انتخابي يا انتصابي بودن امام؟
تبهای اولیه
از ديدگاه قرآن و روايات امامت انتصابي است يا انتخابي؟
علاوه بر درج نظرات در اينجا لطفا در اين آدرس هم اظهار نظر كنيد
از ديدگاه قرآن و روايات امامت انتصابي است يا انتخابي؟
با تشکر از سوال جناب رحمان:Gol:
و همینطور میشه پرسید:
آیا ولایت مطلقه انتخابی است یا انتصابی؟
با سلام و عرض ادب
شيعه امامت را مقامي بس بلند و جايگاهي بس رفيع ميداند، در نظر انديشمندان شيعه، امامت منتخب الهي و امام حافظ شريعت و پاسخگوي تمام نيازهاي ديني است، بنابراين شخص امام بايد داراي شرايط و ويژگيهاي ممتازي باشد تا بتواند مسئوليت خطير امامت را به نيكوترين وجه انجام دهد.
پس شيعه راه تعيين امام را، منحصر در نص شرعي ميداند يعني امامت مقامي است انتصابي و نصب امام حق خداوند است همانگونه كه نبوت نيز مقامي است انتصابي و تعيين پيامبر حق و شأن خداوند است.
معرفي امام از سوي پيامبر(ص) رأي شخصي او نبوده بلكه به فرمان خداوند انجام ميگيرد، پس ميتوان نصّ پيامبر را، همان نصّ و معرفي خداوند دانست.[رباني گلپايگاني، علي، عقائد استدلالي،ج2، ص 115]
ولي اهل سنت، راه تعين امام را منحصر در نصّ شرعي نميدانند؛ زيرا طبق ديدگاه آنها امامت انتصابي نيست و مسلمانان خود ميتوانند امام و جانشين پيامبر را انتخاب كنند، مثلاً از طريق «بيعت اهل حلّ و عقد» و «غلبه قهرآميز نظامي، مقصود از بيعت اهل حلّ و عقد آن است كه گروهي از بزرگان و شخصيتهاي برجسته اجتماعي امامت شخصي را بپذيرند، البته حد نصاب خاصي براي تعداد بيعت كنندگان وجود ندارد لذا اگر تنها يكي از اهل حلّ و عقد با شخصي بيعت كند براي ثبوت امامت او كافي است. هم چنين برخي از علماي اهل سنت معتقدند كه اگر شخصي با بكارگيري نيروي نظامي و توسل به زور بر مسند حكومت نشست، امامت امت اسلامي براي او ثابت ميشود حتي اگر او شخصي فاسق، ظالم يا جاهل باشد.[جرجاني، شرح المواقف، ج 8، صص 351 و 354؛ و تفتازاني، شرح المقاصد، ج5، ص 233]
اما از ديدگاه شيعه، امامت يك مقام دنيوي، همانند مقام پادشاهان و سران حكومتها نيست بلكه منصبي الهي است كه مسئوليت خطير رهبري امت اسلامي و حفظ شريعت را بر عهده دارد، و شخصي شايسته اين منصب است كه ويژگيهاي متعددي مانند عصمت و علم خدادادي در او جمع و در همه خصائل و فضايل معنوي بر ديگران برتر باشد، بديهي است كه تشخيص قطعي فرد شايسته براي اين منصب جز از طريق خداوند و پيامبر او ميسر نميگردد، چگونه ميتوان پذيرفت كه منصب جانشين پيامبر(ص) با همه عظمت و اهميت آن، با بيعت تنها يك نفر از سركردگان قوم (اهل حلّ و عقد) معين گردد؟ و عقل سليم چگونه رضايت ميدهد كه انسان فاسق و فاجري كه با توسل به زور و ارعاب و قتل و كشتار بر مسند حكومت تكيه زده است، جانشين پيامبر(ص) و رهبر ديني و دنيوي اسلام تلقي شود؟
دلايل لزوم نصب امام از جانب خداوند
1. برهان عصمت
يكي از شرايط لازم احراز مقام امامت، عصمت است، از طرف ديگر، عصمت از اوصافي است كه تشخيص آن براي مردم ممكن نيست؛ زيرا معصوم يعني كسي كه داراي ملكه اجتناب از گناه و دوري از خطاست، و وجود اين ملكه در شخص امري دروني و پنهاني است كه تنها خداوند از آن آگاهي دارد، بنابراين تنها راه ثبوت امامت، وجود نصّ (معرفي پيامبر(ص) از جانب خدا) است.[سعيدمهر، كلام اسلامي، ج2]
2. سيره پيامبر(ص)
رجوع به سيره پيامبر(ص) بيانگر اين نكته است كه آن بزرگوار نسبت به سرنوشت مسلمانان حساسيت فراوان نشان ميداد، از بيان كوچكترين مطلبي كه مايه سعادت و رشد و تعالي آنان بود فروگذار نميكرد، بديهي است كه مساله خلافت و امامت از مسائل مهم و سرنوشتساز ميباشد، به همين دليل پيامبر اكرم(ص) هر گاه براي حضور در غزوات و مانند آن مدينه را ترك ميكرد، جانشين براي خود تعيين مينمود، چنانچه در غزوه، تبوك، علي ـ عليهالسلام ـ را به عنوان جانشين خود انتخاب كرد.
