جمع بندی اجل معلق
تبهای اولیه
اجل معلق
باسلام
همونطور که توی روایات اومده ما دو نوع اجل داریم:اجل قطعی و معلق. حال سوالی ذهنم رو مشغول کرده که میخواستم بدونم اگر کسی داخل ماشینی هس که راننده این ماشین تصادف سخت میکنه بر اثر سرعت بالایی که داشته و باعث مرگ فرد داخل ماشین که جوانی ۲۲ ساله هس میشه در واقع قتل غیر عمد. حالا اینکه گفته میشه اجل معلق بستگی به اعمال طرف داره ولی این جوان فوت شده جوان پاک و سالمی بوده ولی فرد راننده انسان شر
حالا ایا اجل معلق فقط در صورت اعمال فرد هس که به عقب میفته یا اگه کسی باعث مرگ فرد دیگری بشه رفتار اون فرد باعث شده. اصلا این طور مردن اجل معلقِ یا حتمی؟
یا اگر این اتفاق و اجل معلق وابسته به رفتار فرد راننده اس ایا میشد با مثلا پرداخت صدقه رفع کرد؟!
ممنون میشم جواب کامل بدین. گیج شدم
برچسب:
با سلام
چند نکته ابتدایی مهم و مبنایی را عرض می کنم و بعد وارد اصل بحث می شویم:
۱- لزوما کسی که با مرگ ناگهانی مانند تصادف از دنیا می رود به اجل معلق نبوده است و چه بسا این مرگ مقدمه اجل مسمی و قطعی وی بوده باشد.
۲- کسی که با تخلف از قوانین موجب مرگ دیگری شده است همیشه حکم قتل غیرعمد را ندارد.
۳- در بسیاری از موارد با اعمال خوب یا بد می توان اجل معلق را عقب یا جلو انداخت ولی ممکن است گاهی تغییری در زمان اجل معلق صورت نگیرد؛ اما عوامل موثری در تغییر اجل معلق وجود دارد که به آن اشاره خواهد شد.
بحث درباره اجل مُعَلَّق و اجل مُسَمّیٰ، ذیل آیات قرآن، و ازجمله آیه دوم سوره انعام شکل گرفته است که در آن از وجود دو اجل برای انسان سخن آمده است: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضىَ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ؛ او کسى است كه شما را از گِل آفرید؛ آنگاه اجلى مقرر کرد و اجل معین پیش اوست.»
اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را میداند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و بهمعنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر میپذیرد.
در جای دیگر خداوند متعال می فرماید: «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛ و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نمى گذارد؛ ولى آنها را تا زمان معیّنى به تأخیر مى اندازد. و هنگامى که اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تأخیر مى کنند، و نه ساعتى پیشى مى گیرند» طبق این آیه و آیات دیگر با همین مضمون، اجل حتمی نه یک لحظه جلو و نه یک لحظه عقب می افتد. لذا، زمانی که اجل کسی به تأخیر می افتد از نوع اجل معلّق است که تابع مقتضیّات و به خصوص اعمال خود شخص است.
به عبارت دیگر خداوند برای هر کسی عمری خاصّ معیّن نموده است و زمانی که فرا رسید به صورت طبیعی و بدون هیچ علّت دیگری ، روح از بدن جدا می شود. این اتّفاق به اصطلاح فلاسفه، حرکت جوهری می باشد و تمام قوای وجودی انسان به فعلیّت رسیده است. امّا ممکن است قبل از رسیدن آن لحظه ، عواملی خارجی رابطه روح و جسم را از بین ببرند که در این صورت گفته می شود شخص با اجل معلّق مرده است.
سخنان گوناگونی درباره اجل معلق و مسمی گفته شده است. طبق نظر علامه طباطبایی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنیاش، مثلاً میتواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است. (۱)
نکته دیگر آن که اجل معلّق یا حتمی به اعتبار ماست که از آینده بی خبریم ؛ امّا از منظر الهی یک اجل بیش نیست. این ما هستیم که با صرف نظر از تمام عوامل می گوییم: هر کسی وقتی حرکت جوهری اش تمام شد ، دیگر نمی توان جلوی مرگ او را گرفت. امّا با احتساب عوامل گوناگون و از جمله افعال اختیاری خود شخص ممکن است شخص قبل از آنکه اجل حتمی اش فرا رسد و حرکت جوهری اش تمام شود در اثر عواملی دیگر قادر به ادامه حرکت جوهری خود نباشد و بمیرد.
امّا خدا از پیش می داند که چه عواملی در راه است تا موجب مرگ کسی قبل از اتمام حرکت جوهری اش بشود.کما اینکه می داند چه کسی با اختیار خود چه کاری خواهد کرد و موجب مرگ زود رس خود خواهد شد.
پی نوشت:
۱. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۱۰.
