از ازدواج تا ازدواج

[=B Nazanin]از ازدواج تا ازدواج (قسمت دوم) :Gol:

[=B Nazanin]در بررسی «علل درست ضرورت ازدواج» به علت «شناخت کاستیها» اشاره کردیم و در این فرصت به علتی دیگر اشاره خواهیم نمود:
[=B Nazanin]ب) معماهای زندگی (قسمت اول)
[=B Nazanin]ازدواج باعث می شود تا معماهای زندگی چندین برابر شده و انسان مجبور شود تا همه آنها را حل کند. حل معما، ذهن را پرورش می دهد. وحل معمای زندگی، غیر از ذهن، شخصیت انسان را نیز بسط و گسترش می دهد! ظرفیت را بالا می برد. افق نگاه را به دوردستها می اندازد! دید را عمیق می نماید و از سطحی نگری نجات می دهد! حجم قابل توجهی از معماهای زندگی همان مشکلات زندگی در مدیریت خانواده است.
[=B Nazanin]معمای معیشت:
[=B Nazanin]یکی از مشکلات زندگی و معماهای سامان دادن مسائل مربوط به کسب و کار است، که از وظائف مرد و بعد زن است. و وقتی ایندو، پدر و مادر می شوند، این مسؤولیت بیشتر خودش را سنگین تر نشان می دهد! اگر کسی مجرد باشد، با حداقلی می تواند زندگی خود را بچرخاند! ولی حال که ازدواج نموده نمی تواند روی حداقلها فکر کند! یعنی همسر و فرزندانش به او این چنین اجازه ای نمی دهند. خب باید چه کند؟ باید تلاش اقتصادی اش را بدون این که از جاده راستی و درستی خارج شود، به میزانی بالا برده و آن را سودده کند که بتواند خانوده اش را آبرومندانه و بدون تنگدستی راه ببرد! برای توفیق در این امر، باید از جهات مختلفی توانمند بود و توانمند شد! این توانمندی همان هدیه ازدواج به هر مرد و زنی است! به همین جهت است که کسب مال حلال در اسلام ارزشی والا بشمار آمده است. پیامبر اسلام می فرماید: عبادت ده جزء دارد نه جزء آن در پی مال حلال بودن است! (الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِي طَلَبِ الْحَلَال‏. جامع الأخبار، ص: 139)
[=B Nazanin]بعضی بخاطر این که دچار مشکلات اقتصادی نشوند، از ازدواج فراری هستند. تصور می کنند در صورتی می توانند ازدواج کنند، که ابتداء دارای زندگی نسبتا مرفهی بشوند، بعد به خواستگاری بروند. اینان فکر می کنند، اواین گام برای اقدام به خواستگاری داشتن یک واحد، یک ماشین، چند میلیونی پس­انداز، شغلی آرومند با درآمدی مناسب است. البته داشتن یک آب باریکه، و به تعبیر روایت: «ذو یسار» بودن شرط گام نخست هست. این که فرد کاری داشته باشد که از آن طریق امرار معاش کند، ولی داشتن منزل شخصی و یا ماشین و یا چند میلیون پس انداز و یا شغل مناسب، اینها شرائط نخست ازدواج نیست! اینها امکاناتی است که به برکت ازدواج برای فرد بوجود می آید. اینها قولهایی است که خداوند به آنهایی که ازدواج کنند داده است.
[=B Nazanin]ازواج باید با توکل آغاز گردد. فرد خدا شناس این چنین اعتمادش را به خداوند ثابت کند. خداوند می فرماید: مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز مى‏سازد خداوند گشايش‏دهنده و آگاه است! (وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ. نور: 32)
[=B Nazanin]خداوند به انسان می گوید: «ازدواج کن تا بی نیازت کنم» و انسان می گوید:
[=B Nazanin]«بی نیازم کن تا ازدواج کنم!» خداوند می گوید:
[=B Nazanin]«اگر اول بی نیازت کنم و تو بعداً ازدواج کنی پس چگونه میخواهی آزمون اعتماد و توکلِ به من، را بدهی!» و انسان می گوید:
[=B Nazanin]«همین عقلی که من داده ای به من می گوید، بی حساب و کتاب کاری نکن!» و خداوند می گوید:
[=B Nazanin]«حساب و کتاب گامهای نخست را بکن! و بعد از برداشتن گامهای نخست، حساب و کتاب گام های بعدی را انجام بده! من هم کمکت می کنم! تو اگر بخواهی از همان اول حساب و کتاب هزاران گام آینده را انجام دهی، سن ازدواجت می گذرد و مشکلاتی برای تو بوجود می آید که خارج از حساب و کتاب توست!» انسان می گوید:
[=B Nazanin]«...» خداوند می گوید:
[=B Nazanin]«...»
[=B Nazanin]بالاخره آیا این انسان تسلیم خداوند خواهد شد؟! خداوند سخنش را توسط عقل عمیق به انسان می زند. اگر پیامبران هم سخن خداوند را می گویند باز این عقل عمیق است که سخنان آنها را می فهمد والا عقلهای سطحی نه خودشان می توانند به درسیت صاحب خود را راهنمایی کنند و نه می توانند حرف دین را بفهمند و سخنان دینی را معقول و منطقی دریابند!
[=B Nazanin]معمای تربیت:
[=B Nazanin]معمای دیگر زندگی که تنها برای متأهلین خودش را نشان می دهد، تربیت فرزند است. در این باره قبلا صحبتی کردیم و مفصلِ آن را در مباحث بعدی ان شاء الله، مطرح می کنیم ولی آنچه که به اجمال باید الان به آن تأکید کنیم این است که: تربیت هر یک از پسر و دختر در مراحل مختلف سنی و مدیریت درست ارتباطات آنها با یکدیگر و جامعه، کتاب قطوری از معرفت و هنر را بروی انسان می گشاید که لذت پرداختن به آن را تنها آنها که می خواهند از عمرشان بهترین بهره ها را ببرند، می دانند. این لذت می تواند بسیار عمیق بوده و موجب قرب به خداوند و همه اهداف متعالی انسان شود!
[=B Nazanin]ادامه بحث معماهای زندگی در فرصت دیگر. خداوند یاراتان باد!
[=B Nazanin]جملات قصار:
[=B Nazanin]امام رضا: هيچكس فائده اى بدست نياورد كه بهتر از همسر شايسته باشد! (وسائل الشيعه ج 14 ص 23)
[=B Nazanin]امام علی: زهرا را بهترين كمك براى اطاعت خدا يافتم! (بحار الانوار ج 43 ص 117)
[=B Nazanin]ناپلئون: اگر ميخواهيد اندازه تمدن و پيشرفت ملتى رابدانيد به زنان آن ملت بنگريد.
[=B Nazanin]اسمايلز: اگر زن با تقوى و خوش خلق و كدبانويى در خانه محقر و فقيرى باشد آن خانه را محل آسايش و فضيلت و خوشبختى ميسازد.
[=B Nazanin]پدران تو سه نفرند: يكى آنكه تو را متولد كرده و آنكه تو را[=B Nazanin]‎[=B Nazanin]‎[=B Nazanin]تعليم داده و آنكه دخترش را به تو تزويج كرده.

[=b nazanin]ازدواج تا ازدواج (قسمت سوم) :Gol:
[=b nazanin]در بررسی «علل درست ضرورت ازدواج» به دو علت «شناخت کاستیها» و «معماهای زندگی» اشاره کردیم و در این صحبت صمیمی، بحث معماهای زندگی را ادامه داده و بعد علتی دیگر برای ازدواج خواهیم پرداخت:
[=b nazanin]ب) معمای زندگی (قسمت دوم)
[=b nazanin]گفتیم که ازدواج باعث می شود که ذهن و شخصیت انسان با «معماهای زندگی» درگیر شود و در این بین، انسان رشد و تعالی پیدا می کند. به «معمای تربیت» اشاره کردیم و اینک ادامه بحث:
[=b nazanin]معمای ارتباط با همسر:
[=b nazanin]ارتباط هر یک از زن و مرد با یکدیگر تنها با ازدواج شکل جدی به خود می گیرد. مدیریت این ارتباط معمای دیگری است که تنها با ازدواج رخ می نمایاند. با ازدواج، هر یک از زن و مرد مجبور می شوند تا یکدیگر را بخوبی بشناسند. منظور ما از شناخت یکدیگر، شناختی شخصی نیست بلکه بیشتر مربوط به قواعد کلی ارتباط، (ارتباط با هر انسان دیگر) و شناخت روانشناسی زن و روانشناسی مرد است. این شناخت، دریچه های تازه ای را بروی ذهن و حتی شخصیت انسان می گشاید. و کسی که مجرد است از اینهمه آگاهی و رشد محروم است. حل این قسم از معماهای زندگی، بیشترین سود زندگی مشترک است. ای کاش همه آدمها، درک درستی از اهمیت معمای ارتباط زن و مرد می دانستند و این معما را آنطور که درست است، حل می کردند تا می فهمیدند زندگی چقدر می تواند پرهیجان و لذت بخش باشد!
[=b nazanin]معمای ارتباط با خویشان:
[=b nazanin]معمای ارتباط، منحصر به ارتباط زن و مرد نمی شود! چرا؟ چون انسان با ازدواج، اقوام تازه ای پیدا می کند، علاوه بر آن، با اقوام گذشته خود نیز ارتباط جدی تری پیدا می کند. انسان وقتی دارای همسر می شود، انگار به یکباره چند سال بزرگ می شود و جایگاه اجتماعی اش ارتقاء می یابد! در نتیجه از او توقع ارتباط بیشتر می رود. بعد از ازدواج این سؤالات را هرکس از خود می پرسد: من با پدر و مادر همسرم و کاستیهای شخصیتی که دارند چگونه برخورد خواهم کرد؟ با کسانی از خویشان که با این ازدواج مخالف بوده اند، چه تعاملی می خواهم داشت ؟ با برادر و خواهر همسر و با باجناقها و جاریها چه می خواهم بکنم! پدر و مادر خودم هم که الان نگاهی دیگر به من دارند، این نگاه و این توقع را چگونه می خواهم پاسخ دهم! پاسخ صحیح به همه اینها، فرصت طلایی دیگری است که تنها از آنِ ازدواج کرده ها است و آنها که مجرد هستند و می خواهند همچنان مجرد بمانند، از این فرصت بی بهره اند!
[=b nazanin]ج) رفع نیازهای جنسی
[=b nazanin]یکی از نیازهای پر تلاطم انسان، نیاز جنسی اوست که بعد از بلوغ جنسی آرام آرام خودش را نشان می دهد! نیاز جنسی، به معنای تخلیه جنسی نیست! این تخلیه در خواب صورت می گیرد. نیازی به داشتن همسر نیست! همچنین این نیاز با خود ارضایی و یا ارتباطات نامشروع و یا حتی مشروع به صورت ازدواج موقت نیز برآورده نمی شود زیرا شرائط عاطفی در رفع این نیاز بسیار مؤثر است. نیاز جنسی مثل غذا خوردن نیست که حتی اگر با سُرُم هم به فردی مواد غذایی را برسانند او احساس سیری کند! نیاز جنسی عطشی است که وقتی بروز می کند، باید عواطف انسانی با شهوت حیوانی در هم آمیزد تا بتوان این نیاز را بخوبی برطرف نمود.
[=b nazanin]به همین خاطر چه بسیار زوجهایی که بظاهر ارتباط جنسی دارند ولی این ارتباط، نمی تواند نیاز جنسی آنها را بر طرف نماید. حتی گزارش شده است بعضی مردان، در بستری که همسرشان نیز کنارشان هست، دست به عمل خود ارضایی می زنند و فکر می کنند اینگونه بهتر می توانند ارضاء شوند! وقتی زن و شوهر به یکدیگر علاقه مند نباشند، ارتباطات جنسی اشان تنها تخلیه جنسی است و تخلیه جنسی مثل خوردن آب دریاست که بیشتر عطش می آورد تا سیراب کند.
[=b nazanin]پشیمانی بعد از ارضاء های نامشروع، خود دلیل بر رفع نشدن نیاز از طریق نامشروع است! جالب است که این پشیمانی اختصاص به افراد مذهبی ندارد بلکه شامل غیر مذهبی ها و حتی غیر مسلمانها نیز می شود. اصولا هر عمل غیر فطری - که لزوما غیر دینی نیز هست، - آرامش را به همراه ندارد! بلکه بدنبال آن کشمکشی در درون انسان اتفاق می افتد که نمی گذارد، آرامش وارد قلب شود. بر این اساس بهترین راه رفع نیاز جنسی، ازدواج است آنهم ازدواجی موفق. ان شاء در جای خود، در رابطه با شرائط ارتباط جنسی موفق سخن خواهیم گفت. برای تکمیل این بحث منتظر مطالبی تحت عنوان «تقوای جنسی» در ذلیل بررسی «علل نادرست ازدواج» باشید!
[=b nazanin]ان شاء الله در فرصت بعدی «علل نادرست ازدواج» را بررسی خواهیم کرد. فعلا خدا حافظ!
[=b nazanin]جملات قصار
[=b nazanin]پیامبر اسلام: ای مردم ازدواج کنید! من به زیادی شما امت، روز قیامت افتخار می کنم! (دعائم الإسلام، ج‏2، ص: 191)
[=b nazanin]پیامبر اسلام: هر کس دوست دارد با روش من هماهنگ باشد! پس ازدواج کند! زیرا ازدواج سنت من است! (تحف العقول، ص: 105)
[=b nazanin]امام سجاد: بدانيد همسر نعمتى است که خدا بشما داده و بايد با نعمت خداوند خوش رفاقتى كنيد، احترامش را نگه داريد و با او بسازيد! (تحف العقول، ص: 265)
[=b nazanin]پیامبر اسلام: هر کس ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است، تقوای الهی را در نیم دیگر، رعایت کند! (كافي، ج‏5، ص: 329)
[=b nazanin]پیامبر اسلام: بیشترین اهل جهنم انسانهای بی همسر هستند. (من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص: 384)

[=b nazanin]از ازدواج تا ازدواج (قسمت چهارم) :Gol:
[=b nazanin]سلام همرهان!
[=b nazanin]در سه فرصت قبل درباره سه علت درست ازدواج سخن گفتیم: شناخت کاستیها، حل معماهای زندگی و رفع نیاز جنسی. در این توفیق دوباره می خواهیم آخرین علت درست ازدواج را به برسی بنشنیم و بعد وارد بحث «علل نادرست ازدواج» شویم! ما ما همراه باشید:
[=b nazanin]د) نسل انسانی
[=b nazanin]ازدواج موجب می شود تا از انسان، نسلی باقی بماند. این نسل، علاوه بر این موجب بقای نسل انسان می شود، اگر درست تربیت شود، باعث خواهد شد تا پرونده خوبیهای انسان همچنان بعد از مرگ نیز باز بماند. توفیق تربیت فرزند، موجب می شود انسان خودش نیز تربیت شود. به آنچه می گوید و توصیه می کند، خود نیز پایبند گردد. وجدانش بیدار شده و او را مدام برای انجام بدیها سرزنش کند و به او بگوید: از دخترت خجالت بکش! از پسرت شرم کن! تو الگوی آنها هستی! آنها از تو یاد می گیرند! وقتی خودت به آنچه می گویی عمل نکنی، چه انتظار داری فرزندانت به سخنانت توجه کنند؟!
[=b nazanin]داشتن نفس لوامه (سرزنشگری از درون)، موهبتی است که فقط آنها که او را بیدار نگه داشتند، ارزشش را می دانند. وجود این نفس موحب توازن قوا در درون می شود. درون انسان نفس دیگری است بنام امّاره. نفسی که انسانها را به بدی امر می کند. بد بودن لذت آنی دارد! کاری به به فرجام زجر آورش ندارد. قرآن از قول همسر عزیز مصر حرف پرمغزی را نقل می کند: من هرگز خودم را تبرئه نمى‏كنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر مى‏كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است. (وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ. یوسف: 53).
[=b nazanin]پدر بودن و مادر گشتن، موجب الگو بودن است! الگو بودن باعث تقویت نفس لوامه در مقابل اماره است. کسی که الگو می شود دیگر خودش نیست، خوشبختی و بدبختی دیگران هم به او مربوط است. قرآن دستور می دهد که خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید! (قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً. تحریم: 6) چرا اول می گوید: «خود» و بعد می گوید: «خانواده»؟ چون اگر کسی خودش را از آتش نجات ندهد چگونه می تواند دیگران را نجات دهد؟! تا اول زیر پای خود را محکم نکنی، چگونه می توانی غریقی را نجات دهی؟! و افتاده ای را بلند کنی؟! و عقب مانده ای را بالا کشی؟! تا خودت بیدار نباشی، چگونه می توانی خوابیده ای را بیدار کنی؟! تا خودت بینا نباشی، چگونه می توانی دست نابینایی را بگیری؟!
[=b nazanin]علل نادرست ازدواج
[=b nazanin]برای ازدواج سه علت درست مطرح کردیم:
[=b nazanin]1- شناخت کاستیهای شخصیت و تلاش جهت رفع آنها.
[=b nazanin]2- تکثیر نسل انسانی و تربیت صحیح آن و بالتبع تربیت خود.
[=b nazanin]3- ایجاد ارتباطات تازه و اجبار برای مدیریت درست آن.
[=b nazanin]در کنار این علل ممکن است علل دیگری نیز مطرح شود که نادرست بنظر برسد. علل پرداختن به هر کاری، سطع توقع ما را نسبت به آن کار افزایش داده و جهت می بخشد. اگر این علل نادرست باشد، توقع نیز نادرست خواهد بود و توقع نادرست هم، چون پاسخ مثبت به آن داده نمی شود، انسان احساس می کند در کاری که به آن پرداخته است، موفق نبوده و ناکام و شکست خورده است. حال وقتی این کار ازدواج باشد، احساس ناکامی در آن می تواند همه کامروایی های دیگر انسان را در عرصه های دیگر زندگی تحت پوشش خود قرار دهد.
[=b nazanin]برای احساس خوشبختی در ازدواج، باید عللل درست ازدواج از علل نادرست آن باز شناخته شود تا سطح و جهت توقع از ازدواج معقول و منطقی گردد.
[=b nazanin]أ) تقوای جنسی
[=b nazanin]یقینا ازدواج عامل مهمی در پارسایی جنسی است. ارضاء درست جنسی از طریق ازدواج، موجب کاهش فشار شهوت است. ولی این تفکر که با ازدواج دیگر هیچ انحراف جنسی اتفاق نمی افتد تفکری غالط است. وقتی به جوانی می گویی:
[=b nazanin]«نفست را مهار بزن و دست از گناهان جنسی بردار!» او در جواب می گوید:
[=b nazanin]«وقتی ازدواج کردم همه چی حل خواهد شد!» البته این گفتگو غالبا بین عقل و نفس انسان صورت می گیرد. ما به کمک عقل می آییم و در جواب نفس می گوییم:
[=b nazanin]«ازدواج نمی تواند برای همیشه جلوی انحراف را بگیرد! چه بسیار از آنانی که دارای پرونده های فساد اخلاقی هستند، افراد ازدواج کرده اند! کسانی هستند که قبل از ازدواج نیز غالبا دارای انحرافاتی بوده اند. البته روزها و ماه های اول ازدواج تغییری در رفتار جنسی خود داده اند و دست از گناهان جنسی خود برداشته اند ولی به مرور که تازگی هر یک از زن و مرد، برای یکدیگر از بین رفت و یک سری عدم تفاهم ها هم آشکار شد، برگشتند به همان وضعیت سابق خود! و اینبار بخاطر امکانات تازه ای که پیدا کردند و اعتمادهایی که به خود جلب نمودند، تک تازتر از قبل به انحرافات سابق خود روی آوردند!
[=b nazanin]ازدواج برای کسی موهبت است که در مسیر تقوا قرار دارد. برای این که مبارزه اش را با شیطان درونش، آسان کند، ازدواج می کند. اما برای کسی که اصلا در مسیر تقوا نیست و به هیچ مبارزه ای هم اعتقاد ندارد، و تا ازدواج نکرده به راحتی تن به همه نوع ارضای جنسی می دهد، ازدواج نه تنها مشکلی را برای او حل نمی کند، که آن را زیادتر نیز نموده و مزید بر آن موجب بدبختی انسانی دیگر یعنی همسرش نیز می شود. هیچ وقت نباید پایان گناهان را ازدواج دانست. و تا آن وقت، دست از گناه نکشید. این به تأخیر انداختن توبه، چیزی جز مکر شیطان نیست. این نامش تسویف است. تسویف یعنی «سَوفَ اَفعل» نمودن! مدام وعده فردا را دادن! وجدان را به دروغی آرام نمودن. توبه موقعی پذیرفته می شود که فرد خطاکار همینک تصمیم به ترک زشتی بگیرد!
[=b nazanin]متأسفانه بعضی مردان تا قبل از ازدواج با دخترهای زیادی ارتباط دارند! ولی برای ازدواج دنبال دختری پاک و معصوم هستند! به قول خودشان دنبال دختری هستند که بتوان عاشقش شد و عشق چیزی نیست که بشود آن را به هر دختران خیابانی عرضه داشت! همچنین آنها می دانند که با ازدواج، فقط همسر را انتخاب نمی کنند، بلکه مادر فرزندانشان را نیز بر می گزینند. مردی که این چنین است نمی تواند به دخترانی که به راحتی خواهشهای نفسانی او را پاسخ گفته اند اعتماد کند و قلب و زندگی آینده اش را به دست آنها بسپارد. ولی باید این مردان بدانند که پروردگارشان در کمین آنها نشسته است. (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ. فجر: 14) آنها خیال نکنند می توانند عصمت و پاکی دخترانی را از بین ببرند و بعد براحتی موردی را انتخاب کنند تا همسر در خانه و مادر فرزندانشان باشد و همچنان خود بیرون خانه به هرزگی اشان ادامه دهند! خیر این اتفاق نمی افتد. خیانت کنی، خیانت می بینی! در کوچه ای به ناموس کسی نگاه خائنانه کنی! در کوچه ای دیگر به ناموست نگاه خائنانه خواهند نمود. چوب خدا صدا ندارد، هر کس بخورد دوا ندارد!
[=b nazanin][=b nazanin]جملات قصار:
[=b nazanin]امام خیمنی: مـن نمى خواهم از خميـن همسر بگيرم, چـون مى خواهـم كفـو خـودم باشد. اگر خودم درس مى خوانم, مى خواهم همسرى بگيرم كه هم فكر مـن باشـد. در نتيجه بايد از قـم زن بگيرم و از خانـواده روحانـى و هـم شإن خـودم! (پـا به پـاى آفتاب، ج1، ص94)
[=b nazanin]امام صادق: خداوند به سه کس روز قیامت نگاه (لطف) نکرده و با آنان سخن (مهربانانه) نمی گوید: ... و کسی که با خودش ازدواج نموده است (استمناء می کند) (وسائل الشيعة، ج‏20، ص: 353)

[=b nazanin]از دواج تا ازدواج (قسمت پنجم) :Gol:
[=b nazanin]سلام دوستان!
[=b nazanin]در 4 فرصتی که باهم بودیم در باره علل درست ازدواج و همچنین یکی از علل نادرست ازدواج صحبت کردیم. در این توفیق دوباره بخواست خداوند یکی دیگر از علل نادرست ازدواج را بررسی می کنیم:
[=b nazanin]ب) عشق و آرامش
[=b nazanin]یکی از علل های پر چالش ازدواج تجربه عشق و بالتبع رسیدن به آرامش عمیق است! اگر عنوان «عشق و آرامش» را در اینجای بحث آورده ایم و آن را جزء علل نادرست ازدواج حساب نموده ایم، نه بخاطر این است که با عشق و آرامش مخالفیم! بلکه برای این است که بین عشق و آرامش فرق بگذاریم و ایندو را مرادف یکدیگر ندانیم. می خواهیم با عشق مخالفت بنماییم و با آرامش موافقت کنیم! می خواهیم عشق را نه از نگاه سطحی که به آن می شود و در نتیجه مورد ستایش و حتی تأکید قرار می گرد، ببینیم بلکه به لایه های درونیتر آن بپردازیم! و البته با محدودیتی که در طرح مباحث داریم نمی خواهیم عمیق و گسترده به این موضوع بپردازیم سعی می کنیم در حد نیاز، مسائلی را در این باب مشخص کنیم. (می توانید برای تعمیقبحث به کتاب «از عشق چه می دانی؟» نوشته اینجانب مراجعه کنید!)
[=b nazanin]عَشَقه نام گیاهی است که به دور درختی پیچ می خورد و بالا می رود و در فصل خزان خشک می شود و همانطور می ماند! عشقی را که با آن مخالفیم این احساس است که هر یک از دختر و پسر تصور کنند با ازدواج می توانند چون پیچکی بدور یکدیگر بپیچند و به این وسیله احساس امنیت و آرامش کنند. آنها فکر می کنند، اگر جفت خود را نیابند، پیچکی بر زمین خزیده خواهند بود که مدام لگد می خوردند و تحقیر می شوند و هیچ هدفی را تعقیب نمی کنند. آنان پدر و مادر و برادر و خواهر خود را نه پناهاگاهی برای آرامش، که رینگی برای مبارزه می پندارند که هر چه زودتر باید از شرشان خلاص شد و به آشیانه یک پرستو پناه برد که هر روز صبح، برایت آواز بخواند و نوری که از میان برگهای تازه رسته[=times new roman]¬[=b nazanin]ی درخت روبرو به تو می تابد، نوید یک روز پر نشاط را به بتو بدهد! چه شاعرانه!
[=b nazanin]آنهایی از ازدواج توقع عشق دارند، که از محرومیتهای عاطفی در خانواده خود، رنج می برند. اینان احساس هیچ جایگاه و عزتی در خانواده خود نمی کنند. ازدواج با اینان، در واقع اجازه دادن به همان پیچک است تا بدور ما بپیجد و آنچنان خودش را آویز ما بکند که جایی برای نفس کشیدن ما نگذارد و آنهمه قشنگی نخستین این وضعیت، به مرور به دلزدگی و تکراری شدن، برسد. و هر کدام احساس کنند، به آخر عشق رسیدند و چون زنگی را بر اساس عشق بنا کرده اند پس به آخر زندگی رسیده اند! لااقل اگر به آخر زندگی نرسیده باشند، به آخر زندگی مشترک که رسیده اند! و طلاق زودترین پایان برای زندگی بر مبنای وازدگی، آویزگی، پیچک بودن و عشق است.
[=b nazanin]پیامبر اسلام فرموده است: با کسی ازدواج کن که در خانواده خود عزیز است!
[=b nazanin]محرومیتهای عاطفی هیچ وقت قابل جبران نیستند. آنچه مادر از عاطفه و محبت به فرزند خود می دهد، اگر داد که خوب و الا نه پدر و نه همسر و نه هیچ کس دیگری نمی تواند آن محبت را بدهد. درست مثل شیر مادر که جایگزین ندارد! مهر پدری، عاطفه برادری و خواهری و صمیمیت دوست و محبت همسر، اینها هیچ کدام قابل جایگزین و تبدیل نیست. اگر کسی نابینا است، هر چند گوشش قوی باشد، نمیتواند، کار چشم را بکند. باور محرومیتها، بهترین راه برای کاهش تبعات منفی آنهاست.
[=b nazanin]بنابرین باید زندگی را بر علاقه مخصوصی که تنها بین دو همسر انکان تحقق دارد بنا نهاد. حال اگر اصرار است که نام این علاقه، عشق گذاشته شود، دعوایی سر نام نیست ولی این علاقه نباید از جنسی باشد که با دیگر علاقه های انسان، اصطکاک پیدا کند.
[=b nazanin]اگر جوانی با والدین خود سر ناسازگاری دارد، باید قبل از ازدواج فکری برای حل این مشکل کند. اگر فکر کند با ازدواج می تواند این مشکل را حل کند، نام این، حل مشکل نیست بلکه پاگ نمودن صورت مسئله است. چه بسیار افرادی که به این مهم توجه نکردند، و بعد از ازدواج مشکل قبلی اشان آنچنان تشدید شده، که زندگی تازه اشان را پر از مشکل نموده است!
[=b nazanin]آرامش، جایگزین مناسب، هم برای لفظ عشق است و هم برای معنای آن. آرامش وقتی صورت می پذیرد که هر چیزی در جای خودش باشد، لق نزند، محکم باشد، ابتدا و انتهایش مشخص باشد! علاقه مخصوص بین زن و مرد، در کنار علاقه های دیگر انسان، می تواند موجب آرامش گردد. بخواست خداوند در ادامه مباحث این علاقه را بیشتر تبیین می کنیم. این جای بحث همنیقدر بگوییم که قرآن هم برای رابطه بین زن و شوهر واژه آرامش را بکار برده است: و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند! (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ. روم: 21)
[=b nazanin]تا فرصتی دیگر که دیگر علل نادرست ازدواج را بررسی کنیم خدا حافظ!
[=b nazanin]جملات قصار
[=b nazanin]پیامبر اسلام: درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده می‏شود: 1- موقع بارش باران. 2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‏نگرد. 3- هنگام گشوده شدن در کعبه. 4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی. (جامع الأخبار، ص: 101)
[=b nazanin]پیامبر اسلام: با عشق پیشگان مشورت نکنید زیرا آنها قلبهای آتش گرفته دارند و پیوسته در فکر فرو رفته اند و عقلهایشان ربوده شده است! (العلم والحكمة في الكتاب والسنة محمد ريشهري، ص 157)
[=b nazanin]افلاطون: اگر با دلت چيزي يا کسي رو دوست داري، زياد آن را جدي نگير! چون ارزشي ندارد؛ چون کارِ دل، دوست داشتن است؛ مثل کار چشم که ديدن است. امّا اگر يك روز با عقلت کسي رو دوست داشتي، اگر عقلت عاشق شد، بدان که داري چيزي را تجربه مي[=times new roman]¬[=b nazanin]کني که اسمش عشق واقعي است.
[=b nazanin]آلبرت انيشتين: عشق مانند ساعت شني، همان طور که قلب را پر مي[=times new roman]¬[=b nazanin]کند، مغز را خالي مي[=times new roman]¬[=b nazanin]نمايد.
[=b nazanin]امام صادق: کسی که مجردی را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید از کسانی است که در قیامت‏خداوند به آنان نظر لطف می‏کند. (وسائل الشیعه، ج 20، ص 45)
[=b nazanin]قرآن: مؤمنین آنهایی هستند که .... دامان خويش را (از بى‏عفّتى) حفظ مى‏كنند، جز با همسران (آميزش ندارند) ... و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است! (مؤمنون: 5 [=times new roman]–[=b nazanin] 7)

[=b nazanin]از ازدواج تا ازدواج (قسمت ششم) :Gol:
[=b nazanin]سلام همرهان!
[=b nazanin]در 5 توفیق قبل، «علل درست ازدواج» و دو علت از «علل نادرست ازدواج» را بررسی نمودیم. اینک به دو علت نادرست باقیمانده می پردازیم:
[=b nazanin]ج) مادر یا همسر!
[=b nazanin]بعضی مردها به همسر به چشم مادر نگاه می کنند! مادری که به خاطر علاقه به بچه اش همه کارهای شخصی او را انجام می دهد. پسری که اینک بزرگ شده و فکر می کند با ازدواج کردن می تواند، مادری جوان به خانه بیاورد تا او همه کاریش را برایش انجام دهد! برایش غذا بپزد، ظرفهایش را بشوید، خانه اش را مرتب کند، لباسهایش را بشوید! تا هر وقت او به خانه می آید مثلا زمان مجردی که مادرش برایش این کارها را می کرد همچنان نسبت به امور شخصی اش بی تفاوت باشد!
[=b nazanin]این آقا پسر به همسرش به چشم مادرش نگاه می کند. با این فرق که این خانم نیاز جنسی اش را نیز برطرف می کند! این نگاه! عامل بسیاری از تنشها در زندگی می شود. مرد توقعاتی بیجا دارد و زمانی هم که توقعاتش برآورده می شود، خود را نیازمند به تشکر نمی داند، خستگی کار در خانه، به تن زن می ماند، او را ناشکیبا و بی علاقه به همسرش می کند. و مصیبتهای بعدی که از این بی علاقگی آغاز می گردد ...
[=b nazanin]توصیه ما این است، هر مردی قبل از ازدواج مدتی در خانه، کارهایش را خودش انجام دهد! اجازه ندهد مادرش همه کارهای او را بر عهده بگیرد! این آقا وقتی هم که ازدواج کرد، تا امکان داشته باشد در کارهای خانه به همسرش کمک کند و آن مقدار را هم که نتوانست، این را به خودش بارها بقبولاند که همسرش وظیفه ای برای انجام هیج یک از کارهای خانه را ندارد. این تلقین سبب خواهد شد نسبت به همسرش همیشه روحیه شکرگزاری و کُرنش داشته باشد. و بخاطر همین روحیه از بسیاری از کاستیهای همسرش و خطاهایی که احیانا از او سر می زند، بگذرد!
[=b nazanin]شکر مخلوق، شکر خالق است، و شکر خالق عامل اصلی زیاد شدن نعمتها است. تشکر از همسر برای کارهایی که انجام می دهد، سبب زیادتر شدن همان الفت و رحمتی می شود که خداوند بین دو زوج قرار داده است. تشکر از همسر نیازمند به روحیه سپاسگزاری است. و این با روحیه طلبکارانه نمی سازد.
[=b nazanin]د) افتخار به همسر!
[=b nazanin]حتما هستند کسانی که بخواهند با همسر خود، کاستیهای اجتماعی و یا مالی خود جبران کنند و به اصطلاح با همسر خود پز دهند و یا از جیب پدر زن بخورند. این هم یکی دیگر از علل نادرست ضرورت ازدواج است. گرچه کسی از این به عنوان علت یاد نمی کند، هیچ کس نمی گوید من می خواهم با ازدواج کردنم کاستیهایم را جبران کنم! ولی این انگیزه نهانی بعضی از ازدواجهاست. همسر ما اگر پولی دارد و یا تحصیلاتی دارد، خود و یا پدرش موقعیت اجتماعی دارد، به ما هیچ مربوط نمی شود! شخصیت ما بر اساس تلاشهای خود ماست که ارتقاء می یابد. قرآن می فرماید: برای انسان همان چیزهایست که تلاشش را نموده است. (لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏. نجم: 39) تلاش دیگران هیچ تأثیری در ارتقاء شخصیت اجتماعی ما نخواهد داشت. این که من فرزند چه کسانی هستم و یا همسرم کیست و یا با چه کسانی خویش هستم هیچ ارتباطی با جایگاهی که بر اساس تلاشم کسب نموده ام ندارد!
[=b nazanin]افتخار به همسر اگر انگیزه ازدواج و علتی برای آن باشد، یقینا عاقبتی جز سرخوردگی ندارد! هیچ کس قرار نیست کاستیهای خود را با داشته های دیگران جبران کند، داشته های دیگران مال خود آنها است! و کاستیهای ما، مال خود ما و تا زمانی که تلاش مناسبی برای رفع آن انجام ندهیم ننگش همیشه بر پیشانی ماست! و درخشش پیشانی دیگران، سیاهی پیشانی ما را از بین نمی برد.
[=b nazanin]گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل!
[=b nazanin]پیامبر اسلام می فرماید: هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می‏کند (و حمایتش نمی کند)، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائی‏اش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید، و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می‏کند. (وسائل الشیعه، ج 14، ص 31)