با اين حال چگونه ممكن است پيامبرگرامي(ص) كسي را به عنوان خليفه پس از وفات خود تعيين نكرده باشد؟
با اين مقدمات معلوم است كه آن حضرت امام و جانشين بعد از خود را مشخص كرده است، و اين كار در بين سران و حكّام دنيا امري رايج و عقلايي است، امكان ندارد رسول خدا از چنين امر حياتي غفلت ورزيده باشد، چنانكه خلفاي بعدي به هنگام مرگشان به فكر تعيين جانشين بعدي بودند، ابابكر عمر را نصب كرد، و عمر به شوراي 6 نفره واگذار كرد، چگونه پيامبر اقدام به چنين كاري ننموده است، لذا سعيد معتقد است كه پيامبر چنين كاري را كرده و در موارد مختلف به ويژه در غديرخم، علي ـ عليهالسلام ـ را به عنوان جانشين خود تعيين فرمود.[طاهري، حبيبالله، درسهايي از علم كلام، قم، ج2، صص 69.]
3. امامت عهدي الهي
طبق آيه شريفه «لا ينال عهدي الظالمين»[بقره/ 124.] عهد من هرگز به مردم ستمكار نخواهد رسيد، امامت عهد الهي و يكي از مناصب عاليه الهي است، و اختيار آن صرفاً در دست خداست، و هر كسي كه لايق اين مقام دانست، به او عطا مينمايد همانند نبوت كه زمام امرش در دست خداست. انعام/ 124.«اللهُ أعلم حيث يجعل رسالته»خدا بهتر ميداند كه در كجا رسالت خود را مقرر دارد (و اين مقام بلند را به كه ببخشد).
4برهان لطف
نصب امام از جانب خداوند مقتضاي لطف الهي است و ترك لطف قبيح است، و خداوند از هر نوع فعل ناروايي پيراسته است.[رباني گلپايگاني، علي همان.]
5. برهان رحمت
به نص قرآن كريم، خداوند اظهار رحمت به بندگان را به خود لازم كرده است، چنانكه ميفرمايد: «كتب ربّكم علي نفسه الرحّمه»[انعام/ 54.] شكي نيست كه وجود امام از مظاهر و جلوههاي بارز رحمت خداوندي است.
6. برهان هدايت
به نص قرآن كريم، هدايت انسانها از شئون و لوازم ربوبيت الهي است، چنانكه ميفرمايد: «انّ علينا الهُدي»[الليل/ 12.] هدايتگري به دو صورت انجام ميشود: تكويني و تشريعي، هدايت تكويني به وسيله عقل و فطرت است، و هدايت تشريعي عبارت است از نبوت و امامت، به عبارت ديگر يكي از شئون امام هدايتگري است كه در حقيقت نتيجه هدايت خداوند است.[ر.ك: رباني گلپايگاني، علي همان.]
سلام مجدد
به این تاپیک ها هم رجوع کنید و اطلاعات کافی به دست خواهید آورد:
موضوع:دلایل قرآنی انتصابی بودن امامت ائمه چیست؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=7272
معرفي امام از سوي پيامبر(ص) رأي شخصي او نبوده بلكه به فرمان خداوند انجام ميگيرد، پس ميتوان نصّ پيامبر را، همان نصّ و معرفي خداوند دانست.[رباني گلپايگاني، علي، عقائد استدلالي،ج2، ص 115]
به امامان که وحی نمیشده
پس ایشان چگونه امامان بعد از خود را انتخاب میکردند؟
به امامان که وحی نمیشده
پس ایشان چگونه امامان بعد از خود را انتخاب میکردند؟
بر اساس روايات معتبر و متعددي كه در منابع حديثي موجود است رسول الله(ص) اسامي تك تك امامان(ع) را بيان كرده اند.ضمنا كتاب "جامعه" يا "صحيفه" امام علي (ع) كه توسط ايشان و به املاي رسول الله(ص) نوشته شده است در اختيار ائمه قرار دارد.
