جمع بندی آیا تاریخ قمری صحیح هست؟
تبهای اولیه
[="Black"]سلام. این سوال که مطرح می کنم سوالی است که از خودم پرسیده شده و من نتوانستم جواب صحیح دهم.
سوالی که پیش اومده این است که :تاریخ قمری مشکل دارد یا به عبارتی صحیح نیست؟ به علت اینکه مثلا هیچ گاه تاریخ دقیق شهادت امام حسین (ع) مشخص نیست و آن تاریخ ما عزاداری نمی کنیم برحسب گفته ها امام حسین(ع) تابستان شهید شدند اما مثلا امسال ما پاییز عزاداری کردیم و یا همچنین شهادت سایر ائمه یا لیالی قدر !
پاسخی که من دادم این بود: این گردش ماههای قمری هم میتواند دلیلی برای زنده بودن اسلام باشد چون فقط نمی توان گفت تابستان فقط عزاداری امام حسین(ع) باشد .[/]
سلام. این سوال که مطرح می کنم سوالی است که از خودم پرسیده شده و من نتوانستم جواب صحیح دهم.
سوالی که پیش اومده این است که :تاریخ قمری مشکل دارد یا به عبارتی صحیح نیست؟ به علت اینکه مثلا هیچ گاه تاریخ دقیق شهادت امام حسین (ع) مشخص نیست و آن تاریخ ما عزاداری نمی کنیم برحسب گفته ها امام حسین(ع) تابستان شهید شدند اما مثلا امسال ما پاییز عزاداری کردیم و یا همچنین شهادت سایر ائمه یا لیالی قدر !
پاسخی که من دادم این بود: این گردش ماههای قمری هم میتواند دلیلی برای زنده بودن اسلام باشد چون فقط نمی توان گفت تابستان فقط عزاداری امام حسین(ع) باشد .
علیک سلام
این سوال و اشکال از این ناشی می شود که معیار را فصول سال شمسی قرار داده و چون ماههای قمری بر فصول تطبیق ندارد، پس حتما نادرست است ولی چنین نیست ، دو مبنا برای تقویم وجود دارد که به هم ارتباط ندارد از هم مجزا هستند.
یکی تقویم شمسی و دیگر تقویم قمری ، این دو از هم جدا هستند هر کدام مبنای جداگانه ای دارند.
تقویم قمری بر اساس گردش ماه به دور زمین می باشد و تقویم شمسی بر اساس گردش زمین به دور خورشید.
سوره أنعام آیه 96 خداوند در قران در ایه 96 این مطلب را بیان نموده و آورده اند که :
فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ
اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست.
در این آیه بیان می شود که هردو خورشید و ماه وسائل زمان قرار داده شده اند.
مثلا در باره اجسام ما دو روش اندازه گیری داریم ، وزن و حجم ، با دو مبنای مختلف ،نمی شود کسی اشکال کند که چرا این شی وزنش فلان قدر است و حجمش فلان قدر و با هم تطابق ندارند ، خوب جوابش روشن است دو روش اندازه گیری هستند با منبای متفاوت بنا نیست با هم تطابق داشته باشند.
همین طور است سال قمری و شمسی ، وقتی مبنای متفاوت دارند بنا نیست با هم تطبیق داشته باشند و کسی که بخواهد اینها بر هم تطبیق دهد کار غیر علمی است.
مثال دیگر در خود سال شمسی یا قمری ما دو نوع محاسبه داریم ، هفته و ماه
این دو یکی مبنایشان سی روز و دیگری مبنایش هفت روز و دیگری در حدود سی روز است ، نمی شود اشکال کرد که چرا شنبه همیشه سوم ماه نیست و در گردش است، خب مبنا متفاوت است و اگر کسی هفته از اول ماه حساب کند وقتی آخر ماه دو روز اضافه آورد بگوید هفته آخر ماه نه روز است ، این حرف چقدر غیر علمی و مضحک است.
همین طور است تطبیق ماه قمری و شمسی بر هم .
از آنجایی که مبنای اعمال عبادی اسلام همچون حج و روزه و نیز تاریخچه وقایع تاریخی اسلام بر مبنای تقویم قمری بیان شده،ما هم طبق همان مبنا این مناسبت ها را اقامه می کنیم و تغییر ماه های قمری در طول سال شمسی مشکلی ایجاد نخواهد کرد.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
با اجازهی استاد بزرگوارم جناب مقداد،
اگرچه پاسخ استاد برای پاسخ به پرسش شما کافی است ولی به عنوان معرفی منابع دیگر برای مطالعهی بیشتر میتوانید به تاپیک دیگری رجوع نمایید که چرایی انطباق تقویم معنوی (مثل تشخیص ایام روزهی واجب، تشخیص شب قدر و عید فطر و قربان که روزه گرفتن در آنها حرام است و باید به درستی تشخیص داده شوند و ...) با تقویم قمری (در مقابل تقویم شمسی) را تا حدودی بررسی میکند:
http://www.askdin.com/thread41320.html
در آن تاپیک بحث بر سر این است که اگر پدیدههای طبیعی مانند فصل و آبوهوا به نظر میرسد با تقویم شمسی تطابق داشته باشد (که البته کامل هم تطابق ندارند چه آنکه در فصل گرما هم ممکن است هوا ناگهان به شدت سرد شود یا در فصل سرما که به لحاظ وضعیت نسبی خورشید و زمین هوا باید سرد باشد ناگهان هوا گرم میشود، این مسائل در روایات ما به افق کرات و ستارههای دیگر منوط شدهاند و در نتیجه بررسی وضعیت زمین و خورشید برای همان مشخص کردن وضعیت فصول و آب و هوا هم دقیق نیست و تخمینی است اگرچه از این نظرها بهتر از تقوی قمری باشد در هر صورت) چرا پدیدههای فراطبیعی مانند نزول فرشتگان و تقدیر شدن امور در شب قدر و مسائلی از این دست با تقویم قمری مطابقت دارند. اگرچه بحث نسبتاً مفصل و گاهی با فاصله از موضوع اصلی شده است ولی به زعم حقیر خواندن پست آخر آن هم میتواند برای پاسخ دادن به سؤال شما کفایت کند.
در پناه خداوند باشید،
یا علی علیهالسلام
سلام ، ممنون از پاسخ گویی اساتید محترم. البته این را میدانستیم که سال قمری و شمسی بر اساس ماه و خورشید است ، باید تاپیک هایی که استاد باء معرفی کردند مطالعه کنم ، شاید موضوع برایم روشن تر شود.
باز هم ممنون
سلام ، ممنون از پاسخ گویی اساتید محترم. البته این را میدانستیم که سال قمری و شمسی بر اساس ماه و خورشید است ، باید تاپیک هایی که استاد باء معرفی کردند مطالعه کنم ، شاید موضوع برایم روشن تر شود.
باز هم ممنون
سلام علیکم خواهر گرامی،
ان شاء الله که مورد استفادهاتان قرار بگیرد
[SPOILER] فقط خواستم اضافه کنم که کارشناسان سایت که حرفهایشان مورد تأیید مرکز ملی پاسخگویی هست نام کاربریاشان با رنگ آبی مشخص شده است، ما که رنگ کاربریامان آبی نیست ولی سیاه هم نیست عموماً کاربران سادهای هستیم که بخشی از مسؤولیت رسیدگی به سایت را تقبل کردهایم و اگرچه بسیاری از مدیران انجمنها خودشان و حتی بسیاری از کاربران سایت برای خودشان تحصیلات مرتبط داشته و کارشناس هستند ولی حقیر به طور خاص همانطور که در امضایم هم آمده است تخصصی در تقریباً اکثر بحثهایی که واردشان میشوم ندارم، ان شاء الله کمکم با فضای سایت و کارشناسان و مدیران و دوستان دیگر بیشتر آشنا میشوید، به طور خاص به زودی متوجه میشوید که بخصوص نظرات حقیر را باید از ابتدا با رویکرد انتقادی بخوانید و نه با اعتماد به وابسته بودنم به سایت :ok::Gol:[/SPOILER]
با تشکر، :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام
چرا در تقویم قمری اختلاف ایجاد می شود ؟
به گزارش "مهر"، با نگاهی به تاریخ نجوم مشخص می شود که بسیاری از اقوام از ماه و تشکیل اهله برای تقویم استفاده می کرده اند. ماه با حرکت خود به دور زمین از حالتی به حالت دیگر می رود. در ابتدای ماه به صورت هلال شامگاهی دیده می شود، پس از چند روز به تربیع اول می رسد که در این حالت ماه یک چهارم مدار خود را طی کرده است. ماه با پیمودن نصف مدار خود به وضعیتی می رسد که تمام سطح روشن ان مقابل زمین است که به آن ماه کامل(بدر) می گوییم. همین مراحل به طور معکوس تا ماه نو بعدی طی خواهد شد.
به فاصله زمانی بین دو ماه نو متوالی دوره تناوب هلالی گفته می شود که به طور میانگین 29.53 روز است و طول متوسط یک ماه قمری می باشد. از آنجا که طول ماه در تقویم نمی تواند ععد غیر صحیح باشد بنابراین هر ماه در تقویم قمری 29 یا 30 روز می باشد.
در تقویم هجری قمری قراردادی ماههای به طور متوالی 29 و 30 روز در نظر گرفته می شود.در تقویم هجری قمری مورد استفاده کشورهای اسلامی بر اساس معیارها و ضوابطی 29 یا 30 روزه بودن ماه تعیین می شود. مطابق حکم شرعی اگر هلال ماه در شامگاه 29 ام ماه رویت شود، آن ماه به پایان رسیده است و فردا روز اول ماه بعد است ولی اگر هلال ماه در شامگاه روز 29 ام رویت نشد ماه 30 روزه می باشد.
چرا در تقویم هجری قمری اختلاف پیش می آید؟
به دلیل اهمیت نجومی و فقهی پیش بینی رویت هلال ماه همواره مورد توجه منجمین اسلامی بوده است. مشکل تقویم هجری قمری از سه مقوله نجومی ، انسانی و فقهی قابل بررسی است. امروزه با وجود نرم افزارهای نجومی مختلف محاسبه موقعیت و مشخصات ماه کار ساده ای است اما از آنجا که مسئله رویت یک امر انسانی است و بحث رویت امری است که با توجه به افراد و شرایط مختلف متغیر است بنابراین باعث بروز عدم قطعیت در پیش بینی می شود. اختلاف فتوا در مورد رویت هلال ماه بحثی است که می تواند موجب اختلاف شود.
به گزارش "مهر"، امروزه منجمین برای پیش بینی رویت هلال ماه از معیارهای مختلفی استفاده می کنند. این معیارها بر اساس رصدهای انجام شده طی قرون اخیر طراحی شده است. بنابراین تقویم نویس با مقایسه مشخصه های نجومی ماه با معیارها و رکوردهای به دست آمده در مورد رویت هلال ماه اظهار نظر می کند. هر چند که معیارهای رویت هلال اختلافاتی را با یکدیگر نشان می دهند ولی نتایج علمی رصدها باعث می شود که خطای پیش بینی ها به تدریج کاهش یابد.
اما مشکل اصلی وجود ضوابط متفاوت در کشورهای اسلامی برای شروع ماه می باشد. به عنوان مثال ملاک کشور عربستان برای شروع ماه رویت هلال نیست. از چند سال پیش مسولین کشور عربستان ضابطه ای را برای تقویم ام القری تعیین کرده اند. مطابق آن اگر مقارنه ماه و خورشید پیش از غروب خورشید اتفاق افتد و در شهر مکه ماه پس از خورشید غروب کند فردای آن روز اول ماه بعد می باشد. این ظابطه لزوما" به معنی رویت پذیر بودن هلال ماه نیست. از آنجا که بسیاری از کشورهای اسلامی از عربستان تبعیت می کنند. این امر باعث می شود که بین تقویم ما با بسیاری از کشورها اختلاف ایجاد شود و گاهی اوقات ممکن است این اختلاف به دو روز نیز برسد ولی این به هیچ وجه به این معنی اشکال در تقویم ما نیست. همواره ایرانیان در زمینه نجوم پیشرو بوده اند و تقویم ما یکی از دقیق ترین تقویم ها است.
منبع : امیر حسن زاده؛ مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران و انجمن علمی پژوهشی نجم شمال
[="Black"]سلام ،ممنون از پاسخ های دوستان و استاد محترم و وقتی که گذاشتید.
سوال دیگری که وجود دارد این است که چرا بزرگان دین تمام سال را احیا میگرفتند ؟ ؟ ؟ درست است که شب قدر مشخص نیست اما شب قدر در محرم که نمیباشد ؟
آیا شاید به این علت که از نظر ماه قمری هیچ وقت شب احیا آن شب قدر از نظر تقویم شمسی نیست؟ اما هر30 سال یکباراین تکرار میشود یعنی ربیع 30 سال دیگر در دی ماه خواهدبود!
البته به علت حجم زیاد دروس وقت نکردم تایپک های معرفی شده را مطالعه گنم.
باز هم ممنون از وقت و حوصله ای که میگذارید[/]
سلام ،ممنون از پاسخ های دوستان و استاد محترم و وقتی که گذاشتید.
سوال دیگری که وجود دارد این است که چرا بزرگان دین تمام سال را احیا میگرفتند ؟ ؟ ؟ درست است که شب قدر مشخص نیست اما شب قدر در محرم که نمیباشد ؟
آیا شاید به این علت که از نظر ماه قمری هیچ وقت شب احیا آن شب قدر از نظر تقویم شمسی نیست؟ اما هر30 سال یکباراین تکرار میشود یعنی ربیع 30 سال دیگر در دی ماه خواهدبود!
البته به علت حجم زیاد دروس وقت نکردم تایپک های معرفی شده را مطالعه گنم.
باز هم ممنون از وقت و حوصله ای که میگذارید
سلام علیکم خواهر گرامی،
ظاهرا سال شمسی تنها کاربرد دنیایی آن هم بر روی زمین یا حداکثر در منظومه ی شمسی دارد در حالیکه تقویم قمری مربوط به خلقت آسمانها و زمین است، در آن تاپیک که خدمتتان معرفی کردم با توجه به آیات و روایات بررسی شده است که سال نزد خداوند 12 ماه و 360 روز است (نه 365 روز و یک چهارم و خرده ای که سال شمسی است) که از این 360 روز 6 روز کم شده است، همان 6 روزی که صرف ساختن آسمانها و زمین شده است، پس باقی مانده که 354 روز است شده است مبنای سالهای ما که با آنها گذر زمان از لحظه ی تولد دنیا با این ساختار آسمان و زمین تا انتهای آن که قبل از قیامت است سال قمری است که هر سال قمری 12 ماه اما 354 روز است و آن 6 روز کم شده یا باید از تمام ماهها کم شود (هر ماه 29 روز و نیم) و یا یکی در میان از ماهها کم شود که هر دو هم امکان دارد، چنانکه در روایاتی آمده است که ماه رمضان همیشه کامل و 30 روزه استو یا ذی القعده که خداوند با حضرت موسی علیه السلام وعده داشت 30 روز بوده است که بعد 10 روز اول ذی الحجه به آن اضافه شد تا در مجموع 40 شب بشود، اگرچه اجماع فقها بر مطلب دیگری است که جناب رضا زحمتش را کشیدند بیان کردند و البته ناگفته نماند که روایاتی که بیان شد هم از نظر فقها دور نمانده است و به دلایلی آنها را نمی پذیرند. خلاصه اینکه معیار شب قدر همین تقویم قمری است و نه تقویم شمسی که نهایت عمق اثرگذاری اش ظاهرا تا همین دنیاست ... مثل اعمال بدونروح ولایت که عمق و حقیقتی ندارند و صرفا در دنیا اعتبار یافته اند، حالا این برداشت حقیر است شاید هم اشتباه کنم ...
اما اینکه چرا برخی علما تمام سال را احیاء می گرفته اند بحث دیگری است ... از عالم بزرگواری سر مساله ای سوال میکردم در باب شب قدر ایشان حقیقت شب قدر را با امام زمان علیه السلام گره زدند که البته درست هم هست چه آنکه در عصر ما ایشان صاحب الزمان هستند، علیه الصوات و السلام. در واقع حقیر دلایلی دارم که بر اساس آنها اینطور نتیجه گیری کرده ام که زمان اعم از مکان است، یعنی زمان یک حقیقتی دارد و یک بروزی در عالم ماده، بروز زمان در عالم ماده فقط این زمان که ما با ساعت آنرا می سنجیم نیست بلکه مکان هم بروزی از همان زمان است، چه آنکه اصل کثرت منشا ایجاد مفهوم زمان بوده است و تکثر مکانی و زمانی هر دو در ذیل همان قرار می گیرند. همچنین فراتر از آن بحث نسبی بودن زمان در اسلام است که یک سال برای یک نفر ممکن است 10 سال یا بیشتر برای کس دیگری باشد که این یعنی بین دو شب قدر برای یک نفر ده شب قدر برای دیگری رخ داده است. ظاهرا دید ما نسبت به حقایق عالم خیلی بسته است و اگرچه آیات و روایات انبوهی از مطالب علمی دارند که قابل برداشت کردن هستند اما شهودگرایی ما و بعد تجربه زدگی ما ولو در علوم نظری مانند فیزیک نسبیت و غیره پای ما را برای گردش در حقایق عالم بسته اند و البته عجیب هم نیست، چه آنکه العلم حجاب اکبر.
خوب است که به این سوالها فکر می کنید، اگر بتوانید به دنبال پاسخشان در اعتقادات اسلامی و در آیات و روایات بروید ان شاء الله علوم زیادی را در مقابل خود می بینید که غرب مدعی از تخیل کردن آن هم عاجز است ... ولی این را هم باید بدانید که پاسخها گاهی خیلی سر راست نیستند و نیاز به تفکر و تعمق و تعقل زیادی هست، حقیر که نتوانستم ان شاء الله شما بتوانید.
یا علی علیه السلام
[="Black"]پس میشه گفت که سال میلادی و شمسی قراردادی هستند و از نظر خدا سال قمری قبول هست ؟
یا میشه گفت سال میلادی و شمسی ظاهر(جسم) هستند و ماه قمری روح؟[/]
پس میشه گفت که سال میلادی و شمسی قراردادی هستند و از نظر خدا سال قمری قبول هست ؟
یا میشه گفت سال میلادی و شمسی ظاهر(جسم) هستند و ماه قمری روح؟
سلام علیکم و رحمت الله،
حقیر سعی دارم خیلی با احتیاط صحبت کنم و به همین دلیل تاکید دارم که اینها تا اینجا برداشت های حقیر هست از مجموع آیات و روایاتی که دیده ام. به زعم حقیر بله سال شمسی در مقابل سال قمری مانند تسنن است در مقابل تشیع، قیاسش هم از آنجا می آید که در سال شمسی تنها وضعیت خورشید و زمین نسبت به هم ملاک است در حالی که در سال قمری وضعیت خورشید و ماه و زمین ملاک است، در رویات خورشید در برخی آیات قرآن به رسول خدا که مصدر نور هستند و ماه به امیر مومنان که دلالت کننده به رسول خدا هستند تاویل شده اند. در تقویم قمری ماه مفسر اطلاعاتی است که از خورشی به ناظر زمینی می رسد و مثلا بسته یه اینکه ما روز ماه را ببینیم یا شب ماه را ترکیبی از آن دو را ماه در 28 منزل (دو تا دو هفته یا در واقع دو تا چهارده روزو ایام هفته هم متعلق است به اهل بیت علیهم السلام) دیده می شود و بعد یک یا دو روز غیبت را تجربه می کند که اثرش هست ولی خودش دیده نمیشود، اما اهل تسنن وصایت امیر مومنان و ولایت ایشان را و در نتیجه امامان از نسل ایشان را قبول ندارند و معتقدند تنها از قرآن و سنت رسول خدا باید حقایق را در بیاورند و به آن معتقد شوند و البته نمیتوانند ... راه وصل شدن به رسول خدا صلی الله علیه و آله ثقلین است که قرآن است و عترت و در اینجا ماه نقش عترت را دارد و با حذف آن در استخراج تقویم مثل این است که عترت را حذف کرده باشیم ... البته هر سال قمری هم درست نیست، مثلا تقویم چینی هم قمری است ولی باز درست نیست و آنچه مد نظر ماست تنها سال قمری مسلمانان است.
ان شاء الله مطالب حقیر را با نگاه انتقادی بخوانید و صرفا به عنوان مطالبی برای فکر کردن نگاهشان کنید نه مطالبی برای پذیرفتن :Gol:
یا علی علیه السلام
با خوندن این تایپک واقعا متحول شدم !!
از کارشناسان و جناب "باء" هم استدعا دارم که بیشتر درباره تقویم قمری توضیح بفرمایند.
با تشکر
سوال دیگری که وجود دارد این است که چرا بزرگان دین تمام سال را احیا میگرفتند ؟ ؟ ؟ درست است که شب قدر مشخص نیست اما شب قدر در محرم که نمیباشد ؟
علیک سلام.
يكي از بركات ماه رمضان وجود ليله القدر در شب هاي آن است. به احتمال بسياري قوي ليله القدر در ماه رمضان و مشهور در نيمه دوم و معروف آن دهه سوم آن در شب هاي بيست و يك، بيست و سه و يا بيست و هفتم است. البته برخي نيز شب نوزدهم را نيز يكي از احتمالات قوي دانسته اند. با اين همه برخي از روايات معدود نيز شب نيمه شعبان را شب قدر مي دانند ولي مشهور در ميان اهل حديث و دانشمندان و عموم مردم ماه رمضان مي باشد.
برخي از عالمان و اهل علم و عمل براي دست يابي به احياي شب قدر كه از اعمال شب قدر است تمامي سال را احياي نگه مي دارند كه اين خود بيانگر جايگاه و ارزش شب قدر و احيا و شب زنده داري در آن است.
پس میشه گفت که سال میلادی و شمسی قراردادی هستند و از نظر خدا سال قمری قبول هست ؟
یا میشه گفت سال میلادی و شمسی ظاهر(جسم) هستند و ماه قمری روح؟
با عرض سلام و ادب
در قرآن مجيد با صراحت سال مسلمان را سال قمرى قرار داده، و إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ [1] را اعلان كرده است.