حالا ایا اجل معلق فقط در صورت اعمال فرد هس که به عقب میفته یا اگه کسی باعث مرگ فرد دیگری بشه رفتار اون فرد باعث شده. اصلا این طور مردن اجل معلقِ یا حتمی؟همه انسان ها روی زندگی هم اثر دارند که گاهی کم و گاهی زیاد هست و اساسا زندگی اجتماعی یعنی همین که فقط خودمان حوادث و وقایع زندگی را نمی سازیم بلکه علاوه بر اراده و مشیت الهی و تصمیمات و اختیار هر فردی، دیگران و از جمله نزدیکان و اطرافیان به شکل های گوناگون فکری و عملی و رفتاری به صورت ارادی و غیرارادی بر زندگی ما اثرات مهمی دارند که با توجه به آفرینش انسان و مادی و وابسته بودن به یکدیگر اجتناب ناپدیر است؛ البته پاسخگویی هر کس نیز طبق محدوده قدرت و اختیارات و اثرگذاری وی می باشد و عواملی مانند علم و آگاهی و یا جهل و عناد و ... نیز در این مساله دخالت دارد. کسی که باعث مرگ دیگری بشود می تواند مرگ قطعی و یا معلق وی را محقق نماید؛ اما اگر مرگ قطعی شخص زمان دیگری بوده باشد به مرگ معلق از دنیا رفته است که ممکن است در فرض تصادف و مرگ های ناگهانی بیشتر از نوع دوم باشد
طبق روایات برخی گناهان از عواملی هستند که موجب مرگ انسان و جلو افتادن از زمان معمول آن می شوند؛ در مقابل عواملی مانند صله رحم یا دعا کردن باعث می شود که عمر انسان طولانی شده و یا اثر عوامل تسریع کننده بر مرگ از بین برود. لذا وقتی گفته می شود مرگ کسی به تأخیر افتاد به این معناست که عامل مرگ زودرس شخص موجود بود و شخص باید از دنیا می رفت ولی عاملی دیگر آن را خنثی نموده مرگ او را به تأخیر انداخت.
رسول الله (صلی الله علیه و آله) در رواتی فرمودند:«الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِیَّةَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ؛ صدقه دفع بلا می کند و صله رحم عمر را زیاد می کند.» (۱)
در روایتی دیگر امام صادق(علیهالسلام) فرمودند:
پدرم مدام میفرمود:« نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِی الدِّیَارَ وَ هِیَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْکُ الْبِرِّ؛ به خدا پناه می برم از گناهانی گه نابودی را تسریع و اجلها را نزدیک و سرزمینها را خالی می کنند ؛ و آن گناهان ، قطع رحم ، عقوق والدین و ترک نیکی است.» (۲)
نبی اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودند:« صِلَةُ الرَّحِمِ تُوَسِّعُ الْآجَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ؛ صله رحم اجلها را توسعه و اموال را رشد می دهد. » (۳)
طبق این روایات اجل معلّق انسانها تا حدّ زیادی وابسته به اعمال خود آنهاست؛ بر این اساس انسان با شناسایی عوامل افزایش و کاهش عمر از طریق روایات اهل بیت(علیهم السلام)، می تواند احتمال عمر طولانی را در خود افزایش دهد.
پی نوشت ها:
۱. بحارالأنوار ، ج ۷۴ ،ص ۶۳.
۲. الکافی ،ج۲ ،ص۴۴۸.
۳. مستدرک الوسائل،ج۱۵ ،ص۲۵۰.
واضح است که کنترل همه عوامل در دست انسان نیست و همان طور که بیان شد انسان در زندگی اجتماعی و همراه با عوامل انسانی و غیرانسانی دیگری ادامه حیات می دهد که بر این اساس با تمام برنامه ریزیها و رعایت موجبات تاخیر و تعجیل مرگ باز تضمین صد در صد وجود نخواهد داشت که در هر حال باید تسلیم امر الهی باشیم و راضی به رضایت حق تعالی.
ما رعایت شرایط و عوامل را تا حد امکان انجام می دهیم که معمولا اثرگذار است ولی امر قطعی و غیرقابل تخلف نیست که بگوییم حتما صورت می گیرد بلکه اراده الهی و نقش مردم و عوامل طبیعی و مادی و غیره را نیز باید در نظر گرفت و با همه این مسايل قضاوت دشوار بوده و حکم واحدی وجود ندارد.
جمع بندی
پرسش:
آیا اجل معلق فقط نسبت به اعمال خود فرد هست که مرگ را به عقب یا جلو میاندازد یا اگر کسی باعث مرگ فرد دیگری بشود نیز می تواند موجب تغییر زمان مرگ شود؟ اساسا این طور مردن اجل معلق یا حتمی است؟ اگر این اتفاق و اجل معلق وابسته به رفتار فرد دیگری مانند راننده مقصر باشد با مواردی مانند پرداخت صدقه می توان آن را رفع کرد؟!
