اخلاق شیعی چیست؟؟؟؟؟
تبهای اولیه
با سلام
تعدادی از صفات انسان مومن در سوره مومنون بیان شده است که به همین مناسبت این سوره "مؤمنون" نامیده شده است، در ابتدای این سوره میفرماید:"بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ"؛ "به تحقیق مومنین رستگار شد." بعد تا آیهی 11 صفات مؤمنینِ راستین را چنین بر میشمارد:
اول:مومنان کسانی هستند که در حال نماز خشوع دارند و در مقابل پروردگارشان با فروتنی نماز میخوانند.(1)
دوم:کسانی که از کارهای بیهوده پرهیز میکنند یعنی کارها و برنامهی زندگیشان هدفمند است و بدون هدف نیست.(2)
سوم:مؤمنان کسانی هستند که زکات میپردازند.(3)
واژه "زکات" در قرآن دو معنا دارد:در سورههای مدنی که گاهی به معنای مالیات زکات واجب است که بر چند چیز تعلق میگیرد. ولی در سورههای مکی برخی مفسران احتمال دادهاند که به معنای انفاق باشد یعنی مؤمنان کسانی هستند که از اموالشان انفاق و بخشش میکنند و این یکی از صفات بارز مومنان میباشد.
چهارم:از صفات دیگر مومنان راستین این است که پاکدامن هستند و مراقبند تا به گناهان و اعمال زشت آلوده نشوند.(4) - (5)
در ادامه موردی را استثناء میکند که اینها غریزهی شهوت خود را کنترل میکنند مگر در موارد حلال، و اگر کسی از این حد فراتر رود تجاوزگر است.(6)
پنجم:صفت بعدی مؤمنان راستین این است که امانتدارهای خوبی هستند.(7)
امانت مردم را همچون جان خودش حفظ میکند و آن را بر میگرداند، و اگر با کسی پیمانی بست به پیمانش وفادار است.
ششم:مؤمنین مراقب نمازشان هستند و اول وقت نمازشان را میخوانند، سستی و کاهلی در نمازشان نمیکنند.(8)
و در پایان میفرماید:"أُولئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ"(9) این افراد وارثان بهشت هستند.
البته صفات دیگر مؤمنان در سورههای دیگر هم ذکر شده که نظر شما را به برخی از آنها جلب میکنیم:
هفتم:در سورهی انفال میفرماید:"مؤمنون کسانی هستند که وقتی یاد خدا را میشنوند دلهای آنها برافروخته میشود."(10) در حقیقت تحت تاثیر قرار میگیرند، و نسبت به یاد خدا بیتفاوت نمیباشند.
هشتم:در سورهی مائده میخوانیم:"اینها کسانی هستند که بر خدا توکل میکنند."(11)
نهم:باز در سورهی انفال آمده است:"آنها کسانی هستند که به دیگران پناه میدهند و رهبران الهی و مردان الهی را یاری میکنند."(12)
دهم:و در سورهی آل عمران میفرماید:"آنها سرپرستی کافران را نمیپذیرند"(13) یعنی ولایت و رهبری دشمنان خدا و کافران را نمیپذیرند.
یازدهم:در سورهی نساء میفرماید:"مومنان کسانی هستند که به قرآن، و کتابهای آسمانی قبل از آن ایمان میآورند."(14)
دوازدهم:و در سوره بقره میخوانیم:"مومنان کسانی هستند که فساد مالی و اقتصادی ندارند (رباخوار) نیستند."(15)
این بود برخی از صفاتی که در قرآن برای مؤمنان راستین آمده است.
و در تمجید آنها در سورهی توبه میفرماید:"این مؤمنان اهل بهشتاند، و خدا جان و مال آنها را میخرد و با آنها معامله میکند."(16)
و در سوره منافقون میفرماید:"عزت از آن خدا، و پیامبر و مؤمنان است."(17)
پاورقی:
1 . مومنون / 2. "الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ"
2 . مومنون / 3. "وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِمُعْرِضُونَ"
3 . مومنون / 4. "وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِفَاعِلُونَ"
4 . مومنون / 5. "وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ"
5 . مومنون / 6. "إِلَّا عَلَی أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْأَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ"
6 . مومنون / 7. "فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْعَادُونَ"
7 . مومنون / 8. "وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ"
8 . مومنون / 9. "وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ"
9 . مومنون / 10.
10 . انفال / 2. "إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَالَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ"
11 . مائده / 11. "وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ"
12 . انفال / 74. "أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً"
13 . آل عمران / 28. "لاَ یَتَّخِدِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ"
14 . نساء / 162.
15 . بقره / 278.
16 . توبه / 111.
17 . منافقون / 8.
پنجاه صفت از مومن در کلام امام صادق (ع) :«ابو سليمان حلواني» از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود:
صفت مومن نيرومندي است در دين، و احتياط است در نرمش، و ايمان است در باور و يقين، و حرص و علاقه شديد در فهم و فقه، و نشاط و جديّت در هدايت، و نيكي در پايداري و استقامت، و چشم پوشي و خودداري هنگام شهوت و هوس، و دانش در حلم و بردباري، و شكرگزاري در مدارا، و بخشندگي در حقّ، و ميانه روي در غني و بي نيازي، و آراستگي در فقر و بي چيزي، و گذشت در نيرومندي، و طاعت و بندگي در خيرخواهي، و پارسائي در خواهش و ميل، و رغبت شديد در جهاد، و نماز در گرفتاري، و شكيبائي در سختي، و در سختي ها بامتانت، و در ناخوشايندي ها شكيبا، و در رفاه و خوشي ها شكرگزار است؛ غيبت نمي كند، و تكبّر نمي ورزد، و تعدّي و تجاوز نمي نمايد و اگر بر او تعدّي و ستمي شود شكيبائي مي كند، و از خويشاوند نمي بُرد، و سست و ضعيف، و سخت دل و خشن و بدخُلق نيست، نگاهش از كنترل او خارج نمي شود، و شكمش او را به رسوائي نمي كشاند، و عورتش بر او چيره نمي گردد، و به مردم حسد نمي ورزد، و سستي نمي كند، و تبذير و تلف و اسراف و زياده روي نمي نمايد، بلكه ميانه روي مي كند، و به ستمديده ياري و به مستمندان مهرباني مي نمايد، نَفسش از او در زحمت و مردم از او در راحت هستند، در جاه دنيا رغبت و از رنج آن بي تابي نمي كند؛ مردم كاري و مهمّي دارند (دنيا) كه به آن روي آورده اند و او مهّم ديگري دارد (دين و آخرت) كه او را به خود مشغول ساخته است؛ در حلم و بردباريش نقصاني و در راي و انديشه اش سستي و در دينش تباهي ديده نمي شود؛ كسي را كه با او مشورت نمايد راهنمائي مي كند، و هركس را كه به او كمك كند ياري مي نمايد، از باطل و فحش و جهالت مي ترسد و مي گريزد؛ و اينهاست صفت مومن.
از كتاب نصايح آيت الله مشكيني
ان المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات والصائمین والصائمات و الحافظین فروجهم والحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفره و اجرا عظیما ( سوره مبارکه احزاب آیه ی 35)
یک سوال مگه نه اینکه از قانتین به بعد صفات مومن هست پس چرا خداوند توی این آیه صفات مومنین رو با خود مومنین و مومنات و المسلمین و المسلمات با هم آورده؟
خصوصيات مؤمنين در قرآن به چه صورت بيان شده است؟
با سلام وكسب اجازه از دوستان خوبم:Gol:
در قرآن مجيد آيات متعددي وجود دارد كه جهان بيني شيوههاي رفتاري حالات و خصايل روحي و حتي ديپلماسي و گرايشهاي سياسي - اجتماعي موءمنان را تشريح مينمايد.
