آیا نبی اکرم ص و امامان ع در انسانیت خود مانند ما هستند یا تفاوت دارند؟
تبهای اولیه
سلام
آیا نبی اکرم ص و امامان ع در انسانیت خود مانند ما هستند یا تفاوت دارند؟ آیا غرایز ایشان و نوع عواطف شان غیر از سایر انسان هاست؟
اگر تفاوت هست آیا اسوه بودن بی معنی نیست؟
لطفا با ذکر منابع جواب دهید
سلام
آیا نبی اکرم ص و امامان ع در انسانیت خود مانند ما هستند یا تفاوت دارند؟ آیا غرایز ایشان و نوع عواطف شان غیر از سایر انسان هاست؟
اگر تفاوت هست آیا اسوه بودن بی معنی نیست؟
لطفا با ذکر منابع جواب دهید
سلام قران می فرماید پیامبر شخصی مثل ما انسان ها ست غرایزشان هم مثل سایر انسانهاست اسوه بودن بحث دیگری است انها تفاوتهائی دارند اما در کلیات هیچ برتری نسبت به بقیه انسانها ندارند
سلام
آیا نبی اکرم ص و امامان ع در انسانیت خود مانند ما هستند یا تفاوت دارند؟ آیا غرایز ایشان و نوع عواطف شان غیر از سایر انسان هاست؟
اگر تفاوت هست آیا اسوه بودن بی معنی نیست؟
لطفا با ذکر منابع جواب دهید
درپاسخ سؤال شما،قبلا دوستان مرکز ملی پاسخگویی زحمتش را کشیده اند ولذا بنده درچند پست پاسخ کامل را قرار میدهم.
پیشوایان معصوم (ع) از نظر ویژگی های انسانی و زیست طبیعی ، نیز از جهت دارا بودن دو نیرو در درون ، نیروی غریزه و شهوت و نیروی عقل و از نظر باز بودن راه نیک و بد ، هیچ تفاوتی با انسان های دیگر ندارند ، همان گونه که در قرآن نیزخطاب به پیامبر آمده : بگو من بشری همانند شما هستم ....(1)
اما اینان برگزیدگان الهی و رسولان خداوند هستند ؛زیرا انسان هایی هستند که از میان دو نیرو عقل و شهوت ، عقل را بر شهوت و غضب حاکم کردند و تحت اختیار خود در آوردند.
1- کهف (18) آیه 110
ادامه دارد.....
مقام عصمت برخواسته از دو چیز است : آگاهی به حقیقت گناه ، تقوا .
معصومان کسانی هستند که در این دو مقام به مرتبه بالا دست یافته اند ، پس علت عصمت را دارا شدند و اگر چه در آنان ، نیرو و کشش به سوی گناه وجود دارد ، اما با وجود آن دو عامل قوی به آن رو نمی اوردند.
در عین حال برخی مقامات عصمت ، مانند عصمت در خطا ، اشتباه و بیان احکام الهی به آنان داده شد و اگر در ابتدای تولد تا پایان خداوند آنها را محافظت از گناه نمود ، به خاطر آن است که خداوند عالم است که آنان با اختیار خود از گناه مصون خواهند بود ؛ پس با این علم الهی آنان را از همان ابتدا اختیار و انتخاب نمود.
در پاسخ مفصل تر می گوییم: عصمت پیامبران و امامان گرچه یک موهبت الهی است امّا به لحاظ این که خداوند میدانسته که آنان منهای عصمت هم با دیگران در مراتب اخلاص و فداکاری فرق داشته ، از این رو، این موهبت را به آنها بخشیده است.
بنابراین معصومین«علیهم السلام» خود، شایستگی و ویژگیهای ذاتی برای قبول مقام عصمت داشتهاند و افاضه و موهبت الهی بیحساب و بدون جهت نیست.
