آیا امام زمان (عج) زن و فرزند دارند؟

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا امام زمان (عج) زن و فرزند دارند؟

با سلام:

از جمله سؤلاتی که این روزها تبدیل به دغدغه ذهنی من شده، همین عنوان این تاپیک است.

در کتاب گرانسنگ مفاتیح الجنان ، در قسمت زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه می خوانیم:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْكَ وَعَلى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ، اَنَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُولاكَ وَاُخْراكَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ تَعالى بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلى يَدَيْكَ وَأَسْأَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاَنْ يَجْعَلَنى مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلى اَعْدائِكَ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيائِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلى آلِ بَيْتِكَ هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ وَالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلى يَدَيْكَ وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاْجارَةِ فَاَضِفْني وَاَجِرْني صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ .

به جملات قرمز رنگ دقت کنید!

قاعدتاً در ادعیه و زیارات، مقصود از اهل البیت یا آل البیت ، 14 معصوم (علیهم السلام) اند. اما در این زیارت ، چندین مرتبه به صورت مستقیم ، سلام به آلِ بیت حضرت مهدی (عج) می کنیم.

بنابراین آیا می توان گفت حضرت مهدی (عج) صاحب ذریه و زن و فرزند هستند؟

راستی همین زیارت، در کتاب بحارالآنوار نیز موجود است.

بحار الأنوار ، ج 99، صص 215 و 216.

کسی نیست این سؤال را پاسخ بده؟!!!

با سلام
در پاسخ به اين پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادى مانند: حكمت يا فلسفه غيبت، و نيز مسائل فقهى همچون استحباب شرعى ازدواج، و متونى كه مستقيم يا غير مستقيم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظريّه وجود دارد:
ـ نظريّه أوّل: عدّهاى معتقدند كه حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده است، و براى اثبات اين نظريّه به دلائل ذيل استناد جسته اند.
الف: استحباب ازدواج:
ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتى نبوى است، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترويج آن تأكيد داشته، و امّت خود را به اين امر تشويق و ترغيب ميكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنيد و با تشكيل خانواده بر تعداد خود بيافزاييد، كه من در روز قيامت به شما اگر چه فرزندى سقط شده باشد مباهات ميكنم([1]
در احكام دين ازدواج سنّتى حسنه و مورد تأييد، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.
و ازطرفى ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) است،
چرا كه آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روى برگرداند و ازدواج نكند) از من نيست([2])

اكنون كه ساليان متمادى از عمر حضرت مهدى(عليه السلام) ميگذرد، آيا مي توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟
هرگز نميتوان اينگونه نتيجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعى از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و داراى همسر ميباشد.

در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرين وجود اهل و عيال براى امام مهدى(عليه السلام) چنين آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنين سنّت عظيمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در فعل آن و تهديد و تخويف در ترك آن شده، و سزاوارترين امّت در اخذ به سنّت پيغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسى ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است([3])

و نيز در كتاب «الشموس المضيئة» آمده است: «اگر در اين زمينه (داشتن همسر و خانواده) هيچ نقل روايى وجود نداشت، و فقط همين مطلبى كه آن حضرت با وجود سنّ زياد از نظر جسمي جوانى قويّ البنيه است... و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل ميكند، در قبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزندانى دارد كافى بود»([4]).

ـ نقد و بررسى:

دليل مزبور شامل دو قسمت است:
قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى نيكو و مستحبّ شرعى است.
قسمت دوّم: امام زمان(عليه السلام) لزوماً به اين سنّت و امر شرعى عمل ميكند.
هر دو مقدّمه نيازمند بررسى و تأمّل است.
امّا استحباب ازدواج([5]) از آيات و روايات فراوانى استفاده ميشود مانند: آيه شريفه (فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)([6]) و آيه (وَأَنكِحُواْ الاَْيَـمَى مِنكُمْ وَالصَّــلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )([7]) و همچنين در حديثى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود ميداند([8])، و در حديثى ديگر ميفرمايد: هر كسى از آن اعراض كند از من نيست.([9])و در رواياتى ديگر ازدواج امرى پسنديده و ممدوح دانسته شده([10]) و بر توليد نسل و بقاء آن توصيه شده و كثرت مسلمين مايه مباحات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است.
در اهميّت و تشويق به ازدواج چنين آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده است»([11])، و نيز امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «دو ركعت نماز كسى كه ازدواج كرده با فضيلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسى كه بدون همسر است»([12])، و همچنين در روايات فراوانى نقطه مقابل ازدواج يعنى ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحيه ائمّه(عليهم السلام) امرى مكروه و ناپسند شمرده شده است.([13]) كه اين روايات نيز به قرينه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.


با توجّه به آيات و روايات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آيات، و تشويق به ازدواج در روايات، و توصيه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهاى بزرگوار اسلام، استحباب شرعى ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب([14])، و بعضى به استحباب مؤكّد فتوى دادهاند، و برخى آن را در شرايطى واجب ميدانند([15]).
و از سوى ديگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست ميآيد كه
اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غير دائم (موقّت) مستحب شرعى است.
ثانياً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كسانى كه نيازمند به همسر ميباشند نيست، بلكه شامل غير مشتاقان و كسانى كه در خود احساس نياز به همسر نميكنند نيز ميباشد.([16])
چرا كه علّت اين حكم شرعى در اشتياق به جنس مخالف و يا اطفاء (خاموش كردن) غريزه جنسى خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج براى غير مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردى از قبيل: تكثير نسل، و ابقاء نوع انسانى، و كثرت تعداد موحّدين، در استحباب شرعى ازدواج دخالت دارند.([17])
پس اگر ازدواج براى تأمين اين اغراض هم باشد، از جهت شرعى مستحب است، و داراى مطلوبيّت شرعى است.
بديهى است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نيست، بلكه شامل غير دائم و مِلك يمين (كنيزان) نيز ميشود.([18])
و به همين جهت اينگونه به نظر ميرسد كه تحقّق يك مرتبه از ازدواج در طول عمر براى عمل كردن به اين مستحبّ شرعى كافى است، اگر چه بنا به عللى([19]) بين زوج و زوجه جدايى حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در رواياتى كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّى براى مدّتى اندك([20])، معلوم ميشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پايان عمر است.
پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتى كافى است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه اين استحباب فقط به داشتن يك همسر نيست بلكه تعدّد آن نيز مستحب شرعى است.([21])

بنابراين در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى مستحب است) چنين نتيجه ميگيريم:
1 . ازدواج مستحب شرعى است، خواه نياز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.
2 . اين استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان ميشود.
3 . تعدّد همسر نيز مستحب شرعى است.
و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(عليه السلام) به امر شرعى و سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتى را به وجود ميآورد، از جمله اينكه:
با كثرت امور مستحبّى، آيا امام(عليه السلام) به همه آنها عمل ميكند؟
يا اينكه از آن امور انتخاب كرده و گزينشى عمل ميكند؟
آيا لزوم عمل به امور مستحب براى امام ضرورى است؟

بدون ترديد امامان مانند پيامبران چون هدايت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهى محسوب ميگردند، هميشه در عمل به احكام الهى پيشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ايجاب ميكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهى باشند، و از دستورات الهى سرپيچى نكنند، و در صحنه عمل براى ديگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامرى كه حكايت از محبوبيّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) براى رهبران دينى مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(عليه السلام) نيز به آنها عمل ميكند.

بنابراين، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.
1 . هدايت و رهبرى و الگوى كامل بودن براى مردم كه ايجاب ميكند امام در زندگى و معاشرت و در برخورد با ديگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات دينى (واجب و مستحب ) پيشقدم باشد.
2 . اقتضاى شأن و منزلت انسان كامل ايجاب ميكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون ترديد نكته أوّل در زمان غيبت امام(عليه السلام) موضوعيّت ندارد، زيرا امام(عليه السلام) در مرأى و منظر مردم نيست، و امامت وى در باطن است، نه در ظاهر.([22]) ولى نكته دوّم در رسيدن به مطلوب (امام پايبند به مستحبّات شرعى است، و سزاوارتر از ديگران است) كافى است.

[=Georgia]با توجّه به دو مقدّمهاى كه گذشت، عدّهاى معتقدند كه امام زمان(عليه السلام) در عصر غيبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.
[=Georgia]ب: استدلال به روايات:
[=Georgia]دليل ديگر معتقدين به ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام) تمسّك به بعضى از روايات است، از جمله:
[=Georgia]1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: &laquo... از مكان او هيچ يك از اولاد و ديگران اطلاع نمييابد، مگر مولايى كه متولّى امر اوست»([23])، در اين روايت وقتى كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگى آن حضرت ميشود،
امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: كسى از مكان او اطلاع ندارد حتّى اولادش، پس معلوم ميشود او اولادى دارد، و داشتن اولاد حاكى از ازدواج امام است.

[=Georgia]امّا با تأمّل در اين روايت نكاتى به نظر ميرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:
[=Georgia]الف ـ اين روايت در كتاب الغيبه نعمانى نيز نقل شده است، با اين تفاوت كه به جاى كلمه «ولد» كلمه «ولى» آمده است : «ولا يطّلع على موضعه أحد من وليّ ولا غيره([24]) از مكان او كسى از ولى و غير ولى اطّلاع نمييابد»، يعنى دوست و غير دوست، آشنا و غير آشنا، از مكان او خبرى ندارند، و نميدانند او كجاست.
[=Georgia]در اين روايت هيچ سخنى از فزرند و فرزندان نيست، بنابراين، با توجه به اين نقل اعتمادى بر آن روايت نيست.
[=Georgia]ب ـ در روايت سخن از فرزند است، ولى از اين جهت كه بگوييم الآن امام(عليه السلام) داراى فرزند و همسر باشد نيست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزندانى باشند كه در آستانه ظهور و يا پس از ظهور امام(عليه السلام) به دنيا ميآيند.
[=Georgia]ج ـ ممكن است اين روايت و امثال آن بيانگر مبالغه در خفاى شخص باشد، يعنى هيچ كس نميداند كه او در كجاست، حتّى اگر داراى فرزند هم باشد، فرزندانش نيز از جايگاه او اطّلاع ندارند.([25])
[=Georgia]د ـ از جهت سند مخدوش است، زيرا يكى از راويان آن ابراهيم بن مستنير و در جاى ديگر عبد اللّه بن مستنير است و هر دو مجهولاند.
[=Georgia]با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(عليه السلام) در عصر غيبت مشكل، بلكه بعيد به نظر ميرسد.
[=Georgia]ن ـ سيّد ابن طاوس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: ... خدايا، مايه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عليه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّيه و تمام پيروانش فراهم فرما»([26]).
[=Georgia]در اين روايت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولى چون معلوم نيست كه وجود اين فرزندان پيش از ظهور است يا پس از آن، از اين جهت مجمل است، و نميتوان به آن استناد كرد.
[=Georgia]و ـ ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گويا ميبينم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزيده است، ابو بصير مي گويد: گفتم منزلش آنجاست؟
فرمود: آرى. گفتم: فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟
فرمود: آري... ([27]

[=Georgia]اين روايت نيز دلالت بر وجود فرزند براى امام(عليه السلام) پيش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سياق كلام در اكثر روايات كه به نمونه هايى از آنها اشاره خواهيم كرد، اين گونه استفاده ميشود.
[=Georgia]

2 ـ روايتى مرحوم مجلسى(رحمه الله) در بحار الأنوار از على بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزيرهاى اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زير نظر وى جامعه نمونه اسلامي تشكيل داده و براى خود حكومت دارند([28])، اين مكان نامعلوم است، و هر كس نميتواند به آنجا برود، و دسترسى براى عموم مردم ممكن نيست.
تمسّك به اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتيجه فرزندانى دارد و لازمه آن نيز زندگى در مكان خاصّ است، زيرا اولاًّ: از نوع بيان روايت به دست ميآيد كه اين روايت اعتبار قابل ملاحظهاى در نزد مرحوم مجلسى(رحمه الله)نداشته است، زيرا ميگويد:
«چون اين حديث را در كتابهاى معتبر نيافتم آن را به طور مستقل و جدا ميآورم»([29]).
ثانياً اين داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بىاساس و نيز مجهول بودن عدّهاى از روات آن، قابل استناد نيست، حتّى بعضى از محقّقين با بررسىهاى گستردهاى كه انجام دادهاند، معتقدند جزيره خضراء افسانهاى بيش نيست و واقعيت ندارد.([30])
و برخى همچون آقابزرگ تهرانى ميگويند: اين داستان تخيّلى است.([31])
3 ـ روايتى كه ابن طاووس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است. كه فرمود:«اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من ولده .
ابن طاووس ميگويد: روايت فوق اينگونه نيز نقل شده «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من بعده([32])
اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت داراى فرزند است.
زيرا با وجود دو گونه نقل معلوم نيست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، يا امامان پس از او، بنابراين روايت مجمل است، علاوه اين دو روايت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پيش از آن.
هــ صاحب كتاب الشموس المضيئة پس از نقل هفت روايت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضى از آن را آوردهايم، چنين نتيجه ميگيرد. «از مجموع اين روايات معلوم مي شود كه حضرت حجّت(عليه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئيّات آن را نميدانيم([33])
سپس اضافه ميكند كه داستان جزيره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسى(رحمه الله) و داستانى قريب به آن در اثبات الهداة با اين قيد كه شيعيان آن جزيره از تمام مردم دنيا تعداد شان بيشتر است و هر يك از فرزندان امام(عليه السلام) در آن جزيرهها حكومتى دارند،
چنين آورده است: «با توجه به عمر طولانى و مبارك ايشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدى داشته باشد كه بعضى مرده و برخى زنده اند .

بنابراين، آن حضرت فرزندان و نوادگان زيادى خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگى ممكن نيست([34])

با عنايت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضرورى است:
اوّلا: نميتوان به آن هفت روايت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتيجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخى از آن روايات همان رواياتى است كه قبلا به آنها اشاره شد.([35])
و برخى ديگر گوياى وجود همسر و فرزند براى آن حضرت نيست. و بعضى ديگر با خفاى شخصى و عدم اطلاع از مكان او سازگارى ندارد.
ثانياً: وجود فرزندان بىشمار آن حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد، زيرا ممكن است فرزندان در صدد تشخيص هويّت خود برآيند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.([36])
ثالثاً: چطور ممكن است شيعيان آن جزيره (بنابر نقل وى از كتاب إثبات الهداة)([37]) تعدادشان از تمام مردم دنيا بيشتر باشد.
با اينكه علم پيشرفتهى نقشهبردارى و جغرافياى امروز در شناسايى نقاط اين كره خاكى چيزى را از قلم نينداخته است، و امروزه جايى وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّى مثلث برمودا،([38]) كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطيسى) آشكار گشته و تعداد زيادى به آن مكان رفتهاند و گزارشهاى متعدّدى ارائه كردهاند.
بنابراين معقول نيست كه جمعيّتى چند ميلياردى بيش از جمعيّت فعلى جهان در مكانى زندگى كنند و كسى هم از آنها هيچگونه اطلاعى نداشته باشد.([39])

به هر جهت اينگونه مطالب نميتواند دليلى قاطع بر اثبات ازدواج و در نتيجه فرزندان و مكان اقامت خاصّى براى آن حضرت باشد.
ىــ برخى ممكن است براى اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدى(عليه السلام) به كنيه مشهور آن حضرت يعنى «أبا صالح» استدلال كنند، و بگويند اين كنيه به معناى پدر صالح است.
و اين دلالت بر وجود فرزندى بنام صالح براى آن حضرت دارد.

اين نيز سخن درستى نيست زيرا:
اوّلا: با جستجو و تفحّص در ميان كنيههاى نقل شده براى حضرت مهدى(عليه السلام) در كتابهاى معتبر، چنين كنيهاى نقل نشده است، بلكه به نظر ميرسد اين كنيه بر اثر كثرت استعمال در ميان مردم، معروف شده است، و در بعضى از مجلاّت([40]) و كتابها كه در پاسخ از اين سؤال مطالبى گفته شده است، بيشتر جنبه هاى ذوقى و استحسانى، با احتمالاتى بدون ذكر سند و دليل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه اين كنيه ممكن است از آيه شريفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّــلِحُونَ)([41]) گرفته شده باشد.([42])
و يا ميگويند: چه مانعى دارد كه ما به آن حضرت بگوئيم أبا صالح يعنى پدر تمام نيكىها و خوبيها؟
وممكن است برخى استدلال كنند به احاديثى كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.

