خب شما دارین از چاله میوفتید تو چاه!! این چیزی که میگید نظریه "صفات اکتسابی، ارثی میشود"ـه که بعد از کشف ژن تقریبا فراموش شد!! عامل رنگ پوست رنگدانه ای به اسم ملانینه که هر چی بیشتر باشه رنگ پوست تیره تر میشه!
سلام علیکم مجدد برادر عزیزم،
خیر نه آن چاله بود و نه این چاه است! :ok: ظاهراً مشکل ما با زیستشناسی مدرن یکی دو تا نیست! صفات اکتسابی ارثی نمیشود هم یک گزارهی اشتباه دیگر است که اینکه همهی زیستشناسان رویش به توافق برسند دلیل نخواهد بود که پس حتماً درست هم باشد.
مطابق اسلام لقمهی حرام تا ۴۰ نسل انسان اثر میگذارد، اگر این اکتساب پدر سبب اثر گذاری بر روی ژنهای فرزندانش نمیشود شما چطور این مطلب را توضیح خواهید داد؟ مثال دیگرش این است که همهی معصومین علیهمالسلام قبل از بسته شدن نطفهاشان برای پدرهایشان طعام بهشتی آورده میشده است که از آن تناول کنند، مشابه این مسأله ولی به طور خفیفتر برای تمام مؤمنین هم هست که خداوند از بهشت آبی فرو میریزد بر سطح زمین و از زمین با آن آب گیاهی میروید که پدر مؤمن قبل از بسته شدن آن نطفه به نحوی از آن میخورد و از همان آن در اسپرم او شکل میگیرد ... اینها همه روی فرزند انسان و فرزندهای فرزند انسان تا شاید چند نسل اثر میگذارد ... مثالهای دیگری هم هست مثل اینکه برخی کارهای خیر یک مرد پاداشش فرزند صالح است که گلی است از گلهای بهشت و باز اکتساب پدر بر شرایط روحی و جسمی فرزندش مؤثر است ...
مطابق روایت در مریضیهای که یک کودک با آن متولد میشود (مادرزادی) چند عامل مؤثر است، یا این بیماری از والدین به او میرسد در موقع بسته شدن نطفه (این میتواند حتی به رفتار والدین در مقاربت یا زمان مقاربت هم مربوط شود که مثلاً زمان خورشیدگرفتگی یا شب اول ماه یا غیره باشد) و یا اینکه در رحم مادر بر او عارض میشود، آنچه از والدین به او میرسد هم همگی بحث ژن غالب و اینها نیست، برخی از انها جنبهی اکتسابی توسط خود والدین را دارد ...
به طور خلاصه حقیر دو جهت کلی را مطرح میکنم:
[INDENT]۱. اکتساب پدر (مثل سبزه شدن او در آفتاب) تنها یک تغییر موضعی است که منجر به تغییر در ژنتیک او نمیشود اما در ژن فرزندی که قرار است از او متولد شما اثر دارد (مثل همان اعمالی که گفتم)
۲. اکتساب پدر در ژن خود پدر هم اثر دارد و به تبع آن در ژن فرزند هم که مطابق برداشت حقیر از یک روایت از کل بدن پدر کپیبرداری عصبی میکند (مطابق روایتی که انقباضات شدید عضلانی قبل از پرتاب منی را توضیح میدهد و دلیل واجب شدن غسل و شستشوی تمام بدن را بیان میکند در مقابل وضو که تنها برخی مواضع را شستشو میدهد) نیز اثر خواهد داشت
[/INDENT]
اگرچه این دو جهت قابل بررسی هستند ولی رأی حقیر به گرینهی دوم است، چه آنکه اعمال انسان در روان او مؤثر است و بدن وسیلهای است برای این روح، از طرفی داریم که باطن ظاهر را میسازد و از طرفی هم داریم که ظاهر در باطن ریشه میزند و این ریشه زدن ظاهر در باطن میتواند از طریق تغییر دادن ژنتیکی در او باشد، اگرچه رصد کردن این تغییرات شاید برای علم امروز دور از دسترس و عجیب هم به نظر برسد.
فکر کنم خوندم که 7000 سال قبل از میلاد مسیح!! شایدم اشتباه خونده بودم!!
ولی نشونه های انقراض اونها که پیدا نشده! نمیشه همینطوری بگیم که منقرض شدن!! و از طرفی همون بحث ژنوم که گفتم، فقط در مهاجران از آفریقاست و آفریقاییایی که با نئاندرتالا مراوده ای نداشتن اون ژنو ندارن!! این اثباته!
تا قبل از هجرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هم مردم تقویم داشتند و تقویمهای متعددی هم وجود داشت ولی یکی از آن تقویمها تقویمی بود با شروع از زمان هبوط حضرت آدم علیهالسلام، مطابق آن تقویم سال عامالفیل که سال تولد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اگر درست خاطرم باشد سال ۶۱۶۳ یا چیزی در حدود به آن بود (اگرچه اینکه تقویم اینطور باشد تقویم همهگیر نبوده است و مثلاً ظاهراً طوفان نوح و آتش حضرت ابراهیم و بعثت حضرت یوسف و آغاز ملک سلیمان و بعثت حضرت موسی و بعثت حضرت عیسی علیهمالسلام همگی برای مردم زمانه مبدأ تواریخ بودهاند) ...
در مورد انقراض آنها هم از ظاهر برخی روایات اینطور به نظر میرسد که آن آدمها منقرض شده باشند اما اینکه مثلاً در برخی روایات عجوج و مجوج از فرزندان غیر آدم علیهالسلام شمرده شدهاند شاید هم از باقیماندهی همان اقوام گذشته باشند، اگرچه ظاهرشان در برخی روایات که شرح داده شده است زیادی عجیب است که اگر روایاتش صحیح باشند شباهت زیادی به اقوام گذشتهی آدمها که اسکلتهایشان پیدا شده است ندارند ظاهراً، مثل اینکه قدهایشان بسیار کوتاه است و اینها ... روایاتشان را درست بخاطر ندارم و شاید سندشان هم درست نباشد ...
فرض بگیریم استخوانه کاربردیه! میدونستید تو سلولای بدن اندامکی به نام میتوکندری داریم که تولید مثلش جدا از سلوله و این اندامک اوایل تاریخ حیات زمین یه باکتری هوازی بوده که بعد از پیدایش یوکاریوتها به سلول دیگه ای وارد شده و کار تنفس اونو بر عهده گرفته!؟؟ و یه چیز دیگه که هست، شنیدین میگن فلان برنامه یا سیستم عامل باگ داره!؟ ما انسانها هم چنتا باگ داریم که الان یادم نیست!!(از نوع عصبی)
تو متابولیسم سلولی هم یه جا هست که ماده ای الکی به قند متصل میشه و یه خونه بعدش پیاده میشه!!
صحبت کردن علم امروز در مورد تاریخ حیات زمین چندان موثق نیست ... انسان هم باگ ندارد و اینها توهمات است :ok: مثل آن بندهی خدایی که اصرار داشت بگوید یک ایراد طراحی در انسان این است که اگر انسان خوابیده آب بخورد ممکن است خفه شود و این ایراد در طراحی است که خوب ایراد نیست ولی به نظر او اینطور میرسید ... هر خلقتی در وجود انسانها چندین و چند حکمت و دلیل دارد که کسی که آنها را نداند گمان میکند برخی مسائل بیمورد و بیدلیل است یا باگ است و از این دست مسائل ...
درسته ولی نه وقتی که فقط یه نژاد(آفریقایی خالص) اونو نداشته باشه!! البته اونطور که من شنیدم هر دو حوری بودن!! شایدم اشتباه نوشتن!!
اگر ژن ابتدایی ما انسانها فقط یک ژن بوده است که ان هم متعلق به حضرت آدم علیهالسلام بوده است و الآن این همه ژنهای متفاوت داریم اینکه یک گروه از انسانها ژن خاصی در درونشان متفاوت از بقیه باشد هیچ چیز خارقالعادهای نیست ... اما با این وجود آن مطلبی که در مورد نفرین حضرت نوح علیهالسلام بر دو پسرشان گفتم را هم در نظر بگیرید و اینکه اثر ان نفرین میتواند به طور مستقیم و لحظهای در تغییر ژنهای ایشان دخیل بشود ... اینکه یک ژن در اقوام گذشتهی قبل از آدم علیهالسلام نیز وجود داشته باشد چیزی را ثابت نمیکند، در این میان حدس خویشاوندی آنها تنها یک حدس از میان چندین حدس ممکن است ...
خیر هر دو خوری نبودند و یکی از طایفهی جنیان بوده است.
یا علی علیهآلسلام
سلام علیکم و رحمة الله،
مثال باکتری مناسب برای مطلبی که حقیر گفتم نیست، شما یک شجرهنامه درست میکنید و میگویید کدام موجود از کدام موجود فرگشت شده است، حقیر هم میگویم اگر استدلال فقط بر پایهی تشابهات باشد و تشابهات هم بعد از چند مرحلهی فرگشت بتواند خیلی کم باشد در این صورت هر چیزی میتواند از هر چیز دیگر به وجود آمده باشد و رسم یک درخت بیمعنا خواهد بود، مثل اینکه بگوییم دو نفر شتر یکی از نسل سوسمار است و دیگری از نسل جغد شاخدار، شباهت هم میگردیم و بینشان پیدا میکنیم و بقیه را هم میگذاریم به حساب فرگشت و حلقههای گمشدهای که هنوز کشف نشدهاند، نظرتان چیست؟ مساعد است؟
حقیر نظرم را بر اساس برداشتهایم از قرآن و روایات معصومین علیهمالسلام در پستهای قبلی با صراحت تمام بیان کردهام، اینکه بجز آدم علیهالسلام و آدمهای پیش از او هیچ موجود زندهی غیرگیاه دیگری در عالم ماده مستقیماً از خاک خلق نشده است، که اگر شده بود اسم آن هم آدم میبود، پس تمامی موجودات دیگر از پایههای دیگر خلق شدهاند، این پایهها میتواند آتش باشد که آن هم از گیاه سبز بوده است برای خلقت جن یا میتواند آب دهان جن باشد که بشود سگ یا میتواند عطسهی شیر باشد که بشود گربه و الی آخر، همگی اینها هم مستقیماً با ارادهی خداوند صورت گرفته است، یعنی همانطور که انسان یک زوج والد در ابتدا داشته است که از خاک خلق شدهاند هر گونهی دیگری هم یک زوج والد داشتهاند که از یک پایهای خلق شدهاند، تمامی شباهتهای بین موجودات متفاوت هم که توسط زیستشناسات و متخصصان ژنتیک کشف میشود که بر اساس آنها آن شجرهنامهی تکاملی را تدوین میکنند و یا بر اساس آنها خانوادهی متفاوت جانوری را معرفی میکنند مانند گربهسانان و پستانداران و خزندگان و پرندگان و غیره اینها همگی میتواند ناشی از همان مبناهای خلقت باشد، شباهت شیر و گربه را در نظر بگیرید و اینکه مبنای خلقت یکی از ضایعات دیگری بوده است.
اصلاً بگذارید مطلب با جزئیات بیشتری را خدمتتان بگویم. از نظر ژنتیکی مرد و زن یک گونه به حساب میآیند و تفاوتشان به صورت خاص در یک کروموزوم است، درست است؟ حالا برویم سراغ خلقت نخستین زن و نخستین مرد ببینیم آنها چطور خلق شدند که هر دو متعلق به یک گونهی جانوری هستند، حضرت آدم علیهالسلام به طور مستقل از خاک خلق گشت، بعد خداوند از اضافی خاک قفسهی سینهاشان حوّاء را آفرید، این آفرینش البته از خاک بوده است و نه از استخوان که سبب محرمیت آنها شود ولی همان خاک هم خاکی کتفاوت از خاکی بوده است که بر روی زمین بوده است، این خاک حاوی ژنتیک حضرت آدم علیهالسلام بوده است به نحوی که نه ارتباط خویشاوندی بین آنها برقرار کند و نه اینکه به کل ایجاد گونهای جدید از موجودات زنده بشود، تغییر ژنتیکی ایجاد شده در این خاک شدن و دوباره شکل گرفتن هم امروز معتقدیم به صورت تغییر در همان یک کروموزوم بوده است. با این حساب تغییرات در خلقت یک موجود از پایهای خاص میتواند ایجاد گونههای متفاوت یا دو موجود نر و ماده از یک گونه را منجر شود.
سلام
در کل اینطور نیست! مثلا کسی نمیکه انسانی از تکامل یه پرنده بوجود اومد چون پرنده ها و پستاندارا دو گروهی بودن که از خزنده ها مشتق شدن و سیر تکاملیشون طولی نیست! با توجه به همین نکته ما میگیم انسان از فرگشت پستانداران بوجود اومده! دلیل اینکه اختصاصا به گوریل نسبتش میدیمم اینه که نزدیکترین گونه ی زنده از نظر ژنتیکی به ما گوریله!!
درباره ی حلقه های گم شده فکر کنم اغلبشون پیدا شدن!! در کل اوایل که از وجود ژن خبر نداشتن میشد بگیم که شباهت ظاهری که اثبات نیست!! ولی بعد از بررسی ژن شباهت ها همینطور بیشتر شد!
مثال خیلی خوبی زدید!ایجاد حوا از حضرت آدم! خب این جهشی در کروموزوم جنسی بوده! اگه صدها و هزارن بار این جهشها انجام بشه(که به خاطر بیشتر بودن کروموزومهای غیر جنسی رو اونا بیشتره!) به نظرتون اون موجود اولیه میمونه!؟ وقتی با یه جهش کلی تفاوت بوجود اومد، با صدها و هزاران چرا بی نهایت تفاوت بوجود نیاد!
سلام علیکم مجدد برادر عزیزم،
خیر نه آن چاله بود و نه این چاه است! :ok: ظاهراً مشکل ما با زیستشناسی مدرن یکی دو تا نیست! صفات اکتسابی ارثی نمیشود هم یک گزارهی اشتباه دیگر است که اینکه همهی زیستشناسان رویش به توافق برسند دلیل نخواهد بود که پس حتماً درست هم باشد.
مطابق اسلام لقمهی حرام تا ۴۰ نسل انسان اثر میگذارد، اگر این اکتساب پدر سبب اثر گذاری بر روی ژنهای فرزندانش نمیشود شما چطور این مطلب را توضیح خواهید داد؟ مثال دیگرش این است که همهی معصومین علیهمالسلام قبل از بسته شدن نطفهاشان برای پدرهایشان طعام بهشتی آورده میشده است که از آن تناول کنند، مشابه این مسأله ولی به طور خفیفتر برای تمام مؤمنین هم هست که خداوند از بهشت آبی فرو میریزد بر سطح زمین و از زمین با آن آب گیاهی میروید که پدر مؤمن قبل از بسته شدن آن نطفه به نحوی از آن میخورد و از همان آن در اسپرم او شکل میگیرد ... اینها همه روی فرزند انسان و فرزندهای فرزند انسان تا شاید چند نسل اثر میگذارد ... مثالهای دیگری هم هست مثل اینکه برخی کارهای خیر یک مرد پاداشش فرزند صالح است که گلی است از گلهای بهشت و باز اکتساب پدر بر شرایط روحی و جسمی فرزندش مؤثر است ...
