جمع بندی انس بن مالک ومالک بن انس

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انس بن مالک ومالک بن انس

در تاریخ دو شخصیت هستند که اسم هاشون شبیه هم است ومن اونها رو باهم اشتباه میگیرم
انس بن مالک ومالک بن انس
این دو نام دو شخصیت هستند؟ چه تفاوت هائی باهم دارن؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد مقداد

[TD][/TD]

Bee;1003368 نوشت:
در تاریخ دو شخصیت هستند که اسم هاشون شبیه هم است ومن اونها رو باهم اشتباه میگیرم
انس بن مالک ومالک بن انس
این دو نام دو شخصیت هستند؟ چه تفاوت هائی باهم دارن؟

با عرض سلام و ادب.
این دو نفر،دو شخصیت جدا و مستقل هستند.که به معرفی اجمالی هر یک می پردازیم:
انس بن مالک:
از شخصیت‌های نامی دوران صدر اسلام که هم افتخار مصاحبت رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته و هم تا دوران اموی در قید حیات بوده است، شخصیتی نامی به نام انس بن مالک است. نام کامل او انس بن مالک بن نضر بن ضمضم بن زید بن حرام بن جندب بن عامر بن غنم بن عدی بن نجار بن ثعلبة بن عمرو بن خزرج بن حارثة أنصاری است که از قبیله خزرجیان مدینه و از طایفه بنی‌نجار می‌باشد.(1)
او می‌گوید: وقتی که رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه آمد مادرم مرا که هشت سال سن داشتم به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)! مردان و زنان انصار هر کدام هدیه‌ای برای شما آوردند. من پسرم را آورده‌ام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خدمت کردم. انس را به همین دلیل خادم رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) لقب دادند. وی به این خدمتگزاری افتخار می‌کرد.(2)وی در بیشتر جنگ‌های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشت.
او یکی از بزرگترین روات حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه علیه السلام است و حدود دو هزار و دویست و هشتاد و شش روایت نقل کرده است و بعد از ابوهریره و عبدالله بن عمر در کثرت روایت جایگاه سوم را دارا است(3)
او پس از رحلت پیامبر با ابوبکر بیعت کرد و در مورد امام علی علیه السلام ابتدا سکوت کرد، لکن بعدها به نقل فضایل و مناقب آن حضرت پرداخت. از جمله روایت‌ها این است: انس بن مالک گفت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمود فرداى قیامت هفتاد هزار نفر از پیروان من بدون حساب به بهشت وارد می‌شوند، سپس به طرف على علیه السلام التفات کرده فرمود آنها شیعه تواند و تو امام آنهائی.(4) ابن ابی الحدید در شرح خود، علت سکوت انس بن مالک را رسیدن به مال دنیا و یاری دشمنان آن حضرت دانست.(5)

در بسیاری از منابع آمده است که وی مورد نفرین امام علی علیه السلام قرار گرفت. علت آن در ارشاد چنین ذکر شده: انس بن مالک هم که در روز غدیر حضور داشته و اتفاقا آن روز هم در میان این عده انصار بود صحبت فرموده، على علیه السلام را گواهى ننمود على علیه السلام به او متوجه شده فرمود اى انس تو چرا شهادت ندادى و گفته مرا تصدیق نکردى با اینکه تو هم مانند دیگران فرموده پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را استماع کرده بودى عرض کرد یا على من اکنون پیر شده‌ام و از چنین سخنى که مى‌گوئى و از من گواهى مى‌طلبى چیزی به یاد ندارم. على علیه السلام از سخن آن انس بن مالک متأثر شده او را نفرین کرد پروردگارا اگر این بیچاره دروغ مى‌گوید وی را به پیسى مبتلا کن که هیچ گاه عمامه آن را مستور نکند. طلحه گفته خدا گواه است پس از این، میان دو چشم او را دیدم که لکه پیسى فراگرفته بود(6) و این لکه تا آخر عمر در میان دو چشمانش نمایان بود.(7)
البته در تاریخ الفی آمده است که در زمان جنگ جمل، امام انس را مأموریت داد تا نزد عایشه و طلحه و زبیر برود و سخنانی را که امام بیان نمود برساند؛ اما انس هیچ یک از سخنان امام را به آنان نگفت و به همین سبب امام او را نفرین کرد.(8)

در تاریخ مرگ انس بین مورخین اختلاف است. برخی وفات او را سال نود و یک نوشته و برخی سال نود را سال وفاتش عنوان کرده‌اند. برخی سال نود و برخی دیگر سال نود و سه را تاریخ مرگ انس دانستند(9).

پی نوشتها:

1. ابن عبد البر،أبوعمریوسف بن عبدالله بن محمد،الاستیعاب فى معرفة الأصحاب،تحقیق على محمد البجاوى،بیروت،دارالجیل،ج1،ص 109

2. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج7، ص 14

3. ابن حزم،علی، جوامع السیره، به کوشش احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره، دارالمعارف، ص 275و276

4. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی خوانساری، تهران، اسلامیه، 1380، ص 29

5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378ه، ج4، ص 74

6. شیخ مفید، پیشین، ص 340

7. ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م، ص 251

8. تتوی، قاضی احمد، قزوینی، آصف خان، تاریخ الفی،تهران، علمی و فرهنگی، 1382، ج1، ص 300

9. الجزری، عزالدین بن الأثیر أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ، بیروت، دار الفکر، 1409، ج1، ص 152

مالک بن انس

مالک بن انس ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت‌های ذیل باشد:
• مالک بن انس (امام اهل سنت)، از تابعین و از شاگردان امام صادق (علیه‌السلام) و یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت
• مالک بن انس کاهلی، از یاران و اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) و یکی از شهدای کربلا

از این دو شخصیت،معمولاً وقتی نام مالک بن انس برده می شود،منظور مالک بن انسی است که بعنوان یکی از ائمه فرقه های چهارگانه اهل سنت شناخته می شود.ما هم در ادامه به معرفی همین شخصیت یعنی امام فرقه مالکی اهل سنت می پردازیم.

مالک بن انس:
ابوعبدالله مالک بن انس به مالک بن ابی عامر اصبحی حمیری (179-93 ق / 795-715 م)، فقیه نامدار مدینه بنیان‌گذار مذهب مالکی و پیشوای یکی از چهار مذهب اهل سنت و جماعت در طی تاریخ سده‌ها‌ی اسلامی است.

مالک بن انس در دوره‌ هارون الرشید یکی از مهم‌ترین فقیهان بود و اعتبار مکتبش به اوج خود رسید. (1) وی در مقام استادی شاگردان بسیاری تربیت کرد که در میان آنان نام مشاهیری چون محمد بن ادریس شافعی، اشهب بن عبدالعزیز، عبدالله ابن عبدالحکم، ابوداوود طیالسی، سعید بن منصور، قتیبة بن سعید، ابو مصعب زهری، عبدالله بن وهب و عبدالرحمن بن قاسم عتقی از فقیهان و محدثان دیده می‌شود. (2)

به گفته واقدی، او دائم در نماز جماعت و جمعه حضور داشت، در مسجد می‌نشست و یارانش گرد او می‌آمدند، در تشیع جنازه‌ها شرکت می‌کرد و از بیماران عیادت می‌کرد؛ اما یکایک از این فعالیت‌ها کناره گرفت تا آنکه خانه‌نشین شد و چون مورد پرسش قرار می‌گرفت، یادآور می‌شد که نمی‌تواند عذر خود را به زبان آورد. (3) او در همان عزلت، در مدینه وفات یافت و در گورستان بقیع به خاک سپرده شد. (4)

مهم‌ترین نوشته مالک، کتاب مشهور الموطأ است که یک متن فقهی با تکیه عمده بر احادیث و آثار است؛ البته بخش کوچکی از مضامین آن نیز به مباحث اعتقادی و اخلاقی اختصاص یافته است. در مغرب جهان اسلام و حتی برخی از مشرقیان مانند ابن اثیر جزری، موطأ در شمار صحاح سته و اولین آنها شمرده شده است. (5)

پی نوشتها:

1. احمد یعقوبی، التاریخ، بیروت: دار صادر، 1397 ق/ 1960م، ج 2، ص431؛

2. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنئوط و دیگران، بیروت: مؤسسه الرساله، 1405 ق / 1985م، ج 8، صص 52

3. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، (قسم متمم فی تابعان مدینه)، به کوشش: زیاد محمد منصور، مدینه: مکتب العلوم و الحکم، 1403 ق/1983م، ص442

4. محمد ابن ندیم، الفهرست، به کوشش: رضا تجدد، تهران: کتابخانه اسدی،1350 ش،، ص 251.