مرحوم مجلسى(رحمه الله) نيز در اين رابطه داستانى در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حاليكه با رجوع به آن احاديث و دقّت در آنها معلوم ميگردد، صالح يا أبا صالح نام جنّى است كه مأموريت دارد تا اشخاص گمشده را هدايت و راهنمايى كند.
در كتاب من لا يحضره الفقيه چنين آمده است: «امام صادق(عليه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردى صدا بزن يا صالح! يا بگو: يا أبا صالح راه را به ما نشان دهيد، خداوند شما را رحمت كند!»([43]).
امّا مرحوم مجلسى(رحمه الله) در حكايات و داستانهاى اشخاصى كه امام زمان(عليه السلام) را ديدهاند «قضيهاى را از پدرش نقل ميكند و او نيز از شخصى بنام امير اسحاق استرآبادى كه چهل مرتبه با پاى پياده به حجّ مشرّف شده بود نقل ميكند كه در يكى از سفرهايش قافله را گم كرد و متحيّر با حالت عطش و بىآبى مانده بود، سپس صدا زد يا صالح يا أبا صالح ما را راهنمايى بفرما، ناگاه شخص سوارهاى را از دور ديد كه آمد و او را راهنمايى كرد و به قافلهاش رساند، وى ميگويد: پس از آن قضيّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدى(عليه السلام) بوده است.»([44])
روشن است كه اين قضيه ارزش علمي و استدلالى ندارد، و صرفاً داستانى بيش نيست، زيرا معلوم نيست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(عليه السلام)را ديده باشد.
ثانياً: با توجّه به معانى مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معناى پدر نيست، بلكه به معناى صاحب و غير آن نيز آمده است([45])، و همچنين در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و على پدران اين امتيم»، مي توان استفاده نمود كه مقصود از اين كنيه معناى پدرِ فرزندى به نام صالح نيست، بلكه أبا صالح يعنى كسى كه افراد صالح و شايسته در اختيار دارد.
ونيز ممكن است كنيه ابا صالح بدين جهت باشد كه امام زمان(عليه السلام)پدر و مجرى اصلاح جامعه است، يعنى او تنها كسى است كه به اذن خدا جامعه بشرى را اصلاح خواهد نمود.

بنابراين با عنايت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نميتوان از اين كنيه بر ازدواج و داشتن فرزند براى آن حضرت استفاده كرد.
پس دليل دوّم قائلين به ازدواج آن حضرت كه روايات است مخدوش مي شود، و جايى براى استفاده واستدلال به آن باقى نمي ماند، لذا نميتوانيم به آن روايات تمسّك كنيم.
امّا دليل أوّل كه براى ازدواج آن حضرت به استحباب شرعى ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دليل محكم و قابل قبولى است، چون مقتضى موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسيده، و زود است تا قضاوت قطعى بشود، چرا كه بايد ديدگاه مقابل را نيز بررسى كرد و از نبودن مانع و يا وجود امرى مهمتر از ازدواج نيز مطمئن شد.

آيا ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى دارد؟

ـ نظريه دوّم: برخى معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است.

و تنها دليل آنان اين است كه:
ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى ندارد، زيرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و اين امر باعث ميشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.
و از سوى ديگر غيبت به معناى خفاى شخص است، يعنى ناشناس بودن نه نامرئى بودن، در حالى كه با ازدواج كردن شناخته ميشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسايى وى توسط همسرش ميباشد.
امّا فلسفه غيبت بنا بر آنچه در روايات آمده است خوف از كشته شدن است، امام صادق(عليه السلام)درباره آن حضرت ميفرمايد: «براى غلام (مهدى(عليه السلام)) غيبتى است قبل از اين كه قيام كند، شخصى پرسيد: براى چه؟ فرمود: ميترسد. سپس با دست مباركش به شكمش اشاره كرد.»([46])
مقصود امام صادق(عليه السلام) از اين حركت احتمال كشته شدن آن حضرت است، و همچنين از امام سجّاد(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «در قائم ما سنّتهايى از پيامبران گذشته وجود دارد... و سنّتى كه از موسى(عليه السلام) در او هست، خوف و غيبت است.»([47])
بنابراين، فلسفهى غيبت، دورى و پنهان بودن از مردم است تا اينكه صدمه و گزندى به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چيزى كه خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نيست، و ازدواج با اين امر و فلسفه منافات دارد.
در نتيجه ميتوان گفت: ازدواج كردن امرى است مستحب و پسنديده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زيستى و حفظ جان از گزند دشمنان امرى است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امرى دائر شود بين مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برميگزيند.
به عبارت ديگر مصلحت اهمّ و فلسفه غيبت بيشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غيبت مانعى است براى ازدواج و ميتواند از فعليّت ازدواج جلوگيرى كند، و حال كه ازدواج مانع دارد، ازدواج نكردن آن حضرت نميتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقى شود، چون كه وى اعراض نكرده، بلكه امر اهمّ را اختيار كرده است.
ـ نقد و بررسى: با عنايت به دليل فوق ممكن است برخى در مقام جواب بگويند: پنهان زيستى و خوف آن حضرت از كشته شدن مانع از ازدواج نمي تواند باشد، زيرا در روايات موارد ديگرى نيز وجود دارند كه به عنوان فلسفهى غيبت شناخته ميشوند،
مانند:

الف) به دنيا آمدن مؤمنانى كه در صلب افراد كافر هستند، درباره اين مطلب امام صادق(عليه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بيت تا تمام كسانى كه (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به وديعت نهاده شدهاند، خارج نشوند ظهور نخواهد كرد، و هنگامي كه همه خارج شدند آن حضرت بر دشمنان خدا پيروز شده و آنها را ميكشد.»([48])

ب) امتحان الهى: امام كاظم(عليه السلام) به برادرش على بن جعفر فرمود: «براى صاحب اين امر (امام مهدى(عليه السلام) ) غيبتى است، كه عدّهاى از معتقدين به وى برميگردند، اين غيبت محنت و سختى از طرف خداوند است كه با آن خلقش را امتحان ميكند.»([49])
ج) سرّى از اسرار الهى: در روايتى از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: «صاحب اين امر غيبتى دارد كه گريزى از آن نيست... راوى پرسيد: چرا؟ فرمود: به دليل امرى كه ما اجازه بازگو كردنش را نداريم. راوى پرسيد: پس حكمت غيبت او چيست؟
فرمود: همان حكمتى كه در غيبت حجّتهاى ديگر خداوند بوده است كه پس از ظهورش كشف خواهد شد، همان طور كه فلسفه كارهاى خضر نبى(عليه السلام) براى موسى(عليه السلام) تا هنگام جدايى آنها كشف نشد، سپس امام فرمود: اى پسر فضل! اين امر از امور خداوند و از اسرار الهى و غيبى از غيبهاى خداست.»([50])


با توجّه به موارد مذكور، و موارد ديگرى كه به عنوان فلسفه غيبت شمرده شده است، نميتوان فلسفه غيبت را فقط در خوف از كشته شدن دانست كه با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد، شهيد سيّد محمّد صدر در اين رابطه مينويسد: «اگر بپذيريم كه غيبت آن حضرت به معناى مخفى شدن شخص وى است بدين معنا كه جسم مبارك او از ديدهها مخفى شده و با اينكه ميان انبوه جمعيّت بوده و آنها را ميبيند اما آنها او را نميبينند، در اين صورت بايد گفت آن حضرت ازدواج نكرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.
و اين مسأله هيچ بعدى هم ندارد زيرا هر چيزى كه با غيبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه كند بر وى جايز نيست، چرا كه ازدواج باعث كشف شدن امر آن حضرت ميگردد.
علاوه بر آن براى ازدواج لزوماً بايد آن حضرت ظاهر شده و در معرض ديد مردم قرار گردد، و اين همان چيزى است كه بايد از آن اجتناب كند.
و اين فرض كه فقط براى همسر خود آشكار شود، اگر چه عقلا ممكن است ولى فرض آن بسيار بعيد است بلكه فرض باطلى است، زيرا چنين زنى با خصوصيات خاصّ به طورى كه امام(عليه السلام)هويّت واقعى خود را از او مخفى نكند، و هيچ خطرى هم از ناحيهى او متوجّه امام(عليه السلام) نباشد، چنين زنى بين زنان عالم يافت نميشود، چه رسد به اينكه بگوييم در هر عصرى چنين زنى وجود دارد
امّا اگر غيبت را به معناى پنهان بودن و پوشيدگى عنوان آن حضرت بدانيم بدين معنا كه او به صورت ناشناس در بين مردم زندگى ميكند، در اين صورت هيچ اصطكاكى با ازدواج ندارد و از آسانترين كارهاست، زيرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وى نيز در طول عمر خود بر هويت واقعى او آگاه نخواهد شد، و اگر به علّت عدم مشاهده پيرى در چهرهى آن حضرت به هويت وى گمانى برد، حضرت او را طلاق داده و يا در شهرى ديگر، دورِ جديدى از زندگى خود را آغاز كرده و دوباره ازدواج ميكند .
سپس شهيد صدر ميگويد: «حال كه ثابت شد كه ازدواج آن حضرت در عصر غيبت ممكن است، امكان دارد بگوئيم اين امر تحقّق يافته است، چون مهدى(عليه السلام) به تبعيّت از سنّت اسلامي سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شديم كه معصوم تا جايى كه ممكن است به مستحبّات عمل كرده و مكروهات را ترك مي كند.

بنابراين التزام به اين كه ازدواج وى در عصر غيبت ممكن است در اعتقاد به آنكافى است»([51]).
با عنايت و دقّت در دليل قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت و جواب مذكور، و كلام شهيد سيّد محمّد صدر نكاتى قابل تأمّل است.
از جمله:

1 . مواردى كه به عنوان فلسفهى غيبت از روايات قابل استفاده است كه به چند نمونهى آن اشاره شد، در عرض يكديگر نيستند، به اين معنا كه اگر غيبت براى امتحان باشد، ديگر مسألهى خوف و ترس از كشته شدن در آن نيست.
بلكه اينها در طول يكديگرند، لذا نميتوان با بيان موارد ديگر فلسفه غيبت قائل به ازدواج امام(عليه السلام) شد.
چون در عين اين كه غيبت براى ترس از كشته شدن است، براى امتحان كردن بندگان و معتقدين به آن حضرت نيز ميباشد، كه اين هم جاى استبعاد ندارد، به عبارت ديگر فرضيّه ترس از كشته شدن در تمام موارد ديگر نيز جارى است.

2 . سخن شهيد صدر در معناى غيبت به دو صورت ناشناسى (مردم او را ميبينند ولى نميشناسند) و ناپيدايى (جسم و شخص او ديده نميشود) و بنا كردن مسألهى ازدواج را بر ناشناسى، سخن جامع و فراگيرى نيست، چون نميتوانيم به ناشناسى به تنهايى و يا به ناپيدايى آن حضرت قطع پيدا كنيم، چرا كه ممكن است آن حضرت گاهى ناشناس باشد و گاهى ناپيدا، همانطور كه اين برداشت از روايات نيز قابل استفاده است.([52])

3 . شهيد صدر معتقد است زنى كه لياقت و شايستگى و به اصطلاح هم كفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور اين سخن از ايشان جاى تعجب است، چرا كه زنان شايسته و بايسته با فضائل اخلاقى و معنوى بالا در هر دورهاى وجود داشته و هست، زنانى همچون حضرت مريم(عليها السلام) و آسيه همسر فرعون كه در قرآن كريم الگوى ديگران شمرده شدهاند([53]) و يا مانند حضرت خديجه همسر پيامبر گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بودهاند و هستند، و از سوى ديگر در روايات وارده در شأن و خصوصيات اصحاب و ياران خاصّ امام زمان(عليه السلام) آمده است كه پنجاه نفر آنان زن ميباشند.([54])
آيا اينگونه زنان كه لياقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند، و محرم خيلى از اسرار هستند، لياقت همسرى آن حضرت را ندارند؟
چه مانعى دارد كه امام(عليه السلام) از ميان آنان زنى را به همسرى برگزيند؟

4 . به نظر ميرسد كه ازدواج آن حضرت به صورت ناپيدايى امرى ممكن باشد برخلاف شهيد صدر كه آن را غير ممكن ميداند، زيرا ناپيدايى امرى هميشگى براى امام(عليه السلام) نيست، و از سوى ديگر همانطور كه براى همراهان و خواصّ غائب نيست([55]) براى همسر خود نيز ميتواند غائب نباشد.

ـ نتيجه گيرى: كسانى كه مي گويند حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج نكرده است، تنها دليلشان فلسفهى غيبت است، كه آنهم ترس از كشته شدن و افشاء سرّ امام است.
ولى با توجّه به موارد ديگر در فلسفهى غيبت كه در طول يكديگربودند نه در عرض، اين امر نميتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در اين بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است.
چون اثبات عدم المانع نياز به اطلاعاتى كافى و جامع و احاطهى كامل بر زندگى شخصى آن حضرت دارد، و اين نيز در حدّ توان ما نيست.

از سوى ديگر در مباحث تحقيقى و علمي نياز به دليل داريم، و براساس مدارك و ظواهر به نتيجه ميرسيم، بنابراين، گرچه با وجود اين گونه مدارك، ازدواج آن حضرت امرى ممكن است، ولى نميتوانيم با قطع و يقين به آن حكم كنيم، همانطور كه نميتوانيم به عدم ازدواج قطع پيدا كنيم.


آيا سكوت بهتر نيست؟

ـ نظريّه سوّم: گروهى ديگر مي گويند نبايد به اينگونه مباحث پرداخت و نهايتاً بايد توقّف كرد، و در جواب اين نوع سؤالات كلمه «نميدانم» و «نميدانيم» را بر زبان جارى مي كنند، چرا كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نيست، زيرا در مباحث اعتقادى ما نيامده است كه بايد معتقد شويم به امام زمانى كه ازدواج كرده يا نكرده است، اين نوع موضوعات از مسائل شخصى است كه معمولا در روايات نيامده و كسى هم به آن نپرداخته است، حتّى امام عسكرى(عليه السلام) نيز در رابطه با ازدواج فرزندش چيزى نفرموده است.
نگاه اجمالى به تاريخ غيبت صغرى و كبرى حاكى از وجود نداشتن چنين مسائلى است، و حتّى كسانى كه توفيق لياقت ملاقات با آن حضرت را يافتهاند، هيچگونه سؤالى درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است، و غالباً به دليل مشكلات فراوان يا نيازهاى مادّى و معنوى و يا پرسيدن مسائل علمي از اين گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نكردن از ازدواج طبيعى است چرا كه خيلى اوقات پيش ميآيد كه سالها با اشخاص و دوستان زيادى آشنا هستيم ولى لزومي نميبينيم كه از زندگى شخصى او سؤال كنيم، مثلا بگوييم آيا همسر داريد؟
اگر داريد دختر چه كسى است؟
آيا فرزند داريد؟
جنسيّت آنها چيست؟ و... لذا اساساً لزومي ندارد كه از اين گونه امور مطّلع شويم و اين مسائل در زندگى ما نيز هيچ تاثيرى ندارد، و به دليل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نميگيريم.

ـ نقد و بررسى:
درست است كه اينگونه مسائل جنبه شخصى دارند، و دانستن يا ندانستن آن تأثيرى در زندگى ما ندارد، ولى امامان ما مانند انسانهاى عادى نبودهاند كه بىتفاوت از كنارشان بگذريم، زيرا آنها هاديان و رهبران دينى و اجتماعى مردم هستند كه طبق نصوص متعدّد از آيات و روايات، داراى مقام عصمت و مصونيّت از خطا و اشتباه مي باشند.
لذا دوستان و شيعيان آن حضرت دوست دارند سيره و روش آن امام را در مسائل خانوادگى و شخصى نيز بدانند و به ابهامات و يا سؤالات احتمالى ذهن خويش پاسخى مناسب بدهند.
و اين مسأله مختص به امام مهدى(عليه السلام) نيست، همانطور كه هنوز عدّهاى ميپرسند:
چرا امام حسن مجتبى(عليه السلام) با جعده ازدواج كرد؟
يا چرا امام جواد(عليه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون يعنى كسى كه قاتل پدرش بود ازدواج كرد؟
آيا از آنها فرزندى باقى ماند؟ و... امام عصر(عليه السلام) نيز ا ز اين قاعده مستثنى نيست، بلكه قضيه برعكس است، و حسّاسيّت در امام زمان(عليه السلام) كه مهدى موعود است، و قيام خواهد كرد، و حكومت جهانى را تشكيل خواهد داد، و... بيشتر است.