مطابق روایت در مریضیهای که یک کودک با آن متولد میشود (مادرزادی) چند عامل مؤثر است، یا این بیماری از والدین به او میرسد در موقع بسته شدن نطفه (این میتواند حتی به رفتار والدین در مقاربت یا زمان مقاربت هم مربوط شود که مثلاً زمان خورشیدگرفتگی یا شب اول ماه یا غیره باشد) و یا اینکه در رحم مادر بر او عارض میشود، آنچه از والدین به او میرسد هم همگی بحث ژن غالب و اینها نیست، برخی از انها جنبهی اکتسابی توسط خود والدین را دارد ...
به طور خلاصه حقیر دو جهت کلی را مطرح میکنم:
[INDENT]۱. اکتساب پدر (مثل سبزه شدن او در آفتاب) تنها یک تغییر موضعی است که منجر به تغییر در ژنتیک او نمیشود اما در ژن فرزندی که قرار است از او متولد شما اثر دارد (مثل همان اعمالی که گفتم)
۲. اکتساب پدر در ژن خود پدر هم اثر دارد و به تبع آن در ژن فرزند هم که مطابق برداشت حقیر از یک روایت از کل بدن پدر کپیبرداری عصبی میکند (مطابق روایتی که انقباضات شدید عضلانی قبل از پرتاب منی را توضیح میدهد و دلیل واجب شدن غسل و شستشوی تمام بدن را بیان میکند در مقابل وضو که تنها برخی مواضع را شستشو میدهد) نیز اثر خواهد داشت
[/INDENT]
اگرچه این دو جهت قابل بررسی هستند ولی رأی حقیر به گرینهی دوم است، چه آنکه اعمال انسان در روان او مؤثر است و بدن وسیلهای است برای این روح، از طرفی داریم که باطن ظاهر را میسازد و از طرفی هم داریم که ظاهر در باطن ریشه میزند و این ریشه زدن ظاهر در باطن میتواند از طریق تغییر دادن ژنتیکی در او باشد، اگرچه رصد کردن این تغییرات شاید برای علم امروز دور از دسترس و عجیب هم به نظر برسد.
تا قبل از هجرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هم مردم تقویم داشتند و تقویمهای متعددی هم وجود داشت ولی یکی از آن تقویمها تقویمی بود با شروع از زمان هبوط حضرت آدم علیهالسلام، مطابق آن تقویم سال عامالفیل که سال تولد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اگر درست خاطرم باشد سال ۶۱۶۳ یا چیزی در حدود به آن بود (اگرچه اینکه تقویم اینطور باشد تقویم همهگیر نبوده است و مثلاً ظاهراً طوفان نوح و آتش حضرت ابراهیم و بعثت حضرت یوسف و آغاز ملک سلیمان و بعثت حضرت موسی و بعثت حضرت عیسی علیهمالسلام همگی برای مردم زمانه مبدأ تواریخ بودهاند) ...
در مورد انقراض آنها هم از ظاهر برخی روایات اینطور به نظر میرسد که آن آدمها منقرض شده باشند اما اینکه مثلاً در برخی روایات عجوج و مجوج از فرزندان غیر آدم علیهالسلام شمرده شدهاند شاید هم از باقیماندهی همان اقوام گذشته باشند، اگرچه ظاهرشان در برخی روایات که شرح داده شده است زیادی عجیب است که اگر روایاتش صحیح باشند شباهت زیادی به اقوام گذشتهی آدمها که اسکلتهایشان پیدا شده است ندارند ظاهراً، مثل اینکه قدهایشان بسیار کوتاه است و اینها ... روایاتشان را درست بخاطر ندارم و شاید سندشان هم درست نباشد ...
صحبت کردن علم امروز در مورد تاریخ حیات زمین چندان موثق نیست ... انسان هم باگ ندارد و اینها توهمات است :ok: مثل آن بندهی خدایی که اصرار داشت بگوید یک ایراد طراحی در انسان این است که اگر انسان خوابیده آب بخورد ممکن است خفه شود و این ایراد در طراحی است که خوب ایراد نیست ولی به نظر او اینطور میرسید ... هر خلقتی در وجود انسانها چندین و چند حکمت و دلیل دارد که کسی که آنها را نداند گمان میکند برخی مسائل بیمورد و بیدلیل است یا باگ است و از این دست مسائل ...
اگر ژن ابتدایی ما انسانها فقط یک ژن بوده است که ان هم متعلق به حضرت آدم علیهالسلام بوده است و الآن این همه ژنهای متفاوت داریم اینکه یک گروه از انسانها ژن خاصی در درونشان متفاوت از بقیه باشد هیچ چیز خارقالعادهای نیست ... اما با این وجود آن مطلبی که در مورد نفرین حضرت نوح علیهالسلام بر دو پسرشان گفتم را هم در نظر بگیرید و اینکه اثر ان نفرین میتواند به طور مستقیم و لحظهای در تغییر ژنهای ایشان دخیل بشود ... اینکه یک ژن در اقوام گذشتهی قبل از آدم علیهالسلام نیز وجود داشته باشد چیزی را ثابت نمیکند، در این میان حدس خویشاوندی آنها تنها یک حدس از میان چندین حدس ممکن است ...
خیر هر دو خوری نبودند و یکی از طایفهی جنیان بوده است.