از جمله:
(1) ايمان به خدا ملايك كتابها وپيامبران الهي (بقره آيه 285 )
(2)عدم پيوند سلطه پذيرانه ازكفار (آلعمران 28)
(3) امر به معروف و نهي از منكر(آلعمران 110)
(4) توكل برخدا (آلعمران آيه 122 160 . مائده آيه 11 . مجادله آيه 10 . تغابن آيه 13)
(5) بپا داشتن نماز پرداخت زكات و ايمان به معاد (نسأ آيه 162)
(6) به هنگام ذكرخدا (ازعظمت وجلال او) دلهاشان ترسان و لرزانشود و به هنگام تلاوت آيات خدا ايمانشان افزون وتوكل برخدا كنند(انفال آيه 2)
(7) ايمان هجرت جهاد في سبيلالله منزل دادن به مهاجرين و ياري كردن آنان (انفال آيه 84)
(8) حفظ عفاف (نور آيه 31)
(9) درامور زندگي براساس خواست و رضايت پيامبر عمل كردن (نور آيه 62)
(10) توجه به خدا و تصديق خدا وپيامبرش در مشكلات ودشواريها (احزاب آيه 22)
(11) داراي پيوند برادرانه در ميان خود (حجرات آيه 10)
(12) بازگشت ناپذيري از دين و جهاد با مال و جان در راه خدا (حجرات آيه 15 . مدثر آيه 31)
حضرت نوح (ع) آن زمان كه به سوي قوم خود آمد تا فرمان خداوند را به گوش آنان برساند و ازعذاب بيمشان دهد نتيجه چنداني نگرفت چرا كه قومش بربودن درگمراهي و ضلالت اصرارداشتند و همه راهها با برروي خود بسته بودند. نوح (ع) هرچه كوشيد نتوانست قوم خود را راضي كند تا ازمتابعت ازشيطان دست بردارند و به سوي خدا بازگردند الا عده قليلي كه به نوح گرويده و خود را نجات دادند. اين عده كم كه ايمان آورده بودند با نوح سواركشتي شدند آنگاه نوح درباره ايشان دعا كرد و آنان را مومن خواند آنجا كه خداوند اين داستان را درسوره نوح بيان مي كند و درآيه بيست و هشتم به اين دعا اشاره مي كند.
به راستي آن كشتي نوح هميشه هست و دنبال مسافرمي گردد و شرط سوارشدن به كشتي ايمان راسخ است و آدمي بايد مومن باشد تا بليط سوارشدن به كشتي نجات به نامش صادر شود و مومن دراحاديث اينگونه معرفي شده است كه :
1- مومن متجاوز به حقوق ديگران نيست.
پيامبر(ص) : آيا مي خواهيد شما را خبركنم كه چرا مومن، مومن ناميده مي شود چرا كه مردم نسبت به مال و ناموسشان ازاو درامان هستند.
من شنيده ام زپيردانشمند تو هم ازمن به ياد داراين پند
آنچه برنفس خويش نپسندي نيزبرنفس ديگري مپسند(سعدي)
2- مومن تابلوي همه خوبيها
حضرت علي (ع): مومن نشاطش درچهره ، غمش دردل، سينه گشاده و متواضع ترينها است. ازبالا نشيني فراري، ازتعريف ديگران بيزار، هميشه به فكرديگران و آرزوهايش كم است.
بيشترساكت است تا اينكه مدام حرف بزند، وقتش هميشه پراست (بيكارو بيهوده نيست ) شكورو صبور است متفكراست وبرخود مغرور نيست. و ...
3- مومن ورزيده و آماده دربرابرشيطان
حضرت علي (ع): مومن كسي است كه درسختي و گرفتاري وقارخود را حفظ مي كند، درمشكلات ثبات خود را ازدست نمي دهد، اگربلايي ديد صبرمي كند و اگردرفراخي و وسعت بود شكرگزار است، هرچه خدا روزيش كند به آن قانع است با دشمنان مدارا مي كند و درحقشان ظلم نمي كند و با دوستان ستم نمي ورزد( آسايش دوگيتي تفسيراين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا ) مردم با او احساس آرامش مي كنند اما نفسش ازدست او درعذاب است.
4- عظمت مومن
پيامبر(ص): مومن درآسمانها آنچنان معروف است كه دربين اهل و ايالش و كرامت و بزرگواريش درنزد خداوند همانند ملائكه مقرب درگاه الهي است و بلكه بالا ترازآن.
5- مومن دوست جاني خدا
خداوند درحديثي قدسي مي فرمايد به عزت و جلالم قسم كه خلق نكردم ازمخلوقاتم مخلوقي را دوست داشتني ترازعبد مومنم.
6- حرمت مومن
امام صادق (ع): مومن ازحيث حرمت و عظمت ازكعبه هم حرمتش بيشتراست
واين همه و احاديث ديگري كه دراين باب وارد شده است نيست مگربه ايمان راسخ و اخلاص درعمل و الا لفظ مومن را به هركسي مي شود اطلاق كرد، آن ايماني كه انسان ر ا به چنين درجاتي مي رساند به لفظ و ظاهر نيست كه درون بايستي پاك ومنزه باشد. به اميد روزي كه تيرگيهاي درونيمان با ظهورحضرت حجت به سپيدي و روشنايي مبدل شود.
درونها تيره شد باشد كه ازغيب چراغي بركند خلوت نشيني
واين همه و احاديث ديگري كه دراين باب وارد شده است نيست مگربه ايمان راسخ و اخلاص درعمل و الا لفظ مومن را به هركسي مي شود اطلاق كرد، آن ايماني كه انسان ر ا به چنين درجاتي مي رساند به لفظ و ظاهر نيست كه درون بايستي پاك ومنزه باشد. به اميد روزي كه تيرگيهاي درونيمان با ظهورحضرت حجت به سپيدي و روشنايي مبدل شود. درونها تيره شد باشد كه ازغيب چراغي بركند خلوت نشيني
سلام
اغلب روایات نورانی که در وصف مومن وارد شده است در صدد معرفی مومن کامل است تا اهل ایمان با توجه به آن قله رفیع ، مسیر کمال را طی کنند لذا این روایات نافی ایمان در مراتب پایینتر نیست .
عمده توفیق و همتی است که همه اهل ایمان را بدان قله های رفیع برساند .
رزقنا الله و جمیع المومنین بحق محمد آله الکاملین فی الایمان
موفق باشید
سلام خَلقَ الخَلقَ حینَ خَلقََهُم غَنیأ عَن طاعَتهم آمِناً مِن مَعصِیَتِهِم لِأنَهُ لا تَضُرُّهُ مَن عَصاهُ ، وَ لا تَنفَعُهُ مَن أَطاعَهُ... فَالمُتّقونَ فیها هُم أهلَ الفَضائل : وَ مَشیُهُمُ التَّواضُع... قُلوبُهُم مَحزونه وَ شُرورُهُم مَأمونَه وَ اَجسادُهُم نَحیفه وَ حاجاتهُم خَفیفه وَ أَنفُسُهُم عَفیفه امّا اللّیلَ فَصافّونَ أقدامَهُم تالینَ لأجزاءِ القُرآنِ یُرَتّلونَها تَرتیلا یُحَزّنونَ به أنفُسَهُم و یَستَثیرونَ به دَواءَ دائِهِم وَ لا یأثَمُ فیمَن یُحِبُّ یَعتَرِفُ بالحقّ قَبل أَن یُشهَدَ عَلَیه وَ لا یَنسی ما ذُکّرَ وَ لا یُنابِزِ بالأَلقابِ... إِن صَمَت لَم یَغُمُّهُ صَمتُهُ وَ إِن ضَحِکَ لَم یَعلُ صَوتُهُ وَ إن بُغِیَ عَلَیهِ صَبَرَ لَیسَ تَباعُدُهُ بِکِبرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لا دُنُوهُ بِمَکرٍ وَ خَدیعَةٍ تَری لَهُ قُوَّةً فی دین وَ حَزمأً فی لَیِّن وَ ایمانأً فی یَقین وَ حِرصاً فی عِلم تَراهُ قََلیلأً زَلَلُهُ مَنزوراً أکلُهُ مَکظومأً غَیظُهُ یَعفُو عَمَّن ظَلَمَهُ وَ یُعطی مَن حَرَمَهُ...
با تشکر از شما ، این هم بخش هایی از خطبه ی زیبای همام از امیر المومنین در مورد اوصاف مومن :
خداوند پدیده ها را آفرید در حالی که از طاعتشان بی نیاز بود.
و از نافرمانی آنها در امان بود.
زیرا نه گناه گناهکاران به خدا آسیبی می رساند و نه اطاعت مومنان برای او سودی دارد...
اما پرهیزکاران در دنیا دارای ویژگی هایی برترند:
مَنطِقُهُم الصَّواب
سخن هایشان راست
و راه رفتنشان همراه با فروتنی است...
دل هایشان اندوهگین
و مردم از آزارشان در امان اند.
بدن هایشان لاغر
و درخواست هایشان اندک
و عفیف و پاکدامن هستند.
آنان در شب به نماز می ایستند.
قرآن را با تفکر و اندیشه می خوانند.
با قرآن جان خود را محزون می دارند و داروی درد خود را می یابند.
...
لا یحیفُ علی مَن یُبغِضُ
به کسی که او را دشمن دارد ستم نمی کند.
و در مورد کسی که او را دوست دارد مرتکب گناه نمی گردد.
پیش از آنکه بر ضد او گواهی دهند به حقیقت اعتراف می کند.
و آنچه را به او تذکر داده اند فراموش نمی کند.
مردم را با القاب زشت نمی خواند.
اگر خاموش است، سکوتش او را اندوهگین نمی سازد،
و اگر بخندد صدای خنده ی او بلند نمی شود.
و اگر به او ستم شود صبر می کند.
دوری او (از مردم) از روی تکبر و خودپسندی نیست.
و نزدیکی و دوستی او(با مردم) از روی حیله و نیرنگ نیست.
او را در دین داری نیرومند می بینی
و نرمخو و دوراندیش
دارای ایمانی پر از یقین
حریص در کسب علم
لغزش هایش اندک
خوراکش کم
و خشمش فرو خورده است.
از کسی که به او ستم کرده است می گذرد
و به آن که محرومش ساخته می بخشد...
اگر کسی همه ی انبیا را قبول کند ولی یکی از آنان را منکر شود ، یا ولایت همه ی امامان معصوم را قبول کند ولی ولایت تنها یکی از این عزیزان را قبول نکند ، چنین کسی مؤمن نیست . چون دین یک واحد به هم پیوسته و به اصطلاح فقها مرکب ارتباطی است . انکار بعضی انکار همه محسوب می شود . همه معصومین اعم از نبی و امام از ناحیه ی خدای متعال به عنوان رهبر و هادی بشر برانگیخته شده اند ، عدم پذیرش ولایت و راهبری آنان مساوی با گردنگشی در برابر اوامر الهی خواهد بود و این با روح ایمان و تسلیم سازگار نیست .
امام صادق سلام الله علیه فرمودند :
« و اعلموا أنّه أنکر رجل عیسی بن مریم علیهما السلام و أقرّ بمن سواه من الرسول لم یؤمن » . 1
اگر کسی به تمام رسولان ایمان داشته باشد و فقط عیسی بن مریم علیهما السلام را انکار کند ، چنین فردی اصلاَ ایمان نداشته است .
پی نوشت :
1 - وافی ج1 جزء2 ص 21 باب معرفة الامام .
و من الله التوفیق
6ویژگی مومن واقعی
[FONT=Microsoft Sans Serif]6 ویژگی مومن واقعی [FONT=Microsoft Sans Serif]3- خشک و خشن نبودن: از جمله صفاتى را كه در اینجا براى شیعیان بیان فرموده این است كه اینها خشن نیستند، شیعه پرمحبّت است، داراى لطافت است، روح على بن ابیطالب علیه السلام را دارد كه حتّى با دشمنانشان هم محبّت مى كردند.
[INDENT]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:
«شیعتنا؛ انّهم حصون حصینة و صدورٌ امینة و احلامٌ وزینة لیسوا بالمذیع البذر ولا بالجفات المراعین رهبانٌ باللیل اُسدٌ بالنهار»
شیعیان ما؛ آنها دژهاى محكمى هستند و سینه هاى امانتدارى هستند و صاحبان عقل هایى وزین و متین هستند شایعه پراكنى نمى كنند و اَسرار را فاش نمى كنند و آدم هاى خشك و خشن و ریاكار هم نیستند، راهبان شب و شب زنده داران و شیران روزند.
در این حدیث اوصافی براى شیعیان ذکر شده که یک دنیا مسئولیت در آن نهفته است.
1- دژهای محکم: شاید معنى «حصون حصینه» این باشد كه شیعیان كسانى هستند كه در مقابل تبلیغات دشمن نفوذناپذیر هستند. تندباد شایعات و شبهات ذره ایی تزلزل در اعتقادشان ایجاد نمی کند.
2- سینه های امانتدار: شیعیان ما، سینه هاى امانتدارند، افشاكننده بى جهت نیستند، ایجاد اختلاف در میان این و آن نمى كنند.
[FONT=Microsoft Sans Serif]
5و6- زاهدان شب و شیران روز: شیعیان ما دو حالت مختلف را باهم جمع كرده اند اگر كسى عبادت هاى شبانه آنها را ببیند مى گوید اینها زاهدان روزگار و آدم هاى خوبى اند امّا دست و پایى ندارند امّا روز هنگام مشاهده مى كند كه مثل شیر در صحنه اجتماع حاضر مى شوند.
* * * * * * * *
منبع:
سلسله مباحث اخلاقی آیةالله مکارم شیرازی؛ با اندکی تصرف
[/INDENT]
مؤمن چون به چيزى بنگرد پند گيرد و چون خموش باشد تفكّر و انديشه كند، و چون لب بگشايد به ياد خدا باشد، و چون چيزى به او عطا شود شكر گزارد، و چون گرفتار بلا شود صبر كند. (غررالحکم و دررالکلم ، باب مؤمن)
روش رسیدن به حقیقت ایمان
حضرت جواد (علیه السلام)
قالَ الجواد عليه السلام : لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقيقَةَالاْ يمانِ حَتّى يُؤْثِرَ دينَهُ عَلى شَهْوَتِهِ (بحارالا نوار: ج 75، ص 80)
شرح حدیث :
در متون دینی ، فرق گذاشته شده بین ، اسلام و ایمان !
چه بسیار افرادی که مسلمان هستند ولی ایمان در قلوبشان نفوذ نکرده !
چنانکه در آیه 14 از سوره حجرات خداوند به این مطلب اشاره فرموده :
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(الحجرات/14)
عربهاي باديهنشين گفتند: «ايمان آوردهايم» بگو: «شما ايمان نياوردهايد، ولي بگوييد اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنيد، چيزي از پاداش کارهاي شما را فروگذار نميکند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»
حالا ممکنه سوال بشه که ، باشه فهمیدیم که فرقه بین مومن و مسلمان اما چه جوری می تونیم به حقیقت ایمان برسیم ؟
در این حدیث شریف که از امام جواد(ع) آوردیم ، حضرت راه رسیدن به نهایت ایمان را بیان می فرمایند :
قالَ الجواد عليه السلام : لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقيقَةَالاْ يمانِ حَتّى يُؤْثِرَ دينَهُ عَلى شَهْوَتِهِ (بحارالا نوار: ج 75، ص 80)
یعنی بنده و عبد ، به حقيقت ايمان نمی رسه ، مگر آنكه دين و احكام الهى را در همه جهات بر خواسته هاى نفسانى خود مقدّم نماید.
پس اگر انسان تمامی دستورات الهی را ، بر خواسته های نفسانی اش ، مقدم کنه ، اون وقته که میتونه امیدوار باشه ، از مرحله اسلام زبانی خارج ، و در مرحله رسیدن به ایمان واقعی قرار گرفته باشد !
اي يك دله دل صد دله دل يكدله كن /// مهر دگران را ز دل خود يله كن يك صبح ز اخلاص بيا بر در ما /// برنيايد اگر كام تو از ما گله ك
يكى از علائم ايمان،ونشانه های مؤمن اهميت دادن به نماز است. در آيات قرآن درباره نماز خواندن مؤمن سه مطلب مطرح شده است :
الف.مؤمن اهل اقامه نماز است. «الذين يقيمون الصلوة»سوره بقره، آيه .2
ب. نسبت به نمازهايش مراقبت دارد. «و الذين هم على صلواتهم يحافظون» سوره مؤمنون، آيه .9
ج. در نماز از حالات درونى خاصى برخورداراست.
در آيه شريفه پس از آنكه مى فرمايد :
«قد افلح المؤمنون» به عنوان اولين نشانه ايمان مى فرمايد : الذين هم فى صلوتهم خاشعون» يعنى در نماز حالت خشوع دارند.
درباره فرق ميان خضوع و خشوع گفته اند كه خضوع كرنش بدنى و خشوع شكستگى باطنى است. ممكن است كسى ظاهرا ركوع و سجود كند اما روحش متواضع نباشد و چه بسا كسى كه كمتر خم و راست مى شود ولى باطنا متواضع است. ارزش نماز به خشوع آن است.ومؤمن در نمازش خضوع وخشوع دارد یعنی هم کرنش بدنی وظاهری وهم خشوع باطنی.
در سوره فتح در وصف مؤمنان از اصحاب رسول الله (ص) مى فرمايد :
«محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم»
سوره فتح، آيه .29
سپس خصوصياتشان را بر مى شمرد : «تريهم ركعا سجدا» اينان اهل ركوع و سجودند.
يعنى مؤمن اهل راز و نياز با خداست. نماز براى مؤمن ، اداى وظيفه نيست. معاشقه است. راز و نياز براى مؤمن به این شکل است که هرگز احساس تحميل و اكراه نمى كند.
مؤمنان ظاهری و واقعی
خداوند منان در سوره حدید، آیه سیزدهم می فرماید:
یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ.
روزی که مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند، می گویند: (در رفتن) درنگ کنید و مهلت دهید تا از نورتان فروغی گیریم، گفته می شود: به دنیا برگردید و از آنجا نور بجویید. پس میان شان دیواری زده می شود که بر آن دری باشد که درون آن رحمت و بیرون آن عذاب است.
