اسلام وتفریح
تبهای اولیه
تفريح در لغت: در لغت تفريح به معني شادماني کردن، شادماني و خوشي است[1]و با واژه هاي نزهت، تفرّج، فرح، راحتي و آسايش هم خانواده است.
تفريح در فرهنگ اسلامي: در واقع در فرهنگ غني اسلام تفريح از مراحل و اجزاء سير تکاملي و رشد شخصيت فردي و اجتماعي انسان به حساب مي آيد. به گونه اي که هر کسي از اين قسمت (تفريح) استفاده نکند، در بعدي از ابعاد تکاملي شخصيت خود کوتاهي کرده است و اين قصور باعث کندن سير رشد و تکامل ابعاد ديگر شخصيت او مي گردد. تفريح نشاطي است که انسان پس از تلاش و فعاليت هاي سنگين جسمي و روحي بر مي گزيند تا رنج و اندوه و همّ و غم را از خود دور کند.[2]
از آن جايي که انسان داراي دو بعد جسماني و روحاني است و اين دو بعد بر همديگر اثر مي گذارند (مثبت و منفي)، بايد بداند که تفريح براي بازپروري و نشاط در کار، رغبت و رشد در تمام جهات زندگي يک ضرورت است که مورد تأکيد و تأييد ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ (در عمل توصيه به آن ها و تأييد افرادي که به تفريحات سالم مي پرداختند) بوده است. در بحث فعلي، تفريح به معني هر چيزي است که باعث شادي، نشاط، رفع خستگي و غم، اعم از تفريح حرکتي (ورزش) و غير حرکتي است.
ويژگي هاي تفريح اسلامي:
1. در راستاي فرآيند تکامل و رشد شخصيت اسلامي و انساني است؛ 2. نشاط آور؛ 3. در چهارچوب قوانين شرع (واجب، حرام، مباح، مکروه و مستحب)؛[3] 4. تعادل در آن مهم است (نه افراط نه تفريط)؛ 5. فوايد عقلي، جسمي و روحي دارد؛[4] 6. بعد اجتماعي در آن لحاظ شود مثل ادخال سرور در قلب مؤمنين.[5] 7. فقط وقت پرکني و تضييع وقت نيست.[6] 8. هر تفريحي که انسان را يک پله از رشد الهي پايين آورد مذموم (حرام يا مکروه) است؛ 9. فعال و پرتحرک بودن مثل اسب سواري، کشتي و ....؛ 10. هر تفريحي که باعث خفت و سبکي عقل شود و يا عقل را تعطيل کند حرام است (توجه به عقل و تفکر در نظام اسلام) مثل شرب خمر، موسيقي مبتذل، مواد مخدر، قمار؛ 11. برد و باخت در بازي حرام است (غير از تيراندازي و اسب سواري)؛ 12. آزار و اذيت حرام است (تحقير، مسخره کردن، آزار دادن همسايه و مردم و...)؛ 13. ضرري به خود يا ديگران نرسد؛ 14. لذت آن پايدار باشد (کمک کند به شادي در آخرت)؛[7] 15. تقويت کننده بعد جسماني و روحي (شجاعت و ....) باشد.
نکته: با توجه به ويژگي هاي تفريح اسلامي بايد متذکر شويم که اسلام ما را در تفريحات محدود نمي کند، امّا آن چه که مهم است ميزان حرکت است يعني بايد در هر تفريحي اول دقت کنيم و ببينيم که آيا با معيار اسلام سازگار است يعني آيا کمال آور، لذت آور و آخرت آور هست يا نه، هر چه به عنوان لذت، تفريح، شادي باشد و انسان را از مسير بندگي و کمال دور سازد به تعبير علي ـ عليه السلام ـ آخرش به هلاکت ختم خواهد شد.
تفريحات اسلام: همانطور که ذکر شد اسلام براي هر کاري ملاک معرفي کرده است. اسلام در تفريح، ما را محدود نکرده است، اما چيزي که مهم است بايد خارج از مسير بندگي نباشد و ويژگي هاي تفريح اسلامي مذکور در آن رعايت گردد. اينک به برخي از تفريحات مورد توجه اسلام اشاره مي کنيم. لازم به ذکر است که با توجه به تعريف لغوي تفريح بايد گفت که دايره تفريح خيلي وسيع تر از آن است که غالباً تصور مي شود چون تفريح به معني شادي و شادماني است و هر چه باعث زايل شدن همّ، غم، خستگي و رنج شود به نوعي تفريح محسوب مي شود.
1. کار و تلاش:[8] حضرت علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: کار بزرگترين تفريح است. کار باعث شکوفا شدن استعداد و خلاقيت انسان مي گردد و انسان را از همّ و غصه نجات مي دهد، بسياري از اضطراب ها و نگراني هاي جهان امروزي به خاطر بي حرکتي و عدم فعاليت هاي جسماني است. امروزه کار درماني براي زدودن يأس، نگراني و اضطراب براي بيماران رواني هم تجويز شده است.
برنارد شاو نويسنده معروف انگليسي مي گويد: راز بدبختي و بينوايي ما داشتن اوقات فراغتي است که صرف فکر کردن درباره خوشبختي و بدبختي مي شود.[9]
2. تير اندازي.[10]
3. اسب سواري.[11]
4. کشتي:[12] در متون ديني داريم که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ خواستند که با هم کشتي بگيرند و يا اين که ايشان خودشان با شتر خودشان با ديگران مسابقه مي دادند.
5. شنا:[13]پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ والدين را توصيه نموده اند که به فرزندان خود شنا ياد دهند و زمينه يادگيري شنا را برايشان فراهم کنيد.
6. صله رحم و معاشرت با نزديکان: اين امر بسيار مورد توجه اسلام شده است. انسان وقتي نزديکان خود را مي بيند باعث سرور و شادي مي شودو دوري از آن ها غم و غصه به بار مي آورد، مثلا افرادي که براي تحصيل از محيط خود فاصله مي گيرند اين امر را تجربه کرده اند.
7. خوشرويي و خوشگويي.
8. نظافت (بدن، لباس، موي سر و صورت) و زدودن موهاي زائد بدن، آرايش مرد براي همسر و زن براي همسر، غسل هاي مستحبي.
9. ياد خدا (دعا، نيايش، تلاوت قرآن)؛ کمک به ديگران، يتيم نوازي، احسان، رضايت خاطر براي انسان به بار مي آورند.
10. توجه به اعياد مذهبي (جمعه ها، فطر، غدير، قربان)؛ پوشيدن لباس هاي روشن و شاد.
11. انگشتر فيروزه: حضرت علي ـ عليه السلام ـ انگشترهاي متعددي داشتند که هر کدام خاصيتي داشت و انگشتر فيروزه باعث زدودن غم و پيروزي و شادابي است.
12. شاد کردن مؤمنين مستحب مؤکد است (عبادت). در بين مؤمنين، يتيمان و فقرا نياز بيشتري به شاد شدن دارند و ائمه به همين جهت (جبران نياز روحي آن ها) به آن ها اهتمام زيادي داشتند.
13. عطر: بوي خوش باعث شادابي روحي و در نتيجه آن خرمي جسم مي شود انسان را محبوب ديگران مي کند به همين جهت بود که در مورد پيامبر مي خوانيم که ايشان توجه زيادي به استفاده و خريدن عطر مي نمودند. امام خميني ـ رحمه الله ـ که زندگي ساده اي داشتند تنها جايي که دنبال مرغوب ترين بودند همان وقت انتخاب عطر و ادکلن بود.
