جمع بندی آیا خداوند کافران را در اصل خلقت به صورت کافر آفریده است؟

تب‌های اولیه

60 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


سلام و عرض ادب
من واقعا نمیدانم چرا روال بحث در این جا این گونه است که شخص حرفش را میزند و بعد میگوید دیگر بحث را ادامه نمی دهم و یا می گوید دیگر از من نقل قول نکنید !

مطمئنا دارم
شبهات شما خیلی ناشیانه تر از آن هستند که دارایی و ایمان مرا به چالش بکشند گرامی!
من واقعا نمیدانم چرا در فضای مجازی باید یکدیگر را به چالش بکشیم تا بحثمان را به اتمام برسانیم در حالی که به راحتی بدور از اینها هم میشود مباحثه کرد
این فرمایش شما را نادیده می گیرم و سر اصل قضیه میروم

چرا علم رجال مهم است؟ بنابر دستور خود خداوند
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلي‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ
حجرات/6

ای کسانی که ایمان آورده اید ، اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید تا مبادا گروهی را به نادانی آسیب رسانید ، آن گاه از کرده خود پشیمان گردید.
تعریف علم رجال از زبان آقای قزوینی
علم رجال این است که ما تک تک راویان حدیث را از حیث وثاقت و ضعف بررسی کنیم و از این رهگذر اثبات بکنیم آیا روایت صحیح است یا نه؟ صحت و اعتبار یک حدیث و قابل استفاده بودن و استنباط از آن بستگی به علم رجال دارد.

منبع

آن احادیثی که می توان با وجود ضعف سند به آنها استناد کرد احادیث من بلغ هستند که در زیر تعریفشان را می آورم.

اخبار من بلغ " اخباری است با این مضمون که اگر در روایات ضعیف منسوب به پیامبر (ص) وعده پاداش و اجر بر انجام عملی آمده باشد و کسی آن عمل را به شوق رسیدن به آن پاداش انجام دهد، به ثواب آن می‌رسد، اگر چه در واقع چنین کلامی از رسول خدا (ص) صادر نشده باشد

ما احادیث بسیاری دیدیم در کتب شیعه که ضعف سند داشتند و معاندین آن را مثل چماق بر سر تشیع می زدند ما می گفتیم قبول نداریم اینها را آنها می گفتند نه! در کتابتان آمده!!
مثل آن کسی که حدیث در سایتش قرار داده بود و می گفت پیامبر ص با حضرت علی دعوا کرد و بر او غضب کرد و گفت دفعه آخرت باشد که دخترم زهرا س را اذیت می کنی!! بقیه دوستان شیعه هم آمده بودند برایش به به و چه چه می زدند و می گفتند آفرین! شما چقدر خوب از حضرت زهرا س در سایتتان دفاع می کنید غافل از اینکه آن حدیث داشت به امام علی ع که معصوم است جسارت می کرد. حالا ما بگوییم سند ندارد که ندارد به ما چه؟

روایت شما دارد صراحتا جبر و ظلم را مطرح می کند ما مطالبه کردیم کارشناسان حدیث بیایند و آن را بررسی کنند کار بدی نکردیم می خواهیم به دستور خداوند عمل کنیم. در ضمن بنده در هیچ جای بحثم حدیث را رد نکردم. کردم؟؟ اگر جایی رد کردم از آن قسمت نقل قول بگیرید و برایم بگذارید. پیش آمده برای یک حدیث ماهها تحقیق کرده ام تا بفهمم صحت دارد یا نه حالا این حدیث را به همین راحتی رد کنم؟ حاشا و کلا!!! فقط می گویم باید بررسی شود

خط کشی هم در دستانم ندارم برادر گرامی

[FONT=franklin gothic medium]علیکم السلام والرحمه
[FONT=franklin gothic medium]

تمثیلی که زدید مبنی بر ذکر فضائل اهل بیت(ع) توسط دشمنانشان، قیاس مع الفارقی است که فسادش نیاز به توضیح ندارد.

اوّل حکمت را تعريف کنيد ببينيم حکمت يعني چه؟ بعد مي‌توانيد ثابت کنيد که مفاد اين حديث ضعيف السند، مصداق حکمت مي‌باشد. نه، چون دون إثباته خرط القتاد.

[FONT=franklin gothic medium]
اتفاقا در جاهايي به ما دستور داده شده که به کتب مخالفان رجوع کنيم؛ براي مثال در مورد کتاب‌هاي بني الفضّال: «خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا»

ولی کتب شیعه را نمی‌توان کتب مخالفان در نظر گرفت ... یک حدیث تا ضدیتی با قرآن و روایات دیگر نداشته باشد قابل اعتناست، چطور منکر این مطلب هستید؟ ... البته بحث ما هم فقهی نیست مگرنه حقیر هم صحبتی نمی‌کردم، ولی شما هم بهتر از حقیر می‌دانید که علم درایة‌الحدیث منحصر در علم رجال نیست، گرچه علم رجال هم اهمیت خودش را دارد ...

[FONT=franklin gothic medium][FONT=franklin gothic medium]
[FONT=franklin gothic medium]نکته ای که از ذهنتان مغفول مانده این است که اهمیت و حساسیت مسائل اعتقادی -نظیر موضوع مورد بحث در این تاپیک- بالاتر از مسائل فقهی و عملی است. لذا برخی از اساطین همچون علامه طباطبائی(ره) تصریح کرده اند که روایات به هیچ وجه در تفسیر آیات قرآنی اعتباری ندارند و بر این باورند که حجیت روایات منحصر در ابواب فقهی است!

[FONT=franklin gothic medium][FONT=franklin gothic medium][FONT=franklin gothic medium]
قضيه نقل به معنا چه ربطي به ما نحن فيه دارد؟! مگر در نقل به معنا، حديث را از راوي مجهول و ضعيف اخذ مي‌کنيم؟!
عجب حرف‌هاي بي‌ربطي!

خود معصومین علیهم‌السلام فرموده‌اند که وقتی روایتی از ما برای شما نقل شد آن را به کتاب خدا و روایات پیشینی که از ما دیده‌اید عرضه نمایید و اگر مخالف آن‌ها بود آن را کنار بگذارید، در این تذکرات بعضاً صحبتی از سلسله‌ی سند نشده است، اگرچه گاهی هم چنان مسائلی گوشزد شده باشد ...


حجّت ما عبارت است از آيه شريفه «نبأ». إن جاءکم فاسق بنبأ فتبيّنوا. که در فنّ اصول به تفصيل بحث شده است.

تکليف اين حديث روشن است. يک مسأله اعتقادي حسّاس، به واسطه چند فرد مجهول و ضعيف به معصوم(ع) نسبت داده شده است و وقت انسان بسيار گرانبها تر از اين است که روي چنين مطلبي مانور بدهد. بنده که آنقدر مشغله و گرفتاري دارم که فرصت چنين بحث‌هاي بيهوده‌اي برايم مقدور نيست. هر کس بيکار است بسم الله.

التماس دعاء.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
چند نکته ...
این تاپیک در مورد صحت حدیث نیست ... که اگر هست حقیر متوجه آن نشده‌ام و ان شاء الله ببخشید ... به همین دلیل بحث حاضر را خارج از موضوع تاپیک تشخیص دادم و از بحث کنار کشیدم و این کنار کشیدن اگرچه به علت کمی وقت و عدم تمایل به جدال هم باشد ولی از روی قهر کردن نیست ... پاسخ جناب هادی۹۹ و سرکار زینبیون هم نامرتبط با موضوع تاپیک نیست اگر تشخیص دادید که صورت حدیث اشتباه است و در نتیجه سؤال به این صورت که طرح شده است اشکال دارد ...
این حدیث از طریق شخص فاسق به ما نرسیده است و علمای بزرگ شیعه آن را در کتاب‌هایشان آورده‌اند ... این به معنای اینکه این حدیث حتماً از معصوم علیه‌السلام صادر شده باشد نیست ولی حقیر هم صرفاً گفتم که قابل اعتناست و نگفتم حتماً درست است ... اینکه ظاهر حدیث طوری است که در نگاه نخست پذیرش آن بر یک شیعه سنگین است و اینکه برخی از روات آن ناشناس یا توسط برخی از علما غیرثقه تشخیص داده شده باشند به زعم حقیر بدیهی است که حجت برای انکار حدیث نباشد، اگر برای شما حجت است خودتان می‌دانید و خدای خودتان
حقیر سعی کردم با توجه به روایات دیگری این حدیث را طوری توضیح دهم که معنای جبرگرایی ندهد، ولی ظاهراً بزرگواران گمان کرده‌اند که ناچارند درک ظاهری خودشان از حدیث را منظور غائی حدیث در نظر گرفته و امثال حقیر را متهم به دفاع از روایات فاسد نمایند ... یا تلاش امثال حقیر برای توضیح یک روایت را تلاشی بیهوده و از سر بی‌کاری در نظر بگیرند ...