بنابراين، اساس بحث از زندگانى شخص آن امام مانعى ندارد، گرچه به علّت موقعيّت استثنايى وى كه همان در غيبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانى نداريم. و ناچاريم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اكتفاء كنيم.

ياد آورى يك نكته:
لازم به ياد آورى است كه بحث اصلى ما ازدواج امام زمان(عليه السلام) است، كه مطالب مذكور پيرامون همين عنوان است. ولى از مباحثى پيرامون فرزندان و ويژگىهاى همسر آن حضرت كه لازمه ازدواج است خوددارى كرديم، و سعى بر اين بود كه به مقدار نياز اكتفاء، و از زياده گويى پرهيز نماييم.

نتيجه گيرى كلّى:

دلايل نظريّهى اوّل (قائلين به ازدواج آن حضرت) يا مخدوش است و رسا نيست و يا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است، و از بيان ازدواج وى در زمان غيبت ساكت است.

و دلائل نظريّه دوّم (قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت) كه فلسفهى غيبت يعنى ترس از كشته شدن بود با احتمالات و ذكر موارد ديگر فلسفه غيبت و اين كه آن موارد در طول يكديگرند، نتوانست مدّعاى خود را به طور كامل ثابت كند. و دليل نظريّهى سوّم (قائلين به توقّف) كه عدم اعتقادى بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سير تحقيقات علمي و اشتياق شيعيان بر اطّلاع از اين مسائل و پيدا كردن جوابى براى سؤالات و ابهامات ذهنى خود، سازگار نبود.
بنابراين، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مكروه بودن عزوبت و ترك آن در هر حالى و مانع نبودن فلسفهى غيبت، ميتوان نتيجه گرفت كه وى ازدواج كرده است، و لازم نيست كه اين امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود، و با فلسفهى غيبت منافات داشته باشد، بلكه همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد.
و همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند به امر مستحب عمل كند، همانطور كه لازم نيست حتماً عمر همسر وى مانند عمر خود آن حضرت طولانى باشد.
و نيز لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نيست كه سؤال شود فرزندانش در كجا زندگى ميكنند؟ بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولى داراى فرزند هم نباشد، و نداشتن فرزند نيز براى آن حضرت نقص نيست، چرا كه وى ميتواند صاحب فرزند شود ولى به دليل انجام مأموريت الهى و حفظ خود از شناسايى ديگران، ميتواند با اختيار خود صاحب فرزند نشود.
پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج ميتوانيم معقتد شويم، كه آن حضرت ازدواج كرده است.
واللّه اعلم.
كتابنامه :
1 . مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار،مؤسسه الوفاء، بيروت / 1404.
2 . نورى طبرسى، ميرزا حسين، نجم الثاقب، انتشارات مسجد جمكران، چ دوم / 77.
3 . سعادتپرور، على، الشموس المضيئة، نشر احياء كتاب، چ أوّل / 80، مترجم: سيد محمدجواد وزيرى.
4 . حرّ عاملى، محمّد بن الحسن، وسايل الشيعه، مؤسسه آل البيت، قم / 1409.
5 . مكى عاملى، محمّد بن جمال، اللمعة الدمشقية، 10 جلدى، دار العالم الاسلامي بيروت.
6 . نجفى، محمّد حسن، جواهر الكلام.
7 . طباطبايى يزدى، محمّدكاظم، عروة الوثقى.
8 . طباطبايى، محمّد حسين، شيعه در اسلام، انتشارات جامعه مدرسين، چ دوازدهم / 76.
9 . نعمانى، ابن أبي زينب، الغيبة، انتشارات صدوق.
10 . رضوانى، على اصغر، موعودشناسى، انتشارات مسجد جمكران، چ أوّل / 84.
11 . سيّد ابن طاووس، جمال الاسبوع، انتشارات رضى، قم.
12 . حرّ عاملى، محمّد بن الحسن، اثبات الهداة، 3 جلدى، مكتبة العلمية قم.
13 . عاملى، جعفر مرتضى، دراسة في علامات الظهور والجزيرة الخضراء، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم ترجمه محمّد سپهرى.
14 . تهرانى، آغابزرگ، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، دار الاضواء، بيروت.
15 . قمي، عباس، مفاتيح الجنان، ناشران قم، چ أوّل .
16 . باقى، محمدرضا، مجالس حضرت مهدى(عليه السلام)، نشر صدر، چ أوّل / 78.
17 . طوسى، محمّد بن حسن، الغيبة، انشتارات بصيرتى، چ دوم.
18 . صدوق، محمّد بن عليّ، كمال الدين، نشر اسلامي 2 جلدى.
19 . صدوق محمّد بن عليّ علل الشرايع، دار احياء التراث العربى، چ دوم.
20 . صدر، سيّد محمّد، تاريخ الغيبة الكبرى، دار التعارف سوريه.
21 . عياشى، محمّد بن مسعود، تفسر القرآن، نشر علميه قم.
22 . كلينى، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، دار التعارف، لبنان.
23 . افتخارزاده، سيّد حسن، گفتارهايى پيرامون امام زمان(عليه السلام)، نشر شفق، چ چهارم / 79.
24 . سيّد ابن طاووس، الامان، مؤسسه آل البيت(عليهم السلام)، قم / 1409 هـ.
25 . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين، 4 جلدى، 1413 هـ.
26 . إبراهيم بن عليّ، كفعمي، المصباح، انتشارات رضى، قم / 1405 هـ.
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

followerr;118557 نوشت:
با سلام:

از جمله سؤلاتی که این روزها تبدیل به دغدغه ذهنی من شده، همین عنوان این تاپیک است.

در کتاب گرانسنگ مفاتیح الجنان ، در قسمت زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه می خوانیم:

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْكَ وَعَلى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ، اَنَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُولاكَ وَاُخْراكَ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ تَعالى بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلى يَدَيْكَ وَأَسْأَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاَنْ يَجْعَلَنى مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلى اَعْدائِكَ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيائِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلى آلِ بَيْتِكَ هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ وَالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلى يَدَيْكَ وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاْجارَةِ فَاَضِفْني وَاَجِرْني صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ .

به جملات قرمز رنگ دقت کنید!

قاعدتاً در ادعیه و زیارات، مقصود از اهل البیت یا آل البیت ، 14 معصوم (علیهم السلام) اند. اما در این زیارت ، چندین مرتبه به صورت مستقیم ، سلام به آلِ بیت حضرت مهدی (عج) می کنیم.

بنابراین آیا می توان گفت حضرت مهدی (عج) صاحب ذریه و زن و فرزند هستند؟

با سلام

پاسخ را با ذكر چند نكته بيان مي داريم:

اوّل: چون امام زمان(عج) از ديده ‏ها پنهان است و در پشت پرده غيبت قرار دارد، نمي‏توان از راه حس و مشاهده و به صورت عادي به پاسخ سؤال نايل شد؛ نيز چون سؤال از مباحث عقلي و انتزاعي نيست، از راه برهان عقلي نيز نمي‏توان پاسخ را دريافت نمود. تنها راه پاسخ گويي، روايات پيشوايان معصوم(ع) است كه چون آنان از علم برتري بهره ‏مند مي باشند، مي توانند از آينده خبر دهند كه از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدي منتظر(ع) است.

دوم: حال كه پاسخ را مي بايست از اخبار پيشوايان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روايات مي رويم. در روايات صحيح و معتبر، پاسخ روشني به پرسش وجود ندارد؛ بلكه در برخي روايات با ايهام و اشاره در اين زمينه سخن به ميان آمده است، از جمله:

1- مفضل بن عمر گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه در مورد امام مهدي(عج) فرمود: "صاحب الزمان را دو غيبت است. يكي از آن دو به اندازه‏ اي طولاني شود كه برخي گويند: حضرت از دنيا رفته و برخي گويند كشته شده است اما كسي جز آناني كه امور حضرت را پي‏گيري مي كنند، از مكان و فرزندان وي آگاه نيستند".(1)

2- از امام صادق(ع) آمده است: "گويا مي بينم حضرت مهدي(عج) با اهل و عيالش در مسجد سهله است".(2)

3- از امام هشتم(ع) در دعايي نقل شده است: "اللّهم اعطه في نفسه و أهله و ولده و ذريته و جميع معصيته ما تقرّ به عنيه و تسرّ به نفسه؛(3) خدايا، مايه چشم روشني و خوشحالي امام زمان(عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذريه و تمام پيروانش فراهم فرما!".

4- نيز از آن حضرت در مورد امام زمان(عج) اين دعا نقل شده است: "اللهم صل علي ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدايا، بر واليان و فرزندان وي كه امامند، درود فرست!".

ظاهر اين اين روايات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.

اين روايات به فرض پذيرش و درستي سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشني گويا نيست كه امام مهدي(عج) در دوره غيبت همسر و فرزند دارد.

در برخي احاديث مشكل سندي و در برخي ديگر مشكل دلالت وجود دارد.

افزون بر اين رواياتي وجود دارد كه با صراحت وجود فرزند را براي حضرت نفي مي كند.(5)

سوم: با توجه به روايات مذكور مي گوييم:
در مورد زن و فرزند امام مهدي(ع) سه احتمال وجود دارد:

أ) حضرت ازدواج نكرده است.
لازمه اين احتمال آن است كه امام(ع) يكي از سنت‏هاي مهم اسلامي را ترك كرده باشد، كه با شأن امام سازگار نيست. امّا از سوي ديگر چون غيبت از اهميت بيشتري برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشي مي كند، كه اشكالي ندارد. براي حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پايين‏تر چشم پوشي مي گردد.

ب) حضرت ازدواج نموده امّا فرزندي ندارد. نداشتن فرزند به سبب غيبت است. پذيرش اين فرض، سؤالي را با خود مي آورد كه آيا همسرش هم از عمر طولاني بهره ‏مند است يا اين كه مدّتي با حضرت زندگي كرده و بعد از دنيا رفته است؟ در اين صورت حضرت به سنت ازدواج عمل كرده و بعد بدون زن و فرزند زندگيش را ادامه مي دهد.

پ) حضرت زن و فرزند دارد. با پذيرش اين فرض، اين سؤالات مطرح است: آيا آنان نيز عمري طولاني دارند؟ فرزندان حضرت نيز فرزنداني دارند؟ اگر دارند، اين همه اولاد، در پي اصل خويش مي افتند و همين كنجكاوي، مسئله را به جايي مي رساند كه با فلسفه غيبت منافات دارد.

با توجه به مطالب مذكور، نمي‏توان يكي از اين سه احتمال را قاطعانه پذيرفت و اين به مقتضاي خرد ورزي است كه در جايي كه دليل كافي براي اثبات يا انكار چيزي وجود ندارد، از ابراز حكم قطعي خودداري گردد.

بنابراين از راه هايي كه پيش روي ما است، نمي‏توان وجود زن و فرزندي را براي حضرت مهدي(عج) ثابت نمود. نيز به ديگر پرسش هايي كه در مورد زن و فرزند حضرت مهدي(عج) هست، نمي‏توان پاسخ قطعي داد.(6)

پي نوشت‏ها:
1. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 162.
2. مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 317.
3. سيد ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.
4. همان، ص 510.
5. مسعودي، اثبات الوصيه، ص 221.
6. براي اطلاع بيشتر رجوع شود به چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان.

[=arial][=arial black]السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

[=arial][=arial black]در مورد وجود فرزند برای امام مهدی به عرضتان می رسانیم که با وجود ادله متواتر و عدم خلاف با شرع و قرآن و سنت جای هیچ گونه احتمالی باقی نمی ماند مبنی بر اینکه احتمال می رود که امام مهدی دارای زن و فرزند نباشد. لذا بعضی از برادران در این تاپیک زحمت کشیده اند و روایتها و ادعیه های زیادی را درج کردند و بعد از آن می گویند احتمال می رود که دارای زن و فرزند نباشد و آن هم بعد از اثبات ادله از ائمه معصومین علیهم السلام و متاسفانه بعضی ها در کوشش هستند که نفی ذریه برای امام مهدی را اثبات کنند ولی خداوند متعال ( غالب علی امره ) بر امرش پیروز است، لذا ما از آوردن ادله های که در این تاپیک توسط برادران ذکر شده است اجتناب می کنیم و به روایتهای زیر اکتفا می کنیم و اگر کسی سوالی در این خصوص دارد بفرماید، و از برادران محترم خواهشمندیم که بعد از وجود ادله مبنی بر وجود ذریه برای امام مهدی عج، احتمالی از خود ندهند چرا که احتمال مانند رای و قیاس است و آن هم با وجود ادله که با قرآن و سنت موافق هستند و خلافی در آنها نیست.

[=arial][=arial black]عن المفضل بن العمر قال : سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول : إن لصاحب هذا الامر غيبتين ، إحداهما تطول حتى يقول بعضهم : مات ، ويقول بعضهم : قتل ، ويقول بعضهم : ذهب ، حتى لا يبقى على أمره من أصحابه إلا نفر يسير ، لا يطلع على موضعه أحد من ولده ولا غيره إلا المولى الذي يلي أمره
[=arial black][=arial]مفضل بن عمر گوید : شنیدم امام صادق (ع) می فرمود : برای صاحب این امر دو غیبت است . یکی از آنها طولانی شود تا بعضی از آنها بگویند مرده است و بعضی گویند کشته شده است و بعضی دیگر بگویند رفته و بازگشتی ندارد . [=arial]از موضع و مکان ایشان اطلاعی ندارد ، چه از فرزندانش و چه دیگران ، مگر آن مولی که امر او را بر عهده می گیرد[=arial] . الغیبة الطوسی ص 161 . الغيبة النعماني ص 176 . بحار الأنوار ج 52 ص 152 . إثبات الهداة ج 3 ص 500

[=arial black][=arial]توجه:[=arial] در روایت فوق از امام صادق ع که می فرماید کسی از موضع و مکان امام مهدی خبر ندارد چه از فرزندان... و این یعنی وجود فرزندانی از امام مهدی را اثبات می کند و در ادامه روایت می گوید: مگر آن مولا که امرش را بر عهده بگیرد و آم مولایی که امرش را بر عهده می گیرد از فرزندان امام مهدی میباشد و همان کسی که در وصیت رسول خدا نامش ذکر شده است ( احمد، عبدالله و المهدی ) که اول مومنان است و اول مومنان یعنی قبل از ظهور اولین نفری که به امام مهدی عج ایمان دارد می باشد و لذا فرزند امام مهدی عج قبل از ظهورش برای زمینه سازی مقدمات ظهور امر پدرش را بر عهده می گیرد.

[=arial][=arial black]عن سلمان عن رسول الله (ص) : ... ثم ضرب بيده على الحسين عليه السلام فقال : يا سلمان ، مهدي أمتي الذي يملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما من ولد هذا ، إمام بن إمام ، عالم بن عالم ، وصي بن وصي ، أبوه الذي يليه إمام وصي عالم ، قال : قلت : يا نبي الله ، المهدي أفضل أم أبوه ؟ قال : أبوه أفضل منه
[=arial black][=arial]سلمان از رسول خدا (ص) نقل می کند : ایشان با دستش به حسین (ع) زد و فرمود : یا سلمان ، [=arial]مهدی امتم که دنیا را پر از عدل و داد می کند در حالی که پر از ظلم و ستم شده است[=arial] از فرزندان این است . امام فرزند امام ، عالم فرزند عالم و وصی فرزند وصی است . [=arial]پدرش کسی است که او را امام ، وصی و عالم می گرداند[=arial] . سلمان گوید : گفتم : ای پیامبر خدا ، مهدی افضل (برتر) است یا پدرش ؟ فرمود : [=arial]پدرش از او افضل (برتر) است[=arial] . كتاب سليم بن قيس ص 430

[=arial black][=arial]توجه:[=arial] برادران عزیز روایت فوق می گوید: مهدی از فرزندان امام حسین ع است امام فرزند امام وصی فرزند وصی عالم فرزند عالم است و اگر به آخر روایت دقت کنید سوال شده که مهدی افضل است یا پدرش؟ فرمود: پدرش افضل و برتر است با این حال می دانیم که امام مهدی عج افضل ائمه ی بعد از امام حسین ع و نمی تواند امام حسن ع افضلتر از پسرش باشد لذا به روایت زیر دقت کنید.