5. مبارک ابن اثیر، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد الفقی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1404 ق / 1984م، ج 1، ص 19.

نقل قول:
در بسیاری از منابع آمده است که وی مورد نفرین امام علی علیه السلام قرار گرفت. علت آن در ارشاد چنین ذکر شده: انس بن مالک هم که در روز غدیر حضور داشته و اتفاقا آن روز هم در میان این عده انصار بود صحبت فرموده، على علیه السلام را گواهى ننمود على علیه السلام به او متوجه شده فرمود اى انس تو چرا شهادت ندادى و گفته مرا تصدیق نکردى با اینکه تو هم مانند دیگران فرموده پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را استماع کرده بودى عرض کرد یا على من اکنون پیر شده‌ام و از چنین سخنى که مى‌گوئى و از من گواهى مى‌طلبى چیزی به یاد ندارم. على علیه السلام از سخن آن انس بن مالک متأثر شده او را نفرین کرد پروردگارا اگر این بیچاره دروغ مى‌گوید وی را به پیسى مبتلا کن که هیچ گاه عمامه آن را مستور نکند. طلحه گفته خدا گواه است پس از این، میان دو چشم او را دیدم که لکه پیسى فراگرفته بود(6) و این لکه تا آخر عمر در میان دو چشمانش نمایان بود.(7)

سلام
منظورشون این بوده که این گفتگو چه زمانی صورت گرفته؟ اگر در سقیفه بوده که ۱۸ سال بیشتر نداشته و زمان زیادی هم از غدیر نمی گذشته. حتی اگر آخرین سال حیات امام(ع) هم بوده باشه، باز ۴۸ سالش بوده. سنی نداشته که بخواد در اثر کهولت سن دچار زوال حافظه بشه

مالک بن انس کاهلی رو هم لطفا معرفی بفرمایید.

الرحیل;1004208 نوشت:
سلام
منظورشون این بوده که این گفتگو چه زمانی صورت گرفته؟ اگر در سقیفه بوده که ۱۸ سال بیشتر نداشته و زمان زیادی هم از غدیر نمی گذشته. حتی اگر آخرین سال حیات امام(ع) هم بوده باشه، باز ۴۸ سالش بوده. سنی نداشته که بخواد در اثر کهولت سن دچار زوال حافظه بشه

علیکم السلام.
در این ماجرا انس بن مالک مثلا خواسته عذری برای خودش بتراشد و شانه خالی کند.به همین خاطر هم امام علی(علیه السلام) او را نفرین کرد.وگرنه اگر عذرش موجه بود که قطعاً آن حضرت او را نفرین نمی کردند.

مقداد;1004290 نوشت:

علیکم السلام.
در این ماجرا انس بن مالک مثلا خواسته عذری برای خودش بتراشد و شانه خالی کند.به همین خاطر هم امام علی(علیه السلام) او را نفرین کرد.وگرنه اگر عذرش موجه بود که قطعاً آن حضرت او را نفرین نمی کردند.


سلام علیکم
منظورم این بود که خودش چطوری تونسته همچین عذری بتراشه؟ بسیاری منابع چطور همچین چیزی رو قبول کردند؟ حضرت امیر(ع) اگر می خواستند در این زمینه کسی را نفرین کنند، ابوبکر و عمر در اولویت نبودند؟

الرحیل;1004208 نوشت:
مالک بن انس کاهلی رو هم لطفا معرفی بفرمایید.

با سلام.
مالک بن انس کاهلی یکی از شهدای کربلاست.در مورد زندگانی این شهید بزرگوار اطلاعات چندانی در دست نیست.درباره او گفته شده که چون با اذن امام حسین (علیه السلام) عازم میدان شد، رو به عمر بن سعد کرد و گفت: اگر پدرت سعد بن ابی وقاص بدانستی که روزی از تو این حرکت صادر خواهد شد و با حسین بن علی (علیه السلام) خواهی جنگید، به دست خویش سر از تنت جدا می‌کرد تا عالم از ننگ وجود ناپاکت پاک گردد. ابن سعد خشمگینانه دستور داد تا کوفیان به جنگ او بروند. مالک پس از نبردی شدید به شهادت رسید.(1)

یکی از مطالب قابل توجه این است که در برخی منابع مالک بن انس کاهلی،همان انس بن حارث کاهلی معرفی شده است.در منابع مختلف، نام‌های متفاوتی از انس بن حارث نقل شده است؛ برخی ایشان را «مالک بن انس کاهلی» نامیده، و برخی «مالک بن انس مالکی» نام نهاده‌اند.(2) همچنین برخی منابع ایشان را «انس بن حارث بن نبیه» نامیده و برخی دیگر او را «حارث بن نبیه» خوانده‌اند.(3) حتی در کتاب فتوح نام ایشان به صورت مالک بن أنس باهلی‏ آمده است.(4)
سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه، ذیل نام «انس بن حارث» می‌گوید که شیخ طوسی در کتاب رجال خود نام او را هم در زمره اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) آورده و هم گفته است که او به همراه امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیده است. در میان اصحاب امام حسین(علیه السلام) هم نام «انس بن حارث کاهلی» را آورده است که به نظر می‌رسد همان «انس بن حارث» مذکور در اصحاب نبی(صلی الله علیه و آله) باشد. ابن داوود (رجالی معروف) نیز نام او را هم در اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذکر کرده است و هم در یاران امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام).ایشان در ادامه می گوید: او پیرمردی کهنسال بود که در جنگ بدر و حنین حضور داشت و وقتی از حسین(علیه السلام) اذن میدان گرفت، کمر خود را با عمامه‌اش بست و دعا کرد، در حالی‌که حسین(علیه السلام) به او می‌نگریست و در حالی‌که حضرتش گریه می‌کرد فرمودند: «شکر الله لک یا شیخ»؛ خداوند تو را پادش دهد ای پیرمرد.(5)

پی نوشت:
1. الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵ م.، ج۵، ص۱۲۱؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۴، ص۳۲۰، ج۴۵، ص۲۴؛ منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، ۱۳۸۱ ش. ، ص۴۱۸؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۲۱-۲۲.
2. ر. ک: شمس الدین، محمد مهدی، انصار الحسین، ج 1، ص 60، چاپ دوم، 1401ق.
3. ابن اثیر جزری، على بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 418، بیروت، دار الفکر، 1409ق، 1989م.
4. ابن اعثم الکوفى، أبو محمد أحمد‏، الفتوح، تحقیق، على، شیرى، ج ‏5، ص 107، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411ق، 1991م.
5. امین، سید محسن‏، أعیان الشیعة، ج ‏3، ص 500، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، 1406ق‏.

الرحیل;1004291 نوشت:
سلام علیکم
منظورم این بود که خودش چطوری تونسته همچین عذری بتراشه؟ بسیاری منابع چطور همچین چیزی رو قبول کردند؟ حضرت امیر(ع) اگر می خواستند در این زمینه کسی را نفرین کنند، ابوبکر و عمر در اولویت نبودند؟

علیکم السلام.
اینجا بحث اولویت داشتن و نداشتن نیست.در این ماجرا انس بن مالک بعنوان کسی که بقول خودش از هشت سالگی در خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده و قطعاً از جایگاه و مقام امام علی(علیه السلام) و تصریحات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد خلافت و جانشینی امام علی(علیه السلام) اطلاع داشته است،انتظار بجایی بود که باید در دفاع از امام علی(علیه السلام) و حداقل اعتراف به ماجرای غدیر کوتاهی نکند.
اینکه چگونه این عذر را تراشید،طبیعی است که هر انسانی برای فرار از زیر بار اعتراف به حق برای خودش توجیهاتی درست می کند و کسانی که در مقابل حق قرار می گیرند،معمولا توجیهاتشان هم آبکی است و با عقل و منطق خیلی جور در نمی آید.

پرسش:
لطفاً انس بن مالک و مالک بن انس را معرفی بفرمایید؟

پاسخ:
"انس بن مالک":
از شخصیت‌های نامی دوران صدر اسلام که هم افتخار مصاحبت رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلم) را داشته و هم تا دوران اموی در قید حیات بوده است، "انس بن مالک" است. نام کامل او انس بن مالک بن نضر بن ضمضم بن زید بن حرام بن جندب بن عامر بن غنم بن عدی بن نجار بن ثعلبة بن عمرو بن خزرج بن حارثة أنصاری است که از قبیله خزرجیان مدینه و از طایفه بنی‌نجار می‌باشد.(1)
او می‌گوید: وقتی که رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه آمد مادرم مرا که هشت سال سن داشتم به خدمت آن حضرت برد و گفت: یا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)! مردان و زنان انصار هر کدام هدیه‌ای برای شما آوردند. من پسرم را آورده‌ام که در خدمت شما باشد. از آن پس من به مدت ده سال به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خدمت کردم. انس را به همین دلیل خادم رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) لقب دادند. وی به این خدمتگزاری افتخار می‌کرد.(2)وی در بیشتر جنگ‌های پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشت.
او یکی از بزرگترین روات حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) است و حدود دو هزار و دویست و هشتاد و شش روایت نقل کرده است و بعد از "ابوهریره" و "عبدالله بن عمر" در کثرت روایت جایگاه سوم را دارا است(3)
او پس از رحلت پیامبر با ابوبکر بیعت کرد و در مورد امام علی (علیه السلام) ابتدا سکوت کرد، لکن بعدها به نقل فضایل و مناقب آن حضرت پرداخت. از جمله روایت‌ها این است: انس بن مالک گفت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمود فرداى قیامت هفتاد هزار نفر از پیروان من بدون حساب به بهشت وارد می‌شوند، سپس به طرف على (علیه السلام) التفات کرده فرمود: آنها شیعه تواند و تو امام آنهائی.(4) ابن ابی الحدید در شرح خود، علت سکوت "انس بن مالک" را رسیدن به مال دنیا و یاری دشمنان آن حضرت دانست.(5)

در بسیاری از منابع آمده است که وی مورد نفرین امام (علی علیه السلام) قرار گرفت. علت آن در ارشاد چنین ذکر شده: "انس بن مالک" هم که در روز غدیر حضور داشته و اتفاقا آن روز هم در میان این عده از انصار بود، على (علیه السلام )را گواهى ننمود على (علیه السلام) به او متوجه شده فرمود: اى انس؛ تو چرا شهادت ندادى و گفته مرا تصدیق نکردى؟ با اینکه تو هم مانند دیگران فرموده پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را استماع کرده بودى؛ عرض کرد: یا على من اکنون پیر شده‌ام و از چنین سخنى که مى‌گوئى و از من گواهى مى‌طلبى چیزی به یاد ندارم. على (علیه السلام) از سخن "انس بن مالک" متأثر شده؛ او را نفرین کرد و عرضه داشت: پروردگارا اگر این بیچاره دروغ مى‌گوید وی را به پیسى مبتلا کن که هیچ گاه عمامه آن را مستور نکند. طلحه می گوید: خدا گواه است پس از این، میان دو چشم او را دیدم که لکه پیسى فراگرفته بود(6) و این لکه تا آخر عمر در میان دو چشمانش نمایان بود.(7)
البته در تاریخ الفی آمده است که در زمان "جنگ جمل"، امام علی(علیه السلام)؛ انس را مأموریت داد تا نزد عایشه و طلحه و زبیر برود و سخنانی را که امام بیان نمود برساند؛ اما انس هیچ یک از سخنان امام را به آنان نگفت و به همین سبب امام او را نفرین کرد.(8)

در تاریخ مرگ انس بین مورخین اختلاف است. برخی وفات او را سال نود و یک نوشته و برخی سال نود را سال وفاتش عنوان کرده‌اند. برخی سال نود و برخی دیگر سال نود و سه را تاریخ مرگ انس دانستند(9).

"مالک بن انس" :
مالک بن انس ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت‌های ذیل باشد:
• مالک بن انس (امام اهل سنت)، از تابعین و از شاگردان امام صادق (علیه‌السلام) و یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت
• مالک بن انس کاهلی، از یاران و اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) و یکی از شهدای کربلا

از این دو شخصیت،معمولاً وقتی نام "مالک بن انس" برده می شود،منظور مالک بن انسی است که بعنوان یکی از ائمه فرقه های چهارگانه اهل سنت شناخته می شود.

مالک بن انس(یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت):
ابوعبدالله مالک بن انس به مالک بن ابی عامر اصبحی حمیری (179-93 ق / 795-715 م)، فقیه نامدار مدینه بنیان‌گذار مذهب مالکی و پیشوای یکی از چهار مذهب اهل سنت و جماعت در طی تاریخ سده‌ها‌ی اسلامی است.

"مالک بن انس" در دوره‌ "هارون الرشید" یکی از مهم‌ترین فقیهان بود و اعتبار مکتبش به اوج خود رسید. (10) وی در مقام استادی شاگردان بسیاری تربیت کرد که در میان آنان نام مشاهیری چون "محمد بن ادریس شافعی"، "اشهب بن عبدالعزیز"، "عبدالله ابن عبدالحکم"، "ابوداوود طیالسی"، "سعید بن منصور"، "قتیبة بن سعید"، "ابو مصعب زهری"، "عبدالله بن وهب" و "عبدالرحمن بن قاسم عتقی" از فقیهان و محدثان دیده می‌شود. (11)

به گفته واقدی، او دائم در نماز جماعت و جمعه حضور داشت، در مسجد می‌نشست و یارانش گرد او می‌آمدند، در تشیع جنازه‌ها شرکت می‌کرد و از بیماران عیادت می‌کرد؛ اما یکایک از این فعالیت‌ها کناره گرفت تا آنکه خانه‌نشین شد و چون مورد پرسش قرار می‌گرفت، یادآور می‌شد که نمی‌تواند عذر خود را به زبان آورد. (12) او در همان عزلت، در مدینه وفات یافت و در گورستان بقیع به خاک سپرده شد. (13)

مهم‌ترین نوشته مالک، کتاب مشهور الموطأ است که یک متن فقهی با تکیه عمده بر احادیث و آثار است؛ البته بخش کوچکی از مضامین آن نیز به مباحث اعتقادی و اخلاقی اختصاص یافته است. در مغرب جهان اسلام و حتی برخی از مشرقیان مانند ابن اثیر جزری، موطأ در شمار صحاح سته و اولین آنها شمرده شده است. (14)

"مالک بن انس کاهلی" :
"مالک بن انس کاهلی" یکی از شهدای کربلاست.در مورد زندگانی این شهید بزرگوار اطلاعات چندانی در دست نیست.درباره او گفته شده که چون با اذن امام حسین (علیه السلام) عازم میدان شد، رو به "عمر بن سعد" کرد و گفت: اگر پدرت سعد بن ابی وقاص بدانستی که روزی از تو این حرکت صادر خواهد شد و با حسین بن علی (علیه السلام) خواهی جنگید، به دست خویش سر از تنت جدا می‌کرد تا عالم از ننگ وجود ناپاکت پاک گردد. ابن سعد خشمگینانه دستور داد تا کوفیان به جنگ او بروند. مالک پس از نبردی شدید به شهادت رسید.(15)

یکی از مطالب قابل توجه این است که در برخی منابع "مالک بن انس کاهلی"،همان "انس بن حارث کاهلی" معرفی شده است.در منابع مختلف، نام‌های متفاوتی از انس بن حارث نقل شده است؛ برخی ایشان را "مالک بن انس کاهلی" نامیده، و برخی "مالک بن انس مالکی" نام نهاده‌اند.(16) همچنین برخی منابع ایشان را "انس بن حارث بن نبیه" نامیده و برخی دیگر او را "حارث بن نبیه»" خوانده‌اند.(17) حتی در کتاب "فتوح" نام ایشان به صورت "مالک بن أنس باهلی"‏ آمده است.(18)
"سید محسن امین" در کتاب اعیان الشیعه، ذیل نام "انس بن حارث" می‌گوید که "شیخ طوسی" در کتاب "رجال" خود نام او را هم در زمره اصحاب رسول الله(صلی الله علیه و آله) آورده و هم گفته است که او به همراه امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیده است. در میان اصحاب امام حسین(علیه السلام) هم نام "انس بن حارث کاهلی" را آورده است که به نظر می‌رسد همان "انس بن حارث" مذکور در اصحاب نبی(صلی الله علیه و آله) باشد. "ابن داوود" (رجالی معروف) نیز نام او را هم در اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذکر کرده است و هم در یاران امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام).ایشان در ادامه می گوید: او پیرمردی کهنسال بود که در جنگ بدر و حنین حضور داشت و وقتی از حسین(علیه السلام) اذن میدان گرفت، کمر خود را با عمامه‌اش بست و دعا کرد، در حالی‌که حسین(علیه السلام) به او می‌نگریست و در حالی‌که حضرتش گریه می‌کرد فرمودند: «شکر الله لک یا شیخ»؛ خداوند تو را پادش دهد ای پیرمرد.(19)

پی نوشتها:

1. ابن عبد البر،أبوعمریوسف بن عبدالله بن محمد،الاستیعاب فى معرفة الأصحاب،تحقیق على محمد البجاوى،بیروت،دارالجیل،ج1ص 109

2. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج7، ص 14

3. ابن حزم،علی، جوامع السیره، به کوشش احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره، دارالمعارف، ص 275و276

4. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی خوانساری، تهران، اسلامیه، 1380، ص 29

5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378ه، ج4، ص 74

6. شیخ مفید، پیشین، ص 340

7. ابن قتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م، ص 251

8. تتوی، قاضی احمد، قزوینی، آصف خان، تاریخ الفی،تهران، علمی و فرهنگی، 1382، ج1، ص 300

9. الجزری، عزالدین بن الأثیر أبو الحسن على بن محمد، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، ، بیروت، دار الفکر، 1409، ج1، ص152.

10. احمد یعقوبی، التاریخ، بیروت: دار صادر، 1397 ق/ 1960م، ج 2، ص431؛

11. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنئوط و دیگران، بیروت: مؤسسه الرساله، 1405 ق / 1985م، ج 8، صص 52

12. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، (قسم متمم فی تابعان مدینه)، به کوشش: زیاد محمد منصور، مدینه: مکتب العلوم و الحکم، 1403 ق/1983م، ص442

13. محمد ابن ندیم، الفهرست، به کوشش: رضا تجدد، تهران: کتابخانه اسدی،1350 ش،، ص 251.

14. مبارک ابن اثیر، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد الفقی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1404 ق / 1984م، ج 1، ص 19.

15. الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدرآباد دکن: ۱۳۹۵ ه ق/ ۱۹۷۵ م.، ج۵، ص۱۲۱؛ بحار الانوار الجامعه لدرر الائمه الاطهار (ع)، مجلسی، ملا محمد باقر، تهران: مکتبه الاسلامیه، ۱۳۶۲ ش.، ج۴۴، ص۳۲۰، ج۴۵، ص۲۴؛ منتهی الآمال، قمی، شیخ عباس، تهران: انتشارات فراروی، ۱۳۸۱ ش. ، ص۴۱۸؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ ﻫ ق. ، ج۲، ص۲۱-۲۲.

16. ر. ک: شمس الدین، محمد مهدی، انصار الحسین، ج 1، ص 60، چاپ دوم، 1401ق.

17. ابن اثیر جزری، على بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ‏1، ص 418، بیروت، دار الفکر، 1409ق، 1989م.

18. ابن اعثم الکوفى، أبو محمد أحمد‏، الفتوح، تحقیق، على، شیرى، ج ‏5، ص 107، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411ق، 1991م.

19. امین، سید محسن‏، أعیان الشیعة، ج ‏3، ص 500، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، 1406ق‏.

موضوع قفل شده است