چرا امام خمینی و سایرین که متولد دوران سیاه ترکان قجر بود و در دوران فاسد رضاخانی و پهلوی زیسته و بالیده بود به این درکی که شما رسیدید نرسیده بود و هرگز نگفته بود که این مدارس هستند که مرکز فسادند!
از بین اون همه جمعیت یکی شد امام خمینی (با اون وضع)حالا مثل امام خمینی دیگه وجود نخواهد داشت می دونی چرا؟؟چون کمتر کسی به حوزه می رود شاید از هر چند کلاس در دبیرستان چند نفر اندک به حوزه می روند تازه اگر خانواده ها بزارن و نگن نرو یا بگن نمی خوایم آخوند بشی .یقینا فساد در آنموقع کمتر بوده زیرا فقط مدرسه محل فساد نیست خیابان های شهر هم محل فساد است پارک ها هم همینطور ماهواره ها هم همینطور عروسی ها هم همینطور(اکثرا یا بعضی ها)ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت ایدی الناس. فساد زیاد شده چند نفر می شناسید که موسقی مبتذل گوش ندن ؟چند درصد از زنان و دختران جامعه محجبه اند(همین حتی اون جوان مذهبی رو هم به سمت گناه می کشه مگر اینکه اراده قوی داشته باشه)؟؟چقدر در مدارس کار فرهنگی انجام گرفته؟؟در مدارس اخلاق و تربیت مهم تر است یا فیزیک و شیمی ؟؟
شمال;396781 نوشت:
آمده اید یقه ی معلم بیچاره را می چسبید که چرا فلان نوجوان تربیت ندارد؟
وقتی در مدرسه به بچه احترام بزارن براش خسته کننده نباشه مطالب مفید بگن کلاس شلوغ نباشه معلم درست درس بده هر عقده ای نیاد با یک لیسانی یا قدیمیاش با مدرک پایین تر بشه معلم دانش آموز رو به کار های خوب تشویق کنن برای پدر و مادر ها کلاس های اخلاقی تربیتی بزارن برای بچه ها درس اخلاق بدن اونموقع این جوان به سوی مدرسه اسلامی جذب می شه و اونموقع هست که می گه یا جابر برام گذشتمو جبران کن
من نمی گم اولیا بی تقصرین اصل تقصیر از اولیاست همین که درست بچه رو تربیت نمی کنن و میزارن بچه به این جا بره و مفسد بشه!!!(البته همه دانش آموزا نه)
ولی من که نمی تونم به همه والدین بگم ولی به آموزش و پرورش می شه انتقاد کرد که خلا تربیتی بچه ها رو پر کنه وقتی این بچه ها تربیت درست بشن نسل بعدیش هم درست تربیت می شن.
اگر بخوان پدر و مادر ها هم راه درست تربیت رو یاد بگیرن باید نهاد های دیگه هم همکاری کنن به عنوان مثال:
همه ادارات همه پزشکان مهندسان رفتگران پستچیان نانوایان خیاطان تاکسیرانی اتوبوس رانی و...باید کلاس هایی برای اینها بگذارند با اساتیدی مجرب و کلاس ها همراه با تشویقی باشد که گفته هر کی دکتره دیگه نیازی به آموزش تربیت نداره وقتی یک بچه به امام خمینی نامه می نویسه امام می فرماید در جواب باز هم مرا نصیحت کن حالا طرف یک فوق لیسانس غورباغه شناسی از دانشگاه زابل گرفته قیافه میگیره می گه توی دیپلمی می خوای من فوق لیسانس رو نصیحت کنی؟؟!!یعنی تو بیشتر از من میفهمی؟؟!!
باید همه دست در دست هم بدن من اگر تونستم می رم خارج تحصیل میکنم چون به دانش آموز و دانشجو بیشتر توجه میشود.
وقتی من بچه مذهبی تو جامعه سوژه خنده این و اون هستم و من و به مسخره می گیرن من باید چیکار کنم باید یقه اونهایی رو بگیرم که موجبات مسخره شدن منو فراهم کردن و از من حمایت نمی کنن.
مردم ایران یه عده ای نمی فهمند اگر من الان برم حوزه علمیه می گن درست رو ادامه بده درکتر مهندس شو نمی فهمن هر کسی یک علاقه ای داره و استعدادی آموز و پرورش هم استعداد بچه ها رو میکشه
عزیز دل ، شما یا سن تون بیشتر از بنده هست و بیشتر از من دوران طاغوت رو درک کردید و یا اینکه علم الغیب دارید که اینطور با «یقین» صحبت می کنید فقط امیدوارم حرفهای پوچ عده ای مُغرض که کاباره هاشون بعد از انقلاب بسته شده و هنوز ناراحتند رو در حال تکرار نباشید ... چون اونها همچنان بسیار مایلند دوباره اون مکانهای علنی برای عشرت و کثافت کاری و میگساری هاشون دایر باشه تا بگن ببینید جامعه چقدر پاک شده! البته عده ای جوان ساده دل هم معمولاً زود فریب صحبتهاشون رو میخورند ...
پس سعی کنید واژه ی «یقیناً» رو زمانی استفاده کنید که یا خودتون چیزی رو دیده باشید و یا واقعاً علم الیقین داشته باشید . در غیر اینصورت حتی اگر 80 میلیون جمعیت هم حرفی رو تکرار کردند لزومی وجود نداره که درست باشه که شما هم بخواید تکرارش کنید ..
بقیه ی صحبتهاتون هم عمدتاً شکایت از زمین و آسمون و عالم و آدم بود که فکر نکنم پرداختن بهش در شأن این تاپیکی که زدید باشه
بقیه ی صحبتهاتون هم عمدتاً شکایت از زمین و آسمون و عالم و آدم بود که فکر نکنم پرداختن بهش در شأن این تاپیکی که زدید باشه
بسم الله الرحمن الرحیم
شما درست می گویید.
آقا اصلا راه اصلاح آموزش و پرورش چیه و وظیفه ما چیه؟؟شما که زمان طاغوت رو درک کردید و زمان حال رو هم درک کردید؟؟
خواهش مندم به من بگویید.
کاربری به نام مومن نوشته اند : اگر در خانواده نیز ناهنجاری هست از تربیت نامناسب در مدرسه نشأت می گیرد
که دقیقا برعکس است معضل بزرگ در بین بعضی جوانان خانواده کم دین و ماهواره و کم رنگی دین است
حالا مدرسه با هفته ای دوسه ساعت زنگ دین و زندگی ( همان دینی و قرآن ) چطور می تواند مشکلات جوان را
که کم دینی در خانواده و داشتن ماهواره و دیدن کثبف ترین فیلمهاست را حل کند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه هرچه در مدرسه یاد می گیرند به محل زندگی خود بروند عموما از دست می رود
بله فرمایش شما واقعیت هست گرچه نظر شخصی کاربر مذکور نیز محترم است
ملاحظه کنید بطور تخمینی و بر اساس مشاهدات روزانه، دستکم 70 درصد کودکان زیر 7 سال که اصلاً هنوز پا به مدرسه نگذاشته اند دچار انوع مشکلات تربیتی بین درجات کم تا وخیم هستند و بدیهی است که مسوولیت این نهال کج را فقط و باز هم فقط والدین بی مسوولیت شان باید به گردن بگیرند نه هیچکس دیگری .
حال این را هم در نظر بگیرید هر کودکی از بدو تولد تا سن 7 سالگی بمدت بیش از 61000 ساعت صرفاً تحت نظر و تربیت والدین و خویشاوندان بوده . این رقم 61000 ساعت را مقایسه کنید با عدد 11000 ساعت که عبارتست از مجموع حضور یک ایرانی در مدرسه از اول دبستان تا پایان دبیرستان است . آیا ایندو رقم اصلاً با هم قابل مقایسه اند؟
بسیار مشکل است نهالی که از 9 ماه پیش از تولد تا هفت سال پس از آن کم و بیش مورد انواع و اقسام بی توجهی های تربیتی-روحی و یا حتی چه بسیار ملاحظه می شود انواع بی توجهی های جسمی از سوی اولیای غیر مهذّب خود واقع شده را بتوان براه راست آورد مگر اینکه بمدت چندین سال آنهم بصورت 24 ساعت شبانه روز تحت مراقبت ویژه ی تیمی از متخصصین علوم تربیتی قرار گیرد آنگاه شاید و تنها شاید بتوان کور سوی امیدی در وی یافت
بزرگان اخلاق کراراً گفته اند از بین بردن تنها یک ملکه ی اخلاقی زشت در یک فرد بمراتب از انجام معجزه مشکل تر است ... واویلا
همانطور که قبلاً عرض شد همه ی اساتید تعلیم تربیت همچنین بر این باورند که شاکله ی تربیتی افراد در همان 5 سال اول زندگی شکل می گیرد و پس از آن گرچه باز هم این خمیره ی شخصیتی همچنان انعطاف دارد اما نه آن انعطاف 5 ساله ی آغازین را.
(داخل پرانتز: در روایات ظاهراً به این مضمون وارد شده که بعد از 40 سالگی هم دیگر امیدی به اصلاح فرد نباید داشت . لذا هنوز سراغ نداریم که پس از این سن شخصی دچار تحول روحی و معنوی شده باشد)
در مجموع، هرگز از چند ساعت کوتاه حضور فرزند در مدرسه های ایران که بطور خالص در هر سال برابر 900 ساعت از 8760 ساعت (حدود یک دهم عمر یک دانش آموز در یک سال) را شامل می شود و امروزه نیز به درست و یا غلط عمدتاً صَرف علم آموزی می شود به هیچوجه نباید توقع معجزه داشت . حتی اگر کل آن 900 ساعت هم بجای تعلیم صرفاً صَرف تربیت شود باز هم بدلایل بسیار متعدد که قبلاً ذکر آنها رفت، بنده امید زیادی ندارم که در نبود همراهی خانواده و اولیائی مهذب، بتوان ثمره ی درخوری را برداشت کرد
عموم معلمین ما همین حالا هم به قدر طاقت و بلکه بیش از وظایف قانونی محوّله شان به تربیت و ارشاد دانش آموزان مشغول هستند و قُدمای ما چه نیک و بجا و بر حسب علم و تجربه فرموده اند که : تربيت، نااهل را چون گِردكان بر گنبد است ...
