آیا خدا دوست داره که من همش تحقیر بشم؟! درمان لكنت زبان
تبهای اولیه
به نام او
سلام دوستان:Gol:
من دچار لکنت هستم و تا الآن هم سعی کردم که کنترلش کنم،اما باز....
دیگه خیلی ناراحت شدم:Ghamgin:
من نمیدونم خدا دوست داره که من همش تحقیر بشم؟:ghati:
خدا دوست داره که همش منو ضایع کنه؟:crying:
آخه چرا هر چی سعی میکنم،هر چی دعا میخونم،هر چی از خدا،از ائمه (ع) درخواست شفا میکنم،آخـــــــــــــه چرا جوابی نمیشنوم؟؟؟؟؟؟:geryeh:
(لابد میگید ناشکری میکنی؛نه اصلا من نمیگم که خدایا چرا این مریضی رو به من دادی،خدایا شکرت! ولی هر چی سعی میکنم که خوب شم،نتیجه ای نمیبینم)
مشکلات بعدی هم که سر راهم هست،موقع خواستگاری رفتن، که تا ببینن که من لکنت دارم،میگن برو خونه مامانت!هنوز بلد نیستی حرف بزنی اومدی خواستگاری؟!:bastan:
دیگه چی کار کنم؟:Ghamgin:
ای خدا....شکرت!
کارشناس بحث : کریم
به نام او
سلام دوستان:gol:من دچار لکنت هستم و تا الآن هم سعی کردم که کنترلش کنم،اما باز....
دیگه خیلی ناراحت شدم:ghamgin:
من نمیدونم خدا دوست داره که من همش تحقیر بشم؟:ghati:
خدا دوست داره که همش منو ضایع کنه؟:crying:
آخه چرا هر چی سعی میکنم،هر چی دعا میخونم،هر چی از خدا،از ائمه (ع) درخواست شفا میکنم،آخـــــــــــــه چرا جوابی نمیشنوم؟؟؟؟؟؟:geryeh:
(لابد میگید ناشکری میکنی؛نه اصلا من نمیگم که خدایا چرا این مریضی رو به من دادی،خدایا شکرت! ولی هر چی سعی میکنم که خوب شم،نتیجه ای نمیبینم)
مشکلات بعدی هم که سر راهم هست،موقع خواستگاری رفتن، که تا ببینن که من لکنت دارم،میگن برو خونه مامانت!هنوز بلد نیستی حرف بزنی اومدی خواستگاری؟!:bastan:
دیگه چی کار کنم؟:ghamgin:ای خدا....شکرت!
سلام!
همیشه به زیر دست خودت نگاه کن نه به بالا دستت!
یک عده هستند که یک کلمه هم نمیتونن حرف بزنن! پس اونا چی بگن؟ هیچ صدایی نمیشنون!
هیچی نمیبینن!
اینها رو خدا آفریده تا من و شما قدر نعمت سلامتیمون رو بدونیم!
قدر همینی هم که داری بدون و اصلا یک درصد هم به چیز دیگه فکر نکن! اگر میتونی از نزدیک زندگی این آدمارو نگاه کن تا بفهمی که حالا حالا ها باید شکر کنی....
خیلی سختته میدونم!
و میدونم نمیتونم خودمو هیچ وقت بذارم جای تو!!!
صبر کن! در برابر مشکلات ! حقیر شدن هات! مسخره کردنای مردم!! اگر در برابر اینها صبر کنی و ناشکری نکنی مقامت مثل یک کسی که یک عمر عبادت کرده میره بالا...
من که آخوند نیستم اما اینو شنیدم ! تو هم برو تحقیق کن تا بفهمی چقدر صبر کردن و شکر کردن در برابر اینجور مشکلات موثره....
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟ آهنگر، سر به زیر آورد و گفت: وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود. اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار
آخه میدونید،هر موقع که خواستم پیش دوستام حرف بزنم،تا اینکه گیر داشتم،خیلی تحویل نمیگرفتن!
هر موقع که خواستم بدون گیر حرف بزنم،باز نشد!
هر موقع که خواستم مثل بقیه ی افراد صحبت کنم(به خصوص در جمع در یک مهمانی)،نشد!
اینقدر یا الله یا الله میگم،تا آخر خدا شفایم رو بده
انگار که خدا دوست داره صدای منو بشنوه،انگار دوست داره همش دعا کنم
شاید هم به این وسیله میخواد منو آزمایش کنه و شکرگزار او باشم
:geryeh:
سلام رفیق:Gol:
اصلاً نباید اینقدر شل باشی!!
اصلاً نقص تو مهم نیست.اصلاً
مهم تصویر ذهنی تو از خودته........چیزی که تو رو در برابر دبگران ضعیف نشون میده لکنتت تو نیست اصلاً. به هیچ وجه..تو در شخصیت لکنت پیدا کردی........اینو مطمئن باش.مطمئن.
یه مثال میزنم.کوتاهه ولی میشه ازش یه کتاب نوشت.
