون یا خرید یک لباس یا هر چیز مورد علاقتون یا حتی گرفتن کادو برای مادرپدرتون.

براتون آرزوی موفقیت میکنم

saharandishe;726754 نوشت:

با سلام:

از این بابت مطمئن باشید،خداوند اجازه نمی دهد،انسان اهل،دست انسان نا اهل بیافتد!

سلام

من هم این جمله رو زیاد خوندم و شنیدم ولی در واقعیت بارها شده مصداق هایی رو دیدم که در تضاد با این جمله هستن و قبول کردن اون رو خیلی سخت میکنه!!!

پسر فامیلمون که با شناختی که ازش داشتم خیلی پسر پاک و خوش اخلاق و آرومی بود و الان چند ساله با یه دختری ازدواج کرده که چندان قید و بند محرم و نامحرم رو رعایت نمیکنه و اخلاق واقعا بد و تندی داره!

البته عکس این موضوع هم در بین دوستام دیدم. یکی از دوستام 4 ساله با یه دختر خیلی پاک و مذهبی ازدواج کرده و قبل ازدواج هم چند تا دوست دختر داشت. چند هفته پیش بعد از چندین سال باهاش یه سر رفتیم بیرون، متوجه شدم هنوزم که هنوزه با بعضی از اون دخترها دوسته و باهم حرف میزنن!!! واقعا ازش متنفر شدم.

این مصداقها رو چطور میشه با این جمله تطبیق داد؟!؟!

البته ببخشید یکمی از موضوع اصلی تاپیک دور شدیم.

[="Navy"]

آرامش ";726822 نوشت:
سلام

من هم این جمله رو زیاد خوندم و شنیدم ولی در واقعیت بارها شده مصداق هایی رو دیدم که در تضاد با این جمله هستن و قبول کردن اون رو خیلی سخت میکنه!!!

پسر فامیلمون که با شناختی که ازش داشتم خیلی پسر پاک و خوش اخلاق و آرومی بود و الان چند ساله با یه دختری ازدواج کرده که چندان قید و بند محرم و نامحرم رو رعایت نمیکنه و اخلاق واقعا بد و تندی داره!

البته عکس این موضوع هم در بین دوستام دیدم. یکی از دوستام 4 ساله با یه دختر خیلی پاک و مذهبی ازدواج کرده و قبل ازدواج هم چند تا دوست دختر داشت. چند هفته پیش بعد از چندین سال باهاش یه سر رفتیم بیرون، متوجه شدم هنوزم که هنوزه با بعضی از اون دخترها دوسته و باهم حرف میزنن!!! واقعا ازش متنفر شدم.

این مصداقها رو چطور میشه با این جمله تطبیق داد؟!؟!

البته ببخشید یکمی از موضوع اصلی تاپیک دور شدیم.

بله درست هست،همه ی ما نمونه های اینچنینی دیده ایم،اما احتمال اینکه ما،در تعین پاک و ناپاک، درست تشخیص داده باشیم چقدر است؟
تنها وجودی که به پیدا و پنهان همه چیز آگاهست،خداوند است و بس.
ولی استدلال بنده در اینگونه موارد اینچنین است:
هیچکدام از ما از باطن افراد خبر نداریم،شاید یک انسانی در ظاهر بسیار موجه باشد،ولی گناه های پنهانی اش بسیار،و یک فرد دیگر،در ظاهر گناهکار به نظر برسد ولی مقامش نزد خدا بالا باشد
اینها موضوعات پیچیده ای هست که برای ما قابل درک نمی باشد
البته گاهی اوقات نیز،قرار گرفتن در کنار یک انسان که درجه اش پایین تر است،به رشد آن فرد کمک می کند،و در نهایت اگر برایند بگیریم،آن فرد به رشد قابل توجهی رسیده و ازدواج با آن شخص به نفعش بوده
در بعضی موارد هم امتحان الهی اینگونه اقتضا می کند

ولی در هرصورت،خداوند آنقدر مهربان هست،که به ضرر هیچ کدام از بندگانش کار نمی کند!
بهتر است خودمان را به دست علم وحکمت ورحمت خداوندی بسپاریم،او بهتر از هرکسی میداند چه چیزی بیشتر به نفع ماست.[/]

وسواس;726718 نوشت:
درود برادر
با پدر و مادرم زندگی میکنم و دایی خودم رو به عنوان بهترین و صمیمی ترین دوستم انتخاب کردم.
فکر نمیکنم تهدید ایده خوبی باشه ، چرا که تقریباً جیک و پوک ایشون رو من میدونم و به من اعتماد کرده و این کار وجداناً درست نیست !
در فکرش هستم که رابطه رو قطع کنم. خیلی جاها هم حواسش بهم هست..


سلام بر بقیةالله الاعظم منتظرانش

بزرگوا ر شاید اینکه اورا به عنوان بهترین دوست انتخاب کردید اتفاقی نبوده و خداونداینطور مقرر نموده تاشما دست اورا بگیرد واز منجلاب گناه بیرون بکشد . زود میدان راخالی نکنیدشایدمأموریت دارید ! یا الله بگویید و به خدا توکل کنید و دست به کار شوید

سلام ...
ب نظر منم دوست خوبه باشه ولی خب وقتی خودتون احترام ب پدر رو انتخاب کردین دیگه دوست نداشتن هم مشکلی نداره ... شما تویه اوج جووونی هستین و حتما هزار جور برنامه ریزی واسه آینده تون دیگه خب برین ب اونا برسین و با همین پدر و مادرتون خوش بگذرونین در کنار خانواده بودن هم سخت نیس ک بخواد آدم دنبال دوست بگرده ...
ب نظر من ک بی خیال دایی تون بشین و بچسبین ب زندگی تون تا هر چ سریعتر ب اهداف تون برسین و میتونین ازدواج رو هم جزو راهکارهاتون قرار بدین ...
اگه سرتونو شلوغ کنین هم دایی تون بیخیال تون میشه هم درگیری ذهنی تون کمتر میشه و همم موفقیت های آینده تون بیشتر میشه و بعدشم خیال باباتونم ازتون راحت میشه :Nishkhand:
موفق باشین ...

موضوع قفل شده است