هر کودکی از بدو تولد تا سن 7 سالگی بمدت بیش از 61000 ساعت صرفاً تحت نظر و تربیت والدین و خویشاوندان بوده . این رقم 61000 ساعت را مقایسه کنید با عدد 11000 ساعت که عبارتست از مجموع حضور یک ایرانی در مدرسه از اول دبستان تا پایان دبیرستان است . آیا ایندو رقم اصلاً با هم قابل مقایسه اند؟
باسمه تعالی
خوب شما ساعت خواب این بچه ها رو از بدو تولد تا حالا هم حساب کن تازه اون بچه ها در مدرسه بجز زنگ تفریح کلا نزد معلمند ولی در خانه نه اگر بگیوییم این کودک روزانه 10 ساعت تا اول دبستان خواب داشته حدود 27000 ساعت هم خوابه اگر بیشتر نخوابه !!ولی تو مدرسه همش زیر نظر معلم ومعاون و ...هست من این که خانواده در تربیت فرزند نقش دارند هیچ حرفی ندارم بحث اینه خانواده رو با انتقاد همشونو نمی شه درست کرد ولی آموزش و پرورشو می شه با زور و اعتراض و اعتصاب درست کرد پس ما بیایم از راه درست بریم چون تاثیر معلم بر دانش آموز هم چیز کمی نیست.حرفم غیر منطقیه؟؟
چنان صحبت میکنید که گویی مثل بیمارستان است که هر بیمار تحت نظارت تیم پزشکی و پرستار خاص باشد!
صحبت شما در زمانیکه 40 دانش آموزش شرّ و شلوغ و یک معلم در مدت یکساعت و خرده ای از هر زنگ درسی که قرار است عمدتاً به تدریس و آموزش اختصاص پیدا کند مصداق ندارد
ابتدا دنبال آموزش و پرورش دیگری باید باشید آنوقت از دست اندرکاران آن توقعات اینچنانی داشته باشید ...
mohamad56;398047 نوشت:
ولی آموزش و پرورشو می شه با زور و اعتراض و اعتصاب درست کرد
بسم الله
شما بیفتید جلو ما هم پشت سر شما حمایت می کنیم ببینیم به تعبیر شما با زور و اعتراض و اعتصاب میشود یا نمی شود
فعلاً که همگان از افراد متفرقه و مردم عادی گرفته تا صاحب منصبان و مجریان به دادن شعارهای قشنگ و نوشتن مقالات تخیلی خود را راضی و خوشنود کرده اند
mohamad56;398047 نوشت:
چون تاثیر معلم بر دانش آموز هم چیز کمی نیست.حرفم غیر منطقیه؟؟
در مَثل مناقشه نیست. مثل اینست که آرد بی کیفیت به نانوایی ها بدهند و توقع نان مناسب داشته باشند
اگر این منطقی است آنوقت حرف شما هم منطقی خواهد بود
mohamad56;396839 نوشت:
در مدارس اخلاق و تربیت مهم تر است یا فیزیک و شیمی ؟؟
در مدارس ایران اکثر ساعات بدست معلمان شاخه های علوم انسانی است که اصولاً افرادی کم سواد و علم گریز هستند (معلمان دینی-قرآن-عربی-علوم اجتماعی-ادبیات و...) طبعاً همینها که باید تمرکز بیشتری بر آموزش اخلاق و تربیت داشته باشند قبلاً گفتم که چه بسیار که از آن بی بهره اند.
دلیل هم آنکه اصولاً از یک قرن قبل که آموزش دبیرستانی در ایران باب شد تا به همین امروز به جبر و یا اکراه، عموماً افراد بی استعداد و تنبل را در دبیرستان به رشته ی علوم انسانی می فرستادند. این روند آشکارا تا به امروز نیز ادامه دارد و بندرت خلاف آن دیده می شود. حال آقایان رفته اند از بین این تیپ افراد، معلمین زیادی هم استخدام کرده و می کنند و بیشتر سهم ساعات آموزشی و تربیتی مدارس را هم به آنها واگذار کرده اند! پس ریشه ی بیماری ظاهراً معلوم شد!
جالب است که این وسط آمده اید و یقه ی معلمان علوم پایه(فیزیک-شیمی-بیولوژی-زمین شناسی) را چسبیده اید در حالیکه اینان وظایف صرفاً آموزشی خود را بنحو احسن انجام داده اند و اگر تلاش همینان نبود امروزه همین میزان توسعه ی صنعتی و پیشرفت علمی که داریم را هم مطلقاً نداشتیم و باید بوسیله ی درشکه جابجا می شدیم و مریضانمان را نیز بدست حکیم باشی ها می سپردیم .
نه نیست قبلا بهتر ولی الان....بنظرمن اصلا کنترلی رو رفتارا نیست نه دانش آموزا نه بقیه که اگه بودبهترازین بود.آموزش وپرورش.تامل برانگیزه:Gig:حالا کو پرورش؟آموزشم که چنگی بدل نمیزنه:Ghamgin:
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا آموزش و پرورش کنونی ایران مورد تایید اسلام است؟
من پیرو هیچ گروهی نیستم فقط به عنوان یک مسلمان این سوال برایم پیش آمده.
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته،
حقیر که دلم از آموزش و پرورش خونه! البه نه فقط آموزش و پروزش که همچنین وزارت علوم و تحقیقات! اگر میشد ترجیح میدادم فرزندانمان هرگز پا در مدرسه و دانشگاه نگذارند ... اما ... فعلاً ظاهراً از آن چارهای نیست. ای کاش میشد مثل قدیمترها بچهها را از همان بچگی فرستاد حوزهی علمیه، حیف ...!
نه لزوماً منظورم این نیست که آموزش و پرورش ما غیراسلامی است، اگرچه خیلی هم اسلامی نیست، منظورم این است که حتی کارآمد هم نیست ...
اما برخی از نکاتی که الآن به ذهنم میرسد و پیشاپیش عذرخواهی میکنم که در این مسأله درد و دلم طولانی خواهد شد:
زمان ما در دبستان یک سری درسها را میخواندیم ... بعد در راهنمایی همانها را دوباره میخواندیم و یک کمی مفصلتر ... بعد در دبیرستان دوباره همانها را میخواندیم اما باز هم مفصلتر، البته در دبیرستان لااقل گروههای ریاضی و تجربی و انسانی و فنی-حرفهای از هم جدا شدند، یک جداسازی بیشتر هم در کنکور اتفاق افتاد ولی باز در دانشگاه هم در سالهای اول باز همان مطالب دبستان و راهنمایی و دبیرستان خوانده شدند البته باز کمی مفصلتر! یک مطلب را چندین و چند بار خواندیم ... هر بار هم که خواندیم بعدش یادمان رفت ... عمر بود که تلف شد ... سالهای نوجوانی و جوانی بود که به بطالت گذشت
اگر از ایشان بپرسیم چرا؟ خواهند گفت برای کشف استعدادها و علایق! یا برای افزایش اطلاعات عمومی! شخص باید به موضوع و محتویات ذیل آن موضوعات آشنا باشد تا بداند کدام را بیشتر دوست دارد یا درش استعداد دارد ... اما برای اینکه بفهمیم شخص استعداد در زمینهی ریاضی دارد یا در زمینهی ادبیات آیا باید بخشهای زیادی از ریاضیات یا زیستشناسی و ... را به او درس دهیم و مجبورش کنیم به زور بخواند و بعد بگوییم نمرهات کم شد و تو در این درس استعداد نداری یا در آن درس نمرهات خوب شد و در آن درس استعداد داری؟ برای فهمیدن موضوع مورد علاقه و کشف استعداد یک یا دو سال تخصیص بدهند کافی است، آن هم نه در دبستان بلکه وقتی که کودک به سنی رسیده باشد که جایگاه علوم را نسبت به یکدیگر بنواند درک کند و مطالب هم در ذهنش بماند نه اینکه هی بخواند و هی یادش برود.
به شخصه یادم هست که در دبیرستان یک سال معلم شیمی خوب درس میداد یا به هر ترتیب شیمی را فهمیدم و خیلی از آن خوشم آمد و در سال بعد معلم شیمیامان خوب درس نمیداد و نکات مبهم زیادی در ذهنم بود و خوب آن را نفهمیدم و از شیمی بدم آمد (چون مسائلش را نمیتوانستم حل کنم) و سال بعد باز شیمی را فهمیدم و از آن خیلی خوشم آمد و آخر کار فهمیدم که آنچه خوش آمدنی است چیزی است که آن را میفهمم و دیگر فرقی ندارد که شیمی باشد یا غیر شیمی و بعداً هم تأیید آن را در درسهای دیگر دیدم، وقتی ریاضیات را میفهمیدم دوستش داشتم و وقتی نمیفهمیدم بدم میآمد، به دیگران هم که درس میدادم اگر میفهمیدند دنیا جلوی چشمشان روشن میشد و مشتاق میشدند و اگر نمیفهمیدند مدام میخواستند از ادامهی آن فرار کنند، وقتی در دبیرستان زیستشناسی را حفظ میکردم بدم نمیآمد ولی وقتی در دانشگاه واحد فیزیولوژی مهندسی را گرفتم دیدم خیلی هم شیرین است (چون دیگر حفظی نبود و فهمیدنی بود) و ...