[=b nazanin]ملاکهای انتخاب همسر
[=b nazanin]با بررسی انگیزه های درست و غلط ازدواج، این زمینه کاملا آماده می شود تا انتخاب همسر بدرستی صورت گیرد! حالا هدف از ازدواج مشخص شده است و همسری که باید فرد را به این اهداف برساند، بخوبی قابل تشخیص است.
[=b nazanin]ملاکهای انتخاب همسر عبارتند از: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=b nazanin]مقدمه (حق انتخاب)
[=b nazanin]قبل از پرداختن به هر یک از ملاکهای فوق، باید به این نکته توجه داشته باشیم که: کسی انتخاب می کند، که در انتخاب آزاد باشد. ولی زمانی که دل، علاقه پیدا کرد، و این علاقه شدید شد، دیگر حق انتخاب از بین می رود و در نتیجه ملاکی برای انتخاب نیز نمی ماند. البته ممکن است فردی که قبل از انتخاب علاقه پیدا کرده است، هنوز ادعا کند همسرش را بر اساس ملاکهای منطقی برگزیده است ولی این، ادعایی بیش نیست! زیرا محبت، چشم و گوش را می بندد. محبت، ماهیتش این است! دیگر فرق نمی کند، محبوب، واقعا دارای ملاکهای صحیح هست یا از آنها تهی است.
[=b nazanin]محبت با عقل تنافی دارد. عقل بررسی می نماید ولی محبت فقط اطاعت می کند. هیچ کدام از تعقل و محبت نمی توانند بتنهایی باعث آرامش باشند. اگر عقل به تنهایی در انسان فعال باشد، دیگر انگیزه ای برای گذشت و چشم پوشی و اغماض و تغافل و انعطاف و هر آنچه از این دست، وجود ندارد. و از آن طرف اگر فقط دل، در درون انسان فرمان براند، زندگی دچار تناقضی پر تنش می شود. عقل را نمی شود از کار انداخت. شاید کسانی یافت شوند که دل مرده ای داشته باشند ولی هیچ انسانی یافت نمی شود که عقلش از کار افتاده باشد! خیر! عقل مدام انسان را وادار به بررسی نموده و او را در همه تصمیمها به محاکمه می کشد.
[=b nazanin]آنها که عقل را از فرماندهی درونشان کنار زده اند، عقل آنها آتشی را مانند شده است که زیر خاکستر مدام به جانشان شراره می زند. چه بسیار از عاشقهایی که از عشق خود نفرت دارند و لی کاری هم از دستشان برای رهای از این عشق بر نمی آید. عشق و نفرت زمانی تار و پود هم می شوند، که در ابتداء بدون دخالت دادن عقل، شکل گرفته اند.
[=b nazanin]عقل تنها در صورتی دست از ملامت بر می دارد و به صاحب خودش سخت نمی گیرد که در انتخاب نخست، همه چیز طبق فرمان او صورت گرفته باشد.
[=b nazanin]جملات قصار:
[=b nazanin]امیر المؤمنین: چشم حبیب از عیبهای محبوب کور است و گوشش از زشتیهای او کر است. (غرر و درر: 216)
[=b nazanin]پیامبر اسلام: حق زن بر مرد این است که روی خود را برای او ترش نکند! (بحارالانوار: 237/78)
[=b nazanin]مردی که به خاطر ” پول ” زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )
[=b nazanin]هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی)

[=B Nazanin]از دواج تا ازدواج (قسمت هفتم) :Gol:
[=B Nazanin]سلام خوبان!
[=B Nazanin]از این نشست ببعد می خواهیم درباره ملاکهای انتخاب همسر صحبت کنیم. ضرورت های درست ازدواج را دریافتیم و دانستیم که کسی برای خودش حق انتخاب را باقی گذاشته که قبل از آن که دلش درگیر با موضوع انتخاب شود، عقلش به ارزیابی آن پرداخته است.
[=B Nazanin]شش ملاک برای انتخاب همسر وجود دارد که عبارتند از: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=B Nazanin]أ) تدین
[=B Nazanin]اولین و مهمترین ملاک انتخاب همسر، تدین است.
[=B Nazanin]دین قابی است که همه باورها و رفتارهای ما را در خود جای می دهد. دین اسلام به حق، مدعی است که می تواند شخصیت فکری و عملی انسان را آنطور که درست است شکل دهد. کسی بحق مسلمان است که تسلیم همه اسلام است و اجزاء آن را دلبخواه انتخاب و یا رد نمی کند. مثل بیماری نیست که نسخه دکتر را بصورت گزینشی بکار بندد. آمپولش را نزد چون سوزش دارد و شربتش را بخورد چون شیرین است و یا تنبلی و کم دقتی کند و ساعت مورد نظر را در مصرف داروها رعایت نکند. این چنین شخصی پس از بهبود نیافتن، نمی تواند دکتر را متهم به کم آگاهی کند.
[=B Nazanin]اسلام، بازنوشته همان چیزی است که در جهان هست و فطرت انسانها آن را تأیید می کند. همسری که در مقابل پذیرفته های فطرت فروتن نیست، هم از شخصیت رشد یافته محروم است و هم در موضوعات مختلف و ریز و درشت زندگی بصورت حقیقی وارد نشده و بلکه با اوهام خود آنها را ارزیابی می کند. در نتیجه همیشه بین همسران کشمکش و نزاع و دعوا رخ می دهد.
[=B Nazanin]اسلام سبب می شود دید ما نسبت به همه مقوله های زندگی واقعی شود. دید، وقتی واقعی شد، دیگر حق به کاممان آنقدر تلخ نمی شود که بخواهیم مدام از پذیرش آن سرباز زنیم.
[=B Nazanin]دین باعث می شود قوانین افت و اوج در دنیا را بخوبی بفهمیم و خود را همیشه در اوج قرار دهیم.
[=B Nazanin]دین باعث می شود تا بهترین روشهای رفتاری را در برخورد با همه امور زندگی در پیش گیریم.
[=B Nazanin]دین باعث می شود تا ارزشهای انسانی، بدرستی در ما ریشه کند و رفتارهای ناخود آگاه زیبای خود را، گسترش داده و افزایش دهیم.
[=B Nazanin]ابتداءً از کسی که ممکن است همسر آینده تان باشد بپرسید که به اسلام چقدر معتقد است؟ ممکن است شخصی بخاطر اطلاعات اندکش نتواند همه زوایای اسلام را بدرستی درک کند ولی قلبش اگر سالم باشد، علاقه شدیدی به اسلام در خودش احساس می کند. بروز این علاقه بوقت خواستگاری، می تواند خود دلیلی بر سلامت درون و برجای ماندن فطرت باشد.
[=B Nazanin]از لابلای سخنانی که در مجلس خواستگاری گفته می شود باید بدنبال رسیدن به این نکته بود که آیا طرف، فقط ملتزم به اموری است که آن را بپذیرد و یا اگر دینش به او دستوری داده که فوق فهم الان اوست، باز هم تلاش دارد تا به آن التزام داشته باشد؟ آنها که التزاماتشان تنها در محدوده فهمشان است، در زندگی مشترک، بارها دچار چالش می شوند. البته این چالش اختصاص به زندگی مشترک ندارد؛ بلکه دیگر ارتباطات اجتماعی فرد را نیز دربرمی گیرد و کلا زندگی تلخ و پر تنشی را برای او رقم می زند.
[=B Nazanin]دین، ما را از اسارت ذهن خلاص می کند و می گوید حقیقت نه آن چیزی است که تو فکر می کنی بلکه حقیقت قبل از تو و قبل از فکر تو، وجود داشته است و تو باید با رستن از خود، به آن برسی. کسی که زکام است تا بیماری خود را علاج نکند نمی تواند مزه درست غذاها را درک کند.
[=B Nazanin]بارها حقیقت خودش را به ما نشان داده است. ولی بعضی از ما با آن تند برخورد نموده و آن را تلخ انگاشته و فراریش می دهیم. کسی دیندار است که در مقابل همه حقیقتها تواضع دارد نه این که سرکشی نماید و بعد ذهنیات خودش را مدام توجیه کند و آنها را حق بشمارد. چقدر بین همسران مشاجره وجود دارد؟! و حال آن که هر یک از آنان بخوبی می تواند با کمی آرامش به حقی که در مسئله مورد مشاجره وجود دارد، پی ببرند و آن را اعتراف کند و در مقابلش زانو بزند.
[=B Nazanin]یکی از حقیقتهایی که دین اسلام برای آن باب مبسوطی را گشوده است، نماز به عنوان اصیل ترین قالب نیایش است. کسانی نماز را قبول دارند که خاضع و فروتن هستند. کسانی که در مقابل حقیقتهای بزرگ سر تسلیم فرود می آوردند. مثل حقیقت قیامت. نشانه باور و کرنش در مقابل حقیقتهای اصلی، التزام به حقیقتهای فرعی است.
[=B Nazanin]قرآن وقتی از نماز می گوید، آن را کاری سنکین و فوق طاقت می شمارد مگر برای کسانی که فروتن هستند و فروتنان را کسانی معرفی می کند که به «ملاقات رب!» در روز واپسین معتقد می باشند: وَ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبرِْ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنهََّا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلىَ الخَْاشِعِينَ، الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنهَُّم مُّلَاقُواْ رَبهِِّمْ وَ أَنهَُّمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: 45 و 46)
[=B Nazanin]یکی دیگر از حقیقتهایی که دین، پرده از روی آن پس زده است مسئله حجاب زنان است. حجاب، شرم زن را کنترل می کند و این شرم، ماندگاری لطافت او را تضمین می نماید و زنی که لطیف است می تواند مکمل مردی باشد که سخت است و در مقابل، غیرت مرد نسبت به همسرش، او را سخت می کند و تلاشش را برای رفاه او افزایش می دهد و حتی جلوی دیگر انحرافات شخصیتی او را که همه نشان زبونی درونی اوست می گیرد. حجابِ زن و غیرتِ مرد، هوای ملس و مدیترانه ای را بر زندگی حاکم می کند که ارمغانش همان «سَکَن» و آرامشی است که خداوند برای همسران تدارک دیده است.
[=B Nazanin]قرآن، فلسفه حجاب را اذیت نشدن زن می داند و شیطان القاء می کند که زن با حجاب، اذیت می شود!! زن وقتی زیباییهایش را تنها بنمایش مردش می گذارد، می داند که او، تنها جسمش را نمی بیند که همه وجودش را دیده و خواسته است. اما دیگران تنها پوسته اش را می بینند و می خواهند از ان بهره ببرند. به همین سبب قرآن حجاب را مانعی برای شناخته شدن و برملاشدن زن می داند: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً (احزاب: 59) ترجمه: اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.
[=B Nazanin]تا اینجای بحث کمی روشن شد که 1) اظهار علاقه به اسلام، 2) پذیرش همه احکام اسلام، 3) تقید به نماز و 4) تقید به حجاب، چهار شاخصه اعتقادی و رفتاری است که باید هنگام انتخاب همسر متدین، مورد دقت قرار گیرد.
[=B Nazanin]جملات قصار:
[=B Nazanin]فاطمه زهراء (علیها­السلام): خداوند نماز را بخاطر پاکی از کبر و خود بزرگ بینی، واجب ساخته است!
[=B Nazanin]پیامبر اکرم هنگام بیعت با زنان از آنها تعهد می گرفت که (جز در موارد ضروری) با مردان سخن نگویند.

[=B Nazanin]ازدواج تا ازدواج (قسمت هشتم) :Gol:
[=B Nazanin]سلام دوستان!
[=B Nazanin]گفتیم شش ملاک برای انتخاب همسر وجود دارد که عبارتند از: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=B Nazanin]درباره تدیّن در جلسه قبل صحبت کردیم. گفتیم: باور این که اسلام برترین دین است و همه احکامش مطابق عقل و فطرت است، اساسی ترین ملاک تشخیص دیندار بودن هر شخصی است. کافی است این باور را هر فردی اعتراف کند و بخصوص با التزام به نماز و حجاب میزان مهمی از این باور را اثبات نماید.
[=B Nazanin]ب) شخصیت (قسمت نخست)
[=B Nazanin]برگشت همه زشتیهای انسانی به سه خصلت زشت تکبر، حرص و حسد می باشد. شیطان تکبر ورزید و از آسمانها رانده شد و آدم حرص ورزید و از بهشت رانده شد و قابیل رشک ورزید، اولین جنایت روی زمین را که کشتن برادرش بود انجام داد. این سخن مفاد روایتی است که در کتاب کافی از امام صادق (علیه­السلام) نقل شده است.
[=B Nazanin]البته میزانی از کبر و حرص و حسد را می تواند در همه انسانها یافت نمود و اگر قرار باشد فقط با کسی زندگی گنیم که هیچ میزانی از این سه رذیله را نداشته باشد، باید تنها همیشه زندگی کنیم.
[=B Nazanin]کبر و حرص و حسد زمانی دردسر ساز می شود و زندگی را تلخ می نماید که رشد نموده و خود را بر غالب رفتارهای انسان چیره کند. رفتارهایی که منشأ آن، این سه باشد حتی اگر هم هنجار باشد باز مخرب بوده و عاملی قوی برای شکل نگرفتن روابط اجتماعی خصوصا رابطه همسران می شود.
[=B Nazanin]هنگام خواستگاری باید به نشانه های کبر و حرص و حسد توجه داشت و زمانی به شخصیت فرد، نمره قبولی داد که غالب رفتارهایش تهی از این سه باشد.
[=B Nazanin]بررسی نشانهای رفتاری این سه خصلت نیازمند نوشتاری بلند است و با محدود بودن مباحثی که در پی گرفته ایم سازگاری ندارد؛ لذا تنها اشاره ای کوتاه به هر یک از این سه رذیله شده و نقطه مقابل آنها تعریف گشته و مابقی بحث را به تحقیق بیشتر خود خوانندگان عزیز می سپاریم.
[=B Nazanin]متکبر برای خود ارزشهایی را قائل است که یا اصلا ارزش نیست و یا ارزشش کمتر از مقداری است که متکبر به آن بها می دهد. این که هر یک از دختر و پسر هنگام گفتگو برای ازدواج ابتداء و بیشتر روی چه داشته ها و یا نداشته هایی تکیه می کنند، می تواند ملاک خوبی برای شناخت میزان کبر و یا تواضع فرد باشد.
[=B Nazanin]انسان متکبر به موزات فخر فروشی نسبت به داشته ای موهوم خود، منکر داشته های ارزشی واقعی خود می شود و برای آن وقعی نمی نهد. لذا کبر از ذلت و «احساس نداشتن» سرچشمه می گیرد. با این که خداوند به همه، چیزهایی را داده است که با پی بردن به آنها و بکارگیری درستشان، انسانها می توانند، بر آنها افزوده و گامهای حقیقی پیشرفت را یکی پس از دیگری طی نمایند.
[=B Nazanin]حریص کسی است که به آنچه دارد قناعت نمی کند و احساس نمی کند که دیگر بس است! او می خواهد بیشتر و بیشتر داشته باشد. همیشه به نداشته هایش فکر می کند. افسرده و شاکی است. اصلا از زندگی راضی نیست.
[=B Nazanin]حقیقت این است که همیشه می توان با کمی زندگی را شروع کرد و بعد سر فرصت، زندگی را پیشرفت داد. نباید شروع زندگی مثل زندگی باشد که ده بیست سال از زمان شروع آن گذشته است. کسی که اینطور فکر نمی کند، آدم حریصی است. شناخت این چنین آدمی زیاد سخت نیست. خیلی از زندگی ها متأسفانه با حرص شروع می شود؛ لذا هیچ وقت همام خوشبختی بر بوم آنها نمی نشیند!
[=B Nazanin]حسود کسی است که بجای تلاش برای بدست آوردن آنچه دیگران دارند، تلاش می کند تا آنچه را دیگران دارند را از دستشان بگیرد. او از خوشبختی دیگران غمگین می شود. مدام زندگی اش را با دیگران مقایسه می کند. تمام کاستیهایی را که احساس می کند، بخاطر مقایسه است.
[=B Nazanin]حسود تلاش نمی کند تا راز موفقیت دیگران را کسب کند! چشم به خود موفقیت آنها دارد نه راه آن! انگار که آنچه هست فقط دست دیگریست! انگار خداوند توان این را ندارد که مثل آن را هم به او بدهد!!
[=B Nazanin]هر یک از متکبر و حریص و حسود، دارای ضعف در اعتقاد خود نسبت به خداوند هستند. لذا امام صادق (علیه­السلام) این سه را کافر می شمارد. نه این که اینها مرتد شده باشند و از دین برگشته باشند، نه! ولی به همان سو در حرکتند.
[=B Nazanin]هریک از این سه، دارای دیدی تنگ نسبت به خوشبختی هستند. متکبر خوشبختی را یافته پنداشته و حال آن که تکیه بر داشته های موهوم می کند و حریص مدام خوشبختی را پی می گیرد و هیچ وقت فکر نمی کند خوشبخت شده است و حسود هم خوشبختی را به گرفتن آن از دیگری می پندارد!
[=B Nazanin]اختلافات بین همسران اگر بدرستی علت یابی شود، سر از این سه رذیله درمی آورد. لذا باید قبل از اقدام به ازدواج هریک از دختر و پسر دیگری را از این نظر مورد بررسی قرار دهند.
[=B Nazanin]بحث شخصیت را همچنان در شماره بعد [=Times New Roman]–[=B Nazanin] ان شاء الله - پی خواهیم گرفت.
[=B Nazanin]جملات قصار
[=B Nazanin]امام علي (علیه[=B Nazanin]­[=B Nazanin]السلام): انسان عالم نمی[=B Nazanin]­[=B Nazanin]شود مگر زمانی که به ما فوقش حسادت نورزد و زیردستش را کوچک نشمارد. (جعفريات:233)
[=B Nazanin]امام صادق (علیه­السلام): شیطان به جنودش می­گوید: بین انسان­ها حسادت و ظلم ایجاد کنید که این دو در نزد خداوند معادل شرک هستند. (كافي: 327/2)
[=B Nazanin]امام صادق (علیه­السلام): ریشه حسد کوری قلب و انکار آن نسبت به کرم الهی است و این دو بالهایی اند برای کفر. (مصباح الشریعه:104)
[=B Nazanin]پيامبر اسلام (صلّی­الله­علیه­و­آله­وسلّم): خداوند فرمود: حسود نسبت به نعمتهای من ناشکر است و جلوی روزهایی که بین بندگانم قسمت کرده ام را می­گیرد. (كافي: 307/2)
[=B Nazanin]امام علي (علیه­السلام): حسود از مقدرات (الهی) خشمگین است. (غرر و درر: 301)
[=B Nazanin]امام صادق (علیه­السلام): هركس براي خودش برتري نسبت به ديگري ببيند از مستكبرين است، به امام گفته شد: ممكن است اين برتري را بخاطر سالم ماندنش از گناه و معصيتكار ديدن طرف مقابل، ببيند؟ حضرت فرمود: اين فكر بسيار دور از حقيقت است! خيلي دور است! زيرا ممكن است او نسبت به آنچه انجام داده است مورد آمرزش قرار بگيرد و تو همچنان در حال حسابرسي بوده و از حركت [=B Nazanin](به طرف بهشت) باز مانده باشي! مگر قصه سحره موسي را نخوانده اي؟! (که چظور در یک لحظه ساحرانی که برای غلبه بر حضرت موسی دعوت شده بودند، به خداوند ایمان آوردند و از همه پیروان حضرت موسی برتری یافتند! آيات 65 ببعد سوره طه) (مجموعه ورّام: 137/2)
[=B Nazanin]امام صادق (علیه­السلام): كبر اين است كه مردم را تحقير نموده و حق را سفيه بداني، راوي سؤال مي‏كند كه سفيه دانستن حق چيست؟ حضرت مي‏فرمايند:. نسبت به حق نادان باشي و به اهل آن زخم زبان بزني.[=B Nazanin](ميزان الحکمه: ش16942)
[=B Nazanin]از امام صادق (علیه­السلام) سؤال شد كه حد كبر چيست؟ حضرت فرمود: فردي وقتي لباس زيبائي پوشيده است مدام به خودش نگريسته و دوست دارد كه ديگران او را ببينند. سپس حضرت اين آيه را تلاوت نمود: "بلكه انسان نسبت به خودش آگاه است. قیامت: 14" (مكارم الاخلاق: 113)
[=B Nazanin]امام صادق (علیه­السلام): حريص از دو خصلت محروم است، گرفتار دو خصلت‏ ميباشد، از قناعت محروم هست لذا آسايش ندارد، از رضايت و خوشحالى محروم است لذا يقين را از دست داده است‏. (خصال: 36/1)
[=B Nazanin]امام علی (علیه­السلام): فقر در نتيجه حرص پديد مى‏آيد. (خصال: 94/2)

[=b nazanin]از ادواج تا ازدواج (قسمت نهم) :Gol:
[=b nazanin]سلام دوستان!
[=b nazanin]بحث ما در ملاکهای تشخیص همسر مناسب است. این ملاکهای عبارتند از: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=b nazanin]درباره تدین و قسمت نخست شخصیت در صحبت کردیم. حال می خواهیم قسمت دوم بحث شخصیت را پی بگیرم:
[=b nazanin]شخصیت (قسمت دوم)
[=b nazanin]آنچه هر انسانی را از نظر درونی متفاوت از دیگری می کند شخصیت او را تشکیل می دهد.
[=b nazanin]همیشه این سؤال مطرح بوده است که آیا باید شخصیت زن و مرد مثل هم باشد تا با هم جفت شوند و به هم بیایند و همسری مناسب برای هم باشند و یا بر عکس، باید با هم متفاوت باشند و الا نمی توانند مکمل هم گردند و گاستیهای یکدیگر را جبران کنند؟
[=b nazanin]برای پاسخ به این سؤال یک مقدمه لازم است:
[=b nazanin]هر انسانی داری خصوصیاتی جنسیتی و خصوصیاتی انسانی است.
[=b nazanin]خصوصیات جنسی، تفاوت مطلوبی را بین زن و مرد ایجاد می کند در نتیجه وجود این تفاوت لازم بوده و موجب ایفاء نقش تکمیلی هر یک از زن و مرد نسبت به یکدیگر می شود.
[=b nazanin]اما خصوصیات انسانی فرقی را بین زن و مرد نمی گذارد. آنچه مطلوب است برای هر دو مطلوب است و آنچه ناپسند است برای هر دو ناپسند است.
[=b nazanin]وقتی هر یک از زن و مرد داری خصوصیات نامطلوب انسانی باشند، آنوقت خصوصیات جنسیتی آنها کمک نموده و زندگی پرآشوب تری را برای همسران رقم می زند. در عوض داشتن کمالات انسانی، موجب می شود تا خصوصیات جنسیتی جلوه پرتابشی را داشته باشند و همسران زندگی را با سعادت آغاز نموده و با احساس خوشبختی بیشتری ادامه دهند.
[=b nazanin]همه می دانیم زنان بیشتر احساسی بوده و مردان بیشتر عقلانی هستند. احساس و عقل دو سرچشمه درک می باشند. انسانها برای درک و تحلیل مسائل، نیازمند به احساس و عقل به صورت توأمان هستند. هیچ کدام از عقل و احساس نمی توانند جای یکدیگر را بگیرند. احساس با خود دلیل همراه ندارد. فقط یک حس درونی است. یک نوع حدس است. لذا قابل انتقال به دیگری نیست. دیگری یا آن احساس را خود دارد و حسش می کند و یا ندارد و منکرش می گردد. اما عقل با خود دلیل همراه دارد. به همین خاطر سخن عقل قابل انتقال به دیگری است.
[=b nazanin]ولی عقل نمی تواند همیشه از پس درک همه چیز برآید. باید بعضی وقتها از احساس کمک گرفت. و احساس نیز نمی تواند همیشه قاضی خوبی باشد. خصوصا اگر فردی خودنساخته باشد، آنوقت احساسات و عواطفش می تواند منفذی برای نفوذ شیطان در او گردد. مردها باید جلوی طغیان احساسات زنان را بگیرند و زنان نیز باید منبع درک مردان را افزایش دهند و به رشد فهم آنها کمک کنند.
[=b nazanin]حل مسائل زندگی نیازمند به زنی است با قدرت احساس و مردی است با قدرت عقل. هیچ یک از زن و مرد از درک کمتری نسبت به یکدیگر برخوردار نیستند.
[=b nazanin]مردان و زنان باید بدانند منبع درک، تنها عقل نیست. مردن باید این را بدانند تا زنان را تحقیر نکنند و زنان باید این را بدانند تا احساسات را در خود سرکوب نکرده و کمال خود را در «مثل مرد شدن» ندانند. زنان تصور نکنند مرد، انسانی کاملتر از زن است تا فکر نکنند با شبیه شدن به مرد می توانند نقصهای زنانه خود را جبران کنند. خداوند هر یک از زن و مرد را که آفرید بخودش احسنت گفت و فرمود: تَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ.
[=b nazanin]هنگام خواستگاری، هنگامی که می خواهید بفهمید طرفتان از چه شخصیتی برخوردار است، بیشتر دنبال این باشید که آیا طرف شما، مردی است که از مردن بودنش مغرور است و یا زنی است که از زن بدنش سرافکنده است! و یا نه هر کدام از زن و مرد راضی به تقدیر خداوند هستند و در پی نقشی هستند که باید در این جهان آن را ایفاء کنند تا رضایت خالق خود را بدست بیاورند.
[=b nazanin]البته غرور و ذلت خیلی از وقتها خصوصا هنگام خواستگاری که طرفین تلاش دارند بی نقص جلوه کنند، صریح و بی پرده خودش را نشان نمی دهد. بلکه در سخنان هر یک از دختر و پسر ممکن است نهفته باشد. یک ضرب المثل آلمانی می گوید: هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشمهایت.
[=b nazanin]در نشست قبل از کبر به عنوان یکی از سه پایه همه رذائل اخلاقی در کنار حرص و حسد، یاد نمودیم. کبر و مقابل آن ذلت، (احساس بزرگی و کوچکی) هر دو مذموم است که متأسفانه کبر در مردان و ذلت در زنان بخاطر مرد وبدن و زن بودن بسیار به چشم می خورد. راه میانه تواضع و فروتنی در مقابل حقیقت است. حقیقت این است که خداوند هیچ کدام از زن و مرد را شماره دو نیافریده است. هر کدام به تنهایی می توانند مسیر کمال را تا بالاترین درجات آن بپیمایند و در زندگی مشترک نیز نقشی مساوی در تحقق اهداف و آرامانهای خود داشته باشند.
[=b nazanin]با این توضیح، می توان به سؤالای که در ابتدای بحث نمودیم پاسخ روشنی بدهیم:
[=b nazanin]زنان بخاطر روحیه احساسی خود دارای ویژگیهای متفاوت از مرد هستند. آنها بر خلاف مردان به جزئیات بیشتر توجه دارند و به مسائل کلان و آینده های دور بازهم بر خلاف مردان، کمتر علاقه نشان می دهند.
[=b nazanin]مردان بیشتر معنی کلمات را مورد دقت قرار می دهند. ولی زنان لحن و معنی کنایی کلمات را مورد توجه مضاعف قررا می دهد.
[=b nazanin]زنان بیشتر از مردان به آراستگی توجه نشان می دهند و به همین خاطر بیشتر در معرض انواع وسواسها قرار می گیرند.
[=b nazanin]مردان بیشتر از زنان جاه طلب بوده و اهداف بلندی را در پیشرفتهای مادی دنبال می کنند.
[=b nazanin]زنان کمتر در خود فرو می روند و بیشتر بدنبال برقرار نمودن ارتباط هستند. ولی مردها هنگام ناراحتی بیشتر تنهایی و سکوت را ترجیح می دهند.
[=b nazanin]مردان بیشتر دچار افراط و تفریط می شوند. ولی مردان بسیاری از مواقع یا بسیار شاد و یا بسیار غمگین هستند.
[=b nazanin]زنان رنگهای ملایم را بهتر از رنگهای تند و تیز می پسندند. درباره غذاها هم این چنین است آنها کمتر به غذاهای پر مزه علاقه نشان می دهند.
[=b nazanin]مردان دارای حافظ ثابت قوی تری هستند. ولی زنان حافظه موقتشان قوی تر است.
[=b nazanin]مردان مفاهیم انتزاعی را بهتر از زنان درک می کنند لذا در ریاضی و کلا علوم عقلی مثل فلسفه و منطق پیشرفته تر عمل می کنند.
[=b nazanin]زنان ... مردان ...
[=b nazanin]با توجه به اختلافات زن و مرد، نباید در جلسه خواستگاری هر یک از زن و مرد دنبال اشتراکات در زمینه های فوق باشند. وجود اشتراکات جنسیتی، نشان این است که یا زن هرمونهای مردانه ای بیش از حد مجاز در او ترشح می شود و یا مرد، هرمونهای زنانه بیشتری را دریافت می کند.
[=b nazanin]جملات قصار
[=b nazanin]ضرب المثل انگلیسی: زن فقط یک چیز را پنهان نگاه می‌دارد آنهم چیزی است که نمی‌داند.
[=b nazanin]ضرب المثل فرانسوی: بدون زن، مرد موجودی خشن و نخراشیده بود.
[=b nazanin]ضرب المثل آلمانی: گریه زن، دزدانه خندیدن است.

[=b nazanin]ازدواج تا ازدواج (قسمت دهم) :Gol:
[=b nazanin]سلام عزیزان!
[=b nazanin]درباره ملاکهای انتخاب همسر سخن می گفتیم. گفتیم که برای انتخاب همسر باید شش ملاک را در نظر گرفت: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=b nazanin]دو ملاک نخست را بررسی کردیم. در نشست می خواهیم از سومین ملاک که شؤونات باشد سخن بگوییم.
[=b nazanin]ج) شؤونات
[=b nazanin]«شأن» یک مفهوم عرفی است که اسلام آن مورد توجه قرار داده و در امور مختلفی برایش حکم صادر نموده است.
[=b nazanin]مثلا برای کسی که می خواهد امام جماعت باشد اسلام گفته است که نباید کارهای خلاف شأن انجام دهد. مثل این که برود در قهوه خانه بنشیند و چایی بخورد. برای یک روحانی این کار زیبنده نیست!
[=b nazanin]یا کسی که ورشکست می شود، کلیه اموالش طبق حکم قاضی ضبط می شود و بعد بین بدهکاران تقسیم می گردد. از این اموال آنچه نیازهای شخصی و خانوادگی او را تأمین می کند استثناء می شود. نامش «مستثنیات دین» است. برای تشخیص نیاز، به شؤونات او توجه می شود. اگر شؤوناتش طوری است که مثلا باید ماشین داشته باشد، ماشینش مصادره نمی شود.
[=b nazanin]شؤونات برای تشخیص خط فقر نیز بکار می آید. لذا ممکن است مبلغی از درآمد، برای فردی کافی باشد اما برای دیگری بخاطر بالا بودن شأنش کافی نباشد! در نتیجه فقیر محسوب شده و باید به او زکات پرداخت شود.
[=b nazanin]جدای از مسائل حقوقی اسلام، در اخلاق نیز از این کلمه زیاد استفاده می شود. بارها مردم بیکدیگر می گویند: این کار در شأن شما نیست؛ این کار، اجلّ از شأن شماست. این کار، شأن شما را پایین می آورد!. شأنت را حفظ کن و این کار را انجام نده! ...
[=b nazanin]میهمان را باید طبق شأنش پذیرایی نمود. ... ... ... با هم شأن خودت وصلت کن!
[=b nazanin]بله ... با هم شأن خودت وصلت کن!
[=b nazanin]سن، تحصیلات، ثروت، مقام (موقعیت اجتماعی) و اصالت خانوادگی (شناخته شده بودن نسلهای قبل خانواده) مهمترین اموری است که شؤونات افراد را متفاوت می سازد.
[=b nazanin]«شأن» به معنای انتظار و توقع سطعی از رفتار از یک شخص است. انتظاری که دلائل واقعی دارد و موهوم نیست:
[=b nazanin]کسی که ثروتمند است، انتظار می رود سطح زندگی اش از حد متوسط جامعه بالاتر باشد. اگر میهمانی می دهد نباید مثل متوسطین جامعه پذیرایی کند که اگر این را کرد به او می گویند که بخیل است.
[=b nazanin]کسی که جایگاه اجتماعی دارد و در نتیجه مورد توجه مداوم مردم است، باید کارهایی که برای دیگران عادی شمرده می شود ولی برای او زشت انگاشته می شود، انجام ندهد.
[=b nazanin]مردم، ملاک تشخیص میزان شأن هستند. وقتی کاری، تعجب مردم را بر می انگیزد و آنها آن را تقبیح می کنند بدون این که گناهی صورت گرفته باشد، از این معلوم می شود، آن کار خلاف شأن بوده است.
[=b nazanin]هر کسی طبق موقعیتهایی که برای پیشرفت در طبقات اجتماعی جامعه کسب نموده است، به همان میزان شأنی خاص پیدا می نماید و انجام و یا ترک کارهای خاصی از او انتظار می رود.
[=b nazanin]حال اگر کسی بدون این که موقعیت پیشرفتی را برای خود مهیا نموده باشد، بخواهد با ازدواج با فردی موفق، این موقعیت را بدست بیاورد، به او گفته می شود تو با هم شأن خود وصلتت ننمودی.
[=b nazanin]درست است که ازدواج یکی موقعیتهای پیشرفت است ولی نباید موقعیتی انحصاری باشد.
[=b nazanin]چیزی که متأسفانه در مسئله شؤونات درست جا نیافتاده است این است که شؤونات، اختصاص به تمکنهای مالی ندارد. چه بسا کسی تمکن مالی ندارد و فعلا هم از موقعیت اجتماعی برخوردار نیست ولی فردی کوشا و فعال است. این کوشایی خودش ثروت است. زیرا می تواند با خودش ثروت و موقعیت اجتماعی بیاورد. پس اگر این چنین فردی با دختری که از خانواده ای موفق است ازدواج نمود، نمی توان گفت که با دختری بالاتر از شأنش ازدواج نموده است. به عبارت دیگر موفقیت، می تواند بالقوه باشد. کسی که این قوه را دارد، هم شأن کسی است که بالفعل موفق است.
[=b nazanin]جویبری مردی از منطقه یمامه، باشنیدن آوازه اسلام به مدینه آمده و سلمان می شود. او بسیار فقیر، با قدی کوتاه، زشت و سیاه پوست است. پیامبر به او پینشهاد ازدواج می دهد و جویبر اظهار می کند که با این وضیعیتی که من دارم کدام دختر همسر من می شود و پیامبر به او تفهیم می کنند که شرف به اسلام است! بعد از آن پیامبر از زیاد بن لبید انصاری می خواهد که دخترش ذلفا را به عقد جویبر درآورد و هم با رضایت دختر این کار را انجام می دهد.
[=b nazanin]جویبر ظاهرا با غیر هم شأن خود ازدواج نموده است ولی کاری که او بعد از ازدواج می کند نشان می دهد، جویبر اگر ثروت و زیبایی و اصالت خانوادگی ندارد بجایش ایمانی دارد که همه ایم کاستی را پر می سازد. او بعد از ازدواج سه شب با همسرش، همبستر نمی شود و فقط به عبادت شبش را به صبح رساند. وقتی دختر شکایت نزد پدر می برد و پدر نیز مسئله را با پیامبر در میان می گذارد و پیامبر نیز قصه را از جویبر جویا می شود معلوم می شود جویبر معتقد است ابتداء باید خداوند را بخاطر این نعمت سپاس بگوید و بعد به زندگی اش بپردازد. (الکافی: 339/5)
[=b nazanin]جویبر با این سطح از ایمان، یقینا در آینده موفقیتهای مهمی را بدست خواهد آورد. لذا شأنش از آن دختر اشراف زاده اگر بیشتر نباشد کمتر نیست!
[=b nazanin]ازدواج نکردن با هم شأن عللی دارد و آثاری. هر یک از دختران و پسران ممکن است بخاطر دلباختگی با غیر هم شأن خود ازدواج کنند که هم دلباختگی و غیر هم شأن بودن مشکلاتی را برای زندگی آنها بوجود خواهد آورد.
[=b nazanin]همچنین دختران بخاطر هراس از ناکامی از اصل ازدواج، ممکن است تن به هر ازدواجی بدهند هر چند والدین مانع این گونه ازدواجها می شوند لذا دختران کمتر موفق به ازدواج با غیر هم شأن می گردند.
[=b nazanin]بعضی از مردان بخاطر این که همسرشان کاملا مطیع آنها باشد، تلاش دارند با دخترانی با شآنی پایین تر از خود ازدواج کنند. آنها معتقدند هر چه دختر در خانواده شوهر، بیشتر احساس خواری کند، شوهر می تواند نفوذش را روی او بیشتر داشته باشد.
[=b nazanin]بعضی از پدران نیز برای این که روی دامادش نفوذ داشته باشد دست پسری را از خانواده ای که هم شأن آنها نیست گرفته و او را شوهر دخترش می سازد و به اصطلاح داماد سرخانه می آورد. او داشتن داماد اینچنینی را ترجیح می دهد بر این که دامادی داشته باشد که معلوم نباشد چطور از آب در بیاید.
[=b nazanin]جملات قصار
[=b nazanin]امام صادق: چهارپایان صدقه را به فقرایی که اهل تجمل هستند (ظاهر زندگیشان مرفه است) بدهید زیرا آنها خجالت می کشند پول صدقه را دریافت کنند! (وسائل الشیعة: 264/9)
[=b nazanin]پیامبر اسلام فرمود: عزیزی را که ذلیل شده است، ثروتمندی را که فقیر گشته است و عالمی را که در زمان خودش توسط افراد نادان تباه شده است مورد رحمت (ویژه) خود قرار دهید. (الکافی: 150/8)
[=b nazanin]زراره امام باقر را با لباسی زعفرانی می بیند حضرت می فرماید: من با زنی از قریش ازدواج نموده ام! (الکافی: 447/6)

[=b nazanin]از ازدواج تا ازدواج (قسمت یازدهم) :Gol:
[=b nazanin]سلام خوبان!
[=b nazanin]سخن پیرامون ملاکهای انتخاب همسر بود. گفتیم: برای انتخاب همسر شش ملاک را باید در نظر گرفت:
[=b nazanin]تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=b nazanin]سه ملاک نخست را، مورد ارزیابی قرار دادیم و اینک از ملاک چهارم، خصوصیات ظاهری، سخن می گوییم:
[=b nazanin]خصوصیات ظاهری (قسمت اول)
[=b nazanin]منظور از خصوصیات ظاهری، زشتی و زیبایی صورت، کوتاهی و بلندی قد، لاغری و چاقی و نقص عضو است.
[=b nazanin]خصوصیات ظاهری از دو منظر قابل اهمیت است اول این که دو نفر که میخواهند مدام جلوی چشم یکدیگر باشند، باید مشکلی با ظاهر هم نداشته باشند و دوم این که بعضی از مشکلات ظاهری افراد، ممکن است به فرزندان سرایت کند و همین احتمال کافی است فرد را در انتخاب همسر دچار نگرانی و تردید نماید.
[=b nazanin]بررسی درست ملاک چهارم، به این است که حدود هر دو منظر را بخوبی تبیین کند.
[=b nazanin]زیبا یا زشت؟
[=b nazanin]نکته اول (زن زیباتر از مرد)
[=b nazanin]قانونی که عرف آن را باور نموده است این است که خصوصیات ظاهری زن برای مرد بیشتر از خصوصیات ظاهری مرد برای زن اهمیت دارد. زنان، زیباتر از مردان هستند. در نتیجه در موضوع زیبایی، احساس خلاء کمتری می کنند. نیاز هرکس به ازدواج بخاطر پر نمودن خلائی است که آن را احساس می کند. آنچه را که زن کمتر دارد، از شوهر خود توقع دارد و همچنین مرد می خواهد کمبودهای خود را با ازدواج جبران کند.
[=b nazanin]زنان قاطعیت و دوراندیشی را از مرد بیشتر توقع دارند تا تیپ ظاهریش. هرچند در گفتگوی ها داخلی خود، از مردی سخن می گویند که دارای تیپ آنچنانه ای باشد ولی هنگامی که میخواهند در وقت خواستگاری جواب مثبت دهند، این حس ششم آنها است که بکار می افتد تا احساس کند که طرف مقابلشان، مرد است و یا خود را به مردی زده است!
[=b nazanin]به همین خاطر است که در اسلام، در ضمن این که به مردان توصیه به نظافت و آراستگی شده است اما از پرداختن زیاد به این مسئله نیز نهی شده است. و آن را زمینه ای برای پیدایش تخنث و ازدیاد درون ریز هرمونهای زنانه دانسته است.
[=b nazanin]بنابرین به زنان توصیه می شود، فریب فضای پیرامون خود را برای سخت گیری نسبت به زیبایی خاص کسی که به خواستگاری آمده است را نخورند و به آنچه خداوند در وجودشان قرار داده است بیشتر توجه کنند.
[=b nazanin]نکته دوم (آفت زیبایی)
[=b nazanin]همجنین به مردان نیز توصیه می شود، زیبایی زن، اولیت نخست برای آنها نباشد. زیرا اگر زنی دارای زیبایی خیره کننده باشد، ممکن است همسر او دچار سوء ظن نسبت به او و نسبت به دیگرانی که در تعامل با او هستند می شود.
[=b nazanin]همچنین یک قانون کلی می گوید: انسانها اگر در خصوصیتی مثبت قوی تر از افراد پیرامونشان باشند، از همان طریق نیز آسب پذیر خواهند بود! زیرا غالبا رشد عقلی همسنگ با رشد آن خصویت مثبت، ندارند. در نتیجه عقلشان نمی تواند، خصوصیت مثبتشان را کنترل کند لذا همان نبردبان کمالشان، ریسمان چاهشان می شود!
[=b nazanin]بر همین اساس گفته شده است که افراد زیبا، بیشتر دچار غرور می شوند. خب البته هستند آنهایی که خود را می سازند و عقلشان را همیشه جلوتر از همه خصوصیات مثبتی که دارند، رشد می دهند. ولی در شناختهای نخست، انسان نمی تواند به میزان رشد عقلی افراد پی ببرد. این نیازمند زمان و به راه افتادن قطار زندگی است.
[=b nazanin]لذا مردان توجه کنند که زن مورد نظرشان همینقدر که زشتی شاخصی نداشته باشد، برای ازدواج مناسب است و باید وجود دیگر ملاکهای همسر ایدآل را در او مورد بررسی قرار داد.
[=b nazanin]نکته سوم (چشمان ناپاک)
[=b nazanin]همچنین مردان توجه داشته باشند که یکی از آسیب های جدی ناپاکی چشم این است که مرد در ذهنش زنانی را همیشه به عنوان ملکه زیبایی ترسیم می کند، که هیچ جنبه زیبایی معنوی آنها را که زاده حیاء و عفت و ایمان است، نمی توانند ببینند. لذا آنها در تشخیص زیبایی ماندگار ناکام می مانند. زیبایی در صورتی تداوم دارد، که معصومیت با تناسب چشم و ابرو در هم آمیزد! کسی که چشم غیر معصوم دارد، توان درک معصومیت را در چهره دختران با ایمان ندارد لذا چهره آنها به دلش نمی نشیند.
[=b nazanin]به دل نشستن و یا به دل ننشستن یک چهره آغازی اساسی برای انتخاب است. زیبایی هر صورتی، چه صورت انسان چه دیگر صورتهای جهان آفرینش، و حتی مصنوعات بشری، آمیزه ای از تناسبهای ظاهری و تناسب معنوی است.
[=b nazanin]درست است که زیبایی یعنی تناسب، ولی این تناسب تنها به آنچه همه می توانند آن را ببینند و درباره اش قضاوت محدود نمی شود. بلکه رابطه ای درونی نیز هر صورتی با سیرت مخاطب خود برقرار می سازد که به شدت در قضاوتش نسبت به آنچه می بیند، تأثیر می گذارد.
[=b nazanin]انسانهایی که از نظر معنوی دچار چالش هستند و با وجدان خود درگیرند و مدام در پی توجیه کارهای خودند و روانی در تلاطم دارند، آنها نمی توانند زیبایی صورت انسانی که آرامش درونی دارد را بفهمند! همچنان که عموم انسانها جز اولیاء خداوند، از پس فهم تسبیح موجودات بر نمی آیند که اگر برآیند دیگر تلاوت قرآن آنها آنچنان بر محیط تأثیر می گذارد که شکار و شکارچی را کنار یکدیگر می نشاند و آنها را مدهوش این ترنم آسمانی می سازد. (سبأ: 10)
[=b nazanin]صورتهایی معنوی توسط سیرتهای بی معنا پس زده می شوند و در عوض، سیرتهای پر معنا، صورتهای معنوی را جذب می کنند.
[=b nazanin]قرآن قانونی در این باره در آیه 26 سوره نور مطرح می کند که هیچ استثنایی ندارد:
[=b nazanin]«زنان خبيث و ناپاك از آنِ مردان خبيث و ناپاكند، همانگونه كه مردان ناپاك، تعلق به زنان ناپاك دارند.» (الْخَبِيثاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثاتِ).
[=b nazanin]و در نقطه مقابل نيز «زنان طيب و پاك به مردان طيب و پاك تعلق دارند، و مردان پاك و طيب از آن زنان پاك و طيبند» (وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ).
[=b nazanin]و در پايان آيه به گروه اخير يعنى مردان و زنان پاكدامن اشاره كرده مى‏فرماید:
[=b nazanin]«آنها از نسبتهاى نادرستى كه به آنان داده مى‏شود مبرا هستند» (أُولئِكَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا يَقُولُونَ).
[=b nazanin]و به همين دليل «آمرزش و مغفرت الهى و همچنين روزى پر ارزش در انتظار آنها است» (لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ).
[=b nazanin]البته درست است بعضی اوقات زنان پاک و یا ناپاک همسر مردان ناپاک و یا پاک می شوند مانند همسر حضرت لوط و حضرت نوح و یا همسر امام مجتبی و یا امام جواد و یا آسیه همسر فرعون، ولی این ازدواجها سیاسی بوده و سَکَن و آرامش، که خداوند آن را هدف ازدواج معرفی نموده است، مد نظر این ازدواجها نبوده است.
[=b nazanin]بنابرین دو نفر که هر دو طیّب و خوبند ولی اصطکاکهای شخصیتی دارند لذا زندگی اشان پر از چالش شده و آنها دچار کمبود معنویت گشته اند، به راحتی و به تعبیر قرآن «بالمعروف» (آیات 232 تا 234 بقره) از یکدیگر جدا می شوند. ولی در مقابل انسانهای خبیث، طلاقشان هم در همان مسیر خباتثشان است. طلاقی پر از کارهای منکر و زشت!
[=b nazanin]آنچه مد نظر سخن ما در این نوشتار بوده است این است که به خواننده گرامی خود بگوییم:
[=b nazanin]نمی توان آنطور که هوسمان می گوید؛ دوران مجردی را بگذرانیم و بعد انتظار داشته باشیم، ملاک شناخت زشت و زیبایمان سرجایش مانده و براحتی می توانیم از پس انتخاب درست همسر، بر آییم. خیر این اتفاق نمی افتد.
[=b nazanin]چشمها را باید شست! جور دیگر باید دید.

[=b nazanin]از ازدواج تا ازدواج (قسمت دوازدهم):Gol:
[=b nazanin]سلام خوبان!
[=b nazanin]سخن پیرامون ملاکهای انتخاب همسر بود. گفتیم: برای انتخاب همسر شش ملاک را باید در نظر گرفت:
[=b nazanin]تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=b nazanin]خصوصیات ظاهری (قسمت دوم)
[=b nazanin]در دیدار قبلی از خصوصیات ظاهری گفتیم و مسئله زیبایی را مطرح نمودیم. زیبایی و زشتی یک جنبه خصوصیت ظاهری افراد است و کوتاهی و بلندی، چاقی و لاغری و نقص عضو هم جنبه های دیگر آن است.
[=b nazanin]در رابطه با زیبایی و زشتی یک نکته دیگر نیز قابل تأمل است و آن این که:
[=b nazanin]اگر مردی و یا زنی، زشتی شاخصی در خود می بیند، بطور طبیعی انتظار ندارد تا همسر او زیبا بوده و یا حتی معمولی باشد! او می پذیرد که همسرش ممکن است زشتی ظاهری هم داشته باشد و بخوبی با این مسئله کنار می آید. بسیار هستند آنهایی که زشتی ظاهری دارند ولی قلبشان زیباتر از همه زیبارویان است.
[=b nazanin]خداوند برای هر کسی طبق وضعیتی که دارد، همسری مناسب آفریده است. (روم: 21) مهم این است که با توجه به واقعیتها، آن همسر را پیدا نمود. همیشه پشت کردن به واقعیات و تطابق نداشتن، «خواست ها» با «هست ها»، سبب می شود ما از آنچه برایمان تدارک دیده شده، فاصله بگیریم و در نتیجه هیچ وقت طعم خوشبختی را نچشیم! طعم خوشبختی، ملس است! هر کس بدنبال طعمی شیرین باشد، همیشه کامش تلخ خواهد بود!
[=b nazanin]کوتاه یا بلند؟
[=b nazanin]زن بخاطر ظرافتی که در خلقت او بکار رفته و مرد بخاطر سختی که در آفرینشش مد نظر بوده است، دارای قدهای مساوی نیستند. غالبا مرد کمی قدش بلندتر از زن است. لذا دختر و پسر وقتی یکدیگر را از نظر ملاکهای پیشین و پسین مورد ارزیابی قرار دادند، به این ملاک هم بی توجه نباشند!
[=b nazanin]البته ممکن است مرد، کوتاه تر از زن باشد ولی امتیازاتی داشته باشد که کوتاهی قدش را جبران کند. اصولا همه خصوصیات ظاهری افراد درجه اهمیتشان تنها در شرائط عادی است و الا در شرائط خاص، یقیناً خصوصیات ظاهری جزء اولویتهای نخست نیست.
[=b nazanin]چاق یا لاغر؟
[=b nazanin]وقتی سخن از چاقی یا لاغری می شود، منظور چاقی یا لاغری مفرِط بیمارگونه نیست. چه این که در این صورت هریک از زن و مرد باید خود را معالجه کند و بعد به فکر ازدواج باشد. بخصوص چاقی و لاغری مفرط درباره زن می تواند مشکل آفرین باشد.
[=b nazanin]زن در صورتی که لاغری مفرط داشته باشد نمی تواند بچه دار شود، بچه دار هم بشود به احتمال زیاد، فرزند ضعیفی به دنیا خواهد آورد که مشکلات متعددی را بر والدینش تحمیل خواهد نمود.
[=b nazanin]مشکلات چاقی بیش از مشکلات لاغری است. خصوصا اگر زن و مرد هر دو چاقی مفرط داشته باشند که در ان صورت فرزندشان از همان اوان کودکی دارای چاقی مفرط خواهد بود. البته سود این ازدواج این است که هیچ کدام از سردی جنسی دیگری نمی نالد چون هر دو بخاطر چاقی، دچار سرد مزاجی هستند!
[=b nazanin]بنابرین اکیدا توصیه می شود، هر یک از زن و مرد همانطور که آمادگی مالی را یک از شروط اصلی ازدواج می دانند، آماده سازی بدنی را نیز از مقدمات مسلَّم ازدواج قرار دهند.
[=b nazanin]جدای از چاقی و لاغری مفرط، باورهای عرفی بر این است که زن چون مخلوق ظریف خداوند است پس باید از تناسب اندامی بهتری نسبت به مرد برخوردار باشد. البته زنان نیز بخاطر همین باور عرفی بیشتر از مردان نسبت به چاقی خود حساس هستند.
[=b nazanin]موارد دیگری نیز در باب تناسب اندام زنان مطرح است که بخاطر محدودیتهایی که رسانه های عمومی دارند، از پرداخت به آنها صرف نظر می کنیم. می توانید برای آگاهی از ابن موارد بصورت خصوصی مشاوره بگیرید.
[=b nazanin]نقص عضو!
[=b nazanin]کسانی که داری نقص عضو مادرزادی، به اندازه کافی فرصت داشته اند تا به نیرومند ساختن دیگران اعضایشان، نقص عضو خود را جبران کنند و حتی موفق تر از بسیاری از هم سنهای سالم خود باشند. بنابرین ازدواج با اینان با نمره ای که در رابطه با دیگر ملاکهای می گیرند قابل بررسی است و نمی توان در نگاه نخست آنها را رد نمود.
[=b nazanin]اما آنهایی که به خاطر حادثه دچار نقص عضو شده اند، تا زمانی که با نقض عضو خود کنار نیامده و غرور آسیب دیده اشان ترمیم نشده باشد، بفکر ازدواج نیافتند. احساس کاستی، بدترین مشکلی است که افراد دارای نقص عضو با آن دست بگریبان هستند. وقتی این احساس موهوم، فروکش نمود و فرد دیگر توانمندی های خود را بخاطر آورد و از قدرت بخشی به آنها، کاستی خود را جبران نمود آنوقت می تواند به زندگی برگرد و در پی آن ازدواج موفقی هم داشته باشد.
[=b nazanin]آنها می خواهند با یک نقص عضو، ازدواج کنند توجه داشته باشند که برای ثوابش و ترحم به او و جو گرفتگی مقطعی این کار را نکنند زیرا، ظرفیت لازم را برای این کار ندارند و با حرکت قطار زندگی کم می آورند و ازدواجشان با احساس خوشبختی همراه نخواهد شد.
[=b nazanin]انگیزه ازدواج با کسی که نقص عضو دارند تنها باید این باشد که او خود را باور داشته و نگذاشته است این نقص عضو، او را در مسیر پیشرفت دچار نقص و کاستی کند.
[=b nazanin]شاید بعضی فکر کنند، چطور این مرد و یا این زن با زشتی شاخصی که دارد، و یا نقص عضوی که دارد، موفق به ازدواج خواهد شد و اگر هم ازدواج کند، از زندگیش لذت خواهد برد؟
[=b nazanin]ولی مشاهدات همه ما، به ما این پاسخ را می دهد که: احساس خوشبختی، هیچ وقت خودش را در بند ظواهر فریبنده دنیا، و یا توانمندی های ظاهری نمی کند! بلکه این احساس رضایتمندی از داشته های خود است که احساس خوشبختی را می آورد. و «داشته های»، محدود به شکل ظاهری انسان و یا توانمندیهای بدنی او نمی شود.
[=b nazanin]اصولا وقتی انسان محروم از قسمتی از توانمندیها شود، آنوقت پی به دیگر داشته های خود می برد. داشته هایی که به مراتب بیش از آنچه ندارد، به او کمک می کند!
[=b nazanin]جملات قصار:
[=b nazanin]پیامبر اسلام می فرماید:
[=b nazanin]زمانی که مردی با زنی (تنها) بخاطر زیبایی اش و یا ثروتش ازدواج می کند، خداوند او را به همان زیبایی و ثروت وامی نهد (در نتیجه از آن زیبایی و ثروت، آفت زدایی نمی کند) ولی اگر مردی بخاطر دینِ زنی، با او ازدواج کند، خداوند هم به او زیبایی می بخشد و هم ثروت. (زنش را در نظرش زیبا نموده و ثروت هم به او می بخشد!) (کافی: 333/5)
[=b nazanin]مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده جانبازان:
[=b nazanin]يكى از چيزهائى كه من هميشه احساس مى‌كنم، احترام به همسران جانبازان است. بعضى از اين بانوان عزيز، اين جانباز را با همين جانبازيش قبول كردند و پذيرفتند؛ آفرين! بعضى‌شان جوان رعنائى را كه با او ازدواج كردند، ناگهان ديدند به يك ازپاافتاده و به يك جانباز تبديل شد؛ پذيرفتند و استقبال كردند؛ آفرين! همسران جانبازان خيلى باارزشند.

[=B Nazanin]دوستان ان شاء الله، از این ببعد هر روز شنبه قسمتی دیگر از «ازدواج تا ازدواج» را پی می گیریم!
[=B Nazanin]همیشه :Gol: باشید!
[=B Nazanin]

[=B Nazanin]از ادواج تا ازدواج (قسمت سیزدهم) :Gol:
[=B Nazanin]سلام عزیزان!
[=B Nazanin]بحث ما درباره ملاکهای انتخاب همسر شایسته بود. گفتیم که این ملاکها شش تا است: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=B Nazanin]از ملاکهای تدین، شخصیت، شؤونات و خصوصیات ظاهری در هفته های قبل سخن گفتیم. اینک بخواست خداوند می خواهیم درباره ملاک «سن» صحبت کنیم.
[=B Nazanin]سن ازدواج
[=B Nazanin]سن مناسب ازدواج برای هریک از دختر و پسر چه موقع است؟
[=B Nazanin]بعضی فکر می کنند، تا نیاز جنسی سراغ فردی آمد باید ازدواج کند. و اگر والدین در این رابطه قصور کنند، همه گناهانی که فرزندشان انجام دهد، برای آنها هم نوشته خواهد شد و بعضی دیگر در طرف دیگر ماجرا قرار دارند؛ آنها فکر می کنند تا پسری همه مقدمات یک زندگی متعارف را فراهم نکند و از حقوق مکفی برخودار نباشد و یا دختری جهار مناسبش فراهم نشود، نباید بفکر ازدواج بیافتد.
[=B Nazanin]به نظر می رسد باید راه میانه ای را برگزید.
[=B Nazanin]ما قبلا در بحث ضرورتهای نادرست ازدواج این مطلب را بررسی نموده ایم که صرف نیاز جنسی دلیل درستی برای ازدواج نیست. ازدواج فقط برای رفع نیاز جنسی نیست. اهداف درست ازدواج، سن مناسب ازدواج و کم و کیف مقدمات آن را مشخص می کند. همچنین همین اهداف است که تفاوت سنی هریک از دختر و پسر را در ازدواج روشن می سازد.
[=B Nazanin]هر کاری که انسان می خواهد انجام دهد باید بلوغ آن کار را پیدا کرده باشد. قبل از رسیدن وقت یک کار، شتاب نمودن برای انجام آن، ناکامی را بدنبال دارد. همچنان که گذشتن وقت هم، تلاش انسان را کم ثمر و یا حتی بی ثمر می کند.
[=B Nazanin]اگر دختر و پسر در سنی ازدواج کنند که درک درستی از اصول تفاهم نداشته باشند و ندانند که هریک از مرد و زن دارای چه خصوصیات انحصاری هستند، نمی توانند با هم زندگی موفقی را شروع کنند.
[=B Nazanin]و از آن طرف اگر سن ازدواج از حد خودش بگذرد، توقع دو طرف از زندگی و از طرف مقابل، بیش از حد معقول آن می شود، در نتیجه همسران با هم جوش نمی خورند.
[=B Nazanin]آنها چشمانشان بیش از حد باز شده و عیبهای یکدیگر را بیشتر از حد مجاز می بینند. شاید هم عیبها را بیشتر نبینند، ولی با خود می گویند: «من که در این سن دارم ازدواج می کنم دیگر نباید، مثل جوانترها اشتباهی را مرتکب شوم!» همین انگاره، فرد را دچار وسواس فکری و رفتاری نموده و اشتباهات طبیعی در زندگی مشترک را بسیار بزرگ انگاشته و احساس غلطِ «ناموفق» بودن را برای او بوجود می آورد.
[=B Nazanin]هر کاری که انسانها می خواهند انجام دهند باید میزانی از توانایی آن را داشته باشند، ولی ریسک پذیر هم باید باشند. هر کاری هر چند هم که درست برنامه ریزی شده باشد، انسان را نسبت به موفقیت آمیز بودن آن به قطع و یقین نمی رساند. البته ما باید بجای واژه بیگانه ی «ریسک پذیری»، از ادبیات دینی خودمان مایه بگیرم و بگوییم: «توکل».
[=B Nazanin]البته قرار نیست توکل بخداوند و اتکاء به تدبیر او، جای تدبیر ما را بگیرد. تشکر هر نعمتی به این است که آن را بدرستی بکار بگیریم و خداوند به همه قدرت تدبیر داده است. باید این قدرت را تا می شود بکار گرفت. ولی این نعمت مثل همه نعمتهای دیگر محدود است و همه نیازمندیهای انسان را رفع نمی کند. خداوند هیچ گاه به میزانی به انسانها نعمتها نبخشیده است که آنها را از خود بی نیاز کند.
[=B Nazanin]توکل، به معنای واگذار نمودن نتیجه کارها بخداوند است، بعد از آن که فرد، از قوه تدبیرش که همان هم از خداوند است، بدرستی بهره بگیرد.
[=B Nazanin]کسانی که دیر ازدواج می کنند، برای قوه تدبیرشان زیادی حساب باز می کنند و طبیعتا نتیجه گرا می شوند و لذا نمی توانند به موقع به خداوند توکل کنند. آنها زمان توکلشان بسر رسیده است.
[=B Nazanin]سن ازدواج زمانی است که در کنار یادگیری اصول تفاهم و آشنایی با روان و شخصیت متمایز جنس مخالف، هدف فرد در زندگی نیز مشخص باشد:
[=B Nazanin]او می خواهد چه جایگاهی در زندگی اجتماعی داشته باشد؟ مسیر رشد اقتصادی اش را چگونه ترسیم نموده است؟ آیا در شهر خودش ساکن می شود و یا هجرت خواهد کرد؟ از همسرش انتظار چه موقعیت اجتماعی را دارد؟ آیا در برنامه اقتصادی اش روی درآمد همسرش حساب نموده است؟ تحصیلاتش را به چه منظوری و تا کجا می خواهد ادامه دهد؟ ایا برنامه ای برای تهیه مسکن و لو استیجاری دارد؟
[=B Nazanin]متأسفانه انسانها قسمت زیادی از سالهای نخستین زندگی خود را بدون برنامه و «هر چه پیش آمد خوش آمد» می گذرانند و وقتی می خواهند ازدواج کنند کمتر پاسخ روشنی به سؤالات فوق دارند.
[=B Nazanin]سن ازدواج را، پاسخ دهی به این سؤالات، مشخص می کند.
[=B Nazanin]غالبا سن 18 تا 20 برای دختران و 23 تا 25 برای پسران مناسب ترین زمان برای ازدواج است. البته رشد هوشی و شخصیتی انسانها می تواند بسیار با هم متفاوت باشد و در نتیجه در محدوده سنی داده شده نیز استثناء ایجاد شود.
[=B Nazanin]بنابر آنچه گفته شد، مناسب ترین تفاوت سنی بین دختران و پسران 5 سال است. دختران رشد هوشی و شخصیتی بیش از پسران دارند، لذا این تفاوت غالبا آنها را همسطح یکدیگر، به نحوی مطلوب قرار می دهد.
[=B Nazanin]وقتی می گوییم: «نحو مطلوب» بخاطر این است که مردان با توجه به تفوّق و سلطه گری طبیعی که دارند می خواهند بر همسر خود نفوذ داشته باشند و زنان نیز طبیعتا میخواهند به مردی تکیه کنند که قابل اعتماد باشد و بتواند از او بخوبی مواظبت کند. لذاست که تفاوت سنی هر چه بهتر رعایت شود، موفقیت ازدواج بهتر تضمین می شود.
[=B Nazanin]همچنین پسران در سن 22 سالگی وضعیت نظام وظیفه آنها و نحوه ادامه تحصیل آنها مشخص می شود.
[=B Nazanin]هر یک از دختر و پسر در سن 18 و 22 بحران بلوغ را پشت سر گذاشته اند و حال می توانند براساس ارزیابی درست تصمیم بگیرند.
[=B Nazanin]البته سن مطلوب ازدواج دختران در گذشته، پایین تر از 18 سال بوده است آنهم به این علت که بوده است که فرزندان در گذشته زودتر از اکنون آماده برای تشکیل زندگی می شدند. زیرا شرائط سخت زندگی در گذشته باعث می شده است تا فرزندان زودتر دارای نقش اجتماعی شوند. ولی در این زمان، با حمایت گسترده تری که والدین از فرزندان می کنند، آنها دیرتر به بلوغ همه جانبه می رسند. حضور فرزندان در محیطهای آموزشی کلاسیک، فرصتی را برای ورود آنها به جامعه از سنین پایین تر باقی نگذاشته است و آنها هرچند نسبت به گذشته گان خود از معلومات بیشتری برخوردار هستند، ولی تجربه زندگی را کمتر بدست آورده اند.
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]
[=B Nazanin]
[=B Nazanin][=Calibri]

