1.روى أنَّ موسى عليه السلام: اِستَسقى لِبَنى اِسرائيلَ حينَ اَصابَهُم قَحْطٌ فَاَوحَى اللّهُ تَعالىاِلَيهِ : اِنّى لا اَستَجيبُ لَكَ وَ لا لِمَنْ مَعَكَ وَ فيكُمْ نَمّامٌ قَدْ اَصَرَّ عَلَى النَّميمَةِ ؛
در روايت آمده كه موسى عليه السلام براى بنى اسرائيل كه گرفتار قحطى شده بودند ،درخواست باران كرد، اما خداوند متعال به او وحى فرمود كه : «باوجود شخص سخن چينى كه در ميان شما هست و به سخن چينى اش ادامه مىدهد، دعاى تو و دعاى همراهانت را اجابت نمىكنم».
ادامه ی روایت فوق از کتاب عهد عتیق:
موسی به جمع گفت: شخصی بد کار به میان ماست، بیرون رود تا دعای باران مستجاب شود!
شخص بد کار که می دانست اگر بلند شود رسوا خواهد شد در دل از خدا طلب آمرزش کرد و توبه نمود...پ
پس باران آمد...
موسی به الله گفت: یا الله، مگر نگفتی تا گناه کاری هست باران نمی آید، حال که کسی بیرون نرفته از این جمع چگونه باران آمده؟؟؟
ندا آمد: ای موسی، بنده ی ما از میان جمع با ما ارتباط بر قرار کرد، همانا که خداوند شنوا و آگاه است!!!
موسی به جمع گفت: شخصی بد کار به میان ماست، بیرون رود تا دعای باران مستجاب شود!
شخص بد کار که می دانست اگر بلند شود رسوا خواهد شد در دل از خدا طلب آمرزش کرد و توبه نمود...پ
پس باران آمد...
موسی به الله گفت: یا الله، مگر نگفتی تا گناه کاری هست باران نمی آید، حال که کسی بیرون نرفته از این جمع چگونه باران آمده؟؟؟
ندا آمد: ای موسی، بنده ی ما از میان جمع با ما ارتباط بر قرار کرد، همانا که خداوند شنوا و آگاه است!!!
سلام
عهد عتیق که حرفهاش رو ما قبول نداریم.من اینها رو از کتب اسلامی اوردم.البته ادامه ی همین داستانی که اینجا نوشتید در کتاب عاقبت بخیران عالم تالیف علی محمد عبداللهی اومده.