ازدواج با محارم در ایران باستان

تب‌های اولیه

88 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

تبری;396954 نوشت:
کاربر آبرنگ آقای طباطبایی بیشتر از افلاطون کمک گرفته است تا ائمه علیهم السلام اما حضرت علامه مجلسی عطر الله مرقده، روایات را با اسنادشان، کتابت کرده و از نابودی بسیاری روایات جلوگیری کرده اند. ضمنا هیچ یک از شیعیان در اصل تفاوتی ندارند بلکه در فروع آنهم با توجه به روایات اختلافات نظری پیش می آید که بدیهیست و هرگز اصل را زیر سوال نمیبرد.

فرض طرد سخن ائمه در برابر سخن افلاطون موجب کفر نشود موجب فسق است. به هرحال مبناهائی که علما به سراغ قرآن و سنت میروند و موجب اختلاف برداشت ها میشود تفاوت دارد.

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:
اين ملعون هستند را شما از كجا اورده ايد برادرم؟؟؟

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:
علم رجال را گذاشته اند براي همين روز كه مردم دچار يك بام و بيست هوايي نشوند دوست عزيزم و بعد از مشخص شدن صحت و ضعف سند ديگر معضلي پيش نمي ايد

پست قبلی را بخوانید. من اشاره کردم که دو نظر در این رابطه وجود دارد و هر عالمی یکی از این دو نظر را برگزیده. شما میخواهید سند روایات را بگذاریم تا بررسی رجالی کنید و بگوئید آن راویان انسان های درستی نبوده اند و نظر ازدواج با خواهران جعلی است؟ خب نهایت این موضوع این است که اگر شما عالم باشید نظر اجتهادی خود را بیان کرده اید. خیلی باسواد تر از شمای نوعی در سند روایات مناقشه میکنند و یکی میگوید این نظر درست است یکی میگوید نظر دیگر درست است

kheymegahabalfazl;396844 نوشت:
امام باقر ع فرمود: خداوند عز و جل حوريه اي از بهشت نزد آدم فرستاد و وي حوريه را به زني يكي از فرزندانش درآورد و ديگراي را با جن تزويج كرد و از هر كدام فرزندي به دنيا آمد، كساني كه داراي جمال و خوش خلق هستند از نسل آن حوريه و آنان كه بد اخلاق هستند از اولاد جن هستند.
امام عليه السلام اين مطلب را كه آدم دخترانش را به تزويج پسرانش درآورده است رد كرد.

خب باید اکنون پاسخ دهید که

نخست :

بسته ژن ( کرموزوم های ) آن هوری چند دانه بوده است و چگونه با بسته ژن انسان هماهنگی داشته است که با هم جفت و جور شده اند ؟

دوم

مگر اون هنگام بهشت آفریده شده بوده است ؟

سوم

گیریم بهشت بوده خب مگر کسی که در بهشت باشه می تونه بیرون بیاد ؟

چهارم

چرا سخن پیشوایان شییه ایقدر با هم همپاد ( متضاد) است یکی می گوید دختر و پسرای آدم همبُر ( متقاطع- ضربدری) با هم

زناشویی کرده اند دیگری می گوید نه !هوری از بهشت آورده اند

پنجم

شما بیشتر از اهساسات و غلیانات و آموخته های سرابین پدافند ( دفاع) می کنید تا از راستی و درستی

ششم

باید براستی بر شما اندوه خورد که این چنین افسانه های بی پایه و پشتوانه را بر راستینگی بر می گزینید و می خواهید دیگران هم باور کنند

غلام ملی نوری;396786 نوشت:
درود

هتا در سخنان و بن مایه های اسلامی دختر و پسران آدم پیامبر یک راست ( مستقیم) باهم زناشویی کردند

دید میان مردمی ( اجتماعی) پیش از اسلام با دید میان مردمی پس از اسلام دگر گون شده است

اکنون هم بسیار ی از کار های که مسلمانان در آغاز اسلام می کردند زشت شمرده می شود و هتا خنده آور

با سلام
جناب غلام علی نوری شما دیگر چرا اخوی
ما داریم از یک دین زنده سخن میگویم که هنوز وجود دارد !؟زرتشتیگری
فرض بگیریم که فرزندان آدم ع به دستور خداوند با هم ازدواج کرده اند !!!
شما به بنده نشان بدهید که در زرتشتیگری خداوند واحد چنین دستوری داده که با محا رم ازدواج کنید!!
منتظریم !!!!!!!!!!
:Sham:
از دوستان گرامی هم تقاضا داریم اگر سخنی میگویند با سند و استدلال منطقی باشد که رغبت گفتوگو باشد
با تشکر

قرآن كريم كه به مثابه دفترچه راهنماي آفرينش در ابتدا و انتهاي آن و سعادت و شقاوت آن مي‌باشد. در باب خلقت انسان به طور كامل سخن گفته است.
آنچه كه از نصّ قرآن كريم به دست مي‌آيد اين است كه نسل انسان حاضر، به زن و مردي مي‌رسد كه مرد را آدم ناميده است و روايات ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ زن را حوا معرفي كرده‌اند. چنانچه در تورات امروزي هم اين‌گونه است.[1]
در آياتي مي‌فرمايد: «و بدء خلق الانسان من طين ثم جعل نسله من سلالة من ماءٍ مهين»
«و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد.
سپس نسل او را از عصاره‌اي از آب ناچيز و بي‌قدر آفريد.»[2]
كه معلوم مي‌نمايد كه ظهور انسان ابتدا با خاك بوده و سپس بقاء نسل و ادامه آن به وسيلة نطفه انساني بوده است، و مردان و زنان و دختران پسران آدم و زوجة او هستند.
پس طبقة اول انسان، آدم و حوا بوده است كه با ازدواج آنها پسران و دختراني به وجود آمده‌اند.
اما اينكه ادامة نسل با ازدواج اينها با هم بوده است يا به نحوة ديگر آياتي گوياي جواب آن است: خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءاً.
«همه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراواني را منتشر ساخت.»[3]
آنچه كه ظاهر آيه شريفه مي‌رساند اين است: نسل انسان به آدم و حوا مي‌رسد بدون اينكه شخص ديگري ـ چه زن و چه مرد ـ در اين مواليد نقشي مشاركتي داشته باشد.
چنانچه اگر كس ديگري مشاركت داشته است به اين صورت كه خودش يا فرزندانش با فرزندان آدم ازدواج كرده باشد، در اين صورت لازم مي‌بود كه در آيه شريفه مي‌فرمود: آن دو و كسان ديگري، مردان و زنان فراواني منتشر ساخت. يا جملات ديگري مي‌فرمود كه اين مشاركت را معلوم مي‌نمود.
پس منحصر بودن نسل انسان در آدم و حوا، تنها با ازدواج فرزندان آنها با همديگر قابل اثبات است.
اولين سؤالي كه با اين سخن پيش مي‌آيد، اين است كه اين عمل در اسلام و بنا به آنچه كه معروف است در ساير شرايع، حرام و ممنوع بوده است. در جواب اين سؤال بايد گفت كه ازدواج يك حكم شرعي است كه تابع مصالح و ضرورت‌هاي خاصي است و امري تكويني و باطني نيست كه غير قابل تفسير باشد. و معلوم است كه قوانين و احكام شرعي در دست خداوند متعال مي‌باشد و او مي‌تواند به خاطر ضرورت‌هايي، يك عملي را جايز اعلام كند و بعداً به خاطر رفع آن ضرورت و نيز جلوگيري از انتشار فحشاء آن را ممنوع نمايد.[4] و الله يحكم و لا معقب لحكمه. «و خداوند حكم مي‌كند و هيچ كس را ياراي جلوگيري يا ردّ احكام او نيست.»[5]
شايد اشكال شود كه اين عمل (ازدواج خواهر و برادر) بر خلاف فطرت انساني است و شرايع الهي هم همه بر اساس فطرت سليم انساني بنا نهاده شده‌اند.:Sham:
براي حل اين اشكال مي‌توان گفت كه فطرت انساني از اين جهت اين گونه ازدواج را منفور مي‌داند كه باعث شيوع فحشاء شده و غريزة عفّت و پاكدامني را از بين مي‌برد و اجتماعات انساني را در ورطة هلاكت مي‌اندازد. ولي بايد گفت ازدواج خواهر و برادر در دنياي امروزه كه مملوّ از انسان‌هاي بيگانه از هم مي‌باشد. فجور و فحشاء محسوب مي‌گردد.
اما در زماني كه اجتماع انساني غير از دو برادر و دو خواهر نبوده است و خواست الهي نيز به تكثير نسل آنها تعلق گرفته بوده، در آن صورت اين‌گونه ازدواج، فحشاء محسوب نخواهد گرديد.
اما مونتسكيو در كتاب روح القوانين خود مي‌گويد: اين عمل مخالف قوانين طبيعي است چرا كه بر اساس قانون طبيعت، اجتماع انساني براي سعادت او شكل گرفته است ولي آميزش درون خانواده و منزل غريزة عشق و محبت بين خواهر و برادر را از بين مي‌برد.
جواب اين سخن تا حدودي از مطالب قبلي معلوم است، اما باز مي‌توان گفت، سخن مذكور موقعي صحيح است كه نيازي ضروري براي ازدواج خواهر و برادر موجود نباشد. از سوي ديگر غير از قوانين طبيعي قوانين وضعي هم هست كه حافظ مصالح موجود در زمان خاص هستند كه خود گاه مسائلي را جايز مي‌دانند كه قوانين طبيعي آن را ممنوع مي‌شمارد.[6]
اما در مقابل اين نظريه، نظريات ديگري آورده شده است از قبيل اينكه:
1ـ هابيل و قابيل با دو دختر كه يكي از جنيان بوده و ديگري حوريه بوده است ازدواج كرده‌اند.[7]
2ـ فرزندان آدم با بازماندگان انسان‌هاي گذشته ازدواج كرده‌اند كه سال‌ها قبل از آدم بر روي زمين زندگي مي كرده‌اند.[8]
اما چنانچه در توضيح نظر اول از قول علامه طباطبايي نقل شد معلوم مي‌گردد كه اين دو سخن بر خلاف ظاهر آيات قرآن مي‌باشد. والله اعلم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، ج2، مكارم شيرازي.
2. قصص القران، راوندي.
3. تاريخ انبياء، رسولي محلاتي.
------------------------------------------
[1] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1372، ج 4، ص 151.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر، ترجمه قرآن كريم، سجده/7 و 8،
[3] . ترجمة همان منبع، نساء/1.
[4] . طباطبايي، پيشين، ص154.
[5] . رعد/41، ترجمه همان منبع.
[6] . طباطبايي، پيشين، ص 155.
[7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، مدرسه امير المؤمنين، ص 455.
[8] . همان.

رضا;396979 نوشت:
آنچه كه ظاهر آيه شريفه مي‌رساند اين است: نسل انسان به آدم و حوا مي‌رسد بدون اينكه شخص ديگري ـ چه زن و چه مرد ـ در اين مواليد نقشي مشاركتي داشته باشد.

درود رزا
دستت درد نکنه آمدی و زودتر می آمدی و اینها را می گفتی :Kaf:

این آورده های آقا رزا برای آگاهی کسانی که سخن پیشوای پنجم و ششم را آورده که از بهشت هوری فرستاده اند برا پسران آدم !

رضا;396979 نوشت:
شما به بنده نشان بدهید که در زرتشتیگری خداوند واحد چنین دستوری داده که با محا رم ازدواج کنید!!

رزا من کی وکجا از کار آن هنگام زردشتیان باستان پشتیبانی کرده ام

من تنها گفتم که این گونه زناشویی پیشینه داشته :

نوری نیرو ;396979 نوشت:
درود

هتا در سخنان و بن مایه های اسلامی دختر و پسران آدم پیامبر یک راست ( مستقیم) باهم زناشویی کردند

غلام ملی نوری;396973 نوشت:
خب باید اکنون پاسخ دهید که

نخست :

بسته ژن ( کرموزوم های ) آن هوری چند دانه بوده است و چگونه با بسته ژن انسان هماهنگی داشته است که با هم جفت و جور شده اند ؟


برادرم ما به استدلال شما خنديديم ايا شما هم خنديديد؟

انسان وقتي از قران دور باشد چنين سخناني را از خود استخراج مي كند

فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿17﴾

و در برابر آنان پرده‏اى بر خود گرفت پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوش‏اندام بر او نمايان شد (17)


فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿22﴾

پس [مريم] به او [=عيسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده‏اى پناه جست (22)

برادرم شما به ما پاسخ گو باش

بسته ژن ( کرموزوم های ) آن روح چند دانه بوده است و چگونه با بسته ژن انسان هماهنگی داشته است که با هم جفت و جور شده اند ؟


برادرم حاج غلام، حقير بار ها به شما تذكر داده ام اگر مي خواهيد مغرضانه بحث كنيد به والله قسم اگر همان اول بگويد حقير با شما وارد بحث نمي شوم چون حقيقتا وقتش را ندارم اما اگر دنبال حقيقت هستيد اين استدلالت مضحك و خنده دار چيست كه شما مي كنيد؟
خدا مي خواهد فرزني به واسطه يك حوريه منعقد شود اما نمي دانم مشكل شما با اين موضوع چيست؟؟؟؟؟؟؟
اايا مي خواهيد قدرت الهي را رد كنيد؟؟؟؟؟؟
خدايي كه به واسطه روح مريم را ابستن مي كند به واسطه همان هابيل هم مي تواند حوريه را ابستن كند

حال شما اگر وقت كرديد جواب سوالات ما را درباره مكانيزم آبستن و كروموزم ها بدهيد

حال ببينيم ديگر چه بهانه خنده داري را به ما حواله مي دهيد

غلام ملی نوری;396973 نوشت:
مگر اون هنگام بهشت آفریده شده بوده است ؟

مگر ان زمان بهشت افريده شده بود كه حضرت ادم از آن طرد شد؟؟؟؟؟

غلام ملی نوری;396973 نوشت:
گیریم بهشت بوده خب مگر کسی که در بهشت باشه می تونه بیرون بیاد ؟

بله:::::: همان طوري كه حضرت ادم بيرون امد

غلام ملی نوری;396973 نوشت:
چرا سخن پیشوایان شییه ایقدر با هم همپاد ( متضاد) است یکی می گوید دختر و پسرای آدم همبُر ( متقاطع- ضربدری) با هم

زناشویی کرده اند دیگری می گوید نه !هوری از بهشت آورده اند

بند از شما سوال مي كنم

وقتي مريض مي شويد و دكتر ميرويد ايا همه يك نسخه براي شما ميپيچند؟؟؟؟؟؟؟؟

غلام ملی نوری;396973 نوشت:
شما بیشتر از اهساسات و غلیانات و آموخته های سرابین پدافند ( دفاع) می کنید تا از راستی و درستی

برادرم زدي حسابي به جاده خاكي ها!!!!!!!!

از علم پزشكي رسيده ايد به مباني هاي عقيدتي الان هم از استراتژي نظامي سختن مي گويد پدافند عامل و غير عامل و احتمالا هم در اينده بزرگ شديد مي خواهيد هكر شويد

براستي كسي كه مطالبش اينقدر با قران تفاوت دارد مي تواند از واقعيت و حقيقت سخن بگويد؟

غلام ملی نوری;396973 نوشت:
باید براستی بر شما اندوه خورد که این چنین افسانه های بی پایه و پشتوانه را بر راستینگی بر می گزینید و می خواهید دیگران هم باور کنند

حرص نخوريد پير مي شويد عزيزم

فعلا تحقيقاتتان را درباره ارگانيسم و نحوه ارگاسم در را فرشتگان جويا شويد تا انشا الله كمي از حرص و پشيمانيتان بابت مطالب كه خلاف قران است كم شود

رضا;396979 نوشت:
اما اينكه ادامة نسل با ازدواج اينها با هم بوده است يا به نحوة ديگر آياتي گوياي جواب آن است: خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءاً.
«همه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراواني را منتشر ساخت.»[3]
آنچه كه ظاهر آيه شريفه مي‌رساند اين است: نسل انسان به آدم و حوا مي‌رسد بدون اينكه شخص ديگري ـ چه زن و چه مرد ـ در اين مواليد نقشي مشاركتي داشته باشد.

سلام
باتشكر از كاربر اقا رضا

اخوي من به شما مي گويم كه ماشين پزو براي فرانسه هست ايا اين بدين معنا مي باشد كه تنها پزو را فرانسه توليد مي كند؟ و هيچ كشور صنعتي در خط توليد خودرو سازيش ان را توليد نمي كند؟ يا اينكه منظرو به اين است ريشه پژو و تاريخچه پژه در انحصار فرانسه هست؟
قران مي فرمايد منشا تولد انسان ها صلب ادم هست و همچنين شخص ديگري كه از جنس همان است يعني حوا به واقع انسانها از صلب ادم و بطن حوا هستند و ريشه انسان ها در يك جاست اين چه ارتباطي به ادامه نسل دارد؟

مضاف بر اينكه اقايان اين مسئله را مستمسك قرار ندهند تا ترور شخصيت كنند زيرا قبلا هم بنده گفتم اگر اين قول راست هم باشد ارتباطي با اسلام ندارد زيرا يك نظريه اين است اين حكم مربوط به ان زمان است

آبـرنـگـ;396947 نوشت:
درود بر شما.

خواهش می‌کنیم بفرمایید نظر استواری از دانش رجال در مورد موسیقی، شطرنج و رقص زن را برای ما بیان بفرمایید.

همانگونه که دیده می‌شود:

- برخی از فقیهان (همچون آیت‌الله بهجت) حتی نگهداری و خرید و فروش یک ساز موسیقی را «ناروا» می‌داند.

- برخی، می‌گویند اگر باعث گمراهی نشود، «روا» است.

چرا دانش رجال نمی‌تواند حتی نظر فقیهان را یکپارچه کند؟

چرا هرکدام از فقیهان یک رساله جداگانه دارند؟ مگر فرمان‌های خدا متفاوت است؟

همچنین در مورد شطرنج؛

برخی آنرا «ناروای قطعی» می‌دانند و برخی می‌گویند اگر قمار نباشد، «روا» است.

هنگامی که دانش رجال حتی بزرگانی که در این دانش کارشناس هستند را نمی‌تواند یکپارچه کند، چگونه می‌تواند مردم را برآن داشته باشد که به این دانش باور داشته باشند؟

در مورد علامه طباطبایی: برخی گفته‌اند که او مردی «معصوم» نبوده است و ممکن است اشتباه کرده باشد.

آیا جناب مجلسی معصوم هستند که سخن ایشان اینگونه مورد باور قرار می‌گیرد؟

گویا ایشان در مورد دانش علامه آگاهی چندانی ندارند که اینگونه در موردشان سخن می‌گویند

در «بحار» سخنانی از امامان هست که در دیگر نوشتارها نیست!
چگونه جناب مجلسی پس از (1000) سال، می‌تواند باور راستین داشته باشد که این سخنان از امامان است؟

در نوشتارهای «بحار» گفته شده است: ابن‌سنان از فلانی، فلانی از عراقی، او از فلانی ... تا در پایان به یک امام می‌رسد!

اینان که هستند که سخن‌شان اینگونه استوار گمان می‌شود؟

سلام به برادر عزيزم ابرنگ

اخوي عزيز گويا شما با معناي علم رجال اشنايي نداريد؟

علم رجال يعني بيوگرافي راوياني كه يك روايت را تعريف كرده اند مورد گزينش قرار بگيريد همان گونه كه يك شخص مي خواهد جزب نظام شود مورد گزينش محله اي قرار مي گيريد تا شخصيت او مورد ارزيابي باشد علم رجال هم همين هست و ارتباطي با اجتهاد ندارد

اما در مورد اتجهاد هايي كه متذكر شديد بايد براي ان سندي بياوريد و سپس مورد بررسي قرار بگيرد ضمن اينكه يادتان باشد همان گونه كه اطباء پزشكي در يك جامعه مسبوط است اطباء فقهي نيز وجود دارد و سوالات شما مانند اين است كه من بگويد وقتي سر درد مي گيرم چرا يك دكتر مي گويد كدئين استعمال كن و يكي بگويد دگزا بايد تزريق شود

برادرم اين تاپيك مروبط به سوالات شما نمي شود اگر علاقه داشتيد تاپيكي جدا بزنيد تا مورد بررسي قرار بگيرد تا اينكه هم دلخوري براي ديگران پيش نيايد و همچنين تاپيك به انحراف كشيده نشود كما اينكه تغيير جهت داده است

اما درباره بحار سخن گفتيد:::::::

من از شما سوال مي پرسم، شما از كجا مي فهميد كه افلاطون و ارسويي وجد داشته است؟ شما از كجا مي فهميد كه انها جز فلاسفه غرب بوده اند؟ شما از مجا مي فهميد كه كوروش كبيري هم در اين عالم بوده است؟

اينكه يك مطلبي در بحار هست و در ديگر نوشته ها نيست بايد مورد بررسي قرار بگيرد و اينگونه نيست كه ادمي سخني را ديمي عارض شود دوست عزيزم

هدف علامه مجلسي از بحار فقط جمع اوري حديث بوده و نه بررسي ضعيف يا صحيح بودن ان و جرح و تعديل بر روايت در دست علماي رجال هست با رفرنس كتب رجالي

به عنوان مثال اينگونه كه شما سلسله روات تعريف نموديد فلاني از فلاني در قوائد رجالي چنين حديثي مرسل هست و حديث مرسل در رجال شيعه فاقد اعتبار هست و قابل احتجاج نيست

اينكه كه هستند را هم گفتم در بيوگرافي انها در كتب رجالي تعريف شده در واقع يك راوي يا حرج دارد يا توثيق يا مجهول هست و طبق رصد روات در كتب رجالي و رويت شخصيت كاربري او صعف يا صحت بر و حاكم مي شود

[=Microsoft Sans Serif]

تبری;396954 نوشت:
کاربر آبرنگ آقای طباطبایی بیشتر از افلاطون کمک گرفته است تا ائمه علیهم السلام اما حضرت علامه مجلسی عطر الله مرقده، روایات را با اسنادشان، کتابت کرده و از نابودی بسیاری روایات جلوگیری کرده اند. ضمنا هیچ یک از شیعیان در اصل تفاوتی ندارند بلکه در فروع آنهم با توجه به روایات اختلافات نظری پیش می آید که بدیهیست و هرگز اصل را زیر سوال نمیبرد.

همانگونه که علامه طبابایی را معصوم نمی‌دانید، جناب مجلسی را هم نباید بدانید.

آیا به‌راستی نمی‌دانید که دانش رجال برای چه آمده است؟

دانش رجال آمده است که همین تفاوت‌های دیدگاهی را سامان ببخشد و در مورد این تفاوت‌ها گفت و گو می‌کند.

وگرنه جاهایی که تفاوتی وجود ندارد، که دیگر نیازی به اثبات آن نیست!

ما همچنان چشم‌به‌راهیم که استواری این دانش را به ما بنمایانید.

اگر‌نه، پس دیگر شایسته نیست سخنانی که در نوشتارهایی هم‌چون «بحار» است را بن‌مایه قرار دهید زیرا به‌آسانی رد می‌شوند!

همانگونه که کارشناس در موضوع «داستان آدم و حوا» سخن امام صادق که در تفسیر نور آمده است را، به‌آسانی رد می‌کند و می‌گوید «درست نیست».

اگر باز هم این سخنان بن‌مایه قرار بگیرند، زبونی در گفت و گو را می‌رساند.

[="Microsoft Sans Serif"]

kheymegahabalfazl;396993 نوشت:
سلام به برادر عزيزم ابرنگ

اخوي عزيز گويا شما با معناي علم رجال اشنايي نداريد؟

علم رجال يعني بيوگرافي راوياني كه يك روايت را تعريف كرده اند مورد گزينش قرار بگيريد همان گونه كه يك شخص مي خواهد جزب نظام شود مورد گزينش محله اي قرار مي گيريد تا شخصيت او مورد ارزيابي باشد

این سخن، با سخن پیشین شما، دوگانگی دارد!

در اینجا در پاسخ آن جناب که می‌گوید استواری «حدیث» را چگونه در یابیم، شما گفته‌اید:

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

علم رجال را گذاشته اند براي همين روز كه مردم دچار يك بام و بيست هوايي نشوند دوست عزيزم و بعد از مشخص شدن صحت و ضعف سند ديگر معضلي پيش نمي ايد

شما که از ما بهتر دانش رجال را دریافته‌اید، بگویید سبب این دوگانگی در چیست؟

این نیز هست که دانش رجال هم به استواری سخنان بپردازد و هم به زندگی‌نامه‌ی سخنگوها.

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

علم رجال هم همين هست و ارتباطي با اجتهاد ندارد

در مورد موسیقی، شطرنج و دیگر موضوع‌هایی که بن‌مایه‌ی قرآنی ندارند، فقیهان به سخنان امامان روی می‌آورند و نظرهایی که دوگانگی دارد را می‌دهند – منظور ما هم در این مورد بود.

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

اما در مورد اتجهاد هايي كه متذكر شديد بايد براي ان سندي بياوريد و سپس مورد بررسي قرار بگيرد

اگر به ما اجازه می‌دهند، بفرمایید تا نشانی تارنماهای بزرگان را بگذاریم.

یک‌بار این‌کار را کردیم و نظر ما پاک شد!

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

ضمن اينكه يادتان باشد همان گونه كه اطباء پزشكي در يك جامعه مسبوط است اطباء فقهي نيز وجود دارد و سوالات شما مانند اين است كه من بگويد وقتي سر درد مي گيرم چرا يك دكتر مي گويد كدئين استعمال كن و يكي بگويد دگزا بايد تزريق شود

چون هر سردردی به‌خاطر یک بیماری جداگانه‌ است!
با این‌حال برخی از داروها، نامی متفاوت ولی ویژگی‌ای یکسان دارند.

اما آیا شطرنج بازی کردن، متفاوت است؟
خیلی کم پیش می‌آید که شطرنج برای قمار بازی شود و بیشتر مردم برای سرگرمی بازی می‌کنند - کسانی که قمار می‌کنند، استثناء هستند.
ولی در تارنمای فقیهان در مورد این موضوع، دیدگاه‌ها متفاوت است!

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

برادرم اين تاپيك مروبط به سوالات شما نمي شود اگر علاقه داشتيد تاپيكي جدا بزنيد تا مورد بررسي قرار بگيرد تا اينكه هم دلخوري براي ديگران پيش نيايد و همچنين تاپيك به انحراف كشيده نشود كما اينكه تغيير جهت داده است

به راستی که ما شگفت زده شده‌ایم!

بخش زیادی از گفت و گو، پرسش و پاسخ است؛ بدین‌مایه که برای بدست آمدن، دست‌آورد، پرسشی از گفت و گو کننده می‌کنیم تا گفت و گو را به فرجام برسانیم!

و دیگر اینکه، پرسش ما مربوط به همین موضوع است. شما از حدیث برای بن‌مایه استفاده کرده‌اید؛ در صورتی که استفاده از حدیث، گفت و گوی استواری را در پیش ندارد!

مگر احادیث متواتر.

و ما تنها از راه پرسش می‌توانستیم این را بگوییم.

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

اما درباره بحار سخن گفتيد:::::::

من از شما سوال مي پرسم، شما از كجا مي فهميد كه افلاطون و ارسويي وجد داشته است؟ شما از كجا مي فهميد كه انها جز فلاسفه غرب بوده اند؟ شما از مجا مي فهميد كه كوروش كبيري هم در اين عالم بوده است؟

هستی یک آدم، تفاوت بسیار در هستی گفتار وی دارد.

هیچ‌کس نمی‌گوید امام فلانی نبود؛ اما چه بسیار سخنانی که می‌گویند: این سخن را او گفته و دیگر می‌گوید که: نه او نگفته است و این سخن، سخنی سست است!

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

اينكه يك مطلبي در بحار هست و در ديگر نوشته ها نيست بايد مورد بررسي قرار بگيرد و اينگونه نيست كه ادمي سخني را ديمي عارض شود دوست عزيزم

خواهشمندیم که ادب را پاس بدارید و سخنان گفته شده در برابر خود را «دیمی» ندانید!

ما گفته‌ایم چگونه پس از (1000) سال در «بحار» سخنی آمده که در دیگر نوشتارها نیامده است؟

استواری این سخن، به آسانی دریافتنی است.
اگر در بحار سخن تازه‌ای نبوده، پس چرا جناب مجلسی، آن‌را نگارش کرده است؟
اگر هیچ سخن تازه‌ای ندارد، پس بهتر بود به‌جای نگارش دفتری نو، به چاپ نوشتارهای پیشی می‌پرداخت.
اما چون سخنانی متفاوت از آن‌ها را نگارش کرده است، دفتری نو را نگارش کرده است.

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

هدف علامه مجلسي از بحار فقط جمع اوري حديث بوده و نه بررسي ضعيف يا صحيح بودن ان و جرح و تعديل بر روايت در دست علماي رجال هست با رفرنس كتب رجالي

آیا سخنان نگارنده‌ای که در پی درستی نگارش‌هایش نبوده، می‌تواند بن‌مایه قرار بگیرد؟

kheymegahabalfazl;396939 نوشت:

به عنوان مثال اينگونه كه شما سلسله روات تعريف نموديد فلاني از فلاني در قوائد رجالي چنين حديثي مرسل هست و حديث مرسل در رجال شيعه فاقد اعتبار هست و قابل احتجاج نيست

آیا نوشتاری در مورد حدیث هست که در زمان امامان نگارش شده باشد؟

اگرنه پس چگونه می‌توانند بگویند که پس از (300-200) سال، سخنی را از خود امامی شنیده‌ایم؟

بدون‌شک، کسی در آن میانه‌ سخنگو بوده است و در نوشتارهای جناب «کلینی» و دیگران، این سخن دیده می‌شود.

آبـرنـگـ;396994 نوشت:
همانگونه که کارشناس در موضوع «داستان آدم و حوا» سخن امام صادق که در تفسیر نور آمده است را، به‌آسانی رد می‌کند و می‌گوید «درست نیست».

خوب این کار گونه ای از خرد پذیری است که سخن نادرست را هتااگر استوانه های دینی فرموده باشند کنار بزنیم

اندوه بار است که گروهی دیندار این زبانزد اربها را گفته انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال راهم نادیده می گیرند و تنها بدنبال پدافند از بافته های بی پشتوانه دین فرمایان خود هستند

پیشوایان دریافت و پندار خود را برای مردمان زمان خود گفته اند اما بسیاری از گفته های آنان امروزه آشکار بی پشتوانه و سست است و اندیشه ی مردمان امروزی را سیراب نمی کند و نیازی هم نیست آنها را کور کورانه و دربست بپذیریم با این بهانه که آنها گفته اند

آقای خیمه ابالفضل، بهتره برگردیم به موضوع تاپیک‏. در مورد ازدواج فرزندان حضرت آدم بایستی گفت
اولا حلال و حرام را در دین، خدا تعیین میکند اگر خدا در آن زمان اجازه داده این کار جایز است و کاری را که خدا جایز نداند حرام است. حلال و حرام را خدا تشریع میکند همچنانکه اگر قائل به حسن و قبح عقلی باشیم مواردی در ادیان تشریع میشوند که با این اصل سازگار نیستند از جمله در مذهب خودمان مثل برده داری و ... پس ملاک تشریع خداست. اگر این مطلب در متون زرتشتی هست و خدا برای آنها جائز کرده در دیدگاه درون دینی آن ها جائز است.
2- اگه بخوایم از دیدگاه حسن و قبح عقلی نگاه کنیم عقل من میگه کلا فامیل نزدیک هم محرم حساب میشند مثل دختر عمو یا دختر خاله ولی ازدواج با از قبیل این ها در اسلام ممنوع نیست و میدانیم چه نقایص ژنتیکی در فرزندان پدید می آورد. پس میتوان دایره تعبدی محارم در دین را به فامیل های نزدیک تعمیم داد و آنها را هم محرم دانست.
3- ازدواج با مادر به نظرم قبیح عقلی میاد ولی با بقیه مثل خاله عمه یا حتی خواهر در صورتی که خود دو طرف بخوان به نظر اشکالی نداره (بدون در نظر گرفتن وجود دین در فرضی که دین وجود نداشت چه زرتشتی یا اسلام یا هر دین دیگه)

kheymegahabalfazl;396992 نوشت:
سلام
باتشكر از كاربر اقا رضا

اخوي من به شما مي گويم كه ماشين پزو براي فرانسه هست ايا اين بدين معنا مي باشد كه تنها پزو را فرانسه توليد مي كند؟ و هيچ كشور صنعتي در خط توليد خودرو سازيش ان را توليد نمي كند؟ يا اينكه منظرو به اين است ريشه پژو و تاريخچه پژه در انحصار فرانسه هست؟
قران مي فرمايد منشا تولد انسان ها صلب ادم هست و همچنين شخص ديگري كه از جنس همان است يعني حوا به واقع انسانها از صلب ادم و بطن حوا هستند و ريشه انسان ها در يك جاست اين چه ارتباطي به ادامه نسل دارد؟

مضاف بر اينكه اقايان اين مسئله را مستمسك قرار ندهند تا ترور شخصيت كنند زيرا قبلا هم بنده گفتم اگر اين قول راست هم باشد ارتباطي با اسلام ندارد زيرا يك نظريه اين است اين حكم مربوط به ان زمان است

با سلام
اخوی لطف کرده و مطالب خودتان را سندی کنید
و از حاشیه پردازی پرهیز بفرماید
در این‌ باره‌ در میان‌ دانشمندان‌ اسلامی‌ دو نظریه وجود دارد و هر کدام ‌برای‌ خود دلایلی‌ از قرآن‌ و روایات‌ ذکر کرده‌اند. اینک‌ ما هر دو نظریه را به‌ طور اجمال‌ نقل‌ می‌کنیم‌:

1. آنان با خواهران خودشان ازدواج کرده اند.
از آن جا که در آن‌ زمان‌ (آغاز خلقت) هنوز قانون‌ تحریم‌ ازدواج‌ خواهر و برادر از طرف‌ خداوند قرار داده‌ نشده‌ بود و از طرف دیگر چون‌ راهی‌ برای‌ بقای‌ نسل‌ بشر، غیر از این‌ راه‌ نبوده‌، ازدواج‌ آنان‌ با یکدیگر صورت‌ گرفته‌ است؛، زیرا حق قانون گذاری ‌ از آن‌ خدا است‌ چنان که قرآن می فرماید: "ان‌ الحکم‌ الاّ لله"؛ حکم تنها از آن خدا است.[1]

علامه طباطبائی (ره) در این زمینه می فرماید: "ازدواج در طبقه اوّل بعد از خلقت آدم و حوا؛ یعنی در فرزندان بلافصل آدم و همسرش بین برادران و خواهران بوده است و دختران آدم با پسران او ازدواج کرده اند؛ چون در آن روز در تمام دنیا نسل بشر منحصر در همین فرزندان بوده ..... بنابراین، هیچ اشکالی ندارد (اگر چه در عصر ما خبری تعجب آور است و لیکن) از آن جایی که مسئله، یک مسئله تشریعی است و تشریع هم تنها و تنها کار خداوند تعالی است، لذا او می تواند یک روز عملی را حلال و روز دیگر حرام کند. [2]

به نظر صاحب تفسیر نمونه قائل شدن به این نظریه عجیب نیست : "اشکالی ندارد که‌ به‌ طور موقت‌ و به‌ جهت‌ ضرورت‌، برای‌ عده‌ای‌ این‌گونه‌ ازدواج‌ در آن‌ زمان‌ بلا مانع‌ و مباح‌ باشد و برای‌ دیگران‌ عموماً تحریم ‌ابدی‌ شود".[3]

طرفداران‌ این‌ نظریه‌ از آیات قرآن مجید نیز برای‌ خود دلیل‌ می‌آورند که‌ خداوند عالم‌ چنین‌ می‌فرماید: "از آن‌ دو (آدم‌ و حوا) مردان‌ و زنان‌ فراوانی‌ در روی‌ زمین‌ منتشر ساخت‌".[4]
علاوه‌ بر این‌ در روایتی‌ که‌ مرحوم‌ طبرسی‌ در "احتجاج‌" از امام‌ سجاد (ع‌) نقل‌ می‌کند این‌ مطلب‌ تأیید شده‌ است‌.[5]:Sham::Sham:

2. نظریه دیگر آن‌ است‌ که‌ چون‌ ازدواج‌ فرزندان‌ آدم‌ با یکدیگر ممکن‌ نبود؛ زیرا ازدواج‌ با محارم‌ یک‌ عمل‌ قبیح‌ و زشت‌ و شرعا حرام است‌، فرزندان‌ آدم‌ با دخترانی‌ از جنس بشر ولی از نژاد و نسل‌ دیگر که‌ از نسل های قبل در روی‌ زمین‌ باقی مانده بودند ازدواج‌ کردند.
بعدهاً که‌ فرزندان‌ آنها با هم‌ پسر عمو شدند، زناشویی‌ میان‌ خود آنان‌ صورت‌ پذیرفت‌.
این‌ نظریه را نیز بعضی‌ از روایات‌ تأیید می‌کند؛ زیرا نسل‌ آدم‌ نخستین‌ انسان‌ روی‌ زمین‌ نبوده،‌ بلکه‌ پیش‌ از آن‌ نیز انسان هایی‌ در زمین‌ زندگی‌ داشته‌اند، ولی این قول با ظاهر آیات قرآن نمی سازد؛ زیرا طبق آیه شریفه قرآن نسل‌ بشر فقط‌ به‌ وسیله‌ این‌ دو تن‌ به‌ وجود آمده ‌است‌. پس در حقیقت این دسته از روایات معارض با قرآن هستند و ما نمی توانیم آنها را بپذیریم.

از این استدلالات می توان نتیجه گرفت که طبق آیات قرآن این نظریه که هابیل و قابیل با همسرانی از جنس ملائکه یا جن ازدواج کرده باشند نیز باطل است؛ زیرا ظاهر این‌ آیه‌ می‌گوید که‌ نسل‌ بشر فقط‌ به‌ وسیلهه این‌ دو تن‌ (آدم و حوا) به‌ وجود آمده ‌است‌[6]، و اگر غیر از این‌ دو در بقای‌ نسل‌ او دخالت‌ داشتند، باید بفرماید: به‌ وسیله‌ این‌ دو و غیر آنان‌ ... .

علامه طباطبائی (ره) در این زمینه می فرماید: "نسل موجود از انسان تنها منتهی به آدم و همسرش می شود و جز این دو نفر هیچ کس دیگری در انتشار این نسل دخالت نداشته است".[7]

بنابراین، باید ما آن دسته از روایات را قبول کنیم که موافق با آیات قرآن است که حاصل آن قول اوّل است.:Sham::Sham::Sham:


[/HR][1] یوسف‌، 40.
[2] ترجمه المیزان، ج 4 ، ص 216.
[3] ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص247.
[4] نساء ، 1 ، "وبث‌ منهما رجالاً کثیراً و نساءاً".
[5] الاحتجاج، ج 2 ، ص 314.
[6] نساء ، 1 ، "وبث‌ منهما رجالاً کثیراً و نساءاً".
[7] ترجمه المیزان، ج 4 ، ص 216.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa734

dinshenasii;397003 نوشت:
آقای خیمه ابالفضل، بهتره برگردیم به موضوع تاپیک‏. در مورد ازدواج فرزندان حضرت آدم بایستی گفت
اولا حلال و حرام را در دین، خدا تعیین میکند اگر خدا در آن زمان اجازه داده این کار جایز است و کاری را که خدا جایز نداند حرام است. حلال و حرام را خدا تشریع میکند همچنانکه اگر قائل به حسن و قبح عقلی باشیم مواردی در ادیان تشریع میشوند که با این اصل سازگار نیستند از جمله در مذهب خودمان مثل برده داری و ... پس ملاک تشریع خداست. اگر این مطلب در متون زرتشتی هست و خدا برای آنها جائز کرده در دیدگاه درون دینی آن ها جائز است.
2- اگه بخوایم از دیدگاه حسن و قبح عقلی نگاه کنیم عقل من میگه کلا فامیل نزدیک هم محرم حساب میشند مثل دختر عمو یا دختر خاله ولی ازدواج با از قبیل این ها در اسلام ممنوع نیست و میدانیم چه نقایص ژنتیکی در فرزندان پدید می آورد. پس میتوان دایره تعبدی محارم در دین را به فامیل های نزدیک تعمیم داد و آنها را هم محرم دانست.
3- ازدواج با مادر به نظرم قبیح عقلی میاد ولی با بقیه مثل خاله عمه یا حتی خواهر در صورتی که خود دو طرف بخوان به نظر اشکالی نداره (بدون در نظر گرفتن وجود دین در فرضی که دین وجود نداشت چه زرتشتی یا اسلام یا هر دین دیگه)

سلام

باتشكر از شما برادر گرامي

برادرم، حقير خدمت دوستان هم عارض شدم كه::

پاسخ ما به اقايان اين بود

ايا شما فرقي بين اسلام و دين حضرت ادم قائل نيستيد؟

بحث بر سر برتري اديان است وقتي من به عنوان زردشت قائل بر برتري هستم حال بايد با مسئله خئوت چه كنم؟
كدامين شخص با غيرتي حاضرت به خئوت است؟
قياس شما ارتباطي به دين اسلام ندارد لذا اگر شما هم قائل بر ازدواج با محارم در زمان حضرت ادم شويد و بعد انرا قياس با اسلام كنيد اين به معناي برتري اسلام است در نتيجه اين موضوع نشان از برتري اسلام دارد و نه قبيح بودن ان دين زيرا در ان زمان انها محكوم و مكلف به احكام خود بوده اند اما با امدن دين اسلام و برچيه شده اين مسائل ديگر پيروي از انها به معني جهالت است در صورتي كه اقايان پيروي مي كنند اما ان الدين عند الله الاسلام

بنده گفتم اگر هم چنين حكمي بوده دليلي بر كراهت و زشتي ان دين نيست زيرا ما نبايد اعمال و احكام ان زمان را با احكام و ااعمال دينمان قياس كنيم زيرا هر ديني مقلد و مكلف به اعمال اييني خود مي باشد و بايد تفاوتي بين اول تا خاتم باشد

رضا;397004 نوشت:
با سلام
اخوی لطف کرده و مطالب خودتان را سندی کنید
و از حاشیه پردازی پرهیز بفرماید
در این‌ باره‌ در میان‌ دانشمندان‌ اسلامی‌ دو نظریه وجود دارد و هر کدام ‌برای‌ خود دلایلی‌ از قرآن‌ و روایات‌ ذکر کرده‌اند. اینک‌ ما هر دو نظریه را به‌ طور اجمال‌ نقل‌ می‌کنیم‌:

عليك سلام
باتشكر از كاربر محترم اقا رضا
اسناد مطالب من به اقتباس به همان ايه بوده دوست عزيز
بنده نمي دانم در كجا حرفم حاشيه بوده است كه اينگونه پنداشته ايد؟ شما سخني را بر اساس قران صادر نموديد سپس هم براي خودتان تصميماتي را گرفتيد اگر هم به حاشيه رفته است به طبع بر اساس سخنان شما ما مطلبي را ارئه داده ايم لذا ما عاملش نبوديم دوست عزيز

برادر عزيز قبل از اينكه حضرت عالي نظريات را تفكيك كنيد بنده انها را در پست 42 ارائه نمودم

اما بگذاريد در اخر ما هم به طور كلي دو نظريه را مطرح نماييم

نظريّه اوّل: در زمان آغازين آفرينش انسان به خاطر ضرورت‏ها، ازدواج خواهر و برادر حلال بوده و بعداً اين امر ممنوع شده است.در آن‌ زمان‌ چون هنوز قانون‌ تحريم‌ ازدواج‌ خواهر و برادر از طرف‌ خداوند قرار داده‌ نشده‌ بود و چون‌ راهي‌ براي‌ بقاي‌ نسل‌ بشر غير از اين‌ راه‌ نبوده‌، ازدواج‌ آنان‌ با يکديگر صورت‌ گرفته‌ است‌.

نظريّه دوم: ازدواج ميان خواهر و برادر از همان اول ممنوع بوده، به دليل روايات متعدّدى كه در اين زمينه موجود است و افزايش نسل انسان از طريق حوريان بهشتى يا جنّيان كه با فرزندان آدم ازدواج كردند، حاصل شده است.

kheymegahabalfazl;397005 نوشت:
بحث بر سر برتري اديان است وقتي من به عنوان زردشت قائل بر برتري هستم حال بايد با مسئله خئوت چه كنم؟
كدامين شخص با غيرتي حاضرت به خئوت است؟
قياس شما ارتباطي به دين اسلام ندارد لذا اگر شما هم قائل بر ازدواج با محارم در زمان حضرت ادم شويد و بعد انرا قياس با اسلام كنيد اين به معناي برتري اسلام است در نتيجه اين موضوع نشان از برتري اسلام دارد و نه قبيح بودن ان دين زيرا در ان زمان انها محكوم و مكلف به احكام خود بوده اند اما با امدن دين اسلام و برچيه شده اين مسائل ديگر پيروي از انها به معني جهالت است در صورتي كه اقايان پيروي مي كنند اما ان الدين عند الله الاسلام

بنده گفتم اگر هم چنين حكمي بوده دليلي بر كراهت و زشتي نيست زيرا ما اعمال ان زمان و احكام ان زمان را نبايد با اين زمان و دينمان قياس كنيم زيرا بايد تفوتي بين خاتم تا اول باشد اما ما قائل بر ازدواج با محارم نيستيم طبق روايت

آیا غیر از خود دو طرف میتوانند در مورد خود تصمیم بگیرند؟ فرض بگیریم برای مثال خاله انسان عاشق فرد شود و بخواهد با او همیشه باشد یا ازدواج کند در فرضی که به دیگران آسیب نرسانند این مساله چه اشکالی دارد؟(از دید برون دینی) در واقع این مساله به تصمیمات خود افراد برمیگردد.
2- در مصر باستان برای این که خون و شرافت خاندان حفظ بشه بعضا فراعنه با خواهر خود ازدواج میکردند. و در ملل دیگر هم بوده یا این که در اقوامی برای این که زمین هاشون رو حفظ کنند حتما باید دختر عمو پسر عمو با هم ازدواج کنند نه کس دیگه. خب وقتی این کار عرف باشه طبعا زشتی نداره. خود نفس رابطه جنسی مثل این که یه زن با شوهرش باشه میتونه زشت شمرده بشه ولی چون عرفه طبیعی به نظر میرسه.

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
این سخن، با سخن پیشین شما، دوگانگی دارد!

در اینجا در پاسخ آن جناب که می‌گوید استواری «حدیث» را چگونه در یابیم، شما گفته‌اید:

با تشكر از برادر عزيزم ابرنگ:Gol::hamdel:

دوست عزيم مشكل شما در اين است كه اطلاعاتي درباره علوم حديث نداريد اما درباره ان نظريه مي دهيد

وقتي ما ميگويم ضرورت برون رفت از معضلات حديث رجال هست يعني بايد صحت و سقم ان به واسطه حرج و تعديل روات مشخص شود و جملات من بسيار واضح بوده اما چون شما تعريف درستي از رجال نداريد دچار دوگانگي شديد وگرنه مطالب حقير پارادوكس نداشتند

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
شما که از ما بهتر دانش رجال را دریافته‌اید، بگویید سبب این دوگانگی در چیست؟

این نیز هست که دانش رجال هم به استواری سخنان بپردازد و هم به زندگی‌نامه‌ی سخنگوها.

دوست عزيزم استواري سخنان ارتباطي با رجال ندارد بلكه رجال همان بخش دوم كلام شما يعني زندگي نامه سخنگوهاست اما استواري سخن مربوط به بحث كلام و دلالي مي باشد كه جزئي از علوم حديث است

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
اگر به ما اجازه می‌دهند، بفرمایید تا نشانی تارنماهای بزرگان را بگذاریم.

یک‌بار این‌کار را کردیم و نظر ما پاک شد!

والا من چه بگويم!!!!!!!!!!!!!

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
در مورد موسیقی، شطرنج و دیگر موضوع‌هایی که بن‌مایه‌ی قرآنی ندارند، فقیهان به سخنان امامان روی می‌آورند و نظرهایی که دوگانگی دارد را می‌دهند – منظور ما هم در این مورد بود.

دوست عزيزم پويايي دين اسلام در اين است كه احكام ان متناسب با روز است يعني چه؟ شرايط كنوني برايمان موجبات بعضي از امور را فراهم نمي كند لذا دستور تحريم ان به واسطه فقها صادر مي شود مانند قمه زني( زيرا اسلام در شرايط بسيار بحراني مي باشد كه مخالفين بدنبال موحش نشان دادن اسلام هستند در نتيججه فقها حكم به تحريم مي دهند)

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
چون هر سردردی به‌خاطر یک بیماری جداگانه‌ است!
با این‌حال برخی از داروها، نامی متفاوت ولی ویژگی‌ای یکسان دارند.

اما آیا شطرنج بازی کردن، متفاوت است؟
خیلی کم پیش می‌آید که شطرنج برای قمار بازی شود و بیشتر مردم برای سرگرمی بازی می‌کنند - کسانی که قمار می‌کنند، استثناء هستند.
ولی در تارنمای فقیهان در مورد این موضوع، دیدگاه‌ها متفاوت است!

اتفاقا منظور حقير به اين بوده است شما ك سردرد مي گيريد اما نسخه اطباء مختلف است البته مصداق سردرد ساده هست كه شما در اشل كلان مي توانيد تمثيل هاي ديگر هم داشته باشيد

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
به راستی که ما شگفت زده شده‌ایم!

بخش زیادی از گفت و گو، پرسش و پاسخ است؛ بدین‌مایه که برای بدست آمدن، دست‌آورد، پرسشی از گفت و گو کننده می‌کنیم تا گفت و گو را به فرجام برسانیم!

و دیگر اینکه، پرسش ما مربوط به همین موضوع است. شما از حدیث برای بن‌مایه استفاده کرده‌اید؛ در صورتی که استفاده از حدیث، گفت و گوی استواری را در پیش ندارد!

مگر احادیث متواتر.

و ما تنها از راه پرسش می‌توانستیم این را بگوییم.

برادر عزيزم شالوده بحث شما رجال بوده اما درباره اجتهاد صحبت مي كنيد كه هيچ كدام ان ارتباطي با موضوع تاپيك نداشته و ما هم مانند شما به خاطر عدم ارتباط ان ا تاپيك در تعجب هستيم

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
هستی یک آدم، تفاوت بسیار در هستی گفتار وی دارد.

هیچ‌کس نمی‌گوید امام فلانی نبود؛ اما چه بسیار سخنانی که می‌گویند: این سخن را او گفته و دیگر می‌گوید که: نه او نگفته است و این سخن، سخنی سست است!

عزيزم سست نبوده بلكه بنده يك تمثيل اوردم كه شما مي توانستم جال فعل ها و گزاره را عوض كنيد مثلا ::::: شما از كجا مي توانيد اثبات كنيد نظريه عناصر اربعه براي ارسطو هست؟

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
خواهشمندیم که ادب را پاس بدارید و سخنان گفته شده در برابر خود را «دیمی» ندانید!

ما گفته‌ایم چگونه پس از (1000) سال در «بحار» سخنی آمده که در دیگر نوشتارها نیامده است؟

استواری این سخن، به آسانی دریافتنی است.
اگر در بحار سخن تازه‌ای نبوده، پس چرا جناب مجلسی، آن‌را نگارش کرده است؟
اگر هیچ سخن تازه‌ای ندارد، پس بهتر بود به‌جای نگارش دفتری نو، به چاپ نوشتارهای پیشی می‌پرداخت.
اما چون سخنانی متفاوت از آن‌ها را نگارش کرده است، دفتری نو را نگارش کرده است.

بروي چشم برادرم اگر هم قصوري بود ما پوزش مي خواهيم و ما را حلال كنيد برادر عزيزم اما منظور من از ديمي اين بوده كه مطالب بايد داراي پشتوانه باشد همين حال اگر ناراحت شديد حقير پوزش عاجزانه از شما مي طلبم

دوست عزيزم سوال شما بسيار سست و ابكي هست زيرا مانند اين است كه بگوييم اگر كتاب رياضي كلاس اول واقعا رياضي بوده هست چرا در كلاس دوم هم باز رياضي داريم؟ برادرم همه نظريات و همه مطالب كه در يك كتاب جمع نمي شود بلكه يك شخص در طول طندگي خود مطالب و برهان و مباني هاي مختلف را ارائه مي دهد كه ان در انتشارات مختلف جمع اوري مي شود كتاب بحار هم مستثني از اين قضيه نيست زيرا يك سري احاديث در يك كتب جمع اوري مي شود و يك سري از احاديث از كتب ديگر زيرا هر محقق با توجه به گستره زحمات تلاش خود جمع اوري حديث مي كند، مثلا الان در دنيا كتب هاي مختلفي از اكابر رياضي نوشته شده هست حال ك يك شخص همه را نمي تواند به تنهايي جمع اوري كند مثلا علامه اميني گاها براي جمع احاديث خود به هند سفر مي كردند، حال سوال پيش مي ايد مگر احاديث فقط در كتابخانه هاي ايران هستند؟ ايا اهل سنت كتب ندارند؟ خوب جمع اوري احاديث از كتب هاي مختلف اكابر، ناقلين و متكلين و شارحين مكتوب شده است كه يك شخص بر اساس ذوق فكري و فرهنگي خود انها را جمع اوري مي كند

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
آیا سخنان نگارنده‌ای که در پی درستی نگارش‌هایش نبوده، می‌تواند بن‌مایه قرار بگیرد؟

دوست عزيز من شما هر سخني كه مي فرماييد ما دوباره بر مي گرديم به همان نقطه اول

ما در اول بحث به شما كدي داديم و ان هم رجال بوده است و عالمان هستند كه احاديث را مورد بررسي قرار ميدهند ضمن اينكه گفتيم هدف علامه فقط جمع اوري حديث بوده است در نتيجه اين علم رجال هست كه بن مايه را تشخيص مي دهد و نه قول يك شخص

آبـرنـگـ;397001 نوشت:
آیا نوشتاری در مورد حدیث هست که در زمان امامان نگارش شده باشد؟

اگرنه پس چگونه می‌توانند بگویند که پس از (300-200) سال، سخنی را از خود امامی شنیده‌ایم؟

بدون‌شک، کسی در آن میانه‌ سخنگو بوده است و در نوشتارهای جناب «کلینی» و دیگران، این سخن دیده می‌شود.

دوست عزيزم ان زمان امامان انقدر در وضعيت سخت علمي بوده اند كه شرايط تدريس و تبليغ برايشان ميسر نبوده است و چه برسد نشوتن كتاب زيرا بني اميه بدنبال محو كردن انها از صحنه تاريخ بوده اند با اين اوصاف كتبي چون نهج البلاغه و صحيفه بدستمان رسيده است

دوست عزيزم براي بار چندم مي گويم روايتي كه بعد از 200 سال بدون روايت استشهاد شود مرسل است و روايت مرسل هم فاقد اعتبار علمي هست و باطل مي باشد در نتيجه استناد ما به روايتي هست كه روات ان متصل به گويند باشد كه يا شنيده باشد و يا ديده باشد با توجه به اينكه سلسله روات هم مورد جرح قرار نگيرند البته تراز رجالي فريقين متفاوت هست در نتيجه به همين جهت هست كه بنده از شما سوال كردم چگونه شما مي توانيد وجود ارسوط و افلاطون را برايمان اثبات كنيد؟ بعد شما امديد گفتيد چنين جملاتي سست هست به نظر شما ايا اين توهين به مطالب من نيست؟ چگونه مي شود من بحث رجال مي كنم و مي گويم روات بايد توثيق داشته باشند و متصل به گوينده باشند مي شود سست اما براي شما بسيار محكم و قوي هست؟

[="Microsoft Sans Serif"]در سخنان شما چند چیز دیده می‌شود:

- دوگانگی بسیار؛

گاهی گفته شده است: دانش رجال برای پژوهش در موردزندگی‌نامه سخنگوها می‌باشد و پژوهش در مورد استواری و بن‌مایه داشتن سخنان برای دانش کلام است:

kheymegahabalfazl;397011 نوشت:

دوست عزيزم استواري سخنان ارتباطي با رجال ندارد بلكه رجال همان بخش دوم كلام شما يعني زندگي نامه سخنگوهاست اما استواري سخن مربوط به بحث كلام و دلالي مي باشد كه جزئي از علوم حديث است

و در جایی دیگر گفته شده است: دانش رجال، برای پژوهش در مورد استواری بن‌مایه‌های سخنان امام در نوشتارهایی همچون «بحار» است:

kheymegahabalfazl;397011 نوشت:

گفتيم هدف علامه فقط جمع اوري حديث بوده است در نتيجه اين علم رجال هست كه بن مايه را تشخيص مي دهد و نه قول يك شخص

- سخن گفتن به زبان تازی!

این تارنما برای کشور «ایــران» می‌باشد.

زبان رسمی این کشور، «پــارسی» یا همان (فارسی) است.

خواهشمندیم کسانی که می‌خواهند در این تارنما سخن بگویند، به زبان رسمی کشور ایران سخن بگویند که دیگران نیز سخنان آنان را دریابند!

kheymegahabalfazl;397011 نوشت:

وقتي ما ميگويم ضرورت برون رفت از معضلات حديث رجال هست يعني بايد صحت و سقم ان به واسطه حرج و تعديل روات مشخص شود و جملات من بسيار واضح بوده

kheymegahabalfazl;397011 نوشت:

توجه به اينكه سلسله روات هم مورد جرح قرار نگيرند البته تراز رجالي فريقين متفاوت هست

و یا اینکه، سخن‌گزاری را بدین‌جا راهنمایی فرمایند تا این واژه‌ها را برای ما به پارسی برگرداند.

- یکپارچه نبودن سخنان و پاس نداشتن جمله‌بندی؛ به‌گونه‌ای که نمی‌توان به درون‌مایه‌ی راستین سخنان شما پی برد!

ما از شما پرسشی می‌کنیم و شما به یکباره، پرسش خود را رد می‌کنید و در سنگر ما قرار می‌گیرید!

به همین منظور، نمی‌توان دیدگاهی در مورد سخنان گفته شده، بیان نمود!

ما برای گفت و گوی بیهوده و ایرادگیری سخن نمی‌گوییم؛ برای همین اگر گفته‌های بالا پاس نداشته شوند، دیگر سخنی در این موضوع نمی‌گوییم.

غلامعلی نوری نیرو ;396990 نوشت:

چرا سخن پیشوایان شییه ایقدر با هم همپاد ( متضاد) است یکی می گوید دختر و پسرای آدم همبُر ( متقاطع- ضربدری) با هم

زناشویی کرده اند دیگری می گوید نه !هوری از بهشت آورده اند


پاسخ شما :

kheymegahabalfazl;396990 نوشت:
بند از شما سوال مي كنم

وقتي مريض مي شويد و دكتر ميرويد ايا همه يك نسخه براي شما ميپيچند؟؟

پوزش بدتر از گناه

چناب چرا اینقدر سخنان ناهمتراز می گویید و پیشوایان بی لغزش( معصوم) و ناب اندیش خود را با پزشکان می سنجید ؟؟

هنگامی که پیشوایتان که به باور دینداران شما چشم و گوش خدا هستند ( عالِم به تمام عالَم ) در بیان رویداده ( واقعیت امر) این چنین آشکاراسخنان همگریز (متضاد ) می گویند روش است که سخن یکی از شما ها دروغ است سخن هردو نمی تواند به هیچ روی درست باشد

نمی شود فرزندان آدم هم با یکدیگر زناشویی کرده باشندو هم بدلیل زشتی این کار الله از آسمان برایشان هوری فرستاده باشد

چاره ای بیندیشید و سنجیده تر بگویید

غلامعلی نوری نیرو;396990 نوشت:

گیریم بهشت بوده خب مگر کسی که در بهشت باشه می تونه بیرون بیاد ؟

پاسخ شما :

kheymegahabalfazl;396990 نوشت:
بله:::::: همان طوري كه حضرت ادم بيرون امد

پس چرا همان پیشوایان و دین فرمایان شما می گویند که بهشتی که آدم رااز آن بیرون کردند باغی از باغهای زمین بود ؟:Gig:

سخن شما ی دانشمند را بپذیریم یا سخن پیشوایانی که شما پیرو و شییه ی آنهایید ؟

نقل قول:
[=Microsoft Sans Serif]- سخن گفتن به زبان تازی!

[=Microsoft Sans Serif]این تارنما برای کشور «ایــران» می‌باشد.

[=Microsoft Sans Serif]زبان رسمی این کشور، «پــارسی» یا همان (فارسی) است.

[=Microsoft Sans Serif]خواهشمندیم کسانی که می‌خواهند در این تارنما سخن بگویند، به زبان رسمی کشور ایران سخن بگویند که دیگران نیز سخنان آنان را دریابند!

بسم رب الشهداء
اگر منظورتون از سخن گفتن به زبان پارسی نوع گویش هم اندیشتان جناب غلام ملی نوری ست که بنده پیشنهادی دارم؛
حضرتعالی یک نظرسنجی بفرمایید ببینید چند درصد کاربران سایت از این گویش استقبال میکنند؟؟!
چند تا غلط املایی وجود داره؟
و و و...
موفق باشید ان شاءالله

غلام ملی نوری;397278 نوشت:
س چرا همان پیشوایان و دین فرمایان شما می گویند که بهشتی که آدم رااز آن بیرون کردند باغی از باغهای زمین بود ؟

سخن شما ی دانشمند را بپذیریم یا سخن پیشوایانی که شما پیرو و شییه ی آنهایید ؟

پيروان معصوم شما چون ابوبكر و عمر براي اين سوال پاسخي نداشته اند كه جوئابش را از شيعه گرفته ايد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

كاملا صحيح هست باغي از باغ هاي دنيا بوده هست و حال سوال پيش مي ايد در باغي كه حضرت ادم و ملائكه حاضر بودند ايا شما مشكلي داريد كه حوريان هم در انجا حاضر باشند؟

مضاف بر اينكه عقيده معصومين چون ابوبكر و عمر كه بر انها هم وحي نازل مي شده را به ما بگوييد در اين زمينه چيست؟؟؟؟؟

غلام ملی نوری;397278 نوشت:
پوزش بدتر از گناه

چناب چرا اینقدر سخنان ناهمتراز می گویید و پیشوایان بی لغزش( معصوم) و ناب اندیش خود را با پزشکان می سنجید ؟؟

نمی شود فرزندان آدم هم با یکدیگر زناشویی کرده باشندو هم بدلیل زشتی این کار الله از آسمان برایشان هوری فرستاده باشد

چاره ای بیندیشید و سنجیده تر بگویید

وقتي براي شما كه درك مطالب ساده و سهل، سنگين و سخت است مجبوريم برايتان تمثيل بزنيم جناب اقاي دكتر كارشناس نظامي

شما هنوز پاسخ ما را درباره مكانيزم كروموزم ها نداده ايد :khaneh: البته براي ما امري عادي هست زيرا وقتي پاسخي نباشد مجبوريد مانند بعضي ها پا به فرار بگذاريد:khaneh:

جملات ذيل را هم بعيد بدانم كه خودتان فهميده باشيد چه گفته باشيد زيرا از اين سوابق شما به كثرت سراق داريم جناب غلام

غلام ملی نوری;397278 نوشت:
( عالِم به تمام عالَم ) این چنین آشکاراسخنان همگریز (متضاد ) می گویند

شما دوست داريد نحوه ادبيات نوشتاريتان زيبا باشد تا ديگران در حيرت بمانند كه چه چيدمان و الفاظ فصيحي دارد مطالبتان، اما متاسفانه به خاطر نداشتن بضاعت ادبي هم فصاحت كلامتان دچار فضاعت مي شود:khaneh:
بهتر است به كامنت هايتان نگاه كنيد تا ببيند چقدر كلام شما با قران در تناقض است حال كسي كه سخنانش اين همه مغاير قران است چگونه بر ديگران خرده گيري مي كند؟

غلام ملی نوری;397278 نوشت:
نمی شود فرزندان آدم هم با یکدیگر زناشویی کرده باشندو هم بدلیل زشتی این کار الله از آسمان برایشان هوری فرستاده باشد

چاره ای بیندیشید و سنجیده تر بگویید

اينقدر مطالبتان را تكرار كنيد تا ديگران از خواندن مطالبتان دچار فوبيا بشوند و با ديدن نام شما از دست شما فرار كنند

براي بار هزارم مطالبم را تكرار مي كنم شما بخوانيد و شايد هم متوجه شويد و اين مطالب را به زبان فارسي نوشته ام ايا دركش اينقدر سخت است؟

kheymegahabalfazl;397005 نوشت:

ايا شما فرقي بين اسلام و دين حضرت ادم قائل نيستيد؟

بحث بر سر برتري اديان است وقتي من به عنوان زردشت قائل بر برتري هستم حال بايد با مسئله خئوت چه كنم؟
كدامين شخص با غيرتي حاضرت به خئوت است؟
قياس شما ارتباطي به دين اسلام ندارد لذا اگر شما هم قائل بر ازدواج با محارم در زمان حضرت ادم شويد و بعد انرا قياس با اسلام كنيد اين به معناي برتري اسلام است در نتيجه اين موضوع نشان از برتري اسلام دارد و نه قبيح بودن ان دين زيرا در ان زمان انها محكوم و مكلف به احكام خود بوده اند اما با امدن دين اسلام و برچيه شده اين مسائل ديگر پيروي از انها به معني جهالت است در صورتي كه اقايان پيروي مي كنند اما ان الدين عند الله الاسلام

بنده گفتم اگر هم چنين حكمي بوده دليلي بر كراهت و زشتي ان دين نيست زيرا ما نبايد اعمال و احكام ان زمان را با احكام و ااعمال دينمان قياس كنيم زيرا هر ديني مقلد و مكلف به اعمال اييني خود مي باشد و بايد تفاوتي بين اول تا خاتم باشد

اميدوارم تعمقتان را در دريافت مطالب بيشتر كنيد تا اينقدر به كاربرانزحمت تكرار مطالب را ندهيد

dinshenasii;397010 نوشت:
آیا غیر از خود دو طرف میتوانند در مورد خود تصمیم بگیرند؟ فرض بگیریم برای مثال خاله انسان عاشق فرد شود و بخواهد با او همیشه باشد یا ازدواج کند در فرضی که به دیگران آسیب نرسانند این مساله چه اشکالی دارد؟(از دید برون دینی) در واقع این مساله به تصمیمات خود افراد برمیگردد.

برادر با تشكر

شما مختار هستيد كه هر كاري دلتان مي خواهد انجام دهيد اما نكته اينجاست اگر شما مقلد و مكلف به يك كلاس باشيد بايد تابع آن باشيد حال اگر علاقه به اين داريد مختار در هر اموري باشيد مانعي نيست اما نكته جالب اينجاست كه ازدواج با محارم علاوه بر اينكه بدور از مسائل اخلاقي هست به لحاظ جامع شناختي قابل پذيرش نيست و حال اگر شما تابع يك دين هستيد و احكام دينتان نيز انرا نفي نموده شما هم بايد تابع باشيد وگرنه سوال پيش مي ايد كه اسلام امده است براي شما و يا شما براي اسلام لذا اگر اسلام براي شماست بايد تابع باشيد در غير اينصورت مي توانيد مقلد به اسلام نباشيد زيرا ديني كه ما از اجتهاد خود پيروي كنيم ديگر نيازي به پيروي از ان نيست بقيه مسائل هم بر مي گردد به فطرت و ذات انسان كه خودش مي داند با غيرت و تعصبش كه چگونه مي تواند خئوت كند

برادرم مطالب بالا شخصا به شما خطاب نشده در نتيجه خرده نگيريد كه مستقيما به شما گفته شده و مطالب حقير كلي بوده

dinshenasii;397010 نوشت:
- در مصر باستان برای این که خون و شرافت خاندان حفظ بشه بعضا فراعنه با خواهر خود ازدواج میکردند. و

البته اين مطلب را درمورد نسل اوليه انگلاساكسون ها هم شنيده بودم البته سندي براي ان در دست رسم نيست و علت ازدواج با محارم هم به جهت ادامه و ثبوت نسلشان در ادوار اينده بوده است

Ghamari;397285 نوشت:
بسم رب الشهداء
اگر منظورتون از سخن گفتن به زبان پارسی نوع گویش هم اندیشتان جناب غلام ملی نوری ست که بنده پیشنهادی دارم؛
حضرتعالی یک نظرسنجی بفرمایید ببینید چند درصد کاربران سایت از این گویش استقبال میکنند؟؟!
چند تا غلط املایی وجود داره؟
و و و...
موفق باشید ان شاءالله

درود
بانو غمری
همانا که نادرستی های نوشتاری شما ها از ما بسیار بیشتر است

چون در آباتای پارسی( الفبای پارسی) ما 24 واج( حرف) بیشتر نداریم ولی شما ها زبان نژاده و پر ارج زاد و بوم خود را با 8 واج اربی زَهرخورد ( مسموم) کرده اید

اگر نه گنجینه ی گوهرین زبان پارسی نیازی به واجهایی مانند ( ق - ع -ط- ظ - ح - ث- ص -ض) نداشته و ندارد

به زبان تازی دل خوش نکنید زبان میهنی خویش را پاس بدارید که آنها با این شبیخون فرهنگی دلشان برای برای ما نسوخته است ماباید بکوشیم با هم باشیم

خواجه ی شیراز می فرماید

تازیان را غم احوال گرانباران نیست

پارسیان مددی تاخوش و آسان بروم

بدیهی است آیین پاکی که درجه حقیقت شناسی و حکمت و معرفت را به انتها رسانده و تمام اوامر و تاکیداتش بر تنظیم و ترتیب امور عالم و صحت جسم و سلامت روح و حفظ درجات انسانیت با نیکویی تمام بوده هرگز کاری شنیع را تجویز ننموده است. یکی از مسایل مهم عالم عمل ازدواج است. در ایران باستان مرسوم بوده زمانی که پدر یک دختر فرزند پسری نداشته که نام خانوادگی او را زنده نگاه دارد با دختر و داماد خود قراری میگذاشته که نام خانواگیش را بر روی اولین فرزند پسر دخترش بگذارد و در مقابل پدر دختر تمام مخارج نگهداری آن پسر را می پرداخته. تازی ها(عربها) که از این مسئله آگاهی نداشتند در ابتدای ورود به ایران گمان کردند که آن پدر با دختر خودش ازدواج کرده است. در اعتقادات زرتشتی ازدواج باید هر چه بشتر از نظر نسبت خونی دور باشد و هر چه دور تر باشد درست تر است ولی نه از خون قومی دیگر یعنی ایرانی با ایرانی و آن هم از اهل مذهب خود و ازدواج با نسبت خونی نزدیک هم ممنوع است. مثلا" نزدیک تر از پسر عمه برای دختر خالو ممنوع است. حتی دایه ای که شیر به کوکی از آن خانواده داده باشد ازدواج فرزندان آن دایه و یا کس دیگری که از آن دایه شیر خورده باشد با آن کودک دیگر که از آن دایه شیر خورده ممنوع است. این عقیده زرتشتیان بوده و هست و عادات و رسوم هر عصر بین زرتشتیان گواه صادق این آیین است. اما تعدادی نادان تر از آن تازی ها امروزه می گویند که زرتشتان با مادر و خواهر و دختر خود ازدواج میکنند و شاهد قول خود را داستانهایی مانند داستان هما و بهمن در شاهنامه قرار میدهند و میگویند که چون در شاهنامه نوشته که بهمن دختر خود هما را به عقد خود در آورد پس این عقیده زرتشتیان است!!! باید گفت که ابتدا اگر هم این شبهه را قوی بدانیم آیا عقلا" و صاحبان انصاف و محققین پیوسته جز را دلیل کل قرار میدهند یا کل را دلیل خز و غیر از سند شاهنامه چه سند دیگری است که این نسبت را به بهمن بدهد و چنان که گفتیم فرضا" بهمن چنان عمل زشتی را انجام داده این دلیل دستور مذهب و عادت کل نمی شود. چه مدرکی از اوستا برای این مطلب دارند؟ آنها تا امروز حتی یک جمله هم از اوستا برای این ادعا نیاورده اند و فقط به ذکر داستان هایی اکتفا میکنند اگر این گونه است که چه بسیار بودند حاکمان مسیحی و یهودی و مسلمان که کار های بسیار زشتی را انجام داده اند و ظلم های فراوانی کرده اند آیا این درست است که ما عمل آن ها را به پای دینشان بنویسیم؟ و یا گفته های یک روحانی حکومتی را از دینشان بدانیم؟ آیا نباید دلیل هر عملی را در ادیان مختلف از کتاب آسمانی آنها آورد ویا باید با ذکر داستان و افسانه دیگران را متهم کرد گرچه در کتاب مقدس خودشان نوشته که ساری همسر ابراهیم خواهرش بوده(کتاب مقدس - کتاب پیدایش - ۲۰ - ۱ تا ۱۲ ) . تا امروز این انسانهای نادان حتی یک کلمه هم در این باره از اوستا نیاورده اند. فقط برخی از آنها یک جمله را از یسنه بیان میکنند که به این شرح است: من دین مزداپرستی را باور دارم که جنگ را بر می اندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و (خویشاوند پیوندی) را فرمان دهد(هات۱۲بند۹) درباره این کلمه خویشاوند پوندی هم باید گفت که این کلمه ترجمه ای اشتباه از کلمه (خوات ودتام) است ترجمه صحیح این کلمه به این شرح است: خوات به معنی خود - و دتام هم به معنی گذشتگی است و روی هم رفته به معنی ازخودگذشتگی می شود نه خویشاوند پیوندی حتی اگر هم آن ترجمه ای که خودشان بیان میکنند را بپذیریم باز هم این بند درباره صلح سخن میگوید و خویشاوند پیوندی هم در این بند به معنی برقرای دوستی میان خویشاوندان می شود و این بند سخن از خویشاوندان میکند نه محارم و منظور از خویشاوند پیوندی در این بند دوستی با خویشاوندان است نه ازدواج. آیا می توان در جمله ای که از صلح و دوستی سخن میگوید یکباره از ازدواج حرف زد؟

دین زرتشت دین جد ماست خواهشا در موردش اینطوری صحبت نکنید
دین زرتشت رو هم خدا اورد مثل دین اسلام. مسیحیت و .......

یكى از اتهاماتى كه به پدران نامدار ما نسبت داده اند تهمت نارواى زناشوئى با نزدیكان است كه از سوى دشمنان ایران و افرادى كه از مذهب ایرانیان باستان اطلاع عمیق نداشته اند، به نیاكان نامدار ما وارد آمده و آنها را به ارتكاب این عمل زشت ، متهم نموده اند. این افتراء نخست از سوى یونانیان كه با پدران ما دشمنى دیرینه داشته اند به منظور خاصى به آنها نسبت داده شد و قرنها بعد پس از آنكه خاك پاك ایران لگدكوب سم ستوران اعراب گردید، اینان نیز تا آنجا كه توانستند به این آتش دامن زدند، و در قرن اخیر چند تن از خاورشناسان و اوستادانان غربى ، با پیدا كردن واژه اوستائى ((فیتودت)) به خیال خودشان به این موضوع - تهمت - صحه گذاشتند، و ما اینك مى كوشیم تا به این تهمت ناروا كه پایه و اساسى ندارد با عقل و منطق جواب گوئیم و براى اینكه نوشته و ترتیب خاصى برخوردار باشد،........ به تهمت هاى وارده یكى پس از دیگرى با دلیل و منطق پاسخ مى گوئیم ، .........
بررسی سه مورد تاریخی:
۱-ازدواج كامبوزیا (کمبوجیه) با خواهر خود
نخستین نویسنده اى كه راجع به این موضوع مطلبى نوشته و این تهمت را به پادشاه بزرگ هخامنشى وارد نموده ، هرودت (484-409 پیش از میلاد) است . این نویسنده شرح قضیه را در كتاب خود به این مضمون آورده است : دومین خطایى كه كامبوزیا (کمبوجیه) مرتكب شد، كشتن خواهرش بود كه او را به مصر آورده و با او مانند یك زن زندگى مى كرد، گرچه او خواهرش بود و از یك پدر و مادر.
طرز ازدواج آنها بدین طریق بود كه پیش از این ، ازدواج برادر و خواهر مرسوم نبود؛ ولى كامبوزیا كه عاشق خواهرش شده بود، با اینكه مى دانست كه این كار غیر عادى است ، معهذا نمى توانست از آن چشم بپوشد. بنابراین پس از مدتى ، این مطلب را با قضات سلطنتى در میان نهاد و از آنها چاره جوئى كرد. داوران از پادشاه سه روز مهلت خواستند تا قوانین كشور را بررسى كنند. پس از پایان مهلت به حضور شاه شرفیاب شده ، به عرض رساندند كه در كلیه قوانین موجود نتوانستند قانونى بیابند كه خواهر را بر برادر حلال كند، ولى قانونى وجود دارد كه مى گوید: شاه سایه خدا است و فوق قانون است ! بنابراین او مى تواند به تمایل خود جاه عمل بپوشاند.
آنچه از این نوشته بدست مى آید این است كه در ایران باستان ازدواج با محارم نه سابقه كشورى داشته و نه سابقه در قوانین مذهبى . بنابراین هرودت گفته اش جز یك تهمت بیش نبوده ، ولى متاءسفانه نویسندگان دیگر كه بعد از هرودت آمده اند این مطلب را ناقص و با غرض خصمانه به مذهب زرتشت نسبت داده اند و پدران ما را متهم به عمل زشت ازدواج با محارم نموده اند.

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;397379 نوشت:
دین زرتشت دین جد ماست
دین زرتشت مثل دین اسلام. مسیحیت و

آری آری سخن عشق نشانی دارد

وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ(الرعد/7)

و برای هر تباری راهنمایی هست

راهنمای پارسیان والاگهر هم زردشت پاک و سپنتا است

وپیامبر بزرگ اسلام هم راهنمایی برای اربها و ارب دوستان

غلام ملی نوری;397332 نوشت:
درود
بانو غمری
همانا که نادرستی های نوشتاری شما ها از ما بسیار بیشتر است

چون در آباتای پارسی( الفبای پارسی) ما 24 واج( حرف) بیشتر نداریم ولی شما ها زبان نژاده و پر ارج زاد و بوم خود را با 8 واج اربی زَهرخورد ( مسموم) کرده اید

اگر نه گنجینه ی گوهرین زبان پارسی نیازی به واجهایی مانند ( ق - ع -ط- ظ - ح - ث- ص -ض) نداشته و ندارد

به زبان تازی دل خوش نکنید زبان میهنی خویش را پاس بدارید که آنها با این شبیخون فرهنگی دلشان برای برای ما نسوخته است ماباید بکوشیم با هم باشیم

خواجه ی شیراز می فرماید

تازیان را غم احوال گرانباران نیست

پارسیان مددی تاخوش و آسان بروم

دوست عزیز اگر این حروف افزوده شده بعلت نیاز بوده
به اینها لغات کمکی می گویند که هر زبانی برای کاملتر شدن خودش از آنها استفاده میکنه
اتفاقا این از انعطاف پذیری زبان فارسی است که قابلیت هضم کردن لغات خارجی را دارد که بسیاری از زبانها این قابلیت را ندارند
اگر لغات کمکی از فارسی امروز حذف کنید احتمالا به فارسی دری یا بری مدل افغانی تبدیل می شود(میگن طرف دری بری میگه از همین جا درست شده)

نیاکان هم بعلت نیازهایی که داشتند زبان و رسم الخط بروز کردند وگرنه چرا اصلا زبان فارسی اختراع شد؟ اگر نیاکان نیز مانند شما فکر می کردند زبان فارسی و ... ایجاد نمی شد و به زبان اجداد بزرگوارشان اکتفا می کردند اگر این روند را در نظر بگیرید اصلا تکاملی رخ نمیداد و تا الان به همان خطوط میخی و اولیه اکتفا میشد!
تفکرات نژادپرستانه مانع پیشرفت است

رهگزر;397424 نوشت:
اتفاقا این از انعطاف پذیری زبان فارسی است که قابلیت هضم کردن لغات خارجی را دارد

والله ما که هضم ندیدیم بجز هزم :ok:

گفته ی شما هنگامی درست است که درسد واژگان بیگانه در زبان پارسی بسیار اندک بوده و در آن گم و گواریده ( هضم) شده باشد ولی بر وارون سخن شما آنچنان واژگان بیگانه در زبان ستم دیده ی پارسی فراوان است که زبان فارسی در آنها گم و ( هضم) شده است :Ghamgin:

هنگامی که به سادگی می توان از گنجینه ی پر بار زبان پارسی بهره گرفت چرا دست دریوزگی بسوی واژگان بیگانه دراز کنیم

آنچه خود داریم چرا از بیگانه بجوییم تا شبیخون فرهنگی آنها هر روز بیشتر از دیروز بر ما چیره شود ؟

شما همین بس که نگر فرهنگورانی چون استاد کزازی - استاد هاجری - و استاد پرتو و دیگر کار کشتگان این چشم انداز که سالیان سال در این زمینه کار کرده اند را جویا شوید آنگاه خواهید دانست که چرا نباید از سخن بیگاه و به ویژ اربی پذیرایی کرد

چرا شیب پذیرایی از واژگان بی شمار بیگانه همیشه باید بسوی ایران سرازیر باشد؟ چرا آنها واژگان ایران را نمی پذیرند ؟

ما هشت واج

( ق - ع -ط- ظ - ح - ث- ص -ض) از اربها دریافت کردیم اما آنها چرا هیچ یک از چهار واج ( پ- ژ- گ- چ) را نپذیرفتند ؟؟

این جستار را نیز که پیشتر گفته ام بخوانید اگر دوست دارید


اربها( اعراب) پس ازکشور گشایی و شبیخون فرهنگی, به رواج دادن زبان خود خود بسنده نکرده و کار را بدان جا کشاندند که واژهای بنیادین کشور خود ما را نیز دیگرگون کردند
سد را به صد_ دهگان را به دهقان _ کندک را به خندق _ اسپاهان را اصفهان _ کند را به قند_ خون گر را خنجر
سدا را صدا_ هژده را هیجده توفان را طوفان و چکیده اینکه افزون بر گسترش فرهنگ و زبان خودشان, واژگان
بنیادین و ریشه دار میهن ما را نیز ارب زده کرده دوباره در درون فرهنگ نوشتاری ما گنجاندند
بد بختانه اربی گرایی از سده ( قرن) ششم به این سوی در این مرزبوم بالا گرفت و کوشش فردوسی فرهمند
( عالی مقام) و هم اندیشان اوی در اربی زادیی بر باد رفته یا کم رنگ شد و براستی که در روزگار غاجار
( قاجار) روزگار زبان پارسی سیاه شد ...
تر زبانان ( مترجمان ) فرهنگ باخته و تن پرور روزگار ( عصر) غاجار اندکی خود را برای پاسداری از زبان
میهن خویش رنج نداده و در برابر آفند( حمله) واژهای بیگانه سر افکنده( تسیلم) گشته و بدون هیچ کوششی برای
واژه سازی پارسی آنها را به همان زبان لاتین یا زبان اربی( عربی) در درون فرهنگ میهن ما گنجاندند و
رنج ما را برای واژه زدایی بیگانه گان چند برابر کردند چند نمونه آن را می آورم
در آن روزگار به دنباله روی از دستور و زبان اربها
به دماسنج امروزی ما می گفتند میزان الحراره !
به شهردار می گفتند احتساب الملک
به شهرداري می گفتند بلديه
به اداره گذرنامه می گفتند اداره تذکره
به سر پرست بهداری می گفتند حافظ الصحة
چکیده اینکه واژگانی می ساختند که بر گرفته یا گرته برداری از واژگان بیگانه (به ویژه اربی) بود
بدین سان واژهایی چند رگه را سر هم بندی کرده و آنها به پای سرو کهنسال گفتار پارسی می ریختند تا پژمرده
تر گردد !
اگر آن خود باختگان فرهنگی در برابر واژگان بیگانه ایستادگی می کردند و آنها را به زبان پر گنچ پارسی بر می
گردانند اکنون همه ی ما به زیبایی و بی کم و کاستی گنجینه ی نهان زبان پارسی سر فرازی می کردیم اما دریغا و
افسوس که این چنین نشد
براستی ما با این همه واژهای اربی در زبانمان چگونه بانگ بر می داریم که که ایرانی و پارسی هستیم برای کاربرد
( استعمال) واژه ی الخلیج العربی از سوی اربها بی تابی و غوغا می کنیم و سنگ شاخابه ی پارسی ( خلیج
فارس) را به سینه می زنیم اما از سوی دیگر در برابر تاراج و چپاولگران زبانمان خاموش نشسته ایم؟
با این کنونه و نهاده ای ( حالت ووضعیتی) که زبان ما دارد , باید بگویم ما که فارس نیستیم ما اربیم !
ینی همان بهتر که در برابر کاربرد واژه ی ساختگی خلیج عربی نیز خاموش باشیم !
پس یک بام و دو هوا چرا ؟
اگر به پالایش زبان پارسی باور( عقیده) نداریم یک بام و دو هوا چرا؟ما که از بیخ اربیم!
بالاتر از سیاهی که رنگی نیست! آب که از سر گذشت چه یک وژب چه سد وژب پس بگذارید این یک واژه ی خلیج
العربی هم به انبار واژگان بی شمار ما ارب زده ها ( بردگان فرهنگی اربها) افزوده گردد !
اما نه ! دریغ است زبان ایران ویران شود
پس بیایید پارسی را براستی از واژهای بیگانه و اربی بپالاییم تا سخنمان و پدافند ( دفاع) از میهنمان هردو یک رویه
باشد نه اینکه به سخنی بانگ بر آریم اما در کردار آن را بی ارزش نماییم
در نَسک (کتاب) پور سینا ( ابن سینا) هزار سال پیش و هتا پیشتر از آن بجای جراح . واژه ی کارد پزشک
بکار می برده اند اما بد بختانه اربی گرایی از سده ( قرن) ششم به این سوی در این مرزبوم بالا گرفت و
کوشش فردوسی فرهمند ( عالی مقام) و هم اندیشان اوی در اربی زادیی بر باد رفته یا کم رنگ شد و براستی که
در روزگار غاجار( قاجار) روزگار زبان پارسی سیاه شد ...
شاید برخی بگویند این واژگان بیگانه دیگر جا افتاده اند و بهتر است آنها را بپذیریم !
نه خیر! این تن سربه سر با گفته های این گروه در ستیزم ( مخالفم)
اگر جا افتاده است بدانید که در پی ندانم کاری - سستی -بیگانه پرستی وآسان انگاری کسانی چون شما در دراز نای
تاریخ بوده است
چند نمونه بیاورم :
شما خود بگویید مگر چند سال است که در ایران واژه ی بیگانه ی لپ تاپ رایج شده است ؟
چرا تر زبانان و کسانی که دلسوز این کشور هستند برابری برای آن رواج ندادند ؟ آیا این بجز سستی و سر افگندگی
و ندانم کاری در برابر فرهنگ بیگانه است ؟
در جایی که به آسانی می توان بجای لپ تاپ بیگانگان رورانی را بکار برد و رواج داد چرا سر دمداران
فرهنگی کشور گذاشتند که این واژه ی نو پیدا اینگونه چون گیاه هرز نمو کند ؟
درست چون همین داستان است داستان سستی و خود باختگی فرهنگی ما در دراز نای تاریخ کشورمان!
از سوی دگر تا چندی پیش به وزارت کشور وزارت داخله می گفتند به شهرداری بلدیه می گفتند !
خوب دیدید که چه آسان واژها ی بیگانه ی داخله و بلدیه کنار گذاشته شده و با واژگان پارسی جایگزین و پیشامد
بدی هم روی نداد!
امروزه در کشوری مانند گرجستان هتا نام آیینی ( رسمی – ملی)و باستانی پیشین کشور خویش را دگر گون
می کنند پس ما چرا ازخانه تکانی وبیگانه زدایی واژگان بترسیم ؟؟
:Sham:(از سال 1390 نام کشور گر جستان در سرتاسر جهان به Georgia دگر گون شد و برای آنها دیگرنام
گرجستان آیینی( رسمی ) نیست بلکه Georgia آیینی وارزشدار است!)
پس بکوشید و باور داشته باشید که می شود به آسانی بیگانه زدایی کرد و بجای نوشته های بی مایه ی بیگانه واژگان
پر ارج و ریشه دار پارسی را بکار گرفت
این تن باور بسنده دارم که اگر پایمردی گروهی اندک و رسانه ها دراین راه باشد در کمتر از 6 ماه بسیاری از
واژگان بی مایه ی فرنگی واربی از فرهنگ گفتاری و نوشتاری این مرز وبوم رخت بر بسته و به انبار تاریخ
ریخته خواهند شد و خون تازه ای در رگهای تشنه ی پیکر درد مند زبان فارسی روان خواهد شد
برخی می گویند نیازی به پالایش زبان نیست اکنون مرزها برداشته شده است و دهکده ی جهانی بر گزار شده است و
همه ی کشور ها دارنداز واژگان یکسانی بهره می برند !
این گروه باید چند پرسش را پاسخ بگویند نخست اینکه اگر دهکده جهانی است چرا آبشار واژگان تازه باید همیشه
از سوی چند کشور ویژه به سوی دیگر کشور ها ی روانه گردد ؟
چرا همیشه کشوری مانند ایران در چاله ی واژگان دریافتی آنها باشد وآنان در چکاد ؟
چرا آنها واژگان میهنی مارا در این دهکده ی جهانی نمی پذیرند ؟ چرا شیب تاخت و تاز شبیخون فرهنگی همیشه
به سوی کشورهایی چون ایران سرازیر است و راهی به سوی آنها ندارد ؟
پس بدانید با ارزشترین و نخستین گام در نگهداری فرهنگ هر کشور نگهداری زبان آن در برابر پژمردگی و
آ لودگی است
هر گاه واژه ای اززبانی به زبان دیگر می رود بنا بر دستور زبان کشور میزبان دگر گون می شود
برای نمونه واژه ی ایران نژاد اگر به زبان اربی برود آنها ایران نجاد می گویند چون که در . واج " ژ " نیست
اربها "ژ" را به "ج " بر می گردانند تا با دستور زبان آنها ساز گار شود نه اینکه" ژ" را به آلفبای خود بیفزایند !
واژه ی قرآن اگر به انگلیسی برود آنها کُران ( Quran) می گویند نه قرآن اگر به فرانسه برود Coranمی گویند
ینی هیچ گاه آنها آبا پای ( الفبای ) خویش را دگر گون نمی کنند که واج "قاف" اربی را در آن بگنجانند !
اما در پارسی ما چی ؟
بد بختانه اگر واژه ای از اربی به زبانمان راه یافت افزون بر اینکه آن را بر پایه ی دستور زبان و آبا پای ( الفبای)
دگر گون نکردیم که هیچ , بلکه جایی هم برای پذیرش واج ها ( حروف) پیشکش اربها نمودیم !
پس اربها وارب زده ها هشت واج ( حرف) را در انبان آبا پای ( الفبای ) پارسی چپاندند و شمار آبا پای (
الفبای) پارسی را از 24 به 32 رساندند
آری ما از روی ساده دلی وخود نا باوری از هشت واج ( حرف) آنها به خوبی پذیرایی کرده و بر تارک
نشاندیم اما آنها هتا یک واج از 4 واج " پ- ژ- گ -چ" ما را راه ندادند !
میهن دوست والاگهر هنگامی که همه ی کشورهای جهان واژگان میهمان را بر پایه ی دستور زبان خویش دگر
گون می کنند چرا ما نباید واژگان بیگانه را برابر دستور زبان خود پیرایش کنیم ؟
برای نمونه ما که در پارسی " ع" نداریم چرا نباید عربی را اربی بنویسیم نه اینکه واژ ( حرف) "ع" . را
پذیرفته وآن را بر تخت نشانده و خود جام گدایی بسوی واژگان ارب دراز کنیم ؟
پذیرش این هشت واژ زوری( اجباری) , گرفتاری های چندی را برای زبان ما در بر داشته است
1-نا درستی های نوشتاری ( غلط های املایی)
2- تازش ( هجوم) پیاپی واژگان هم ریشه ی دیگر
3-ریشخند اربها
نمونه ها و روشن گویی( توضیح) :
نخست
امروزه اگر کودک دبستانی ما صد را سد یا صدا را سدا وطوفان را توفان بنویسد آموزگار نا آگاهش خرده
گرفته و او را بی سواد می شمارد! و چه بسا با این چنین نوشته هایی او را کودن شمرده وکودک ناچار است زمان
بیهوده ای را برای کیفر( جریمه) پارسی نویسی از دست دهد اگرچه براستی صد - صدا وطوفان در پارسی خود
نادرست هستند و سد – سدا وتوفان درست
دوم
اگر ما تنها به اندیشه ی خود از زبان اربی تنها واژه ی علم را پذیرفتیم این واژه چون جانوری , زاییده
وواژگان متعلم -عالم- معلوم- استعلام - علامه – تعلیم - علوم - تعلم - معلم را بدنبال خود می کشدو اینان چون
مهمانان ناخوانده به تنه ی سرو کهنسال زبان پارسی می چسبند
ینی پذیرش یک واژه ی اربی برابر است با پذیرش دست کم 9-8 واژه ی نا خواسته ی دیگر
سوم
هنگامی که ما روز افزون واژگان افسار گسیخته ی اربها را بکار می بریم ریشخند آنان را در پی خواهد داشت
وبانگ به تنگدستی و بی مایگی زبان پارسی بلند خواهند کرد و سر کوفت( طعنه) می زنند که اگر اربی را از
فارسی بگیریم چیزی برای گفتن ندارد !
چکیده اینکه پس زبان اربی چون کوه یخی است که در نگاه نخست آسان و کوچک می نماید اما در کردار ,کردار
زبان میزبان رادر می آورد !
با این دیباچه بسوی پالایشگاه بیگانه زدایی از زبان خود برویم امیدوارم که تر زبانان( مترجمان ) از این
کوشش بهره گرفته و در نوشته ها و گفته های خویش از برابر های پارسی پرمایه ی میهن شان خوشه بر چینند
افزونه:
نا گفته پیداست که دگر گونی گسترده در زبان پارسی امروزین یک شبه انجام نمی شود اینکار خودباوری - کوشش و
میهن پرستی پیگیر می خواهد باور من این است که در آغاز باید در نو شتار و نوشته هایمان بیگانه زدایی کنیم تا
خود بخود در آینده ای نه چندان دور زمینه ای شایسته برای بیگانه زدایی در گفتارنیز آماده گردد این تن اکنون در
نوشته هایم این باور را بکار گرفته ام اما در گفتار هنوز بستر بایسته را فراهم شده نمی بینم چونکه تا هنگامی که
بیگانه زدایی نوشتاری جا نیفتد دور است که کوشش برای بیگانه زدایی گفتاری به دستاوردی برسد
ای روزگار ! کارمان بجایی رسیده که پارسی گویی در این کشور پارسی ! گستاخی و دلیری ( جرأت وشهامت )
می خواهد پس دلآوری کنید و پارسی بگویید اگر دل دارید !!

غلامعلی نوری نیرو 1390

من فقط دو نکته بگم :

1-هرودوت به صراحت بیان می کند که حتی در زمان داریوش دوم ایرانیان قدیم هیچ بت انسان نمایی را نمی پرستیدند و اینگونه شمایل را به معابد راه نمی دادند. و پرستش آنها را احمقانه می دانستند.
هرودوت بیان می کند که آنها نه قربانگاه (به رسم بت پرستان) داشته اند و نه آتش روشن می کرده اند ونه از شراب در زمان قربانی کردن استفاده می کرده اند

2-شخصی به نام بروسوس گفته های هرودوت را تایید می کند که بت ها از زمان اردشیر به معابد زرتشتیان رسوخ کرده اند. چیزی که هرودوت نیز آن را بیان می کند.

در مورد ازدواج با محارم هم احتمالا برخی از خاندانهای پادشاهی برای نگه داشتن قدرت در خاندان خود چنین کرده باشند و عقاید مردم را تحریف کرده باشند. ایرانیان غیور از این اتهامات پاک هستند.

به نظر من فارسی امروز نسبت به گذشته کاملتر و سلیس تر شده
این که الفبای فارسی حروف بیشتری شامل می شود یک مزیت است
به یه عرب بگید بگو گچ چی جواب میده؟
اگر کسی زبان مادریش فارسی باشه برای لهجه گرفتن زبان خارجی بهتر عمل میکنه تا کسی که زبان مادریش عربی است (نظر شخصی)
در مورد اینکه میگید سد به صد تبدیل شده نظری ندارم بهتره کسی که اطلاعاتی در مورد این داره نظر بده
البته زبان فارسی در ایام قدیم نیز به وسیله شاهان ترویج میشده و زبانهای محلی مردمان دیگر هم شاید بدین منوال از بین رفته
زبان عربی یک موقعی زبان علمی ان روزگار حساب میشده همین الان هم عده ای کلمات انگلیسی استفاده میکنند در صورتی که معادل فارسی هم وجود دارد
خوب استفاده از کلمات انگلیسی کلاس داره شاید در گذشته هم همین طور فکر میکردند
در مورد خلیج فارس / عربی (نظر شخصی) اگر یه کسی مثل من دورگه باشه(مثلا عربی ایرانی) فکر میکنید چطور فکر میکنه؟طبق اسناد تاریخی خلیج فارسی درست است
(البته فکر کنم خود کلمه خلیج هم عربی باشه)
ولی دورگه ها معمولا روی این چیزها تعصب ندارند یا تعصب افراد یک رگه را ندارند و این مسائل برایشان حل شده است
افتخار نژادی و تعصب نوعی کوتاهی فکری است روح های متعالی از این قالب های کوچک رهایی پیدا میکنند انسانیت مرحله بالاتری است

رهگزر;397508 نوشت:
به نظر من فارسی امروز نسبت به گذشته کاملتر و سلیس تر شده
این که الفبای فارسی حروف بیشتری شامل می شود یک مزیت است
به یه عرب بگید بگو گچ چی جواب میده؟
اگر کسی زبان مادریش فارسی باشه برای لهجه گرفتن زبان خارجی بهتر عمل میکنه تا کسی که زبان مادریش عربی است (نظر شخصی)
در مورد اینکه میگید سد به صد تبدیل شده نظری ندارم بهتره کسی که اطلاعاتی در مورد این داره نظر بده
البته زبان فارسی در ایام قدیم نیز به وسیله شاهان ترویج میشده و زبانهای محلی مردمان دیگر هم شاید بدین منوال از بین رفته
زبان عربی یک موقعی زبان علمی ان روزگار حساب میشده همین الان هم عده ای کلمات انگلیسی استفاده میکنند در صورتی که معادل فارسی هم وجود دارد
خوب استفاده از کلمات انگلیسی کلاس داره شاید در گذشته هم همین طور فکر میکردند
در مورد خلیج فارس / عربی (نظر شخصی) اگر یه کسی مثل من دورگه باشه(مثلا عربی ایرانی) فکر میکنید چطور فکر میکنه؟طبق اسناد تاریخی خلیج فارسی درست است
(البته فکر کنم خود کلمه خلیج هم عربی باشه)
ولی دورگه ها معمولا روی این چیزها تعصب ندارند یا تعصب افراد یک رگه را ندارند و این مسائل برایشان حل شده است
افتخار نژادی و تعصب نوعی کوتاهی فکری است روح های متعالی از این قالب های کوچک رهایی پیدا میکنند انسانیت مرحله بالاتری است

هر چیزی جای خودش

من با زبان اربی دشمنی ندارم این هم زبانی است مانند زبانهای دیگر و برای کرانه های کشور های ارب زبان ارجمند است
بلکه این تن با پذیرش و رخنه ی زبان بیگانه در پیکره ی زبان پارسی در ستیزم

هر زمان که نیاز باشد سربه سر اربی می گویم و می نویسم

ولی هنگامی که برای ایرانیان و فرزندان این مرزو بوم سخن می گویم پارسی می نویسم و می گویم

این خودخواهی و نازیدن به نژادنیست این پاسداری- نگهبانی از دارایی - و پاسداری از ناموس فرهنگی و داشته های

خود است

اگر اینگونه است که شما می فرمایید چرا اربها واجها ی کشور های دیگر را نمی پذیرند و آنها را دگر گون می کنند

ژاپن اگر به اربی برود آنها هیچگاه ژ- پ را بر زبان نمی آورند بلکه الیابان می گویند

آیا این کار اربها نژاد پرستی است که واژگان بیگانه را نمی پذیرند و آنها دگر گون می کنند ؟؟؟

چرا آنها واژگان دیگر کشور ها را دگر گون می کنند خرده نمی گیرید ولی برای پارسی گویان که می خواهند دارایی و داشته های فرهنگی و چبود ( هویت) خود را نگه دارند دم از نژاد پرستی می زنید ؟

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;397379 نوشت:
بدیهی است آیین پاکی که درجه حقیقت شناسی و حکمت و معرفت را به انتها رسانده و تمام اوامر و تاکیداتش بر تنظیم و ترتیب امور عالم و صحت جسم و سلامت روح و حفظ درجات انسانیت با نیکویی تمام بوده هرگز کاری شنیع را تجویز ننموده است. یکی از مسایل مهم عالم عمل ازدواج است. در ایران باستان مرسوم بوده زمانی که پدر یک دختر فرزند پسری نداشته که نام خانوادگی او را زنده نگاه دارد با دختر و داماد خود قراری میگذاشته که نام خانواگیش را بر روی اولین فرزند پسر دخترش بگذارد و در مقابل پدر دختر تمام مخارج نگهداری آن پسر را می پرداخته.
تازی ها(عربها) که از این مسئله آگاهی نداشتند در ابتدای ورود به ایران گمان کردند که آن پدر با دختر خودش ازدواج کرده است. در اعتقادات زرتشتی ازدواج باید هر چه بشتر از نظر نسبت خونی دور باشد و هر چه دور تر باشد درست تر است ولی نه از خون قومی دیگر یعنی ایرانی با ایرانی و آن هم از اهل مذهب خود و ازدواج با نسبت خونی نزدیک هم ممنوع است. مثلا" نزدیک تر از پسر عمه برای دختر خالو ممنوع است. حتی دایه ای که شیر به کوکی از آن خانواده داده باشد ازدواج فرزندان آن دایه و یا کس دیگری که از آن دایه شیر خورده باشد با آن کودک دیگر که از آن دایه شیر خورده ممنوع است. این عقیده زرتشتیان بوده و هست و عادات و رسوم هر عصر بین زرتشتیان گواه صادق این آیین است. اما تعدادی نادان تر از آن تازی ها امروزه می گویند که زرتشتان با مادر و خواهر و دختر خود ازدواج میکنند و شاهد قول خود را داستانهایی مانند داستان هما و بهمن در شاهنامه قرار میدهند و میگویند که چون در شاهنامه نوشته که بهمن دختر خود هما را به عقد خود در آورد پس این عقیده زرتشتیان است!!! باید گفت که ابتدا اگر هم این شبهه را قوی بدانیم آیا عقلا" و صاحبان انصاف و محققین پیوسته جز را دلیل کل قرار میدهند یا کل را دلیل خز و غیر از سند شاهنامه چه سند دیگری است که این نسبت را به بهمن بدهد و چنان که گفتیم فرضا" بهمن چنان عمل زشتی را انجام داده این دلیل دستور مذهب و عادت کل نمی شود. چه مدرکی از اوستا برای این مطلب دارند؟ آنها تا امروز حتی یک جمله هم از اوستا برای این ادعا نیاورده اند و فقط به ذکر داستان هایی اکتفا میکنند اگر این گونه است که چه بسیار بودند حاکمان مسیحی و یهودی و مسلمان که کار های بسیار زشتی را انجام داده اند و ظلم های فراوانی کرده اند آیا این درست است که ما عمل آن ها را به پای دینشان بنویسیم؟ و یا گفته های یک روحانی حکومتی را از دینشان بدانیم؟ آیا نباید دلیل هر عملی را در ادیان مختلف از کتاب آسمانی آنها آورد ویا باید با ذکر داستان و افسانه دیگران را متهم کرد گرچه در کتاب مقدس خودشان نوشته که ساری همسر ابراهیم خواهرش بوده(کتاب مقدس - کتاب پیدایش - ۲۰ - ۱ تا ۱۲ ) . تا امروز این انسانهای نادان حتی یک کلمه هم در این باره از اوستا نیاورده اند. فقط برخی از آنها یک جمله را از یسنه بیان میکنند که به این شرح است: من دین مزداپرستی را باور دارم که جنگ را بر می اندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و (خویشاوند پیوندی) را فرمان دهد(هات۱۲بند۹) درباره این کلمه خویشاوند پوندی هم باید گفت که این کلمه ترجمه ای اشتباه از کلمه (خوات ودتام) است ترجمه صحیح این کلمه به این شرح است: خوات به معنی خود - و دتام هم به معنی گذشتگی است و روی هم رفته به معنی ازخودگذشتگی می شود نه خویشاوند پیوندی حتی اگر هم آن ترجمه ای که خودشان بیان میکنند را بپذیریم باز هم این بند درباره صلح سخن میگوید و خویشاوند پیوندی هم در این بند به معنی برقرای دوستی میان خویشاوندان می شود و این بند سخن از خویشاوندان میکند نه محارم و منظور از خویشاوند پیوندی در این بند دوستی با خویشاوندان است نه ازدواج. آیا می توان در جمله ای که از صلح و دوستی سخن میگوید یکباره از ازدواج حرف زد؟

دین زرتشت دین جد ماست خواهشا در موردش اینطوری صحبت نکنید
دین زرتشت رو هم خدا اورد مثل دین اسلام. مسیحیت و .......

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;397385 نوشت:
یكى از اتهاماتى كه به پدران نامدار ما نسبت داده اند تهمت نارواى زناشوئى با نزدیكان است كه از سوى دشمنان ایران و افرادى كه از مذهب ایرانیان باستان اطلاع عمیق نداشته اند، به نیاكان نامدار ما وارد آمده و آنها را به ارتكاب این عمل زشت ، متهم نموده اند. این افتراء نخست از سوى یونانیان كه با پدران ما دشمنى دیرینه داشته اند به منظور خاصى به آنها نسبت داده شد و قرنها بعد پس از آنكه خاك پاك ایران لگدكوب سم ستوران اعراب گردید، اینان نیز تا آنجا كه توانستند به این آتش دامن زدند، و در قرن اخیر چند تن از خاورشناسان و اوستادانان غربى ، با پیدا كردن واژه اوستائى ((فیتودت)) به خیال خودشان به این موضوع - تهمت - صحه گذاشتند، و ما اینك مى كوشیم تا به این تهمت ناروا كه پایه و اساسى ندارد با عقل و منطق جواب گوئیم و براى اینكه نوشته و ترتیب خاصى برخوردار باشد،........ به تهمت هاى وارده یكى پس از دیگرى با دلیل و منطق پاسخ مى گوئیم ، .........
بررسی سه مورد تاریخی:
۱-ازدواج كامبوزیا (کمبوجیه) با خواهر خود
نخستین نویسنده اى كه راجع به این موضوع مطلبى نوشته و این تهمت را به پادشاه بزرگ هخامنشى وارد نموده ، هرودت (484-409 پیش از میلاد) است . این نویسنده شرح قضیه را در كتاب خود به این مضمون آورده است : دومین خطایى كه كامبوزیا (کمبوجیه) مرتكب شد، كشتن خواهرش بود كه او را به مصر آورده و با او مانند یك زن زندگى مى كرد، گرچه او خواهرش بود و از یك پدر و مادر.
طرز ازدواج آنها بدین طریق بود كه پیش از این ، ازدواج برادر و خواهر مرسوم نبود؛ ولى كامبوزیا كه عاشق خواهرش شده بود، با اینكه مى دانست كه این كار غیر عادى است ، معهذا نمى توانست از آن چشم بپوشد. بنابراین پس از مدتى ، این مطلب را با قضات سلطنتى در میان نهاد و از آنها چاره جوئى كرد. داوران از پادشاه سه روز مهلت خواستند تا قوانین كشور را بررسى كنند. پس از پایان مهلت به حضور شاه شرفیاب شده ، به عرض رساندند كه در كلیه قوانین موجود نتوانستند قانونى بیابند كه خواهر را بر برادر حلال كند، ولى قانونى وجود دارد كه مى گوید: شاه سایه خدا است و فوق قانون است ! بنابراین او مى تواند به تمایل خود جاه عمل بپوشاند.
آنچه از این نوشته بدست مى آید این است كه در ایران باستان ازدواج با محارم نه سابقه كشورى داشته و نه سابقه در قوانین مذهبى . بنابراین هرودت گفته اش جز یك تهمت بیش نبوده ، ولى متاءسفانه نویسندگان دیگر كه بعد از هرودت آمده اند این مطلب را ناقص و با غرض خصمانه به مذهب زرتشت نسبت داده اند و پدران ما را متهم به عمل زشت ازدواج با محارم نموده اند.

[=palatino linotype]با سلام
البته دوست گرامی خیلی زود تصمیم گرفته اید و محکم سخن گفته اید !در صورتی که از اسناد مطالب دیگری به دست میاید
که
هیچ کس نمیتواند منکر ازدواج با محارم در ایران باستان د و در دین زرتشتیگری شود

به پست ٢١ دقت نکرده ا ید :Narahat az::Narahat az:[=palatino linotype]
در ویسپرد میخوانیم :« يك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3
همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8
در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، شاش زن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،شاش بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و شاش زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967)

مفهوم و معنای واژه ختودت در یسنا و یشتهای کهن امده است :

« ارت دختر اهورامزدا ، خواهر امشاسپندان است» یشتها 2/187/2
« ای ارت ! پدر تو اهورا مزدا .. مادر تو است سپندارمذ ، برادران تو هستند سروش ، رشن و مهر » یشتها 2/190 /16
در حکمت دینی اریایی سنت ختودت ریشه اهورایی دارد :
« دیوان گفتند اگرمزدا میدانست که باید ختودت با مادر کند ، روشنایی پدید می امد و خورشید پسرش میشد واهورامزدا با خواهرش ختودت مینمود و ماه پدیدار میگشت .
اهریمن به گروه دیوان گفت : لب نگشایید که مزدا این راز نفهمد
، اما "مهمی دیو" این راز را به مزدا بگفت و مزداچنان کرد ( یعنی با مادرش ختودت نمود) و روشنایی پدیدار گشت »وندیداد 2 /975 و 976

در فلسفه افرینش اریایی امده است که : « اهریمن تنها گیتی را که کیومرث باشد نابود کرد سپس کیومرث به گونه خواهر و برادری شد و به نام مشی و مشیانه به زمین بازگشت و سنت ختودت بجای اورد و نسل بشر در گیتی پدیدار گشت » وندیداد 2 / 975 نیز دادستان دینیک 37 /82 .84 65 /7 +بند هشن 15 /24 +روايت دارابهرمزد 1/259 و 260
«و سرانجام اهورا مزدا خود در حضور زرتشت سنت ختودت به جای اورد و برای بندگان مقرر داشت، و در برابر شگفتی و اعتراض زرتشت ، به او فهماندکه در این سنت فایدتی بس بزرگ و مهم است که طهارت خون و نژاد و نسل شامل میشودازاینرو ثوابی بی حساب دارد » وندیداد 2/938 و939 کتاب روایت پهلوی + رساله امیداشهوهیشتان . احکام ختودت در کتب دینی پهلوی بهطور مشروح و مفصل امده است.

این سنت برای حفظ اصالت خون ونژاد بيشتر در بین طبقه اشراف و روحانيون مرسوم بوده است .( چون اشراف و روحانیون نژاد اهورایی برای خود قائل بودند و رعایا را از نژاد پست و اهریمنی میدانستند . همه مواهب زندگی از ان ایشان بود . )
در سراسر دوران بلند تاریخی با توجه به انگیزه حفظ طهارت خون و اصالت نژاد و نسل و انتقال قدرت و ثروتدر خانواده و خاندان و قبیله ، اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی اقتصادی اجتماعی ایران باستان سنت ختودت به جای اورده میشد .
درگزارش کتزیایس امده است که در میان مادها و پارس ها رسم براین بود که پسر یا دختر و یا داماد قانونا به پادشاهی میرسید.
از اینرو شاهان غالبا با خواهران خود ختودت میکردند . ن.ک : دیاکونوف 7/390
کوروش با خواهر مادرش دختراستیاگ اخرین پادشاه ماد ختودت کرد .:Sham:[=palatino linotype]
کمبوجیه با خواهرش اتوسا ختودت کرد .
:Sham:[=palatino linotype]
داریوش دوم با دو دخترش اتوسا و امسترتیدا ختودت کرد . ن.ک : دیاکونوف 7/ 611 و 430
اردشیر دوم با دختر خویش و اردشیر سوم با مادرش ختودت به جای اورد . ن.ک : وندیداد 2 /972
در دوره اشکان این سنت ارایی معمول بوده و داستان ویس و رامیننشان ختودت میان برادر و خواهر دارد . وندیداد 2/977
در دوره ساسانی شاهپور اول با دخترش اذرناهید ختودت کرد و بهرام با دخترش ختودت نمود .
دختر شاهپور اول با برادرش نرسی ینتختودت بجای اورد . ن.ک : همان
مهران گنشسب از مقامات برجستهدربار هرمزد چهارم ساسانی با خواهر ختودت نمود .ن.ک همان : 2 /980
قباد ساسانی با دختر یا خواهرش سامبیکه و خواهرزاده اش ختودت نمود . همان 2/ 982
گویا این سنت در برخی از دوران های تاریخی دچار افول شده بود .
موبد کریتر برجسته ترین موبد دوران تاریخی در منشور جاویدان خود مینویسد،
« بسیاری پیوند هم خون برقرار کردم و بسیاری که بی ایمان بودند به ان ایمانامدند...» ن.ک : همان 2/923 و کتیبه او
پنجاه سال پس از کریتر ، اذرپاد مهر اسپند که در احیای ایین و فرهنگ باستان و میراث دینی دوران تاریخی سرامد همه موبدان تاریخ باستان است بفرمود : « زن از پیوند خویش کنید که پیوندتان دورتر نرود ، چه تباهی و اشوب و زیانی از این بیشتر و بزرگتر که دختر خویش بدهند و پسر خویش را دختر کسان به زنی خواهند تا دوده تباه شود » وندیداد2/931
در فقه دوران دینی امده است که : « نرسی بزرمهر این سه وازه را گفته است که کرفۀ خویدودس (=ختودت) گناه مرگ ارزان را نابود کند ... ونیز شایسته است مرد را که زن خویش را از خود ابستن یابد(یعنی براساس سنت ختودت عمل کند)» شایست ناشایست 101/ 42
در کتاب دین گفته شده که :« خشم به پیش اهریمن دوید و گفت که من در گیتی نروم چه هرمز خدای در گیتی سه چیز است که من در برابر انها هیچ نتوانم کرد . اهریمن که در گاهنبار برس ، اگر از ایشان یکی از دیری بدزدید ، گاهنبار شکسته شد و کار به کام تو باشد .
در میزد برس اگر از ایشان یکی سخن بگوید ، میزد شکسته شد ، و کار به کام تو باشد . خویدودس (ختودت) را رها کن چه من چاره ان ندانم . چه هرکس زن را چهار بار به نزدیک شد ، از خویش هرمزد و امشاسپندان جدا شد» شایست ناشایست 1 /18/234 و233 + راویت پهلوی 4/ 8 / 9 -1.

موبدان موبد «ویراف » پارسای بزرگساسانی به معراج شتافت و برزخ و دوزخ را بدید و با هفت خواهر خویش ختودت نمود :
« ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر ، ویراف را چون زن بودند ... چه ما هفت خواهریم و این یک برادر ، و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستيم » اراداویراف نامه 24 / 2/ 1 و3.
ویراف در معراج خود فضیلت ختودت بدید :« پس نخست گام فراز نهادم به ستاره پایه ، به اندیشه نیک ، انجا که اندیشه نیک به مهمانی بود، دیدم روان پاکان را چون ستاره ، مانند روز روشن همی درخشید .
.پرسیدم از سروش پاکو ایزد اذر که اینجا کدام و این مردم کدامند ؟
سروش پاک و ایزد اذر گفتند که این
جای ستاره پایه و این روانانی هستند که به گیتی یشت نکردند و گاهان نسرودند و ختودت نکردند ...به سبب ثوابهای دیگر پاک و اهروب بوده اند . انگاه دیدم روان زنی که ماری هولناک به تن داشت و به دهان بیامد . پرسیدم که این تن چه گناه کرد ؟ که رواناینگونه گران باد افراه برد . سروش پاک و ایزد اذر گفتند که این روان ان بدکار زناست که خویتوکدس تباه کرد» ارادیف نامه 31 - 23 /7 /5 -1 + 69/86 /3-1 .
سنت ختودت در منابع مذهبی پس از باستان نیز امده و از فضیلت و ثواب بسار واثار و برکات شمرده شده است .
پیداست که این سنت تا روزگار صفوی جاری بوده است و در اینموضوع پرسش و پاسخ های بسیاری میان روحانیون مزدیسنا در ایران و هند صورت گرفته استو گفته شده حال که امکان اجرای سنت ختودت به گونه شایسته نیست بهتر است که ختودت
میان نزدیکان باشد . درباره این پرسشها و پاسخ ها رجوع کنید به کتاب شارستان : 205و 206 الی 220

[=palatino linotype]ثواب بی اندازه همبستر شدن با محارم ::Sham:[=palatino linotype]

یکی از پرسشهایی که از هیربدان زرتشتی شده اینست:

[ اگر ازدواج با محارم با مادر یا خواهر باشد که امید بچه دار شدن آنها نیست ، ایا این یک " ازدواج با محرم" کامل محسوب میشود و اصولاً حکم بر چنین ازدواجی چگونه خواهد بود؟ آیا ثواب هر ازدواج با محرم یکسان است یا بخش هایی از آن دارای مزِیّت بیشتری خواهند بود؟]
[ازدواج با محرم، با هز یک از سه (مادر ، خواهر ، دختر) قطع نظر از سن، ازدواج کامل محسوب می شود به این جهت اگر فرزندی به وجود نیاید ، ثواب این ازدواج کاهش نمی پذیرد] کتاب روایت پهلوی " امید اشو هیشتان" صفحه 181 و 182 که بوسیله دکتر نزهت صفای اصفهانی از متن پهلوی به فارسی ترجمه شده .

[=palatino linotype]ــــــــــــــــــــــ-
[=palatino linotype]پی نوشت :
[=palatino linotype]مفهوم و معنای واژه ختودت در یسنا و یشتهای کهن امده است :

« ارت دختر اهورامزدا ، خواهر امشاسپندان است» یشتها 2/187/2
« ای ارت ! پدر تو اهورا مزدا .. مادر تو است سپندارمذ ، برادران تو هستند سروش ، رشن و مهر » یشتها 2/190 /16

درگاتها میخوامنیم سپندارمذ دختر اهورا مزدا است .... اینجا گفته ارت دختر مزدا است مادر ارت سپندارمذ . یعنی اهورا مزدا با سپندارمذ که دخترش باشد ختودت نمود حاصل ان ارت شد

در حکمت دینی اریایی سنت ختودت ریشه اهورایی دارد :
« دیوان گفتند اگرمزدا میدانست که باید ختودت با مادر کند ، روشنایی پدید می امد و خورشید پسرش میشد واهورامزدا با خواهرش ختودت مینمود و ماه پدیدار میگشت . اهریمن به گروه دیوان گفت : لب نگشایید که مزدا این راز نفهمد ، اما "مهمی دیو" این راز را به مزدا بگفت و مزداچنان کرد ( یعنی با مادرش ختودت نمود) و روشنایی پدیدار گشت »وندیداد 2 /975 و 976
[=palatino linotype]

[=Book Antiqua]بزگترین مسله ای که جواب محکم به گفتار شما میدهد مسله فقهی ازدواج با محارم در ایران باستان بوده که جای برای توجیه و ماس مالی کردن نمیگذرد !!
فقهای اسلامی نیز، اعم از شیعه و سنی، و اعم از ایرانی و غیر ایرانی، در ابواب مختلف فقه بحث ازدواج با محارم در نزد زرتشتیان را به عنوان یک مسئله که در خارج مصداق دارد طرح و بحث میکرده اند، این فقهاء غالبا ایرانی بودند و برخی از آنها مانند ابوحنیفه از دو پشت بالاتر مجوسی بوده اند و اگر چنین سنتی در میان زردشتیان رائج نمی بود محال بود که چنین بحثی در فقه صدر اول اسلام طرح شود. شیخ بزرگوار ابوجعفر طوسی در کتاب الخلاف، جلد دوم، کتاب الفرائض مسئله های 119 تا 123، مسائل مربوط به میراث مجوسی را خصوصا آنگاه که از دو جهت ملاک ارث در او باشد، یعنی مثلا وارث هم مادر متوفی باشد و هم خواهر پدری او، طرح کرده است و جواب داده است و نظریات سایر فقهای اسلام را نیز منعکس کرده است.:Cheshmak::Cheshmak:
انکار وجود چنین سنتی در میان زردشتیان از قبیل انکار بدیهیات است ولی زردشتیان اخیرا برای چندمین بار در تاریخ این آیین، درصدد تجدید نظر و حک و اصلاح در اصول و فروع آن بر آمده اند و ناچار دروغهای مصلحتی زیادی را در این زمینه تجویز کرده اند

غلام ملی نوری;397544 نوشت:
هر چیزی جای خودش من با زبان اربی دشمنی ندارم این هم زبانی است مانند زبانهای دیگر و برای کرانه های کشور های ارب زبان ارجمند است بلکه این تن با پذیرش و رخنه ی زبان بیگانه در پیکره ی زبان پارسی در ستیزم هر زمان که نیاز باشد سربه سر اربی می گویم و می نویسم ولی هنگامی که برای ایرانیان و فرزندان این مرزو بوم سخن می گویم پارسی می نویسم و می گویم این خودخواهی و نازیدن به نژادنیست این پاسداری- نگهبانی از دارایی - و پاسداری از ناموس فرهنگی و داشته های خود است اگر اینگونه است که شما می فرمایید چرا اربها واجها ی کشور های دیگر را نمی پذیرند و آنها را دگر گون می کنند ژاپن اگر به اربی برود آنها هیچگاه ژ- پ را بر زبان نمی آورند بلکه الیابان می گویند آیا این کار اربها نژاد پرستی است که واژگان بیگانه را نمی پذیرند و آنها دگر گون می کنند ؟؟؟

چرا آنها واژگان دیگر کشور ها را دگر گون می کنند خرده نمی گیرید ولی برای پارسی گویان که می خواهند دارایی و داشته های فرهنگی و چبود ( هویت) خود را نگه دارند دم از نژاد پرستی می زنید ؟

من از زاویه دیگری نگاه میکنم دید متعصبانه ای ندارم

این که واژه های دیگر را عوض میکنند از نگاه من به این علت است که زبان انها انعطاف پذیر نیست
اینکه زبان فارسی این قابلیت را داراست که در طی زمان کاملتر شود یک نکته مثبت میدانم

نگاه شما را که هرچند دلسوزانه است اما کورکورانه درک میکنم ولی سودمند نمیدانم

رهگزر;397945 نوشت:
نگاه شما را که هرچند دلسوزانه است اما کورکورانه درک میکنم ولی سودمند نمیدانم

کورکورانه درک نکن چشم بازکن تا بهتر ببینی

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;397385 نوشت:
یكى از اتهاماتى كه به پدران نامدار ما نسبت داده اند تهمت نارواى زناشوئى با نزدیكان است كه از سوى دشمنان ایران و افرادى كه از مذهب ایرانیان باستان اطلاع عمیق نداشته اند، به نیاكان نامدار ما وارد آمده و آنها را به ارتكاب این عمل زشت ، متهم نموده اند. این افتراء نخست از سوى یونانیان كه با پدران ما دشمنى دیرینه داشته اند به منظور خاصى به آنها نسبت داده شد

با سلام
منظورتان که از دشمنان فردوسی نیست چرا که او خود نیز گواه به این عمل داده است در اشعارش
فردوسی – که از یک‌سو این روایت را در خاستگاه‌ها و پشتوانه‌های ِ کارش داشته و پایْ‌بند ِ امانتْ‌داری بوده و از سوی ِ دیگر، چُنین کُنشی را با باورهای اسلامی‌ی ِ خود و جامعه‌ی ِ مسلمان ِ روزگارش ناسازگار می‌دیده – راه ِ میانه را برگزیده و روایت را به کوتاهی‌ی ِ هرچه تمامْ‌تر و با نسبت‌ْدادن ِ آن به کیش ِ نیاکان ِ دیگرْاندیش و دیگرْباور، آورده و شتابْ‌زده و بی هیچ‌گونه چون و چرایی از آن گذشته‌است: «… یکی دخترش بود، نامش هُمای / هنرمند و بادانش و پاکْ‌رای / همی خواندندی وُرا چهرْزاد / ز ِ گیتی به دیدار ِ او بود شاد / پدر درپذیرفتش از نیکوی / بر آن دین که خوانی همی پهلوی / هُمای ِ دل ْافروز ِ تابنده‌ماه / چُنان بُد که آبستن آمد ز ِ شاه …»
(← شاهنامه، همان. ص ۴٨٣ = چاپ مسکو، همان. ص ٣۵١- ٣۵٢).

بدین سان، روایت ِ فردوسی – با همه کوتاهی و ابهام و سرْبستگی‌اش – به سبب ِ پیوسته‌بودن ِ پیشینه‌ی ِ آن به خُوتایْ‌نامگ (= خُدایْ‌نامه) روزگار ِ ساسانی (عصر ِ چیرگی‌ی ِ بی‌چون و چرای ِ آموزه‌ی ِ زرتشتی‌ی ِ پسین)، رهنمود ِ روشن و گواه ِ استواری بر پذیرفتگی و اعتبار و اهمیّت ِ کُنش ِ خویشاوندْ پیوندی از دیدگاه ِ موبدان و هیربَدان ِ دینْ‌سالار ِ آن دوران، به شمار می‌آید.1

1-درباره‌ی ِ سرگذشت ِ هُمای و زناشویی‌ی او با پدرش بهمن، همچنین ← Jalil Doostkhah: Homāy Čehrzād in Encyclopedia Iranica, Vol. XII, pp. 436-37 and or: http://www.iranica.com/newsite

[="Microsoft Sans Serif"]

رهگزر;397945 نوشت:
من از زاویه دیگری نگاه میکنم دید متعصبانه ای ندارم

این که واژه های دیگر را عوض میکنند از نگاه من به این علت است که زبان انها انعطاف پذیر نیست
اینکه زبان فارسی این قابلیت را داراست که در طی زمان کاملتر شود یک نکته مثبت میدانم

نگاه شما را که هرچند دلسوزانه است اما کورکورانه درک میکنم ولی سودمند نمیدانم

نمی‌توان چنین گفت!

زبانی که کشش لازم را نداشته باشد، واژگان بیگانه همانگونه وارد گویش خود می‌کند وگرنه اگر آن کشش و نرمی را داشت، برای آن یک واژه‌ی بومی می‌ساخت؛ چراکه دیده می‌شود بسیاری از سخنان و واژگان بیگانه سخن می‌گویند که بیشتر مردم آنرا درک نمی‌کنند مگر اینکه با آن زبان بیگانه آشنایی داشته باشند.

این‌چنین سخن گفتن، درست نیست.

زبان‌های انگلیسی در برابر برخی واژگان نرمی داشته‌اند و در برابر برخی، نه.

در این زبان، اژگان بیگانه‌ی بسیاری از زبان‌های آلمانی، یونانی، به‌ویژه فرانسوی و دیگر زبان‌ها را داشته است.

اما این زبان در برابر واژگان پارسی، واژگان بومی ساخته است:

کشتی، یک ورزش ایرانی است که به آن "Wrestle" می‌گویند.
سنتور، یک ساز ایرانی است که به آن "Hammer Dulcimer" می‌گویند.

و دیگر چیزها.

ما چیزهایی را که خود نیز اکنون می‌سازیم، از واژگان آنان استفاده می‌کنیم!

این دگم‌اندیشی نیست، این آگاهی نداشتن از ریشه‌ی خود است که کسی زبان خود را پاس ندارد و برای هرهدفی، از زبان بیگانگان استفاده کند.

موضوع قفل شده است