کلیسا ی ابرهه چون در مرکز حکومت او بود و نیز در مکان حاصلخیزی بود که اولویت بیشتری دارد.
در سایتها نگاه کنید که از کلیسای ابرهه جز مخروبه ای باقی نمانده است. از طرفی شما مکه و کعبه را از لحاظ جغرافیایی با حبشه یکی میدانید در حالی که از لحاظ جغرافیایی زمین کعبه سرآمد اراضی روی کره زمین است همچنین عبادت در مسجد الحرام و طواف دور خانه خدا یک امتحان و آزمایش الهی است و حج ابراهیمی از شعائر دینی اسلام است که همه زیبایی آن گردن نهادن به حکم الهی با همه سختی و مشقات آن است
ه نظر شما تبدیل معبد سلیمان و کلیسای ایاصوفیه به مسجد درست بود یا نه؟
ایا از نظر شما تبدیل به معنی تخریب است؟ آنان که معبد و کلیسا را به مسجد تبدیل کردند آن را خراب و ویران نکردند بلکه مکان عبادت باقی ماند در حالی که معبد سلیمان و کلیسای ایاصوفیه در دست یهودیانو و مسیحیانی بود که دینشان دچار تحریف شده بود . اما ابرهه آمد برای نابودی خانه کعبه نه تبدیل آن به کلیسا یا هر چیز دیگر
پس استفاده های ابزاری مشرکین قبل از بعثت و نیز استفاده هایی که آنها بعد از بعثت برای ضربه زدن به اسلام از کعبه کردند چه بود؟آیا مصداق زیان بود یا نه؟
شما که میگویید کعبه مصداق مسجد ضرار است آیا نیت خداوند متعال از بنای کعبه با نیت منافقینی که مسجد ضرار را ساختند یکی است؟ اگر یکی است همانطور که خدا دستور تخریب مسجد ضرار را داد باید در حمله ابرهه هم معجزه ای به وجود نمیآورد تا کعبه ویران شود پس چرا چنین اتفاقی نیفتاد.
ولا این آیه می تواند دلالت بر بعضی از نصارا کند همچنانکه در قرآن اعراب نیز مذمت شده اند مانند زنده به گورکردن دختران که البته عمومیت نداشت.پس عمومیت آیه قطعی نیست.
ثانیا در آیه 17 سوره حج به وضوح حساب مسیحیان از مشرکین جدا شده است.
با سلام
سلمنا که ایه دلالت بر همه مسیحیان نکند ایا شما دلیلی دارید که مسیحیان دوران ابرهه حضرت عیسی را پسر خدا ندانند؟ در حالی که مسیحیان غالبا به این امر معتقد بودند چون دینشان دچار تحریف گشته بود. ضمنا بحث در مورد ابرهه است او اگر مسیحی بود که قائل به تثلیث نبود یا خداوند را ان گونه که حضرت عیسی بیان کرده بود قبول داشت چرا دیگر با خانه خدا جنگید در حالی که مسیحیان حتی انان که حضرت عیسی را پسر خدا میپنداشتند حرمت خانه کعبه را نگه داشته و تصاویر حضرت مریم و حضرت عیسی را در انجا نگهداری میکردند؟ اما ایه مزبور یهودیان و مسیحیان را که عزیر و مسیح را پسر خدا خواندند مورد مذمت و لعنت و تشبیه به مشرکین نموده است. اما در مورد ایه 17 سوره حج (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ)البته کسانی که ( به محمّد و کتاب او ) ایمان آورده اند و کسانی که یهودی اند و صابئان و نصاری و زرتشتیان و کسانی که شرک ورزیده اند ، بی تردید خداوند میان آنها ( از نظر صحت و فساد مذهب و استحقاق پاداش و کیفر ) در روز قیامت جدایی خواهد افکند ، همانا خداوند بر هر چیزی شاهد و گواه است.
در این ایه خداوند میفرماید روز قیامت به حق و باطل بودن این ادیان میپردازیم و نمیفرماید مسیحیت برحق است که شما قائل شدید پس طبق نظر شما یهودیان هم برحق هستند صابئین هم بر حق هستند کان شما زودتر از خدا در مورد مسیحیان قضاوت میکنید به هر حال ایه 30 سوره توبه مسیحیان را مذمت میکند و ابرهه اگر هم مسیحی واقعی عیر تحریفی بود که قطعا اینگونه نبود دشمن خدا و خانه خدابود و دشمن توحید و یگانه پرستی زیرا خانه کعبه ای خود بنا کرد تا ان پرستش شود و طواف گردد و به قصد ویرانی کعبه سپاه را اعزام نمود این امور دا بر کفر اوست.
ما می خواهیم از طریق شواهد تاریخی داستان فیل در قرآن را قابل پذیرش کنیم در حالی که شما دارید به عکس آن عمل می کنید.
در قرآن هم گفته نشده که کید ابرهه چه بوده است و ننیز به تضلیل یعنی گمراهی اشاره شده نه کفر و شرک و طغیان.بنابراین از قرآن هم دشمنی و عناد ابرهه با توحید و خدا برداشت نمی شود.
اتفاقا داستان ابرهه برای همه قابل پذیرش است که او برای تخریب خانه خدا و دشمنی با توحید برخاسته بود و بنای کعبه جدید به دست او دلیل دیگر است. در پستهای قبل از کتب تفسیری بنده نمونه عرض کردم و شاهد اوردم که مفسرین منظور از کید ابرهه را تخریب خانه خدا بیان کرده بودند و کل داستان را که شما نگاه کنید جز قصد ویرانی و نابودی کعبه چه چیز دیگری وجود دارد که همان کید ابرهه است. کلمه تضلیل و گمراهی را هم بنده از کتب تفسیری در پستهای قبل بیان کردم لطفا مراجعه فرمایید. در یکی از پستها عرض کردم که ابرهه به حضرت عبدالمطلب میگوید امدم خانه دین تو و دین اباء تورا ویران کنم خوب اباء عبدالمطلب حنیف و موحد و مسلم بودند نه کافر و مشرک پس یعنی امدم تا خانه توحید و یکتاپرستی را ویران کنم این حرف حاکی از عناد با خداو توحید است ایا این دشمنی با توحید و خدا پرستی نبود. خداوند در قران که معجزه خود را که همان نابودی ابرهه و سپاهش است که در سوره فیل آورده ما حضل دشمنی ابرهه با خدا نیست؟ اگر دشمنی ابرهه با خدا از قران برداشت نمیشود پس چرا خداوند ابرهه و سپاهش را به عذاب الهی نابود کرد. دشمنی از این اشکارتر
ین صرفا یک نظریه است که هیچ استنادی در آن صورت نگرفته است و همچنین نظر یک مورخ نیست بلکه نظر یک مفسر است.
در حالی که روایات مکالمات ابرهه و عبدالمطلب نشان دهنده احترام او به عبدالمطلب است(البته همانطور که اشاره کردم و بعدا هم به آن می رسیم این روایات مورد تردید است) و از همه مهمتر اکنون ما به سنگ نبشته ها و همچنین یک مورخ بی طرف (پروپکیوس رومی که در آن زمان می زیسته) دسترسی داریم
اتفاقا در مورد قران مفسرین با توجه به گزارشات تاریخی و روایی، قران را تفسیر میکنند لذا در مورد قران کتب تفسیری مقدمتر است تا کتب تارخی زیرا مفسر اهل فن و متخصص علم تفسیر قران است و مرحوم طبرسی هم که از مفسرین مشهور و معتبر شیعه است. از ان گذشته خود عبدالمطلب به مردم گفت به کوهها و صخره ها پناه ببرید تا از ابرهه اسیبی نبینید و این مطلب دلیل دیگری است بر اینکه او قصد مردم مکه را هم نموده بود از طرفی او میخواست مردم عرب را به زور هم که شده برای طواف خانه ای که خود بنا کرده بود، به یمن ببرد قاعدتا با مقاومت مردم عرب روبرو میشد حال اعراب یا از مشرکین بودند شاید تسلیم ابرهه میشدند و گروه دیگر حنفا و یکتاپرستان بودند که قطعا با ابرهه کنار نمیامدند و دین دروغین او را نمیپذیرفتند لاجرم چه بسا به دست ابرهه کشته میشدند. اگر کتب تاریخی و تفسیری برای شما حجیت نمیاورد سنگ نوشته ها بدتر از ان است زیرا صحت و سقم ان مورد تردید است نه یقین
دوست عزیز حضرت موسی و عیسی اولو العزم بودند و دینشان جهانی است ومحدودیتی در بنی اسرائیل ندارد.اگر نظر شما را درست بدانیم پس فرستادن حواریون به مناطق مختلف بعد از عروج غلط بوده است.عدم پذیرش دین مسیح از طرف اعراب ریشه در استضعاف یا لجاجت دارد.
باء;577325 نوشت:
اولوالعزم بودن چه ارتباطی به جهانی بودن شریعت ایشان دارد؟
سلام علیکم،
شاید ارتباطی به موضوع تاپیک پیدا نکند، یا مستقیم ارتباطی نداشته باشد، ولی آنچه که در ذهن شماست که دین پیامبران اولوالزم جهانی بوده است از جهات متفاوتی اشکال دارد، در قران گفته شده است که حضرت آدم علیهالسلام را دارای عزم نیافتیم، اما گاهی از ایشان هم جزء پیامبران اولوالعزم یاد میشود، همچنین در قرآن آمده که «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ» که باز این عزم داشتن اولوالعزم را به صبر ارتباط میدهد و در برخی روایات به صبر بر عهد نبوتشان تفسیر شده است، این مطلب در همان لینکی که شما معرفی کردید هم مطرح شده است.
اما از این مطلب که بگذریم اگر دین یهودیت و مسیحیت جهانشمول بود و اعراب آنطور که ادعای شماست بخاطر استضعاف (لابد فکری که خبر به ایشان نرسیده بود) یا لجاجت یهودی و مسیحی نشده بودند، باید نعوذ بالله مشابه همین حرفها را در مورد اجداد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و شخص خود حضرت هم بزنید که امیدوارم دیگر تا آنجا پیش نروید، ایشان همگی موّحد و بر دین حنفی بودند و اگر وظیفهاشان تبعیت ازشریعت حضرت موسی و عیسی علیهماالسلام بود کوتاهی نمیکردند و اگر تبعیت نکردند برای این بود که وظیفه نداشتند و این یعنی آن شریعتها جهانشمول نبوده است ...
مطلب شما نه با قرآن سازگار است و نه با بسیاری از روایات، آن روایاتی هم که مطلب شما را تأیید میکنند یا باید تأویل نمود یا اگر مشکل سندی نداشته باشند ممکن است راوی در نقل قول کردنش اشتباه سهوی کرده باشد ... اگرچه شریعت حضرت آدم و نوح و ابراهیم و رسول خدا علیهمالسلام همگی جهانشمول بوده است و تنها شریعت یهودی و مسیحی خاص بنیاسرائیل بوده است. در مورد سایر نکاتی که فرمودید مانند فرستادن حواریون برای تبلیغ و غیره هم میتوان جداگانه بحث نمود که البته از حوصلهی تاپیک حاضر خارج است.
با علی
[/SPOILER]
سلام علیکم
با تشکر از کارشناس محترم و تمام دوستانی که در این بحث شرکت کرده اند از طرفی من تا حدود زیادی قدرت مباحثه کردنم را از دست داده ام و از طرف دیگر هم فکر می کنم بحث بیشتر از طرف من زیاده گویی باشد. فقط یک نکته دیگر بگویم و رفع زحمت کنم و آن این که در نظر خداوند هم کعبه در آن زمان مظهر شرک بوده است. «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ؛ ما آن قبله ای را که قبلا بر آن بودي (بيت المقدس)، تنها براي اين قرار داديم که افرادي که از رسول خدا پيروي مي کنند، از آنها که به جاهليت باز مي گردند باز شناخته شوند.»(بقره/143)
با سلام و عرض خسته نباشیدخدمت جناب آقای عصران و دوستان دیگر که در این بحث شرکت نمودند
در مورد ایه فوق که خداوند در مورد تغییر قبله بیان میکند باید عرض کنم که نمیدانم شما چگونه از این ایه به مظهر شرک بودن کعبه پی بردید و چطور این برداشت را از ایه فوق کرده اید. در بین مفسرین شان نزول و تفسیر این ایه اینگونه است که خداوند به خاطر توهمی که در ذهن مسلمین احیانا ایجاد میشد که چرا ما در این مدت به سمت بیت المقدس نماز میخواندیم و اکنون قبله تغییر یافته چرا اینگونه شده و تکلیف نمازهای ما در این مدت چه میشود؟ لذا خداى تعالى براى دفع اين توهم خاطر نشان كرد، كه تشريع احكام جز بخاطر مصالحى كه برگشتنش به تربيت و تكميل مردم است صورت نمىگيرد، منظور از تشريع احكام هم تربيت و تكميل مردم است، و هم جداسازى مؤمنين از غير مؤمنين است، و هم مشخص كردن فرمانبران از عاصيان متمرد، و آن سببى كه باعث شد كه قبله يهوديان را مدتى قبله شما مسلمانها قرار دهيم، عينا همينها بود كه گفتيم. اما اینکه شما گفتید کعبه مظهر شرک بوده است حرف باطلی است زیرا خداوند اولین مسجدی که بنا کرد کعبه بود و پس از ان بیت المقدس اگر چه بیت المقدس اولین قبله بود برای ادیان ابراهیمی اما پس از 17 ماه که از اسلام میگذشت خداوند قبله را برای مسلمین تغییر داد تا هم جلوی سرزنش یهودیان را بگیرد هم مسلمین را امتحان و ازمایش کند که ایا نسبت به امر خدا و رسولش پایبند هستند یانه و کعبه قبله فقط مسلمانان گردید در حقیقت خداوند احکام و مسائل دینی و مذهبی اسلام را به مرور زمان کامل کرد و به تکامل رسید
سلام
می خواستم بحث را رها کنم ولی به نظرم قدری ابهام زدایی لازم باشد.
سید محسن;574500 نوشت:
اما منابعی که شما به آن اشاره کردیدگویی میخواهید ابرهه را مبری از خطا بدانید مثلا در طبقات ابن سعد غرض از حمله بهکعبه را دفاع از مسیحیت عنوان کردید در حالی که چنین نیست بلکه ابن سعد مینویسدخانه بسیار مجللی بنا کرد و مدتها مردم دور آن طواف میکردند یعنی خانه را در برابرکعبه ساخته بود و سخنی از ذفاع از مسیحیت نیست بلکه کلیسا را در برابر کعبه قرار داد(طبقات ابن سعدج 1 ص 80 ) همچنین در تاریخنامه طبری غرض از حمله به کعبه برای رضایت پادشاه نبودهاست بلکه ابرهه در فکر حمله به کعبه بود که برخی از اعراب مطلع شده و کلیسای او راآلوده به نجاست میکنند لذا ابرهه به کعبه حمله نمود (ج 2 ص 713) در مورد زینالخبار گفتید غرض از حمله ابرهه به کعبه دعوت به کلیسا است این چگونه دعوت کردنیاست که باید حمله به کعبه شود مگر برای دعوت به کلیسا باید خانه خدا را تخریب کردبلکه طبق نظر مولف زین الاخبار غرض از حمله ابرهه به کعبه این بود که اعراب بهکعبه برای حج نروند بلکه به کلیسای او بیایند.( ص 453)
به هرحال قصد و غرض ابرهه از حمله بهخانه خدا نابودی کعبه و اعراب و اسارت آنان بوده است و جای هیچ توجیهی ندارد.
نمی دانم شما منابعی که معرفی کردم را چگونه خواندید که اینها را ندیدید.ابتدا انگیزه های هجوم ابرهه را در این سایت بخوانیدhttp://hajj.ir/99/2965
اصلا اصل متن را هم می آورم:
عصران;573243 نوشت:
1-دفاع از آیین مسیحیت(الطبقات، ج1، ص73)
این مطالب از کتاب طبقات است
وغلب على اليمن فرأى الناس يتجهزون أيام الموسم للحج إلى بيت الله الحرام فسأل أين يذهب الناس فقال يحجون إلى بيت الله بمكة قال مم هو قالوا من حجارة قال وما كسوته قالوا ما يأتي من ههنا الوصائل قال والمسيح لابنين لكم خيرا منه فبنى لهم بيتا عمله بالرخام الابيض والاحمر والاصفر والاسود وحلاه بالذهب والفضة وحفه بالجوهر وجعل له أبوابا عليها
وكتب إلى النجاشي يخبره بذلك ويسأله أن يبعث إليه بفيله محمود
ثم كتب إلى النجاشي ملك الحبشة انى قد بنيت لك أيها الملك كنيسة لم يبن مثلها لملك كان قبلك ولست بمنته حتى أصرف إليها حاج العرب فلما تحدثت العرب بكتاب ابرهة ذلك إلى النجاشي غضب رجل من النساك أحد بنى فقيم ثم أحد بنى مالك فخرج حتى أتى القليس فقعد فيها ثم خرج فلحق بأرضه فأخبر بذلك ابرهة فقال من صنع هذا فقيل صنعه رجل من أهل هذا البيت الذى تحج العرب إليه بمكة لما سمع من قولك أصرف إليه حاج العرب ...
وغلب على اليمن فرأى الناس يتجهزون أيام الموسم للحج إلى بيت الله الحرام فسأل أين يذهب الناس فقال يحجون إلى بيت الله بمكة قال مم هو قالوا من حجارة قال وما كسوته قالوا ما يأتي من ههنا الوصائل قال والمسيح لابنين لكم خيرا منه فبنى لهم بيتا عمله بالرخام الابيض والاحمر والاصفر والاسود وحلاه بالذهب والفضة وحفه بالجوهر وجعل له أبوابا عليها
وكتب إلى النجاشي يخبره بذلك ويسأله أن يبعث إليه بفيله محمود
با سلام و احترام
همانطور که عرض کردم قبل از اینکه ابرهه به خانه کعبه حمله کند خودش خانه کعبه ای ساخته بود و مدتی هم مردم از جمله اعراب به دور ان طواف میکردند و در جریان الوده کردن کلیسای او به نجاست به کعبه حمله نمود پس حمله او به خاطر بی حرمتی به کلیسای او بود. پیرو مباحث قبلی شما بیان کردید که ثابت نیست مسیحیت دوران ابرهه تثلیثی و تحریفی باشد اما با توجه به گزارش طبقات ابن سعد وقتی حضرت عبدالمطلب به کوه حراء پناه برد عرضه داشت خدایا صلیب و نیروی ایشان فردا بر تو غلبه نکنند از این کلام عبدالمطلب (صلیب) بر میآید که مسیحیان یمن قائل به تثلیث بودند.(ابن سعد طبقات ج 1 ص82)
ثم كتب إلى النجاشي ملك الحبشة انى قد بنيت لك أيها الملك كنيسة لم يبن مثلها لملك كان قبلك ولست بمنته حتى أصرف إليها حاج العرب فلما تحدثت العرب بكتاب ابرهة ذلك إلى النجاشي غضب رجل من النساك أحد بنى فقيم ثم أحد بنى مالك فخرج حتى أتى القليس فقعد فيها ثم خرج فلحق بأرضه فأخبر بذلك ابرهة فقال من صنع هذا فقيل صنعه رجل من أهل هذا البيت الذى تحج العرب إليه بمكة لما سمع من قولك أصرف إليه حاج العرب ...
در کتاب تاریخ طبری هم که شما متنی را اوردید علت حمله ابرهه به کعبه خشنودی و جلب رضایت نجاشی نیست. ابرهه به خاطر کشتن فرمانده نجاشی به نام اریاط مورد غضب نجاشی بود اما وقتی اظهار وفاداری کرد و قدری از خون خود را به خاطر قسم پادشاه که خون تورا میریزم برای نجاشی فرستاد نجاشی هم او را بخشید زیرا طبق منابع تاریخی ابرهه و اریاط دو نفر از بزرگان سپاه نجاشی بودند که با هم اختلاف پیدا کردند و قرار شد طرفداران هر دو با هم به نبرد برخیزند اما ابرهه به اریاط گفت چرا ما این همه انسان را به کشتن بدهیم بیا تا تن به تن بجنگیم اریاط قبول کرد در مبارزه اریاط شمشیر به صورت ابرهه زد که ابرو و بینی او شکسته شد لذا به او ابرهه اشرم (بینی شکسته) میگفتند اما از قبل ابرهه غلام خود عتوده را گمارده بود تا از پشت سر به اریاط حمله کند و غلامش از پشت سر اریاط را کشت و در عوض از ابرهه خواست تا هر دختری که به خانه شوهر میرود در یمن اول عتوده با او امیزش نماید و ابرهه هم این خواسته را پذیرفت اما زمانی که نجاشی از این جریان مطلع شد قسم خورد که ابرهه را بکشد زیرا فرمانده نظامی پادشاه را کشته بود ابرهه هم قدری از خون خود را فرستاد و جریان نفاق بین سپاهیان را عنوان کرد و فرمانبداری خود از نجاشی را هم اعلام کرد اینجا بود که نجاشی از ابرهه راضی شد و او را فرماندار منطقه یمن نمود و از او راضی شد برخی فکر میکنند علت حمله ابرهه به خانه کعبه حصول رضایت نجاشی است در حالی که علت حمله در اکثر منابع تاریخی همان الوده کردن کلیسا توسط برخی از اعراب مطرح شده و علت الوده کردن اعراب این است که آنها شنیده بودند که ابرهه کلیسا را در برابر کعبه بنا کرده و همه را امر به طواف نموده و مهمتر اینکه میدانستند که ابرهه قصد دارد اعراب مکه را به طواف کلیسای خود مجبور نماید لذا برخی از افراد اقدام به الوده نمودن کلیسای او کردند. ضمنا وقتی که ابرهه کلیسا را ساخته بود به نجاشی خبر داد که چنین کاری کرده و قصد دارد کعبه را از رونق بیندازد چون شنیده بود که اعراب به دور ان طواف میکنند.(تاریخ طبری ج 2 ص678)
کلا خراب کردن کعبه حرام مطلق است... مگر همانجا بدست معصوم به قصد اصلاح کعبه ای به همان شکل اولیه ساخته شود.
موفق باشید.
[SPOILER] و البته حجر الاسود در جای خودش باشد.
و شکاف کعبه نیز در جای خودش باشد.
زمین گرد است... کعبه به سمت آسمان اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم در حال چرخش است..
اگر حجر الاسود سر جایش قرار نگیرد، چه ها که نشود...
اگر شکاف نباشد، چه ها که نشود.
و اما، هر روز هفته به مومنین و کفار میگذرد...
