جمع بندی انتظارات خدا از افراد با ایمان
تبهای اولیه
سلام
انسان هایی هستند که ایمانشان این قدر زیاد و قوی هست که اگر به خدا توکل کنند و دست روی سنگ بزارند سنگ تبدیل به طلا می شود.
این افراد چه جایگاهی در نزد خدا دارند و خدا چه انتظاراتی از آنها دارد؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد حنیف | |
[TD][/TD] | |
انسان هایی هستند که ایمانشان این قدر زیاد و قوی هست که اگر به خدا توکل کنند و دست روی سنگ بزارند سنگ تبدیل به طلا می شود.
این افراد چه جایگاهی در نزد خدا دارند و خدا چه انتظاراتی از آنها دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و احترام
منتهی الیه درجات و مراتب انسان در نزد خداوند با عبودیت و بندگی محض فراهم می شود. خداوند به صراحت هدف از خلقت را بندگی بیان کرده: «و ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ؛ جن و انس را نیافریدم جز برای عبادت» (۱)
کسانی که در منتهی الیه ایمان هستند، حقیقتا عبد و تسلیم او شده و به این درجه از محبوبیت و الطاف الهی نائل آمده اند. و این انتظار پروردگار از تمامی بندگانش است که به نهایت سعادت و کمال دست پیدا کرده و خلیفه الله شوند.
خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: «عَبدي أطِعني أجعَلكَ مِثلي؛ أنَا حَيٌّ لا أموتُ، أجعَلُكَ حَيّا لا تَموتُ؛ أنَا غَنِيٌّ لا أفتَقِرُ، أجعَلُكَ غَنِيّا لا تَفتَقِرُ؛ أنَا مَهما أشَأ يَكُن، أجعَلُكَ مَهما تَشَأ يَكُن؛ بنده من! از من فرمان ببر تا تو را همانند خويش گردانم. من زنده ی ناميرايم، تو را نيز زنده ی ناميرا مى گردانم؛ من توانگرى هستم كه هرگز نيازمند نمى شوم، تو را نيز توانگرى مى گردانم كه هرگز نيازمند نشوى؛ من هر چه بخواهم همان مى شود، تو را نيز چنان قرار مى دهم كه آنچه بخواهى همان شود» (۲)
پی نوشت ها:
۱. سوره ذاریات، ۵۶
۲. محمّد محمّدی ری شهری؛ دانشنامه قرآن و حديث؛ مترجم حمید رضا، آژیر؛ موسسه فرهنگی دارالحدیث؛ قم ۱۳۹۱؛ ج ۹؛ ص ۲۰۸
حقیقتِ بندگی و عبودیت را امام صادق (علیه السلام) در حدیث معروف به «عنوان بصری» بیان فرموده اند.
«... قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَةِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (۱)
عنوان بصری می گوید گفتم: ای ابا عبد الله حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: سه چیز است:
۱. این که عبد برای خود در مورد آنچه که خدا به وی سپرده است مالکیتی قائل نباشد؛ چرا که بندگان مالکیتی ندارند؛ بلکه همه اموال را مال خدا می بینند و آن را در جایی می نهند که خدا امر کرده است.
۲. عبد برای خود تدبیری نمی کند (چرا که تدبیر عبد به دست رب او است).
۳. تمام مشغولیت عبد معطوف به انجام دادن کاری است که خدای تعالی به او امر نموده است و پرهیز از آنچه که او را نهی کرده است.
پس آنگاه که عبد در آنچه که خدا به او واگذار کرده احساس مالکیتی نداشته باشد، انفاق در آنچه که خدا امر کرده است برای او آسان خواهد شد و چون عبد تدبیر خود را بر مدبر خود واگذار کند، سختی های دنیا بر او آسان می شود و چون عبد مشغولیت و اهتمامش منحصر در امر و نهی خداوند باشد دیگر مجال و فرصتی برای خود نمایی و مباهات به مردم نخواهد یافت. پس اگر خداوند به کسی این سه چیز را عطا کند امر دنیا و ابلیس و مردم برایش سهل و آسان می شود و برای زیاده اندوزی و مفاخرت خواهان مال دنیا نمی شود و آنچه در دست مردم است را برای عزت و برتری طلب نمی کند و روزهای عمر خود را در پی اموری عبث به هدر نمی دهد. این اولین درجه از تقوا است. همچنان که خدای تبارک و تعالی می فرماید: "آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین نداردند و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است.
