آيا اسلام در همه شئون زندگي راه حل دارد؟
تبهای اولیه
آيا اسلام در همه شئون زندگي راه حل دارد؟
در فراگيري و جامعيت دين، همة مسلمانان اتفاق نظر دارند اما در مفهوم و معني و دايرة شمول آن آراي گوناگوني هست.
در اين جهت دو ديدگاه اساسي وجود دارد:
يك ديدگاه هدف دين را بر آوردن نيازهاي معنوي و سعادت اخروي بشر مي داند و دينداران در ادارة امور دنيايي بايد مانند ديگر خردمندان عالَم، با خردورزي و انديشه، دنيا را سامان دهند.
به باور اينان رسالت و هدف اصلي دين، دادن برنامة سعادت اخروي است و جامع بودن دين، برابر با همين رسالت و هدف، پذيرفتن است.
مهندس بازرگان طرفدار اين ديدگاه بود كه دين را به حوزة عقيده و اخلاق، آن هم به خدا و آخرت محدود ساخت.
ايشان در اين باره ميگويد:
ابلاغ پيام ها و انجام كارهاي اصلاحي و تكميلي دنيا در سطح مردم، دور از شأن خداي خالق انسان و جهان ها است و تنزل دادن مقام پيامبران است به حدود ماركس ها و پاستورها و گاندي ها يا جمشيد و بزرگمهر و حمورابي
بنابراين نيازي ندارد كه خدا و فرستادگان خدا راه و رسم زندگي و حل مسائل فردي و اجتماعي را ياد دهند".(1)
در برابر، ديدگاه ديگري وجود دارد كه هدف دين را فراتر از امور معنوي و اخروي مي داند.
از ديدگاه امام خميني(ره) دين به همة زواياي وجودي و همة نيازهاي مادي و معنوي بشر توجه دارد.
ايشان مي گويد:
اسلام براي اين انساني كه همه چيز است يعني از طبيعت تا ماوراي طبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد. اسلام تز دارد، برنامه دارد. اسلام مي خواهد انسان را يك انساني بسازد جامع".(2)
در جاي ديگر ايشان مي گويد: فقه تئوري واقعي و كامل ادارة انسان و اجتماع از گهواره تا گور است".(3)
مستند اين ديدگاه آيات و روايات است.
قرآن مي فرمايد:
نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء؛ ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا بيانگر همه چيز باشد".(4)
در روايتي امام صادق(ع) مي فرمايد:
"خداوند بيان هر چيز را در قرآن فرو فرستاده تا آن جا كه به خدا سوگند! چيزي از نياز هاي مردمان را فرو گذار نكرده تا كسي نتواند بگويد: كاش اين در قرآن آمده بود مگر آن كه همان را خدا در قرآن بيان فرموده است".(5)
البته واضح است، معناي سخن فوق آن نيست كه دين در جزئيات هم ارائة طريق كرده باشد.
استاد مطهري مي گويد:
بعضي ها جمود به خرج مي دهند، خيال مي كنند كه چون دين اسلام دين جامعي است، پس بايد در جزئيات هم تكليف معيّني روشن كرده باشد. نه، اين طور نيست. يك حساب ديگري در اسلام است.
اتفاقاً جامعيت اسلام ايجاد مي كند كه اساساً در بسياري از امور دستور نداشته باشد. نه اين كه هيچ دستوري نداشته باشد بلكه دستورش اين است كه مردم آزاد باشند"(6)
در جاي ديگر ايشان مي گويد:
اسلام هرگز به شكل و صورت و ظاهر زندگي نپرداخته است. تعليمات اسلام همه متوجه روح و معني و راهي است كه بشر را به آن هدف ها و معاني مي رساند.
اسلام هدف ها و معاني و ارائة طريق رسيدن به آن هدف ها و معاني را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غير اين امر آزاد گذاشته است".(7)
بنابراين بايد گفت:
اسلام به دليل جامعيت به ابعاد مختلف زندگي انسان نظر دارد و براي زواياي گوناگون سياسي، عبادي، اجتماعي، اقتصادي و غيره طرح و انديشه ارائه داده است،
ولي روش هاي جزئي و كاربردي و سيستم ها و برنامه هاي اجرايي و نظام مندي هاي مديريتي جامعه را كه اموري عقلاني و علمي اند، بر عهدة تجربة بشر گذاشته است و بشر در آن به آزادي عمل مي كند.
پي نوشت:
1 - مجله كيان، ش 28، ص 41.
2 - صحيفة نور، ج2، ص 155.
3 - همان، ج 21، ص 98.
4 - نمل،آية 89.
5 - اصول كافي، ج1، ص 77.
6 - اسلام و مقتضيات زمان، ج1، ص 265.
7 - مجموعة آثار، ج3، ص 191.