دو نفر رو در نظر بگیر که در اثر جراحتی بر صورت خیلی زشت شده اند. اولی بدلیل یه مشاجره خیابونی و دومی در میدان جنگ در دفاع از کشورش. (البته در جنگ دوم جهانی و یه کشور اروپائی-دلیلش رو بعداً میگم)
حالا اون آدم شر وقتی وارد اتوبوس میشه همش میخواد خودشو پنهان کنه و یه جوری در اتوبوس قرار میگیره که دیده نشه تا کسی نبینش و میترسه که ازش بپرسن صورتت چی شده؟ و اون باید طبق معمول یا دروغ بگه یا آبروش بره.
ولی اون مجروح جنگی همش میخواد در محافل شلوغ ظاهر بشه و با دیگران ارتباط برقرار کنه و دوست داره همش ازش سوال کنن که چی شده و اون با افتخار سرگذشتش رو تعریف کنه.
میدونی چی زشتی صورتش رو پوشونده؟.. درسته. زیبائی ایثار و وطن دوستی.
ملاحظه میکنی که زخم روی صورت اصلاً مهم نیست و مهم تصویر ذهنی هر انسان از خودشه.
یه مثال دیگه : در بین هنرپیشه های کشورمون بعضیها هستن که خیلی هم زیبا نیستن ولی آنچنان اعتماد به نفسی دارن که آدم میمونه به چی مینازن؟ و من شنیدم که قیمت کارشون هم بالاست و تهیه کننده ها هم پول خوبی بهشون میدن.اسم نمیارم که غیبت نشه.
در پایان کتاب تصویر ذهنی اثر ماکسول مالتز رو بهت توصیه میکنم بخونی.
شروع کن در یه کاری متخصص بشی مثل : منبت کاری ، برنامه نویس-نجاری-حافظ قرآن-نویسندگی......و از همه مهمتر هنر عشق ورزیدن رو بیاموز و عاشقانه همه رو دست داشته باش.جهان هر چه را بدی به خودت منعکس میکنه.
مثال آخر :وقتی من یه ساختمان رو میبینم اگه از معماریش به وجد بیام و به به بگم آجر و سنگ رو تمجید کردم ؟ نه. در واقع معمار اون رو . پس همیشه بدون که هر کی مسخرت میکنه در واقع داره معمار تو رو مسخره میکنه.خوب بذا بکنه به توچه! بذار معمارت خودش جوابشو میده. ببین اینها رو جدی بگیر اینها واقعیت زندگیه!
موفق باشی. در ضمن اسمت رو عوض کن...انرژی منفی میده..تنها یعنی چی؟ تنها معمارته!:ok:
مثلاً اسم خودتو بذار "مهربان" یا "عاشق" یا .... مثلاً "حرفه ای" یا ...
--------------------------------------------------------------------
پا ورقی:
به این دلیل در مثالم گفتم یه مصدوم جنگی از کشورهای اروپائی چون که متاسفانه در ایران وضع برعکس شده و فکر کنم یه معلول جنگی باید خودش رو مخفی کنه . از بس که مردم نامرد شدن (البته همه رو نمیگما)...این که چیزی نیست تا چند وقت دیگه فکر کنم اگه تو جمع بخواهی نماز بخونی باید یه جائی رو پیدا کنی که کسی تبیند وگرنه میش امل!
روزه هم که بگیری باید به مردم بگی روزه نیستم فقط رفته بودم دندون پزشکی ..وگرنه اونقدر مسخرت میکنن که زندگی برات سخت بشه و دین تو مثل گربه که بچشو به دندون میگیره و از ترس از این سوراخ به اون سوراخ میبره تو هم جای کار و زندگی و ...هی عوض کنی (حدیث از امام صادق ع در مورد اخرالزمان بود):Gol:
وقتی که دوستان و افراد دیگه میبینم که وقتی نمیتونم چیزی را بگم،ناراحت میشن و حتی یادمه که تو بچگیم تو مدرسه مسخره ام میکردن!
خیلی ناراحت میشدم،به خدا میگفتم :ای خدا خودت جوابشونو بده....:crying:
از دوستان متشکرم
مثال آخر :وقتی من یه ساختمان رو میبینم اگه از معماریش به وجد بیام و به به بگم آجر و سنگ رو تمجید کردم ؟ نه. در واقع معمار اون رو . پس همیشه بدون که هر کی مسخرت میکنه در واقع داره معمار تو رو مسخره میکنه.خوب بذا بکنه به توچه! بذار معمارت خودش جوابشو میده. ببین اینها رو جدی بگیر اینها واقعیت زندگیه!
موفق باشی.
و سلام به شما دوست عزیزم
خیلی مثال خوبی زدین،خدا خیرتون بده!
در ضمن اسمت رو عوض کن...انرژی منفی میده..تنها یعنی چی؟ تنها معمارته!:ok:
مثلاً اسم خودتو بذار "مهربان" یا "عاشق" یا .... مثلاً "حرفه ای" یا ...
فعلا که تنهام،همونطور که در اسمم هست،تا این مشکلم حل بشه
تشکر
[RIGHT] [FONT=Arial Narrow]سلام برادرخوبم..
[FONT=Arial Narrow]شمادركنار دعاودرخواست ازخداوند كمي هم بايد تلاش كنيد..دراين باره حتمابايد مشاوره برويد درگفتاردرماني هاشركت كنيد..باوركنيد اگرشركت كنيدحتما جواب ميگيريد..دركنارتوكل به خدا..
[FONT=Arial Narrow]1)اين لكنت بين اعضاي خانواده شماديده ميشه؟درموردش دكتررفتين واونها چي گفتن؟
سلام خدمت شما بزرگوار و ممنونم بابت مشارکت در این بحث:Gol:
بله،پدر بزرگم هم این لکنت را دارند که ارث به من رسیده؛
گفتار درمانی هم مراجعه کردم،ولی نتیجه ی مطلوبی نگرفتم(تا الان)/بی تاثیر هم نبوده ولی کامل خوب نشدم/گفتار درمان مربوطه گفتند که لکنت شما ساده ترین نوع لکنت هست(از نوع تکرار حروف)/یک مدت هم روی هنجرم کار کردند که صدام رو بم تر کنند که شاید برای تیز بودن صدام باشه(آخه هر موقع پشت تلفن حرف میزنم،منو با مادرم اشتباه میگیرن!)
[FONT=Arial Narrow]2)آيادركودكي سرشماضربه خورده؟اين لكنت درخردسالي رخ داده ويا دركودكي يانوجواني؟
[FONT=Arial Narrow]3)دقيقا لكنت ازكي شروع شد؟
خیر-لکنتم از حدود 6یا 7سالگی شروع به کار کرد!
[/RIGHT]
4)ازچه مسائلي بسيارهراس داريد؟
در مواقعی که با یک فرد جدیدی میخوام اسم و فامیل خودم رو بگم/در مواقعی که باید یک خبری را به کسی بدم/در مواقعی که چیزی را با هیجان باید بگم
که در همه ی اینها همین هیجان باعث کلی تشدید لکنتم میشه
ببینید اگر من به تنهایی باشم یا با کسی که مهربون هست و میشه باهاش راحت حرف بزنم گیر هایم خیلی خیلی کم هستند(اندک)ولی بر عکس توی محیط دانشگاه یا با افراد دیگه ای که اخلاق بدی دارند و اگر حرفی بزنند که من ناراحت بشم،لکنتم بیشتره!
5)درمحيط خانه آياصميميت حاكمه؟آيا كودكي پرتنشي داشتيد؟
در محیط خونه هم،صمیمیت که چی بگم،گه گاهی،نه همیشه/این تنش از همون بچگی توی وجودم بوده و هست که نکنه اینجا گیر داشته باشم و نتونم درست حرف بزنم،همین!
6)درمدرسه خودتون روزيادبا ديگران ازنظر تيپ وظاهروحتي درس مقايسه ميكرديد؟
زیاد که نه،ولی مقایسه میکردم(از نظر درس)/و در مواردی هم در مورد تیپ و ظاهر(اینم باز کم نه زیاد!)
7)آيا افرادخانوادتون خجالتي هستن؟
برادرم و مادربزرگم و دایی ام کمی خجالتی هستند(نه خیلی،ولی در بعضی امور هستند)
8)تيپ شخصيتي دوستان شمادر دوران نوجواني چطوربود؟ازچه نظرهايي ازشمابالاتربودن؟
دوستام از نظر حرف زدن(سر صف که میرفتن و دعا میخوندند و متن سخنرانی چیزی؛)/از نظر مشارکت در کارهای مدرسه که باز میبایستی درست حرف بزنند/تنها مشکل من همین گیری بود و هست که دارم ونمیتونم مثلا الآن در دانشگاه به خوبی کنفراس درسی بدم(واقعا نمیتونم!)(تو مدرسه جلوی صف نمیرفتم الان دیگه بدتر شده باید کنفراس هم بدم!)
خدا دوست داره که همش منو ضایع کنه؟
ان شاء الله تعالي شما يك روزي با اعتماد و عزت نفسي به مراتب بالاتر از سالم ها سخن راني خواهيد كرد.
هميشه وقتي علتي در انسان ها پديد مي آيد ظاهرش اين است كه نقص است
ولي اين نقص داراي باطني است كه فرد بايد آنرا بيابد
اين موهبتي است كه نصيب سالمها نميشود.
هميشه وقتي علتي در انسان ها پديد مي آيد ظاهرش اين است كه نقص است
ولي اين نقص داراي باطني است كه فرد بايد آنرا بيابد
اين موهبتي است كه نصيب سالمها نميشود.
سلام دوست خوبم:Gol:
منظورتونو متوجه نمیشم،یعنی چی دارای باطنی هست که فرد باید آنرا بیابد:Gig:
یعنی چی دارای باطنی هست که فرد باید آنرا بیابد
نميدانم دوست داريد من بگويم يا خودتان تجربه كنيد
يك مثال از يك فعل اشتباه ولي تجربه خوب
من سال دوم راهنمائي بخاطر تحريك يكي از هم كلاسي ها شطرنج باز شدم.
با انواع دفاع ها و روشهاي علمي شطرنج آشنا بودم
هيچ كسي نميتوانست در فاميل و دوست و آشنا مرا شكست دهد و گاهي با يك گروه چند نفره تنهائي بازي ميكردم
تا اينكه بعد از مدتها يكه تازي يك نابينا در پارك لاله تهران 5 بار در يك روز مرا شكست داد.
و اين داستان چند روز ادامه داشت.
اين فردنابينا توجهم را جلب كرد خيلي دوست داشتم بدانم چگونه در ذهنش حركات مهره ها را ثبت ميكند ولي من كه ميبينم گاهي متوجه موقعيت 4 يا حتي 5 مهره ام نميشوم.
چند سال بعد تصاوفا او را آنجا ديدم كه بر روي صندلي پارك نشسته بود از او پرسيدم چگونه چنين ميكند او گفت من مكان مهره هايم را بر اساس نسبت مهره ها نسبت به يكديگر در ذهنم نگاه ميدارم
گفتم مكان مره ها مدام در طول هر بازي تغئير ميكند اين ممكن نيست من بتوانم در هر بازي مكان هر مهره را در ذهن داشته باشم و در بازي ديگر اشتباه نكنم
او گفت محدوديت در اثر علت و ضعف جسماني باطني دارد و آن باطن موهبتي است كه تنها بايد ارزشش را بفهمي.
شما كه ميبيني نميتواني از اين موهبت استفاده ني و از آن محر و مي
و هوالحكيم عليم
به نام خدا
سلام دوست عزیز:Gol:
به اسک دین خوش اومدی،إنشاءالله که بتونی به خوبی استفاده کنی
در مورد اون مشکلت هم،باید خیلی صبور باشی،خیلی
صبر در این مورد،اجر هم داره(إنشاالله)
یا علی مدد
التماس دعا
به نام او
سلام دوستان:Gol:من دچار لکنت هستم و تا الآن هم سعی کردم که کنترلش کنم،اما باز....
:crying:
دیگه خیلی ناراحت شدم:Ghamgin:
من نمیدونم خدا دوست داره که من همش تحقیر بشم؟:ghati:
خدا دوست داره که همش منو ضایع کنه؟
آخه چرا هر چی سعی میکنم،هر چی دعا میخونم،هر چی از خدا،از ائمه (ع) درخواست شفا میکنم،آخـــــــــــــه چرا جوابی نمیشنوم؟؟؟؟؟؟:geryeh:
(لابد میگید ناشکری میکنی؛نه اصلا من نمیگم که خدایا چرا این مریضی رو به من دادی،خدایا شکرت! ولی هر چی سعی میکنم که خوب شم،نتیجه ای نمیبینم)
مشکلات بعدی هم که سر راهم هست،موقع خواستگاری رفتن، که تا ببینن که من لکنت دارم،میگن برو خونه مامانت!هنوز بلد نیستی حرف بزنی اومدی خواستگاری؟!:bastan:
دیگه چی کار کنم؟:Ghamgin:ای خدا....شکرت!
کارشناس بحث : کریم
دوست عزیز من خودم تا حدی شبیه به شما بودم و تا 14-15 سالگی واقعا لکنت داشتم به حدی که یک جمله رو درست نمی تونستم تموم کنم و کاملا درک می کنم چه احساسی داری ولی امیدوار باش که اکثر لکنت زبان ها قابل رفع شدن هستند.
مشکل من با گفتار درمانی و تمرین بسیار بسیار زیاد در مدت بسیار طولانی حل شد و البته حتی تا 20 سالگی هم اثراتی ازش وجود داشت ولی دیگه تقریبا به کل رفع شد و الان اتفاقا خیلی خوب صحبت می کنم (فارسی + دو زبون دیگه). کار نشدی نیست ولی مشکله.
جالبه بدونی خیلی از متکلمین معروف دنیا در کودکی و نوجوانی لکنت زبان داشتن. آدم وقتی چیزی رو به سختی و با زحمت بدست بیاره قدرش رو خیلی بهتر می دونه :Gol:
مهمترین نکات در بهبودی این مشکل اینه که:
- خودت در فکر خودت باهاش کنار بیای و خودت رو با این مشکل قبول کنی.
- انتظار نداشته باشی یک شبه درست بشه.
راه دراز و سختی پیش رو داری ولی با تلاش و زحمت و اراده قابل رفع شدنه. :Cheshmak:
سلام دوستان:Gol:
با این همه پاسخهی زیبایی که دوستان دادند حرفی نمیمونه جز تایید و تایید و تایید :ok:
و اینو هم باز متذکر شم که سعی کنید اعتماد بنفستون رو بالا ببرین.
و در ذهن بها بدین به استعدادهایی که دارین و سعی کنین اونارو به اطرافیان هم نشون بدین
وقتی شما از خودتون ضعف نشون بدین و این همه ؛ نقصه به این کوچیکی رو بزرگ کنیین مطمئن باشین دیگران متوجه این ضعف میشن و باعث میشه شمارو مسخره کنن یا جوری رفتار کنن که اهمیتی و احترامی بهتون نمیدن
اینو هم فراموش نکنیم که
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار:ok:
:hamdel:
مشکل من با گفتار درمانی و تمرین بسیار بسیار زیاد در مدت بسیار طولانی حل شد و البته حتی تا 20 سالگی هم اثراتی ازش وجود داشت ولی دیگه تقریبا به کل رفع شد و الان اتفاقا خیلی خوب صحبت می کنم (فارسی + دو زبون دیگه). کار نشدی نیست ولی مشکله.
سلام به همه ی دوستانم خوبم که منو راهنمایی میکنید؛اجرتون با سید الشهداء :Sham:
میشه بفرمایید که مدت گفتار درمانیتون چقدر شد؟
ممنونم از شما:Gol:
تو مدرسه جلوی صف نمیرفتم الان دیگه بدتر شده باید کنفراس هم بدم!)
سلام رفیق:Gol:
تو خلوتت در کنار نزدیکان کنفرانس بده.
حالا برای اینکه جو عوض بشه یه خاطره تعریف میکنم:
من تو دانشگاه اولین کنفرانس رو که میخواستم بدم اونقدر هول شده بودم و صدام میلرزید که نگو! آخرش هم خودم نفهمیدم چی گفتم و تا آخر هی من من میکردم.
رفتم تو محل کار و آخر روز به آبدارچیمون گفتم بمونه . همه که رفتن نشوندمش پشت میز- جلوی خودم و شروع کردم , هنوز 20 ثانیه نشده بود که زدم زیر خنده به جون خودم آنچنان میخندیدم که کم کم همسایه ها داشتن نگران میشدن. اون ابدارچی هم اولش مات مونده بود بعدش اونهم شروع کرد به خنده .جفتمون نمیدونستیم به چی میخندیم ولی بدون اقراق شاید 4-5 سال بود اونجوری نخندیده بودم تقریباً 3 دقیقه که خندیدم کم کم آروم شدم چشامو خشک کردم و ادامه دادم.همین.! همه چی تموم شده بود.انگار یه انرژی باید خالی می شد که شد.
فرداش تو دانشگاه ...آخ جاتون خالی ...کنفرانس نبود که..کلاس درس بود ..اصلاً به اسلایدها نگاه نمیکردم...فقط آخرش استاد که همیشه مثل ماست نگاه میکرد .یه لبخندی زد و گفت "خیلی خوب بود".:Gol:
وقتی که دوستان و افراد دیگه میبینم که وقتی نمیتونم چیزی را بگم،ناراحت میشن و حتی یادمه که تو بچگیم تو مدرسه مسخره ام میکردن!
خیلی ناراحت میشدم،به خدا میگفتم :ای خدا خودت جوابشونو بده....:crying:
تا حالا دنبال درمان پزشکی بودید؟ فکر کنم با مشاوره و درمان پیش متخصص مشکلتون حل بشه انشالا
و اینو هم باز متذکر شم که سعی کنید اعتماد بنفستون رو بالا ببرین.
سلام
با این جمله دوست عزیز موافقم ادم هر چی اعتماد به نفس داشته باشه لکنت زبان که هیچ مشکلات دیگه هم نمیتونه از پا بندازتش
گرامی شما لکنت زبان دارید و نمیتونید من اعتماد به نفس ندارم و نمیتونم
5 سال تو حوزه درس خوندم ولی از بس اعتماد به نفس نداشتم و با وجود اینکه سالم بودم همه سوالهام تو ذهنم موندو به خاطر ترس از مسخره شدن یا شاید بیهوده بودن سوالم نتونستم بپرسم:Ghamgin::geryeh:
لکنت زبان شما مادرزادی نبوده و اونطوری که میگین موقعی که هیجان دارین بیشتر میشه پس میتونید با گفتار درمانی درمانش کنین و هیجانتون رو میتونید کنترل کنین با ارامش دادن به خودتون
باز میگم به مشکلتون فکر نکنین و خودتون رو دست کم نگیرین .این هیجانتون هم از اونجایی که فکر میکنین چون لکنت زبان دارین پس نمیتونین درست صحبت کنین تو جمع
وقتی شما در یک جمعی چه دانشگاه چه پیش دوستان قرار میگیرین یه نفس عمیق بکشین و بسم الله شروع کنین به صحبت و عجله هم نکنین
موفق باشین
:Gol:
تا حالا دنبال درمان پزشکی بودید؟ فکر کنم با مشاوره و درمان پیش متخصص مشکلتون حل بشه انشالا
سلام دوست عزیز:Gol:
در دو پست آخر صفحه ی اول تایپیک خدمت کاربر سبزينه ظهور عرض کردم
http://www.askdin.com/thread21699.html#post257377
ممنون از شما:Gol:
لکنت زبان شما مادرزادی نبوده و اونطوری که میگین موقعی که هیجان دارین بیشتر میشه پس میتونید با گفتار درمانی درمانش کنین و هیجانتون رو میتونید کنترل کنین با ارامش دادن به خودتون
باز میگم به مشکلتون فکر نکنین و خودتون رو دست کم نگیرین .این هیجانتون هم از اونجایی که فکر میکنین چون لکنت زبان دارین پس نمیتونین درست صحبت کنین تو جمع
وقتی شما در یک جمعی چه دانشگاه چه پیش دوستان قرار میگیرین یه نفس عمیق بکشین و بسم الله شروع کنین به صحبت و عجله هم نکنین
موفق باشین
:gol:
چرا...این لکنتم ارث پدر بزرگم هست و از 6 سالگی رو شد!
یا هادی
من اول یه نکته ای رو می خواستم بهتون بگم ، دیدید که می گن خدا فلانی رو چه امتحان سختی کرد! اما سختر از امتحانای سخت اینه که انسان وسیله ی امتحان دیگران بشه اونم با مشکلی که دست خودش نیست " بنابراین کاملا شرایطتون رو درک می کنم "
یه بنده خدایی بود اون هم همین مشکل رو داشت اون می گفت :
دوران مدرسه که خیلی بهم سخت گذشت خیلی......چون علاوه بر اون مشکل یه مشکل جسمی دیگه هم داشت.
اما الان آدم خیلی موفقیه ، اون می گفت من خودمو تو دل استرس و هیجان قرار می دادم ، چه جوری؟؟؟؟
می گفت فقط اعتماد به نفسم رو بردم بالا و مردم رو بالاتر از خودم حساب نیاوردم حتی خوش زبون ترین فرد رو.......
می گفت: تو دانشگاه که کلا خجالتو گذاشتم کنار سوال داشتم می پرسیدم حتی خیلی صدام هم می لرزید و دیگران با من یه جوری برخورد می کردن برام مهم نبود.
همیشه خودم رو تو جمع قرار می دادم و حتما نظرم رو تو جمع بیان می کردم.
اگر قرار بود یه جایی با یه فرد مهم حرف بزنیم من پیش قدم می شدم با اونکه می دونستم خیلی تپق می زنم.....
رمز موفقیت ایشون :
اعتماد به نفس بالا + خودشون رو در جمع و بحث ها شرکت می دادن
الان هم الحمدلله آدم موفقیه و اتفاقا هر جا بخواد صحبتی بشه ایشون رو می فرستن البته هنوز هم یه کوچولو لکنت دارن اما اصلا به روی خودشون نمیارن ،
تازه ایشون که یه مشکل دیگه هم دارن چی بگن ، ازش پرسیدم که چی شد تونستی مشکلت رو نادیده گرفتی؟ گفت به شرایط بدتر از خودم نگاه کردم و همچنین خدا یه عده ای رو سر راهم قرار داد که مثل خودم بودن و دلم آروم گرفت.
به نام او
سلام دوستان:Gol:من دچار لکنت هستم و تا الآن هم سعی کردم که کنترلش کنم،اما باز....
:crying:
دیگه خیلی ناراحت شدم:Ghamgin:
من نمیدونم خدا دوست داره که من همش تحقیر بشم؟:ghati:
خدا دوست داره که همش منو ضایع کنه؟
آخه چرا هر چی سعی میکنم،هر چی دعا میخونم،هر چی از خدا،از ائمه (ع) درخواست شفا میکنم،آخـــــــــــــه چرا جوابی نمیشنوم؟؟؟؟؟؟:geryeh:
(لابد میگید ناشکری میکنی؛نه اصلا من نمیگم که خدایا چرا این مریضی رو به من دادی،خدایا شکرت! ولی هر چی سعی میکنم که خوب شم،نتیجه ای نمیبینم)
مشکلات بعدی هم که سر راهم هست،موقع خواستگاری رفتن، که تا ببینن که من لکنت دارم،میگن برو خونه مامانت!هنوز بلد نیستی حرف بزنی اومدی خواستگاری؟!:bastan:
دیگه چی کار کنم؟:Ghamgin:ای خدا....شکرت!
کارشناس بحث : کریم
سلام به دوست عزیز
هاوکینگ را که می شناسی؟
تو می توانی یک الگو شوی
ان وقت خانم ها از تو خاستگاری می کنند!


هاوکینگ را که می شناسی؟
سلام دوست خوبم:Gol:
نه نمیشناسم
تو می توانی یک الگو شوی
ان وقت خانم ها از تو خاستگاری می کنند!
:Moteajeb!:
سلام دوست خوبم:Gol:
نه نمیشناسم:Moteajeb!:
http://www.hupaa.com/Data/P00014.php
برو اینجا ببین چه چیز خفنی است.
ارزو دارم یک عکس با هاش بگیرم.البته این ادم ها کم نیستند.
به استعداد های دیگرت توجه کن تا دیگه کسی تورا حقیر نداند.استعداد ورزشی، علمی.
سلام دوست عزیز:Gol:
در دو پست آخر صفحه ی اول تایپیک خدمت کاربر سبزينه ظهور عرض کردمhttp://www.askdin.com/thread21699.html#post257377
ممنون از شما:Gol:
به هر حال دوست عزیز تنها راه حل مشکل شما پیگیری پزشکی حالا از هر نوع اش که باشه هست شما نباید از جلسات گفتار درمانی نا امید بشوید به هر حال اون یه علمه برای حل مشکل افرادی مثل شما
خدا هر کاری رو با وسیله انجام میده شما باید خودتون وسیله بشید یعنی منتظر نباشید به یکباره مشکلتون حل بشه شما باید از طریق پیگیری درمان حرکت کنید خدا حتما برکت اش رو می دهد :ok:
انشالا که موفق باشید:Gol:
که اگه خدا دعای آدمو برآورده نکنه ثوابشو برامون مینویسه
خب سرکار شقایق،پس این دنیا دیگه چی؟
میدونم آخرت مهم تره و مقصد اصلی اونجایه،ولی اینجا...هیچی
متشکرم
اینقدر توخلوت از متن کتاب میخوند تند تندوصداشو ضبط میکرد که آخر یه روز نوار صداشو آورد که مثل بلبل بدون لکنت حرف میزد
بله سرکار،منم اگر تنها باشم و مثل ایشون از روی کتاب بخونم و ضبط کنم(امتحان کردم) هیچ لکنت ندارم،ولی در صحبت با دیگران دارم!
خب سرکار شقایق،پس این دنیا دیگه چی؟
میدونم آخرت مهم تره و مقصد اصلی اونجایه،ولی اینجا...هیچی
متشکرم
بله سرکار،منم اگر تنها باشم و مثل ایشون از روی کتاب بخونم و ضبط کنم(امتحان کردم) هیچ لکنت ندارم،ولی در صحبت با دیگران دارم!
میدونید،
همین لکنت باعث شد که از بچگی همش توی خونه باشم
همین لکنت باعث شد که به دین اسلام و خدا و ائمه علاقه مند بشم(برادرام هیچکدوم نه نماز میخونند و هیچ حکم اسلامی رو رعایت نمیکنند،مگر اندک)
همین لکنت باعث شد که ادب رو بیاموزم و(با توجه به اخلاق اسلامی) سعی کنم که مؤدب باشم
.
.
.
ولی در کنار اینها هم مشکلاتی هم داشته ام
اما باید سعی کنم اونا رو فراموش کنم و از نو فکرمو بسازم
-میدونید من موقع حرف زدنم فکر میکنم که مثلا همیشه روی کلمه ی آقا گیر داشته ام و همین که میخوام دوباره به کسی بگم،فکر میکنم دوباره گیر خوام داشت و همین باعث تشدید استزس و لکنت میشه!:Ghamgin:
میدونید،
همین لکنت باعث شد که از بچگی همش توی خونه باشم
همین لکنت باعث شد که به دین اسلام و خدا و ائمه علاقه مند بشم(برادرام هیچکدوم نه نماز میخونند و هیچ حکم اسلامی رو رعایت نمیکنند،مگر اندک)
همین لکنت باعث شد که ادب رو بیاموزم و(با توجه به اخلاق اسلامی) سعی کنم که مؤدب باشم
.
.
ولی در کنار اینها هم مشکلاتی هم داشته ام
اما باید سعی کنم اونا رو فراموش کنم و از نو فکرمو بسازم
-میدونید من موقع حرف زدنم فکر میکنم که مثلا همیشه روی کلمه ی آقا گیر داشته ام و همین که میخوام دوباره به کسی بگم،فکر میکنم دوباره گیر خوام داشت و همین باعث تشدید استزس و لکنت میشه!:Ghamgin:
تلاش کنید
ماهم کمکتون میکنیم
-میدونید من موقع حرف زدنم فکر میکنم که مثلا همیشه روی کلمه ی آقا گیر داشته ام و همین که میخوام دوباره به کسی بگم،فکر میکنم دوباره گیر خوام داشت و همین باعث تشدید استزس و لکنت میشه
خب کلماتی که براتون تلفظش مشکله مترادفاشو بیارین حتما نباید همون کلمه رو به کار ببرید خب مثلا به جای اقا از کلمه جناب استفاده کنید یا هر چیزی که مفهمو رو برسونه
شما بیشتر لکنت زبانتون به خاطر کمی اعتماد به نفس هست دل رو بزنین به دریا و تو بحث ها شرکت کنید حتی اگر مسخره شدین و بیتوجهی بهتون کردن صحبت کنید
شما مطالب خوب جمع کنید حرف برای گفتن داشته باشید ببینید کیه که گوش نکنه
تلاش کنید ماهم کمکتون میکنیم
چشم؛سعی خودمو میکنم،تاببینم خدا چی میخواد؛خیلی ممنونم از شما خواهر بزرگوار؛اجرتون با سید الشهداء:Sham:
به من اجازه میدید برای تقویت اعتماد به نفستون از یکی دوستانم سوالاتی بپرسمو انشالله وقتی دیگه خدمتتون عرض کنم آخه الآن تمرکز ندارم سره کارم
خواهش میکنم؛اختیار دارید
چشم
إنشاءالله که همیشه سالم باشید و من همش مزاحم شما مشاور گرامی بشم
خب کلماتی که براتون تلفظش مشکله مترادفاشو بیارین حتما نباید همون کلمه رو به کار ببرید خب مثلا به جای اقا از کلمه جناب استفاده کنید یا هر چیزی که مفهمو رو برسونه
شما بیشتر لکنت زبانتون به خاطر کمی اعتماد به نفس هست دل رو بزنین به دریا و تو بحث ها شرکت کنید حتی اگر مسخره شدین و بیتوجهی بهتون کردن صحبت کنید
شما مطالب خوب جمع کنید حرف برای گفتن داشته باشید ببینید کیه که گوش نکنه
چشم؛سعی خودمو میکنم،تاببینم خدا چی میخواد؛خیلی ممنونم از شما خواهر بزرگوار؛اجرتون با سید الشهداء:sham:
خواهش میکنم؛اختیار دارید
چشمإنشاءالله که همیشه سالم باشید و من همش مزاحم شما مشاور گرامی بشم
خب کلماتی که براتون تلفظش مشکله مترادفاشو بیارین حتما نباید همون کلمه رو به کار ببرید خب مثلا به جای اقا از کلمه جناب استفاده کنید یا هر چیزی که مفهمو رو برسونه
میدونید،تا حدی همین کار رو میکنم،ولی مثلا من به پدر بزرگم میگم:آقا جون
اینو دیگه نمیتونم عوض کنم چون از همون بچگی هم من و هم برادرام اینو گفتند
شما مطالب خوب جمع کنید حرف برای گفتن داشته باشید ببینید کیه که گوش
نکنه
چشم،خیلی ممنون
به نام او
سلام دوستان:gol:من دچار لکنت هستم و تا الآن هم سعی کردم که کنترلش کنم،اما باز....
