اگر جای این جوان بودید چه می گفتید؟
تبهای اولیه
گفتم که تو بینم غم دل با تو بگویم.چه بگویم که غم از دل برود چون تو ببینم.
فک میکنم حرف دل همه رو زدید:ok:
بعید میدونم میتونستم حرف بزنم...
:Doaa::Doaa::Doaa::Doaa::Doaa:
خدایا قسمت کن
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
مثل بعضی دوستان احساس نیازمندی و التماس دعا. البته یک بار آقا رو به خواب دیدم که بهم فرمودند ما برای شما دعا میکنیم، ما برای شما دعا میکنیم
شهری به آتش می کشم گر تو لبت را تر کنی
من چون گلی در دست تو، ای کاش مرا پرپر کنی
بر رشته های معجر زهراقسم سید علی
خنجر به حنجر می زنم گر تو لبت را تر کنی
مثل بعضی دوستان احساس نیازمندی و التماس دعا. البته یک بار آقا رو به خواب دیدم که بهم فرمودند ما برای شما دعا میکنیم، ما برای شما دعا میکنیم
منم خوابی ازایشون دیده بودم وازاون روزعشقم به ایشون بیشترشدخداحفظشون کنه ان شاءالله
به قول معروف میگفتم مااهل کوفه نیستیم...........
با سلام
خوش به حال این جوان.
نمیدونم اگه من بودم میتونستم حرف بزنم یا بغضم میترکید حتما گریه امونم نمیداد.
با اینکه میدونم خیلیا گریه منو برای آقام مسخره میکنن اما من دست خودم نیست وقتی میبینمت با اون مهربونی دیگه اشکام از هم سبقت میگیرن.
بهش میگم آقا یه دفعه فکر نکنی تنهایی، من و شوهرم و بچه هام فدایی تو هستم منتظر اشاره تیم که جونمونو کف دستمون بگیریم و تقدیمت کنیم.
خدایا دست مجروح رهبرمو در دستان مبارک آقا امام زمان(عج) قرار بده.
خدایا به رهبرم سلامتی و طول عمر عنایت بفرما.
التماس دعا
با سلام
خوش به حال این جوان.
نمیدونم اگه من بودم میتونستم حرف بزنم یا بغضم میترکید حتما گریه امونم نمیداد.
با اینکه میدونم خیلیا گریه منو برای آقام مسخره میکنن اما من دست خودم نیست وقتی میبینمت با اون مهربونی دیگه اشکام از هم سبقت میگیرن.
بهش میگم آقا یه دفعه فکر نکنی تنهایی، من و شوهرم و بچه هام فدایی تو هستم منتظر اشاره تیم که جونمونو کف دستمون بگیریم و تقدیمت کنیم.
خدایا دست مجروح رهبرمو در دستان مبارک آقا امام زمان(عج) قرار بده.
خدایا به رهبرم سلامتی و طول عمر عنایت بفرما.
التماس دعا
منم همش گریه میکنم درکت می کنم بانو
اما من وقتی واسه بقیه تعریف می کنم که گریه ام میگیره همه درکم می کنن:ok:
[FONT=times new roman]اگر برگردم به دو سال پیش و در این موقعیت قرار بگیرم میگم "می دونم که می دونی . نمیگم چون می دونی . عاشقتم:hamdel: جونمم واست میدم :hamdel:"
اما الان میگم "منو ببخش که رفیق نیمه راه شدم"
شما اگر جای این جوان بودید به رهبر معظم انقلاب چه میگفتید؟
حدود دو سال پیش موقع نمایشگاه کتاب تهران، همین موقعیت برام اتفاق افتاد! ولی باور نمیکنید که بجز گریه و اشک هیچ چیز نمی توانستم بگم. و تنها تونستم بریده بریده چفیه ایشان رو بگیرم. هیچ وقت صورت مهربون ایشون را از یاد نمی برم. و باورم نمیشه این فرصت باز هم یه روزی اتفاق بیفته.
اگر برگردم به دو سال پیش و در این موقعیت قرار بگیرم میگم "می دونم که می دونی . نمیگم چون می دونی . عاشقتم جونمم واست میدم "
اما الان میگم "منو ببخش که رفیق نیمه راه شدم"
همینو میگم
میگم، من یادم رفت که خوب بمونم، شما قولت یادت نره هرچند تو خواب بود
والا من مثل شماها نیستم بزنم زیر گریه!
ولی قطعا مشکلاتی که الان درگیرشونیم رو میگفتم،شاید خدا از طریق این افراد کار رو درست میکردن...
به هرحال،منم ارادت دارم خدمتشون...
خدا حفظشون کنه!
به نام خدا.
من میگفتم : آقا ، ما رو از دست طرفدارهاییتون که زیر سایه ی اسم شما هر کاری دل خودشون میخواد میکنن نجات بده.
ستایشگر :Gol:
شما اگر جای این جوان بودید به رهبر معظم انقلاب چه میگفتید؟
اگه بتونم حرف بزنم میگم
امروز که راه عشق پر پیچ است
حکم آنچه تو میکنی دگر هیچ است...
والا من مثل شماها نیستم بزنم زیر گریه!
ولی قطعا مشکلاتی که الان درگیرشونیم رو میگفتم،شاید خدا از طریق این افراد کار رو درست میکردن...
به هرحال،منم ارادت دارم خدمتشون...
خدا حفظشون کنه!
ما همه دوست داریم وقتی آقا رو میبینیم از درد بگیم.ولی باور کنید نمی شه.
من یه بار خوابشونو دیدم توی خواب تااخر گریه میکردم
میدونمم اگه به واقعیت تبدیل بشه بازم گریه می کنم:Gol:
ما همه دوست داریم وقتی آقا رو میبینیم از درد بگیم.ولی باور کنید نمی شه.
بنده میگم
شما هروقت اقا اومد شیراز،یه وقت ملاقات بگیرید واسم! حتما میرم و میگم...
سرورم, سپاسگزارم ای ناخدا خورشید که این کشتی انقلاب رو از آشوبها که مثل دریای تاریک هستند ناخدایی میکنید, دست چپتان را اجازه بدهید ببوسم که دست خداست ای ولی الله یا ابن رسول الله (ص)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
فکر می کنم گریه مجال صحبت نمی داد و از اشکهایم شاکی که نمی گذارند چهر ه عزیزم را ببینم
و اگر می توانستم می گفتم به ابی انت و امی
خدا رو شکر میکنم که یک بار افتخار این رو داشتم که به دیدار رهبری برم...
اما اگه بخوام با حضرت آقا صحبتی داشته باشم میگم:
رهبر عزیزم معذرت !
* معذرت از اینکه ، عکس تو را در خانه ام ،ماشینم ،کیفم و حتّی جاکلیدی ام در جیبم گذاشتم ولی عکس سخنان تو عمل کردم...
* معذرت به خاطر اینکه ، قرار بود سخنان و پیامهایت را آویزۀ گوش قرار دهم ، پشت گوش انداختم...
* معذرت به خاطر منفعت طلبی و آسایش طلبی خودم! به جای اینکه خود را سپر تو قرار دهم و برای تو هزینه و آبرو دهم ، تو راسپر خود و هزینه برای کارهای نسنجیدۀ خود کردم !
*معذرت از اینکه چه پستها و مقام ها که به نام تو کسب نکردم!(فقط با نام تو و عکس تو !نه لیاقت نداشتۀ خودم)
* معذرت از اینکه ، از نام تو برای سرکوب و تخطئۀ دشمنان شخصی خودم استفاده کردم. و هرکس حتی دوستان خود را بانام ضدولایت فقیه ازتو ونظام جداکردم وبیرون راندم( همان هایی که بامن و منفعت شخصی من مشکل داشتند!)
* معذرت از اینکه چندسالی بود فقط عاشق عکس تو بودم و حتی آخر هیئتمان سرود ولایی مان را زمزمه میکردم و همیشه عاشقانه به تصاویرت در تلویزیون و دسکتاپ رایانه ام ! خیره می شدم و خیره خیره از کنارکلماتت و راهنمایی هایت گذشتم !
* معذرت از اینکه هر کاری را (واقعا هرکاری را ) بانام تو پیشکش خلایق (همان برادران و خواهران دینی ام !) کردم.
* معذرت از اینکه چقدر از معنویتت و علمت و مدیریتت و وحتی ورزشت برای دیگران گفتم وگفتم ولی خودم.... نه از تحصیلم ، تحصیلی حاصل شد و نه...
* معذرت از بی خیالی و سستی خودم ! دیدم که چقدر از مطالعه و انس کم من باکتاب و قلم تاسف خوردی. دیدم که به قرآن و تدبّر در آن سفارش کردی .دیدم که ..... وفقط دیدم و دیدم و...بس! #
* معذرت از اینکه ، به بهانۀ (( ولایت پذیری )) به دیگران اجازه ندادم از مسئولین و مدیران(یعنی هم آنهایی که باید از آنها سوال شود ! ) سوال کنند . (انتقاد که جای خود دارد! ) .با تقدّس دادن های بی جای من به برخی ! حصن حصینی ایجاد شد که راحت باشند و آسوده ...
* معذرت از سرعت اضافۀ خودم ! واز کندی ملال آور خودم ! قرار بود راه بَر من باشی وکسی که راه را نشان می دهد. ولی قبل از تو راه را رفته بودم!
* ودر آخر معذرت از بی تقوایی خودم . قرار بود سربازت باشم .سربارت شدم.
آقای ما ،ای جان ما فدایتان
اگر امام ما را دیدید بگید که خیلی دلمون براشون تنگ شده
بگید پس کی میای ؟
پس کی این فراق پایان می یابد؟
(آقا با امام زمان دیدار دارند)