تمام درسهای مدارس تا آخر دبیرستان را میشود ظرف پنج یا شش سال به کودک آموخت اگر کودک را اینقدر وارد دور باطل نکنیم و بازیاش ندهیم ... در سالهای اول کافی است مفاهیم حروف و اعداد برایش جا بیفتد تا اصطلاحاً با سواد شود، بعد ریاضیات و ادبیات و مختصری فلسفه و علوم تا وارد باغ شود، و بعد ظرف دو سال با معرفی دروس متفاوت از ریاضی گرفته تا علوم تجربی و انسانی و فنی به او در واحدهای متعدد به قصد معرفی و نه آموزش رشتههای متفاوت در او علاقهسنجی و استعداد یابی کنیم و در نهایت از سال ششم یا هفتم به صورت تخصصی وارد فضای تخصصیتر شوند و در پایان این دوره به او دیپلمی داده شود که با آن دیپلم در حدود ۱۷یا ۱۸ سالگی وارد بازار کار شود در حالیکه تخصص لازم برای کارش را دارد، چیزی که امروز در پایان لیسانس از افراد انتظار میرود ... بعد برای کسانی که میخواهند وارد فضای تخصصیتر شوند هم میشود مدارج بالاتر را تعبیه کرد ...
اما در دانشگاه چه میکنند؟ ... در ابتدای کارشناسی همان درسهای دبیرستان است با کمی عمق بیشتر که یعنی اتلاف وقت و هزینه و عمر ...
بعد دو سال آخر تخصصی میشود ... در کارشناسی ارشد هم باز عمق بیشتر در منتخبی از همان درسهای کارشناسی ارائه میشود و بعد پروژهای که در خیلی از مواقع ارزش علمی بالایی یا کاربرد باارزشی هم ندارد ... بعد هم دکتری که باز یکی دو سال اولش فرق زیادی با لیسانس و بخصوص کارشناسی ارشد ندارد و در ادامهاش هم پروژهی دکتری فرق چندانی با پروژهی ارشد ندارد ... در تمامی مواقع از لیسانس تا دکتری به شخص میگویند دانشجو ولی حقیقت این است که تا همان اواخر واقعاً بیش از دانشآموز به او توجه نمیشود ... دانشجو که دیگر نباید سر کلاس برود و دانش به او آموخته شود ... دانشجو باید آموزش داده شود که خودش به دنبال دانش برود و فقط فرقش با غیر دانشگاه این است که در دانشگاه باید این روند مورد نظارت و جهتدهی باشد ... اما ما در دکتری هم باید ۱۸ واحد درس بگذارنیم و اگر کسی بخواهد روی تزش وقت بگذارد ممکن است از نظر معدل مشروط شود و اخراج! فکر کنم لیسانس را باید بیاورند جزء دبیرستان و به شخصی که دارد کارشناسی میگیرد هم بگویند دانشآموز نه دانشجو. واحدهای دانشآموزی کارشناسی ارشد و دکتری را هم باید به صورت کمکآموزشی و نه اجباری برگزار کنند تا اگر کسی سؤال و مشکلی دارد در این کلاسها برطرف شود نه اینکه مشکلی نباشد و فقط وقت دانشجویان را با مطالب اضافه و پروژههای اضافهتر بگیرند. کل دانشگاه را هم میشود ظرف مثلاً پنج سال خلاصه کرد تا کسی که از دانشگاه بیرون میآید روحیهای دانشطلبی داشته باشد و برای این کار هم خود را محدود به رشتهی خاصی نداند و از هر رشتهای هر موضوعی که نیاز داشت را با مبانی آموزش داده شده به او در دورهی دانشآموزی و مبانی تحقیق که در دانشگاه به او آموزش داده شده برود و یاد بگیرد ... تخصص در یک رشته مطلبی بیمعنی است چون خیلی وقتها پاسخ یک سؤال در یک رشته سالهاست که در بین متخصصان یک رشتهی دیگر موجود است اما هر رشتهای تا حدود زیادی از کارهای انجام شده در رشتههای دیگر بیاطلاع است ...
اگر قرار باشد با پیشرفت علم مدام مطالب جدید کشف شده به تدریج وارد کتابهای آموزشی شوند و تصمیم قاطع داشته باشیم که باید همه را به دانشجو که نه به دانشاموزان دانشگاهی سر کلاس آموزش دهیم کمکم سن فارغالتحصیلی هم تا میانسالی و کهنسالی باید بالا برود. به تبع آن هم سن ازدواج بالا میرود و یک رویهی اشتباه در آموزش سبب یک ناهنجاری بزرگ در کل جامعه میگردد.
[/HR]اینها در مورد سیستم آموزشی بود، اما نحوهی آموزش در این سیستم هم مهم است که در این زمینه دوستان دیگر و کارشناس محترم مطالب خوبی ارائه کردهاند که حقیر از تکرار آنها خودداری میکنم ... [/HR]اینها در مورد سیستم آموزشی و نحوهی آموزش، اما حالا برسیم به محتوی دروس مورد آموزش:
حدیثی اگر درست خاطرم باشد به این مضمون خواندم که شیعهی ما در هر مطلبی که از او بپرسند میگوید نظرم همان است که نظر امامم هست، چه نظر ما را بداند و چه نداند. در روایت دیگری باز اگر درست خاطرم باشد چنین آمده بود که کسی که نظر ما در بارهی مطلبی را بداند و به سراغ نظر دیگری رود مانند آن است که ما را رد کرده باشد و کسی که ما را رد کند رسول خدا صلاللهعلیهوآله را رد کرده است و هر کس که رسول خدا را رد کند خدا را رد کرده است و این در حد کفر به خداست!
با این اوصاف بفرمایید آموزش و پرورش ما و بعد دانشگاههای ما چقدر اسلامی هستند؟ قرآن و حدیث چه جایگاهی در علوم آموزش داده شده به کودکان و محصلین نوجوان و دانشجویان ما دارند؟ چه مقدار از فیزیک و شیمی و پزشکی و ... ما اسلامی است؟ آیا اسلام در زمینهی خلقت جهان نظر نداده است که ما در کلاسهای فیزیکمان به دانشجویان نظریهی مهبانگ را آموزش میدهیم و بعد انتظار داریم او هم فیزیکدان باشد و هم مسلمانی که در کتابش و در احادیثش مطلب جور دیگری آمده است؟ آیا اسلام در این زمینهها نظری ندارد که ما به سراغ نظرات دیگران رفتهایم؟ آنها کار مقدسی کردند که ضد کلیسا شوریدند! کلیسا حرف خدا را نمیزد و اصلاً حضرت مسیح در زمینههای علمی نظر خاصی نداده بودند و رویکرد ایشان بیشتر اخلاقی و عرفانی بوده است ...، آنها حرف علمای یونان قدیم و ... را از قول خدا میزدند ... اما اسلام چه؟ آیا بازسازی علوم انسانی بر اساس اسلام کافی است؟ یا تدبر در قرآن باید به «رنسانس اسلامی» در تمامی زمینهها ختم شود؟ آیا بسترسازی برای این رنسانی در مدارس و دانشگاهها فراهم شده است؟ آیا اصلاً کسانی که باید بسترسازی کنند خودشان شکل گرفتهاند یا حتی کسانی که باید این بسترها را فراهم کنند هم خودشان هنوز به وجود نیامدهاند؟
سیستم آموزشی ما به لحاظ محتوی آموزشی از اسلام فاصلهی زیادی دارد ...
سیستم آموزشی ما از هر نظر از یک سیستم آموزشی ایدهآل اسلاممحور فاصله دارد،
بیشترین و شاخصترین وجه از سیستم آموزشی حاضر مدرک است! مدرک ابتدایی لازم است به عنوان شرط ورود به دبیرستان ... دیپلم لازم است برای ورود به دانشگاه ... کارشناسی لازم است برای ورود به تحصیلات تکمیلی ... و نهایتاً مدارک کارشناسی به بالا لازم است برای ورود به بازار کار ... اما خدا میداند که در تمامی این سالها سطح علمی و بالاتر از آن رویکرد علمی و عقلی افراد چقدر رشد میکند ... نهایتاً هم هر کس به دنبال این خواهد بود که چه کاری بیشتر به سود دنیایش است ... علم بهتر است یا ثروت؟ علمی که ثروت بالاتری را برای او تضمین کند ...
ان شاء الله برداشت سیاهنمایی از این سطور نشود ... انتقادی هم اگر هست به قصد تلنگور است برای سازندگی ... برای آنکه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است ... اگرچه طبق معمول باید تأکید کنم که این بندهی حقیر خدا باز بدون تخصص حرف زدم و هر چه گفتم نظرات شخصیم بود که لزوما هم درست نیست و به احتمال زیاد درست و غلط را با هم دارد.
یا علی
عمل به اسلام با علم و تقوي وعمل به آن آسان است اما مسلمانان از عدم آگاهي خود از اسلامي كه خداوند در قرآن و كتاب هاي آسماني ديگر يعني با عنوان دين حنيف معرفي نموده است و آن را در فطرت قرار داده است كار را مشكل وقضاوت را در پذيرش خيلي ها سخت مي گرداند و ازطرفي بيشترين موضوع ها من جمله اين سوال چون در حيطه فروع دين است بنابراين نظرات مختلف را در بر دارد و جواب آن نياز به عنوان نمودن مطالب ديگر را دارد و طرح اين سوال شايد به اين شكل صحيح نباشد واگر موضوع سوال در حيطه اصول دين بود مثلا وجود خدا تمام مسلمانان يك جواب مثبت مي دادند ولي نزديك ترين جواب اين است كه اسلامي است چون تبليغ كفر را نمي كند و ولي فقيه در قانون اساسي و عملا بر كليات آن نظارت دارد و مسئولين آنها نيز دين دارند و...لذا اگر آن را زير ذره بين قرار دهيم مي توان ايراد هايي از آن گرفت كه چندان بزرگ هم نباشد زيرا در ارتقاء آن چاره اي در اختيار كمتر داشته باشيم.