رواياتي كه تعداد امامان را به دوازده نفر منحصر ميكنند. 1ـ از جابربن سمره نقل شده است كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وصلم ـ فرمود: «او يكون بعدي اثنا عشرا اميراً كلهم من قريش»(صحيح مسلم، ج3،ص 1453).
بعد از من براي امت اسلام دوازده امير و خليفه خواهند بود كه همگي از قريش ميباشند. 2ـ در جاي ديگر فرمود «اثنا عشر كعدد نقباء بني اسرائيل»(هيثمي، مجمع الزوائد، بيروت، دارالكتب العربي، ج5، ص 190).
فرمود: دوازده نفر به تعداد پيشوايان بني اسرائيل.
رواياتي كه علاوه بر تعداد ائمه، به نام آن ها تصريح كردهاند، كه در منابع فريقين بيان شده ما فقط به بعضي از آنها از طريق عامه اشاره ميكنيم. 1ـ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خطاب به امام حسين فرمود: «إنك سيد ابوسادة انك امام ابن ائمه، انك حجة ابن حجة ابوحججٍ تسعة من صلبك تاسعهم قائمهم»(خوارزمي، مقتل الحسين، قم، مكتبه المفيد، ج1، ص 146.)تو سيد و آقا و سرور بزرگواران هستي تو خود امام و فرزند ائمه (امام) هستي تو خود حجت و فرزند حجت خدايي و پدر 9 امام بعد از خود هستي كه آخرين آنها قائم آل محمد(عج) ميباشد. 2ـ پيامبر اسلام در جواب نعثل يهودي كه از اوصياي حضرت سئوال كرد فرمودند: همانا وصي و خليفه ي بعد از من علي بن ابيطالب و بعد از او دو فرزندش حسن و حسين و بعد از آنها 9 امام ديگر از صلب حسين هستند، نعثل گويد اي محمد نام آن 9 نفر را برايم بگو، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ هم نام يكايك آنها را بيان مي كند(ر.ك: جويني فرائد السمطين، بيروت، مؤسسه المحمودي، ج2، ص 134).
[="]
[="]
[="]در مورد انتخابی یا انتصابی بودن امام، باید دید منظور از امام چیست؟
[="]
[="]« امام» به معنی راه و طریق( کتاب العین،ج8،ص429)، و کسی که در کارها به او اقتدا می شود(لسان العرب،ج12،ص25) امام هر چیزی قوام دهنده و اصلاح کننده آن است( لسان العرب،ج12،26).«امامت» در لغت به معنی ریاست عامه( در همه جوانب) نسبت به همه مردم است( مجمع البحرین،ج6،ص13).
[="]
[="]در این دو آیه شریفه به این مساله که خداوند مستقیما رهبر را انتخاب می کند اشاره شده و در آیه 124 سوره بقره شرایط امام ذکر شد. « وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىِّ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِين» (و (به ياد آر) هنگامى كه ابراهيم را پروردگارش به امورى بيازمود، پس او همه را به نحو كامل انجام داد پروردگارش گفت: همانا من تو را براى مردم امام و پيشوا كردم.).
[="]
[="]در اينجا نکته ای علماء بیان کردند که ذکر آن جالب توجه می تواند باشد، ایشان می فرماید: شخصى از يكى از اساتيد ما پرسيد: به چه بيانى اين آيه دلالت بر عصمت امام دارد؟ او در جواب فرمود: مردم بحكم عقل از يكى از چهار قسم بيرون نيستند، و قسم پنجمى هم براى اين تقسيم نيست، يا در تمامى عمر ظالمند، و يا در تمامى عمر ظالم نيستند، يا در اول عمر ظالم و در آخر توبهكارند، و يا بعكس، در اول صالح، و در آخر ظالمند، و ابراهيم ع شانش، اجل از اين است كه از خداى تعالى درخواست كند كه مقام امامت را بدسته اول، و چهارم، از ذريهاش بدهد، پس بطور قطع دعاى ابراهيم شامل حال اين دو دسته نيست.
:Gol::Gol: