آیا من یک دزدم؟!! _ همه دزدند و منم دزدم !
تبهای اولیه
به نام او که هرچه بخواهد همان میشود
ظاهراً یک نفر ،مقاله زیبایی نوشته تحت عنوان "آیا من دزدم؟" و این روزها در دنیای مجازی این یادداشت میچرخد
ایشان در این مطلب به دو رخداد که برای او پیشآمده است
اشاره میکند که هردو خواندنی است.
(دانشجوی سودانی در ایرلند)
اتفاق اول: او میگوید: زمان امتحانات پزشکی من در ایرلند بود و مبلغی که برای امتحانات میبایست پرداخت میکردم ۳۰۹پوند بود
درصورتیکه پول خرد نداشته و من مبلغ ۳۱۰ پوند را پرداخت نمودم و امتحانات خود را دادم
و بعد از گذشت زمان به کشورم برگشتم و بعد از مدتی نامهای دریافت نمودم که از ایرلند برایم ارسالشده بود، در آن نامه آمده بود کهشما در پرداخت هزینههای امتحان اشتباه کردید و بهجای مبلغ ۳۰۹ پوند ، ۳۱۰ پوند پرداخت کردید، و این چکی که به همراه این نامه برای شما ارسالشده به ارزش یک پوند هست ...).جالب اینجاست که ارزش آن پاکت نامه و نامهای که در آن تایپشده بود و تمبر آن، بیش از مبلغ 1 پوند بود!
اتفاق دوم: او میگوید که من اکثر اوقات که در مسیر دانشگاه و خانه تردد میکردم، از (سوپرمارکت) که در مسیرم بود کاکائو به قیمت ۱۸بینس میخریدم و به مسیر خودم ادامه میدادم .دریکی از روزها، قیمت جدیدی برای همان نوع از کاکائو که بر روی آن ۲۰ بینس نوشته بود در قفسه دیگر قرارداده شده بود. برای من جای تعجب داشت و از فروشنده پرسیدم آیا فرقی بین این دو رقم جنس وجود دارد؟
در پاسخ ، به من گفت :نه، همان نوع و همان کیفیت است !
پس دلیل چیست؟!چرا قیمت کاکائو در قفسهای ۱۸ و در دیگری به قیمت ۲۰ به فروش میرسد؟
در پاسخ به من گفت :بهتازگی کاکائویی که برای ما ارسال شده، همراه با افزایش قیمت کاکائو بوده است ، این جنس جدید قیمت فروش اش ۲۰ بینس است ولی جنس قبلی را چون قبلاً خریدیم همان ۱۸ بینس است.
به او گفتم با این وضعیت کسی از شما جنس جدید خرید نمیکند تا زمانی که جنس قبل کامل به فروش نرود.
او گفت: بله، ما آن را میدانیم
من به او گفتم: بیا همه جنسها را قاتى کن و باقیمت جدید بفروش با این کار کسی نمیتواند متوجه شود و جنس قدیم را از جنس جدید تشخیص دهد.
در پاسخ به من گفت : مگر شما یک دزدی که چنین فکری میکنی ؟
ازآنچه او به من گفت شگفتزده شدم و مسیر خودم را پیش گرفتم و رفتم درحالیکه همیشه این سؤال در گوش من تکرار میشود
و ذهن مرا درگیر کرده است که : آیا من دزدم ؟ این چه اخلاق و کرداری است؟! بعد به این نتیجه رسیدم
که ما از جهان غرب عقبتر نیستیم ، ما از باورهایمان عقبتر ماندهایم.
این خاطره بهظاهر ساده که این روزها موردتوجه ما ایرانیها قرارگرفته و برای همدیگر در دنیای مجازی ارسال میکنیم
از تفکری حکایت میکند که هرلحظه شاهد آن هستیم. ما همگی در یک گرداب بزرگ اجتماعی قرارگرفتهایم و در میان آن در حال دستوپا زدن هستیم
و به هر چیز و هرکسی آویزان میشویم تا خود را نجات دهیم و دیگری را در میان گنداب گرداب فرومیکنیم، همه، هیجانزده و بدون تفکر و اندیشه در حال آویزان شدن به دیگری هستیم، هرکس قدرت بیشتری دارد بهظاهر با فشار به دیگری، چند لحظه و یا چند دقیقه بیشتر زنده میماند، اما باید بداند که با فشار بر دیگری و دست بر سر همسایه و همشهری و هموطن خود گذاشتن و دیگری را زودتر در مرداب فروکردن، نمیتواند خود را نجات دهد.
وضعیتی که امروز مردم ما در گرداب اقتصاد خرد و کلان به آن دچار شدهاند، فقط یکراه نجات دارد،اتحاد همگانی ،باید همه باهم و در یک مسیر حرکت کننیم، همت و غیرت همه را میطلبد، باید همه دستبهدست یکدیگر بدهیم تا بتوانیم از این مرداب خود را نجات دهیم، باید در فرهنگ اجتماعی تغییر ایجاد شود، باید از منفعتطلبی فردی رها شویم، باید کسبه خرد از گرانفروشی و اجحاف خودداری کنند، باید تاجران بازار از مالاندوزی و احتکار دست بردارند، باید در سیستم دولتی دزدها را نشانه رفت، باید عدالت همگانی را تقویت کرد، باید فرهنگ دزد پروری را تغییر داد. باید هرکسی در هر شغل و مقامی هرروز صبح از خود بپرسد آیا من یک دزدم؟
بله، اگر جنسهای مغازهات را یک ریال بیشتر از سود واقعی میفروشی دزد هستی!
اگر کاری از دستت برمیآید و برای مراجعهکننده انجام نمیدهی دزد هستی!
اگر نیازهای مردم را در انبارهایت احتکار کردی،دزد هستی!
اگر از همشهری خود رشوه میخواهی دزد هستی، اگر وزیر و وکیل هستی و تصمیم غلط میگیری دزد هستی!
اگر خانم خانهدار هستی و پوشک و رب گوجه و روغن و قند و شکر و سایر مایحتاج زندگی را بیشتر از نیازت در خانه انبار کردهای دزد هستی !
اگر پزشک هستی و بیمارت را با نسخه اول برای ویزیت دوم و سوم علاج نمیکنی دزد هستی!
اگر محیطزیست را پاکیزه نگه نمیداری دزد هستی!
اگر در کوچه و خیابان آشغال میریزی و به رفتگر و شهروند دیگری ظلم میکنی دزد هستی!
اگر در رانندگی خلاف می کنی دزد هستی!
اگر با موتورسیکلت در پیاده رو حرکت می کنی دزد هستی!
اگر سرزمینت را دوست نداری دزد هستی!
اگر شغل و وظیفه و کارت را بهخوبی انجام ندادی و ۸ ساعت را بیهوده گذراندی دزد هستی! اگر......
در هر شغل و مقامی هرروز صبح از خود بپرسیم آیا من یک دزدم؟ و هر شب باز از خود سؤال کنیم آیا امروز دزدی کردم؟
دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست !
دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست !
بسیار عالی
از اینکه این داستان زیبا رو با ما به اشتراک گذاشتید بی نهایت سپاسگذارم
در هر شغل و مقامی هرروز صبح از خود بپرسیم آیا من یک دزدم؟ و هر شب باز از خود سؤال کنیم آیا امروز دزدی کردم؟
یه عزیزی با کمال صداقت همیشه اعتراف میکرد که من دزد هستم
من وقت ناهاری ندارم .صاحب کار فکر میکنه من تراکتورم .از صبح تا ساعت چهار باید یه بند کار کنم .بی استراحت .
اما من وقتی حواسش نیست میرم ناهار
گفتم اینجوری که نمی شه .
گفت چرا نشه ؟ اگه اعتراض کنم از من میپرسه ناراحتی ؟؟؟ خوش اومدی .چیزی که زیاده ادم بی کار و محتاج کار
من مجبورم .مجبوووور .بعضی حساب کتاب ها رو نمیشه این دنیا با این ادم ها انجام داد
بهتره بزاریم واسه یه وقتی که خدا بین مون حکم کنه
#
وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند،
این دزدی است!
وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد،
این دزدی است!
وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است،
این دزدی است!
وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطع است و بازی میکند و فیلم دانلود میکند،
این دزدی است!
وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود،
این دزدی است!
وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند،
این دزدی است!
وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد،
این دزدی است!
وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند،
این دزدی است!
دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!
دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!
دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند!
احساس مسولیت و وجدان داشته باشیم! مطمئن باشیم چوب خدا صدا ندارد
تغییر را از خودمان شروع کنیم ، تا به مرور جامعه هم اصلاح شود
منبع
سایت خبری فردا
[="Tahoma"]تغییر را از خودمان شروع کنیم ، تا به مرور جامعه هم اصلاح شود
فاصله ی عمل تا شعار به اندازه ی زمین تا اسمونه
من نمیخوام چیزی و توجیه کنم
اما یه مطلبی هست که بهتره با هم بخونیمش
بتدا:
به گزارش «تابناک»، پانزدهمین روز اسفندماه سال ۹۶، خبری مخابره شد که حکایت از سرقت مسلحانه از یک بانک داشت. سرقتی هولناک که رقم زننده آن "جوانی" بود که سر و صورتش را در پوششی "پیچیده بود" و تنها چشم هایش دیده میشد، "صدایش میلرزید" و "ساعت ۹ و ۴۰ صبح" را برای سرقت انتخاب کرده بود.
سارقی که با "مسلح کردن اسلحه خود" اقدام به سرقت "بیش از ۱۷ میلیون تومان پول" (دقیق تر: ۱۷ میلیون و دویست هزار تومان) از بانک کرد و گریخت. اتفاقی که در بانک رسالت شعبه احمدآباد مشهد مقدس رخ داده بود و البته پیشتر نیز نمونههای زیادی از آن در این شهر رخ داده و گزارش شده بود.
گزارشی که صدا و سیما از این حادثه تهیه و پخش کرده را تماشا کنید و به سخنان خانمی که شاهد سرقت بوده و همچنین سخنان رئیس شعبه دقیق شوید و تلاش کنید، خودتان را جای افرادی بگذارید که در آن زمان در شعبه حضور داشتهاند. افرادی که بی شک آن لحظات را تا پایان عمر از یاد نخواهند برد.
به تازگی فیلمی در فضای مجازی منتشر شده که مربوط به این ماجراست. فیلمی که در آن جوان سارق با دستبند به محل سرقت برده شده تا شرح دهد که در روز حادثه چه کرده است. او توضیح میدهد که یک روز جلوتر به شعبه مراجعه کرده و دریافته است که نگهبانی در کار نیست و فردای آن روز برای سرقت اقدام کرده است.
او در ادامه در حضور خبرنگاران و مسئولان حاضر در محل بازسازی سرقت، توضیح میدهد که "اسلحه را رو به متصدی باجه گرفته" و از او خواسته که پول را بدهد و وقتی او اطاعت کرده، پول را در کوله پشتی خود گذاشته و با خروج از شعبه، "سوار بر موتور سیکلتش شده و رفته". با این توضیح که "اسلحه واقعی نبوده" است.
متهم در ادامه به "خرید دو قوطی شیرخشک" (به ارزش هرکدام ۲۵ هزار تومان) در سر راه منزل اشاره میکند و حالش منقلب میشود تا با حالت گریان ادامه دهد، "مابقی پولی که سرقت کرده ۱۴ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بوده"، "دزد نیست"، "تحت فشار بوده" و در پایان اظهار پشیمانیِ همراه با گریه که: «حاضرم نان خشک بخورم، اما پیش زن و بچهام باشم.»
تشابه این ماجرا با یک پرونده پر سر و صدای دیگر در سالهای اخیر که در آن دو جوان با قمه و چاقو به جان فردی افتاده و تلاش داشتند کیفش را از دستش درآورده و بربایند، در این روزها بسیار مورد توجه کاربران فضای مجازی و شبکههای اجتماعی قرار گرفته است. با توضیحاتی از این قبیل که در آن ماجرا زورگیران تلاش داشتند، پول مورد نیاز برای خرید داروی مادر یکی شان را تأمین کنند و اینجا هم ناتوانی در خرید شیر خشک عامل سرقت از بانک بوده است.
شباهتی که در ادامه آن از فرجام آن پرونده یاد میکنند که زورگیران محارب شناخته شدند و حکمشان بر اساس این اتهام صادر شد (حکم اتهام) تا یادآور شوند که احتمالا سارق مسلح بانک هم حکم سنگینی دریافت خواهد کرد. سارقی که در این مورد، نیازمند ۵۰ هزار تومان برای خرید شیرخشک بوده است.
روایتی که البته مورد تأیید برخی دیگر از کاربران نیست. چه آنهایی که از یاد نبرده اند زورگیرهای پرونده نخست چگونه و با چه خشونتی ضربات قمه را بر سر شهروند بی گناه فرود میآورند و حتی از کشتن وی برای سرقت کیفش ابایی نداشتند و چه دیگرانی که با همه بحرانهای اقتصادی و معیشتی میکوشند، دست از پا خطا نکرده و راه کج نروند. زورگیری مشهور خیابان خردمند تهران را مرور کنید؛
فرجام:
حق با کیست؟ آیا سارق بانک که قصد داشت برای بچه اش شیرخشک بخرد مقصر است یا بی گناه؟ آیا جرمی بزرگ مرتکب شده یا فردی مستاصل بوده که باید رعایتش را کرد و برایش بیشترین تخفیف و کمترین میزان محکومیت را در نظر گرفت؟ آیا مقصر اصلی این رویداد دیگرانی هستند که باید شرایطی فراهم آورند که یک پدر لازم نباشد برای تأمین غذای نوزادش بانک بزند؟
براستی چرا این همه مسئولان بر زادآوری و افزایش جمعیت تأکید دارند، اما تامین هزینه خورد و خوراک نوزادان هم این همه دشوار است؟ چرا بانکها شبانه روز بر ارائه تسهیلات و وام تأکید دارند، اما گاه تنها راه گرفتن پول از آنها روانه شدن به شعبه با اسلحه و صورت پوشیده است؟ آیا جوانی که با گریه میگوید از کرده اش پشیمان است و به نان خشک خوردن راضی است، پشیمان نشده و جایش در زندان است؟
باسلام
فاصله ی عمل تا شعار به اندازه ی زمین تا اسمونه
من نمیخوام چیزی و توجیه کنم
اما یه مطلبی هست که بهتره با هم بخونیمش
امروز کنار جوب مردی رو دیدم که کیسه ی ( طلیس ) گل الود رو دوشش بود و چند قطعه ای ضایعات و کارتن و آت اشغال درونش بود
برای فروش و پول چندرغازی که خرج زندگی بخور و نمیرش ( خودش و خانواده اش) رو جور کنه
اینم بخواد میتونه به فکر زدن بانک بانک باشه و 17 میلیون به جیب بزنه و فرار کنه و بگه گرسنه ام بود و فلان .
چرا اینکارو نمیکنه؟
- مرد هست و نمیخواد در هیچ شرایطی پول دزدی و مال حرام توی سفره اش باشه .
مشکلات و فشار رو درک میکنم ولی این دلیل نمیشه دزدی کنیم
همیشه راه های بهتری هست چرا دزدی ؟!
برخی ها دنبال راحت ترین کار هستند
فروشنده ای که با بالا رفتن قیمت دلار
اجناسی رو که بی ربط به افزایش قیمت دلار با قیمت نجومی فروختی و الکی قیمت های بازار رو بردی بالا
از دزدی بدتر هست !
اجناسی رو که بی ربط به افزایش قیمت دلار با قیمت نجومی فروختی و الکی قیمت های بازار رو بردی بالافروشنده ای که با بالا رفتن قیمت دلار
از دزدی بدتر هست !
شاید به زور بتونم خودم و قانع کنم چون قیمت دلار بالا رفته رو قیمت لباس تاثیر گذاشته
ولی از کشاورز ها اصلا توقع نداشتم
به بهونه گرونی دلار قیمت همه محصولات و سعودی بالا کشیدن
به حدی که گاهی ادم حس میکنه مثل مردان انجلس از غار بیرون اومده و چندین سال به خواب فرو رفته
داره چه بلایی سر اعتقادات میاد
همه دزدند منم دزدم،
همه زشت حرف زدند، منم زدم. همه غیبت کردند،
منم غیبت کردم، همه مال حرام خوردند منم خوردم، و یا احوالاتی به این مضمون که اگر من نخورم بقیه میخورند،
اگر من ندزدم بقیه میدزدند و...
اینها کلماتیست که بعضا در جامعه میشنویم و با آن سر و کار داریم.
اما به راستی آیا بینش یک مسلمان اقتضای چنین اعتقادی را میطلبد؟!
مسلمانی که اعتقاد به حقیقتی به نام مرگ دارد و بارها در هنگام دفن اموات این جملات را شنیده است: «...اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَکَ وَ تعالى وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نَبِیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ قُلْ فى جَوابِهِما:..[1] ...هنگامى که دو فرشته مقرّب،و دو فرستاده خداى تبارک و تعالى نزد تو آیند، از پروردگارت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت از تو سؤال کنند نترس، و در جواب آنها بگو:..»
و در یک کلام، آیا کسی که اعتقاد به پاسخگویی در عالم قبر را دارد، پذیرفتنی است که چنین دیدگاهی داشته باشد
و فعل خود را با رفتار دیگران تنظیم کند نه با رضایت حق؟
حتما داستان فاطمه دختر کوچک امام حسین و آن ظالم را در عصر عاشورا شنیدهاید.
دخترک با پای پیاده بر خارهای مغیلان و زمین گرم کربلا میدوید و او بدنبالش، دخترک را میبیند و دست میاندازد و خلخالهایش را میدزدد
و اشک میریزد. دخترک از این رفتار و اشک متعجب میشود که چرا میگریی و میدزدی؟ و قسمتی از پاسخ آن مرد، دیدگاه برخی از افراد امروزی است: «میگریم چون حریم رسول الله را هتک کردم و میدزدم زیرا اگر من ندزدم دیگری میدزدد.»[2]
آیا این استدلال صحیح است که بگویی اگر من ندزدم دیگری میدزدد و آیا یک مسلمان با مبانی اسلامی چنین جملهای را بر میتابد و آیا این رفتار یک فرد معتقد به معاد است؟! رفتار انسانیست که هر لحظه مورد این خطاب است: «وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ [الزلزلة/8]
و هر كه هموزن ذره اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد»؟[=inherit]اما چه میشود که یک مسلمان به این حد از رذالت میرسد
و چنین رفتاری پیدا میکند؟
با قدری بررسی می توان سه عامل عمده را باعث چنین رفتاری دانست:
[=inherit]1- عدم شناخت صحیح حق و ضعف در اعتقادات
شاید اگر حق باور بودیم و میدانستیم عالم کارگردانی دارد که به همه اعمال ما اشراف دارد و ناظر رفتار ماست
و بقولی روزی مو را از ماست میکشد، دست به چنین گناهانی دراز نمیکردیم. اما هستند بسیاری از ما که وقتی به وجدان مراجعه میکنند نوری از ایمان نمیبینند و ایمان را نمیخواهند جز برای لذت بهتر از زندگی، اینان شاید همان کسانی باشند که امام حسین(علیهالسلام) در روز عاشورا فرمود: «اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛[3]
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست،
دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند».این طیف از افراد، از آن رو که اساسا انسانهای بیایمانی هستند و یا اگر اعتقادی دارند از قوت لازم برخوردار نیست، تن به گناه میدهند. و علی رغم این که به زبان میگویند: خدایی هست و از پس امروز فردایی، در مقابل هر عمل خیر پاداشی و در مقابل هر عمل شر عقوبتی است، ولی وقتی که به قلب آنها مراجعه کنی، خواهی دید که از ایمان خبری نیست و یا اگر اعتقادی باشد بسیار ضعیف و کم سو است و طبیعیست چنین افرادی هنگامی که لذتها و خوشیهای زندگی دنیا را با دستورهای دینی در تعارض ببینند، نمیتوانند اوامر و نواهی اولیای دین را بر خواستههای خود، مقدم بدارند و از لذایذ نفسانی و حیوانی خویش چشم بپوشند.
[=inherit]2- عامل دوم، غفلت است
عدم یاد مرگ و قیامت باعث میشود انسان به مروز زمان گرفتار غفلت شود، انسانی که هر هفته حداقل یکبار
به قبرستان گذر میکند و حال و آینده بشر را میببیند و با یاد آیات و روایات مرگ و زمزمه این شعر زیبای باباطاهر، زنگار غفلت از دل بزداید و به راحتی دچار چنین گناهانی نشده و گناه دیگران را مقیاس رفتار اشتباهش نبیند:
به قبرستان گذر کردم کم و بیش؛
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک رفته؛
نه دولتمند برده یک کفن بیش
[=inherit]3- عامل سوم، ضعف نفس است
ضعف نفس باعث میشود انسان ها با وجود تذکر و یادآوری گناه باز هم مرتکب معصیت شوند.
ضعف نفس باعث میشود حقیقت را بر سر نیزه ببینی و از جای برنخیزی. ضعف نفس باعث می شود ملاکها تغییر کند و آنچه برایت پراهمیت جلوه کند لذایذ مادی باشد و هر آنچه که اینها را تکمیل کند بهایش را به هرقیمتی بخری.
و این خطای ضعف نفس جبران نمیشود جز با مبارزه با هوای نفس که این خود بحثی مستقل میطلبد.ان شاء الله بتوانیم با تقویت این سه عنصر قابل توجه، در تقویت ایمان خود و رسیدن به سعادت ابدی موفق شویم.
منابع بیشتر برای مطالعه:
اصول عقائد حجت الاسلام والمسلمین استاد قرائتی.
_________________________________پینوشت:
[1]. مسئله 628، مستحبات دفن، توضیح المسائل مراجع مطابق با فتاوای سیزده نفر از مراجع معظم تقلید/ متن اصلی از رساله امام خمینی و مُحشی حضرات آیات: سیستانی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، شبیری زنجانی، بهجت،فاضل، اراکی، خویی، گلپایگانی، تبریزی. مشخصات نشر: قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی
[2]. اسرار الشهاده، فاضل دربندی، ج ۳، ص ۱۳۲. تاریخ ابن خلدون، ج 4، ص 98؛ بلاغات النساء، ابو الفضل، احمد بن ابی طاهر، ص 12.
[3]. تحف العقول، ابومحمد حسن حرانی، ص 245/ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 382.
به نقل از سایت
welayatnet.com
یه عزیزی با کمال صداقت همیشه اعتراف میکرد که من دزد هستم
من وقت ناهاری ندارم .صاحب کار فکر میکنه من تراکتورم .از صبح تا ساعت چهار باید یه بند کار کنم .بی استراحت .
اما من وقتی حواسش نیست میرم ناهار
گفتم اینجوری که نمی شه .
گفت چرا نشه ؟ اگه اعتراض کنم از من میپرسه ناراحتی ؟؟؟ خوش اومدی .چیزی که زیاده ادم بی کار و محتاج کار
من مجبورم .مجبوووور .بعضی حساب کتاب ها رو نمیشه این دنیا با این ادم ها انجام داد
بهتره بزاریم واسه یه وقتی که خدا بین مون حکم کنه
سلام
ببخشید متوجه نشدم از کار کدامیک ایراد گرفتید
توضیح میدهید؟
[="Tahoma"]سلام
ببخشید متوجه نشدم از کار کدامیک ایراد گرفتید
توضیح میدهید؟
ایراد نبود . حرفم اینه بعضی هااا نمیدونم نیت شون چیه ؟ اذیته ؟ ازاره؟ امتحان اعتقادیه
ایراد نبود . حرفم اینه بعضی هااا نمیدونم نیت شون چیه ؟ اذیته ؟ ازاره؟ امتحان اعتقادیه
به این دلیل پرسیدم چون به نظرم رسید نکته مهمی را اشاره کردید که توضیحی درموردش عرض میکنم
وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطع است و بازی میکند و فیلم دانلود میکند
تمام گفتههای شما را نه فقط قبول دارم، بلکه خودم بارها در شرایط مختلف مطرح کردهام
نقل قولی هم که کردم به این دلیل است که خودم کارمند هستم و متناسب با شرایط کاری من بود. گاهی این دزدیها از کار ریشه در دزدیهای بزرگتری دارد. برای مثال، خود من الان حدود 5 میلیون تومان از شرکتم طلب دارم. میدانید از چه زمانی؟ از اسفند 95 ، یعنی نزدیک به دو سال است! این درحالی است که قیمت بسیاری از اجناس تا الان سه برابر شده، یعنی اگر قرار باشد پول مرا منصفانه و طبق عدالت به من بدهند، حداقل باید 15 میلیون تومان به من بدهند! خب آیا اینگونه است؟ به هیچ عنوان! همان 5 میلیون را هم تا الان بارها نامه نوشتهام و تماس گرفتهام ولی همچنان پرداخت نشده است موضوع فقط همین یک مورد نیست. در سالی که گذشت و طبق فرمایش رهبری، سال تولید و اشتغال نام گرفت، شرکت ما حدود 100 نفر را اخراج کرد!! دقیقاً در سال اشتغال!! شرکت ما روزهای پنجشنبه و جمعه تعطیل است و اگر در این روزها کار کنیم، به ما تعطیلکاری پرداخت میشود. اما چند نفر از همکاران ما گر چه حضور فیزیکی ندارند، منتهی از طریق موبایل بسیاری از کارهای شرکت را انجام میدهند. خب فکر میکنید بابت این زحمتشان چقدر دریافت میکنند؟ هیچی!! در زمان قبل از انقلاب، به کارمند ادارات خانهء شرکتی میدادند و مزایای مختلفی مانند رستوران و دریافت وام را به او میدادند. اما امروز نه تنها یک کارمند یا کارگر هیچکدام از اینها را ندارد، بلکه حتی امنیت شغلی هم ندارد که دلیلش استخدامهای قراردادی است. من کارمندانی را میشناسم که 10 تا 15 سال در یک شرکت کار میکنند اما تمامش بصورت قراردادی بوده! بسیاری از رانندگان ما حقوق خود را دریافت نکردهاند و از 3 ماه تا 7 ماه طلبکار هستند! وقتی هم میخواهند پرداخت کنند نهایتاً پول دو ماه را پرداخت میکنند. یعنی کسی که 7 ماه حقوق طلب دارد، 2 ماهش را به او پرداخت میکنند و دوباره چند ماه به او حقوق نمیدهند و بعد باز یکی دو ماه را به او پرداخت میکنند. به عبارت روشنتر این رانندهها همیشه چند ماه حقوق طلب دارند! این وضعیت شرکت ماست که تازه یعنی یکی از بهترین شرکتهاست!! تصور کنید در شرکتهای درجه پایینتر چه میگذرد. این ماجراها هیچ ارتباطی هم به تحریمها و شرایط اقتصادی کشور ندارد. همین الان خودم افرادی را در شرکت میشناسم که با سِمَتِ منشی، دارند حدود 10 میلیون حقوق میگیرند! این مطالب را پیرو مطلب خانم "مهر" نوشتم. متاسفانه الان جوری شده که کارفرماها هر بلایی دلشان خواست سر کارگر و کارمند بیاورند و تا بخواهی اعتراض کنی میگویند بفرما بیرون (البته معمولاً با این میزان ادب و تربیت هم نمیگویند!) واقعاً در چنین شرایطی چطور رویمان میشود درمورد کار مفید با کارکنان حرف بزنیم؟
به نام او که هرچه بخواهد همان میشود
ظاهراً یک نفر ،مقاله زیبایی نوشته تحت عنوان "آیا من دزدم؟" و این روزها در دنیای مجازی این یادداشت میچرخد
ایشان در این مطلب به دو رخداد که برای او پیشآمده است
اشاره میکند که هردو خواندنی است.
(دانشجوی سودانی در ایرلند)
اتفاق اول: او میگوید: زمان امتحانات پزشکی من در ایرلند بود و مبلغی که برای امتحانات میبایست پرداخت میکردم ۳۰۹پوند بود
درصورتیکه پول خرد نداشته و من مبلغ ۳۱۰ پوند را پرداخت نمودم و امتحانات خود را دادم
و بعد از گذشت زمان به کشورم برگشتم و بعد از مدتی نامهای دریافت نمودم که از ایرلند برایم ارسالشده بود، در آن نامه آمده بود کهشما در پرداخت هزینههای امتحان اشتباه کردید و بهجای مبلغ ۳۰۹ پوند ، ۳۱۰ پوند پرداخت کردید، و این چکی که به همراه این نامه برای شما ارسالشده به ارزش یک پوند هست ...).جالب اینجاست که ارزش آن پاکت نامه و نامهای که در آن تایپشده بود و تمبر آن، بیش از مبلغ 1 پوند بود!
اتفاق دوم: او میگوید که من اکثر اوقات که در مسیر دانشگاه و خانه تردد میکردم، از (سوپرمارکت) که در مسیرم بود کاکائو به قیمت ۱۸بینس میخریدم و به مسیر خودم ادامه میدادم .دریکی از روزها، قیمت جدیدی برای همان نوع از کاکائو که بر روی آن ۲۰ بینس نوشته بود در قفسه دیگر قرارداده شده بود. برای من جای تعجب داشت و از فروشنده پرسیدم آیا فرقی بین این دو رقم جنس وجود دارد؟
در پاسخ ، به من گفت :نه، همان نوع و همان کیفیت است !
پس دلیل چیست؟!چرا قیمت کاکائو در قفسهای ۱۸ و در دیگری به قیمت ۲۰ به فروش میرسد؟
در پاسخ به من گفت :بهتازگی کاکائویی که برای ما ارسال شده، همراه با افزایش قیمت کاکائو بوده است ، این جنس جدید قیمت فروش اش ۲۰ بینس است ولی جنس قبلی را چون قبلاً خریدیم همان ۱۸ بینس است.
به او گفتم با این وضعیت کسی از شما جنس جدید خرید نمیکند تا زمانی که جنس قبل کامل به فروش نرود.
او گفت: بله، ما آن را میدانیم
من به او گفتم: بیا همه جنسها را قاتى کن و باقیمت جدید بفروش با این کار کسی نمیتواند متوجه شود و جنس قدیم را از جنس جدید تشخیص دهد.
در پاسخ به من گفت : مگر شما یک دزدی که چنین فکری میکنی ؟
ازآنچه او به من گفت شگفتزده شدم و مسیر خودم را پیش گرفتم و رفتم درحالیکه همیشه این سؤال در گوش من تکرار میشود
و ذهن مرا درگیر کرده است که : آیا من دزدم ؟ این چه اخلاق و کرداری است؟! بعد به این نتیجه رسیدم
که ما از جهان غرب عقبتر نیستیم ، ما از باورهایمان عقبتر ماندهایم.
این خاطره بهظاهر ساده که این روزها موردتوجه ما ایرانیها قرارگرفته و برای همدیگر در دنیای مجازی ارسال میکنیم
از تفکری حکایت میکند که هرلحظه شاهد آن هستیم. ما همگی در یک گرداب بزرگ اجتماعی قرارگرفتهایم و در میان آن در حال دستوپا زدن هستیم
و به هر چیز و هرکسی آویزان میشویم تا خود را نجات دهیم و دیگری را در میان گنداب گرداب فرومیکنیم، همه، هیجانزده و بدون تفکر و اندیشه در حال آویزان شدن به دیگری هستیم، هرکس قدرت بیشتری دارد بهظاهر با فشار به دیگری، چند لحظه و یا چند دقیقه بیشتر زنده میماند، اما باید بداند که با فشار بر دیگری و دست بر سر همسایه و همشهری و هموطن خود گذاشتن و دیگری را زودتر در مرداب فروکردن، نمیتواند خود را نجات دهد.
وضعیتی که امروز مردم ما در گرداب اقتصاد خرد و کلان به آن دچار شدهاند، فقط یکراه نجات دارد،اتحاد همگانی ،باید همه باهم و در یک مسیر حرکت کننیم، همت و غیرت همه را میطلبد، باید همه دستبهدست یکدیگر بدهیم تا بتوانیم از این مرداب خود را نجات دهیم، باید در فرهنگ اجتماعی تغییر ایجاد شود، باید از منفعتطلبی فردی رها شویم، باید کسبه خرد از گرانفروشی و اجحاف خودداری کنند، باید تاجران بازار از مالاندوزی و احتکار دست بردارند، باید در سیستم دولتی دزدها را نشانه رفت، باید عدالت همگانی را تقویت کرد، باید فرهنگ دزد پروری را تغییر داد. باید هرکسی در هر شغل و مقامی هرروز صبح از خود بپرسد آیا من یک دزدم؟
بله، اگر جنسهای مغازهات را یک ریال بیشتر از سود واقعی میفروشی دزد هستی!
اگر کاری از دستت برمیآید و برای مراجعهکننده انجام نمیدهی دزد هستی!
اگر نیازهای مردم را در انبارهایت احتکار کردی،دزد هستی!
اگر از همشهری خود رشوه میخواهی دزد هستی، اگر وزیر و وکیل هستی و تصمیم غلط میگیری دزد هستی!
اگر خانم خانهدار هستی و پوشک و رب گوجه و روغن و قند و شکر و سایر مایحتاج زندگی را بیشتر از نیازت در خانه انبار کردهای دزد هستی !
اگر پزشک هستی و بیمارت را با نسخه اول برای ویزیت دوم و سوم علاج نمیکنی دزد هستی!
اگر محیطزیست را پاکیزه نگه نمیداری دزد هستی!
اگر در کوچه و خیابان آشغال میریزی و به رفتگر و شهروند دیگری ظلم میکنی دزد هستی!
اگر در رانندگی خلاف می کنی دزد هستی!
اگر با موتورسیکلت در پیاده رو حرکت می کنی دزد هستی!
اگر سرزمینت را دوست نداری دزد هستی!
اگر شغل و وظیفه و کارت را بهخوبی انجام ندادی و ۸ ساعت را بیهوده گذراندی دزد هستی! اگر......
در هر شغل و مقامی هرروز صبح از خود بپرسیم آیا من یک دزدم؟ و هر شب باز از خود سؤال کنیم آیا امروز دزدی کردم؟![]()
دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست !
سلام
من به نوع رویکرد و انتقاد شما و دوستان، انتقاد دارم.
ایرلند نرخ بهره اش تقریبا هفتاد و پنج صدم درصد است ( 0/75 )
اما نرخ بهره ایران جزو ده کشور اول دنیا با بیشترین بهره بانکی است. چیزی در حدود 24 درصد.
ژاپن نرخ بهره منفی دارد یعنی پولت بخوابه از شما مالیات می گیره...
کاری که قرار بود اسلام انجام بده اونها انجام دادند و ما عکس رو انجام دادیم
اما باز هم انتظار داریم فرهنگ مردم، این طور نباشه...
به نظر بنده انتقادات دوستان سطحی است. همانطور که حسد همچون سرکه در عسل، ایمان را میخورد
بهره بانکی ، چنان فسادی ایجاد می کند و چنان ایمان و اخلاق را نابود می کند که هر چه قدر بر طبل ایمان بکوبید و هئیت و مسجد اباد کنید، همه اش همان طبل تو خالی خواهد بود...
ایران خودرو همین ماشین ها را تولید می کند
شرکت ها به همین منوال حقوق ها را از سه ماه تا یک سال تاخیر می اندازند
حال و روز بازار هم همچون کسی میشود که شیطان او را مس کرده و تعادل ندارد....
!) واقعاً در چنین شرایطی چطور رویمان میشود درمورد کار مفید با کارکنان حرف بزنیم؟
سلام رضا
ممنون که شما دید متفاوتی دارید.
من بخش عمده این کم کاری ها و فرهنگ کنونی خودمان را حاصل سیستم اقتصادی فاسد مملکت می دانم.
تا اندازه ای مقصودم را در پست قبلی بیان کردم.
سلاممن به نوع رویکرد و انتقاد شما و دوستان، انتقاد دارم.
ایرلند نرخ بهره اش تقریبا هفتاد و پنج صدم درصد است ( 0/75 )
اما نرخ بهره ایران جزو ده کشور اول دنیا با بیشترین بهره بانکی است. چیزی در حدود 24 درصد.ژاپن نرخ بهره منفی دارد یعنی پولت بخوابه از شما مالیات می گیره...
کاری که قرار بود اسلام انجام بده اونها انجام دادند و ما عکس رو انجام دادیم
اما باز هم انتظار داریم فرهنگ مردم، این طور نباشه...به نظر بنده انتقادات دوستان سطحی است. همانطور که حسد همچون سرکه در عسل، ایمان را میخورد
بهره بانکی ، چنان فسادی ایجاد می کند و چنان ایمان و اخلاق را نابود می کند که هر چه قدر بر طبل ایمان بکوبید و هئیت و مسجد اباد کنید، همه اش همان طبل تو خالی خواهد بود...
ایران خودرو همین ماشین ها را تولید می کند
شرکت ها به همین منوال حقوق ها را از سه ماه تا یک سال تاخیر می اندازند
حال و روز بازار هم همچون کسی میشود که شیطان او را مس کرده و تعادل ندارد....
با سلام
البته تاپیک من حالت سوال و بحثی نداره ( برای مطرح کردن سوالتون تاپیک جدیدی باز کنید )
برای بحث در این مورد موضوع جدیدی باز کنید
بانک و موسسات مالی و شرکت ها و . . . چیزی جدا از مردم نیستند !!
فرهنگ مردم در سیاست گذاری بانک ها و شرکت ها و . . . تا حد بسیار بالایی تاثیرگذار هست
رییس قبیله ی یکی از شهرها به رییس سازمان هواشناسی زنگ زد و پرسید :
قربان امسال زمستان سختی پیش رو داریم ؟
او جواب داد : چنین به نظر میرسد ( با توجه به سردی زود از موعد )
ایا مطمئن باشم ؟
بله
او رفت و به کارگران دستور داد تا می توانند هیزم جمع کنند
بعد از مدتی برای مطمئن شدن از زمستان سخت
دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد و پرسید
ایا واقعا و با اطمینان کامل امسال زمستان سختی در پیشرو داریم ؟
رییس سازمان گفت : کاملا مطمئن هستم چون کارگران قبیله ایکس سخت در حال جمع کردن هیزم هستند !!
بانک چطور با فرهنگ مردم در ارتباط هست و تعامل داره ؟
بانک وقتی میبینه فرهنگ مردم اینطور هست که پول هایشان را در بانک بگذارند و در خانه دراز بکشند و ماهیانه سود دریافت کنند
میاد سود و بهره 20 درصد اعلام می کنه و در یک روز میبینه 10 میلیون حساب افتتاح شد
از یه طرفی باید برای پرداخت سود داشته باشه = وام با بهره 24 درصد میده
و . . .
شرکت خودروسازی با فرهنگ مردم در تعامل هست
محصولات خودش رو کمتر از قیمت بازار پیش فروش میکنه و میکنه در یک روز 20 هزار نفر ثبت نام داشت
به سیاست خودش ادامه میده
مردمی که فرهنگشون اینه کم بخرند و سر هم نوع خودشون کلاه بزارند با درصد بالا بفروشند
اقتصاد یه موردی نیست که بگیم جدا و مستقل داره عمل میکنه
اقتصاد با فرهنگ مردم در تعامل هست و تاثیر میپذیره
از جزئی ترین مورد تا سطح کلان
بنابراین تا فرهنگ دزدی از هم نوع در جامعه قطع نشه هیچ پیشرفتی حاصل نخواهد شد
رسیدن به نرخ بهره 75 صدم همین طوری بدست نمیاد و با فرهنگ و خیلی چیزهای دیگر گره خورده هست