حقیر از مخالفت کردن با برخی از بزرگواران در این سایت خسته شده‌ام و مخالفت‌های پیاپی با مؤمنان بزرگوار را خلاف عقل سلیم می‌دانم وقتی در دفاع از دین هر دو در یک جبهه در مقابل دشمنان دین ایستاده‌ایم ... لطفاً حقیر را معاف نمایید و در مورد نیتم برای بیان این مطلب هم قضاوتی نکنید که امکان داشته باشد کاملاً درست نباشد ... تمایلی هم ندارم راجع به نظر مرحوم علامه در مورد تفسیر قرآن بحث کنم، خود مرحوم علامه در نقد مرحوم علامه‌ی مجلسی مطلبی را فرموده‌اند که با همان دلایل به خود ایشان هم می‌تواند وارد باشد، بحث علمی جایی نیست که در اسم‌ها بمانیم و هر کسی که مقابل نظریه‌ای شخصی بایستد را الا و لابد گمراه بدانیم ...

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

سلام و عرض ادب استاد گرامی
استاد بزرگوار،لطف کنید این تاپیک را به یکی از کارشناسان حدیث شناس ارجاع دهید تا بررسی شود حدیث صحیح است یا نه
این طور که به نظر می رسد حدیث ضعیف و غیر قابل استناد می باشد. طبق بررسی یکی از بزرگواران. اما برای حصول اطمینان آن را به کارشناس مجید یا کس دیگری ارجاع دهید
متشکرم


سلام علیکم

جهت بررسی روایات طینت لطفا جنابعالی تاپیکی ایجاد فرمایید تا کارشناسان محترم حدیث این روایات را از لحاظ سندی بررسی فرمایند، بحث ما در مورد صحت یا عدم صحت روایات نیست ...

با تشکر

[FONT="Franklin Gothic Medium"]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
چند نکته ...
این تاپیک در مورد صحت حدیث نیست ... که اگر هست حقیر متوجه آن نشده‌ام و ان شاء الله ببخشید ... به همین دلیل بحث حاضر را خارج از موضوع تاپیک تشخیص دادم و از بحث کنار کشیدم و این کنار کشیدن اگرچه به علت کمی وقت و عدم تمایل به جدال هم باشد ولی از روی قهر کردن نیست ... پاسخ جناب هادی۹۹ و سرکار زینبیون هم نامرتبط با موضوع تاپیک نیست اگر تشخیص دادید که صورت حدیث اشتباه است و در نتیجه سؤال به این صورت که طرح شده است اشکال دارد ...
این حدیث از طریق شخص فاسق به ما نرسیده است و علمای بزرگ شیعه آن را در کتاب‌هایشان آورده‌اند ... این به معنای اینکه این حدیث حتماً از معصوم علیه‌السلام صادر شده باشد نیست ولی حقیر هم صرفاً گفتم که قابل اعتناست و نگفتم حتماً درست است ... اینکه ظاهر حدیث طوری است که در نگاه نخست پذیرش آن بر یک شیعه سنگین است و اینکه برخی از روات آن ناشناس یا توسط برخی از علما غیرثقه تشخیص داده شده باشند به زعم حقیر بدیهی است که حجت برای انکار حدیث نباشد، اگر برای شما حجت است خودتان می‌دانید و خدای خودتان
حقیر سعی کردم با توجه به روایات دیگری این حدیث را طوری توضیح دهم که معنای جبرگرایی ندهد، ولی ظاهراً بزرگواران گمان کرده‌اند که ناچارند درک ظاهری خودشان از حدیث را منظور غائی حدیث در نظر گرفته و امثال حقیر را متهم به دفاع از روایات فاسد نمایند ... یا تلاش امثال حقیر برای توضیح یک روایت را تلاشی بیهوده و از سر بی‌کاری در نظر بگیرند ...

حقیر از مخالفت کردن با برخی از بزرگواران در این سایت خسته شده‌ام و مخالفت‌های پیاپی با مؤمنان بزرگوار را خلاف عقل سلیم می‌دانم وقتی در دفاع از دین هر دو در یک جبهه در مقابل دشمنان دین ایستاده‌ایم ... لطفاً حقیر را معاف نمایید و در مورد نیتم برای بیان این مطلب هم قضاوتی نکنید که امکان داشته باشد کاملاً درست نباشد ... تمایلی هم ندارم راجع به نظر مرحوم علامه در مورد تفسیر قرآن بحث کنم، خود مرحوم علامه در نقد مرحوم علامه‌ی مجلسی مطلبی را فرموده‌اند که با همان دلایل به خود ایشان هم می‌تواند وارد باشد، بحث علمی جایی نیست که در اسم‌ها بمانیم و هر کسی که مقابل نظریه‌ای شخصی بایستد را الا و لابد گمراه بدانیم ...

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام


هههههه
نبینم خسته بشین برادر بزرگوار
هرچند دوستان شما رو نمیشناسند و نمیدونند که نظرات شما با اون ها یکی هست. جالبه که بین شما و مابقی دوستان که خط مشی مشترک دارید بحث به وجود اومده.

سلام علیکم

جهت بررسی روایات طینت لطفا جنابعالی تاپیکی ایجاد فرمایید تا کارشناسان محترم حدیث این روایات را از لحاظ سندی بررسی فرمایند، بحث ما در مورد صحت یا عدم صحت روایات نیست ...

با تشکر


چرا هیچ وقت یا توی خیلی موارد نادر پیش اومده که چندتا کارشناس توی یه تاپیک شرکت کنند.
خوب برادر من الان نیازه که همکار شما بیان و سند حدیث رو مورد بررسی قرار بدند بگین تشریف بیارند و لطف بکنن این کارو بکنن نیاز نباشه تاپیک مجزا بزنیم

[FONT="Franklin Gothic Medium"]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
چند نکته ...
این تاپیک در مورد صحت حدیث نیست ... که اگر هست حقیر متوجه آن نشده‌ام و ان شاء الله ببخشید ... به همین دلیل بحث حاضر را خارج از موضوع تاپیک تشخیص دادم و از بحث کنار کشیدم و این کنار کشیدن اگرچه به علت کمی وقت و عدم تمایل به جدال هم باشد ولی از روی قهر کردن نیست ... پاسخ جناب هادی۹۹ و سرکار زینبیون هم نامرتبط با موضوع تاپیک نیست اگر تشخیص دادید که صورت حدیث اشتباه است و در نتیجه سؤال به این صورت که طرح شده است اشکال دارد ...
این حدیث از طریق شخص فاسق به ما نرسیده است و علمای بزرگ شیعه آن را در کتاب‌هایشان آورده‌اند ... این به معنای اینکه این حدیث حتماً از معصوم علیه‌السلام صادر شده باشد نیست ولی حقیر هم صرفاً گفتم که قابل اعتناست و نگفتم حتماً درست است ... اینکه ظاهر حدیث طوری است که در نگاه نخست پذیرش آن بر یک شیعه سنگین است و اینکه برخی از روات آن ناشناس یا توسط برخی از علما غیرثقه تشخیص داده شده باشند به زعم حقیر بدیهی است که حجت برای انکار حدیث نباشد، اگر برای شما حجت است خودتان می‌دانید و خدای خودتان
حقیر سعی کردم با توجه به روایات دیگری این حدیث را طوری توضیح دهم که معنای جبرگرایی ندهد، ولی ظاهراً بزرگواران گمان کرده‌اند که ناچارند درک ظاهری خودشان از حدیث را منظور غائی حدیث در نظر گرفته و امثال حقیر را متهم به دفاع از روایات فاسد نمایند ... یا تلاش امثال حقیر برای توضیح یک روایت را تلاشی بیهوده و از سر بی‌کاری در نظر بگیرند ...

حقیر از مخالفت کردن با برخی از بزرگواران در این سایت خسته شده‌ام و مخالفت‌های پیاپی با مؤمنان بزرگوار را خلاف عقل سلیم می‌دانم وقتی در دفاع از دین هر دو در یک جبهه در مقابل دشمنان دین ایستاده‌ایم ... لطفاً حقیر را معاف نمایید و در مورد نیتم برای بیان این مطلب هم قضاوتی نکنید که امکان داشته باشد کاملاً درست نباشد ... تمایلی هم ندارم راجع به نظر مرحوم علامه در مورد تفسیر قرآن بحث کنم، خود مرحوم علامه در نقد مرحوم علامه‌ی مجلسی مطلبی را فرموده‌اند که با همان دلایل به خود ایشان هم می‌تواند وارد باشد، بحث علمی جایی نیست که در اسم‌ها بمانیم و هر کسی که مقابل نظریه‌ای شخصی بایستد را الا و لابد گمراه بدانیم ...