اين آيه از چند جهت صراحت دارد بر آنكه سالها و ماههاى رسمى اسلامى سالها و ماههاى قمرى است:
اول - از جهت لفظ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ زيرا از ضروريات است كه اسلام هيچ ماهى را از ماههاى حرام قرار نداده است، مگر چهار ماه از ماههاى قمرى را كه ذوالقعدة و ذوالحجة و محرم و رجب مىباشند.و اين چهار ماه، از ماههاى قمرى است نه شمسى، و در روايات عديده و در خطبه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آمده است كه سه تا از اين ماهها پهلوى هم قرار گرفته اند و يكى از اينها جدا و تنها است: ثلاثة منها سرد و واحد منها فرد ، آن سه كه پهلوى همند ذوالقعده و ذوالحجة و محرم هستند، و آن يك كه تنها افتاده است ماه رجب است.
دوم - از جهت لفظ عند الله.
و سوم - از جهت لفظ في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ .چون اين قيود دلالت دارند بر آنكه اين ماهها ابدا قابل تغيير و اختلاف نيستند، و با وضع و جعل و امور قرار دادى سر و كار ندارند، زيرا اين ماهها در نزد خداوندى كه علم و احاطه او لا يتغير است، چنين است، و در كتاب خدا در روزى كه آسمانها و زمين را آفريده است چنين بوده است.
پس در حكم نگاشته شده در كتاب تكوين و در قانون نوشته شده در دفتر خلقت اينطور بوده است، و لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِه تعالى. و معلوم است كه ماههاى شمسى به هر صورت و به هر عنوان و از هر تاريخى كه باشد، ماههاى قراردادى است كه بر اساس حساب منجم و زياده و كمىهاى اعتباريه و وضعيه بدين صورت در آمده است.
اما ماههاى قمرى در آن وقتى كه خداوند آسمان و زمين را خلقت كرد، همينطور بوده است.يعنى به ابتداى رؤيت هلال به خروج از محاق و تحت الشعاع شروع مىشده، و به محاق و دخول تحت الشعاع پايان مىيافته است. وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ * لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُون (آيه 38 تا 40 از سوره 36: يس)
«و خورشيد بر مدار معين خود پيوسته در حركت و گردش است، اينستحكم خداوند مقتدر و دانا.و ماه را ما در منزلهاى مختلف به سير و گردش در آورديم تا عاقبت (كه آخر ماه نزديك و محاق مىشود) همانند شاخه زرد و لاغرى در آيد، نه در سير و گردش منظم جهان آفرينش، خورشيد را چنين توان و قدرتى است كه به ماه برسد و او را دريابد، و نه مىتواند شب بر روز سبقت گيرد، و هر يك از اين خورشيد و ماه و از اين شب و روز در مدار معين و مقرر پيوسته در حركت و شناورند.»
ماههاى قمرى حسى و وجدانى است و ابتدا و انتهاى مشخصى در عالم تكوين دارد، به خلاف ماههاى شمسى كه قراردادى و اصطلاحى است، و اگر چه فصول اربعة و سالهاى شمسى هم تقريبا حسى است، لكن ماههاى دوازدهگانه كه داراى اصل ثابتى هستند فقط ماههاى قمرى است.
و بنا بر اين معناى آيه اينطور مىشود كه:
ماههاى دوازده گانه اى كه از آنها سال درست مىشود، آن ماههائى است كه در علم خداوند سبحانه و تعالى ثابت است.و همان ماههائى است كه در كتاب تكوين در روزى كه آسمانها و زمين را آفريد معين فرمود، و حركات عامه جهان خلقت را كه از جمله آنها حركات خورشيد و ماه است مقرر نمود.و آن حركت واقعى و ثابت پايه و اصل براى تعيين مقدار اين ماههاى دوازدهگانه قرار گرفت.
و از جمله آياتى كه صراحت در لزوم تاريخ قمرى دارد، آيه 5 از سوره 10: يونس است:
هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ .
«خداوند است آنكه خورشيد را نوردهنده، و ماه را نورانى آفريد، و ماه را در منزلگاههاى مختلفى به حركت و گردش در آورد، تا شما شماره سالها و حساب امور خود را از آن بدانيد» .
معلوم است كه از اشكال مختلف ماه بر آسمان همچون هلال و تربيع و تثليث و تسديس تا در شب چهاردهم به شكل بَدْر يعني دايرۀ كامل درآمدن ، و سپس رو به نقصان گذاردن ، مردم ميتوانند بدون منجّم و نيازمند بودن به أهل حساب ، در هر نقطه از خشكي و دريا ، و در هر زمين از كوه يا بيابان به مجرّد رؤيت هلال و أطوار مخلتفۀ آن ، در طول ماه قمري حساب خود را داشته باشند. و اين از اختصاصات ماه قمري است نه شمسي .
پی نوشتها:
[1]-آیه 36، از سوره 9: توبه .
[="Black"]با سلام و تشکر از وقتی که گذاشتید.
امابا متوجه نشدم چرا باید تمام سال احیا بگیرند درست است شب قدر فضیلت دارد اما وقتی مشخص است امشب شب قدر نیست چرا باید احیا بگیرند؟[/]
با سلام و تشکر از وقتی که گذاشتید.
امابا متوجه نشدم چرا باید تمام سال احیا بگیرند درست است شب قدر فضیلت دارد اما وقتی مشخص است امشب شب قدر نیست چرا باید احیا بگیرند؟
با عرض سلام و ادب
برای احیا گرفتن تمام شبهای یک سال،باید و اجباری در کار نیست ولی با توجه به اهمیت و فضیلت و ارزش غیر قابل وصف شب قدر برخی از علما از باب احتیاط اینگونه رفتار می کردند.
[="Black"]باز متوجه نشدم از باب کدام احتیاط از روی رضایت قلبی احیا می گرفتند؟
حتما یک شکی وجود داشته که با احتیاط رفتار می کردند ،این شک چی بوده؟[/]
باز متوجه نشدم از باب کدام احتیاط از روی رضایت قلبی احیا می گرفتند؟
حتما یک شکی وجود داشته که با احتیاط رفتار می کردند ،این شک چی بوده؟
در مورد علت این امر دلیل خاصی پیدا نکردیم.اما ظاهراً همین فرمایش شما باشد یعنی یک نوع رضایت قلبی.البته باید توجه داشته باشیم که این بزرگواران غالباً اهل تهجد و شب زنده داری بوده اند و احیاناً جهت حصول اطمینان قلبی به درک شب قدر، یک سال هم اینگونه رفتار می کردند،با توجه به ارزش و فضیلت غیر قابل وصفی که درک شب قدر دارد.
نکته ای که ما باید بدان توجه داشته باشیم این است که:
از نظر درک همه فضیلت هایی که برای شب قدر گفته اند، عمل به وظیفه می تواند برای ما راه گشا باشد؛یعنی اگر با ادله ثابت شود که روز اول ماه رمضان چه روزی است، طبعاً شب قدر هم مشخص می شود و مسلماً اعمال و شب زنده داری ها و احیای آن شب بدون اجر باقی نمی ماند و امید است که همان پاداش شب زنده داران در شب قدر به انسان داده شود، و لو این که واقعا آن شب، شب قدر نباشد، البته به شب زنده داری در دهه آخر ماه رمضان توصیه شده است و شاید این سنت اسلامی بدان جهت باشد که اطمینان به درک شب قدر برای ما حاصل شود.
جناب مقداد
به نظر می رسد آیه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ مبین این دستور الهی است که در چهار ماه از سال یعنی تقریبا ماههای اسفند تا خرداد نباید شکاری صورت بگیرد و برای حفاظت از حیات وحش این حکم صادر شده است.
و باز به نظر می رسد رجحان خداوند بر سال شمسی است نه قمری همچانکه در آیه ای می فرمایند که در غارشان سیصد سال شمسی درنگ کردند و 9 را افزودند.
و می دانیم که سال قمری در زمان خلیفه دوم به عنوان گاهشمار مسلمین برگزیده شده است.
جناب مقداد
به نظر می رسد آیه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ مبین این دستور الهی است که در چهار ماه از سال یعنی تقریبا ماههای اسفند تا خرداد نباید شکاری صورت بگیرد و برای حفاظت از حیات وحش این حکم صادر شده است.
و باز به نظر می رسد رجحان خداوند بر سال شمسی است نه قمری همچانکه در آیه ای می فرمایند که در غارشان سیصد سال شمسی درنگ کردند و 9 را افزودند.
و می دانیم که سال قمری در زمان خلیفه دوم به عنوان گاهشمار مسلمین برگزیده شده است.
با عرض سلام و ادب
اینکه در آیه مورد نظر در ضمن بیان تعداد ماهها،حکم چهار ماه حرام هم بیان شده است،مشکلی ایجاد نمی کند.ولی اینکه شما این چهار ماه را ماههای اسفند تا خرداد معرفی کرده اید،سخنی است که تاکنون در هیچ کتاب روایی و تفسیری حتی بدان بعنوان یک قول اشاره هم نشده است.
نکته ای که سبب شده تا تصور کنید خلیفه دوم گاهشمار قمری را اختراع کرده است این است که بین دو موضوع خلط کرده اید،خلیفه دوم بنابر نقل منابع برای تاریخ هجری قمری مبدأ در نظر گرفتند.یعنی اینکه مبدأ تاریخ اسلام کدام ماه باشد.در حالی که ماههای قمری قبل از آن وجود داشته و چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام این ماهها مورد توجه بوده است.مثلاً اعمال حج را حتی در جاهلیت در ماه ذیحجه انجام می دادند.
در میان اعراب عربستان تا زمانی که هجرت، یگانه تاریخ مسلمین شود عام الفیل عمومیت داشت، و اکثر مورخین ولادت حضرت رسول (ص) را به این تاریخ نوشته اند. اعراب نیز مانند سایر ملل جهان دوازده ماه را یکسال می گرفتند منتهی این دوازده ماه قمری بود و گفته می شود که اساس آن منطبق است بر سنت باستانی اعراب و شریعت ابراهیم (ع.) تعیین مبدا تاریخی مسلمین از رحلت رسول اکرم (ص) و زمان خلافت عمر دومین خلیفه به طول انجامید. قبل از این واقعه، تقویم مسلمین تنظیم نیافته بود و مبدا و اصول خاصی نداشت، مسلمین گذشت زمان را ماه به ماه حساب می کردند و دوازده که تمام می شد آن را یک سال می نامیدند و از هجرت به بعد هر سالی را به نام واقعه مهمی که در آن سال اتفاق افتاده بود نام گذاری می کردند.
در زمان خلافت عمر در سال 16 یا 17 هجری؛ عمر مجلسی ترتیب داد تا تقویمی برای حکومت اسلامی تنظیم شود؛ تا با استفاده از آن تاریخ وقایع و حساب بیت المال را نسبت به آن مشخص سازد. در این جلسه راجع به واقعه فیل و واقعه بعثت و مبنای تقویم ایرانیان بحث شد ولی هیچ یک از آنان مورد تصویب قرار نگرفت تا اینکه حضرت علی (ع) پیشنهاد نمود که هجرت حضرت رسول اکرم (ص) مبدا تاریخ و تقویم اسلامی قرار گیرد؛ این پیشنهاد و موضوع آن، به واسطه اینکه هجرت سبب گشایش در امر مسلمین و اهداف اسلام شده بود مورد قبول عموم حاضرین قرار گرفت.