در اين جهت دو ديدگاه اساسي وجود دارد:
يك ديدگاه هدف دين را بر آوردن نيازهاي معنوي و سعادت اخروي بشر مي داند و دينداران در ادارة امور دنيايي بايد مانند ديگر خردمندان عالَم، با خردورزي و انديشه، دنيا را سامان دهند.
به باور اينان رسالت و هدف اصلي دين، دادن برنامة سعادت اخروي است و جامع بودن دين، برابر با همين رسالت و هدف، پذيرفتن است.
مهندس بازرگان طرفدار اين ديدگاه بود كه دين را به حوزة عقيده و اخلاق، آن هم به خدا و آخرت محدود ساخت.
ايشان در اين باره ميگويد:
ابلاغ پيام ها و انجام كارهاي اصلاحي و تكميلي دنيا در سطح مردم، دور از شأن خداي خالق انسان و جهان ها است و تنزل دادن مقام پيامبران است به حدود ماركس ها و پاستورها و گاندي ها يا جمشيد و بزرگمهر و حمورابي
بنابراين نيازي ندارد كه خدا و فرستادگان خدا راه و رسم زندگي و حل مسائل فردي و اجتماعي را ياد دهند".(1)
در برابر، ديدگاه ديگري وجود دارد كه هدف دين را فراتر از امور معنوي و اخروي مي داند.
از ديدگاه امام خميني(ره) دين به همة زواياي وجودي و همة نيازهاي مادي و معنوي بشر توجه دارد.
ايشان مي گويد:
اسلام براي اين انساني كه همه چيز است يعني از طبيعت تا ماوراي طبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد. اسلام تز دارد، برنامه دارد. اسلام مي خواهد انسان را يك انساني بسازد جامع".(2)
در جاي ديگر ايشان مي گويد: فقه تئوري واقعي و كامل ادارة انسان و اجتماع از گهواره تا گور است".(3)
مستند اين ديدگاه آيات و روايات است.
قرآن مي فرمايد:
نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء؛ ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا بيانگر همه چيز باشد".(4)
در روايتي امام صادق(ع) مي فرمايد:
"خداوند بيان هر چيز را در قرآن فرو فرستاده تا آن جا كه به خدا سوگند! چيزي از نياز هاي مردمان را فرو گذار نكرده تا كسي نتواند بگويد: كاش اين در قرآن آمده بود مگر آن كه همان را خدا در قرآن بيان فرموده است".(5)
البته واضح است، معناي سخن فوق آن نيست كه دين در جزئيات هم ارائة طريق كرده باشد.
استاد مطهري مي گويد:
بعضي ها جمود به خرج مي دهند، خيال مي كنند كه چون دين اسلام دين جامعي است، پس بايد در جزئيات هم تكليف معيّني روشن كرده باشد. نه، اين طور نيست. يك حساب ديگري در اسلام است.
اتفاقاً جامعيت اسلام ايجاد مي كند كه اساساً در بسياري از امور دستور نداشته باشد. نه اين كه هيچ دستوري نداشته باشد بلكه دستورش اين است كه مردم آزاد باشند"(6)
در جاي ديگر ايشان مي گويد:
اسلام هرگز به شكل و صورت و ظاهر زندگي نپرداخته است. تعليمات اسلام همه متوجه روح و معني و راهي است كه بشر را به آن هدف ها و معاني مي رساند.
اسلام هدف ها و معاني و ارائة طريق رسيدن به آن هدف ها و معاني را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غير اين امر آزاد گذاشته است".(7)
بنابراين بايد گفت:
اسلام به دليل جامعيت به ابعاد مختلف زندگي انسان نظر دارد و براي زواياي گوناگون سياسي، عبادي، اجتماعي، اقتصادي و غيره طرح و انديشه ارائه داده است،
ولي روش هاي جزئي و كاربردي و سيستم ها و برنامه هاي اجرايي و نظام مندي هاي مديريتي جامعه را كه اموري عقلاني و علمي اند، بر عهدة تجربة بشر گذاشته است و بشر در آن به آزادي عمل مي كند.
پي نوشت:
1 - مجله كيان، ش 28، ص 41.
2 - صحيفة نور، ج2، ص 155.
3 - همان، ج 21، ص 98.
4 - نمل،آية 89.
5 - اصول كافي، ج1، ص 77.
6 - اسلام و مقتضيات زمان، ج1، ص 265.
7 - مجموعة آثار، ج3، ص 191.
بسمه تعالی
خداوند به انسان ابزارهای متفاوتی در جهت انچه هدف خلقت می نامد ذر اختیار آدمی نهاده است. اگر زندگی او رافقط در ماده ومادیات خلاصه کنیم با ابزار عقل وتجربه به راحتی از پس مشکلاتش بر می آید ولی سخن در این است که زندگی او به همین خلاصه نمی شود .اگر بخواهد هدایتش محقق گردد محتاج پیامبر و وحی است. بنابر این دین به اوانچه مایه هدایت است را می دهد وبا کمک سایر ابزار معرفتی اش دنیا و آخرتس را میسازد