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام


هههههه
نبینم خسته بشین برادر بزرگوار
هرچند دوستان شما رو نمیشناسند و نمیدونند که نظرات شما با اون ها یکی هست. جالبه که بین شما و مابقی دوستان که خط مشی مشترک دارید بحث به وجود اومده.

سلام علیکم

جهت بررسی روایات طینت لطفا جنابعالی تاپیکی ایجاد فرمایید تا کارشناسان محترم حدیث این روایات را از لحاظ سندی بررسی فرمایند، بحث ما در مورد صحت یا عدم صحت روایات نیست ...

با تشکر


چرا هیچ وقت یا توی خیلی موارد نادر پیش اومده که چندتا کارشناس توی یه تاپیک شرکت کنند.
خوب برادر من الان نیازه که همکار شما بیان و سند حدیث رو مورد بررسی قرار بدند بگین تشریف بیارند و لطف بکنن این کارو بکنن نیاز نباشه تاپیک مجزا بزنیم

سلام علیکم
باعرض ادب و احترام به محضر استاد گرامی و کاربران محترم
حقیر بی نهایت از شما بزرگوران سپاسگزارم

بنده برروی مطالب بیان شده تفکر و تامل نمودم و به لطف الهی و توضیحات عالمانه شما خوبان شبهه ای که برایم ایجاد شده بود برطرف گردید و مفهوم حدیث را بدون اینکه خدشه ای به عدالت خداوند و اختیار انسان وارد شود متوجه شدم که از این بابت خداوند را بی نهایت شاکر هستم(مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْغَنِیُّ وَاَ نَا الْفَقیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْفَقیرَ اِلا الْغَنِیُّ)

از اینکه به بنده لطف نمودید و خالصانه برمعلومات بنده افزودید سپاسگزارم ،اجرکم عندالله

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
یازهرا(سلام الله علیها)

ب: محققانی كه اين احاديث را از اساس مردود شمرده و در اعتبار سندی و يا احيانا در محتوای آن ها خدشه نموده اند.

با سلام و احترام
ممنون از پاسخ کامل و جامع شما
پس بنده با این گروه هم عقیده هستم چون هم سندش ضعیف است و هم محتوایش که ظلم و جبر را تبیین می کند با اصول مذهب در تضاد است.
و خب شما هم عقیده با نظر سوم هستید.
از پاسخگویی صبورانه شما سپاسگزاری می کنم.

این حدیث از طریق شخص فاسق به ما نرسیده است و علمای بزرگ شیعه آن را در کتاب‌هایشان آورده‌اند ...

سلام
برادر بزرگوار منظور از شخص فاسق سلسله روایان حدیث است نه آن عالم بزرگ شیعی که آن حدیث را در کتابش آورده است.

حقیر از مخالفت کردن با برخی از بزرگواران در این سایت خسته شده‌ام و مخالفت‌های پیاپی با مؤمنان بزرگوار را خلاف عقل سلیم می‌دانم وقتی در دفاع از دین هر دو در یک جبهه در مقابل دشمنان دین ایستاده‌ایم

دوست داشتم مطالبی را در مورد احادیث شیعه خدمتتان عرض کنم که چون ادامه بحث موجب تکدر خاطر شما شده از آن اجتناب می کنم.
بله ما در یک صف هستیم و در مقابل هم و خصم یکدیگر نیستیم.
موید امام زمان عج باشید ان شاءالله

نده برروی مطالب بیان شده تفکر و تامل نمودم و به لطف الهی و توضیحات عالمانه شما خوبان شبهه ای که برایم ایجاد شده بود برطرف گردید و مفهوم حدیث را بدون اینکه خدشه ای به عدالت خداوند و اختیار انسان وارد شود متوجه شدم که از این بابت خداوند را بی نهایت شاکر هستم(مَوْلایَ یا مَوْلایَ اَنْتَ الْغَنِیُّ وَاَ نَا الْفَقیرُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْفَقیرَ اِلا الْغَنِیُّ)

سلام علیکم
بنده هم خدمت حضرت عالی عرض ادب و احترام دارم
اگر مباحث پراکنده بود عذرخواهی می کنم. علمی توأم با معرفت و تقوی را برایتان آرزومندم.
التماس دعا

چرا هیچ وقت یا توی خیلی موارد نادر پیش اومده که چندتا کارشناس توی یه تاپیک شرکت کنند.
خوب برادر من الان نیازه که همکار شما بیان و سند حدیث رو مورد بررسی قرار بدند بگین تشریف بیارند و لطف بکنن این کارو بکنن نیاز نباشه تاپیک مجزا بزنیم

سلام علیکم
با توجه به اینکه مباحثه پیرامون موضوعات مختلف در یک تاپیک، موجب پراکندی بحث می شود؛ لذا به جهت پیش گیری از پراکندی موضوعات و فراهم نمودن بستر برای جمعه بندی تاپیک، لازم است تمامی تاپیک ها حول و حوش یک موضوع باشد.
با تشکر از بذل توجّه شما

با سلام و احترام
ممنون از پاسخ کامل و جامع شما
پس بنده با این گروه هم عقیده هستم چون هم سندش ضعیف است و هم محتوایش که ظلم و جبر را تبیین می کند با اصول مذهب در تضاد است.
و خب شما هم عقیده با نظر سوم هستید.
از پاسخگویی صبورانه شما سپاسگزاری می کنم.


سلا علیکم

بنده هم خدمت حضرت عالی عرض ادب و احترام دارم.
در ارتباط با سند روایات طینت بهتراست تحقیقی جامع انجام دهید و یا از کارشناسان محترم همین سایت راهنمایی بخواهید ...
از حضور شما در تاپیک تشکر می کنم .
موفق و پیروز باشید

پرسش:
در روایتی در کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: چون خداوند بنده رادر سرشت کافر بیافریند آن بنده نـمیرد تا بدى را دوست او گرداند، پس بدان نزدیک شود، و در نتیجه به کبر و زور گوئى او را گرفتار کند، پس دلش سخت شود، و خلقش ناپسند گردد، و رویش سخت ، و پستیش آشکار، و شرمش کم شود...»
سوال من این است که اگر خداوند بنده اش را در سرشت کافر بیافریند، و آن بنده هرکار کند نتواند مومن شود، پس فلسفه آمدن چنین بنده ای به این دنیا چیست!؟ و برای چه عذاب میشود؟ این چطور با عدالت خداوند سازگار است؟


پاسخ:

روایتی که می فرمایید چنین است:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ دُبَيْسٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خَلَقَ اَللَّهُ اَلْعَبْدَ فِي أَصْلِ اَلْخِلْقَةِ كَافِراً لَمْ يَمُتْ حَتَّى يُحَبِّبَ اَللَّهُ إِلَيْهِ اَلشَّرَّ فَيَقْرُبَ مِنْهُ فَابْتَلاَهُ بِالْكِبْرِ وَ اَلْجَبَرِيَّةِ فَقَسَا قَلْبُهُ وَ سَاءَ خُلُقُهُ وَ غَلُظَ وَجْهُهُ وَ ظَهَرَ فُحْشُهُ وَ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ كَشَفَ اَللَّهُ سِتْرَهُ وَ رَكِبَ اَلْمَحَارِمَ فَلَمْ يَنْزِعْ عَنْهَا ثُمَّ رَكِبَ مَعَاصِيَ اَللَّهِ وَ أَبْغَضَ طَاعَتَهُ وَ وَثَبَ عَلَى اَلنَّاسِ لاَ يَشْبَعُ مِنَ اَلْخُصُومَاتِ فَاسْأَلُوا اَللَّهَ اَلْعَافِيَةَ وَ اُطْلُبُوهَا مِنْهُ»؛ (1)
امام صادق علیه السلام فرمود: چون خداوند بنده رادر سرشت کافر بیافریند آن بنده نمیرد تا بدى را دوست او گرداند، پس بدان نزدیک شود، و در نتیجه به کبر و زور گوئى (یا هرزگى ) او را گرفتار کند، پس دلش سخت شود، و خلقش ناپسند گردد، و رویش سـخت ، و پـستیش آشکار، و شـرمش کم شـود، و خداوند پرده اش راست بدرد، و به حرام ها(ى خداوند) در افتد و از آنها جدا نگردد، سپس به نافرمانیهاى خداست دچار شود و فرمانبرداریش را بد دارد، و به مردمان به پرد، و از ستیزه سیر نشود، از خداوند عافیت بخواهید و دوام آنرا بجوئید.

اولا این روایت به لحاظ سندی مرسل بوده و ضعیف است، به همین خاطر حساب ویژه ای خصوصا در مباحث اعتقادی نمی توان روی آن باز کرد. بنابراین چنین روایتی با این سند ضعیف اگر در دلالت با مدلول سایر آیات و روایات تعارض داشته، و نصّ بر ظلم از سوی خداوند در حق برخی از بندگانش داشته باشد قطعا کنار گذاشته میشود به خاطر وجود آیات قرآن و روایات متعدد و متکثری که حکایت دارند از این که اگر انسان مسیر باطلی را برگزیده، خودش برگزیده است و خداوند هرگز به کسی ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون‏»؛ خداوند هيچ به مردم ستم نمى‏كند ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مى‏كند (2)

ثانیا در گام دوم باید دقت کرد که این روایت بر خلاف آنچه که ما ابتدائا از آن برداشت می کنیم حکایت از جبر خداوند به کفر کافرین ندارد، تعبیر «کافرا» در ابتدای روایت، بیان حال آن عبد است، یعنی روایت می گوید: هنگامی که خداوند آن بنده را خلق کرد در حالی که کافر بود، بنابراین «کفر» صرفا برای بیان حال است، نه اینکه آن کفر هم در کنار اصل خلقت، مخلوق خداوند بوده و عبد برای پذیرش آن مجبور باشد، بلکه منظور روایت این است که کفر و ایمان بندگان در هنگام تولد، بلکه از ازل روشن است و خداوند آن را می داند، خداوند میداند که انسان خودش کدام مسیر را بر خواهد گزید.(3)

به عنوان مثال ما روایات متعددی در منابع مختلف داریم که از قول پیامبر(ص) نقل شده که فرمودند: «الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّه‏»؛ بدبخت کسی است که در شکم مادرش بدبخت است، و خوشبخت و سعید کسی است که در شکم مادرش خوشبخت است(4)
این بدین معنا نیست که خوشبختی یا بدبختی انسان در شکم مادر فعلیت داشته باشد، به گونه ای که اگر جنین شقی سقط شود شقی و بدبخت محشور شده، و به جهنم برده شود! بلکه بدین معناست که از همان زمانی که جنین در شکم مادر است خوشبخت و بدبختی او روشن و آشکار است، همانطور که وقتی محمد بن ابی عمیر در خصوص این روایت از امام کاظم(علیه السلام) سوال می کند، حضرت چنین جواب می دهند:

«مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي‏ بَطْنِ‏ أُمِّهِ‏ فَقَالَ الشَّقِيُّ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ الْأَشْقِيَاءِ وَ السَّعِيدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَنَّهُ سَيَعْمَلُ أَعْمَالَ السُّعَدَاء»(5)
محمد بن ابی عمیر می گوید از امام موسی بن جعفر(علیه السلام) از معنای روایت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسیدم که فرموده اند: «بدبخت کسی است که در شکم مادرش بدبخت است، و خوشبخت و سعید کسی است که در شکم مادرش خوشبخت است»؛ پس امام(علیه السلام) فرمودند: شقی و بدبخت کسی است که در حالی که هنوز در شکم مادر است خداوند می داند که او عمل اشقیاء را انجام خواهد داد، و خوشبخت و سعید کسی است که در حالی که هنوز در شکم مادر است خداوند می داند که عمل سعادتمندان را انجام خواهد داد.

بنابراین آنچه که در توصیف این بنده کافر در روایتی که اشاره فرمودید آمده است، اوصافی است که خود آن بنده کافر آنها را کسب می کند، و خودش در این مسیر گام بر می دارد، منتهی از آن جهت که تمام علل و عواملی که آثار وضعی و تکوینی دارند مخلوق خداوند بوده و آثارشان منتسب به خداوند است، این اوصاف هم به خدا نسبت داده میشوند.

پی نوشت ها:
1. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص330.
2. یونس:44/10.
3. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ دوم، 1404ق، ج10، ص293؛ مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، المكتبة الإسلامية، تهران، چاپ اول، 1382ق، ج9، ص355.
4. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، دار الكتاب‏، قم، چاپ سوم، 1404ق، ج1، ص227
5. صدوق، محمد بن علی، التوحید، نشر جامعه مدرسين‏، قم، چاپ اول، 1398ق، 356

موضوع قفل شده است