از این آیه استفاده می شود که در قیامت، ظلمت همه جا را فرا می گیرد و همه افراد به سوی منزلگاه دائمی خویش در حرکتند. «کسانی که ایمان آورده و در عمل به ایمان خویش پای بند بوده اند، خداوند برای آنان نور قرار داده است» (حدید: 28) تا جلو و سمت راست را که سمت هدایت است، برای آنان روشن گرداند.
منافقان که کفر، باطن آنها را سیاه کرده است، در آن ظلمت گسترده، دست التماس به سوی مؤمنان دراز می کنند و می گویند درنگ کنید تا از روشنایی شما بهره گیریم. مؤمنان جواب می دهند که این جهان، جای کسب نور نیست، اگر می خواهید نوری کسب کنید، باید به دنیایی که پشت سرگذاشته اید برگردید و نور بگیرید و آن، محال است.
منافقان چون در دنیا خود را هم ردیف مؤمنان می پنداشتند، در آخرت نیز انتظار دارند همچنان همراه آنان باشند و از نور ایمان و یقین آنان بهره گیرند؛ که به ناگاه دیواری میان آنها و مؤمنان فاصله می اندازد، مؤمنان درون آن دیوار و منافقان در پشت آن دیوار قرار می گیرند. درون آن، رحمت و مغفرت و نعمت است و پشت آن، عذاب و قهر و آتش. البته این دیوار نیست، بلکه همان ایمان است که در دنیا برای مؤمنان شادی زا و لذت آور بود و منافقان از پذیرفتن واقعی آن روی گردان بودند و با سختی، خود را هم رنگ آن می ساختند. در جهان آخرت، ایمان به صورت دیوار و دژی مجسم شده است که مؤمنان درون آنند و منافقان و مشرکان بیرون آن. دژی که دری دارد و از آن در، منافقان حال خوش مؤمنان را می نگرند، ولی نمی توانند با آنها باشند؛ زیرا اجازه ندارند از ورودی ایمان داخل شوند، همچنان که در این دنیا کنار مؤمنان بودند، ولی حاضر نبودند به دایره ایمان درآیند.
در واقع، می توان گفت که حدیث قدسی «لا الِهَ اِلاّ اللّه ُ حِصنی فَمَن دَخَلهُ اَمِنَ مِنْ عَذابی» نیز ناظر به این آیه است.
«لا اله الا اللّه »؛ همان توحید است و آن، دیواری است بین مؤمنان و منافقان. مؤمنان وارد حریم توحید شده و در امن و آسایش قرار گرفته اند، اما منافقان ظاهرساز، پشت درهای توحید و ایمان گرفتار آمده و به عذاب رسیده اند.
پیام متن:
1. جداسازی گروه مؤمنان و منافقان در قیامت.
2. نورانیت و آسایش مؤمنان و ظلمت و تیره دلی منافقان در قیامت.
http://www.hawzah.net/FA/Default.html
صفات مومن در کلام امام صادق علیه السلام
با سلام خدمت دوستان گرامی
صفات شیعه (مومن):hamdel:
قال الصادق(ع)::Gol:
شِيعَتُنَا أَهْلُ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَهْلُ الْوَفَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ أَهْلُ الزُّهْدِ وَ
الْعِبَادَةِ أَصْحَابُ إِحْدَى وَ خَمْسِينَ رَكْعَةً فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ الْقَائِمُونَ
بِاللَّيْلِ:Sham: الصَّائِمُونَ بِالنَّهَارِ يُزَكُّونَ أَمْوَالَهُمْ وَ يَحُجُّونَ الْبَيْتَ وَ يَجْتَنِبُونَ
كُلَّ مُحَرَّم.
ابى بصير گويد امام صادق عليه السّلام فرمود پيروان ما پرهيزگار و
در پرستش پروردگار كوشا و با وفا و امانتدار و كنارهگير از دنيايند
پنجاه و يك ركعت نماز در روز و شب بجاى مىآورند شبها را بيدار و
روزها را روزه دارند زكاة دارائى خود را مىدهند و حج خانه خدا
مىكنند و از هر کار حرامی دورى مينمايند.:Hedye:
صفات الشيعة شیخ صدوق
ص 2 حديث أول[SIZE=114]
[/SIZE]
سلام دوستان
به نظر شما اخلاق اسلامی ،اخلاق یه شیعه ی واقعی و محب اهل بیت(ع) چه جوری باید باشه؟
آیا بیشتر ماها که شیعه هستیم چیزی هستیم که مورد تایید آقا صاحب الزمان (عج) باشیم؟
هر روز ما عاشورا و همه زمین ها کربلاست،آیا ما با رفتارمون و اخلاقمون میتونیم در رکاب آقا امام حسین (ع) شمشیر بزنیم و از سپاه عمر سعد نباشیم؟
میتونیم کسی رو از خود نرنجونیم؟میتونیم عین آقا ابوالفضل(ع) اسطوره ی ادب باشیم و احترام و وفا؟میتونیم مثل خانم زینب کبری(س) صبور و پایدار باشیم و با رفتار درستمون ریشه دشمن اسلام رو بزنیم و در راه امامون قدم برداریم؟:Sham:
آیا واقعا مراقبه داریم که از 40 گناه زبان حداقل 10 تاشو انجام ندیم؟:Ghamgin:
بنده فکر کنم اگه همینجور که دارم پیش میرم ادامه بدم به دشمنای اهل بیت برسم...
فقط یکم سعی و تلاش میخواد که اونم در من هست...
اخلاق اهل بیت ، یک حدیث خوندم از یکی از معصومین که فرمودند : میاد زمانی که عده ای
خودشون و به ما نسبت میدن ولی دورترین افراد در اعمال و رفتار نسبت به ما هستند...
همون منم ...
انشا الله که همه ی ما جزء محبان واقعی بشیم و سرباز امام زمان
ولی تا وقتی خودمون رو نشناسیم و عاشق خودمون نشیم نه عاشق خدا میشم نه اهل بیت اینجا گفتم شاید تلنگری باشه تا اول عاشق خود که همون خلیفه الله است بشیم و انشاالله بعدشم عاشق واقعی خداواهل بیت(س)
من دوستدار اهل بیتم.
خودم را جزو شیعیان واقعی اهل بیت به حساب نمیارم.چون یه شیعه ی واقعی باید خیلی کارهایی که من در حالا حاضر انجام نمیدم را انجام بده و بلعکس.