چه بهشتی و چه جهنمی (منظور جهنمی ابدی است)، حتی به اعتقاد شیعه به جناب عمر هم رحمتی می رسد... همانطور که به جناب علی هم رحمتی می رسد.
یعنی روح آنها به آسمانها عروج میکند، و جای میگیرد... البته در بهشتهایی مجازی... در بهشت خودشان....
و کلی هم حال میکنند..
برای مسلمانها، پایان گردش هفتم، تعطیل رسمی است... یعنی همه دارند حال میکنند.
حال از لحاظ شیعه...
در گردش اول، در بهشت رسول الله هستند، که با اهل سنت شریک هستند...
در گردشت دوم، در بهشت امیر المومنین و حضرت زهرا (س) هستند... که در اینجا آنها که به هردوی این دو بزرگوار حقیقتا معتقد هستند، حال میکنند.
اما جناب عمر از لحاظ شیعه...
شنبه ها سر کیف ست...
یکشنبه ها باید یادش باشد با علی چه عهدی بسته که علی شفاعتش کند..
اگر یکشنبه یادش بود، یادش بود... خوشا به حالش..... اما اگر یادش نبود، باید بالاخره در یکی از یکشنبه ها یادش بیافتد..... یا صبر کند تا قیامت شود... آنجا حداقل یادش بیافتد و اقرار کند..
آنجاست که قبر آن جناب محترم مشخص می شود.
حال اگر به گفته اهل محترم سنت، آن جناب به مرگ خواب از دنیا رفته باشد، و دفن شده باشد، که خوشا به حالش....
و حتی اگر بدون درد، توسط ابولوو به یقین رسیده باشد، باز هم خوشا به حالش، چرا که اگر خونی زمین ریخته باشد، جبران آن بعهده خداست... چرا که با علی عهدی بسته، که اگر جلوی همگان از قبیل مهاجر و انصار اقرار کند، حتما جایش بهشت برین است، حتی اگر تمام گناه عالم به پای ا باشد...
بنده به شخصه، ضامن هستم، یهودیت و مسیحیت اگر اقرار کنند به کتاب اصلیشان، در امان و در بهشتی برین خواهند بود و حتی با خود رسول الله (ص) محشور خواهند شد، ان شاء الله.
[/SPOILER]
و اما درباره دلیل و انگیزه ابرهه در حمله به کعبه:
1-دفاع از آیین مسیحیت(الطبقات، ج1، ص73)
2-کسب رضایت پادشاه حبشه(تاريخنامه طبري، ج2، ص711)
3-دعوت به کلیسای خود(جامع البيان، ج30، ص193-194؛ زين الاخبار، ص453)
4-بی حرمتی عده ای از اعراب به کلیسای او و سوگند وی(امتاع الاسماع، ج4، ص81-تفسير سمعاني، ج6، ص283؛ تاريخ ابن خلدون، ج2، ص61-الكامل، ج1، ص442؛ تفسير الجلالين، ص604-البدء و التاريخ، ج3، ص186؛ طبقات ناصري، ج1، ص186-المعارف، ص638؛ التبيان، ج10، ص410-البدء و التاريخ، ج3، ص186؛ طبقات ناصري، ج1، ص186)
5-تسلط بر مناطق شمالی عربستان(المفصل، ج3، ص507)
همانگونه که می بینید هیچیک از این دلایل و انگیزه ها توحید و خداوند را نشانه نرفته است.
پس به نظر جنابعالی دلیل نابود شدن ابرهه توسط خداوند چیست؟ آیا غیر از این می توان گفت که ابرهه دنبال تخریب خانه ای بود که به دستور خود خداوند و به دست حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل ساخته شده بود؟
اگر قرار است خانه خدا چون در آن بت قرار داشت تخریب شود، چرا رسول خدا ص بعد از تسلط بر مکه آن را تخریب نفرمودند و تنها به پاکسازی آن از بتها پرداختند؟
اصلا در جریان حمله ابرهه مساله حقانیت آئین ها در آن زمان مطرح نبوده است که کدام حق است کدام باطل و... چه چیزی باعث شده که جانانه به دفاع از ابرهه برخواسته اید؟
این تذهبون!؟؟
ابرهه اشرم « بینی شکسته»[1] که با پشتیبانى قیصر روم و نجاشى حبشه ، بر کشور یمن استیلا یافته بود،[2] براى خوار کردن ساکنان یمن و عرب هاى شبه جزیره عربستان ، از هیچ تلاشى کوتاهى نمى ورزید و به هر کردار ناشایستى اقدام مى نمود، او، بر طایفه حمیرو بزرگان آن بسیار سخت گرفت[3] و ریحانه دختر علقمه بن مالک را که از جهت زیبایى و کمالات نفسانى ، در طایفه خود کم نظیر بود، به اجبار و اکراه از همسرش ابومرة سیف بن ذى یزن جدا کرد و خود با او ازدواج نمود.[4]
بسیارى از یمینیان به دست حبشیان به فرماندهى ابرهه کشته و بسیارى دیگر اسیرگردیدند و به عنوان برده به حبشه و روم فرستاده شدند و مابقى به ناچار سر درطاعت ابرهه در آوردند و او را به امیرى خویش پذیرفتند.[5]
حمله ابرهه به کعبه
منابع در مورد عوامل حمله ابرهه به کعبه دو نظریه را مطرح کردند که به ان پرداخته میشود.
[*=right]ابرهه در صنعا پایتخت فعلى یمن کنیسه اى بسیارمجلل و زیبا با نقشهای سیمین و زرین و رنگ امیزی با شکوه که تاکنون کسی مثل ان را ندیده بود به نام قلیس، بنا کرد و از تمامى عرب ها خواست که از بت خانه ها و زیارت کعبه خانه خدا، دست برداشته و جهت زیارت و حج ، به صنعاء رفته و قلیس را عبادت گاه خویش قرار دهند.[6]
ابرهه طی نامه ای به پادشاه حبشه نوشت که کلیسا را برای عبادت ایجاد کرده و قصد دارد اعراب مکه را به جای کعبه به زیارت و عبادت این کلیسا وادار نماید.[7] این امر برای اعراب سنگین بود و حاضر نبودند کلیسای ابرهه را به کعبه ترجیح دهند لذا شخصی از اعراب قبیله تهامه[8] یا بنی تمیم[9] شبانه وارد این معبد شد و آن را آلوده به نجاست کرد از این رو ابرهه با موافقت پادشاه حبشه تصمیم به ویران نمودن کعبه نمود.[10]
[/TD]
عامل دوم که برخی از منابع به ان اشاره کردند این است که برخی از اعراب به قصد تجارت به حبشه رفتند انان برای پختن غذا اتشی فراهم کردند اما اتش را بدون این که خاموش نمایند رها کردند و این اتش باعث شد کلیسای قلیس بسوزد.[11]
عامل سوم اینکه به نظر میرسد علت حمله ابرهه به کعبه جلب رضایت نجاشی پادشاه حبشه باشد. داستان از این قرار است که ابرهه به خاطر کشتن فرمانده نجاشی به نام اریاط مورد غضب نجاشی بود اما وقتی اظهار وفاداری کرد و قدری از خون خود را به خاطر قسم پادشاه که خون تورا میریزم برای نجاشی فرستاد نجاشی هم او را بخشید زیرا طبق منابع تاریخی ابرهه و اریاط دو نفر از بزرگان سپاه نجاشی بودند که با هم اختلاف پیدا کردند و قرار شد طرفداران هر دو با هم به نبرد برخیزند اما ابرهه به اریاط گفت چرا ما این همه انسان را به کشتن بدهیم بیا تا تن به تن بجنگیم اریاط قبول کرد در مبارزه اریاط شمشیر به صورت ابرهه زد که ابرو و بینی او شکسته شد لذا به او ابرهه اشرم (بینی شکسته) میگفتند اما از قبل، ابرهه غلام خود عتوده را گمارده بود تا از پشت سر به اریاط حمله کند و غلامش از پشت سر اریاط را کشت و در عوض از ابرهه خواست تا هر دختری که به خانه شوهر میرود در یمن اول عتوده با او امیزش نماید و ابرهه هم این خواسته را پذیرفت اما زمانی که نجاشی از این جریان مطلع شد قسم خورد که ابرهه را بکشد زیرا فرمانده نظامی پادشاه را کشته بود ابرهه هم قدری از خون خود را فرستاد و جریان نفاق بین سپاهیان را عنوان کرد و فرمانبداری خود از نجاشی را هم اعلام کرد اینجا بود که نجاشی از ابرهه راضی شد و او را فرماندار منطقه یمن نمود و از او راضی شد. از این رو میتوان گفت علت حمله ابرهه به کعبه جلب رضایت نجاشی بوده است خصوصا که از قبل پادشاه را در جریان ساخت معبد گذاشته بود و برای حمله به کعبه از نجاشی کمک دریافت کرده بود.[12]
از این رو ابرهه تصمیم گرفت کعبه را ویران نماید
align: left
ابرهه با تجهیز سپاهى سنگین از نیروهاى حبشى ، عازم مکه گردید. در بین راه یمن تا مکه ،هر گروهى در مقابلش ایستادگى مى کرد، آنها را از دم تیغ و شمشیر گذرانیده و نابود میکرد. کسى را یاراى پایدارى در برابر وحشى گرى هاى حبشیان نبود. از جمله،ذونفر از طایفه حمیر با گردآورى نیروهاى رزمى ، به نبرد سپاهیان ابرهه رفت ولى کارى از پیش نبرد و متحمل شکست سنگین و بنیان کن شد و پس از نابودى سپاهیان ،خود به اسارت ابرهه در آمد و به اجبار و اکراه ، راهنماى حبشیان به سوى مکه شد.
حبشیان به محض نزدیک شدن به شهر مکه ، اقدام به غارت و تاراج اموال مردم نمودند.آنان ، هر چه از چهارپایان اهالى ، مکه از قبیل شتر، اسب و گوسفند آنان را مى دیدند،غارت مى نمودند.
align: left
در این میان ، دویست شتر عبدالمطلب ، بزرگ و مهتر مکه نیز به غارت رفت . ابرهه به اهالى مکه پیام فرستاد که قصد من ، نابودى خانه خدا کعبه است . اگر مردم این شهردر برابر او مقاومت کنند و او را از این کار بازدارند، با آنان نبرد کرده و تمامى مردان راکشته و زنان و فرزندانشان را به اسیرى مى گیرد.
اهالى مکه در آغاز قصد نبرد با سپاهیان خون آشام ابرهه را داشتند، ولى عبدالمطلب آنانرا از این کار بازداشت و به آنان گفت که شما را یاراى برابرى و نبرد با سپاه ابرهه نیست . بهتر است از شهر خارج شده و در دره ها و کوه هاى اطراف پناهنده شوید و ازاهل و عیال خود محافظت و پاسبانى نمایید. این خانه کعبه از آن خدا است و او نیز از خانه خود دفاع خواهد کرد و اگر او از دفاع آن باز ایستد، ما چگونه مى توانیم از آن دفاع کنیم ؟ گویا به عبدالمطلب این گونه الهام شده بود که اهالى مکه خود را به هلاکت نرسانند وصاحب خانه ، از خانه خود دفاع و پاسدارى مى کند.
عبدالمطلب به نزد ابرهه امد و شتران خویش را طلب نمود ابرهه گفت من فکر کردم برای خانه ای که به دین تو است حاجتی داری عبدالمطلب گفت من صاحب شترانم و این خانه هم خداوندی دارد ابرهه شتران او را پس داد عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه ، به همراه چند تن از قریش به نزد کعبه آمد ودست در حلقه در آن زد و با سرودن شعرى حماسه اى ، از خدا خواست که شر ابرهه رابه خویش بازگرداند و کعبه را از آسیب او در امان نگهدارد.[13]
زمانی که عبدالمطلب به کوه پناه برد عرضه داشت خدایا صلیب و نیروی ایشان فردابر تو غلبه نکند.[14]
در روز موعود و با حمله ابرهه به کعبه ناگهان پرندگانی که در منقار و پنجه خود سنگریزه هایی داشتند به سپاه ابرهه حمله ور شدند و عذاب الهی محقق شد.[15]
منابع [1] . دینوری، اخبارالطوال ص 91، ترجمه ، مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چ چهارم، 1371ش ؛ تاریخ طبری ج 2 ص678، ترجمه، پاینده، اساطیر تهران، چ پنجم، 1375ش
آیا هدف ابرهه از حمله به کعبه، مبارزه با شرک بود یا ترویج مسیحیت؟ چرا عذاب الهی بر او نازل شد؟
کلیدواژه: ابرهه، شرک، مسیحیت، کعبه، عذاب
پاسخ
این نکته حائز اهمیت است که هدف ابرهه از ویران کردن کعبه مبارزه با بت پرستی و شرک نبود و چنین هدفی را دنبال نمیکرد اگر چه خود مذهب مسیحیت داشت در حالی که مذهب مسیحیت در این دوران دچار تحریف شده بود. نکته مهم اینکه خداوند به خاطر بت پرستی مشرکین و کفار،آنان را نابود نساخت چون آنان حرمت خانه را نگه میداشتند. مردم مکه مانند بیشتر اعراب آن زمان، بتپرست بودهاند، آنان بتهایی را میپرستیدند که خود، آن را ساخته بودند.اما این بدان معنا نیست که خداوند را قبول نداشتهاند.
در آيات متعددي بت پرستان و كفّار اعتقاد به خالقيت خدا را ابراز مي دارد، از جمله: «وَلَئِنْ سَئَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَات وَ الْاَرْض وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّه;(عنكبوت, آيه 61) اگر از آنان سؤال كنى خالق آسمان ها و زمين و مسخِّر شمس و قمر كيست؟ مي گويند: خدا».
در سوره لقمان آیه 24 می خوانیم: "وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ، اگر از مشرکان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرده است؟ حتماً می گویند: خدا
آنها اعتقاد به خداوند داشتندو حتی گاه از اسم الله نیز استفاده میکردند، اما در توحید خود، مشکل داشتند. به بیان دیگر؛ آنها منکر خداوند نبودند، بلکه منکر توحید خداوند بوده و میگفتند امر دنیابه بتها سپرده شده و اینها نقش خدایگان را برای ما انجام میدهند.اما ابرهه در یمن کلیسای بسیار زیبایی ساخت که همه دور آن طواف میکردند وی خواست خانه خدا راخراب کند و اعراب را مجبور نماید تا عوض کعبه این کلیسا را طواف نمایند. از این روبه جانب کعبه لشکر کشید تا آن را ویران نماید و مظهر توحید را نابود کند. ابرهه در صدد برآمد اين آيت و نشانه و شعار خدايي را نابود و محو نمايد. از این رو خدا به دفاع ازخانه و شعار خویش برآمد. در حالي كه مردم براي حفظ اين نشانه خدايي آمادگي نداشتند،لذا خداوند خود با سپاه ابابيل آنان را به جهنم فرستاد. قطعا اگر ابرهه هاي ديگري بخواهنداين آيت و شعار خدايي را ريشه كن كنند، خدا با سپاهيان انساني يا غير انساني اش آنانرا نابود خواهد ساخت. در حقیقت ابرهه براي نابود كعبه و محو آثار توحيد قيام كرده بودو هدف اصلي نابودي كعبه بود، خداوند از مظهر يگانهپرستي دفاع كرد و او را نابود ساخت.در نتیجه باید گفت؛ تصمیم ابرهه به یقین ، علیه کعبه بوده و نابودی او و سپاهیانش توسط کعبه و صاحب آن شمرده میشد و اعراب نیز که به قداست کعبه معتقد بودند، نابودی اصحاب فیل را به صاحب کعبه نسبت میدادند. در این واقعه صحبتی از بتها و قدرتنمایی آنهانبوده است؛ زیرا آنها در شکلگیری و ختم این واقعه، هیچ نقشی نداشتند و حتی اهل مکه و بتپرستان نیز چنین ادعایی نکردند.شاهدبر این ادعا اینکه عبدالمطلب پس از گفت وگو با ابرهه و برگشت به مکه، نزد کعبه رفت و اینگونه درد دل خود را باکعبه بیان داشت:«بار خدایا! بندهی تو، خانه و کاشانه خود را نگاه داشت و دست دشمن خود را از آن کوتاه کرد، تو نیز دست دشمن خود را از خانه خود کوتاه کن تا چیره نشوند و بتهایشان بر خانهی تو زیاد نشود و قوّت و شوکت ایشان بر شوکت تو فائق نیاید. پساگر فرو گذاری تا دشمنان تو خانه تو (و قبله ما) خراب کنند، ما را بفرمای تا بعد ازاین تو را کجا بپرستیم.»[1]
یکی از دلائلی که نشان میدهد هدف ابرهه از ویران کردن خانه خدا مبارزه با شرک نبوده این است که خودش کلیسا را بنا کرد که کلیسا طواف شود نه خانه خدا همچنین ابرهه کاری به بتها و پرستش بت نداشت.[2]
منابع [1] . تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، الطبری، أبو جعفر محمدبن جریر، تحقیق، محمد أبو الفضل ابراهیم، دار التراث، بیروت، ج ۲، ص ۱۳۷۸
در زمان حمله ابرهه به کعبه در منطقه حجاز بت پرستی رواج داشت و در اطراف کعبه و درون ان بتهای متعددی پرستیده میشد و مردم بتهای شخصی از چوب و سنگ تراشیده را در سفر و حضر با خود به همراه داشتند.[1] اما اینکه بگوییم خانه خدا و منطقه حجاز مرکز بت پرستی بوده است چنین مطلبی ثابت نیست زیرا در همان زمان مردم منطقه شام به طور گسترده و با سابقه طولانی نسبت به مردم حجاز به بت پرستی مشغول بودند و حتی شخصی به نام عمروبن لحی از اهالی حجاز پس از سفری که به شام داشت وقتی مردم ان سامان را در حال بت پرستی دید از این عمل استقبال کرد و حتی بت هبل را از شام به حجاز اورد و مردم را به بت پرستی تشویق نمود[2] از ان به بعد بت پرستی در حجاز رونق یافت و تا قبل از ان میتوان گفت که مردم حجاز موحد بودند.
نکته دیگراینکه در زمان حمله ابرهه اگرچه غالب مردم حجاز بت پرست بودند اما کسانی هم وجود داشتند که موحد بوده و خداپرست بودند از جمله انان عبدالمطلب جد بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله و برخی از فرزندان اوست.
منابع
[1] . ابن کلبی، الاصنام، ترجمه، ص 128 ؛ سیره ابن هشام، ج 1 ص 56
کعبه نزد تمامی ادیان و ملل داری ارزش و اهمیت والایی بود به گونه ای که حتی نزد ساسانیان احترام داشته و برای طواف خانه خدا به مکه می آمدند. کعبه در نزد اقوام مختلف ایرانی دارای ارج و منزلتی خاص بود و اسلاف ایرانیان (فُرس) برای زیارت کعبه و طواف آن عازم سرزمین حجاز می شدند و برای کعبه هدایا می فرستادند. برای نمونه، ساسان فرزند بابک اردشیر حج بجا آورد و آب زمزم را مزمزه کرد. حتی گویند به خاطر همین، چاه زمزم به «زمزم» معروف گشته است.[1]
در اشعار عربی قدیم چنین آمده است:
زمزمت الفرس علی زمزم***و ذاک من سالفها الاقدم[2]
این بیت خود گواه بر رواج داشتن زیارت کعبه و نوشیدن از چاه زمزم است. بعضی از شعرای ایرانی پس از ظهور اسلام، زیارت و طواف کعبه را پیش از اسلام برای خود افتخار می دانستند مانند:
و مازلنا نحج البیت قدماً*** و نلقی بالاباطح آمنین
و ساسان بن بابک سارحتی***اتی البیت العتیق یطوف دنی
فطاف به، و زمزم عند بئر***لاسماعیل تروی الشارین[3]
همچنین در تاریخ آمده است که ایرانیان هدایای نفیسی برای کعبه می فرستادند. مثلا، ساسان بن بابک دو غزال از طلا و شمشیرهایی از جواهر، و طلاجات زیادی برای کعبه فرستاد. [4]
کعبه نزد اعراب
خانه خدا برای کفار و بت پرستان احترام داشت و دور آن طواف میکردند و قربانی میدادند. این در حالی است که برخی از مظاهر شرک و بت پرستی در اطراف کعبه وجود داشت مانند بتهایی که روی بام کعبه و در خانه خدا و اطراف آن بود.
همچنین از دیگر مطالبی که بر این ادعا گواهی میدهد، کلام خود اهل مکه و قریشیان است. بنابر نقلهای تاریخی، آنان این واقعه را فخری برای خود به حساب میآوردند: «(اهل قریش می گفتند): ما اهل حرم و فرزندان کعبه هستیم. همانا هیچ یک از اعراب، منزلتی مانند منزلت ما ندارد و عرب مانند آنچه از ما میداند، در هیچ کس سراغ ندارد.»[5]
کعبه نزد یمنی ها
يمني ها مانند ساير مللي كه با سرزمين حجاز در ارتباط بودند، براي كعبه اهميت و ارزش خاصي قايل بودند و براي انجام مراسم حج بدان سرزمين مسافرت مي كردند.[6] در سنگ نوشته هايي كه در مسجدالحرام ديده شده است، به نوشته هايي برمي خوريم كه نشانگر اين است كه قبايل يمني در ايام جاهلي حج بجا مي آوردند و ارتباط آنان با مكه بسيار وثيق بوده است. فكتور سحاب چنين نقل مي كند: «ان الفا كهي لاحظ كتابة علي الحجرالاسود فدونها رسماً و كانت فيها حروف من ابجدية عربية جنوبية قال كستر انهاحميرية و انها تدل علي ان القبائل اليمنيه كانت تحج مكه في الجاهلية و ان العلاقات بين مكة و اليمنين كانت وثيقة.»[7] مسئله پوشش كعبه، كه يك سنت ديرينه مي باشد،به اسعد ابوكرب كه از اهالي تبع از قبائل يمن مي باشد برمي گردد.[8] اين امر خود گواه بر ارج و منزلت كعبه نزد آنان است.