ازسوی دیگر مصونیت معصومان در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقواى آن ها سرچشمه مى گیرد, درست همانند پرهیز از پاره اى از گناهان براى ما که به خاطر علم و آگاهى و ایمان و معرفت آن را ترک مى کنیم , مثلاً هرگز بابدن لخت و عریان , قدم در کوچه و خیابان نمى گذاریم , گروه زیادى از مردم نسبت به گناهانى مانند سرقت مسلحانه در شب یا قتل انسان هاى بیگناه یا انتحار و خودکشى مصونیت دارند و داراى حا لت درونى خاصى مى باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آن ها, آن چنان محکوم و مورد تنفر می باشد که حتى به فکر آن نیزنمى افتند. در عین حال چنان نیست که قدرت بر این کار را نداشته باشد, بلکه او با توجه به پى آمدهاى کار, ترک را بر فعل ترجیح مى دهد و در طول زندگى گِرد چنین کارهایى نمى رود. انجام ندادن، مطلبى است و نداشتن قدرت , مطلبى دیگر. بنابراین بیشتر انسان ها از حد و درجه ضعیفی از عصمت برخوردارند.
ادامه دارد.....
ائمة اطهار(ع) وانبیا مانند بقیه مردم انسان هاى صاحب اختیار و اراده بوده اند. آنان مانند بقیه مردم می توانستند دنبال گناه و فساد بروند و می توانستند اهل صلاح و تقوا باشند.
از این جهت هیچ گونه ظلم یا تبعیضی از جانب خدا در حق مردم نشده است تا بگوییم خدا عادل نیست یا بگوییم آیا با عدل خدا سازگار است؟
.
عصمت معصومان نیز همین گونه است. یعنی ناشى ازعلم آنان به حقیقت وآثار و عواقب گناه است .با این تفاوت که آنها به تمام گناهان آگاهی دارند ونیز از ایمانی مستحکم برخوردارند که پشتوانه محکمی برای این علم می باشد. این علم قوى آثار شوم گناه را در نظر آن ها مجسم مى نماید و موجب می شود کهآنها گناه انجام ندهند . پس عصمت معصومان از دو چیز برخوردار است ، یکی علم و آگاهی از حقیقت و آثار گناه و دیگر ایمان محکم که آنها را از گناه باز می دارد ، بی آنکه اختیار آنها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد.
.
از آن جا که منشأ عصمت «اراده و اختیار» آدمى است (2 )؛ هر انسان صاحب ارادهاى، مىتواند با ریاضت شرعى و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنابراین خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است و عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم(ع) نیست (3).؛ چنان که حضرت مریم(س)، حضرت فاطمه(س) و مخلصینى دیگر (4).- که نه پیامبر بودند و نه امام - به مقام شامخ عصمت دست یافتهاند.
2- پژوهشى در عصمت معصومان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، چاپ اول، 1377، فصل سوم، صص 72 - 43.
3- تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 9، صص 20-22؛ علامه طباطبایى، ولایت نامه، ترجمه همایون همتى، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، صص 58 – 48
ادامه دارد....
از طرف دیگر عصمت مراتب متعدد دارد و مقصود از عصمتِ معصومان، پیامبران و ائمه(ع) و حضرت زهرا(س)، تنها عصمت از گناهان - آن هم پس از سنین متعارف بلوغ و تکلیف نیست - بلکه عصمت از سهو و خطا و از زمان طفولیت را نیز در بر مىگیرد.
روشن است که چنین عصمتى در امت اسلام، منحصر در چهاره معصوم(ع) است. آن چه که در فضائل و مناقب ائمه(ع) آمده ، وسایل و زمینه های لازم براى امامت و پیشوایى آنان بوده است. آنان اگر بخواهند، پیشواى مردم باشند، باید داراى فضائل و کمالاتى باشند تا محبّت آنان در دل مردم قرار بگیرد و بتوانند الگو و مقتداى مردم باشند، اما این فضائل هیچگونه منافاتى با تساوى آنان با مردم در انجام یا ترک گناه ندارد.