سلام
بنده در خصوص بحث مطرح شده هر وقت كه بالاي منبر ميخوام حرفي بزنم با آيه يوم ندعوا كل اناس بامامهم شروع ميكنم
مهمترين مسئله ايي كه در اينجا مطرح هست سنخيت و تشابه اعمال ما با امامان معصوم هست به صرف دوستداري اهل بيت دردي دوا نميشود همون آيه ايي كه خوندم ميفرمايد اي پيامبر به ياد بياور زماني را كه هر گروهي را به امامشان فرا مي خوانيم حال ببينيم ما طبق آنچرا كه سنگ محبت اهل بيت عصمت و طهارت رو به سينيه ميزنيم در عمل نيز مانند آنها هستيم يا نه ؟؟
آيا همين الان كه وجود مولايمان آقا امام زمان بر اعمال ما ناظر هستند چه كاري انجام داديم
روايتي است از امام صادق عليه السلام كه فرمودند لاتنال بشفاعتنا من استخف بالصلوة نماز كه آئينه ي تمام نماي عبوديت حضرت حق در عالم تشريع براي مكلفين هست و بخاطر بجا اوردنش تا حدود اندكي سنخيت تام با اعمال حضرات معصومين پيدا ميكنيم اگر اهمال شود از نظر داشت آن انوار مقدسه بدور خواهيم ماند و شفاعت آنان شامل حال ما نخواهد شد پس چطور ميتوانيم ادعاي شيعه امير المومنين بودن در وجودمان داشته باشيم خود كلمه شيعه يعني پيرو ، رهرو ، در جامعه كنوني ما مخصوصا در بين جوانان چند درصد پيرو واقعي معصومين پيدا ميشوند
به نظر شخص بنده بهترين راه تشبه به بندگي درگاه خداوند همان عبوديتي هست كه اگر مثل عبوديت حضرات معصومين نبود لااقل شباهيت به عبادت آنها داشته باشد
بزرگواران اين را بدانيد و حتما هم مطمئنا بدانيد كه تنها راه نجات چنگ زدن با دامان ائمه معصومين به صورت حقيقي و واقعي است و لاغير بدون تحقق اين مطلب هر ادعايي كذب و دروغ هست هر كس دليلي غير از اين دارد بسم ا... دليل بياورد بنده در رد دلايلش هزاران روايت و آيات متعدد خواهم آورد
ديگه بيشتر از اين نميخوام ادامه بدم چون از حوصله خارج خواهد شد
موفق باشيد
بنده هم منظورم به این بود که با اعمال خودمون دل امام زمان رو به درد میاریم یا شا د میکنیم نه اینکه عین ایشون رفتار کنیم و بعد از رفتار 2 شیعه ی واقعی غیر معصوم شاه با وفا و اسوه ی صبر نام بردم
واینکه اینو توجه داشته باشیم که منتظران امام حسین (ع) به ایشون نامه نوشتند و روز عاشورا به رویش شمشیر کشیدند و خدا کند که ما جزء منتظران واقعی باشیم برای حضرت مهدی (عج):Gol:
بنده هم منظورم به این بود که با اعمال خودمون دل امام زمان رو به درد میاریم یا شا د میکنیم نه اینکه عین ایشون رفتار کنیم و بعد از رفتار 2 شیعه ی واقعی غیر معصوم شاه با وفا و اسوه ی صبر نام بردم
واینکه اینو توجه داشته باشیم که منتظران امام حسین (ع) به ایشون نامه نوشتند و روز عاشورا به رویش شمشیر کشیدند و خدا کند که ما جزء منتظران واقعی باشیم برای حضرت مهدی (عج):gol:
بنده هم منظور همين فرمايشات شما هست كه بايد ببينيم اگه اعمالمون سنخيت و تشابه با اعمال حضرات ائمه معصومين داشت پس دل اونها رو بدست آورديم و ميتوانيم در پيشگاه خدا رو سفيد باشيم ولي اگه تشابه عملي با آن بزرگواران نداشته باشيم خوب معلومه كه دل امام زمان بدرد مياد براي تقريب به ذهن يه مثال ميزنم مثلا پليس راه ميگه در حين رانندگي كمر بند ايمني را ببنديد سر پيچها سبقت نگيريد و .... تا سالم به مقصد برسيد
وجود امام زمان نيز براي ما حجت تام هست الان هيچ احد الناسي نميتونه در قيامت طلبي از خدا داشته باشه از بابت نبود امام حي و زنده امام زمان در تمام لحظات بالاي سر ما حاضر و ناظره مگه ميشه اعمال ما رو مي بينه دلش بدرد نياد
امام زمان بلاتشبيه مثل اون پليسي است كه ميگه قوانين را رعايت كنيد
امام زمان ميگه مردم حرام انجام ندهيد واجبات رو انجام بديد تا به حضور من نائل بشويد تا در مقصد صدق عند مليك مقتدر قرار بگيريد آيا اين توقع امام زمان از ما توقع زياديه مگه امام زمان و يا امامان ديگه دستورات ديني شون به نفع اونها بود يا به نفع شيعيان اون پليسي كه هشدار هاي ترافيكي رو به اطلاع مردم ميرسونه توي اين همه سختيهاي جاده همون حقوق ماهيانه اش و باضافه مقداري حق ماموريت نصيبش ميشه
امام زمان هم كه اينهمه خون دل ميخوره از دست بعضي از شيعيانش فقط صلاح و اصلاح جامعه براش مهمه و توقعي هم از مردمش ندره قل لااسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي كه بايد تفسير كنيم مودت في القربي را به همون تشابه عملي به امامان
اينهمه برحذر داشت اولياء دين نسبت به مردم بخاطر دوري از گناه فقط و فقط بخاطر سعادت و رسيدن به سرمنزل مقصود خود مردم هست و لاغير
سركار عشر از بس خسته ام ديگه دستام ناي نوشتن نداره حرف زياد دارم انشاالله باشه براي فردا
شبتون بخير
در ظل توجهات آقا وليعصر (عج) مستدام و پيروز باشيد
بنده هم منظور همين فرمايشات شما هست كه بايد ببينيم اگه اعمالمون سنخيت و تشابه با اعمال حضرات ائمه معصومين داشت پس دل اونها رو بدست آورديم و ميتوانيم در پيشگاه خدا رو سفيد باشيم ولي اگه تشابه عملي با آن بزرگواران نداشته باشيم خوب معلومه كه دل امام زمان بدرد مياد براي تقريب به ذهن يه مثال ميزنم مثلا پليس راه ميگه در حين رانندگي كمر بند ايمني را ببنديد سر پيچها سبقت نگيريد و .... تا سالم به مقصد برسيد
وجود امام زمان نيز براي ما حجت تام هست الان هيچ احد الناسي نميتونه در قيامت طلبي از خدا داشته باشه از بابت نبود امام حي و زنده امام زمان در تمام لحظات بالاي سر ما حاضر و ناظره مگه ميشه اعمال ما رو مي بينه دلش بدرد نياد
امام زمان بلاتشبيه مثل اون پليسي است كه ميگه قوانين را رعايت كنيد
امام زمان ميگه مردم حرام انجام ندهيد واجبات رو انجام بديد تا به حضور من نائل بشويد تا در مقعد صدق عند مليك مقتدر قرار بگيريد آيا اين توقع امام زمان از ما توقع زياديه مگه امام زمان و يا امامان ديگه دستورات ديني شون به نفع اونها بود يا به نفع شيعيان اون پليسي كه هشدار هاي ترافيكي رو به اطلاع مردم ميرسونه توي اين همه سختيهاي جاده همون حقوق ماهيانه اش و باضافه مقداري حق ماموريت نصيبش ميشه
امام زمان هم كه اينهمه خون دل ميخوره از دست بعضي از شيعيانش فقط صلاح و اصلاح جامعه براش مهمه و توقعي هم از مردمش ندره قل لااسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي كه بايد تفسير كنيم مودت في القربي را به همون تشابه عملي به امامان
اينهمه برحذر داشت اولياء دين نسبت به مردم بخاطر دوري از گناه فقط و فقط بخاطر سعادت و رسيدن به سرمنزل مقصود خود مردم هست و لاغير
:Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf::Kaf:
شب شما هم بخیر:Gol:
سلام دوستان
به نظر شما اخلاق اسلامی ،اخلاق یه شیعه ی واقعی و محب اهل بیت(ع) چه جوری باید باشه؟
آیا بیشتر ماها که شیعه هستیم چیزی هستیم که مورد تایید آقا صاحب الزمان (عج) باشیم؟
هر روز ما عاشورا و همه زمین ها کربلاست،آیا ما با رفتارمون و اخلاقمون میتونیم در رکاب آقا امام حسین (ع) شمشیر بزنیم و از سپاه عمر سعد نباشیم؟
میتونیم کسی رو از خود نرنجونیم؟میتونیم عین آقا ابوالفضل(ع) اسطوره ی ادب باشیم و احترام و وفا؟میتونیم مثل خانم زینب کبری(س) صبور و پایدار باشیم و با رفتار درستمون ریشه دشمن اسلام رو بزنیم و در راه امامون قدم برداریم؟:Sham:
آیا واقعا مراقبه داریم که از 40 گناه زبان حداقل 10 تاشو انجام ندیم؟:Ghamgin:
سلام و ادب:Gol:
مشکل اساسی ما در مسیری که دین برایمان ترسیم کرده تا به سرمنزل سعادت برسیم، شناخت و باور و یقین است.
هر چه شناخت و معرفت ما نسبت به خودمان و جهان پیرامونی مان بیشتر باشد، و در این فرایند معرفتی به شکل گیری یک جهان بینی قوی و مبتنی بر خدای هستی بخش بینجامد، در مرحلۀ ایدئولوژی همان بایدها و نبایدها گیر و تردید و توقف کمتری داریم.
وقتی مسیر حرکت خود در جریان این جهان بینی را بخوبی در لوح جان و دلمان ذخیره کردیم، و دانستیم اینکه باید از کدام نقطه به کدام نقطه برویم، عوامل مؤثر در این سیر و عوامل مزاحم (موانع) کدامند، بهتر می توانیم برای کم و کیفِ زمان و مکان و بُعد و جهت و سرعت مان برنامه ریزی کنیم.
در اینصورت است که می دانیم و می توانیم که کجا و چگونه بله و خیر بگوییم، بمانیم یا حرکت کنیم، جمع کنیم یا ببخشیم، بنشینیم یا برویم، بگذاریم و بگذریم، عاشق باشیم یا متفر و ...
و ریشه همه اینها به یافتن شناخت حقیقی از قدر و منزلت خودمان باز می گردد. که تا انسان به شناخت خویش، دست نیابد چگونه قادر است به شناخت جهان خارج از خویش و به شناخت خدای خویش دست یابد.
از اینرو، در روایات ما آمده است: "من عرف نفسه عرف ربه"(1)؛ یعنی: هر کس خود را شناخت، خدای خویش را شناخته است.
و شناخت خالق، اگر از مدار خویش صورت گیرد، در حقیقت، شناخت همه هستی است. زیرا همه هستی وابسته و متکی به خالق است.
در این رابطه، یعنی ارزش شناخت انسان در مسیر بندگی و طاعت خدا روایات بسیاری ذکر شده که از ان جمله اند:
علی علیهالسلام میفرماید: «کفی بالمرء معرفةً أن یعرف نفسه.»(2) یعنی: برای معرفت آدمی همین بس که خودش را بشناسد.و این آغازی است برای حرکت در مسیر ایصال به مطلوب، تا معرفت نباشد عشق آگاهانه و خالصانه حاصل نشود و تا عشق نباشد، حرکتی متصور نیست.
و «کفی بالمرء جهلاً أن یجهل نفسه.»(3) یعنی: برای نادانی آدمی همین بس که خودش را نشناسد.
و همین آدمی را بس است که به جای سیر الی الله و بهره مندی و محظوظ شدن از فیض و درک وصال باریتعالی، به اسفل السافلین تنزل یابد و به جایی برسد که قرآن فرموده: "اولئک کالانعام بل هم اضل"(4)؛ یعنی حکایت چنین انسانی مانند چارپایان است بلکه پست تر از انها" و فرموده: "من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً و نحشره یوم القیامة اعمی"(5) یعنی: کسی که از یاد خدا اعراض کند، روزی اش (مادی و معنوی و هدایت) تنگ می شود و (بخاطر آنکه در دنیا کفر ورزیده و بر روی حقیقت پرده افکنده) در قیامت نابینا محشورش می کنیم.
راه نجات، در شناخت و معرفت و تبدیل این شناخت و معرفت به باور و تبدیل باورها از طریق عبادت و بندگی خدا به یقین است. "واعبد ربک حتی یأتیک الیقین"؛(6) یعنی: خدایت را عبادت کن تا به مرحله یقین برسی.
و اینجاست که با ثبات عقیده و رسیدن به توحید واقعی، رفتار و گفتار ما همه و همه می شود موحدانه و در چارچوب احکام شریعت و مکارم اخلاق، و اینجاست که می توانیم به یاری امام زمان مان دل خوشداریم و امیدمان از جنس امید واقعی باشد که برای امام زمان (عج) زینت و افتخار هستیم نه باعث شرم و خجالت آقا.
موفق باشید ...:Gol:
پاورقی_______________________________________________
1) بحارالانوار، ج 2، ص 32.
2) جمال الدین محمد خوانساری، غرر الحکم و دررالکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میر جلال الدین حسینی ارموی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342، ج 4، ص 575.
3) همان
4) اعراف، 179.
5) طه، 124.
6) حجر، 99.
و ریشه همه اینها به یافتن شناخت حقیقی از قدر و منزلت خودمان باز می گردد. که تا انسان به شناخت خویش، دست نیابد چگونه قادر است به شناخت جهان خارج از خویش و به شناخت خدای خویش دست یابد.
که همان عاشق خود شدن است:hamdel:
احسنت:Gol:
بسمه تعالی
سلام
دور از انصاف هست که انسان خود را محب واقعی این درگاه قلمداد نکند.
چرا که طبق روایات فقط چند گروه اندک هستند که جزء محبان واقعی این خاندان با برکت نیستند.
اما در بحث اخلاق تشیع هم مسلماً اخلاق شیعه بایستی همانند اخلاق چهارده معصوم علیهم السلام باشد. این در ذات و ماهیت واژگان تبلور است. شعیه به معنای پیرو و برای اخلاق هم معلومه که برای کوچکترین حرکات و سکنان انسان برنامه و روشی تعیین و تبیین شده است.
ومن الله التوفیق
دور از انصاف هست که انسان خود را محب واقعی این درگاه قلمداد نکند.
چرا که طبق روایات فقط چند گروه اندک هستند که جزء محبان واقعی این خاندان با برکت نیستند.
با سلام به دوست گرامی کلام شما حق است و ولی هرکسی خود بهتر آگاه است به خود که جزء کدام گروه است و بس:Gol:
ســلام:Gol:
ریشه همه اینها به یافتن شناخت حقیقی از قدر و منزلت خودمان باز می گردد. که تا انسان به شناخت خویش، دست نیابد چگونه قادر است به شناخت جهان خارج از خویش و به شناخت خدای خویش دست یابد.
بله:ok:
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی.
از ashr گرامی بابت ایجاد این موضوع پرمحتوا تشکر میکنم.:Gol:
حضرت امام محمّد باقر(ع) در حدیثى به میسّر فرمود:
«یا میسّر الا اخبرک بشیعتنا قلت بلى جعلت فداک قال: انّهم حصون حصینة و صدورٌ امینة و احلامٌ
وزینة لیسوا بالمذیع البذر ولا بالجفات المراعین رهبانٌ باللیل اُسدٌ بالنهار»
ترجمه:
آیا شیعیانمان را به تو معرّفى بکنم؟ گفت فدایت شوم و جانم به قربانت باد بفرمایید. آنها دژهاى
محکمى هستند و سینه هاى امانتدارى هستند و صاحبان عقل هایى وزین و متین هستند، شایعه
پراکنى نمى کنند و اَسرار را فاش نمى کنند و آدم هاى خشک و خشن و ریاکار هم نیستند،
سلام.
وقتی گفتی دوستدار اهل بیتی یکسری آزمایشات سخت پیش پات میذارن. اگه اونا رو با موفقیت طی کردی اون وقت میشی محب اهل بیت.
که همان عاشق خود شدن است:hamdel:
احسنت:gol:
سلام علیکم
خیر اخوی
من عرف نفسه فقد عرف ربه
معنای این عبارت
هرکسی نفس خود را شناخت - الله تعالی را از روی همان شناخت میتوان بشناسد.
چراکه خالق این نفس خداوند متعال است و همان شناختی که از نفس حاصل میشود منجر به آشنائی با صانع آن می گردد.
برای این کار ( شناخت ماهیت نفس ) به اقوال ائمه و بزرگان باید رجوع شود....
یاحق
سلام.وقتی گفتی دوستدار اهل بیتی یکسری آزمایشات سخت پیش پات میذارن. اگه اونا رو با موفقیت طی کردی اون وقت میشی محب اهل بیت.
احسنت :Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
سلام خدمت همه دوستان.
از سرکار ashrبابت این تاپیک تشکر می کنم.
واقعا ما نیاز داریم که بدونیم شیعه علی بن ابی طالب هستیم یا نه.؟
ما که همه جا جار می زنیم کهع شیعه هستیم.
روایت از یکی از ائمه اطهار هست که می فرمایند نگویید شیعه اهل بیت هستیم.آيا تمام کار های تان مانند ماس که می گویید شیعه مایید؟بگویید که محب و دوستدار مایید.
طبق همین روایت من هم می گم که محب اهل بیت هستم. مطمعنا همه کارهایم مانند آن بزرگواران نیست.اما سعی کردم عشق به آنها را در دلم زنده کنم و لیمیت(limit) کارهایم وقتی کار به سمت بی نهایت میل می کند مساوی اهل بیت شود.(ان شاءالله)
عاشق روي توام اي گل بي مثل و مثال به خــدا غير تو هرگز هَوَسي نيست مرا پرده از روي برانداز به جـــان تو قسم غيــــر ديدار رُخَت مُلتَمَسي نيست مرا
سلام مجدد. ببخشید اگه یکم طولانیه. البته یه کم که چه عرض کنم.
ویژگی های شيعه در نگاه امام صادق(ع)
امام صادق(ع) در سفارشهاى خود به عبدالله بن جندب پس از هشدارشيعيان به دامهاى شيطان، ويژگىهاى برجسته دوستان حقيقى خود رابر مىشمرد و سپس خصلتهاى ديگر شيعيان را بيان مىكند. دو ويژگىممتاز شيعيان از نگاه امام صادق(ع) عبارت است از:
1- آخرت
«لقد جلت الاخره فى اعينهم حتى ما يريدون بها بدلا... و انماكانت الدنيا عندهم بمنزله الشجاع الارقم و العدو الاعجم»; آخرتدر نگاه آن ها بسيار بزرگ است، به اندازهاى كه چيزى را با آنعوض نمىكنند... و دنيا نزد آنها همانند مارگزنده و دشمن بىزباناست.
پيروان حقيقى و دوستان واقعى خاندان نبوت عليهم السلام به چيزىجز آخرت نمىانديشند و تمام كردارها و رفتارهاى خود را با نگاهبه آخرت مىسنجند. دنيا در نظر مؤمن وسيلهاى استبراى رسيدن بههدفى بزرگ كه همان زندگى جاودان آخرت است. دوستان حقيقى اهلبيتعليهم السلام از مواهب دنيوى بهره مىبرند، اما هرگز زندگىجاودان را با زندگى گذراى دنيا عوض نمىكنند.
2- انس با خدا
«انسوا بالله واستوحشوا مما به استاءنس المترفون»; آنها باخدا انس گرفتهاند و از آنچه كه مال اندوزان به آن انسگرفتهاند، در هراسند.
مومنان از نعمتهاى الهى بهره مىبرند اما به آنها وابستهنمىشوند. وابستگى به مال دنيا موجب بندگى انسان در برابرماديات خواهد شد. زراندوزان هماره به ثروت خود وابستهاند.شيعيان واقعى با ياد خدا آرامش مىيابند نيستند.
حضرت صادق(ع) پس از برشمردن اين دو ويژگى مهم، فرمود: «اولئكاوليائى حقا بهم تكشف كل فتنه و ترفع كل بليه»; آنها دوستانحقيقى من هستند. به وسيله آنها فتنه شكست مىخورد و هرگرفتارىهابر طرف مىشود.
حسابرسى خود
«حق على كل مسلم يعرفنا ان يعرف علمه فى كل يوم وليله علىنفسه فيكون محاسب نفسه فان راى حسنه استزاد منها و ان راىسيئه استغفر منها، لئلايخزى يوم القيمه»; بر هرمسلمانى كه مارا مىشناسد، سزاوار است كه كردارش را در هر شبانه روز بر خودعرضه دارد و به محاسبه آنها بپردازد، تا اگر كار نيكى در آنهاديد، برآنها بيفزايد و اگر كردار بدى در اعمال خود مشاهده كرد،از آنها توبه كند، تا دچار ذلت و خوارى روز قيامت نگردد.
سخاوت
«يابن جندب! ان شيعتنا يعرفون بخصال شتى: بالسخاء و البذلللاخوان»; اى پسر جندب! همانا شيعيان ما به چند خصلتشناختهمىشوند: به سخاوت و بخشش به برادران.
دورى از پرخاش و داد و فرياد
«لايهرون هريرالكلب»; شيعيان ما همانند سگ زوزه نمىكشند.
دورى از طمع
«ولايطمعون طمع الغراب»; شيعيان ما همانند كلاغ طماع و حريصنيستند.
دورى از دشمنان
«و لايجاورون لنا عدوا و لا يساءلون لنا مبغضاولوماتوا جوعا»;شيعيان ما با دشمنان همسايگى نمىكنند و اگر از گرسنگى بميرند،چيزى از آنها نمىخواهند.
دقت در خوراك
«شيعتنا لاياءكلون الجرى... و لا يشربون مسكرا»; شيعيان مامارماهى نمىخورند... و شراب نمىنوشند.
استقامت
«يابن جندب لو ان شيعتنا استقاموا لصافحتهم الملائكه و لاظلهمالغمام و لاشرقوا نهارا و لا كلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم ولما ساءلوا الله الا اعطاهم».
اگر شيعيان ما استقامت كنند، فرشتگان دست در دست آنهامىگذارند، ابرهاى سفيد(رحمت) برآنها سايه مىافكند، چون روزدرخشنده و تابناك مىشوند، از زمين و آسمان روزى مىخورند و آنچهاز خدا بخواهند، خداوند به آنها عطا مىكند.
شيوه برخورد با گناهكاران
1- گفتن خوبىها و پرهيز از سخن ناروا
«يابن جندب لاتقل فىالمذنبين من اهل دعوتكم الا خيرا»; اى پسرجندب! به گناهكاران از همكيشان خود جز خوبى و نيكويى چيزى مگو.
در برخورد با گناهكاران بايد با سخنان نيكو و گفتن خوبىهاىآنان، اميد مرده در آنها را زنده كرد و از خشونت، گفتارناروا وبازگو نمودن لغزشهاى آنها پرهيز كرد; زيرا چنين برخوردهايىمجرمان را از پيمودن راه درست نااميد و نسبتبه دين و آموزههاىآن گريزان مىسازد.
2- در خواست توفيق براى گناهكاران
«واستكينوا الى الله فى توفيقهم»; توفيق آنها را خاضعانه ازخداوند بخواهيد.
3- در خواست توبه براى گناهكاران
توبه از حالات سازنده انسان است كه انجام دهنده آن محبوب خداونداست:
«ان الله يحب التوابين»; خداوند كسانى كه بسيار توبه مىكنندرا دوست دارد. (1)
توبه روشى است كه امام صادق(ع) براى پاكسازى گناهكار توصيهكرده است. شيعيان واقعى بايد از خدا بخواهند كه گناهكاران ازكردار ناشايستخود پشيمان شوند و به سوى خدا بازگردند، زيراخداوند بسيار توبهپذير و بخشنده است; «اناالله هوالتوابالرحيم» (2)
راه بهشتى شدن
حضرت امام جعفر صادق(ع) سه راه را فراروى جويندگان بهشت قرارداده است:
1- پيروى از ائمه عليهم السلام .
2- برائت از دشمنان.
3- سخن گفتن آگاهانه و سكوت هنگام نا آگاهى.
«فكل من قصدنا و تولانا و لم يوال عدونا و قال ما يعلم و سكتعما لايعلم او اشكل عليه فهو فىالجنه»
هر كس جويا و پيرو ما باشد و از دشمنان ما پيروى نكند و چيزىكه مىداند، بگويد و از آنچه كه نمىداند، يا بر او مشكل (مشتبه)است، سكوت كند، در بهشت است.
ارزش سكوت
«عليك بالصمت، تعد حليما، جاهلا كنت او عالما، فان الصمت زينلك عندالعلماء و سترلك عندالجهال.»
عالم باشى يا جاهل، خاموشى را برگزين تا بردبار به شمار آيى;زيرا خاموشى نزد دانايان زينت و در پيش نادانان پوشش است.
دورى جستن از عقايد منحرف
خطر بدعتها، گرايشهاى منحرف و قرائتهاى ناصواب از دين، هميشهمتوجه جوامع شيعى بوده است.
«يابن جندب! بلغ معاشر شيعتنا و قل لهم: لاتذهبن بكمالمذاهب»; اى پسر جندب! به شيعيان ما بگو; مبادا را عقايدمنحرف، شما را از مذهب خودتان بيرون برد.
نشانههاى ناتوانى
«قد عجز من لم يعد لكل بلاء صبرا و لكل نعمه شكرا و لكل عسريسرا»; ناتوان است كسى كه براى هر بلايى صبرى، براى هر نعمتىشكرى و براى هر سختى آسانى آماده نكند.
كردارهاى برتر
«يابن جندب! صل من قطعك، واعط من حرمك، و احسن الى من اساءاليك، و سلم على من سبك، و انصف من خاصمك، واعف عمن ظلمك، كماانك تحب ان يعفى عنك، فاعتبر بعفوالله عنك، الاترى ان شمسهاشرقت على الابرار و الفجار و ان مطره ينزل على الصالحين والخاطئين.»
اى پسر جندب! با كسى كه از تو بريده، وصل كن; به كسى كه چيزىبه تو نداده، چيز بده; باكسى كه به تو بدى كرده، خوبى كن; بهكسى كه به تو دشنام داده، سلام كن; باكسى كه با تو دشمنى كرده،انصاف داشته باش و از كسى كه به تو ظلم كرده، در گذر، همچنانكه دوست دارى از تو در گذرند. پس از گذشتخداوند از خودت عبرتبگير. آيا نمىبينى خورشيد خداوند برخوبان و بدان مىتابد وبارانش بر صالحان و مجرمان نازل مىشود؟
اساس اسلام
آخرين جمله از سفارشهاى امام صادق(ع) به ابن جندب درباره اهميتو ارزش محبت اهلبيت عليهم السلام است.
«لكل شيىء اساس و اساس الاسلام حبنا اهلالبيت»; هرچيزى راپايهاى است و پايه اسلام، محبت ما، اهل بيت عليهم السلام است
ممنون از جناب hush dragon ،بی نظیر بود
انشا الله که محب و شیعه ی واقعی باشیم و منتظر واقعی آقا صاحب الزمان (عج) باشیم:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
که همان عاشق خود شدن است احسنت
ولی تا وقتی خودمون رو نشناسیم و عاشق خودمون نشیم نه عاشق خدا میشم نه اهل بیت
سلام
مباحث دوستان را خواندم واستفاده کردم ولی با این مطلب عاشق خود شدن مشکل دارم.
در این که خودشناسی ودانستن قدر ومنزلت خود ممدوح است شکی نیست اما ایاعاشق خود شدن هم ممدوح است؟سوالم این است ما عاشق ائمه اطهار(ع) می شویم چون مظهر صفات خداوند وبی نقصند ولایق عشق ورزیدن .اما با توجه به توصیه ائمه(ع) که باید مومن دائم در حال عیب یابی ومشغول بودن به رفع عیوبش باشد چطور می توان عاشق این موجود معیوب بود.
اصل مطلب را می فهمم اما بنظر می رسد این عبارت وتاکیدبر ان به معنای مساوی بودن با دانستن قدر ومنزلت خود درست نیست وانسان عاشق خود ,خیلی در معرض خطر است.من تا بحال توصیه ای از ائمه(ع)در مورد عاشق خود شدن ندیده ام.اگر هست لطفا" من باب راهنمایی تذکر دهید.
سلام
مباحث دوستان را خواندم واستفاده کردم ولی با این مطلب عاشق خود شدن مشکل دارم.
در این که خودشناسی ودانستن قدر ومنزلت خود ممدوح است شکی نیست اما ایاعاشق خود شدن هم ممدوح است؟سوالم این است ما عاشق ائمه اطهار(ع) می شویم چون مظهر صفات خداوند وبی نقصند ولایق عشق ورزیدن .اما با توجه به توصیه ائمه(ع) که باید مومن دائم در حال عیب یابی ومشغول بودن به رفع عیوبش باشد چطور می توان عاشق این موجود معیوب بود.
اصل مطلب را می فهمم اما بنظر می رسد این عبارت وتاکیدبر ان به معنای مساوی بودن با دانستن قدر ومنزلت خود درست نیست وانسان عاشق خود ,خیلی در معرض خطر است.من تا بحال توصیه ای از ائمه(ع)در مورد عاشق خود شدن ندیده ام.اگر هست لطفا" من باب راهنمایی تذکر دهید.
با سلام به دوست عزیز و گرامی:Gol:
خودشناسی و معرفت نفس ینعی عاشق خود بودن وقتی عاشق خودت باشی سعی میکنی به کمال برسی اگر عاشق ذات خودت که از خداست باشی نه اینکه خودشیفته باشیم دوست عزیز،مگر هر کدام ما خلیفه الله نیستیم؟
اگر ما عاشق خودمون باشیم روحمان را به رزایل اخلاقی آغشته نمیکنیم اگر عاشق خو باشیم خودمان رو در معرض دید نامحرم نمی گذاریم و ....
منظور اینطور عاشق بودن است.:hamdel:
خودشناسی و معرفت نفس ینعی عاشق خود بودن وقتی عاشق خودت باشی سعی میکنی به کمال برسی اگر عاشق ذات خودت که از خداست باشی نه اینکه خودشیفته باشیم دوست عزیز،مگر هر کدام ما خلیفه الله نیستیم؟ اگر ما عاشق خودمون باشیم روحمان را به رزایل اخلاقی آغشته نمیکنیم اگر عاشق خو باشیم خودمان رو در معرض دید نامحرم نمی گذاریم و .... منظور اینطور عاشق بودن است
از پاسخی که دادید ممنونم اما نمی دانم چرا فکر می کنم یک جای کار می لنگد .
اگر امکان دارد از یکی از کارشناسان دینی سایت تقاضا دارم توضیحات جناب ashr را کامل نمایند.
با عرض معذرت واحترام این پاسخ برای من قانع کننده نبود.
ایا کارشناسان هم با ایشان موافقند؟اگر روایتی حدیثی در تائید مطلب ایشان می دانید لطفا" بیان کنید.
از پاسخی که دادید ممنونم اما نمی دانم چرا فکر می کنم یک جای کار می لنگد .
اگر امکان دارد از یکی از کارشناسان دینی سایت تقاضا دارم توضیحات جناب ashr را کامل نمایند.
با عرض معذرت واحترام این پاسخ برای من قانع کننده نبود.
ایا کارشناسان هم با ایشان موافقند؟اگر روایتی حدیثی در تائید مطلب ایشان می دانید لطفا" بیان کنید.
دوست عزیز این بحث بیشتر به حقیقت نوری اهل بیت و اینکه خلقت از نور اهل بیت است میباشد که در اصل ما عاشق اهل بیت و خدا هستیم نه خودمون.این بحث رو در مورد نور ولایت بهتر میشه کرد که از حوصله این تایپیک خارج است و مشارکت دوستان در این مورد اصلا زیاد نیست چون عرفانی است.اشتباه از بنده است دوست عزیز که بدون مقدمه رفتم سر اصل مطلب:Gol::hamdel:
خدمت همه شما سلام عرض می کنم.
ریز بینی جالبی بود. اما از بحث موضوع ما خارج. بهتر است برای پاسخ به این سوال در موضوع خاص خود بحث شود اما من این ریز بینی را تایید می کنم. حساسیت شما نسبت به موضوع قابل ستایش است البته سرکا ashr منظور به این نداشتن که خودستایی کنیم و خود را بالا تر از هر چیزی بدانیم. عاشق خود شدن یه جورایی انسان رو به علاقه زیاد نسبت به خود می رسونه که مولا علی (ع) فرمودن که (حب شی یعمی و یصم).
شاید از لفظ درستی استفاده نکرده باشن و منظور ایشون یک نوع درک هدفمندی خلقته. البته لازم به ذکره که این علاقه مربوط به "خود عالی" ست . یعنی روح. درک هدفمندی خلقت خدو یعنی ممانعت از ابطلا به کثافات. عدم گرفتار شدن در گناه و رساندن آن به عنوان ودیعه به دست صاحبش.
شاید این لفظ درست تر باشد. اما در این که مقصود ایشون خیر بود شکی نیست.
لازم به ذکر است که شناخت خود و درک هدفمندی یعنی شناخت خدا. هرچه انسان از خود درک بیشتری داشته باشه خودشو حقیر تر می دونه و به برزگی و کمال خدا بیشتر پی می بره. این حقارتی که انسان در خودش احساس می کنه به اون اجازه نمی ده که خودش رو دوست داشته باشه.
اگه مولا علی (ع) رو نمونه یک انسان کامل و به رشد رسیده بدونیم و مناجات ایشون رو تو مسجد کوفه بخونیم به این حقیقت پی می بریم. به حقیقتی که آقا تو این کلمات خلاصه می کنه.(ص655 کلیات مفاتیح الجنان)
"........................مولای یا مولای ، انت العزیز و انا الذلیل و هل یرحم الذلیل الا العزیز................ "
دعای بسیار پر معناییه. اگه با حضور قلب خونده بشه می شه به عمق اون پی برد.
بهتون توصیه می کنم که حتما اونو بخونین.
موفق باشین
از جناب hush dragon خیلی ممنون هستم.درست می فرمایند بنده در کلام اشتباه کرده ام.ودقیقا همنظر با ایشون هستم..
باز هم ممنون:Gol:
سلام خدمت hush deragon محترم .ممنون از توضیحات شما.پاسخ سوال خود را گرفتم .از جناب ashrعزیز هم ممنونم وپیشنهاد می کنم من بعد در رساندن پیام های خوب خود به دیگر دوستانتان (که انشالله مرا هم جزوش حساب می کنید) دقت بیشتری فرموده از بکار بردن عباراتی که ایهام دارند وممکن است بدفهمی ایجاد کند پرهیز کنید انوقت نه نیاز به مقدمه طولانی است ونه توضیحات و... . همه که نمی توانند نیت قلبی و فکر شما را بخوانند.بالاخره امثال من هم در این سایت مشتری مطالب شما هستند .
موفق باشید
هرچند بنده بصورت ولایی و خلقت نوری مطلب را مطرح کردم و چیزی نبود که در دل باشد اینگونه صحبت ها در کتاب های عرفانی زیاد هست ولی بقول شما مقدمه چینی می خواست وتا این لحظه کسی دچار شبهه نشده بود ولی باز هم به روی چشم..
ممنون باز هم که توجه دارید دوست عزیز...:Gol:
یا حق:Gol:
خيلي معذرت ولي به نظرم سوال نظرسنجي تون اشتباه است. من يكي كه همچنين جسارتي رو ندارم بگم محب واقعي هستم و قطعا كسي كه شيعه شناسنامه اي هست خب دوستدار اهل بيت هم هست ديگه ! نه؟
خيلي معذرت ولي به نظرم سوال نظرسنجي تون اشتباه است. من يكي كه همچنين جسارتي رو ندارم بگم محب واقعي هستم و قطعا كسي كه شيعه شناسنامه اي هست خب دوستدار اهل بيت هم هست ديگه ! نه؟
با سلام و احترام به دوست گرامی:Gol:
بنده ی حقیر شیعه شناسنامه ای میشناسم فراوان که حتی امامت و رسالت رسول الله را هم زیر سوال میبرند و اما محب واقعی هم کم نیست...
خيلي معذرت ولي به نظرم سوال نظرسنجي تون اشتباه است. من يكي كه همچنين جسارتي رو ندارم بگم محب واقعي هستم و قطعا كسي كه شيعه شناسنامه اي هست خب دوستدار اهل بيت هم هست ديگه ! نه؟
شیعه شناسنامه ای؟؟؟؟؟؟؟
میشه تعریف کاملی از این واژه بدین.
تعریفهایی متنوعی شنیدم اما نفهمیدم دقیقا یعنی چی؟؟؟؟؟
سلام اميدوارم كه بتونيم
تشكر از موضوع خوبتون
معلومه كه همه دوستدارن محب واقعي باشند
ولي........................................................