اوصاف عاشقان خدا
تبهای اولیه
در جامع بعلبک وقتی کلمه ای همیگفتم به طریق وعظ با جماعتی افسرده دل مرده، ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده، دیدم که نفسم در نمیگیرد و آتشم در هیزم تر ایشان اثر نمیکند دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران و لیکن در معنی باز بود و سلسله سخن دراز در معانی این آیت که
سخن به جایی رسانیده که گفتم:
من از شراب این سخن مست و فضاله قدح در دست که روندهای (سالک) بر کنار مجلس گذر کرد و دور آخر درو اثر کرد و نعرهای زد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش. گفتم ای سبحان الله دوران با خبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور
[4] خداوند که نعمتهايش بزرگ باد در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته که به فکر آنها الهام مي کرده [5] و در وادي عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است .
[ اين بندگان ] با نور بيداري عقول چراغ فهم و بينائي در چشمها گوشها و دلها روشن مي ساخته اند [6] انسانها را به ياد روزهاي خاص الهي مي انداختند و از مقام عظمت پروردگار آنان را بيم مي دادند اين افراد به منزله راهنمايان بيابانها بودند [7] کساني که راه مستقيم وسط را پيش گرفته طريقشان را مي ستودند و آنان را به نجات بشارت مي دادند
[8] و افرادي که به جانب چپ و راست متمايل مي شدند از آنها انتقاد کرده و از هلاکت بيمشان مي دادند [9] بدينگونه اين بندگان پاک، چراغ آن تاريکيها و راهنماي آن پرتگاهها بودند .
[10] ياد خدا اهلي دارد که آن را به جاي زرق و برق دنيا برگزيده اند لذا هيچ تجارت و داد و ستدي آنها را از ياد خدا بازنداشته است . [11] با همين وضع زندگي خود را ادامه مي دهند و غافلان را با فريادهاي خود متوجه کيفر محرمات الهي مي کنند
[12] به عدالت فرمان مي دهند و خود به آن عمل مي نمايند
[13] مردم را از بدي باز مي دارند و خود به گرد آن نمي چرخند با اينکه در دنيا هستند گويا آن را رها کرده و به آخرت پيوسته اند
[14] آنها ماوراي دنيا را مشاهده کرده گويا از پشت ديوار اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند [1] و اقامت طولاني آنجا را مشاهده مي کنند . و گويا رستاخيز وعده هاي خود را براي آنها عملي ساخته است : آنها اين پرده ها را براي جهانيان کنار زده [2] حتي گويا چيزهائي را مي بينند که ديگران نمي بينند و مطالبي را مي شنوند که ديگران نمي شنوند .
[3] اگر آنان را در پيشگاه عقل خود مجسم سازيد و مقامات ستوده و مجالس آشکار آنان را بنگريد [4] مي بينيد که نامه هاي اعمال خويش را گشوده و براي حسابرسي اعمال خود آماده شده اند [5] براي حساب هر کار کوچک و بزرگي که به آن دستور داشته اند و کوتاهي کرده اند [6] و يا از آن نهي شده و مرتکب گرديده اند سنگيني بار گناهانشان را به دوش گرفته
[7] نمي توانند کمر راست کنند گريه گلويشان را گرفته و با فرياد مي گريند و گريان با هم گفتگو مي کنند [8] و با صداي بلند در پيشگاه پروردگار خويش در مقام پشيماني و اعتراف به تقصيرند [ آري اگر آنها را در پيشگاه عقلتان مجسم کنيد ] خواهيد يافت که آنها نشانه هاي هدايتند
[9] و چراغهاي تاريکي فرشتگان آنان را در ميان گرفته آرامش بر آنها نازل گرديده [10] درهاي آسمان به رويشان گشوده شده و مقام محترمي برايشان فراهم آمده است : [11] مقامي که خداوند به آن نظر رحمت انداخته آنها را مي نگرد از سعي و کوشش آنان راضي و موقعيتشان را مي ستايد .
[12] با دعاي خود از او آرامش عفو و گذشت مي طلبند اينان گروگانان نيازمندي فضل و کرم اويند و اسيران عظمت او .
[13] غم و اندوه طولاني قلبشان را مجروح ساخته و گريه هاي بسيار چشمهايشان را،
[14] به هر دري که اميدواري به خدا در آن وجود دارد دستي براي کوبيدن از سوي آنان دراز است از کسي درخواست مي کنند که سختي و تنگي برايش معني ندارد و اميدواران را محروم نمي سازد . [15] اکنون به خاطر خود حساب خويشتن را برس زيرا ديگران حسابرسي غير از تو دارند