کعبه نزد رومیان
نزد روميان نيز كعبه داراي قداست و منزلتي خاص بوده است. فاكهي در كتاب اخبار مكه به نقل از يكي از اسراي مسلمان، كه در سرزمين روم اسير بود، چنين مي نويسد: مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسيد: از كدام شهري؟ پاسخ دادم از شهر مكه هستم. گفت: آيا «هزمه جبرئيل» را مي شناسي؟ گفتم آري. پرسيد: آيا «بره» را مي شناسي؟ پاسخ دادم: آري. گفت: آيا نام ديگري براي آن به ياد داري؟ گفتم: آري، امروز به زمزم شهره است. اين اسير مسلمان مي افزايد: آن گاه پادشاه از بركت زمزم سخن گفت و افزود حال كه چنين مي گويي، ما در كتاب هايمان خوانده ايم كه اگر به مقدار كف دست از آن آب بر سر بريزد هرگز خوار و ذليل نمي گردد.[9]
همچنين نقل شده وقتي كه اسكندر بر اهل مكه (خزاعه) غلبه پيدا كرد و آن ها را از مكه بيرون كرد، حج بيت الله بجا آورد.[10]
کعبه نزد یهودیان
يهوديان كعبه را تعظيم مي كردند و آن را معبدي مي دانسته و در آن خدا را طبق دين ابراهيم عبادت مي كردند. شواهدي بر اين امر وجود دارد:
1. طبق قولي چاه زمزم به خاطر مزمزه يهود و مجوس از آب آن، به زمزم معروف گشته است. اين خود شاهدي بر اين است كه يهوديان براي زمزم و در نتيجه، كعبه ارج و منزلت قايل بوده اند.[11]
2. در كعبه نقاشي ها و تمثال هايي آويزان بوده است; از جمله، تمثالي از حضرت ابراهيم و اسماعيل كه تيرهايي از قمار در دست داشتند. اين تمثال ها تا زمان فتح مكه در كعبه آويزان بوده است.[12]
کعبه نزد مسیحیان
نزد نصارا نيز كعبه به عنوان محل عبادت خداوند تلقّي مي شد. ايشان براي كعبه ارج و منزلتي خاص قايل بودند. شواهدي چند بر اين امر تأكيد دارند.
1. از ابن عباس روايت شده است: «ان الحواريين كانوا اذا بلغوا الحرم نزلوا يمشون حتي يأتوا البيت» يا از ابن زبير روايت شده كه: «ان الحواريين خلفوا نعالهم حين دخلوا الحرم اعظاماً ان ينتعلوا فيه.»[13]
2. كساني كه پيش از سال فتح مكه، داخل كعبه را ديده اند، گويند: تمثال حضرت مريم و حضرت عيسي(عليهما السلام) در آن نصب بوده و عيسي در دامن مادر نشسته بود.[14] اين مطلب را بيشتر رواياتي كه فتح مكه را گزارش كرده اند، بيان شده است.
ممكن است گفته شود كه چرا تماثيل حضرت عيسي و مريم(عليهما السلام) در كعبه آويزان بوده با اينكه كعبه در آن زمان جايگاه بت ها شده بود. در پاسخ بايد گفت: از جمله علت هايي كه عرب جاهلي بت ها را در كعبه قرار مي دادند، نه بدين خاطر بود كه خدا را قبول نداشتند، بلكه بت ها را به عنوان شفيعان خود در خانه خدا (كعبه) قرار مي دادند تا به درگاه الهي براي آن ها شفاعت كنند. در واقع، بت ها واسطه بين خدا و مردم بودند. علت ديگر اين بود كه آن بت ها را به عنوان الهه هاي خود مي پنداشتند. با اين بيان، بعيد نيست كه تمثال حضرت عيسي و مريم در كعبه بوده باشند; زيرا مسيحيان نيز به وسيله آن تمثال ها به خدا مي رسيدند و حتي از اين بالاتر اينكه، آن ها را الهه هاي خود مي دانستند، چنان كه اين آيه كريمه بر آن دلالت مي كند: (اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ.)(مائده: 116)
در اين صورت، معلوم مي گردد كه كعبه نزد مسيحيان دست كم براي عده اي كه با حجاز در ارتباط بودند، داراي ارج و منزلتي رفيع بوده است.
کعبه نزد هندوها
هندوها معتقدند كه روح در «سينا»، كه اُقنوم سوم از ثالوث بوذي است، هنگامي كه با همسر خود از شهرهاي حجاز ديدار مي كرد در حجرالاسود حلول كرده است.[15] به همين دليل، هندوها براي كعبه مقامي رفيع قايل بوده و آن را معبدي براي خود به حساب مي آوردند.
کعبه نزد صائبین
صابئين نيز به فضل و قداست كعبه معترف بودند.[16] صابئين از فرس و كلدانيان معتقدند كه كعبه يكي از خانه هاي مقدس هفت گانه است. دومين آن «مارس» است كه بر بالاي كوهي در شهر اصفهان قرار دارد. سوم بناي «مندوسان» است كه در بلاد هند واقع شده است. چهارم «نوبهار» است كه در شهر بلخ قرار دارد. پنجم «بيت غمدان» در شهر صنعاء مي باشد. ششم «كاوسان» است كه در شهر فرغانه خراسان واقع شده است. هفتم خانه اي است در بالاترين شهرهاي چين. گفته شده كه كلدانيان معتقد بودند كعبه خانه زحل است; چون قديمي بوده و عمر طولاني كرده است.[17]
منابع
[1] . مسعودی، مروج الذهب، ج 1 ص 236، تحقیق اسعد داغر، دارالهجره قم، چ 2، 1409ق
[2] . یاقوت حموی، معجم البلدان ج 3 ص 148؛ دارصادر بیروت، چ 2 ، 1995م مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص 95، ترجمه، پاینده، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1365ش
[12] . سيد محمدحسين طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 559 / محمد رشيدرضا، تفسیر المنار، ج 10، ص 421 / شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، ج 2، ص 85.
[13] . شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، ج 2، ص 85
[14] . گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 98ـ99، ترجمه سيد هاشم حسينى / مجله ميقات حج، ش 8، ص 90.
[15] . سيد محمدحسين طباطبائى،المیزان، ج 3، ص 559 / محمد رشيدرضا، المنار، ج 10، ص 421.
در سایتها نگاه کنید که از کلیسای ابرهه جز مخروبه ای باقی نمانده است. از طرفی شما مکه و کعبه را از لحاظ جغرافیایی با حبشه یکی میدانید در حالی که از لحاظ جغرافیایی زمین کعبه سرآمد اراضی روی کره زمین است همچنین عبادت در مسجد الحرام و طواف دور خانه خدا یک امتحان و آزمایش الهی است و حج ابراهیمی از شعائر دینی اسلام است که همه زیبایی آن گردن نهادن به حکم الهی با همه سختی و مشقات آن است
ایا از نظر شما تبدیل به معنی تخریب است؟ آنان که معبد و کلیسا را به مسجد تبدیل کردند آن را خراب و ویران نکردند بلکه مکان عبادت باقی ماند در حالی که معبد سلیمان و کلیسای ایاصوفیه در دست یهودیانو و مسیحیانی بود که دینشان دچار تحریف شده بود . اما ابرهه آمد برای نابودی خانه کعبه نه تبدیل آن به کلیسا یا هر چیز دیگر
شما که میگویید کعبه مصداق مسجد ضرار است آیا نیت خداوند متعال از بنای کعبه با نیت منافقینی که مسجد ضرار را ساختند یکی است؟ اگر یکی است همانطور که خدا دستور تخریب مسجد ضرار را داد باید در حمله ابرهه هم معجزه ای به وجود نمیآورد تا کعبه ویران شود پس چرا چنین اتفاقی نیفتاد.
با سلام
سلمنا که ایه دلالت بر همه مسیحیان نکند ایا شما دلیلی دارید که مسیحیان دوران ابرهه حضرت عیسی را پسر خدا ندانند؟ در حالی که مسیحیان غالبا به این امر معتقد بودند چون دینشان دچار تحریف گشته بود. ضمنا بحث در مورد ابرهه است او اگر مسیحی بود که قائل به تثلیث نبود یا خداوند را ان گونه که حضرت عیسی بیان کرده بود قبول داشت چرا دیگر با خانه خدا جنگید در حالی که مسیحیان حتی انان که حضرت عیسی را پسر خدا میپنداشتند حرمت خانه کعبه را نگه داشته و تصاویر حضرت مریم و حضرت عیسی را در انجا نگهداری میکردند؟ اما ایه مزبور یهودیان و مسیحیان را که عزیر و مسیح را پسر خدا خواندند مورد مذمت و لعنت و تشبیه به مشرکین نموده است. اما در مورد ایه 17 سوره حج (إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ)البته کسانی که ( به محمّد و کتاب او ) ایمان آورده اند و کسانی که یهودی اند و صابئان و نصاری و زرتشتیان و کسانی که شرک ورزیده اند ، بی تردید خداوند میان آنها ( از نظر صحت و فساد مذهب و استحقاق پاداش و کیفر ) در روز قیامت جدایی خواهد افکند ، همانا خداوند بر هر چیزی شاهد و گواه است.
در این ایه خداوند میفرماید روز قیامت به حق و باطل بودن این ادیان میپردازیم و نمیفرماید مسیحیت برحق است که شما قائل شدید پس طبق نظر شما یهودیان هم برحق هستند صابئین هم بر حق هستند کان شما زودتر از خدا در مورد مسیحیان قضاوت میکنید به هر حال ایه 30 سوره توبه مسیحیان را مذمت میکند و ابرهه اگر هم مسیحی واقعی عیر تحریفی بود که قطعا اینگونه نبود دشمن خدا و خانه خدابود و دشمن توحید و یگانه پرستی زیرا خانه کعبه ای خود بنا کرد تا ان پرستش شود و طواف گردد و به قصد ویرانی کعبه سپاه را اعزام نمود این امور دا بر کفر اوست.
اتفاقا داستان ابرهه برای همه قابل پذیرش است که او برای تخریب خانه خدا و دشمنی با توحید برخاسته بود و بنای کعبه جدید به دست او دلیل دیگر است. در پستهای قبل از کتب تفسیری بنده نمونه عرض کردم و شاهد اوردم که مفسرین منظور از کید ابرهه را تخریب خانه خدا بیان کرده بودند و کل داستان را که شما نگاه کنید جز قصد ویرانی و نابودی کعبه چه چیز دیگری وجود دارد که همان کید ابرهه است. کلمه تضلیل و گمراهی را هم بنده از کتب تفسیری در پستهای قبل بیان کردم لطفا مراجعه فرمایید. در یکی از پستها عرض کردم که ابرهه به حضرت عبدالمطلب میگوید امدم خانه دین تو و دین اباء تورا ویران کنم خوب اباء عبدالمطلب حنیف و موحد و مسلم بودند نه کافر و مشرک پس یعنی امدم تا خانه توحید و یکتاپرستی را ویران کنم این حرف حاکی از عناد با خداو توحید است ایا این دشمنی با توحید و خدا پرستی نبود. خداوند در قران که معجزه خود را که همان نابودی ابرهه و سپاهش است که در سوره فیل آورده ما حضل دشمنی ابرهه با خدا نیست؟ اگر دشمنی ابرهه با خدا از قران برداشت نمیشود پس چرا خداوند ابرهه و سپاهش را به عذاب الهی نابود کرد. دشمنی از این اشکارتر
اتفاقا در مورد قران مفسرین با توجه به گزارشات تاریخی و روایی، قران را تفسیر میکنند لذا در مورد قران کتب تفسیری مقدمتر است تا کتب تارخی زیرا مفسر اهل فن و متخصص علم تفسیر قران است و مرحوم طبرسی هم که از مفسرین مشهور و معتبر شیعه است. از ان گذشته خود عبدالمطلب به مردم گفت به کوهها و صخره ها پناه ببرید تا از ابرهه اسیبی نبینید و این مطلب دلیل دیگری است بر اینکه او قصد مردم مکه را هم نموده بود از طرفی او میخواست مردم عرب را به زور هم که شده برای طواف خانه ای که خود بنا کرده بود، به یمن ببرد قاعدتا با مقاومت مردم عرب روبرو میشد حال اعراب یا از مشرکین بودند شاید تسلیم ابرهه میشدند و گروه دیگر حنفا و یکتاپرستان بودند که قطعا با ابرهه کنار نمیامدند و دین دروغین او را نمیپذیرفتند لاجرم چه بسا به دست ابرهه کشته میشدند. اگر کتب تاریخی و تفسیری برای شما حجیت نمیاورد سنگ نوشته ها بدتر از ان است زیرا صحت و سقم ان مورد تردید است نه یقین
[SPOILER] عصران;577314 نوشت:
باء;577325 نوشت:
عصران;577381 نوشت:
سلام علیکم،
شاید ارتباطی به موضوع تاپیک پیدا نکند، یا مستقیم ارتباطی نداشته باشد، ولی آنچه که در ذهن شماست که دین پیامبران اولوالزم جهانی بوده است از جهات متفاوتی اشکال دارد، در قران گفته شده است که حضرت آدم علیهالسلام را دارای عزم نیافتیم، اما گاهی از ایشان هم جزء پیامبران اولوالعزم یاد میشود، همچنین در قرآن آمده که «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ» که باز این عزم داشتن اولوالعزم را به صبر ارتباط میدهد و در برخی روایات به صبر بر عهد نبوتشان تفسیر شده است، این مطلب در همان لینکی که شما معرفی کردید هم مطرح شده است.
اما از این مطلب که بگذریم اگر دین یهودیت و مسیحیت جهانشمول بود و اعراب آنطور که ادعای شماست بخاطر استضعاف (لابد فکری که خبر به ایشان نرسیده بود) یا لجاجت یهودی و مسیحی نشده بودند، باید نعوذ بالله مشابه همین حرفها را در مورد اجداد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و شخص خود حضرت هم بزنید که امیدوارم دیگر تا آنجا پیش نروید، ایشان همگی موّحد و بر دین حنفی بودند و اگر وظیفهاشان تبعیت ازشریعت حضرت موسی و عیسی علیهماالسلام بود کوتاهی نمیکردند و اگر تبعیت نکردند برای این بود که وظیفه نداشتند و این یعنی آن شریعتها جهانشمول نبوده است ...
مطلب شما نه با قرآن سازگار است و نه با بسیاری از روایات، آن روایاتی هم که مطلب شما را تأیید میکنند یا باید تأویل نمود یا اگر مشکل سندی نداشته باشند ممکن است راوی در نقل قول کردنش اشتباه سهوی کرده باشد ... اگرچه شریعت حضرت آدم و نوح و ابراهیم و رسول خدا علیهمالسلام همگی جهانشمول بوده است و تنها شریعت یهودی و مسیحی خاص بنیاسرائیل بوده است. در مورد سایر نکاتی که فرمودید مانند فرستادن حواریون برای تبلیغ و غیره هم میتوان جداگانه بحث نمود که البته از حوصلهی تاپیک حاضر خارج است.
با علی
[/SPOILER]
سلام علیکم
با تشکر از کارشناس محترم و تمام دوستانی که در این بحث شرکت کرده اند از طرفی من تا حدود زیادی قدرت مباحثه کردنم را از دست داده ام و از طرف دیگر هم فکر می کنم بحث بیشتر از طرف من زیاده گویی باشد. فقط یک نکته دیگر بگویم و رفع زحمت کنم و آن این که در نظر خداوند هم کعبه در آن زمان مظهر شرک بوده است.
«وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ؛ ما آن قبله ای را که قبلا بر آن بودي (بيت المقدس)، تنها براي اين قرار داديم که افرادي که از رسول خدا پيروي مي کنند، از آنها که به جاهليت باز مي گردند باز شناخته شوند.»(بقره/143)
با تشکر از همه
با سلام و عرض خسته نباشیدخدمت جناب آقای عصران و دوستان دیگر که در این بحث شرکت نمودند
در مورد ایه فوق که خداوند در مورد تغییر قبله بیان میکند باید عرض کنم که نمیدانم شما چگونه از این ایه به مظهر شرک بودن کعبه پی بردید و چطور این برداشت را از ایه فوق کرده اید. در بین مفسرین شان نزول و تفسیر این ایه اینگونه است که خداوند به خاطر توهمی که در ذهن مسلمین احیانا ایجاد میشد که چرا ما در این مدت به سمت بیت المقدس نماز میخواندیم و اکنون قبله تغییر یافته چرا اینگونه شده و تکلیف نمازهای ما در این مدت چه میشود؟ لذا خداى تعالى براى دفع اين توهم خاطر نشان كرد، كه تشريع احكام جز بخاطر مصالحى كه برگشتنش به تربيت و تكميل مردم است صورت نمىگيرد، منظور از تشريع احكام هم تربيت و تكميل مردم است، و هم جداسازى مؤمنين از غير مؤمنين است، و هم مشخص كردن فرمانبران از عاصيان متمرد، و آن سببى كه باعث شد كه قبله يهوديان را مدتى قبله شما مسلمانها قرار دهيم، عينا همينها بود كه گفتيم. اما اینکه شما گفتید کعبه مظهر شرک بوده است حرف باطلی است زیرا خداوند اولین مسجدی که بنا کرد کعبه بود و پس از ان بیت المقدس اگر چه بیت المقدس اولین قبله بود برای ادیان ابراهیمی اما پس از 17 ماه که از اسلام میگذشت خداوند قبله را برای مسلمین تغییر داد تا هم جلوی سرزنش یهودیان را بگیرد هم مسلمین را امتحان و ازمایش کند که ایا نسبت به امر خدا و رسولش پایبند هستند یانه و کعبه قبله فقط مسلمانان گردید در حقیقت خداوند احکام و مسائل دینی و مذهبی اسلام را به مرور زمان کامل کرد و به تکامل رسید
سلام
می خواستم بحث را رها کنم ولی به نظرم قدری ابهام زدایی لازم باشد.
نمی دانم شما منابعی که معرفی کردم را چگونه خواندید که اینها را ندیدید.ابتدا انگیزه های هجوم ابرهه را در این سایت بخوانیدhttp://hajj.ir/99/2965
اصلا اصل متن را هم می آورم:
این مطالب از کتاب طبقات است
وغلب على اليمن فرأى الناس يتجهزون أيام الموسم للحج إلى بيت الله الحرام فسأل أين يذهب الناس فقال يحجون إلى بيت الله بمكة قال مم هو قالوا من حجارة قال وما كسوته قالوا ما يأتي من ههنا الوصائل قال والمسيح لابنين لكم خيرا منه فبنى لهم بيتا عمله بالرخام الابيض والاحمر والاصفر والاسود وحلاه بالذهب والفضة وحفه بالجوهر وجعل له أبوابا عليها
وكتب إلى النجاشي يخبره بذلك ويسأله أن يبعث إليه بفيله محمود
این مطالب از کتاب تاریخ طبری است
ثم كتب إلى النجاشي ملك الحبشة انى قد بنيت لك أيها الملك كنيسة لم يبن مثلها لملك كان قبلك ولست بمنته حتى أصرف إليها حاج العرب فلما تحدثت العرب بكتاب ابرهة ذلك إلى النجاشي غضب رجل من النساك أحد بنى فقيم ثم أحد بنى مالك فخرج حتى أتى القليس فقعد فيها ثم خرج فلحق بأرضه فأخبر بذلك ابرهة فقال من صنع هذا فقيل صنعه رجل من أهل هذا البيت الذى تحج العرب إليه بمكة لما سمع من قولك أصرف إليه حاج العرب ...
با سلام و احترام
همانطور که عرض کردم قبل از اینکه ابرهه به خانه کعبه حمله کند خودش خانه کعبه ای ساخته بود و مدتی هم مردم از جمله اعراب به دور ان طواف میکردند و در جریان الوده کردن کلیسای او به نجاست به کعبه حمله نمود پس حمله او به خاطر بی حرمتی به کلیسای او بود. پیرو مباحث قبلی شما بیان کردید که ثابت نیست مسیحیت دوران ابرهه تثلیثی و تحریفی باشد اما با توجه به گزارش طبقات ابن سعد وقتی حضرت عبدالمطلب به کوه حراء پناه برد عرضه داشت خدایا صلیب و نیروی ایشان فردا بر تو غلبه نکنند از این کلام عبدالمطلب (صلیب) بر میآید که مسیحیان یمن قائل به تثلیث بودند.(ابن سعد طبقات ج 1 ص82)
در کتاب تاریخ طبری هم که شما متنی را اوردید علت حمله ابرهه به کعبه خشنودی و جلب رضایت نجاشی نیست. ابرهه به خاطر کشتن فرمانده نجاشی به نام اریاط مورد غضب نجاشی بود اما وقتی اظهار وفاداری کرد و قدری از خون خود را به خاطر قسم پادشاه که خون تورا میریزم برای نجاشی فرستاد نجاشی هم او را بخشید زیرا طبق منابع تاریخی ابرهه و اریاط دو نفر از بزرگان سپاه نجاشی بودند که با هم اختلاف پیدا کردند و قرار شد طرفداران هر دو با هم به نبرد برخیزند اما ابرهه به اریاط گفت چرا ما این همه انسان را به کشتن بدهیم بیا تا تن به تن بجنگیم اریاط قبول کرد در مبارزه اریاط شمشیر به صورت ابرهه زد که ابرو و بینی او شکسته شد لذا به او ابرهه اشرم (بینی شکسته) میگفتند اما از قبل ابرهه غلام خود عتوده را گمارده بود تا از پشت سر به اریاط حمله کند و غلامش از پشت سر اریاط را کشت و در عوض از ابرهه خواست تا هر دختری که به خانه شوهر میرود در یمن اول عتوده با او امیزش نماید و ابرهه هم این خواسته را پذیرفت اما زمانی که نجاشی از این جریان مطلع شد قسم خورد که ابرهه را بکشد زیرا فرمانده نظامی پادشاه را کشته بود ابرهه هم قدری از خون خود را فرستاد و جریان نفاق بین سپاهیان را عنوان کرد و فرمانبداری خود از نجاشی را هم اعلام کرد اینجا بود که نجاشی از ابرهه راضی شد و او را فرماندار منطقه یمن نمود و از او راضی شد برخی فکر میکنند علت حمله ابرهه به خانه کعبه حصول رضایت نجاشی است در حالی که علت حمله در اکثر منابع تاریخی همان الوده کردن کلیسا توسط برخی از اعراب مطرح شده و علت الوده کردن اعراب این است که آنها شنیده بودند که ابرهه کلیسا را در برابر کعبه بنا کرده و همه را امر به طواف نموده و مهمتر اینکه میدانستند که ابرهه قصد دارد اعراب مکه را به طواف کلیسای خود مجبور نماید لذا برخی از افراد اقدام به الوده نمودن کلیسای او کردند. ضمنا وقتی که ابرهه کلیسا را ساخته بود به نجاشی خبر داد که چنین کاری کرده و قصد دارد کعبه را از رونق بیندازد چون شنیده بود که اعراب به دور ان طواف میکنند.(تاریخ طبری ج 2 ص678)
کلا خراب کردن کعبه حرام مطلق است... مگر همانجا بدست معصوم به قصد اصلاح کعبه ای به همان شکل اولیه ساخته شود.
