جمع بندی آیا اعلام واقعه ی عاشورا به دختر امام حسین (ع) توسط یک پرنده درسته؟
تبهای اولیه
[="Arial Narrow"][="Teal"]با سلام و احترام
بنده در روضه ای در یکی از مجالس سیدالشهداء (ع) امسال شنیدم که یکی از دختران امام حسین (ع) خیلی اصرار کردند و حضرت سکینه رو واسطه کردند که پدرشون رو همراهی کنند تا کربلا ولی امام گفتند نیان و اینکه روز عاشورا یک پرنده ای آمد و روایت کرد از عاشورا و خبر را به ایشان رساند درسته؟اگر بله با سند معتبر...[/][/]
[=Times New Roman][=Calibri]با تشکر
در مورد یکی از دختران امام حسین (علیه السلام) به نام فاطمه صغری گفته شده وی درمدینه باقی مانده و در کربلا حضور نداشت و پرنده ای که پر و بالش را به خون امام آغشته کرده بود روی دیوار خانه وی نشست و فاطمه صغریاز پرنده پرسید چه خبر شده که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام)را به او داد. [="Arial"]
[=Calibri]این که گفته شده امام دختریبه نام فاطمه صغری داشته است به ذهن متبادر میشود که امام علاوه بر فاطمه صغری دختر دیگری به نام فاطمه کبری هم داشته باشد در حالی که در منابعنامی از فاطمه صغری نمیباشد(1) البته احتمال دارد به خاطر این که در بین اسیران کربلا ، نام وی با فاطمه دخترحضرت علی اشتباه نشود از ایشان به فاطمهصغری یاد شده باشد گرچه برخی از وی با عنوان فاطمه بنت الحسین(علیه السلام) هم یادکرده اند. پس امام حسین (علیه السلام) دو دختر به نام فاطمه کبری و صغری نداشتهاست.[="Arial"]
[=Calibri]اما این که فاطمه صغری درمدینه حضور داشته یا نه اختلاف است . خوارزمی آورده است که وی در مدینه بوده و کلاغی با بال و پرنده خونین بر بالای بام خانه وی خبر شهادت امام را به او رسانده است(2). درمقابل، برخی از منابع حضور فاطمه صغری درکربلا را تایید میکنند (3) حتی برخی خطبه ای در کوفه به وی منسوب نمودند(4) [="Arial"]
[=Calibri]پس میتوان گفت ایشان در مدینه حضور نداشتند.[="Arial"]
[=Calibri]اما این که کلاغی خبر شهادت امام را به فاطمه صغری رسانده است(5)مستند نیست زیرا در منابع متقدم شیعی وجود ندارد همچنین در لهوف و نفس المهموم همبه آن اشاره ای نشده است. و در بحار الانوار آمده است که پرنده سفیدی به مدینه آمدو خبر شهادت را برای اهل مدینه آورد نه فاطمه صغری(6) ضمن این که فاطمه صغری در مدینه نبوده و درکربلا حضور داشته است [="Arial"]
[=Calibri]در نتیجه حضور فاطمه صغری در مدینه مستند نیست و آمدن کلاغ یا پرنده سفید و ارسال خبر شهادت امام حسین(علیهالسلام) به فاطمه صغری معتبر نیست. لذا اینکه بگوییم فاطمه صغری در مدینه حضور داشته و در کربلانبوده است مطلب مستندی نیست زیرا امامفرزندان خود را به همراه خود از مدینه به کربلا برد . [="Arial"]
[=Calibri]1. [=Calibri]المعارف ص 213، نسب قریش ص 29، اربلی کشف الغمه ،ج 2 ص 250[="Arial"]
[=Calibri]2. [=Calibri]خوارزمی در کتاب مقتل الحسین ج 2 ص 92
[=Calibri]3. [=Calibri]دمعة الساکبه، ج 4 ص 371، ناسخ التواریخ، ج 3 ص 13، وسیلة الدارین، ص342، زندگانی خامس آل عبا، ج 2 ص 163
[=Calibri]4. [=Calibri]لهوف سید بن طاووس، ص 194، بحار الانوار، ج 45 ص 110، مقتل کعبی، ص108
[=Calibri]5. [=Calibri]خوارمی ج 2 ص 92
[=Calibri]6. [=Calibri] مجلسی بحار ج 10 ص 241،
[=Calibri]7.
[=Arial Narrow]با سلام و احترام
بنده در روضه ای در یکی از مجالس سیدالشهداء (ع) امسال شنیدم که یکی از دختران امام حسین (ع) خیلی اصرار کردند و حضرت سکینه رو واسطه کردند که پدرشون رو همراهی کنند تا کربلا ولی امام گفتند نیان و اینکه روز عاشورا یک پرنده ای آمد و روایت کرد از عاشورا و خبر را به ایشان رساند درسته؟اگر بله با سند معتبر...
با سلام
آنچه را بنده یافتم تقدیمتان میکنم
در کتاب «العوالم» و «المنتخب» و «بحارالانوار» مينويسد:
از طريق اهل بيت عليهمالسلام چنين روايت شده است: هنگامي که امام حسين عليهالسلام به شهادت رسيد و جسم شريف او در سرزمين کربلا بر [ صفحه 320] زمين افتاد و خونش بر زمين ريخت ناگاه پرندهي سفيدي آمد و خود را به خون حضرت آغشته کرد و پرواز نمود. خون از بالهاي آن پرنده ميچکيد، او پرندگاني را ديد که در سايهي درختان و بر شاخهها نشسته و هر کدام، از دانه، علف و آب حرف ميزدند.
پرندهاي که خود را به خون امام عليهالسلام آغشته کرده بود به آنان گفت: واي بر شما! آيا به بازي، ياد دنيا و ملاهي آن مشغوليد در حالي که امام حسين عليهالسلام در اين هواي گرم و سوزان در سرزمين کربلا با لب تشنه و سر بريده که خون مبارکش جاري است بر روي خاک گرم افتاده است؟ پرندگان به طرف کربلا به پرواز درآمدند، وقتي رسيدند ديدند که سيد و آقاي ما امام حسين عليهالسلام را با تن بيسر، بدون غسل و کفن بر زمين افتاده است، بدني که غبار آن را در برگرفته و استخوانهاي آن زير سم اسبها درهم شکسته است، زائرين او حيوانات وحشي بيابانها و صحراهاي بيآب و علف، و ندبهکنندگان او جنيان دشتهاي نرم و سخت است، تربت سرزمين کربلا از انوار او نوراني و فضا از درخشش پرتو او نورافشاني شده است.
هنگامي که پرندگان اين منظره را ديدند صيحه زدند، فرياد کشيدند و صداي خود را به شيون و ناله بلند کرده، و در خون آن حضرت، غلطيدند وقتي که بالهاي خود را به خون آغشته نمودند، هر کدام به ناحيهاي پرواز کردند تا اهل آن ديار را از کشته شدن امام حسين عليهالسلام، باخبر کنند. از قضاي الهي و تقدير حضرت باري يکي از اين پرندگان به طرف مدينهي حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرواز کرد، او به مدينه رسيد، در آسمان شهر مدينه بالهاي خود را تکان ميداد و خون از بالهايش به زمين ميچکيد و دور قبر مطهر آقاي ما رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دور ميزد و (با زبان خود) صدا ميزد: آگاه باشيد! که حسين عليهالسلام در کربلا کشته شد، آگاه باشيد!
در کربلا سر از تن او جدا کردند.
پرندگان مدينه وقتي صداي او را شنيدند دور او جمع شده و بر آن امام مظلوم ميگريستند و نوحه ميکردند. مردم مدينه چون اين منظره را ديدند که پرندگان ناله و شيون ميکنند و خون از بال آن پرنده ميچکد نفهميدند که چه شده است، مدتي گذشت و روزهايي سپري شد و خبر شهادت امام حسين عليهالسلام رسيد آن موقع فهميدند که آن پرندگان، خبر کشته شدن [ صفحه 321]
فرزند فاطمهي بتول عليهاالسلام و نور ديدهي حضرت رسول را به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم ميدادند. در نقل ديگري آمده است: در همان روزي که آن پرنده به مدينه آمده بود، در اين شهر، مردي يهودي زندگي ميکرد.