یا علی علیهآلسلام
در مورد لقمه حروم که میگید فرض کنید 40 نسل پیشتون همچین کاری کرده باشه!! این عدالته که الان شما گناهکار باشید!!!؟؟ یا خدا عادل نیست یا این روایت غلطه!
در مورد مثالی هم که از معصومین زدید اینقدر حدیث دروغی هست که حتی اگه خود معصومم بیاد جلوم حدیثی بگه بعید میدونم باورم بشه!!!:khaneh:(اقلا یه دسته هم نبودن!! هم چاپلوسای پادشاها و هم غلات!!)
خب ایناییم که میگید یا ژنی بودن(که در این صورت ممکنه منتقل بشه!) یا وقتی سلول تخم بوجود اومده تاثیر گذاشته! پس باز اون جنین کامل نشده کسب کرده نه اینکه بهش ارث برسه!
انگار شما به تاریخ علاقه ی زیادی دارید و مطالعه ی زیادی داشتید! من فقط تو اینترنت اون تاریخو پیدا کردم!! در هر صورت ممنون از اطلاعاتتون!
این باگ که گفتم، دقیق یادم نیست ولی احتمالا اینطور باشه که وقتی پای راستمونو تو هوا میگیریم و دست راستمونو تو هوا میچرخونیم، پای راستم خودبه خود شروع به چرخش میکنه!!! البته همونطور که گفتم دقیق یادم نیست که اینطور بود یا نه!
پرسش: اول، مرغ آفریده شده است یا تخم مرغ؟
پاسخ:
این سؤال از جمله سؤال هایی است که دانستن و ندانستن آن، هیچ ضرر یا نفعی را متوجه سؤال کننده نمی نماید. بنابراین، دانستن پاسخ آن، از جمله علوم غیرنافع است که در دین اسلام و در زبان معصومین (علیهم السلام) از رفتن به سوی آنها، منع شده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در دعاء «اللهم إنی أعوذ بک من علم لاینفع»؛ به خداوند می فرماید: خدایا! من پناه می برم به تو از علمی که فایده ندارد.(1)
امام علی (علیه السلام) در وصیت خودش به فرزند برومندش، امام حسن (علیه السلام) در جمله «وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیرَ فِی عِلْمٍ لَا ینْفَعُ»؛ می فرماید: بدان که خیری (و سودی) در دانشی که نفعی ندارد، نیست.(2)
_ عدم منع عقلی هیچ یک از دو صورت:
این که تخم مرغ، پیش از مرغ آفریده شده باشد یا مرغ پیش از تخم مرغ آفریده شده باشد، هر دو فرض، هیچ منع عقلی در برابر ساحت کبریایی خداوند (تبارک و تعالی) ندارند. اگر داستان آفرینش را به صورت دفعی و به یکباره بدانیم که خداوند موجودات را به شکل کنونی ناگهان خلق کرده باشد، هر دو احتمال ممکن است و منع عقلی ندارد، خداوند می تواند هر یک از دو مورد ذکر شده را به یکباره و بدون اینکه یکی از دیگری باشد، به صورت مستقل آفریده باشد، یا به صورت تدریج و از طریق تکامل موجودات کوچک تر. این در صورتی است که روند خلقت را مانند نظریه تکامل داروین (بر فرض ثابت شدن) تدریجی بدانیم که مرغ همانند هر موجود دیگری فرایند طولانی تکامل را تا این مرحله یک به یک پشت سر گذاشته، ابتدا مرغ به شکل امروزی تحقق پیدا کرده و آن گاه برای تکامل خود و تداوم و بقای نسل خود ساختار تولید مثل و تخم گذاری را به دست آورده؛ پس ابتدا مرغ بوده و آن گاه تخم مرغ به وجود آمده است.
_ مقتضای طبیعت آفرینش و دلیل:
جدای از عدم منع عقلی هر دو صورت، به شكل طبيعي به نظر می رسد كه خداوند اول مرغ را خلق كرده باشد و بعد تخم مرغ را زيرا تخم مرغ اگر ابتدا خلق می شد، بدون وجود مرغی كه بر آن بنشيند، امكان تبديل شدن به مرغ را نداشت. طبق روال طبیعی، جانداران، ابتدا مرغ، باید تخم بکند و بعد از چند روز نشستن بر روی آن، تخم، تبدیل به جوجه شده و جوجه بعد از چند مدتی، تبدیل به مرغ شده و خودش، تخم کرده و آن تخم نیز بعد از نشستن آن مرغ دومی بر روی آن، تبدیل به جوجه شده و همین طور این سلسله ادامه پیدا کرده تا به این جا رسیده است؛ همچنان که خداوند (تبارک و تعالی) ابتدا حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) را آفرید و با آمیزش جنسی آن دو، هابیل و قابیل به وجود آمدند و همین طور به طور سلسه مراتب، تولید نسل ادامه یافته تا بشر به این جا رسیده است. بنابر مقتضای قاعده «فرع مبتنی بر اصل است» نیز تا مرغ نباشد، تخم مرغ نخواهد بود. پس اول اصل که مرغ است، بوده است و بعد از آن، تخم که فرع او است، به وجود آمده است.