بعد از تعیین و تصویب مبدا برای تاریخ اسلام، تعیین مبدا و سرآغاز برای سال های این تقویم نیز مورد شور و مشورت قرار گرفت؛ که بعد از تبادل نظر؛ ماه محرم بنا به خصوصیات خاص خود که اولا پایان مراسم و سفر حج بود و ثانیا آخر ماه های حرام بود به عنوان اولین ماه سال انتخاب شد. در برخی دیگر از منابع نیز آمده است که چون از عصر ابراهیم (ع) اکثر اقوام عرب به علت فراغت از سفر حج و اعمال آن در ماه ذی الحجه، ماه بعد از آن را که محرم باشد، اولین ماه سال می گرفتند، روی این اصل با تبعیت از اصول سنتی اعراب ماه محرم را آغاز سال هجری قرار دادند.
بنابراین اینگونه نیست که شخص خلیفه دوم مؤسس ماههای قمری باشد،بلکه برای تاریخ اسلام پیشنهاد تعیین مبدأ را داده بود.
جناب مقداد
اسامی ماههای قمری که یادگار پیش از اسلام است مثلا ربیع به معنی بهار و جمادی به معنای ضمنی زمستان مبین این واقعیت است که اعراب پیش از اسلام تقویم شمسی داشتند منتها هر چهار سال یکبار یک ماه به 12 ماه افزوده می شد.
جناب مقداد
اسامی ماههای قمری که یادگار پیش از اسلام است مثلا ربیع به معنی بهار و جمادی به معنای ضمنی زمستان مبین این واقعیت است که اعراب پیش از اسلام تقویم شمسی داشتند منتها هر چهار سال یکبار یک ماه به 12 ماه افزوده می شد.
با عرض سلام و ادب
جناب موحد بزرگوار!
صرف اینکه معنای ماههای قمری می شود بهار یا زمستان که دلیل بر این نمی شود که اعراب پیش از اسلام تقویم شمسی داشته اند.ربیع به قول شما به معنای بهار و جمادی هم به معنای زمستان،اینکه شد نام فصل ها.
سلام. به عبارتی فصل در سال قمری بی اعتبار است ؟
علیک سلام.
بحث اصلا در این نیست که در سال قمری فصل اعتبار دارد یا خیر.بحث روی این است که اینکه معنای برخی از ماههای قمری بر نام بهار و زمستان و ... تطابق دارد،دلیل مستند و محکمی برای این ادعا که برای اعراب پیش از اسلام تقویم شمسی معتبر بوده،نمی باشد.
اما میتونه یک سوال باشه که فصل در سال قمری معنا ندارد ،و ندارد
سلام علیکم و رحمة الله،
از ظاهر روایات بر میآید که بله سال قمری هم فصل دارد، چه آنکه در روایتی که در تاپیک دیگر آدرسش را اشاره کردم آمده که دوازده تا ماه در اصل سه تا چهار ماه و یا چهارتا سه ماه هستند و البته ظاهراً چهارتا سه ماه از دیدگاه مدّ نظر ما اصالت بیشتری دارد ... اما اینکه اعتبار آنها چگونه است را حقیر نمیدانم و جایی ندیدم، فقط چهار ماه حرام را میدانیم که به اعتبار چهار علی هستند که ارکان دین هستند، حضرات امیرالمؤمنین و سجاد و رضا و هادی علیهمالسلامأجمعین ولی واضح است که ترتیب ماههای یک فصل مانند ترتیب ماههای شمسی در میان فصول خطی نمیباشد و باید دنبال ارتباط دیگری میان آنها باشیم، مثل همان ارتباط چهار علی علیهمالسلام که میتوانند چهار فصل را مشخص نمایند و هر کدام دو ماه دیگر را با خود در آن فصل جمع کنند تا بشوند سه ماه و در مجموع ۱۲ ماه ... البته توجه هم داشته باشید که فصل به معنای ایجاد تمایز است و در اصل نیازی هم نیست که ماههای یک فصل حتماً پشت سر هم باشند ...
این چهار فصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان هم البته هم در قرآن و هم در روایات مطرح شدهاند (سورهی قریش یک نمونه است مثلاً) و البته خودمان هم که آنرا تجربه میکنیم و وجود داشتنشان بداهت دارد، فقط مسألهای که میماند این است که آیا فصول سال ارتباطی با ماههای سال قمری هم باید داشته باشند یا خیر؟
تنها چیزی که به ذهنم میرسد این است که این بروز زمانی تجلی دیگری از باز اهل بیت علیهمالسلام است چون به هر حال آنها حقیقت زمان هستند و هر کثرتی در زمان و مکان در ذیل وجود ایشان است ...،
اما در جایگاه توضیح دادن فصول شمسی در میان سایر حقایق عالم آنچه در ادامه میاید نظرات شخصی حقیر است که بیشتر در حدّ نظریه و حدس و گمان است ... وجود فصول چهارگانه را میشود به طبایع مرتبط دانست که چهارگانه هستند و همهچیز طبیعت بر همین چهار طبع استوار است، گرمی و سردی و رطوبت و خشکی که وقتی ترکیب شوند چهار طبع را میسازند:
البته مطمئن هم نیستم که همیشه هم با یکدیگر ترکیب پذیر باشند، مثلاً در مورد اخلاق اجتماعی انسان با توجه به داشتن روح زندگی (که در برخی روایات به دم تعبیر شده است اگر اشتباه نفهمیده باشم) به برخی از افراد صفت گرم (و صمیمی) و یا باطراوت (و شاداب که مربوط به رطوبت است؟) داده میشود و به برخی دیگر صفت سرد (و بیروح) و یا خشک (و بیروح)، رنگها هم طبع گرم و سرد دارند و مثلاً قرمز رنگ حرارت و گرماست و آبی رنگ سرد و سرما، جنس مواد هم طبع دارند مثل چوب که گرم است و سنگ و سیمان که سرد است و ... اینها لزومی ندارد به ماه و سال ربط داشته باشند و طبعهای چهارگانه هستند ... در مورد زمان هم میتوان گفت پیکرهاش با ماه و سال مدرج میشود ولی طبایع آن در تغییر بر اساس متغیرهای دیگری هستند که میتواند چیدمان افلاک و نجوم و بروج باشند در فضا که بسیار بر چگونگی تحولات عالم مؤثر هستند و علم نجوم که علم دانستن همین مسائل است برای اهلش که دو خانواده بیشتر نیستند دارای تمامی این علوم و در نتیجه تغییرات در طبایع و طبیعت است ... و خورشید تنها یکی از این همه ستاره است که بر زندگی در این کرهی زمین اثر قابل توجه دارد و شاید نه زیاد بیشتر از آن. مکان ستارگان که خداوند در سورهی واقعه فرموده است به آن قسم یاد نمیکند منشأ زمان نیستند بلکه منشأ تحولات در طبایع عالم و در نتیجه تحولات در طبیعت هستند ... اگرچه این توضیح احتمالاً خیلی نقص دارد اما خوب به نظر حقیر نمیرسد که خیلی هم غلط باشد چه آنکه این مفهوم قابل تعمیم است و مثلاً میتوان دورانهای یخبندان و گرمایش عمومی کرهی زمین در طول عمرش را هم لحاظ نمود و این مطلب دیگر بدیهی است که با سال شمسی و تقویم شمسی به این صورتی که هست ارتباطی ندارد ... به عبارت دیگر تغییر در فصول سال که برای نقاط متفاوت از سطح زمین هم متفاوت است همچنین دورانهای متفاوت آبوهوایی زمین تمام اینها را میتوان از ويژگیهای حیاتی زمین دانست (همان زمینی که خداوند هر زمستان آنرا میکشد --البته زمستان دو نیمکره مقابل هم است-- و در بهار دوباره زنده میکند و اوائل اسفند مثلاً زمین شروع میکند به نفس کشیدن که دیگر برف روی آن باقی نمیماند و سریعتر آب میشود و ... که این اصطلاحات عرفی اگرچه لزوماً دقیق نیستند ولی با توجه به بحثی که اخیراً پیرامون روح داشتن و زنده بودن تمامی موجودات حتی دستساز بشر داشتهایم --که البته منتظر نقد و پاسخ کارشناس محترم جناب مسلم است-- زمین روح دارد و زندگی میکند و داشتن برخی طبایع مثل چهار فصل سال و همچنین مشابه آن در پریودهای طولانیتر مثل عصر یخبندان بعید به نظر نمیرسد) ... انسان هم مطابق با سن و سال طبیعتش تغییر میکند و در واقع طبیعت انسان متأثر از فاکتورهای متعددی است مثل تغذیه و آب و هوا و غیره، زمین هم میتواند طبعش با نوری که از خورشید به آن میرسد و همچنین فاصلهاش با خورشید و ستارگان و سیارات دیگر تنظیم شود و تغییر نماید ... اینکه طبایع زمین از خورشید تأثیر بپذیرد ربطی به حقیقت ماه و سال ندارد و مربوط به شرایط زندگی خودش است و در نتیجه ظاهراً تقویم شمسی کلا یک مفهومی مانند «چرخ ماشین» است که انسان آنرا برای راحت کردن زندگیاش ابداع نموده است و برای استفاده و تعامل او با زمین در کشاورزی و غیره وضع شده است اما بهرهای از حقایق عالیهی پشت ماه و سال ندارد ... به عبارت دیگر تقویم قمری ارتباطی به زندگی انسان بر روی کرهی زمین ندارد و بدون وجود هیچ انسانی بر روی زمین هم این تقویم وجود دارد و قوام عالم به همان است اما تقویم شمسی جعل شدهی انسان است برای تنظیم کردن کارهایش با نظام طبایع در گردش زمینی که رام او شده است تا انسان چند صباحی را بر آن بگذراند و این زمین بستر ابتلائاتش باشد ... تقویم شمسی بدون انسانی که بر روی زمین زندگی کرده و از آن تقویم استفاده نماید اعتباری ندارد
اما در مورد ربیع که جناب موحد اشاره کردند ربیع قبل از آنکه به بهار گفته شود خودش از ر.ب.ع میآید که مثلاً ربع یعنی یکچهارم ولی بر وزن فعیل میشود صفت مشبهه (البته عربی حقیر ضعیف است ان شاءالله اگر اشتباه گفتم استاد یا دوستان تصحیح بفرمایند) و خلاصه در عربی یافتن ارتباط حقیقی بین اشیاء از طریق علم اشتقاق است ... جناب موحد شما بفرمایید که به خود بهار چرا گفته میشود ربیع که حالا ما بگوییم هر ربیعی یعنی بهار؟ همچنین بفرمایید چرا در میان ماههای قمری تنها دو ربیع اول و دوم را داریم؟ پس حتی اگر اشاره به فصل بهار هم باشد باز مفهوم فصل باید در میان عربهای پیش از اسلام متفاوت از مفهوم فعلی آن بوده باشد که فصل بهار را با سه ماه در نظر میگیریم؛ در این صورت هم سؤال شاید درستتر این خواهد بود که مفهوم بهار برای آنها چه بوده است، نه اینکه نتیجه بگیریم آنها مانند ما همین مفاهیم معروف بهار و زمستان را به کار میبردند و سالشان هم پس لابد شمسی بوده است و بعد از اسلام بود که قمری شد و شروع کرد به چرخیدن در میان فصلها ...
چرخش ماه به دور چهار فصل خورشیدی چیزی شبیه به طواف عترت رسول خدا میتواند باشد حول کعبه که قلب زمین است و قبلهگاه (اگرچه مطالبی در میان سخنان بزرگان دیدم مبنی بر اینکه کعبه محاذی عرش است و «وجه» خانه جایی است که «درب» آن در آنطرف باز شود و چه بسا اینکه شیعیان فقط جواز دارند پشت مقام ابراهیم نماز طواف بخوانند از همین روی باشد که ایشان باید رودرروی خانه بایستند، با این حساب حجرالأسود در سمت راست خانه است که استلام ان حکم تجدید بیعت را دارد، یعنی خانه اگرچه چهار رکن داشته باشد ولی هر چهار طرف یک حکم نخواهند داشت، غرض اینکه خانهی کعبه حکم عرش در زمین را دارد و چپ و راست عرش را هم میتوان با چپ و راست کعبه متوجه گردید و بسیاری از علوم زمینشناسی و کیهانشناسی در همین محاذی بودن کعبه با عرش خدا نهفته است که راسخون در علم میدانند) و البته تمام این مسائل حتماً حکمتهای خودشان را دارند ... شاید هم تعابیر دیگری داشته باشد و حقیر علمی در این زمینه ندارم و آنچه گفتم هم صرفاً یک سری حدس خام بود و باید خیلی روی این مسائل فکر کرد و به همین راحتی نمیتوان چیزی را اثبات یا نفی کرد ...
در پناه خداوند باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
جناب مقداد
وقتی گفته می شود ربیع الاول و ربیع الاخر و جمادی الاول و جمادی الاخر یعنی فصلهای بهار و زمستان. می گویند رمضان آخرین ماه تابستان است و آخرین شب این ماه شب قدر است یعنی در این روز 24 ساعته طول شب و روز یکسان است.
جناب مقداد
وقتی گفته می شود ربیع الاول و ربیع الاخر و جمادی الاول و جمادی الاخر یعنی فصلهای بهار و زمستان. می گویند رمضان آخرین ماه تابستان است و آخرین شب این ماه شب قدر است یعنی در این روز 24 ساعته طول شب و روز یکسان است.
با عرض سلام و ادب.
مناسب بود منبع این مطلب را می فرمودید.
با این حساب فصل های سال طبق تاریخ قمری با تاریخ شمسی فرق می کند.چون ماه رمضان مانند دیگر ماههای قمری در حال گردش و جابجا شدن است،چند سال در فصل بهار،چند سال در فصل تابستان و ....،در حالی که فصل ها طبق تاریخ شمسی ثابتند.یعنی فروردین و اردیبهشت و خرداد همیشه در فصل بهار هستند.
جناب مقداد
وقتی گفته می شود ربیع الاول و ربیع الاخر و جمادی الاول و جمادی الاخر یعنی فصلهای بهار و زمستان. می گویند رمضان آخرین ماه تابستان است و آخرین شب این ماه شب قدر است یعنی در این روز 24 ساعته طول شب و روز یکسان است.
سلام علیکم
در طول سال شمسی دو بار طول شب و روز یکسان میشود، آیا به نظر شما ما دو شب قدر در هر سال داریم؟
یا علی علیهالسلام
جناب مقداد
ماه رمضان در حال گردش نیست بلکه از زمان عمر بن خطاب به گردش درآمده است البته اینگونه هم می گویند.
جناب باء
اینگونه است منتها شب قدری که در قران ذکر شده است در ماه رمضان است که آخرین ماه تابستان می باشد نه شب قدری که در آخر اسفند ماه است.
جناب باء
اینگونه است منتها شب قدری که در قران ذکر شده است در ماه رمضان است که آخرین ماه تابستان می باشد نه شب قدری که در آخر اسفند ماه است.
سلام علیکم،
با توجه به اینکه ما انتخاب بلامرجح نداریم میشود لطفاً وجه ترجیح آخر تابستان به آخر اسفند را بیان نمایید؟
همچنین با توجه به اینکه هر گزارهای که بدیهی و فطری نیست پذیرش آن نیاز به دلیل دارد مگرنه مطابق قرآن از چیزی که نمیدانیم نباید تبعیت نماییم آیا دلیلی برای این نظریات که بیان میکنید دارید؟
با تشکر،
یا علی علیهالسلام
جناب باء
پیشنهاد می شود جنابعالی اول کتاب نظریه ای بر روی تقویم قمری را مطالعه فرمایید. می توانید این کتاب را از لینک: http://www.parsbook.org پیدا و دانلود کنید.
جناب مقداد
ماه رمضان در حال گردش نیست بلکه از زمان عمر بن خطاب به گردش درآمده است البته اینگونه هم می گویند.
با عرض سلام و ادب
چند نکته خدمت شما عرض می کنم:
اولاً شما تا کنون مطالب و ادعاهای متعددی در رابطه با موضوع مورد نظر مطرح کرده اید،ولی دریغ از ارائه حتی یک منبع ضعیف.قطعاً اینگونه ارائه مطلب و مدعا بدون هیچ سند و مدرکی مطلوب نبوده و نتیجه ای نخواهد داشت.
ثانیاً در رابطه با ماه های قمری در پست های قبلی به اندازه کافی صحبت شده است.
ثالثاً اینکه ماههای قمری در حال گردش بوده و بعنوان مثال ماه مبارک رمضان گاهی در فصل تابستان و گاهی در فصل زمستان و ... واقع می شود و همچنین دیگر ماههای قمری،چیزی نیست که کسی منکر آن شود.
این ادعای شما که گردش ماههای قمری از زمان عمر خلیفه دوم بوجود آمده،سخنی بی اساس و بدون ضعیف ترین سند است.قبلاً عرض کردیم که خلیفه دوم مؤسس ماههای قمری نمی باشد،بلکه برای تاریخ اسلام پیشنهاد تعیین مبدأ را داده بود.:
در زمان خلافت عمر در سال 16 یا 17 هجری؛ عمر مجلسی ترتیب داد تا تقویمی برای حکومت اسلامی تنظیم شود؛ تا با استفاده از آن تاریخ وقایع و حساب بیت المال را نسبت به آن مشخص سازد. در این جلسه راجع به واقعه فیل و واقعه بعثت و مبنای تقویم ایرانیان بحث شد ولی هیچ یک از آنان مورد تصویب قرار نگرفت تا اینکه حضرت علی (ع) پیشنهاد نمود که هجرت حضرت رسول اکرم (ص) مبدا تاریخ و تقویم اسلامی قرار گیرد؛ این پیشنهاد و موضوع آن، به واسطه اینکه هجرت سبب گشایش در امر مسلمین و اهداف اسلام شده بود مورد قبول عموم حاضرین قرار گرفت.
بعد از تعیین و تصویب مبدا برای تاریخ اسلام، تعیین مبدا و سرآغاز برای سال های این تقویم نیز مورد شور و مشورت قرار گرفت؛ که بعد از تبادل نظر؛ ماه محرم بنا به خصوصیات خاص خود که اولا پایان مراسم و سفر حج بود و ثانیا آخر ماه های حرام بود به عنوان اولین ماه سال انتخاب شد. در برخی دیگر از منابع نیز آمده است که چون از عصر ابراهیم (ع) اکثر اقوام عرب به علت فراغت از سفر حج و اعمال آن در ماه ذی الحجه، ماه بعد از آن را که محرم باشد، اولین ماه سال می گرفتند، روی این اصل با تبعیت از اصول سنتی اعراب ماه محرم را آغاز سال هجری قرار دادند.
در پایان از شما تقاضا می شود،طبق مقتضای یک بحث علمی،از طرح ادعاها و مطالب بی سند و مدرک خودداری نمایید،تا ان شاءالله مطالب مفید و قابل استفاده ای مطرح شود نه صرف احتمالات و نظرات بی سند و مدرک شخصی.
[="Black"]با سلام ، گردش ماه های قمری بلا استثنا وجود دارد چون علم نجوم شناسی آن را تایید کرده است[/]
اولاً شما تا کنون مطالب و ادعاهای متعددی در رابطه با موضوع مورد نظر مطرح کرده اید،ولی دریغ از ارائه حتی یک منبع ضعیف.قطعاً اینگونه ارائه مطلب و مدعا بدون هیچ سند و مدرکی مطلوب نبوده و نتیجه ای نخواهد داشت.
با سلام ، گردش ماه های قمری بلا استثنا وجود دارد چون علم نجوم شناسی آن را تایید کرده است
سلام علیکم و رحمة الله،
اگر اشتباه نکنم منبع جناب موحد برای فرمایشاتشان همان کتابچهای است که در پست ۳۳ به حقیر برای مطالعه معرفی کردهاند، حقیر تا کنون موفق به خواندن بیش از نیمی از آن نشدم و تا جایی که فهمیدم یک نفر به طور آماتور حدود یک سال وقت گذاشته است و سعی کرده است تا آیات قرآن را در رابطهی با تقویم تفسیر نماید و برای این کار کتابها و مقالاتی را هم مورد توجه قرار داده است و خلاصه کارش ترکیبی است از تفکر خودش و تحقیقاتی که به طور آماتور انجام دادهاند. تا اینجا که خواندهام و البته با توجه به اینکه خودم هم عالم نیستم برداشتم این بوده است که اگرچه تفکرات ایشان ارزشمند است و برخی نکات جالب توجه هم درش هست ولی برخی از گزارههایشان هم به وضوح غلط هست و شاید اگر خودشان هم یک بار دیگر با دقت کتابچهاشان را بخوانند متوجه غلط بودن یا ناکافی بودن آن گزارهها و استدلالها بشوند. نتیجهگیری حقیر تا اینجا این است که این مقاله خالی از نکات جالب نیست ولی رویهمرفته به لحاظ علمی محکم نیست.
ان شاء الله اگر استاد و سایر دوستان هم وقت داشته باشند کتابچه را بخوانند شاید جمعبندی قابل اعتمادتر باشد.