[=arial][=arial black]عن أبي عبد الله عن آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إن الله عز وجل اختار من كل شئ شيئا ... واختار من الناس بني هاشم ، واختارني وعليا من بني هاشم ، واختار مني ومن علي الحسن والحسين ، وتكملة اثني عشر إماما من ولد الحسين تاسعهم باطنهم ، وهو ظاهرهم ، وهو أفضلهم ، وهو قائمهم
[=arial black][=arial]امام صادق (ع) از پدرانش (ع) فرمود : رسول الله (ص) فرمود : بدرستی که خداوند عزوجل از هر چیزی ، چیزی را برگزید ... و از انسانها بنی هاشم را برگرید و از بنی هاشم من و علی را برگزید . و از من و علی ، حسن و حسین را برگزید و تمام دوازده امام از فرزندان حسین هستند . [=arial]نهمین آنها[=arial] باطنشان ، ظاهرشان ، [=arial]افضلشان (برترینشان)[=arial] و قائم آنها است . الغيبة النعماني ص 73

[=arial][=arial black]عن أبي جعفر عليه السلام قال : يكون منا تسعة بعد الحسين بن علي، تاسعهم قائمهم، وهو أفضلهم
[=arial black][=arial]امام باقر (ع) فرمود : از ما نه نفر بعد از حسین بن علی می باشند. [=arial]نهمین[=arial] آنها قائم آنها است و او [=arial]افضل (برترین)[=arial] آنها است . دلائل الامامة ص 453

[=arial][=arial black]عن سلمان الفارسي قال : كنا مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم والحسين بن علي عليهما السلام على فخذه ، إذ تفرس في وجهه وقال : يا أبا عبد الله أنت سيد من سادة ، وأنت امام بن امام ، أخو امام أبو أئمة تسعة تاسعهم قائمهم ، امامهم أعلمهم أحكمهم أفضلهم
[=arial black][=arial]سلمان فارسی گوید : همراه رسول الله (ص) بودیم و حسین بن علی (ع) بر روی ران پیامبر (ص) نشسته بود . رسول خدا (ص) به حسین (ع) نگاه کرد و فرمود : یا ابا عبد الله تو سرور سادات هستی . و تو امام فرزند امام برادر امام پدر نه امام هستی که نهمین آنها قائم آنها است و امامشان و عالمترین آنها و حکیمترین آنها و [=arial]افضل (برترین)[=arial] آنها است . مقتضب الاثر ص 8

[=arial black][=arial]توجه: [=arial]اگر دقت کردید در روایتهای قبلی که می گوید پدرش افضلتر از اوست پس با وجود روایتهای فوق نمی توانیم بگوییم که امام حسن ع افضلتر از امام مهدی است چرا که افضلتر از نه امام بعد از امام حسین ع امام مهدی می باشد و او نیز از فرزندش افضل است پس روشن شد که از القاب شخصی که قبل از ظهور امام مهدی (ع) ، توسط ایشان صاحب امر می شود ، مهدی است . همچنین روشن شد که ایشان وصی امام مهدی (ع) است و از فرزندان ایشان و همانطور که بیان کردیم کسی که از فرزندان امام مهدی عج باشد نامش ( احمد، عبدالله و مهدی ) و هیچ گونه خلافی در وجود ذریه برای امام مهدی نیست و آن هم با وجود ادله های فراوان لذا به روایت زیر خوب دقت کنید.

[=arial black][=arial]عن الامام علی عليه السلام قال[=arial] : ... [=arial]ويخرج قبله (المهدی) رجل من أهل بيته[=arial] بأهل المشرق ، يحمل السيف على عاتقه ثمانية أشهر ، يقتل ويمثل
[=arial black][=arial]امام علی (ع) فرمود : ...[=arial]و مردی قبل از او (مهدی) از فرزندانش به اهل مشرق خروج می کند. او شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل می کند . او می کشد و مُثله می کند
[=arial black][=arial]ال[=arial]ملاحم ابن طاووس ص [=arial]66 [=arial]باب 133[=arial] . [=arial]الفتن ابن حماد ص 96[=arial] . [=arial]عقد الدرر ص [=arial]129 . [=arial]جمع الجوامع ج [=arial]2 [=arial]ص 103[=arial] . [=arial]برهان المتقي ص [=arial]103 . [=arial]كنز العمال ج [=arial]14 [=arial]ص [=arial]589

[=arial black][=arial]توجه:[=arial] روایت فوق می گوید مردی قبل از خروج امام مهدی عج از اهل بیتش خروج می کند و این دال بر اینکه امام مهدی عج دارای ذریه می باشد که قبل از اینکه ظهور کند مردی از اهل بیتش خروج خواهد کرد و معنی آن وجود ذریه است و عدم نفی ذریه و این مرد قبل از ظهور امام مهدی عج هشت ماه شمشیر را بر دوشش حمل می کند لذا به روایت زیر خوب دقت کنید

[=arial black][=arial]عن عيسى الخشاب قال : [=arial]قلت للحسين بن علي عليهما السلام : أنت صاحب هذا الامر ؟ قال : لا ، ولكن صاحب الامر[=arial] الطريد الشريد ، الموتور بأبيه ، المكنى بعمه ، [=arial]يضع سيفه على عاتقه ثمانية أشهر
[=arial black][=arial]عیسی خشاب گوید : [=arial]به امام حسین بن علی (ع) گفتم : آیا شما صاحب این امر هستید ؟ فرمود : خیر ، ولیکن صاحب این امر[=arial] فراری و بی خانمان است . کسی که خونخواهی پدرش را می کند . و کنیه اش عمویش است . [=arial]شمشیرش را هشت ماه بر دوشش حمل می کند
[=arial][=arial black]الامامة والتبصرة ص 115 . کمال الدین ج 1 ص 318 . بحار الانوار ج 51 ص 133

[=arial black][=arial]توجه:[=arial] در ورایت قبلی گفته که مردی از اهل بیت امام مهدی عج خروج می کند که هشت ماه شمشیر بر دوشش حمل می کند و وجه مشترک با روایت فوق دارد و آن استعمال کلمه صاحب الامر به جای ( مردی ) و آن هم قبل از امام مهدی عج شمشیر را هشت ماه بر دوشش حمل می کند و آن مرد که از فرزندان امام مهدی عج می باشد صاحب الامر نیز خطاب می شود چون قبل از امام مهدی عج به دستور پدرش امر پدرش را بر مردم القا می کند لذا به روایت زیر خوب دقت کنید.

[=arial black][=arial]عن أبي بصير قال : سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول : في [=arial]صاحب الامر[=arial] سنة من موسى وسنة من عيسى وسنة من يوسف وسنة من محمد صلى الله عليه وآله ، فأما من موسى فخائف يترقب ، وأما من عيسى فيقال فيه ما قيل في عيسى ، وأما من يوسف فالسجن والتقية ، وأما من محمد صلى الله عليه وآله فالقيام بسيرته وتبيين آثاره ، ثم [=arial]يضع سيفه على عاتقه ثمانية أشهر[=arial] ولا يزال يقتل أعداء الله حتى يرضى الله ، قلت : وكيف يعلم أن الله عزوجل قد رضي ، قال : يلقي الله عزوجل في قلبه الرحمة
[=arial black][=arial]ابی بصیر گوید : شنیدم امام باقر (ع) می فرمود : در [=arial]صاحب این امر [=arial]سنتی از موسی و سنتی از عیسی و سنتی از یوسف و سنتی از محمد (ص) است . اما از موسی که ایشان ترسان و نگران و مراقب است . و اما از عیسی که آن چه را درباره ی عیسی می گویند ، درباره ی او می گویند . و اما از یوسف که زندان و تقیه است . و اما از محمد (ص) که قیام به سیره ی ایشان و روشن کردن آثار ایشان است . سپس [=arial]شمشیرش را هشت ماه بر دوشش حمل می کند [=arial]و آن قدر از دشمنان خداوند را می کشد تا خداوند راضی شود . گفتم : چگونه متوجه می شود که خداوند راضی شده است ؟ فرمود : خداوند عزوجل در قلبش رحمت می اندازد
[=arial][=arial black]کمال الدین ص 329 . اثبات الهداة ج 3 ص 468 . بحار الانوار ج 51 ص 218

[=arial black][=arial]توجه:[=arial] در ورایت های ماقبل این روایت گفته شده که مردی از اهل بیتش و در روایت بعد از آن صاحب الامر و وجه مشترک مدت زمان حمل شمشیر است لذا روایت فوق کاملا توضیح می دهد که همان کسی که هشت ماه شمشیر را بر دوشش حمل می کند که صاحب الامر است دارای سنتهای مانند موسی ع و عیسی ع و یوسف ع و محمد ص است و نمی توانیم این همه خصوصیتها را بر امام مهدی عج حمل کنیم چرا که این مرد از اهل بیتش است و امام مهدی عج هشت ماه شمشیر را بر دوشش حمل نمی کند لذا این شخص به دستور امام مهدی عج قبل از ظهور امام مهدی عج دعوت به امام مهدی عج می کند و از فرزندان امام مهدی عج می باشد.

[=arial][=arial black]نتیجه می گیریم که امام مهدی دارای فرزند است و فرزندش قبل از ظهورش برای زمینه سازی ظهور می کند و مردم را دعوت می کند، و چگونه دارای فرزند نیست و فرزندش قبل از ظهور برای زمینه سازی خروج می کند کما اینکه روایتهای گفتند؟

می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر به تاپیکهای زیر مراجعه نمایید
http://www.askdin.com/thread19512-11.html
http://www.askdin.com/thread9343-9.html

[=arial][=arial black]موفق باشید...:Gol:

[=arial][=arial black]و الحمد لله وحده وحده وحده

[=arial][=arial black]اللهم صلی علی محمد و آل محمد الائمه و المهدیین و سلم تسلیما

[=arial][=arial black]و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

[="Tahoma"][="Navy"]در مورد مسأله زن و فرزند آن حضرت كه با توجه به منابعى كه در اختيار ما هست - كه يا اشكال سندى دارند يا از لحاظ محتوا داراى ابهام اند - نمى توان نظر قاطعى را ارائه كرد. دراين جا سه احتمال مطرح شده است:

1. اساساً حضرت مهدى(عج) ازدواج نكرده است.

2. ازدواج انجام گرفته، ولى اولاد ندارد.

3. ازدواج كرده و داراى فرزندانى نيز هست.

لازمه پذيرش احتمال اول، آن است كه امام معصوم يكى از سنت هاى مهم اسلامى را ترك كرده باشد كه اين، با شأن امام سازگارى ندارد. اما مى توان گفت چون مسأله غيبت مهم تر از ازدواج است، مى توان براى مصلحت بالاتر، مسأله مهم را ترك كرد و اهم را انجام داد.

اما احتمال دوم، اشكالش آن است كه عمر همسر حضرت نيز مانند عمر خود حضرت طولانى است كه بر اين امر دليلى نداريم يا اين كه بگوييم مدتى با حضرت زندگى كرده و از دنيا رفته است. در اين صورت حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل كرده و پس از آن بدون زن و فرزند زندگى را ادامه داده است.

اما بر احتمال سوم دليل محكمى نداريم. علاوه بر آن كه اگر حضرت داراى اولاد مى بود، بالاخره آنها داراى اولاد واعقابى بودند و روزى به دنبال اصل خويش مى افتادند و همين كنجكاوى و جست و جو، موجب مى گردد كه مكان و منزل حضرت مشخص گردد كه اين با راز و فلسفه غيبت سازگارى ندارد.

اما اگر شنيده ايد كه در پاره اى روايات يا برخى از دعاها، كلماتى وجود دارد كه دلالت بر وجود اولاد براى آن حضرت مى كند، بايد بگوييم در نقل خود آن واژه ها ميان انديشمندان اختلاف است؛ مثلاً در قسمتى از دعايى كه امام رضا(ع) امر فرموده در عصر غيبت براى حضرت ولى عصر(عج) خوانده شود، چنين آمده است: اللهم صل على ولاة عهده والائمة من ولده ؛ «خدايا درود و سلام فرست بر اولياى عهد او و پيشوايان از اولادش» ولى در متن ديگرى آمده:اللهم صل على ولاة عهده والائمة من بعده . در اين متن واژه «اولاد» ندارد؛ بلكه پيشوايان پس از او روايت شده است.

به هر حال، اين مسأله اختلافى است؛ چه اين كه در پاره اى از دعاهاى ديگر واژه «من وُلده» وارد شده است كه اختلافى در آن مطرح نشده است. مثل آخرين عبارت از صلواتى كه از ناحيه مقدسه صادر شده است؛ يا دعايى كه به هنگام وداع سرداب مقدس وارد شده كه عبارت «والائمة مِنْ وُلْدِهِ» دارد. احتمال ديگر اين است كه فرزندان پس از ظهور و ازدواج آن حضرت به دنيا بيايند و اين واژه دلالت بر فرزندان زمان ظهور كند، نه زمان غيبت. بنابراين از اين راه نمى توان زن و اولادى براى حضرت مهدى(عج) ثابت كرد.

اما درمورد چگونگى وفات آن حضرت نيز اختلاف هست. از برخى روايات استفاده مى شود كه ايشان به مرگ طبيعى از دنيا خواهند رفت و بعضى از احاديث مى گويند كه وفات آن حضرت، طبيعى نخواهد بود و به دست جنايتكارانى با مشخصاتى مذكور در روايات، به شهادت خواهند رسيد.

البته اگر نظر برخى از علماى بزرگ (مانند شيخ صدوق) را بپذيريم كه «هر يك از ائمه مسموم يا مقتول خواهند شد»؛ بايد بگوييم امام زمان(عج) نيز به شهادت خواهند رسيد. اما اگر بر طبق نظر عده اى ديگر از علما (همچون شيخ مفيد)، كلّيت اين روايت را براى همه ائمه قائل نباشيم؛ حداقل بايد بگوييم كه چگونگى وفات آن عزيز روشن نيست.

با توجه به اين دو ديدگاه، به نظر مى رسد كه طرح خصوصيات قاتل آن حضرت فايده چندانى ندارد. نکته آخر اينکه دانستن اينکه امام فرزند دارند يا نه, وظيفه ما نيست, بلکه وظيفه و تکليف ما شناخت امام به مقام امامت است.[/]

نمى توان نظر قاطعى را ارائه كرد :

:Gol: حضرت مهدى(عج) ازدواج نكرده است یا
ازدواج انجام گرفته:Gol:

و سکتوا عن ما سکت الله...
خداوند چیزی قید نکرده است...و اصلا وجود یا عدم وجود فرزند برای ایشان در زندگی دنیوی و اخروی ما چه تاثیری خواهد داشت؟!

به نام یزدان بخشاینده بخشا
پیامبر گرامی فرموده‌اند در هر چیزی اندیشه کنید جز در سرشت خدا.
اندیشه در همسر داشتن یا نداشتن حضرت امام زمان چیز ممنوعه‌ای نیست
یکبار پدرم این سوال رو از من کرد و دلیل آورد که ایشان ازدواج کرده‌اند چون ازدواج سنت پیامبر گرامی‌مان هست
من با این همه ادعا و یال و کوپال نتوانستم پاسخی روشن برای این پرسش بیابم تا همین سه چهار ماه پیش پاسخ آن را یافتم.
اما دوستانی که می‌گویند امام زمان (ع) ازدواج کرده‌اند چون ازدواج واجب دینی و شرعی هست
می‌گوییم که بله درست است اما حضرت مهدی در صورتی فرضی سنت ازدواج را ترک کرده‌اند که ازدواج نکرده از دنیا بروند و طبق احادیثی مجرد مردن نکوهیده هست (در گوگل سرچ کنید)
در حالی که ایشان شکر ایزد یکتا زنده و پاینده هستند و هنوز زمان برای ازدواج ایشان هست
چه ایرادی دارد که پس از ظهور و برپایی پادشاهیشان ازدواج کنند و کل مردم جهان و فرشتگان آسمان و زمین رو به این ازدواج دعوت کنند ؟!