همان طورى که من و شما باید تلاش کنیم تا نزد خدا مقرّب شویم، ائمه نیز باید با هواها و خواهش هاى نفسانى خود مبارزه کنند و دستورهاى خدا را انجام بدهند، بلکه وظایف و کارها و مسئولیت های آنان به جهت وظیفه سنگینی که دارند، سخت تر وطاقت فرسا تراز بقیه مردم است. چنین نیست که کسی به مقام عصمت رسیده و خیالش آسوده باشد ، بلکه با آزمون های سخت تر و سنگین تری روبرو هستند و با مصائب و مشکلاتی روبرو هستند که انسانه های عادی ندارند و در انجام عبادات هیچ کس به مقام آنان نمی رسد. و همین چیز ها است که عصمت آنان را تضمیین می کند و بر علم و ایمان شان می افزاید. عصمت دارای مراتب است و بالاترین مرتبه آن ، چیزی است که پیشوایان معصوم به آن دست یافته اند و مراتب پائین تر عصمت که عصمت از گناه باشد ، برای دیگران نیز دست یافتنی است.
بنا بر این معصوم بودن برخی و نبودن عده دیگری منافاتی با عدل الهی ندارد ؛ زیرا عدل آن است که هر کس در جایگاه حقیقی خود قرار گیرد وپیشوایان دینی با تلاش و اراده و اختیار خود به این مقام راه پیدا کرده اند. در واقع خداوند کسی را از دست یافتن به مقام عصمت محروم نکرد ، و مقام عصمت نیز مانند مراتب دیگر کمال انسانی دست یافتنی است . دیگران نیز می توانند با تلاش و مبارزه با نفس به یرخی از مراحل و مراتب عصمت دسترسی پیدا کنند.
4- علامه طباطبایى، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ج 3، ص 205
بنابراین معصومین«علیهم السلام» خود، شایستگی و ویژگیهای ذاتی برای قبول مقام عصمت داشتهاند و افاضه و موهبت الهی بیحساب و بدون جهت نیست.
آیا ویژگیهای ذاتی نیز خدادادی هست؟ یعنی مانند شکل صورت ما در آن مداخله ای نداریم؟
آیا ویژگیهای ذاتی نیز خدادادی هست؟ یعنی مانند شکل صورت ما در آن مداخله ای نداریم؟
درپاسخ به سؤال شما مطلبی را به همراه روایتی از امام صادق (ع) عرض میکنم.
معصومین (علیهم السلام)به جهت علم خدادادی و اراده شخصی به مقام مصونیت کامل از گناه یعنی عصمت رسیده اند؛
البته اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنان، لازمه فراهم شدن زمینه هدایت برای سایر انسان ها نیز هست.
امام صادق (علیه السلام) در همین باره می فرماید: «ان الّله اختار من ولد آدم اناسا طهّر میلادهم، و طیّب ابدانهم و حفظهم فی اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبیاء و الرسل، فهم ازکی فروع آدم؛ ففعل ذلک لا لأمر استحقوه من الّله عزوجل و لکن علم الّله منهم حین ذرأهم انّهم یطیعونه و یعبدونه و لا یشرکون به شیئا فهو لا بالطاعة نالو من الّله الکرامه و المنزلة الرفیعة عنده؛
به درستی که خداوند متعال، انسان هایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدن های آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار داد؛ نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند؛ بلکه از آن جا که خداوند، در هنگام خلقت می دانست که از او فرمان برداری می کنند و او را عبادت می نمایند و هیچ گونه شرکی نسبت به او روا نمی دارند، پس اینان به واسطه فرمان برداری از خداوند، به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نایل شده اند».
در نتیجه : روشن شد که عصمت، نتیجه دو امر است؛
1-علم خدادادی2- اراده قوی و محکم.
دوستان سلام
از توجهی که کردید ممنون
ولی من جوابم را نگرفتم و قانع نشدم، جواب های که داده شده در مورد عصمت است نه مرد سوال من؛ دوم آیه ای که به آن استدلال شد استثنا خورده پس نشان از تفاوت در انسانیت است حداقل در مورد استثنا شده
بدون شك عصمت پيامبران و ائمه عليهم السلام اكتسابي و بر اساس لياقت و امتحان است ؛ زيرا اگر خدادادي محض باشد ، هيچ ارزشي ندارد و فضيليت محسوب نميشود .
نكتۀ اساسي در بحث عصمت اين است كه بايد ديد منشأ عصمت در معصومين چيست ؟ بنابر اعتقاد شيعيان كه با دلايل محكم و قاطع قابل اثبات است ، منشأ عصمت معصومين علم قطعي ، شهودي و وجداني به حقايق امور و عواقب اعمال است ؛ به طوري كه سبب ميشود ارادۀ انسان قوي و در نفس او قوه اي ايجاد شود كه او را از انجام گناه و لغزش محافظت ميكند .
اين علم ، علمي است كه دارندۀ آن صاحب چشم بصيرتي ميشود كه عواقب ، آثار و لوازم گناه و ترك واجبات را در دنيا و آخرت با تمام وجود لمس ميكند . و از انسان موجودي ميسازد كه در تمام عمرش حتي به اندازۀ زرهاي با دستورات پروردگارش مخالفت نميكند و حتي فكر انجام معصيت و يا ترك واجب در مخيلۀ او نميگنجد .
اين مسأله حتي در برخي موارد براي ساير انسانها نيز اتفاق ميافتد ؛ مثلاً انساني كه ميداند در داخل اين ظرف زهر خطرناكي است ، هرگز از آن نخواهد نوشيد و حتي فكر خوردن آن را نيز نخواهد كرد ؛ زيرا انسان به كشنده بودن زهر علم قطعي دارد و اين علم باعث ميشود كه انسانها در تمام عمرشان حتي يك بار مرتكب آن نشوند ؛ با اين كه هر انساني مختار است و هر وقت كه اراده كند ميتواند با خوردن خودكشي كند ؛ چنانچه هستند انسانهاي ضعيف النفسي كه حتي با دانستن كشنده بودن زهر ، با خوردن آن خود کشي مي کنند .
و يا مثلاً هر انسان عاقل ، آگاه و آبرو داري كه در جامعه داراي منصب و مقام رفيعي است ، هرگز اتفاق نميافتد كه بدون لباس و لخت و عريان در ملأ عام ظاهر شود ؛ با اين كه در انجام آن کاملا مختار است ؛ اما چون به عواقب آن آگاه است ، حتي انجام آن را تصور نميكند .
و يا مثلاً مادري که فرزندي شيرخواري دارد ، هر گز تصور اين را نمي کند که چاقو بردارد و سر فرزند خودش را ببرد ؛ با اين که اين عمل از اعمال اختياري مادر است ؛ اما علم اين شير خوار فرزند او است و علاقه شديدي به او مانع اين مي شود که حتي اين فکر پليد را از سر بگذراند .
معصومين (عليهم السلام) از طرفي علم قطعي به عواقب گناه دارند و از طرف ديگر ذات خداوند را به حقيقت شناخته اند و مي دانند که با انجام معصيت ، از دستور چه کسي سر پيچي خواهند کرد ؛ لذا در تمام طول عمرشان حتي فکر گناه را هم نمي کنند ؛ با اين که در انجام آن قدرت کامل دارند .
مرحوم شيخ مفيد رحمت الله عليه در اين باره مي فرمايد :
العصمة لطف يفعله الله تعالى بالمكلف بحيث يمتنع منه وقوع المعصية وترك الطاعة مع قدرته عليهما .
عصمت ، لطفي از جانب خداوند كه شامل حال مكلف ميشود و او را از وقوع در معصيت و ترك اطاعت باز ميدارد ؛ با اين كه آن شخص قادر به انجام آن دو است .
النكت الإعتقادية - الشيخ المفيد - ص 37 .
براي اثبات اين علم براي معصومين عليهم السلام دلايل فراواني وجود دارد ؛ از جمله در بارۀ حضرت آدم علي نبينا وآله وعليه السلام ميفرمايد :
وَعَلَّمَ آَدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا
البقره / 31
در بارۀ حضرت داود و سليمان علي نبينا وآله وعليهما السلام ميفرمايد :
وَلَقَدْ آَتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ . وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
النمل / 15_ 16 .
و نيز ميفرمايد :
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا . إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ
الجن / 26_ 27 .
در بارۀ حضرت يوسف علي نبينا وآله وعليه السلام ميفرمايد :
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آَتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ . وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ . وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ .
يوسف / 22_23 .
و باز در بارۀ حضرت يوسف علي نبينا وآله وعليه السلام ميفرمايد :
وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ
يوسف / 33 .