14. هديه دادن و هديه گرفتن.
15. داشتن دوست صالح: انسان موجودي است اجتماعي، افرادي که مشکلات و حتي شادي هاي خود را به شکل کلامي و غير کلامي با دوستان و آشنايان خود در ميان مي گذارند و در دل خود ذخيره و انبار نمي کنند از نشاط و خرمي بيشتري برخوردارند. در روايت داريم عاجزترين مردم کسي است که از انتخاب دوست مؤمن ناتوان باشد و ناتوان تر از او کسي است که دوست خود را از دست بدهد.
16. لطائف و حکمت آموختن:[14] حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: قلب ها مثل بدن ها خسته و ملول مي شوند، پس شما بايد با (شنيدن، خواندن) حکمت هاي دقيق و لطيف آن ها را شاداب کنيد.
17. سفر و رفتن به مناطق سرسبز، ديدن جريان آب: سفر باعث با تجربه شدن انسان، آشنايي او با نشانه هاي مختلف خدا (فرهنگ هاي مختلف، زبان هاي گوناگون و ....) و توجه به آثار گذشتگان و عبرت از آن ها مي شود. علاوه بر آن ها سفر موجب سلامتي روح مي گردد. (سافروا تصحّوا: مسافرت کنيد تا سالم و شاداب شويد.) سفر و اردوهاي دسته جمعي براي جوانان لذت بسيار بيشتري دارد چرا که با همسالان خود هستند. در سفر دوستيابي، ايثار، گذشت، تعاون .... را ياد مي گيرند. در روايات مي خوانيد که در سفر مزاح را کمي بيشتر کنيد ولي افراط نشود.
نکته: در تفريحات، سنين مختلف نقش مهمي را به خود اختصاص مي دهد مثلا تفريح کودک با نوجوان و يا زن و مرد بسيار با هم فرق دارد. يک جوان از آنجايي که ابعاد روحي او رشد کرده نياز به احترام، شخصيت، عزت نفس و .... در خود احساس مي کند، هرگاه نيازهاي معنوي، جسماني و عقلاني او ارضاء مي گردد. احساس شادابي و خرمي بيشتري مي کند و هرگاه اين ها از طرف ديگران در خطر باشد، او احساس افسردگي، خمودي و غم مي کند.
بهترين تفريح در ديدارهاي دسته جمعي
در ديدارهاي دسته جمعي برخي تفريحات هستند که جنبه گروهي و عمومي پيدا مي کنند و برخي ديگر جنبه خصوصي تر. البته بستگي دارد اين گروه در چه جايي باشند (منزل، مدرسه، تأتر، مسجد، اردو، خارج از منزل). به هر حال بهترين تفريح در اين موارد، چيزي است که هر سني و جنسي (مذکر يا مؤنث) به سهم خودشان از آن استفاده کنند يعني بايد طوري برنامه ريزي شودکه جنبه همگاني آن رعايت گردد. البته گاهي هم ايجاب مي کند که هر دسته اي جداگانه با هم باشند، مثل زماني که بزرگترها مشغول بحث هاي جدي و مهم خود هستند. در ذيل برخي از تفريحات دسته جمعي ذکر مي شود: 1. اجراي مسابقه و تهيه جايزه از طرف بزرگترها، مشاعره، کشتي، مسابقه معلومات عمومي، لطيفه گويي؛ 2.معاشرت هاي سازنده و صله رحم؛ 3. مسافرت هاي کوتاه و بلند مدت، رفتن به پارک و مناطق سرسبز، ديدن جريان آب رودخانه، دريا و ...؛ 4. آزاد کردن ذهن از مسائل کاري و مشکلات زندگي: امام محمد غزالي مي گويد بهتر است شاگردان پس از مدتي تعليم رها گردند تا بازي و تفريح کنند، چون تعليم و درگيري جدي ذهن با مسائل علمي آنها را از درس دلزده و فراري مي کند، امّا در تفريح نبايد افراط گردد[15]و .... با توجه به مطالب گذشته بايد بگوييم بهترين تفريح از نظر اسلام اين است که سنين مختلف در آن رعايت شود. (کودک با يک شکلات دل خوش است، ولي جوان نيازها و خواسته هايش بيشتر است و .... .) ديگر اين که شادي و تفريح نبايد به اصل حرکت در مسير رشد و بالندگي انساني و اسلامي فرد ضرر برساند و در آن افراط نشود و از سويي ديگر زمينه ساز بازگشت به کار و اعمال زندگي بانشاط بيشتر مي گردد. (در اسلام محدوديت در تفريح نيست مگر اين که امر خلاف شرع و اخلاق در آن رخ دهد).
نکته پاياني: در اين بحث بيان داشتيم که اسلام هر تفريحي را نمي پسندد تفريحي مناسب است که با اصول تربيت و تعليم اسلامي و رشد استعدادهاي رواني و شخصيتي مغايرت نداشته باشد، باعث آزار و اذيت ديگران نشود. به ديگران و خود زيان مالي، آبرويي، جاني نرساند، جزء تفريحاتي نباشد که انسان را از دايره بندگي خدا بيرون مي کند (قمار، شراب خواري، مجالس لهو و رقص، مواد مخد، موسيقي هاي لهوي و ترانه هاي مبتذل، مسابقه هايي که برد و باخت در آن ها حرام است[16]مثل فوتبال، دو ميداني و...) البته دامنه تفريحات به موارد ياد شده خلاصه نمي شود. هر چيزي که در آن گناه صورت نگيرد و افراط نشود را مي تواند شامل گردد (رعايت ويژگي هاي تفريح اسلامي). مثل فوتبال، کشتي، شمشير بازي، دو، اسب سواري، کوهنوردي، شنا، گردش در دشت و صحرا، رفتن به پارک ها، شنيدن موسيقي هاي غير حرام، ديدن فيلم هاي سينمايي مفيد (مستند، کمدي، رزمي و....) خواندن مطالب طنز، شعر، حل جدول، مشاعره، لطيفه گويي، مسابقه علمي، مهماني رفتن، پذيرفتن مهمان، لباس نو خريدن، عطر زدن و .... لازم به ذکر است که در تفريح بايد به معني لغوي آن و اصطلاحي توجه داشته يعني دايره تفريح و شادماني خيلي وسيع است تا آنجايي که خلاف رشد و کمال و مسائل شرعي نباشد.
01فرهنگ عميد.
[2]. احمد عبدالعزيز ابو سمک، التربية الترويحية في الاسلام، دار النفائس للنشر و التوزيع، الاردن، ص 40.
[3]. همان، ص 80.
[4]. همان، ص 59.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. مصباح يزدي، محمد تقي، پندهاي امام صادق، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1381، ص 104ـ 107.
[8] صادقي اردستاني، احمد، نيازهاي جوانان، قم، نشر خرم، 1379، ص185.
. ديل کارنگي، آيين زندگي، جهانگير افخمي، ارمغان، 1376، ص 69 ـ 70.
[10]. نيازهاي جوانان، ص 185ـ 192.
[11]. همان.
[12]. همان.
[13همان.
[14]. نهج البلاغه، محمد دشتي، حکمت 39.
[15]. التربيه الترويحيه في الاسلام، ص 44.
[16]. در استفتاء از امام خميني: 1. درمسابقات علمي مثل حل جدول و پاسخ به سوالات چون قمار و برد و باخت پيدا نمي کند و چيزي به عنوان جايزه براي تشويق افراد پرداخته مي شود اشکالي ندارد؛ 2. در مسابقاتي مثل فوتبال و واليبال و اين گونه بازي ها اگر شرط بندگي در کار نباشد و شخص سومي به افراد به عنوان جايزه چيزي پرداخت کند، مانعي ندارد (مثل برگزاري مسابقه از طرف مدير مدرسه).
محمد حسين قديري - مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه
كسى كه در تاريخ و تفكر اسلامى تحقيق مىكند، ملاحظه مىنمايد كه انواع بازيها به دو قسمت تقسيم مىگردد: يك قسم كه با تحرك و فعاليت بدن انجام مىشود مانند دويدن و كشتى و شمشير بازى و تيراندازى به هدف و مسابقه اسب دوانى و صيد و شكار كردن، و اصل حكم در اينها اباحه است، بلكه اسلام اينها را تشويق مىنمايد، و بيشتر اين بازيها را وسايلى براى قدرت و آمادگى مىداند كه در دفاع از قلمرو اسلام و جنگ در راه خدا ضرورى است. اما قسم دوم عبارت است از انواع بازيهايى كه بدون فعاليت جسمى انجام مىگيرد مانند بازى تخته نرد و شطرنج و ورق بازى (كوتشينه، و در تداول عراقيون چتكينه)، و معلوم است كه اين نوع بازى در بيشتر موارد با قمار بازى ارتباط پيدا مىكند، و رواياتى وارد شده كه از آنها نهى مىكنند، و بعضى از محققين اين احاديث را بدون هيچ تأويلى قبول كرده و قائل به تحريم اين گونه بازيها شدهاند. محققين ديگر اين احاديث را حمل بر بودن قمار در آن بازيها دانستهاند و در نتيجه گفتهاند كه اگر اين بازيها بدون قمار باشد مباح است، و آنچه كه ما مىتوانيم بگوييم اين است كه شرط قمار ممكن است با هر نوعى از انواع بازيها بوجود آيد، و اگر قمار به همراه بازى آمد خود حرام و اصل همان بازى را حرام مىگرداند، اما اگر قمارى در بين نبوده، ترسيدن از آثار بازيهاى نرد و شطرنج و ورق كاملا آشكار است زيرا اين بازيها وقت را هدر مىدهند و فرصت را از بين مىبرند، و خيلى اتفاق مىافتد كه انسان را از انجام وظيفه دينى و اجتماعى خود باز مىدارند. اين بازيها اگر موجب اين كار بشوند نيز حرام هستند، اما بازيهاى جسمانى وقت را تلف نمىكنند، چون جسم بعد از هر دو بازى به استراحت نياز دارد، زيرا ممكن نيست ادامه به اين بازيها همان طورى كه در نرد و شطرنج و ورق ادامه مىدهند، علاوه بر اين كه قسم اول اين بازيها استفاده بهداشتى براى بازى كننده دارد و براى جامعه هم مفيد است زيرا تمرين مىدهد شخص را با انواع قهرمانيهايى كه گاهى جامعه به آنها نيازمند است، اما قسم دوم چيزى جز سرگرمى و تسلط بر ايام بيكارى نيست، پس سزاوار است كهاز اين هدف و نتيجه تجاوز نگردد.
برمىگرديم به بحثى كه در آن، مقدارى تفصيل در باره اين بازيها و ورزشهاست:
پس در باره دويدن يادآور مىشويم كه صحابه پيوسته مسابقه دو مىدادند.
كشتى گرفتن در نزد مسلمانان متداول بود و بيهقى روايت كرده كه رسول خدا (ص) ركانه بين عبد يزيد بن هاشم را به اسلام دعوت كرد و او مردى بود كه بداشتن نيروى عظيم خود مشهور بوده و با هيچكس كشتى نگرفته بود مگر اينكه بر او غلبه كرده بود، ولى ركانه معجزه آشكارى از رسول خدا (ص) خواست تا دعوت آن حضرت را بپذيرد، پس حضرت محمد (ص) فرمود: اگر بر تو غلبه كنم (چطور است) ؟ ركانه گفت: در اين صورت به تو ايمان مىآورم. با يكديگر كشتى گرفتند پس رسول خدا (ص) او را به زمين زد و بر او پيروز گشت. ركانه تعجب كرد و تقاضاى كشتى گرفتن مجدد نمود، براى بار دوم و سوم رسول خدا (ص) او را بزمين زد، پس او اسلام را پذيرفت و مسلمان خوبى شد. (1)
شمشير بازى جايز است و وقايع شمشير زدن كه در آغاز غزوه بدر و غزوه أحد، رخ داده است در تاريخ اسلام مشهور است. پيروزى در اين شمشير زدنها از آن مسلمين گشت كه آن حاكى از تمرين موفقيت آميز و آمادگى زياد آنان بود.
اما اسب سوارى، براستى كه اسلام آن را تشويق نموده است. سواره نظام در جنگها نقش بزرگى ايفا مىكرد، و شكست مسلمين غزوه احد در اثر غفلت سواره نظام بود در حالى كه سواره نظام قريش كه رهبرى آنرا خالد بن وليد قبل از مسلمان شدن به عهده داشت، هشيار بود.
روايت شده كه رسول خدا (ص): هر چيزى را كه داراى ذكر خدا نباشد لهو (سرگرمى) و يا سهو (كار بى اختيار و عبث) دانسته است، جز چهار عادت: رفتن شخص در بين دو هدف (بمنظور تير اندازى)، تربيت كردن اسب، معاشرت با خانواده و ياد گرفتن شنا. از ابن عمر نقل شده كه پيغمبر (ص) مسابقه گذاشت بين اسبها و به برنده جايزه داد. فقهاء مىگويند كه اين كار جزء شرطهاى حلال است يعنى يكى از تماشاچيان به برنده مسابقه جايزهاى بدهد به قصد تشويق او. به انس گفتند آيا شما در زمان رسول خدا (ص) شرط بندى مىكرديد؟ و آيا رسول خدا (ص) شرط بندى مىكرد؟ گفت آرى، به خدا قسم پيغمبر (ص) شرط بندى كرد و بر روى اسبى كه نامش «سبحة» بود، وقتى برنده شد، آن حضرت اظهار شادمانى كرد و از آن اسب خوشش آمد.
فقهاء شرط بندى مجاز را مشروط مىسازند به اين كه جايزه از طرف مسابقه دهندگان نباشد مانند اين كه امام براى برنده مسابقه جايزه تعيين كند و اين اقدام باتفاق همگان جايز است، و عموما علماء اجازه مىدهند كه جايزه از طرف يكى از مسابقه دهندگان باشد، اما اگر جايزه از سوى هر يك از مسابقه دهندگان باشد و همه جايزه را برنده مسابقه بگيرد، پس اين عمل به اجماع علماء حرام است، زيرا اين كار خود نوعى قمار است (2) در تاريخ اسلامى، مسابقه اسب سوارى مشهور است و توجه بيشتر خلفا و فرمانروايان را به خود جلب كرده است. هشام بن عبد الملك چندين ميدان براى مسابقه اسب سوارى به پا كرد كه تعداد زيادى از اسبها در آن شركت مىكردند. مسابقه اسب سوارى در مصر معروف است و مردم شيفته آن هستند. ميدان مسابقه اسب سوارى در دوره خمارويه همانند اعياد بود (3). و در دولت اخشيدى، اخشيد به درست كردن ميدان اسب دوانى طبق روش دولت طولونيه اقدام كرد. (4)
از جمله ورزشهاى ديگر، تير زدن به هدف و يا تيراندازى است. پيوسته پيغمبر (ص) اصحاب خود را به آن تشويق مىكرد و مىفرمود: بر شما باد به تير اندازى، زيرا اين كار جزء بهترين سرگرمى شماست، و تير اندازى با اين آيه كريمه ارتباط دارد: «و نيرو و اسب مهيا سازيد براى (مجاهدان راه خدا) هر اندازه كه بتوانيد» (5). پس آن حضرت كه بر او سلام باد پيوسته مىگفت: بدانيد كه مقصود از نيرو، تيراندازى است، بدانيد كه نيرو همان تيراندازى است، نيرو همان تير اندازى است.
از جمله سرگرميهاى مفيد كه اسلام آن را تأييد كرده شكار كردن است. مسلمانان معتقد بودند كه از شكار فوايد زيادى به دست مىآيد، زيرا شكار علاوه بر اين كه كار و كسبى لذت بخش است، سربازان را به دويدن و حمله كردن تمرين مىدهد و آنان را به اسب سوارى عادت داده و به تيراندازى و شمشير زدن و چماق زدن ماهر مىسازد، و اهتمام و توجه به خونريزى را تقليل مىدهد، و بعد از اينها، شكار كردن ورزشى است كه به بهداشت و سلامتى كمك مىكند. (6)
طبق حكم قرآن و سنت و اجماع مسلمين، خوردن گوشت شكار مباح است، با رعايتشروطى كه فقهاء گفتهاند، خداوند متعال فرمايد: «اى پيغمبر (ص) مردم از تو مىپرسند چه چيزى برايشان حلال است، بگو حلال شده است بر شما كشتارهاى پاكيزه، و نيز شكار آنچه كه به دست مىآيد بوسيله شكار كنندگانى (سگان شكارى) كه شما آنها را طبق دستور الهى تعليم مىدهيد. پس بخوريد از آنچه اين حيوانات شكارى براى شما نگاه داشتهاند و نام خدا را بر آن ببريد» (7). در حديث رسول خدا (ص) مىفرمايند: بخور آنچه را كه بوسيله كمان خود شكار كرده و نام خدا را بر آن بردهاى، و بخور آنچه را كه بوسيله سگ تعليم ديده خود شكار كرده و سپس نام خدا را بر آن بردهاى، و آنچه را بوسيله سگ تعليم نديده خود شكار كردهاى، و توانستهاى كه آنرا ذبح شرعى كنى، آنرا نيز بخور، به دليل جايز بودن شكار، نگهدارى سگ براى شكار جايز است، همان طورى كه نگهدارى سگ و گله و سگ مزرعه مباح است. ولى نگهدارى سگهاى ديگر غير اينها حرام است، زيرا از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: هيچ قومى اقدام به نگهدارى سگ نكردند (جز سگ گله و سگ شكارى و مزرعه) مگر آن كه از هر روز از اجرشان (نزد خدا) دو قيراط كم مىشود (هر قيراطى 2/24 از هر چيزى است) از سالم و از پدرش روايت شده كه گفت: از رسول خدا (ص) در حالى كه به صداى بلند سخن مىگفت، شنيدم كه به كشتن سگها امر مىكرد، و سگهاى غير شكارى و نگهبانى معمولا كشته مىشدند.
از جمله ورزشهايى كه در زمان حاضر جدى تلقى مىشود عبارت است از فوتبال و بستكتبال و بدمينتون و مانند اينها، و اين بازيها در حكم دويدن هستند، زيرا باعث فعاليت جسم مىشوند و سلامتى را تقويت مىكنند، و حس كمك و يارى را در بين اعضاى هر تيم به وجود مىآوردند، همان طورى كه حمله و گريز و مجادله را مىآموزند.
حالا مىآييم به سراغ قسم دوم از انواع تفريحات و سرگرميها، و آن سرگرمى است كه بازى كنندگان در حال نشسته انجام مىدهند، مانند بازى نرد و شطرنج و... ، آدم متز در باره آنها مىگويد: نشستن بازى كنندگان در حالى كه بعضى به ديگرى گوش كنند جزء عادات عرب نبوده است. يك عرب خالص در اين كار مغايرتى با طبعش احساس مىكند. حكايت كردهاند كه مردم مدينه به مردى كه شطرنج بازى كند زن نمىدادند. اعراب گفتهاند كه شطرنج بازى براى عجم بىدانش درست نشده، زيرا مردم عجم گاه و بىگاه گرد هم جمع مىشدند به يكديگر نگاهمىكردند، پس شطرنج را وسيله سرگرمى خود قرار مىدادند. (8)
در باره نرد پيغمبر (ص) مىفرمود: هر كس نرد بازى كند مثل اين است كه دستش را در گوشت و خون خوك رنگ كرده است، و نيز مىفرمود: هر كس نرد بازى كند براستى كه خدا و رسولش را نافرمانى كرده است. شوكانى اين دو حديث را حمل كرده است بر كسى كه با قمار نرد بازى كند، و از گروهى از علماء روايت مىكند كه جايز است نرد بازى بدون قمار، اما شطرنج در زمان صحابه پديد آمد و صحابه در باره آن اختلاف نظر دارند. ابن عمر گفت كه شطرنج بدتر از نرد است، و على (ع) فرمود: كه شطرنج جزء قمار است، و بعضى از صحابه به كراهت آن معتقد شدهاند، و عده زيادى از صحابه و تابعين در صورتى كه شطرنج خالى از قمار باشد آنرا مباح دانستهاند.
بعضى از محققين قائل به جدايى بين نرد و شطرنج هستند، پس معتقدند كه بازى نرد بر مبناى برد و باخت است و اما شطرنج بر اساس وارد كردن فكر به كار و ورزش ذهنى است، و از اين جهت بازى شطرنج را جايز دانستهاند مشروط بر اين كه انسان را از انجام وظيفهاش باز ندارد و با قمار هم نباشد، و بشرط اين كه بازى كننده در حال بازى زبانش را از كلام بد و فحش دادن نگهدارد و اگر نه بازى آن حرام است (9).
از جمله سرگرميهاى جديد سينماست و آن وسيلهاى است كه اگر خوب به كار برود ممكن است كه فايده بزرگى داشته باشد. سينما صورتهاى زيبايى از تاريخ و تفكر انسان به تماشاچيان عرضه مىدارد، و تصميم و اراده را تقويت و محكم مىسازد. سينما در اين حالت شامل سرگرمى و عبرت گرفتن و آموزش مىباشد، اما سينما بيشتر اوقات به شكل بد به كار گرفته مىشود، همان طورى كه بيشتر چيزهاى ديگر مانند آن بد به كار مىروند، مانند اين كه انسان سينما را شغل اصلى خود قرار دهد و يا در سينما زن و مرد نامحرم مختلط شوند و يا اينكه داستانهايى به نمايش گذارده شود كه غرايز را تحريك نموده و به گناه تشويق نمايد. در اين حالت سينما وسيله فساد مىگردد و دورى از آن واجب است.
از اين جا معلوم مىشود كه قاعده اصلى در مزاح و سرگرمى و انواع ورزشها، حلالبودن آنهاست، و گاهى بعضى از آنها مستحب مىگردد، در موقعى كه به آمادگى جهاد و وسايل جنگ و حمايت از مسلمانان كمك كند، و اين چيزها وقتى كه از هدف خود منحرف شوند مكروه و يا حرام مىگرداند، مثل اين كه بد به كار بروند و يا قمار در آنها وارد شود، و همچنين است وقتى كه به صورت هدف و مقصود اصلى در آيند، در حالى كه وسيلهاى بيش نيستند، و در واقع اين چيزها مباح شدهاند تا به رفع خستگى انسان كمك كنند و در نتيجه با فعاليت بيشتر و علاقه بيشتر به كار خود بپردازد. پس اگر انسان غرق در اين امور بشود بنحوى كه بعنوان هدف او در آيند، انسان با اين اقدام خود، آنها را از صورت مجاز به صورت مكروه و يا حرام منحرف مىسازد، در نتيجه آنها اگر انسان را از انجام عمل مستحبى باز دارند، مكروه و اگر از انجام عمل واجبى باز دارند حرام مىگردند.
فوتبال در موقعيت فعلى و تعصب به خاطر آن
اين بحث ما را به موضوع مهمى رهنمون مىشود كه بيشتر كشورها در زمان حاضر بسوى آن مىروند و آن عبارت از تعصب ناخوش آيندى است كه نسبت به بازى فوتبال مىشود. اصل ورزش اين است كه انسان شخصا به آن بپردازد، همان طور كه گذشت، زيرا ورزش به اين صورت فايده جسمى و عقلى دارد، انسان تجديد قوا مىكند و حس كمك و همكارى با تيم خود را مىآموزد، و بدين ترتيب ورزش بدنى داراى هدف جسمى و هدف اخلاقى است. آن كسى كه بازى نمىكند، گاهى بازى كنندگان را تشويق مىكند ولى بايد كه در راه حق و صحيح عمل نمايد، زيرا او اگر چه استفاده بهداشتى از ورزش نمىكند، شايسته است كه به جنبه اخلاقى ورزش توجه نمايد، به اين گونه كه از بازى كنندگان حس همكارى را بياموزد و در زندگى خود از آن استفاده كند.
فكر سليم براى اين گونه تشويقها، اصولى وضع كرده است كه مهمترين آنها اين است كه كسى را كه نقش خود را خوب بازى كند، تشويق مىكند، بهر تيمى كه منتسب و مربوط باشد. شما با اين كارتان قاضى عادلى هستيد و بعنوان منصفى كه به هر صاحب حقى، حق را مىدهيد. براى كسى كه نقش خود را بخوبى انجام مىدهد دست مىزنيد، و نكوهش مىكنيد كسى را كه در كارش سستى كند. براى تيمى كه بدون دقت و كوشش است آرزوى پيروزى نكنيد، جز اين كه موقعيتها و مقتضيات، نوعى طرفدارى از اين تيم و يا تيم ديگر را به وجود مىآورند. يك مدرسه تيم خود راتشويق مىكند و اهل هر شهرى تيم خود را تشويق مىكنند. يك باشگاه در پشت سر اعضاى تيم خود مىايستد. در اين تشويق مشروع، سزاوار است كه جانب عدالت را فراموش نكنيم، و از تشويق پا را فراتر نگذاريم. ما در دانشگاه كمبريج، تيم دانشگاه خود را در مسابقه ساليانه قايقرانى در مقابل تيم دانشگاه آكسفورد تشويق مىكرديم، ولى من شاهدم كه تشويقى منطقى بود، و ما فراموش نمىكرديم كه نسبت به هر كس كه خوب بازى مىكرد از اعضاى تيم ديگر، تمجيد كنيم و يا نسبت به هر كسى از تيم خودمان كه سستى مىكرد نكوهش كنيم. اين گونه تشويق، كارى در سطح بالاست كه با تعصب و طرفدارى بى جا دست يافتن به آن ممكن نيست. همان طور كه ما الان در بيشتر كشورهاى جهان مىبينيم؟
ما به اندازهاى كه طرفدارى و يا تعصب مىبينيم، تشويقى نمىبينيم. مسخره بازى و خشم مشاهده مىكنيم نسبت به هر عمل ماهرانه و بموردى كه تيم مخالف و يا هر عضوى از آن عمل مىكند، و بدين جهت صداى صوت مىشنويم، با اين كه در حقيقت ورزش به وجود آمده تا حس همكارى را بياموزد، در حالى كه نفرت و زشتى و تعصب ناخوش آيند مىآموزد، و عجيب است كه براى تشويق، اساسى معين و مقرر نشده است كه بر مبناى آن انجام گردد، زيرا تشويق از طرف مدرسهاى كه تيم خود را تشويق مىكند و يا شهر و يا باشگاهى كه تيم خود را تشويق كنند نيست و بطور كلى به وضعى در آمده است كه هيچ پايه و اساسى براى آن نيست، زيرا اهل يك خانواده بر عليه خودشان منشعب و گروه گروه مىگردند. فردى از يك تيم، و فرد ديگر از تيم مخالف پشتيبانى مىكند، و اين كار در حد تعريف يا تشويق متوقف نمىگردد، بلكه به سخن نيشدار و سوزنده و تأسف تلخى منجر مىشود، و بعد كه كار به غم و اندوه مىكشد، و نيز به مجادله مىرسد و نتيجه به يك انزواى دردآور و مسخره كردن طرفداران تيم شكست خورده، توسط طرفداران تيم پيروز و بعد از اين به جاهاى باريكتر و پايان تلخ و غم انگيزى مىرسد، كه همان جنگى است كه در اين ميدانها در جريان است. حاصل كار مردمى هستند كه به صورت كشته و يا زخمى مىافتند. عجيبترين واقعه در اين زمينه در كشور تركيه واقع شد، بطورى كه از تماشاچيان حدود 80 نفر كشته و صدها نفر زخمى شدند و كار به آن جا رسيد كه پسرى از شدت اندوه نسبت به شكست تيم خود، خودكشى كرد.
اين يك انحراف بد سرانجامى است و به درمان فورى نياز دارد، كه اميدواريم اين بررسى جرعهاى (از شربت) درمان آن باشد، و اميدواريم كه مردم به رشد فكرى خود برگردند. شايسته مىنمايد كه سخنى خطاب به دانشجويان بگوييم، نظر ما اين است كه بايستى دنبال كردن اين بازيهاتوسط دانشجويان فقط در ساعات فراغت باشد. ساعات فراغت و بيكارى براى دانشجوى وظيفه شناس خيلى كم است. همان طور كه يك كارگر، پس از برگشتن از محل كارش نياز دارد كه ساعت بيكارى خود را پر كند، كارگاه دانشجو و محصل كه در كتابهايش خلاصه مىشود، شب و روز باز است، و بر اوست كه براى استراحت و آرامش (تفريح) به جلسهاى مطلوب و يا گردشگاه خوبى پناه ببرد، و يا اين كه به يك موزيك دلپذير گوش دهد و يا با بعضى از دوستانش ديدار كند. تماشاى فوتبال همان طورى كه مىبينيم، نوعى تفريح محسوب نمىگردد و آن در حقيقت نوعى كشمكش است كه سزاوار است شخص عاقل از آن دورى نمايد، و اگر هم تماشا كرد، بايد تعصب و جانبدارى نگاه نكند، بلكه با ديده يكفرد تماشاچى و يا يك نقاد (بررسى كننده) پاك و بىطرف نگاه كند.
