افکار بیهوده در هنگام نماز
تبهای اولیه
با نام و یاد خدا و با عرض سلام به دوستان و کارشناسان عزیز.
بنده یک مشکلی بسیا بسیار جدی برام پیش اومده.واقعیتش نمیدونم چجوری بگم.
بنده یک شخصی بودم که کلی گناه میکردم و اصلا نوع و روز گناه واسم مهم نبود اصلا مهم نبود که کارم گناه هست یا نه.حالا بگذریم از این که چه گناهانی رو انجام میدادم.
به لطف خدا توفیق توبه پیدا کردم.بنده حقیر یک مشکلی که دارم هنگام نماز خواندن نمیتونم به چیزی فکر نکنم.و تمام چیزهایی که میان توی ذهن بنده همش گناه و معصیت و ... هست و وقتی میخوام فقط فقط به خداوند متعال فکر کنم و یا به ائمه اطهار (ع) چیز هایی به ذهنم میرسه که سر نماز خودم رو میزنم و استغفار میکنم .تقریبا همیشه موقع نماز که میخوام به خداوند متعال فکر کنم (خدایا از سر تقصیراتم بگذر)در ذهنم ناسزا گفتن به خدا و ائمه میاد تو ذهنم اما من اصلا نمیخوام اینجوری بشه و اصلا دوست ندارم اما نمیدونم چیکار کنم بعضی وقت ها این افکار شدید میشه و بعضی وقت ها کم.واقعا درمونده شدم.ازتون خواهش میکنم به بنده کمک کنید.
پیشاپیش ممنونم.
الهم عجل الولیک الفرج
با نام و یاد خدا و با عرض سلام به دوستان و کارشناسان عزیز.
بنده یک مشکلی بسیا بسیار جدی برام پیش اومده.واقعیتش نمیدونم چجوری بگم.
بنده یک شخصی بودم که کلی گناه میکردم و اصلا نوع و روز گناه واسم مهم نبود اصلا مهم نبود که کارم گناه هست یا نه.حالا بگذریم از این که چه گناهانی رو انجام میدادم.
به لطف خدا توفیق توبه پیدا کردم.بنده حقیر یک مشکلی که دارم هنگام نماز خواندن نمیتونم به چیزی فکر نکنم.و تمام چیزهایی که میان توی ذهن بنده همش گناه و معصیت و ... هست و وقتی میخوام فقط فقط به خداوند متعال فکر کنم و یا به ائمه اطهار (ع) چیز هایی به ذهنم میرسه که سر نماز خودم رو میزنم و استغفار میکنم .تقریبا همیشه موقع نماز که میخوام به خداوند متعال فکر کنم (خدایا از سر تقصیراتم بگذر)در ذهنم ناسزا گفتن به خدا و ائمه میاد تو ذهنم اما من اصلا نمیخوام اینجوری بشه و اصلا دوست ندارم اما نمیدونم چیکار کنم بعضی وقت ها این افکار شدید میشه و بعضی وقت ها کم.واقعا درمونده شدم.ازتون خواهش میکنم به بنده کمک کنید.
پیشاپیش ممنونم.الهم عجل الولیک الفرج
بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی
از اینکه توفیق توبه یافته اید به شما تبریک عرض می کنم...
آنچه که شما از آن رنج می برید چیزی نیست جز وسواس فکری! احساس گناه و اضطراب ناشی از رفتارهای گذشته باعث شده تا شما در دام سخت گیری و افراط بیفتید و همین امر سبب بروز وسواس شما شده است.
بنابراین از سخت گیری و زیاده روی پرهیز کنید و خود را بخاطر چنین افکاری نه گنه کار بدانید و نه سرزنش کنید. این افکار بار ارزشی ندارند لذا عقوبت و سرزنشی متوجه شما نیست.
در مواجهه با این افکار خونسردی خود را حفظ کنید و نسبت به آنها بی اعتنا باشید. یعنی سعی در مقابله و بیرون کردن آنها نداشته باشید. خصوصیت افکار وسواسی این است که هرچقدر که فرد بیشتر سراسیمه شود و سعی در بیرون کردن این افکار داشته باشد، بیشتر به این افکار گرفتار می شود. پس در قبال این افکار آرامش خود را حفظ کنید و به ادامه کار خود مشغول شوید.
این افکار را شما دعوت نکرده اید که بخواهید به اراده خود بیرون کنید پس با بی توجهی اجاره دهید همانطور که به صورت ناخوانده به ذهن شما وارد شده اند، خود نیز خارج شوند.
در پناه خدای بزرگ موفق باشید
بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالیاز اینکه توفیق توبه یافته اید به شما تبریک عرض می کنم...
آنچه که شما از آن رنج می برید چیزی نیست جز وسواس فکری! احساس گناه و اضطراب ناشی از رفتارهای گذشته باعث شده تا شما در دام سخت گیری و افراط بیفتید و همین امر سبب بروز وسواس شما شده است.
بنابراین از سخت گیری و زیاده روی پرهیز کنید و خود را بخاطر چنین افکاری نه گنه کار بدانید و نه سرزنش کنید. این افکار بار ارزشی ندارند لذا عقوبت و سرزنشی متوجه شما نیست.
در مواجهه با این افکار خونسردی خود را حفظ کنید و نسبت به آنها بی اعتنا باشید. یعنی سعی در مقابله و بیرون کردن آنها نداشته باشید. خصوصیت افکار وسواسی این است که هرچقدر که فرد بیشتر سراسیمه شود و سعی در بیرون کردن این افکار داشته باشد، بیشتر به این افکار گرفتار می شود. پس در قبال این افکار آرامش خود را حفظ کنید و به ادامه کار خود مشغول شوید.
این افکار را شما دعوت نکرده اید که بخواهید به اراده خود بیرون کنید پس با بی توجهی اجاره دهید همانطور که به صورت ناخوانده به ذهن شما وارد شده اند، خود نیز خارج شوند.در پناه خدای بزرگ موفق باشید
با عرض سلام و ادب محضر اساتیید و دوستان عزیز.
بسیار بسیار ممنونم از پاسخگویتون.بنده یک سوال دیگز هم داشتم.
وقتی که این افکار به سراغم میان ایا گناه بردی بنده توشته میشه؟
و این که بنده وقتی به ذهنم میان از درگاه خداوند خجالت میکشم و نمیتونم خودمو نگه دارم.و مجبور میشم خودمو بزنم یا موقع نماز یک دفه استغفار کنم که فکر کنم نماز باطل میشه.
یک دنیا ممنونم.
الهم عجل الولیک الفرج
سلام:Gol:
از خدای بزرگ ممنونم و به شماهم تبریک عرض میکنم که توفیق توبه رو پیدا کردین.
شما تازه توبه کردین دلسرد نشین و با توکل بر خدا به کارتون ادامه بدین...
به نظر من بهترین راهبی اعتنایی به افکار مزاحم و خواندن نماز در اول وقت است: خیلی موثره:Gol:
هوالعالم
علاوه بر اینها
همه اینها میتونه ازمایش باشه برای ما !
تا کیفیت نماز به حد اعلا یا مناسب برسه
خوبه که حینه توبه از دوستان گناه الود ! و نشانه های بدی که یاد اور گناه هستند دوری کنیم و عینه گناه, اونها رو کنار بذاریم
یا لااقل کمتر به سمت اونها بریم ...
مثلا ممکنه یک دوره ای . ازین (مراقبت ازخود) غافل شده باشیم
و بدون احتیاط و مراعات با هر کسی و هر چیزی خیلی راحت و بدون گزینش و انتخاب اشنا و قاطی شده باشیم
که باید ازونها دوری کنیم .
حالا دوست یا دشمن !!!
ادم گناهکار مثل ابی میمونه که به بذر کاشته شده از گناه در ذهن ما جون و قوت میبخشه
ما باید تا حدی پیش بریم که در صورت مواجهه یا مقابله با گناهکار بذر بدی در خاک وجود ما وجود نداشته باشه
یا اینکه لااقل اجازه ندیم که این بذر در حاله نابودی, دوباره شارژ و بیدار و فعال بشه !
که این امر معمولا با دوری یا لااقل احتیاط و مراقبت و کم توجهی به گناه و گناهکار ممکن میشه ..
کم توجهی ! نه دوستی زیاد و نه دشمنی بیش از حد ...
ملکه های ذهنی خدایی ما با دوری از بدی و نزدیکی به خوبی قوت می گیرند .
خود منم
هر زمان که سرحال و روبراه بودم یعنی برای رسیدن به نشاط و سلامت, ذهن و روح و جسم را ورز دادم یا به عبارتی ورزش دادم
عبادت بهتر و کاملتری داشتم . و بیشتر زمانی که صبح تا شب پشت میز کار و مطالعه یا هر چی نشستم و بدون استراحت و تحرک کافی خودمو رو سرد و خاموش و ساکن دیدم . در اون موقع گرفتار وسواس فکری شدم یا عبادت با کیفیت مناسبی نداشتم .
حالا این ورز و تحرک برای وجود ساکن و کوفته میتونه هر کار مفیدی باشه
از ورزش گرفته تا باغبانی و نظافت و رسیدن به پاکی جسم و ذهن و روح و مدوامت در عبادتی مثل نماز ...
مثلا به جا اوردن چند رکعت نماز قضای بیشتر برای درک و توجه بیشتر با تامل و توجه به معنی ایات و اذکاری که میخونیم .
با نام و یاد خدا و با عرض سلام به دوستان و کارشناسان عزیز.
بنده یک مشکلی بسیا بسیار جدی برام پیش اومده.واقعیتش نمیدونم چجوری بگم.
بنده یک شخصی بودم که کلی گناه میکردم و اصلا نوع و روز گناه واسم مهم نبود اصلا مهم نبود که کارم گناه هست یا نه.حالا بگذریم از این که چه گناهانی رو انجام میدادم.
به لطف خدا توفیق توبه پیدا کردم.بنده حقیر یک مشکلی که دارم هنگام نماز خواندن نمیتونم به چیزی فکر نکنم.و تمام چیزهایی که میان توی ذهن بنده همش گناه و معصیت و ... هست و وقتی میخوام فقط فقط به خداوند متعال فکر کنم و یا به ائمه اطهار (ع) چیز هایی به ذهنم میرسه که سر نماز خودم رو میزنم و استغفار میکنم .تقریبا همیشه موقع نماز که میخوام به خداوند متعال فکر کنم (خدایا از سر تقصیراتم بگذر)در ذهنم ناسزا گفتن به خدا و ائمه میاد تو ذهنم اما من اصلا نمیخوام اینجوری بشه و اصلا دوست ندارم اما نمیدونم چیکار کنم بعضی وقت ها این افکار شدید میشه و بعضی وقت ها کم.واقعا درمونده شدم.ازتون خواهش میکنم به بنده کمک کنید.
سلام
سره نماز سعی نکنید به چیزی فکر نکنید بلکه سعی کنید به خدا فکر کنید.کم کم فکره خدا جای فکرای دیگه رو میگیره.جایی که خیر وارد شد شر کم کم محو میشه.
برای این اول بشینید و ترجمه آیاتی که سره نماز میخونید و جملات مخصوص نماز مثل قنوت و سلام و تشهد و غیره رو یاد بگیرید اینطوری در هر جمله فکرتون به مفهومش میره.