موفق باشید.
[SPOILER]
و البته حجر الاسود در جای خودش باشد.
و شکاف کعبه نیز در جای خودش باشد.
زمین گرد است... کعبه به سمت آسمان اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم در حال چرخش است..
اگر حجر الاسود سر جایش قرار نگیرد، چه ها که نشود...
اگر شکاف نباشد، چه ها که نشود.
و اما، هر روز هفته به مومنین و کفار میگذرد...
چه بهشتی و چه جهنمی (منظور جهنمی ابدی است)، حتی به اعتقاد شیعه به جناب عمر هم رحمتی می رسد... همانطور که به جناب علی هم رحمتی می رسد.
یعنی روح آنها به آسمانها عروج میکند، و جای میگیرد... البته در بهشتهایی مجازی... در بهشت خودشان....
و کلی هم حال میکنند..
برای مسلمانها، پایان گردش هفتم، تعطیل رسمی است... یعنی همه دارند حال میکنند.
حال از لحاظ شیعه...
در گردش اول، در بهشت رسول الله هستند، که با اهل سنت شریک هستند...
در گردشت دوم، در بهشت امیر المومنین و حضرت زهرا (س) هستند... که در اینجا آنها که به هردوی این دو بزرگوار حقیقتا معتقد هستند، حال میکنند.
اما جناب عمر از لحاظ شیعه...
شنبه ها سر کیف ست...
یکشنبه ها باید یادش باشد با علی چه عهدی بسته که علی شفاعتش کند..
اگر یکشنبه یادش بود، یادش بود... خوشا به حالش..... اما اگر یادش نبود، باید بالاخره در یکی از یکشنبه ها یادش بیافتد..... یا صبر کند تا قیامت شود... آنجا حداقل یادش بیافتد و اقرار کند..
آنجاست که قبر آن جناب محترم مشخص می شود.
حال اگر به گفته اهل محترم سنت، آن جناب به مرگ خواب از دنیا رفته باشد، و دفن شده باشد، که خوشا به حالش....
و حتی اگر بدون درد، توسط ابولوو به یقین رسیده باشد، باز هم خوشا به حالش، چرا که اگر خونی زمین ریخته باشد، جبران آن بعهده خداست... چرا که با علی عهدی بسته، که اگر جلوی همگان از قبیل مهاجر و انصار اقرار کند، حتما جایش بهشت برین است، حتی اگر تمام گناه عالم به پای ا باشد...
بنده به شخصه، ضامن هستم، یهودیت و مسیحیت اگر اقرار کنند به کتاب اصلیشان، در امان و در بهشتی برین خواهند بود و حتی با خود رسول الله (ص) محشور خواهند شد، ان شاء الله.
[/SPOILER]
پس به نظر جنابعالی دلیل نابود شدن ابرهه توسط خداوند چیست؟ آیا غیر از این می توان گفت که ابرهه دنبال تخریب خانه ای بود که به دستور خود خداوند و به دست حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل ساخته شده بود؟
اگر قرار است خانه خدا چون در آن بت قرار داشت تخریب شود، چرا رسول خدا ص بعد از تسلط بر مکه آن را تخریب نفرمودند و تنها به پاکسازی آن از بتها پرداختند؟
اصلا در جریان حمله ابرهه مساله حقانیت آئین ها در آن زمان مطرح نبوده است که کدام حق است کدام باطل و...
چه چیزی باعث شده که جانانه به دفاع از ابرهه برخواسته اید؟
این تذهبون!؟؟
پست جمع بندی موضوع.
پرسش
چه عواملی باعث شد ابرهه به کعبه حمله کند؟
کلید واژه : کعبه، ابرهه، عبدالمطلب، ابابیل، عذاب
پاسخ
از این رو ابرهه تصمیم گرفت کعبه را ویران نماید
منابع
[1] . دینوری، اخبارالطوال ص 91، ترجمه ، مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چ چهارم، 1371ش ؛ تاریخ طبری ج 2 ص678، ترجمه، پاینده، اساطیر تهران، چ پنجم، 1375ش
[2] . همان
[3] . مقدسی البدء و التاریخ ج 1 ص 529 ترجمه، شفیعی کدکنی، نشرآگه تهران، چ اول، 1374ش
[4] . همان ج 1 ص 532
[5] . همان ج 1 ص 529
[6] . همان ج 1 ص 530
[7] . تاریخ طبری، ترجمه ج 2 ص 679
[8] . اخبار الطوال، ص 91
[9] . تاریخ طبری همان
[10] . اخبار الطوال ص 90
[11] . البدء والتاریخ مقدسی، ج 1 ص 530؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 585 ، آستان قدس رضوی، 1408ق
[12] . تاریخ طبری، ج 2 ص 678
[13] . مقدسی، البدء والتاریخ ،ج 1ص 531 ؛ تاریخ طبری ج 2 ص 684-685-686
[14] . طبقات ابن سعد ج 1 ص 82، ترجمه، مهدوی دامغانی، فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374ش
[15] . مقدسی، البدء والتاریخ، ج 1ص 531 ؛ تاریخ طبری ج 2 ص 684-685-686
پست جمع بندی موضوع.
پرسش
آیا هدف ابرهه از حمله به کعبه، مبارزه با شرک بود یا ترویج مسیحیت؟ چرا عذاب الهی بر او نازل شد؟
کلیدواژه: ابرهه، شرک، مسیحیت، کعبه، عذاب
پاسخ
این نکته حائز اهمیت است که هدف ابرهه از ویران کردن کعبه مبارزه با بت پرستی و شرک نبود و چنین هدفی را دنبال نمیکرد اگر چه خود مذهب مسیحیت داشت در حالی که مذهب مسیحیت در این دوران دچار تحریف شده بود.
نکته مهم اینکه خداوند به خاطر بت پرستی مشرکین و کفار،آنان را نابود نساخت چون آنان حرمت خانه را نگه میداشتند. مردم مکه مانند بیشتر اعراب آن زمان، بتپرست بودهاند، آنان بتهایی را میپرستیدند که خود، آن را ساخته بودند.اما این بدان معنا نیست که خداوند را قبول نداشتهاند.
در آيات متعددي بت پرستان و كفّار اعتقاد به خالقيت خدا را ابراز مي دارد، از جمله: «وَلَئِنْ سَئَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَات وَ الْاَرْض وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّه;(عنكبوت, آيه 61) اگر از آنان سؤال كنى خالق آسمان ها و زمين و مسخِّر شمس و قمر كيست؟ مي گويند: خدا».
در سوره لقمان آیه 24 می خوانیم: "وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ، اگر از مشرکان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرده است؟ حتماً می گویند: خدا
آنها اعتقاد به خداوند داشتندو حتی گاه از اسم الله نیز استفاده میکردند، اما در توحید خود، مشکل داشتند. به بیان دیگر؛ آنها منکر خداوند نبودند، بلکه منکر توحید خداوند بوده و میگفتند امر دنیابه بتها سپرده شده و اینها نقش خدایگان را برای ما انجام میدهند.اما ابرهه در یمن کلیسای بسیار زیبایی ساخت که همه دور آن طواف میکردند وی خواست خانه خدا راخراب کند و اعراب را مجبور نماید تا عوض کعبه این کلیسا را طواف نمایند. از این روبه جانب کعبه لشکر کشید تا آن را ویران نماید و مظهر توحید را نابود کند. ابرهه در صدد برآمد اين آيت و نشانه و شعار خدايي را نابود و محو نمايد. از این رو خدا به دفاع ازخانه و شعار خویش برآمد. در حالي كه مردم براي حفظ اين نشانه خدايي آمادگي نداشتند،لذا خداوند خود با سپاه ابابيل آنان را به جهنم فرستاد. قطعا اگر ابرهه هاي ديگري بخواهنداين آيت و شعار خدايي را ريشه كن كنند، خدا با سپاهيان انساني يا غير انساني اش آنانرا نابود خواهد ساخت. در حقیقت ابرهه براي نابود كعبه و محو آثار توحيد قيام كرده بودو هدف اصلي نابودي كعبه بود، خداوند از مظهر يگانهپرستي دفاع كرد و او را نابود ساخت.در نتیجه باید گفت؛ تصمیم ابرهه به یقین ، علیه کعبه بوده و نابودی او و سپاهیانش توسط کعبه و صاحب آن شمرده میشد و اعراب نیز که به قداست کعبه معتقد بودند، نابودی اصحاب فیل را به صاحب کعبه نسبت میدادند. در این واقعه صحبتی از بتها و قدرتنمایی آنهانبوده است؛ زیرا آنها در شکلگیری و ختم این واقعه، هیچ نقشی نداشتند و حتی اهل مکه و بتپرستان نیز چنین ادعایی نکردند.شاهدبر این ادعا اینکه عبدالمطلب پس از گفت وگو با ابرهه و برگشت به مکه، نزد کعبه رفت و اینگونه درد دل خود را باکعبه بیان داشت:«بار خدایا! بندهی تو، خانه و کاشانه خود را نگاه داشت و دست دشمن خود را از آن کوتاه کرد، تو نیز دست دشمن خود را از خانه خود کوتاه کن تا چیره نشوند و بتهایشان بر خانهی تو زیاد نشود و قوّت و شوکت ایشان بر شوکت تو فائق نیاید. پساگر فرو گذاری تا دشمنان تو خانه تو (و قبله ما) خراب کنند، ما را بفرمای تا بعد ازاین تو را کجا بپرستیم.»[1]
یکی از دلائلی که نشان میدهد هدف ابرهه از ویران کردن خانه خدا مبارزه با شرک نبوده این است که خودش کلیسا را بنا کرد که کلیسا طواف شود نه خانه خدا همچنین ابرهه کاری به بتها و پرستش بت نداشت.[2]
منابع
[1] . تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، الطبری، أبو جعفر محمدبن جریر، تحقیق، محمد أبو الفضل ابراهیم، دار التراث، بیروت، ج ۲، ص ۱۳۷۸
[2] . طبری همان
پست جمع بندی موضوع.
پرسش
آیا خانه کعبه در آن زمان مرکز بت پرستی بود؟
کلید واژه : بت پرستی، کعبه، ابرهه، حجاز، عبدالمطلب
پاسخ
در زمان حمله ابرهه به کعبه در منطقه حجاز بت پرستی رواج داشت و در اطراف کعبه و درون ان بتهای متعددی پرستیده میشد و مردم بتهای شخصی از چوب و سنگ تراشیده را در سفر و حضر با خود به همراه داشتند.[1] اما اینکه بگوییم خانه خدا و منطقه حجاز مرکز بت پرستی بوده است چنین مطلبی ثابت نیست زیرا در همان زمان مردم منطقه شام به طور گسترده و با سابقه طولانی نسبت به مردم حجاز به بت پرستی مشغول بودند و حتی شخصی به نام عمروبن لحی از اهالی حجاز پس از سفری که به شام داشت وقتی مردم ان سامان را در حال بت پرستی دید از این عمل استقبال کرد و حتی بت هبل را از شام به حجاز اورد و مردم را به بت پرستی تشویق نمود[2] از ان به بعد بت پرستی در حجاز رونق یافت و تا قبل از ان میتوان گفت که مردم حجاز موحد بودند.