سلام و عرض ادب،
بنظرم شیوه گزینش معلم ها خیلی افتضاحه،
بعضیاشون سلامت روانی ندارن!معلمی ک تو کلاس درس نده و دانش اموزارو ب کلاس خصوصی بکشونه معلمه؟
معلم هایی ک هم دیگرو نمیکشن معلمن؟؟؟
بنظرم شیوه گزینش باید خیلی عوض شه!
التماس دعا
سلام. والدینی که ازعهده ی تربیت یک فرزند بر نیان چگونه معلم با 30دانش اموز کنار بیاد و کتاب و مشق و پرسش و پوشه کار و کنار بزاره و فقط بچسبه به تربیت 30نفر؟؟؟؟ میدانیم تربیت خیلی مهمه ولی وافعا انتظار بجایی نیست که بخوان پسرشون از هر لحاظ مخصوصا اخلاقی کامل کامل باشه . درضمن بعضی ها تدریس زمان قدیم را با روش تدریس جدید مقایسه می کنن که کاملا اشتباه است چون با رشد علم و این همه امکاناتی که در اختیار بچه ها هست کمتر به درس و تربیت توجه دارند. خیلی چیزها هستند که خود انسان باید تو اون شرایط باشه بعد قضاوت کنه. بچه ها هم اونقد والدین جلوشون گفتن که معلم حق تنبیه نداره که دبگه بچه ها با کمال پررویی تو روی معلم قد علم می کنن!!! واقعا مگه ما قبلا دانش اموز نبودیم.!!!!! امیدوارم هرکسی که بخواد نظر بده کمی هم شرایط را بسنجه و ببینه خودش میتونه از عهدش بر بیاد .... بعد انتقاد کنه
ولی
فکر میکنید مشکل آموزش و پرورش تنها مشکل موجود در این کشوره ؟؟
یعنی همه چی سر جای خودش هست ؟؟؟
آموزش و پروش جزو یک حلقه از زنجیری هست که خود همین زنجیر تا خرخره تو کثافت فرو رفته (( تشابه زنجیر به جامعه و ... ))
پدر و مادری که بچه رو میفرستن مدرسه خودشون هیچ وقتی واسه بچه نمیزارن -- پدر که تا آخر شب بیرونه و وفتی میاد خونه خسته هست و وقتی واسه بچه نداره
مادر خانواده از صبح تا شب پای سریال های ماهواره ای
همون پدر و مادر تو سیسیتم اداری کار میکنن که اکثرا پر از فساد و زیرمیزی و .... هست و خودشون هم صرفا با یک آشنا بازی سرکار رفتن و مدرک به دردشون نخورده (( چیزی که امروزه داره زیاد میشه ))
همین ادارات و ... خودشون تامین کننده بودجه و نهاد هایی مثل آموزش و پرورش هستن
همین آمورش و پروش هم جایی هست که مدیران و ... با انواع و اقسام زیرمیزی و پارتی بازی سر کار میان و هیچ علاقه ای به کار ندارن و صرفا دید اقتصادی بهش دارن
همین مدیران و .... معلمانی رو پرورش میدن که با همین سیستم ضعیف وارد کار شدن (( ضعیف عمل کردن آموزش و پرورش تو استخدام معلمان )) (( به طوری که بعضی از معلم ها دیدشون فقط گرفتن حقوق و تموم کردن هرچه زودتر کلاس هست ))
همین معلمان هم تو مدارس وظیفه آموزش به بچه های مردم رو داره که به بدترین شکل ممکن کار خودشو انجام میده (( چون خودش بدون هیچ صلاحیتی وارد کار شده ))
همون بچه با همون سیستم آموزشی بزرگ میشه و عملا آموزش و تحصیل رو چیزی برای پول درآوردن میبینه و به کیفیت کار اهمیت نمیده
همین بچه وقتی بزرگ شد میشه پدر مادر یک بچه دیگه .......
و این چرخه همچنان ادامه داره !!!!!!!!
شاید چیزایی که گفتن بی ربط باشه
ولی جامعه و ادارات ما از سر تا پا ایراد داره و مشکل فقط و فقط آموزش و پرورش نیست
چرخه ای که همه داخلش بدون اهمیت به شغلی که دارن سر کار اومدن و صرفا با پارتی بازی انتخاب شدن
اهمیت تدریس و تحصیل تو کشور ما خیلی خیلی پایین اومده و کیفیت زیر صفره
به طوری که دیگه به دانشگاه جایی برای آموختن علم نگاه نمیشه و برای پیدا کردن کار عملا باید حرفه داشت و در خیلی موارد پارتی
به همین خاطر سیستم آموزشی کشور هیچ اهمیتی نداره چیزی که امروزه باب شده مدرک گرایی هست !!!!
حتی اگه آموزش و پرورش ما مورد تایید اسلام هم بشه هیچ فرقی نمیکنه
چون اصلا هدف آموزش نیست و صرفا گرفتن مدرک هست
به خاطر همین به محتوا توجه نمیشه (( چه اسلامی و چه غیر اسلامی ))
چون برای زندگی در جامعه شما نیازی به این آموزش ها ندارید و عملا چیزهای دیگری مثل پول - پارتی و حرفه داره حرف اول رو میزنه
خیلی تعریفی نداره . یا شاید بهتر بگم اصلا تعریفی نداره . من دانش آموز تو این سیستم آموزشی کلی مشکل دارم ... از نحوه ی انتخاب معلمها و موضوعات بیخودی درسها ... ام چه میشه کرد . وقتی تو کشوری زندگی می کنی که اوضاع دولتش اینقدر داغونه می خوای آموزش و پرورشش خوب باشه . بعید می دونم قبل ظهور امام زمان این اوضاع کمی هم بهبود پیدا کنه .
سلام بر همه شما بزرگوارن كه دلسوزان بحث را دنبال كرديد و يا نظر خود را نوشتيد
دوستان
بزرگواران
جامعه اسلامي از مجموع من و شما و برادران و خواهران مان تشكيل مي شود
خيلي از مواقع ما ديگران را نقد مي كنيم ولي نمي گوييم من براي اين جامعه اسلامي چه مي كنم و چه قدر تلاش مي كنم؟
آيا به سهم خودم زحمت مي كشم؟
آيا به عنوان يك مسلمانان در برابر خطاي برادر، پدر، دوست و خويشاوندم مسئوليت احساس مي كنم و از روي مهر و محبت ارشاد و امر به معروف مي كنم
آيا در كل به سيستم معيوب كمك مي كنم و هم جهت هستم يا مانع.
آيا با حضور من و شما خلاف ها هم صورت مي گيرد.
به عنوان نمونه آيا خواهري كه درس خوانده است و مدرك و تخصص هم دارد ولي از تأسيس مهدكودك اسلامي فرار مي كند و خانه داري را انتخاب كرده مي تواند فقط غرولند كند كه چرا در مهدكودك ها موسيقي پخش مي كنند و چرا اسلامي نيست
چرا نبايد زنان مسلمان ما فكري به حال تخصص هاي مخصوص زنان كنند و به رشته هاي مردانه رو مي آورند و در جامعه اسلامي مثلا مرد متخصص زنان و زايمان است و جراح سرطان سينه و....(بله بايد در حد خود از نمايندگان مجلس كه وكلاي مردم هستند بخواهيم البته اگر در گزينش نماينده مذهبي دقت كرده باشيم و وظيفه شرعي خود را هنگام راي دادن تحقيق كرده باشيم)
وقتي شما كه تعهد و تخصص داريد، عرصه را خالي مي كنيم خب ديگراني كه اين صفات را ندارد مسوؤليت ها را اشغال مي كنند.
انتقاد سوزنده و سازنده
در انتقادها بايد واقع بين و با انصاف باشيم
نبايد طوري جلوه بدهيم كه واقعا گويي هم از دم بي قيد هستند و با پارتي روي كار آماده اند
بله قبول دارم رشوه و پارتي و تقلب و خيانت هست و آفت بزرگي براي جامعه اسلامي است ولي متأسفانه با كم كاري مسؤولان مذهبي ، بي توجهي مردم و مسوؤلان در امر به معروف، اجرا نشدن حدود الهي و تعزيرات درباره خود مسؤولان و سست بدون نظارت ها اين مشكلات زيادي به بار آمده است.
با اين حال بايد بپذيريم حتي زمان حضرت علي (ع) نيز بودند مسؤولاني كه خيانت مي كردند و حضرت راضي به كار ايشان نبود يعني طبيعي است كه در جامعه بالاخره افراد خوب بد هست و از همه بدتر منافق و دو رو وجود دارد آياتي ابتدايي قرآن اين تقسيم بندي را بيان كرده است.
منافق با ظاهري مزورانه روي كار مي آيد و ضربه مي زند.
بنابراين در حد خود هرچند مسؤوليتي نداشته باشيم راه درست را برويم
در حد خودمان حتي در وبلاگي سايت هاي ناآكارآمد را انتقاد سالم كنم
دوستان اگر حرف خوب را با انتقاد سالم نزنيم مهر افراطي گري مي خورد و حتي مسؤولان مؤمن و با دقت به سخن مانتوجه نمي كنند.