پاسخ:
همه انسان ها بر زندگی هم اثر دارند که گاهی کم و گاهی زیاد هست و اساسا زندگی اجتماعی یعنی همین که فقط خودمان حوادث و وقایع زندگی را نمیسازیم بلکه علاوه بر اراده و مشیت الهی و تصمیمات و اختیار هر فردی، دیگران و از جمله نزدیکان و اطرافیان به شکل های گوناگون فکری و عملی و رفتاری به صورت ارادی و غیرارادی بر زندگی ما اثرات مهمی دارند که با توجه به آفرینش انسان و مادی و وابسته بودن به یکدیگر اجتناب ناپدیر است؛ البته پاسخگویی هر کس نیز طبق محدوده قدرت و اختیارات و اثرگذاری وی می باشد و عواملی مانند علم و آگاهی و یا جهل و عناد و ... نیز در این مساله دخالت دارد.
کسی که باعث مرگ دیگری بشود می تواند مرگ قطعی و یا معلق وی را محقق نماید؛ اما اگر مرگ قطعی شخص زمان دیگری بوده باشد به مرگ معلق از دنیا رفته است که ممکن است در فرض تصادف و مرگ های ناگهانی بیشتر از نوع دوم باشد
بنابراین لزوما کسی که با مرگ ناگهانی مانند تصادف از دنیا می رود به اجل معلق نبوده است و چه بسا این مرگ مقدمه اجل مسمی و قطعی وی بوده باشد.
در بسیاری از موارد با اعمال خوب یا بد می توان اجل معلق را عقب یا جلو انداخت ولی ممکن است گاهی تغییری در زمان اجل معلق صورت نگیرد؛ اما عوامل موثری در تغییر اجل معلق وجود دارد که در روایات به آنها اشاره شده است.
طبق روایات برخی گناهان از عواملی هستند که موجب مرگ انسان و جلو افتادن از زمان معمول آن می شوند؛ در مقابل عواملی مانند صله رحم یا دعا کردن باعث میشود که عمر انسان طولانی شده و یا اثر عوامل تسریع کننده بر مرگ از بین برود. لذا وقتی گفته میشود مرگ کسی به تأخیر افتاد به این معناست که عامل مرگ زودرس شخص موجود بود و شخص باید از دنیا می رفت ولی عاملی دیگر آن را خنثی نموده مرگ او را به تأخیر انداخت.
رسول الله (صلی الله علیه و آله) در روایتی فرمودند:«الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِیَّةَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِیدُ فِی الْعُمُرِ؛ صدقه دفع بلا می کند و صله رحم عمر را زیاد می کند.» (۱)
در روایتی دیگر امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
پدرم مدام میفرمود: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِی الدِّیَارَ وَ هِیَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْکُ الْبِرِّ؛ به خدا پناه می برم از گناهانی گه نابودی را تسریع و اجلها را نزدیک و سرزمینها را خالی می کنند؛ و آن گناهان، قطع رحم ، عقوق والدین و ترک نیکی است.» (۲)
نبی اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودند:« صِلَةُ الرَّحِمِ تُوَسِّعُ الْآجَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ؛ صله رحم اجلها را توسعه و اموال را رشد می دهد.» (۳)
طبق این روایات اجل معلّق انسانها تا حدّ زیادی وابسته به اعمال خود آنهاست؛ بر این اساس انسان با شناسایی عوامل افزایش و کاهش عمر از طریق روایات اهلبیت (علیهم السلام)، میتواند احتمال عمر طولانی را در خود افزایش دهد.
بنابراین کنترل همه عوامل در دست انسان نیست و انسان در زندگی اجتماعی و همراه با عوامل انسانی و غیرانسانی دیگری ادامه حیات میدهد که بر این اساس با تمام برنامه ریزیها و رعایت موجبات تاخیر و تعجیل مرگ باز تضمین صد در صد وجود نخواهد داشت که در هر حال باید تسلیم امر الهی باشیم و راضی به رضایت حق تعالی.
ما رعایت شرایط و عوامل را تا حد امکان انجام میدهیم که معمولا اثرگذار است ولی امر قطعی و غیرقابل تخلف نیست که بگوییم حتما صورت می گیرد بلکه اراده الهی و نقش مردم و عوامل طبیعی و مادی و غیره را نیز باید در نظر گرفت و با همه این مسايل قضاوت دشوار بوده و حکم واحدی وجود ندارد.
پی نوشت ها:
۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، ۱۴۰۴ق، بیروت، ج ۷۴، ص ۶۳.
۲. کلینى، ابو جعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۴۸.
۳. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ق، ج۱۵ ،ص۲۵۰.