[=B Nazanin]ازدواج تا ازدواج (قسمت چهاردهم) :Gol:
[=B Nazanin]سلام عزیزان!
[=B Nazanin]بحث ما درباره ملاکهای انتخاب همسر شایسته بود. گفتیم که این ملاکها شش تا است: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=B Nazanin]از ملاکهای تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری و سن در هفته های قبل سخن گفتیم. اینک بخواست خداوند می خواهیم درباره ملاک «تحصیلات» صحبت کنیم.
[=B Nazanin]تحصیلات
[=B Nazanin]در همه جوامع آنانی که از تحصیلات بیشتری برخوردار هستند و توانسته اند مدارک زیادتری را کسب کنند انگار که دارای موفقیتی افزونتر گشته اند. ببینیم واقعا این گونه است؟
[=B Nazanin]مسلم است کسی که در پی کسب دانش بوده است، مرارتهای زیادی را متحمل شده و همین سختیها او را در جایگاهی ستودنی قرار داده است؛ اما پرسش اینجا است که چقدر توانسته است، علاوه بر ذهنش، که علمی شده، شخصیتش را نیز علمی کند. شخصیت و ذهن دو بعد جدای هم در انسان است که البته متأثر از یکدیگر هستند ولی جدای از هم رشد می کنند.
[=B Nazanin]شخصیت علمی شخصیتی منطقی است که کمتر تحت تأثیر احساسات غیر منطقی قرار گرفته و بیشتر تصمیماتش، مستندات درست و علمی دارد.
[=B Nazanin]بعضی ذهنشان علمی است. محفوظات علمی خوبی دارند. در موضوعات مختلفی، خوب داد سخن می دهند. ولی شخصیتشان همچنان رشد نیافته باقی مانده است. موفقیتهای علمی نه تنها او را از پرداختن به شخصیتش باز داشته که حتی تصور کرده است دیگر نیازی به تلاش در آن بعد را ندارد.
[=B Nazanin]این چنین انسانی با ذهن علمی که یافته و مدرکی که کسب نموده، نه تنها شخصیتش انسان را شیفته او نمی کند بلکه، بخاطر غروری که یافته او را بیشتر از قلبهای اطرافیانش که کاستیهای او را بخوبی می دانند، رانده است.
[=B Nazanin]غرور به معنای فریب است. انسانی که جذب خصلتی پسندیده شده و از خصلتی پسندیده تر باز مانده است، فریب خورده است و مغرور گشته است.
[=B Nazanin]ارزش هر خصلتی اندازه ای دارد که باید میزان ارزشش را با همان اندازه اش ارزیابی نمود. آفت هر خوبی، این است که ارزش خود را بیشتر از حدی که دارد مطرح کند. در نتیجه مانع پرداختن به دیگر خوبیها گردد.
[=B Nazanin]ذهن علمی، داشتن تحصیلات دانشگاهی، جمع آوری مدراک رنگارنگ نیز از همان خوبیهایی است که آفتش دامن خیلی ها را گرفته است. این ذهن، صاحبش را بی نیاز از بارور نمودن شخصیت خود نموده است. نه تنها انسانها که خصلتهای نیکو نیز به یکدیگر حسادت می کنند. و جلوی رشد همدیگر را می گیرند! زیرا برخاسته از عقل نیستند و بیشتر فرهنگ و جو موجود در جامعه آنها را مرغوب نشان داده است.
[=B Nazanin]زمانی، داشتن تحصیلات دانشگاهی نیازمند به اهداف بالایی بود و در نتیجه سختیهای زیادی را هم با خود همراه داشت. این اهداف و این زحمتها، خود موجب رشد شخصیت فرد می شد. ولی به مرور تحصیلات دانشگاهی در جامعه رونق گرفت و تبدیل به یک مد اجتماعی شد و دیگر پرداختن به آن نیازمندان به اهداف بالا و زحمتهای طاقت فرسا نبود در نتیجه رابطه اش را با رشد شخصیتی نیز از دست داد.
[=B Nazanin]البته این مسئله اختصاص به موضوع مورد بحث ما ندارد. هر عملی این چنین است. بستر اجتماعی هر عمل خوب و یا بدی، وقتی باز شود، کمتر می توان از طریق آن عمل، فاعل آن را شناخت و پی به شخصیتش برد. کمتر انجام آن عمل نشان ارزشمندی و یا ضد ارزشی بودن صاحب آن عمل است.
[=B Nazanin]فرهنگ، مفهومی است که با آن جامعه را می توان شناخت نه فرد را.
[=B Nazanin]در جامعه ما داشتن تحصیلات دانشگاهی فرهنگ شد. پس نمی توان از آن طریق متوجه شد که فلانی چقدر روی شخصیتش کار کرده است.
[=B Nazanin]فرض کنید، جوانی تحصیلات دانشگاهی ندارد و در عوض در کاری که مشغول انجامش هست پیشرفت نموده و اصلا هم حسرت دانشگاه را ندارد. او بخوبی دریافته است که دانشگاه علم را در انحصار خود ندارد. می توان قید مدرک را زد، و از دانش بسیار زیادتری برخوردار شد و در ضمن از عمرجوانی بهره بیشتری برد و به پیشه مورد علاقه نیز بهتر پرداخت.
[=B Nazanin]جوانی دیگر را نیز تصور کنید که مدرکی دانشگاهی دارد، ولی رغبتی به دانش ندارد. او تنها بخاطر این که سربازی نرود و یا دختری که حوصله در خانه ماندن را ندارد، و یا بعلت این که از فلانی و فلانی کم نیاورد، راهی دانشگاه شده است. اینها نه علاقه ای به علم دارند و نه هنری آموخته اند و نه سرمایه ای اندوخته اند و قسمت مهمی از جوانی خود را نیز از دست داده اند. الان هم آماده برای قبول هر شغلی را ندارند! زیرا شأن خود را برتر از انجام بعضی از کارها می دانند در نتیجه همچنان بی کار و ناراضی می مانند.
[=B Nazanin]خب البته جوانانی دیگر نیز بین این دو نمونه ای که مثال زدیم هستند. مثلا جوانی که هم تحصیلات دانشگاهی دارد و هم شخصیتش علمی و منطقی است و هم در رشته ای که تحصیل نموده، آنقدر درخشیده است که بتواند براحتی مشغول کار شود. خب این که خیلی ایده آل است ولی افراد ایده آل آنقدر کم هستند که در پژوهش های اجتماعی و توصیه های عمومی جایگاهی ندارند.
[=B Nazanin]آنچه ما در پی اثبات آن هستیم این است که جوانی، بخاطر نداشتن تحصیلات دانشگاهی طرد نشود و دیگری بخاطر صرف داشتن این امتیاز، قبول نشود. لزوما کسی که تحصیلاتی دارد، دارای شخصیتی منطقی نیست. شاید از وضعیتی ناهنجار نیز برخوردار شده باشد.
[=B Nazanin]تحصلات بیشتر دختر
[=B Nazanin]آیا دختر اگر تحصیلات بالاتر داشته باشد در زندگی مشترک مشکلی پیش می آید؟
[=B Nazanin]در پاسخ به این سؤال می گوییم: هر انسانی دارای معدلی است. معدل نمره ای است که از چند ملاک بدست می آید. مهم آن است که معدل پسر برتر از معدل دختر باشد تا بتواند سکان زندگی را بدست بگیرد و دختر بتواند به او تکیه کند. زیرا قرآن مردان را تکیه گاه زنان معرفی نموده است. الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ (نساء: 34) این سخن، همانگ با طبیعت مرد و زن است. البته این نه به این معناست که مرد در تربیت فرزندان نقش بیشتری دارد خیر، بلکه این زنان هستند نقش بیشتری را بر عهده دارند.
[=B Nazanin]براین اساس اگر پسری که از تحصیلات کمتری نسبت به دختر برخودار باشد، موفقیتهای دیگری را کسب کرده باشد و بتواند جلوی فخر فروشیهای احتمالی همسرش بایستد، این چنین ازدواجی می تواند با موفقیت همراه باشد.
[=B Nazanin]خصوصا در این زمان که دختران بعضا از تحصیلات بیشتری نسبت به پسران برخوردار هستند، نباید، این امر سبب سختگیری های بی مورد برای طرد خواستگار باشد. متأسفانه تحصیلات دانشگاهی دختران، سن ازدواج آنان را از 18 سال ابتدای انقلاب به 24 سال رسانده است. و حال ان که در باره پسران این ازدیاد تنها به یک سال رسیده است.
[=B Nazanin]این ازدیاد سن ازدواج دختران، سبب ناکامی بسیاری از دختران از اصل ازدواج شده است و وقتی ازدواج هم صورت می پذیرد، دیگر فرصت کافی برای تکثیر نسل ندارند. در نتیجه نرخ باوری را از حد استاندارد آن کاهش داده و کشور را در ردیف پرکهنسال ترین کشورهای جهان قرار داده است.

[=B Nazanin]ازدواج تا ازدواج (قسمت پانزدهم) :Gol:
[=B Nazanin]سلام عزیزان!
[=B Nazanin]بحث ما درباره ملاکهای انتخاب همسر شایسته تمام شد. گفتیم که این ملاکها شش تا است: تدین، شخصیت، شؤونات، خصوصیات ظاهری، سن و تحصیلات.
[=B Nazanin]ممکن است هر یک از دختر و پسر دو یا چند مورد را دارای ملاکهای فوق شناسایی کرده باشند و حال به دنبال مزیتهایی باشند که بر اساس آن مزیتها بخواهند به یک مورد جواب مثبت دهند.
[=B Nazanin]مزیتهای انتخاب
[=B Nazanin]مزیتهای انتخاب می تواند اصالت خانوادگی، سیادت، همشهری، هم نژادی و مثبت بودن استخاره باشد!
[=B Nazanin]اصالت خانوادگی
[=B Nazanin]خانواده اصیل، خانواده ای است که اجداد آنها شناخته شده باشند. این نوع خانواده ها از شهرت و مقبولیت مطلوبی در منطقه برخوردار می باشند.
[=B Nazanin]یکی از عللی که غالبا خانواده ها این چنین مزیتی را به نحوی مطلوب ندارند، گسستگی بین اعضاء فامیل هست. گسستگی که آنها را از هم دور و بی خبر ساخته در نتیجه نه تنها در ناملایمات زندگی پشتیبان هم نبودند بلکه خود، مهمترین عامل رنجش و آزار یکدیگر گشته اند.
[=B Nazanin]اگر دختر و پسری از خانواده ای باشند که در میان آنها روابط خویشاوندی محکمی وجود داشته باشند، آنها برای شروع زندگی از یاوران بیشتری برخوردار خواهند بود و فرزندان آنها نیز با رشد یافتن در میان فامیل، بهتر خواهند آموخت که چگونه با کنترل عصبانیت و بخشش و سعه صدر، بر مشکلات فائق آیند.
[=B Nazanin]البته خانوده های اصیل تلاش می کنند تا از میان خود همسر برگزینند تا با ورود یک غریبه به میانشان، یک دستی آنها و فرهنگی که میانشان بوجود آمده است، از بین نرود.
[=B Nazanin]ولی باید توجه داشت که فرهنگ بسته موجود بین خانواده های اصیل، آفت این خانواده ها است. زیرا این فرهنگ، راه را برای آزادی عملهای مطلوب می بندد و به دیگران حق می دهد تا نظر خود را بر زندگی زوج های جوان تحمیل کنند. به نحوی که بعضا حتی والدین هم در تصمیم گیری های خود آزاد نیستند و مجبور هستند نظرات دیگر فامیل را هم در نظر بگیرند.
[=B Nazanin]لذا در انتخاب همسر از این خانواده ها باید ابتداء بررسی شود که اعضاء خانواده قبل از این که پشتیبان همدیگر باشند، طرفداری از حقیقت کنند و الا آفت تعصب، ارزش اصالت این نوع ازخانواده ها را از بین می برد.
[=B Nazanin]به همین خاطر ما «اصالت خانوادگی» را جزء ملاکهای اصلی ازدواج نیاوردیم و به آن فقط بصورت یک مزیت اشاره نمودیم.
[=B Nazanin]در پی همین بحث باید بگوییم، هر یک از دختر و پسر، در گفتگوها و تحقیقات خود، این نکته را جویا شوند که آیا در میان خویشان همسر آینده، آیا قهری وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است چرا این قهر اتفاق افتاده است و آیا قرار نیست، آشتی صورت بگیرد؟
[=B Nazanin]البته کنکاش در این امور تنها برای ترجیح دادن و مزینت بخشیدن است نه اصل انتخاب.
[=B Nazanin]سیادت
[=B Nazanin]بعضی یکی از ملاکهای انتخابشان را سید بودن همسرشان می دانند! خصوصا بعضی از آقا پسرها که میخواهند با ازدواج با دختری سید، داماد حضرت زهرا (علیها السلام) محسوب شوند.
[=B Nazanin]اولا سیادت جزء ملاکهای اصلی ازدواج نیست. در هیج سندی از قرآن و حدیث و یا سیره بزرگان تا جایی که من اطلاع دارم، توصیه نشده است که با سادات ازدواج کنید.
[=B Nazanin]ولی سیادت می تواند یک مزیت باشد! زیرا سادات، دارای ارتباط خونی با انسانهایی هستند که برترین های جهان هستی می باشند و این هم­خونی، زمینه وجود و رشد، صفات ارزشی انسانی بیشتری را در آنها فراهم ساخته است.
[=B Nazanin]خصوصا اگر پسر یا دختر سیدی که به دلائل موهوم و غلط، جامعه به آنان فرصت ازدواج را نداده است، می توان با ازدواج با آنها، محبت خود را به پیامبر اثبات نمود و یقینا حضرت نیز این خانواده را مورد عنایت ویژه قرار خواهد داد.
[=B Nazanin]البته بدانید که سادات بخاطر انتسابی که به پیامبر دارند، از احترام ویژه ای برخوردار هستند و آنها که می خواهند با اینان ازدواج کنند باید بیش از حد مورد انتظار، حسن خلق داشته و بر خورد با نامهربانیهای آنان، گذشتی افزونتر از خود برور دهند.
[=B Nazanin]همشهری
[=B Nazanin]انتخاب همسر از شهری که ساکن هستید، می تواند یک مزیت باشد. زیرا علاوه بر توافقات فرهنگی، دختر در منزل شوهرش کمتر احساس غربت می کند. احساس غربت دختر، خصوصا در روزهای نخست زندگی، یکی از مشکلات زوجهای جوان است. وجود فامیل بخصوص پدر و مادر و خواهر و برادر در اطراف محل سکونت در شهرهای بزرگ و یا در دیگر نقاط شهر، در شهرهای کوچکتر، به زن احساس امنیت و آرامش بهتری می دهد.
[=B Nazanin]آنانی که همسر از شهری دیگر می گیرند باید خود را آماده کنند تا قسمتی از عمرشان را درجاده ها بگذرانند و بعضا این مقدار هزینه کردن برای زندگی، توقع آنها را نسبت به یکدیگر افزایش داده و سبب بدخلقی بینشان می شود.
[=B Nazanin]اصلا مسافرت اگر طولانی باشد و به دفعات تکرار شود، خُلق انسان را تنگ و روانش را دچار پریشانی می کند. لذا در دعا داریم که از خداوند خواسته می شود که رزق ما را در شهر خود ما قرار بده! تا ما مجبور به مسافرت برای رزق خود نشویم.
[=B Nazanin]هم نژادی
[=B Nazanin]ازدواج فارس با فارس، کرد با کرد، ترک با ترک، شمالی با شمالی، جنوبی با جنوبی، بلوچی با بلوچی، عرب با عرب و همچنین دیگر نژادهای ایرانی با هم نژادهای خود می تواند یک مزیت باشد.
[=B Nazanin]چه بسیار اتفاق افتاده است که ازدواج با غیر هم نژاد، سبب شده است تا هر یک از دو زوج نتوانند با فرهنگ زندگی همسر خود کنار بیایند در نتیجه زندگی آنها با احساس خوشبختی قرین نبوده است.
[=B Nazanin]البته ما این موضوع را به صورت ملاک مطرح نکردیم زیرا به عنوان نمونه در شهر بزرگ تهران، آنقدر نژادها در هم تنیده شده اند که خانواده ها میزان کمی از فرهنگهای اختصاصی خود را نگه داشته اند و تنها تفاوت لهجه و بعضی مراسم ازدواج بینشان مانده است.
[=B Nazanin]البته ما قبول داریم، صفات اخلاقی مثبت و منفی، در نژادها، دارای نمره های متفاوتی است! ولی همین به هم آمیختگی نژادها سبب یکسان شدن این نمرات گشته و هم نژادی را از اولویت نخست خارج ساخته است.
[=B Nazanin]مثبت بودن استخاره
[=B Nazanin]استخاره یکی از روشهای شرعی برای بیرون آمدن از تردید است. تردیدی که البته با مشورت و بررسی پایان نیافته است.
[=B Nazanin]متأسفانه بعضی اصرار دارند تا به محض این که نام شخصی برای خواستگاری برده می شود سراغ استخاره بروند. از آنها باید پرسید چرا این کار را می کنند؟ آیا خود مجتهد هستند و یا مجتهدی که از او تقلید می کنند، این توصیه را نموده است؟ یا کارشان موافق با احتیاط است؟
[=B Nazanin]اگر خود مجتهد هستند، دلیل قرآن و یا روایی اشان برای این کار چیست؟ ما که دلیلی از آیات قرآن و احادیث اهل البیت در باره این موضوع نیافتیم و اگر هم مقلد هستند، کدام مرجع تقلید گفته است قبل از بررسی بروید سراغ استخاره؟ اگر هم میخواهند احتیاط کنند، آیا رد کردن پسری که سراغ دختر شما آمده است و یا دختری که شما پی او رفته اید، تنها به دلیل بد آمدن استخاره، موافق با احتیاط است؟! آیا نمی هراسید از این که این رد کردنها موجب شود، تا پسری و یا دختری به گناه بیافتد؟! آیا نشنیده اید این حدیث نبوی را که فرمود:
[=B Nazanin]اگر کسی که برای ازدواج آمده است و اخلاق و ایمانی (در حد متعارف) پسندیده دارد، رد کنید در زمین فتنه ای بزرگ شکل می گیرد؟!
[=B Nazanin]شاید بگویید: «ما نمی دانیم اخلاق و ایمانش چگونه است! لذا استخاره می گیریم.» پاسخ این است که بروید بررسی کنید! و بعد هم توکل به خداوند نمایید. مگر آنها که استخاره اشان مثبت بوده است، دیگر نیازی به توکل ندارند؟ آیا زندگی آنها حتما قرین با خوشبختی است؟!
[=B Nazanin]چه بسیار از آنهایی که استخاره اشان مثبت بوده است ولی زندگی موفقی نداشته اند.
[=B Nazanin]اصلا از کجا معلوم کسی که استخاره نموده است بدرستی توانسته باشد منظور آیه را بفهمد؟
[=B Nazanin]به هرحال ما به جد توصیه می کنیم استخاره را به عنوان آخرین گام ببینید. لذا ما هم آخرین بحث ملاکهای ازدواج را استخاره قرار دادیم.
[=B Nazanin]ان شاء الله [=Times New Roman]–[=B Nazanin] با پایان پذیرفتن بحث ملاکهای زادواج - بحث خواستگاری را از جلسه بعد آغاز خواهیم کرد.

[=B Nazanin]ازدواج تا ازدواج (قسمت شانزدهم) :Gol:
[=B Nazanin]سلام عزیزان!
[=B Nazanin]بحث ما درباره ملاکهای انتخاب همسر شایسته تمام شد. از این نشست ببعد می پردازیم به خواستگاری.
[=B Nazanin]با وجودی که در عقد ازدواج این دختر است که صیغه ایجاب را [=Times New Roman]–[=B Nazanin] انکحتُ [=Times New Roman]–[=B Nazanin] را می گوید و پسر صیغه قبول را [=Times New Roman]–[=B Nazanin] قبلتُ [=Times New Roman]–[=B Nazanin] را بر زبان جاری میکند ولی همیشه این پسر بوده است که در پی خواستگاری دختر بوده است و دختران در پی خواستگاری از پسران نبوده اند.
[=B Nazanin]دلیل این هنجار اجتماعی شرمی است که در دختران وجود دارد. شرمی که در وضعیت طبیعی، چندین برابر شرم در پسران است. البته ممکن است، دختری زندگی غیر طبیعی و در مسیر هوس داشته باشد که نشان آن هم کمتر شدن شرم او و حتی از بین رفتن آن باشد.
[=B Nazanin]سؤالی که اینجا پیش می آید این است که با وجود شرم بیشتر در دختران، چرا دختر در عقد ازدواج، از مرد تقاضای ازدواج می کند و این مرد است که از او خواسته می شود تا «بله» را بگوید؟
[=B Nazanin]پاسخ این است که این هنجار اجتماعی و شرم طبیعی مانع از این نمی شود که زن در مسئله ازدواج فعالانه وارد نشود و همه ریش و قیچی را دست والدین و دیگر بزرگان فامیل بسپارد و در این مسئله بسیار مهم، منفعلانه برخورد نکند!
[=B Nazanin]خیر! خداوند زن را هدایتگر اصلی [=Times New Roman]"[=B Nazanin]قرارداد[=Times New Roman]"[=B Nazanin] ازدواج معرفی می کند و این مرد است که یا موافقت با این شرائط می کند و یا موافقت نمی کند.
[=B Nazanin]دعا قبل از خواستگاری
[=B Nazanin]حال که عزم خود را جزم نموده اید تا در پی همسر مناسب باشید باید بدانید که دعا نقشی بی بدیل در موفقیت آمیز بودن خواستگاری و یا قبول خواستگار و در کل ازدواج موفق دارد.
[=B Nazanin]زمانی که بحث ازواج شما در خانواده مطرح است، بهترین موقع است که با خداوند خلوت کنید و مصرانه از او بخواهید تا برای شما همسری ایده آل آنطور که خودش می پسندد برگزیند.
[=B Nazanin]دعا دارای آدابی است که استجابت آن مشروط به رعایت این آداب است! مهمترین این آداب چهار ادب است:
[=B Nazanin]1) همسری را از خداوند بخواهید که او بپسندد. ما بحث «دعا برای ازدواج» را بعد از بحث «ملاکهای ازدواج» آوردیم تا زمینه دعای صحیح را آماده نموده باشیم! زیرا شما تا زمانی ندانید خداوند کدام همسر را شایسته می داند، نمی توانید از خداوند همسر شایسته بخواهید! زیرا ممکن است خداوند دعای شما را مستجاب کند و همسری شایسته را در مسیرتان قرار دهد، ولی شما آن را شایسته نداسته و پسش بزنید و بعد هم به خداوند معترض باشید که چرا دعای شما را مستجاب ننموده است!
[=B Nazanin]این را بدانیم که خداوند دعا را به نفع ما مستجاب می کند نه به ضرر ما! قرآن می فرماید: ادعونی استجب لکم. به قید «لکم» توجه کنید! یعنی «برای شما و به نفع شما دعایتان را مستجاب میکنم!» نفع ما را خداوند تشخیص می دهد. ملاک «نفع ما» را در ازدواج، توسط و عقل و دین به ما آموزش داده است. و ما هم بر اساس همین عقل و دین، ملاکهای ازدواج و در ادامه آن مزیتهای انتخاب را مطرح نمودیم!
[=B Nazanin]شیطان از خداوند خواست که به او مهلت دهد و خداوند نیز این کار را کرد و دعایش را مستجاب نمود! ولی آیا این استجابت به نفع او بود؟ اگر شیطان بعد از تمرد از امر خداوند و سجده ای که بر آدم نکرد، می مرد آیا بیشتر به نفعش نبود تا این که مرگش موقعی فراسد که اینهمه گناه گمراهی را بر گردن خود دارد؟!!
[=B Nazanin]آنها که تابع شیطان هستند و ملاکهای انتخابشان در امورات مختلف زندگی، نه الهی، بلکه شیطانی است آیا می توانند از خداوند بخواهند که دعایشان را مستجاب کند؟ و حال آن که مطمئن نیستند این استجابت به نفع آنهاست؟
[=B Nazanin]هر چند موضع بحث ما، در باره ازدواج است، ولی مسئله معرفت نسبت به مضمون دعا و این که رضایت خداوند در چیست، در همه آنچه از خداوند خواسته می شود، یک اصل است و باید حتما مورد توجه قرار گیرد.
[=B Nazanin]2) اصرار در دعا، اصلی دیگر برای رسیدن به استجابت مطلوب است. اصلا هدف از دعا رسیدن به خواسته مورد نظر نیست! بلکه هدف اصلی آن ارتباط با خداوند است. دعا تنها راه ارتباط مداوم با خالق مهربان است. بنابرین اگر احساس می کنیم زمان استجابت به درازا کشیده شده است، ناامید نشوید! شما مشغول سخن گفتن با خالق چهان آفرینش هستید! آیا این شکوهمند نیست! فکر نمی کنید اگر زود پاسخ شما داده شود، در واقع صدایتان در آسمانها خوشایند خداوند نبوده و با استجابت سریع دعایتان، این صدا قطع شده است؟! به این مضمون از امام صادق (علیه­السلام) روایتی در کتاب شریف کافی جلد یک صفحه 490 نقل شده است.
[=B Nazanin]مولوی در مثنوی معنوی می گوید:
[=B Nazanin]ای بسا مخلص که نالد در دعا * تا رود دود خلوصش بر سما
[=B Nazanin]تا رود بالای این سقف برین * بوی مجمر از انین المذنبین
[=B Nazanin]پس ملائک با خدا نالند زار * که ای مجیب هر دعا وی مستجار
[=B Nazanin]بنده ی مومن تضرع می کند * او نمی داند بجز تو مستند
[=B Nazanin]حق بفر ماید که از خواریّ اوست * عین تاخیر عطا یاریّ اوست
[=B Nazanin]گر بر آرم حاجتش او وارود * هم در آن بازیچه مستغرق شود
[=B Nazanin]گرچه می نالد به جان یا مستجار * دل شکسته سینه خسته گو بزار
[=B Nazanin]خوش همی آید مرا آواز او * وآن خدایا گفتن و آن راز او
[=B Nazanin]3) درخواست همسر ایده آل را، خواسته ای بسیار مهم بدانید! شاید مهمترین خواسته مادی [=Times New Roman]–[=B Nazanin] معنوی شما همین دعا باشد. همسر خوب، یک عمر زندگی شما را بکام می کند و شما را برای داشتن نسلی پاک بشدت یاری می نماید. لذا به درگاه او تضرع کنید و از گناهان خود استغفار کنید و تصمیم بر ترک آنها بگیرید تا بتوانید رضایت خداوند را جلب کنید و در نهایت به استجابت دعایتان کمک کنید!
[=B Nazanin]4) دعایتان را در ضمن عملی انجام دهید. عملی که برای خود من مجرب بوده است و به این خاطر [=Times New Roman]–[=B Nazanin] الحمد لله - همسری شایسته خداوند به من داده است، نماز استغاثه حضرت زهرا (علیها السلام) است:
[=B Nazanin]در مفاتیح الجنان روایت ‏شده است كه: هر گاه حاجتى دارى دو ركعت نماز به جاى آور و پس از سلام سه مرتبه تكبیر بگو و پس از آن تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یا مولاتى یا فاطمةُ اغیثینى‏» ، سپس جانب راست صورت را بر زمین (مُهر) بگذار و همان ذكر را صد مرتبه بگو، سپس دوباره به سجده برو و همان را صد مرتبه بگو، آنگاه جانب چپ صورت را بر زمین (مُهر) بگذار و صد مرتبه همان ذكر را بگو و در آخر باز به سجده برو و صد و ده مرتبه همان را بگو و حاجت ‏خود را بخواه، به خواست ‏خداوند حاجتت ‏برآورده مى‏شود!

[=B Nazanin]ازدواج تا ازدواج (قسمت هفدهم):Gol:
[=B Nazanin]سلام عزیزان!
[=B Nazanin]تا اینجا از ضرورتهای ازدواج و ملاکهای انتخاب همسر گفتیم و همچنین اشاره کردیم که دعا نقشی بی بدیل در آشنایی با همسر ایده آل دارد.
[=B Nazanin]ارتباط قبل از خواستگاری
[=B Nazanin]سه نوع ارتباط قبل از ازدواج را می توان تصور نمود و آنها را بررسی کرد:
[=B Nazanin]1) ارتباط عشقی قبل از ازدواج. 2) تجربه سطحی از زندگی مشترک قبل از ازدواج. 3) چند جلسه صحبت رسمی در مجلس خواستکاری و یا خارج از آن!
[=B Nazanin]ما قبلا در باره عشق قبل از ازدواج سخن گفته ایم و آن جا تأکید نموده ایم با وجود عشق، هیچ عقلی برای دیدن عیوب معشوق وجود ندارد! لذا کسی نمی تواند ادعا کند که در این ارتباط، فرصت شناخت همسر آینده، بدست آمده است.
[=B Nazanin]اما ارتباط دوم: این نوع از ارتباط رسمی بوده و با اطلاع والدین صورت می گیرد منتها بدون دلباختگی است. دختر و پسر «باهم بودن» را در مکانهای تفریحی، فرهنگی و یا خصوصی مثلا در منزل یکدیگر تجربه می کنند و بر اساس اتفاقاتی که پیش می آید نسبت به یکدیگر شناخت پیدا می کنند. دلیلی که برای تجویز و یا حتی ضرورت این سطح از ارتباط آورده می شود این است که با صرف صحبت کردن نمی توان به شخصیت طرف مقابل پی برد باید سطحی از زندگی را با او تجربه نمود و بعد تصمیم به ازدواج گرفت.
[=B Nazanin]برای بررسی درست و غلط بودن ارتباط نوع دوم و همچنین هدفی که ارتباط نوع سوم باید در پی آن باشد، ابتداء پاسخ به این سؤال را مطرح کنیم که: شناخت شخصیت انسانها از چه موانعی برخوردار است؟
[=B Nazanin]شخصیت انسانها، همان عادات خوب و بد آنهاست! البته عاداتی که مورد رضایت فرد است.
[=B Nazanin]موانع ارزیابی شخصیت
[=B Nazanin]طبق این تعریف، برای شناخت شخصیت انسانها موانع عمده ای وجود دارد:
[=B Nazanin]مانع اول: انسانها تنها از طریق رفتاری که از یکدیگر مشاهده می کنند، درباره خصلتهای مثبت و منفی هم (یعنی همان عادات شخصیتی) قضاوت می کنند. ولی آیا هر رفتاری لزوما می تواند دلیل بر یک خصلت باشد؟ بسیاری از رفتارهای انسانها تحت تأثیر محیطشان صورت می گیرد. و کمتر اراده آنها بطور کامل این رفتارها را مدیریت می کند. به عبارت دیگر:
[=B Nazanin]زشتی های انسانها بیشتر لغزش است تا عیب. لغزش، رفتاری است که به صورت اتفاقی و نه طبق خواست فرد ایجاد شده است. بله اگر لغزشی بارها و بارها در موقعیتهای مختلف اتفاق بیافتد، آنوقت می شود گفت که عیبی کشف شده است.
[=B Nazanin]همچنین زیباییهای انسانها غالبا متأثر از محیط است! بسیار هستند انسانهایی که در محیط بیرون از منزل طوری رفتار می کنند، ولی در خانه طوری دیگر عمل می کنند. کم نیستند صاحبان وجهه ای که همسرشان و یا فرزندانشان درباره آنها نظری دیگر دارند.
[=B Nazanin]پس صرف تکرار یک رفتار در شرائط خاص نمی تواند دلیل بر بعدی از شخصیت باشد. بلکه یک رفتار در همه موقعیتها می تواند حاکی از یک عادت شخصیتی باشد.
[=B Nazanin]مانع دوم: در ادامه مانع نخست می گوییم: بعضی از رفتارها حاکی از شخصیت فرد نبوده بلکه عکس العمل رفتار فرد مقابل است. انسانها بخاطر خودپسندی که دارند، این دست از رفتارها را نیز مربوط به شخصیت طرف می دانند و برای رفتار خود تأثیری در شکل گرفتن آن رفتار نمی دانند. و یا این نقش را کمتر از واقعیتی که هست می دانند! این قانون هم برای رفتارهای خوب صادق است و هم رفتاری زشت.
[=B Nazanin]ممکن است فردی بخاطر اخلاق خواب ما، و یا رفتار خوبی که به صورت مقطعی از ما سر زده است، رفتار پسندیده ای از خود بروز داده است و یا اخلاق زشت ما موجب رفتاری ناپسند گشته است. این رفتارها دلیل بر وجود بعدی مثبت و یا منفی در طرف مقابل ما نخواهد بود.
[=B Nazanin]مانع سوم: اگر فردی عادت بدی دارد ولی از آن ناراحت است، نمی توان گفت، این عادت در شکل گیری شخصیتش نقش دارد! و همچنین اگر دارای عادات پسندیده ای است ولی این عادات را برای خود محدودیت می پندارد و دوست دارد که آنها را نداشته باشد! در این صورت نیز نمی توان وجود این عادات را دلیلی بر مثبت بودن شخصیت آن فرد دانست.
[=B Nazanin]بعضی انسانها، که از سیرت خوبی برخوردار هستند بخاطر تربیت محیطی ناهنجار، به عادات رفتاری بدی دچار شده اند و همیشه نیز از این رفتارهای خود نارحت بوده و از آن بیزاری می جویند، آنها بالاخره راهشان را از دیگر بزهکاران جدا نموده و جزء صالحین خواهند شد.
[=B Nazanin]بعضی دیگر در نقطه مقابل هستند. آنها دارای سیرتی ناپسند و خبیث هستند! ولی بخاطر این که در محیط تربیتی مطلوبی قرار گرفته اند، عادات رفتاری خوبی پیدا کرده اند ولی این عادات را برای خود محدودیت می دانند و آرزو می کنند ای کاش در خانواده ای دیگر متولد می شدند و از محیطی برخوردار می شدند که پر از آزادی بود و آنها براحتی می توانستند به هوسهای خود برسند! اینان بالاخره موفق خواهند شد که این محیط را برای خود ایجاد کنند و راهشان را از مسیر صالحین جدا نموده و راه مخالف آنها را بپیمایند.
[=B Nazanin]مانع چهارم: ذهن انسانها غالبا قضاوت عادلانه نمی کند زیرا با دیدن اولین رفتار، احساس رضایتمندی و یا نارضایتی که نسبت به آن رفتار بوجود می آید، نمی گذارد تا رفتارهای بعدی بدرستی مورد ارزیابی قرار گیرد.
[=B Nazanin]بر این اساس هرچند ممکن است انسانها نسبت به زشتی و زیبایی یک رفتار بتوانند قضاوت درستی انجام دهند ولی نسبت به میزان زشتی و یا زیبایی رفتار، نمی توانند بدرستی حکم کنند. خصوصا وقتی رفتاری موجب شود به طرف مقابل ضرری و یا نفعی برسد آنوقت بیشتر احتمال خطای در قضاوت وجود دارد.
[=B Nazanin]مثلا یک وقت طرف مقابل ما دروغی می گوید و گاهی این دروغ را به ما می گوید و یا زمانی ممکن است پا روی خواسته اش گذاشته و ایثاری بنماید و گاهی این ایثار را به ما می کند، آنوقت قضاوت درباره میزان زشتی دروغ و یا زیبایی ایثار طرف ما، کلا متفاوت می شود.
[=B Nazanin]مانع پنجم: بعضی از رفتارها قبل از آن که شخصیتی باشد جنسیتی است! جنس زن و جنس مرد باعث رفتارهای زشت و زیبایی می شود که نمی توان از آنها برداشت زشت و زیبا بودن شخصیت هر یک از زن و مرد را نمود.
[=B Nazanin]مثلا اگر دختری زود رنج و باریک بین و جزیی نگر است این ربطی به شخصیت او ندارد. طبع زن اینطور است. اگر مردی به این خاطر این دختر را مناسب برای ازدواج تشخیص ندهد، دیگر هیچ دختری را مناسب برای ازدواج تشخیص نخواهد داد. و یا استقلال طلبی که در مرد هست ممکن است او را به رفتارها و گفتن سخنانی وادارد که بوی استبداد و تحکم از آن به مشام برسد. و حال آن که واقعیت غیر از این است.
[=B Nazanin]ان شاء الله در جای مناسب از خصوصیات روانی هر یک از زن و مرد مفصل سخن خواهیم گفت.
[=B Nazanin]**
[=B Nazanin]حال فرض کنید شما همه این موانع را پشت سر گذاشتید و شخصیت طرف مقابلتان را معیوب تشخیص دادید، فکر می کنید کسی را پیدا خواهید کرد که شخصیتش بی عیب باشد؟! ممکن است شما کسی را پیدا کنید که فکر کنید شخصیتش بی عیب و یا کم عیب تر از شخص قبلی است ولی این فقط فکر آن وقت شماست زندگی به شما درک جدیدی خواهد داد. مطمئن باشید.
[=B Nazanin]به نظر ما بعد از ارزیابی همسر، طبق ملاکهایی که گفته شد، و سخن گفتن در دو یا سه جلسه برای احراز حداقل همان ملاکها، دیگر لازم نیست کنکاشی بیشتر صورت پذیرد و با توکل بخداوند باید زندگی را آغاز نمود و مشکلات بعدی زندگی را با علم و صبر حل نمود و از خداوند مدام خواست تا علم و صبر مناسب را همیشه ارزانی کند تا در آزمون زندگی مشترک که قسمت عمده آموزن انسان در دنیا است، بیشترین توفیق حاصل شود!
[=B Nazanin]ان شاء الله ما هم در ادامه این مباحث شما را یاری خواهیم داد تا وقتی که فرزندانتان به سن ازدواج برسند و خود صاحب فرزند گردند و شما پدر بزرگ و مادر بزرگ شوید.
[=B Nazanin]سمت و سوی مباحث ما هدایت همسران از، ازدواج تا ازدواج است. از ازدواج خود تا ازدواج فرزندان!

سلام دوستان :Gol:
مباحثی که قبلا پی می گرفتیم بررسی تمامی مباجث مربوط به یک زندگی بود که از انتخاب همسر آغاز شده و همچنان ادامه می یابد تا به ازدواج فرزند برسد.
تصدیق می کنید که مباحث بسیار مبسوط خواهد بود.
به همین خاطر نام این مباحث را «ازدواج تا ازدواج» گداشته ایم.
این مباحث چون نیازمند به تحقیق و پژوهش هست زمان زیادی را می برد و نویسنده توانسته است تنها تا آغاز جلسه خواستگاری در هفده درس، آن را پی بیگرد!
لذا دوستان می توانند در این باره اظهار کنند تا بعد من تصمیم بگیرم.