نکته دیگراینکه در زمان حمله ابرهه اگرچه غالب مردم حجاز بت پرست بودند اما کسانی هم وجود داشتند که موحد بوده و خداپرست بودند از جمله انان عبدالمطلب جد بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله و برخی از فرزندان اوست.
منابع
[1] . ابن کلبی، الاصنام، ترجمه، ص 128 ؛ سیره ابن هشام، ج 1 ص 56
[2] . ابن کثیر،البدایه و النهایه، ج 2 ص 188
پست جمع بندی موضوع.
پرسش
آیا کعبه نزد ادیان و ملل دیگر، محترم است؟
کلیدواژه : کعبه، ادیان ، ملل، اعراب ، احترام
پاسخ
کعبه نزد ایرانیان
کعبه نزد تمامی ادیان و ملل داری ارزش و اهمیت والایی بود به گونه ای که حتی نزد ساسانیان احترام داشته و برای طواف خانه خدا به مکه می آمدند. کعبه در نزد اقوام مختلف ایرانی دارای ارج و منزلتی خاص بود و اسلاف ایرانیان (فُرس) برای زیارت کعبه و طواف آن عازم سرزمین حجاز می شدند و برای کعبه هدایا می فرستادند. برای نمونه، ساسان فرزند بابک اردشیر حج بجا آورد و آب زمزم را مزمزه کرد. حتی گویند به خاطر همین، چاه زمزم به «زمزم» معروف گشته است.[1]
در اشعار عربی قدیم چنین آمده است:
زمزمت الفرس علی زمزم***و ذاک من سالفها الاقدم[2]
این بیت خود گواه بر رواج داشتن زیارت کعبه و نوشیدن از چاه زمزم است. بعضی از شعرای ایرانی پس از ظهور اسلام، زیارت و طواف کعبه را پیش از اسلام برای خود افتخار می دانستند مانند:
و مازلنا نحج البیت قدماً*** و نلقی بالاباطح آمنین
و ساسان بن بابک سارحتی***اتی البیت العتیق یطوف دنی
فطاف به، و زمزم عند بئر***لاسماعیل تروی الشارین[3]
همچنین در تاریخ آمده است که ایرانیان هدایای نفیسی برای کعبه می فرستادند. مثلا، ساسان بن بابک دو غزال از طلا و شمشیرهایی از جواهر، و طلاجات زیادی برای کعبه فرستاد. [4]
کعبه نزد اعراب
خانه خدا برای کفار و بت پرستان احترام داشت و دور آن طواف میکردند و قربانی میدادند. این در حالی است که برخی از مظاهر شرک و بت پرستی در اطراف کعبه وجود داشت مانند بتهایی که روی بام کعبه و در خانه خدا و اطراف آن بود.
همچنین از دیگر مطالبی که بر این ادعا گواهی میدهد، کلام خود اهل مکه و قریشیان است. بنابر نقلهای تاریخی، آنان این واقعه را فخری برای خود به حساب میآوردند: «(اهل قریش می گفتند): ما اهل حرم و فرزندان کعبه هستیم. همانا هیچ یک از اعراب، منزلتی مانند منزلت ما ندارد و عرب مانند آنچه از ما میداند، در هیچ کس سراغ ندارد.»[5]
کعبه نزد یمنی ها
يمني ها مانند ساير مللي كه با سرزمين حجاز در ارتباط بودند، براي كعبه اهميت و ارزش خاصي قايل بودند و براي انجام مراسم حج بدان سرزمين مسافرت مي كردند.[6] در سنگ نوشته هايي كه در مسجدالحرام ديده شده است، به نوشته هايي برمي خوريم كه نشانگر اين است كه قبايل يمني در ايام جاهلي حج بجا مي آوردند و ارتباط آنان با مكه بسيار وثيق بوده است. فكتور سحاب چنين نقل مي كند: «ان الفا كهي لاحظ كتابة علي الحجرالاسود فدونها رسماً و كانت فيها حروف من ابجدية عربية جنوبية قال كستر انهاحميرية و انها تدل علي ان القبائل اليمنيه كانت تحج مكه في الجاهلية و ان العلاقات بين مكة و اليمنين كانت وثيقة.»[7] مسئله پوشش كعبه، كه يك سنت ديرينه مي باشد،به اسعد ابوكرب كه از اهالي تبع از قبائل يمن مي باشد برمي گردد.[8] اين امر خود گواه بر ارج و منزلت كعبه نزد آنان است.
کعبه نزد رومیان
نزد روميان نيز كعبه داراي قداست و منزلتي خاص بوده است. فاكهي در كتاب اخبار مكه به نقل از يكي از اسراي مسلمان، كه در سرزمين روم اسير بود، چنين مي نويسد: مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسيد: از كدام شهري؟ پاسخ دادم از شهر مكه هستم. گفت: آيا «هزمه جبرئيل» را مي شناسي؟ گفتم آري. پرسيد: آيا «بره» را مي شناسي؟ پاسخ دادم: آري. گفت: آيا نام ديگري براي آن به ياد داري؟ گفتم: آري، امروز به زمزم شهره است. اين اسير مسلمان مي افزايد: آن گاه پادشاه از بركت زمزم سخن گفت و افزود حال كه چنين مي گويي، ما در كتاب هايمان خوانده ايم كه اگر به مقدار كف دست از آن آب بر سر بريزد هرگز خوار و ذليل نمي گردد.[9]
همچنين نقل شده وقتي كه اسكندر بر اهل مكه (خزاعه) غلبه پيدا كرد و آن ها را از مكه بيرون كرد، حج بيت الله بجا آورد.[10]
کعبه نزد یهودیان
يهوديان كعبه را تعظيم مي كردند و آن را معبدي مي دانسته و در آن خدا را طبق دين ابراهيم عبادت مي كردند. شواهدي بر اين امر وجود دارد:
1. طبق قولي چاه زمزم به خاطر مزمزه يهود و مجوس از آب آن، به زمزم معروف گشته است. اين خود شاهدي بر اين است كه يهوديان براي زمزم و در نتيجه، كعبه ارج و منزلت قايل بوده اند.[11]
2. در كعبه نقاشي ها و تمثال هايي آويزان بوده است; از جمله، تمثالي از حضرت ابراهيم و اسماعيل كه تيرهايي از قمار در دست داشتند. اين تمثال ها تا زمان فتح مكه در كعبه آويزان بوده است.[12]
کعبه نزد مسیحیان
نزد نصارا نيز كعبه به عنوان محل عبادت خداوند تلقّي مي شد. ايشان براي كعبه ارج و منزلتي خاص قايل بودند. شواهدي چند بر اين امر تأكيد دارند.
1. از ابن عباس روايت شده است: «ان الحواريين كانوا اذا بلغوا الحرم نزلوا يمشون حتي يأتوا البيت» يا از ابن زبير روايت شده كه: «ان الحواريين خلفوا نعالهم حين دخلوا الحرم اعظاماً ان ينتعلوا فيه.»[13]
2. كساني كه پيش از سال فتح مكه، داخل كعبه را ديده اند، گويند: تمثال حضرت مريم و حضرت عيسي(عليهما السلام) در آن نصب بوده و عيسي در دامن مادر نشسته بود.[14] اين مطلب را بيشتر رواياتي كه فتح مكه را گزارش كرده اند، بيان شده است.
ممكن است گفته شود كه چرا تماثيل حضرت عيسي و مريم(عليهما السلام) در كعبه آويزان بوده با اينكه كعبه در آن زمان جايگاه بت ها شده بود. در پاسخ بايد گفت: از جمله علت هايي كه عرب جاهلي بت ها را در كعبه قرار مي دادند، نه بدين خاطر بود كه خدا را قبول نداشتند، بلكه بت ها را به عنوان شفيعان خود در خانه خدا (كعبه) قرار مي دادند تا به درگاه الهي براي آن ها شفاعت كنند. در واقع، بت ها واسطه بين خدا و مردم بودند. علت ديگر اين بود كه آن بت ها را به عنوان الهه هاي خود مي پنداشتند. با اين بيان، بعيد نيست كه تمثال حضرت عيسي و مريم در كعبه بوده باشند; زيرا مسيحيان نيز به وسيله آن تمثال ها به خدا مي رسيدند و حتي از اين بالاتر اينكه، آن ها را الهه هاي خود مي دانستند، چنان كه اين آيه كريمه بر آن دلالت مي كند: (اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ.)(مائده: 116)
در اين صورت، معلوم مي گردد كه كعبه نزد مسيحيان دست كم براي عده اي كه با حجاز در ارتباط بودند، داراي ارج و منزلتي رفيع بوده است.
کعبه نزد هندوها
هندوها معتقدند كه روح در «سينا»، كه اُقنوم سوم از ثالوث بوذي است، هنگامي كه با همسر خود از شهرهاي حجاز ديدار مي كرد در حجرالاسود حلول كرده است.[15] به همين دليل، هندوها براي كعبه مقامي رفيع قايل بوده و آن را معبدي براي خود به حساب مي آوردند.
کعبه نزد صائبین
صابئين نيز به فضل و قداست كعبه معترف بودند.[16] صابئين از فرس و كلدانيان معتقدند كه كعبه يكي از خانه هاي مقدس هفت گانه است. دومين آن «مارس» است كه بر بالاي كوهي در شهر اصفهان قرار دارد. سوم بناي «مندوسان» است كه در بلاد هند واقع شده است. چهارم «نوبهار» است كه در شهر بلخ قرار دارد. پنجم «بيت غمدان» در شهر صنعاء مي باشد. ششم «كاوسان» است كه در شهر فرغانه خراسان واقع شده است. هفتم خانه اي است در بالاترين شهرهاي چين. گفته شده كه كلدانيان معتقد بودند كعبه خانه زحل است; چون قديمي بوده و عمر طولاني كرده است.[17]
منابع
[1] . مسعودی، مروج الذهب، ج 1 ص 236، تحقیق اسعد داغر، دارالهجره قم، چ 2، 1409ق
[2] . یاقوت حموی، معجم البلدان ج 3 ص 148؛ دارصادر بیروت، چ 2 ، 1995م مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص 95، ترجمه، پاینده، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1365ش
[3] . مسعودی مروج الذهب، ج 1 ص 265
[4] . همان ج 1 ص ،237 ؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1 ص 358 ترجمه، پروین گنابادی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1375ش
[5] . الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم، دار صادر،بیروت، ج ۱، ص ۴۵۱-۴۵۳.
[6] . فكتور سحاب، ايلاف القريش رحلة الشتاء و الصيف، ص 308.
[7] . همان
[8] . محمدهادى امينى، پيشين، ص 58ـ60 / جواد على، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 17.
[9] . محمدتقى رهبر، اخبار مكه، ج 2، ص 39، به نقل از مجله ميقات حج، ش 31، ص 95.
[10] . دینوری، اخبار الطوال، ص 33-34، ترجمه مهدوی دامغانی، نشر نی ، تهران، 1371ش
[11] . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4 ص 529
[12] . سيد محمدحسين طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 559 / محمد رشيدرضا، تفسیر المنار، ج 10، ص 421 / شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، ج 2، ص 85.
[13] . شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، ج 2، ص 85
[14] . گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 98ـ99، ترجمه سيد هاشم حسينى / مجله ميقات حج، ش 8، ص 90.
[15] . سيد محمدحسين طباطبائى،المیزان، ج 3، ص 559 / محمد رشيدرضا، المنار، ج 10، ص 421.
[16] . یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4 ص 529
[17] . طباطبایی، المیزان ج 3 ص 559