اما دوستانی که گفتند ازدواج نکردن ایشان به دلیل فلسفه غیبت و افشا نشدن رازها بوده کاملا درست گفته‌اند
یکی از دلایل و حکمت‌ها (حکمت=فلسفه) هم همین است و البته حکمت کارهای خداوند والاترین همیشه بیشتر از حد تصور هست

در اینجا با جمع دو موضوع بالا و مورد اشاره دوستان به این نتیجه می‌رسیم که شخص امام ازدواج نکرده‌اند

ولی با روایاتی که می‌گویند شخصی از اهل بیت او قیام کرده و ... چه می‌کنیم ؟
کسی که ازدواج نکرده چطور دارای اهل بیت (=خانواده) هست !؟
پاسخ این است که منظور از اهل بیت معنای مجازی و استعاره‌ای آن هست نه معنای واقعی آن
چنان که دوازده امام و حضرت فاطمه (س) اهل بیت پیامبر هستند ولی در یک خانه واقعی زندگی نمی‌کنند
پس منظور از اهل بیت ایشان جانشین و خلیفه و وزیر او یعنی اولین مهدی از دوازده مهدی بعد از امام دوازدهم هست می‌باشد
چنانکه شخصی به دروغ به نام سید احمد یمانی ادعا می‌کند که فرزند امام زمان است (در حالی که پریشان گوی هست و یکم اسم اعظم هم نمی‌داند!) مردی از اهل بیت او همین معنا را دارد
اما روایات دیگری که می‌گوید او با خانواده‌اش در عراق یا جای دیگر زندگی می‌کند در وافع زندگی پس از ظهور ایشان را می‌گوید نه زندگی در غیبت ایشان
ببخشید که سرتون رو درد آوردم و سپاسگزارم که این پاسخ رو تا انتها خوندید و امیدوارم که مفید بوده باشد

من از قول اقای فاطمی نیا گفتم...ایشون میگفتند که از انچه خدا و اولیای او ساکت شده اند شما هم ساکت شوید...و فرمودند که یک روایت نداریم که بگوید امام زمان عج الله همسر و فرزند دارند.

اما واقعا چرا ذهنمون رو به این امور مشغول کنیم؟منظورر من از پست قبل این بود که داشتن همسر و فرزند توسط ایشان ایا موجب سعادت ما در دنیا یا اخرت میشود؟جز اینست که با یک سری حدس و گمان به ایشان چیز هایی را نسبت میدهیم که از وجودش مطمئن نیستیم؟

السلام علیک یا بقیة الله:Gol:

بنده هم با نظر سرکار فروتن موافقم و معتقدم بحث در این امر چندان ضروری و راه گشا نیست.

[="blue"]ازدواج امام زمان(عليه السلام)[/]



يكى از مباحث پيرامون شخصيّت حضرت مهدى (عج)، زندگى شخصى و خانوادگى آن حضرت است، سخن از ازدواج يا عدم آن و داشتن فرزند و مكان زندگى و وضعيّت زندگى اولاد او و كيفيّت زندگى آن حضرت از بحثهاى جذّابى است كه احياناً در اذهان بسيارى از معتقدان به او ابهاماتى وجود دارد، كه معمولا با جوابهاى ضدّ و نقيضى نيز مواجه ميشوند.

اساساً غيبت طولانى آن حضرت از نگاه زندگانى شخصى و خصوصى وى اين سؤال را بوجود ميآورد كه آيا در اين مدّت، حضرت مهدى(عليه السلام)ازدواج كرده است يا خير؟

برخى اين سؤال را به صورت اشكال مطرح كرده و ميگويند: اگر ازدواج كرده و همسر دارد، لازمهاش داشتن فرزند است، و لازمه اين نيز فاش شدن اسرار و شناسايى آن حضرت است، كه با حكمت و فلسفه غيبت منافات دارد.

و اگر ازدواج نكرده است، پس به سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و به امر شرعى مستحب عمل نكرده است، كه اينهم با مقام و شأن آن حضرت نميسازد، زيرا وى رهبر دينى مردم است و در عمل به مستحبات همچون واجبات، بايد پيشقدم باشد، و فرضِ وجود امامي كه مستحب مؤكّد شرعى را ترك كند، و در واقع عمل مكروهى را انجام دهد بسيار مشكل، و جاى استبعاد دارد.

پس اگر ازدواج نكرده باشد اشكال ترك مستحبّ از طرف معصوم، و اگر ازدواج كرده باشد اشكال فاش شدن اسرار و تضادّ با فلسفه غيبت پيش مي آيد، و چون طرفين قضيّه با اشكال مواجه است، عدّهاى چنين نتيجهگيرى ميكنند كه اصلا آن حضرت وجود ندارد.

نكتهى ديگر اين كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج آن حضرت جزء اعتقادات ما نيست، بلكه از مسائل شخصى است كه در روايات نيز به آن تصريح نشده، و مورد بحث امامان قبلى نيز نبوده است، و كسانى هم كه در دوران غيبت توفيق درك حضور آن حضرت را داشته اند آن قدر سؤالات و مشكلات در ذهنشان بوده است كه به اينگونه سؤالات نرسيدهاند.

در دوران غيبت صغرى نيز از نائبان خاصّ، در اين زمينه سخنى شنيده نشده است.

از سوى ديگر ذهن انسان در كنار سؤال از ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام)، سؤالات ديگرى نيز ميسازد از جمله اين كه:

[="blue"]آيا امام مهدى(عليه السلام) داراى فرزند است؟

آيا مكان خاصّى براى زندگى وى و فرزندانش وجود دارد؟

آيا فرض وجود فرزند و همسر براى آن حضرت با حكمت و فلسفه غيبت سازگارى دارد؟

و در صورت ازدواج نكردن، آيا بر خلاف سنّت و دستور پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل نكرده است؟
[/]

[="darkred"]بنابراين، پس از طرح سؤال اصلى و بيان ديدگاههاى متفاوت و دلائل آنها، و نيز بررسى دلائل، سعى ميشود تا به نتيجهاى مناسب و جامع برسيم.[/]


[="lime"]ادامه دارد...[/]

آيا حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده و داراى فرزند ميباشد؟

در پاسخ به اين پرسش، با توجّه به مسائل اعتقادى مانند: حكمت يا فلسفه غيبت، و نيز مسائل فقهى همچون استحباب شرعى ازدواج، و متونى كه مستقيم يا غير مستقيم دلالت بر ازدواج آن حضرت دارند، سه نظريّه وجود دارد:

ـ نظريّه أوّل: عدّهاى معتقدند كه حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج كرده است، و براى اثبات اين نظريّه به دلائل ذيل استناد جستهاند.

الف: استحباب ازدواج:

ازدواج و نكاح در اسلام مستحبّ مؤكّد و سنّتى نبوى است، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به امر ازدواج و ترويج آن تأكيد داشته، و امّت خود را به اين امر تشويق و ترغيب ميكردند، و بارها فرمودهاند: «نكاح كنيد و با تشكيل خانواده بر تعداد خود بيافزاييد، كه من در روز قيامت به شما اگر چه فرزندى سقط شده باشد مباهات ميكنم».

در احكام دين ازدواج سنّتى حسنه و مورد تأييد، و عزوبت (همسر نداشتن و مجرّد بودن) مكروه است.

و ازطرفى ازدواج نكردن، اعراض از سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) است، چرا كه آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: «نكاح سنّت من است، و هر كس از آن اعراض كند (روى برگرداند و ازدواج نكند) از من نيست.»

اكنون كه ساليان متمادى از عمر حضرت مهدى(عليه السلام) ميگذرد، آيا مي توان گفت: او مستحبّ مؤكّد را ترك، و مرتكب مكروه شده است؟

هرگز نميتوان اينگونه نتيجه گرفت، چرا كه او امام است، و در عمل به مستحبّات شرعى از همه مردم سزاوارتر است، پس او ازدواج كرده و داراى همسر ميباشد.

در كتاب «النجم الثاقب» در پاسخ منكرين وجود اهل و عيال براى امام مهدى(عليه السلام) چنين آمده است: «چگونه ترك خواهند كرد، چنين سنّت عظيمه جدّ اكرم خود را با آن همه ترغيب و تحريص كه در فعل آن و تهديد و تخويف در ترك آن شده، و سزاوارترين امّت در اخذ به سنّت پيغمبر امام هر عصر است، و تاكنون كسى ترك آن سنّت را از خصائص آن حضرت نشمرده است.»

و نيز در كتاب «الشموس المضيئة» آمده است: «اگر در اين زمينه (داشتن همسر و خانواده) هيچ نقل روايى وجود نداشت، و فقط همين مطلبى كه آن حضرت با وجود سنّ زياد از نظر جسمي جوانى قويّ البنيه است... و نيز ميدانيم كه آن حضرت به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل ميكند، در قبول اين مطلب كه آن جناب همسر و فرزندانى دارد كافى بود».
[="lime"]ادامه دارد...[/]

نقد و بررسى:

دليل مزبور شامل دو قسمت است:

قسمت اوّل: ازدواج سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى نيكو و مستحبّ شرعى است.

قسمت دوّم: امام زمان(عليه السلام) لزوماً به اين سنّت و امر شرعى عمل ميكند.

هر دو مقدّمه نيازمند بررسى و تأمّل است.

امّا استحباب ازدواج از آيات و روايات فراوانى استفاده ميشود مانند: آيه شريفه [="magenta"](فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ)[/] و آيه [="magenta"](وَأَنكِحُواْ الاَْيَـمَى مِنكُمْ وَالصَّــلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآلـِكُمْ )[/] و همچنين در حديثى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ازدواج را سنّت خود ميداند، و در حديثى ديگر ميفرمايد: هر كسى از آن اعراض كند از من نيست.و در رواياتى ديگر ازدواج امرى پسنديده و ممدوح دانسته شده و بر توليد نسل و بقاء آن توصيه شده و كثرت مسلمين مايه مباحات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) شمرده شده است.

در اهميّت و تشويق به ازدواج چنين آمده است: «هر كس ازدواج كند نصف دينش را بدست آورده است»، و نيز امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «دو ركعت نماز كسى كه ازدواج كرده با فضيلتتر است از هفتاد ركعت نماز كسى كه بدون همسر است»، و همچنين در روايات فراوانى نقطه مقابل ازدواج

يعنى ترك ازدواج مذمّت شده و از ناحيه ائمّه(عليهم السلام) امرى مكروه و ناپسند شمرده شده است. كه اين روايات نيز به قرينه مقابل دلالت بر استحباب ازدواج دارند.

با توجّه به آيات و روايات فوق و وجود كلمات امر مانند «انكحوا» در آيات، و تشويق به ازدواج در روايات، و توصيه كردن در عمل به سنّت رسول خدا، فقهاى بزرگوار اسلام، استحباب شرعى ازدواج را استنباط كرده و بر طبق آن به استحباب، و بعضى به استحباب مؤكّد فتوى دادهاند، و برخى آن را در شرايطى واجب ميدانند.

و از سوى ديگر از عمومات و اطلاقات ادلّه استحباب ازدواج بدست ميآيد كه

اوّلا: ازدواج چه به صورت دائم و چه به صورت غير دائم (موقّت) مستحب شرعى است.

ثانياً: استحباب ازدواج مخصوص مشتاقان و كسانى كه نيازمند به همسر ميباشند نيست، بلكه شامل غير مشتاقان و كسانى كه در خود احساس نياز به همسر نميكنند نيز ميباشد.

چرا كه علّت اين حكم شرعى در اشتياق به جنس مخالف و يا اطفاء (خاموش كردن) غريزه جنسى خلاصه نشده است، تا گمان شود ازدواج براى غير مشتاقان استحباب ندارد، بلكه مواردى از قبيل: تكثير نسل، و ابقاء نوع انسانى، و كثرت تعداد موحّدين، در استحباب شرعى ازدواج دخالت دارند.

پس اگر ازدواج براى تأمين اين اغراض هم باشد، از جهت شرعى مستحب است، و داراى مطلوبيّت شرعى است.

بديهى است كه استحباب ازدواج فقط مختصّ به ازدواج دائم نيست، بلكه شامل غير دائم و مِلك يمين (كنيزان) نيز ميشود. و به همين جهت اينگونه به نظر ميرسد كه تحقّق يك مرتبه از ازدواج در طول عمر براى عمل كردن به اين مستحبّ شرعى كافى است، اگر چه بنا به عللى بين زوج و زوجه جدايى حاصل شده باشد.

امّا با تأمّل در رواياتى كه در آن عزوبت (همسر نداشتن) مكروه دانسته شده است حتّى براى مدّتى اندك، معلوم ميشود كه مقصود از استحباب ازدواج، استمرار آن تا پايان عمر است.

پس عمل كردن به استحباب ازدواج در صورتى كافى است كه استمرار و دوام داشته باشد نه فقط صرف تحقّق آن، همانطور كه اين استحباب فقط به داشتن يك همسر نيست بلكه تعدّد آن نيز مستحب شرعى است.

بنابراين در باره مقدّمه أوّل (ازدواج سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، و امرى مستحب است) چنين نتيجه ميگيريم:

1[="royalblue"]. ازدواج مستحب شرعى است، خواه نياز به ازدواج باشد و خواه نباشد، خواه دائم و خواه موقّت.

2. اين استحباب دوام و استمرار دارد، و شامل تمام عمر انسان ميشود.

3. تعدّد همسر نيز مستحب شرعى است.[/]

و امّا مقدّمه دوّم (لزوم عمل امام(عليه السلام) به امر شرعى و سنّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ) در اذهان سؤالاتى را به وجود ميآورد، از جمله اينكه:

با كثرت امور مستحبّى، آيا امام(عليه السلام) به همه آنها عمل ميكند؟ يا اينكه از آن امور انتخاب كرده و گزينشى عمل ميكند؟ آيا لزوم عمل به امور مستحب براى امام ضرورى است؟

بدون ترديد امامان مانند پيامبران چون هدايت مردم را بعهده دارند، و رهبران الهى محسوب ميگردند، هميشه در عمل به احكام الهى پيشقدم بودهاند، و اساساً رسالت آنان ايجاب ميكرد كه أوّل خودشان عامل به احكام الهى باشند، و از دستورات الهى سرپيچى نكنند، و در صحنه عمل براى ديگران الگو و نمونه باشند، لذا عمل نكردن به اوامرى كه حكايت از محبوبيّت نزد خداوند دارد (خواه واجب و خواه مستحب) براى رهبران دينى مذموم است، و شأن و رسالت آنان اقتضاء دارد كه آنها به دستورات واجب و مستحب عمل كنند، پس امام(عليه السلام) نيز به آنها عمل ميكند.

بنابراين، دو نكته در لزوم عمل كردن امام به مستحبّات وجود دارد.

[="royalblue"]1. هدايت و رهبرى و الگوى كامل بودن براى مردم كه ايجاب ميكند امام در زندگى و معاشرت و در برخورد با ديگران به نحو احسن عمل كند، و در عمل به دستورات دينى (واجب و مستحب ) پيشقدم باشد.

2. اقتضاى شأن و منزلت انسان كامل ايجاب ميكند كه به مستحبّات عمل كند، بدون ترديد نكته أوّل در زمان غيبت امام(عليه السلام) موضوعيّت ندارد، زيرا امام(عليه السلام) در مرأى و منظر مردم نيست، و امامت وى در باطن است، نه در ظاهر. ولى نكته دوّم در رسيدن به مطلوب (امام پايبند به مستحبّات شرعى است، و سزاوارتر از ديگران است) كافى است.

با توجّه به دو مقدّمهاى كه گذشت، عدّهاى معتقدند كه امام زمان(عليه السلام) در عصر غيبت ازدواج كرده و صاحب همسر و فرزند است.[/]
[="lime"]ادامه دارد...[/]

استدلال به روايات:

دليل ديگر معتقدين به ازدواج حضرت مهدى(عليه السلام) تمسّك به بعضى از روايات است، از جمله:

1 ـ مفضّل بن عمر از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: ... از مكان او هيچ يك از اولاد و ديگران اطلاع نمييابد، مگر مولايى كه متولّى امر اوست»، در اين روايت وقتى كه سخن از جا و مكان و محلّ زندگى آن حضرت ميشود، امام صادق(عليه السلام) ميفرمايد: كسى از مكان او اطلاع ندارد حتّى اولادش، پس معلوم ميشود او اولادى دارد، و داشتن اولاد حاكى از ازدواج امام است.