سخن ديگرى كه خطاب به كارگران مىگوييم اين است كه متذكر شويم كه بسيارى از سياستمداران بزرگ زندگى را بعنوان كارگر شروع كردهاند، و راه در جلو آنان آسان نبود، ولى كتاب آنان را دگرگون كرد، پس بر كارگران ما در اين نسل كه توجه كامل به آنان مىشود، لازم است كه به خودشان توجه كنند و خود را با فرهنگ و با سواد بسازند و راه خود را بسوى علم از راه كتاب و يا مدرسه در ايام فراغت از كار، باز نمايند، تا اين كه اوقات بيكاريشان همهاش به بازيچه و يا نشستن در قهوهخانهها (10) سپرى نگردد، و تا اين كه از اوقات بيكارى خود در راه رسيدن به سطحى بالاتر و عاليتر از آنچه رسيدهاند بهرهمند شوند، و در واقع امكانات مناسب در اين دوره، راه آنان را به يك زندگى آبرومندانه باز كرده است و لازمست كه ثابت كنند كه لايق اين گونه زندگى هستند و به دگرگون كردن زندگى خود قادرند و بدون شك اگر آنان اين راه را بپيمايند، تعصب ناخوش آيند آنان نسبت به فوتبال و بازيهاى مانند آن، كم مىگردد.
بدين ترتيب در اين نوع ورزش ما تعصب و ظلم و بدى مىبينيم، و همه اينها صفاتى هستندكه اسلام با آنها مىجنگد و مردم را از آنها بر حذر مىدارد، و چيز ديگرى را در اثر پيوستگى زياد در تعقيب كردن اين ورزش در مىيابيم كه همان سستى ورزيدن در كارها و وظايف است، و اين كار (همان طور كه قبلا گفتيم) ورزش را از مجاز بودن، به صورت مكروه و يا حرام در مىآورد.
تعجبآور است كه ما اين گونه نسبت به بازى كنندگان فوتبال (فوتباليستها) تعصب مىبينيم و بطور كلى كسى را نمىبينيم كه نسبت به يك نويسنده بر عليه نويسنده ديگر و يا يك ناقد بر عليه ناقد ديگر و يا يك هنرمند بر عليه هنرمند ديگر تعصب به كار برد، و حتى كسى كه يكى از افراد مذكور را دوست دارد، بدون سر و صدا و فرياد به او علاقمند است و از آثار او پيروى مىكند بدون آنكه از كار ديگران بدگويى كند، آيا يك فرد فوتباليست در جامعه، اهميتش بيشتر از يك محقق و نويسنده و منتقد و هنرمند است؟ همانا اين گونه افراد خود پژمرده مىشوند در حالى كه بذر زندگى گرانقدرى را براى نوع بشر مىكارند و پىريزى مىكنند، و در يك جامعه سالم ممكن نيست كه ارزششان از يك فوتباليست كمتر باشد.
جنگ خروسها و گاو بازى و شاخ زدن قوچها
يك انحراف ديگر در انواع ورزشها وجود دارد كه اسلام آن را نهى فرموده و مردم را بر حذر داشته است و آن در موقعى است كه در ورزش شكنجهاى براى هر نوع از پرندگان يا ديگر حيوانات باشد، و من مدتى از زندگى خود را در اندونزى بودهام و بسيارى از مردم در آن كشور توجه بسيار زيادى به جنگ خروسها دارند، و خود ديدهام كه صاحب خروس به خاطر آن زندگى مىكند، خروس را بر خود در امور نظافت و غذا مقدم مىدارد، و با اشتياقى به آن نگاه مىكند كه بيشتر از اشتياق مادر نسبت به فرزندش مىباشد، و با اين حال آنرا براى جنگ با خروس ديگر تسليم مىكند، و ديدهام كه هر يك از صاحبان خروسهاى جنگى به پاى خروس خود دشنه تيزى مىبندند تا در كشتن خروس ديگر كمك كند. سپس دو پرنده بيچاره رها مىشوند به ميدان مبارزهاى كه انسانهاى بىرحم برايشان آماده كردهاند، و تماشاچيان براى تماشاى اين منظره دردناك دور آنها جمع مىشوند، و بعد از يك دور كوتاهى يكى از خروسها به حالت زخمى به زمين مىافتد، و گاهى هر دو بر زمين مىافتند، امان از دست ستم اين انسانها! !
در اسپانيا كشمكش و مبارزهاى به نوع ديگر وجود دارد كه مردم آنرا قهرمانى و قدرت مىدانند، ولى شخص عاقل آنرا ديوانگى و سركشى و نيرنگ و زشتى مىداند، و آن عبارت است ازگاو بازى و براى اين مسابقه بهترين گوسالهها انتخاب مىشوند و طى چند سال تربيت و تعليم داده مىشوند و سپس در لحظهاى كوتاه كارشان به پايان مىرسد. در هر ميدان مبارزه شش تا از گاوها بر زمين مىافتند، خدايا به فرياد برس! و من گاو بازى را در اسپانيا تماشا كردهام و در خلال آن سركشى انسان و بىرحمى او را ديدهام، زيرا يك گاو مدت زيادى قبل از گاو باز وارد ميدان وسيعى مىشود. عده زيادى از مردم در ريختن خون حيوان بيچاره از طريق زدن و دواندن آن همكارى مىكنند، و آن گاه در ميدان پيوسته مىدود، يكى آنرا مىگيرد و ديگرى با حربهاى به او مىزند تا اين كه نزديك مىشود كه از شدت درد بيفتد و سپس آن كسى كه قهرمان ناميده مىشود بين مردم ظاهر مىگردد تا بازى را تكميل كند. او به دنبال فرصت مناسبى با وسيلهاى نوك تيز در مكان معينى به او مىزند و به زندگيش خاتمه مىدهد.
جنگ و شاخ زدن قوچها و يا پرندهاى را هدف قرار دادن در تير اندازى و به هدف زدن، هم مانند جنگ خروسها و گاو بازى است. عبد الله بن عمر گروهى را ديد كه پرندهاى را هدف قرار داده و تيرهاى خود را به آن مىزنند، پس گفت همان رسول خدا (ص) لعنت فرمود كسى را كه هدف قرار دهد چيز داراى روح را. از جابر روايت شده كه آن حضرت از تحريك حيوانات به زدن و اذيت يكديگر نهى فرمود، زيرا اين كار به درد آوردن و آزار حيوانات و به زحمت انداختن آنها بدون هيچ فايدهاى و صرفا كارى بيهوده و زيانبخش است. چقدر بىرحمى است كه انسان با عمل بىرحمانه نسبت به حيوانات خوشحالى كند. اين گونه انسانها سزاوار نيستند كه واجد صفات انسانيت نيستند و به حيوانيت نزديكترند. بدون شك اسلام از شكنجه دادن هر چه كه داراى روح باشد بر حذر مىدارد. بلكه از سهل انگارى در باره حيوانات اگر چه بدون شكنجه باشد، مردم را بر حذر مىدارد. رسول خدا (ص) فرمود: زنى داخل آتش شد در رابطه با گربهاى كه آنرا حبس كرده بود و آب و غذا به آن نداده بود و آن را هم رها نكرده بود تا از حشرات زمين بخورد.
و اين گونه اعمال انسان غير متعادل را منحرف مىسازد تا يك عمل مباح را بر خود حرام سازد و يا اين كه طبيعت انسان منحرف مىشود و خوشبختى خود را در چيزى مىداند كه موجب بدبختى برادرش و يا بيچارگى حيوان زبان بسته و يا پرنده ضعيفى مىگردد.
سخنى در باره قمار
قمار بازى با بازيها و سرگرميهاى مختلف و ورزش ارتباط دارد، و براستى ديديم كهقمار بازى موجب حرام شدن هر نوع بازيى مىشود كه قمار به همراه آن باشد. قمار به هر حال پديدهاى است كه بطور فراوان در جامعه جهانى يافت مىشود و نوعى بيمارى است كه بعضى از مردم در جامعه اسلامى به آن مبتلا شدهاند. اين بيمارى از دوران جاهليت سرچشمه مىگيرد و يا اقتباسى از كارهاى زشت غرب است، و از اين رو لازم است كه درباره قمار بحث مخصوصى بنماييم. قمار تلاشى است براى مفت به دست آوردن مال، در اطراف جلسه قمار گروهى جمع مىشوند كه همگى همان ايده را دارند، هر يك از آنان مىخواهد كه از ديگران سود ببرد و ثروت آنان را چپاول كند، اخلاق در كمين نشستن و به كار چسبيدن، خوى همه آنان است. خوشحال شدن يك نفر بواسطه بردن، لازمهاش، حزن و اندوه شخص ديگرى است كه در همان وقت زيان كرده و باخته است، در حالى كه ضرر و خسارت حتمى متوجه هر يك از قمار بازان است، و آن پرداخت پولى است به ترتيب دهنده قمار كه اختلاس مىكند و محل قمار را آماده مىسازد و در دورههاى آن نظارت مىكند و براى قمار بازان شراب تهيه مىكند، بلكه (پرداختها) تحقق مىپذيرد در مورد زنانى كه صاحب قمار خانه آنانرا فرا خوانده تا با قمار بازان معاشقه نمايند، و براى اين كه قمار باز از اعلان شكست خود و كناره گيرى از قمار در برابر آن زنان شرمنده شود. همچنين در پرداخت حقوقى كه قمارخانههاى پر از تاريكى و دود و زشتى آنرا به وجود آورده و آن حقوق همان پرداختى به (شتلى بگيران) است يعنى كسانى كه قمار باز را به ادامه قمار تشويق مىكنند، چه ببازد و چه ببرد، براى اينكه ضرر خود را جبران كند در مورد اول و برد خود را بيشتر كند در مورد دوم (11). گاهى همان شخص شتلى بگير به بازنده قرض مىدهد و يا براى فروش ملك و خانه او تسهيلاتى فراهم مىسازد تا او در جاى خود و در كنار آن سفره لعنتى به قمار ادامه دهد.
بسيارى از افراد ساده لوح از جلسات قمار انتظار ثروت و يا اميد ثروتمند شدن دارند البته از خون ديگران و از ميدانى كه همهاش كينه و فقر است به ياد مىآورم كه در عنفوان جوانى يك بار جوانى را ديدم كه «سه ورق بازى» با دوستش مىكرد و يك جنيه از او مىبرد و بعد يك جنيه ديگر تا مردم را گول بزند و آنان را به بازى بكشاند، يك پسر سادهاى به دام آنان افتاد، با مبلغى از پولش بازى كرد و آنرا باخت. شتلى بگير او را به ادامه بازى تشويق كرد تا برنده شود، و اگر من در گوشش نگفته بودم و آهسته جريان را به او نمىگفتم كه : آيا منطقى است كه جوانى فقير مانند او اين جا بيايدتا پولهايش را با مردم قسمت كند؟ او آمده است تا از مردم چيزى بگيرد. پس زود برو با آنچه از پولت باقيمانده است، و آن پسر قبول كرد و نجات يافت.
از شكل جلسه قمار و موقعيتهاى آن مىتوان دسته قمار بازان را در ذهن مجسم كرد: مكانى كه قمار در آنجا تشكيل مىشود داراى نور ضعيف و دودهاى سيگار زياد و دلها در آن جا خاموش و همهمه بسيار، علاقمندان به قمار مخفيانه به آن جا وارد مىشوند، گويى كه از دست عدالت فرار مىكنند و با حالت بيم و هراس و دو دلى وارد مىشوند و در كنار سفره سبزى گرد مىآيند و نفسهاى نگران آنان بالا مىآيد و دلهاى جريحه دارشان خاموش است و فرض اين است كه آنان دوستان همبازى هستند ولى در حقيقت دشمنان يكديگرند، زيرا هر كدامشان در پى فرصت نسبت بديگرى است، و مىكوشد تا پول او و فرزندانش را به دست آورد. صاحب قمار خانه مىكوشد تا احساسات قماربازان را بوسيله موسيقى دلپذير و زنان فاسد و انواع مشروبات و انواع سيگارها كه به آنان عرضه مىدارد، تخذير كند و بپوشاند، و در اطراف اين سفره سبز انواع نيرنگها و تقلبها بفراوانى وجود دارد، زيرا ساقيان و شتلى بگيران و دختران، ورقهاى بازى يك قمار باز را به ديگرى نشان مىدهند و به يكديگر چشمك مىزنند و پچ پچ مىكنند تا يكى را بناحق بر ديگرى پيروز سازند.
گاهى هم براى اين كه باعث ادامه بازى و طول جلسه گردد نوعى هماهنگى و تعادل به وجود مىآورند و بدون شك همگى زيان مىبرند، زيان مىكنند در مبلغى كه بعنوان پول مشروبات الكلى و سيگار مىدهند و مبلغى كه به ساقيان و شتلى بگيران مىپردازند، و آنچه كه بابت مشروبات براى دختران مىدهند. نوع خسارت و زيان متفاوت خواهد بود، آن پرندهاى كه در همه بازيها و يا بيشتر بازيها موفق شده، بطور كلى چيزى از آنچه برنده شده برايش باقى نمىماند، و اگر بماند مقدار ناچيزى خواهد بود، و اما آن كه باخته و زيان كرده در حقيقت همه چيز خود را از دست داده است. در آخر شب همه مخفيانه به حالت خوارى و افسردگى مىروند، در حالتى كه شخصى كه باخته است برنده را به روز بعد تهديد مىكند.
چه بسيار خانههايى كه بواسطه قمار ويران شده و چه بسيار شكمهايى كه گرسنه مانده، و بدنهايى كه بىلباس گشته و يا بپوشيدن لباس كهنه پرداختهاند. و چه بسيار خانوادههايى كه از هم پاشيده است، و چه بسيار مقام و منصبهايى كه از دست رفته است، زيرا صاحب آنها اختلاس كرده تا قمار بازى كند، و چه بسيار مردانى كه دين و وطن خود را در كنار سفره قمار فروختهاند، پس قمارهر چيزى را ويران مىكند. قمار اگر چه هدفش مال است، و لكن مشروبات و سيگار و رفقاى بد و تاريكيها، و چشم پوشيها، و تقلبها و زشتيها و فرصت طلبيها و اختلاس و همه صفات بد را نيز به همراه دارد. پس چقدر خوب است كه براى هميشه جلو اين بيمارى واگيردار و مسرى گرفته شود و اين گونه افراد مبتلا كه مدتهاى طولانى در اين تاريكى به سر بردهاند، به جهان روشنايى قدم بگذارند. مدت كمى پس از نوشتن اين بحث، روزنامه الأهرام چاپ قاهره در روز پنجشنبه (9/11/1967) خبرى منتشر كرد كه مناسب است آنرا نقل كنيم، زيرا نشانگر سرنوشتى است كه قمار انسان را به آن جا مىكشاند، از جنون و دلهره و اضطراب و از دست دادن تسلط بر خود الأهرام مىنويسد: «پليس در الخوليم فرانسه» مرد هفتاد سالهاى را به جرم كشتن پسر 44 ساله خود به ضرب گلوله، بازداشت كرد. علت قتل نپرداختن حق بيشترى به او از ناحيه پسرش بود، در موقع تقسيم پولى معادل ده جنيه كه در شرط بندى مسابقه اسب دوانى در روز يكشنبه گذشته برنده شده بودند» ، ما اين خبر را چگونه مىتوانيم توجيه كنيم؟ پدرى كه پسرش را مىكشد و اين گونه جنايت با برنده شدن واقع مىشود، اى كاش مىدانستم كه بين افراد بيگانه و در موقع باختن چه رخ مىدهد؟
براستى قرآن كريم قمار (ميسر) و ساير گناهان كبيره ديگر را با هم جمع مىنمايد و همه را جزء پليديهايى قرار مىدهد كه دورى از آنها لازم است. خداوند بزرگ مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد بطور مسلم، شراب و قمار و بتهايى كه براى عبادت نصب كردهاند و تيرهاى قداح (بخت آزمايى) پليدى و از كار شيطان هستند، پس شما از آنها دورى كنيد، به اين اميد كه رستگار شويد. همانا شيطان مىخواهد از راه شراب و قمار در بين شما كينه و دشمنى بيندازد و شما را از ياد خدا و از نماز باز بدارد، پس آيا شما باز ايستادگان و نهى پذيران هستيد؟» (12)
پىنوشتها:
1 ـ عبد الحى كتانى، التراتيب الادارية، ج 2، ص. 147
2 ـ شوكانى، نيل الاوطار، ج 7، ص. 290
3 ـ مقريزى، الخطط، ج 1، ص. 318
4 ـ آدام متز، الحضارة الاسلامية، ج 2، ص 253 به نقل از كتاب المغرب تأليف ابن سعيد (كتاب خطى است).
5 ـ ترجمه سورة انفال، آيه. 17
6 ـ ابن طباطبا، الفخرى، ص. 54
7 ـ ترجمه سوره مائده، آيه. 4
8 ـ الحضارة الاسلامية، ج 2، ص 252 و نگاه كنيد به محاضرات الادباء ج 1، ص. 448
9 ـ يوسف القرضاوى، الحلال و الحرام فى الاسلام، ص 217 و نگاه كنيد به فتاوى، ابن تيميه، ج 2، ص 5 و بعد از آن.
10 ـ از آفتهاى قهوهخانهها اين است كه انسان را از خانوادهاش جدا مىكند و مال و وقتش را تلف مىسازد، و كسانى را كه به آن جا رفت و آمد مىكنند از نعمت سواد و آگاهى محروم مىنمايند. عقيده من اين است كه زنان با شوهرانشان در مسؤوليت اين كار شريكند، پس اگر زنان فضاى مناسبى را در خانه براى شوهرانشان مهيا كنند، شوهرانشان را به زندگى خانواده و مسؤوليت در خانه جذب مىكنند، و اى كاش دختران محصل براى توجيه كردن زنان بسوى اين هدف، پيش قدم شوند، و اى كاش دولتها تعداد باشگاهها را زياد كنند و آنان را بوسيله تفكر و فرهنگ و ورزش و گردشها باطلاع و روشن نمايند.
11 ـ آدام متز، الحضارة الاسلامية، ج 2، ص 255 ـ. 256
12 ـ ترجمه سوره مائده، آيه 90 ـ. 91
تفريح از نيازهاي طبيعي آدمي است ؛ ولي اين احتياج را، بايد از مجراي صحيح برآورد. براي اين منظور ابتدا بايد تفريح سالم را از ناسالم تشخيص دهيم تا لحظه اي تفريح را در مسير شكست و بدبختي ، صرف نكنيم. اصولا تفريح بايد يك وسيله براي تقويت قواي روحي و جسمي باشد؛ ونيز موجب نشاط روان و عاملي براي جلوگيري از فحشا گردد؛ و تفريح هايي كه اين دو اثر را ندارند، بلكه هم موجب اختلالات رواني وهم باعث ترويج فحشا و جنايات مي باشد، بايد دوري كرد. پس تفريح نه تنها جنبه سرگرمي دارد، بلكه عاملي است براي تامين سلامتي جسمي و رواني ، فردي و اجتماعي و هر سرگرمي كه فاقد اين اثر باشد نمي توان بر آن نام تفريح گذاشت
[QUOTE=شاهده;328]سلام بر شما کارشناس محترم :Gol:
سوال: مرز میان تفریح سالم و ناسالم چی میتونه باشه ؟[/QUOTE]
سلام
توجه به ویژگی های تفریح از نظر اسلام این مرز را مشخص می کند:
ويژگي هاي تفريح اسلامي:
1. در راستاي فرآيند تکامل و رشد شخصيت اسلامي و انساني است؛ 2. نشاط آور؛ 3. در چهارچوب قوانين شرع (واجب، حرام، مباح، مکروه و مستحب)؛[3] 4. تعادل در آن مهم است (نه افراط نه تفريط)؛ 5. فوايد عقلي، جسمي و روحي دارد؛[4] 6. بعد اجتماعي در آن لحاظ شود مثل ادخال سرور در قلب مؤمنين.[5] 7. فقط وقت پرکني و تضييع وقت نيست.[6] 8. هر تفريحي که انسان را يک پله از رشد الهي پايين آورد مذموم (حرام يا مکروه) است؛ 9. فعال و پرتحرک بودن مثل اسب سواري، کشتي و ....؛ 10. هر تفريحي که باعث خفت و سبکي عقل شود و يا عقل را تعطيل کند حرام است (توجه به عقل و تفکر در نظام اسلام) مثل شرب خمر، موسيقي مبتذل، مواد مخدر، قمار؛ 11. برد و باخت در بازي حرام است (غير از تيراندازي و اسب سواري)؛ 12. آزار و اذيت حرام است (تحقير، مسخره کردن، آزار دادن همسايه و مردم و...)؛ 13. ضرري به خود يا ديگران نرسد؛ 14. لذت آن پايدار باشد (کمک کند به شادي در آخرت)؛[7] 15. تقويت کننده بعد جسماني و روحي (شجاعت و ....) باشد.
نکته: با توجه به ويژگي هاي تفريح اسلامي بايد متذکر شويم که اسلام ما را در تفريحات محدود نمي کند، امّا آن چه که مهم است ميزان حرکت است يعني بايد در هر تفريحي اول دقت کنيم و ببينيم که آيا با معيار اسلام سازگار است يعني آيا کمال آور، لذت آور و آخرت آور هست يا نه، هر چه به عنوان لذت، تفريح، شادي باشد و انسان را از مسير بندگي و کمال دور سازد به تعبير علي ـ عليه السلام ـ آخرش به هلاکت ختم خواهد شد.