دیگه خیلی ناراحت شدم:ghamgin:
من نمیدونم خدا دوست داره که من همش تحقیر بشم؟:ghati:
خدا دوست داره که همش منو ضایع کنه؟:crying:
آخه چرا هر چی سعی میکنم،هر چی دعا میخونم،هر چی از خدا،از ائمه (ع) درخواست شفا میکنم،آخـــــــــــــه چرا جوابی نمیشنوم؟؟؟؟؟؟:geryeh:
(لابد میگید ناشکری میکنی؛نه اصلا من نمیگم که خدایا چرا این مریضی رو به من دادی،خدایا شکرت! ولی هر چی سعی میکنم که خوب شم،نتیجه ای نمیبینم)
مشکلات بعدی هم که سر راهم هست،موقع خواستگاری رفتن، که تا ببینن که من لکنت دارم،میگن برو خونه مامانت!هنوز بلد نیستی حرف بزنی اومدی خواستگاری؟!:bastan:
دیگه چی کار کنم؟:ghamgin:ای خدا....شکرت!
کارشناس بحث : کریم
باسلام
ای مردم ما شما را ازیک مرد وزن آفریدیم وشما را تیره ها وقبیله های مختلف قرار دادیم تا یکدیگررا بشناسید ولی گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست هانا خداود دانا وآگاه است.
ما نباید ضعف عده ای از مرم وحقارتی که خودشان دارند به حساب خدا بگذاریم اگر کسی شما را به خاطر لکنت زبانتان مسخره می کند از حقارت خودش است چرا که ارزش واقعی با تقوا وبندگی خداوند است . وما در روش پیامبر می بینیم آدمی مثل بلال حبشی که سیاه پوست بوده وحتی سین را شین تلفظ می کرد موذن پیامبر واز اصحاب گرانقدر ایشان می شود ودر جامعه اسلامی آنروز کسی بلال را به خاطر سیاه پوستی ویا لکنت زبان مسخره نمی کند .وحتی امروزه قبر بلال زیارتگاه بوده وخیلی از مسلمانها ارزو می کنند کاش به جای او بودند ومقامات اورا کسب می کردند.وموارد اینچنینی باز هم در میان اصحاب پیامبر(ص)وجود دارد.
دوست عزیز اولیای ما توصیه کرده اند اگر کسی دینش سالم واخلاقش خوب بود دختر خود را به ازدواج او در آورید وهیچ وقت نگفته اند به خاطر لکنت زبان کسی به او دختر ندهید.واگر در عصر ما ارزشها تغییر پیدا کرده وبعضی ها بیشتر از اینکه به دین طرف واخلاق او دقت کنند به شکل وظواهر او دقت می کنند از ضعف وانحطاط جامعه است .لذا ما باید با خدا معامله کنیم این نوع مسائل نباید موجب ناراحتی ما شود چرا که انشاءالله با توسل به خداوند متعال وپیگیری فردی مناسب برای ازدواج پیدا شود وبرخوردهای غلط عده ای نباید موجب ناامیدی وتسلیم انسان شود.
:4:كتابهاي خارج درسي بخريد درزمينه هايي كه دوست داريدومطالعه كنيد..ميزان مطالعه روبالا ببريد..
اطلاعات عمومي خودتان رو قوي كنيد...آنقدر كه بتوانيد دربحث هاي مختلف شركت..كنيد..
بالا بردن اطلاعات عمومي دربالا بردن اعتماد به نفستان خيلي ميسره..ميتونيد درهمين سايت دربخشهاي مختلف شركت كنيدونظربديد...وهرچي كه آموزش ديديديااطلاع داريد دراختياربقيه قرار بديد تا اين طوري براعتمادبه نفستون افزايش بده..
با سلام
برای درمان لکنت زبان یا مشکل در صحبت کردن
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي 21 بار بعد از هر نماز
و همین آیات شریفه را بر 41 بار بر مقداری شکر خوانده و در پایان بر شکر بدمید و بمدت 41 روز و هر روز کمی شکر را جویده و بخورید تا شفا یابید!
ادعیه و آیاتی هم هست که باید نوشته شود ولی همین دستور خواندنی هم مفید و موثر است!
خوش باشید!