_ دیدگاه دانشمندان:
پژوهشگران انگلیسی اعلام کردند که به جواب سوال قدیمی که همواره توجهات انسان را به خود جلب کرده، رسیده اند که بر اساس آن می توان ثابت کرد مرغ قبل از تخم مرغ به وجود آمده است. در تحقیقات اخیر پژوهشگران انگلیسی مشخص شد که پوست تخم مرغ حاوی عنصر "اوفوسلیدین 17" است که تنها در بدن مرغ یافت می شود. بر این اساس، غدد داخلی مرغ این ماده را 24 ساعت قبل از تخم گذاشتن ترشح می کند تا پوسته آنرا تشکیل دهد. پژوهشگران معتقدند با توجه به اینکه مرغ تنها دارنده این عنصر است شکی وجود نخواهد داشت که مرغ قبل از تخم مرغ آفریده شده و باید پرونده این سوال قدیمی در اذهان عمومی بسته شود.
__________
(1) کراجکی، محمد، کنزالفوائد، دارالذخائر، یکم، ج1، ص 385.
(2) موسوی، سید رضی، نهج البلاغه، نامه 31 (نامه به امام حسن).
سلام علیکم مجدد برادر عزیزم،
خیر نه آن چاله بود و نه این چاه است! :ok: ظاهراً مشکل ما با زیستشناسی مدرن یکی دو تا نیست! صفات اکتسابی ارثی نمیشود هم یک گزارهی اشتباه دیگر است که اینکه همهی زیستشناسان رویش به توافق برسند دلیل نخواهد بود که پس حتماً درست هم باشد.
مطابق اسلام لقمهی حرام تا ۴۰ نسل انسان اثر میگذارد، اگر این اکتساب پدر سبب اثر گذاری بر روی ژنهای فرزندانش نمیشود شما چطور این مطلب را توضیح خواهید داد؟ مثال دیگرش این است که همهی معصومین علیهمالسلام قبل از بسته شدن نطفهاشان برای پدرهایشان طعام بهشتی آورده میشده است که از آن تناول کنند، مشابه این مسأله ولی به طور خفیفتر برای تمام مؤمنین هم هست که خداوند از بهشت آبی فرو میریزد بر سطح زمین و از زمین با آن آب گیاهی میروید که پدر مؤمن قبل از بسته شدن آن نطفه به نحوی از آن میخورد و از همان آن در اسپرم او شکل میگیرد ... اینها همه روی فرزند انسان و فرزندهای فرزند انسان تا شاید چند نسل اثر میگذارد ... مثالهای دیگری هم هست مثل اینکه برخی کارهای خیر یک مرد پاداشش فرزند صالح است که گلی است از گلهای بهشت و باز اکتساب پدر بر شرایط روحی و جسمی فرزندش مؤثر است ...
مطابق روایت در مریضیهای که یک کودک با آن متولد میشود (مادرزادی) چند عامل مؤثر است، یا این بیماری از والدین به او میرسد در موقع بسته شدن نطفه (این میتواند حتی به رفتار والدین در مقاربت یا زمان مقاربت هم مربوط شود که مثلاً زمان خورشیدگرفتگی یا شب اول ماه یا غیره باشد) و یا اینکه در رحم مادر بر او عارض میشود، آنچه از والدین به او میرسد هم همگی بحث ژن غالب و اینها نیست، برخی از انها جنبهی اکتسابی توسط خود والدین را دارد ...
به طور خلاصه حقیر دو جهت کلی را مطرح میکنم:
[INDENT]۱. اکتساب پدر (مثل سبزه شدن او در آفتاب) تنها یک تغییر موضعی است که منجر به تغییر در ژنتیک او نمیشود اما در ژن فرزندی که قرار است از او متولد شما اثر دارد (مثل همان اعمالی که گفتم)
۲. اکتساب پدر در ژن خود پدر هم اثر دارد و به تبع آن در ژن فرزند هم که مطابق برداشت حقیر از یک روایت از کل بدن پدر کپیبرداری عصبی میکند (مطابق روایتی که انقباضات شدید عضلانی قبل از پرتاب منی را توضیح میدهد و دلیل واجب شدن غسل و شستشوی تمام بدن را بیان میکند در مقابل وضو که تنها برخی مواضع را شستشو میدهد) نیز اثر خواهد داشت
[/INDENT]
اگرچه این دو جهت قابل بررسی هستند ولی رأی حقیر به گرینهی دوم است، چه آنکه اعمال انسان در روان او مؤثر است و بدن وسیلهای است برای این روح، از طرفی داریم که باطن ظاهر را میسازد و از طرفی هم داریم که ظاهر در باطن ریشه میزند و این ریشه زدن ظاهر در باطن میتواند از طریق تغییر دادن ژنتیکی در او باشد، اگرچه رصد کردن این تغییرات شاید برای علم امروز دور از دسترس و عجیب هم به نظر برسد.
تا قبل از هجرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هم مردم تقویم داشتند و تقویمهای متعددی هم وجود داشت ولی یکی از آن تقویمها تقویمی بود با شروع از زمان هبوط حضرت آدم علیهالسلام، مطابق آن تقویم سال عامالفیل که سال تولد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اگر درست خاطرم باشد سال ۶۱۶۳ یا چیزی در حدود به آن بود (اگرچه اینکه تقویم اینطور باشد تقویم همهگیر نبوده است و مثلاً ظاهراً طوفان نوح و آتش حضرت ابراهیم و بعثت حضرت یوسف و آغاز ملک سلیمان و بعثت حضرت موسی و بعثت حضرت عیسی علیهمالسلام همگی برای مردم زمانه مبدأ تواریخ بودهاند) ...
در مورد انقراض آنها هم از ظاهر برخی روایات اینطور به نظر میرسد که آن آدمها منقرض شده باشند اما اینکه مثلاً در برخی روایات عجوج و مجوج از فرزندان غیر آدم علیهالسلام شمرده شدهاند شاید هم از باقیماندهی همان اقوام گذشته باشند، اگرچه ظاهرشان در برخی روایات که شرح داده شده است زیادی عجیب است که اگر روایاتش صحیح باشند شباهت زیادی به اقوام گذشتهی آدمها که اسکلتهایشان پیدا شده است ندارند ظاهراً، مثل اینکه قدهایشان بسیار کوتاه است و اینها ... روایاتشان را درست بخاطر ندارم و شاید سندشان هم درست نباشد ...
صحبت کردن علم امروز در مورد تاریخ حیات زمین چندان موثق نیست ... انسان هم باگ ندارد و اینها توهمات است :ok: مثل آن بندهی خدایی که اصرار داشت بگوید یک ایراد طراحی در انسان این است که اگر انسان خوابیده آب بخورد ممکن است خفه شود و این ایراد در طراحی است که خوب ایراد نیست ولی به نظر او اینطور میرسید ... هر خلقتی در وجود انسانها چندین و چند حکمت و دلیل دارد که کسی که آنها را نداند گمان میکند برخی مسائل بیمورد و بیدلیل است یا باگ است و از این دست مسائل ...
اگر ژن ابتدایی ما انسانها فقط یک ژن بوده است که ان هم متعلق به حضرت آدم علیهالسلام بوده است و الآن این همه ژنهای متفاوت داریم اینکه یک گروه از انسانها ژن خاصی در درونشان متفاوت از بقیه باشد هیچ چیز خارقالعادهای نیست ... اما با این وجود آن مطلبی که در مورد نفرین حضرت نوح علیهالسلام بر دو پسرشان گفتم را هم در نظر بگیرید و اینکه اثر ان نفرین میتواند به طور مستقیم و لحظهای در تغییر ژنهای ایشان دخیل بشود ... اینکه یک ژن در اقوام گذشتهی قبل از آدم علیهالسلام نیز وجود داشته باشد چیزی را ثابت نمیکند، در این میان حدس خویشاوندی آنها تنها یک حدس از میان چندین حدس ممکن است ...
خیر هر دو خوری نبودند و یکی از طایفهی جنیان بوده است.
یا علی علیهآلسلام
سلام
در کل اینطور نیست! مثلا کسی نمیکه انسانی از تکامل یه پرنده بوجود اومد چون پرنده ها و پستاندارا دو گروهی بودن که از خزنده ها مشتق شدن و سیر تکاملیشون طولی نیست! با توجه به همین نکته ما میگیم انسان از فرگشت پستانداران بوجود اومده! دلیل اینکه اختصاصا به گوریل نسبتش میدیمم اینه که نزدیکترین گونه ی زنده از نظر ژنتیکی به ما گوریله!!
درباره ی حلقه های گم شده فکر کنم اغلبشون پیدا شدن!! در کل اوایل که از وجود ژن خبر نداشتن میشد بگیم که شباهت ظاهری که اثبات نیست!! ولی بعد از بررسی ژن شباهت ها همینطور بیشتر شد!
مثال خیلی خوبی زدید!ایجاد حوا از حضرت آدم! خب این جهشی در کروموزوم جنسی بوده! اگه صدها و هزارن بار این جهشها انجام بشه(که به خاطر بیشتر بودن کروموزومهای غیر جنسی رو اونا بیشتره!) به نظرتون اون موجود اولیه میمونه!؟ وقتی با یه جهش کلی تفاوت بوجود اومد، با صدها و هزاران چرا بی نهایت تفاوت بوجود نیاد!
در مورد لقمه حروم که میگید فرض کنید 40 نسل پیشتون همچین کاری کرده باشه!! این عدالته که الان شما گناهکار باشید!!!؟؟ یا خدا عادل نیست یا این روایت غلطه!
در مورد مثالی هم که از معصومین زدید اینقدر حدیث دروغی هست که حتی اگه خود معصومم بیاد جلوم حدیثی بگه بعید میدونم باورم بشه!!!:khaneh:(اقلا یه دسته هم نبودن!! هم چاپلوسای پادشاها و هم غلات!!)
خب ایناییم که میگید یا ژنی بودن(که در این صورت ممکنه منتقل بشه!) یا وقتی سلول تخم بوجود اومده تاثیر گذاشته! پس باز اون جنین کامل نشده کسب کرده نه اینکه بهش ارث برسه!
انگار شما به تاریخ علاقه ی زیادی دارید و مطالعه ی زیادی داشتید! من فقط تو اینترنت اون تاریخو پیدا کردم!! در هر صورت ممنون از اطلاعاتتون!
این باگ که گفتم، دقیق یادم نیست ولی احتمالا اینطور باشه که وقتی پای راستمونو تو هوا میگیریم و دست راستمونو تو هوا میچرخونیم، پای راستم خودبه خود شروع به چرخش میکنه!!! البته همونطور که گفتم دقیق یادم نیست که اینطور بود یا نه!
پرسش:
اول، مرغ آفریده شده است یا تخم مرغ؟
پاسخ:
این سؤال از جمله سؤال هایی است که دانستن و ندانستن آن، هیچ ضرر یا نفعی را متوجه سؤال کننده نمی نماید. بنابراین، دانستن پاسخ آن، از جمله علوم غیرنافع است که در دین اسلام و در زبان معصومین (علیهم السلام) از رفتن به سوی آنها، منع شده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در دعاء «اللهم إنی أعوذ بک من علم لاینفع»؛ به خداوند می فرماید: خدایا! من پناه می برم به تو از علمی که فایده ندارد.(1)
امام علی (علیه السلام) در وصیت خودش به فرزند برومندش، امام حسن (علیه السلام) در جمله «وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیرَ فِی عِلْمٍ لَا ینْفَعُ»؛ می فرماید: بدان که خیری (و سودی) در دانشی که نفعی ندارد، نیست.(2)
_ عدم منع عقلی هیچ یک از دو صورت:
این که تخم مرغ، پیش از مرغ آفریده شده باشد یا مرغ پیش از تخم مرغ آفریده شده باشد، هر دو فرض، هیچ منع عقلی در برابر ساحت کبریایی خداوند (تبارک و تعالی) ندارند. اگر داستان آفرینش را به صورت دفعی و به یکباره بدانیم که خداوند موجودات را به شکل کنونی ناگهان خلق کرده باشد، هر دو احتمال ممکن است و منع عقلی ندارد، خداوند می تواند هر یک از دو مورد ذکر شده را به یکباره و بدون اینکه یکی از دیگری باشد، به صورت مستقل آفریده باشد، یا به صورت تدریج و از طریق تکامل موجودات کوچک تر. این در صورتی است که روند خلقت را مانند نظریه تکامل داروین (بر فرض ثابت شدن) تدریجی بدانیم که مرغ همانند هر موجود دیگری فرایند طولانی تکامل را تا این مرحله یک به یک پشت سر گذاشته، ابتدا مرغ به شکل امروزی تحقق پیدا کرده و آن گاه برای تکامل خود و تداوم و بقای نسل خود ساختار تولید مثل و تخم گذاری را به دست آورده؛ پس ابتدا مرغ بوده و آن گاه تخم مرغ به وجود آمده است.
_ مقتضای طبیعت آفرینش و دلیل:
جدای از عدم منع عقلی هر دو صورت، به شكل طبيعي به نظر می رسد كه خداوند اول مرغ را خلق كرده باشد و بعد تخم مرغ را زيرا تخم مرغ اگر ابتدا خلق می شد، بدون وجود مرغی كه بر آن بنشيند، امكان تبديل شدن به مرغ را نداشت. طبق روال طبیعی، جانداران، ابتدا مرغ، باید تخم بکند و بعد از چند روز نشستن بر روی آن، تخم، تبدیل به جوجه شده و جوجه بعد از چند مدتی، تبدیل به مرغ شده و خودش، تخم کرده و آن تخم نیز بعد از نشستن آن مرغ دومی بر روی آن، تبدیل به جوجه شده و همین طور این سلسله ادامه پیدا کرده تا به این جا رسیده است؛ همچنان که خداوند (تبارک و تعالی) ابتدا حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) را آفرید و با آمیزش جنسی آن دو، هابیل و قابیل به وجود آمدند و همین طور به طور سلسه مراتب، تولید نسل ادامه یافته تا بشر به این جا رسیده است. بنابر مقتضای قاعده «فرع مبتنی بر اصل است» نیز تا مرغ نباشد، تخم مرغ نخواهد بود. پس اول اصل که مرغ است، بوده است و بعد از آن، تخم که فرع او است، به وجود آمده است.
_ دیدگاه دانشمندان:
پژوهشگران انگلیسی اعلام کردند که به جواب سوال قدیمی که همواره توجهات انسان را به خود جلب کرده، رسیده اند که بر اساس آن می توان ثابت کرد مرغ قبل از تخم مرغ به وجود آمده است. در تحقیقات اخیر پژوهشگران انگلیسی مشخص شد که پوست تخم مرغ حاوی عنصر "اوفوسلیدین 17" است که تنها در بدن مرغ یافت می شود. بر این اساس، غدد داخلی مرغ این ماده را 24 ساعت قبل از تخم گذاشتن ترشح می کند تا پوسته آنرا تشکیل دهد. پژوهشگران معتقدند با توجه به اینکه مرغ تنها دارنده این عنصر است شکی وجود نخواهد داشت که مرغ قبل از تخم مرغ آفریده شده و باید پرونده این سوال قدیمی در اذهان عمومی بسته شود.
__________
(1) کراجکی، محمد، کنزالفوائد، دارالذخائر، یکم، ج1، ص 385.
(2) موسوی، سید رضی، نهج البلاغه، نامه 31 (نامه به امام حسن).