آیه 51 تا 56 سوره صافات به کدام شخص اشاره می کند؟ ماجرایش چه بود؟
تبهای اولیه
لطفا درباره منظور آیه 51 تا 56 سوره صافات توضیح دهید
با سلام
شان نزول آیه
در اين آيات آمده است كه يكى از آن دو نفر فردى بود بسيار خودخواه و مغرور و كمظرفيت و منكر معاد و ديگرى مؤمن و معتقد به قيامت و سرانجام آن مرد بىايمان مغرور در همين جهان نيز به مجازات الهى گرفتار شد و تمام اموال و ثروتش بر باد رفت. ولى لحن آيات مورد بحث با آيات سوره كهف چندان هماهنگ نيست و حكايت از دو داستان جداگانه مىكند.
اسمشان چی بود ؟ کجا زندگی می کردند؟ چه اتفاقی برایشان افتاد؟
چرا کارشناسان قرآن وارد نمی شوند و اصلا خبری از ایشان نیست؟
اسمشان چی بود ؟ کجا زندگی می کردند؟ چه اتفاقی برایشان افتاد؟ چرا کارشناسان قرآن وارد نمی شوند و اصلا خبری از ایشان نیست؟
با سلام
جناب هوریا تا جایی که بنده تفاسیر رو بررسی کردم اسم اینها ومکان زندگیشان مطرح نشده بلکه کلیاتی است که در تفاسیر بیان شده و جناب رضا هم ذکر کردند یعنی:
بندگان مخلص پروردگار كه طبق آيات گذشته غرق انواع نعمتهاى معنوى و مادى بهشتند، انواع ميوههاى بهشتى در يك سو و حوريان بهشتى در سوى ديگر، جامهاى شراب طهور گرداگرد آنها در حركت، و بر تختهاى بهشتى تكيه داده و با دوستان با صفا به راز و نياز مشغولند، ناگهان بعضى از آنها به فكر گذشته خود و دوستان دنيا مىافتد، همان دوستانى كه راه خود را جدا كردند و جاى آنها در جمع بهشتيان خالى است، مىخواهند بدانند سرنوشت آنها به كجا رسيد.
طبق اين تفسير دو آيه اخير از گفتار اين فرد بهشتى با رفيق دوزخيش مىباشد كه گفته هاى او را در زمينه انكار معاد به خاطرش مىآورد
تفسير نمونه، ج19، ص: 61
آیات مذکور صحنه هایی از جهان آخرت را به تصویر کشیده که در آن گفتگوهای یکی از اهل بهشت با یاران بهشتی اش را بیان می کند.آنچه در اینجا مهم است گفتگوهای شخص است که می تواند گفته ی برخی از اهل بهشت هم باشد.لذا نام فرد در این مقام خصوصیتی ندارد.
" قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ": يكى از اهل بهشت به ديگران مىگويد: من در دنيا رفيقى داشتم كه از بين مردم تنها او را انتخاب كرده بودم، و او تنها مرا رفيق خود گرفته بود.
" يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ: آن رفيقى كه داشتم همواره از در تعجب و استبعاد و انكار از من مىپرسيد: راستى تو مساله بعث براى جزا را تصديق دارى، و راستى باور دارى كه بعد از آنكه خاك و استخوان شديم، و بدنهايمان متلاشى گشت و صورتها دگرگون شد، دوباره زنده مىشويم تا جزا داده شويم؟ راستش من كه نمىتوانم اين معنا را تصديق كنم، چون قابل تصديق نيست.
" قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ :همان شخص سپس رفقاى بهشتى خود را مخاطب ساخته، مىگويد: آيا شما به جهنم اشراف داريد و اهل جهنم را مىبينيد و مىتوانيد آن رفيق مرا در جهنم پيدا كنيد و ببينيد چه حالى دارد؟
" فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ:خود آن گوينده به جهنم مشرف مىشود، و رفيق خود را در وسط آتش مىبيند.
" قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ: می گوید به خدا سوگند مىخورم كه نزديك بود تو مرا هم مثل خودت هلاك كنى و بدينجا ساقط سازى كه خودت سقوط كردى.( المیزان)
تشکر:Gol: