[FONT=arial]یک مادر داغدیده، در دست، تفنگ
می خواند سر جنازه ای با دل تنگ
«در راه دفاع از شرف و دین و وطن
یک کشته به نام، بِه که صد زنده به ننگ» [FONT=arial]محمدرضا سهرابینژاد
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت
اصلا هیچ نشونه ای نداشت
امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم
از خداییــــــــم و به سوی خدا می رویــــــــــم چه حس غریبی ست ، رفتن ِ سبـــــــکبالان بوی بهشت می دهد ، پر کشـــــیدن ِ یـــــــــاران چه عظـــــــمتی دارد ، لقــــــای حق رسیدن دل از دنـــــــــیا و آمــــــالش ، بـــــُــــــریدن چه گلگــــــون میشود پـــــــرواز ِ یــــــــاران چه نم نم می زند ، قطــ ــ ــ ــ ــــران ِ باران چه آســــــان می زند پــَـــر ، بالــــــهاشان چه خــــّــــرم میشود دل با نامهـــــــاشان
سبـــــــکبالان ، شود جــــنّت ، ســـَـــراتان رضــــــای حـــــــق شود ، نام ِ وفــــــــــاتان شهادتت مبـــــــــــارک..
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]
رفته بودیم شبی سمت حرم , یادت هست [FONT=times new roman]
[FONT=times new roman]توی این عکس بجا مانده عصا دستم نیست
[FONT=times new roman]رنگ و رو رفته ترین طاقچه خانه مان
[FONT=times new roman]خانه کوچکمان , کاه گلی بود , جنون
[FONT=times new roman]قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را
[FONT=times new roman]خواهر کوچک من تند قدم بر میداشت
[FONT=times new roman]گریه میکرد در آن لحظه عروسک میخواست
[FONT=times new roman]راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود ...
[FONT=times new roman]شعرهایش همه از جنس کبوتر باران
[FONT=times new roman]آن شب شوم , شب مرده , شب دردانگیز
[FONT=times new roman]توی اروند در آن نیمه شب , با قایق
[FONT=times new roman]ناله ای کرد و بیکباره به اروند افتاد
[FONT=times new roman]سرخ شد چهره اروند و تلاطم میکرد
[FONT=times new roman]مادرش تا کمر کوچه بدنبالم بود
[FONT=times new roman]بعد یک ماه همان کوچه , همان مادر بود
[FONT=times new roman]چارده سال از آن حادثه ها میگذرد
[FONT=times new roman]توی این صفحه , به این عکس , کمی دقت کن
[FONT=times new roman]لحظه ای بود که از دسته جدا افتادم
[FONT=times new roman]
[FONT=times new roman] اتفاقی که مرا خانه نشین کرد افتاد
خدا بخش صفادل
دیدار رهبر با شاعران , مهر ماه1387
[FONT=Titr]
اميد مهدي زاده
ساقی جبهه سبو بر لب هر مست نداد
نوبت ما که رسید میکده را بست نداد
حال خوش بود کنار شهدا آه دریغ
بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد
بعضیا آرزو دارن بــابــاشون میلیاردر باشه
بعضیا آرزو دارن بــابــاشون سالـــــم باشه
بعضیا آرزو دارن بــابــاشون زنده باشـــــه
و بعضیا فقط آرزو دارن بدونن قبــــــــر بــابــاشون کجاس!
[FONT=arial]یک مادر داغدیده، در دست، تفنگ
می خواند سر جنازه ای با دل تنگ
«در راه دفاع از شرف و دین و وطن
یک کشته به نام، بِه که صد زنده به ننگ»
[FONT=arial]محمدرضا سهرابینژاد
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت
اصلا هیچ نشونه ای نداشت
امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم
[FONT=arial]
همانجا که نخل هایش بدون سر
[FONT=arial]
نماز می گزارد و بیدهای
[FONT=arial]
مجنونش به سمت شرجی افق
[FONT=arial]
در اهتزازند
[FONT=arial]
از این سطر به آن سطر
[FONT=arial]
از این خط به آن خط
[FONT=arial]
از این خاک ریز به آن خاکریز
[FONT=arial]
حالا دیگه این همه شهید را
[FONT=arial]
کلمه ها تشییع می کنند
[FONT=arial]
اصلاً این خط آخر ندارد
[FONT=arial]
بدون معطلی به جای نقطه
[FONT=arial]
اشک هایت را بگذار و برو
سلام تهران ، آري چه خواب سنگيني!
چه ساكتي ، چه خموشي ، مگر نمي بيني ؟
سلام اي همه جا مانده هاي قافله ها
سلام نسل چك و سفته و معامله ها !
چقدر هادي دردم چه خسته ام سردم
تكم غريب و غريقم ، شكسته ام زردم
سلام تهران تهران ، سلام تهرانم
منم بسيجي ديروز اين دبستانم
من از خدا و شهيد و كمانچه مي آيم
از استواي شلوغ شلمچه ميآيم ...
بگو چگونه گرفتار اين خطا شده ايم ؟
ميان سيل سياست چنين دوتا شده ايم؟!
چه ساده شوق شهادت به غصه ها برگشت
چه ساده كاوه دوباره به قصه ها برگشت!
هلا شما كه به امروز خويش زنجيريد
چرا سراغي از آن روزها نمي گيريد؟؟
دراين كشاكش بي همتي و بي ديني
حلال كن حلالم شهيد آويني..
رها شدم چه به ياوه ميان اين برزن
ميان اين همه مكر و ميان اين همه زن !
منم بسيجي ديروز و اينك اما دير
منم جواني جبهه و اينك اما پير
چقدر گريه ي كهنه به دادم آمده است
چه خاطرات عجيبي به يادم آمده است
چقدر خاتمه ام من چقدر مختصرم
چقدر گريه ام امشب چقدر مختصرم !!!
چفیه دانی قبله جانت کجاست؟
گردن فرزند شیر مرتضی است
شیعه شیری کز بهاران آمده
از گلستان جماران آمده
شیعه شیری کین چنین مردان عشق
گرد او؛پروانه اند و جان عشق
چفیه باید بوی آزادی دهد
بوی رهبر؛بوی شمشادی دهد
چفیه تندیس عبای رهبر است
جانماز و فرش پای رهبر است
ما دعا کردیم و رهبر خواستیم
چون خمینی؛ نور دیگر خواستیم
چشم خود را فرش پایش کرده ایم
در دل شبها؛دعایش کرده ایم
ما دعا کردیم که او منصور باد
هر بلا از جان پاکش دور باد
.
.
چفیه یعنی در ولایت حل شدن
نقشه ی روبه دلان مختل شدن
چفیه ای از چفیه ها جا مانده است
روی دوش شیر تنها مانده است
چفیه ها را پر کنید از اعتبار
پر کنید از عشق رهبر کولبار
کولبار بی محبت بار نیست
چفیه ی تنها خم اسرار نیست
چفیه یعنی کنج سنگر سوختن
در خط زیبای رهبر سوختن
چفیه یعنی عصر زیبای علی
بوسه باران کردن پای علی
چفیه ها باید ولایت جو شوند
وقت شب سجاده ای خوشبو شوند
بی علی رویان اسیر ماتمند
بی ولایت زادگان محو غمند
.
.
چفیه ام کو ؟!
چه کسی بود صدا زد :
هیهات !!
عشق من کو ؟!
مهربان مونس شب تا به سحرگاه ام کو؟!
چفیه ی شاهد اشکم به کجاست ؟!
من چرا واماندم ؟!
مأمن این دل طوفانی بی ساحل کو ؟!
ای سحرگاه !
تو را جان شمیم نرگس ، چفیه منتظر صبح کجاست ؟!
تربت کرب و بلا !
تو بگو چفیه ی سجاده چه شد ؟
ای مفاتیح !
بگو همدم دیرینه ی نجوایت کو ؟!
آی مردم ،
به خدا می میرم !!
مرگ بی چفیه !
خدایا هیهات !!
چفیه ام را به دلم باز دهید.
عهد ما ،
عهد وفا بود و صفا بود و ابد!
گر چه من بد کردم
ولی ای چفیه !
بدان بی تو دلم می میرد .
.
.
باید سلام کرد بر چفیه ، بیرق همیشه جاودان جبهه های خمینی .
و باید سلام کرد بر چفیه ای که همواره بر دوش علمدار نهضت خمینی است ...
به راستی در چفیه چه رازی نهفته است که با عطر و اشک و خون آشناست
و هنوز در کنار مرقد امام شهیدان ، دستمال اشک مردان بی ادعاست ؟
در حسینیه امام ، سینه زده ای؟
چفیه ای که بر شانه قبله قلب هاست دیده ای ؟
در جمکران الغوث و الامان گفته ای ؟
چفیه ای که راهنمای جست و جوگران مهدی زهرا(ع) است دیده ای؟
در دانشگاه نماز خوانده ای ؟ چفیه ای که سجده اهل معناست دیده ای؟
به بهشت زهرا رفته ای ؟
چفیه ای که در قاب عکسی همراه با قرآن و اسلحه ای همنشین است دیده ای؟
از قطره قطره اشک فرو ریخته بر چفیه ای، فشرده شده لای دندان ، حدیث درد خوانده ای ؟
چه می خوانی ؟ تو هم بخوان !
آه از ترکش تهمت ! فریاد از فراموشی دیروز!
امان از خنجری که از پشت فرود می آید و صدا ندارد !
چفیه... ! چفیه !
ای شال شب های سرد کردستانم !
چفیه!
ای چتر روزهای گرم مهران ام !
چفیه...! چفیه!
ای یادگار یاران و همه آبرویم !
ای آبروی یاران . ای ابر آرزویم !
با درد فشار دندانهایم بساز که از درد می سوزم .
فریادم را چاه باش.
مگذار ساز های های من قهقهه ساز صف دشمن باشد!
چفیه منتظر است، منتظر یاران امام عصر(عج)
چفیه همراه بهشتیان است و ریسمان ولایت ، نشانه منزلت و پاگی و یادگار جنگ
.
.
چفیه یعنی باز گمنامی شهید
از شهیدستان گمنامی رسید
گرچه نامش از زبانها دور بود
استخوان پیکرش پر نور بود
چفیه را سنگر نشینان دیده اند
چفیه را گلها به خود پیچیده اند
چفیه امضای گل آلاله هاست
چفیه تنها یادگار لاله هاست
چفیه رو انداز گلها بوده است
طایر پرواز دلها بوده است
چفیه تار و پود اشکی بی ریاست
مرهم زخمان شیر کربلاست
چفیه را زهرا(س)به گلها هدیه کرد
چفیه را اشک شهیدان چفیه کرد
چفیه ها بوی شهادت می دهند
بوی دوران شرافت می دهند
چفیه یعنی باز گمنامی شهید
با هزاران ناز عطرش می رسید
عطر گمنام عطر یاس ساقی است
چفیه هم مانند چادر خاکی است...
انا لله و انا الــــــــیه راجـــــــــعون
از خداییــــــــم و به سوی خدا می رویــــــــــم
چه حس غریبی ست ، رفتن ِ سبـــــــکبالان
بوی بهشت می دهد ، پر کشـــــیدن ِ یـــــــــاران
چه عظـــــــمتی دارد ، لقــــــای حق رسیدن
دل از دنـــــــــیا و آمــــــالش ، بـــــُــــــریدن
چه گلگــــــون میشود پـــــــرواز ِ یــــــــاران
چه نم نم می زند ، قطــ ــ ــ ــ ــــران ِ باران
چه آســــــان می زند پــَـــر ، بالــــــهاشان
چه خــــّــــرم میشود دل با نامهـــــــاشان
سبـــــــکبالان ، شود جــــنّت ، ســـَـــراتان
رضــــــای حـــــــق شود ، نام ِ وفــــــــــاتان
شهادتت مبـــــــــــارک..
روییده زتربت شهیدان، گل سرخ / پیغام شهید است به دوران، گل سرخ
تا جان دگر فدا کند رهبر را / روییده هزار باغ و بستان، گل سرخ . . .
.
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست / هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها / دیدگانم دشت مفتون شماست . . .
[h=1][/h]
[/HR]
(شبی در فکر و اندیشه بودم
به یاد دوستان جبهه بودم)
[/HR]
گذر کردم من از شهر و بیابان
به دیدم خود به ناگه در بیابان
رسیدم بیدرنگ در وادی بکر
به لطف گفتن الله و چند ذکر
به دیدم چند شبه بنشسته آن دور
مرا خواندند باهم با دو صد شور
کهای جامانده از خیل شهیدان
بیا اینجاست مأوای شهیدان
نگه کن کوزران، کرخه، فاطمیون
شلمچه، دوپازا، فکه، هور، مجنون
برو بوکان و سقز، بانه، پاوه
کانی مانگا، بمو، اورامان، سماوه
به ماووت، کلهقندی، حاج عمران
به مهران و سنندج، شاخ شمیران
هنوز افتاده اینجا این بدنهای شهیدان
کجا شد عهد و پیمان با شهیدان
ببین جاری ست خون ما به دوران
تو هستی در کجا؟ در یاد تهران؟
چرا از یاد بردی جبههها را؟
طلب کردی زحق تو خانهها را؟
ببین این دشت زیبا کمترین است
از آن پاداش کز بهر شهید است
بکن دل از دودنیا، باخدا باش
تو حافظ بهر خون بچهها باش
قدم کن استوار، درراه ایمان
بده جان در ره یزدان و ایران
رسان پیغام خون ما شهیدان
به مردم، این جوانان و دلیران
که ما رفتیم بهر یاری دین
نگهداری کنیم ازملک و از دین
ندای یاری از دین چونکه آمد
بدان که وقت عشرت هم سرآمد
بیاید چشم، چون بر کار بستن
نباید بیتفاوت هم نشستن
به یکدم یاد دستور علی (ع) کن
خودت تسلیم فرمان ولی کن
ولی دین بود هم نایب او
دهد فرمان به تو از جانب او
عزیزان یکزمان باید که خون داد
بهفرمان خدا باید که خون داد
که گردد شاد و آزاد ملک ایران
که با اسلام، جاوید است ایران
چو آزادی و امنیت درآید
زمان غصه و هجران سر آید
جهادی نو شود تکلیف یاران
مسلح گشت باید با علم فراوان
زسنگرهای خاکی چونکه رفتی
به دانشگاه و حوزه هم نرفتی
به فکر دانش و علم، فنآوری باش
جهاد با نفس و هم یادآوری باش
بگو ای مردمان نیکاندیش
مسلح گشته دشمن بیشازپیش
دفاع کردن به هر دوران بهنوعی است
ولی با اسلحه یا علم فوری است
اگر خواهید استقلال و ایمان
فداکاری کنید درراه ایران
که ایران قلب اسلام است اینک
تجلیگاه ایمان است اینک
قوی باید شود جمهوری ما
به دنیا سر شود جمهوری ما
کند آماده دنیا بهر آن روز
که منجی جهان گردد پیروز
بیاید یوسف زهرا (س) ز کعبه
منور این جهان گردد زکعبه
بگیرد انتقام مومنین را
به ذلت میکشد این کافران را
به درگاه الهی ما شهیدان
همه پشت سر پیر جماران
نشسته صف بهصف به آه و زاری
بهتعجیل فرج، دعا کرده زیاری
بخواهیم تا فرج گردد محقق
کنیم رجعت بهر یاری حق
چو دادند این پیغام آن شهیدان
برفتند بازهم در جمع یاران
ولی دادند بر من یک بشارت
که قسمت میشود بر تو شهادت
شنیدی چون پیام این شهیدان
بخوان تو فاتحه بر آن عزیزان
بهروزبیات /جانباز شیمیایی
ماهی كم طاقتم! یک روز دیگر صبر كن
تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است