همچنين از زبان حضرت يعقوب علي نبينا وآله وعليه السلام وقتي كه فرزندانش وي را به خاطر گريه بر حضرت يوسف ملامت ميكردند ، ميفرمايد :
قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
يوسف / 86 .
و در بارۀ حضرت لوط علي نبينا وآله وعليه السلام ميفرمايد :
وَلُوطًا آَتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ .
الأنبياء / 74 .
و در بارۀ رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد :
َلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
البقره / 120
وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ
البقره / 145 .
اين علم الهي خاص ، لطفي است كه خداوند به بندگان برگزيدۀ خودش عطا كرده و سبب و منشأ ايجاد ملكۀ تقوي تا عاليترين درجۀ آن ؛ يعني عصمت شده است . مثلاً در بارۀ حضرت يوسف عليه السلام همين علم باعث شد كه مرتكب فاحشه نشود ؛ با اين كه كاملاً در انجام آن مختار بوده است .
در نتيجه ، عصمت امري است اكتسابي ؛ اما منشأ آن علمي است كه خداوند به آنها لطف كرده است .
موفق باشيد
سلام
آیا نبی اکرم ص و امامان ع در انسانیت خود مانند ما هستند یا تفاوت دارند؟ آیا غرایز ایشان و نوع عواطف شان غیر از سایر انسان هاست؟
اگر تفاوت هست آیا اسوه بودن بی معنی نیست؟
لطفا با ذکر منابع جواب دهید
با سلام
قبل از پاسخ به سؤالات شما ذکر مقدمه ای ضروری است:
الگو داشتن و اسوه پذیری که خداوند در قرآن بدان اشاره می کند یک امر طبیعی، فطری و ضروری بشر است.
هیچ فرد یا گروهی از جوامع انسانی در دنیا بدون الگو و سرمشق زندگی نمیکنند. آنها که گمان دارند مستقلند و الگو ندارند، خود نمیدانند که ناخودآگاه الگوی زندگی را انتخاب کردهاند. بی تردید انسان در زندگی جمعی اثرپذیر و احیاناً اثرگذار است و همه برای خود الگو دارند.
در یک خانواده، پدر یا مادر الگوست، در مدرسه، معلم و مدیر، در دانشگاه، استاد ممتاز، در میان ورزشکاران، قهرمانان، در میان هنردوستان، هنرمند محبوب و نمونه، در میان شهروندان، افراد سرشناس، در میان گروههای سیاسی، لیدرها و رهبران احزاب، در میان رجال سیاسی، رییس جمهور و صاحبان قدرت، در بین مسجدیها و نمازگزاران، امام جماعت، در میان انقلابی ها و حزب اللهیها، ولی امر مسلمین و در میان شیعیان، امیرمؤمنان علی علیه السلام به عنوان اسوه و الگو پذیرفته شدهاند و هیچ کس بدون الگو حرکت نمیکند.
قرآن با توجه به این که داشتن الگو و اسوه امری ضروری و عمومی است، اصل مسأله را مسلم گرفته و مصداق الگو و شرایط آن را مطرح میکند و میفرماید: "لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة."(1)
پس، اسوهها به دو دستۀ حسنه و سیئه تقسیم میشوند. اسوۀ قرآن، اسوه حسنه است؛ اما اسوه حسنه قرآن برای کسانی که ایمان دارند و به دیدار خدا و روز قیامت امیدوارند اسوه است. «لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر»؛(2) میگوید: کسانی به دنبال این گونه الگو هستند که به لقای خداوند و روز قیامت امید دارند؛ یعنی قیامت و لقای خدا را باور دارند و برای آن خود را آماده میکنند.
اما در خصوص سؤال شما مبنی بر اینکه آیا پیامبر اکرم (ص) و امامان اهل البیت (ع) در انسانیت شبیه ما هستند یا خیر؟ و آیا غرایز و نوع عواطف شان غیر از سایر انسان هاست؟اگر تفاوت هست آیا اسوه بودن بی معنی نیست؟
گفتنی است: این بزرگواران در انسان بودن و دارا بودن غرایز و عواطف و احساسات انسانی شبیه دیگر انسان هایند و هیچ تفاوتی ندارند، آنچه موجب تفاوت بین ایشان و سایرین گردیده و بدین واسطه خداوند ایشان را بعنوان اسوه و الگو معرفی نموده، تلاش و جد و جهد فوق العادۀ ایشان در به فعلیت رساندن استعدادها و شکوفا ساختن ابعاد وجودی شان بوده که از یکسو در پرتو معرفت و شناخت به خدا و علم به حدود و احکام الهی و از سوی دیگر در پرتو عمل به فرائض و ترک حرام و هر آنچه رضای خدا در آن نیست، متبلور گردیده است.
به عبارتی دیگر، ایشان شایستگی و لیاقت خود را برای الگو و اسوه بودن ثابت نموده و نشان داده اند و خداوند نیز ایشان را از میان سایرین برگزیده و بر تارک وجودی شان مهر تأیید و اسوۀ حسنه بودن را نواخته است.
و البته این امر، مسأله ای بعید و دور از دسترس فهم و شناخت و تجربۀ آدمی نیست، کما اینکه ما نیز، در زمان خودمان شاهد وجود چنین افراد و انسان های الگو و اسوه ای هستیم که بدلیل بهره گیری بیشتر از ظرفیت وجودی و استعداد ذاتی خدادای و توانائی های بالقوه شان، قله های مختلف علمی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، ورزشی و ... را فتح نموده اند. برخی در اکثر علوم و رشته ها به اوج رسیده و جامع الاطراف شدند و برخی به اقتضای فرصت و علاقه و توانائی حیطه ای خاص را برگزیده و صاحب مقام و موقعیت گردیده اند.
و مردم نیز همه بدون هیچ تردید و ابهامی به این افراد تأسی می کنند و روش و مشی ایشان را بمنظور رشد و تکامل یافتن خویش، الگو و اسوۀ خود قرار می دهند.
در این میان، آیا هیچ زمان، ذهن ما در نگاه به این افراد و توجه به پیشرفت ها و موفقیت های ایشان به این نتیجه معطوف شده است که توانائیها، استعدادها، ظرفیت ها، احساسات، عواطف و عقل اینان بیشتر و کاملتر از دیگران بوده؟ و در پرتو این نتیجه، تبعیض و نابرابری را نتیجه گیری کنیم؟ و یا به همین دلایل و نتایجی که ذکر شد، اسوه بودن و الگو گیری از ایشان را مفهومی بی معنا و نادرست فرض کنیم؟
با رجوع به عقل و تجربه، پاسخ مبرهن است که خیر، هیچگاه ذهن ما نسبت به مشاهیر و انسان های موفق زمان خودمان چنین خطائی را مرتکب نمی شود.
پس چگونه است که نسبت به پیامبران، نبی مکرم اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) که علاوه بر امکان عقلی مذکور، مبنی بر اینکه دلیل بوجود آمدن این تفاوتها و الگو شدن ایشان، به علم و معرفت و شناخت و بهره گیری اکتسابی ایشان در استعدادها و ظرفیت های وجودی شان مربوط است، به مهر تأیید الهی از طریق وحی، نیز مجهز است، چنانکه خداوند در آیۀ تطهیر، ایشان را بدلیل همان لیاقت و شایستگی که از خود نشان دادند برگزیده و تطهیر می کند.
با این وجود باز، دچار تردید شده و توان تطبیق آن این حقیقت عقلانی و وحیانی را نداریم.
بدون شک شعاع نورانیت و معرفت بخشی عقل محدود است و اگر تنها به این وسیله برای شناخت همۀ حقایق عالم هستی و اسرار موجود در عالم، که تنها اختصاص به عالم ماده ندارد بسنده کنیم، راه به جائی نخواهیم برد، و عقل در مقایسه با نورانیت وحی و آفتاب روشنی بخش کلام قرآن و اهل بیت (ع)، بمثابۀ چراغ قوه ای است که تنها چند قدمی انسان را پرتو افشانی می کند.
پس از خرد آدمی است، که انسان، بعد از ایمان به خدا و رسول برحق، به هر آنچه که از طریق وحی (قرآن و کلام معصوم) دریافت می کند، بی هیچ تردید و ابهامی بهره مند شود.
مسألۀ عصمت و اسوه و الگو بودن نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نیز از این مقوله است و چنانکه تعقل، راهگشا و تکامل بخش انسان است، تعبد و اطاعتی که در پس ایمان و اعتقاد محققانه و توأم با تعقل می باشد نیز جهت بخش، رهگشا و سعادت آور است.
موفق باشید ...
پاورقی_________________________
1.احزاب، آیه 21.
2.همان.
سلام
آیا نبی اکرم ص و امامان ع در انسانیت خود مانند ما هستند یا تفاوت دارند؟ آیا غرایز ایشان و نوع عواطف شان غیر از سایر انسان هاست؟
اگر تفاوت هست آیا اسوه بودن بی معنی نیست؟
لطفا با ذکر منابع جواب دهید
با سلام خدمت دوست خوب و محترم جناب نارنج
سوال خوب و دقیق شما جای بسی تقدیر و تشکر دارد .
به پاسخ پرسش شما حد اقل در دو جای قران اشاره شده است که البته به یک مورد آن دوستان اشاره نمودند که نیاز مند تکرار نیست و آن همان آیه آخر سوره کهف بود که فرمودند (انا بشر مثلکم ) و اما آیه دوم در [سوره آلعمران (3): آيه 164] که می فرماید :
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ (164)
ترجمه:
164- خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى از جنس خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها بخواند و كتاب و حكمت به آنها بياموزد اگر چه پيش از آن در گمراهى آشكار بودند.
در اين آيه، سخن از بزرگترين نعمت الهى يعنى نعمت" بعثت پيامبر اکرم به ميان آمده است
سپس مىفرمايد: يكى از مزاياى اين پيامبر ( ص ) اين است كه او از جنس خود آنها و از نوع بشر است (مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
نه از جنس فرشتگان و مانند آنها تا احتياجات و نيازمندىهاى بشر را دقيقا درك كنند و دردها و مشكلات و مصائب و مسائل زندگى آنها را لمس نمايند و با توجه به آن به تربيت آنها اقدام كنند.
بعلاوه مهمترين قسمت برنامه تربيتى انبياء تبليغات عملى آنها است به اين معنى كه اعمال آنها بهترين سرمشق و وسيله تربيت است زيرا با" زبان عمل"، بهتر از هر زبانى ميتوان تبليغ كرد و اين در صورتى امكانپذير است كه تبليغ كننده از جنس تبليغ شونده باشد با همان خصائص جسمى و با همان غرائز و ساختمان روحى .
اگر پيامبران مثلا از جنس فرشتگان بودند اين سؤال براى مردم باقى مىماند كه اگر آنها گناه نمىكنند آيا بخاطر اين نيست كه شهوت و غضب و نيازها و غرائز گوناگون بشرى ندارند و به اين ترتيب برنامه تبليغات عملى آنها تعطيل مىشد لذا پيامبران از جنس بشر انتخاب شدند با همان نيازها و غرائز تا بتوانند سرمشقى براى همگان باشند. (تفسير نمونه، ج3، ص: 159)
بنا بر آنچه گذشت وبا توجه به اینکه حکمت بعثت پیامبر اکرم (ص ) اتمام مکارم اخلاق بوده و از سویی نمود اخلاق در رفتار انسان قابل مشاهده است پس می بایست پیامبر که به عنوان اسوه حسنه مشخص شده از جنس همین انسان باشد تا دیگران ببینند که این انسان با چنین ویژگی هایی می تواند قله های کمال را فتح نماید و رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند.
اگر غیر این بود دیگر اسوه بودن شخص نا همگون معنا نمی داشت مثل آن خواهد بود که بگویند ای انسان تو باید مثل پرنده پرواز نمایی و این ممکن نیست چرا که انسان با پرنده سنخیتی ندارد .
لذا شکی باقی نخواهد ماند که پیامبر (ص ) و اهل بیت (ع )از جنس ما انسان ها و نیازمندی های آنان همانند ماست ، آنها توانستند با خود سازی به مقامات عالیه انسانی برسند و راه برای ما باز است و ما نیزمی توانیم این راه را با توجه به ظرفیت خویش بپیماییم .
به امید آن روز
التماس دعا :Gol::Gol::Gol:
سلام
بابت جواب ها ممنون
قبول مثل ما انسانند ولی از کجا ثابت می کنید که انسانیت ایشان مثل انسانیت ماست؟ نمی تونه متفاوت باشه حتی آیه انا بشر مثلکم هم استثنا خورده؟
میشه نظر علامه طباطبایی؛امام خمینی، شهید مطهری، رهبری و ... برام بگید
ممنون:Gol:
یک سوال دیگر میشه تفاوت نبی گرامی اسلام و ائمه را با سایر انسان ها با تشکیک وجودی ملاصدرا پاسخ گفت؟
[=Times New Roman]پیامبر (ص) :Sham:در هر آنچه یک انسان ،انسان است با دیگران تفاوتی ندارد . در آیات مختلفی این مسئله آمده است0(مومنون،24و33 ما هذا الا بشر مثلکم یاکل مما تاکلون منه ویشرب مما تشربون.) و( فصلت ،6قل انما انا بشر مثلکم .)
[=Times New Roman]و آیات دیگر. بنابراین پیامبر(ص):Sham: مانند ما از ابزار های شناختی ومعرفتی ومیلها وگرایشهایی که هر انسانی داراست برخوردار است.اگر غیر از این بود دیگر (لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه؛احزاب،21.)معنا نداشت .چرا که اسوه در هر چیزی باید همانند آنها باشد وحق داشتدکسی بگوید پیامبر (ص) :Sham:انسانی است که زمینی نیست و ما نمیتوانیم او را الگو قرار دهیم .که قرآن بارها متذکر شده که از میان خود شما که حتی امی نیز بوده پیامبری انتخاب نمودیم.بنابر این پیامبر (ص):Sham: کاملا از جهت انسان بودن مانند ماست .ولی نکته حائز اهمیت این است که وجود مبارک پیامبر (ص):Sham: از تمامی آنچه به او از سوی خداوند افاضه شده به تمام وکمال استفاده نموده است.یعنی خدا که به او عقل داده تمامی ظرفیت عقلانی خود را استفاده نموده.اگر به همه فطرت داده است او تمامی ظرفیت فطرت خود را به کار گرفته و...لذا انسان کامل است وهدف خلقت در انسان کامل محقق می شود .به تازگی شنیدید که انسانها از تمامی ظرفیت تنفس خود استفاده نمی کنند وبه همین دلیل سلولهای بدن کاملا اکسیژن نمی گیرند و همین امر باعث از بین رفتن آنها می شود . در سایر امور جسمی وروحی نیز انسانها چنین هستند .
[=Times New Roman]ولی علاوه بر آنچه گفته شد طبق کریمه (الله اعلم حیث یجعل رسالته .انعام ،124.)خداوند در جهت تحقق هدف از آفرینش انسانها از میان آنها یکی را انتخاب می کند که یامبر (ص) :Sham:باشد .او می تواند گناه کندو کاملا مختار است ولی به دلیل ایمان وعلم به حقایق اعمال گناه نمیکند .بنابر این نه کاملا مجبور است ونه کاملا مختار است .که در روایات نیز آمده :لا جبر ولا تفویض بل امر بین الامرین.بنابراین افاضه الهی از سویی واستفاده از تمامی ظرفیتهای انسانی از سوی دیگر اورا پیامبر نموده است.
سلام
میشه یک نفر به طور مستدل جوابم بده با ذکر منبع و استدلال قوی تر. بعضی از سوال هام بی جواب موندن.
سلام
بابت جواب ها ممنون
قبول مثل ما انسانند ولی از کجا ثابت می کنید که انسانیت ایشان مثل انسانیت ماست؟ نمی تونه متفاوت باشه حتی آیه انا بشر مثلکمهم استثنا خورده؟
میشه نظر علامه طباطبایی؛امام خمینی، شهید مطهری، رهبری و ... برام بگید
ممنون:gol:
با درود به شما . شهید مطهری امام را انسان کاملی میداند که اسوه و الگوی همیشگی ماست بدون اینکه نسبی گرایی در اسوه بودن او موثر باشد .امام خمینی هم امام را انسان کامل می داندکه اسوه و الگوی همیشگی است . منظور از انسان کامل همان عصاره خلقت است.