امّا با تأمّل در اين روايت نكاتى به نظر ميرسد كه مانع از استدلال بر ازدواج آن حضرت است، آن نكات عبارتند از:

الف ـ اين روايت در كتاب الغيبه نعمانى نيز نقل شده است، با اين تفاوت كه به جاى كلمه «ولد» كلمه «ولى» آمده است : «ولا يطّلع على موضعه أحد من وليّ ولا غيره از مكان او كسى از ولى و غير ولى اطّلاع نمييابد»، يعنى دوست و غير دوست، آشنا و غير آشنا، از مكان او خبرى ندارند، و نميدانند او كجاست.

در اين روايت هيچ سخنى از فزرند و فرزندان نيست، بنابراين، با توجه به اين نقل اعتمادى بر آن روايت نيست.

ب ـ در روايت سخن از فرزند است، ولى از اين جهت كه بگوييم الآن امام(عليه السلام) داراى فرزند و همسر باشد نيست، و به اصطلاح مجمل است، چرا كه امكان دارد منظور فرزندانى باشند كه در آستانه ظهور و يا پس از ظهور امام(عليه السلام) به دنيا ميآيند.

ج ـ ممكن است اين روايت و امثال آن بيانگر مبالغه در خفاى شخص باشد، يعنى هيچ كس نميداند كه او در كجاست، حتّى اگر داراى فرزند هم باشد، فرزندانش نيز از جايگاه او اطّلاع ندارند.

د ـ از جهت سند مخدوش است، زيرا يكى از راويان آن ابراهيم بن مستنير و در جاى ديگر عبد اللّه بن مستنير است و هر دو مجهولاند.

با توجّه به نكات فوق، استدلال بر ازدواج امام(عليه السلام) در عصر غيبت مشكل، بلكه بعيد به نظر ميرسد.

ن ـ سيّد ابن طاوس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است، كه آن حضرت فرمود: ... خدايا، مايه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان(عليه السلام) را در او و خانواده و فرزندان و ذرّيه و تمام پيروانش فراهم فرما»

در اين روايت سخن از خانواده و فرزندان آن حضرت است، ولى چون معلوم نيست كه وجود اين فرزندان پيش از ظهور است يا پس از آن، از اين جهت مجمل است، و نميتوان به آن استناد كرد.

و ـ ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «گويا ميبينم كه قائم ما با خانوادهاش در مسجد سهله اقامت گزيده است، ابو بصير مي گويد: گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آرى. گفتم: فدايت شوم! قائم هميشه در آن مسجد است؟ فرمود: آرى...

اين روايت نيز دلالت بر وجود فرزند براى امام(عليه السلام) پيش از ظهور ندارد، و چه بسا مرادش اولاد آن حضرت پس از ظهور باشد، همانطور كه از سياق كلام در اكثر روايات كه به نمونههايى از آنها اشاره خواهيم كرد، اين گونه استفاده ميشود.

2 ـ روايتى مرحوم مجلسى(رحمه الله) در بحار الأنوار از على بن فاضل نقل كرده است، كه در آن به مكان و جزيرهاى اشاره شده كه نسل و فرزندان آن حضرت، زير نظر وى جامعه نمونه اسلامي تشكيل داده و براى خود حكومت دارند، اين مكان نامعلوم است، و هر كس نميتواند به آنجا برود، و دسترسى براى عموم مردم ممكن نيست.

تمسّك به اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت ازدواج كرده و در نتيجه فرزندانى دارد و لازمه آن نيز زندگى در مكان خاصّ است، زيرا اولاًّ: از نوع بيان روايت به دست ميآيد كه اين روايت اعتبار قابل ملاحظهاى در نزد مرحوم مجلسى(رحمه الله)نداشته است، زيرا ميگويد:

«چون اين حديث را در كتابهاى معتبر نيافتم آن را به طور مستقل و جدا ميآورم».

ثانياً اين داستان با وجود تناقضات فراوان و سخنان بىاساس و نيز مجهول بودن عدّهاى از روات آن، قابل استناد نيست، حتّى بعضى از محقّقين با بررسىهاى گستردهاى كه انجام دادهاند، معتقدند جزيره خضراء افسانهاى بيش نيست و واقعيت ندارد.

و برخى همچون آقابزرگ تهرانى ميگويند: اين داستان تخيّلى است.

3 ـ روايتى كه ابن طاووس از امام رضا(عليه السلام) نقل كرده است. كه فرمود: «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من ولده

ابن طاووس ميگويد: روايت فوق اينگونه نيز نقل شده «اللّهمّ صلّ على ولاة عهده والأئمّة من بعده

اين روايت نيز نميتواند اثبات كند كه آن حضرت داراى فرزند است.

زيرا با وجود دو گونه نقل معلوم نيست مقصود فرزندان بعد از آن حضرت است، يا امامان پس از او، بنابراين روايت مجمل است، علاوه اين دو روايت ناظر به پس از ظهور حضرت است نه پيش از آن.

هــ صاحب كتاب الشموس المضيئة پس از نقل هفت روايت در باره اقامتگاه و خانواده داشتن آن حضرت كه بعضى از آن را آوردهايم، چنين نتيجه ميگيرد. «از مجموع اين روايات معلوم مي شود كه حضرت حجّت(عليه السلام) خانواده و اقامتگاه دارد، هر چند كه جزئيّات آن را نميدانيم

سپس اضافه ميكند كه داستان جزيره خضراء به نقل از مرحوم علامه مجلسى(رحمه الله) و داستانى قريب به آن در اثبات الهداة با اين قيد كه شيعيان آن جزيره از تمام مردم دنيا تعداد شان بيشتر است و هر يك از فرزندان امام(عليه السلام) در آن جزيرهها حكومتى دارند، چنين آورده است: «با توجه به عمر طولانى و مبارك ايشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدى داشته باشد كه بعضى مرده و برخى زنده اند

بنابراين، آن حضرت فرزندان و نوادگان زيادى خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگى ممكن نيست
[="lime"]ادامه دارد...[/]

با عنايت و دقّت در مطالب كتاب مذكور توجّه به چند نكته ضرورى است:

اوّلا: نميتوان به آن هفت روايت در اثبات ازدواج آن حضرت و در نتيجه وجود فرزندان و داشتن اقامتگاه استناد كرد، چرا كه برخى از آن روايات همان رواياتى است كه قبلا به آنها اشاره شد.

و برخى ديگر گوياى وجود همسر و فرزند براى آن حضرت نيست. و بعضى ديگر با خفاى شخصى و عدم اطلاع از مكان او سازگارى ندارد.

ثانياً: وجود فرزندان بىشمار آن حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد، زيرا ممكن است فرزندان در صدد تشخيص هويّت خود برآيند، و خواهان دانستن حسب و نسب خود باشند.

ثالثاً: چطور ممكن است شيعيان آن جزيره (بنابر نقل وى از كتاب إثبات الهداة) تعدادشان از تمام مردم دنيا بيشتر باشد. با اينكه علم پيشرفتهى نقشهبردارى و جغرافياى امروز در شناسايى نقاط اين كره خاكى چيزى را از قلم نينداخته است، و امروزه جايى وجود ندارد كه ناشناخته باشد، حتّى مثلث برمودا، كاملا شناخته شده و اسرارش (خواص مغناطيسى) آشكار گشته و تعداد زيادى به آن مكان رفتهاند و گزارشهاى متعدّدى ارائه كردهاند. بنابراين معقول نيست كه جمعيّتى چند ميلياردى بيش از جمعيّت فعلى جهان در مكانى زندگى كنند و كسى هم از آنها هيچگونه اطلاعى نداشته باشد.

به هر جهت اينگونه مطالب نميتواند دليلى قاطع بر اثبات ازدواج و در نتيجه فرزندان و مكان اقامت خاصّى براى آن حضرت باشد.

ىــ برخى ممكن است براى اثبات ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدى(عليه السلام) به كنيه مشهور آن حضرت يعنى «أبا صالح» استدلال كنند، و بگويند اين كنيه به معناى پدر صالح است. و اين دلالت بر وجود فرزندى بنام صالح براى آن حضرت دارد.

اين نيز سخن درستى نيست زيرا:

اوّلا: با جستجو و تفحّص در ميان كنيههاى نقل شده براى حضرت مهدى(عليه السلام) در كتابهاى معتبر، چنين كنيهاى نقل نشده است، بلكه به نظر ميرسد اين كنيه بر اثر كثرت استعمال در ميان مردم، معروف شده است، و در بعضى از مجلاّت و كتابها كه در پاسخ از اين سؤال مطالبى گفته شده است، بيشتر جنبه هاى ذوقى و استحسانى، با احتمالاتى بدون ذكر سند و دليل در نظر گرفته شده است، مثلا: گفته شده است كه اين كنيه ممكن است از آيه شريفه (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِنم بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّــلِحُونَ) گرفته شده باشد.

و يا ميگويند: چه مانعى دارد كه ما به آن حضرت بگوئيم أبا صالح يعنى پدر تمام نيكىها و خوبيها؟

وممكن است برخى استدلال كنند به احاديثى كه در آنها واژه أبا صالح و صالح بكار رفته است.

مرحوم مجلسى(رحمه الله) نيز در اين رابطه داستانى در بحار الأنوار نقل كرده است،، در حاليكه با رجوع به آن احاديث و دقّت در آنها معلوم ميگردد، صالح يا أبا صالح نام جنّى است كه مأموريت دارد تا اشخاص گمشده را هدايت و راهنمايى كند.

در كتاب من لا يحضره الفقيه چنين آمده است: «امام صادق(عليه السلام)فرمود: هرگاه راه را گم كردى صدا بزن يا صالح! يا بگو: يا أبا صالح راه را به ما نشان دهيد، خداوند شما را رحمت كند!»

امّا مرحوم مجلسى(رحمه الله) در حكايات و داستانهاى اشخاصى كه امام زمان(عليه السلام) را ديدهاند «قضيهاى را از پدرش نقل ميكند و او نيز از شخصى بنام امير اسحاق استرآبادى كه چهل مرتبه با پاى پياده به حجّ مشرّف شده بود نقل ميكند كه در يكى از سفرهايش قافله را گم كرد و متحيّر با حالت عطش و بىآبى مانده بود، سپس صدا زد يا صالح يا أبا صالح ما را راهنمايى بفرما، ناگاه شخص سوارهاى را از دور ديد كه آمد و او را راهنمايى كرد و به قافلهاش رساند، وى ميگويد: پس از آن قضيّه من متوجه شدم كه او حضرت مهدى(عليه السلام) بوده است.»

روشن است كه اين قضيه ارزش علمي و استدلالى ندارد، و صرفاً داستانى بيش نيست، زيرا معلوم نيست كه شخص مورد نظر واقعاً امام(عليه السلام)را ديده باشد.

ثانياً: با توجّه به معانى مختلف كلمه «أب» در لغت عرب كه تنها به معناى پدر نيست، بلكه به معناى صاحب و غير آن نيز آمده است، و همچنين در روايتى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)آمده است كه فرمود: «من و على پدران اين امتيم»، مي توان استفاده نمود كه مقصود از اين كنيه معناى پدرِ فرزندى به نام صالح نيست، بلكه أبا صالح يعنى كسى كه افراد صالح و شايسته در اختيار دارد.

ونيز ممكن است كنيه ابا صالح بدين جهت باشد كه امام زمان(عليه السلام)پدر و مجرى اصلاح جامعه است، يعنى او تنها كسى است كه به اذن خدا جامعه بشرى را اصلاح خواهد نمود.

بنابراين با عنايت به مطالب فوق و احتمالات متعدّد، نميتوان از اين كنيه بر ازدواج و داشتن فرزند براى آن حضرت استفاده كرد.

پس دليل دوّم قائلين به ازدواج آن حضرت كه روايات است مخدوش مي شود، و جايى براى استفاده واستدلال به آن باقى نمي ماند، لذا نميتوانيم به آن روايات تمسّك كنيم.

امّا دليل أوّل كه براى ازدواج آن حضرت به استحباب شرعى ازدواج، و سنّت بودن آن استدلال شده بود، دليل محكم و قابل قبولى است، چون مقتضى موجود است، اگر چه زمان استنتاج هنوز نرسيده، و زود است تا قضاوت قطعى بشود، چرا كه بايد ديدگاه مقابل را نيز بررسى كرد و از نبودن مانع و يا وجود امرى مهمتر از ازدواج نيز مطمئن شد.
[="lime"]ادامه دارد...[/]

[="blue"]آيا ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى دارد؟[/]

[="seagreen"]ـ نظريه دوّم: برخى معتقدند كه اساساً آن حضرت ازدواج نكرده است.[/]

و تنها دليل آنان اين است كه:

ازدواج امام(عليه السلام) با فلسفه غيبت سازگارى ندارد، زيرا لازمه ازدواج داشتن همسر و فرزند است، و اين امر باعث ميشود كه حضرت شناخته شده و اسرارش فاش شود.

و از سوى ديگر غيبت به معناى خفاى شخص است، يعنى ناشناس بودن نه نامرئى بودن، در حالى كه با ازدواج كردن شناخته ميشود، و حد اقلّ شناخته شدن شناسايى وى توسط همسرش ميباشد.

امّا فلسفه غيبت بنا بر آنچه در روايات آمده است خوف از كشته شدن است، امام صادق(عليه السلام)درباره آن حضرت ميفرمايد: «براى غلام (مهدى(عليه السلام)) غيبتى است قبل از اين كه قيام كند، شخصى پرسيد: براى چه؟ فرمود: ميترسد. سپس با دست مباركش به شكمش اشاره كرد.

مقصود امام صادق(عليه السلام) از اين حركت احتمال كشته شدن آن حضرت است، و همچنين از امام سجّاد(عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: «در قائم ما سنّتهايى از پيامبران گذشته وجود دارد... و سنّتى كه از موسى(عليه السلام) در او هست، خوف و غيبت است.»

بنابراين، فلسفهى غيبت، دورى و پنهان بودن از مردم است تا اينكه صدمه و گزندى به او نرسد، و از شرّ دشمنان در امان بوده و هر چيزى كه خلاف آن باشد، بر آن حضرت روا نيست، و ازدواج با اين امر و فلسفه منافات دارد.

در نتيجه ميتوان گفت: ازدواج كردن امرى است مستحب و پسنديده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زيستى و حفظ جان از گزند دشمنان امرى است اهمّ و مهمتر، و هر گاه امرى دائر شود بين مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برميگزيند.

به عبارت ديگر مصلحت اهمّ و فلسفه غيبت بيشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غيبت مانعى است براى ازدواج و ميتواند از فعليّت ازدواج جلوگيرى كند، و حال كه ازدواج مانع دارد، ازدواج نكردن آن حضرت نميتواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقى شود، چون كه وى اعراض نكرده، بلكه امر اهمّ را اختيار كرده است.

ـ نقد و بررسى: با عنايت به دليل فوق ممكن است برخى در مقام جواب بگويند: پنهان زيستى و خوف آن حضرت از كشته شدن مانع از ازدواج نمي تواند باشد، زيرا در روايات موارد ديگرى نيز وجود دارند كه به عنوان فلسفهى غيبت شناخته ميشوند، مانند:

الف) به دنيا آمدن مؤمنانى كه در صلب افراد كافر هستند، درباره اين مطلب امام صادق(عليه السلام)فرموده است: «قائم ما اهل بيت تا تمام كسانى كه (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به وديعت نهاده شدهاند، خارج نشوند ظهور نخواهد كرد، و هنگامي كه همه خارج شدند آن حضرت بر دشمنان خدا پيروز شده و آنها را ميكشد.»

ب) امتحان الهى: امام كاظم(عليه السلام) به برادرش على بن جعفر فرمود: «براى صاحب اين امر (امام مهدى(عليه السلام) ) غيبتى است، كه عدّهاى از معتقدين به وى برميگردند، اين غيبت محنت و سختى از طرف خداوند است كه با آن خلقش را امتحان ميكند.»

ج) سرّى از اسرار الهى: در روايتى از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده است: «صاحب اين امر غيبتى دارد كه گريزى از آن نيست... راوى پرسيد: چرا؟ فرمود: به دليل امرى كه ما اجازه بازگو كردنش را نداريم. راوى پرسيد: پس حكمت غيبت او چيست؟ فرمود: همان حكمتى كه در غيبت حجّتهاى ديگر خداوند بوده است كه پس از ظهورش كشف خواهد شد، همان طور كه فلسفهى كارهاى خضر نبى(عليه السلام) براى موسى(عليه السلام) تا هنگام جدايى آنها كشف نشد، سپس امام فرمود: اى پسر فضل! اين امر از امور خداوند و از اسرار الهى و غيبى از غيبهاى خداست.»

با توجّه به موارد مذكور، و موارد ديگرى كه به عنوان فلسفه غيبت شمرده شده است، نميتوان فلسفه غيبت را فقط در خوف از كشته شدن دانست كه با ازدواج آن حضرت منافات داشته باشد، شهيد سيّد محمّد صدر در اين رابطه مينويسد: «اگر بپذيريم كه غيبت آن حضرت به معناى مخفى شدن شخص وى است بدين معنا كه جسم مبارك او از ديدهها مخفى شده و با اينكه ميان انبوه جمعيّت بوده و آنها را ميبيند اما آنها او را نميبينند، در اين صورت بايد گفت آن حضرت ازدواج نكرده و تا زمان ظهور مجرّد خواهد بود.

و اين مسأله هيچ بعدى هم ندارد زيرا هر چيزى كه با غيبت در تضادّ باشد و آن حضرت را با خطر مواجه كند بر وى جايز نيست، چرا كه ازدواج باعث كشف شدن امر آن حضرت ميگردد.

علاوه بر آن براى ازدواج لزوماً بايد آن حضرت ظاهر شده و در معرض ديد مردم قرار گردد، و اين همان چيزى است كه بايد از آن اجتناب كند.

و اين فرض كه فقط براى همسر خود آشكار شود، اگر چه عقلا ممكن است ولى فرض آن بسيار بعيد است بلكه فرض باطلى است، زيرا چنين زنى با خصوصيات خاصّ به طورى كه امام(عليه السلام)هويّت واقعى خود را از او مخفى نكند، و هيچ خطرى هم از ناحيهى او متوجّه امام(عليه السلام) نباشد، چنين زنى بين زنان عالم يافت نميشود، چه رسد به اينكه بگوييم در هر عصرى چنين زنى وجود دارد

امّا اگر غيبت را به معناى پنهان بودن و پوشيدگى عنوان آن حضرت بدانيم بدين معنا كه او به صورت ناشناس در بين مردم زندگى ميكند، در اين صورت هيچ اصطكاكى با ازدواج ندارد و از آسانترين كارهاست، زيرا ازدواج به صورت ناشناس صورت گرفته و همسر وى نيز در طول عمر خود بر هويت واقعى او آگاه نخواهد شد، و اگر به علّت عدم مشاهده پيرى در چهرهى آن حضرت به هويت وى گمانى برد، حضرت او را طلاق داده و يا در شهرى ديگر، دورِ جديدى از زندگى خود را آغاز كرده و دوباره ازدواج ميكند

سپس شهيد صدر ميگويد: «حال كه ثابت شد كه ازدواج آن حضرت در عصر غيبت ممكن است، امكان دارد بگوئيم اين امر تحقّق يافته است، چون مهدى(عليه السلام) به تبعيّت از سنّت اسلامي سزاوارتر است، خصوصاً اگر معتقد شديم كه معصوم تا جايى كه ممكن است به مستحبّات عمل كرده و مكروهات را ترك مي كند.

بنابراين التزام به اين كه ازدواج وى در عصر غيبت ممكن است در اعتقاد به آنكافى است»

با عنايت و دقّت در دليل قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت و جواب مذكور، و كلام شهيد سيّد محمّد صدر نكاتى قابل تأمّل است. از جمله:

1. مواردى كه به عنوان فلسفهى غيبت از روايات قابل استفاده است كه به چند نمونهى آن اشاره شد، در عرض يكديگر نيستند، به اين معنا كه اگر غيبت براى امتحان باشد، ديگر مسألهى خوف و ترس از كشته شدن در آن نيست. بلكه اينها در طول يكديگرند، لذا نميتوان با بيان موارد ديگر فلسفهى غيبت قائل به ازدواج امام(عليه السلام) شد. چون در عين اين كه غيبت براى ترس از كشته شدن است، براى امتحان كردن بندگان و معتقدين به آن حضرت نيز ميباشد، كه اين هم جاى استبعاد ندارد، به عبارت ديگر فرضيّه ترس از كشته شدن در تمام موارد ديگر نيز جارى است.

2. سخن شهيد صدر در معناى غيبت به دو صورت ناشناسى (مردم او را ميبينند ولى نميشناسند) و ناپيدايى (جسم و شخص او ديده نميشود) و بنا كردن مسألهى ازدواج را بر ناشناسى، سخن جامع و فراگيرى نيست، چون نميتوانيم به ناشناسى به تنهايى و يا به ناپيدايى آن حضرت قطع پيدا كنيم، چرا كه ممكن است آن حضرت گاهى ناشناس باشد و گاهى ناپيدا، همانطور كه اين برداشت از روايات نيز قابل استفاده است.

3. شهيد صدر معتقد است زنى كه لياقت و شايستگى و به اصطلاح هم كفو آن حضرت باشد در عالم وجود ندارد، صدور اين سخن از ايشان جاى تعجب است، چرا كه زنان شايسته و بايسته با فضائل اخلاقى و معنوى بالا در هر دورهاى وجود داشته و هست، زنانى همچون حضرت مريم(عليها السلام) و آسيه همسر فرعون كه در قرآن كريم الگوى ديگران شمرده شدهاندو يا مانند حضرت خديجه همسر پيامبر گرامي اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) بودهاند و هستند، و از سوى ديگر در روايات وارده در شأن و خصوصيات اصحاب و ياران خاصّ امام زمان(عليه السلام) آمده است كه پنجاه نفر آنان زن ميباشند.

آيا اينگونه زنان كه لياقت واقع شدن در زمره اصحاب خاص را دارند، و محرم خيلى از اسرار هستند، لياقت همسرى آن حضرت را ندارند؟ چه مانعى دارد كه امام(عليه السلام) از ميان آنان زنى را به همسرى برگزيند؟

4. به نظر ميرسد كه ازدواج آن حضرت به صورت ناپيدايى امرى ممكن باشد برخلاف شهيد صدر كه آن را غير ممكن ميداند، زيرا ناپيدايى امرى هميشگى براى امام(عليه السلام) نيست، و از سوى ديگر همانطور كه براى همراهان و خواصّ غائب نيست براى همسر خود نيز ميتواند غائب نباشد.

ـ نتيجه گيرى: كسانى كه مي گويند حضرت مهدى(عليه السلام) ازدواج نكرده است، تنها دليلشان فلسفهى غيبت است، كه آنهم ترس از كشته شدن و افشاء سرّ امام است.

ولى با توجّه به موارد ديگر در فلسفهى غيبت كه در طول يكديگربودند نه در عرض، اين امر نميتواند مانع ازدواج آن حضرت باشد، گرچه در اين بحث فقط به عدم اثبات مانع پرداخته شده است. چون اثبات عدم المانع نياز به اطلاعاتى كافى و جامع و احاطهى كامل بر زندگى شخصى آن حضرت دارد، و اين نيز در حدّ توان ما نيست.

از سوى ديگر در مباحث تحقيقى و علمي نياز به دليل داريم، و براساس مدارك و ظواهر به نتيجه ميرسيم، بنابراين، گرچه با وجود اين گونه مدارك، ازدواج آن حضرت امرى ممكن است، ولى نميتوانيم با قطع و يقين به آن حكم كنيم، همانطور كه نميتوانيم به عدم ازدواج قطع پيدا كنيم.
[="lime"]ادامه دارد...[/]

[="blue"]آيا سكوت بهتر نيست؟[/]

ـ نظريّه سوّم: گروهى ديگر مي گويند نبايد به اينگونه مباحث پرداخت و نهايتاً بايد توقّف كرد، و در جواب اين نوع سؤالات كلمه «نميدانم» و «نميدانيم» را بر زبان جارى مي كنند، چرا كه اصل ازدواج يا عدم ازدواج حضرت جزء اعتقادات ما نيست، زيرا در مباحث اعتقادى ما نيامده است كه بايد معتقد شويم به امام زمانى كه ازدواج كرده يا نكرده است، اين نوع موضوعات از مسائل شخصى است كه معمولا در روايات نيامده و كسى هم به آن نپرداخته است، حتّى امام عسكرى(عليه السلام) نيز در رابطه با ازدواج فرزندش چيزى نفرموده است.

نگاه اجمالى به تاريخ غيبت صغرى و كبرى حاكى از وجود نداشتن چنين مسائلى است، و حتّى كسانى كه توفيق لياقت ملاقات با آن حضرت را يافتهاند، هيچگونه سؤالى درباره ازدواج آن حضرت از آنها صادر نشده است، و غالباً به دليل مشكلات فراوان يا نيازهاى مادّى و معنوى و يا پرسيدن مسائل علمي از اين گونه سؤالات غافل بودهاند، گرچه اساساً سؤال نكردن از ازدواج طبيعى است چرا كه خيلى اوقات پيش ميآيد كه سالها با اشخاص و دوستان زيادى آشنا هستيم ولى لزومي نميبينيم كه از زندگى شخصى او سؤال كنيم، مثلا بگوييم آيا همسر داريد؟ اگر داريد دختر چه كسى است؟ آيا فرزند داريد؟ جنسيّت آنها چيست؟ و... لذا اساساً لزومي ندارد كه از اين گونه امور مطّلع شويم و اين مسائل در زندگى ما نيز هيچ تاثيرى ندارد، و به دليل اطّلاع نداشتن مورد مؤاخذه قرار نميگيريم.
[="lime"]ادامه دارد...[/]

[="blue"]نقد و بررسى:[/]

درست است كه اينگونه مسائل جنبه شخصى دارند، و دانستن يا ندانستن آن تأثيرى در زندگى ما ندارد، ولى امامان ما مانند انسانهاى عادى نبودهاند كه بىتفاوت از كنارشان بگذريم، زيرا آنها هاديان و رهبران دينى و اجتماعى مردم هستند كه طبق نصوص متعدّد از آيات و روايات، داراى مقام عصمت و مصونيّت از خطا و اشتباه مي باشند.

لذا دوستان و شيعيان آن حضرت دوست دارند سيره و روش آن امام را در مسائل خانوادگى و شخصى نيز بدانند و به ابهامات و يا سؤالات احتمالى ذهن خويش پاسخى مناسب بدهند. و اين مسأله مختص به امام مهدى(عليه السلام) نيست، همانطور كه هنوز عدّهاى ميپرسند: چرا امام حسن مجتبى(عليه السلام) با جعده ازدواج كرد؟ يا چرا امام جواد(عليه السلام) با امّ الفضل دختر مأمون يعنى كسى كه قاتل پدرش بود ازدواج كرد؟ آيا از آنها فرزندى باقى ماند؟ و... امام عصر(عليه السلام) نيز ا ز اين قاعده مستثنى نيست، بلكه قضيه برعكس است، و حسّاسيّت در امام زمان(عليه السلام) كه مهدى موعود است، و قيام خواهد كرد، و حكومت جهانى را تشكيل خواهد داد، و... بيشتر است.

بنابراين، اساس بحث از زندگانى شخص آن امام مانعى ندارد، گرچه به علّت موقعيّت استثنايى وى كه همان در غيبت به سربردن باشد، ما اطّلاع چندانى نداريم. و ناچاريم به همان مقدار از ادلّه و ظواهر و عمومات اكتفاء كنيم.

[="blue"]ياد آورى يك نكته:[/]

لازم به ياد آورى است كه بحث اصلى ما ازدواج امام زمان(عليه السلام) است، كه مطالب مذكور پيرامون همين عنوان است. ولى از مباحثى پيرامون فرزندان و ويژگىهاى همسر آن حضرت كه لازمه ازدواج است خوددارى كرديم، و سعى بر اين بود كه به مقدار نياز اكتفاء، و از زياده گويى پرهيز نماييم.
[="lime"]ادامه دارد..[/]

[="blue"]نتيجه گيرى كلّی[/]

دلايل نظريّه ى اوّل (قائلين به ازدواج آن حضرت) يا مخدوش است و رسا نيست و يا غالباً ناظر به زمان ظهور آن حضرت است، و از بيان ازدواج وى در زمان غيبت ساكت است.

و دلائل نظريّه ى دوّم (قائلين به ازدواج نكردن آن حضرت) كه فلسفهى غيبت يعنى ترس از كشته شدن بود با احتمالات و ذكر موارد ديگر فلسفه غيبت و اين كه آن موارد در طول يكديگرند، نتوانست مدّعاى خود را به طور كامل ثابت كند. و دليل نظريّهى سوّم (قائلين به توقّف) كه عدم اعتقادى بودن موضوع و عدم اطّلاع از مسائل شخص آن حضرت بود، با سير تحقيقات علمي و اشتياق شيعيان بر اطّلاع از اين مسائل و پيدا كردن جوابى براى سؤالات و ابهامات ذهنى خود، سازگار نبود.

بنابراين، با توجّه به عمومات در استحباب ازدواج و مكروه بودن عزوبت و ترك آن در هر حالى و مانع نبودن فلسفهى غيبت، ميتوان نتيجه گرفت كه وى ازدواج كرده است، و لازم نيست كه اين امر باعث افشاء سرّ آن حضرت شود، و با فلسفهى غيبت منافات داشته باشد، بلكه همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد.

و همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند به امر مستحب عمل كند، همانطور كه لازم نيست حتماً عمر همسر وى مانند عمر خود آن حضرت طولانى باشد.

و نيز لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نيست كه سؤال شود فرزندانش در كجا زندگى ميكنند؟ بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولى داراى فرزند هم نباشد، و نداشتن فرزند نيز براى آن حضرت نقص نيست، چرا كه وى ميتواند صاحب فرزند شود ولى به دليل انجام مأموريت الهى و حفظ خود از شناسايى ديگران، ميتواند با اختيار خود صاحب فرزند نشود. پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج ميتوانيم معقتد شويم، كه آن حضرت ازدواج كرده است.
[="lime"]

واللّه اعلم.
[/]

با فرض اینکه امام عج ازدواج کرده اند آیا همسر یا همسران ایشان از بین زنان پاکدامن هستند که در بین ما زندگی میکنند؟آیا ما میتوانیم همسران ایشان را ببینیم یا مانند ایشان غایب هستند؟

خادم فاطمه;314525 نوشت:
با فرض اینکه امام عج ازدواج کرده اند آیا همسر یا همسران ایشان از بین زنان پاکدامن هستند که در بین ما زندگی میکنند؟آیا ما میتوانیم همسران ایشان را ببینیم یا مانند ایشان غایب هستند؟

با سلام
دوست گرامی شما با فرضیات به این مسئله نگاه میکنید
بله همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد.
و همچنين لازم نيست كه اين ازدواج، از نوع دائم آن باشد بلكه با ازدواج موقّت (غير دائم) نيز ميتواند به امر مستحب عمل كند، همانطور كه لازم نيست حتماً عمر همسر وى مانند عمر خود آن حضرت طولانى باشد.
و نيز لازمه ازدواج، داشتن فرزند هم نيست كه سؤال شود فرزندانش در كجا زندگى ميكنند؟
بلكه ممكن است ازدواج كرده باشد ولى داراى فرزند هم نباشد، و نداشتن فرزند نيز براى آن حضرت نقص نيست، چرا كه وى ميتواند صاحب فرزند شود ولى به دليل انجام مأموريت الهى و حفظ خود از شناسايى ديگران، ميتواند با اختيار خود صاحب فرزند نشود.
پس اگر چه دليل محكم و قاطعى بر ازدواج آن حضرت در اختيار نداريم، ولى مانعى هم براى ازدواج نميبينيم، لذا با شواهد و قرائن و عمومات ادلّه استحباب ازدواج ميتوانيم معقتد شويم، كه آن حضرت ازدواج كرده است.

رضا;314550 نوشت:
بله همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد

از پاسخ شما متشکرم.ولی منظورم اینه آیا همسران ایشون رو میشه دید یا از نظرها غایبند؟ما معتقدیم امام ما در بین مردم زندگی میکنه ولی از نظرها غایبند.آیا این مساله در مورد همسر ایشون هم صدق میکنه؟

با سلام
بعضی وقتا آدم بهتره به بعضی مسایل نپردازه و به جای آن ، کار بهتری میتونه انجام بده.
یک کتاب معروف هست راجع به امام حسین (ع) که شنیده ام نویسنده اش فرزند امام زمان(عج) هستند.
اما من به جای اینکه به این فکر کنم شاید ،شاید ...بهتر باشه محتویات کتاب را وقت بذارم؛درک کنم؛وعمل کنم.
شاید امام زمان اینطوری راضیتر بوده باشند.
انشالله

اگر بخواهيم احساسي به موضوع ولايت آقا(عج)نگاه كنيم ايشان پدرهمه عالم ميشه...

واگربخوادهمسروفرزند داشته باشه واسه ياران ايشون كمي سخت ميشه شايدبه خاطر همينه كه اين

موضوع پنهان بوده ونميشه قطعي درموردش نظر داد..من كه دوس دارم آقا(عج)زن وفرزندنداشته

باشه..اااااااااااااااين همه بچه داره همه ما بچه هاشيم فكركنم كافيشون هست.خدا كنه كه نداشته باشن.

نقل قول:
با سلام
بعضی وقتا آدم بهتره به بعضی مسایل نپردازه و به جای آن ، کار بهتری میتونه انجام بده.
یک کتاب معروف هست راجع به امام حسین (ع) که شنیده ام نویسنده اش فرزند امام زمان(عج) هستند.
اما من به جای اینکه به این فکر کنم شاید ،شاید ...بهتر باشه محتویات کتاب را وقت بذارم؛درک کنم؛وعمل کنم.
شاید امام زمان اینطوری راضیتر بوده باشند.
انشالله

دقيقا..
اگركتاب حق باشه عمل ميكنيم امااگرشبهه انگيزباشه كنارميذاريم حالا مهم نيست كي نوشته؟شايد نويسنده اش يه مسيحي باشه..

هرچندتوجه به شخصيت نويسنده واسه تحليل كتاب مهمه اما دروادي عمل بايد فقط به محتوي كتاب توجه كنيم.
خيلي مهم نيس كه بفهميم آقا ازدواج كردن يانه؟اما اگر واسه اش ميخواهيم تحقيق كنيم ازاصل موضوع نبايد خارج بشيم فكركنم اينطوري بهتره.

به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر
یه جوری شما بحث می‌کنید که انگار قراره امام زمان تا آخر عمرشون ازدواج نکنن! اینقدر که می‌گید ازدواج سنت پیامبر هست!
بعد دوستان دیگه یه جور می‌گن که امام زمان نیاز داره که در غیبتش هم که شده ازدواج کنه و با زنان (الله اکبر آدمو می‌زارین تو آنپاس شدید!)
ببینید ازدواج دلایل زیادی داره از جمله لذت جنسی (یا فرونشاندن شهوت) ادامه نسل, حفظ نصف دیگر ایمان (طرف کافر باشه بحثش جداست!) و پاکی از گناه (فقط گناه جنسی نیست پشت سرش گناهان زیادی رو به همراه داره ای اونایی که به ازدواج اعتقاد ندارید!)
ما شیعیان از اینکه ولی معصوم خدا نیاز به حفظ نصف ایمانش داشته باشه یا دنبال پاکی از گناهان باشه , خیالمون تخت تخته (چون چنین شخصی که از نصف ایمانش بترسه و ایمان نصفه داشته باشه یا از گناهان بترسه که امام نمی‌تونه بشه!)
اما اینکه دلیل ایشون ادامه نسل باشه که خوب این چنان که دوستان اشاره کردند خطرات خودش رو داره
و اینکه برای تامین لذت جنسی باشه که خوب, کسی که ولی خداست و روز و شب در حالت دعا و نماز و عبادت هست جایی براش به عنوان نیاز جنسی باقی می‌مونه ؟ و اساسا خدا نباید ایشون رو با این همه مراقبت‌ها از شهوت‌خواهی حفظ کنه ؟ حقی از طرف خدا بر ولی خودش نیست ؟

من نظرم این هست که ایشون ازدواج نکرده‌اند و معقول این هست که بعد از ظهورشان با همسر یا همسرانشان ازدواج کنند.
خیلی موضوع پیچیده‌ای نیست که دوستان ترجیح می‌دهند بهش فکر نکنند !
من همانطور که قبلا گفتم, معتقدم چنانکه در روایتی هست که به هر چه می‌خواهید بی‌اندیشید به جز در ذات خدا, و مسئله "ذات خدا" نیست و می‌شود درباره‌اش فکر کرد!
منتهی نه از روی نادانی و تخیلات و ترشحات ذهنی! بلکه از روی منطق و علم و خرد و البته ایمان!

followerr;118557 نوشت:
با سلام:
در کتاب گرانسنگ مفاتیح الجنان ، در قسمت زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه می خوانیم:
........
قاعدتاً در ادعیه و زیارات، مقصود از اهل البیت یا آل البیت ، 14 معصوم (علیهم السلام) اند. اما در این زیارت ، چندین مرتبه به صورت مستقیم ، سلام به آلِ بیت حضرت مهدی (عج) می کنیم.
بنابراین آیا می توان گفت حضرت مهدی (عج) صاحب ذریه و زن و فرزند هستند؟

پاسخ : با سلام و آرزوی توفیق برای شما در این باره به چند نکته باید توجه شود :
اوّل: چون امام زمان(عج) از دیده‏ها پنهان است و در پشت پرده غیبت قرار دارد، نمى‏توان از راه حس و مشاهده و به صورت عادى به پاسخ سؤال نایل شد؛ نیز چون سؤال از مباحث عقلى و انتزاعى نیست، از راه برهان عقلى نیز نمى‏توان پاسخ را دریافت نمود. تنها راه پاسخ گویى، روایات پیشوایان معصوم(ع) است که چون آنان از علم برترى بهره‏مند مى باشند، مى توانند از آینده خبر دهند که از آن جمله حوادث و مسائل مربوط به مهدى منتظر(ع) است.
دوم: حال که پاسخ را مى بایست از اخبار پیشوایان معصوم(ع) جستجو نمود، به سراغ روایات مى رویم. در روایات صحیح و معتبر، پاسخ روشنى به پرسش وجود ندارد؛ بلکه در برخى روایات با ایهام و اشاره در این زمینه سخن به میان آمده است، از جمله:
1- مفضل بن عمر گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که در مورد امام مهدى(عج) فرمود: «صاحب الزمان را دوغیبت است. یکى از آن دو به اندازه‏اى طولانى شود که برخى گویند: حضرت از دنیا رفته و برخى گویند کشته شده است اما کسى جز آنانى که امور حضرت را پى‏گیرى مى کنند، از مکان و فرزندان وى آگاه نیستند».(1)
2- از امام صادق(ع) آمده است: «گویا مى بینم حضرت مهدى با اهل و عیالش در مسجد سهله است».(2)
3- از امام هشتم(ع) در دعایى نقل شده است: «اللّهم اعطه فى نفسه و أهله و ولده و ذریته و جمیع رعیته ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه؛(3) خدایا، مایه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان را در او و خانواده و فرزندان و ذریه و تمام پیروانش فراهم فرما!».
4- نیز از آن حضرت در مورد امام زمان این دعا نقل شده است: «اللهم صل على ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدایا، بر والیان و فرزندان وى که امامند، درود فرست!».
ظاهر این روایات دلالت بر زن و فرزند داشتن است.
این روایات به فرض پذیرش و درستى سند و صحت انتساب آن به امام معصوم، از نظر دلالت به روشنى گویا نیست که فرزند داشتن حضرت مهدی (ع) در دوره غیبت باشد.
در برخى احادیث مشکل سندى و در برخى دیگر مشکل دلالت وجود دارد.
افزون بر این روایاتى وجود دارد که با صراحت وجود فرزند را براى حضرت نفى مى کند.(5)
سوم: با توجه به روایات مذکور مى گوییم:
در مورد زن و فرزند امام مهدى(ع) سه احتمال وجود دارد:
أ) حضرت ازدواج نکرده است.
لازمه این احتمال آن است که امام یکى از سنت‏هاى مهم اسلامى را ترک کرده باشد، که با شأن امام سازگار نیست. امّا از سوى دیگر چون غیبت از اهمیت بیشترى برخوردار است؛ به ناچار امام از سنت چشم پوشى مى کند، که اشکالى ندارد. براى حفظ مصلحت بالاتر، از مصلحت پایین‏تر چشم پوشى مى گردد.
ب) حضرت ازدواج نموده امّا فرزندى ندارد. نداشتن فرزند به سبب غیبت است. پذیرش این فرض، سؤالى را با خود مى آورد که آیا همسرش هم از عمر طولانى بهره‏مند است یا این که مدّتى با حضرت زندگى کرده و بعد از دنیا رفته است؟ در این صورت حضرت به سنت ازدواج عمل کرده و بعد بدون زن و فرزند زندگیش را ادامه مى دهد.
پ) حضرت زن و فرزند دارد. با پذیرش این فرض، این سؤالات مطرح است: آیا آنان نیز عمرى طولانى دارند؟
فرزندان حضرت نیز فرزندانى دارند؟ اگر دارند، این همه اولاد، در پى اصل خویش مى افتند و همین کنجکاوى، مسئله را به جایى مى رساند که با فلسفه غیبت منافات دارد.
با توجه به مطالب مذکور، نمى‏توان یکى از این سه احتمال را قاطعانه پذیرفت و این به مقتضاى خرد ورزى است که در جایى که دلیل کافى براى اثبات یا انکار چیزى وجود ندارد، از ابراز حکم قطعى خوددارى گردد.
بنابراین از راه هایى که پیش روى ما است، نمى‏توان وجود زن و فرزندى را براى حضرت مهدى(عج) ثابت نمود. نیز به دیگر پرسش هایى که در مورد زن و فرزند حضرت مهدى هست، نمى‏توان پاسخ قطعى داد.(6)
پى نوشت‏ها:
1. شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص 162.
2. مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 317.
3. سید ابن طاووس، جمال الاسبوع، ص 510.
4. همان، ص 510.
5. مسعودى، اثبات الوصیه، ص 221.
6. براى اطلاع بیشتر رجوع شود به چشم به راه مهدى، جمعى از نویسندگان.

صادق;371209 نوشت:
1- مفضل بن عمر گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که در مورد امام مهدى(عج) فرمود: «صاحب الزمان را دوغیبت است. یکى از آن دو به اندازه‏اى طولانى شود که برخى گویند: حضرت از دنیا رفته و برخى گویند کشته شده است اما کسى جز آنانى که امور حضرت را پى‏گیرى مى کنند، از مکان و فرزندان وى آگاه نیستند».(1)
2- از امام صادق(ع) آمده است: «گویا مى بینم حضرت مهدى با اهل و عیالش در مسجد سهله است».(2)
3- از امام هشتم(ع) در دعایى نقل شده است: «اللّهم اعطه فى نفسه و أهله و ولده و ذریته و جمیع رعیته ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه؛(3) خدایا، مایه چشم روشنى و خوشحالى امام زمان را در او و خانواده و فرزندان و ذریه و تمام پیروانش فراهم فرما!».
4- نیز از آن حضرت در مورد امام زمان این دعا نقل شده است: «اللهم صل على ولاة عهده و الائمة من ولده؛(4) خدایا، بر والیان و فرزندان وى که امامند، درود فرست!».

روایات دو و سه و چهار, رو می‌شه اینطور توجیه کرد و توضیح داد که اینها (خانواده و فرزند) بعد از غیبت هست!
ولی در مورد روایت یکم
شاید معنی فرزند مجازی باشد, مثلا شیعیان واقعی او یا یاران او
ولی به نظر نمی‌رسه اینطور باشه
ولی شما گفتید که روایات دیگری هم هست که فرزند نداشتن او رو (یعنی در غیبت) رد می‌کنه
اگر امکانش هست محبت کنید اون روایات رو بیاورید
من که معتقدم ایشان ازدواج نکرده و فرزندی هم ندارند (مثل حضرت ابراهیم (ص) که از خدا خواست تا زنده کردن مردگان را به صورت عملی به او نشان بدهد و خداوند فرمود که مگر ایمان نیاورده‌ای و حضرت ابراهیم پاسخ داد که چرا ولی می‌خواهم قلبم آرام بگیرد! من هم همین تقاضا رو از شما دارم)

رضا;314550 نوشت:
بله همسر وى ميتواند زنى پاكدامن و خودساخته همچون ياران خاصّ و يا ابدال آن حضرت باشد

سلام
ابدال چیه؟

رضا;118804 نوشت:
چنين آورده است: «با توجه به عمر طولانى و مبارك ايشان ممكن است آن حضرت همسر و فرزندان متعدّدى داشته باشد كه بعضى مرده و برخى زنده اند .
بنابراين، آن حضرت فرزندان و نوادگان زيادى خواهد داشت كه شمارش آنها به سادگى ممكن نيست([34])

سلام

چون عمر حضرت نزدیک 1300 سال می باشد و اگر فرض کنیم همیشه ایشون متاهلند و هرزمان هم یک زن اکتفا کرده باشند
پس باید ایشون نزدیک 20 زن تا به حال داشته باشند و فرزندان بسیار

حال اگر ایشون زن داشته باشند باز این سوال مطرح هست که ایا زن و فرزندان حضرت ایشون را می شناسند یانه؟
و کلا ایا انها تعجب نمی کنند که حضرت هرگز پیر نمی شود و نمی میرد ؟درحالی که فرزندان پیر می شوند و می میرند

وکلی سول دیگر نیز مطرح می شود

sonofgod;371634 نوشت:
روایات دو و سه و چهار, رو می‌شه اینطور توجیه کرد و توضیح داد که اینها (خانواده و فرزند) بعد از غیبت هست!
ولی در مورد روایت یکم
شاید معنی فرزند مجازی باشد, مثلا شیعیان واقعی او یا یاران او
ولی به نظر نمی‌رسه اینطور باشه
ولی شما گفتید که روایات دیگری هم هست که فرزند نداشتن او رو (یعنی در غیبت) رد می‌کنه
اگر امکانش هست محبت کنید اون روایات رو بیاورید
من که معتقدم ایشان ازدواج نکرده و فرزندی هم ندارند (مثل حضرت ابراهیم (ص) که از خدا خواست تا زنده کردن مردگان را به صورت عملی به او نشان بدهد و خداوند فرمود که مگر ایمان نیاورده‌ای و حضرت ابراهیم پاسخ داد که چرا ولی می‌خواهم قلبم آرام بگیرد! من هم همین تقاضا رو از شما دارم)

پاسخ مجدد :
با سلام وتقدیر از جست جوی وتلاش ابراهیم گونه ی تان . در این باب به چند نکته باید توجه نماید :
1_ روایات در این مسله گوناگون است ودلیل قطعی ویقین آور در اثبات یک طرف قضیه کار دشوار است لذا اگر آن روایات هم تقدیم شود گره از مشکل نمی گشاد .
2_ در این مسله نباید در پی درک جزئیات بود چون این بحث از طریق عقل قابل درک نیست . وتنها راه کارآن آموزه های نقلی وروایات است در حالی که روایت غیر از مشکلات سندی و دلالی متعارض است از این رو در باره جزئیات مسله به نتیجه یقنی نمی توان رسید . پس بهتر است به ایمان وباور به اصل مسله مهدویت که یقنی وتردید نا پذیر است بسنده شده وبه انتظار رویت خورشید بود .
3_این که فرمود شما معتقید به عدم اذواج آن حضرت هستید در جای خود محترم است ولی انصاف این که به طور قطع نمی توان یک طرف گرفت واحنمال طرف دیگر کاملا مردود تلقی نمود . چون این مسله به ا جدلی الطرفین است ودر هر دو طرف دلایلی وجود دارد . در این رابطه نکته های در منبع ذیل آمده که شاید برای شما مفید باشد . (1)
انشا ء الله موفق باشید .
پاورقی:
1. مجتتبی تونه ای موعود نامه ص93