بعد هم قبل از حضور بر سر نماز اول هدفتون رو مرور کنید اینکه قراره در اون زمان با خلوص بیشتری با خداتون دردودل کنید و عبادتش کنید.
نگران نباشید کم کم به خدا نزدیک میشید و نور الهی باعث میشه تاریکی نتونه جلوتر بیاد و هر لحظه ازتون فاصله بگیره .
همین راهتون رو ادامه بدید ولی لازمه با مطالعه با انجام کارهای نیک خودتون رو بیشتر به خدا نزدیک کنید حتی اگه افکار زشت بخواد بهتون هجوم بیاره.این افکار کم کم خودش محو میشه به شرطه رفتن به سمت حق.
یادتون نره درست زمانی که قراره سمت حق برید مسائلی از قبیل همین افکار میخوان جلوتون رو بگیرن و شما رو به خودشون سرگرم کنن تا با دور شدنتون از حق به خودشون نزدیکتون کنن.پس راهو به سمت خدا ادامه بدید
گاهی شیطان انقدر هنرمندانه وسوسه می کنه که فکر می کنیم این افکار خودمونه، البته که اعمال هم زمینه ساز افکار هستند.
یه جایی شنیدم که گاهی افراد به علت اعمالشون باعث همنشینی شیطان با نفسشون میشن.
علاوه بر این داریم که شیطان قسم خورده که از همه طرف به بندگان خدا حمله ور بشه و وسوسشون کنه.
حالا گاهی ما با اعمالمون شیطونو تو دلمون خودمونی تر هم می کنیم.
واسه این مورد پیشنهاد می کنم به جلسات مذهبی، مسجد ، گلزار شهدا و ... تشریف ببرید و حضور قلبتونو در این اماکن تقویت کنید. انشالله موثر واقع بشه
لطفا واسه منم دعا کنید که مشکلم در این زمینه خیلی حادتر از شماست
منم قبلا گاهی اوقات این افکار به ذهنم می رسید و از عصبانیت خودم رو فحش میدادم ...
این افکار رو شیطان توی ذهن میکاره
چون ورودیمون بازه
ببین چه گناه کبیره ای خدا نکرده داری انجام میدی
یا نقطه ضعفت کجاست برطرفش کن
از قول استاد میگم
# همیشه با وضو باش و هر وقت این افکار به ذهنت رسید
زود برو دو رکعت نماز مستحبی بخون و ثوابش رو به امامان بفرست #
موفق باشی
ا عرض سلام و ادب محضر اساتیید و دوستان عزیز.
بسیار بسیار ممنونم از پاسخگویتون.بنده یک سوال دیگز هم داشتم.
وقتی که این افکار به سراغم میان ایا گناه بردی بنده توشته میشه؟
و این که بنده وقتی به ذهنم میان از درگاه خداوند خجالت میکشم و نمیتونم خودمو نگه دارم.و مجبور میشم خودمو بزنم یا موقع نماز یک دفه استغفار کنم که فکر کنم نماز باطل میشه.
یک دنیا ممنونم.الهم عجل الولیک الفرج
بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت خدمت حضرتعالی
همانطور که گفته شد، شما به خاطر چنین افکاری گناهکار نیستید، اجازه ندهید بواسطه خجالت، وسواس شما تشدید شود.
بنابراین خود را سرزنش نکنید و به این افکار اهمیتی ندهید.
با سلام خیلی ببخشید مزاحمتون شدم اجازه بدین یک حرفی حتی بی ربطی بزنیم به کاریتون میاد -- برای رفع فکرها که گناهان که کردی باید مثل من انجام بدین نمونه من توجه کنین --- وقتی یک گناه کرددم استغفرا.. و توی نماز و قبل یا بعد انگار یقه ام گرفته باید جواب بدهم مثلا من با برادرم اذیت کردم به خدا میگم :ببخشید باور کن اعصابم خورد بود و کرده انگار ناخوداگاه چنین گستاخانه به او کردم چون اعصابم مشکل داشت تنونست توان بیاورد اشتباهی کردم و قول میدم جبران کنم و تلاش میکنم اتفاق دوباره نیافتد بدبختی فلان این گرفتار برسرش دارد و و -- خودت با اطمینان انجام جبران تائیید کن و والسلام حله --بعضیا مشکل برای رفع عذاب وجدان و بی ارامش باید از ان معذذرت بخواهی -- ** *-**برای آرامش سریع فوق العاده و رفع اضطراب و استرس فقط یک شیوه ساده که تاثیرش بزرگی توجه کنین .... »» اول چشمان بسته دومو تنفس فقط از راه دهان نه بینی و سوم دهان بسته و چهارمین نفس بازدم حبس شده از راه بینی خارج کنین :» توجه کردین تاثیر مختلفی اثر مثبت گذاشته و حتما احساس بر مغز رو متوجه شده بله اثر مثبت بر مغز میزاره و حین انجام چشمان باید بسته بشه چون تاثیر متوجه نمیشین فایده نداره برای اینکه استرس یا ... کم بشه
ا نام و یاد خدا و با عرض سلام به دوستان و کارشناسان عزیز.
بنده یک مشکلی بسیا بسیار جدی برام پیش اومده.واقعیتش نمیدونم چجوری بگم.
سلام،خیلیا اینطوری میشن
من یه جایی خوندم،که بوجود اومدن اینجور فکر ها به فرمایش پيامبر عین ایمانه
پس از این فکر ها ناراحت نشید و به نماز و عبادتتون ادامه بدید
التماس دعا دارم
با عرض سلام
تبریک میگم که تونستین شیطون و فیتیله پیچ کنین:khaneh::Kaf:
اگه سعی کنین نمازتون و تو مسجد بخونین این فکراتون انشاالله کمتر میشه
موفق باشید.
حضور قلب نداشتن در نماز از مال حرام یا مخلوط به حرام است!
برای جلوگیری از افکار کفر آمیز سوره ناس و فلق روزانه هفت بار بخوانید
مشکل از مال حرام یا مخلوط به حرام است!
سلام،ببخشید این چه حرفیه؟؟؟ینی برا شما هیچ وخت اینجور فکرا نیومده؟؟؟چه راحت تهمت میزنیم!این که این فکرا میاد عین ایمانه!نه مال مخلوط به حرام!!!!
سلام،خیلیا اینطوری میشن
من یه جایی خوندم،که بوجود اومدن اینجور فکر ها به فرمایش پيامبر عین ایمانه
پس از این فکر ها ناراحت نشید و به نماز و عبادتتون ادامه بدید
التماس دعا دارم
من نا حالا اینو نشنیدم..میشه سندشو بگید؟
سلام،منم تو سایت. پرسمان خوندم،اونجا هم یکی بود که مشاور در جوآب اینو بهش گفت!خب همین توبه کردن،همین نماز خوندن و همین ناراحت شدن از این افکار مگه ایمان نیس؟اگه کسی ایمان نداشت چرا باید ناراحت میشد؟؟؟
من نا حالا اینو نشنیدم..میشه سندشو بگید؟
سلام علیکم
شخصي خدمت رسول اكرم (ص) رسد و عرض كرد: اي رسو خدا! گاهي راجع به خدا و شما افكاري به ذهنم مي رسد كه اگر بگويم، چه بسا حكم قتل مرا بدهيد. حضرت فرمودند: وقتي اين افكار به سراغت مي آيد، خوشحال مي شوي يا ناراحت؟ عرض كرد: ناراحت مي شوم. فرمود اين عين ايمان است (مسند احمد، ج 2، ص 397)
التماس دعا ،یا زهرا(س)
سلام علیکمشخصي خدمت رسول اكرم (ص) رسد و عرض كرد: اي رسو خدا! گاهي راجع به خدا و شما افكاري به ذهنم مي رسد كه اگر بگويم، چه بسا حكم قتل مرا بدهيد. حضرت فرمودند: وقتي اين افكار به سراغت مي آيد، خوشحال مي شوي يا ناراحت؟ عرض كرد: ناراحت مي شوم. فرمود اين عين ايمان است (مسند احمد، ج 2، ص 397)
التماس دعا ،یا زهرا(س)
اینم سندش،ممنون یارب
سلام علیکم
شخصي خدمت رسول اكرم (ص) رسد و عرض كرد: اي رسو خدا! گاهي راجع به خدا و شما افكاري به ذهنم مي رسد كه اگر بگويم، چه بسا حكم قتل مرا بدهيد. حضرت فرمودند: وقتي اين افكار به سراغت مي آيد، خوشحال مي شوي يا ناراحت؟ عرض كرد: ناراحت مي شوم. فرمود اين عين ايمان است (مسند احمد، ج 2، ص 397)
التماس دعا ،یا زهرا(س)
اهان بنده فکرکردم میگید اگر این افکار درنماز به ذهنتون اومد عین ایمانه...
ممنون
التماس دعا
اهان بنده فکرکردم میگید اگر این افکار درنماز به ذهنتون اومد عین ایمانه...
سلام علیکم
بنده نکته ای را هم به شما کاربر محترم و هم به کاربران گرامی دیگر بگویم و آن اینکه یکی از کاربران اشاره ای به این مطلب کردند و بنده حقیر احساس کردم ایشان حدیث را فراموش کردند ، حدیث را آوردم که صحت گفتار ابن کاربر بزرگوار مشخص شود ، اما احادیث تفسیر دارد یعنی اینگونه نیست که مثلا پس هرکس این افکار به سراغش نیاید ایمان ندارد؟! خیر اینگونه نیست
بنده انشاالله در تاپیکی در بخش حدیث از استاد بزرگوار حدیث در خواست میکنم که این حدیث را باز نمایند تا خدایی نکرده شبهه ای اجاد نشود
التماس دعا ،یا زهرا(س)
سلام،ببخشید این چه حرفیه؟؟؟ینی برا شما هیچ وخت اینجور فکرا نیومده؟؟؟چه راحت تهمت میزنیم!این که این فکرا میاد عین ایمانه!نه مال مخلوط به حرام!!!!
بنده منظورم این بود که حضور قلب نداشتن در نماز، به مال حرام و شبهه ناک ربط پیدا میکند!
حکیم جوادی آملی: مرحوم صاحب وسائل ـ رضواناللهعليه ـ هم در مكاسب محرّمه اين را نقل كرده و فرموده: (ان الكسب الحرام يبين في الذّريّه)؛ غذاي حرام در ذريّه هم اثر ميگذارد. بالاخره شير ميشود... نميگذارد كه شخص درست بفهمد كه نماز ميخواند؛ حضور قلب ندارد؛ ميخواهد تا مطلب را تحقيق كند، چهار تا مغلطه به جاي برهان ميگذارد. اينها كه تصادف نيست.
درود
در ذهنم ناسزا گفتن به خدا و ائمه میاد تو ذهنم اما من اصلا نمیخوام اینجوری بشه و اصلا دوست ندارم اما نمیدونم چیکار کنم بعضی وقت ها این افکار شدید میشه و بعضی وقت ها کم.واقعا درمونده شدم.ازتون خواهش میکنم به بنده کمک کنید.هنگامی که شخص، یا جامعهای تمایل به ناسزا گویی دارد، نشان از آن دارد که آن شخص یا جامعه، در زندگی احساسهای ناگورای بَرِشان وارد میشود؛ احساسهایی همچون: پوچی، بیارزش بودن، درماندگی و ... که چون آنها نمیتوانند مسبب آن سختیها را مجازات کنند (یا آن سختیها را برطرف کنند)، یک نیروی منفی خیلی بزرگ در درونشان فواران میکند که برای همین، دوست دارند به خدا (یا هرکس دیگری) ناسزا بگویند؛ چون از این راه، یک احساس آرامش میکنند.
سرکوب کردن و بیتفاوت بودن به این وضعیت، نهتنها هیچ سودی در برندارد، بلکه بسیار زیانبار است؛ زیرا آن سختیهایی که باعث میشود نیروی منفی فوران کند، همچنان در زندگی هستند؛ پس نمیشود به نتیجهی کاری که هر روز و هرساعت انجام میشود، بیتفاوت بود زیرا بیتفاوتی و سرکوب باعث جمع شدن نیروی منفی میشود که درنهایت این غدهی چرکین، روزی سر باز میکندو در آن روز، زیانهایی بسیار بیشتری (همچون معتادی، به دلیل ناامیدی از زندگی) در بر خواهد داشت.
یکی از دلیلهای ناسزاگویی (و همچنین معتادیِ همهگیر) در کشورهایی که فضای سیاسی بستهای دارند و بر مردم سختی زیادی نیز وارد میشود، همین سرکوبگری و بیتفاوتی است. چون مردم سختی میبینند ولی نمیتوانند چیزی بگویند تا نیروی منفی خود را تخلیه کنند که این سرکوبکردن (یا همان بیتفاوتی)، باعث بالا رفتن آمار ناسزاگویی، بیفرهنگی، معتادی، میل به خودکشی و ... میشود که برای نمونه، مردم آن کشور میروند در صفحهی یک بازیکن، ناسزاگویی میکنند، یا با همسر و فرزندان خود مخالفت میکند و به آنها ناسزا میگوید، تا از اینکار، احساس سبکی اندکی برِشان وارد میشود (چون این نیروی منفی، سرکوب شدنی نیست و اگر از یک راه سرکوب شود، از راه دیگری سر بر میآورد).
اگر شما نیز برای سختیهایی که در زندگی بهتان وارد میشود، از زندگی خسته شدهاید، از دست خدا شاکی هستید که چرا شما را آفریده است و در نتیجه احساس نیاز به ناسزا گویی میکنید، راهکار در این است که فریاد بزنید و نیروی منفی خود را تخلیه کنید. و اگر نمیترسید، به خدا ناسزا بگویید تا آن نیروی منفی شما تخلیه شود.
سپس خواهید دید که پس از چند روز، دیگر نیازی به ناسزاگویی در خود نمیبینید (خدا همانند شاهان خودکامه و سستعنصر نیست که توان نقد کردن یا شورش را نداشته باشد؛ که او هرگز نمیخواهد چنین آیینهای وحشتنما باشد).
شما اکنون، به یک مرحلهای از عشق و ایمان رسیدهاید و آتشی در درون سینهتان روشن شده است که دوست دارید نماز بخوانید و کارهای گذشته را انجام ندهید؛ اینکه احساس گستاخی را در خود میبینید، چیز شگفتی نیست؛ زیرا بسیارند کسانی که احساسی همانند شما دارند (ولی جرأت بیانش را ندارند):
width: 700 |
---|
[TR] |
[TD][/TD] |
[TD="align: left"]ور بوَد سوزندهی سودای عشق[/TD] |
[TD][/TD] |
[TD]دست بر سر مانده از غوغای عشق[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD][/TD] |
[TD="align: left"]خوش بوَد گستاخیِ او، خوش بود[/TD] |
[TD][/TD] |
[TD]زانکه آن دیوانه چون آتش بود[/TD] |
[/TR] |
گمان نکنم ختم قرآن، صلوات یا هر ذکر دیگری برای شما سودی در بر داشته باشد؛ زیرا اگر قرار بود با خواندن قرآن آرامش دریافت کنید، سر نماز با خواندن قرآن چنان نمیشدید.