[SPOILER]خلاصهی حرفی که این کتابچه سعی در اثباتش دارد این است که تقویم قمری اصلاً مدّ نظر قرآن نبوده و نیست و در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هم تقویم شمسی ملاک بوده است و بعد از رحلت ایشان بود که ماهها به صورت قمری در آمده است، این هم که مثلاً در روایات گفته شده است که شب قدر یا ۲۱ ام رمضان است و یا ۲۳ ام رمضان از این جهت است که ماه رمضان برای نیمکرهی شمالی زمین منطبق است بر مثلاً سپتامبر (آخرین ماه تابستان نیمکرهی شمالی) که اعتدال پاییزی روی ۲۳ ام این ماه میافتد و برای نیمکرهی جنوبی که فصل گرم و سرد در آن برعکس نیمکرهی شمالی است ماه رمضان (که آخرین ماه گرم سال است) منطبق میشود بر ماه مارس که اعتدال بهاری منطبق میشود بر مثلاً ۲۱ ماه! اگرچه ماههای میلادی امروزی اگر اشتباه نکنم با ماههای رومی مدّ نظر این کتابچه دقیقاً یکسان نیستند. مطابق با تقویم حاج شیخ عباس مصباحزاده که همزمان بجز تقویم شمسی رسمی ایران و هجری قمری و میلادی فرانسه ماههای رومی و فرس قدیم و ... را هم دارد اول فروردین ماه در تقویم باستانی یا زردشتی منطبق میشود بر ۱۰ ام آبانماه فرس قدیم و ۲۱ مارس فرانسه و ۸ ماه آذر رومی، نه ۲۱ ام یک ماه رومی، همچنین اعتدلال پاییزی که اول مهرماه باستانی باشد منطبق میشود بر ۷ مهرماه زردشتی و ۲۳ ام سپتامبر و ۱۰ ام آبماه رومی و ۱۱ ام فروردین ماه فرس قدیم. شاید هم حقیر هنوز باید باقی کتابچه را بخوانم تا بتوانم بهتر در موردش قضاوت کنم.[/SPOILER]
یا علی علیهالسلام
جناب مقداد
ماه رمضان بر اساس تقویم خورشیدی است نه قمری یعنی آخرین ماه تابستان رمضان است یعنی ماه رمضان عربی و ماه شهریور پارسی تقریبا چند روز باهم فرق دارند یعنی 23 رمضان که مصادف با اول ماه مهر است و شب اول ماه مهر شب قدر است که نزول قران در این شب اتفاق افتاده است. جنابعالی از مبدا تقویم هجری سخن گفتید ولی از تبدیل سال تقویمی شمسی به قمری در زمان عمر بن خطاب سخن نگفتید. پیشنهاد می شود جنابعالی هم کتاب معرفی شده را مطالعه فرمایید تا بعدا در خصوص این کتاب بحث شود.
جناب باء
واژه حقیر از ابداعات فرقه ملامتیان است. شما حقیر نیستید بلکه گل سرسبد آفرینش هستید و حضرت الله شما را کرامت بخشیده اند.
کتاب را مطالعه فرمایید تا بعدا در خصوص این کتاب بحث شود.
ماه رمضان بر اساس تقویم خورشیدی است نه قمری یعنی آخرین ماه تابستان رمضان است
جناب موحد!
در جای خود ثابت شده است که در طول تاریخ اعمال عبادی بر اساس ماه قمری بوده است نه شمسی یا میلادی.حتی قبل از اسلام هم اعمالی همچون حج را طبق ماههای قمری در ماه ذی حجه انجام می دادند.
از مجموع آیات قرآن در زمینه تنظیم زمان نکته قابل استفاده است :
۱. اراده خداوند بر آن تعلق گرفته تا جهان را بر اساس نظام زمانی دقیق تنظیم کند تا کار محاسبه زمان بر مردم آسان شود . از این جهت در یک جا فرمود که خداوند نظام زمان را بر اساس سال و دوازده ماه که چهار ماه آن ماه حرام است ، تنظیم کرده است : « إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کتَابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ»
در جایی دیگر فرمود که خداوند شب و روز را برای دانستن زمان سنوات و محاسبه قرار داده است : « وَجَعَلْنَا اللَّیلَ وَالنَّهَارَ آیتَینِ فَمَحَوْنَا آیهَ اللَّیلِ وَجَعَلْنَا آیهَ النَّهَارِ مُبْصِرَهً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ»
در سوره یونس در این باره فرمود : « هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ»
۲. خداوند از آغاز آفرینش گردش ماه را مبنای محاسبه زمان قرار داده است از این جهت در سوره توبه فرمود : « إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کتَابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ »
محل شاهد در این آیه فقره « فِی کتَابِ اللَّهِ یوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» است یعنی خداوند در کتاب خلقت از آغازین روز آفرینش چنین مقدر فرمود که هر سال دارای دوازده ماه و چهار ماه آن ماه حرام باشد . از سویی دیگر می دانیم که چهار ماه حرام عبارتند از :
که همگی آنان چه از جهت نام و چه از جهت گردش سالانه به طور قطع جزء ماه های قمری به شمار می روند . با این قید در این امر نمی توان تردید کرد که مقصود خداوند از تنظیم دوازده ماه در سال ، دوازده ماه قمری است .
مراد ما آن نیست که مبنای محاسبه سال بر اساس سال شمسی ناصحیح و مردود بوده و نمی توان از آن محاسبه زمان را دریافت ، بلکه مراد آن است که از لابلای این دست از آیات به طور تلویحی می توان دریافت که خداوند نظرش بر آن بوده تا مردم ماه های قمری را مبنای محاسبات خود قرار دهند .
۳. خداوند محاسبه زمان را به گونه ای تنظیم کرد که برای مردم مشهود باشد . یعنی به جای آن که تمام تکیه آنان بر محاسبات ریاضی استوار باشد ، آن را بر گردش طبیعی شب و روز و خورشید و به صورت خاص بر گردش ماه قرار داده است .
از سوی دیگر ، می دانیم که در سال میلادی یا شمسی هیچ نشانه ای در طبیعت اعم از آسمان و زمین برای تشخیص آن که امروز چه روزی از فلان ماه میلادی یا شمسی است ، وجود ندارد و مردم برای تشخیص این امر ناگزیرند به تقویم هایی که از آغاز سال برای آنان تنظیم شده و احیاناً در خانه و محل کار آویزان است یا به صورت کتابچه ای در جیب آنان نگاه داری می شود ، مراجعه کنند .
اما بر مبنای سال قمری عملاً نیازی به چنین محاسبات و تنظیم تقویم ها و مراجعه به آنها نیست . زیرا خداوند به صورت کاملاً طبیعی هر شب بالای سر مردم چراغی روشن قرار داده که در کنار روشنایی بخشی به حیات آنان ، به آنان اعلام می کند که فردایشان چه روزی از ماه است . کسانی که برای مدتی کوتاه این موضوع را در پی نگریستن به ماه تجربه کنند به خوبی با دیدن حالات مختلف ماه از هلا تا بدر و تاه محاق ، درمی یابند که چند روز از ماه گذشته و امروز و فردا چندم ماه است . جالب آن که گاه ماه در روز نیز قابل رویت است .
جناب مقداد
خداوند در سوره کهف می فرمایند که سیصد سال در غارشان درنگ کردند و افزودند نه را یعنی دیگران افزودند یعنی ترجیح خداوند بر تقویم شمسی است والا می فرمودند که سیصد و نه سال در غارشان درنگ کردند و کاستند نه را.
جناب باء
...
کتاب را مطالعه فرمایید تا بعدا در خصوص این کتاب بحث شود.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
کتاب جناب محمدرضامهدی را خواندم، ایشان خودشان هم چند سال پیش تاپیکی پیرامون نظریهاشان در همین سایت باز کرده بودند که در آنجا هم توسط کارشناسان سایت روی نظرشان بحث شده است، در این تاپیک، همچنین ظاهراً بر اساس حرفهای ایشان یا حرفهای دیگران شبهاتی هم در ذهن کاربران دیگری ایجاد شده است که یک نمونهی از آن سؤال یکی از کاربران است که از منبع ناشناسی که با بیانی بعضاً توهینآمیز هم داشته است در این تاپیک مطرح شده است.
علاوه بر اینکه میتوان بحث بر روی کتاب جناب محمدرضامهدی را از آن دو تاپیک هم بررسیهایی کرد ولی برخی از نکاتی که حقیر در حاشیهی کتاب ایشان یادداشت کردم این موارد است:
در صفحهی ۳۰ از کتاب ایشان پیرامون آیهی
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ ۖ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون [البقرة، ۱۸۹]
آمده که منظور از اهلّه نمیتواند هلال ماه باشد چون اهله جمع هلال است و در هر زمانی ما یک هلال بیشتر نداریم و تازه اگر هم منظورش هلال در زمانهای متفاوت باشد لزومی ندارد که هلال ماه باشد و میتواند هلال هر سیارهای از جمله ونوس باشد که هلالشان از هلال ماه زیباتر است گرچه دیدنشان نیاز به تجهیزات داشته باشد. همچنین ایشان «مواقیت» را به فصلهای ثابت ترجمه کردهاند که اگرچه ترجمهی خودشان نیست (ر.ک. به پاورقی ص. ۵۷ کتابشان) ولی در هر صورت واضح است که مواقبت معنای تحتاللفظیاش فصلهای ثابت نیست و البته جناب محمدرضامهدی هم خیلی روی معانی تحتاللفظی اصرار دارند چه آنکه اساس نظریهاشان همان معانی ماههای قمری است که بر گرما و سرما و خشکسالی و بارش باران اتکا دارند البته به زعم ایشان. در مورد هلالها هم نظر خودشان به این است که منظور دو هلال خورشید است که در اوائل زمستان دیده میشود، حقیر متوجه منظور ایشان نشدم و وقتی هم در اینترنت با عبارت Sun Dagger که در پاورقی ص. ۵۸ کتاب ایشان بود جستجو کردم دیدم که این مسأله که در ۲۱ دسامبر و اول زمستان دو اثر خنجر مانند از خورشید تشکیل میشود درست است ولی کجا!؟ نه در آسمان که بر روی یک تخته سنگ در منطقهی تاریخی خاصی در Grand Canyon آمریکا که همه قبول کردهاند نقش حکاکی شده بر یک تخته سنگ را میتوان به عنوان یک تقویم به کار گرفت ولی در مورد بررسیهای تقویم قمری هم ممکن است بتوان از آن بهره برد اگرچه در این مورد به اتفاق نظر نرسیدهاند. خلاصه اینکه ادعای جناب محمدرضامهدی در مورد هلالهای خورشید ادعای بسیار بسیار دور از ذهنی است، آنچنان که ادعای ترجمهی «مواقیت» به «فصول ثابت» هم ادعایی بر خلاف رویکرد ایشان در معناشناسی لغات است که توضیح داده شد. همچنین ایشان شاید تصور کردهاند که منظور از اهله تعیین وضعیت هلال در یک شب است که گفتهاند اینجا به صورت جمع آمده و نه مفرد، اگرچه به هر حال جمع است و مثنی هم نیست که بگوییم همان Sun Daggers هم شاید باشد. حتی این آیه اگر تنها به خود فقط مراسم حج د رماه ذیالحجه هم مربوط باشد اما باز مراسم حج چند روز طول میکشد که با دیدن هلال ماه میتوان مناسکی که باید انجام داد را متوجه شد و غیره ... این هم که فرمودند هلال سیارات دیگر از هلال ماه زیباتر است باید دقت کنند که در آیه آمده که ای رسول خدا از تو در مورد هلالها میپرسند و جناب محمدرضامهدی حتماً میدانند که تا آن زمان مردم مجهز به تلسکوپ نبودهاند، اگرچه شاید اولین صحبت از تکنولوژی آن در کلام امام صادق علیهالسلام آمده (به گفتهی کتاب مغز متفکر جهان شیعه) ولی در هر صورت شاید تا زمان گالیله ساخته نشد ... جناب محمدرضا مهدی بر اساس تفسیرشان از بخش اول ایه تفسیرهایی برای بقیهی آیه هم بیان کردهاند که بالتبع اشتباه هستند.
در صفحهی ۳۳ ایشان فرمودهاند که مطابق این آیه که «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّـهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّـهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ ...» تعداد ماهها نزد خداوند ۱۲ است پس تمام ادیان باید یک تقویم داشته باشند و مثلاً اگر در سورهی کهف در آیهی «وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا» مطابق روایت سال یهودیان به شمسی بوده باشد باید سال مسلمین هم به شمسی باشد و نمیشود دو مبنا داشته باشند. البته بعداً در اواخر کتابشان دلایلی میآورند که حضرت موسی علیهالسلام در مصر رشد کردند و علوم آنجا را فرا گرفتند و بعد که خداوند به ایشان دستور داد «... وَذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّـهِ ...» این ایام الله باید مطابق با سال شمسی بوده باشند و در نتیجه تقویم مسلمین هم باید شمسی باشد، اگرچه به طور ضمنی معتقدند که یهود در زمان اعراب جاهلی پیش از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تقویمشان قمری شده بوده است و اعراب جاهلی هم از ایشان تقویم قمری را گرفته بودند (با آنکه در روایت آمده که در تفسیر همان آیهی ۳۰۰ سال و ۳۰۹ سال معصوم علیهالسلام خطاب به یهود فرموده باشد که سالهای ما قمری است و سالهای شما شمسی، یعنی یهود در زمان ایشان سالهایشان قمری نبوده و شمسی بوده است) و پیامبر اسلام برای آنکه از زیر بار سلطهی یهود خارج شوند (چون محاسبات نجومی همچنان بر عهدهی ایشان بود) دستور تغییر تقویم به شمسی را دادند همانطور که دستور تغییر قبله را دادند از بیتالمقدس به مکه، اما بعد از رحلت ایشان در زمان خلیفهی دوم به دلیلی که بیان نمیکنند (دلیل بیان شده خیلی مبهم است و اگر اشتباه نکنم به یکنواخت کردن تقویم در میان سرزمینهای اسلامی که گسترده شدهاند ربط داده شده است که حقیر متوجه ضرورت آن نمیشوم) دوباره به تقویم قمری زمان جاهلی برمیگردد ... اما این بحثهای ایشان هم خیلی ضعیف هستند و استحکام علمی ندارند، اینکه خداوند بفرماید تعداد ماهها نزد او ۱۲ است دلیل نمیشود که کل تقویم در نزد او یکی باشد و معنایش همین است که تعداد ماهها نزد خداوند ۱۲ است، آیا تعداد ماهها در تقویم شمسی و قمری با هم ۱۲ نیست؟ بله این بیان میتواند نفی نماید کبیسهگیریهایی که به جای اینکه هر چند سال یک روز به یک ماه اضافه میکنند بعد از تعداد چندین سال بیشتر یک ماه به سال اضافه کنند (البته جناب محمدرضا مهدی هم در ص. ۳۹ همین را گفتهاند که منظور از ۱۲ ماه همین است که ۱۳ ماه نشود و منظور از ۴ ماه حرام این است که ماه حرامی با ۴ ماه اضافه نشود) ولی به خودی خود نه نفی تقویم شمسی میکند و نه نفی تقویم قمری. اضافه بر اینکه وقتی خداوند به حضرت موسی علیهالسلام فرموده است که بنیاسرائیل را متذکر ایامالله بکن ما دلیلی نداریم که خداوند به او ابتدا تقویم قمری را یاد نداده باشد و بعد از او چنین انتظاری نداشته باشد، در واقع آنچه که جناب محمدرضا مهدی بررسی کردهاند تنها یک احتمال از بین چند احتمال موجود است و نه تنها احتمال ممکن.
همچنین ایشان بحثی بر روی آیهی «وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا» در سورهی کهف دارند که حقیر درست متوجه منظورشان نشدم اگرچه به نظر میرسد ایشان گاهی به جای متن اصلی قرآن از ترجمهی فارسی آن استفاده کردهاند که همین منجر به ضعف برخی استدلالهایشان شده است مثل آنجا که در صفحهی ۵۴ کتابشان به این ایه اشاره کردهاند که «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ۚ مَا خَلَقَ اللَّـهُ ذَٰلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ ۚ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» و بعد گفتهاند که منظور تقدیر منازل برای خورشید است و نه ماه حال آنکه ماه مذکر است و ضمیر متصل «ه» هم برای مذکر است و نه مؤنث که خورشید باشد، بعد هم میگویند کسی به این حقایق دقت نکرده است و به همین خاطر خداوند فرموده که ایات را برای کسانی که میدانند به تفصیل بیان کردهایم، حال آنکه اشتباه بودن این استدلال واضح است. در هر صورت در آیهی مذکور از سورهی کهف در بالا در بخش اول صحبت از ۳۰۰ سال میشود و در بخش دوم تنها عدد ۹ آمده است که باید به ۳۰۰ جمع شود، اگر آمده بود ۳۰۰ سال و ۹ سال اضافه شاید میشد گفت که این دو «سال» در این آیه با هم فرق دارند و یکی شمسی است و دیگری قمری ولی الآن که ۹ به آن ۳۰۰ سال عطف شده است نشان میدهد که سال محذوف در این بیان همان سال بیان شده است و در نتیجه به صورت معمول میتوان ۳۰۰ و ۹ را با هم جمع کرد و به ۳۰۹ سال رسید، پس یک ۳۰۰ سال داریم و یک ۳۰۹ سال که ۹ سال بیشتر دارد، اولی شمسی است و دومی قمری و این دو با محاسبات بین تقویمها سازگار هستند، حالا دیگر متوجه نشدم که چطور نتیجه گرفتند
همچنین ایشان در صفحهی ۳۵ کتابشان به این ایه استناد کردهاند در سورهی کهف که «ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا» و آنرا اینطور تفسیر کردهاند که منظور این است که آشکار کنیم که کدام یک از دو گروه در حفظ شمار سالیان نگاهدارتر بودهاند و سپس نتیجه گرفتهاند که پس از نظر خداوند تنها یک تقویم باید باشد، حال آنکه منظور از دو گروه ظاهراً آنچه ایشان فرمودهاند نبوده است که یک گروه مطابق تقویم شمسی و یک گروه مطابق تقیم قمری شمارهی سالهای این واقعه را ثبت کرده باشند، بلکه ۷ آیهی بعد از این آیه خود خداوند بیشتر توضیح میدهد و میفرماید «وَ كَذَٰلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ ۚ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ ۖ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ ۚ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ ...» که یعنی منظور از دو حزب میتواند دو گروه از خود اصحبا کهف باشد، اگرچه حقیر در این زمینه اطمینان ندارم ولی لااقل ایشان اگر مصر هستند به درستی کلامشان باید دلیلی بیاورند که مدّ نظر از آیه دو حزب در میان خود اصحاب کهف نباشند ...
از نظر خود ایشان هم قویترین دلیل بر اینکه تقویم مسلمین باید قمری باشد تأکید بر معانی تحتاللفظی نام ماههاست، این مطلب هم به هیچ وجه برای ما دلیل قانعکنندهای به حساب نمیاید و مباحثی که ایشان پیرامون نام ماهها و نسیء و روز سبت برای بنیاسرائیل دارند اگرچه تحقیقی درخور از نگاه آکادمیک باشد ولی برای ما که دلایل آشکار برای ابطال آنها داریم تحقیقهایی کور به حساب میایند که بیتوجه به بسیاری از منابع روایی ما بیان شدهاند. مثلاً ما برای رمضان و شعبان و رجب معانیای داریم که هیچ ارتباطی به معانی جستجو شده توسط ایشان ندارد و اصولاً ارتباطی به آب و هوا و گرما و سرما و بارش و خشکی هوا ندارند و با حقایق باطنی عالم سر و کار دارند. از طرف دیگر ایشان اصرار دارند که سال یعنی چرخش زمین به دور خورشید و پیدایش چهار فصل سال و دیگر اینکه سال قمری در میا فصلها بچرخند یک نقص و ضعف است که البته این نگاه ایشان در پیشنهادی که برای اصلاح تقویم میلادی میدهند هم مشهود است، اما این نگاه درست نیست، ایشان باید بدانند که همان چرخش زمین به دور خورشید هم خوردهای دارد که آن مقدار اعشاری بیان شده با یک دقتی اندازهگیری شده است و کاملاً دقیق نیست، بنابراین وقتی به صورت اعداد طبیعی و گویا قرار باشند بیان شوند لاجرم چرخش پیش خواهد آمد و کبیسهگیری محدود به هر ۴ سال نخواهد بود چون هر سال دقیقا ۳۶۵ روز و یک چهارم نیست و اعشار نادیده گرفته شده سبب چرخش سال میشوند مگر آنکه در بازههای بزرگتری باز کبیسهگیریهای دیگری هم مطرح شود. اصولاً همینکه کبیسهگیری در تقویمی باشد از نظر ایشان باید نقص به حساب بیاید اگرچه به نظر ما نقص نیست و نظام پر از شگفتی عالم خلقت است و البته در تاپیک دیگری که در پستهای ابتدایی معرفی شد روی این مطلب مفصل بحث شده است، اینکه حرکات چند فرکانسی حرکاتی هستند که اگرچه در بازگشتها به نزدیک جای ابتدایی برسند ولی دقیقاً از آن نمیگذرند و بازگشت کامل آنها به جای اولیه و بسته شدن مدار ایشان ممکن است تا ابد هم ادامه داشته باشد (اگر تعداد فرکانسهای سیستم دینامیکی به سمت بینهایت میل کند که با وجود بینهایت جرم آسمانی که حرکات دورانی حول یکدیگر دارند چنین چیزی دور از ذهن نیست و به نظر میرسد یک دور کامل چرخش شاید همان روز نزد خداوند باشد که ۱۰۰۰ سال است و شاید هم فراتر از آن طول عمر کل آسمانها و زمین از زمان خلقت تا پیش از قیامت باشد)
در نهایت توجه شود که مطابق با جدول ص. ۷۵ کتاب ایشان پیشنهاد جناب محمدرضامهدی برای دو نیمکرهی شمالی و جنوبی دو تقویم مجزاست که اگرچه هر دو منطبق بر تقویم میلادی فعلی هستند (علت اینکه تقویم میلادی را انتخاب کردند و نه شمسی یا رومی دو چیز است، یکی تاریخ عید قربان که در تقویم شمسی ایشان روی عید ژانویه میافتد و یکی هم تاریخ شب قدر که برای نیمکرهی شمالی روی آخر تابستان و ۲۳ سپتامبر میافتد که ایشان میگویند ۲۳ رمضان و برای نیمکرهی جنوبی روی ۲۱ مارس میافتد که ایشان میگویند ۲۱ رمضان البته با تقویمی که در نیمکرهی جنوبی است) ولی ضعفهایی دارند، مثل اینکه این دو تقویم یکی نیستند و در نتیجه در کرهی زمین اگر در حرکت در راستای طول جغرافیایی ساعت تغییر میکند با حرکت در جهت عرض جغرافیایی اگر از استوا عبور شود ماه عوض میشود! ضعف بزرگتر اما این است که جناب محمدرضا مهدی برای اینکه ذیالحجه در هر دو نیمکره بر یک ماه منطبق شوند و بعد رمضان هم در دو نیمکره بر دو ماه آخر تابستان و زمستان منطبق شوند در یک اقدام عجیب ترتیب ماهها در نیمکرهی جنوبی را هم برعکس ترتیب آنها در نیمکرهی شمالی گرفتهاند، یعنی در نیمکرهی جنوبی مطابق ادعای ایشان به عنوان تقویم زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اول ماه صفر است و بعد محرم، اول جمادیالثانی است و بعد جمادی الأول، اول رمضان است و بعد شعبان و بعد رجب ... خلاصه برای اینکه یک مطلب را درست کنند چدین و چند چیز را تخریب کردهاند، حالا با چه منطقی چنین ترتیب معکوسی را ابداع کردهاند
شاید جدّیترین و قویترین ایرادی که ایشان میگیرند به زعم حقیر به این باشد که گفته میشود تقویم در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هم قمری بوده است و ماهها در میان فصول سال میچرخیدهاند و به خاطر سنت جاهلی نسیء ماهها به هم ریخته بودهاند و تا قبل از سال آخر عمر شریف ایشان هم درست نشد و فقط در خود سال آخر تقویم بر تقویم حقیقی منطبق شد و دستور رسید که دیگر باید ماهها همینطور بمانند و در ماه ذالحجة هم به حجةالوداع رفتند، اینکه از سال دوم هجرت که روزه واجب گردید تا ۱۰ هجرت روزها و سایر عباداتشان چطور بوده است اگر ماه رمضان و غیره درست معلوم نبوده است؟ :Gig: آیا در این مدت شب قدر و ماه مبارک و عید فطر و قربان و غیرهاشان را نمیتوانستهاند تشخیص دهند؟ این اشکال ایشان در صفحهی ۵۳ کتابشان بیان شده است. اگر دادههای ایشان درست باشد مطلبی که به ذهن حقیر میرسد این است که جدّیترین مشکل همان تشخیص ماه رمضان بوده است که در طی این ۸ سال که میشود حدود گردش ماههای قمری در دو ماه شمسی شاید ماه رمضان جابجاییاش زیاد نبوده باشد و حداکثر در شعبان افتاده باشد که رسول خدا هم همیشه روزهی شعبان را به روزهی رمضان متصل میکردهاند، بستگی به این دارد که ماهها چطور به هم ریخته بوده باشند، شاید هم چون مسلمین در این زمان قاصر بودند حرجی بر ایشان نبوده تا سال آخر!؟ نمیدانم شاید کلاً اشتباه میکنم، ان شاء الله کارشناس محترم به این شبهه پاسخ بدهند. :Gig:
با تشکر، :Gol:
یا علی علیهالسلام
جناب مقداد
خداوند در سوره کهف می فرمایند که سیصد سال در غارشان درنگ کردند و افزودند نه را یعنی دیگران افزودند یعنی ترجیح خداوند بر تقویم شمسی است والا می فرمودند که سیصد و نه سال در غارشان درنگ کردند و کاستند نه را.
با عرض سلام و ادب
با مراجعه به تفسیر این آیه مشخص می شود که این آیه هیچ دلالتی بر برتری و اصالت داشتن تقویم شمسی ندارد.بلکه خداوند با لطافت به هر دو تقویم اشاره کرده و با بیانی زیبا اصلت داشتن تقویم قمری را بیان می کند.
یکی از علمای دین یهود از حضرت امام علی(علیه السلام) پرسید : چرا قرآن مدت توقف و خواب اصحاب کهف را 309 ذکر سال کرده است در حالی که در حاشیه تورات ما این مدت 300 سال نوشته شده است؟ حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «سالهای شما شمسی است ولی سالهای ما قمری است» . جالب اینجاست که دقیقا 309 سال قمری مساوی با 300 سال شمسی می باشد. علاوه بر این خداوند در بیان ۳۰۹ سال بصورتی هم سال شمسی را بیان می کند و می فرماید: ۳۰۰ سال و با بیان نه سال هم به آن افزودند سال قمری را نیز بیان می کند.
تاریخ قمری
جمع بندی
پرسش:
چرا ماه مبارک رمضان و عزاداری محرم در فصل های مختلف سال می باشد و ثابت نیست؟ این دلیل بر نادرستی تاریخ قمری نیست؟ در قرآن اصل تاریخ قمری است یا شمسی؟
پاسخ:
این سوال و اشکال از این ناشی می شود که معیار را فصول سال شمسی قرار داده و چون ماههای قمری بر فصول تطبیق ندارد، پس حتما نادرست است ولی چنین نیست ، دو مبنا برای تقویم وجود دارد که به هم ارتباط ندارد از هم مجزا هستند.
یکی تقویم شمسی و دیگر تقویم قمری ، این دو از هم جدا هستند هر کدام مبنای جداگانه ای دارند.
تقویم قمری بر اساس گردش ماه به دور زمین می باشد و تقویم شمسی بر اساس گردش زمین به دور خورشید.
سوره أنعام آیه 96 خداوند در قران در ایه 96 این مطلب را بیان نموده و آورده اند که :
فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْباناً ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ
اوست كه شكافنده صبح است، و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده. اين اندازه گيرىِ آن تواناى داناست.
در این آیه بیان می شود که هردو خورشید و ماه وسائل زمان قرار داده شده اند.
مثلا در باره اجسام ما دو روش اندازه گیری داریم ، وزن و حجم ، با دو مبنای مختلف ،نمی شود کسی اشکال کند که چرا این شی وزنش فلان قدر است و حجمش فلان قدر و با هم تطابق ندارند ، خوب جوابش روشن است دو روش اندازه گیری هستند با منبای متفاوت بنا نیست با هم تطابق داشته باشند.
همین طور است سال قمری و شمسی ، وقتی مبنای متفاوت دارند بنا نیست با هم تطبیق داشته باشند و کسی که بخواهد اینها بر هم تطبیق دهد کار غیر علمی است.
مثال دیگر در خود سال شمسی یا قمری ما دو نوع محاسبه داریم ، هفته و ماه
این دو یکی مبنایشان سی روز و دیگری مبنایش هفت روز و دیگری در حدود سی روز است ، نمی شود اشکال کرد که چرا شنبه همیشه سوم ماه نیست و در گردش است، خب مبنا متفاوت است و اگر کسی هفته از اول ماه حساب کند وقتی آخر ماه دو روز اضافه آورد بگوید هفته آخر ماه نه روز است ، این حرف چقدر غیر علمی و مضحک است.
همین طور است تطبیق ماه قمری و شمسی بر هم .
از آنجایی که مبنای اعمال عبادی اسلام همچون حج و روزه و نیز تاریخچه وقایع تاریخی اسلام بر مبنای تقویم قمری بیان شده،ما هم طبق همان مبنا این مناسبت ها را اقامه می کنیم و تغییر ماه های قمری در طول سال شمسی مشکلی ایجاد نخواهد کرد.
در قرآن مجيد با صراحت سال مسلمان را سال قمرى قرار داده، و إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ [1] را اعلان كرده است.
اين آيه از چند جهت صراحت دارد بر آنكه سالها و ماههاى رسمى اسلامى سالها و ماههاى قمرى است:
اول - از جهت لفظ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ زيرا از ضروريات است كه اسلام هيچ ماهى را از ماههاى حرام قرار نداده است، مگر چهار ماه از ماههاى قمرى را كه ذوالقعدة و ذوالحجة و محرم و رجب مىباشند.و اين چهار ماه، از ماههاى قمرى است نه شمسى، و در روايات عديده و در خطبه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آمده است كه سه تا از اين ماهها پهلوى هم قرار گرفته اند و يكى از اينها جدا و تنها است: ثلاثة منها سرد و واحد منها فرد ، آن سه كه پهلوى همند ذوالقعده و ذوالحجة و محرم هستند، و آن يك كه تنها افتاده است ماه رجب است.
دوم - از جهت لفظ عند الله.
و سوم - از جهت لفظ في كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ .چون اين قيود دلالت دارند بر آنكه اين ماهها ابدا قابل تغيير و اختلاف نيستند، و با وضع و جعل و امور قرار دادى سر و كار ندارند، زيرا اين ماهها در نزد خداوندى كه علم و احاطه او لا يتغير است، چنين است، و در كتاب خدا در روزى كه آسمانها و زمين را آفريده است چنين بوده است.
پس در حكم نگاشته شده در كتاب تكوين و در قانون نوشته شده در دفتر خلقت اينطور بوده است، و لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِه تعالى. و معلوم است كه ماههاى شمسى به هر صورت و به هر عنوان و از هر تاريخى كه باشد، ماههاى قراردادى است كه بر اساس حساب منجم و زياده و كمىهاى اعتباريه و وضعيه بدين صورت در آمده است.
اما ماههاى قمرى در آن وقتى كه خداوند آسمان و زمين را خلقت كرد، همينطور بوده است.يعنى به ابتداى رؤيت هلال به خروج از محاق و تحت الشعاع شروع مىشده، و به محاق و دخول تحت الشعاع پايان مىيافته است. وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليم * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَديمِ * لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُون (آيه 38 تا 40 از سوره 36: يس)
«و خورشيد بر مدار معين خود پيوسته در حركت و گردش است، اينستحكم خداوند مقتدر و دانا.و ماه را ما در منزلهاى مختلف به سير و گردش در آورديم تا عاقبت (كه آخر ماه نزديك و محاق مىشود) همانند شاخه زرد و لاغرى در آيد، نه در سير و گردش منظم جهان آفرينش، خورشيد را چنين توان و قدرتى است كه به ماه برسد و او را دريابد، و نه مىتواند شب بر روز سبقت گيرد، و هر يك از اين خورشيد و ماه و از اين شب و روز در مدار معين و مقرر پيوسته در حركت و شناورند.»
ماههاى قمرى حسى و وجدانى است و ابتدا و انتهاى مشخصى در عالم تكوين دارد، به خلاف ماههاى شمسى كه قراردادى و اصطلاحى است، و اگر چه فصول اربعة و سالهاى شمسى هم تقريبا حسى است، لكن ماههاى دوازدهگانه كه داراى اصل ثابتى هستند فقط ماههاى قمرى است.
و بنا بر اين معناى آيه اينطور مىشود كه:
ماههاى دوازده گانه اى كه از آنها سال درست مىشود، آن ماههائى است كه در علم خداوند سبحانه و تعالى ثابت است.و همان ماههائى است كه در كتاب تكوين در روزى كه آسمانها و زمين را آفريد معين فرمود، و حركات عامه جهان خلقت را كه از جمله آنها حركات خورشيد و ماه است مقرر نمود.و آن حركت واقعى و ثابت پايه و اصل براى تعيين مقدار اين ماههاى دوازدهگانه قرار گرفت.
و از جمله آياتى كه صراحت در لزوم تاريخ قمرى دارد، آيه 5 از سوره 10: يونس است:
هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ .
«خداوند است آنكه خورشيد را نوردهنده، و ماه را نورانى آفريد، و ماه را در منزلگاههاى مختلفى به حركت و گردش در آورد، تا شما شماره سالها و حساب امور خود را از آن بدانيد» .
معلوم است كه از اشكال مختلف ماه بر آسمان همچون هلال و تربيع و تثليث و تسديس تا در شب چهاردهم به شكل بَدْر يعني دايرۀ كامل درآمدن ، و سپس رو به نقصان گذاردن ، مردم ميتوانند بدون منجّم و نيازمند بودن به أهل حساب ، در هر نقطه از خشكي و دريا ، و در هر زمين از كوه يا بيابان به مجرّد رؤيت هلال و أطوار مخلتفۀ آن ، در طول ماه قمري حساب خود را داشته باشند. و اين از اختصاصات ماه قمري است نه شمسي .
پی نوشتها:
[1]-آیه 36، از سوره 9: توبه .