وظيفه مداري
هميشه از خود بپرسيم من چه كردم؟ ین عبارت روی سنگ قبر یک کشیش نوشته شده است :جوان وآزاد بودم ، تصوراتم هیچ محدودیتی نداشتند ودر خیال خودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم . پیرتر وعاقل تر که شدم فهمیدم که دنیا تغییر نمیکند بنابراین توقعم را کم وبه عوض کردن کشورم غناعت کردم. ولی کشورم هم نمی خواست عوض شود. به میان سالی که رسیدم آخرین توانایی هایم را به کار گرفتم که فقط خانواده ام را عوض کنم ولی پناه بر خدا آن ها هم نمی خواستند عوض شوندو اینک در بستر مرگ آرمیده ام وناگهان دریافتم که اگر فقط خود را عوض می کردم خانوده ام هم عوض می شد و با پشت گرمی آنها می توانستم کشورم را هم عوض کنم و چه کسی میداند شاید می توانستم دنیا راهم عوض کنم.
از بین اون همه جمعیت یکی شد امام خمینی (با اون وضع)حالا مثل امام خمینی دیگه وجود نخواهد داشت می دونی چرا؟؟چون کمتر کسی به حوزه می رود شاید از هر چند کلاس در دبیرستان چند نفر اندک به حوزه می روند تازه اگر خانواده ها بزارن و نگن نرو یا بگن نمی خوایم آخوند بشی .یقینا فساد در آنموقع کمتر بوده زیرا فقط مدرسه محل فساد نیست خیابان های شهر هم محل فساد است پارک ها هم همینطور ماهواره ها هم همینطور عروسی ها هم همینطور(اکثرا یا بعضی ها)ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت ایدی الناس. فساد زیاد شده چند نفر می شناسید که موسقی مبتذل گوش ندن ؟چند درصد از زنان و دختران جامعه محجبه اند(همین حتی اون جوان مذهبی رو هم به سمت گناه می کشه مگر اینکه اراده قوی داشته باشه)؟؟چقدر در مدارس کار فرهنگی انجام گرفته؟؟در مدارس اخلاق و تربیت مهم تر است یا فیزیک و شیمی ؟؟
وقتی در مدرسه به بچه احترام بزارن براش خسته کننده نباشه مطالب مفید بگن کلاس شلوغ نباشه معلم درست درس بده هر عقده ای نیاد با یک لیسانی یا قدیمیاش با مدرک پایین تر بشه معلم دانش آموز رو به کار های خوب تشویق کنن برای پدر و مادر ها کلاس های اخلاقی تربیتی بزارن برای بچه ها درس اخلاق بدن اونموقع این جوان به سوی مدرسه اسلامی جذب می شه و اونموقع هست که می گه یا جابر برام گذشتمو جبران کن
من نمی گم اولیا بی تقصرین اصل تقصیر از اولیاست همین که درست بچه رو تربیت نمی کنن و میزارن بچه به این جا بره و مفسد بشه!!!(البته همه دانش آموزا نه)
ولی من که نمی تونم به همه والدین بگم ولی به آموزش و پرورش می شه انتقاد کرد که خلا تربیتی بچه ها رو پر کنه وقتی این بچه ها تربیت درست بشن نسل بعدیش هم درست تربیت می شن.
اگر بخوان پدر و مادر ها هم راه درست تربیت رو یاد بگیرن باید نهاد های دیگه هم همکاری کنن به عنوان مثال:
همه ادارات همه پزشکان مهندسان رفتگران پستچیان نانوایان خیاطان تاکسیرانی اتوبوس رانی و...باید کلاس هایی برای اینها بگذارند با اساتیدی مجرب و کلاس ها همراه با تشویقی باشد که گفته هر کی دکتره دیگه نیازی به آموزش تربیت نداره وقتی یک بچه به امام خمینی نامه می نویسه امام می فرماید در جواب باز هم مرا نصیحت کن حالا طرف یک فوق لیسانس غورباغه شناسی از دانشگاه زابل گرفته قیافه میگیره می گه توی دیپلمی می خوای من فوق لیسانس رو نصیحت کنی؟؟!!یعنی تو بیشتر از من میفهمی؟؟!!
باید همه دست در دست هم بدن من اگر تونستم می رم خارج تحصیل میکنم چون به دانش آموز و دانشجو بیشتر توجه میشود.
وقتی من بچه مذهبی تو جامعه سوژه خنده این و اون هستم و من و به مسخره می گیرن من باید چیکار کنم باید یقه اونهایی رو بگیرم که موجبات مسخره شدن منو فراهم کردن و از من حمایت نمی کنن.
مردم ایران یه عده ای نمی فهمند اگر من الان برم حوزه علمیه می گن درست رو ادامه بده درکتر مهندس شو نمی فهمن هر کسی یک علاقه ای داره و استعدادی آموز و پرورش هم استعداد بچه ها رو میکشه
عزیز دل ، شما یا سن تون بیشتر از بنده هست و بیشتر از من دوران طاغوت رو درک کردید و یا اینکه علم الغیب دارید که اینطور با «یقین» صحبت می کنید فقط امیدوارم حرفهای پوچ عده ای مُغرض که کاباره هاشون بعد از انقلاب بسته شده و هنوز ناراحتند رو در حال تکرار نباشید ... چون اونها همچنان بسیار مایلند دوباره اون مکانهای علنی برای عشرت و کثافت کاری و میگساری هاشون دایر باشه تا بگن ببینید جامعه چقدر پاک شده! البته عده ای جوان ساده دل هم معمولاً زود فریب صحبتهاشون رو میخورند ...
پس سعی کنید واژه ی «یقیناً» رو زمانی استفاده کنید که یا خودتون چیزی رو دیده باشید و یا واقعاً علم الیقین داشته باشید . در غیر اینصورت حتی اگر 80 میلیون جمعیت هم حرفی رو تکرار کردند لزومی وجود نداره که درست باشه که شما هم بخواید تکرارش کنید ..
بقیه ی صحبتهاتون هم عمدتاً شکایت از زمین و آسمون و عالم و آدم بود که فکر نکنم پرداختن بهش در شأن این تاپیکی که زدید باشه
بسم الله الرحمن الرحیم
شما درست می گویید.
آقا اصلا راه اصلاح آموزش و پرورش چیه و وظیفه ما چیه؟؟شما که زمان طاغوت رو درک کردید و زمان حال رو هم درک کردید؟؟
خواهش مندم به من بگویید.
کاربری به نام مومن نوشته اند : اگر در خانواده نیز ناهنجاری هست از تربیت نامناسب در مدرسه نشأت می گیرد
که دقیقا برعکس است معضل بزرگ در بین بعضی جوانان خانواده کم دین و ماهواره و کم رنگی دین است
حالا مدرسه با هفته ای دوسه ساعت زنگ دین و زندگی ( همان دینی و قرآن ) چطور می تواند مشکلات جوان را
که کم دینی در خانواده و داشتن ماهواره و دیدن کثبف ترین فیلمهاست را حل کند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه هرچه در مدرسه یاد می گیرند به محل زندگی خود بروند عموما از دست می رود
بله فرمایش شما واقعیت هست گرچه نظر شخصی کاربر مذکور نیز محترم است
ملاحظه کنید بطور تخمینی و بر اساس مشاهدات روزانه، دستکم 70 درصد کودکان زیر 7 سال که اصلاً هنوز پا به مدرسه نگذاشته اند دچار انوع مشکلات تربیتی بین درجات کم تا وخیم هستند و بدیهی است که مسوولیت این نهال کج را فقط و باز هم فقط والدین بی مسوولیت شان باید به گردن بگیرند نه هیچکس دیگری .
حال این را هم در نظر بگیرید هر کودکی از بدو تولد تا سن 7 سالگی بمدت بیش از 61000 ساعت صرفاً تحت نظر و تربیت والدین و خویشاوندان بوده . این رقم 61000 ساعت را مقایسه کنید با عدد 11000 ساعت که عبارتست از مجموع حضور یک ایرانی در مدرسه از اول دبستان تا پایان دبیرستان است . آیا ایندو رقم اصلاً با هم قابل مقایسه اند؟
بسیار مشکل است نهالی که از 9 ماه پیش از تولد تا هفت سال پس از آن کم و بیش مورد انواع و اقسام بی توجهی های تربیتی-روحی و یا حتی چه بسیار ملاحظه می شود انواع بی توجهی های جسمی از سوی اولیای غیر مهذّب خود واقع شده را بتوان براه راست آورد مگر اینکه بمدت چندین سال آنهم بصورت 24 ساعت شبانه روز تحت مراقبت ویژه ی تیمی از متخصصین علوم تربیتی قرار گیرد آنگاه شاید و تنها شاید بتوان کور سوی امیدی در وی یافت
بزرگان اخلاق کراراً گفته اند از بین بردن تنها یک ملکه ی اخلاقی زشت در یک فرد بمراتب از انجام معجزه مشکل تر است ... واویلا
همانطور که قبلاً عرض شد همه ی اساتید تعلیم تربیت همچنین بر این باورند که شاکله ی تربیتی افراد در همان 5 سال اول زندگی شکل می گیرد و پس از آن گرچه باز هم این خمیره ی شخصیتی همچنان انعطاف دارد اما نه آن انعطاف 5 ساله ی آغازین را.
(داخل پرانتز: در روایات ظاهراً به این مضمون وارد شده که بعد از 40 سالگی هم دیگر امیدی به اصلاح فرد نباید داشت . لذا هنوز سراغ نداریم که پس از این سن شخصی دچار تحول روحی و معنوی شده باشد)
در مجموع، هرگز از چند ساعت کوتاه حضور فرزند در مدرسه های ایران که بطور خالص در هر سال برابر 900 ساعت از 8760 ساعت (حدود یک دهم عمر یک دانش آموز در یک سال) را شامل می شود و امروزه نیز به درست و یا غلط عمدتاً صَرف علم آموزی می شود به هیچوجه نباید توقع معجزه داشت . حتی اگر کل آن 900 ساعت هم بجای تعلیم صرفاً صَرف تربیت شود باز هم بدلایل بسیار متعدد که قبلاً ذکر آنها رفت، بنده امید زیادی ندارم که در نبود همراهی خانواده و اولیائی مهذب، بتوان ثمره ی درخوری را برداشت کرد
عموم معلمین ما همین حالا هم به قدر طاقت و بلکه بیش از وظایف قانونی محوّله شان به تربیت و ارشاد دانش آموزان مشغول هستند و قُدمای ما چه نیک و بجا و بر حسب علم و تجربه فرموده اند که : تربيت، نااهل را چون گِردكان بر گنبد است ...
باسمه تعالی
خوب شما ساعت خواب این بچه ها رو از بدو تولد تا حالا هم حساب کن تازه اون بچه ها در مدرسه بجز زنگ تفریح کلا نزد معلمند ولی در خانه نه اگر بگیوییم این کودک روزانه 10 ساعت تا اول دبستان خواب داشته حدود 27000 ساعت هم خوابه اگر بیشتر نخوابه !!ولی تو مدرسه همش زیر نظر معلم ومعاون و ...هست من این که خانواده در تربیت فرزند نقش دارند هیچ حرفی ندارم بحث اینه خانواده رو با انتقاد همشونو نمی شه درست کرد ولی آموزش و پرورشو می شه با زور و اعتراض و اعتصاب درست کرد پس ما بیایم از راه درست بریم چون تاثیر معلم بر دانش آموز هم چیز کمی نیست.حرفم غیر منطقیه؟؟
چنان صحبت میکنید که گویی مثل بیمارستان است که هر بیمار تحت نظارت تیم پزشکی و پرستار خاص باشد!
صحبت شما در زمانیکه 40 دانش آموزش شرّ و شلوغ و یک معلم در مدت یکساعت و خرده ای از هر زنگ درسی که قرار است عمدتاً به تدریس و آموزش اختصاص پیدا کند مصداق ندارد
ابتدا دنبال آموزش و پرورش دیگری باید باشید آنوقت از دست اندرکاران آن توقعات اینچنانی داشته باشید ...
بسم الله
شما بیفتید جلو ما هم پشت سر شما حمایت می کنیم ببینیم به تعبیر شما با زور و اعتراض و اعتصاب میشود یا نمی شود
فعلاً که همگان از افراد متفرقه و مردم عادی گرفته تا صاحب منصبان و مجریان به دادن شعارهای قشنگ و نوشتن مقالات تخیلی خود را راضی و خوشنود کرده اند
در مَثل مناقشه نیست. مثل اینست که آرد بی کیفیت به نانوایی ها بدهند و توقع نان مناسب داشته باشند
اگر این منطقی است آنوقت حرف شما هم منطقی خواهد بود
در مدارس ایران اکثر ساعات بدست معلمان شاخه های علوم انسانی است که اصولاً افرادی کم سواد و علم گریز هستند (معلمان دینی-قرآن-عربی-علوم اجتماعی-ادبیات و...) طبعاً همینها که باید تمرکز بیشتری بر آموزش اخلاق و تربیت داشته باشند قبلاً گفتم که چه بسیار که از آن بی بهره اند.
دلیل هم آنکه اصولاً از یک قرن قبل که آموزش دبیرستانی در ایران باب شد تا به همین امروز به جبر و یا اکراه، عموماً افراد بی استعداد و تنبل را در دبیرستان به رشته ی علوم انسانی می فرستادند. این روند آشکارا تا به امروز نیز ادامه دارد و بندرت خلاف آن دیده می شود. حال آقایان رفته اند از بین این تیپ افراد، معلمین زیادی هم استخدام کرده و می کنند و بیشتر سهم ساعات آموزشی و تربیتی مدارس را هم به آنها واگذار کرده اند! پس ریشه ی بیماری ظاهراً معلوم شد!
جالب است که این وسط آمده اید و یقه ی معلمان علوم پایه(فیزیک-شیمی-بیولوژی-زمین شناسی) را چسبیده اید در حالیکه اینان وظایف صرفاً آموزشی خود را بنحو احسن انجام داده اند و اگر تلاش همینان نبود امروزه همین میزان توسعه ی صنعتی و پیشرفت علمی که داریم را هم مطلقاً نداشتیم و باید بوسیله ی درشکه جابجا می شدیم و مریضانمان را نیز بدست حکیم باشی ها می سپردیم .
نه نیست قبلا بهتر ولی الان....بنظرمن اصلا کنترلی رو رفتارا نیست نه دانش آموزا نه بقیه که اگه بودبهترازین بود.آموزش وپرورش.تامل برانگیزه:Gig:حالا کو پرورش؟آموزشم که چنگی بدل نمیزنه:Ghamgin:
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته،
حقیر که دلم از آموزش و پرورش خونه! البه نه فقط آموزش و پروزش که همچنین وزارت علوم و تحقیقات! اگر میشد ترجیح میدادم فرزندانمان هرگز پا در مدرسه و دانشگاه نگذارند ... اما ... فعلاً ظاهراً از آن چارهای نیست. ای کاش میشد مثل قدیمترها بچهها را از همان بچگی فرستاد حوزهی علمیه، حیف ...!
نه لزوماً منظورم این نیست که آموزش و پرورش ما غیراسلامی است، اگرچه خیلی هم اسلامی نیست، منظورم این است که حتی کارآمد هم نیست ...
اما برخی از نکاتی که الآن به ذهنم میرسد و پیشاپیش عذرخواهی میکنم که در این مسأله درد و دلم طولانی خواهد شد:
زمان ما در دبستان یک سری درسها را میخواندیم ... بعد در راهنمایی همانها را دوباره میخواندیم و یک کمی مفصلتر ... بعد در دبیرستان دوباره همانها را میخواندیم اما باز هم مفصلتر، البته در دبیرستان لااقل گروههای ریاضی و تجربی و انسانی و فنی-حرفهای از هم جدا شدند، یک جداسازی بیشتر هم در کنکور اتفاق افتاد ولی باز در دانشگاه هم در سالهای اول باز همان مطالب دبستان و راهنمایی و دبیرستان خوانده شدند البته باز کمی مفصلتر! یک مطلب را چندین و چند بار خواندیم ... هر بار هم که خواندیم بعدش یادمان رفت ... عمر بود که تلف شد ... سالهای نوجوانی و جوانی بود که به بطالت گذشت
اگر از ایشان بپرسیم چرا؟ خواهند گفت برای کشف استعدادها و علایق! یا برای افزایش اطلاعات عمومی! شخص باید به موضوع و محتویات ذیل آن موضوعات آشنا باشد تا بداند کدام را بیشتر دوست دارد یا درش استعداد دارد ... اما برای اینکه بفهمیم شخص استعداد در زمینهی ریاضی دارد یا در زمینهی ادبیات آیا باید بخشهای زیادی از ریاضیات یا زیستشناسی و ... را به او درس دهیم و مجبورش کنیم به زور بخواند و بعد بگوییم نمرهات کم شد و تو در این درس استعداد نداری یا در آن درس نمرهات خوب شد و در آن درس استعداد داری؟ برای فهمیدن موضوع مورد علاقه و کشف استعداد یک یا دو سال تخصیص بدهند کافی است، آن هم نه در دبستان بلکه وقتی که کودک به سنی رسیده باشد که جایگاه علوم را نسبت به یکدیگر بنواند درک کند و مطالب هم در ذهنش بماند نه اینکه هی بخواند و هی یادش برود.
به شخصه یادم هست که در دبیرستان یک سال معلم شیمی خوب درس میداد یا به هر ترتیب شیمی را فهمیدم و خیلی از آن خوشم آمد و در سال بعد معلم شیمیامان خوب درس نمیداد و نکات مبهم زیادی در ذهنم بود و خوب آن را نفهمیدم و از شیمی بدم آمد (چون مسائلش را نمیتوانستم حل کنم) و سال بعد باز شیمی را فهمیدم و از آن خیلی خوشم آمد و آخر کار فهمیدم که آنچه خوش آمدنی است چیزی است که آن را میفهمم و دیگر فرقی ندارد که شیمی باشد یا غیر شیمی و بعداً هم تأیید آن را در درسهای دیگر دیدم، وقتی ریاضیات را میفهمیدم دوستش داشتم و وقتی نمیفهمیدم بدم میآمد، به دیگران هم که درس میدادم اگر میفهمیدند دنیا جلوی چشمشان روشن میشد و مشتاق میشدند و اگر نمیفهمیدند مدام میخواستند از ادامهی آن فرار کنند، وقتی در دبیرستان زیستشناسی را حفظ میکردم بدم نمیآمد ولی وقتی در دانشگاه واحد فیزیولوژی مهندسی را گرفتم دیدم خیلی هم شیرین است (چون دیگر حفظی نبود و فهمیدنی بود) و ...
تمام درسهای مدارس تا آخر دبیرستان را میشود ظرف پنج یا شش سال به کودک آموخت اگر کودک را اینقدر وارد دور باطل نکنیم و بازیاش ندهیم ... در سالهای اول کافی است مفاهیم حروف و اعداد برایش جا بیفتد تا اصطلاحاً با سواد شود، بعد ریاضیات و ادبیات و مختصری فلسفه و علوم تا وارد باغ شود، و بعد ظرف دو سال با معرفی دروس متفاوت از ریاضی گرفته تا علوم تجربی و انسانی و فنی به او در واحدهای متعدد به قصد معرفی و نه آموزش رشتههای متفاوت در او علاقهسنجی و استعداد یابی کنیم و در نهایت از سال ششم یا هفتم به صورت تخصصی وارد فضای تخصصیتر شوند و در پایان این دوره به او دیپلمی داده شود که با آن دیپلم در حدود ۱۷یا ۱۸ سالگی وارد بازار کار شود در حالیکه تخصص لازم برای کارش را دارد، چیزی که امروز در پایان لیسانس از افراد انتظار میرود ... بعد برای کسانی که میخواهند وارد فضای تخصصیتر شوند هم میشود مدارج بالاتر را تعبیه کرد ...
اما در دانشگاه چه میکنند؟ ... در ابتدای کارشناسی همان درسهای دبیرستان است با کمی عمق بیشتر که یعنی اتلاف وقت و هزینه و عمر ...
بعد دو سال آخر تخصصی میشود ... در کارشناسی ارشد هم باز عمق بیشتر در منتخبی از همان درسهای کارشناسی ارائه میشود و بعد پروژهای که در خیلی از مواقع ارزش علمی بالایی یا کاربرد باارزشی هم ندارد ... بعد هم دکتری که باز یکی دو سال اولش فرق زیادی با لیسانس و بخصوص کارشناسی ارشد ندارد و در ادامهاش هم پروژهی دکتری فرق چندانی با پروژهی ارشد ندارد ... در تمامی مواقع از لیسانس تا دکتری به شخص میگویند دانشجو ولی حقیقت این است که تا همان اواخر واقعاً بیش از دانشآموز به او توجه نمیشود ... دانشجو که دیگر نباید سر کلاس برود و دانش به او آموخته شود ... دانشجو باید آموزش داده شود که خودش به دنبال دانش برود و فقط فرقش با غیر دانشگاه این است که در دانشگاه باید این روند مورد نظارت و جهتدهی باشد ... اما ما در دکتری هم باید ۱۸ واحد درس بگذارنیم و اگر کسی بخواهد روی تزش وقت بگذارد ممکن است از نظر معدل مشروط شود و اخراج! فکر کنم لیسانس را باید بیاورند جزء دبیرستان و به شخصی که دارد کارشناسی میگیرد هم بگویند دانشآموز نه دانشجو. واحدهای دانشآموزی کارشناسی ارشد و دکتری را هم باید به صورت کمکآموزشی و نه اجباری برگزار کنند تا اگر کسی سؤال و مشکلی دارد در این کلاسها برطرف شود نه اینکه مشکلی نباشد و فقط وقت دانشجویان را با مطالب اضافه و پروژههای اضافهتر بگیرند. کل دانشگاه را هم میشود ظرف مثلاً پنج سال خلاصه کرد تا کسی که از دانشگاه بیرون میآید روحیهای دانشطلبی داشته باشد و برای این کار هم خود را محدود به رشتهی خاصی نداند و از هر رشتهای هر موضوعی که نیاز داشت را با مبانی آموزش داده شده به او در دورهی دانشآموزی و مبانی تحقیق که در دانشگاه به او آموزش داده شده برود و یاد بگیرد ... تخصص در یک رشته مطلبی بیمعنی است چون خیلی وقتها پاسخ یک سؤال در یک رشته سالهاست که در بین متخصصان یک رشتهی دیگر موجود است اما هر رشتهای تا حدود زیادی از کارهای انجام شده در رشتههای دیگر بیاطلاع است ...
اگر قرار باشد با پیشرفت علم مدام مطالب جدید کشف شده به تدریج وارد کتابهای آموزشی شوند و تصمیم قاطع داشته باشیم که باید همه را به دانشجو که نه به دانشاموزان دانشگاهی سر کلاس آموزش دهیم کمکم سن فارغالتحصیلی هم تا میانسالی و کهنسالی باید بالا برود. به تبع آن هم سن ازدواج بالا میرود و یک رویهی اشتباه در آموزش سبب یک ناهنجاری بزرگ در کل جامعه میگردد.
[/HR]اینها در مورد سیستم آموزشی بود، اما نحوهی آموزش در این سیستم هم مهم است که در این زمینه دوستان دیگر و کارشناس محترم مطالب خوبی ارائه کردهاند که حقیر از تکرار آنها خودداری میکنم ...
[/HR]اینها در مورد سیستم آموزشی و نحوهی آموزش، اما حالا برسیم به محتوی دروس مورد آموزش:
حدیثی اگر درست خاطرم باشد به این مضمون خواندم که شیعهی ما در هر مطلبی که از او بپرسند میگوید نظرم همان است که نظر امامم هست، چه نظر ما را بداند و چه نداند. در روایت دیگری باز اگر درست خاطرم باشد چنین آمده بود که کسی که نظر ما در بارهی مطلبی را بداند و به سراغ نظر دیگری رود مانند آن است که ما را رد کرده باشد و کسی که ما را رد کند رسول خدا صلاللهعلیهوآله را رد کرده است و هر کس که رسول خدا را رد کند خدا را رد کرده است و این در حد کفر به خداست!
با این اوصاف بفرمایید آموزش و پرورش ما و بعد دانشگاههای ما چقدر اسلامی هستند؟ قرآن و حدیث چه جایگاهی در علوم آموزش داده شده به کودکان و محصلین نوجوان و دانشجویان ما دارند؟ چه مقدار از فیزیک و شیمی و پزشکی و ... ما اسلامی است؟ آیا اسلام در زمینهی خلقت جهان نظر نداده است که ما در کلاسهای فیزیکمان به دانشجویان نظریهی مهبانگ را آموزش میدهیم و بعد انتظار داریم او هم فیزیکدان باشد و هم مسلمانی که در کتابش و در احادیثش مطلب جور دیگری آمده است؟ آیا اسلام در این زمینهها نظری ندارد که ما به سراغ نظرات دیگران رفتهایم؟ آنها کار مقدسی کردند که ضد کلیسا شوریدند! کلیسا حرف خدا را نمیزد و اصلاً حضرت مسیح در زمینههای علمی نظر خاصی نداده بودند و رویکرد ایشان بیشتر اخلاقی و عرفانی بوده است ...، آنها حرف علمای یونان قدیم و ... را از قول خدا میزدند ... اما اسلام چه؟ آیا بازسازی علوم انسانی بر اساس اسلام کافی است؟ یا تدبر در قرآن باید به «رنسانس اسلامی» در تمامی زمینهها ختم شود؟ آیا بسترسازی برای این رنسانی در مدارس و دانشگاهها فراهم شده است؟ آیا اصلاً کسانی که باید بسترسازی کنند خودشان شکل گرفتهاند یا حتی کسانی که باید این بسترها را فراهم کنند هم خودشان هنوز به وجود نیامدهاند؟
سیستم آموزشی ما به لحاظ محتوی آموزشی از اسلام فاصلهی زیادی دارد ...
سیستم آموزشی ما از هر نظر از یک سیستم آموزشی ایدهآل اسلاممحور فاصله دارد،
بیشترین و شاخصترین وجه از سیستم آموزشی حاضر مدرک است! مدرک ابتدایی لازم است به عنوان شرط ورود به دبیرستان ... دیپلم لازم است برای ورود به دانشگاه ... کارشناسی لازم است برای ورود به تحصیلات تکمیلی ... و نهایتاً مدارک کارشناسی به بالا لازم است برای ورود به بازار کار ... اما خدا میداند که در تمامی این سالها سطح علمی و بالاتر از آن رویکرد علمی و عقلی افراد چقدر رشد میکند ... نهایتاً هم هر کس به دنبال این خواهد بود که چه کاری بیشتر به سود دنیایش است ... علم بهتر است یا ثروت؟ علمی که ثروت بالاتری را برای او تضمین کند ...
ان شاء الله برداشت سیاهنمایی از این سطور نشود ... انتقادی هم اگر هست به قصد تلنگور است برای سازندگی ... برای آنکه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است ... اگرچه طبق معمول باید تأکید کنم که این بندهی حقیر خدا باز بدون تخصص حرف زدم و هر چه گفتم نظرات شخصیم بود که لزوما هم درست نیست و به احتمال زیاد درست و غلط را با هم دارد.
یا علی
سلام
سوالتون درست نیست ..جواب بله وخیر نداره .
عمل به اسلام با علم و تقوي وعمل به آن آسان است اما مسلمانان از عدم آگاهي خود از اسلامي كه خداوند در قرآن و كتاب هاي آسماني ديگر يعني با عنوان دين حنيف معرفي نموده است و آن را در فطرت قرار داده است كار را مشكل وقضاوت را در پذيرش خيلي ها سخت مي گرداند و ازطرفي بيشترين موضوع ها من جمله اين سوال چون در حيطه فروع دين است بنابراين نظرات مختلف را در بر دارد و جواب آن نياز به عنوان نمودن مطالب ديگر را دارد و طرح اين سوال شايد به اين شكل صحيح نباشد واگر موضوع سوال در حيطه اصول دين بود مثلا وجود خدا تمام مسلمانان يك جواب مثبت مي دادند ولي نزديك ترين جواب اين است كه اسلامي است چون تبليغ كفر را نمي كند و ولي فقيه در قانون اساسي و عملا بر كليات آن نظارت دارد و مسئولين آنها نيز دين دارند و...لذا اگر آن را زير ذره بين قرار دهيم مي توان ايراد هايي از آن گرفت كه چندان بزرگ هم نباشد زيرا در ارتقاء آن چاره اي در اختيار كمتر داشته باشيم.
سلام و عرض ادب،
بنظرم شیوه گزینش معلم ها خیلی افتضاحه،
بعضیاشون سلامت روانی ندارن!معلمی ک تو کلاس درس نده و دانش اموزارو ب کلاس خصوصی بکشونه معلمه؟
معلم هایی ک هم دیگرو نمیکشن معلمن؟؟؟
بنظرم شیوه گزینش باید خیلی عوض شه!
التماس دعا
سلام. والدینی که ازعهده ی تربیت یک فرزند بر نیان چگونه معلم با 30دانش اموز کنار بیاد و کتاب و مشق و پرسش و پوشه کار و کنار بزاره و فقط بچسبه به تربیت 30نفر؟؟؟؟ میدانیم تربیت خیلی مهمه ولی وافعا انتظار بجایی نیست که بخوان پسرشون از هر لحاظ مخصوصا اخلاقی کامل کامل باشه . درضمن بعضی ها تدریس زمان قدیم را با روش تدریس جدید مقایسه می کنن که کاملا اشتباه است چون با رشد علم و این همه امکاناتی که در اختیار بچه ها هست کمتر به درس و تربیت توجه دارند. خیلی چیزها هستند که خود انسان باید تو اون شرایط باشه بعد قضاوت کنه. بچه ها هم اونقد والدین جلوشون گفتن که معلم حق تنبیه نداره که دبگه بچه ها با کمال پررویی تو روی معلم قد علم می کنن!!! واقعا مگه ما قبلا دانش اموز نبودیم.!!!!! امیدوارم هرکسی که بخواد نظر بده کمی هم شرایط را بسنجه و ببینه خودش میتونه از عهدش بر بیاد .... بعد انتقاد کنه
والا در این زمینه ها و صحبت ها تخصصی خاصی ندارم
ولی
فکر میکنید مشکل آموزش و پرورش تنها مشکل موجود در این کشوره ؟؟
یعنی همه چی سر جای خودش هست ؟؟؟
آموزش و پروش جزو یک حلقه از زنجیری هست که خود همین زنجیر تا خرخره تو کثافت فرو رفته (( تشابه زنجیر به جامعه و ... ))
پدر و مادری که بچه رو میفرستن مدرسه خودشون هیچ وقتی واسه بچه نمیزارن -- پدر که تا آخر شب بیرونه و وفتی میاد خونه خسته هست و وقتی واسه بچه نداره
مادر خانواده از صبح تا شب پای سریال های ماهواره ای
همون پدر و مادر تو سیسیتم اداری کار میکنن که اکثرا پر از فساد و زیرمیزی و .... هست و خودشون هم صرفا با یک آشنا بازی سرکار رفتن و مدرک به دردشون نخورده (( چیزی که امروزه داره زیاد میشه ))
همین ادارات و ... خودشون تامین کننده بودجه و نهاد هایی مثل آموزش و پرورش هستن
همین آمورش و پروش هم جایی هست که مدیران و ... با انواع و اقسام زیرمیزی و پارتی بازی سر کار میان و هیچ علاقه ای به کار ندارن و صرفا دید اقتصادی بهش دارن
همین مدیران و .... معلمانی رو پرورش میدن که با همین سیستم ضعیف وارد کار شدن (( ضعیف عمل کردن آموزش و پرورش تو استخدام معلمان )) (( به طوری که بعضی از معلم ها دیدشون فقط گرفتن حقوق و تموم کردن هرچه زودتر کلاس هست ))
همین معلمان هم تو مدارس وظیفه آموزش به بچه های مردم رو داره که به بدترین شکل ممکن کار خودشو انجام میده (( چون خودش بدون هیچ صلاحیتی وارد کار شده ))
همون بچه با همون سیستم آموزشی بزرگ میشه و عملا آموزش و تحصیل رو چیزی برای پول درآوردن میبینه و به کیفیت کار اهمیت نمیده
همین بچه وقتی بزرگ شد میشه پدر مادر یک بچه دیگه .......
و این چرخه همچنان ادامه داره !!!!!!!!
شاید چیزایی که گفتن بی ربط باشه
ولی جامعه و ادارات ما از سر تا پا ایراد داره و مشکل فقط و فقط آموزش و پرورش نیست
چرخه ای که همه داخلش بدون اهمیت به شغلی که دارن سر کار اومدن و صرفا با پارتی بازی انتخاب شدن
اهمیت تدریس و تحصیل تو کشور ما خیلی خیلی پایین اومده و کیفیت زیر صفره
به طوری که دیگه به دانشگاه جایی برای آموختن علم نگاه نمیشه و برای پیدا کردن کار عملا باید حرفه داشت و در خیلی موارد پارتی
به همین خاطر سیستم آموزشی کشور هیچ اهمیتی نداره چیزی که امروزه باب شده مدرک گرایی هست !!!!
حتی اگه آموزش و پرورش ما مورد تایید اسلام هم بشه هیچ فرقی نمیکنه
چون اصلا هدف آموزش نیست و صرفا گرفتن مدرک هست
به خاطر همین به محتوا توجه نمیشه (( چه اسلامی و چه غیر اسلامی ))
چون برای زندگی در جامعه شما نیازی به این آموزش ها ندارید و عملا چیزهای دیگری مثل پول - پارتی و حرفه داره حرف اول رو میزنه
به قول معروف
خانه از پای بند ویران است ....
خیلی تعریفی نداره . یا شاید بهتر بگم اصلا تعریفی نداره . من دانش آموز تو این سیستم آموزشی کلی مشکل دارم ... از نحوه ی انتخاب معلمها و موضوعات بیخودی درسها ... ام چه میشه کرد . وقتی تو کشوری زندگی می کنی که اوضاع دولتش اینقدر داغونه می خوای آموزش و پرورشش خوب باشه . بعید می دونم قبل ظهور امام زمان این اوضاع کمی هم بهبود پیدا کنه .
سلام بر همه شما بزرگوارن كه دلسوزان بحث را دنبال كرديد و يا نظر خود را نوشتيد
دوستان
بزرگواران
جامعه اسلامي از مجموع من و شما و برادران و خواهران مان تشكيل مي شود
خيلي از مواقع ما ديگران را نقد مي كنيم ولي نمي گوييم من براي اين جامعه اسلامي چه مي كنم و چه قدر تلاش مي كنم؟
آيا به سهم خودم زحمت مي كشم؟
آيا به عنوان يك مسلمانان در برابر خطاي برادر، پدر، دوست و خويشاوندم مسئوليت احساس مي كنم و از روي مهر و محبت ارشاد و امر به معروف مي كنم
آيا در كل به سيستم معيوب كمك مي كنم و هم جهت هستم يا مانع.
آيا با حضور من و شما خلاف ها هم صورت مي گيرد.
به عنوان نمونه آيا خواهري كه درس خوانده است و مدرك و تخصص هم دارد ولي از تأسيس مهدكودك اسلامي فرار مي كند و خانه داري را انتخاب كرده مي تواند فقط غرولند كند كه چرا در مهدكودك ها موسيقي پخش مي كنند و چرا اسلامي نيست
چرا نبايد زنان مسلمان ما فكري به حال تخصص هاي مخصوص زنان كنند و به رشته هاي مردانه رو مي آورند و در جامعه اسلامي مثلا مرد متخصص زنان و زايمان است و جراح سرطان سينه و....(بله بايد در حد خود از نمايندگان مجلس كه وكلاي مردم هستند بخواهيم البته اگر در گزينش نماينده مذهبي دقت كرده باشيم و وظيفه شرعي خود را هنگام راي دادن تحقيق كرده باشيم)
وقتي شما كه تعهد و تخصص داريد، عرصه را خالي مي كنيم خب ديگراني كه اين صفات را ندارد مسوؤليت ها را اشغال مي كنند.
انتقاد سوزنده و سازنده
در انتقادها بايد واقع بين و با انصاف باشيم
نبايد طوري جلوه بدهيم كه واقعا گويي هم از دم بي قيد هستند و با پارتي روي كار آماده اند
بله قبول دارم رشوه و پارتي و تقلب و خيانت هست و آفت بزرگي براي جامعه اسلامي است ولي متأسفانه با كم كاري مسؤولان مذهبي ، بي توجهي مردم و مسوؤلان در امر به معروف، اجرا نشدن حدود الهي و تعزيرات درباره خود مسؤولان و سست بدون نظارت ها اين مشكلات زيادي به بار آمده است.
با اين حال بايد بپذيريم حتي زمان حضرت علي (ع) نيز بودند مسؤولاني كه خيانت مي كردند و حضرت راضي به كار ايشان نبود يعني طبيعي است كه در جامعه بالاخره افراد خوب بد هست و از همه بدتر منافق و دو رو وجود دارد آياتي ابتدايي قرآن اين تقسيم بندي را بيان كرده است.
منافق با ظاهري مزورانه روي كار مي آيد و ضربه مي زند.
بنابراين در حد خود هرچند مسؤوليتي نداشته باشيم راه درست را برويم
در حد خودمان حتي در وبلاگي سايت هاي ناآكارآمد را انتقاد سالم كنم
دوستان اگر حرف خوب را با انتقاد سالم نزنيم مهر افراطي گري مي خورد و حتي مسؤولان مؤمن و با دقت به سخن مانتوجه نمي كنند.
وظيفه مداري
هميشه از خود بپرسيم من چه كردم؟ ین عبارت روی سنگ قبر یک کشیش نوشته شده است :جوان وآزاد بودم ، تصوراتم هیچ محدودیتی نداشتند ودر خیال خودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم . پیرتر وعاقل تر که شدم فهمیدم که دنیا تغییر نمیکند بنابراین توقعم را کم وبه عوض کردن کشورم غناعت کردم. ولی کشورم هم نمی خواست عوض شود. به میان سالی که رسیدم آخرین توانایی هایم را به کار گرفتم که فقط خانواده ام را عوض کنم ولی پناه بر خدا آن ها هم نمی خواستند عوض شوندو اینک در بستر مرگ آرمیده ام وناگهان دریافتم که اگر فقط خود را عوض می کردم خانوده ام هم عوض می شد و با پشت گرمی آنها می توانستم کشورم را هم عوض کنم و چه کسی میداند شاید می توانستم دنیا راهم عوض کنم.