پی نوشت:
۱. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار؛ موسسه الوفا؛ بیروت، 1404هـ ق؛ ج ۱؛ ص ۲۲۴
از آیه الله بهجت (رحمه الله علیه) نقل شده که فرمودند: «جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت میکنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوییم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست؛ و اگر بگویند کلمهای میخواهیم که اُمّالکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارَین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض میکنم که غرض از خلق، عبودیت است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» و حقیقت عبودیت، ترک معصیت است در اعتقاد که عملِ قلب است و در عملِ جوارح. و ترک معصیت، حاصل نمیشود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت «و لا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه» (۱)
پی نوشت:
۱. سید مهدی ساعی؛ به سوی محبوب: دستورالعمل ها و رهنمودهای آیه الله بهجت؛ نشر شفق؛ قم ۱۳۹۵؛ ص ۲۳
همچنین علامه مصباح یزدی (حفظه الله) در شرح نصایح امام محمد باقر (علیه السلام)، محبوب شدن نزد خدای تعالی را بدین صورت بیان کرده اند:
محبوبان الهی کسانی هستند که زینت متناسب با او را پیدا کرده اند. زینتی که با خواست او هماهنگ باشد و وقتی او به این بنده اش نگاه کرد، او را دوست بدارد.
در روايتي رسول خدا ميفرمايند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ لَا إِلَى أَمْوَالِكُمْ وَ لَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ؛ خداوند تبارك و تعالى، به چهره ها و داراييهاى شما نمى نگرد، بلكه به دلها و كرده هاى شما مى نگرد.» (ميزان الحكمه؛ ج ۹ ؛ ص ۵۰۵) خدا به قيافههاي شما نگاه نميکند که خيلي تميز و اتوزده باشد ولي خدا به دلهاي شما نگاه ميکند که آيا دلهاي شما پاک و نوراني است يا آلوده و متعفن است.
اما براي يافتن محبوبيت، زينت بهتنهايي کافي نيست. اگر انسان بخواهد ديگران محبت ثابتي به او پيدا کنند، بايد رفتار فوق العادهاي داشته باشد.
آن دانشآموزي نزد معلم محبوبيت بيشتري پيدا ميکند که تکليف يکساعته را نيمساعته انجام دهد. اما دانشآموزي که با تنبلي، چند روز انجام تکليف را به عقب مياندازد از چشم معلم ميافتد.
امام باقر عليهالسلام ميفرمايند: براي محبوبيت يافتن در نزد خدا علاوه بر تزيين اعمال به صدق، تَحَبَّبْ إِلَيْهِ بِالتَعْجِيلِ في الِانْتِقَالِ. اين فراز را با آيهاي از قرآن توضيح ميدهم. هنگامي که موسي (ع) با بني اسرائيل به طرف صحراي سينا حرکت کردند حضرت موسي (ع) زودتر از بني اسرائيل به وعدهگاه رسيد. خداوند خطاب به او ميگويد: وَ مَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَا مُوسَى؛ (سوره طه، ۸۳) چه شد که از همراهان خود جلو افتادي و زودتر به اينجا آمدي؟ گفت: وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى. موسي ميگويد: من جلو افتادم براي اينکه تو خوشحال شوي. به زبان خودماني يعني خواستم خوشخدمتي کنم. خوش خدمتي به مولا و انجام سريع تکليف، محبوبيت عبد را نزد مولا بيشتر ميکند.
حضرت باقر (عليهالسلام) به جابر ميفرمايد: «اگر ميخواهي پيش خدا محبوب شوي حرکت خود را با شتاب انجام بده!» حرکت هم ميتواند انجام کار خاصي باشد و هم ميتواند اصل حرکت انسان از مراحل پست به مرحله کمال و سير الي الله باشد. يعني اگر ميخواهي خدا تو را دوست بدارد در حرکتي که نهايت آن به خدا ميرسد و براي خدا و رضاي اوست عجله کن! سَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ.
منبع: درس های اخلاق علامه مصباح یزدی، شرح نصایح امام محمد باقر (علیه السلام)؛ جلسه هفدهم، محبوبان خدا
http://mesbahyazdi.ir/node/3208