او دختري داشت که کور، کر و فلج بود، بيماري جذام همهي بدن او را فراگرفته بود. به همين جهت، يهودي دختر خود را در باغي که در بيرون مدينه داشت نگهداري مينمود. از سوي ديگر؛ آن پرنده به سوي آن باغ به پرواز درآمد و در شاخهي درختي نشست و خون از بالهايش ميچکيد و همهي شب را ناله ميزد و ميگريست. از قضا و قدر الهي، در آن شب پيشامدي براي يهودي رخ داد که به خاطر آن به مدينه برگشت و نتوانست همان شب را به باغي که دختر بيمارش در آنجا بود، برگردد.
آن شب، دختر بيمار در باغ تنها ماند و از تنهايي نتوانست بخوابد، زيرا شبهاي ديگر پدرش به او قصه ميگفت و او را تسلي ميداد تا خوابش ميبرد. نزديک سحر بود، دختر بيمار، صداي ناله و شيون پرندهاي را شنيد، خود را به هر نحوي بود روي زمين کشيد و به طرف صدا آمد تا به زير درختي که پرنده در آن بود؛ رساند، و چون خود قلبي حزين داشت به نالههاي پرنده گوش ميداد و از دلي محزون و سوزان، با آن پرنده همناله ميشد و شيون ميکرد. در اين اثنا؛ قطرهاي خون، از بالهاي پرنده چکيد و بر چشم نابيناي دخترک افتاد، قطرهاي ديگر بر چشم ديگرش افتاد.
چشمان او باز و بينا شد، قطرهاي بر دستها و قطرهاي ديگر بر پاهاي او افتاد و بهبودي يافت، بالاخره هر قطرهاي از آن خون پاک بر جسم دخترک ميافتاد از برکات خون امام حسين عليهالسلام از همهي بيماريها شفا مييافت.
دختر بيمار از برکت خون سيدالشهدا عليهالسلام از همهي بيماريهايش شفا يافت، آفتاب دميد و صبح شد پدرش از مدينه به سوي باغ آمد، ديد دختري در باغ راه ميرود متوجه نشد که دختر خودش است، از او پرسيد: من در اين باغ دختري بيمار داشتم که قدرت حرکت نداشت آيا او را نديدي؟ دخترش گفت: سوگند به خدا! من دختر تو هستم.
چون يهودي اين سخن را شنيد بيهوش شد، وقتي حالش خوب شد برخاست. دخترک، باباي يهودي را به کنار درختي که آن پرنده در شاخهي آن لانه کرده بود، برد.
ديد پرندهاي است غمگين، از دل محزون و سوزناک بر مصايب مظلوم کربلا امام [ صفحه 322] حسين عليهالسلام ناله ميزند. يهودي گفت: اي پرنده! قسمت ميدهم به آن خدايي که تو را آفريد، با قدرت خدا با من حرف بزن. پرنده به قدرت الهي با ديدهي گريان سخن گفت، آن گاه قصهي خود را تعريف کرده و گفت: من با عدهاي از پرندگان در بالاي درختي لانه داشتم، هنگام عصر بود که پرندهاي در ميان ما آمد و گفت: اي پرندگان! شما ميخوريد و از زندگي لذت ميبريد در حالي که امام حسين عليهالسلام در سرزمين کربلا در اين هواي گرم و سوزان، با لب تشنه بر زمين افتاده، خون از گلويش جاري و سر مبارکش از تن جدا و بر بالاي نيزهي بلندي قرار دارد، زنان و اهل حرم او با پاي برهنه و غريبانه اسير شدهاند. هنگامي که پرندگان اين سخن را شنيدند همگي به طرف کربلا به پرواز درآمدند وقتي به آنجا رسيدند، ديدند بدن شريفي در آن بيابان افتاده که غسل او از خونش و ريگهايي که بر بدن او ريخته شده کفنش بود.
همهي ما بر روي آن بدن مبارک افتاديم و نوحه کرده و خود را به خون شريف او آغشته نموديم، و هر کدام از ما به ناحيهاي به پرواز درآمديم و من به اين مکان آمدم. چون يهودي اين قضيه را شنيد تعجب کرد گفت: اگر حسين عليهالسلام در پيشگاه خداي متعال صاحب قدر و منزلت والايي نبود خون او درمان همهي دردها نميشد. آن گاه يهودي و دخترش به دين اسلام مشرف شده و آن را پذيرفتند. [در «بحارالانوار» اضافه ميکند: همزمان با يهودي و دخترش پانصد نفر از خويشان او نيز به برکت اين شفاي شگفتانگيز به دين اسلام مشرف شدند] [1] .
[1] بحارالأنوار: 193 - 191 : 45 با اندکي تفاوت، عوالم العلوم: 493 : 17 ح 10.
جمع بندی
پرسش:
آیا پرنده ای، خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را در مدینه به دختر آن حضرت رساند؟
پاسخ:
در برخی از منابع نقل شده است که امام حسین(علیه السلام) وقتی از مدینه به سوی مکه حرکت کرد به دلائلی دختر خود را در مدینه باقی گذاشت و او را با خود به کربلا نبرد، زمانی که امام حسین(علیه السلام) در کربلا به شهادت رسید، پرنده ای خود را به خون امام آغشته نمود و به مدینه آمد و بر بالای بام خانه نشست، دختر امام از او علت را جویا شد و پرنده خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) را به او رساند. (1) سوال این است که آیا امام حسین(علیه السلام) دختری به نام فاطمه صغری داشته است؟ این که گفته شده امام دختری به نام فاطمه صغری داشته است به ذهن متبادر میشود که امام علاوه بر فاطمه صغری دختر دیگری به نام فاطمه کبری هم داشته باشد در حالی که در منابع نامی از فاطمه صغری نمیباشد(2) البته احتمال دارد به خاطر این که در بین اسیران کربلا ، نام وی با فاطمه دخترحضرت علی(علیه السلام) اشتباه نشود از ایشان به فاطمه صغری یاد شده باشد گرچه برخی از وی با عنوان فاطمه بنت الحسین(علیه السلام) هم یاد کرده اند. پس به نظر میرسد امام حسین (علیه السلام) دو دختر به نام فاطمه کبری و صغری نداشته است. اما این که فاطمه صغری درمدینه حضور داشته یا نه اختلاف است . خوارزمی آورده است که وی در مدینه بوده و کلاغی با بال و پرنده خونین بر بالای بام خانه وی خبر شهادت امام را به او رسانده است(3). درمقابل، برخی از منابع حضور فاطمه صغری درکربلا را تایید میکنند (4) حتی برخی خطبه ای در کوفه به وی منسوب نمودند(5) پس میتوان گفت ایشان در مدینه حضور نداشتند. اما این که کلاغی خبر شهادت امام را به فاطمه صغری رسانده است(6)مستند نیست زیرا در منابع متقدم شیعی وجود ندارد همچنین در لهوف و نفس المهموم هم به آن اشاره ای نشده است. و در بحار الانوار آمده است که پرنده سفیدی به مدینه آمدو خبر شهادت را برای اهل مدینه آورد نه فاطمه صغری(7) در نتیجه ارسال خبر شهادت امام حسین(علیهالسلام) توسط پرنده به فاطمه صغری معتبر نیست. خصوصا که امام تمام فرزندان خود را به کربلا برد. ضمنا این مطلب را فقط خوارزمی نقل نموده که در صحت انتساب و محتوای کتاب او بحث و تامل است.
کلید واژه : امام حسین، پرنده، مدینه، فاطمه، خوارزمی، کربلا
منابع:
1. مقتل خوارزمی، ج 2 ص 92 ؛ مجلسی بحار ج 45 ص 171، بیروت موسسه الوفاء 1404
2. أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة(م 276)، المعارف ص 213، ، تحقيق ثروت عكاشة، القاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب، ط الثانية، 1992. نسب قریش ص 29، اربلی کشف الغمه ،ج 2 ص 250، نشر بنی هاشمی، تبریز، 1381
3. خوارزمی ، مقتل الحسین ج 2 ص 92،
4. دهدشتی بهبهانی، دمعة الساکبه، ج 4 ص 371، موسسه الاعلمی بیروت، بی تا؛ ناسخ التواریخ، سپهر، ج 3 ص 13، اساطیر، تهران، 1377؛ موسوی زنجانی، وسیلة الدارین، ، ص342، زندگانی خامس آل عبا، ج 2 ص 163
5. لهوف سید بن طاووس، ص 194، مجلسی، بحار الانوار، ج 45 ص 110، مقتل جامع سیدالشهدا، تاریخ پژوهان، ج 2 ص 45، موسسه امام خمینی، قم، 1392
6. خوارزمی ج 2 ص 92، نرم افزار زمرم
7. مجلسی بحار ج 10 ص 241، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق